کتاب نور و کتاب نشانه ها
بنام خداوند رحمتگر مهربان
ذکر یکتایی خداوند در منشور کوروش
در آیه نور کلمات الله، خداوند، خدا، نور و حقیقت و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات الله، خداوند، خدا، یگانه و نور و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خداوند، خدا و پادشاه و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات خداوند، خدا و نور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز» کلمات خداوند و خداوندگار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات الله، خدا، نور، انوار، حقیقت و مجاز و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات ایزد، یزدان و کردگار و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات الله، خدا، یگانه، یکتا، حقیقت و نور و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات الله، خدا، ساقی و نور و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات الله، خدا، کردگار، نور و حقیقت و در لمعات ۱ عراقی کلمات الله، نور و حقیقت و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات الله، خدا، یکتا، یگانه، ساقی، حقیقت، نور، انوار و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات الله، خداوند، یزدان، ایزد و نور و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خدا و کردگار و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمات احد، کردگار و نور در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ امیر معزی کلمه خداوند و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلمات خداوندا و نور و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات خدا، ساقی و نور و در قصیده ۱ حافظ کلمات خالق، کردگار، نور و در قصیده ۱ فضولی کلمات خدا، پادشا، نور و حقیقت و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات خدا، ساقی و حقیقت و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمات خدا و نور و در باب ۱ کتابهای مقدس اشعیاء و زبور و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر کلمات خداوند و خدا و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات خدا، یزدان و حقیقت و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات نور و یگانگی و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه یکتا و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه نور و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمه خالق و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات خدا، پادشاه و حقیقت و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات خداوند و یکتا و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات الله، خدا، نور و حقیقت و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات الله و خدا و در آیه ۱۲۵ سوره زنان کلمات الله، خدا و یکتا و در آیه ۱۲۵ سوره انعام و در آیههای ۲۱۵ و ۲۵۱ سوره بقره کلمات الله، خداوند و خدا و در آیه ۱۲۵ سوره نحل کلمات خدا و حقیقت و در آیه ۱۲۵ سوره صافات کلمات خدا و خالق و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران کلمات الله، خداوند، خدا و حقیقت و در آیه ۱۵۲ سورههای زنان، صافات و انعام کلمات الله، خداوند و خدا و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات کردگار، ساقی و نور و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات الله، خدا و نور و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات خدا و حقیقت و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمات خدا و حقیقت و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمه الله و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات الله، خدا، کردگار، نور و خالق و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه ساقی و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمات نور و حقیقت و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات خداوند و یگانه و در باب ۱ انجیل برنابا و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱ نسیمی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی و در آیه ۱۲۵ سوره بقره و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۲ کتاب الف و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه خدا و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات خداوند و خدا و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه حقیقت و در غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمات الله و نور ذکر شده است. شعر «خدا» سروده ویکتور هوگو است. خداوند حقیقت است و مخلوقات مجاز هستند. در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی کلمه مجازی وجود دارد. خداوند نور است و مخلوقات سایه نور هستند. در قصیده ۱ حافظ و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قطعه ۱ خاقانی و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و نسیمی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۱ فضولی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه سایه ذکر شده است. در ادامه مقاله پستی از الهی قمشهای آمده که در آن به ویکتور هوگو اشاره شده است. شعر «پرتو سایهها» سروده ویکتور هوگو است. در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۱ فضولی کلمات پرتو و سایه و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در برگ ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پرتو ذکر شده است. صادق هدایت نویسنده کتاب «سایه روشن» است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و روشنایی و در آیه نور و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در آیه ۱۲۵ سوره انعام کلمات هدایت و روشن و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات هدایت، کتاب و روشن و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات هدایت و کتاب و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در آیه ۱۲۵ سوره نحل و در غزل ۱۵۲ سعدی و در آیه ۲:۱۵ کتاب مقدس استر و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشته مصطفی فرزانه کلمه هدایت و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر نوشته پائولو کوئلیو کلمه نویسنده و در برگ ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه کتاب و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات کتاب و روشن و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در لمعات ۱ عراقی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۲ کتاب الف و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه روشن و در قطعه ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات سایه و روشن وجود دارند. اشو نویسنده کتاب «آفتاب در سایه» است. در قصیده ۱ حافظ کلمات آفتاب و سایه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در متفرقات و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قصیده و لمعات ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۱۵۲ ارمغان حجاز اقبال لاهوری کلمه آفتاب وجود دارد. آیه نور بیان میکند: «خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.» در آیه نور بیان شده که خدا به همه چیز داناست. در منشور کوروش کلمات مردوک و دانا و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در آیه ۱۲۵ سوره نحل و در آیه ۲۱۵ سوره بقره و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات خدا و دانا و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه دانا ذکر شده است. در خط ۱ منشور کوروش کبیر عبارت «مردوک، پادشاه همه آسمان و زمین» بیانگر یکتایی خدا و احاطه داشتن و محیط بودن خداوند بر همه چیز است. در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور کلمه پادشاه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات همه، آسمان، زمین و منشور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات همه چیز، زمین و منشور و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات همه، آسمان، زمین و خط و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات همه، آسمانها و زمین و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات همه، آسمان و زمین و در قصیده ۱ فضولی کلمات همه، آسمان، سما، ارض و خط و در متفرقات و قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات همه و عالم و در لمعات ۱ عراقی و در قصیده ۱ امیر معزی و در غزل ۱۵۲ حافظ عبارت همه عالم و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱۱۹ حافظ و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در برگ ۱۵۲ کتابهای زهیر و والکیریها و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه خط و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات خط و همه و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات منشور و همه و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ عراقی و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در غزل ۸۵ یغمای جندقی و در آیه ۱۲۵ سورههای زنان و بقره و در برگ ۱۲۵ کتابهای انسان از منظری دیگر، عطیه برتر و زهیر و در آیه ۱۵۲ سوره شعراء و در غزل ۱۵۲ سعدی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا نوشته عبدالحسین زرین کوب و در برگهای ۱۵۲ و ۲۱۵ کتاب الف و در برگهای ۱۵۲ و ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر و در غزل ۲۵۱ سنائی و در غزل ۲۵۱ خاقانی و در برگهای ۲۵۱ و ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه همه و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات همه، عالم و هوشمندان و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات همه، خط و هوش و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات همه عالم و هوش و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات همه و هوش و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه هوشمندان و در آیه ۱۵۲ سوره انعام کلمه هوشمند و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه هوش و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه مصنوعی وجود دارد. اگر عبارت «ذکر یکتایی خداوند در منشور کوروش» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲ میشود. آیه نور ۲۵۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۲ و ۲۵۱ مشترک هستند. در قطعه ۱ خاقانی کلمه ابجد وجود دارد. برای محاسبه ابجد از سایت نویدک و جدولی که در انتهای مقاله آمده استفاده کنید. در آیه ۹۱ سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «[سرگذشت ذوالقرنین و ملت ها] این گونه [بود]، و یقیناً ما به آنچه [از وسایل و امکانات مادی و معنوی] نزد او بود، احاطه [علمی] داشتیم.» در این آیه نیز به احاطه خداوند اشاره شده است. ذوالقرنین همان کوروش کبیر است. در ادامه مقاله بیان شده که سوره شمس یا خورشید سوره ۹۱ قرآن است. کوروش به معنی خورشید است. اگر عبارت «ذوالقرنین کوروش کبیر» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱۱ میشود. ارقام عددهای ۹۱ و ۱۹۱۱ مشترک هستند. اگر عبارت «ذوالقرنین کوروش» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۷۹ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۶۷۹ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در ادامه مقاله مطالبی درباره ارتباط بین سوره اسراء و کوروش کبیر بیان شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان شده: «محیط است علم مَلِک بر بسیط *** قیاس تو بر وی نگردد محیط» در این بیت منظور از مَلِک خداوند است. در سوره ناس عبارت «مَلِكِ النَّاسِ» ذکر شده که منظورش خداوند است. در آیه ۱۲۵ سوره بقره کلمه لِلنَّاسِ وجود دارد. در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قطعه ۱ خاقانی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه لوح و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمه زمرد وجود دارد. در لوح زمرد بیان شده: «قدرت آن یکتای ابدی در زیر هر چیزی حضور دارد. زیر هم سخت و فشردهترین آنها و هم زیر لطیفترین و بسیطترین آنها و هر دو را کنترل میکند. از این طریق است که گیتی هست میشود؛ و سپاس به این ارتباط دهنده شگفتانگیز همه چیز. پیدایش ادامه دارد.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات منشور و میخ و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه میخ وجود دارد. منشور کوروش به خط میخی است. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «اردشیرنامه: اثری از شاعر فارسیهود شاهین شیرازی (اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم میلادی) است. در این کتاب داستان ملکه استر با شاه اردشیر و داستان افسانهآمیز ایرانی دیگری در هم آمیخته شده است که حکایت فرزند دیگر شاه اردشیر از ملکه وشتی است. در کنار داستان استر و فرزندش کوروش، شاعر از فرزند دیگر شاه اردشیر از وشتی، به نام شیرو، و عشق او با یک پریزاد سخن میگوید. عزرانامه: اثر دیگر شاهین شیرازی است که در اکثر نسخهها در دنباله اردشیرنامه آمده است.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات شاه و فرزند و در برگهای ۱۲۵ و ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه استر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ حافظ و در لمعات ۱ عراقی و در غزل و رباعی ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزلهای ۵۸ و ۸۵ میلی و در غزلهای ۸۵ فرخی یزدی و یغمای جندقی و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۵۲ کتاب الف و در غزل ۲۵۱ خاقانی و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه عشق و در قصیده ۱ فضولی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگهای ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه نسخه وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم بنهور نقش استر را بازی کرده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات شهباز و بال و در قصیده ۱ فضولی کلمه زرین و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات بال و پادشاهان و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه بال و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه پادشاهان و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه ایران وجود دارد. در توضیحات درفش شهباز به نقل از گزنفون، مورخ یونانی بیان شده: «درفش کوروش شاهینی بود زرین با بالهای گشاده که بر نیزه بلندی برافراشته بود. درفش پادشاهان ایران هنوز هم بدینگونه است.» فیلمهای وقایع ایرانی، مینیاتورهای ایرانی و کوروش کبیر ساخته مصطفی فرزانه هستند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات سخن، تاج و تخت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات سخن، تاج، تخت و قسمت و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر کلمه قسمت و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات سخن و تاج و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی کلمه تاج و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات تخت و سخن و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات تخت، بال و سخن و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات تاج، بال و سخن و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات بال و سخن و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج و تخت و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در لمعات ۱ عراقی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ امیر معزی و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در آیه ۱۵۲ سوره انعام و در غزل ۱۵۲ سعدی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در غزل ۱۵۲ ابن یمین و در غزل ۲۵۱ سنائی و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه سخن و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات تاج، تخت، سخن و تیره و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات تاج و تیره و در قصیده ۱ فضولی کلمات سخن و تیره و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان و در غزل ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه تیره وجود دارد. «بالهای تیره، سخنان تیره» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. اشو نویسنده کتاب «ریشهها و بالها» است. در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه ریشه وجود دارد. در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج، تخت و اقلیم و در قطعه ۱ سلیم تهرانی عبارت هفت اقلیم وجود دارد. سریال بازی تاج و تخت درباره سرزمینی به نام هفت اقلیم است. در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه سکندر وجود دارد. در مطلب زیر از سایت طرفداری با عنوان «میدونستید چرا اسکندر از خراب کردن مقبره ی کوروش بزرگ منصرف شد؟ ...» عبارت تاج و تخت وجود دارد. در ویکیپدیا مختصات شمالی پاسارگاد آرامگاه کوروش کبیر ۵۳۱۰۲۰۲ ذکر شده است. در باب ۱ انجیل مرقس و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ساعت وجود دارد. ساعت مطلب زیر ۲۳:۵۱ است. مطلب زیر ۱۵۱۲۳ مشاهده دارد. در سوره شوری کلمات ساعت و مشاهده و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه مشاهده وجود دارد. سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. در توضیحات پاسارگاد در ویکیپدیا بیان شده: «اسکناسهای سبز رنگ پنجاه ریالی ایران از سال ۱۳۵۲ خورشیدی تا ۱۳۵۷ با نقشی از پاسارگاد چاپ و نشر میشد.» بین عددهای ۱۳۵۲، ۲۳:۵۱، ۳۵۲۱، ۱۵۱۲۳ و ۵۳۱۰۲۰۲ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که مختصات شرقی رامه یا رام الله در ویکی پدیا ۳۵۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲، ۳۵۲۱ و ۱۵۱۲۳ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که مختصات شمالی رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. رام الله جزء قلمرو کوروش کبیر بوده است. در منشور کوروش و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قلمرو وجود دارد. آیه ۴۵:۱۳ کتاب مقدس اشعیاء بیان میکند: «من کوروش را برانگیختم تا هدف مرا پیاده و عدالت را اجرا کند. من تمام راههای او را راست میگردانم. او شهر من، اورشلیم، را بازسازی و اسیران را آزاد خواهد کرد. هیچکس برای این کار به او مزد یا رشوهای نداده است.» خداوند متعال چنین گفته است.» در سوره اسراء به اشعیاء(ع) اشاره شده است. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴، ۳۱۵۴ و ۴۵:۱۳ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که رام الله در کنار اورشیلم است. در آیه ۱ سوره اسراء به مسجدالاقصی اشاره شده که در اورشلیم است. در سوره اسراء و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه خورشید وجود دارد. کوروش به معنی خورشید است. در سوره کهف یا یاران غار و ترجمه فولادوند بیان شده: «تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه اى گلآلود و سياه غروب مى كند و نزديك آن طايفه اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى گيرى» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۳۵ میشود. در ادامه مقاله عدد ۳۵۸ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۵۸ و ۸۳۵ مشترک هستند. در سوره کهف و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «ذوالقرنین گفت: تمکن و ثروتی که خدا به من عطا فرموده (از هزینه شما) بهتر است (نیازی به کمک مادی شما ندارم) اما شما با من به قوت بازو کمک کنید (مرد و کارگر از شما، وسایل و هزینه آن با من) تا سدی محکم برای شما بسازم (که به کلی مانع دستبرد آنها شود).» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۳۵ میشود. در سوره کهف و ترجمه فولادوند بیان شده: «گفتند اى ذوالقرنين ياجوج و ماجوج سخت در زمين فساد مى كنند آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى» در این آیه به ذوالقرنین اشاره شده است. اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۸ میشود. در توضیحات استوانه کوروش در ویکیپدیا بیان شده: «استوانه کوروش یا منشورِ کوروش لوحی از گِل پخته است که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شد.» اگر این جمله را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۲۸ میشود. در سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «[آنان با رمز، اشاره و با هر وسیله ای که ممکن بود] گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج [با کشتن و غارت و تخریب] در این سرزمین فساد می کنند؛ آیا می پذیری که ما مزدی برایت قرار دهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟» در این آیه نیز به ذوالقرنین اشاره شده است. اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۸۲ میشود. ارقام عددهای ۴۲۸ و ۴۸۲ مشترک هستند. در غزل ۲۵۱ سنائی کلمات کهف و خورشید و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل مرقس و در ترجیع بندهای ۱ مولانا، نسیمی و اوحدی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ شهریار و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ میلی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۱۵۲۰ مولانا و در غزل ۳۵۲ سعدی و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه خورشید وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «با خورشید شامگاه» است. در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه کسوف و در ادامه مقاله عددهای ۹۱، ۱۱۹ و ۱۱:۱۹ ذکر شدهاند. در توضیحات خورشید گرفتگی در ویکیپدیا به کسوف سال ۱۹۹۹ میلادی اشاره شده است. سوره شمس یا خورشید سوره ۹۱ قرآن است. ارقام عددهای ۹۱، ۱۱۹، ۱۱:۱۹ و ۱۹۹۹ مشترک هستند. در آیه ۱ سوره شمس کلمه خورشید وجود دارد. شماره نماد نجومی خورشید ۱ است. آیه ۱ سوره شمس و ترجمه فولادوند بیان میکند: «سوگند به خورشيد و پرتوافشانىاش» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۰۵۱ میشود. در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه خورشید وجود دارد. ارقام عددهای ۱۵۲۰ و ۲۰۵۱ مشترک هستند. آیه ۱ سوره شمس و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: « به خورشيد و گسترش نور آن سوگند!» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۶۰ میشود. در ادامه مقاله عدد ۲۵۰۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۰۶ و ۲۵۶۰ مشترک هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ عراقی و در شعر حمید الدین بلخی و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه یاران و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در قصیده ۱ میلی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزلهای ۵۸ و ۸۵ میلی و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در آیه ۲۵۱ سوره بقره و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه یار وجود دارد. غار سیکلوپها اثر ویکتور هوگو است. صادق هدایت داستان ژاپنی اوراشیما را ترجمه و در مجله سخن چاپ کرده است. در مقاله کلمات صادق هدایت و سخن ذکر شدهاند. در مطلب زیر به سه پند زردشت(ع) و میراث کوروش، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک اشاره شده است. این سه پند بیانگر مقام صالح یا صلح است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه پند و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در آیه ۱۲۵ سوره نحل و در آیه ۱۵۲ سوره انعام کلمات پند و نیک و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۸۵ میلی و در آیه ۱۲۵ سوره زنان و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب و در آیه ۲۱۵ سوره بقره و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه نیک و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه صالح و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱۵۲ سعدی و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب الف کلمه صلح وجود دارد. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده مقام صالح یا صلح نشان داده شده است. این نشان از رسیدن کوروش کبیر به مقام صالح است. بیت زیر از لمعات ۱ عراقی به آب حیات اشاره میکند.
آبی که زنده گشت از او خضر جاودان *** آن آب چیست؟ قطرهای از حوض کوثرم
در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات خضر و چشمه حیوان و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات آب حیات و آب زندگانی و در غزل ۱ محتشم کاشانی عبارت چشمه حیوان و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۵۸ همام تبریزی عبارت آب حیوان وجود دارد. منظور از آب حیات یا آب زندگی عشق است. مرحله عشق بعد از مقام صالح قرار دارد. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده این موضوع مشخص شده است. در توضیحات آب زندگانی در ویکیپدیا بیان شده: «در روایاتهای اسلامی نیز نام سه تن آمده است که در پی آب زندگانی رفتهاند. دو تن از ایشان از آن آشامیده و زندگی جاودان یافتهاند و یکی ناکام بازگشته است: الیاس، خضر و ذوالقرنین.» این نشان میدهد که الیاس(ع) و خضر(ع) به مقام عشق رسیدهاند اما ذوالقرنین به این مقام نرسیده است. در منشور کوروش کلمات نیک، صلح و کبوتر و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات پند، نیک و کبوتران و در باب ۱ انجیل مرقس و کلمه کبوتر ذکر شده که نماد صلح است. در آیه نور به درخت زیتون اشاره شده که نماد صلح است. اگر آیه نور و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۱۰۶ میشود. اگر عبارت «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۲۹ میشود. بین اعداد ۱۶۲۹ و ۲۹۱۰۶ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله به سوره رعد اشاره شده است. در سوره رعد و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه طوبی وجود دارد. ترجمه الهی قمشهای از آیهای از سوره رعد که در آن کلمه طوبی ذکر شده اینگونه است: «آنان که به خدا ایمان آورده و به کار نیکو پرداختند خوشا بر احوال آنها، و بازگشت و مقام نیکو آنها راست.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۵۷۷ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که سوره فتح ۵۵۷ کلمه دارد. در سوره فتح کلمات نیک، صالح و صلح وجود دارند. در سایت پارس قرآن و ترجمههای مختلف آیهای از سوره رعد که به آن کلمه طوبی ذکر شده کلمات نیک و صالح ذکر شدهاند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۵۹۷ در گاهشمار بربری است. سوره فتح ۲۵۹۷ حرف دارد. در ادامه مقاله بیان شده که کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود. در کتاب نور و کتاب نشانههای که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده مشخص شده که عددهای سوره فتح به کوروش کبیر اشاره میکنند. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده است. اگر عنوان خبر ایران اینترنشنال را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۹۷ میشود. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۵۲۹۷ مشترک هستند. در خبر ایران اینترنشنال به گاهشمار شاهنشاهی اشاره شده که مبدا آن تاجگذاری کوروش بزرگ است. در کتاب نور و کتاب نشانهها مطالبی درباره ارتباط بین عددهای سوره فتح و گاهشمار با مبدا آغاز پادشاهی کوروش بزرگ بیان شده است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه مبدا و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه فتح وجود دارد. اگر متن قطعه ۱ سلیم تهرانی را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۵۰۷ میشود. سوره انفال 5570 حرف دارد. در سوره انفال کلمات فتح و پیروزی ذکر شدهاند. سوره فتح ۵۵۷ کلمه دارد. بین عددهای ۵۵۷، ۵۵۰۷ و ۵۵۷۰ سه رقم مشترک هستند. در سوره کهف و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «تا آنكه به سرزمين مغرب [خورشيد] رسيد و چنين يافت كه در چشمهاى گلآلود [و گرم] غروب مىكند و در نزديكى آن قومى را يافت گفتيم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا آنان را عذاب مىكنى، يا با آنان نيكى مىكنى» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۷۷ میشود. در سوره کهف و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «(آن گروه به او) گفتند اي ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد ميكنند آيا ممكن است ما هزينه اي براي تو قرار دهيم كه ميان ما و آنها سدي ايجاد كني ؟» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۷۵ میشود. ارقام عددهای ۵۵۷، ۵۷۵ و ۵۷۷ مشترک هستند. در توضیحات گاهشمار بربری در ویکیپدیا بیان شده: «گاهشماری بربری تقویمی سالانه است که مردم بربر شمال آفریقا از آن استفاده میکنند. این گاهشماری در زبان عربی با نام «فلاحی» (کشاورزی) یا «عجم» شناخته میشود.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در ترجیع بندهای ۱ شاه نعمت الله ولی و نسیمی و در لمعات ۱ عراقی و در غزل ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۸۵ میلی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه زبان و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات زبان و عربی و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه عربی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زبان، عرب، زراعت یا کشاورزی و عجم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات زبان، عرب و عجم و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات زبان و اعجم وجود دارند. اگر متن مثنوی ۱ حزین لاهیجی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۹۹۲۱ میشود. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۶۹۹۲۱ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۷۹۵ در گاهشمار دیسکوردیان است. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۲۷۹۵ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۱۳۴۵ در گاهشمار قبطی است. ارقام عددهای ۱۳۴۵، ۱۵۳۴ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۹۹۱ در گاهشمار برمهای است. در ادامه مقاله عدد ۱۹۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۹ و ۹۹۱ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۱۵ در گاهشمار بهائی است. در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه بهائی وجود دارد. در بالای توضیحات سال ۱۶۲۹ میلادی در ویکیپدیا عبارت «۱۵۲ زبان» نوشته شده است. در قصیده ۱ حافظ به دارا اشاره شده است. در توضیحات داریوش سوم در ویکیپدیا بیان شده: «در شاهنامه فردوسی و تاریخ سنتی ایرانیان، داریوش سوم با نام «دارا» شناخته میشود (ولی در دارابنامه و اسکندرنامه وی با نام «داراب» شناخته میشود) و هجدهمین پادشاه ایران و نهمین پادشاه کیانی است که چهارده سال پادشاهی کرد؛ پدر او داراب، مادرش تمروسیه و اسکندر مقدونی برادر ناتنیاش معرفی شدهاست.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات پادشا و کیان و در مقاله کلمه اسکندر ذکر شده است. اگر عبارت «داریوش سوم» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. اگر عبارت «اسکندر مقدونی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴۵ میشود. ارقام عددهای ۴۵ و ۵۴۵ مشترک هستند. در توضیحات داریوش سوم در ویکیپدیا بیان شده: «مادر دارا طبق روایتهای نخستین «ماهناهید» دختر هزارمرد بود هنگامی که منابع متاخر مادرش را تَمروسیا، زنی یونانی که دختر فاستابیکون و همسر پیشین پادشاه عمان بود، نامیدهاند.» در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمات ماه و زهره یا ناهید و در غزل ۱ فیض کاشانی و در غزل ۵۸ میلی کلمه زهره و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه ناهید و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه عمان وجود دارد. در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر عددهای ۵/۸ و ۵/۱۴۳ذکر شدهاند. در مقاله به عددهایی که ارقام آن با اعداد ۱۵۲، ۵/۸ و ۵/۱۴۳ مشترک هستند. در کتاب نور و کتاب نشانهها مطالبی درباره خداوند، کتابهای مقدس، کعبه، مسجدالاقصی، نوروز، محمد، مسیح، موسی، ابراهیم، نوح، علی، رستم، مریم مقدس، یحیی، یوسف، سلیمان، داوود، الیاس، یونس، سوشیانت، زردشت، خضر، بودا، دانیال، حواریون، خسرو کیانی، فریدون، کاوه آهنگر، شاعران بزرگ، عشق و کوروش کبیر و ... رمزگشایی شده است. در شعر ۱ مجلس سعدی به تعدادی از پیامبران اشاره شده است. در این دو کتاب به ارتباطهایی بین کلمهها و عددها در قرآن، کتابهای مقدس، شعرها و ... اشاره شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در لمعات ۱ عراقی و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها واژه «کلمه» و در برگ ۲۱۵ کتاب الف واژه کلمات و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه واژه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی واژههای لغت و عدد و در قطعه ۱ خاقانی کلمه اعداد و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه عدد وجود دارد. در آیه ۱۰۹ سوره کهف و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «بگو که اگر دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به آخر رسد دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر باز ضمیمه آن کنیم (یعنی عوالم وجود که کلمات تکوینی الهی است بیحد و نامتناهی است).» در این نیز لغت کلمات وجود دارد. اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۳۵ میشود. در مقاله عددهای ۱۰۹ و ۸۳۵ ذکر شدهاند. در این دو کتاب حروف مقطعه قرآن رمزگشایی گردیده و در خصوص عددها، علم، نمادهای نجومی و ارتباط آنها با راه کمال و برخی موضوعات اجتماعی و سیاسی و راهکارهایی برای رسیدن به صلح جهانی مطالبی بیان شده است. اگر عبارت «کتاب نور و کتاب نشانهها» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲۰ میشود. در مقاله به غزل ۱۵۲۰ مولانا اشاره شده است. بین عددهای ۱۵۲، ۲۱۵، ۲۵۱ و ۱۵۲۰ سه رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله عدد ۱۹ و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه کیمیا وجود دارد. در برگ ۱۹ کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئلیو بیان شده باید از نشانهها پیروی کنی. اگر کلمه نشانه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹ میشود. در قصیده ۱ فضولی کلمه نشانه و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در لمعات ۱ عراقی و در قطعه ۱ خاقانی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در آیههای ۱۲۵ و ۱۵۲ سوره آل عمران و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی و در غزل 1250 شاه نعمت الله ولی و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمه نشان و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات نشانه و آیت و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات نشان و آیت و در غزل ۱۵۲ سعدی کلمه آیت یا نشان وجود دارد.
آدرس دانلود فایل فشرده پیدیاف مقالهها
https://drive.google.com/file/d/1X5ck-iy3dqp-PjzysPILRZOW5b-X5VN9/view?usp=sharing
آدرس دانلود فایل فشرده پیدیاف کتاب نور، کتاب نشانهها و مقالهها
https://drive.google.com/file/d/19eYpxNENpNbQ6MyDMlNgkgJod5kEVDOz/view?usp=share_link
دلیل انتخاب کتابها و اشعار
در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ عراقی کلمه قرآن وجود دارد. در مقاله از آیات و کلمات قرآن در متن عربی و ترجمههای الهی قمشهای، انصاریان، خرمشاهی، فولادوند و مکارم شیرازی کمک گرفته شده است. در مقاله از آیات و کلمات کتابهای مقدس و ترجمههای هزاره نو، معاصر، نسخه قدیمی فارسی، مژده برای عصر جدید و مژده برای عصر جدید و ویرایش شده کمک گرفته شده است. در سوره اسراء به ارمیا(ع) و اشعیاء(ع) و در باب ۱ انجیل مرقس به کتاب مقدس اشعیاء اشاره شده است. در مقاله به باب ۱ کتابهای مقدس ارمیا و اشعیاء اشاره گردیده است. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه حزقیا وجود دارد. در مقاله به باب ۱ کتاب مقدس حزقیال اشاره شده است. در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلمات زبور و داوود ذکر شدهاند. در مقاله به باب ۱ کتاب مقدس زبور داوود(ع) اشاره شده است. در قرآن و انجیل به داوری داوود(ع) در مورد گوسفندان اشاره شده است. در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمه داور و در آیه ۱۵۲ سوره انعام کلمه داروی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات داور و گوسفند و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه بزغاله و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بز وجود دارد. در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی به برج حمل یا بره اشاره شده است. در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر کلمه استر وجود دارد. در مقاله به آیههای ۲:۱۵ و ۵:۱۲ و باب ۱ کتاب مقدس استر اشاره شده است. در ادامه مقاله به سوره الرحمن اشاره شده است. در سوره الرحمن یا رحمت کلمات نعمت، الله و ولی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات رحمت، نعمت و الله و در خطبه ۱ نهج البلاغه و کلمات نعمت و الله و در قصیدههای ۱ حافظ و سلیم تهرانی کلمات شاه و نعمت و در باب ۱ انجیل برنابا و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در آیه ۱۵۲ سوره بقره کلمه نعمت وجود دارد. در مقاله به قصیده، متفرقات و ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی اشاره شده است. غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمه جامی و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده و متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در مثنوی و غزل ۱ مسعود سعد سلمان و در غزل ۱۵۲ جویای تبریزی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه جام و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات لیلی و مجنون و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمات لیلا و مجنون و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات جام و لیلی و مجنون وجود دارند. در مقاله به شعر ۱ لیلی و مجنون جامی «آغاز» جامی و شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی «در ختم کتاب و خاتمه خطاب» و شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی اشاره شده است. در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه صغیر وجود دارد. در مقاله به غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی اشاره شده است. در توضیحات صغیر اصفهانی در ویکیپدیا بیان شده: «(مرا صغیر تخلص بجا بود، که سه چیز) (مراد دارم و هستم از این تخلّص شاد) (در اوّل عهد اینکه به عهد صغارتم ایزد) (دهان به گفتن اشعار جانفزا بگشاد) (به دوم اینکه نگیرند اکابرم خرده) (اگر ز خامه من نقطه ای خطا افتاد) (به سوم اینکه چو روز حساب پیش آید) (مسلم است که آنجا بود صغیر آزاد) » در سایت گنجور این شعر از صغیر اصفهانی اینگونه آمده است:
مرا صغیر تخلص بهجا بود که سه چیز *** مراد دارم و هستم از این تخلص شاد
در اول اینکه به عهد صغارتم ایزد *** زبان به گفتن اشعار جانفَزا بگشاد
به دوم اینکه نگیرند اکابرم خرده *** اگر ز خامه من نقطهای خطا افتاد
به سوم اینکه چو روز حساب پیش آید *** مسلم است که آنجا بود صغیر آزاد
اگر متن شعر صغیر اصفهانی در سایت گنجور را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۷۵۳ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که فتنه ۱۳۵۷ خمینی خطا بوده است. در شعر صغیر اصفهانی کلمه خطا وجود دارد. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۵۷۵۳ مشترک هستند. شعر صغیر اصفهانی خاکی بودن ایشان را نشان میدهد. در ادامه مقاله خبری از صدای آمریکا با عنوان: «محمد خاکپور در پخش زنده صداوسیما به میهندوستی محمدرضا شاه پهلوی اشاره کرد» آمده است. در ادامه عکسهای از صغیر اصفهانی و محمد خاکپور آمده که شبیه یکدیگرند. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه بلخیان وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتاب «پیران بلخ» است. در مقاله به ترجیع بند ۱ و شعر ۲ دفتر اول و شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی و غزل ۱۵۲۰ مولوی جلال الدین بلخی اشاره شده است. در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه دفتر وجود دارد. در توضیحات مولوی در ویکیپدیا بیان شده از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا عبارت «مولانا خاموش» و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات مولانا و خاموش و در غزل ۱ حزین لاهیجی کلمه خاموش و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه خموش وجود دارد. آرامگاه مولانا در شهر قونیه ترکیه است. در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قونیه و در ادامه مقاله کلمات آرامگاه و ترکیه و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه ترکان و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه ترک ذکر شده است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه لمع و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمه لمعه و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عراق ذکر شده است. در مقاله به لمعات و قصیده ۱ عراقی اشاره شده است. در قصیده ۱ عراقی کلمه حمید الدین و در مقاله کلمه بلخ ذکر شده است. در مقاله به شعر ۱ حمید الدین بلخی «مقدمه کتاب» اشاره شده است. در قصیده ۱ عراقی کلمه اوحد وجود دارد. در مقاله به ترجیع بند ۱ اوحدی اشاره شده است. در آیه نور کلمه فروغی و در غزل ۱ شهریار و در قصیده ۱ فضولی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه فروغ و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات غزل و تضمین وجود دارند. در مقاله به غزل و تضمین ۱ فروغی بسطامی اشاره شده است. در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه صوفیان وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتاب «پیران و صوفیان نامی کرمان» است. اشو نویسنده کتاب «صوفی مرد راه: آوازه سکوت» است. در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات صوفی، مرد، راه و آوازه وجود دارند. در توضیحات فروغی بسطامی در ویکیپدیا بیان شده: «و چندی را نیز در شهر کرمان، در خدمت حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه گذراند که در همان دوران، بنا به درخواست شجاعالسلطنه، تخلص خود را به نام فرزند او «فروغالدوله»، فروغی نهاد. فروغی بسطامی تا پیش از آن در شعرهایش، تخلص مسکین را بهکارمیبرد.» در غزل ۱ فرخی یزدی و در آیه ۲۱۵ سوره بقره و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی و در غزلهای ۱۵۲ و ۳۵۲ سعدی کلمه مسکین وجود دارد. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه طاهر وجود دارد. در مقاله به دوبیتی ۱ باباطاهر اشاره شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در منشور کوروش کلمه شهریار ذکر شده است. در مقاله به غزل ۱ شهریار اشاره شده است. شهریار متولد سال ۸۵ خورشیدی است. در مقاله عدد ۸۵ ذکر شده است. در توضیحات شهریار در ویکیپدیا بیان شده: «شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته است.» در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱۵۲ خاقانی کلمه خطبه وجود دارد. در مقاله به خطبه ۱ نهج البلاغه اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات علی، حیدر، مرتضی و ذوالفقار و در قصیده ۱ فضولی کلمات علی و مرتضا و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی کلمات حیدر و مرتضی ذکر شدهاند. «دو شمشیر» و «شیر و گل سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات شمشیر و سرخ ذکر شدهاند. علی(ع) ملقب به شیر خداست. علی(ع) و شیر مظهر شجاعت، مردانگی و آزادگی هستند. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات شیر خدا و سرو و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه شیران و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات صفدران، شیر و شیرمرد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» عبارت شیر مردان و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات شیر و مرد و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در قصیده ۱ امیر معزی و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه شیر و در قصیده ۱ حافظ و در آیه ۲۵۱ سوره بقره کلمه شجاع و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه شجاعت و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه بیباک و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه جرأت و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۵۲ ابن یمین و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه سرو و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه آزادگی وجود دارد. درخت سرو نماد آزادگی است. علی(ع) در هنگام نماز خواندن در شب قدر با ضربت شمشیر زهرآگین ابن ملجم مرادی به قتل و شهادت رسیده است. در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در آیه ۱۵۲ سوره انعام کلمه شهادت و در قصیده ۱ میلی کلمه شهیدان و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه شهید و در باب ۱ انجیل برنابا و در آیه ۱۲۵ سوره بقره کلمه نماز و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمه صلات و در غزل ۱ حافظ کلمه سجاده و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات شب قدر و سم و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه شمشیر و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمه زهر وجود دارد. در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه عدل و در باب ۱ کتاب مقدس زبور کلمه عادل و در آیه ۱۵۲ سوره انعام کلمه عدالت و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات عدل و مشهور و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات عدل و معروف و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب مکتوب و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات معروف و مشهور وجود دارند. عدل علی(ع) مشهور است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه ابوالقاسم و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمه فردوس و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه جمشید وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ شاهنامه ابوالقاسم فردوسی «جمشید» اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «فردوسی دهقان و دهقانزاده بود.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه دهقان ذکر شده است. آرامگاه فردوسی در خراسان است. در قصیده ۱ امیر معزی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه خراسان وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتاب «پیران خراسان» است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که در آن به آرامگاههای فردوسی، حافظ، خیام و تخت جمشید اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده وسعت کامل کاخهای تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است. عنوان غزل ۱ شهریار مکتب حافظ است. در مقاله به قصیده ۱ و غزلهای ۱ و ۱۵۲ حافظ اشاره شده است. در انتهای مختصات شمالی حافظیه (آرامگاه حافظ) در ویکیپدیا عدد ۳۱۴۵ ذکر شده است. تاریخ ثبت ملی حافظیه در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۵۴، ۱۵۳۴ و ۳۱۴۵ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات حافظ، ثبت و خورشید و در آیه ۱ سوره زنان که در ادامه مقاله آمده و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه حافظ و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات حافظان و خورشید و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در برگ ۲۱۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه ثبت وجود دارد. آرامگاه خیام در استان خراسان و در شهر نیشابور است. در باب ۱ انجیل مرقس کلمه استان و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات استان و ثبت ذکر شدهاند. تاریخ ثبت ملی آرامگاه خیام نیز در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. در مقاله به رباعی ۱ خیام اشاره شده است. در توضیحات خیام در ویکیپدیا بیان شده: «در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به پایانِ عمر خود رسیده بودند.» در مقاله کلمات ابن سینا، ابوریحان بیرونی و پایان عمر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات پایان و عمر ذکر شدهاند. در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی کلمه شوریده و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات شوریده و شیراز و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه شیراز وجود دارد. در توضیحات شوریده شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «برابر با ششم ربیعالثانی (۱۳۴۵ هجری قمری) در زادگاه خود درگذشت و در جوار آرامگاه سعدی به خاک سپرده شد.» در توضیحات شوریده شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «شوریده در هفتسالگی به علت ابتلای به بیماری آبله از هردو چشم نابینا و چهرهاش آبلهگون شد. او از نابینا بودن و آبلهرویی خود به حسرت یاد میکرد». در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در شعر ۱ در تدبیر عدل و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در برگ ۱۲۵ کتابهای زهیر، الف و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها و در غزل ۱۵۲ سعدی و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در غزل ۱۵۲ ابن یمین و در غزل ۲۵۱ خاقانی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی و در غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمه چشم و در غزل ۱ غنی کشمیری و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱ فضولی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات چشم و چهره و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه چهره و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات چشم، چهره و مریض و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات چشم و بیمار و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در ترجیع بند ۱ مولانا و در آیه ۱۲۵ سوره توبه و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۵۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بیمار و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه آبله و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمات چشم و نابینا و در آیه ۱۲۵ سوره طه کلمه نابینا و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه بینایی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در مقاله کلمه کور و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه حسرت وجود دارد. در توضیحات خیام در ویکیپدیا بیان شده: «همچنین گفته میشود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملکشاه در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان نموده است.» در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه بوستان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه سرآغاز و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در لمعات ۱ عراقی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران و در برگ ۱۲۵ کتاب الف و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه آغاز وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز» اشاره شده است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات باب و تدبیر و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه باب و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب زهیر و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه اول و در مقاله کلمه عدل و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات اول و تدبیر و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه تدبیر و در قصیده ۱ فضولی کلمات اول، تدبیر و رای و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات اول و رای و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۵۲ سعدی و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه رای و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه بوستان وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ باب اول در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی اشاره شده است. در مقاله به غزل ۳۵۲ سعدی اشاره شده است. در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه شیراز وجود دارد. سعدی متولد شیراز است. ارقام عددهای ۲۵۳ و ۳۵۲ مشترک هستند. در توضیحات سعدی در ویکیپدیا بیان شده: «گوته، شاعر بلندآوازه آلمانی، یکی از شاعران اروپایی است که در خلق آثار خود به ادبیات شرقی و بهطور خاص، ادبیات فارسی توجه ویژهای داشت. گوته، سعدی را میشناخته و در خلق آثار خود از سعدی تأثیر پذیرفته است. یکی از کتابهای وی با نام دیوان غربی-شرقی، اگرچه بهطور مشهودی تحت تأثیر اشعار حافظ سرودهشده و در هیچکجای کتاب نامی از سعدی برده نشده؛ اما بخشهایی از آن نیز حاوی اشعاری است که از بوستان و گلستان سعدی اقتباس شده است. یکی از این اقتباسها، داستان قطره بارانی است که با دیدن دریا، خود را ناچیز میشمارد و به سبب این فروتنی، صدفی او را در بر میگیرد و تبدیل به یک مروارید میشود. این داستان، بی کموکاست از قطعهای با مطلع «یکی قطره باران ز ابری چکید…» در بوستان اقتباس شده است. گوته، این دیوان خود را با نقل فارسی و ترجمه آلمانی یکی از اشعار گلستان به پایان برده است.» در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلمات بلندآوازه و قطره و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات حافظ، بوستان، صدف و ابر و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات گلستان و ابر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمات قطره و ابر و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ فضولی کلمات قطره باران و صدف و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات قطره و صدف و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه صدف و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات ابر و مروارید و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمات گلستان و ابر و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات گلستان، ابر و باران و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در مثنوی ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه ابر و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات دریا و قطره و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در لمعات ۱ عراقی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ میلی کلمه قطره وجود دارد. صادق هدایت نویسنده داستان «توپ مرواری» است. در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات مجلس و اول و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی و در برگهای ۱۲۵ و ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مجلس و در مقاله کلمه اول وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ مجلس اول سعدی اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه محتشم وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ محتشم کاشانی اشاره شده است. در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده ۱ فضولی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه میل وجود دارد. در مقاله به قصیده ۱ میلی و غزلهای ۵۸ و ۸۵ میلی اشاره شده است. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه سلیم و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه تهران وجود دارد. در مقاله به قصیده ۱ سلیم تهرانی اشاره شده است. در توضیحات محمدقلی سلیم تهرانی در ویکیپدیا بیان شده: «شعر او را به «نازکی خیال، خلق مضمونهای دقیق تازه و سعی در ارسال مثل و تمثیل» وصف کردهاند. به دیدگاه ذبیحالله صفا، زبانش در شعر ساده و گاه (بهویژه در قصیده و مثنوی) تا حدی سست و نزدیک به زبان عامیانه است «و این بیشتر از آنجاست که سلیم تحصیل مدرسهای کافی نداشت و گویا تتبع او هم در دیوانهای استادان گذشته کم بود و بیشتر به نیروی استعداد شاعری میکرد.»» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۲۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۳۲۵ و ۳۵۲۱ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات زبان، گویا و مثل و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمات زبان و گویا و در مقاله کلمات استاد و زبان و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات زبان و مثل و در غزل ۱ شهریار کلمات نازک و مثل و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و کلمه مثل ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده سلیم تهرانی چندسالی در اصفهان بسر برد سپس به شیراز کوچ کرد. در مقاله کلمات اصفهان، شیراز و کوچ ذکر شدهاند. درگذشت سلیم تهرانی در کشمیر بوده است. در مقاله به کشمیر اشاره شده است. در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی و حافظ و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در لمعات ۱ عراقی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در قصیده ۱ فضولی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه فیض وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ فیض کاشانی اشاره شده است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه همام وجود دارد. در مقاله به غزل ۵۸ همام تبریزی اشاره شده است. در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر کلمه آشفته و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه شیراز وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ آشفته شیرازی اشاره شده است. آیه ۲۱:۵ قرآن (سوره انبیاء) و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: « آنها گفتند (آنچه را محمد آورده وحي نيست) بلكه خوابهاي آشفته است، اصلا او به دروغ آنرا به خدا بسته، نه او يك شاعر است! (اگر راست ميگويد) بايد معجزهاي براي ما بياورد، همانگونه كه پيامبران پيشين با معجزات فرستاده شدند.» در این آیه کلمات شاعر و آشفته ذکر شدهاند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ فضولی کلمه انبیاء وجود دارد. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه فرخ وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ و شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و غزلهای ۵۸ و ۸۵ فرخی یزدی اشاره شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۱۵۲ ابن یمین کلمه رهی و در قصیده ۱ میلی کلمات رهی و سایه و در مقاله کلمه سایه و در شعر ۱ دیگر سرودهها فرخی یزدی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه گیسو وجود دارد. در مقاله به شعر سایه گیسو رهی معیری اشاره شده است. عکس رهی معیری در سایت گنجور خندان است. در قصیده ۱ میلی کلمات رهی، عکس و خنده و در قصیده ۱ حافظ و در لمعات ۱ عراقی کلمه عکس و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه خنده و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه خندید و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه میخندد و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه میبخندد وجود دارد. رمان «مردی که میخندد» نوشته ویکتور هوگو است. رهی معیری شعرهای ستاره خندان، خنده مستانه، لبخند صبحدم و خنده برق را سروده است. در قصیده ۱ میلی کلمات رهی، ستاره، خنده و برق و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات عبارت «برق بخندد» وجود دارد. در توضیحات رهی معیری در ویکیپدیا بیان شده: «نخستین ملاقات مریم فیروز و رهی معیری در یکی از روزهای اردیبهشت، در یک مهمانی در خانه مصطفی فاتح صورت میگیرد؛ و همین ملاقات است که پایه یکی از شورانگیزترین و عجیبترین حکایتهای عاشقانه معاصر قرار میگیرد. از آن به بعد، شورانگیزترین ترانهها و غزلیات رهی معیری، که به گفته برخی، از بهترین آثار ادبیات کلاسیک معاصر بهشمار میرود، مایه از این عشق میگیرد…» در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ میلی و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمه نخستین و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه نخست و در مقاله کلمات ملاقات، مهمان، خانه، مصطفی، فاتح، معاصر، ترانه و عشق و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات فیروزه و مهمانی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۲۵۱ امیر معزیو در غزل ۲۸۴ صنایع الکمال و حضریات خواجوی کرمانی کلمه مهمان و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات فیروز، عاشقان، عشق و خانه و در غزل ۸۵ میلی کلمات خانه، ترانه و عشق و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات ترانه و عشق و در غزل ۱۵۲ سعدی کلمات حکایت و عشق در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمه عجیب و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات عاشق، معاصر و عجیب وجود دارند. در ادامه مقاله به مریم مقدس اشاره شده است. مریم مقدس و مریم فیروز همنام هستند. در آیهای از سوره مریم که در ادامه مقاله آمده و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه نسیم وجود دارد. در مقاله به ترجیع بند و غزل ۱ نسیمی اشاره شده است. در توضیحات عمادالدین نسیمی در ویکیپدیا بیان شده: «ادعا گردید که سخنان نسیمی اشخاص جاهل را فریب داده، زندیق کرده است. سپس ابن الشنقشی الحنفی در حضور علما و قضات شهر طرح دعوی کرد. سپس نائب او را گفت: اگر نتوانی ادعای خود را به اثبات رسانی، کشته میشوی؛ و او از ادعای خود درگذشت. نسیمی هم چیزی نگفت. تنها کلمه شهادت بر زبان آورد و [این] ادعا را رد کرد. سپس شیخ شهاب الدین ابن هلال در دادگاه حاضر شد و در کنار قاضی مالکی نشست. او گفت که نسیمی زندیق است و توبهاش را نمیتوان پذیرفت و باید به قتل رسد. سپس به قاضی مالکی رو کرد و پرسید: چرا او را نمیکشی؟ مالکی گفت: آیا تو به دست خود مینویسی که او محکوم به قتل است؟ گفت: مینویسم! و نوشت؛ و نوشتهاش را به شیخنا ابن خطیب الناصریه و دیگر قضات تقدیم کرد. قضات و علما زیر بار نرفتند و بلند شدند و آن جا را ترک گفتند. مالکی پرسید: وقتی قضات و علما سر باز میزنند، چگونه میتوان او را کشت؟ او گفت: من نمیکشم. سلطان من را مأمور کرده است که این کار را سریع تمام کنم تا امریهاش صادر شود. آن گاه مجلس به پایان رسید و نسیمی را دیگر بار در قلعه حبس کردند؛ و آن گاه فرمان سلطان مؤید صادر شد که: پوستش کنده شود، جنازهاش هفت روز در شهر حلب گردانده شود، سپس شقه گردد و شقههایش به علی بن ذی الآذر، برادرش ناصر الدین و عثمان قارایولوق فرستاده شود. این شاعر لطیف سخن را چنین کشتند.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات لطیف و سخن و در قطعه ۱ خاقانی کلمات لطیف و قلعه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات نسیم، شهادت و زبان و در مقاله کلمات سخن، زبان، شهادت، مجلس، پایان و ادعا و در قصیده ۱ میلی کلمات نسیم، شهیدان و زبان و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات نسیم و سلطان و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه ناصردین و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه برادر و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات برادر، شیخ و پوست و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه شیخ و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب الف و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمه هلال و در باب ۱ کتاب مقدس استر عبارت هفتمین روز و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات زبان و سلطان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات برادر و سلطان و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات قلعه و سلطان و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات مامور و سلطان و در قصیده ۱ فضولی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه سلطان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات سلطان و پوست و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه پوست ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه مسعود وجود دارد. در مقاله به مثنوی و غزل ۱ مسعود سعد سلمان اشاره شده است. در قصیده ۱ امیر معزی کلمه غزنین وجود دارد. مسعود سعد سلمان متولد غزنین است. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا بیان شده: «غَزنی با نامهای تاریخی غزنه و غزنین شهری در مرکز شرقی افغانستان و مرکز تاریخی منطقه زابلستان است.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۵۳۲ میشود. در ادامه مقاله عددهای ۱۰۳۲۵ و ۲۱۳۵۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. بین عددهای ۳۵۲۱ و ۱۰۵۳۲ چهار رقم مشترک هستند. در سوره شوری کلمات تاریخ و شهر ذکر شدهاند. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا بیان شده: « شهر غزنی یکی از شهرهای نسبتاً خطرناک میباشد. گروههای دهشتافکن مانند طالبان نفوذ زیادی در این شهر و ولسوالیهای پشتوننشین این ولایت دارد. بستهشدن مکتبها، شلیک راکت بر روی خانههای مسکونی و حملات بر روی افراد نظامی اتفاقاتی هستند که هر از چند وقتی در این شهر و ولسوالیهای اطراف آن رخ میدهد.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱۱ میشود. سوره یوسف ۱۱۱ آیه دارد. ارقام عددهای ۱۱۱ و ۱۱۱۱ مشترک هستند. در سوره یوسف کلمات شهر، خطرناک، گروه، نفوذ، زیاد، حمله و خانه و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات خانه و خطر و در مقاله کلمه طالبان وجود دارد. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا بیان شده در طی فتوحات اسکندر بزرگ، جمعیتی از یونانیان همراه او در این منطقه سکونت یافته و شهری جدید به نام «اسکندریه در اُپیانا» (به یونانی: Αλεξάνδρεια Ωπιανή) تأسیس نمودند که پایه اصلی شهر امروزی است در مقاله به اسکندر اشاره شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ امیر معزی کلمه یغما وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۱ و ۸۵ یغمای جندقی اشاره شده است. در توضیحات یغمای جندقی در ویکیپدیا بیان شده: « مورد خشم سردار ذوالفقار خان قرار گرفت و پس از فلک چند ماه به سیاهچال افتاد و کلیه اموالش نیز ضبط و توقیف شد. یغمای جندقی پس از آزادی نام و تخلص خود را به ابوالحسن یغما تغییر داد و جامه درویشی پوشید و پس از چند ماه سیر و سیاحت در شهر ابرکوه اقامت گزید و سپس از راه یزد به تهران رفت.» در مقاله کلمات خشم، ذوالفقار، خان، فلک، ماه، آزادی، تخلص، یغما، تغییر، یزد و تهران ذکر شدهاند. در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات عمان و سامان وجود دارند. در مقاله به شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی اشاره شده است. در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه یمین و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات یمین و حزین و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه حزین وجود دارد. در مقاله به غزل ۱۵۲ ابن یمین و قصیده، مثنوی، غزل و رباعی ۱ حزین لاهیجی و غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی اشاره شده است. در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه فضولی وجود دارد. در مقاله به قصیده ۱ و رباعی ۲۳ فضولی اشاره شده است. در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه سوزنی و در قصیده ۱ امیر معزی کلمه سمرقند وجود دارد. در مقاله به قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی اشاره شده است. در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه بخندد وجود دارد. عکس سوزنی سمرقندی نیز در سایت گنجور خندان است. در قصیده ۱ امیر معزی کلمات سمرقند و بخارا و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه بخارا و در مقاله کلمات شاگرد و صنعت ذکر شدهاند. در توضیحات سوزنی سمرقندی در ویکیپدیا بیان شده: «وی در ابتدای جوانی برای کسب دانش به بخارا رفت و به قول عوفی بهسبب تعلق خاطر به شاگرد سوزنگری به آموختن آن صنعت مشغول شد. سوزنی سمرقندی معاصر ارسلان خان محمد از آل افراسیاب و سنجر آتسزبن محمد خوارزمشاه بودهاست.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۰۲۱ میشود. در مقاله عدد ۱۴۰۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۲۱ مشترک هستند. در آیه ۲۵۱ سوره بقره و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه امیر وجود دارد. در مقاله به قصیدههای ۱ و ۲۵۱ امیر معزی اشاره شده است. در لمعات ۱ عراقی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه کمان و در قصیده ۱ میلی کلمه زخم و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات کمان و خر و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۱ شهریار کلمه خرگاه و در قصیده ۱ امیر معزی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه خر و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه الاغ وجود دارد. شعر «خر» سروده ویکتور هوگو است. صادق هدایت نویسنده داستان «زبان حال یک الاغ در وقت مرگ» است. در توضیحات محمد معزی در ویکیپدیا بیان شده: «محمد عوفی درباره مرگ امیرمعزی نوشته است که روزی سلطان سنجر در خرگاه بود، ناگاه تیری از کمان شاه گذشت و به امیرمعزی اصابت کرد و او در حال جان سپرد. عباس اقبال در مقدمه دیوان معزی قول عوفی را مردود دانسته و مینویسد معزی مدتها بعد از این واقعه زنده بوده است، و اما از مرثیهای که سنایی در مرگ معزی گفته معلوم میشود که شاعر سرانجام به همان زخم تیر درگذشته است.» در مقاله کلمه عباس و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات اقبال و سلطان وجود دارند. درگذشت امیر معزی در سال ۵۲۱ قمری در نیشابور بوده است. در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه نشابور ذکر شده است. اکر عبارت «امیر معزی» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ و ۲۷ می شود. در مقاله عددهای ۵۴ و ۲۷ ذکر شدهاند. در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه اقبال و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمه دیباچه وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری «دیباچه» و شعر ۱۵۲ ارمغان حجاز و شعرهای ۱۵۲ و ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری اشاره شده است. در غزل ۱ یغمای جندقی به خسرو و شیرین اشاره شده است. در مقاله به شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی اشاره شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه غنی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه کشمیر وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ غنی کشمیری اشاره شده است. در توضیحات کشمیر در ویکیپدیا بیان شده: «کشمیر منطقهای در شمال غربی شبهقاره هند است که از ایالت جامو و کشمیر تحت کنترل هند، ایالت کشمیر آزاد تحت کنترل پاکستان و منطقه اقصی چین تحت کنترل جمهوری خلق چین تشکیل میشود.» در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات غنی و هند و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر و در ادامه مقاله کلمات هند و چین ذکر شدهاند. در ترجیع بند ۱ مولانا و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خسرو و بیدل و در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمه بیدل وجود دارد. در مقاله به قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و غزل ۱ بیدل دهلوی اشاره شده است. در توضیحات بلخ در ویکیپدیا بیان شده: «امیر خسرو (دهلوی) که پدرش امیر سیف الدین از اینجا بود» در توضیحات امیرخسرو دهلوی در ویکیپدیا بیان شده: «آرامگاه او در یکی از محلههای شلوغ و پرتراکم دهلی که بنام نظامالدین اولیاء معروف است و نزدیک به ایستگاه قطار شهری بمبئی به نام ایستگاه قطار نظامالدین و در نزدیکی آرامگاه همایون واقع شده میزبان جمع کثیری از مردم و زیارتگاه مسلمانان و اهل تصوف است.» در مقاله کلمات آرامگاه و قطار ذکر شدهاند. نازنین بنیادی در فیلم «هتل بمبئی» بازی کرده است. بمبئی پرجمعیتترین شهر هند است. در قصیده ۱ فضولی و در مقاله کلمه جمعیت ذکر شده است. در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات ناصرخسرو، سنایی و خاقانی و در قصیده ۱ حافظ کلمه خاقان وجود دارد. در مقاله به قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و غزل ۲۵۱ سنایی و غزل ۲۵۱ و قطعه ۱ خاقانی اشاره شده است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه خاتون وجود دارد. در مقاله به قصیده و غزل ۱ جهان ملک خاتون اشاره شده است. در توضیحات جهان ملک خاتون در ویکیپدیا بیان شده: «یکی از نخستین کسانی که به معرفی جهانملک خاتون پرداخت، ادوارد براون بود، هرچند او به نسخهای ناقص از دستنویس دیوان جهان دسترسی داشتهاست. سپس سعید نفیسی و ذبیحالله صفا در آثارشان به دو نسخه از دیوان جهان در کتابخانه ملی پاریس اشاره کردهاند.» در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمه صفا و در برگ ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در مقاله کلمه پاریس و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگهای ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه نسخه ذکر شده است. در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه طبیب و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه طبیبان وجود دارد. در مقاله به قصیدههای ۱ و ۲ و مفردات ۲ طبیب اصفهانی اشاره شده است. درگذشت طبیب اصفهانی در سال ۱۷۵۷ میلادی بوده است. در ادامه مقاله عدد ۱۷۵۷ ذکر شده است. سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۷۵۷ و ۵۵۱۷ مشترک هستند. در قصیده ۲۵۱ امیر معزی عبارت شهر سپاهان وجود دارد. در توضیحات سپاهانشهر در ویکیپدیا بیان شده: «سپاهانشهر از سمت شمال به کوه صفه و از سمت غرب به شهر ابریشم و از سمت جنوب به منطقه شاه کوه و از سمت شرق به سیتی سنتر اصفهان محدود میباشد.» در ترجیع بند ۱ مولانا و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه صفه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه ابریشم و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه بریشم وجود دارد. در ویکیپدیا در سال ۱۴۰۲ جمعیت سپاهان شهر ۸۵۰۰۰ ذکر شده است. در مقاله کلمه جمعیت و عددهای ۱۴۰۲ و ۸۵ ذکر شدهاند. بین عددهای ۸۵۰ و ۸۵۰۰۰ سه رقم مشترک هستند. صادق هدایت نویسنده کتاب «اصفهان نصف جهان» است. آرامگاه صادق هدایت در قطعه ۸۵ گورستان پر-لاشز، پاریس است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه گورستان و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه گور و در ادامه مقاله عدد ۸۵ و کلمه پاریس ذکر شده است. در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه آشنایی و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۱ فضولی کلمه آشنا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آشنای و صادق و در آیه ۲۵۱ سوره بقره کلمه فرزانگی وجود دارد. در مقاله به کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشته مصطفی فرزانه اشاره شده است. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بندهای ۱ نسیمی و اوحدی و در قطعه ۱ خاقانی و در برگ ۱۵۲ کتاب الف کلمه الف وجود دارد. در مقاله به برگهای ۱۲۵، ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب الف نوشته پائولو کوئلیو اشاره شده است. در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمه پائولو وجود دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه تفسیر وجود دارد. در مقاله به برگهای ۱۲۵، ۱۵۲، ۲۱۵، ۲۵۱، ۵۱۲ و ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه اشاره شده است. در بیت زیر از ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات کتاب و تفسیر ذکر شدهاند. اگر بیت زیر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۶۱ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۲۹۶۱ مشترک هستند.
تنزیل و کتاب صورت او *** تفسیر حقایق جهان شد
در برگهای ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جویای وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۱۵۲ و ۲۵۱ جویای تبریزی اشاره شده است. اگر عبارت «دلیل انتخاب کتابها و اشعار» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۳۵ میشود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در ادامه مقاله چکیدهای از کتابهای نور و نشانهها آمده است. اگر عبارت «چکیدهای از کتابهای نور و نشانهها» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات چکیده و کتاب و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه خلاصه وجود دارد.
چکیدهای از کتابهای نور و نشانهها
حرف مقطعه ن
حرف مقطعه ن در ابتدای سوره قلم به کاف و نون یا لفظ کن یا کن فیکون یا حکم و فرمان خداوند اشاره میکند. در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات کاف و نون و کن فکان و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمات کاف و نون، کن فیکون و امر و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمات کن فکان و امر و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات کاف و نون، حکم و فرمان و در آیه ۱۲۵ سوره بقره کلمه امر و در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت «حکم و فرمان خدا» و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر عبارت «امرهای خدا» و «حکمی از خداوند» و در قصیدههای ۱ حافظ، شاه نعمت الله ولی و حزین لاهیجی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در آیه ۱۲۵ سوره زنان کلمه حکم و در قصیده ۱ فضولی کلمات حکم و فرمان و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات حکم و قلم وجود دارند. شماره نزول سوره قلم ۲ است. کاف و نون ۲ حرف هستند. در بیت ۲ غزل ۳۵۲ سعدی کلمه قلم و در بیت ۲ غزل ۱۵۲۰ مولانا عدد ۲ و کلمات کاف و نون وجود دارند. در بیت زیر ۲ بار کلمات کاف و نون ذکر شدهاند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی ۲ بار کلمه قلم تکرار شده است. در قطعه ۱ خاقانی و در لمعات ۱ عراقی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه قلم وجود دارد. اگر عبارت «حرف مقطعه ن» را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۶۲ و ۵۸ میشود. در ادامه مقاله عدد ۲۵۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۶ و ۵۶۲ مشترک هستند. آیه ۱ سوره قلم بیان میکند: «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» اگر متن عربی آیه ۱ سوره قلم را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در مقاله عدد ۵۴ ذکر شده است.
خورشید بر سرو روان دیگر ندیدم در جهان *** وصفت نگنجد در بیان نامت نیاید در قلم (بیت ۲ غزل ۳۵۲ سعدی)
مرا از کاف و نون آورد در دام *** از آن هیبت دوتا چون کاف و نونم (بیت ۲ غزل ۱۵۲۰ مولانا)
خلق عظیم
شماره نزول سوره قلم ۲ است. اگر عبارت «خلق عظیم» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲ میشود. ارقام عددهای ۲ و ۲۲ مشترک هستند. آیه «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» در سوره قلم به آیه خلق عظیم معروف است. در بیت زیر از شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه خلق و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه اخلاق وجود دارد.
گریه او خنده او نطق او *** نیست از وی هست محض خلق هو
در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات محمد، خلق و خنده و در قصیده ۱ میلی کلمات خلق، لب و خنده و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در مقاله کلمه خنده و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات محمد و خنده و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات محمد، مصطفائی و میبخندد و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمه خندید و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در آیه ۲:۱۵ کتاب مقدس استر و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه لباس و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات المصطفی و گردن و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۲۵۱ سنایی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه گردن و در شعر در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه درنگ ذکر شده است. در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه گردن وجود دارد. در مقاله بیان شده که عکس رهی معیری در سایت گنجور خندان است. رمان «مردی که میخندد» نوشته ویکتور هوگو است. در توضیحات آیه خلق عظیم در سایت ویکیشیعه بیان شده: «در شأن نزول این آیه گفته شده پیامبر(ص)، هنگام راه رفتن، عبایی از پارچۀ نجرانی بر تن داشت و در راه فردی از پشت، گوشه آن را گرفت و به شدت کشید، به طوری که لباس به گردن پیامبر(ص) پیچیده شد. آن فرد به پیامبر(ص) گفت ای محمد مستمری مرا از بیت المال بده. پیامبر(ص) برگشت نگاهی به آن عرب کرد و در حالتی که لبخندی بر لبانش نقش بسته بود بیدرنگ فرمان داد مقرری او را از بیتالمال پرداختند. آنگاه این آیه نازل شد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۳۵۰ میشود. در ادامه مقاله جملهای از سقراط آمده که اگر آن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۲۵ میشود. ارقام عددهای ۱۰۳۲۵ و ۲۱۳۵۰ مشترک هستند. در ویکیپدیا بیان شده که مکتب سقراط عمدتاً فلسفه اخلاق است. در انتهای آدرس زیر از توضیحات آیه خلق عظیم در سایت ویکیشیعه عدد ۸۵ مشخص است. عدد ۸۵ قرینه عدد ۵۸ است. در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات محمد، مصطفائی و انتها و در قصیده ۱ فضولی کلمات مصطفا و انتها ذکر شدهاند. در ادامه مقاله بیان شده که حرف المص به المصطفی اشاره میکند. اگر عبارت «حرف المص، المصطفی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. الهی قمشهای بیان میکنند که علم کشف زیبایی، هنر ارائه زیبایی و اخلاق عمل به زیبایی است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگهای ۲۱۵ و ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه علم و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات علم و هنر و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات علم و اخلاق و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگ ۱۲۵ کتاب الف کلمه هنر و در قطعه ۱ خاقانی کلمه هنرمند و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ امیر معزی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمه زیبا و در آیه ۱۲۵ سوره زنان کلمات اخلاق و اعمال وجود دارند.
توضیحات آیه خلق عظیم در سایت ویکی شیعه
https://fa.wikishia.net/view/%D8%A2%DB%8C%D9%87_%D8%AE%D9%84%D9%82_%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85
حرف مقطعه قاف
سوره ق در قرآن با حرف مقطعه ق یا قاف آغاز میشود. در ویکیپدیا بیان شده که موضوع این سوره بیشتر درباره معاد، قیامت و انتقال به جهانهای دیگر پس از مرگ است. این نشان میدهد که قاف بیانگر یک جهان است. در آیه ۷ سوره قاف به کوه اشاره شده که نشانهای از کوه قاف است. آیه ۷ سوره قاف بیان میکند: «و زمين را گستراندهايم، و در آن كوهها را درانداختهایم، و در آن از هرگونه خرمى روياندهايم» بیت زیر از سعدی مشابه آیه ۷ سوره قاف است. بیت زیر بیان میکند که خداوند آنچنان جهان گستردهای خلق کرده است که سیمرغ در دوردسترین مکان یعنی قاف نیز به سهم خود میرسد. بنابراین قاف یا کوه قاف دوردستترین جای ممکن در راه کمال است. منظور از کوه قاف آسمان ۷ ام یا آخرین مرحله کمال یا جهانهای عدم است. در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمه قاف و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات آخر، هفت آسمان و عرش و در قطعه ۱ خاقانی کلمات عرش و کرسی و در باب ۱ انجیل برنابا کلمه کرسی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آخر، الاخرة، عدم و وصال و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه عدم و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات آخر، لقا، عدم، فنا و عارف و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات عارفان و فانی و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه عارفان و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عرفا و در غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمه عارفانه و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات عرش و عارف و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی کلمه عرش و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران کلمه آخرت و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات عدم، فنا و وصل و لقا و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات آخر، مقام و فنا و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات آخر و عدم و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۵۲ کتاب الف و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها و در غزل ۲۵۱ سنائی و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه آخر و در قصیده ۱ فضولی کلمات آخر و فنا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ عراقی کلمات آخر و وصال و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمات وصل و وصال و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه وصل و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ مجلس اول در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه وصال وجود دارد. منظور از وصال خداوند، مقام عارف و مقام فنا رسیدن به عرش یا جهانهای عدم یا آخرین مرحله کمال است. در توضیحات کوه قاف در ویکیپدیا به نقل از حکایت عقل سرخ از سهروردی بیان شده که کوه قاف رمز عالم بالاست. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده و ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱۱۹ حافظ و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در آیه ۱۵۲ سوره انعام و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در غزل ۱۵۲ ابن یمین و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه عقل و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه عقول و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه سرخ ذکر شده است. در ادامه مقاله به پل هگیس اشاره شده است. پل هگیس کارگردان فیلم «قرمز پرحرارت» است. کلمات قرمز و سرخ هم معنی هستند. در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمه حرارت وجود دارد. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «زبان سرخ» است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه الشهب یا شهاب وجود دارد. در توضیحات شهابالدین یحیی سهروردی در ویکیپدیا بیان شده: «سرانجام به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین میگوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آنها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند (اتهام او معاندت با شرایع آسمانی اعلام شد).» در مقاله به تهمت وارد کردن به نسیمی مشابه سهروردی در شهر حلب اشاره شده است. در مطلبی که از توضیحات نسیمی در ویکیپدیا در مقاله آمده به شهاب الدین ابن هلال اشاره شده است. درگذشت سهروردی در سال ۱۱۹۱ میلادی بوده است. در مقاله عدد ۱۱۹۱ ذکر شده است. اگر عبارت «حرف مقطعه قاف» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. سوره قاف ۴۵ آیه دارد. اگر کلمه قاف را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۸۱ میشود. آیه ۱ سوره قاف و ترجمه انصاریان بیان میکند: «ق، سوگند به قرآن مجید [که محمّد، فرستاده ماست و وقوع قیامت حق است.]» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۸۱ میشود. در ادامه مقاله عدد ۱۸۱ ذکر شده است. سوره جمعه ۸۱۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۸۱ و ۸۱۱ مشترک هستند. جمعه در آخر هفته قرار دارد. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه هفته وجود دارد. هفته ۷ روز است. در ادامه مقاله مطلبی درباره کیخسرو آمده که در آن کلمه هفته وجود دارد. در ادامه مقاله به عروج کیخسرو از بالای کوه اشاره شده است. در بیت زیر از قصیده ۱ حافظ کلمات سیمرغ و عروج ذکر شدهاند. منظور از عروج رفتن به جهانهای عدم است.
چنان پهن خوان کرم گسترد *** که سیمرغ در قاف قسمت خورد (شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز»)
سیمرغ وهم را نبود قوّت عروج *** آنجا که بازِ همّت او سازد آشیان (قصیده ۱ حافظ)
حرف المص، المصطفی
سوره اعراف در قرآن با حرف مقطعه «المص» آغاز میشود. کلمه المص اول کلمه المصطفی(ص) قرار دارد. کلمه المصطفی ۷ حرف دارد. سوره اعراف سوره ۷ قرآن است. اگر در سوره اعراف به جای المص، المصطفی قرار دهیم به این جمله میرسیم که محمد المصطفی(ص) مورد خطاب قرار گفته است: «المصطفی، این کتابی [با عظمت] است که به سوی تو نازل شده است؛ پس نباید در سینهات از ناحیه [تبلیغِ] آن تنگی و فشار باشد، تا به وسیله آن مردم را بیم دهی، و برای مؤمنان [مایه] تذکّر و پند باشد.» مقام محمد المصطفی(ص) و بسیاری از بزرگان دیگر وصال خداوند یا آخرین مرحله کمال یا آسمان ۷ ام یا جهانهای عدم است. در بیت ۱ شعر مجلس اول سعدی به جهانهای عدم و در بیت ۱۱ شعر مجلس اول سعدی به محمد المصطفی(ص) اشاره شده است. در آیه نور عبارت «آسمانها و زمین» ذکر شده است. جهان مادی ۱ آسمان دارد. اشو نویسنده کتابهای «فقط یک آسمان» و «راه کمال» است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در لمعات ۱ عراقی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ فضولی کلمات راه و کمال و در غزل ۱۵۲ سعدی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات ره و کمال و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱ حزین لاهیجی و در آیه ۱۵۲ سوره انعام و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمه کمال وجود دارد. منظور از آسمانها راه کمال است. منظور از «آسمانها و زمین» کل راه کمال یا آخرین مرحله کمال یا جهانهای عدم است. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده این موضوع مشخص شده است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه انعام وجود دارد. آیه ۱ سوره انعام و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «ستایش خدای راست که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکیها و روشنایی را مقرّر داشت (و با آنکه نظم آسمان و زمین دلیل یکتایی اوست) باز کافران به پروردگار خود شرک میآورند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۲۹۶ میشود. در مقاله بیان شده اگر آیه نور و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۱۰۶ میشود. ارقام عددهای ۱۰۲۹۶ و ۲۹۱۰۶ مشترک هستند. در آیه نور و در آیه ۱ سوره انعام عبارت «آسمانها و زمین» وجود دارد. در آیه ۱۲۵ سوره انعام کلمان آسمان و زمین ذکر شدهاند.
الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم *** فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم (بیت ۱ شعر مجلس اول سعدی)
نعت النبی المصطفی لمّا عفی رسم الصفا *** تهدی به اوصافنا برشاده سبل الاعم (بیت ۱۱ شعر مجلس اول سعدی)
ارتباط بین معراج رسول اکرم(ص) و عروج مسیح(ع)
منظور آیه ۱ سوره اسراء یا آیه معراج این است که رسول اکرم(ص) جهانهای عدم را مشاهده یا تماشا کرده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات عدم و مصطفی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم، المصطفی و مشاهده و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات عدم و محمد و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات محمد و مصطفی و در قصیده ۱ عراقی کلمات احمد و تماشا و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۱ امیر معزی و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه تماشا وجود دارد. در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ فضولی نیز به معراج محمد(ص) اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه حرف وجود دارد. آیه ۱ سوره اسراء ۱۹۰ حرف با حروف حرکت و با فاصله دارد. در باب ۱۹۰ و در آیه ۸۴:۲ انجیل برنابا به مسیا یا محمد(ص) اشاره شده است. در مقاله عددهای ۲۴۸ و ۲۸۴ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. «میسا» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. حروف کلمات مسیا و میسا مشترک هستند. سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. در آیه ۹۷:۱۶ انجیل برنابا به محمد(ص) اشاره شده است. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۹۷:۱۶ مشترک هستند. سال ۱۹۷۶ میلادی معادل سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در سوره اسراء کلمه خورشید وجود دارد. در انجیل برنابا نوید ظهور محمد(ص) بیان شده است. در انجیلهای دیگر نوید ظهور محمد(ص) را پاک کردند. در ادامه مقاله به پاک کردن اشاره شده است. در قصیده ۱ حافظ کلمات صف و پاک و در آیه ۱ سوره صف و در آیه ۱ سوره اسراء کلمه پاک وجود دارد. در سوره صف نوید ظهور محمد(ص) توسط مسیح(ع) بیان شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات صف، ظهور و محمد و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات صف و ظهور و در قصیده ۱ امیر معزی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه صف و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات ظهور و احمد و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه احمد و در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده و متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در لمعات ۱ عراقی و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه ظهور ذکر شده است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی عبارت «راکب البراق الی المعراج» وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده معنای فارسی براق استر و درخشان است. در مقاله کلمه استر و در آیه نور و ترجمههای الهی قمشهای، خرمشاهی و فولادوند و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال در منشور کوروش و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه درخشان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات درخشان و درخشنده و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمه درخشید وجود دارد. در مقاله بیان شده که در آیه نور منظور از «آسمانها و زمین» کل راه کمال یا آخرین مرحله کمال یا جهانهای عدم است. منظور آیه ۱ سوره اسراء یا آیه معراج این است که رسول اکرم(ص) جهانهای عدم را مشاهده یا تماشا کرده است. در توضیحات براق در ویکیپدیا بیان شده: «بُراق در سنت اسلامی، نام مَرکبی آسمانی است که محمد در سفر شبانه خود، معراج، مسیر بین مسجدالحرام در مکه تا مسجدالاقصی را بهوسیله آن پیمود.» اگر این عبارت را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵۰ میشود. در مقاله عدد ۴۵۰ ذکر شده است. در توضیحات براق در ویکیپدیا بیان شده: «همچنین گرایش به توجیه عرفانی واژه «بُراق» و «معراج» و تفسیر آن به عنوان تمثیل در برخی متون چون معراجنامه ابنسینا نیز دیده میشود.» در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه بوعلی سینا و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه همدان و عبارت «راکب البراق الی المعراج» وجود دارد. آرامگاه ابن سینا در شهر همدان است. در توضیحات ابن سینا در ویکیپدیا بیان شده: «وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشته است که شمار زیادی از آنها در مورد پزشکی و فلسفه است.» در مقاله عدد ۴۵۰ و کلمات کتاب، پزشک و فلسفه ذکر شدهاند. در توضیحات ابن سینا در ویکیپدیا بیان شده: «ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تأکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم.» در مقاله کلمات منطق و علم و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه هندسی وجود دارد. در توضیحات ابن سینا در ویکیپدیا بیان شده: «۱ شهریور، همزمان با زادروز او در ایران روز پزشک است.» در مقاله عدد ۱ و کلمه پزشک ذکر شده است. ابن سینا متولد بخارا است. در قصیده ۱ امیر معزی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا به بخارا اشاره شده است. در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان کلمه خروس وجود دارد. در روایات بیان شده که رسول اکرم(ص) در معراج خروسی را مشاهده کرده است. در خبر زیر از روزنامه جهان صنعت با عنوان «رمزگشایی از نمادهای حیوانی تاریخ ایران» بیان شده: «خروس در باورهای ایرانی پاسبان شب است و در سپیده دم صبح با دیو خواب و تنبلی «بوشاسب» مبارزه میکند تا مردم را بیدار نگاه دارد.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات صبح، خواب، حیوان و دیو و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ عراقی کلمات خواب و حیوان و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ شهریار و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ فضولی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه صبح و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات صبح و خواب و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه خواب و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خواب و دیو و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه دیو و در قصیده ۱ میلی کلمات خواب و بیدار و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه بیدار وجود دارد. در باب ۱ انجیل برنابا کلمه بستر و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات خواب، بیدار و بستر و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا عبارت «خواب از رسول خدا» وجود دارد. در آیه ۱ سوره مدثر خداوند به رسول اکرم(ص) فرموده: «اي در بستر خواب آرميده!» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در مقاله عدد ۵۴ ذکر شده است. در آیه ۱ سوره مزمل خداوند به رسول اکرم(ص) فرموده: «الا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفتهای.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹ میشود. در مقاله عدد ۱۱۹ ذکر شده است. خروس بانگ سر میدهد. منصور حلاج جهانهای عدم را مشاهده یا تماشا کرده است و خود را با تمام مخلوقات در وحدت دیده و از این جهت بانگ اناالحق سر داده است. در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه منصور و در باب ۱ انجیل مرقس و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه بانگ وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتاب «حلاج (شهید عشق الهی)» است. در توضیحات منصور حلاج در ویکیپدیا بیان شده: «کرامتی در همین زمینه از خود نشان داده است. از کنار یک انبار پنبه میگذشت، اشاره کرد و دانه از پنبه بیرون آمد.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات کرامت و دانه و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ فضولی کلمه کرامت و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ میلی کلمه دانه و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه بیرون وجود دارد. آیه ۱۹ باب شانزده انجیل مرقس به عروج عیسی(ع) اشاره میکند. منظور از عروج رفتن به جهانهای عدم است. در عددهای ۱۹۰ و ۱۹ دو رقم مشترک هستند. عیسی(ع) از بالای کوه زیتون در بیت المقدس عروج کرده است. در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات عدم و کوه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم و عیسی و در باب ۱۹۰ انجیل برنابا کلمه یسوع و در باب ۱۹ انجیل برنابا کلمات یسوع و کوه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ میلی کلمات عیسی و کوه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ امیر معزی و در برگ ۱۵۲ کتاب الف و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه کوه وجود دارد. در آیه ۱ سوره تین کلمات انجیر و زیتون معنای ظاهری و باطنی دارند. در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در لمعات ۱ عراقی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در قصیده و متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در آیه ۱۲۵ سوره بقره کلمات ظاهر و باطن و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه باطن وجود دارد. معنای ظاهری این کلمات میوههای انجیر و زیتون است و معنای باطنی آنها دو کوهی است که در دمشق پایتخت سوریه و بیت المقدس قرار دارند. این دو کوه درختان انجیر و زیتون داشتند. در آیه نور به درخت زیتون اشاره شده است. در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه میوه و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات میوه و یاسمین و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه یاسمین و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه یاسمن وجود دارد. نماد شهر دمشق گل یاسمین است. در توضیحات کیخسرو در ویکیپدیا بیان شده: «بر اساس اشعار شاهنامه او پس از سپردن پادشاهی و وداع با یاران و بزرگان سپاه، خود تن در آب روشن شستشو داد و بر فراز کوهی، در سپیده دم و با طلوع خورشید ناپدید شد.» این مطلب نیز به معراج خسرو کیانی اشاره میکند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو، کیان، کوه، خورشید، تن، آب، روشن و شستن و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه کیخسرو و در مقاله کلمات یاران، کوه، خورشید، آب و روشن و در قصیده ۱ عراقی کلمات وداع و یاران ذکر شدهاند. بیان گردید که منظور از کوه قاف جهانهای عدم است. اگر عبارت «ارتباط بین معراج رسول اکرم(ص) و عروج مسیح(ع)» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ میشود. سوره اسراء ۱۱۱ آیه دارد. ارقام عددهای ۱، ۱۱ و ۱۱۱ مشترک هستند.
ارتباط بین معراج محمد مصطفی(ص) و کوچ مریم مقدس
اگر عبارت « ارتباط بین معراج محمد مصطفی(ص) و کوچ مریم مقدس» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ میشود. سوره اسراء ۱۱۱ آیه دارد. آیه ۱ سوره اسراء و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «پاک و منزه است خدایی که در (مبارک) شبی بنده خود (محمّد) را از مسجد حرام (مکّه معظّمه) به مسجد اقصایی که پیرامونش را مبارک و پر نعمت ساختیم سیر داد تا آیات و اسرار غیب خود را به او بنماییم که او (خدا) به حقیقت شنوا و بیناست.» در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات خدا، محمد، بندگی، مبارک، نعمت، اسرار و بینا و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات خدا، حقیقت، کعبه، قبله، مبارک، شبانه، بنده، اسرار، غیب و بینا و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در ادامه مقاله کلمه کعبه و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات پیمبر، مسجد، مکه و بینا و در قطعه ۱ خاقانی کلمات اسرار و سیر و در باب ۱ انجیل برنابا و در قصیده ۱ فضولی کلمه مبارک و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلمات مبارک و معمور و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه معمور وجود دارد. منظور از بیت المعمور کعبه است. کعبه در مسجدالحرام قرار دارد. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات پیام و مسیح و در باب ۱ کتابهای مقدس ارمیا و حزقیال کلمه پیام و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه پیغام وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتابهای «چهل کلام و سی پیام (دفتر اول و دوم)» «مسیح در چشم صوفیان (به زبان انگلیسی)» است. دلیل اینکه در آیه ۱ سوره اسراء به سیر رسول اکرم(ص) از مسجد الحرام در عربستان به مسجد الاقصی در بیت المقدس اشاره گردیده، انتقال یک پیام بوده است. وطن اول مریم مقدس نیز رامه در کنار بیت المقدس یا اورشلیم بوده و به حجرالیمامه یا اوفیر یا ریاض کنونی در عربستان کوچ کرده و مسیح(ع) در حجرالیمامه متولد شده است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. در باب ۱ کتابهای مقدس ارمیا و حزقیال کلمه شمال و در آیه ۱۵:۴۳ کتاب مقدس مرقس و در آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس سموئیل کلمه رامه وجود دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴، ۱۵:۴۳ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. مختصات شرقی رام الله در ویکی پدیا ۳۵۱۲ ذکر شده است. در آیه ۲۳:۵۱ انجیل لوقا کلمه رامه وجود دارد. ارقام عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی، مسیح و اورشلیم و در باب ۱ کتابهای مقدس ارمیا و اشعیاء کلمه اورشلیم و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات مسیح، فلسطین و اسرائیل و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ فضولی کلمات قدس و دولت و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در آیه ۱۲۵ سوره بقره و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمه مرکز وجود دارد. در توضیحات شهر رام الله در ویکیپدیا بیان شده: «رام الله شهری است در کرانه باختری رود اردن. این شهر مرکز تشکیلات خودگردان فلسطین است. یک شهر نسبتا بزرگ در نزدیکی مرز با اسرائیل در کرانه باختری است که به عنوان پایتخت اداری دولت فلسطین عمل میکند.» در باب ۱ انجیل مرقس و در آیه ۳۵:۲ انجیل برنابا کلمه رود اردن و در آیه ۵۲:۱۳ انجیل برنابا کلمه اسرائیل وجود دارد. تفاوت عددهای ۳۵:۲، ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ و ۵۲:۱۳ رقم ۱ است. متنی که درباره رام الله بیان گردید در نسخههای جدید ویکیپدیا پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» ویکیپدیا و نسخههای قدیمی موجود است. در توضیحات رود اردن در ویکیپدیا بیان شده: «درازای آن ۲۵۱ کیلومتر است و مرز بین اردن و کرانه باختری را تشکیل میدهد.» در آیه ۴:۵ کتاب مقدس داوران و در آیه ۵:۸ کتاب مقدس هوشع و در آیه ۲۵:۱ کتاب مقدس سموئیل کلمه رامه وجود دارد. در مقاله عددهای ۴۵، ۵۸ و ۲۵۱ ذکر شدهاند. در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات مسیح و کلیسا و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر کلمه کلیسا و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه مهد وجود دارد. تولد مسیح(ع) در بیت لحم توسط کلیسای مهد تحریف شده است. به این دلیل رامه را به بیت لحم تغییر دادند. در ویکیپدیا بیان شده: «کلیسای مهد (به عربی: کنیسة المهد؛ به ارمنی: Սուրբ Ծննդյան տաճար؛ به یونانی: Βασιλική της Γεννήσεως؛ به لاتین: Basilica Nativitatis) نام یکی از مقدسترین اماکن مذهبی مسیحیان و از مکانهای گرامی نزد مسلمانان است که در بخش قدیمی شهر بیتلحم در دولت فلسطین قرار گرفته است. بر باور مسیحیان، این کلیسا، زادگاه دقیق عیسی مسیح بوده است.» در باب ۱ انجیل مرقس بیان شده که عیسی(ع) و شاگردانش وارد کفرناحوم شدند. در ویکیپدیا مختصات شمالی کفرناحوم ۳۲۵۲۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳:۵۲ و ۳۲۵۲۵۲ مشترک هستند. اگر کلمه کفرناحوم را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ و ۴۵ میشود. در مقاله عددهای ۴۵۰ و ۴۵ ذکر شدهاند. در توضیحات سموئیل(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «با اینکه محل دفن سموئیل در کتاب مقدس در اسرائیل ذکر شدهاست و مقبرهای به نام سموئیل در اورشلیم وجود دارد، در شهرستان زرندیه و در حد فاصل شهر مأمونیه و رازقان، بقعهای وجود دارد که به بقعه اشموئیل پیامبر معروف است.» در ویکیپدیا مساحت شهرستان زرندیه ۴۱۳۱۳۵ هکتار مربع ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده این بقعه در سال ۱۳۵۴ در فهرست آثار ملی ثبت شده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در سوره اسراء کلمه ثبت وجود دارد. در مقاله به آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس سموئیل اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۴، ۱۵:۳۴ و ۴۱۳۱۳۵ مشترک هستند. در توضیحات سموئیل در ویکیپدیا بیان شده: «مادر سموئیل حنا نام داشت و پدرش القانه بود.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۶۷ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. در سوره اسراء کلمات پدر و مادر و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه حنا وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم «ادامه بده» نقش حنا را بازی کرده است. در توضیحات سموئیل(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «در یک شب سموئیل صدایی شنید که او را صدا میزد. سموئیل در این زمان دوازده ساله بود. او تصور کرد که عیلی او را صدا میکند و به نزد الی رفت. الی به او گفت که وی را صدا نکرده و او را به خواب تشویق کرد. این اتفاق سه بار تکرار شد تا الی متوجه شد که خداوند سموئیل را صدا میکند. وقتی سموئیل پاسخ داد، خداوند به او گفت که گناهان فرزندان الی باعث خواهد شد که نسل او به عنوان پیامبر ادامه نیابد. صبح روز بعد الی از سموئیل پرسید که خداوند به او چه گفتهاست و سموئیل اتفاق شب گذشته را تعریف کرد. الی بدون ناراحتی ابراز کرد که خداوند هر چه را که درست است انجام خواهد داد.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۹۹۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۱۹، ۱۹۹ و ۱۱:۱۹ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات خداوند، شب، صدا، تصور، خواب، صبح، روز، بعد، فرزندان، گناهان، نسل، بدون و ناراحتی و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات صدا، خواب و صبح و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات صدا و خواب و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در لمعات ۱ عراقی کلمه صدا و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه تکرار و در مقاله کلمات صدا، تصور، خواب، صبح و ناراحت وجود دارند.
ارتباط بین کوچ مریم مقدس به اوفیر و امیرعباس هویدا
در مقاله کلمه اول و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات اول، پادشاهان و بوستان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه پادشاهان وجود دارد. در آیه ۱۰:۱۱ کتاب مقدس اول پادشاهان به اوفیر اشاره شده است. اگر کلمه ریاض را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۱۱ میشود. بین عددهای ۱۱۱ و ۱۰۱۱ سه رقم مشترک هستند. در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه هویدا و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات هویدا و غریبان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه غریب و در آیه ۱۲۵ سوره بقره و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه غریبان و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه غربت و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه برف وجود دارد. امیرعباس هویدا نویسنده کتابهای «در سرزمین غریبه»، «اعراب چه میخواهند» و «برف در صحرای سینا» است. عنوان این کتابها به کوچ، عربستان و مصر اشاره میکنند. کلیسا در انجیل فرار مریم مقدس و نامزدش یوسف به اوفیر را به مصر تحریف کرده است. این تحریف برای ایجاد نفاق و تفرقه صورت گرفته است. در آیه ۱۲۵ سوره توبه کلمه نفاق و در آیه ۱۵۲ سوره زنان و در قصیده ۱ فضولی کلمه تفرقه وجود دارد. در آیه ۴۱:۵۳ قرآن (سوره فصلت) کلمه هویدا وجود دارد. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۴۱:۵۳ مشترک هستند. در مقاله آیه ۱ سوره اسراء آمده که به مسجدالحرام اشاره میکند. کعبه در مسجدالحرام است. در ویکیپدیا عکس هویدا در حال طواف کعبه آمده است. این عکس در نسخههای جدید ویکیپدیا پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» ویکیپدیا و نسخههای قدیمی موجود است. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) کلمات هویدا طواف و کعبه وجود دارند. در توضیحات هویدا در ویکیپدیا بیان شده: «با اعلام بیطرفی ارتش به دستور ارتشبد عباس قرهباغی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی، به نگهبانان زندان که همگی عضو ساواک بودند دستور داد هویدا را از زندان آزاد کنند و به هویدا هم توصیه کنند که فرار کند و برای کمک به هویدا، کلید یک اتومبیل و یک قبضه هفتتیر در اختیارش قرار دادند. هویدا توصیه قره باغی را نادیده گرفته و با دختر خالهاش خانم دکتر فرشته انشاء تماس گرفته و میگوید: میخواهد خود را تسلیم مقامهای دولت جدید کند. فرشته انشاء نیز بنابر درخواست هویدا، با داریوش فروهر تماس میگیرد.» در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات هویدا، انشا و دولت و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات هویدا و دولت و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه دولت و در آیه ۲۵۱ سوره بقره و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه امیر و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات امیر، محبوس و دولت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات دولت و آزاد و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه آزاد و در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمه توصیه و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب کلمه فرار و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات دولت و زندان و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات زندان، فرشته و جدید و در برگ ۱۲۵ کتاب الف کلمه تسلیم و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل برنابا و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمه فرشته و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در غزل ۱ شهریار و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه کلید و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه ماشین یا اتومبیل و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات انشاء، قبضه، دولت و بهمن و در شعر ۱ مجلس سعدی کلمه قبضه وجود دارد. صادق هدایت نویسنده کتاب «علویه خانم» است. اشو نویسنده کتاب «زبان فرشتگان» است. شعر «اغانی جدید» سروده ویکتور هوگو است. ویکتور هوگو متولد ۲۲ مه سال ۸۵ میلادی است. در مقاله عددهای ۲۲ و ۸۵ ذکر شدهاند. در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه پیکان وجود دارد. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکیپدیا به تولید اولین اتومبیل پیکان در ایران اشاره شده است. سوره یوسف ۱۱۱ آیه دارد. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه یوسف و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ غنی کشمیری کلمه کنعان و در غزل ۵۸ همام تبریزی عبارت یوسف کنعان وجود دارد. یوسف نامزد مریم مقدس و یوسف کنعان همنام هستند. در توضیحات سوره یوسف در ویکیپدیا بیان شده منظور قرآن از «مادر یوسف» خاله او بوده است. در سوره یوسف در قرآن کلمه أَبَوَيْهِ ذکر شده که به معنی والدین است. در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات مادر و خاله ذکر شدهاند. در مطلبی که درباره هویدا بیان گردید کلمه خاله وجود دارد. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) کلمات هویدا و مادر ذکر شدهاند. شعر «شرقیها» سروده ویکتور هوگو است. صادق هدایت نویسنده داستان «نمایشگاه شرقی» است. در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه طلوع و در آیه نور کلمات ستاره و شرقی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری و در قصیده ۱ میلی و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ستاره و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات اختر و مشرق و در قصیده ۱ حافظ کلمات اختر و شرق و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه اختر و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه شرق وجود دارد. آیه ۲:۲ انجیل متی بیان میکند: «پرسیدند: «کجاست آن نوزاد که باید پادشاه یهود گردد؟ ما طلوعِ ستاره او را در شرق دیدهایم و آمدهایم تا او را بپرستیم.»» این آیه تحریف شده و اینگونه بوده: «پرسیدند: «كجاست مادر آن نوزاد که پادشاه یهود است؟ ما طلوع ستاره او را دیده و برای پرستش او آمدهایم.» در این آیه کلمه مادر را پاک کردند. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) و در سورههای مریم و یوسف کلمات مادر و پاک و در باب ۲ انجیل برنابا کلمات مریم، یوسف، مادر و پاک و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه یوسف و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات یوسف و پاک و در غزل ۸۵ یغمای جندقی کلمات کنعان و پاک و در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و کلمات مادر و پاک و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه مادر و در آیههای ۱۲۵ و ۲۱۵ سوره بقره در آیه ۱۲۵ سوره زنان و در بابهای ۲۲ و ۱۱ انجیل برنابا و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ فضولی و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ حافظ و در آیه ۱ سوره اسراء کلمه پاک و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمات مادر و فرار ذکر شدهاند. در باب ۸۵ انجیل برنابا کلمات متی و پاک ذکر شدهاند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات تاج، تخت و مادر وجود دارند. «آمرزگاری مادر» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع بند ۱ مولانا و در دوبیتی ۱ باباطاهر و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۱ فضولی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه فلک و در قصیدههای ۱ حافظ و سلیم تهرانی کلمات فلک و ماهی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه ماهی وجود دارد. در توضیحات صورت فلکی ماهی در ویکیپدیا بیان شده: «پیش از آن که تیتونوس بتواند به آنها برسد، مادر و پسر به دریا پریدند و خود را به شکل دو ماهی درآوردند.» «عیسی مسیح(ع)، در دوران ابتدایی مسیحیت با این صورت فلکی ارتباط داده میشد.» در این مطلب نیز کلمه مادر وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم «آشنایی با مادر» بازی کرده است. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا به کلیسا و فیلم مستند «پاک شدن» اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده که نازنین بنیادی از لندن به لس آنجلس مهاجرت یا کوچ کرد. نازنین بنیادی متولد ۲۲ مه است. باب ۲ انجیل متی و باب ۲ انجیل لوقا بیان میکنند که مسیح(ع) در بیت لحم متولد شده است. باب ۲ انجیل متی بیان میکند که بعد از تولد مسیح(ع) در بیت لحم مریم مقدس و نامزدش یوسف به مصر فرار کردند. آیه ۲۲ سوره مریم بیان میکند که قبل از تولد مسیح(ع) مریم مقدس به نقطه دوردستی رفت. این نیز نشان میدهد که درباره تولد مسیح(ع) در انجیل تحریف صورت گرفته است. منظور از نقطه دور در آیه ۲۲ سوره مریم اوفیر یا حجرالیمامه یا ریاض کنونی است. در باب ۲۲ کتاب مقدس ایوب و در باب ۲۲ کتاب مقدس اول پادشاهان به اوفیر اشاره شده است. آیه ۲۲ سوره مریم و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «سرانجام (مريم) باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد.» در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت نقطه دور و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قطعه ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات نقطه و دور و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۵۲ کتاب الف کلمه نقطه وجود دارد. آیه ۲۲ سوره مریم و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «پس مریم (به مشاهده جبرئیل، در گریبانش نسیم اهتزازی یافت و) به آن پسر بار برداشت و (برای آنکه از سرزنش قوم جاهل برکنار باشد) با آن به مکانی دور خلوت گزید.» در باب ۱ انجیل برنابا کلمات مریم، پسر و جبرئیل و در مقاله کلمه مشاهده و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه جاهلیت و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه جهل و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه جاهل ذکر شده است. آیه 22 سوره مریم با حروف حرکت و بدون فاصله 45 حرف دارد. در باب ۲۲ کتاب مقدس ایوب و در باب ۴۵ کتاب مقدس مزامیر کلمه اوفیر وجود دارد. در کتاب مقدس سفر پیدایش تورات و ترجمه مژده برای عصر جدید و ویرایش شده بیان گردیده: «اوفیر، حَویلَه و یوباب. اینها همه از نسل یُقطان بودند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۸۸ میشود. در مقاله عدد ۱۸۸ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۸۸ و ۸:۱۸ مشترک هستند. در آیه ۸:۱۸ کتاب مقدس دوم تواریخ و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «حیرام پادشاه کشتیهایی تحت فرماندهی افسران خود و دریانوردان باتجربه برای سلیمان فرستاد. ایشان با افسران سلیمان به سرزمین اوفیر رفتند و برای سلیمان معادل پانزده تُن طلا آوردند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۸۲ میشود. در مقاله عدد ۴۸۲ ذکر شده است. در آیه ۲۲:۴۸ کتاب مقدس اول پادشاهان و ترجمه هزاره نو بیان شده: «و یَهوشافاط کشتیهای تَرشیشی ساخت تا برای آوردن طلا به اوفیر بروند، اما نرفتند زیرا کشتیها در عِصیونجِبِر در هم شکستند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۸۴۲۴ میشود. ارقام عددهای ۴۸۲، ۲۲:۴۸ و ۸۴۲۴ مشترک هستند. در باب ۴۵ کتاب مقدس مزامیر کلمه اوفیر وجود دارد. در مقاله به عدد ۴۵ و کتاب مقدس مزامیر اشاره شده است.
حرف مقطعه طسم
در توضیحات ریاض در ویکیپدیا بیان شده تاریخ (حجر الیمامه) به دوران دو قبیله مشهور طسم و جدیس بر میگردد که دوران پیش از اسلام میزیستهأند. در آیات ۱ سورههای قصص و شعراء حرف مقطعه طسم قرار دارد. در سوره قصص کلمات عیسی، وطن، اول، آواره شویم، مهر، عرب و ویران و در سوره شعراء کلمات کوچ، فلسطین، عرب، قوم، عاد، ثمود، نخل و درخت خرما و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عیسی، وطن، مهر و عرب و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات عیسی، مهاجرین و عربی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمه عیسی مریم و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کوچ و تولد و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه کوچنشین و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه عیسویست و در لمعات ۱ عراقی کلمات مسیح و عکس و در قصیده ۱ میلی کلمات عیسی، مهر و عکس و در قصیده ۱ فضولی کلمات ریاض، مهر و عکس و در قصیده ۱ حافظ کلمات مهر و عکس و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات عیسی، مسیحا و مهر و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات وطن و مهر و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در غزلهای ۱ و ۵۸ فرخی یزدی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمه مهر و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه خرما و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمات نخل و خرما و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه ویران وجود دارد. در مهر یا نماد شهر ریاض عکس نخل یا درخت خرماست. قوم عاد همان قبیله طسم بوده است. قبایل طسم و جدیس معاصر بودند و قوم ثمود جانشین آنها شده است. در ویکیپدیا بیان شده که ریاض بر ویرانههای شهر تاریخی حجرالیمامه ساخته شده است. در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه رحمت و در مقاله کلمه میوه و در باب ۱ کتاب مقدس زبور کلمات میوه و برگ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ خاقانی و در قصیده ۱ فضولی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه برگ و در غزل ۱۱۹ حافظ کلمه خزان وجود دارد. رمان «برگهای خزان» نوشته ویکتور هوگو است. آیه ۱۱ سوره الرحمن یا رحمت بیان میکند: «که در آن میوههای گوناگون و نخل خرمای با پوشش برگ و شکوفه و غلاف است.» در باب ۳۲ انجیل برنابا کلمه شکوفه وجود دارد. آیه ۲۳ سوره مریم و ترجمه انصاریان بیان میکند: «آن گاه درد زاییدن، او را به ناچار به جانب درخت خرما کشانید؛ [در آن حال] گفت: ای کاش پیش از این میمردم و یکسره از خاطره ها فراموش شده بودم.» در رباعی ۲۳ فضولی عبارت «نخل ریاض» و در قصیده ۱ فضولی کلمه ریاض وجود دارد. در آیه ۲۳ باب ۱ کتاب مقدس ۱ کلمه اوفیر وجود دارد. آیه ۲۵ سوره مریم و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «شاخ درخت را به سوی خود حرکت ده تا از آن بر تو رطب تازه فرو ریزد.» در مهر یا نماد شهر ریاض عکس نخل یا درخت خرماست. اگر عبارت «مهر ریاض نخل» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۲ میشود. اگر عبارت «مهر ریاض درخت خرما» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲ میشود. اگر آیه ۲۵ سوره مریم را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۸۳۵ میشود. اگر آیه ۱ سوره اسراء و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۸۵۸۳ میشود. سوره مریم ۳۸۳۵ حرف دارد. در مثنوی ۱ سعدی سلمان و در غزل ۱۵۲ حافظ و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمه خرم و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات خرم و شاه و در ادامه مقاله کلمه شاه ذکر شده است. در مطلبی با عنوان «حنیفة بن لجیم» از سایت دانشنامه جهان اسلام که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «گفته شده است که قبیله حنیفةبن لجیم از حجاز به یمامه، که فرهنگ و تمدن دیرین آن نابود شده بود، به قصد یافتن مرتع و آب کوچیدند. گروهی از ایشان به ریاست عُبَیدبن ثعلبه، از نسل دولبن حنیفه، به جایی که حَجر نامیده شد و حاصلخیز، رفتند و در کاخها و خانههایی که در آنجا بر جای مانده بود، منزل گزیدند. سپس گروه دیگری از قبیله حنیفه به ریاست زیدبن یربوع، عموی عبیدبن ثعلبه، که بادیهنشین بودند، با دیگر افراد بکربن وائل به یمامه رفتند و در نواحی اطراف حجر، در خیمهها جای گرفتند و همه به کاشت نخل پرداختند (رجوع کنید به بکری، ج ۱، ص ۸۳ـ۸۵؛ یاقوت حموی، ذیل «حَجر»؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ برّو، ص ۲۶ـ۲۷).» ارقام عددهای ۳۸۳۵، ۵۸۳۵، ۸۵۸۳ و ۸۳ـ۸۵ مشترک هستند. در آیه ۱۲۵ سوره زنان کلمه حنیف و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات حجاز و خانه و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات حجاز و منزل و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات خانه، منزل و یاقوت و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه یاقوت و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات یاقوت و کاخ و در قصیده ۱ فضولی کلمات خانه و منزل و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ غنی کشمیری و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۸۵ میلی و در آیه ۱۲۵ سوره بقره و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه خانه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خانه و منزل و در مقاله کلمه منزل و در قصیده ۱ حافظ کلمات خانه و خیمه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه ریاست ذکر شده است. «خانه» عنوان یکی از قسمتهای بازی تاج و تخت است. در توضیحات ریاض در ویکیپدیا بیان شده: «در این باب یاقوت حموی در معجم البلدان میگوید: نام «حجر الیمامه» از نام حجر عبید الحنفی گرفته شده هنگامی ۳۰ کاخ و ۳۰ بستان بنا نهاد و نام آنها (حجر) گذاشت. اما پیش از آن «الیمامه» نام داشتهاست.» در مقاله کلمات باب، یاقوت حموی، حنیف، کاخ و بستان ذکر شدهاند. در ویکیپدیا بیان شده: ««الریاض جمع روضه و أرض المکان و أروض أی کثرة روضه» بمعنای: گلزار و باغ که آن را گلستان نیز گویند و بستان مخفف بوستان است و آن جایی را گویند که بوی گل و ریاحین در آنجا بسیار باشد. جایی که آب باران جمع شود و پس از آن گلهای رنگارنگ و خوشبو بروید.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی مسیح و جمع و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات مسیحا، آب و جمع و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات عیسی، باغ، گل، خوشبوی و جمع و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات عیسی، گلستان، آب و رنگ و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمات مسیحا، رنگ و آب و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات گلستان، گل، رنگ، بوی و آب و در قصیده ۱ عراقی کلمات ریاض، روضه، بستان، گلستان، گل و آب و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات بستان، گلزار، گل و رنگین و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات باغ، بوستان و آب و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات باران و رنگ و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کوچ، رنگ، بو، آب و جمع و در غزل ۱ حافظ کلمات بوی و رنگین و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمات گل و بوی و در غزل ۱ غنی کشمیری کلمه رنگ و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات گل، بوی، آب و جمع و در قطعه ۱ خاقانی کلمات بستان و آب و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات آب و باران و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات آب و جمع و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه جمع و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمات گلستان و گلرنگ و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمات باغ، گل و رنگ و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان کلمات گل، رنگ و آب و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات باغ و رنگ و در قصیده ۱ فضولی کلمات باغ، گلبن و جمع و در باب ۵۲ انجیل برنابا کلمه یسوع و در باب ۲۵ انجیل برنابا کلمات یسوع و جمع و در باب ۲۳ انجیل برنابا کلمات یسوع و باران و در باب ۳۲ انجیل برنابا کلمات یسوع و گل و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات گلستان، گل، بوی، آب و باران و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات باغ، گل و آب و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات باغ، بوستان و بستان و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات باغ و آب و در غزل ۱۵۲ جویای تبریزی کلمات گل و آب و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمات گلزار، گل و رنگ و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمات گلبن و ریحان و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمات گل، رنگ و آب و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات باغ، گلستان، گل، رنگ، بوی، جمع و تاج و تخت و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور کلمه باران و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات هوش، بوستان و گل وجود دارند. «پسران دوم»، «پسران هارپی»، «باغ استخوانها» و «باران کستمیر» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج، تخت و استخوان و در قصیده ۱ فضولی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه استخوان وجود دارد. در توضیحات ویلیام شکسپیر در ویکیپدیا بیان شده: «او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر آن حک شده است:
تو را به مسیح از کندن خاکی که اینجا را دربرگرفته دست بدار!
خجسته باد آنکه این خاک را فروگذارد، و نفرین بر آنکه استخوانهایم بردارد!»
کلمه پسر به مسیح(ع) اشاره میکند. در قصیده ۱ میلی کلمات عیسی، غلامان، گل، بوی، آب و جمع و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات مسیح، غلام، آب و جمع و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر کلمات مسیح و غلام و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات پسر و بو و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پسر و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در قصیدههای ۱ و ۲۵۱ امیر معزی و در غزل ۱۱۹ حافظ کلمه غلام وجود دارد. کلمه غلام در زبان عربی به معنی پسر است. شعر «دسته گل آخرین» سروده ویکتور هوگو است. جواد نوربخش نویسنده کتابهای «گلزار مونس» و «گلستان جاوید» است. اشو نویسنده کتاب «گلهای جاودانگی» است. در باب ۲۳ انجیل برنابا کلمات گل و جاودانی وجود دارند. در توضیحات شهر ریاض در ویکیپدیا بیان شده: «از کوههای اطراف این دره عظیم، درههای کوچک و مسیلات آبی جریان دارد که مهمترین آنها وادی بطحاء نام دارد. قدیمیترین پل شهر ریاض بر فراز این دره قرار دارد. طول وادی البطحاء ۲۵ کیلومتر است، و از شمال شهر رو بطرف جنوب جاری است، به درههای «وادی لبن» و «وادی الأیسن» میریزد. چون شهر ریاض در میان این درهها واقع شدهاست، و در مواسم باران و بهار سرسبز از گلهای رنگارنگ و ریاحین میشود، تاریخنگار معروف (الهمذانی) در کتاب خود که به نام (صفة جزیرة العرب) معروف است، شهر «ریاض» (خضراء حجر) را نامگذاری کردهاست.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۰۵ میشود. در مقاله عدد ۱۵۲۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۰۵ و ۱۵۲۰ مشترک هستند. در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمه دره و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیدههای ۱ حافظ و شاه نعمت الله ولی کلمه عظیم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر و در برگ ۱۵۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قدیم و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات قدیم و پل و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی کلمات بهار، گل و رنگ و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات بهار، رنگ و صفه و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه صفه و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمات بهار و گلرنگ و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمات بهار و رنگ و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱۵۲ جویای تبریزی کلمات بهار و گل و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات گل و خضرا و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه خضرا وجود دارد. پل هگیس کارگردان فیلم «در دره الاه» است. در توضیحات یمامه در دانشنامه اسلامی بیان شده: «گویا اینجا بازمانده شهری بر سر راه کاروان رو بین یمن و خلیج فارس و عراق از راه نجد بوده است. به نوشته برترام توماس در یمامه چاههای «عویفره» نزدیک به فاو قرار داشته که همان محل اوفیر است که در تورات آمده و به زر و طاووس اشتهار داشته است.» اگر این مطلب را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۹۹۶ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ و کلمات کاروان، یمن، خلیج فارس، عراق و تورات و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه طاووس وجود دارد. در توضیحات یمامه در دانشنامه اسلامی بیان شده: «نام عربی آن عفر بوده که در ترجمه به یونانی و عبری اوفیر شده است. این محل به معادن طلا نزدیک است. یکی از وادی های یمامه به نام عرض یا عارض است که به نوشته ابن خرداذبه کسی که از کوفه به سوی طایف رود ابتدا به عرض و سپس به طایف می رسد. همو در ضمن وصف راه یمامه تا مکه، عرض را نیز نام می برد و می گوید: عرض دره ای است که یمامه را دو قسمت می کند و در این درّه روستاهای منفوحه، وبره... توضح و مقراة قرار دارد. بعضی از این روستاها مانند توضح و مقراة همانهایی است که شاعر معروف و صاحب معلّقه، امرؤالقیس، بدانها اشاره کرده است. به نوشته یاقوت، عرض درّه ای است در یمامه، خرم و بارور و دارای روستاها و کشتزارها. این درّه شاید بازمانده آبی روان بوده است. از وادی های دیگر یمامه، وادی حنیفه و عرض شمام است.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۵۳ میشود. در مقاله عدد ۳۵۲ و کلمات عربی، دره، معدن و طلا، یاقوت و مکه و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه معدن و در قصیده ۱ فضولی کلمه طلا وجود دارد. ارقام عددهای ۳۵۲ و ۲۵۵۳ مشترک هستند. در مقاله عدد ۹۱۰ ذکر شده است. آیه ۹:۱۰ کتاب مقدس دوم تواریخ و ترجمه معاصر بیان میکند: «(ملوانان کشتیهای حیرام پادشاه و سلیمان پادشاه از اوفیر، طلا، سنگهای گرانبها و چوب صندل آوردند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵ می شود. ارقام عددهای ۲۳۵ و ۲۵۵۳ مشترک هستند. در کتاب مقدس ایوب و ترجمه مژده برای عصر جدید و ویرایش شده بیان گردیده: «از طلای اوفیر گرانبهاتر است و از جواهرات نفیستر.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۱۲۵ می شود. در مقاله عدد ۳۵۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۱۲۵ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. در آیه ۱۰:۱۱ کتاب مقدس اول پادشاهان و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان شده: «و به پادشاه صد و بیست وزنه طلا وعطریات از حد زیاده و سنگهای گرانبها داد، ومثل این عطریات که ملکه سبا به سلیمان پادشاه داد، هرگز به آن فراوانی دیگر نیامد.» در آیه ۲ سوره سبا و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: « او هر چه درون زمین رود (از اموات و بذرها و هستهها و قطرات) و هر چه از زمین به درآید (از درختان و حبوبات و چشمهها و معادن) و هر چه از آسمان فرود آید (از فرشتگان و ارواح و ارزاق) و هر چه در آسمان بالا رود (از اعمال صالح و ارواح پاک) همه را میداند و اوست که بسی مهربان و بخشاینده است.» در این آیه نیز کلمه معادن وجود دارد. در توضیحات امرؤالقیس در ویکیپدیا بیان شده: «اصل او از یمن و زادگاهش نجد بود. پدرانش از اشراف عرب بودند. او در جوانی پیشه ای نداشت جز شعر گفتن، شراب خواری و آمیزش با زنان. وقتی قبیله بنی اسد پدرش را کشت، او زندگی پیشین خود را رها کرد و به خونخواهی پدرش روی آورد. اما شکست خورد و به قیصر روم پناه برد و از او یاری خواست. ولی کمک قیصر نیز کارساز نشد تا اینکه در شهر آنقره (آنکارا) درگذشت.» در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی به قیصر اشاره شده است. در ویکیپدیا مختصات شرقی آنکارا ۳۲۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۵۳ و ۳۲۵۲ مشترک هستند. در سوره شعراء و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «(پيامبر شاعر نيست) شعرا كساني هستند كه گمراهان از آنان پيروي ميكنند!» این آیه خطاب به شاعرانی مانند امرؤالقیس است. در توضیحات امرؤالقیس در ویکیپدیا بیان شده: «وی با آن که پسر بزرگ پدرش نبود و به واسطه بدنامی و زشت رفتاری از طرف پدر به حضرموت جایی که برخی عموهایش میزیستند تبعید شده بود تنها پسری بود که وقتی خبر قتل پدرش را شنید ابتدا گریه نکرد و در حال مستی گفت که امروز روز خمر است و فردا روز امر است ولی بعداً از شرمساری این که بلافاصله عزادار پدرش نشده خونخواهی او را بر عهده گرفت و برای جبران رفتارش شدت زیادی در انتقام به خرج داد. وی از اجداد اشعث بن قیس زمان علی در کوفه بود. امرُؤُالقَیس ابوالحارث جندح بن حجر کندی (ملک ضلیل) در حدود یک قرن قبل از اسلام میزیست.» در مقاله کلمات حضرموت، عمو، تبعید، مست، شرمساری، امروز، فردا، علی و حجر و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه انتقام وجود دارد. در مقاله بیان شده که دلیل اینکه در آیه ۱ سوره اسراء به سیر رسول اکرم(ص) از مسجد الحرام در عربستان به مسجد الاقصی در بیت المقدس اشاره گردیده، انتقال یک پیام بوده است. وطن اول مریم مقدس نیز رامه در کنار بیت المقدس یا اورشلیم بوده و به حجرالیمامه یا اوفیر یا ریاض کنونی در عربستان کوچ کرده و مسیح(ع) در حجرالیمامه متولد شده است. در مقاله به ارتباط بین آیه ۱ سوره اسراء و براق اشاره گردید. در توضیحات براق در ویکیپدیا بیان شده: «در کهنترین روایات اسلامی موجود از واقعه معراج، از این مرکب یاد شدهاست؛ گرچه در جزئیات موضوع و توصیفات ظاهری آن اختلاف بسیار است. در بیشتر روایات، جانوری سپید رنگ با جثهای میان قاطر و خر توصیف گشته که نزدیک رانهایش دو بال داشتهاست، و در هر گام به اندازه میدان دید خود پیش میرفتهاست. اکثر منابع بر اینکه این موجود قابلیت پرواز داشتهاست متفق القول هستند اما در اینکه آیا صاحب بال بودهاست یا خیر، منابع دچار اختلاف هستند. در برخی روایتها، براقْ مَرکب پیامبران دیگر بهویژه ابراهیم نیز بودهاست.» در کتاب نور و کتاب نشانهها و در مقالهای با عنوان «فرمانروایی و حاکمیت مطلق ویژه خداست» که آدرس آنها در این مقاله آمده بیان شده که مریم مقدس و ابراهیم(ع) همشهری بودند. در شعر ۱ در نیایش بوستان سعدی و در شعر ۱مجلس اول سعدی و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه خلیل وجود دارد. در باب ۱۱ انجیل مرقس به یکشنبه نخل اشاره شده است. نامگذاری یکشنبه نخل به این دلیل است که هنگام ورود عیسی(ع) به اورشلیم مردم با شاخههای نخل به استقبال وی رفتند. مردم نماد حجرالیمامه، زادگاه عیسی(ع) را در دست داشتند. عیسی(ع) از ناصره به اورشلیم بازگشته است. در باب ۱ انجیل مرقس به ناصره اشاره شده است. عیسی(ع) در بازگشت پیروزمندانه به اورشلیم در یکشنبه پیش از عید پاک یا یکشنبه نخل، به جای اسب که نماد پادشاهان بود، سوار بر خر، نماد صلح وارد شهر شد. در مقاله کلمات پاک، نخل، نماد، پادشاهان، صلح، خر و الاغ و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و نسیمی و در شعر حمید الدین بلخی و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمه اسب وجود دارد. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شاپور وجود دارد. در توضیحات شاپور یکم در ویکیپدیا بیان شده: «زمانی که یهودیان در یک مناظره بیان کرده بودند که مسیح سوار بر الاغ میآید، شاپور اسب سپید خود را برای مسیح پیشنهاد کرده بود و دستور داده بود که اسب را تقدیم به مسیح کنند. طبق یک داستان تلمودی شاپور از شموئیل روحانی بزرگ یهودی سؤال کرده بود که او امشب در خواب چه میبیند و او در پاسخ گفته بود که رومیان او را میگیرند و او را مجبور خواهند ساخت که هسته خرما را در آسیابی زرین تبدیل به آرد کند و در آن شب شاپور خوابهای وحشتناکی دید.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۹۱ میشود. در مقاله عدد ۱۱۰۹ و ۱۱۹۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در ویکیپدیا بیان شده که شاپور یکم متولد سال ۲۱۵ میلادی است. ارقام عددهای ۲۱۵ و ۲۵۱ مشترک هستند. در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه شاپور وجود دارد. در مقاله بیان شده که درگذشت امیر معزی در سال ۵۲۱ قمری است. در مقاله به ماجرای امیر معزی و خرگاه اشاره شده است. در سوره زنان و ترجمه فولادوند بیان شده: «آيا آنان نصيبى از حكومت دارند [اگر هم داشتند] به قدر نقطه پشت هسته خرمايى [چيزى] به مردم نمى دادند» در این آیه عبارت هسته خرما وجود دارد. اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۱ میشود. در سوره زنان و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «مگر آنان که از احسان به خلق به هسته خرمایی بخل میورزند بهرهای از مُلک خدا خواهند یافت؟» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۶۲۲ میشود. در مقاله عددهای ۲۵۶ و ۶:۵۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۵۶، ۶:۵۲ و ۵۶۲۲ مشترک هستند. در توضیحات شاپور یکم در ویکیپدیا بیان شده: «نام شاپور برگرفته شده از ریشه ایرانی باستان xšāyaθiyahyā-puθra به معنی «پسر پادشاه» است و در اصل باید عنوانی برای کسانی باشد که بعدها در قرن ۲ میلادی به عنوان نام شخصی بهکار گرفته شدهاست. اگر چه در اسامی پادشاهان پارتی در تواریخ عربی - ایرانی (همچون ابوریحان بیرونی) نیز دیده میشود.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور، پسر و پادشه ذکر شدهاند. در ادامه مقاله به ابوریحان بیرونی اشاره شده است. اگر عبارت «شاپور یکم» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در آیه ۱سوره عادیات و ترجمه انصاریان بیان شده: «سوگند به اسبان دونده ای که همهمه کنان [به سوی جنگ] می تازند» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵۰ میشود. در مقاله عدد ۱۲۵۰ ذکر شده است. در آیه ۱سوره عادیات و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «سوگند به اسبان دوندهاي كه نفس زنان (به سوي ميدان جهاد) پيش رفتند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تدبیل کنیم حاصل ۱۹۱۱ میشود. در مقاله عدد ۱۹۱۱ ذکر شده است. در ادامه مقاله آیه ۹:۱۱ کتاب مقدس اوستا آمده که در آن کلمه اسب وجود دارد. ارقام عددهای ۹:۱۱ و ۱۹۱۱ مشترک هستند. در توضیحات اسب در ویکیپدیا بیان شده: «واژه اسب (Aspa) (آفریده نیک) که در اوستا آمده است، خود یک واژه، از دوره پیش از تاریخ و به احتمال زیاد مادی (پارتی، اوستایی) است، و در پارسی باستان (asa) بوده و در سانسکریت (acva) آمده است؛ و بسیاری از نامهای اساطیری در متون کهن از این واژه گرفته شده است، به مانند: «اسپریس» به معنی میدان اسب دوانی و «اسپست» به منای یونجه که با تلفظی متفاوت به برخی زبانهای دیگر منتقل شده است.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۱ میشود. در توضیحات حاتم طائی در ویکیپدیا بیان شده: «حادثه مشهوری است که گویند خبر کرم و سخاوت حاتم طائی بگوش یکی از قیصرهای روم رسید، از آن خبر بسیار تعجب نمود، همچنین وی که حاتم دارای اسب مادهای است، و این اسب از سلاله اسبهای اصیل عربی است. یکی از منشیان (حاجب) قیصر نزد حاتم فرستادند که اسب برای قیصر آورند. وقتی حاجب به دیار حاتم رسید و وارد خانه حاتم شد، حاتم از وی با کمال احترام استقبال نمود، حاتم نمیدانست که وی حاجب قیصر است، هنگام ورود مهمان تمام گوسفندها و شترها در چراگاه بودند و فقط اسب در طویله بود؛ لذا حاتم مجبور شد برای اکرام مهمان خود اسب را قربانی نموده و دستور تهیه غذا از آن گوشت را صادر کرد و خود نزد مهمان آمد، در آنجا مهمان خود را معرفی نمود که وی قاصد قیصر است و برای أخذ اسب جهت قیصر به اینجا آمدهاست. در اینجا حاتم ناراحت شد و گفت: «چرا از اول این خبر به من نرساندی؟ من اسب را قربانی برای اطعام و اکرام شما نمودم.» حاجب با تعجب گفت: «آنچه در اینجا دیدم خیلی بیشتر از آن بود که شنیده بودم.»» در مقاله کلمات اسب و قربانی و مهمان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه گوسفند و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه قیصر و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمه استقبال و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و قصیده ۱ میلی کلمه سخاوت و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمات حاتم و صالح وجود دارند. در سوره شعراء به معجزه ناقه یا شتر صالح(ع) اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده «حاتم از شعراء بزرگ عرب بود.» در توضیحات حاتم طائی در ویکیپدیا بیان شده حاتم طائی از بزرگان عرب، او از قبیله طی یکی از قبایل مشهور شبهجزیره عربستان است. در خوزستان دودمان بنی طرف، بني لام عبدالخان نسب آن به طی بر میگردد. در ادامه مقاله به خوزستان اشاره شده است. اگر عبارت «حنیفة بن لجیم» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. نام سوره حجر از حجرالیمامه یا ریاض کنونی گرفته شده است. شماره نزول سوره حجر ۵۴ است. اگر عبارت «حرف مقطعه طسم» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله بیان گردید که قوم طسم در حجر یا حجرالیمامه زندگی میکردند. در سوره ۵۴ قرآن (سوره ماه) کلمات صالح، قوم عاد، قوم ثمود، نخل و درخت خرما و در سوره حجر کلمات صالح، اصحاب حجر، ثمود و شهر ویران ذکر شدهاند. صالح(ع) و اقوام عاد و ثمود در حجرالیمامه زندگی میکردند.
https://rch.ac.ir/article/Details/8105
رگ زرتشتی
در توضیحات خیام در ویکیپدیا بیان شده: «خیام شاگرد ریاضیدان زرتشتی، بهمنیار، بود.» خیام ستاره شناس بوده است. آیه ۲:۲ انجیل متی درباره آمدن مغان یا مجوسان به اورشلیم به کمک ستاره است. با طلوع ستاره در آسمان نمیتوان مکان را مشخص کرد. مجوسان یا مغان در رویا یا خواب طلوع ستاره را دیدند. در باب ۱ کتابهای مقدس حزقیال، ارمیا و اشعیاء و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه رویا و در مقاله کلمه خواب ذکر شده است. اگر عبارت «مجوسان خواب ستاره» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۵ میشود. در مقاله بیان شده که مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴۳۵ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. اگر عبارت «مجوسان رویا» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ و ۳۵ میشود. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۳۵۴۱ را ایجاد میکنند. در برگهای ۱۲۵ و ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زردشت و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در غزل ۱۵۲ خاقانی کلمه پیرمغان وجود دارد. در دوره اشکانی و ساسانی مغ برای موبدان زردشتی به کار میرفت. در مقاله به ارتباط بین آیه ۲:۲ انجیل متی و سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) و تولد عیسی(ع) اشاره گردید. در قرآن تنها در سوره حج بعد از چند دین توحیدی کلمه مجوس آمده که به زردشتیان اشاره میکند. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات، حج، دین و توحید و در آیه ۱۲۵ سوره زنان کلمات دین و یکتاپرست و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در قصیده ۱ امیر معزی و در قصیده ۱ فضولی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه دین و در قصیده و متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمات دین و توحید و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه توحید وجود دارد. زردشت(ع) متولد شهر ری است. مختصات شرقی شهر ری در ویکیپدیا ۵۱۴۳۱ ذکر شده است. در ادامه مقاله بیان شده که تاریخ ثبت ملی آرامگاه خیام در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۵۴ و ۵۱۴۳۱ مشترک هستند. مختصات شمالی شهر ری در ویکیپدیا ۳۵۵۸۳ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۸۳۵، ۵۸۳۵، ۸۵۸۳ و ۳۵۵۸۳ مشترک هستند. در توضیحات زردشت(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «منسوب کردن زرتشت به رگ فقط در سپندنسک که از بخشهای متاخر اوستا بوده و امروز از بین رفته، دیده شده است. مورخان معمولاً این مکان را با ری در ماد تطبیق دادهاند اما نیولی و گرنت معتقدند منطقه ذکر شده در اوستا باید مانند باقی مکانها در شرق ایران واقع شده باشد. در بخشی از اوستا، آمده که ردان (رئیسان) همه سرزمینها پنج تن هستند، به جز در رگ که چهار نفرند و زرتشت از همه ردان بالاتر است. نتیجتاً آن را «رگ زرتشتی» لقب دادهاند. این موضوع باعث شده تا حتی نویسنده آلمانی هومباخ این را مطرح کند که «ری نوعی واتیکان مزدایی بوده و زرتشت نقش پاپ را داشته است.» اینگونه بوده که ری را از دیرباز زادگاه زرتشت در نظر گرفتهاند.» در مقاله به پاپ فرانسیس اشاره شده است. شعر «پاپ» سروده ویکتور هوگو است. در این متن عبارت «رگ زرتشتی» در گیومه نوشته شده است. اگر عبارت «رگ زرتشتی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳۷ میشود. در مقاله عدد ۱۳۷۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۳۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه رگ وجود دارد. نام دیگر شهر ری رام اردشیر است. در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه رام و در مقاله کلمه اردشیر ذکر شده است. در توضیحات شهر ری در ویکیپدیا ابیاتی از شاهنامه فردوسی و مولانا آمدهاند که به شهر ری اشاره میکنند. درگذشت فردوسی در سال ۱۰۲۵ میلادی است. در مقاله به غزل ۱۵۲۰ مولانا اشاره گردید. ارقام عددهای ۱۰۲۵ و ۱۵۲۰ مشترک هستند. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات بدیع همدانی و زبان و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات بدیع و زبانه وجود دارند. در بالای توضیحات بدیع الزمان همدانی در ویکیپدیا عبارت «۲۲ زبان» نوشته شده است. در توضیحات بدیع الزمان همدانی در ویکیپدیا بیان شده در سن ۲۲ سالگی به ری و به محضر صاحب بن عباد درآمد. در این مطلب نیز به عدد ۲۲ و شهر ری اشاره شده است. بدیع الزمان همدانی متولد سال ۳۵۸ قمری است. در مقاله بیان شده که مختصات شمالی شهر ری در ویکیپدیا ۳۵۵۸۳ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۵۸ و ۳۵۵۸۳ مشترک هستند. اگر عبارت «بدیع الزمان همدانی» را به عددهای ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. در توضیحات شهر ری در ویکیپدیا بیان شده: «ری در دوران پیش از اسلام، مرکز بزرگ دینی زرتشتیان بوده و به وسیله مدیران موبد نوعی حکومت دینی نظیر واتیکان در آن وجود داشت و بهطور کلی ری در دوران مادها و هخامنشیان و حتی قبل از آن نیز شهری مقدس بهشمار میآمد. قرار گرفتن ری در مسیر جاده ابریشم که از آنجا به همدان میرفت علاوه بر جنبه مذهبی، اهمیت بازرگانی نیز به ری میدادهاست، لذا مردم ری عموماً بازرگان و تاجر پیشه بودهاند.» در ادامه مقاله کلمه جاده ابریشم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه همدان وجود دارد. در توضیحات هزاردستان (مجموعه تلویزیونی) در ویکیپدیا بیان شده: «طرح اولیه این سریال در سال ۱۳۵۴ با عنوان جاده ابریشم و با حضور شخصیتهایی مثل سید حسن مدرس، میرزا کوچک خان و رضاشاه به ذهن حاتمی آمد و بعدتر دچار تغییرات اساسی شد که ماهیت کار را عوض کرد.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ عراقی کلمه هزاردستان و در مقاله عدد ۱۳۵۴ و کلمه رضاشاه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه جاده و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه ابریشم و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه بریشم وجود دارد. تفاوت کلمات ابریشم و بریشم حرف الف است. حرف الف حرف شماره ۱ حروف الفبای فارسی است. در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات حرف و فارسی و در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. آیه ۵۴ سوره اسراء و ترجمه فولادوند بیان میکند: «بر بسترهايى كه آستر آنها از ابريشم درشتبافت است تكيه آنند و چيدن ميوه [از] آن دو باغ [به آسانى] در دسترس است.» اگر عبارت «هزاردستان (مجموعه تلویزیونی)» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵ میشود. در مقاله عدد ۱۲۵ ذکر شده است. آرامگاه رضاشاه در شهر ری است. در آیه ۱۲۵ سوره بقره کلمات کعبه و طواف و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات مکه و شاه و در مقاله کلمات آرامگاه و قطار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ غنی کشمیری کلمه پرواز و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جسد وجود دارد. در توضیحات آرامگاه رضاشاه در ویکیپدیا بیان شده در دوره نخستوزیری رجبعلی منصور قرار شد پیکر رضاشاه به ایران آورده شود و هواپیمای حامل پیکر رضاشاه پیش از آمدن به ایران، به منظور طواف در مکه از قاهره به طرف جده پرواز کرد. سرانجام پیکر رضاشاه به وسیله هواپیما و سپس با قطار مخصوص به تهران حمل شد. اگر عبارت «آرامگاه رضاشاه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۷۵ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که اگر عبارت «تغییر قبله» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۵۷ میشود. ارقام عددهای ۱۵۷۵ و ۱۷۵۷ مشترک هستند. در مطلبی که درباره رضاشاه بیان گردید به طواف کعبه یا قبله اشاره شده است. در مقاله بیان شده که سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. در سوره شعراء کلمه رضا وجود دارد. ارقام عددهای ۱۵۷۵ و ۵۵۱۷ مشترک هستند. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده درباره اعداد سوره فرقان به مدت عمر، سال تولد و تولد زردشت(ع) در شهر ری اشاره شده است. در مقاله کلمات عمر، سال و تولد ذکر شدهاند. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات حروف، جمع و تفریق ذکر شدهاند. جمع تعداد حروف سورههای فرقان و حج برابر با ۹۱۰۱ است. تفریق تعداد حروف سوره فرقان و حج برابر با ۱۱۹۰ است. اگر عبارت «زادگاه زردشت(ع)» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۱۹ میشود. اگر کلمه زردشت را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۱ میشود. اگر کلمه مغان را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۹۱ میشود. بین عددهای ۹۱۱، ۱۰۱۹، ۱۰۹۱، ۱۱۹۰ و ۹۱۰۱ سه رقم مشترک هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه تفسیر و در ادامه مقاله عددهای ۲۴۸، ۲۸۴ و ۲۴/۸ ذکر شدهاند. در برگهای ۲۸۴ و ۴۲۸ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زردشت و در برگ ۴۸۲ تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات زردشت و تکامل وجود دارند. در توضیحات گاتاها در ویکیپدیا بیان شده: «جهان به نیکی آفریده شده است و رو به تکامل پیشروی میکند چنانکه آفریدگار آن اهورامزدا میخواهد.» زردشت(ع) به تکامل اشاره کرده است. نقاشی اهورامزدا اثر صادق هدایت است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه نقش و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه صادق وجود دارد. در ادامه مقاله به آیه ۱۱ هات ۹ (آیه ۹:۱۱) کتاب مقدس اوستا اشاره شده است. اگر کلمه زردشت را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۱ میشود. اگر عبارت «زردشت فرگشت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱۱ میشود. ارقام عددهای ۹۱۱ و ۱۹۱۱ مشترک هستند. در سوره حجر و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و انسان [/ آدم] را از گل خشك بازمانده از لجنى بويناك آفريدهايم». اگر این آیه را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱ و ۱۵۲ میشود. در سوره حجر و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و همانا ما انسان را از گل و لای کهنه متغیر بیافریدیم.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱ و ۱۲۵ میشود. این آیه از یک جهت به تکامل فیزیکی جسم انسان اشاره میکند و از جهت دیگر به آفرینش آدم در مرحله اله از گل به صورت نمادین اشاره میکند. در ادامه مقاله توضیحاتی در این خصوص بیان شده است. اولین گونه حیات کشف شده میکروبها هستند. در توضیحات میکروب در ویکیپدیا بیان شده: «همچنین فردی به نام مارکوس ترنتیوس وارو که یک رومی بود در مورد زندگی یا کشاورزی در نزدیکی لجن زار هشدار داد و اینگونه نوشت: «.... و موجوداتی وجود دارند که با چشم دیده نمیشوند و در هوا معلق هستند و از طریق دهان و بینی وارد بدن میشوند و بیماری ایجاد میکنند.» این کتاب که کشاورزی نام داشت در قرن ۱ قبل از میلاد نوشته شده بود.» در مقاله به کشاورزی اشاره شده است. در این مطلب به وجود میکروب در لجنزارها اشاره شده است. جسم انسان از میکروب تکامل پیدا کرده است. اگر عبارت «زردشت تکامل» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۰۲ میشود. در ادامه مقاله پستی از الهی قمشهای برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده است. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «وی معتقد است تئوری بیگبنگ درباره منشأ آفرینش و تئوری تکامل هیچ تضادی با تعالیم دینی ندارند و نباید خداوند را جادوگری ببینیم که با عصای جادوییاش میتواند دست به هر کاری بزند.» در ادامه مقاله کلمه عصا ذکر شده است. در توضیحات «فرگشت انسان» در ویکیپدیا و در بخش «جدا شدن دودمان انسان از سایر کپیهای بزرگ» به خط استوا اشاره شده است. انسانهای اولیه در نزدیکی خط استوا تکامل پیدا کردهاند. در قصیده ۱ فضولی عبارت خط استوا و در مقاله کلمه آفریقا وجود دارد. خط استوا از آفریقا عبور میکند. زمانی که تکامل جسم انسان به مرحله مشخصی رسیده کالبد ذهنی یا روح بر جسم یا مرکب سوار شده است. در قصیده ۱ حافظ کلمات کالبد، مرکب و جسم و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات کالبد و جسم و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و نسیمی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در غزل ۱ حزین لاهیجی و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه جسم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه مرکب و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه سوار وجود دارد. آیه ۱ سوره انسان و ترجمه فولادوند بیان میکند: «آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲ میشود. این آیه به مرحله قبل از سوار شدن روح بر مرکب یا جسم انسان اشاره میکند. سوار شدن روح بر مرکب یا جسم به انسان ارزش میدهد. از این جهت در این آیه بیان شده که تا قبل از سوار شدن روح بر مرکب چیز مهمی قابل ذکر نبود. اگر عبارت «آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود. قبل از سوار شدن روح بر مرکب» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۳ میشود. در مقاله عدد ۲۵۳ ذکر شده است. اگر عبارت «قبل از سوار شدن روح بر مرکب» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۹ میشود. در ادامه مقاله مطلبی درباره تکامل آمده که بیان شده اگر آن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۳۱۹ میشود. ارقام عددهای ۱۴۳۹ و ۴۳۱۹ مشترک هستند. آیه ۱ سوره انسان به تکامل اشاره میکند. انسان و میمون از یک موجود تکامل پیدا کردند و جد مشترک دارند. در ادامه مقاله خبری از خبرآنلاین با عنوان «ببینید | احمدی نژاد نانجیب بود و بر سر روحانیت کلاه گذاشت» آمده که در آن ویدئویی قرار دارد که بر اساس آن محمود احمدینژاد بیان کرده که تقلید کار میمون است. در مقاله به مکارم شیرازی اشاره شده که مرجع تقلید است. در توضیحات مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «او درباره تکامل گفت: «مسئله تکامل یا ثبوت انواع مسئلهای نیست که بتوان با آزمایش و دلایل حسّی و عقلی اثبات کرد چرا که ریشههای آن در میلیونها سال قبل نهفته شده، بنابراین آنچه طرفداران یا مخالفان آن میگویند همه شکل فرضیه دارد و دلایل آنها بیش از یک سلسله دلایل ظنّی نیست، بنابراین هرگز نمیتوان گفت آیات خلقت انسان و عبارات نهج البلاغه با گفتههای آنها نفی میشود. به تعبیری دیگر: علوم در این گونه فرضیّات راه خود را طی میکنند بیآنکه بتوانند لطمهای به باورهایی مذهبی بزنند لذا فرضیّات علمی دائماً در حال تغییر و تحولّند و ای بسا فردا، قراین تازهای کشف بشود و فرضیّه ثبوت انواع، طرفداران بسیار زیادتری پیدا کند؛ مثلاً در این اواخر در مطبوعات، این خبر به چشم میخورد که جمجمههایی از انسانهای مربوط به حدود ۲ (دو) میلیون سال قبل پیدا شده که با انسان امروزی فرق چندانی ندارد و این مطلب پایههای فرضیّه تکامل را به لرزه درآورد چرا که آنها معتقدند انسانهایی که در چند صد هزار سال قبل میزیستهاند هرگز به صورت انسانهایی کنون نبودهاند. از این سخن به خوبی میتوان نتیجه گرفت که این فرضیهها تا چه حد ناپایدار است و در پرتو اکتشافات جدید ممکن است متزلزل شود ولی در علوم طبیعی چون راهی جز این نیست به عنوان یک اصل روی آنها تکیه میشود تا فرضیّه جدیدی به میدان بیاید.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۳۱۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۴۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله کلمات عقل، ریشه، فرض، جدید، علم، نهج البلاغه، انسان، لرزه و جمجمه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ فرخی یزدی عدد صد هزار وجود دارد. در زیر ویدئویی با عنوان «تکامل انسان از میمون تا به الان» آمده که مدت زمان آن ۱:۱۱ است. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. اگر عنوان این خبر را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۹۷ و ۸۵ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که ناصر مکارم شیرازی متولد سال ۱۹۲۷ میلادی است. ارقام عددهای ۱۲۹۷ و ۱۹۲۷ مشترک هستند.
معجزه دو نیم شدن ماه و معجزه رقص خورشید
در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات مسیحا، قدر و الف و در سوره قدر و در ترجیع بندهای ۱ نسیمی و اوحدی و در قطعه ۱ خاقانی و در برگ ۱۵۲ کتاب الف کلمه الف وجود دارد. تفاوت کلمات مسیحا و مسیح حرف الف است. در مقاله بیان شده که حرف الف حرف شماره ۱ حروف الفبای فارسی است. مسیح(ع) در شب قدر و ماه رمضان متولد شده است. اگر عبارت «مسیح شب قدر متولد» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲ میشود. شماره نزول سوره قدر ۵۲ است. کلمه عیسی در قرآن ۲۵ بار تکرار شده است. در باب ۲۵ انجیل برنابا کلمات یسوع و قدر ذکر شدهاند. کلمه مسیح ۱۱ بار در قرآن تکرار شده است. در باب ۱۱ انجیل برنابا کلمات فرود و یسوع و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی مسیح، فرود و آسمان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات فرود، عیسی، آسمان و زمین و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات فرود، آسمان و زمین و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه فرود وجود دارد. در توضیحات سوره قدر در ویکیپدیا بیان شده: «منظور از پایین آمدن در واقع فرود عیسی از آسمان به زمین است، نه قرآن.» منظور از پایین آمده در سوره قدر هم فرود عیسی(ع) و هم نزول قرآن است. در توضیحات سوره قدر در ویکیپدیا شعر «این شبزندهداری را همچون جشنی معمولی تصور نکنید. این جشنی است که ارزشش از صد جشن بیشتر است. فرشتگان مقرب و دیگر فرشتگان در آن روز پایین آمدند تا حمد (گلوریا) تازهای بخوانند» از افرایم سوری آمده که به بشارت شبانها درباره حامله شدن مریم مقدس در رامه یا رام الله اشاره میکند. در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه سوری و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه بشارت و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شبان وجود دارد. زمانی که شبانها بشارت داده شده هنوز عیسی(ع) متولد نشده است. در مقاله آیه 22 سوره مریم آمده که بیان میکند قبل از تولد عیسی(ع) مریم مقدس به مکان یا نقطه دور میرود. مریم مقدس بعد از حامله شدن در رامه یا رام الله به حجرالیمامه یا ریاض کنونی کوچ کرده و مسیح(ع) در حجرالیمامه یا اوفیر و در شب قدر و ماه رمضان متولد شده است. سفر بین رامه تا حجرالیمامه بیش از یک ماه طول میکشد. این نشان میدهد که بشارت شبانها مربوط به قبل از ماه رمضان بوده است. مریم مقدس احتمالا در ماه ذی الحجه حامله شده است. اگر عبارت «مریم مقدس ذی الحجه حامله مسیح» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۵۳ میشود. در مقاله بیان شده مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴۵۳ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. در شعر افرایم سوری و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تصور و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات اسرار و تصور ذکر شدهاند. معجزه مریم مقدس و اسرار فاطیما اینگونه بوده که مردم آن ناحیه تصور کردند که خورشید در حال رقصیدن است. سوره ۱۹ قرآن سوره مریم است و سوره ۹۱ قرآن سوره شمس یا خورشید است. معجزه خورشید در کشور پرتغال اتفاق افتاده است. مختصات غربی کشور پرتغال در ویکیپدیا ۹۱۱ ذکر شده است. نماد نجومی خورشید ۱ است. سوره شمس سوره ۹۱ قرآن است. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۹۱۱ را ایجاد میکنند. ارقام عددهای ۱۹، ۹۱ و ۹۱۱ مشترک هستند. در توضیحات سماع در ویکیپدیا و در سایت انجمن کلیمیان تهران که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «انجيل ديگر، از كودكي مريم عذرا صحبت ميكند كه به روي پلكان مذبح رقصيده است». در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه انجمن و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات انجمن و دیگر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۱ شهریار و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۱۵۲ سعدی و در آیه ۵:۱۲ کتاب مقدس استر و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه دیگر وجود دارد. در توضیحات سماع در ویکیپدیا بیان شده: «نخستین بار در شاهنامه به سماع به معنی پرستش با وجد برمیخوریم که توسط کیخسرو کیانی انجام گرفت که پنج هفته به سماع پرداخت چنین پنج هفته خروشان به پای همی بود بر پیش گیهان خدای و این راه و شیوه که خواندن و ستایش خداوند در حالت خوشی و مستی در فرهنگ اسلامی نیست بلکه از فرهنگ نخستین آریاییان است و همچنین در فرهنگ یهود نیز یافت میشود که داوود خدا را با نوای چنگ ستایش میکرد مسلم است که سماع و رقص مذهبی برای خداوند، ریشه در تاریخ کهن دارد. در آیاتی از تورات، به سماع داوود اشاره شدهاست که «به حضور خداوند جست و خیز و رقص میکرد» همچنین در انجیل نیز به رقص و سماع مریم بر روی پلکان مذبح اشاره شدهاست.» در مقاله کلمات شاهنامه، خسرو کیانی، هفته، داوود و مریم مقدس و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خسرو، سماع و هفته و در باب ۱ انجیل برنابا و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در آیه ۲۵۱ سوره بقره کلمه داوود و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلمات داوود و سماع و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات سماع و محبوب و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه محبوب و در برگهای ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سماع و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه خروش و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران کلمه خروشان وجود دارد. داوود به معنی محبوب است. در توضیحات فخرالدین عراقی در ویکیپدیا بیان شده: «در قونیه، به خدمت مولانا رسید، و مدتها در مجالس سماع حاضر شد.» اگر کلمه سماع را در اینترنت جستجو کنیم دومین نتیجه ویدئو زیر با عنوان «رقص سماع یا جشن سماع، در قونیه ترکیه» است. مدت زمان این ویدئو ۲:۵۱ است. در مقاله به غزل ۱۵۲۰ مولانا اشاره شده است. آیه ۱۵:۲۰ کتاب مقدس سفر خروج و ترجمه هزاره نو بیان میکند: «آنگاه مریم نبیه، خواهر هارون، دف به دست گرفت و همۀ زنان دف در دست و رقصکنان از پی او بیرون آمدند.» در این آیه کلمه رقص وجود دارد. مریم مقدس و مریم نبیه همنام هستند. اگر آیه ۱۵:۲۰ کتاب مقدس سفر خروج و ترجمه هزاره نو را به عدد ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ و ۲۶۵ میشود. در مقاله عددهای ۳۵۲ و ۲۵۶ ذکر شدهاند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات آفتاب و مه و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمات خورشید و ماه و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات خورشید، ماه، شمس و قمر و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات اسرار و ماه و در قطعه ۱ خاقانی کلمات اسرار و قمر و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات اسرار، خورشید و ماه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات اسرار، آفتاب و ماه و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات اسرار و آفتاب و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه اسرار و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱ حزین لاهیجی کلمه رقص وجود دارند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی به معجزه شق القمر اشاره شده است. معجزه رقص خورشید شبیه معجزه دو نیم شدن ماه بوده است. معجزه پیامبر(ص) و شق القمر نیز اینگونه بوده که مردم آن ناحیه یا منطقه تصور کردند که ماه دو نیم شده است. صادق هدایت نویسنده کتابهای «سرگذشت ماه» و «پروین دختر ساسان» است. نقاشی «دختر روستایی» اثر صادق هدایت است. در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمات دختر و روستا و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات نقش و روستا و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه روستائی وجود دارد. در آیه ۱ سوره قمر و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «قيامت نزديك شد و ماه دو پاره شد» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲۰ میشود. در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه ماه وجود دارد. شهر فاطیما نامش را از شاهزادهای به همین نام گرفته که او هم نام فاطمه(ع) دختر پیامبر(ص) را داشته است. در باب ۱ انجیل برنابا و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب الف و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر و در آیه ۲:۱۵ کتاب مقدس استر و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه دختر وجود دارد. در توضیحات آیه نور در ویکیپدیا بیان شده که منظور از کلمه مشکاة در آیه نور فاطمه(ع) است. در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات مشکاة و مشکات ذکر شدهاند. آیه نور ۲۵۱ حرف دارد. اگر عبارت «معجزه دو نیم شدن ماه و معجزه رقص خورشید» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵ میشود. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «وی به رقص سنتی آرژانتین، یعنی تانگو علاقه دارد.» اگر این جمله را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹ میشود. در مقاله عدد ۱۱۹ ذکر شده است. در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه معدن وجود دارد. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «چرا مواد معدنی اوکراین در حفظ کمکهای نظامی آمریکا مهم است؟» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۸۲۴ میشود. مختصات شمالی پرتغال در ویکیپدیا ۳۸۴۲ ذکر شده است. اگر آیه نور و ترجمه انصاریان را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۴۸۲ میشود. ارقام عددهای ۳۸۲۴، ۳۸۴۲ و ۳۴۴۸۲ مشترک هستند. مختصات شمالی پرتغال در ویکیپدیا ۳۸۴۲ و مختصات شمالی شهر ریاض در ویکیپدیا ۲۴۳۸ ذکر شده است. اگر آیه نور و ترجمه انصاریان را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۴۸۲ میشود. ارقام عددهای ۲۴۳۸، ۳۸۴۲ و ۳۴۴۸۲ مشترک هستند. اگر آیه نور و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۱۰۶ میشود. اسرار فاطیما در سال ۱۲۹۶ میلادی اتفاق افتاده است. اگر عبارت «ارتباط بین معجزه خورشید و صلح بین اوکراین و روسیه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۶۹۱ میشود. بین عددهای ۱۲۹۶، ۲۶۹۱ و ۲۹۱۰۶ چهار رقم مشترک هستند. در آیه نور به درخت زیتون اشاره شده که نماد صلح است. پیام رسول اکرم(ص) سلام، صلح و دوستی است. در باب ۱ انجیل برنابا و در لمعات ۱ عراقی و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمه سلام و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمه سلم وجود دارد. اسرار فاطیما در مورد برقراری صلح بین اوکراین و روسیه است. در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه روس وجود دارد. در توضیحات شاخه زیتون در ویکیپدیا بیان شده: «شاخه زیتون معمولاً نماد صلح یا پیروزی است و در طول تاریخ توسط عروس و دوشیزگان استفاده میشد. این نماد که در فرهنگ غربی است، ریشه از آداب و رسوم یونان باستان دارد، و با اینحال با رشد در حوزه مدیترانه در هر فرهنگ و مذهب پیدا شدهاست» در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه عروس وجود دارد. در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی به نظامی گنجوی اشاره شده است. در توضیحات نظامی گنجوی در ویکیپدیا ابیات زیر درباره تهاجم روسها به آران آمده که در آنها کلمه عروس وجود دارد.
که فریاد شاها ز بیداد روس *** که از مهد ابخاز بستد عروس
ستیزنده روسی ز آلان و ارگ *** شبیخون درآورد همچون تگرگ
به تاراج بُرد آن بر و بوم را *** که ره بسته باد آن پی شوم را
جز از کشتگانی که نتوان شمرد *** خرابی بسی کرد وبسیار بُرد
همان ملک بردع برانداختند *** یکی شهر پرگنج پرداختند
ز چندان عروسان که دیدی بپای *** نماند یکی نازنین را بهجای
همه شهر و کشور را بههم برزدند *** ده و دوده را آتش اندر زدند
در بیت بالا کلمه نازنین وجود دارد. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا بیان شده: «او در کودکی رقص باله و نواختن ویولن را آموخت و تجربیاتی هم در اسکیت روی یخ، رقص عربی و غواصی دارد.» در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه غواصان و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه غواص و در مقاله کلمه رقص وجود دارد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۱ فضولی و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه صحرا وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم «رقصنده صحرا» بازی کرده است. در فیلم «جنگ چارلی ویلسون» نازنین بنیادی نقش یک زن افغان را بازی کرده است. در این فیلم نماینده دموکرات آمریکا با افزایش کمکهای مالی و نظامی برای جنگ، باعث خروج شوروی از افغانستان میشود. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «خاکهای کمیاب در ساخت آهنرباهای با کارایی بالا، موتورهای الکتریکی و لوازم الکترونیکی مصرفی کاربرد دارند.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در مقاله کلمات خاک و آهن وجود دارند. غرور و تکبر پوتین این تصور را برایش ایجاد کرده که میتواند اوکراین را اشغال کند. در ادامه مقاله بیان شده که حجاب به معنی خاکی و بیخویش بودن و دوری از ادعا، خودنمایی، خودستایی، غرور، کبر، منت و منیت است. در توضیحات ماه دی در ویکیپدیا به نقل از ابوریحان بیرونی بیان شده: «دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده میشود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار.» در ترجیع بندهای ۱ مولانا اوحدی و نسیمی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه دی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ فضولی و در آیه ۱۲۵ سوره اعراف و در آیه ۲۵۱ سوره بقره کلمه حکمت و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه هرمز وجود دارد. در ادامه مقاله عکسی از مستند شبکه ایران اینترنشنال با عنوان «مستند: پوتین و حذف مخالفان» آمده که در آن به ماه دی اشاره شده است. در توضیحات خیام در ویکیپدیا به نقل از پوتین بیان شده: «اگر میخواهی حکیمباشی با مردم با ملاطفت رفتار کن، حکمت خود را برای هیچکس ناگوار نکن» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات حکیم و عمل و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ فضولی و در آیه ۱۵۲ سوره انعام و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب مکتوب و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه عمل و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در آیه ۱۲۵ سورههای زنان و انعام و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اعمال وجود دارد. جمله پوتین با عملکردش هیچ تناسبی ندارد. خرس روسی، یکی از نمادهای ملی روسیه است. «خرس و دوشیزه رعنا» و «اژدها و گرگ» عنوان قسمتهای از سریال بازی تاج و تخت هستند. در باب ۱ انجیل برنابا کلمه دوشیزه و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه رعنا و در باب ۲۲ انجیل برنابا کلمات خرس و گرگ و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه گرگ و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات اژدها و گرگ وجود دارند. نقاشی «گرگ و میش» اثر ویکتور هوگو است. حمله روسیه به اوکراین شبیه رفتار گرگها است. پوتین مانند اسکندر به دنبال کشور گشایی است. در زیر خبری از یورونیوز با عنوان «زلنسکی:تنها دو راه برای پایان دادن به جنگ هست؛حمایت کره شمالی از روسیه گام نخست به سوی جنگ جهانی است» آمده که بیان میکند: «رئيس جمهوری اوکراین معتقد است که برای شکست دادن روسیه در کشورش، قوی بودن در میدان نبرد بسیار اهمیت دارد، اما مهمتر از همه از دید او، برخورداری از یک «چتر امنیتی» است.» اگر این جمله را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. در مقاله عددهای ۴۵۰ و ۵۴۰ ذکر شدهاند. در غزل ۱ غنی کشمیری و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در آیه ۲۵۱ سوره بقره کلمه شکست و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در مقاله کلمات شکست و قوی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات شکست، قوی و قوت و در قصیده ۱ حافظ کلمات قوت و چتر و در قصیده ۱ میلی کلمه چتر و در ترجیع بند ۱ مولانا و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه میدان و در شعر حمید الدین بلخی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات میدان و جنگ و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها عبارت میدان جنگ وجود دارد. در غزل ۱۵۲ سعدی کلمه حمایت و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمه سربازان وجود دارد. در خبر یورونیوز بیان شده: «ولودیمیر زلنسکی اما این بار مدعی حمایتهای آشکار نظامی کرهشمالی شده و اعلام کرده است که فرستادن سربازان خارجی به خط مقدم نشانه دیگری از تشدید تنش است.» اگر این جمله را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۸۵ میشود. در مقاله عددهای ۳۸۵ و ۸۳۵ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات ولودیمیر زلنسکی در ویکیپدیا بیان شده که او همچنین صداپیشه شخصیت خرسی به نام پدینگتون در نسخه دوبله اوکراینی انیمیشن خرس پدینگتون (۲۰۱۴) بوده است. در مقاله کلمه خرس و عددهای ۱۲۴۰، ۱۴۰۲ و ۲۴۱۰ ذکر شدهاند. «جنگهای پیش رو» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران به جنگ احد اشاره شده است. در آیه ۱۵۲ سوره زنان کلمه احدی وجود دارد. اگر عبارت «جنگ احد» را در اینترنت جستجو کنیم در صفحه اول نتایج ویدئوهای زیر قرار دارند. مدت زمان ویدئو زیر با عنوان «جنگ احد» ۱۰:۵۲ است. در مقاله عدد ۱۵۲۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰:۵۲ و ۱۵۲۰ مشترک هستند. مدت زمان ویدئو زیر با عنوان «کلیپ از فیلم محمد رسول الله (جنگ احد)» ۱۱:۱۸ است. در مقاله عدد ۱۱۱۸ ذکر شده است. مدت زمان ویدئو زیر با عنوان «جنگ احد ( 2)» ۵:۳۲ است. در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۵۲ و ۵:۳۲ مشترک هستند. مدت زمان ویدئو زیر با عنوان «لحظه شکست در جنگ احد» ۴:۵۰ است. در مقاله عدد ۴۵۰ ذکر شده است. در توضیحات غزوه احد در ویکیپدیا بیان شده: «تاریخنگاران مسلمان، زمان نبرد را روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجرت نوشتهاند؛ که برابر با ۲۳ مارس ۶۲۵ میلادی است.» در مقاله عدد ۲۵۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۶ و ۶۲۵ مشترک هستند. اگر عبارت «جنگ احد» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳ میشود. در مقاله عدد ۲۳ ذکر شده است. اگر عبارت «غزوه احد» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲ میشود. در بالای توضیحات غزوه احد در ویکیپدیا عبارت «۵۸ زبان» نوشته شده است. در مقاله عدد ۵۸ و کلمه زبان ذکر شده است. در توضیحات غزوه احد در ویکیپدیا بیان شده: «پرچمدار مسلمین در اول نبرد مصعب بن عمیر بود که پس از کشته شدنش،محمد پرچم را به علی بن ابیطالب داد.» در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران کلمه پرچم و در مقاله کلمات محمد و علی ذکر شدهاند. پل هگیس کارگردان فیلم «پرچمهای پدارن ما» است.
https://www.aparat.com/v/i38c1l6
https://iranjewish.com/Essay/Essay182_31_Shoor.htm
https://www.iranintl.com/202502119660
https://www.aparat.com/v/i3aF9
https://www.aparat.com/v/7DM6v
ولادیمیر پوتین یا عقرب!
در بالا ویدئویی با عنوان «لحظه شکست در جنگ احد» آمده است. در ویکیپدیا بیان شده که علت شکست در جنگ احد این بوده که کمانداران مستقر در بالای کوه از دستور فرمانده خود تمرد کرده و به خاطر جمعآوری غنیمت محل نگهبانی خود را رها کردند. «غنائم جنگی» عنوان قسمتی از بازی تاج و تخت است. در توضیحات برج قوس در ویکیپدیا بیان شده: «دو هزار سال پیش این برج، بیشتر از زمینه صورت فلکی قوس (کمان) میگذشت و به همین نام باقی ماند؛ ولی امروزه مقداری از زمینه صورت فلکی عقرب (کژدم) و بیشتر آن از زمینه صورت فلکی مارافسای و مقدار کمی هم از زمینه صورت فلکی قوس (کمان) میگذرد.» عقرب نیش میزند و زهرآگین است. در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات فلک و کمان و در لمعات ۱ عراقی کلمه کمان و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه نیش و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه سم و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمه سموم و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مسموم وجود دارد. در مقاله کلمات علم و بیک بنگ ذکر شدهاند. در سایت علمی بیگ بنگ که آدرس آن در ادامه آمده بیان شده روزی هرکول تصادفی و غیر عمدی شیرون (صورت فلکی قوس یا کمان) را با نیزهای زهرآلود سخت مجروح کرد. در ادامه خبری از بیبیسی با عنوان «پوتین، 'هرکول اسطورهای' در آثار نقاشهای گمنام روس» آمده است. خبر بیبیسی و خبر سایت بیگ بنگ برای یک سال هستند. در غزل ۵۸ همام تبریزی عبارت یک ساله و در قصیده ۱ فضولی کلمات خبر و سال و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب زهیر و در برگ ۱۵۲ کتاب الف و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه سال و در غزل ۲۵۱ خاقانی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خبر و سال وجود دارند. در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده و متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و لمعات ۱ عراقی و غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب کلمه ظاهر و در برگ ۱۲۵ کتاب الف و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ظاهرا وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده الکسی ناوالنی ظاهراً بر اثر لخته شدن خون درگذشته است. لخته شدن خون باید در اثر زهر باشد. در زیر خبری از یورونیوز با عنوان «ناوالنی را کشتند و جسدش را مخفی کردند تا هر گونه ردپای خود را بپوشانند»؛ صدها منتقد بازداشت شدند» آمده که ساعت آن ۲۱:۵۰ است. در مقاله عدد ۱۵۲۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۲۰ و ۲۱:۵۰ مشترک هستند. در خبر یورونیوز بیان شده: «آنتونیو تاجانی، وزیر امور خارجه ایتالیا روز شنبه در آغاز نشست با همتایانش در گروه ۷ در محل برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ، از حاضران خواست به یاد و احترام رهبر مخالفان روسیه یک دقیقه سکوت کنند. وی توضیح داد: «ناوالنی به خاطر باورهایش و مبارزهاش برای آزادی و علیه فساد در روسیه، در واقع به قتل رسید» و افزود: «روسیه باید حقیقت مرگ او را روشن کرده و سرکوب نپذیرفتنی مخالفان سیاسی را متوقف کند.»» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۵۱۳ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۳۵۲۱ و ۲۵۵۱۳ مشترک هستند. در سوره شورش کلمات امور، روز، همتایانی، گروه، امنیت، خواست، به خاطر، باور، آزاد، علیه، فساد، در، واقع، قتل، رسید، روشن، کرده، متوقف و کند ذکر شدهاند. اگر عبارت «آنتونیو تاجانی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۲ میشود. در مقاله عدد ۵۲ ذکر شده است. در خبر یورونیوز بیان شده که آلکسی ناوالنی، معروفترین چهره مخالف دولت پوتین به دلایل سیاسی دوران محکومیت ۱۹ سال حبس خود را در زندانی دورافتاده در نزدیکی قطب شمال در سیبری میگذراند. در مقاله عدد ۱۹ ذکر شده است. در توضیحات الکسی ناوالنی در ویکیپدیا بیان شده: «سازمان زندانهای روسیه در منطقه یامالو نِنِتس این کشور اعلام کرد که آلکسی ناوالنی در یک اردوگاه کیفری در خارپ در قطب شمال که یکی از سختترین زندانهای روسیه بهشمار میرود پس از هواخوری، «احساس ناخوشی» کرده و بلافاصله پس از آن «بیهوش» شده و اقداماتِ احیاء بر او بیاثر مانده است». در مقاله کلمات قطب، شمال، زندان و روسیه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه بیهوش وجود دارد. در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه به هیمالیا اشاره شده است. در توضیحات هیمالیا در ویکیپدیا بیان شده: «هیمالیا سومین سپرده یخ و برف در جهان را پس از قطب جنوب و قطب شمال داراست.» در توضیحات هیمالیا در ویکیپدیا بیان شده که ارتفاع قله گیاچونگ کانگ در نپال چین ۷۹۵۲ متر و ارتفاع قله گاشربروم ۴ در پاکستان و چین ۷۹۲۵ متر است. در مقاله عدد ۲۵۹۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۹۷، ۷۹۲۵ و ۷۹۵۲ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. الکسی ناوالنی متولد سال ۱۹۷۶ میلادی است. ارقام عددهای ۱۹۷۶ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سورههای اسراء کلمات قتل و مخالفت و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه مخالفت و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات مخالفت و مسموم وجود دارند. در زیر مستندی از شبکه ایران اینترنشنال با عنوان «مستند: پوتین و حذف مخالفان» آمده که در آن به بار اول مسموم کردن الکسی ناوالنی اشاره شده است. مدت زمان این مستند ۲۴:۱۰ است. در ادامه مقاله پستی از الهی قمشهای برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده که در آن کلمه زهر وجود دارد. خبری بیبیسی با عنوان «پوتین، 'هرکول اسطورهای' در آثار نقاشهای گمنام روس» برای سال ۲۰۱۴ است. ارقام عددهای ۱۴۰۲، ۲۰۱۴ و ۲۴۱۰ مشترک هستند. در توضیحات ویلیام بلیک در ویکیپدیا بیان شده: «او در یک خانواده گمنام و نه چندان مشهور انگلیسی متولد شد.» در این مطلب نیز کلمه گمنام وجود دارد. ویلیام بلیک نقاش بوده است. در ویکیپدیا بیان شده مجموعه شعر درخت زهرآگین اثر ویلیام بلیک است. در توضیحات ویکتور هوگو در ویکیپدیا بیان شده: «پیش از عهدی که جامعه امروز عهد عتیق میخواند، دورهای بوده که عهد افسانه خوانده میشده که بهتر بود عصر آغازین خواندهشود و در آنجا که شعر، آینه اندیشههای آدمی است، شعر نیز این سه دوره عهد آغازین، عهد عتیق و عهد جدید را طی کرده است. اشعار غنایی، زاییده عهد آغازین است و خاستگاه اشعار حماسی، عهد عتیق و درام، پرورده عهد جدید است. نغمه و غنا، ابدیت را ساز میکند. ماهیت غنا، طبیعی بودن، خصوصیت دومی حماسه سادگی و صفت سوم درام حقیقی بودن است. قهرمانان اشعار غنایی اشخاص داستانی بزرگی چون آدم و قابیل و نوح بودند، قهرمانان حماسهها، پهلوانان غولصفتی چون آشیل، هرکول، آیاس، پرومته و آگاممنون بودند و قهرمانان درام جز انسانهای عادی کس دیگری نیست، کسانی چون هملت، مکبث، اتلو و…»» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۸۸۸۵ میشود. در مقاله عددهای ۳۸۳۵، ۵۸۳۵، ۸۵۸۳ و ۳۵۵۸۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی به نوح(ع) و در مقاله به شکسپیر، آدم و هرکول اشاره شده است. در سایت گنجور درباره میلی بیان شده: «در سالهای اخیر نیز استاد فقید، محمد قهرمان اشعار او را جمعآوری و تصحیح کرد و همراه با شرححال وی با عنوان «دیوان میلی مشهدی (از گویندگان مکتب وقوع)» چاپ کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. در مقاله عدد ۴۰۵ و کلمات استاد، محمد و قهرمان و در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمه استاد و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب کلمات استاد و قهرمانانه وجود دارند. در سایت گنجور درباره میلی بین شده: «میرزا قلی میلی مشهدی یا هروی متخلص به «میلی» از شاعران مکتب وقوع است.» اگر عبارت «میرزا قلی میلی مشهدی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۹ میشود. اگر عبارت «میرزا قلی میلی هروی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۹ میشود. در مقاله عدد ۱۹۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۹ و ۱۹۰ مشترک هستند. در سایت گنجور درباره میلی بیان شده: «دستِ آخر هم یکی از همان ممدوحان نورنگخان، از گماشتگانِ جلال الدین اکبرشاهِ گورکانی میلی را زهر خورانده است. همان زمان جسدِ او را به مشهد آوردهاند. گورِ او در «حدود صدمتری شمال شرقی ساختمان ایستگاه راه آهن مشهد» بوده است که در توسعه راهآهن مشهد تخریب شد.» در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمات خط آهن و قطار وجود دارند. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «پدرش کارگر راهآهن و مادرش خانهدار بود.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات پدر، کارگر، مادر و خانه ذکر شدهاند. در توضیحات کژدم در ویکیپدیا بیان شده: «کژدمها دو دشمن طبیعی دارند: یکی از آنها یک نوع سار است و دیگری مگس. عقربها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیو اکتیو تأثیری به آنها ندارد.» در سوره حج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه مگس و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه پشه وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده مگس شعری کوتاه از ویلیام بلیک است. در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه اتم وجود دارد. انرژی اتمی یا هستهای از اورانیوم ۲۳۵ تولید میشود. در مقاله عددهای ۲۵۳ و ۳۵۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه تهدید ذکر شده است. در زیر خبری از یورونیوز با عنوان «پوتین با تهدید به استفاده از سلاح اتمی: بعد از ۸۰ سال دوباره مقابل تانکهای آلمانی قرار گرفتهایم» آمده که ساعت آن ۱۷:۵۷ است. اگر عبارت «ولادیمیر پوتین مانند عقرب نیش میزند.» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۵۷ میشود. در مقاله بیان شده که مجموعه شعر درخت زهرآگین اثر ویلیام بلیک است. ویلیام بلیک متولد سال ۱۷۵۷ میلادی است. اگر عبارت «ولادیمیر پوتین یا عقرب!» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در مقاله عدد ۵۴ ذکر شده است. در عکسی از «مستند: پوتین و حذف مخالفان» که در ادامه آمده تانک مشخص است. در قصیده ۱ حافظ کلمه توسن و در مقاله کلمات اسب و تانک ذکر شدهاند. در توضیحات توسن در ویکیپدیا بیان شده: «توسن (در فارسی به معنای اسب وحشی)، نام یک تانک سبک یا خودرو زرهی شناسایی ایرانی است».
https://bigbangpage.com/astronomy
https://www.bbc.com/persian/world/2014/10/141007_at_putin_hero
https://www.youtube.com/watch?v=FW43Ygfc1-c
https://parsi.euronews.com/2023/02/03/putins-threat-to-use-nuclear-weapons-in-the-ukraine-war
تعمید روح
حجاب به معنی خاکی و بیخویش بودن و دوری از ادعا، خودنمایی، خودستایی، غرور، کبر، منت و منیت است. در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه حجاب و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات حجاب، خاک و غرور و در قصیده ۱ میلی کلمات حجاب، خاک و منت و در قصیده ۱ فضولی کلمات حجاب، خاک و مدعا و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات حجاب، خاک و ادعا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خاک، غرور و غره و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات خاک و غره و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی عبارت غره مشو و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات خاک و مدعا و در غزل ۸۵ یغمای جندقی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه خاک و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مدعی و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه ادعا و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات خاک و منت و در بیتی از جواد نوربخش که در مقاله آمده کلمه منت و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات خاک و منی یا منیت و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمات ادعا و خودنمائی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه غرور و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مغرور و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه خودخواه وجود دارد. حلقه غسل تعمید روح و میراث یحیی(ع) به پاک شدن از این مسائل و رسیدن به بیخویشی و خاکی شدن کمک میکند. در مقاله به سوره اسراء اشاره شده است. در سوره اسراء کلمات یحیی و خاک و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات یحیی و تعمید و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه غسل وجود دارد. آیه ۱:۲۵ انجیل یوحنا و ترجمه معاصر بیان میکند: «از او پرسیدند: «خوب، اگر نه مسیح هستی، نه ایلیا و نه آن پیامبر، پس با چه اجازه و اختیاری مردم را تعمید میدهی؟» در این آیه کلمه تعمید وجود دارد. اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۶۴ میشود. آیه ۶:۲۴ انجیل مرقس و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان میکند: «دختر بیرون رفت و از مادر خود پرسید: «چه بخواهم؟» مادرش جواب داد: «سر یحیای تعمیددهنده را.» در این آیه نیز کلمه تعمید وجود دارد. ارقام عددهای ۲۶۴ و ۶۲۴ مشترک هستند. اگر آیه ۶:۲۴ انجیل مرقس و ترجمه مژده برای عصر جدید را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵ میشود. در مقاله عدد ۲۳۵ ذکر شده است. در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگهای ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه نسخه و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه فارسی وجود دارد. آیه ۶:۲۴ انجیل مرقس و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان میکند: «او بیرون رفته، به مادرخود گفت: «چه بطلبم؟» گفت: «سر یحیی تعمیددهنده را.»» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۸۸ میشود. آیه ۱۸:۸ کتاب مقدس اعمال رسولان و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان میکند: «کِریسْپُس که سرپرست کنیسه بود، در این موقع با تمام اهل خانهاش به خداوند ایمان آوردند. بهعلاوه، بسیاری از اهالی قرنتُس که به پیام خدا گوش میدادند، ایمان آوردند و تعمید گرفتند.» در این آیه نیز کلمه تعمید وجود دارد. در مقاله عددهای ۱۱۹ و ۱۹۹ ذکر شدهاند. آیه ۹:۱۹ انجیل لوقا و ترجمه معاصر بیان میکند: «جواب دادند: «بعضیها میگویند که یحیای تعمیددهنده هستی؛ عدهای نیز میگویند ایلیا و یا یکی از پیامبران گذشته هستی که زنده شده است.» در این آیه نیز کلمات یحیی و تعمید ذکر شدهاند. اگر آیه ۹:۱۹ انجیل لوقا و ترجمه معاصر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۷۱۵ میشود. در مقاله عددهای ۱۵۷۵ و ۱۷۵۷ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. آیه ۱۱:۱۱ انجیل متی و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان میکند: «هرآینه به شما میگویم که از اولاد زنان، بزرگتری از یحیی تعمیددهنده برنخاست، لیکن کوچکتر در ملکوت آسمان از وی بزرگ تر است.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. آیه ۴:۵ کتاب مقدس افسسیان بیان میکند: «یک خداوند، یک ایمان، یک تعمید؛» در این آیه عدد ۱ وجود دارد. اگر عبارت «تعمید روح» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. ارقام عددهای ۴:۵ و ۵۴ مشترک هستند. در ویکیپدیا بیان شده ویلیام شکسپیر در شهر استراتفورد در انگلستان غسل تعمید داده شد. در مطلبی با عنوان «پایان عمر یحیی» از سایت ویکی فقه که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «سرانجام شاه مغرور که دیوانه هوس و عشق به هیرودیا شده بود، دستور داد یک طشت طلا حاضر نمودند، به مأموران جلادش گفت: بروید و یحیی (علیهالسلام) را دستگیر کرده و به اینجا بیاورید. مأموران جلاد به سراغ او آمدند و او را دستگیر کرده و به مجلس شاه بردند، شاه در همانجا فرمان داد سر از بدن او جدا کردند و سر بریدهاش را در میان طشت طلا نهادند» در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه یحیی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات پایان، عمر، مجلس، مغرور و طشت و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در غزل ۱۵۲ سعدی و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پایان و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۱ فضولی و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه عمر و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات عمر و بدن و در آیه ۱۵۲ سوره انعام کلمه بدن و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات پایان و غرور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه دستگیر و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه دیوانه و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل ۱۵۲ حافظ و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمه هوس وجود دارد. حجاب داشتن یا نداشتن یک موضوع اختیاری است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به رضاشاه و حجاب اشاره شده است. در مقاله به فیلم هزاردستان و رضاشاه اشاره شده است. در توضیحات فیلم هزاردستان در ویکیپدیا بیان شده: «برخی از موارد سانسور را حجاب بازیگران زن اعلام کردند.» در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه سانسور وجود دارد. رضاشاه به زور مردم را به نداشتن حجاب و آخوندها به زور مردم را به داشتن حجاب مجبور کردند. در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه طالبان و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۲۸۴ خواجوی کرمانی کلمه برقع و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات برقع و نقاب و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان کلمه نقاب وجود دارد. طالبان به بهانه حجاب اجباری زنان افغانستان را مجبور به زدن برقع یا نقاب میکنند. در غزل ۸۵ میلی کلمه بهانه وجود دارد. حلقهها میراث عرفانی بشر و مزد شور، شوق، ذوق و اشتیاق زنان و مردان عاشق خداوند یا انبیاء هستند که به ما ارث رسیدهاند. در مقاله کلمات حلقه، شور، شوق، ذوق، مرد و زن و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمه عاشق و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عاشق و انبیاء و در قصیده ۱ فضولی کلمات ذوق و انبیاء و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه انبیاء وجود دارد. ارتباطهای مختلفی در عرفان کیهانی حلقه وجود دارند که در تمام جنبههای مثبت زندگی به فرد کمک میکنند و مسیر رشد و تعالی فرد را هموار میکنند. در این خصوص به کتاب «انسان از منظری دیگر» نوشته استاد محمد علی طاهری مراجعه فرمایید که آدرس آن در ادامه آمده است. در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در قصیده ۱ فضولی و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در برگهای ۱۲۵، ۱۵۲، ۲۵۱، ۵۱۲ و ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در برگهای ۲۱۵ و ۲۵۱ کتاب زهیر و در برگهای ۱۵۲ و ۲۱۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه انسان و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات انسان و دیگر و در غزل ۱ نسیمی کلمه منظر و در مقاله کلمه دیگر ذکر شده است. در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه دهر و در قصیده ۱ حافظ کلمات دهر و انس وجود دارد. نام دیگر سوره دهر سوره انسان است.
وحدت
آیه ۷:۱۵۷ قرآن (سوره اعراف) بیان میکند: «هم آنان که پیروی کنند از آن رسول (ختمی) و پیغمبر امّی که در تورات و انجیلی که در دست آنهاست (نام و نشان و اوصاف) او را نگاشته مییابند که آنها را امر به هر نیکویی و نهی از هر زشتی خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه و مطبوع را حلال، و هر پلید منفور را حرام میگرداند، و احکام پر رنج و مشتقی را که چون زنجیر به گردن خود نهادهاند از آنان برمیدارد (و دین آسان و موافق فطرت بر خلق میآورد). پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.» بیان نوید ظهور محمد(ص) در انجیل و تورات برای ایجاد وحدت و پیوند بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان بوده است. در سوره بقره به تغییر قبله اشاره شده است. اگر عبارت «تغییر قبله» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۵۷ میشود. در سوره شعراء کلمه تغییر وجود دارد. سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۷۵۷، ۵۵۱۷ و ۷:۱۵۷ مشترک هستند. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تغییر وجود دارد. منطقی این بوده که قبله مسلمانان در عربستان باشد تا مسلمانان به آن دسترسی آسان و راحت داشته باشند. در سوره بقره کلمات منطقی، قبله، دسترسی، آسان و راحت و در قصیده ۱ فضولی کلمات کعبه و آسان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات قبله و آسان و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ میلی و در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمه آسان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه سهل و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه منطقا وجود دارد. در عربستان بودن قبله محوریت قویتری برای وحدت مسلمانان بوده است. در سوره بقره و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه قویتر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه قوی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات قوی و قوت و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ ۱۵۲ کتاب الف و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه قوت و در لمعات ۱ عراقی کلمات قبله و قوت و در قصیده ۱ فضولی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در غزل ۲۵۱ سنائی و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمه کعبه وجود دارد. منطقی این بوده که قبله مسلمانان کعبه باشد اما اول قبله بیت المقدس اعلام شده که باعث ایجاد وحدت و پیوند بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان شود. در سوره بقره کلمات منطقی، قبله، مسلمانان، کعبه، اما، اول، قبله، بیت المقدس، اعلام، پیوند، مسلمانان، یهود و نصاری و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کعبه و قبله و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه وحدت و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اتحاد و در قصیده ۱ عراقی کلمه مسلمان و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه یهود و در مقاله کلمه مسیحیت وجود دارد. سوره بقره سوره ۲ قرآن است. تعیین ۲ قبله برای ایجاد وحدت بوده است. اگر کلمه وحدت را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲ و ۲۲ میشود. ارقام عددهای ۲ و ۲۲ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که منظور از نقطه دور در آیه ۲۲ سوره مریم اوفیر یا حجرالیمامه یا ریاض کنونی است. کوچ کردن مریم مقدس از رامه به حجر الیمامه باعث ایجاد وحدت و پیوند بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان میشده که متاسفانه توسط کلیسا تحریف شده است. کعبه در مکه و در مسجدالحرام قرار دارد. در مقاله به آیه ۱ سوره اسراء اشاره گردید. در آیه ۱ سوره اسراء به مسجدالحرام و مسجدالاقصی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی به نوروز اشاره شده است. کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز نماد وحدت هستند. معبد هیکل سلیمان بر روی تپه موریا قرار داشته است. هم اکنون مسجدالاقصی و قبه الصخره بر روی این تپه قرار دارند. در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه هیکل و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه هیاکل و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه صخره وجود دارد. نقاشی «صخره امرتاج در یک منظره خیالی» اثر ویکتور هوگو است. در توضیحات کوه صهیون در ویکیپدیا بیان شده: «کوه صهیون (عبری: הַר צִיוֹן هار صیون، عربی: جبل صهیون) تپهای در جنوبِ غرب اورشلیم است که در خارج دیوارهای شهر قدیمی قرار دارد. پرستشگاه اورشلیم و بعدها مسجدالاقصی بر روی این تپه ساخته شدهاند. داود پادشاه اسرائیل بر کوه صهیون دفن شدهاست و برای یهودیان مکانی مقدس است. جنبش ملیگرای صهیونیسم نام خود را از این مکان به وام گرفتهاست. از کوه صهیون در استعاره به معادل انجیلی اورشلیم و سرزمین مقدس نیز یاد میشود.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۹۱ میشود. در مقاله عدد ۹۹۱ ذکر شده است. صهیونیسم عقیدهای نژادپرستانه است. در مقاله به منشور کوروش اشاره شده است. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی بردهداری و نژادپرستی است. در توضیحات استوانه کوروش در ویکیپدیا بیان شده: «در ادامه روایتی از جستجوی مردوک برای یافتن پادشاه شایسته، انتساب کوروش به حکمرانی تمام جهان و عاملیت او در فتح بابل بدون جنگ آورده شده (سطرهای ۹–۱۹).» ارقام عددهای ۹-۱۹ و ۹۹۱ مشترک هستند. کوروش کبیر یهودیان بابل را از اسارت و بردگی آزاد کرد. در توضیحات صهیونیسم در ویکیپدیا بیان شده مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامهای تصویب کرده که طبق آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در ویکیپدیا بیان شده در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامهای دیگر، قطعنامه قبل را لغو کرده است. ارقام عددهای ۹۹۱ و ۱۹۹۱ مشترک هستند. بین سالهای تصویب و لغو قطعنامه رفتار رژیم اسرائیل نسبت به مردم فلسطین تغییر نکرده است. این نشان میدهد که رژیم اسرائیل با لابیگری و فشار بر کشورها قطعنامه را لغو کرده است. در توضیحات صهیونیسم در ویکیپدیا بیان شده: «صهیونیسم در ابتدا از مایههای مذهبی یهودیان برای اجتماع آنان در فلسطین وام میگرفت با این حال صهیونیسم مدرن، بیشتر جنبشی سکولار است که بنا به ادعای خودشان در پاسخ به یهودستیزیهای قرن ۱۹ در اروپا فعالیت میکند. از زمان پایهریزی کشور اسرائیل، واژه «صهیونیسم» عموماً به معنای پشتیبانی کردن اسرائیل به عنوان کشوری برای ملت یهود یهودیان به کار میرود.» ارقام عددهای ۱۹، ۹-۱۹، ۹۹۱ و ۱۹۹۱ مشترک هستند. در توضیحات استوانه کوروش در ویکیپدیا بیان شده: «در سال ۱۹۱۱، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمه استوانه را بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی به چاپ رسانید.» فرانتس هاینریش وایسباخ خاور شناس آلمانی است. یهودیان به دلیل نژادپرستی و ظلم و ستم هیتلر به فلسطین پناهنده شدهاند. عجیب است یهودیان که نژادپرستی هیتلر را تجربه کردند؛ رفتاری مشابه را نسبت به مردم فلسطین تکرار میکنند! اگر عبارت «فرانتس هاینریش وایسباخ» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. در مقاله عدد ۸۵ ذکر شده است. در توضیحات کوه صهیون در ویکیپدیا بیان شده: «بر اساس کتاب ساموئل کوه صهیون محل قلعه جبوسیتها بود که قلعه صهیون نام داشت و توسط داوود تسخیر شد و کاخ او و شهر او گردید. این محل در کتاب اشعیا، مزامیر و مکابی مورد اشاره قرار گرفتهاست. بعد از تسخیر این محل آن به قسمتهای کوچکتری تقسیم شد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۲۱۰ میشود. در مقاله عدد ۱۴۰۲ و کلمات قلعه، داوود، کاخ، شهر، اشعیا و مزامیر ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۴۰۲ و ۱۴۲۱۰ مشترک هستند. در ویکیپدیا ارتفاع کوه صهیون ۲۵۱۰ فوت ذکر شده است. در مقاله عدد ۱۵۲۰ ذکر شده است. راقام عددهای ۱۵۲۰ و ۲۵۱۰ مشترک هستند. در قصیده ۱ حافظ کلمات ملک سلیمان و جمشید ذکر شدهاند. ملک سلیمان آرمان شهر یا دروان طلایی فلسطین یا اورشلیم بوده است. الهی قمشهای بیان میکنند که دوران جمشید دوران طلایی ایران بوده است. در ابتدای سوره نمل یا مورچه حرف مقطعه طا سین قرار دارد. حرف مقطعه طا سین در آیه ۱ سوره نمل به صورت رمزگونه به هفت سین سفره نوروز اشاره میکند. اگر عبارت «طاسین هفت سین سفره نوروز» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ میشود. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مور، گل و سنبل و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات گل و سنبل و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات گل و سفره ذکر شدهاند. گل سنبل را در سفره هفت سین نوروز قرار میدهند. در عکس زیر گل زرد رنگ و گلیم مشخص است. در قصیده ۱ فضولی کلمات گل و زرد و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه زرد و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه گلیم و در لمعات ۱ عراقی کلمه فرش وجود دارد. در سوره نمل به سلیمان(ع) اشاره شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه مور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مور، سلیمان و بهار و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات سال و نو وجود دارند. در زیر ویدئویی با عنوان «دکتر الهی قمشه ای- نوروز شناسی و اعتدال سلیمانی بهار» آمده که مدت زمان آن ۶:۵۲ است. در مقاله عدد ۲۵۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۶ و ۶:۵۲ مشترک هستند. کتاب «طاسین الازل و الجوهر الاکبر» نوشته منصور حلاج است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه جوهر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه دوات وجود دارد. در توضیحات حسین منصور حلاج در ویکیپدیا بیان شده جد او در ابتدا زرتشتی بود که مسلمان شد. در مقاله به زردشت(ع) اشاره شده است. نوروز یک جشن زردشتی است. اشو نویسنده کتاب «زردشت پیامبر خندان» است. در مقاله و در ۱۱ بیت از شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه خنده وجود دارد. شماره بخش زردشت(ع) در کتاب نور عدد ۱۱ را ایجاد میکند. رمان «مردی که میخندد» نوشته ویکتور هوگو است. الهی قمشهای طاس است. کلمات طاس و طاسین شبیه یکدیگرند. در زیر خبری از خبرگزاری میزان با عنوان «رسوم و سنتهای مردم جمهوری آذربایجان عید نوروز» آمده که در آن بیان شده: «کاسا (کوزه) نماد بهار است که لباس سبز میپوشد و کلاه سبز بر سر میگذارد و کچل نماد زمستان است که لباس آبی پوشیده و سر طاس اش نمادی از بی باری زمستان است. این دو برای هم رجز میخوانند و همراه با رجز خوانی این دو برای هم موسیقی نواخته میشود و تماشاگران دست میزنند و میرقصند. کاسا، در رجز خوانی پیروز میشود و بعد هر کدام از تماشاچیان هدیهای به او میدهند. در آخر هم برای مردم در نوروز دعا خوانده میشود و مراسم به اتمام میرسد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۰۳۵۱ و ۱۱۰۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۰۳۲۵، ۲۱۳۵۰، ۱۰۱۹ و ۱۱۹۰ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۰۳۲۵، ۲۰۳۵۱ و ۲۱۳۵۰ و ارقام عددهای ۱۰۱۹، ۱۱۰۹ و ۱۱۹۰ مشترک هستند. در مقاله کلمات نوروز، بهار، لباس، رقص و هدیه ذکر شدهاند. در خبر خبرگزاری میزان بیان شده: «به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، در جمهوری آذربایجان، مردم چهار چهارشنبه نزدیک به نوروز را جشن میگیرند.
چهار شنبه اول «سو چرشنبه سی» یا چهارشنه آب،
دومی «اود چرشنبه سی» یا چهارشنه آتش،
سومی «توپراق چرشنبه سی» یا چهار شنبه خاک،
چهار شنبه آخر «یئل چرشنبه سی» یا چهارشنبه باد
این نامگذاریها بنا به باور قدیم مردم شکل گرفته که معتقد بودند جهان از چهار عنصر آب، خاک، باد، و آتش تشکیل شده است.در «چرشنه بایرامی»، که سه شنبه شبها برگزار میشود جوانان آتش روشن میکنند و دختر و پسر از روی آتش میپرند.» اگر این متن را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۹۶۱۱ و ۱۷۲۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۶۲۹ و ۲۹۷۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۲۹۶۱۱ و ارقام عددهای ۲۹۷۱ و ۱۷۲۹ مشترک هستند. در مقاله به عناصر چهارگانه زمین اشاره شده است. چرشنه بایرامی همان چهارشنبه سوری در ایران است. در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه سوری وجود دارد. در توضیحات نوروز در ویکیپدیا بیان شده: «پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که: جم(یما) در حال گذشتن از آذربایجان، بر روی ارگ جمشید (تخت جمشید) فرود آمد و با تاجی زرین بر روی تخت نشست با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو و جم را جمشید نامیدند.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» این موضوع بیان شده است. اگر عبارت «تخت جمشید» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۵۷ میشود. در مقاله عدد ۱۷۵۷ ذکر شده است. در توضیحات نوروز در ویکیپدیا بیان شده: «مهمترین چهرههای اسطورهای مانند جمشید، سیاوش و کیخسرو پیوندی نزدیک با نوروز دارند. نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدیهایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند. عروج جمشید و عروج کیخسرو در این روز اتفاق افتاد که تفاسیر گوناگونی را به همراه دارد.» در مقاله به عروج کیخسرو اشاره شده است. در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات نوروز و کیخسرو ذکر شدهاند. در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمه عید و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در مقاله کلمه بهار ذکر شده است. عید نوروز در آغاز فصل بهار است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که بیان میکند: «بر اساس ویدیوهای دریافتی، شمار زیادی از شهروندان نوروز را در تخت جمشید جشن گرفتند.» در توضیحات نوروز در ویکیپدیا بیان شده: «در این گردهماییهای نوروزی، زنان کرد لباسهای رنگین پوشیده و شالهای پرزرق و برق بر سر مینهند؛ مردان جوان کرد نیز پرچمهای سبز و زرد و سرخ را برافراشته و با رقص و پایکوبی گرد آتش، نوروز را پاس داشته و زنده نگاه میدارند.» در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات نوروز، پیرهن یا لباس، سبزه و زردی و در مقاله کلمات لباس، رنگ، پرچم، زرد و سرخ و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمه پیراهن و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه زرد و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زرد و سبزه و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمه سبزه و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات سبزه و سبز و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه سبز وجود دارد. در مقاله به رقص سماع اشاره شده است. در توضیحات سماع در ویکیپدیا و بخش «سماع در اشعار صوفیان» بیت زیر از دکتر جواد نوربخش آمده که در آن کلمه وحدت وجود دارد.
مگر ما و منت گردد فراموش *** روی در بحر وحدت مست و مدهوش (دکتر جواد نوربخش)
https://www.aparat.com/v/cTJsY
https://www.mizanonline.ir/fa/news/603566
ذوالكفل(ع) یا گوتاما بودا(ع)
حلقه وحدت و میراث بودا(ع) انسان را به سوی خداوند و وحدت معطوف میکند و باعث اشتیاق، شور، شوق، ذوق، صفای دل، سبکروحی، محبت، معرفت، بینش، خرد، تغییر و تحول میشود. در مقاله کلمه انبیاء ذکر شده است. در سوره انبیاء کلمات ذوالکفل، شوق و بصیر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات انبیاء و وحدت و در قصیده ۱ فضولی کلمات انبیاء و ذوق و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات انبیاء و معرفت و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بودایی و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر عبارت حلقه وحدت و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات وحدت و بصیر و در مقاله کلمات وحدت، شور، شوق، ذوق و تغییر و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات شوق، ذوق و محبت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات محبت و بصیر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ عراقی کلمه محبت و در قصیده ۱ خاقانی کلمه سبکروح و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات ذوق، معرفت و خرد و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات شوق و خرد و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات شور و خرد و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات بینش و خرد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و کلمه خرد و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات خرد و هند و در مقاله کلمه هند وجود دارد. در توضیحات بودا(ع) در ویکیپدیا ویکیپدیا بیان شده: «گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا میباشد.» در سوره انبیاء به ذو الکفل(ع) و بر طرف شدن رنج اشاره شده است. عقاید بودایی بیان میکنند که راه رهایی از رنج کنار گذاشتن وابستگیها، تعلقات و عادتها است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه رنج و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در آیه ۲۱۵ سوره بقره کلمه تعلق و در قصیده ۱ فضولی و در مقاله کلمه عادت ذکر شده است. اشو نویسنده کتابهای «زندگی به روایت بودا» و «زوربای بودایی» است. آیه ۸۵ سوره انعام بیان میکند: «و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را که همه بندگان صابر ما بودند.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۶۵ میشود. در ویکیپدیا بیان شده که بودا به معنی «فرد بیدار» یا «بیدار شده» است. در مقاله کلمه بیدار ذکر شده است. اگر عبارت «بیدار شده» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۶ میشود. اگر عبارت «فرد بیدار» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در مقاله به رود گنگ اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «گنگ (به انگلیسی: Ganges) (تلفظ هندوستانی: (/ˈɡʌŋɡə/ GUNG-gə)) بزرگترین رود شبهقاره هند و دارای ۲۵۰۶ کیلومتر طول است.» بین عددهای ۲۶۵، ۵۲۶ و ۲۵۰۶ سه رقم مشترک هستند. اگر جملهای که از ویکیپدیا درباره رود گنگ بیان گردید را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. در مقاله عدد ۳۲۵ ذکر شده است. در توضیحات بودا(ع) در ویکیپدیا ویکیپدیا بیان شده: «گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا میباشد.» ذوالكفل(ع) همان بودا(ع) است. اگر عبارت «ذوالكفل(ع) همان بودا(ع) است.» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۷۷ میشود. در مقاله عدد ۱۵۷۷ ذکر شده است. اگر عبارت «ذوالكفل(ع) یا گوتاما بودا(ع)» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹ میشود. در مقاله عدد ۱۱۹ ذکر شده است. در قصیده ۱ امیر معزی کلمه ترمذ وجود دارد. در توضیحات ترمذ در ویکیپدیا بیان شده: «شهر ترمذ قلب آیین بودا در آسیای میانه و یکی از توقفگاههای اصلی در مسیر جاده ابریشم بوده است. یکی از میراث شگفتانگیز آیین بودیسم در آسیای میانه در «فیاض تپه» شهر ترمذ نهفته است.» در مقاله کلمات قلب، بودا، جاده ابریشم و تپه و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلمه فیاض ذکر شده است. در توضیحات ترمذ در ویکیپدیا بیان شده: «به نوشته واعظ بلخی نام کهن آن آواره بودهاست. براساس داستانی افسانهای ترمذ را گشتاسپ بنا نهاد و بارها در شاهنامه در بخش تاریخ روزگار کیانیان از آن نام برده شدهاست. آنچه بیگمان است، این شهر در دوره سلوکیان شهری آباد بودهاست.» در ادامه مقاله به گشتاسب اشاره شده است. در توضیحات ترمذ در ویکیپدیا بیان شده: «فرمانروایان ترمذ، پیش از تاختن عربها ترمذ شاه خوانده میشدند. گمان میشود عربها نتوانستند به یکباره بر ترمذ دست یابند. آنها بارها به ترمذ تاختند و در برهههایی بر آن دست یافته، باز از دست دادند.از سده چهارم تا دوره فتوحات اسلامی ترمذ بارها میان ساسانیان، هپتالیان و ترکان دست به دست میگشت. در زمان دوره فتوحات اسلامی، ترمذ همچنان از مراکز عمده بودایی بهشمار میرفت.» در مقاله کلمات عرب، ساسانیان، ترک و بودا ذکر شدهاند. در آیه ۸۵ سوره انعام و در آیه ۱۲۵ سوره بقره کلمه اسماعیل و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی کلمه صبر و در قصیده ۱ امیر معزی و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه شکیبا وجود دارد. در سوره مریم و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و یاد کن در کتاب خود احوال ادریس را که او شخصی بسیار راستگو و پیغمبری عظیم الشأن بود.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۵۲۶ میشود. ارقام عددهای ۲۶۵ و ۶۵۲۶ مشترک هستند. در آیه ۸۵ سوره انعام کلمه ادریس و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات ادریس، مزرعه و زراعت یا کشاورزی و در مقاله کلمات صنعت، علم و اندیشه ذکر شدهاند. در توضیحات ادریس در ویکیپدیا بیان شده: «ابن خلدون کشاورزی را مقدم بر تمام پیشههای بشری میداند، زیرا که در آن نیاز به اندیشه و دانشی نیست، و آن را به آدم ابوالبشر نسبت میدهد. پس از کشاورزی صنعتگری را در مرتبه دوم میداند، زیرا که صنعت از امور ترکیبی و علمی است که در آن اندیشه و نظر را بهکار میبرند، و او آن را به ادریس نسبت میدهد و او را «پدر دوم مردم» مینامد.» ادریس همان هرمس است. در توضیحات هرمس در ویکیپدیا بیان شده: «از صفات و نمادهای او میتوان به خروس، لاکپشت خشکی (سنگ پشت)، چوبدستی، کیف پول، صندلهای بالدار و کلاه آفتابگیر اشاره کرد. هرمس به شکل جوانی خوشسیما، بدون ریش و تنومند یا به شکل مردی سالخورده دارای ریش به تصویر کشیده شدهاست.» در مقاله کلمات خروس، بال، کلاه، آفتاب، جوان، مرد و ریش و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات چوب و دست و در آیه ۹:۱۰ کتاب مقدس دوم تواریخ که در مقاله آمده کلمات چوب و صندل وجود دارند.
دراویش
در مقاله کلمات قرآن، حافظ، و دبستان و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه جواد و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات نور و بخش و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی عبارت نوربخش و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه بخش وجود دارد. در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده پس از فراگیری قرآن کریم و دیوان حافظ در مکتبخانه، به دبستان رفت. عنوان غزل ۱ شهریار مکتب حافظ است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه مکتب وجود دارد. در مقاله به شاه نعمت الله ولی اشاره شده است. جواد نوربخش نویسنده کتاب «زندگی و آثار شاه نعمتالله ولی کرمانی» است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه درویش وجود دارد. در توضیحات دراویش گنابادی در ویکیپدیا بیان شده: «دراویش گنابادی به شدت متاثر از شخصیت، منش و دانش «شاه نعمتالله ولی» شدند و بسیاری از ایشان، از آن پس خود را «نعمتاللهی» نامیدند.» در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات نعمت و درویش ذکر شدهاند. نورعلی تابنده ملقب به مجذوبعلیشاه، قطب یا رهبر سلسله نعمتاللهی سلطانعلیشاهی دراویش گنابادی بود. در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات نور و تابنده و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه تابنده وجود دارد. اگر عبارت «نورعلی تابنده» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. اگر کلمه دراویش را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۱ میشود. در توضیحات نورعلی تابنده در ویکیپدیا بیان شده: «دو روز بعد هم نورعلی تابنده در پیامی از هوادارانش خواست، آرامششان را حفظ و محل را ترک کنند و همچنین مجذوبان نور پیرو فرمان قطب دراویش گنابادی و در پی تکذیبه رسمی مقامات انتظامی مبنی بر وجود هرگونه برنامهای برای بازداشت دراویش و تعهد شفاهی مقامات، از بازگشت آرامش به خیابان گلستان هفتم؛ محل منزل نورعلی تابنده خبر داد.» در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات تابنده، عهد یا تعهد، برنامه و گلستان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات قطب، درویش، آرام و گلستان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات درویش، آرام و گلستان و در برگهای ۱۵۲ و ۲۱۵ کتاب زهیر و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه خیابان و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمه گلستان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات گلستان و منزل و در غزلهای ۱ حافظ، بیدل دهلوی و فیض کاشانی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه منزل و در ادامه مقاله کلمه آرامش ذکر شده است. در توضیحات درویش در ویکیپدیا بیان شده: « نورعلی تابنده: درویشان در دوستی چون آب روان و در دفاع چون سنگ خارا هستند.» اگر این جمله را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۱ میشود. در توضیحات نورعلی تابنده در ویکیپدیا بیان شده: «تابنده پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران در کابینه دولت موقت مدتی معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر سازمان حج و زیارت و معاون وزارت دادگستری بود.» در ادامه مقاله به انقلاب یا عبارت بهتر فتنه ۱۳۵۷ و سوره حج اشاره شده است. و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات دولت و وزارت و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه زیارت وجود دارد. در توضیحات نورعلی تابنده در ویکیپدیا بیان درجه دکتری حقوق را از دانشگاه پاریس اخذ کرد. او همچنین در رشته زبان فرانسه نیز مشغول به تحصیل بود و دیپلم آن را دریافت کرد. در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات فرانسه و پاریس ذکر شدهاند. در ویکیپدیا جمعیت پاریس ۲۲۲۹۶۲۱ ذکر شده است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۲۲۲۹۶۲۱ مشترک هستند. در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده: «قطب یا پیر سلسله نعمتاللهی در ایران، استاد روانپزشکی دانشگاه تهران، شاعر و نویسنده و یکی از روانپزشکان برجسته کشور بود.» جواد نوربخش متولد سال ۱۹۲۶ میلادی است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۹۲۶ مشترک هستند. جواد نوربخش متولد سال ۱۳۴۵ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۴۵ ذکر شده است. در توضیحات جواد نور بخش در ویکیپدیا بیان شده: «طی این دوران علاوه بر ریاست انجمن روانپزشکی به مدت دو سال، ریاست بیمارستان روزبه و ریاست گروه روانپزشکی دانشگاه تهران را نیز عهدهدار بود، و در ساخت بیمارستان اوین در تهران، مشارکت داشت.» در مقاله کلمه انجمن و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات انجمن، روان و پزشک ذکر شدهاند. نازنین بنیادی در سریال تلویزیونی «بیمارستان عمومی» بازی کرده است. در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده که بعد از فتنه ۱۳۵۷ جواد نوربخش ایران را برای همیشه ترک گفت و به آمریکا و بعد به لندن عازم شد. در مقاله بیان شده که نازنین بنیادی از لندن به لس آنجلس در آمریکا مهاجرت یا کوچ کرد. در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر عبارت «مهاجران به ایالات متحده» وجود دارد. در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده خانقاه نعمتاللهی در خارج از ایران، در اروپای غربی، روسیه، کانادا، مکزیک، ایالات متحده آمریکا، استرالیا و پنج کشور غرب آفریقا تأسیس شد. در غزل ۱ آشفته شیرازی و در برگهای ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خانقاه و در مقاله کلمات ایران؛ روسیه، کانادا، آمریکا و آفریقا و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه مکزیک وجود دارد. در برگ ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت به فروید و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده به شکسپیر اشاره شده است. در توضیحات زیگموند فروید در ویکیپدیا بیان شده: «فروید، ویلیام شکسپیر را در طول عمرش تنها به زبان انگلیسی میخواند و به عقیده برخیها درک او از روانشناسی به خواندن نمایشنامههای شکسپیر برمیگردد.» در مقاله کلمات عمر، زبان، انگلیس و روانشناس ذکر شدهاند. در توضیحات زیگموند فروید در ویکیپدیا بیان شده: «او در سال ۱۸۸۱ از دانشگاه وین بهعنوان دارنده مدرک دکترا در پزشکی پذیرش گرفت» در مقاله عدد ۱۸۱ و کلمه دانشگاه و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده و لمعات ۱ عراقی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان کلمه وین وجود دارد. ارقام عددهای ۱۸۱ و ۱۸۸۱ مشترک هستند. زیگموند فروید متولد سال ۱۲۳۵ خورشیدی است. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات زیگموند فروید در ویکیپدیا بیان شده: «به رغم هشدارهای همکارش ویلیام فیلیس او همچنان سیگاری باقی ماند و در نهایت دچار سرطان سقف دهان شد» در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۲ کتاب الف کلمه سیگار و در قطعه ۱ خاقانی کلمه سرطان وجود دارد. آرامگاه فروید در لندن است. در مقاله به لندن اشاره شده است. در توضیحات عمان سامانی در ویکیپدیا بیان شده: «میرزا نورالله همانند بسیاری از نیاکان خود در سلک تصوّف و عرفان بوده و در زمره ارادتمندان حاج میرزا زین العابدین نایب الصدر رحمت علیشاه شیرازی، سعادتعلیشاه اصفهانی و جانشین وی ملا سلطانمحمد گنابادی (سلطانعلیشاه) از قطبهای سلسله صوفیّه نعمتاللهیه بود. در برخی منابع آمده که عمان سامانی و طهماسب قلی خان وحدت کرمانشاهی در خدمت ملا ولیالله همدانی که از مشایخ طریقت نعمت اللهی ماذون از طرف حسینعلی شاه اصفهانی بوده است مشرف به فقر شده اند.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۰۴ میشود. در مقاله عدد ۱۴۰۲ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند.
خدانور لجهای
در مقاله به آیه نور اشاره شده است. در آیه نور عبارت خدا نور و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه لجه وجود دارد. احتمالا اسم خدانور را بر اساس آیه نور انتخاب کردند. در توضیحات خدانور لجهای در ویکیپدیا بیان شده: «او در محله شیرآباد زاهدان ساکن و حاشیه نشین بود و مدارک هویتی نداشت.» در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه زاهدان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات شیر و آباد و در مقاله کلمه شیر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه آباد و در قصیده و متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه هویت وجود دارد. در توضیحات خدانور لجهای در ویکیپدیا بیان شده: «پس از کشته شدنش، ویدئوهای رقص او که پیشتر آنها را در حساب اینستاگرام خود منتشر کرده بود، بهطور گسترده در رسانههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت» در مقاله به رقص اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «او نامزد داشت و در گچکاری کار میکرد.» در مقاله کلمه نامزد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه گچ وجود دارد. خدانور لجهای سنی مذهب بوده است. در مقاله به اهل سنت اشاره شده است. خدا نور لجهای یتیم بوده است. در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات لجه و یتیم و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه یتیمان و در آیه ۱۵۲ سوره انعام و در آیه ۲۱۵ سوره بقره کلمه یتیم وجود دارد. در توضیحات خدانور لجهای در ویکیپدیا بیان شده: «انتشار تصویری از او در دوران بازداشت در حالی که دستانش به یک میله پرچم بسته شده و لیوانی آب در برابرش قرار داشت. در شبکههای اجتماعی ایرانی مورد بازتاب گستردهای قرار گرفت و الهامبخش تولید کارهای هنری همچون میله تابلوی کوچه سیاسی تهران یا پرفورمنس در ورودی دانشگاه مکگیل کانادا شد.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۰۱ میشود. در مقاله عدد ۱۰۱۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۱۱ و ۱۱۰۱ مشترک هستند. در مقاله کلمات پرچم، هنر، کوچه، تهران، دانشگاه و کانادا ذکر شدهاند. در توضیحات خدانور لجهای در ویکیپدیا بیان شده «خدانور به علت درگیری با فرزند یک بسیجی دستگیر شد و با رشوه خانواده آن بسیجی به مأموران آگاهی، توسط مأموران انتظامی از ساعت دو شب تا هفت صبح به میله پرچم بسته شد، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و تصویر دستبسته او نیز برای تحقیر منتشر شد. اقوام و دوستان خدانور، با رشوه به مأموران امکان انتقال او به زندان را فراهم کردند و وی بعد از یک ماه آزاد شد.» در مقاله کلمات خانواده، ساعت، شب، هفت، صبح و پرچم و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در آیه ۴۵:۱۳ کتاب مقدس اشعیاء و در آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس ایوب کلمه رشوه وجود دارد. در مقاله عدد ۱۵۳۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵:۳۴ و ۴۵:۱۳ مشترک هستند. در دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی خدانور لجهای را به میله پرچم بستند. در ادامه مقاله به پستی از اینستاگرام ایران اینترنشنال با عنوان «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» اشاره شده است. در توضیحات خدانور لجهای شعر زیر از امیرحسین الهیاری درباره خدانور لجهای آمده است. اگر شعر زیر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۴۲ میشود. در مقاله عددهای ۱۴۰۲ و ۲۴:۱۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. اگر عبارت «خدانور لجهای» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۰ میشود. در مقاله عدد ۱۹۰ ذکر شده است. در مقاله به سوره جمعه اشاره شده است. شماره نزول سوره جمعه ۱۰۹ است. ارقام عددهای ۱۰۹، ۱۹۰ و ۹۱۰ مشترک هستند. خدانور لجهای در جمعه خونین زاهدان به قتل و شهادت رسیده است.
تو سینهم هوای غروبِ یه دشته *** تو قلبم نوای غریبِ یه ایله
سرم داره میچرخه و گوشم انگار*** پر از شیهههای یه اسبِ اصیله
تو رگهای من نبضِ سُمضربه هاشُ *** ببین و نگو دل دلت بیدلیله!
تمنای خاکِ بیابون تو مُشتم *** تو چشمام تماشای دریای نیله
یه جوری گرفته ست حالم که انگار *** تو قلبم خدانورُ بستن به میله!
رنگین کمان
اگر عبارت «رنگین کمان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکیپدیا بیان شده: «فیلم کوتاهی از کیان در حالی که قایق دستساز خود را برای جشنواره دانشآموزی جابر بن حیان آزمایش میکند و کلامش را با عبارت «به نام خدای رنگینکمان» شروع میکند، در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای پیدا کرد و با واکنش زیادی رو به رو شد. مصرع «به نام خداوند رنگینکمان»، شعری از «محمود پوروهاب» است که در کتاب فارسی دبستان قرار دارد، این مصرع تبدیل به مطلع بسیاری از متنهایی شد که در غم ازدست دادن این کودک نوشته شد.» در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات خدا، رنگین کمان و گسترده و رنگین، کمان، فلک و غم و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه قایق و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات پیرفلک و بچه و در قصیده ۱ حافظ کلمات کیان و فلک و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه کیان و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات پیر و فلک و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات پیر، فلک و طفل و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات فلک، طفل و غم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ فضولی و در قصیده ۱ میلی کلمات فلک و غم و در شعر ۱ مجلس سعدی کلمه اطفال و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات طفل و کودکان و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب الف کلمه بچه و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات طفل و مطلع و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات اطفال و کودک و در باب ۱ انجیل برنابا و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب کلمه کودک و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خردسال و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه طفل و در مقاله کلمات شبکههای اجتماعی، گسترده، فلک، کتاب و فارسی وجود دارند. کیان پیرفلک متولد شهر ایذه در استان خوزستان است. در مقاله به خوزستان اشاره شده است. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکیپدیا بیان شده: «و همچنین احسان حاجصفی، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران، کنفرانس مطبوعاتی قبل از بازی با تیم ملی فوتبال انگلیس در جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ را با عبارت «به نام خدای رنگینکمان» آغاز کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۲۸ میشود. در مقاله عدد ۴۲۸ ذکر شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در آیه ۲۵۱ سوره بقره کلمه احسان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه صفی و در مقاله عدد ۲۰۲۲ و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات احسان، فلک، طفل و اعتراض وجود دارند. کیان پیرفلک در اعترضات به قتل و شهادت رسیده است.. در ادامه مقاله به آغاز جام جهانی در انگلستان اشاره شده است. اگر عبارت «کیان پیرفلک احسان حاجصفی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ میشود. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. احسان حاجصفی متولد سال ۱۹۹۰ میلادی است. در مقاله عدد ۱۹۹۰ ذکر شده است. احسان حاجصفی متولد کاشان است. در مقاله به محتشم کاشانی و فیض کاشانی اشاره شده است. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «او عضو کانون هواداران باشگاه فوتبال سن لورنزو میباشد.» کریس رونالدو متولد سال ۸۵ میلادی در کشور پرتغال است. در مقاله به عدد ۸۵ و کشور پرتغال اشاره شده است. کریستیانو رونالدو متولد سال ۱۴۰۵ قمری است. اگر عبارت «کریستیانو رونالدو» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۵۴ میشود. ارقام عددهای ۱۰۵۴ و ۱۴۰۵ مشترک هستند. کریس رونالدو اکنون در باشگاه النصر ریاض بازی میکند. در مقاله به شهر ریاض اشاره شده است. در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمات کریس و لباس و در مقاله کلمات لباس و پیراهن و در مقاله کلمه هدیه ذکر شده است. کریس رونالدو لباس یا پیراهنش را هدیه میدهد. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکیپدیا بیان شده: «به گفته مادر کیان پیرفلک، سه نفر از نیروهای لباسشخصی ماشین آنها را در مقابل ساختمان هلال احمر شهر ایذه به رگبار بستند. مادر کیان گزارش میکند که مأموران به آنها توصیه کردند که به سمت «اغتشاشگران» نروند و پس از دور زدن ماشین، ماشین را به رگبار بستند..» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲۳۳ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۳۵۲۱ و ۱۵۲۳۳ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات شخصی و توصیه و در مقاله کلمات مادر، لباس، ماشین، هلال احمر و تیرباران ذکر شدهاند. در ادامه مقاله بیان شده که بالگرد حامل ابراهیم رئیسی در اختیار جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بوده است. کیان پیرفلک در دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی به قتل و شهادت رسیده است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ فضولی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی و در شعرهای ۱۵۲ و ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری به گل لاله اشاره شده که نماد شهادت است. در قصیده ۱ میلی کلمات شهیدان، فلک و ابراهیم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات فلک و شهادت ذکر شدهاند. در بیت زیر از قصیده ۱ میلی کلمات فلک و ابراهیم ذکر شدهاند. اگر بیت زیر را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۰۶۵ و ۱۸۱ میشود. در مقاله عددهای ۲۵۰۶ و ۲۵۶۰ و ۱۸۱ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۰۶۵، ۲۵۰۶ و ۲۵۶۰ مشترک هستند.
جهان پناه فلک دستگاه، ابراهیم *** که انسب است به او منصب جهانداری
در توضیحات کیان پیرفلک در ویکیپدیا بیان شده: «سجاد پیرفلک، عموی کیان، در گفتوگو با روزنامه اعتماد تأکید کرد «وقتی مادر کیان آمده مقابل چند هزار نفر جزئیات ماجرا را تعریف کرده، حرف دیگری باقی نمیماند.» حجتالله درویشپور، نماینده پیشین ایذه در مجلس شورای اسلامی، نیز با استناد به روایت مادر گفت پس از تیراندازی به سوی خودرو، همان کسانی که تیراندازی کردند کیان و پدرش را به ساختمان هلالاحمر که محل استقرار نیروهای بسیج و انتظامی بوده منتقل کردند.» اگر این متن را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۵۰۳ و ۱۵۲۳ میشود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲، ۱۰۳۲۵، ۲۱۳۵۰ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۵۲۳، ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ و ارقام عددهای ۱۰۳۲۵، ۲۱۳۵۰ و ۲۱۵۰۳ مشترک هستند. در مقاله کلمات عمو، روزنامه، مادر، حرف، درویش، نماینده، مجلس، اتومبیل و هلال احمر و در آیه ۵:۱۲ کتاب مقدس استر کلمه عمو و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۱ فضولی و در آیه ۱۲۵ سوره شعراء کلمه اعتماد وجود دارد. در مقاله به روزنامه جهان صنعت اشاره شده است. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکیپدیا بیان شده: «صادق زیباکلام در یادداشت انتقادی در روزنامه جهان صنعت با عنوان «چه کسی کیان را کشت»، به مقایسه گفتههای مادر کیان پیرفلک از یک سو و مقامات جمهوری اسلامی از سوی دیگر پرداخته و گفت «بنده اگر پلیسی بودم که دنبال اصل ماجرا و قاتل میگشتم حتماً سخنان مادر کیان را باور میکردم.»» در مقاله کلمات صادق و زیبا و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه کلام ذکر شده است. در توضیحات جهان صنعت در ویکیپدیا روزنامه زیر آمده که در آن عکس کیان پیرفلک و کریس رونالدو مشخص است. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکیپدیا بیان شده: «مادر کیان در مراسم خاکسپاری شعری علیه خامنهای خواند که به سبک شعر کودکانه معروف ایرانی گفته شدهاست: «اَتَل متل توتوله، آسِدعلی چهجوره؟ یه ریش داره تا سینه، سینه پُر زِ کینه؛ قلبش مثالِ سنگه، حرفهاش همه جفنگه»» در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات قلب، حرف و ریش و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه ریش وجود دارد. اگر عبارت «اَتَل متل توتوله، آسِدعلی چهجوره؟ یه ریش داره تا سینه، سینه پُر زِ کینه؛ قلبش مثالِ سنگه، حرفهاش همه جفنگه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۸۴ میشود. در مقاله عدد ۲۸۴ ذکر شده است. در ادامه مقاله بیان شده که خمینی بیان کرده: «تراشیدن ریش و یا ماشین زدنی که در حکم تراشیدن باشد، حرام است علی الاحوط.» در ادامه مقاله به حرفهای پوچ خمینی اشاره شده است. در توضیحات صادق زیبا کلام در ویکیپدیا بیان شده: «وی در جریان یک مناظره با حمید رسایی نماینده مجلس ایران گفت: اگر آمریکاستیزی را از نظام و رهبر جمهوری اسلامی بگیریم چه حرفی برای گفتن دارند؟» در مقاله کلمات صادق، زیبا و مجلس و در غزل ۱ کشیمری کلمات مجلس و رسایی و در رباعی ۱ حزین لاهیجی کلمه رسایی وجود دارد. در توضیحات صادق زیبا کلام در ویکیپدیا بیان شده بهعنوان نماینده نخستوزیر وقت مهدی بازرگان در امور کردستان به این منطقه فرستاده شد. در ادامه مقاله به مهدی بازرگان و کردستان اشاره شده است. اگر عبارت «صادق زیباکلام» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در مقاله عدد ۵۴ ذکر شده است. صادق زیبا کلام متولد شهر ری است. در مقاله به شهر ری اشاره شده است.
انوشیروان دادگر
اگر عبارت «انوشیروان دادگر» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۸۵۳ میشود. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان و دادگر و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو و دادگر و در مقاله عددهای ۳۸۳۵، ۵۸۳۵، ۸۵۸۳ ذکر شده است. ارقام عددهای ۸۵۳، ۳۸۳۵، ۵۸۳۵، ۸۵۸۳ مشترک هستند. در ویکیپدیا بیان شده: «خسرو در اوستا به صورت hu-sravah (هوُ-سْرَوَه؛ به معنای «نیک سروده شده»؛ «نیکنام»، «مشهور»)، در سانسکریت به صورت sushravas و در زبان پهلوی به صورت husraw/xusraw به معنای خوشآوازه و نیکنام آمده است و در پازند به شکل xosrau آمده است. و لقب خسرو انوشیروان یا «انوشگ روان» است که به معنای روح و روان جاویدان است.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روان، جاودان، نام نیکو، خوش و آوازه و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، روح، روان و جاودان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو، خوش و روان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات خسروان، نیک و خوش و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات خسرو جاوید و خوش و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات خوش، آوازه و روان و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات خسرو و خوش و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات خسرو و کسری و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه خسرو و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خسرو، نیک، نام، خوش، آوازه، روح، روان و جاودان و در باب ۱ انجیل برنابا کلمات نیک و روح و در مقاله کلمه نیک و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه روان و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات نیک و خوش و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ فضولی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در غزل ۵۸ میلی و در غزل ۱۵۲ سعدی و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی و در غزل ۱۵۲ ابن یمین و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه خوش و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه آوازه و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات آوازه، روح و جاودان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ غنی کشمیری کلمات خوش و روح و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه روح و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات نیک، روح و روان و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمات روح و روان و در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در لمعات ۱ عراقی کلمات روح و جاودان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در منشور کوروش و در غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمات روان و جاودان و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات خوش و جاودان و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جاودانگی وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتاب «گلستان جاوید» است. اشو نویسنده کتاب «گلهای جاودانگی» است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «پادشاهی خسرو انوشیروان یکی از درخشانترین دوران ساسانیان است.» در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات پادشاه و درخشان در منشور کوروش و در مقاله کلمه درخشان وجود دارد. اگر عبارت «خسرو انوشیروان» را در اینترنت جستجو کنیم نتیجه اول ویدئو زیر با عنوان «خسرو انوشیروان دادگر [پادشاهی بدون شکست]؛ اقدامات و جنگها» است. در برگ ۱۲۵ کتاب الف عبارت شکستناپذیر وجود دارد. مدت زمان ویدئو زیر ۱۹:۰۱ است. در ادامه مقاله بیان شده بیشترین ژرفای اقیانوس آرام ۱۰۹۱۱ متر است. ارقام عددهای ۱۹:۰۱ و ۱۰۹۱۱ مشترک هستند. در ویدئو زیر بیان شده که اوج آرامش را در دوران ساسانیان مردم عصر خسرو تجربه کردند. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «طبق آنچه در خدای نامه آمده، مادر خسرو، دختر دهقانی از دودمانهای قدیم بود که قباد در دوران فرار خود با وی ازدواج کرده بود.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، انوشیروان، دهقان و قدیم و در مقاله کلمات قدیم، مادر و فرار و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه ازدواج وجود دارد. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «مهمترین کالایی که رومیان خواستار آن بودند ابریشم بود و تلاش میکردند تا کالاها را ارزانتر تهیه کنند. رومیان وقتی دیدند که تجار و بازرگانان ایرانی برای تهیه ابریشم راهی چین میشوند، تلاش کردند تا مانند ایرانیان عمل کنند.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو و ابریشم و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه بریشم و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خسرو و کالا و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمه کالا و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، روم و چین و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روم و بازارگان و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قصیده و قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ امیر معزی و در غزل ۱ حزین لاهیجی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه چین وجود دارد. تاجر ونیزی یا داستان شورانگیز بازرگان وندیکی نمایشنامه ای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. درگذشت شکیپیر در سال ۱۰۲۵ قمری است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «ذنواس، پادشاه حمیریان یمن که خود فردی یهودی بود، دست به کشتار و آزار مسیحیان یمن زد و کتاب مقدس آنان یعنی انجیل را نیز به آتش کشید. کشتن مسیحیان یمنی، باعث خشم دو فرمانروای مسیحی از جمله ژوستینین امپراتور روم و نجاشی پادشاه حبشه شد. ژوستینین به سبب دوری از یمن نمیتوانست شخصاً و به سرعت وارد عمل شود؛ در نتیجه ژوستینین سپاه، کمکهای جنگی و همچنین کشتیهای جنگی خود را برای پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا یمن را از تصرف ذنواس آزاد کند. در این لشکرکشی سپاه حبشه به فرماندهی اریاط، موفق شد یمن را تصرف کند و حمیریان را شکست دهد و ذنواس نیز در این نبرد کشته شد. بهانه ژوستینین برای این لشکرکشی خونخواهی مسیحیان بود ولی دلیل اصلی آن مسائل سیاسی و اقتصادی بود؛ زیرا تلاش میکرد که راههای دریایی که به اقیانوس هند میرفت را دردست بگیرد و در جنوب عربستان نفوذ سیاسی خود را برای مقابله با ساسانیان افزایش دهد. حبشیان همچنین میخواستند حمیریانی را که معترض کاروانهای بازرگانی و تجاری حبشیان بودند را از بین ببرند.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روم، صنعا، کاروان، بازارگان، لشکر، شکست، آزار و خشم و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو، کشتی، لشکر و شکست و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، هند، روم و لشکر و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات خسرو و لشکر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات کشتی، لشکر و خشم و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمات هندوستان و لشکر و در باب ۱ کتابهای مقدس اشعیاء و حزقیال کلمه لشکر و در قصیده ۱ فضولی کلمات لشکر و شکسته و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات لشکر و آتش و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات هند، حبشه و خشم و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات روم و کاروان و در غزل ۱ حزین لاهیجی و در مفردات ۲ طبیب اصفهانی و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمه کاروان و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه کاروانسرا و در قصیده ۱ میلی و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب کلمه سرعت و در مقاله کلمات هند، عربستان، مسیح، کتاب مقدس، انجیل، آتش و خشم ذکر شدهاند. صادق هدایت کتاب «هنر ساسانی در غرفه مدالها» نوشته لور مورگنشترن و کتاب «مرداب حبشه» نوشته گاستون شرو را ترجمه کرده است. صَنعاء پایتخت کشور یمن و پرجمعیتترین شهر این کشور است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات صنعا و معمار و در قصیده ۱ میلی کلمه معماری و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه مروارید ذکر شده است. در توصیحات صنعا در ویکیپدیا بیان شده: «شهر صنعا، پایتخت یمن، یکی از قدیمیترین پایتختهای جهان است. این شهر که به «مروارید یمن» معروف است، دارای تاریخ و فرهنگ غنی است و به دلیل معماری منحصر به فرد خود شناخته میشود.» در مقاله به سوره قلم اشاره شده است. در سوره قلم کلمات یمن، کتاب، آتش و خشم ذکر شدهاند. در قطعه ۱ خاقانی کلمات قلم و ریگ و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه ریگ و در سوره احقاف کلمه ریگستان وجود دارد. احقاف به معنی شنزار یا ریگزار است. در توضیحات سوره احقاف در ویکیپدیا بیان شده احقاف به معنی شنزار است و سرزمین قوم عاد در جنوب عربستان را احقاف نامیدهاند چرا که این سرزمین پوشیده از شن بود. در مقاله به قوم عاد در عربستان اشاره شده است. در توضیحات احقاف (سرزمین) در ویکیپدیا بیان شده: «أَحقاف دهستان مخروبه و قدیمی از توابع استان حضرموت در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع میباشد. این مکان تاریخی در شمال «حضرموت» واقع شده است.» در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه حامیم وجود دارد. در ابتدای سوره احقاف حرف مقطعه حامیم قرار دارد. در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمه سهیل وجود دارد. در توضیحات سهیل در ویکیپدیا بیان شده: «قدیمیان درباره آن میگفتند که ستارهای است در جانب جنوب که اهل یمن نخست آن را میبینند و با برآمدن آن میوهها میرسند.» در توضیحات سهیل در ویکیپدیا بیت زیر از فردوسی آمده که به ستاره سهیل و یمن اشاره میکند. در مقاله به فردوسی اشاره شده است.
ز سر تا بپایش گلست و سمن *** به سرو سهی بر سهیل یمن
کشورهای بیگانه به جای حمله به یمن باید به مردم قحطی زده یمن کمک کنند تا از این شرایط بحرانی خارج شوند و دولتی دموکراتیک و قوی و تغییرات اساسی و پایدار در کشور ایجاد کنند. در سوره قلم کلمات یمن، قحطی و قوی و در مقاله کلمات قوی و تغییر و در سوره احقاف و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در منشور کوروش کلمه پایدار و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات تغییر و پایدار ذکر شدهاند. صادق هدایت کارنامه اردشیر بابکان را ترجمه کرده است. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده: «درونمایه این اثر شامل نسبنامه و کودکی اردشیر، اقامت او در دربار اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، گریز او از دربار اردوان، تشکیل سپاه، جنگهای پشتسرهم با اردوان و امیران محلی که همه با کامیابی اردشیر و کشتهشدن دشمنانش به پایان رسیدند و در آخر شرح حالی فشرده از شاپور و هرمز، بهترتیب پسر و نوه اردشیر میشود.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور و هرمز و در قصیده ۱ حافظ کلمه اردوان و در مقاله کلمات روحانی، زردشت و هند ذکر شدهاند. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده تنها دستنویس مرجع این کتاب در گجرات هند بهدست شخصی با نام «مهربان کیخسرو» در قالب یک دفترنامه، همراه با چند متن فارسی میانه غیردینی دیگر از جمله یادگار زریران و شهرستانهای ایرانشهر رونویسیشده است. در مقاله کلمات هند، مهربان و کیخسرو و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه کیخسرو وجود دارد. در توضیحات کارنامه اردشیر در ویکیپدیا بیان شده قدیمیترین برگردان فارسی نو شناختهشده از کارنامه در بمبئی توسط «خدایار دستور شهریار ایرانی» چاپ شد. نازنین بنیادی در فیلم «هتل بمبئی» بازی کرده است. در ویکیپدیا بیان شده بمبئی پرجمعیتترین شهر هند و دومین شهر بزرگ هند پس از دهلی نو میباشد که در کشور هند قرار دارد. در مقاله کلمات جمعیت و هند ذکر شدهاند. در ویکیپدیا جمعیت کلان شهری بمبئی ۱۸۴۱۴۲۸۸ نفر ذکر شده است. در مقاله بیان شده که سوره توبه ۱۱۴۲۸ حرف دارد. ارقام این دو عدد مشترک هستند. در سوره توبه کلمه شهر وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده: «بمبئی در زبان هندی به معنای ساحل خوب است. این نام را استعمارگران پرتغالی بر این شهر نهادند.» در مقاله کلمات زبان، هند و پرتغال و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات زبان و ساحل و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه ساحل وجود دارد. در توضیحات بمبئی در ویکیپدیا بیان شده: «غار فیلها یا غارهای الفانتا که آثار باستانی شگفتانگیزی در آنجاست. در جزیرهای به همین نام به فاصلهای حدود ۴۵ دقیقه با قایق یا کشتی تفریحی در جنوب مومبای واقع شده که از طرف یونسکو بهعنوان میراث فرهنگی اعلام شدهاست. حرکت به سمت این جزیره که یه جزیره میمونها نیز شهرت دارد از دروازه هند و توسط قایق و کشتیهای کوچک صورت میگیرد.» در ترجیع بند ۱ نسیمی و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه فیل و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات هند و میمون و در مقاله کلمات هند، غار، جزیره، قایق، کشتی و میمون و عدد ۴۵ و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه دقیقه و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمه دروازه ذکر شده است. در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه طاووس وجود دارد. نماد کشور هند طاووس است. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده: «نسخه آغازین کارنامه اردشیر بابکان احتمالاً در اواخر دوره ساسانی و در پارس بهنگارش درآمده است. اشاره اثر به بازیهای شطرنج (چترنگ) و تخته نرد (نیواردشیر) نشان میدهد که قدمت نخستین نسخه، پیشتر از روزگار زمامداری خسرو انوشیروان نیست؛ چراکه ورود شطرنج به ایران و پیدایش بازی تخته نرد، هردو به زمانه این شاهنشاه ساسانی منسوباند. تئودور نولدکه، خاورشناس آلمانی، احتمال داده که نگارش کارنامه در زمان خسرو پرویز صورت گرفته باشد. نولدکه همچنین افسانههای پارسی مربوط به زندگی کوروش بزرگ که در روایت کتزیاس بازتاب یافته را کهنالگویی برای ساخت روایت این کتاب دانسته است.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۹۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۴۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «در زمان انوشیروان وقتی کشوری فرمانبر و زیر سلطه بود، علاوهبر اینکه خراجگزاری میکرد، هدایایی نیز میفرستاد. پادشاه هند علاوه بر این که هدیه را فرستاد، یک بازی نیز همراه آن ارسال کرد و به فرستاده انوشیروان گفت اگر خسرو فلسفه شطرنج را متوجه شود، خراج سالیانه را خواهم داد در غیر این صورت خراج را نخواهم پرداخت. خسرو این کار را به وزیر خود بزرگمهر میسپارد و بزرگمهر نیز فلسفه شطرنج را درمییابد و هندوستان موظف به پرداخت خراج میشود. بزرگمهر در برابر شطرنج، تخته نرد را اختراع کرد و به دربار هندوستان فرستاد، ولی آنها نتوانستند متوجه شیوه بازی آن شوند و از خسرو خواستند که برای آنها توضیح دهد. در نهایت هندوستان خود را موظف دانست که خراجی بیش از پیش بپردازد و هدیههای بیشتری نیز به دربار بفرستد.» در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات پادشاه، هند و وزیر و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در برگ ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه هند و در مثنوی ۱ مسعود سعدی سلمان کلمه هندوستان و در قطعه ۱ خاقانی کلمه وزیر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات وزیر و هند و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات نرد و شطرنج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول کلمه تخته و در غزل ۱ یغمای جندقی و در برگ ۲۱۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در مقاله کلمه بازی و در منشور کوروش و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه هدیه وجود دارد. «هدیه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در ترجیع بند ۱ نسیمی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه مات ذکر شده که از حرکتهای شطرنج است. در توضیحات تخته نرد در ویکیپدیا بیان شده: «برخی از مراجع شیعه تخته نرد را حرام میدانند و برخی دیگر آن را در حالی که به نیت قمار نباشد جایز میدانند.» در آیات مختلف قرآن حرام بودن قمار و خوردن شراب در کنار یکدیگر بیان شده است. در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه قمار و در رباعی ۱ خیام و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در ترجیع بندهای ۱ مولانا، نسیمی و اوحدی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان و در غزل ۱۵۲ جویای تبریزی کلمه شراب و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه حرام وجود دارد. در باب ۱ انجیل برنابا بیان شده: «پس بازدار از او خمر و مسکر و هر گوشت ناپاک را؛ زیرا آن کودک قدوس خداست.» قمار و خوردن مشروبات الکلی دو موضوع اختیاری هستند. قمار باعث میشود که فرد به کسب در آمد از روشهای بیهوده و بدون سود و فایده برای جامعه عادت کند. در غزل ۱ فیض کاشانی و در مثنوی و قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه بیهوده و در ترجیع بند ۱ مولانا و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بیفایده و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۱ عراقی و در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمه عادت وجود دارد. مشروبات الکی نیز به فرد آسیب میرسانند. ممنوعیت قمار و خوردن مشروبات الکلی مورد پذیرش جامعه قرار نمیگیرند. تجربه نیز این را نشان داده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات ممنوع و تجربه و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در برگ ۲۱۵ کتابهای انسان از منظری دیگر، الف، زهیر و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تجربه وجود دارد. در توضیحات لاس وگاس در ویکیپدیا بیان شده: «لاس وگاس (که گاهی به اختصار وگاس خوانده میشود) پرجمعیتترین شهر در ایالت نوادا واقع در ایالات متحده آمریکا است. این شهر به سبب داشتن مشهورترین قمارخانهها، میخانهها، روسپیخانهها و هتلها به یکی از بزرگترین مراکز سرگرمی در جهان تبدیل شدهاست به همین خاطر لاس وگاس را پایتخت سرگرمی جهان مینامند.» در ویکیپدیا مساحت شهر لاس وگاس ۳۵۲ کیلومتر مربع ذکر شده است. در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. اگر کلمه لاس وگاس را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲ و ۲۵ میشود. در مقاله عددهای ۲۲ و ۲۵ ذکر شدهاند. در ویکیپدیا بیان شده جمعیت این شهر تا سال ۲۰۰۸ بالغ بر ۵۵۸۳۸۳ نفر شمارش شدهاست. در مقاله عددهای ۵۸۳، ۳۸۳۵، ۵۸۳۵، ۸۵۸۳ و ۳۵۵۸۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددهای مشترک هستند. نازنین بنیادی در فیلم سیاسآی نقش پرستار لورن را بازی کرده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ میلی کلمه پرستار وجود دارد. در توضیحات سیاسآی در ویکیپدیا بیان شده: « CSI مخفف واژه Crime Scene Investigation است، که به معنای تحقیقات صحنه جرم میباشد و سریال در مورد ماجراهای اداره پلیس شهر لاس وگاس در ایالت نوادا است.» در اکثر شعرها منظور از شراب آگاهی و عشق است. در ویکیپدیا بیان شده که سلطنت کیقباد ۲۵۳۲ سال پس از کیومرث بوده است. در قصیده ۱ حافظ کلمات کیقباد و سلطنت و در باب ۱ کتابهای مقدس استر، ارمیا و اشعیاء و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سلطنت و در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۵۲ و ۲۵۳۲ مشترک هستند. سال سلطنت کیقباد اشتباه است. تعداد شاهان ایران بسیار بیشتر از آنچه در شاهنامه بیان شده بوده است. چون فردوسی اسامی تمام شاهان را نمیدانسته مدت سلطنت آنها را زیادتر بیان کرده است. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده بر اساس اعداد سورههای قرآن سال سلطنت کیومرث و جمشید و سال تولد زردشت(ع) مشخص شده است. در ادامه مقاله به جمشید و زردشت(ع) اشاره شده است. در توضیحات کیقباد در ویکیپدیا بیان شده: «در تاریخ بلعمی از کیقباد و فرزندانش چنین یاد شدهاست: «و (کیقباد) دخترِ مهتری از مهتران ترکستان به زنی کرده بود. و او را از آن زن پنج فرزند آمد؛ نامهای ایشان یکی کیافنه و کیکاووس و کیآرش و کیپشین و کیبیه و کی به زبانِ پهلوی نیکو بود و این همه فرزندانِ کیقباد بودند. وی مَلکِی با عدل و داد بود و جهان آباد کرد و خراج نستد مگر عُشر. پس نشست به بلخ داشتی، به لبِ جیحون بدان حد که میان او بود و میان ترکان. و صد سال پادشاهی کرد. و آن قصههای بنیاسرائیل که از پسِ موسی بود همه در عهد کیقباد بود»» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱۰۹ میشود. در ادامه مقاله بیان شده بیشترین ژرفای اقیانوس آرام ۱۰۹۱۱ متر است. ارقام عددهای ۱۰۹۱۱ و ۱۹۱۰۹ مشترک هستند. در ادامه مقاله به عهد موسی(ع) و حفظ آرامش و خشمگین نشدن اشاره شده است. در قصیده ۱ امیر معزی و در باب ۱ کتاب مقدس اول پادشاهان و در باب ۲ کتاب مقدس سفر پیدایش تورات کلمه جیحون و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه بدخشان و در مقاله کلمه بلخ و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مغول وجود دارد. در توضیحات جیحون در ویکیپدیا بیان شده: «در فرهنگ دهخدا چنین آمده: آمو: رود آموی. آمُل. آمویه. جیحون. آمودریا. اُقسوس. آمون. آب. رود. آبهی. نهر. ورز. سرچشمه این رود بلورکوه است به مشرق بدخشان، و در سابق این رود به خزرها میریخته و مغولان گاهِ جنگ (هنگام نبرد) با خوارزمشاه مجرای آن بگردانیدند به دریاچه آرال.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۹۶۶ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۲۹۶۶ مشترک هستند. در توضیحات بلخ در ویکیپدیا بیان شده: «اسکندر مقدونی سغدیانه و پارس را فتح کرد. با این حال، در جنوب، قبل از اینکه به آمودریا برسد، با مقاومت شدیدی برخورد نمود. پس از دو سال جنگ باختر توسط مقدونیها اشغال شد، اما اسکندر هرگز نتوانست با موفقیت مردم را تحت سلطه خود درآورد. پس از مرگ اسکندر، سرانجام امپراتوری مقدونیه بین ژنرالهای اسکندر تقسیم شده، باختر جزو قلمرو سلوکوس اول، بنیانگذار امپراتوری سلوکی شد.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حال ۱۲۵۰ میشود. در مقاله عدد ۱۵۲۰ و کلمات اسکندر، پارس، فتح و آمودریا و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران کلمه مقاومت ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۵۰ و ۱۵۲۰ مشترک هستند.
https://www.aparat.com/v/x09yzn3
فتنه خمینی
در توضیحات صورت فلکی پرگار در ویکیپدیا بیان شده: «آلفا پرگار یک ستاره دوتایی است که یک ستاره رشته اصلی نوع کا با رده طیفی K۵ و قدر ۵/۸ دارد.» در آیه نور کلمات درخشان و ستاره و در مقاله کلمات ستاره، قدر و عدد ۸۵ ذکر شده است. در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه برنامه و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قطعه ۱ خاقانی کلمه پرگار وجود دارد. در زیر مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار بیبیسی با عنوان «عرفان حلقه، پاسخ به نقدها توسط محمدعلی طاهری، پرگار» آمده که در آن استاد طاهری به دریافت جایزه یا هدیه از امیرعباس هویدا اشاره میکنند. در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه هویدا و در مقاله کلمه هدیه ذکر شده است. در ویدئو مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار هدف مجری برنامه تخریب عرفان حلقه است و نیت خیری ندارد. در قصیده ۱ فضولی کلمه نیت و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات نیت و خیر ذکر شدهاند. در عکسی که از این مستند در زیر آمده استاد طاهری و داریوش کریمی مشخص هستند. استاد طاهری و داریوش کریمی متولد کرمانشاه هستند. فامیل مجری برنامه پرگار بیبیسی کریمی است. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکیپدیا بیان شده که شخصی به نام کریمی تیر خلاص به جمجمه یا مغز هویدا زد. در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه هویدا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه کریم و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات کریم و تیر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان کلمه مغز و در قصیده ۱ حافظ کلمات مغز و تیر و در لمعات ۱ عراقی و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ میلی کلمه تیر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات تیر و خلاص و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه خلاص وجود دارد. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. هویدا متولد سال ۱۲۹۷ خورشیدی است. ارقام اعداد ۱۲۹۷ و ۲۹۷۱ مشترکند. در سوره انعام کلمات هویدا و مغز وجود دارند. آوردن رژیمی بدون تفکر و اندیشه باعث کشته شدن بسیاری از انسانها گردید. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که به ضحاک اشاره میکند. در توضیحات ضحاک در ویکیپدیا بیان شده: «در شاهنامه، فردوسی او را مردی شناسانده که دو مار به انگیزه بوسه اهریمن از شانههایش درآمده بود و سالیان دراز در ایران به ستمکاری و کشتار جوانان ایران و سودجویی از مغز آنان برای خورش مارهای روی شانههایش میپرداخت، تا سرانجام با رستاخیز کاوه آهنگر و فریدون پور آبتین، ضحاک دستگیر و در البرزکوه زندانی گردید. واژه اژدها یک واژه اسطورهای است و آن باید کوه آتشفشان ویرانگر و نابودکننده باشد.» منظور از خوردن مغز جوانان، جلوگیری از تفکر و اندیشه است. در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات کوه البرز، مرد، شناسا و جوان و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات کوه و شناسنده و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه بوسه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات دستگیر و مار و در غزل ۸۵ یغمای جندقی کلمات ضحاک و مار و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات شانه و مار وجود دارند. پل هگیس کارگردان فیلم «آخرین بوسه» است. «کوه و افعی» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در توضیحات حسین منصور حلاج در ویکیپدیا ابیات زیر از حافظ و اقبال لاهوری آمدهاند که در آنها کلمات هویدا و فتنه ذکر شدهاند.
گفت آن یار کزو گشت سر دار *** بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد (حافظ)
کم نگاهان فتنهها انگیختند *** بنده حق را بدار آویختند (اقبال لاهوری)
هویدا قربانی فتنه خمینی گردید. در زیر خبری از بیبیسی با عنوان «هویدا قربانی محمدرضا شاه یا آیتالله خمینی؟» آمده است. اینکه هویدا قربانی خمینی جنایتکار شده موضوعی آشکار است و با این وجود بیبیسی از این عنوان استفاده کرده است. بیبیسی نیت خیری ندارد. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات نیت و خیر ذکر شدهاند. بیبیسی معنای آیت الله را میداند و با این وجود به خمینی جنایتکار آیت الله میگوید. به آخوندهای جنایتکار آیت الله نگویید. در مقاله و در خبر زیر از بیبیسی به ارتشبد قرهباغی اشاره شده است. در توضیحات بیبیسی فارسی در ویکیپدیا بیان شده: «ارتشبد عباس قرهباغی به ویلیام سالیوان سفیر وقت آمریکا، گفته بود: «یک طرح عملیات براندازی کامل علیه دولت ایران اجرا میشود و روزبروز هم شدیدتر میگردد. این همه تبلیغات که به وسیله بیبیسی علیه دولت و به نفع مخالفان و آقای خمینی صورت میگیرد چیست؟». قرهباغی در ملاقاتش با آنتونی پارسونز نیز مسئله تبلیغات رادیو بیبیسی علیه دولت ایران را مطرح میکند و میگوید با روابط حسنه دو کشور مغایرت دارد آیا ممکن است به نشانه دوستی متقابل، درباره برنامه این رادیو اقدام کنید تا دولت حاضر در انجام برنامههای اصلاحی خود موفق گردد؟ سفیر در جواب اظهار داشت: متأسفانه این مطلب صحیح است ولی رادیو بیبیسی یک رادیوی آزاد است اگر چه بودجه و هزینهاش را دولت انگلستان میپردازد، ولی در کیفیت برنامههای آن، دولت نمیتواند دخالت داشته باشد. حتی غالباً علیه خود دولت انگلستان هم مطلب پخش مینماید و همیشه بهطور آزاد عمل میکند!. قرهباغی مینویسد: «جریان مذاکرات و اظهارات سفیر بریتانیا را به اعلیحضرت عرض کردم. در مورد بیبیسی فرمودند: «بلی، متأسفانه همیشه همین جواب را دادهاند.»» مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «راست و دروغ» است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در آیه ۱۵۲ سورههای اعراف و صافات و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه دروغ وجود دارد. در توضیحات فتنه خمینی در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده: «سپهبد امیرحسین ربیعی به هایزر یک نمونه ارائه داده بود: شب قبل بیبیسی به دروغ گزارش دادهاست که ربیعی قصد استعفا دارد. این دروغ در سراسر کشور شنیده شده و در میان غیرنظامیان و نظامیان ایجاد نگرانی کردهاست.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۳۴۹ میشود. درگذشت سپهبد ربیعی در رمضان سال ۱۳۴۹ قمری است. در مقاله کلمه خدمت ذکر شده است. در توضیحات رابرت هایزر در ویکیپدیا بیان شده که خدمت هایزر در سال ۱۹۴۳ پایان یافته است. ارقام عددهای ۱۳۴۹، ۱۹۴۳ و ۱۳۳۴۹ مشترک هستند. در شعر سایه گیسو رهی معیری به سیارت مشتری، زهره، ماه و خورشید اشاره شده که نماد نجومی آنها به ترتیب ۹، ۴، ۳ و ۱ است. این ارقام در کنار یکدیگر عدد ۱۳۴۹ را ایجاد میکنند. در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه افسر وجود دارد. در ادامه مقاله بیان شده که سپهبد ربیعی افسر و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و نگهبان و پاسبان ایران بود. اگر عبارت «رابرت هایزر» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. اگر عبارت «فتنه خمینی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عددهای ۴۵ و ۵۴ ذکر شدهاند. دلیل همدستی رژیم انگلیس و بیبیسی با فتنه خمینی حسادت به عظمت تاریخ ایران و پیشرفتهای ایران در دوران محمدرضاشاه پهلوی بوده است. در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه انگلیسی و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات دزدان، همدست و فتنه و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه رشک و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه حسادت و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه حاسد وجود دارد. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به انقلاب ۱۳۵۷ یا عبارت بهتر فتنه ۱۳۵۷ و گاهشمار شاهنشاهی اشاره شده است. در توضیحات گاهشماری شاهنشاهی در ویکیپدیا بیان شده: «آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در دوره پهلوی دراینباره در کتاب «غرور و سقوط» نوشت: «تقویم شاهنشاهی یکی از نامعقولترین اقداماتی بود که شاه در چند سال قبل به آن دست زد و موجبات خشم و بدگمانی عناصر مذهبی را نسبت به خود فراهم ساخت».» تاریخ ایران به قبلتر از مبدا گاهشمار شمسی باز میگردد. گاهشمار شاهنشاهی محوریت قویتری برای وحدت مردم است. در مقاله بیان شده که در عربستان بودن قبله محوریت قویتری برای وحدت مسلمانان بوده است. مطلبی که آنتونی پارسونز بیان کرده حسادت رژیم انگلیس به عظمت تاریخ ایران را نشان میدهد. در توضیحات کتاب غرور و سقوط در ویکیپدیا بیان شده: «پارسونز این کتاب خود را به دوستان اعدام شده ایرانیش ازجمله امیرعباس هویدا، غلامرضا نیکپی و عباسعلی خلعتبری تقدیم کرده است. در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: "این کتاب، از دسیسههای شوم علیه شاه و دولت او پرده برنمیدارد و درباره توطئههای پنهانی من و آیتاللههای قم و مشهد مطلبی فاش نمیکند... آنهایی که دست پنهان انگلیس را در همه جا و هرکاری جستجو میکنند، داستان مرا قانع کننده نخواهند یافت.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، قم، پرده و پنهان و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات شاه، دولت، کتاب، پرده، پنهان و قم و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه قم و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمات توطئه و مخفی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمات پرده و فاش و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه فاش وجود دارد. رژیم انگلیس امیرعباس هویدا و بسیاری از انسانها بزرگ دیگر را قربانی هوسهای خود کرده است. با این وجود سفیر انگلیس با وقاهت بیان کرده که کتاب خود را به دوستان اعدام شده ایرانیش از جمله امیرعباس هویدا، غلامرضا نیکپی و عباسعلی خلعتبری تقدیم میکند. سفیر انگلیس تعریف دوست را نمیداند. درگذشت آنتونی پارسونز در سال ۱۳۷۵ قمری بوده است. فتنه خمینی در سال ۱۳۵۷ خورشیدی بوده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه قربانی ذکر شده است. در خبر زیر از پیشخوان با عنوان «قربانی ملکه حسود» بر اساس روزنامه وطن امروز و فیلم اسپنسر به حسادت الیزابت دوم به دایانا اسپنسر اشاره شده است. در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات خبر و امروز و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات وطن و امروز و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل و تضمین ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمه امروز وجود دارد. در مقاله کلمه تاج ذکر شده است. در خبر پیشخوان به سریال تاج درباره الیزابت دوم اشاره شده است. الیزابت دوم متولد سال ۱۹۲۶ میلادی است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۹۲۶ مشترک هستند. اگر عبارت «الیزابت دوم» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. اگر عبارت «فتنه خمینی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله به سوره قصص اشاره گردیده است. در سوره قصص به قارون اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «قارون از افراد بنیاسرائیل (مصر باستان)، معاصر موسی پیامبر و به قولی پسرعموی وی بود. قارون جاهطلب، بخیل، حسود و بسیار ثروتمند بود، آنچنانکه چند تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن و دفاتر حساب اموالش زانو میزدند. هرچند او را اندرز میدادند که به مال دنیا مغرور نشود، و آن را در راه خیر مردم صرف کند، نمیپذیرفت.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات موسی و زانو و در برگ ۱۲۵ کتاب الف کلمه زانو و در مقاله کلمه کلید و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمه مخازن و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در لمعات ۱ عراقی کلمه مخزن و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه خزاین و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱۱۹ حافظ کلمه خزینه و در قطعه ۱ خاقانی کلمه خازن وجود دارد. در توضیحات قارون در ویکیپدیا بیان شده: «خدا زلزلهای سخت پدیدآورد و زمین «قارون، خانه و گنجش» را به کام خود کشید» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه قارون و عبارت «زمین از تب لرزه» و در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت لرزش زمین و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زمین و لرزان و در قصیده ۱ حافظ کلمات زمین و لرزه ذکر شدهاند. در توضیحات فتنه ۱۳۵۷ در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده که در دوره نهضت ملی نفت ایران بیبیسی از شاه در برابر مصدق حمایت کرده است. دلیلش این بوده که مصدق علنا با استعمار رژیم انگلیس و کشورهای بیگانه مخالف بوده است. در توضیحات فتنه ۱۳۵۷ در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده که شبکه بیبیسی در جریان فتنه ۱۳۵۷ حمایت گسترده از خمینی انجام داد. دلیل این حمایت افزایش قیمت نفت توسط محمدرضاشاه پهلوی و حسادت به عظمت تاریخ ایران و پیشرفتهای دوران محمدرضا شاه پهلوی بوده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ فضولی و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۲۵ کتاب الف کلمه قیمت و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه نفت وجود دارد. رژیم انگلیس چشم طمع به منابع ایران داشته است. در مقاله به لوحهای ده فرمان اشاره شده است. فرمان دهم لوحهای ده فرمان این است که چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش. در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه ناموس و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات الواح، ده و همسایه و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه همسایه وجود دارد. فرمان هشتم لوحهای ده فرمان این است که دزدی نکن. رژیم انگلیس دزد و غارتگر است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات فتنه و دزد و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات دزد و غارت و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات فتنه و غارت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه یغما و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات یغما و غارت و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه ربوده و در قصیده ۱ عراقی کلمات ربوده و تاراج وجود دارد. سپهبد ربیعی افسر و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و نگهبان و پاسبان ایران بود که در فتنه خمینی و در زندان قصر تیرباران و شهید گردید. در قصیده ۱ میلی کلمات شهیدان، پاسبان و شهنشه و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات فرمانده، افسر و شاهنشاهی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه نگهبان و در قصیده ۱ حافظ کلمات افسر، شهنشاه و قصر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شهنشه و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه شاهنشهی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قصیده ۱ فضولی کلمه شاهنشه و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه شهنشاه و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمات افسر و فتنه و در مقاله کلمه زندان و در غزل ۱ شهریار کلمه قصر وجود دارد. «و اینک نگهبانی او پایان یافت» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در توضیحات امیر حسین ربیعی در ویکیپدیا بیان شده: «او پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ دستگیر، توسط خلخالی به مرگ محکوم و در زندان قصر اعدام شد.» در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات فتنه و خلخال وجود دارند. فرخی یزدی نیز در زندان قصر بوده است. ویکتور هوگو نویسنده رمان «آخرین روزهای یک محکوم به اعدام» است. در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه شایسته و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه لایق و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان و در غزل ۱۵۲ سعدی و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه ضعیف و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه ضعف وجود دارد. خمینی با اعدام فرماندهان، افسران و نگهبانان بالیاقت، ایران را ضعیف کرد و موجب گردید که صدام از رژیم بعث عراق به کشور حمله کند. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه انتقام وجود دارد. اعدام انتقامجویی است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شاپور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه بختیاری وجود دارد. در توضیحات شاپور بختیار در ویکیپدیا و بخش «شاپور بختیار و جنگ ایران و عراق» بیان شده: «از سوی دیگر ارتش بر اثر اقدامات خمینی به شدت تضعیف و تحقیر شده و دیگر آن انسجام لازم را ندارد.» در توضیحات شاپور بختیار در ویکیپدیا بیان شده: «تیمور بختیار، پسرعموی شاپور، ۴ سال ریاست ساواک را بر عهده داشت. از دیگر خویشاوندان بختیار ثریا اسفندیاری (دخترعموی بختیار)، لوئیز صمصام بختیاری و محمدعلی قطبی هستند.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور و ریاست و در مقاله کلمات بختیاری، ساواک، عمو، محمدعلی و قطب و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده ۱ امیر معزی کلمه ثریا وجود دارد. آرامگاه بختیار در پاریس است. در مقاله به پاریس اشاره شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه ریش وجود دارد. خمینی بیان کرده: «تراشیدن ریش و یا ماشین زدنی که در حکم تراشیدن باشد، حرام است علی الاحوط.» مردم با طناب فردی با اینگونه عقیدهها در چاه رفتند. شواهد نشان میدهد که مردم به پیشرفتهای دوران محمدرضا شاه قانع نبودند و به حرفهای پوچ خمینی طمع کردند و بدون، تفکر، اندیشه و آگاهی و همانند افراد کر، لال و کور به فتنه خمینی رای آری دادند. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات دوران، شاه و اندیشه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۱ فضولی کلمات شاه، توقع، اندیشه و رای و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلمه رای و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات آگاه، رای و آری و در غزل ۵۸ میلی کلمه میاندیشم و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی کلمه اندیشه و در باب ۱ کتاب مقدس زبور کلمه تفکر و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمات اندیشه، آگاه و کور و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات اندیشه و نعم یا آری و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۱۵۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در آیه ۲۱۵ سوره بقره و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه آگاه و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات اندیش، آگاه و حرف و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات اندیشناک، بداندیش، جاه، فتنه و رای و خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات بدون، فکر و اندیشه و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات بیندیش و بیتفکر و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات شاه، اندیشه، آگاه، حرف و فتنه و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر کلمات بیاندیشه و رای و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات آگاه، جاه و حرص و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی کلمه جاه و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه طمع و در غزل ۱۵۲ سعدی کلمات فکر، حرص و رای و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات جاه و رای و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات بداندیش و رای و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات قانع و رای و در غزل ۱ فیض کاشانی و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب زهیر و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمه حرف و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات حرف، صم و بکم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه لال و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات حرف، لالان و رای و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات اندیش، حرف و آری و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات حرف و بلی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان کلمه بلی و در برگهای ۱۵۲، ۲۱۵ و ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب الف و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه بله و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران و در آیه ۱۵۲ سوره اعراف کلمه آری و در آیه ۱۵۲ سوره شعراء کلمه فتنه و در غزل ۱ شهریار کلمات آری و اشتباه وجود دارند. اشو نویسنده کتابهای «الماس آگاهی» و «بگو آری!» است. صادق هدایت نویسنده کتاب «بوف کور» است. در برگ ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت به کتاب بوف کور اشاره شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات فتنه و خطا و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات آری و خطا و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۱ شهریار و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر کلمه اشتباه و در قصیده ۱ فضولی کلمات رای و خطا و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه خطا وجود دارد. فتنه خمینی خطا و اشتباه بوده است. در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات هما و ناطقند و در لمعات ۱ عراقی کلمه ناطق و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ میلی کلمه نقد و در قصیده ۱ فضولی کلمات هما، اندیشه و اظهار و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه اظهار و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات اندیشه و پشیمان و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی کلمه پشیمان و در برگ ۲۱۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه خیانت وجود دارد. در توضیحات هما ناطق در ویکیپدیا بیان شده: «ناطق در این سالها به نقد اندیشهها و کردههای سیاسی خود بهویژه در دوران انقلاب پرداخت و از مشارکت خود در آن اظهار پشیمانی کرد. وی در این باره با بیان اینکه پرونده او با توجه به اینکه هم مدرّس بود و هم محقّق نابخشودنیتر است، گفته بود: گه زدم. و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را «قاشق قاشق» میخورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشهای خزیدهام تا چه پیش آید.» هما ناطق متولد سال ۱۹۳۴ میلادی است. درگذشت هما ناطق در سال ۱۳۹۴ خورشیدی است. اگر عبارت «آری بدون تفکر و اندیشه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۳۴ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. درگذشت هما ناطق در فرانسه بوده است. خمینی مدتی به فرانسه و پاریس تبعید شده بود. در باب ۱ کتابهای مقدس ارمیا و حزقیال کلمه تبعید ذکر شده است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «خانه تبعید» است. مصطفی فرزانه نویسنده، فیلمساز و متفکر ایرانی مقیم پاریس بود. در برگهای ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پاریس وجود دارد. در مقاله کلمه سلطنت ذکر شده است. در توضیحات محمد مصدق در ویکیپدیا بیان شده: «مصدق از طرفداران انقلاب مشروطه ایران بود و معتقد بود که مقام سلطنت مقام عالی تشریفاتی است. او در دوران نخستوزیری کوشید تا قدرت شاه را محدود به چارچوب مشخصشده آن در قانون اساسی مشروطه کند و نهادهای مدنی را تقویت کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹۱ میشود. ارقام عددهای ۱۴۳۹ و ۱۳۴۹۱ مشترک هستند. مردم باید از افرادی مانند محمد مصدق حمایت میکردند. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۹۶۷ میلادی بوده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سوره اسراء و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی کلمه صدق وجود دارد. کلمات صدق و مصدق هممعنی هستند. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۳۴۵ خورشیدی بوده است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در مقاله عدد ۱۳۴۵ ذکر شده است. در توضیحات محمد مصدق در ویکیپدیا بیان شده که مهدی بازرگان، شاپور بختیار و داریوش فروهر از یاران مصدق پس از سقوط دولت او بودند. در مقاله به این افراد اشاره شده است. در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه توده و مقاله کلمات خزر و ماهی ذکر شدهاند. در توضیحات حزب توده ایران در ویکیپدیا بیان شده تصمیمِ مصدق برای عدم تمدید امتیازِ به پایان رسیده شوروی برای ماهیگیری در دریای خزر، موجب نکوهش حزب توده شد. «فلکلر یا فرهنگ توده» نوشته صادق هدایت است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «بنبست: نامههای مرتضی کیوان» است. در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ امیر معزی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه نامه و در مقاله کلمه مرتضی و در غزل ۱ شهریار کلمه کیوان وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعّال سیاسی عضو حزب توده ایران بود. در توضیحات مرتضی کیوان در ویکیپدیا بیان شده: «کیوان اولین ویراستار ایرانی و پایهگذار انجمن ادبی شمع سوخته بوده است. او همچنین کارمند و بعدها در دوران وزارت دکتر فاطمی، معاون وزیر در وزارت راه دولت مصدق بود.» در ویکیپدیا بیان شده که مرتضی کیوان در زندان قصر تیرباران شده است. در مقاله به تیرباران شدن در زندان قصر اشاره شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات شاه، تاج و نخست و در مقاله کلمات شاه، تاج و اول و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی کلمات شاه و تاج و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ میلی و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمه نخستین وجود دارد. در توضیحات سال ۱۹۶۷ میلادی در ویکیپدیا، نخستین رویداد مربوط به تاجگذاری محمدرضاشاه پهلوی است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترکند. سال ۱۹۶۷ میلادی معادل سال ۱۳۴۵ خورشیدی است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۴۵ و ۱۵۳۴ مشترکند. در توضیحات سال ۱۳۴۵ خورشیدی در ویکیپدیا، اولین رویداد مربوط به آغاز جام جهانی در انگلستان است. در سوره اسراء کلمه فتنه وجود دارد. در مقاله به همدستی رژیم انگلیس با فتنه خمینی اشاره گردید. در زیر خبری از صدای آمریکا با عنوان: «محمد خاکپور در پخش زنده صداوسیما به میهندوستی محمدرضا شاه پهلوی اشاره کرد» آمده است. در سوره اسراء و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات خبر، صدا، خاک و زنده و در قصیده ۱ فضولی کلمات خبر، صدا، خاک و شاه و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خبر، صدای و خاک و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خبر و صدا و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات صدا، خاک و زنده و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات خبر، خاک و زنده و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات خبر، خاک و زنده و شاه و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات خاک و زنده ذکر شدهاند. نازنین بنیادی در فیلم «میهن» بازی کرده است. با فتنه خمینی افراد میهن و وطندوست و خادم و با سابقه درخشان در سازندگی ایران مانند ملکه فرح دیبا پهلوی و محمدرضا شاه پهلوی مجبور به ترک کشور شدند و دولت به دست جنایتکاران و قاتلان افتاد. «عدالت ملکه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در آیه ۵:۱۲ کتاب مقدس استر و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه ملکه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات دیبا و شاه و در قصیده ۱ فضولی کلمات فرح، شاه و خدمت و در قصیده ۱ میلی کلمات فرح و شه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه فرح و در برگ ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پهلوی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات فرح و خدمت و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات شاه و خدمت و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه شاه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاه، خدمت، خدمتگزار و فتنه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، خدمت و مور و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات شاه، خدمت و زنبور و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه خدمت و در مقاله کلمه درخشان ذکر شده است. مورچه و زنبور نماد خدمت هستند. محمدرضا شاه پهلوی متولد سال ۱۹۱۹ میلادی است. در مقاله عددهای ۹:۱۹ و ۱۱۱۹ ذکر شده اند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات داریوش کریمی در ویکیپدیا و بخش نقدها بیان شده: «شاهین نجفی: «مقاله کارمند بیبیسی در قیاس اسما اسد و شهبانو فرح در ادامه عقدهگشایی و کینه همیشگی از پهلویست. این عقده درونی و دیرینه راه را بر اندیشه مستقل و نقد منصفانه تاریخی میبندد. اما جایگاه شهبانو فرح در قلب میلیونها ایرانی و در دل تاریخ هنر مدرن ما ثابت شده است.» در مقاله کلمات شاهین و فرح پهلوی و در قصیده ۱ فضولی کلمات فرح، نجف، راه، اندیشه و دل و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی کلمه نجف و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در آیه ۱۵۲ سوره انعام کلمه انصاف و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه کینه و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱۵۲ ابن یمین و در غزل ۳۵۲ سعدی و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه کین یا کینه و در غزل ۱ فیض کاشانی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه عقده وجود دارد. تک آهنگ بیبی بیبیسی اثر شاهین نجفی است. اگر عبارت «اسما اسد» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱ میشود. اسما اسد متولد ۱۱ اوت است. در مقاله عدد ۱۱ ذکر شده است. اسما اسد متولد سال ۱۳۵۴ خورشید است. در مقاله به سال ۱۳۵۴ خورشیدی اشاره شده است. اسما اسد متولد لندن پایتخت انگلیس است. در مقاله به لندن اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده که اسما اسد در حال درمان بیماری سرطان است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه سرطان وجود دارد. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا بیان شده: «بنیادی از یک آموزشگاه خصوصی در لندن فارغالتحصیل شد. او دارای مدرک تحصیلی لیسانس از دانشگاه کالیفرنیا، ارواین در رشته زیستشناسی است و پژوهشهایی هم در مورد سرطان داشتهاست که باعث شد برنده جایزه چانگ پی-چون دانشجویان دوره کارشناسی شود.» اسما اسد همسر بشار اسد است. در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه همسر وجود دارد. همسران خوش ویندزور نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. عکسی از خبر بیبیسی که در ادامه آمده چند سال قبل گرفته شده است. در کنار خبر بیبیسی خبر دیگری با عنوان «آیا با درگیری روسیه در اوکراین، سپاه در سوریه قدرت بیشتری میگیرد؟» آمده که در آن عکس بشار اسد مشخص است. در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ امیر معزی و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران و در آیه ۲۵۱ سوره بقره کلمه سپاه وجود دارد. بشار اسد بلند قد و لاغر است. در ترجیع بند ۱ نسیمی عبارت بلند قامت و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات قامت و بلند و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه قامت و در قصیده ۱ فضولی کلمات قامت و قد و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه قد و در شعر ۱۵۲ سلسلةالذهب جامی کلمات قد و بلند و در باب ۱ انجیل برنابا و در قصیدههای ۱ حافظ و سلیم تهرانی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در قصیده ۱ امیر معزی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی کلمه بلند و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه لاغر وجود دارد. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات یاسمین و جولان ذکر شدهاند. در مقاله بیان شده که نماد شهر دمشق پایتخت سوریه گل یاسمین است. ابومحمد جولانی رهبر کنونی سوریه است. در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه احمد و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ فضولی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی کلمه شرع وجود دارد. نام دیگر ابومحمد جولانی احمد حسین الشرع است. در ویکیپدیا بیان شده که ابومحمد الجولانی یا احمد حسین الشرع رهبری جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه را بر عهده داشت. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات جولان و قاعده و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر کلمه قاعده وجود دارد. اگر عبارت «ابومحمد جولانی» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲ میشود. در مقاله عدد ۵۲ ذکر شده است. احمد حسین الشرع متولد شهر ریاض پایتخت عربستان است. در قصیده ۱ فضولی کلمات شرع و ریاض در مقاله کلمه ریاض ذکر شده است. در زیر خبری از صدای آمریکا با عنوان «اختلاس با طعم «چای دبش» در سایه سکوت مجلس؛ واکنشها: از «جیب مردم» است» آمده است. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خبر، صدای و ساکت و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در مقاله کلمات خبر، صدا، سایه و مجلس و در قصیده ۱ فضولی کلمات خبر، صدا، سایه و مردم در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات سکوت و مجلس و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه ساکت و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات ساکت و مردم و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در برگهای ۱۵۲ و ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه جیب وجود دارد. اشو نویسنده کتابهای «یک فنجان چایی» و «صوفی مرد راه: آوازه سکوت» است. در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات صوفی، مرد، راه و آوازه ذکر شدهاند. در خبر زیر بیان شده: «بهنام امینی، فعال سیاسی، با یادآوری سخنی از امیرعباس هویدا، نخستوزیر دوره محمدرضا شاه پهلوی که دوره کار او با رشد و شکوفایی اقتصادی همراه بود، در رسانه اجتماعی ایکس نوشت: «به قلههای فساد نزدیک شدهاند، رکورد اختلاس دزدی و فساد در تاریخ ایران با یک چای دبش شکسته شد، این ادعای خامنهای که به قلهها نزدیک شدهایم را مقایسه کنید با سخن هویدا نازنین که میگفت ما نمیخواهیم مردم را ناراحت کنیم!»» در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات سخن، هویدا و امین و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در آیه ۱۲۵ سوره شعراء و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر کلمه امین و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات امینان و قله و در سوره اسراء و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در قصیده ۱ فضولی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در آیه ۱۵۲ سوره شعراء و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در آیه ۲۵۱ سوره بقره کلمه فساد و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات فاسد و دزد و در مقاله کلمه دزد وجود دارد. در خبر پیشخوان عکس زیر از روزنامه وطن امروز آمده که در آن ابراهیم رئیسی مشخص است. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه رئیس ذکر شده است. در سال ۲۲ یا ۲۰۲۲ میلادی ابراهیم رئیسی مردم معترض را مگس خطاب کرد. در مقاله به سوره حج اشاره شده است. سوره حج سوره ۲۲ قرآن است. در سوره حج و در مقاله کلمه مگس ذکر شده است. جمله ابراهیم رئیسی باعث شده مردم با مگس یاد ابراهیم رئیسی میافتند. اگر عبارت «رئیسی مگس» را در اینترنت جستجو کنیم اولین نتیجه ویدئو زیر با عنوان «خبرفوری| دکتر رئیسی خطاب به دشمنان: ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست!» است. مدت زمان این ویدئو 1:25 است. در مقاله به سیمرغ اشاره شده است. اگر عبارت «رئیسی مگس» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳ میشود. در مقاله عدد ۲۳ ذکر شده است. در کتاب نور که آدرس آن در ادامه مقاله آمده پستی از اینستاگرام ایران اینترنشنال با عنوان «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» قرار دارد. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات دریا، دریاچه و جستجو و در منشور کوروش کلمات دریا و جستجو و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه جستجو و در شعر ۱ در نیایش خداوند سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه دریا و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات دریا و وان و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه وان و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات وان و رسم و در مقاله کلمه ترکیه و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قصیده ۱ امیر معزی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات دریا و رسم و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات جستجو و رسم و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه رسم وجود دارد. اگر عبارت «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۱۷ میشود. در مقاله به فتنه ۱۳۵۷ خمینی اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۳۵۱۷ مشترک هستند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه پرواز وجود دارد. در کتاب نور خبری از یورونیوز با عنوان ««پرواز با هلیکوپترهای شاه»؛ بالگرد حامل ابراهیم رئیسی تا چه حد مناسب پرواز بود؟» آمده که بیان میکند بالگرد حامل ابراهیم رئیسی در اختیار جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بوده است. در مقاله کلمات جمعیت و هلال ذکر شدهاند. روزی که هلیکوپتر ابراهیم رئیسی سقوط کرد مصادف با روز جمعیت بود. در خبر یورونیوز بیان شده که هلیکوپتر رئیسی از نوع بل بوده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در لمعات ۱ عراقی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه بل وجود دارد. درگذشت ابراهیم رئیسی در سال ۴۵ قمری است. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در باب آیه ۱ کتاب مقدس استر به خشایارشاه اشاره شده است. در توضیحات خشایارشا در ویکیپدیا بیان شده سنگنبشته خشایارشا در نزدیکی دریاچه وان ترکیه، بر فراز صخرهای در نزدیکی یک قلعه واقع شده است. در مقاله کلمات دریاچه وان ترکیه، صخره و قلعه ذکر شدهاند. در عکس زیر از روزنامه وطن امروز به قبض گاز مشتریان پرمصرف اشاره شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه قبض و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه گاز ذکر شده است. در مقاله به پرتغال و در خبر زیر از بیبیسی به انقلاب میخکها یا جمهوری در پرتغال اشاره شده است. در زیر عکس پوتین مشخص است. در مقاله به پوتین اشاره شده است.
https://www.youtube.com/watch?v=IYYKrYktUqQ
https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-61021736
https://www.pishkhan.com/news/248095
https://ir.voanews.com/a/financial-corruption-embezzlement-iran-economy-poverty/7385429.html
https://ir.voanews.com/a/iran-tehran-mohammad-khakpour/7918464.html
رضاشاه پهلوی
در مقاله به خدمات محمدرضاشاه پهلوی و ملکه فرح پهلوی اشاره گردید. ملکه فرح پهلوی متولد سال ۱۳۵۷ قمری است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به انقلاب ۱۳۵۷ یا عبارت بهتر فتنه ۱۳۵۷ و رضاشاه اشاره شده است. رضاشاه نیز به ایران خدمت زیادی کرده است. رضاشاه راه آهن را در ایران پایهگذاری کرد. در مقاله به راه آهن اشاره شده است. در توضیحات صادق زیبا کلام در ویکیپدیا بیان شده: «زیباکلام در مناظرهای با رهدار در دانشگاه صنعتی اصفهان به بررسی ریشههای ضدیت با آمریکا و آمریکا ستیزی در ایران پرداخت و از رضا شاه دفاع کرد و گفت: «مدیون چکمههای رضا شاهیم. من معتقدم تاریخ بهترین تعیینکننده است به شرطی که تحریف نشود؛ به نظر من رضا شاه خدمات زیادی را به ایران کرد»» در مقاله به پوتین اشاره شده است. کلمات پوتین و چکمه هممعنی هستند. در توضیحات صادق زیباکلام در ویکیپدیا بیان شده: «وی گفت بعد از مشروطه، قدرت مرکزی سراسر کشور از بین رفت و در بلوچستان، خراسان، گیلان، کردستان، خوزستان یاغیان مختلفی سر برآوردند و این رضاخان بود که با سرکوب آنها قدرت مرکزی را به کشور بازگرداند. در دوران دولت رضاخان، صنعت ایران با رشد بسیاری مواجه شد و صنایع راهآهن، نساجی، راهسازی و ورود بانکداری و علوم از موفقیتهای آن دوره است. زیباکلام با مردود دانستن سندهایی که رضاخان را دست نشانده انگلیس معرفی میکند اظهار داشت: اگر او انگلیسی بود، چرا دولت انگلستان او را برکنار کرد؟ وی افزود: انگلیسیها گرچه برای تأمین منافع ملی در ابتدا موافق روی کار آمدن رضا خان بودند، اما چون او در ده سال دوم سلطنت خود به آلمانها گرایش پیدا کرد، دولت انگلیس او را ساقط کرد. زیبا کلام در قسمت دیگری از سخنان گفت: بسیاری از نخبگان از جمله مدرس و دکتر مصدق از رضاخان حمایت میکردند، زیرا او فردی قلدر و قدرتمند بود و میتوانست امنیت برقرار کند. رضاخان مستبد بود ولی وطنپرست بود و برای آبادانی ایران تلاش و خدمت فراوانی کرد و تمام زیرساختهای لازم را جهت توسعه ایران فراهم کرد.» در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات رضا و شاه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان کلمات رضا و خان و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات شاه و خان و در قصیده ۱ حافظ و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خان و در مقاله کلمات وطندوست، خدمت، صنعت و انگلیس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه یاغیگری وجود دارد. گرایش پیدا کردن رضاشاه به هیتلر خطا و اشتباه بوده است. اگر عبارت «رضاشاه پهلوی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۸ میشود. در مقاله عدد ۵۸ ذکر شده است. درگذشت هیتلر در سال ۴۵ میلادی است. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است.
باغ ارم و باغ دلگشا
در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا بیان شده: «در بالا و در پیشانی سر در کتیبهای به خط نستعلیق بر روی کاشی معرق نصب شد. نصر من الله و فتح قریب در زیر کتیبه کاشی کتیبهای از سنگ مرمر لیمویی رنگ قرار دارد که در سطر اول آن کلمه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم و سپس یک بیت شعر با خط نستعلیق در زیر آن بر روی سنگ حجاری شده که چنین خوانده میشود: از وزیر شه نصیرالملک راد / دائماً باغ ارم آباد باد» در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمه باغ و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی عبارت باغ ارم در قصیده ۱ حافظ کلمه ارم و در مقاله کلمات بسم الله الرحمن الرحیم، خط و فتح و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات باغ، شیراز و نصرة و در قصیده ۱ فضولی کلمات باغ، خط، نصرت و سنگ و در قصیده ۱ امیر معزی کلمات نصرت و فتح و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمات نصرت، فتح و سنگ و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات باغ، خط، سنگ و مرمر ذکر شدهاند. در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا بیان شده: «کتیبه دوم سنگی در پای ستون سمت چپ ایوان شمالی نصب شد و خط کتیبه مذکور نیز خط نستعلیق است. اشعار نیز اثر طبع فصیحالملک شوریده شیرازی است. کتیبه بعدی سرباز دوره هخامنشی را نشان میدهد که در یک دست نیزه و در یک دست دیگر او گرزی قرار دارد. کلاه را با آن که سعی کردهاند به فرم نیزه داران تخت جمشید حجاری کنند ولی ساده است و هیچ گونه تزییناتی ندارد.» در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه ستون و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات ستون و خط و در مقاله کلمات خط، نستعلیق، شوریده شیرازی، تخت جمشید، سرباز، نیزه و کلاه ذکر شدهاند. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات باغ ارم، دولت و شاه و در قصیده ۱ حافظ کلمات ارم، دولت و شاه و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات شاهنشاهی، ملکه و باغ و در قصیده ۱ فضولی کلمات باغ، دولت، شهنشاه و فرح و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات باغ، دولت و فرح و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات باغ و دولت و در باب ۱ انجیل مرقس و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه تعمیر وجود دارد. در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا بیان شده: «باغ ارم به وسیله دولت و کمکهای مادی شاهنشاه و شهبانو خریداری و تعمیر و به دانشگاه شیراز اهدا شده است.» در ویکیپدیا بیان شده که تاریخ ثبت ملی باغ ارم در سال ۱۳۴۹ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا و بخش نگارخانهها عکس لاکپشت آمده است. در مقاله کلمه لاکپشت ذکر شده است. در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا بیان شده که باغ ارم شامل۴۵۰ گونه گیاهی شامل انار، نارنج، خرمالو، زیتون، گردو، سروناز است. در مقاله عدد ۴۵۰ و کلمات زیتون و سرو و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات سرو و باغ ارم ذکر شدهاند. در ویکیپدیا بیان شده: «در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار عمارتی دیگر توسط حسین علی خان نصیرالملک پی ریزی شد که با مرگ وی خواهر زاده او ابوالقاسم خان نصیرالملک امور باغ ارم را به دست گرفت و عمارت نیمه کاره را تکمیل کرد.» در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه ناصردین و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه ابوالقاسم وجود دارد. اگر کلمه ناصردین را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. ارقام عددهای ۴۰۵ و ۴۵۰ مشترک هستند. اگر عبارت «ناصردین شاه» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات باغ و دلگشا ذکر شدهاند. در توضیحات باغ دلگشا در ویکیپدیا بیان شده: «باغ دلگشا در بخش شمال شرقی شهر شیراز در ضلع جنوبی تنگ آب خان و در دامنه کوهستان قرار دارد. این باغ در کنار قنات سعدی و در منطقه دژی به نام کهن دژ جای گرفته است و فاصله آن تا آرامگاه سعدی چند گامی بیشتر نیست.» در مقاله به سعدی اشاره شده است. در توضیحات باغ دلگشا در ویکیپدیا بیان شده: «پیشینه آبادانی و دیرینگی این باغ به دوران پیش از اسلام و زمان فرمانروایی ساسانیان میرسد.» در مقاله به دوره ساسانی اشاره شده است. اگر عبارت «باغ ارم و باغ دلگشا» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۸ میشود. در مقاله عدد ۵۸ ذکر شده است.
الر، الرحمن و الرحیم
در توضیحات بسم الله الرحمن الرحیم در ویکیپدیا به امیرعباس هویدا اشاره شده است. در مقاله به ارتباط بین امیرعباس هویدا و سوره یوسف و حجرالیمامه یا حجر اشاره گردید. در آیه ۱ سورههای یوسف و حجر حرف مقطعه الر به بسم الله الرحمن الرحیم اشاره میکند. در ابتدای کلمات الرحمن الرحیم حرف مقطعه الر قرار دارد. اگر عبارت «الر، الرحمن و الرحیم» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در مقاله عدد ۵۴ ذکر شده است. در ادامه مقاله بیان شده که بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر مرحله روح الله یا روح القدس یا مقام تسلیم یا مسلمانی است. سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. هویدا متولد سال ۱۲۹۷ خورشیدی است. ارقام اعداد ۱۲۹۷ و ۲۹۷۱ مشترکند. در سوره انعام کلمات هویدا و تسلیم وجود دارند. بسم الله الرحمن الرحیم ۲۷ حرف باطن و ۱۹ حرف اول دارد. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۱۹۲۷ را ایجاد میکنند. این نشان از رسیده امیرعباس هویدا به این مرتبه از کمال است. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده مطالبی درباره رسیدن امیرعباس هویدا و سپهبد ربیعی به مقام تسلیم بیان شده است. در زیر مستندی از شبکه من و تو درباره فتنه خمینی با عنوان مدرسه اعدام آمده که در آن سپهبد ربیعی بیان کرده: «و اسلام عمیقا در قلب و جان و ما نفوذ دارد.» در سوره انعام کلمات اسلام، عمق، قلب، دل و جان و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مدرسه و در آیه ۱۲۵ سورههای آل عمران و انعام و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه اسلام و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ عراقی کلمات من، تو، اسلام، دل و جان و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات اسلام، دل و جان و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمات اسلام، من و تو و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات من، تو، قلب، دل و جان و در غزل ۲۵۱ خاقانی و در غزل ۱ مسعود سعد سلمان و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر کلمات من و تو و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه عمیق و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بندهای ۱ مولانا، نسیمی و اوحدی و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات من، تو، دل و جان و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات من، تو و دل و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در غزل ۵۸ میلی و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات دل و جان و در آیه ۱۲۵ سوره توبه کلمات قلوب، دل و جان و در آیه ۱۲۵ سوره انعام کلمات دل و قلب و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران کلمه دل و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه قلب وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «ضربان قلب، حقیقت مطلق» است. صفات خداوند یا روح خداوند در دل انسانهای عاشق خداوند جای میگیرد. کلمات قلب، دل و جان بیانگر مرحله کمال روح الله یا روح القدس یا مقام تسلیم یا مسلمانی هستند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات روح خدا یا روح الله، روح القدس و دل و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات روح القدس، دل و جان و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات روح القدس، دل، جان و عاشق و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمات دل و عاشق و در آیه ۱۲۵ سوره زنان عبارت کلمات دل، مقام و تسلیم و در برگ ۱۲۵ کتاب الف کلمه تسلیم و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات تسلیم و عاشقان وجود دارند. در آیه ۱۲۵ سوره زنان عبارت «همه وجودش را تسلیم خدا کرده» ذکر شده است. منظور از مرحله وجود نیز روح الله یا روح القدس است. در سوره انعام کلمات نگهبان و تسلیم وجود دارند. در مقاله بیان شده که سپهبد ربیعی افسر و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و نگهبان و پاسبان ایران بود. از مستند شبکه من و تو چند سال قبل عکس گرفته شده است. مستند زیر بعد از تعطیل شدن شبکه من و تو از سایت این شبکه پاک شد. در مقاله به پاک کردن اشاره شده است. استاد محمدعلی طاهری متولد سال ۱۳۷۵ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۵۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. استاد محمدعلی طاهری بیان میکنند که بسم الله الرحمن الرحیم را میتوانیم به دو بخش بسم الله و دیگری الرحمن و الرحیم تقسیم کنیم. بسم الله یعنی به نام الله که همان تجلیات خداوند یا وجه الله است. «فاینما تولوا فثم وجه الله» هرجا نگاه کنیم وجه و جمال خداست. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در رباعی ۱ خیام و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده و لمعات ۱ عراقی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۱۵۲ سعدی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در غزل ۲۵۱ خاقانی و در غزل ۲۸۴ صنایع الکمال و حضریات خواجوی کرمانی کلمه جمال وجود دارد. هر مخلوقی را نگاه کنیم نامی دارد و هر نام، نام خداست. اسامی خداوند در جهان هستی به صورت زیبایی تجلی پیدا کردهاند. زیبایی جنبه معشوقیت خداوند است. در جهان هستی ماه نماد زیبایی است. در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمات ماه و زیبا ذکر شدهاند. الرحمن و الرحیم، رحمت عام و خاص خداوند هستند که بخشندگی و مهربانی خداوند را نشان میدهند. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات رحمت، عام و خاص و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات رحمت، عام، خاص و بخشنده و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه بخشنده و در مقاله کلمات رحمت، عام و خاص و در ترجیع بند ۱ اوحدی در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمات عام و خاص و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران کلمه رحمت و در آیه ۱۵۲ سوره زنان کلمات رحیم، بخشنده و مهربان ذکر شدهاند. عاشق بخشنده و مهربان است و از این جهت الرحمن و الرحیم جنبه عاشقی خداوند را مطرح میکنند. در جهان هستی خورشید مظهر بخشندگی و مهربانی است. در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات خورشید و مهربان وجود دارند. زمانی که معشوق در برابر عاشق قرار گیرد عشق پدیدار میشود. بسم الله الرحمن الرحیم جمع معشوق و عاشق و بیانگر عشق ماه و خورشید یا بالاترین مرتبه عشق در جهان دوقطبی نیک و بد یا مرحله روح الله یا روح القدس است. در مقاله به ماه و خورشید و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی به شیرین و فرهاد و در غزل ۱ یغمای جندقی به شیرین و خسرو، لیلی و مجنون، عذرا و وامق و معشوق و عاشق و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در غزل ۲۸۴ صنایع الکمال و حضریات خواجوی کرمانی به لیلی و مجنون و در لمعات ۱ عراقی به معشوق و عاشق اشاره شده است. ماه و شب نماد معشوق یا زن هستند. صادق هدایت نویسنده کتاب «سرگذشت ماه» است. نقاشیهای «زنی با سبد» و «زن کوبیسم» آثار صادق هدایت هستند. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات نقش و سبد وجود دارند. «رؤیای شبِ نیمۀ تابستان» و «رام کردن زن سرکش» نمایشنامههایی از ویلیام شکسپیر هستند. «شب دراز» و «زن سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. خورشید و روز نماد عاشق یا مرد هستند. جواد نوربخش نویسنده کتابهای «زنان صوفی» و «مردان صوفی» است. در مقاله به کتاب کیمیاگر اشاره شده است. در توضیحات کتاب کیمیاگر نوشته پائلو کوئلیو در ویکیپدیا نقاشی زیر آمده که قرینه آن شبیه راه کمال که در ادامه آمده است. در سمت راست قرینه این نقاشی خورشید و شمشیر قرار دارند. در این نقاشی نماد مرد با شمشیر نشان داده شده است. انتخاب این نماد برای مرد اشتباه است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده و قطعه ۱ سلیم تهرانی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه شمشیر وجود دارد. در سمت چپ قرینه این نقاشی ماه و زن قرار دارند. در مقاله و در باب ۱ انجیل برنابا کلمه داوود و در باب ۱ کتاب مقدس مزامیر داوود(ع) و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمات شب و روز و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات شب و روز، لیل و نهار، ماه و آفتاب و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات شب، روز، لیل و نهار و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات روح القدس، اسم اعظم، شب، روز، ماه و خورشید و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در قصیده ۱ فضولی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات روز و شب و خورشید و ماه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات روح خدا، روح القدس، زن و مرد و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه روح القدس و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات زنان و مردان و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر و در برگهای ۱۵۲ و ۲۱۵ کتاب الف و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات زن و مرد ذکر شدهاند. منظور از شب قدر و روز الست مرحله روح الله یا روح القدس یا رب است. در سوره قدر کلمات شب قدر، روح و جبرئیل ذکر شدهاند. جبرئیل همان پروردگار یا روح الله یا روح القدس یا صفات خدا است. در سوره قدر و ترجمه انصاریان بیان شده: «فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می شوند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۸۳۷ میشود. سوره زنان ۳۶۸۷ کلمه دارد. ارقام عددهای ۳۶۸۷ و ۶۸۳۷ مشترک هستند. در آیهای از سوره قدر که به آن اشاره گردید کلمه شب وجود دارد. در مقاله بیان شده که شب نماد زن است. در سوره قدر و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «در آن [شب] فرشتگان و جبرئيل به اذن پروردگارشان براى انجام هر كار فرود آيند» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۰ میشود. در مقاله عدد ۱۹۰ ذکر شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی عبارت «عهدِ الستت» و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه الست وجود دارد. خداوند در روز الست از همه عهد گرفته که وفادار و تسلیم صفات خداوند باشند. بسم الله الرحمن الرحیم به معنی تسلیم بودن در برابر صفات خداوند است. منظور از مسلمانی رسیدن به مقام تسلیم است. در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه مسلمان وجود دارد. در ادامه مقاله به سوره توبه اشاره شده است. در قرآن تنها سوره توبه با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز نشده است. ذکر نشدن بسم الله الرحمن الرحیم در ابتدای سوره توبه اشاره به کسانی دارد که به عهد و پیمان خود وفادار نیستند. در آیه ۱ سوره توبه یا در آغاز سوره توبه بیان شده: «[ این اعلام بیزاری خدا و رسول اوست به مشرکانی که شما مسلمین با آنان عهد بستهاید (و آنان عهد شکستند).» «پیمان شکن» عنوان قسمتی از سریال بازی تاج و تخت است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات توبه، عهد و «وفاداری به پیمان فطرت» و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمه فطرت وجود دارد. منظور از فطرت صفات خداوند است که به صورت امانت یا بالقوه به آدم و به ما به عنوان سلولی از تن واحد آدم داده شدهاند. در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه سلول وجود دارد. در قصیده ۱ امیر معزی کلمات آدم و حوا و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات آدم و حوا، عاشق و معشوق ذکر شدهاند. در داستان آفرینش حوا به زن یا معشوق و آدم به مرد یا عاشق تشبیه شده است. آیه ۱ زنان بیان میکند که مرد و زن از یک تن (تن واحد آدم) آفریده شدهاند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات روح خدا یا روح الله، روح القدس، زن و مرد وجود دارند. در باب ۱ انجیل برنابا و در ترجیع بند ۱ مولانا و در لمعات ۱ عراقی و در قصیده ۱ فضولی و در غزل ۲۵۱ سنائی به آدم اشاره شده است. آیه ۱ سوره زنان بیان میکند: «ای مردم! از [مخالفت با فرمان هایِ] پروردگارتان بپرهیزید، آنکه شما را از یک تن آفرید و جفتش را [نیز] از [جنس] او پدید آورد و از آن دو تن، مردان و زنان بسیاری را پراکنده و منتشر ساخت. و از خدایی که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید، پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید. یقیناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.» در آیه ۱ سوره زنان کلمه حافظ وجود دارد. بیت زیر از غزل ۱۵۲ حافظ بیان میکند در ازل پرتو حسن خداوند یا زیبایی خداوند در برابر تجلی خداوند که لازمه آن ادارک است قرار گرفته و عشق پدیدار میشود. در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی بیت زیر از حافظ آمده است.
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (غزل ۱۵۲ حافظ)
در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی عبارت «کنت کنزا» ذکر شده که به حدیث «کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَاحْبَبْتُ أنْ أُعْرَفُ وَ خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ أُعْرَفَ؛ من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، خلائق را آفریدم تا شناخته شوم.» اشاره میکند. در این حدیث منظور از گنج پنهان صفات خداوند است که توسط بشر به عنوان جزء و سلولی از تن واحد آدم شناخته و درک میشوند. شکل راه کمال شبیه نمادهای نجومی است. در ادامه مقاله شکلی در این خصوص آمده است. شکل جهان دوقطبی هم شبیه زمین و هم شبیه هلال ماه است. در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات هلال و مه ذکر شدهاند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی به عناصر چهارگانه زمین اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زمین و عنصر ذکر شدهاند. در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه آخشیجان ذکر شده که به معنی عناصر چهارگانه است. در شکل راه کمال که در ادامه آمده عناصر چهارگانه زمین مشخص شدهاند. در عناصر چهارگانه زمین منظور از باد عشق در جهان دوقطبی است. در ترجیع بندهای ۱ مولانا، نسیمی و اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در باب ۱۱۹ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمات باد و عشق و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در باب ۱ انجیل برنابا و در قصیده ۱ حافظ و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱ فضولی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه باد و در مقاله کلمه عشق ذکر شده است. «بادهای زمستان» و «شیر و گل سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. گل سرخ نماد عشق است. در سوره جن و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و اگر بر طریقه (اسلام و ایمان) پایدار بودند آب (علم و رحمت و رزق) فراوان نصیبشان البته میگردانیدیم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵۵ میشود. در مقاله عددهای ۴۵۰ و ۵۴۰ ذکر شدهاند. در سوره جن و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: « و اگر آنها (جن و انس) بر طريقه (ايمان) استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سيراب ميكنيم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۵ میشود. در این آیه منظور از آب آگاهی است. استاد طاهری بیان میکنند که منظور از آب آگاهی است. آب یا آگاهی باعث شکل پذیری و تغییر و تحول در خاک میشود. ویژگی خاک باروری و تبدیل شدن به شکلهای دیگر است. گل از ترکیب خاک و آب ایجاد میشود. آتش باعث پختگی و دوام در گل میشود. در واقع آتش یا شیطان باعث پختگی و بادوامتر شدن آگاهیها میشود. شعر «عاقبت شیطان» سروده ویکتور هوگو است. در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمه ابلیس و در باب ۱ انجیل مرقس و در آیه ۵۱:۲ انجیل برنابا کلمه شیطان و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمه شیاطین و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات شیطان، آتش و آگاهی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی و در غزل ۱۵۲ حافظ و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه آتش و در قصیده ۱ فضولی کلمات آتش، آگه و دوام و در باب ۱۲۵ انجیل برنابا و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه دوام وجود دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه به سجده نکردن شیطان اشاره شده است. در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا کلمه سجده وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتاب «شیطان بزرگ «ابلیس»» است. استاد طاهری بیان میکنند که در داستان آفرینش منظور از سجده نکردن شیطان به وجود آمدن جهان دوقطبی تضاد یا خیر و شر است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه متضاد وجود دارد. در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات چکیده و کوزه و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه کوزه وجود دارد. استاد طاهری در کتاب «چکیده کتابها» که آدرس آن در زیر آمده راز آفرینش آدم از گل و عناصر چهارگانه زمین را با مثال کوزه رمزگشایی کردهاند. شکل گرفتن کوزه نیز شامل مراحل خاک، آب و آتش است. در رباعی ۱ خیام به آفرینش آدم از گل کوزه اشاره شده است. در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۸۵ میلی کلمه ترانه وجود دارد. ترانههای خیام کتابی تحقیقی - ادبی از صادق هدایت است. عنوانی یکی از کتابهای صادق هدایت افسانه آفرینش است. در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت به کتاب افسانه آفرینش اشاره شده است. در توضیحات خیام در ویکیپدیا به نقل از صادق هدایت بیان شده: «گویا ترانههای خیام در زمان زیستنش به دلیل خشک مغزی مردم پنهان بوده و دستهبندی نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه جنگها و کتب اشخاص با ذوق به گونهای قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.» در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات گویا و ترانه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و مغز و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات هدایت و خشک و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در غزل ۲۵۱ خاقانی کلمه خشک و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خشک، مرگ، ذوق و قلم و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خشک و قلم و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در قصیده ۱ فضولی و در قصیده ۱ میلی و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه ذوق و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران و در قصیدههای ۱ و ۲۵۱ امیر معزی و کلمه جنگ وجود دارد. در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمات آدم و گل و آیه ۵۱:۲۰ انجیل برنابا و در غزلهای ۱ محتشم کاشانی و فیض کاشانی کلمه گل وجود دارد. آفرینش آدم از گل و دمیدن روح در آدم بیانگر مرحله اله و شروع دایره جهانهای دو قطبی است که بخشی از صفات خداوند به صورت امانت یا بالقوه به آدم داده میشود. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات اله و دایره و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمه دوایر و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه امانت وجود دارد. این صفات در مرحله رب یا روح الله یا روح القدس و انتهای دایره جهانهای دو قطبی به فعلیت میرسد. در شکل راه کمال که در زیر آمده این موضوع مشخص است. در آیه ۵۱:۲۰ انجیل برنابا کلمه روح یا روح الله یا روح القدس وجود دارد. مصرع دوم بیت زیر از ترجیع بند ۱ نسیمی به دمیدن روح در آدم و مرحله اله اشاره میکند. مصرع اول بیت زیر به مرحله اسم اعظم یا بسم الله الرحمن الرحیم یا روح القدس اشاره میکند.
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد درآدم
الهی قمشهای بیان میکند منظور از حمد، ستایش و بندگی آراسته شدن به صفات خداوند است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات الهی، صفات و بنده و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات الهی، صفات و بندگی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات الهی و بنده و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۱ امیر معزی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه بنده و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه بندگی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات پرستش و بنده و در باب ۱۲۵ انجیل برنابا کلمه ستایش و در باب ۱۵۲ انجیل برنابا کلمه عبادت وجود دارد. هدف از بندگی رسیدن به مرحله پروردگار یا رب یا صفات خداوند است. منظور از پروردگار خداوند نیست. صفات خداوند مخلوق خداوند هستند. صفات خداوند پروردگار یا پرورش دهنده یا رب یا مربی آدم هستند. در آیه ۱۲۵ سورههای آل عمران، اعراف، نحل و طه و در آیه ۱۵۲ سوره اعراف کلمات رب و پروردگار و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه رب و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمه پروردگار و در قصیده ۱ حافظ کلمات بندگان و پرور و در مقاله کلمه پرورش و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی کلمه پروردم و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه پرورت و در قصیده ۱ فضولی کلمه پرور و در آیه ۲۵:۳ انجیل برنابا کلمه بپروریم و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مربی وجود دارد. در بیت زیر از ترجیع بند ۱ نسیمی عبارت روح پرور وجود دارد. در این بیت منظور از روح، روح الله یا روح القدس است.
ای ساقی روح پرور ما *** لعل تو شراب کوثر ما
در مقاله به لوح زمرد اشاره شده است. در لوح زمرد بیان شده: «خورشید پدر دنیای فیزیکی و ماه مادر آن است، روح القدس روحهای پرورش یافته را به ارمغان میآورد و زمین آنها را تغذیه میکند. پدر تمامی این پیشرفتها در کل گیتی، همیشه و همه جا حاضرست.» در مقاله بیان شده که بسم الله الرحمن الرحیم جمع معشوق و عاشق و بیانگر عشق ماه و خورشید یا بالاترین مرتبه عشق در جهان دوقطبی یا مرحله روح الله یا روح القدس است. در متن لوح زمرد دو کلمه پدر معنای متفاوت میدهند. منظور از «خورشید پدر دنیای» پروردگار یا روح القدس است. منظور از «پدر تمامی این پیشرفتها» خداوند است. آیه ۱ سوره ابراهیم بیان میکند: «الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. در مقاله عدد ۳۲۵ ذکر شده است. در این آیه کلمات الر و الحمید ذکر شدهاند. بیان گردید که الر به بسم الله الرحمن الرحیم اشاره میکند و بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر مرحله روح الله یا روح القدس یا صفات خداوند است. منظور از حمد، ستایش و بندگی آراسته شدن به صفات خداوند است. کلمه حمید صفت فعل حمد یا ستایش کردن است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در غزل ۱ حزین لاهیجی کلمه حمد و در آیه ۱ سوره حمد عبارت «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در بیت ۱ شعر مجلس اول سعدی و در لمعات ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه الحمدلله ذکر شده است. این عبارت به تجلی خداوند یا صفات و اسما خداوند در مرحله رب یا روح الله یا روح القدس اشاره میکند. در مرحله رب تنها صفات خداوند حضور دارند و صفات شیطان حضور ندارند. از این جهت این مرحله یک جهان ۱ قطبی است. در باب ۱۱۹ انجیل برنابا کلمات هستی خدا یا صفات خدا، حضور و شیطان وجود دارند. در شکل زیر یکی از مراحل رب یا مراحل وجود به شکل خورشید نشان داده شده است. در سوره نوح و ترجمه فولادوند بیان شده: «مگر ملاحظه نكرده ايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفريده است» «و ماه را در ميان آنها روشنايى بخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغى قرار داد» اگر این دو آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۵۰۴ میشود. در مقاله عدد ۴۵۰ و ۵۴۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در سوره نوح و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: « آيا نميدانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يكي بالاي ديگري آفريده ؟» «و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائي، و خورشيد را چراغ فروزاني قرار داده است.» اگر این دو آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۵۳۸ میشود. در مقاله عدد ۳۵۸ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در این آیات منظور از هفت آسمان جهانهای عدم و منظور از ماه و خورشید مرحله روح الله یا روح القدس است. در سوره نوح در ادامه این آیات بیان شده: «و خدا شما را مانند نباتات مختلف از زمین برویانید.» «آن گاه بار دیگر (پس از مرگ) به زمین باز گرداند و دیگر بار هم شما را (از خاک به روز حساب) برانگیزد.» این آیات نشان دهنده شکل دایرهای راه کمال هستند. در مقاله به سوره تین اشاره شده است. در سوره تین بیان شده: «ما انسان را در نیکوترین صورت (در مراتب وجود) بیافریدیم.» این آیه به آفرینش انسان (به عنوان سلولی از تن واحد آدم) از خاک یا گل به صورت نمادین در مرحله اله یا شروع حلقه جهان دوقطبی اشاره میکند. در سوره تین بیان شده: «سپس او را به پائينترين مرحله بازگردانديم.» بازگرداندن یعنی قبلا در این مرحله بوده است. این نشان دهنده دایرهای شکل بودن راه کمال است. پائينترين مرحله یا اسفل سافلین در شکل راه کمال نشان داده شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بندهای ۱ نسیمی و اوحدی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در غزل ۵۸ میلی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پرده و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در لمعات ۱ عراقی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات پرده و مقام و در قصیده ۱ فضولی کلمات پرده، مقام و رضا و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۲۵۱ سنایی کلمه مقام و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات پرده، حد و مرز و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات پرده و رضا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات رضا و مرز و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران کلمه مرز و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر عبارت رضامندی خداوند وجود دارد. پرده بیانگر مقام رضای خداوند و حد واسط و مرز جهانهای عدم و مرحله روح الله یا روح القدس است. در مقاله کلمه میوه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات نیک و بد ذکر شدهاند. منظور از خوردن از میوه درخت نیک و بد قرار گرفتن آدم در جهان دوقطبی نیک و بد یا تضاد است. هدف از خوردن میوه درخت نیک و بد در سمت راست دایره جهان دوقطبی، رسیدن به درخت آگاهی در سمت چپ دایره جهان دوقطبی است. در شکل زیر جهان دو قطبی خیر و شر به صورت دایره یا حلقه نشان داده شده است. شکل دایرهای راه کمال نشان میدهد که تعداد العالمین یا جهانهای دو قطبی مربوط به هر مرحله وجود یا رب محدود هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه محدود وجود دارد. از دید ناظری که در مرحله عدم قرار دارد بینهایت مرحله رب وجود دارد. هر مرحله رب شامل بخشی از صفات خداوند است. در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت «پروردگارى كه براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد» ذکر شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه لااحصی وجود دارد. در لغت نامه دهخدا بیان شده: «لااحصی به معنی شمار نکنم. و اشارت است به حدیث نبوی ص : لااُحصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک ؛ یعنی شمار نتوانم کرد صفات را بر تو، آنی که خود صفت کردی ذات خود را:» ابیات زیر از شعر ۱ مجلس اول سعدی و شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و غزل ۳۵۲ سعدی نشان میدهند که جهانهای عدم، جمع جهانهای وجود یا جهانهای رب هستند. در مقاله به کلمه جمع اشاره گردید.
الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم *** فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم (شعر ۱ مجلس اول سعدی)
شکر آن خدایی را که او هست آفریدهست از عدم ***. پس کرد پیدا بر عدم انوار اسرار قدم (شعر ۱ مجلس اول سعدی)
به امرش وجود از عدم نقش بست *** که داند جز او کردن از نیست، هست؟ (شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز»)
جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم *** صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم (غزل ۳۵۲ سعدی)
در آیه ۱ سوره کوثر و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان) عطا كرديم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۳۱۰ میشود. در مقاله عدد ۱۳۳۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۳۰ و ۳۳۱۰ مشترک هستند. در لمعات ۱ عراقی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۲۵۱ سنائی و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه کوثر و در قطعه ۱ خاقانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزلهای ۱ محتشم کاشانی و آشفته شیرازی کلمه چشمه وجود دارد. منظور از چشمه کوثر جهانهای عدم است. چشمه در آخر رود قرار دارد. در مقاله کلمه آخر و در برگ ۱۲۵ کتاب الف کلمات آخر و رود و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه رودخانه و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه رود وجود دارد. جهانهای عدم آخرین مرحله کمال است. نقاشی رودخانه اثر صادق هدایت است. در توضیحات کوثر در سایت ویکیشیعه که آدرس آن در زیر آمده بیت زیر از حافظ قرار دارد. این بیت نشان میدهد کوثر بالاتر از مرحله بهشت عدن در راه کمال قرار دارد. در توضیحات سلسبیل در سایت ویکیشیعه که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «در گزارشهای روایی دیگر آمده است محل جاری شدن سلسبیل از زیر عرش است و از آنجا روانه بهشت عدن (بالاترین مقام در بهشت) میشود و در ادامه وارد مناطق دیگر بهشت میشود.» عرش، کوثر و سلسبیل بیانگر جهانهای عدم و بهشت عدن بیانگر بالاترین مرحله در جهان دوقطبی یا مرحله روح الله یا روح القدس است. در بیت زیر از ترجیع بند ۱ عبارت سلسبیل و کوثر وجود دارد. در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه به رود گنگ اشاره شده است. در ویکیپدیا دبی رود گنگ ۱۲۰۱۵ متر مکعب بر ثانیه ذکر شده است. در مقاله عدد ۱۵۲۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۲۰ و ۱۲۰۱۵ مشترک هستند. در ویکیپدیا طول رود گنگ ۱۵۵۷ مایل ذکر شده است. سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. در سوره شعراء عبارت نهر آب وجود دارد. در مقاله عددهای ۱۷۵۷ و ۷:۱۵۷ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۵۵۷، ۵۵۱۷، ۱۷۵۷ و ۷:۱۵۷ مشترک هستند.
ای ساقی سلسبیل و کوثر *** پیمانه در آب کوثر انداز (نسیمی)
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه *** که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم (حافظ)
توضیحات کوثر در سایت ویکیشیعه
توضیحات سلسبیل در سایت ویکیشیعه
در مقاله به سوره حج اشاره گردید. حج نمادی از جهانهای عدم است. در زیر آدرس مقاله استاد طاهری با عنوان «معراج حج» آمده که بیان میکند: «حج، عروجی به هفت آسمان، یعنی هفت گنجینه ی آگاهی های هستی، آن هم در میان جمع است. در این حرکت، با گم شدن در سیل خروشان و یکپارچهی حج گزاران، محو شدن هم تجربه می شود؛ اما هدف، بالاتر از این یکپارچگی و بالاتر از این محو شدن است و کسی به آن میرسد که با آمادگی عازم این مسیر شده باشد.» اگر عبارت «معراج حج» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. ارقام عددهای ۳۲۵ و ۳۵۲ مشترک هستند. در قصیده ۲ طبیب اصفهانی عبارت دریای عدم وجود دارد. جهانهای وجود مانند گوهرهایی در دریای عدم هستند. بیت زیر از ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی بیانگر این مطلب است. در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات دریا و گوهر و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات دریا و گهر و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات بحر و گوهر و در قصیده ۱ میلی کلمات بحر و گهر و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات دریا، بحر و گهر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه گوهر و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۱ فضولی کلمه گهر وجود دارد. نقاشی «فانوس دریایی» اثر ویکتور هوگو است. ویکتور هوگو نویسنده رمان «کارگران دریا» است. در منشور کوروش کلمات کارگران و دریا ذکر شدهاند.
گوهر دریای عرفان بحر و علم کان وجود *** رهنمون رهروان و پیشوای اتقیا
در سوره ابراهیم و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «خداست آن که آسمانها و زمین را آفرید و باران را از آسمان فرو بارید تا بدان انواع ثمرات و حبوبات را برای روزی شما برآورد، و کشتیها را مسخر شما کرد تا به امر او به روی آب دریا روان شود و نهرها را (به روی زمین) به اختیار شما جاری گردانید.»«و خورشید و ماه گردنده و شب و روز را برای شما مسخر کرد.» اگر این دو آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۱۷۳۷۵ میشود. در مقاله عدد ۱۳۷۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۷۵ و ۱۷۳۷۵ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که منظور از آسمانها و زمین کل راه کمال یا جهانهای عدم است. جهانهای وجود مانند گوهرهایی در دریای عدم هستند. کلمه دریا به جهانهای عدم اشاره میکند. در مقاله بیان شده که منظور از خورشید و ماه و شب و روز مرحله روح الله یا روح القدس است. در این دو آیه به دو مرحله از راه کمال اشاره شده است. در سوره توبه و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی لا اله الا هو و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی لا اله الا الله ذکر شده است. لا اله الا الله بیانگر جهانهای عدم است. «لا اله» یعنی جهانهای عدم مرحله اله یا وجود نیست. الا الله یعنی بعد از جهانهای عدم خداوند مانده است. جهانهای عدم بین مرحله اله (لا اله) و خداوند (الا الله) قرار دارد. در سوره مزمل بیان شده: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱۱۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره قاف ۱۵۵۴ حرف دارد. ارقام عددهای ۴۱۱۵ و ۱۵۵۴ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که منظور از قاف، کوه قاف یا جهانهای عدم است. در سوره مزمل کلمه کوه وجود دارد. ترجمه این آیه توسط انصاریان اینگونه است: «[همان که] پروردگار مشرق و مغرب [است]، هیچ معبودی جز او نیست، پس او را وکیل و کارساز خود انتخاب کن،» اگر این ترجمه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۴۲ میشود. جهانهای عدم غیر قابل وصف یا سبحانی هستند؛ چون جهانهای عدم از دید ناظر بینهایت هستند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات عدم و سبحان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم، سبحان و نظاره وجود دارند. در شکل زیر از جزوه دوره چهارم عرفان حلقه این موضوع مشخص است. شکل راه کمال به کمک شکل زیر از از جزوه دوره چهار عرفان حلقه کشیده شده است. خداوند جهانهای عدم را از دید ناظری که در آن است بینهایت خلق کرده تا ناظر عظمت خداوند را درک کند. در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات دیده و ناظر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات دیده، ناظر و نظاره و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ عراقی کلمات دیده و نظاره و در منشور کوروش کلمه نظاره و در غزل ۱ نسیمی کلمات نظاره و ناظر و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات نظاره و عدم و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات نظاره و دریای عدم و در برگ ۱۲۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات ناظر و عظیم و در آیه ۱ سوره اسراء و ترجمه انصاریان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه عظمت و در قصیده ۱ حافظ و در باب ۹۱ انجیل برنابا کلمه عظیم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات عدم و عظیم وجود دارند. از دید خداوند جهانهای عدم محدود است. فقط خداوند بینهایت است. الله اکبر بیان میکند که فقط خداوند بینهایت است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه نامحدود وجود دارد. بیت زیر از قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو بیان میکند که خداوند بیحد و بیمنتهاست.
سیار گشت دورت تا مرد بیتفکر *** گوید همی قدیمی بیحد و منتهائی
در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی عبارت سبحان الله و در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت خدای سبحان وجود دارد. خداوند به دلیل بینهایت بودن، سبحان یا غیر قابل وصف است.
حروف مقطعه الم و حم
حرف مقطعه الم به مرد، عاشق و درد عشق اشاره میکند. معنای ظاهری حرف مقطعه الم، درد و بیماری و معنای باطنی آن درد عشق است. در ابیات زیر از غزل ۱ فیض کاشانی و شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه الم به معنی درد و بیماری است. در بیت زیر از غزل ۳۵۲ سعدی الم به معنی درد عشق است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «چار درد» است. در پستی از الهی قمشهای که در ادامه آمده به شکسپیر اشاره شده است. «درد بیهوده عشق» نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است.
از الم های این چه بابل نیست *** واقف درون غافل ما (غزل ۱ فیض کاشانی)
هر یکی از ما مسیح عالمیست *** هر الم را در کف ما مرهمیست (شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا)
میزد به شمشیر جفا میرفت و میگفت از قفا *** سعدی بنالیدی ز ما مردان ننالند از الم (غزل ۳۵۲ سعدی)
حرف مقطعه حم به زن و معشوق اشاره میکند. منظور مصرع «دل چو درافتاد بحامیم تب» از ترجیع بند ۱ اوحدی این است که دل عاشق در تب و تاب حامیم یا معشوق است. در ابیات زیر از مولانا کلمات الم و حم با یکدیگر آمدهاند. این نشان میدهد که این حروف باید با یکدیگر در نظر گرفته شوند.
این الم و حم این حروف *** چون عصای موسی آمد در وقوف (شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا)
این الم است و حم ای پدر *** آمدست از حضرت مولی البشر(شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا)
در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات مرد، دانا و ادراک ذکر شدهاند. مرد و عاشق مظهر دانایی و ادراک است. زن و معشوق مظهر نیکویی و زیبایی است. عاشق نیکویی، زیبایی و جمال معشوق را درک می کند. بیت زیر از مولانا به ترکیب حم کتاب اشاره میکند. کتاب نماد دانایی است. بیت زیر نشان میدهد که منظور از الم دانایی است.
همچنان ترکیب حم کتاب *** هست بس بالا و دیگرها نشیب (شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا)
در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات مسیح و درمان و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات عیسی و درمان و در قصیده ۱ فضولی کلمه شفا و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات فرادرمانی و بیمار و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه بیمار و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه درمان و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات درمان، بیماران و درد و در مقاله کلمه بیمار وجود دارد. با حلقه فرادرمانی و میراث عیسی(ع) میتوان الم، درد و بیماریها را درمان کرد. در سوره آل عمران به شفا دادن بیماران به اذن خداوند و به واسطه عیسی(ع) اشاره شده است. در ابتدای سوره آلعمران حرف مقطعه الم قرار دارد. در سوره آل عمران و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و پيامبرى است به سوى بنىاسرائيل كه [با آنان مىگويد] من از سوى پروردگارتان براى شما معجزهاى آوردهام، كه از گل براى شما چيزى به هيئت پرنده مىسازم و در آن مىدمم و آن به اذن الهى پرنده[ى جاندار] مىشود، و به اذن الهى نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مىبخشم و مردگان را زنده مىكنم، و از آنچه مىخوريد و در خانههايتان ذخيره مىكنيد به شما خبر مىدهم، اگر اهل ايمان باشيد در اين براى شما مايه آگاهى و عبرت است» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۴۰ میشود. در مقاله عددهای ۱۴۰۲ و ۲۴:۱۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در سوره آل عمران و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوي بني اسرائيل (قرار داده، كه به آنها ميگويد:) من نشانهاي از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ام، من از گل، چيزي به شكل پرنده ميسازم، سپس در آن ميدمم و به فرمان خدا، پرندهاي ميگردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص (پيسي) را بهبودي ميبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده ميكنم، و از آنچه ميخوريد، و در خانه هاي خود ذخيره ميكنيد، به شما خبر ميدهم، مسلما در اينها، نشانهاي براي شماست، اگر ايمان داشته باشيد!» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۹۶۶ میشود. در مقاله عدد ۲۲۲۹۶۲۱ ذکر شده است. تفاوت عددهای ۲۲۹۶۶ و ۲۲۲۹۶۲۱ رقم ۱ است. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. در باب ۱ انجیل مرقس به درمان بیماری جذام توسط مسیح(ع) اشاره شده است. در مقاله کلمه تلویزیون ذکر شده است. در اینستاگرام تلویزیون عرفان حلقه که آدرس آن در ادامه آمده گزارشهای متعددی درباره درمان بیماریها با حلقه فرادرمانی وجود دارند. در زیر آدرس مقالات ارائه شده توسط محققان عرفان حلقه در کنگره علمی کانشسنس آریزونا، ۲۰۲۲ از سایت کازمواینتل آمده است. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «بررسی رفتار مغز انسان و پارامترهای تغییر پذیری ضربان قلب تحت تاثیر میدان شعوری فرادرمانی» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۸۵ میشود. در مقاله عدد ۳۸۵ و کلمات مغز، انسان، تغییر، قلب، میدان و شعور و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه شعور ذکر شده است. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع « اثرات میدان های شعوری بر زنده مانی و رفتار رده های سلول سرطانی: مطالعات in vitro، Ex vivo و In vivo» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۰ میشود. در مقاله عدد ۱۹۰ و کلمات میدان، شعور، زنده، سلول و سرطان ذکر شدهاند. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «اثرات میدان های شعوری بر SARS-CoV-2» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۹ و ۵۸ میشود. در مقاله عددهای ۱۰۹ و ۵۸ ذکر شدهاند. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «بررسی اثر میدان های شعوری بر آنزیم زیستی و زیست تقلیدی» ارائه شده است. در مقاله کلمات میدان، شعور و تقلید ذکر شدهاند. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالهای با موضوع «مقایسه تعاریف هوش در روانشناسی و سایمنتولوژی» ارائه شده است. در مقاله کلمات هوش و روانشناس ذکر شدهاند. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «کیهان شناسی شعوری» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. در مقاله عدد ۸۵ و کلمات کیهان و شعور ذکر شدهاند. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «بررسی مقایسه ای اثربخشی میدان های شعوری و تئوری ذهن بر اختلال شخصیت مرزی» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۸۱ میشود. در مقاله عدد ۱۸۱ و کلمات میدان، شعور، ذهن و مرز و در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمه شخصیت ذکر شده است. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «مطالعات in vitro و in vivo اثرات میدان شعوری فرادرمانی بر ویروس های مختلف» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۴۸ میشود. در مقاله عدد ۲۴۸ ذکر شده است. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالهای با موضوع «وحدت وجود کلمه» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳۲ میشود. در مقاله عدد ۵۳۲ و کلمات وحدت، وجود و کلمه ذکر شدهاند. در آیه ۱ سوره لقمان کلمه الم وجود دارد. در زیر مطلبی از سایت ستاره با عنوان «متن مهربانی ؛ ۴۵ متن در مورد مهربانی، آدم های مهربان و خوش قلب» آمده است. در مقاله کلمات متن، مهربان، آدم و قلب و عدد ۴۵ ذکر شده است. در این مطلب به نقل از لقمان حکیم بیان شده: «من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم.
و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم.
که هیچ دارویی بهتر از “محبت” نیست!
کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چه؟
لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛
“مقدار دارو را افزایش بده؟! ”»
اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۵۴ می شود. ارقام عددهای ۴۵ و ۵۵۴ مشترک هستند. تاریخ مطلب سایت ستاره ۱۹ تیر ۱۴۰۲ است. در مقاله عددهای ۱۹ و ۱۴۰۲ ذکر شدهاند. باید روشهای درمان از طریق پزشکان را نسبت به روش فرادرمانی در اولویت قرار داد. استفاده از روش فرادرمانی نباید در پیگیری درمان بیماری از طریق پزشکان تاخیر ایجاد کند.
آدرس تلویزیون عرفان حلقه
https://www.instagram.com/halghehtv/
کنگره علمی کانشسنس آریزونا، ۲۰۲۲
https://cosmointel.com/fa/the-science-of-consciousness-conference-2022/
عسق، عشق
وقتی که معشوق در برابر عاشق قرار میگیرد یا وقتی که حم در برابر الم قرار میگیرد عشق پدیدار می شود. حرف مقطعه «حم عسق» به عشق اشاره میکند. تفاوت کلمات عسق و عشق نقطه است. در مقاله کلمه نقطه ذکر شده است. حرف مقطعه حم عسق در ابتدای سوره شوری قرار دارد. سوره شوری در جزء ۲۵ قرآن قرار دارد. در مقاله عدد ۲۵ ذکر شده است. سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در سوره شوری کلمه زنان وجود دارد. کلمه حم به زن و معشوق اشاره میکند و کلمه عسق به عشق اشاره میکند. عبارت حم عسق بیان میکند که عشق به ویژگی زنان نزدیکتر است. در مقاله سیاره زهره یا ناهید اشاره شده است. سیاره زهره یا ناهید نماد زن است. در توضیحات سیاره زهره در ویکیپدیا بیان شده: «در اسطورهشناسی ایرانیان به ویژه اسطورهشناسی هخامنشیان، این سیاره را به ایزدبانو آناهیتا و در زبان فارسیمیانه به اَناهید ایزد باروری و آبها، در بندهشن بزرگ مرتبط میدانند.» «سیاره زهره در ادبیات فارسی از اهمیت بالایی برخوردار است. این سیاره نماد عشق و دلدادگی و نیز معروف به سیاره نوازنده است و صاحب آن خداوند عشق است. از داستانهای آن میتوان به داستان نظامی گنجوی یا داستان ایرج میرزا اشاره کرد.» در مقاله به نظامی گنجوی اشاره شده است. در غزل ۱ محتشم کاشانی به گل سوری یا گل سرخ اشاره شده که نماد عشق است. در مقاله بیان شده که «شب دراز» و «زن سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در مقاله کلمه کلید ذکر شده است. شکل نماد نجومی سیاره زهره شبیه کلید است. اگر عبارت «سوره شوری» را در اینترنت جستجو کنیم در صفحه اول نتایج جستجو ویدئوهای زیر قرار دارند. مدت زمان ویدئو اول با عنوان «ترتیل سوره شوری» ۱۴:۲۸ است. در مقاله بیان شده که سوره توبه ۱۱۴۲۸ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۴:۲۸ و ۱۱۴۲۸ مشترک هستند. در سوره شوری کلمه توبه وجود دارد. مدت زمان ویدئو دوم با عنوان «سوره شوری «نگارش آسان» (پرهیزگار) - Surah Ash-Shooraa - سورة الشوری» ۱۳:۵۷ است. در مقاله عدد ۱۳۵۷ و کلمه آسان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه پرهیزگار وجود دارد. دو ویدئو اول در سال ۱۴۰۲ خورشیدی در آپارات قرار داده شدهاند. در مقاله به سال ۱۴۰۲ خورشیدی اشاره شده است. مدت زمان ویدئو سوم با عنوان «سوره شوری (ترجمه تصویری)» ۱۹:۱۱ است. در مقاله عدد ۱۹۱۱ ذکر شده است.
https://www.aparat.com/v/i3472s1
تقلید نه؛ تحقیق آری
در توضیحات شهریار در ویکیپدیا بیان شده: «برخی منابع همچون سایت فصل نو ادعا میکنند که شهابالدین مرعشی نجفی از فقهای شیعه درست در لحظه سرودن شعر «علی ای همای رحمت» توسط شهریار در خواب آن را شنیده است.» در قصیده ۱ فضولی کلمات علی، هما و نجف و در مقاله کلمات علی، هما، رحمت و خواب و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات شهریار، خواب و نو و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه فقیه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه الشهب یا شهاب وجود دارد. در مقاله به شهابالدین یحیی سهروردی اشاره شده که با شهاب الدین مرعشی نجفی همنام است. اگر عبارت «سید شهابالدین مرعشی نجفی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۴۰ میشود. در مقاله عددهای ۱۲۴۰، ۱۴۰۲ و ۲۴۰۱ ذکر شدهاند. درگذشت سید شهابالدین مرعشی نجفی در سال ۱۹۹۰ است. در مقاله عدد ۱۰۹۱۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۹۰ و ۱۰۹۱۱ مشترک هستند. در قصیده ۱ فضولی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی کلمه نجف وجود دارد. در توضیحات سید شهابالدین مرعشی نجفی در ویکیپدیا بیان شده: «تأسیس مدارس علمیه یکی از فعالیتهای وی بوده که مدرسه مهدیه، مدرسه شهابیه از جمله آنهاست. مرعشی نجفی هرگز نتوانست به زیارت کعبه برود زیرا به گفته خودش استطاعت و تمکن مالی سفر حج را نداشتهاست چون درآمد خود را صرف خرید کتاب میکرد.» در مقاله کلمات کعبه، حج، مدرسه و کتاب و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کعبه و حج و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه زیارت و در برگ ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات خرید و کتاب ذکر شدهاند. «زائر پرشور» شعری از شکسپیر است. استاد طاهری بیان میکنند که اگر فقیری در فاصله چندین کوچه از محل زندگی فرد وجود داشته باشد واجبتر است که هزینه حج را به مردم فقیر کمک کند. در قصیده ۱ فضولی کلمات کعبه و فقر و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه کوچه و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ شهریار و در قصیده ۱ عراقی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در غزل ۱۵۲ ابن یمین و در غزل ۲۵۱ سنائی کلمه کوی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات کوی و فقیر و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه فقر و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی و در آیه ۲۱۵ سوره بقره کلمه فقیر وجود دارد. «غزلیات کوچهها و بیشهها» سروده ویکتور هوگو است. جواد نوربخش نویسنده کتاب «فقر و فقیر» است. در ویکیپدیا بیان شده: «سیّد شهابالدّین مرعشی نجفی فقیه و مرجع تقلید شیعه اهل ایران بود. وی کتابخانهای را از خود در قم به جا گذاشتهاست. او شوهر خاله محمد فاضل لنکرانی از مراجع تقلید قم بود.» در مقاله کلمه خاله و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه قم ذکر شده است. در چندین بیت از شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا تقلید نکوهش شده است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه فیض و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات فیض و سفینه و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه سفینه و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در برگ ۱۲۵ کتاب الف و در برگ ۱۲۵ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۵۲ کتاب مکتوب کلمه نجات و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه اجتهاد و در باب ۳۲ انجیل برنابا کلمات تقالید و سنت و در باب ۲۳ انجیل برنابا و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها کلمه سنت وجود دارد. در توضیحات فیض کاشانی در ویکیپدیا بیان شده: «سفینة النجاة یکی از مهمترین نوشتههای فیض کاشانی است که محمدرضا دورودیان تفرشی ترجمه کردهاست و موضوع آن در رد مجتهدان و اصولیین میباشد و با استدلال و با شواهد از روایتهای اهلبیت اجتهاد و اجماع را بدعت و ضلالت و خلاف روش فکری شیعیان میداند. در بخش خطبه این کتاب مینویسد: «اجتهاد در احکام شرعیه یعنی استعمال اصول و امارات ظنیه در استنباط آنها و همچنین اخذ بهاتّفاقِ آرا بدعت نهادن است در دین و از اختراعات اهل سنّت است.»» «مرغ مقلد» و «زنجیر شکن» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. تقلید یک موضوع ساختگی و تحریف دین است. تقلید را آخوندهای درباری برای اسارت و بردگی گرفتن مردم به وجود آوردند. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱۵۲ ابن یمین کلمه زنجیر و در غزل ۱ غنی کشمیری کلمات زنجیر و اسیر وجود دارند. زنجیر نماد اسارت است. در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمه اسارت و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزلهای ۱۵۲ خاقانی، حزین لاهیجی و جویای تبریزی و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمه اسیر وجود دارد. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی نژادپرستی و بردهداری است. در توضیحات استوانه کوروش در ویکی پدیا به محمود احمدینژاد اشاره شده است. در زیر خبری از خبرآنلاین با عنوان «ببینید | احمدی نژاد نانجیب بود و بر سر روحانیت کلاه گذاشت» آمده که در آن ویدئویی قرار دارد که بر اساس آن محمود احمدینژاد بیان کرده که تقلید کار میمون است. اگر عنوان خبر زیر را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲ میشود. در مقاله به عددهای ۱۵۲ و ۲۴۸ اشاره گردید. مدت زمان ویدئویی که در خبر زیر آمده ۲:۴۸ است. در لمعات ۱ عراقی کلمه محمود و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۸۵ میلی و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه خبر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خبر و کُله و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱۵۲ ارمغان حجاز اقبال لاهوری کلمه کلاه و در غزل ۱ شهریار کلمات کلاه و کله و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه کله و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات خبر و روحانی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در باب ۱۵۲ انجیل برنابا و در برگهای ۱۵۲ و ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه روحانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه میمون وجود دارد. در مقاله به طوطی اشاره شده است. در زیر پستی آمده که در آن پاپ فرانسیس بیان کرده: «اما لطفا مثل طوطیها دعا نکنید نگو لاب لاب لاب» در مقاله کلمه ناقوس ذکر شده است. در پست زیر بیان شده: «اکنون که ناقوس واتیکان با اندوه از درگذشت پاپ فرانسیس خبر میدهد و جهان مسیحیت در آستانه انتخاب پاپ جدید قرار گرفته، شاید لحظهای مناسب باشد برای بازگشت به توصیه های معنوی او. پاپ فرانسیس میگفت: «دعا را فقط با زبانت زمزمه نکن؛ آن را با قلبت نجوا کن. بگذار دعایت، انعکاس عشق و نیاز واقعیات باشد، نه صرفاً تکرار کلمات.»» طوطی نیز بدون تفکر و اندیشه هر چه میگویند را تکرار میکند. تقلید باعث کنار گذاشتن تفکر و اندیشه میشود. در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه حلوا و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در آیه ۱۲۵ سوره انعام کلمه زحمت وجود دارد. حلوا اشاره به دست آوردن چیزی بودن زحمت یا بدون تفکر و اندیشه دارد. باید تقلید را رها کرد و روش تحقیق را در پیش گرفت. عنوان این بخش مقاله «تقلید نه؛ تحقیق آری» است. در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات لا و نعم یا نه و آری و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه نعم وجود دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در غزل ۱ نسیمی و در قصیده ۱ فضولی و در بابهای ۱، ۱۹، ۲۳ و ۲۵ انجیل برنابا و در آیه ۲۵:۱ انجیل برنابا و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی کلمه تحقیق و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمه محقق وجود دارد. ترانههای خیام کتابی تحقیقی-ادبی از صادق هدایت است. در مقاله عدد ۱۱۹ ذکر شده است. درگذشت صادق هدایت ۱۹/۱در سال ۱۳۳۰ خورشیدی است. ساعت ویدئو زیر ۱۳:۳۰ است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه مور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مور و سلیمان ذکر شدهاند. پیام داستان سلیمان(ع) و هدهد در سوره نمل یا مورچه تحقیق کردن است. . مکارم شیرازی مجتهد و مرجع تقلید شیعه است. ناصر مکارم شیرازی متولد سال ۱۹۲۷ میلادی است. سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۹۲۷ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمه تحقیق وجود دارد. در توضیحات ناصر مکارم شیرازی در ویکیپدیا به محمود احمدینژاد و کلاه اشاره شده است. در توضیحات ناصر مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «وی از جمله فقیهان در نظام جمهوری اسلامی ایران است که به فساد بزرگ اقتصادی متهم شده است.» در سوره انعام کلمات نظام، فساد، بزرگ و متهم و در مقاله کلمات فساد و بزرگ ذکر شدهاند. در توضیحات ناصر مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «به نقل از روزنامه اطلاعات صفحه چهارده که به برندگان جایزه کتاب سال و دیدار آنان با محمدرضا پهلوی اشاره شده است: روز اول فروردین پس از این که جمعی از برندگان جایزه سلطنتی جایزه خود را از شاهنشاه دریافت کردند شخص شاه در خصوص ایده نوشتن کتاب از آقای مکارم شیرازی سؤال کرد: شما از کجا به این فکر افتادید؟ آقای مکارم شیرازی توضیح داد که از چندی به این طرف در حوزه علمیه قم عدهای از طلاب علوم به مطالعه در باب مکاتب فلسفی همت گماشته، و بهخصوص در اطراف مکتب ماتریالیسم – که اساس مطلب کمونیسم میباشد، به مطالعه و تحقیق پرداختهاند. کتاب نگارش یافته به سبک رمان و با مقصد تجزیه و تحلیل و انتقاد به مکتب کمونیسم تألیف یافته بود.» در مقاله کلمات محمدرضاشاه و جایزه ذکر شدهاند. سوره سبا در جزء ۲۲ قرآن قرار دارد؛ ۵۴ آیه دارد و شماره نزول آن ۵۸ است. در مقاله عددهای ۲۲، ۵۴ و ۵۸ ذکر شدهاند. در توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه بیان شده: «قرآن داستان دیدار حضرت سلیمان و بلقیس را نقل کرده است. حضرت سلیمان توسط هدهد از سرزمینی آگاهی یافت که زنی صاحبْمکنت بر آن حکومت میکرد که همراه قومش خورشید را میپرستید. سلیمان نامهای به ملکه سبا نوشت و او را به پیروی از خود دعوت کرد. ملکه در پاسخ به نامه، برای جلوگیری از فساد و کشته شدن مردم، هدیهای برای سلیمان فرستاد؛ اما سلیمان هدیه را نپذیرفت.» در این مطلب و در مطالبی که درباره مکارم شیرازی بیان گردید به هدیه و فساد اشاره شده است. در توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه بیان شده «ملکه سبا تنها زنی است که قرآن از او به عنوان حاکم یاد کرده و نهتنها مذمتی بر مدیریت او ذکر نکرده بلکه غیر مستقیم و با اشاره نکات مثبتی را برای او برشمرده است. امروزه مقالات بسیاری در بررسی نگاه قرآن به مدیریت زنان نوشته شده که بخشی از آنها به همین داستان ملکه سبا پرداخته و از این داستان برای اثبات نقش و حضور فعال زنان در جامعه استدلال شده است.» این متن در نسخههای جدید سایت ویکیشیعه پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» سایت ویکیشیعه و نسخههای قدیمی موجود است. در مقاله به خدمات ملکه فرح پهلوی اشاره شده است. در توضیحات مکارم شیرازی در ویکیپدیا و بخش «مخالفت با وزیر شدن» زنان بیان شده: «پس از معرفی سه کاندیدای زن جهت تصدی مقام وزارت، یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرد مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی در مورد وزیر شدن زنان شبهه فقهی دارند. مکارم شیرازی در همین زمان گفت وزیر شدن زنان دنبالهروی از نظام ارزشی غرب است. وی پرسید: آیا انتخاب وزیر زن مشکلی از جامعه زنان حل میکند؟» مکارم شیرازی معنا و مفهوم قرآن را تحریف کرده است. در ویدئو زیر بیان شده که تنها در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد ۱ وزیر زن منصوب شده است. در سوره نمل و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «و سليمان وارث داوود شد، و گفت: اي مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشکاري است.» اگر عبارت «و سليمان وارث داوود شد، و گفت: اي مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشکاري است. قصه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. در مقاله عدد ۳۲۵ ذکر شده است. در سوره نمل و ترجمه انصاریان بیان شده: «[پس حرکت کردند] تا به وادی مورچگان درآمدند. مورچه ای گفت: ای مورچگان! به خانه هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۲ میشود. اگر عبارت «[پس حرکت کردند] تا به وادی مورچگان درآمدند. مورچه ای گفت: ای مورچگان! به خانه هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند. قصه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۸ میشود. در مقاله عدد ۳۵۸ ذکر شده است. در سوره نمل و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «تا آنجا كه به وادى موران رسيدند، مورى [به زبان حال] گفت اى موران به درون خانههايتان برويد كه سليمان و سپاهيانش شما را ناآگاهانه درهم نكوبند» اگر عبارت «تا آنجا كه به وادى موران رسيدند، مورى [به زبان حال] گفت اى موران به درون خانههايتان برويد كه سليمان و سپاهيانش شما را ناآگاهانه درهم نكوبند. داستان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۸۲ میشود. در مقاله عدد ۴۸۲ ذکر شده است. در سوره نمل و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «تا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند.» اگر عبارت «تا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند. داستان» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. در مقاله عدد ۴۰۵ ذکر شده است. در سوره نمل و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «تا به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچه اي گفت: اي مورچگان! به لانه هاي خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالي كه نميفهمند!» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۲۶۵ میشود. در مقاله ویدئویی با عنوان «دکتر الهی قمشه ای- نوروز شناسی و اعتدال سلیمانی بهار» آمده که مدت زمان آن ۶:۵۲ است. ارقام عددهای ۶:۵۲ و ۶۲۶۵ مشترک هستند. سخن گفتن سلیمان(ع) با پرندگان و مورچه قصه و داستان است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات سلیمان، سخن، مور و قصه و در قصیده ۱ حافظ کلمات سلیمان و داستان ذکر شدهاند. در خبر زیر از خبر آنلاین به محمد قوچانی اشاره شده است. محمد قوچانی متولد سال ۱۹۷۶ میلادی است. در مقاله به سال ۱۹۷۶ میلادی اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه دستار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه عمامه وجود دارد. در عکس زیر عمامه مشخص است. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا و در بخش گفتگوهای بین ادیانی بیان شده: «در این میان نیز دولت جمهوری اسلامی ایران با ریاست محمود احمدینژاد پیامی با موضوع تبریک انتخاب برگلیو به عنوان پاپ کاتولیک را به واتیکان ارسال کرد.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه گفتگو و در مقاله کلمه دین ذکر شده است. اگر کلمه احمدینژاد را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵ میشود. در مقاله عدد ۱۲۵ ذکر شده است. در زیر خبری از دویچه وله با عنوان «همکاری ۲۵ ساله یا باجدهی دولت ایران به چین؟» آمده است. در مقاله عدد ۲۵ و در قصیده ۱حافظ کلمات باج و چین و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در منشور کوروش کلمه باج و در مقاله کلمه چین ذکر شده است. اگر عنوان خبر دویچه وله را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۸۰ و ۹۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۱۸ و ۹۱ ذکر شدهاند. بین عددهای ۱۱۸ و ۱۱۸۰ سه رقم مشترک هستند. در خبر زیر بیان شده: «یکی از منتقدان پیشنویس سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین، محمود احمدینژاد رئیس جمهور پیشین ایران است که دولت روحانی را به پنهانکردن "حقایق" از ملت و "بخشیدن از کیسه ملت به دیگران" متهم کرده است.» در مقاله کلمه نقد و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در لمعات ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه حسن و در مقاله کلمه روحانی ذکر شده است. اگر عبارت «حسن روحانی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در مقاله کلمات ایران و جیب ذکر شدهاند. در زیر خبری از ایران جیب با عنوان «ترامپ نرخ تعرفه واردات از چین را به 125 درصد افزایش داد» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱ میشود. در مقاله عدد ۱۹۱ ذکر شده است. ترامپ مانند چین به دنبال باج گرفتن است. در زیر خبری از تسنیم با عنوان «چین: تهدیدات آمریکا ذات باجگیرانه آن را آشکار میکند» برای ۱۹ فروردین آمده است. ارقام عددهای ۱۹ و ۱۹۱ مشترک هستند. ساعت خبر تسنیم ۱۰:۲۴ است. خبر ایران جیب ۲۱۴۰ بازدید دارد. در مقاله عددهای ۱۴۰۲ و ۲۴:۱۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. اگر عنوان خبر تسنیم را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ میشود. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. راه مقابله با چنین رفتارهایی این است که کشورها با یکدیگر متحد باشند و تعرفههای متقابل را وضع کنند و تا لغو تعرفهها و باجگیری از تمام کشورها تعرفههای متقابل را لغو نکنند. راه مقابله با چنین رفتارهایی وحدت و کنار گذاشتن منیت و خودخواهی است. مردم آمریکا در انتخاب ترامپ مصالح جهانی را در نظر نگرفتند و تنها به فکر خودشان بودند. ترامپ حرفهای پوچی زده که نمیتواند آنها را عملی کند. مردم آمریکا به حرفهای پوچ ترامپ طمع کردند. در مقاله بیان شده که شواهد نشان میدهد که مردم به پیشرفتهای دوران محمدرضا شاه قانع نبودند و به حرفهای پوچ خمینی طمع کردند و بدون، تفکر، اندیشه و آگاهی و همانند افراد کر، لال و کور به فتنه خمینی رای آری دادند. در مقاله روزنامهای از جهان صنعت آمده که در آن به نامزدی ترامپ در انتخابات اشاره شده است. در زیر خبری از بیبیسی با عنوان «تنها نماینده ایرانیتبار کنگره آمریکا طرح ممنوعیت تغییر نام خلیج فارس توسط ترامپ را به جریان میاندازد» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. در مقاله کلمه خلیج فارس و عدد ۴۰۵ ذکر شده است. خبر بیبیسی برای سال ۱۴۰۴ خورشیدی است. در مقاله به سال ۱۴۰۴ خورشیدی اشاره شده است. در خبر بیبیسی بیان شده: «یاسمین انصاری، نماینده دموکرات ایرانیتبار کنگره آمریکا میگوید طرحی را به کنگره آمریکا ارایه میکند که هدف آن ممانعت از هرگونه اقدام دولت فدرال و در راس آن دونالد ترامپ، رئیسجمهور آن کشور برای تغییر نام خلیج فارس است. دفتر خانم انصاری دوشنبه شب به بیبیسی فارسی گفت: «از تلاش برای تغییر نام خلیج فارس تا پذیرفتن هواپیمای اختصاصی لوکس، همه به هم ربط دارند.» این دفتر گفت این طرح بنا دارد «دونالد ترامپ را که با انگیزه سیاسی در تلاش برای تغییر نام این آبها است متوقف کند. این قانون دولت را از هرگونه استفاده بودجه فدرال برای این تغییر نام منع میکند و به دولت آمریکا اجازه نخواهد داد که در هیچ مکاتبه و مدرک دولتی نامی جز خلیج فارس به کار ببرد.»» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۷۷ میشود. در مقاله عددهای ۱۷۵۷ و ۷:۱۵۷ و کلمات یاسمین و انصاریان ذکر شدهاند. در توضیحات خلیج فارس در ویکیپدیا بیان شده: «برخورد دلفینها و نهنگها با شناورها و پروانه موتور قایقها و همینطور آلودگی برخی از نقاط آبهای خلیج فارس به آلایندههای نفتی و شیمیایی زندگی این پستانداران را تهدید میکند. طبق برخی گزارشها نهنگ خلیج فارس در معرض خطر انقراض قرار دارد.» در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه نهنگ و در مقاله کلمات قایق، نفت و تهدید ذکر شدهاند.
https://www.khabaronline.ir/news/1689325/
توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه
https://www.instagram.com/p/DIyqawxI-gz
https://www.dw.com/fa-ir/a-53981838
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1404/01/19/3287277
https://www.bbc.com/persian/articles/c4g7p19kr7po
حلقه روح جمعی یا آینه جهاننما
در صفحه ۱۲۰۵ کتاب نور که آدرس آن در ادامه مقاله آمده بیان شده که حلقه جام جم یا ارتباط روح جمعی یا ذهن جمعی و میراث سلیمان(ع) باعث متصل شدن به ذهن جمعی میشود. حلقههایی که در روح جمعی اعلام میشوند روزی آسمانی استاد طاهری هستند. در زیر ویدئویی از استاد طاهری با عنوان «تعریف و مفهوم روح جمعی» آمده که مدت زمان آن در نتیجه جستجوی گوگل ۲:۱۵ نشان داده میشود. در این ویدئو استاد طاهری بیان میکنند که روح جمعی مانند آینهای کروی است که ما در مرکز آن قرار داریم و فکر و اندیشه ما را در سراسر جهان بازتاب میدهد. در قصیده ۱ و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در لمعات ۱ عراقی و در غزل ۱۵۲ سعدی کلمه آینه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱ شهریار و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی کلمه آیینه و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قصیده ۱ فضولی و کلمات آینه و آیینه و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در آیه ۱۲۵ سوره بقره و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمه مرکز وجود دارد. در توضیحات جام جم ویکیپدیا بیان شده که نام دیگر جام جم «آیینه گیتی نما» است. اگر عبارت «اگر فرض کنیم که روح جمعی مانند آینه ای است که افکار فرد را به کل جهان بازتاب میکند؛ ارتباطی بین روح جمعی و آینه جهان نما یا جام جم وجود دارد؟» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۲۱ میشود. در مقاله به هوش مصنوعی اشاره شده است. هوش مصنوعی Gemini در پاسخ به این سوال مطلب زیر را بیان میکند. در پاسخ هوش مصنوعی بیان شده: «بله، اگر روح جمعی را به عنوان آینهای در نظر بگیریم که افکار فرد را به کل جهان بازتاب میدهد، ارتباطی عمیق و نمادین بین آن و آینه جهاننما یا جام جم وجود دارد. این مفاهیم، چه در قلمرو اساطیر و عرفان و چه در روانشناسی و فلسفه، نقاط اشتراک زیادی در عملکرد و نمادگرایی دارند.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۱۹ میشود. در مقاله عدد ۱۰۱۹ ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات روح، جمع، آینه و جام جم ذکر شدهاند. اگر عبارت «حلقه روح جمعی یا آینه جهاننما» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹ میشود. در بیت زیر از غزل ۱۱۹ حافظ کلمات جام جم و خاتم ذکر شدهاند. منظور از خاتم انگشتر سلیمان(ع) است.
دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد *** ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟
در زیر حاشیهای درباره غزل ۱۱۹ حافظ در سایت گنجور آمده که بیان میکند: «آن دلی که قابلیّتِ بازتاب اسرارغیبی راپیداکرده، درحقیقت همان جام جم افسانه ایست وبوسیله ی چنین دلی می توان ازاسرارمگو باخبرشد. باداشتن چنین دلی، آدمی دیگرنیازی به انگشتری اسرارآمیز سلیمانی ندارد وازدغدغه ی گم شدن آن نیزدرامان می ماند.» در این متن نیز به بازتاب دادن مانند آینه اشاره شده است. ساعت حاشیه زیر ۱۲:۰۵ است. در بیت زیر از غزل 1250 شاه نعمت الله ولی کلمات جام جهان نما و آینه ذکر شدهاند. اگر بیت زیر را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۷۹ و ۱۱۸ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۲۷۹ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات سلیمان، روح، جمع، جهان و نما و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه سلیمان وجود دارد.
در جام جهان نما جهان بین *** در آینه عین ما روان بین
در زیر ویدئویی از استاد طاهری با عنوان «حلقههای روح جمعی» آمده که مدت زمان آن ۸:۱۸ است. ارقام عددهای ۱۱۸ و ۸:۱۸ مشترک هستند. در ویدئو زیر استاد طاهری به فلسفه نماز جماعت اشاره میکنند. نماز جمعه به صورت جماعت است. در مقاله بیان شده که سوره جمعه ۸۱۱ حرف دارد. در مقاله بیان شده که خدانور لجهای در جمعه خونین زاهدان به قتل و شهادت رسیده است. در اعتراضات اخیر مردم زاهدان بعد از نماز جمعه با اتحاد و همبستگی به صورت مسالمت آمیز به رژیم ظالم سپاه و اعتراض میکردند. فلسفه نماز جماعت جمع شدن مردم در یک مکان، اتحاد و همبستگی مردم و مبارزه با ظلم و ستم بوده است. حلقه نماز میراث رسول اکرم(ص) است. حلقه نماز با نمازی که قبل از دوران رسول اکرم(ص) بوده متفاوت است. در مقاله بیان شده که در باب ۱ انجیل برنابا کلمه نماز وجود دارد. این نماز مربوط به دوران قبل از رسول اکرم(ص) است. در توضیحات جام جم در ویکیپدیا بیان شده: «جام جم، یا جام جهان نما، جامی بود که همه جهان در آن دیده میشده است. این جام به جام کیخسرو مشهور بود تا اینکه در قرن ششم به مناسبت شهرت جمشید و یکی دانستن او با سلیمان، جام مزبور را به جمشید نسبت دادند و آن را جام جم و «جام جمشید» نام نهادند. همچنین، به آن «جام جهان نما»، «جام گیتی نما»، «آیینه گیتی نما»، «جام کیخسرو»، «جام جهان آرا»، «جام جهان بین»، و «جام عالم بین» نیز گفته میشود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۲۵ میشود. در مقاله عدد ۱۲۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۵ و ۱۱۲۵ مشترک هستند. حلقه جام جم یا روح جمعی میراث سلیمان(ع) است. حلقه جام جم یا روح جمعی و میراث سلیمان(ع) با جام جم دوران کیخسرو متفاوت است. در مقاله به کیخسرو و جمشید اشاره شده است.
در پاسخ هوش مصنوعی بیان شده:
«روح جمعی: آینه بازتابدهنده آگاهی
همانطور که شما فرض کردید، اگر روح جمعی را مانند یک آینه عظیم تصور کنیم که افکار، تجربیات، و آگاهیهای فردی را دریافت میکند و در دسترس کل جهان قرار میدهد، این ایده با مفاهیمی مانند "ناخودآگاه جمعی" کارل یونگ یا "میدانهای مورفیک" روپرت شلدریک همخوانی دارد. اینها به وجود یک مخزن مشترک آگاهی اشاره میکنند که اطلاعات از افراد به آن سرازیر شده و سپس (به شکلی نامرئی) میتواند بر دیگران تأثیر بگذارد یا برایشان قابل دسترسی باشد.» اگر این متن را به عددهای ابجد کبیر، وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۴۱۸۴، ۱۷۹۲ و ۱۱۰۸ میشود. در مقاله عدد ۱۱۸۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۱۰۸ و ۱۱۸۰ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۷۹۲ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات فرض، کردید، روح، جمع، آگاهی، فرد، دسترس، جهان، قرار و میدهد ذکر شدهاند. در مقاله بیان شده که سوره توبه ۱۱۴۲۸ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۱۴۲۸ و ۲۴۱۸۴ مشترک هستند. در سوره توبه کلمات فرض، کردید، روح، جمعی، آگاهی، فرد، دریافت، میکند، دسترس، جهان، قرار، میدهد، میدان و آگاهی ذکر شدهاند. در پاسخ هوش مصنوعی به «میدانهای مورفیک» روپرت شلدریک اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر حمید الدین بلخی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه میدان وجود دارد. اگر عبارت «میدانهای مورفیک» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در پاسخ هوش مصنوعی به «ناخودآگاه جمعی» کارل یونگ اشاره شده است. اگر عبارت «ناخودآگاه جمعی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۸۱۱ میشود. در مقاله عدد ۸۱۱ ذکر شده است. اگر عبارت «کارل یونگ» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲ میشود. در مقاله عدد ۲۲ ذکر شده است. کارل یونگ ۸۵ سال عمر کرده است. در مقاله عدد ۸۵ و کلمه عمر ذکر شده است. در توضیحات کارل گوستاو یونگ در ویکیپدیا بیان شده: «روانپزشک اهل سوئیس بود که با فعالیت های خود در روانشناسی و ارائه نظریاتی تحت عنوان روانشناسی تحلیلی شناخته میشود.» اگر این جمله را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵۰ میشود. در مقاله عدد ۴۵۰ و کلمات روانپزشک و روانشناس ذکر شده است. در پاسخ هوش مصنوعی بیان شده: «ارتباط میان دو مفهوم
ارتباط این دو مفهوم را میتوان از چند زاویه بررسی کرد:
دسترسی به آگاهی مشترک:
روح جمعی به عنوان میدان یا مخزن فراگیر آگاهی عمل میکند، که افکار فردی در آن بازتاب مییابد و به این ترتیب، بخشی از دانش جهانی میشود.
جام جهاننما نمادی از ابزار یا توانایی خاصی است که فرد را قادر میسازد به این میدان فراگیر آگاهی متصل شود و محتوای آن را مشاهده کند. به عبارت دیگر، کسی که جام جم را در اختیار دارد، به نوعی به همان روح جمعی یا آگاهی مشترک دسترسی پیدا کرده است.
بازتاب و دیدن حقیقت:
در مفهوم روح جمعی، افکار فردی بازتاب مییابند و جزئی از کل میشوند.
در جام جهاننما، شخص "حقیقت" جهان را در آینه میبیند. این دیدن، نتیجه بازتابی از آگاهی کلی و مشترک است. جام جم یک تجسم نمادین از همین فرآیند بازتاب جهانی و دسترسی به آن است.
نماد کمال دانش و قدرت:
هر دو مفهوم (روح جمعی به عنوان یک منبع آگاهی جهانی و جام جم به عنوان ابزار دسترسی به آن) به اوج کمال در آگاهی و بصیرت اشاره دارند. پادشاهان و پیامبران اساطیری مانند سلیمان نبی که جام جم را داشتند، نماد افرادی بودند که به سطح بینظیری از حکمت و اشراف بر هستی دست یافته بودند؛ این حکمت و اشراف را میتوان به عنوان دسترسی به همان روح جمعی تفسیر کرد.
در نهایت، اگر فرض کنیم روح جمعی مانند آینهای عمل میکند که افکار فرد را به کل جهان بازتاب میدهد، آنگاه آینه جهاننما یا جام جم را میتوان تجسم اسطورهای یا نمادین همین توانایی دسترسی و مشاهده محتوای آن روح جمعی دانست. این دو مفهوم، هرچند از ریشههای فکری متفاوتی (فلسفه و روانشناسی در برابر اسطوره و عرفان) سرچشمه میگیرند، اما در جوهره خود به ایدهی وجود یک آگاهی مشترک و فراگیر اشاره میکنند که فراتر از آگاهی فردی است.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۵۸۸ میشود. در صفحه ۱۲۰۵ کتاب نشانهها عدد ۵۸۵۸ ذکر شده است. در مقاله عددهای ۵۸ و ۸۵ ذکر شدهاند. در پاسخ هوش مصنوعی بیان شده: «در نهایت، اگر فرض کنیم روح جمعی مانند آینهای عمل میکند که افکار فرد را به کل جهان بازتاب میدهد، آنگاه آینه جهاننما یا جام جم را میتوان تجسم اسطورهای یا نمادین همین توانایی دسترسی و مشاهده محتوای آن روح جمعی دانست. این دو مفهوم، هرچند از ریشههای فکری متفاوتی (فلسفه و روانشناسی در برابر اسطوره و عرفان) سرچشمه میگیرند، اما در جوهره خود به ایدهی وجود یک آگاهی مشترک و فراگیر اشاره میکنند که فراتر از آگاهی فردی است.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۰۸ میشود. در مقاله عدد ۱۱۰۸ ذکر شده است.
https://www.youtube.com/watch?v=Vx9Xj1JraBY
https://www.youtube.com/watch?v=Dk333SHXojU
موسی(ع) و ید بیضا
اگر عبارت «موسی(ع) و ید بیضا» را به عددهای ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۱۹ میشود. در ادامه مقاله عدد ۱۰۹۱۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۱۹ و ۱۰۹۱۱ مشترک هستند. در بیت زیر از ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی عبارت ید بیضا و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه بیضا وجود دارد. در سوره اعراف و ترجمه انصاریان بیان شده: «و دستش را از گریبانش بیرون کشید که ناگاه دست برای بینندگان سپید و درخشان گشت.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱ میشود. در مقاله عدد ۱۱۹ ذکر شده است. بین عددهای ۱۱۹، ۱۹۱، ۱۰۱۹ و ۱۰۹۱۱ سه رقم مشرک هستند. اگر بیت زیر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴۱۳ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در سوره اسراء به معجزات موسی(ع) اشاره شده است.
لَمعه ای از آفتاب ذوالفقارش شد پدید *** عارفان تمثال نورش بر ید بیضا زدند
در مصرع زیر از قصیده ۱ فضولی به ید بیضا اشاره شده است. اگر مصرع زیر را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود.
وقتست ز آستین ید بیضا برون کنی
در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه طاها و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات طه و ید بیضا ذکر شدهاند. آیه ۲۲ سوره طه و ترجمه خرمشاهی بیان میکند: «و دستت را در بغلت كن، تا سپيد و درخشان بدون هيچ بيمارى [پيسى] بيرون آيد كه اين نيز معجزه ديگرى است» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۵۸ میشود. در مقاله عددهای ۳۸۳۵، ۸۵۸۳ و ۳۵۵۸۳ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۳۵۸، ۳۸۳۵، ۸۵۸۳ و ۳۵۵۸۳ مشترک هستند. در سوره نمل و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «و دستت را در گريبانت داخل کن؛ هنگامي که خارج مي شود، سفيد و درخشنده است بي آنکه عيبي در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نُه گانه اي است که تو با آنها بسوي فرعون و قومش فرستاده مي شوي؛ آنان قومي فاسق و طغيانگرند!» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴۰ میشود. در مقاله عدد ۵۴۰ ذکر شده است. در سفر خروج بیان شده: «خداوند بار دیگر به موسی فرمود: «دست خود را به داخل ردایت ببر.» موسی اطاعت كرد و وقتی آن را بیرون آورد دستش به مرضی مبتلا شده پُر از لکههای سفید، مانند برف گردیده بود.» در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات بیمار، لکه و برف سفید و در برگ ۲۱۵ کتاب الف عبارت «لکههای اگزمای روی پوستم» و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات برف و سفید و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه سفید وجود دارد. در مقاله بیان شده که امیرعباس هویدا نویسنده کتاب ««برف در صحرای سینا» است. در ترجمههای دیگر آیهای از سفر خروج که به آن اشاره شده کلمه جذام وجود دارد. در باب ۱ انجیل مرقس به شفای فردی مبتلا به بیماری جدام توسط مسیح(ع) اشاره شده است. در مقاله به سورههای شعراء، قصص، اعراف و مورچه اشاره شده است. در سورههای شعراء، قصص، اعراف و نمل نیز به معجزه ید بیضا موسی(ع) اشاره شده است. بیت زیر از ترجیع بند ۱ نسیمی است.
ای موسی حق طلب! رها کن *** بحث «ارنی» و«لن ترانی»
در زیر ویدئویی با عنوان «چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر/که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی» درباره موضوع بیت بالا آمده است. اگر عنوان ویدئو زیر را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۳۰۱ و ۲۵۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۳۰ و ۲۵۳ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۳۳۰ و ۳۳۰۱ مشترک هستند. در ویدئو زیر به سه بیت زیر از سعدی، حافظ و مولانا درباره موضوع بیت نسیمی اشاره شده است. اگر سه بیت زیر را به عدد ابجد صغیر تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۵۳۲ میشود. مدت زمان ویدئو زیر ۱:۱۱ است. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است.
سعدی:
چو رسی به کوه سینا «أرِنی» مگو و بگذر *** که نیارزد این تمنا به جواب «لن ترانی»
حافظ:
چو رسی به طور سینا «أرِنی» بگو و بگذر *** تو صدای دوست بشنو، نه جواب «لن ترانی»
مولانا:
«أرِنی» کسی بگوید که تو را ندیده باشد *** تو که با منی همیشه، چه «تری» چه «لن ترانی»
https://www.aparat.com/v/s94d21x
موسی(ع) با عصایش دریای سرخ را می شکافد
اگر عبارت «موسی(ع) با عصایش دریای سرخ را می شکافد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۴۰۱ میشود. در ادامه مقاله پستی از الهی قمشهای برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده که درباره آن به موسی(ع) و عصایش اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۴۰۲ و ۲۴۰۱ مشترک هستند. در ادامه مقاله کلمات عصای موسی و اشتباه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه نیل ذکر شده است. موسی(ع) با عصایش دریای سرخ را شکافته است. شکافتن رود نیل اشتباه است. آب دریا شور است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات دریا و شور و در دوبیتی ۱ باباطاهر کلمات دریا و نمک و در قصیده ۱ میلی کلمات بحر و نمک و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه نمک وجود دارد. در ویدئو زیر با عنوان «اثبات معجزه شکافتن دریا و عبور حضرت موسی. محقق موریس بوکای» بیان شده که موریس بوکای در مومیایی فرعون (رامسس دوم) نمک کشف کرده است. این نشان میدهد فرعون در دریای سرخ غرق شده است. در باب ۱۱۹ انجیل برنابا عبارت «نمک جسد» وجود دارد. موریس بوکای متولد ۱۹ ژوئیه است. ارقام اعداد ۱۱۹ و ۱۹ مشترک هستند. موریس بوکای متولد ۲۸/۴ سال ۱۲۹۹ میلادی است. در ادامه مقاله به آیه ۲۴۸ سوره بقره اشاره شده است. ارقام عددهای ۲۴۸ و ۲۸/۴ مشترک هستند. سوره صاد ۲۹۹۱ حرف دارد. در سوره صاد به فرعون اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۲۹۹ و ۲۹۹۱ مشترک هستند. در ویدئو زیر بیان شده که مومیایی رامسس دوم نسبت به مومیاییهای دیگر سالمتر مانده است. در باب ۱۱۹ انجیل برنابا به حفظ جسد و در آیه ۱۱:۹ انجیل برنابا به جسد اشاره شده است. احتمالا نمک باعث شده که این مومیایی سالمتر بماند. در ویدئو زیر بیان شده که چرخ یکی از ارابههای لشکر فرعون که پیدا شده از جنس طلا است. در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمات چرخ کالسکه و ارابه و در قصیده ۱ فضولی کلمات فرعون، لشکر و طلا و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در باب ۱۱۹ انجیل برنابا کلمه طلا وجود دارد. مدت زمان ویدئو زیر۱۲:۵۰ است. در مقاله به غزل ۱۵۲۰ مولانا اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۲:۵۰ و ۱۵۲۰ مشترک هستند. در توضیحات رامسس دوم در ویکیپدیا بیان شده: «در سپتامبر ۱۹۷۶ و در فرودگاه پاری – لو بورژه، جسد مومیاییشده رامسس دوم با تشریفات کامل نظامی، همچون تشریفات مرسوم برای پادشاهان و افراد برجسته مورد استقبال قرار گرفت و سپس به لابراتوار مییوزهدولوهم منتقل گردید.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۵۴ میشود. در مقاله عددهای ۴۵۵۵ و ۵۴۵۵ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۷۶ و ۶۷۹۱ مشترکند. در سوره اسراء کلمات فرعون، کامل و نظام ذکر شدهاند.
https://www.aparat.com/v/e22xe8k
موسی(ع) و گوساله سامری
آیه ۸۵ سوره انعام به الیاس(ع) اشاره شده است. در آیههای ۱۹:۱۱ و ۱۹:۱ کتاب مقدس اول پادشاهان و در آیه ۹:۱۱ انجیل مرقس کلمه ایلیا وجود دارد. در ادامه مقاله عددهای ۱۱:۱۹ و ۱۹۱ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۹:۱، ۹:۱۱، ۱۱:۱۹ و ۱۹:۱۱ مشترک هستند. در آیههای ۱۸:۱۱ و ۱۸:۱ کتاب مقدس اول پادشاهان کلمه ایلیا وجود دارد. در ادامه مقاله عددهای ۱۱:۱۸ و ۱۸۱ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۸:۱، ۱۱:۱۸ و ۱۸:۱۱ مشترک هستند. در آیه ۱:۱۱ کتاب مقدس دوم پادشاهان کلمه ایلیا وجود دارد. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. در آیه ۱:۲۵ انجیل یوحنا و در آیه ۲:۱۵ کتاب مقدس دوم پادشاهان کلمه ایلیا وجود دارد. در مقاله عددهای ۱۵۲ و ۲۵۱ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱:۲۵، ۱۵۲، ۲:۱۵ و ۲۵۱ مشترک هستند. آیه ۱۲۵ سوره صافات بیان میکند: «آیا بت بعل نام را (خدا) میخوانید و خدای بهترین آفریننده عالم را ترک میگویید؟» در بابهای ۵۲ و ۲۳ انجیل برنابا کلمه ایلیا و در باب ۳۲ انجیل برنابا کلمات گاو و بعل و در باب ۱ کتابهای مقدس حزقیال و اشعیاء کلمه گاو و در آیه ۱۵۲ سوره اعراف کلمه گوساله وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که الیاس(ع) از خداوند برای ۴۵۰ کاهنان بعل درخواست عذاب کرد و خداوند عذاب نازل کرد. در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور کلمه عذاب وجود دارد. در ماجرای الیاس(ع) و کاهنان بعل و در سوره انعام به گاو اشاره شده است. بین عددهای ۴۵۰ و ۵۴ دو رقم مشترک هستند. آیه ۵۴ سوره بقره یا گاو بیان میکند: «و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم كرديد پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و [خطاكاران] خودتان را به قتل برسانيد كه اين [كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذيرفت كه او توبه پذير مهربان است» آیه ۵۴ سوره بقره و بیت زیر از قصیده ۱ فضولی به ماجرای گاو سامری اشاره میکند.
میل نمی کنند باعجاز موسوی *** گوساله می پرستند این قوم بی حیا
در ماجرای گاو سامری خطای موسی(ع) این بوده که خودش گاو پرستان را مجازات کرده است. ایمان و کفر، عقیده، باور و دین جزء حق الله هستند. در سوره بقره کلمات ایمان، کفر، عقیده، باور، دین، حق و الله و در سوره انعام کلمات ایمان، کفر، عقیده، دین، حق و الله و در آیه ۱۲۵ سوره انعام کلمات ایمان، حق و الله و در آیه ۱۲۵ سوره زنان کلمات دین، حق و الله و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمات ایمان، باور، حق و الله و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات ایمان، حق و الله و در آیه ۱۲۵ سوره بقره و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در آیه ۱۵۲ سوره زنان کلمه ایمان و در قصیده ۱ عراقی و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران کلمات ایمان و کافر و در قصیده ۱ فضولی و در آیه ۱۲۵ سوره توبه کلمات کفر و کافر و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در شعر ۱۵۲ ارمغان حجاز اقبال لاهوری کلمه کافر وجود دارد. سوره کافرون سوره ۱۰۹ قرآن است. در مقاله عدد ۱۰۹ ذکر شده است. در آیات بعدی سوره کافرون ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «من آن بتان را که شما به خدایی میپرستید هرگز نمیپرستم.»«و شما هم آن خدای یکتایی را که من پرستش میکنم پرستش نمیکنید.»«نه من هرگز خدایان باطل شما را عبادت میکنم.»«و نه شما یکتا خدای معبود مرا عبادت خواهید کرد.»«پس اینک دین (شرک و جهل) شما برای شما باشد و دین (توحید و خدا پرستی) من هم برای من (تا روزی که به امر حق شما را از شرک برگردانم و به راه توحید خدا و خدا پرستی هدایت کنم).» اگر این آیات را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۱۲۹۷ و ۹۰۱ میشود. ارقام عددهای ۱۰۹ و ۹۰۱ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۲۹۷ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات عقیده، دین، ایمان، کفر، حق و الله ذکر شدهاند. در سوره کافرون و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «آنچه را شما ميپرستيد من نميپرستم.»«و نه شما آنچه را من پرستش ميكنم ميپرستيد.»«و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد ميپرستم»«و نه شما آنچه را كه من ميپرستم عبادت ميكنيد.»«(حال كه چنين است) آئين شما براي خودتان و آئين من براي خودم!» اگر این آیات را به عدد ابجد کبیر تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۱۳۲۵۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۳۵۲۱ و ۱۳۲۵۵ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات باور، دین، ایمان، کفر، حق و الله ذکر شدهاند. خداوند خودش با کسانی که در حقش ظلم میکنند برخورد میکند. ما در جایگاهی نیستیم که در مورد حق الله در آزادی دیگران دخالت کنیم. تنها در صورتی که به خود ما و به دیگران و جهان هستی ظلم شود میتوانیم در محدوده آزادی دیگران دخالت کنیم. محدوده دخالت ما در آزادی دیگران در مورد حق الناس است. در سورههای بقره و انعام کلمات آزادی، حق و الناس ذکر شدهاند. در ماجرای گاو سامری موسی(ع) فرمان قتل را به دلیل عقیده، باور و دین داده است. در سوره بقره کلمات موسی، فرمان، قتل، عقیده، باور و دین و سوره انعام کلمات موسی، فرمان، قتل، عقیده و دین و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات فرمان و دین ذکر شدهاند. موسی(ع) نمیدانسته که فرمانش خطا و اشتباه است و قتل عمد مرتکب نشده است. در سوره بقره کلمات موسی، نمیدانستید، فرمان، خطا، اشتباه، قتل، عمد، مرتکب و نشده است و در سوره انعام کلمات موسی، نمیدانستید، فرمان، خطا، اشتباه، قتل، مرتکب و نشده است و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات موسی و فرمان و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در قصیده ۲۵۱ امیر معزی کلمه فرمان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات فرمان و خطا و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات فرمان و اشتباه و در قطعه ۱ خاقانی و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عمدا و در مقاله کلمه غیر عمدی وجود دارد. در مقاله به سوره کهف اشاره شده است. در سوره کهف به کشتن یک جوان توسط خضر(ع) به دلیل عقیده، باور و دین اشاره شده است. خضر(ع) نیز خطا و اشتباه کرده است. در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در مفردات ۲ طبیب اصفهانی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در قصیده و لمعات ۱ عراقی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه خضر و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمات خضر و جوان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات کشتن و جوان و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ حافظ و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱ فضولی و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب زهیر و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در شعر ۱۵۲ ارمغان حجاز اقبال لاهوری و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در آیه ۲۵۱ سوره بقره و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه جوان و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه شباب یا جوان وجود دارد. در سوره کهف به همراهی موسی(ع) با خضر(ع) اشاره شده است. در قرآن داستان خضر(ع) بیان شده که مردم به خطای موسی(ع) پی ببرند. در سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «پس [هر دو] به راه افتادند تا [زمانی که] به نوجوانی برخوردند؛ پس [بنده ما] او را کشت. موسی گفت: آیا شخص بی گناهی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، کُشتی؟ به راستی که کاری بسیار ناپسند مرتکب شدی!» این آیه در قالب داستان خضر(ع) بیان شده تا مردم به خطای موسی(ع) پی ببرند. اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۱۳ میشود. در مقاله بیان شده که درگذشت صادق هدایت ۱۹/۱ در سال ۱۳۳۰ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۳۰ و ۱۰۳۱۳ مشترک هستند. در توضیحات «خضر در ادبیات» در سایت دانشنامه حوزوی ویکیفقه بیان شده: «برخی عوام در ایران بر این باورند که هرکس چهل بامداد پیاپی جلوی خانه خود را آب و جاروب کند، بامداد روز چهلم خضر از آنجا خواهد گذشت و میتواند حاجات خود را از او بخواهد،» در سایت دانشنامه حوزوی ویکیفقه این مطلب را به منبع ۱۱۹ ارجاع داده است. ارقام عددهای ۱۱۹ و ۱۹/۱ مشترک هستند. منبع ۱۱۹ «صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران» است. در سوره کهف و ترجمه فولادوند بیان شده: «پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آيا شخص بى گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۶۲ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۹۱۶۲ مشترک هستند. در آیه ۲۵۱ سوره بقره و در آیه ۱۵۲ سورههای آل عمران و انعام و در خطبه ۱ نهج االبلاغه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ نسیمی کلمه الهی وجود دارد. در پست زیر از الهی قمشهای به شکسیپر اشاره شده است. کمدی اشتباهات نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. فرمان ششم لوحهای ده فرمان این است که قتل نکن. در سوره بقره کلمات ده، فرمان، قتل و نکن و در سوره انعام کلمات لوح، ده، فرمان، قتل و نکن و در مقاله کلمه لوح و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمات ده و فرمان و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در آیه ۱۲۵ سوره بقره و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران کلمه فرمان و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات موسی و لوح ذکر شدهاند. در این ماجرا لوحهای ده فرمان به تازگی به موسی(ع) در کوه طور نازل شدهاند. در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی به کوه طور اشاره شده است. خشم و غضب موسی(ع) باعث شده که به فرمانهای خداوند توجه نکند. در سوره بقره کلمات خشم، غضب، موسی، فرمان، خداوند، توجه و نکند و در سوره انعام کلمات موسی، فرمان، خداوند، توجه و نکند و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگهای ۱۵۲ و ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگهای ۱۵۲ و ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه توجه وجود دارد. تابوت عهد به عهد و پیمان موسی(ع) با خداوند در مورد حفظ آرامش و خشمگین نشدن اشاره میکند. در سوره انعام کلمات عهد و آرامش و در باب ۲۳ انجیل برنابا کلمات موسی و پیمان و در بابهای ۳۲ و ۲۵ انجیل برنابا کلمه خشم و در باب ۵۲ انجیل برنابا و در آیه ۵۲:۱ انجیل برنابا کلمه غضب و در آیه ۲۵:۱۰ انجیل برنابا کلمه خشم و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمه آرام و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه عهد و در آیه ۱۵۲ سوره انعام کلمات عهد و پیمان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات عهد و خشم و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی کلمه خشم و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه خشمگین وجود دارد. آیه ۲۴۸ سوره بقره و ترجمه فولادوند بیان میکند: «و پيامبرشان بديشان گفت در حقيقت نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و بازمانده اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن] بر جاى نهاده اند در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى كنند به سوى شما خواهد آمد مسلما اگر مؤمن باشيد براى شما در اين [رويداد] نشانه اى است.» آیه ۲۴۸ سوره بقره و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «پیغمبرشان به آنها گفت که نشانه پادشاهی او این است که تابوتی که در آن سکینه خدا و الواح بازمانده از خانواده موسی و هارون است و فرشتگانش به دوش برند برای شما میآید، که در آن برای شما حجتی است روشن اگر اهل ایمان باشید.» سوره نبأ ۸۲۴ حرف دارد. در سوره نبأ کلمه آرامش وجود دارد. پل هگیس کارگردان فیلم «ذرهای آرامش» است. در قصیده ۱ میلی کلمات گاو و عهد و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات عهد و خشم و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی در سایت گنجور کلمه آرامش و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات آرام و سکینه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات موسی، آرام، تاج و تخت ذکر شدهاند. «درست پیمان» و «پیمانشکن» عنوانهای قسمتهای از سریال بازی تاج و تخت هستند. موسی(ع) توبه کرده و عهد و پیمان بسته آرامشش را حفظ کند و خشمگین نشود. در سورههای بقره و انعام کلمات موسی، عهد و توبه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات موسی و توبه و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات توبه و آرام و در قصیده ۱ میلی کلمات عهد و توبه و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱ فضولی و در باب ۱۲۵ انجیل برنابا و در آیه ۵۱:۲ انجیل برنابا و در برگ ۱۲۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه توبه و در قصیدههای ۱ و ۲۵۱ امیر معزی و در غزل ۲۸۴ صنایع الکمال و حضریات خواجوی کرمانی کلمه پیمان وجود دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات ژرف و آرامش وجود دارند. میانگین ژرفای اقیانوس آرام ۴۲۸۰ متر است. تفاوت ۲۴۸ و ۴۲۸۰ رقم صفر است. بیشترین ژرفای اقیانوس آرام ۱۰۹۱۱ متر است. تفاوت عددهای ۱۱:۱۹ و ۱۰۹۱۱ رقم صفر است. مختصات شمالی اقیانوس آرام صفر است. در باب ۱۱۹ انجیل برنابا کلمات توبه، خطا، خشم، غضب و شرمندگی و در باب ۱۹۱ انجیل برنابا کلمات موسی و خطا و در باب ۱۹۰ انجیل برنابا کلمه غضب وجود دارد. ارقام اعداد ۱۹۰ و ۱۰۹۱۱ و ارقام اعداد ۱۱۹، ۱۹۱ و ۱۱:۱۹ مشترک هستند. صادق هدایت بیان کرده «به طور مبهمی آرزوی زمین لرزه یا یک صاعقه آسمانی میکردم برای این که بتوانم مجددا در دنیای آرام و روشنی به دنیا بیایم!» در آیه ۵۲:۱۰ انجیل برنابا کلمه لرزه و در باب ۱۵۲ انجیل برنابا کلمه میلرزاند و زمین و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زمین و لرزان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات لرزه و زمین وجود دارد. در قصیده ۱ میلی کلمات صاعقه و برق و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمه رعد و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمات رعد و برق و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه برق ذکر شده است. آیه ۱۱:۱۹ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا بیان میکند: «نگاه معبد در آسمان گشوده شد و صندوقی که عهدنامه خدا در آن بود، ظاهر گشت. سپس رعد و برق شد و آسمان غرید و تگرگ و زلزله پدید آمد.» آیه ۱۱:۱۸ کتاب مقدس مکاشفه بیان میکند: «قومها بر تو خشمناک بودند، اما اکنون تویی که باید بر آنان خشمناک شوی. اینک وقت آن است که مردگان را داوری نمایی و به خدمتگزارانت یعنی پیامبران، ایمانداران و کسانی که به نام تو احترام میگذارند، از کوچک و بزرگ پاداش دهی. اینک وقت آن است که همه کسانی را که دنیا را به نابودی کشاندهاند، نابود سازی.»» در آیه ۱۱:۱۹ کتاب مقدس مکاشفه به عهد با خداوند و رعد و در آیه ۱۱:۱۸ کتاب مقدس مکاشفه و در باب ۱۸۱ انجیل برنابا به خشم اشاره شده است. اگر آیه ۲۴۸ سوره بقره و ترجمه فولادوند را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۸۱۱ میشود. ارقام عددهای ۱۱:۱۸، ۸۱۱ و ۱۸۱ مشترک هستند. اگر آیه ۲۴۸ سوره بقره و ترجمه الهی قمشهای را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵۰۵ میشود. در مقاله عدد ۱۵۲۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۲۰ و ۱۲۵۰۵ مشترک هستند. رعد نمادی از خشم است. در سوره انعام و در قصیده ۱ میلی کلمه صاعقه یا رعد و در سوره بقره و در پست زیر از الهی قمشهای کلمات رعد و خشم وجود دارند. پست زیر از الهی قمشهای برای تاریخ ۲۴/۸ است. ارقام عددهای ۲۴۸ و ۲۴/۸ مشترک هستند. در توضیحات سوره رعد در ویکیپدیا و در سورههای بقره و انعام به وفای به عهد اشاره شده است. سوره توبه ۱۱۴۲۸ حرف دارد. در عدد ۱۱۴۲۸ ارقام ۴۲۸ و ۱۱ وجود دارند. در مقاله به عدد ۱۱ اشاره گردید. در آیه ۱۱ سوره توبه کلمات پیمان و توبه ذکر شدهاند. در آیه ۵۴ سوره بقره کلمات موسی و توبه وجود دارند. منظور آیه ۵۴ سوره توبه این است که موسی(ع) به نقل از خودش بیان کرده که توبه پذیرفت شده است. این نظر و وحی خداوند نبوده است. آیه ۱۱۹ سوره آلعمران بیان میکند: «شما كساني هستيد كه آنها را دوست ميداريد، اما آنها شما را دوست ندارند، در حالي كه شما به همه كتابهاي آسماني ايمان داريد (اما آنها به كتاب آسماني شما ايمان ندارند) و هنگامي كه شما را ملاقات ميكنند (به دروغ) ميگويند ايمان آورده ايم، اما هنگامي كه تنها ميشوند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را به دندان ميگزند، بگو: بميريد با همين خشمي كه داريد، خدا از (اسرار) درون سينه ها آگاه است.» این آیه خشم بیایمانان نسبت به مردم با ایمان را بیان میکند. در ماجرای گاو سامری موسی(ع) به دلیل ایمان نیاوردن مردم خشمگین شده است. اگر متن عربی آیه ۱۱۹ سوره آل عمران را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۲۴۸ میشود. ارقام عددهای ۱۱۴۲۸ و ۱۲۲۴۸ مشترک هستند. آیه ۱۵۲ سوره صافات و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «آنان که گوساله را به پرستش گرفتند (آتش قهر و) غضب خدا (در آخرت) و ذلت و خواری در حیات دنیا محقّقاً به آنها خواهد رسید، و این چنین ما دروغپردازان را کیفر خواهیم کرد.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۹۴۰ میشود. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. بین عددهای ۱۳۴۹ و ۱۳۹۴۰ چهار رقم مشترک هستند. آیه ۱۵۲ سوره صافات و ترجمه انصاریان بیان میکند: «بی تردید کسانی که گوساله را [به پرستش] گرفتند، به زودی خشمی سخت از پروردگارشان، و خواری و ذلتی در زندگی دنیا به آنان خواهد رسید؛ و این گونه دروغ بافان را کیفر می دهیم.» منظور آیه ۱۵۲ سوره صافات نیز این است که موسی(ع) به نقل از خودش بیان کرده که به زودی خشمی سخت از پروردگارشان، و خواری و ذلتی در زندگی دنیا به آنان خواهد رسید. این نظر و وحی خداوند نبوده است. در ۱ آیه قبل از آیه ۱۵۲ سوره صافات عبارت «موسی گفت» وجود دارد. در ۱ آیه بعد از آیه ۱۵۲ سوره صافات به توبه و در ۲ آیه بعد از این آیه به خشم موسی(ع) اشاره شده است. در آیه ۱۵۲ سوره انعام بیان شده که به عهد و پیمان خود وفا کنید. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. آیه ۴۵ سوره شعراء و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «در آن حال موسی عصای خود را بیفکند که ناگاه (اژدهایی عظیم شد و) همه وسایل سحر انگیزی ساحران را به کام فرو میبرد.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۲۸ میشود. در مقاله عدد ۲۴۸ ذکر شده است. در قصیده ۱ فضولی کلمات عصا و اژدها ذکر شدهاند. اژدها نیز نماد خشم است. خداوند با این معجزه میخواسته که به موسی(ع) بگوید اگر خشمت را کنترل کنی عصای دستت می شود. این معجزه قدرت و توانایی نیز بوده که به موسی(ع) در انجام ماموریتش کمک میکرده است. در پست زیر از الهی قمشهای عکس اژدهای شرمسار آمده است. در رباعی ۱ حزین لاهیجی کلمه اژدها و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه شرمسار و در قصیده ۱ میلی کلمات اژدها و شرم و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه شرم وجود دارد. در بیتی از شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا که به آن اشاره گردید عبارت «عصای موسی» ذکر شده است. در بیت ۵۸ شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات عصا و اژدها ذکر شدهاند. در قسمت ۵ فصل ۸ سریال بازی تاج و تخت دنریس تارگرین مغلوب خشم خود شده و با اژدهایش به شهر حمله میکند و سربازان و شهروندان را به آتش میکشد. عددهای ۵ و ۸ در کنار یکدیگر عدد ۸۵ را ایجاد میکنند. عنوان قسمت ۵ فصل ۸ سریال بازی تاج و تخت ناقوسها است. در غزل ۲۸۴ صنایع الکمال و حضریات خواجوی کرمانی کلمه ناقوس وجود دارد. ارقام عددهای ۲۴۸، ۲۸۴ و ۲۴/۸ مشترک هستند. صدای ناقوس آرامش بخش است. در شاهنامه فردوسی بیان شده که سام نریمان با گرز گاوسر اژدها را شکست میدهد. پیام این داستان کنترل خشم است. در باب ۲۵ سفر خروج تورات درباره نحوه ساخت تابوت عهد خداوند به موسی فرموده: «کروبیان با بالهایی گشاده، از بالا بر جایگاه کفّاره سایهگستر باشند، رویهایشان به سوی یکدیگر و نگاهشان به جانب جایگاه کفّاره باشد.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه کروبیان و در قصیده ۱ حافظ کلمات کروبیان و سایه و در مقاله کلمات تابوت عهد، بال و سایه ذکر شدهاند. در آیه ۵:۲ کتاب مقدس دوم تواریخ به صندوق عهد اشاره شده است. ارقام عددهای ۲۵ و ۵۲ مشترک هستند. در آیه ۵:۸ کتاب مقدس دوم تواریخ و در آیه ۵:۸ کتاب مقدس اول سموئیل و در آیه ۸:۵ کتاب مقدس اول پادشاهان به صندوق عهد اشاره شده است. در مقاله عددهای ۵۸ و ۸۵ ذکر شدهاند. در آیههای ۵:۴ و ۴:۵ کتاب مقدس اول سموئیل و در آیه ۴:۵ کتاب مقدس اعداد و در آیه ۴:۵ کتاب مقدس یوشع به صندوق عهد اشاره شده است. در مقاله عددهای ۵۴ و ۴۵ ذکر شدهاند. در آیه ۸:۱۱ کتاب مقدس دوم تواریخ به صندوق عهد اشاره شده است. در مقاله عدد ۸۱۱ ذکر شده است. در آیه ۱۵:۲ کتاب مقدس اول تواریخ به صندوق عهد اشاره شده است. در مقاله عدد ۱۵۲ ذکر شده است. در آیه ۱۵:۲۳ کتاب مقدس دوم تواریخ و در آیه ۳۱:۲۵ کتاب مقدس تثنیه به تابوت عهد اشاره شده است. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۵:۲۳، ۲۳:۵۱، ۳۱:۲۵ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. آیه ۱۱ هات ۹ (آیه ۹:۱۱) کتاب مقدس اوستا بیان میکند: «... که اژدهای شاخدار را بکشت؛ آن اسب اوبار مرد اوبار را، آن زهرآلود زرد رنگ را که زهر زردگونش به بلندای نیزهای روان بود. هنگام نیمروز، گرشاسب در آوندی آهنین بر پشت آن [اژدها] خوراک میپخت. آن تباهکار از گرما خوی ریزان ناگهان از زیر [آن آوند] آهنین فراز آمد و آب جوشان را بپراکند. گرشاسپ نریمان هراسان به کناری شتافت». در مقاله کلمات اسب، اژدها، نیزه، بلند، رنگ و زرد و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۱ امیر معزی کلمه آهن و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمه گرما و در قصیده ۱ میلی کلمات اژدها و گرم و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در شعر ۱۵۲ ارمغان حجاز اقبال لاهوری کلمه گرم وجود دارد. در ابتدای مقاله ذکر شده که در توضیحات درفش شهباز به نقل از گزنفون، مورخ یونانی بیان شده: «درفش کوروش شاهینی بود زرین با بالهای گشاده که بر نیزه بلندی برافراشته بود. درفش پادشاهان ایران هنوز هم بدینگونه است.» در این مطلب نیز به نیزه بلند اشاره شده است. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «کوروش در نزد بابلیان، برگزیده مردوک، در نزد یهودیان، مسح شده خداوند بود و بهنظر نمیرسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کردهباشند. هرودوت میگوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن میگفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمیکرد؛ در عین حال هرودوت وی را مردی زود خشم میداند.» در مقاله کلمات سخن، مهربان، ایران و نیک و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات پارسیان و فرض و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه فرض و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه بابل و در منشور کوروش کلمات بابل و خشم و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات بزرگ، بیگانه و خشم و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات بزرگ و بیگانه و در قصیده ۱ امیر معزی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه بیگانه و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات ماد و خشم و در مقاله کلمه خشم وجود دارد. «سفر بیگانه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. اشو نویسنده کتاب «بیگانه در زمین» است. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود؛ بلکه در ذهن مردم پارسی، او همان جایگاهی داشت که رمولوس و رموس برای رومیها و موسی برای بنی اسرائیل داشت. چگونگی تحویل کوروش نوزاد به چوپان و پرورش او، یادآور رها کردن موسی در نیزار در مصر و به زیر کشیدن پدربزرگ دیکتاتورش، توسط او (موسی) است که در متون افسانهای و اساطیری دیگر هم بازتاب یافته است.» در سوره توبه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ امیر معزی و در برگ ۱۲۵ کتاب الف کلمه فتح و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات فتوح، بزرگ و موسی و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات بزرگ و موسی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتابهای مقدس ارمیا، اشعیاء و حزقیال و در باب ۱ انجیل برنابا و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی و در برگهای ۲۱۵ و ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بزرگ و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات بزرگ و ذهن و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه ذهن و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات بزرگ و پارس و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمات بزرگ و روم و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه فتوحات و روم و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در برگهای ۱۲۵ و ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه روم و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات روم و مصر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات بزرگ، پارسی، روم، شبان و پروری و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات موسی، مصر و پرور و در قصیده ۱ حافظ کلمات مصر، روم و پرور و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه نی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمه افسانه وجود دارد. شعرهای «هنر پدر بزرگ بودن» و «افسانه قرون» سروده ویکتور هوگو هستند. رمان «فن پدربزرگی» نوشته ویکتور هوگو است. اشو نویسنده کتاب «راز بزرگ» است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات راز و بزرگ ذکر شدهاند. در قصیده ۱ حافظ کلمه اردوان وجود دارد. در توضیحات کلمه اردوان در لغتنامه دهخدا بیان شده: «اردوان. [ اَ دَ ] ( اِخ ) ارتبان . ارته پان. نام عده ای از ایرانیان باستان و از آن جمله پنج تن از شاهان اشکانی و نام پادشاهی بوده از نسل گشتاسب. ( برهان قاطع ). رجوع به اردوان اول ودوم و سوم و چهارم و پنجم و غیره شود. این نام مرکبست از ارته تقدس و درستکار و بان یا پان به معنی حافظ و حامی و نگهبان و اردوان به معنی نگهبان درستکاران است. در فرهنگ رشیدی آمده : ( ( معنی ترکیبی آن نگاهدارنده خشم ) ) است و آن صحیح نیست.» در این مطلب بیان شده که معنی کردن کلمه اردوان به نگاهدارنده خشم اشتباه است. در مقاله بیان شده که خشم موسی(ع) باعث شده که اشتباه کند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق، تاج، تخت و زاغ یا کلاغ و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات تاج، تخت و زاغان و در قصیده ۱ فضولی کلمه زاغ و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در شعر ۱۵۲ پیام مشرق اقبال لاهوری و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در برگ ۵۲۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه پیر و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات تاج، تخت و ضیافت و در آیه ۵:۱۲ کتاب مقدس استر کلمه ضیافت وجود دارد. سریال بازی تاج و تخت با اقتباس از کتاب «ضیافتی برای کلاغها» ساخته شده است. صادق هدایت مترجم کتاب کلاغ پیر نوشته الکساندر لانژکیلاند است. در سایت کتابراه که آدرس آن در زیر آمده درباره کتاب کلاغ پیر بیان شده: «داستان از زبان یک کلاغ روایت میشود. او گرسنه است و به دنبال تکه غذایی میگردد که سالها پیش آن را در جایی پنهان کرده بود. در طی پروازش به سمت آن تکه گوشت، چیزهایی در شهر میبیند که باعث خشم او میشود. کلاغ پیر بهشدت از دست انسانها عصبانی میشود. چراکه سرزمینی که او در آن بود زمانی برای کلاغها و دیگر حیوانات ساخته شده بود و حالا انسانها آن را تصرف کرده بودند.» در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی مولانا و در بابهای ۳۲ و ۱۱۹ انجیل برنابا کلمه گوشت و در باب ۱۱۱ انجیل برنابا کلمات گوشت و خشم و در باب ۱ انجیل برنابا کلمات گوشت و گرسنه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه گرسنه و در باب ۱ انجیل مرقس و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه حیوان و در مقاله کلمه خشم وجود دارد. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا بیان شده: «میسکویج «گریگ ولهیِر» را مأمور کرد تا نازنین را از لحاظ تناسب و مقبولیت در برنامه فشرده یکماهه چک امنیتی، مصاحبه و بازرسی کند. سپس نازنین را از خانواده جدا کرده و به مرکز ستارهها بردند. در آنجا مشکلات خاص نیز حل شدند. از جمله، رابطه عشقی نازنین با دوستپسر خود، تامی دیویس، که مدتها با یکدیگر ارتباط داشتند. آنها به نازنین نشان دادند که دوستپسر او در جلسه اعتراف گفته که به نازنین خیانت کردهاست؛ بنابراین رابطه آنها پایان یافت. پس از آن ارتودنسی دندانهای نازنین را بیرون کشیدند و از فروشگاه بربری بورلی هیز بیست هزار دلار آمریکا برایش لباس خریدند. در گام بعدی، آرایشگر و طراح سبک موی تام کروز موهای نازنین را طبق ذائقه تام کروز رنگ کرد. به نازنین گفته شد که این کارها بخشی از مأموریت بشردوستانه کلیسا هستند؛ زیرا او باید هنگام دیدار با رهبران جهان زیبا باشد. نازنین تازه هنگامی که به نیویورک رسید نقش واقعی خود به عنوان معشوقه تام کروز را فهمید.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۳۱۹۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۴۳ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۳۴۹، ۱۹۴۳ و ۴۳۱۹۳ مشترک هستند. در مقاله کلمات برنامه، مصاحبه، مرکز، ستاره، خاص، لباس، رنگ، خیانت و کلیسا و در باب ۱ انجیل مرقس و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه اعتراف و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه معترف و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمات خانواده، ماموریت، دوست دختر و اعتراف و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمات دوستدختر و آمریکا و در برگ ۱۲۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه خانواده و در برگ ۲۱۵ کتاب الف کلمه خانوادگی و در برگ ۱۵۲ کتاب الف کلمه ماموریت و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات گام، آرایش و موی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه دندان وجود دارد. در کتاب مقدس اعمال رسولان و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: « اعضای شورا از شنیدن این سخنان چنان به خشم آمدند كه دندانهای خود را به هم میساییدند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۱ میشود. کتاب مقدس یوئیل و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان میکند: «امّتی که بسیار قوی و بیشمارند بر سرزمین من هجوم آوردهاند. دندانهای ایشان مانند دندان شیر، تیز است.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۳ میشود. در مقاله عدد ۲۵۳ ذکر شده است. غزل غزلهای سلیمان(ع) و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان میکند: «دندانهای تو به سفیدی گوسفندانی هستند که تازه شسته شده باشند و همگی جفتجفت و مرتب هستند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۸۴ میشود. در مقاله عدد ۲۸۴ ذکر شده است. در کتاب مقدس امثال و ترجمه مژده برای عصر جدید و ویرایش شده بیان گردیده: «کار خود را به مردم تنبل مسپار؛ آنها مثل سرکه برای دندان و مانند دود برای چشم زیانبخش هستند.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۸۴ میشود. آیه ۲۹:۱۷ کتاب مقدس ایوب و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان میکند: «دندانهای آسیای شریر را میشکستم و شکار را ازدندانهایش میربودم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۵۱ میشود. در مقاله عددهای ۲۹۷۱ و ۱۵۳۴ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۹:۱۷ و ۲۹۷۱ و ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۳۴۵۱ مشترک هستند. کتاب دندانها نوشته مصطفی فرزانه است. کاری که میسکویج انجام داده سوء استفاده از رابطه دوستی و نام کلیسا بوده است. در برگ ۲۱۵ کتاب الف بیان شده: «من تنها کسی نیستم که یک همسایه و دوست خانوادگی ازش سوء استفاده کرده» اگر کلمه میسکویج را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳ میشود. در مقاله عدد ۲۳ ذکر شده است. تام کروز متولد سال ۱۹۶۲ میلادی است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۹۶۲ مشترک هستند. در مقاله کلمات اخلاق، مهمانی، نازنین، بیمار، حضور، توجه، خشم، رهبر و کلیسا ذکر شدهاند. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا بیان شده: «اما در مدت کوتاهی، بسیار خشن و بداخلاق شد. هنگامی که میسکویج به مهمانی آنها رفت نازنین بیمار بود و به حضور مسکویج توجهی نشان نداد. اینکار موجب خشم مسیکویج شد. روز پس از آن کروز با مشت بر میز کوبیده و نازنین را متهم به توهین به رهبر کلیسا کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵۱۵ میشود. در مقاله عددهای ۱۵۲، ۲۱۵ و ۲۵۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۲، ۲۱۵، ۲۵۱ و ۱۲۵۱۵ مشترک هستند. در این مطلب نیز به خشم و توجه نکردن اشاره شده است. در غزل ۱۱۹ حافظ کلمه متهم ذکر شده است. در غزل ۸۵ یغمای جندقی کلمه مسواک وجود دارد. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا بیان شده: «برای مجازات، بنیادی را به شستن دستشوییها با مسواک مجبور کردند.» اگر این جمله را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۲۱۵ و ۲۱۵ میشود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۳:۵۱، ۳۲۱۵ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. در مقاله کلمه پیمان ذکر شده است. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا بیان شده: «کلیسای ساینتولوژی او را مجبور به امضای پیماننامه عدم افشا کرد. اما خودِ کلیسا و وکیل تام کروز این موضوع را رد میکنند. ولی پل هگیس این موضوع را تأیید کرد.» در ویکیپدیا در انتهای این مطلب به مرجع ۱۹ ارجاع داده شده است. اگر عبارت «پل هگیس» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹ میشود. در آیه ۱۲۵ سوره بقره کلمه مرجع و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان کلمه پل وجود دارد. اگر عبارت «نازنین بنیادی تام کروز» را به عدد ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۱۹ و ۹۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۱۹ و ۹۱ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در ویکیپدیا بیان شده پائول ادوارد هَگیس فیلمنامهنویس، تهیهکننده و کارگردان سینما و تلویزیون اهل کانادا است. در مقاله به کانادا اشاره شده است. اگر عبارت «پائول ادوارد هَگیس» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. اگر عبارت «کلیسای ساینتولوژی» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در توضیحات تام کروز در ویکیپدیا و بخش کیتی هلمز بیان شده: «گفتههای بسیاری وجود دارد بر اینکه کلیسای ساینتولوژی ترتیبدهنده ازدواج تام کروز و کیتی هلمز بودهاست. در مراسم عروسی آنها دیوید میسکویج ساقدوش داماد بودهاست. مراسم عروسی آنها توسط کلیسای ساینتولوژی برگزار شد.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۳۵ میشود. در مقاله عددهای ۳۸۳۵، ۵۸۳۵ و ۸۵۸۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله کلمه عروس ذکر شده است. اگر عبارت «کیتی هلمز» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. کیتی هلمز متولد سال ۱۳۵۷ خورشیدی است. در مقاله به سال ۱۳۵۷ خورشیدی اشاره شده است. در مقاله کلمات سوری و گل سرخ ذکر شدهاند. در توضیحات تام کروز در ویکیپدیا بیان شده: «این زوج هنری به اختصار با عنوان «تام کت» نیز شناخته میشوند. پیش از آن در ماه آوریل همان سال نخستین فرزند آنها به دنیا آمد که نام «سوری» (به معنای شاهزاده در زبان عبری و رز قرمز در زبان پارسی) را برای وی برگزیدند. سوری نخستین فرزند تنی تام و کِیتی است و سومین فرزند تام کروز به حساب میآید.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۴۴۳ میشود. در مقاله بیان شده مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۱۵۴ و ۱۵۴۴۳ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که در توضیحات سوره قدر در ویکیپدیا شعری از افرایم سوری آمده که به بشارت شبانها درباره حامله شدن مریم مقدس در رامه یا رام الله اشاره میکند. در توضیحات تام کروز در ویکیپدیا و بخش نیکول کیدمن بیان شده: «در هنگام فیلمبرداری همین فیلم روزهای تندر، کروز با نیکول کیدمن آشنا شد. این آشنایی به ازدواج آن دو انجامید. اما کلیسای ساینتولوژی از این ازدواج خشنود نبود؛ زیرا پدر نیکول کیدمن یک روانشناس پرآوازه بود و کیدمن رابطه خوبی با پدر خود داشت. بنابرین برای کلیسای ساینتولوژی، مشکل بالقوه به حساب میآمد.» در مقاله کلمات رعد یا تندر، آشنایی، ازدواج، روانشناس، آوازه و بالقوه ذکر شدهاند. در مقاله کلمات بزرگ و رنج ذکر شدهاند. در توضیحات تام کروز در ویکیپدیا بیان شده: «از سوی دیگر بزرگترین مایه رنجش نیکول کیدمن دیده شدن تام کروز شبیه دیوید میسکویج بود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۸۵ میشود. ارقام عددهای ۳۸۵ و ۸۳۵ مشترک هستند. در مقاله کلمات چشم، یک سال، انگلستان و خشم ذکر شدهاند. در توضیحات تام کروز در ویکیپدیا بیان شده: «در هنگام فیلمبرداری فیلم چشمان کاملاً بسته کروز و کیدمن یک سال در انگلستان زندگی کردند. میسکویج از این به خشم میآمد که کروز اصلاً با او تماس نمیگرفت؛ بنابراین همه تلاش خود برای بازگرداندن کروز به کار گرفت.» در مقاله کلمات بچه، مادر، کلیسا، غرور و انسان ذکر شدهاند. در توضیحات تام کروز در ویکیپدیا بیان شده: « از سوی دیگر با استخدام یک کارآگاه خصوصی زندگی نیکول کیدمن را زیر نظر گرفت و حتی در خانه کیدمن دستگاه شنود جاسازی کرد. سپس نوارهای ضبط شده به دست میسکویج میرسیدند. با دادن بخشهایی از این نوارها به کروز، او را به کیدمن بدبین میکردند.» در مقاله کلمات خصوصی، زندگی، خانه و ضبط و در لمعات ۱ عراقی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه شنود ذکر شده است. در توضیحات تام کروز در ویکیپدیا بیان شده: «در گام بعدی، کلیسا تلاش کرد تا بچههای تحت سرپرستی را علیه مادرخواندهشان گرداند و کروز بتواند سرپرستی آنها را بدست آورد. مأموران کلیسا نیکول کیدمن را در چشم بچههایش فردی سرکوبگر و مخالف کلیسا نشان میدادند. خود دیوید میسکویج در شعلهور کردن هراس و همزمان غرور کروز [و دیگر انسانها] مؤثر بود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱۱ میشود. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. عنوان پست الهی قمشهای شکنج شرمساری است. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه شکنج و در مقاله کلمه شرمسار وجود دارد.
«شکنج شرمساری»
در ميان رنجها و شکنجهای روزگار هیچیک چون خشم و خروش و نهیب و پرخاشِ آن داور درون نیست که به تعبیر شکسپیر هزار زبان دارد و با هر زبان هزار ملامت میکند. و چه بسیار حکایت شده است که گنهکاری از هیبت شرم سر به زیر افکنده و دیگر هرگز سر بر نداشته است آه از هراس حمله این دادجو که هیچ گریز و گزیری از خشم روحفرسا و فریاد رعدآسای او نیست.
زیرا به تعبیر مولانا:
آنکه از غیری بود او را فرار چون از او ببرید گیرد او قرار
من که خصمم هم منم اندر گریز تا ابد کار من آمد خيز خيز
و شگفتا از آدمیان که روشن نیست به کدام گستاخی در پیش آن دادخواه شیر صولت خواهند ایستاد و کدام جوشن پولاد انسان را بر بیداد آن آتش جوشنده شکیبا خواهد کرد آنکس که سرب گداخته فراق در کام آن مادر شیرینکار میریزد یا بجای شهد مراحل فرهنگ زهر هلاهل در کام آن جوان نوخاسته روان میکند بیگمان در پیشگاه پر هراس و هیبت آن دادخواه در امان نخواهد بود بلکه آن دادجوی نگهبان بناگاه چون اژدهای دمان بر او خواهد تافت و مهر و نشان مهر و کین را بر پیشانی پریشان او نقش خواهد کرد تا هر کجا رود روادید ورود نيابد و مطرود عالمیان گردد و به تعبیر هوگو در بینوایان ترجمه مستعان "و اين است محو مشئوم يك موجود بشرى".
نوشته حسين الهى قمشهای 24/8/1402 تصویر اثر موریس اشر www.drelahighomshei.com
https://www.instagram.com/p/Czq1RytILjZ/
توضیحات سایت کتابراه درباره کتاب کلاغ پیر
https://www.ketabrah.ir//book/59091
عصمت موضوعی ساختگی
در مقاله بیان شده که عنوانی یکی از کتابهای صادق هدایت افسانه آفرینش است. در توضیحات کتاب افسانه آفرینش در ویکیپدیا بیان شده: «بی تردید قصد نویسنده این بوده که آفرینش و نحوه تشکیل آن را از دیدگاه ادیان سامی با استفاده از زبان طنز به باد انتقاد بگیرد؛ که تقریباً هیچ عضوی از آفرینش، از خدا و فرشتگان گرفته تا شیطان را از قلم نیشدار خود در امان نمیگذارد. نمایشنامه با عشق زمینی آدم و حوا پایان میپذیرد. بازیگران این خیمهشببازی عبارت اند از: خالق اف، جبرائیل پاشا، میکائیل افندی، ملا عزرائیل، اسرافیل بیک، مسیو شیطان، بابا آدم، ننه حوا، حوریها، غلمانها، فیل، شتر مرغ و ... . بر روی جلد اول کتاب این بیت از حافظ به چشم میخورد: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۰۱۵ میشود. در مقاله عدد ۱۵۲۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۲۰ و ۲۰۱۵ مشترک هستند. بیت «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد» از حافظ بیان میکند که آفرینش خطا نبوده است اما بشر خطا میکند و خداوند خطا پوشی میکند. در آیه ۲۵۶ سوره بقره کلمه هدایت وجود دارد. آیه ۲۵۶ سوره بقره و ترجمه انصاریان بیان میکند: «در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گری است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست.» در ترجمه این آیه کلمه معصوم و در قصیده ۱ حافظ کلمه عصمت وجود دارد. بیت زیر از غزل ۱۹ حافظ بیان میکند که هیچ کس معصوم نیست. اگر عبارت «عصمت موضوعی ساختگی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۱ میشود. اگر عبارت «آیه دویست و پنجاه و شش سوره بقره» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱ میشود. ارقام عددهای ۱۹ و ۹۱ مشترک هستند.
هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد *** در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟
در ادامه به بلال حبشی اشاره شده است. در توضیحات بلال حبشی در ویکیپدیا ابیات زیر از مولانا آمده که بیان میکنند موسی(ع) بیگناه نیست. در مقاله به خطای موسی(ع) اشاره شده است. در مقاله بیان شده که خشم و غضب موسی(ع) باعث شده که به فرمانهای خداوند توجه نکند. در شعر مولانا کلمات موسی و خشم وجود دارند.
آن بلال صدق در بانگ نماز *** حیّ را هَی خواند از روی نیاز
تا بگفتند ای پیامبر نیست راست *** این خطا اکنون که آغاز بناست
ای نبیّ و ای رسول کردگار *** یک مؤذن کو بود افصح بیار
عیب باشد اول دین و صلاح *** لحن خواندن لفظ حی علی الفلاح
خشم پیغمبر بجوشید و بگفت *** یک دو رمزی از عنایات نهفت
کای خسان نزد خدا هیّ بلال *** بهتر از صد حیّ حیّ و قیل و قال
گر حدیثت کژ بود معنیت راست *** این کژی لفظ مقبول خداست
ور بود معنی کج و لفظت نکو *** آنچنان معنی نیرزد یک تِسو
بهر این فرمود با موسی خدا *** وقت حاجت خواستن اندر دعا
کای کلیمالله ز من میجو پناه *** با دهانی که نکردی تو گناه
گفت موسی: من ندارم آن دهان *** گفت ما را از دهانِ غیر خوان
در بیت زیر از ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه عصمت وجود دارد. اگر بیت زیر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۴۸ میشود. در مقاله درباره آیه ۲۴۸ سوره بقره به خطای موسی(ع) اشاره گردید.
مسند ملک ولایت درحقیقت آن اوست *** در حریم عصمتش روح القدس دربان اوست
در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان شده: «خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزشپذیر» خطای بشر به دلیل داشتن اختیار و کامل نبودن است. فقط خداوند کامل است. اگر انسان به اوج کمال خود و وصال خداوند برسد باز هم ناقص است؛ چون بر همه چیز احاطه ندارد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات اوج، محیط، همه چیز و خطا و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی کلمه اوج و در غزل ۱ نسیمی کلمات اوج و نقص و در قصیده ۱ عراقی کلمه نقصان و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه نقص وجود دارد. یک موجود ناقص حتما خطا و اشتباه میکند مگر اینکه اختیاری از خود نداشته باشد. تنها خداوند و موجوداتی که خداوند آفریده و اختیاری از خود ندارند معصوم هستند. معصوم در نظر گرفتن انسان به معنی مقام خدایی دادن به انسان است. این موضوع شرک است. در ترجیع بند ۱ نسیمی و در قصیده ۱ فضولی کلمه شرک و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمه مشرک وجود دارد. در مورد بیت زیر بیان گردید که هیچ کس معصوم نیست. در بیت زیر منظور از خرابات مرحله دوزخ است. در ویکیپدیا بیان شده که کتابهای «در خرابات» و «در بهشت صوفیان» اثر جواد نوربخش هستند. این کتابها در ویکیپدیا متوالی آمدهاند. بعد از مرحله دوزخ مرحله بهشت است. در برخی از شعرها منظور از خرابات مرحله دوزخ است. مرتبه پایینتر کمال، نسبت به مرحله بالاتر کمال خرابات است. در شعرها کلمه خرابات به این معنا نیز به کار رفته است.
هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد *** در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟
در مقاله به سوره مریم اشاره شده است. در سوره مریم و ترجمه فولادوند بیان شده: «و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه] در آن وارد مى گردد اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است» این آیه به وارد شدن همه به دوزخ یا خرابات اشاره میکند. این آیه نیز نشان میدهد که هیچکس معصوم نیست. اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵۵۵ میشود. در مقاله عددهای ۴۵ و ۵۴ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۴۵، ۵۴ و ۴۵۵۵ مشترک هستند. در بیت زیر از قصیده ۱ حافظ به عصمت نهفته در رخ شاه شجاع اشاره شده است. اگر بیت زیر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴۵۵ میشود. ارقام عددهای ۴۵۵۵ و ۵۴۵۵ مشترک هستند.
عصمت نهفته رخ به سراپردهات مقیم *** دولت گشادهرخت بقا زیر کندلان
برخی تصور میکنند که عقیده داشتن به عصمت به معنی داشتن عقیده برتر است در حالی که اینگونه نیست. این افراد با این تصور عقیده و باور خود را به دیگران تحمیل میکنند. در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه تحمیل وجود دارد. عقیده اشتباه مقام خدایی دادن به مسیح(ع) نیز باید مشابه عقیده اشتباه عصمت به وجود آمده باشد. برخی عقیده خدا بودن مسیح(ع) را به وجود آوردند و با این بهانه که عقیده برتری دارند، عقیدهشان را بر دیگران تحمیل کردند و کتابهای مقدس را تحریف کردند. در قصیده ۱ میلی کلمات خدا، عیسی و بهانه و در غزل ۵۸ میلی کلمه بهانه وجود دارد. این عقیدهها برای برتری جویی به وجود آمدهاند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قطعه ۱ خاقانی و در لمعات ۱ عراقی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه برتر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه برتری وجود دارد. در مقاله عدد ۹۱ ذکر شده است. در باب ۹۱ انجیل برنابا بیان شده: «در این زمان بسبب حضور یسوع هیجان عظیمی روی داد در سرتاسر یهودیه. زیرا لشکریان روم بواسطهی عمل شیطان، عبرانیان را به هیجان آوردند که میگفتند: همانا یسوع خداست که آمده تا از ایشان تفقدی بفرماید. بسبب این، فتنهی بزرگی روی داد؛ تا جائی که یهودیه تماما تا چهل روز مسلح شدند؛ پس پسر بر روی پدر و برادر بر روی برادر برخاست. زیرا فرقهای میگفتند بدرستی که یسوع همان خداست که به جهان آمده. نیز فرقهای میگفتند: نه چنین است؛ بلکه او پسر خداست. دیگران میگفتند نه چنین است؛ زیرا خدای را شباهت بشری نیست و از این رو نمیزاید؛ بلکه بدرستی که یسوع ناصری پیغمیر خداست. این گفتهها همانا از آیات بزرگی که آنها را یسوع به جای آورد، ناشی شده بود.» در سوره کهف و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و تا كسانى را كه مىگويند خداوند فرزندى برگزيده است، بيم دهد» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۹ میشود. در مقاله عدد ۱۹۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۹۱ و ۱۹۹ مشترک هستند. در سوره زنان و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «اى اهل كتاب در دينتان از حد و حق نگذريد و جز حق بر خداوند نگوييد، جز اين نيست كه مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا و كلمه او و روح اوست كه آن را به مريم فراداد، پس به خداوند و پيامبرانش ايمان بياوريد، و نگوييد كه [خدا] سهگانه است، از اين بازآييد كه به خير [و صلاح] شماست، همانا خداوند خداى يگانه است، كه منزه و مبرا از داشتن فرزند است، او راست آنچه در آسمانها و در زمين است، و خداوند كارسازى را كافى است» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹۹ میشود. ارقام عدهای ۹۱، ۱۹۹ و ۱۱۹۹ مشترک هستند. در سوره مائده و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و (یاد کن) آن گاه که (در قیامت) خدا گوید: ای عیسیِ مریم، آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر سوای خدای عالم اختیار کنید؟ عیسی گوید: خدایا، تو منزهی، هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم، چنانچه من این گفته بودمی تو میدانستی، که تو از سرائر من آگاهی و من از سرّ تو آگاه نیستم، همانا تویی که به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۷۹۶ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۱۶۷۹۶ مشترک هستند. در سوره اسراء به عیسی(ع) اشاره شده است. در سوره مائده و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «مسيح بن مريم جز پيامبرى نيست كه پيش از او هم پيامبرانى آمده بودند، و مادرش زن بسيار درستكارى بود و هر دو [مانند انسانهاى ديگر] غذا مىخوردند، بنگر كه آيات خود را چگونه براى آنان روشن مىسازيم و باز بنگر چگونه رويگردان مىشوند» اگر این آیه را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱۰۱ و ۶۲۵ میشود. در مقاله عددهای ۱۱۰۱ و ۲۵۶ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۱۰۱ و ۱۱۱۰۱ و ارقام عددهای ۲۵۶ و ۶۲۵ مشترک هستند. آیه ۱۵۲ سوره صافات و ترجمه انصاریان بیان میکند: «که خدا فرزند آورده! و بی تردید آنان دروغگویند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۲۵ میشود. در مقاله عدد ۲۵۳۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۳۲ و ۳۲۲۵ مشترک هستند. در سوره جن و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و البته سفیهان و بیخردان ما به خدا دروغ میبستند (که به او فرزندی مسیح و عزیر و فرشتگان را نسبت دادند).» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۵۲ میشود. در سوره جن و ترجمه انصاریان بیان شده: «و اینکه سبک مغز و نادان ما همواره درباره خدا سخنی دور از حق می گفت [که او دارای همسر و فرزند است!]» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. ارقام عددهای ۳۲۵، ۳۵۲، ۲۵۳۲ و ۳۲۲۵ مشترک هستند. در سوره جن و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و نادان ما بود كه در حق خداوند، پريشان مىگفت» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲ میشود. در مقاله به سوره توبه اشاره شده است. در سوره توبه به تحریف مقام عیسی(ع) اشاره شده است. منظور از پسر جهانهای عدم و وصال خداوند و مقام عیسی(ع) و بسیاری از بزرگان دیگر است. در تثلیت یا عبارت پدر، پسر و روح القدس منظور از پدر، پدر آسمانی یا خداوند یکتا است. منظور از پسر مرحله کمال جهانهای عدم و منظور از روح القدس مرحله کمال روح الله است. در مقاله بیان شده که «پسران دوم»، «پسران هارپی» و «باغ استخوانها» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج، تخت و استخوان ذکر شدهاند. در توضیحات ویلیام شکسپیر در ویکیپدیا بیان شده: «او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر آن حک شده است:
تو را به مسیح از کندن خاکی که اینجا را دربرگرفته دست بدار!
خجسته باد آنکه این خاک را فروگذارد، و نفرین بر آنکه استخوانهایم بردارد!»
آرامگاه شکسپیر در کلیسای تثلیث مقدس است. آرامگاه شکسپیر در کلیسای تثلیث مقدس است. در مقاله بیان شده اگر عبارت «ارتباط بین معراج رسول اکرم(ص) و عروج مسیح(ع)» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ میشود. عروج به معنی رفتن به جهانهای عدم است. مقام عیسی(ع) و بسیاری از بزرگان دیگر جهانهای عدم است. به ارتباط بین تحریف مقام عیسی(ع) و معصومیت اشاره گردید. اگر عبارت «معصومیت موضوعی ساختگی» را به عدد ابجد وسیط کنیم حاصل ۱۱۱ میشود.
آیه دویست و پنجاه و شش سوره بقره
استاد محمدعلی طاهری بنیان گذار عرفان حلقه هستند. در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمه استاد و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه طاهر و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات طاهر و عارفان و در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمه عرفان و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۱۵۲ حافظ و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه حلقه وجود دارد. کلمه طاهر بین استاد طاهری و باباطاهر مشترک است. استاد طاهری بیان میکنند که الرحمن در بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر رحمت عام خدا یا ارتباط با خدا یا حلقه یا عروة الوثقی یا حبل الله یا ریسمان خدا یا سلسله موی دوست است. در لمعات ۱ عراقی کلمات بسم الله الرحمن الرحیم و اسم اعظم و در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه بسمل و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات بسم الله الرحمن الرحیم، رحمت و حبل و در قصیده ۱ فضولی کلمات عام و حبل و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات رحمت و عام و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه عام و در مقاله کلمات رحمت و حلقه و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات حلقه و ریسمان و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات حلقه و سلسله زلف ذکر شدهاند. استاد طاهری بیان میکنند که الرحیم در بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر رحمت خاص خداوند یا مرگ است که حرکت در راه کمال را تضمین میکند. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات رحمت و خاص و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱۵۲ دفتر اول سلسلةالذهب جامی و در برگ ۱۲۵ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه خاص و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ ۲۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۲۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه مرگ وجود دارد. در قرآن عبارت عروة الوثقی در آیات ۲۵۶ سوره بقره و ۲۲ سوره لقمان ذکر شده است. در مقاله به آیه ۲۵۶ سوره بقره و عدد ۲۲ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی به لقمان اشاره شده است. در آیه ۲۵۶ سوره بقره عدم اجبار در دین بیان شده است. استفاده کردن از حلقههای رحمت خدا یا عروة الوثقی نیز اختیاری است. در خلال فتح بابل، کوروش منشور خود در خصوص آزادیهای اجتماعی و دینی را اعلام کرد. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «در متون اکدی «کورِش» نوشته شده است. این نام در تورات به صورت «کورُش» و «کورِش» ضبط شده.» اگر کلمه کورش را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۶ میشود. در ویکیپدیا درباره مشخصات آرامگاه کوروش به عدد ۲۵/۶ متر اشاره شده است. در مقاله کلمات آرامگاه و عددهای ۵۶۲ و ۶:۵۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۵۶، ۵۲۶، ۵۶۲ و ۶:۵۲ مشترک هستند. در پست الهی قمشهای که در مقاله آمده به رمان بینوایان اشاره شده است. در آیه ۲۱۵ سوره بقره کلمات بینوایان و خیر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات بینوایی، خیر و شر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات بینوایی، نیک و بد و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه بینوائی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمات خوب و بد و نقد و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه نقد وجود دارد. در توضیحات رمان بینوایان در ویکیپدیا بیان شده: «در ابتدای بخش دوم با برخی موضوعات متفاوت مواجه میشویم بهطوری که گویی شروع یک کار متفاوت است. یک منتقد این نوع کار را «درواز روحانی» رمان مینامد، به این عنوان که رویارویی تناردیه و کلنل پون مرسی «شانس ترکیب و ضرورت» را نشان میدهد، که مواجهه خیر و شر داستان است.» زردشت(ع) آزادی و اختیار انسان در انتخاب بین خیر و شر را بیان کرده است. در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی کلمه اختیار و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمات آزادی، خوب و بد و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات انتخاب، نیک و بد و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه انتخاب و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمات دین، باور، یمین و یسار یا گروه خیر و شر و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات اختیار، حق و باطل و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمات حق و باطل ذکر شدهاند. در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی به یمین و یسار یا گروههای نیک و بد اشاره شده است. آزادی و اختیار انسان در انتخاب خیر و شر بیانگر آزادی و اختیار در عقیده، باور و دین است. در سوره بقره کلمات آزادی، اختیار، انتخاب، خیر، شر، عقیده، باور و دین و در سوره انعام کلمات آزادی، اختیار، انتخاب، خیر، شر، عقیده و دین و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات اختیار و دین و در آیه ۱۲۵ سوره بقره کلمات اختیار، انتخاب و دین و در آیه ۱۲۵ سوره زنان کلمات انتخاب و دین و در آیه ۱۵۲ سوره اعراف کلمه انتخاب ذکر شده است. شعر «ادیان و دین» سروده ویکتور هوگو است. در مقاله درباره ماجرای گاو سامری به کلمات سورههای بقره و انعام اشاره گردید. در مقاله بیان شده که در ماجرای گاو سامری موسی(ع) فرمان قتل را به دلیل عقیده، باور و دین داده است. موسی(ع) خطا و اشتباه کرده است. ارتداد یک موضوع ساختگی و تحریف دین است. آیه ۱۲۵ سوره نحل بیان میکند: «(ای رسول ما خلق را) به حکمت (و برهان) و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن (وظیفه تو بیش از این نیست) که البته خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده و آنان را که هدایت یافتهاند بهتر میداند.» این آیه درباره عدم اجبار در دین است. در سوره شوری و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و اگر خدا میخواست (و در ازل صلاح نظام عالم میدانست) تمام خلایق را (به قهر) یک فرقه (مؤمن) قرار میداد و لیکن (برای امتحان چنین نخواسته تا) هر که را بخواهد به رحمت خود داخل کند و ستمکاران را هیچ یار و ناصری نباشد.» این نیز درباره عدم اجبار در دین است. اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۱۲ میشود. آیه ۵۴ سوره اسراء و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «پروردگار شما ازنيات و اعمال) شما آگاهتر است اگر بخواهد (و شايسته ببيند) شما را مشمول رحمت خود ميكند و اگر بخواهد مجازات ميكند و ما تو را وكيل بر آنها نساخته ايم (كه ملزم باشي آنها اجبارا ايمان بياورند).» این آیه درباره عدم اجبار در دین است. در مقاله بیان شده که سوره قاف ۴۵ آیه دارد. آیه ۴۵ سوره قاف و ترجمه فولادوند بیان میکند: «ما به آنچه مى گويند داناتريم و تو به زور وادارنده آنان نيستى پس به [وسيله] قرآن هر كه را از تهديد [من] مى ترسد پند ده» این آیه نیز عدم اجبار در دین را بیان میکند. در سوره مائده و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «بر پیغمبر جز تبلیغ (احکام الهی) وظیفهای نیست، و خدا هر چه را آشکار داشته و یا پنهان دارید همه را میداند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۷۵۱۷ میشود. در مقاله عددهای ۱۷۵۷ و ۷:۱۵۷ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. اگر متن عربی این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵۲ میشود. در مقاله عدد ۳۲۵۲ ذکر شده است. در سوره شوری و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و اگر خدا میخواست (و در ازل صلاح نظام عالم میدانست) تمام خلایق را (به قهر) یک فرقه (مؤمن) قرار میداد و لیکن (برای امتحان چنین نخواسته تا) هر که را بخواهد به رحمت خود داخل کند و ستمکاران را هیچ یار و ناصری نباشد.» این آیه نیز درباره عدم اجبار در دین است. اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۱۲ میشود. در سوره شوری و ترجمه انصاریان بیان شده: «پس اگر [از دعوتت] روی برگردانند [اندوهگین مباش] ما تو را بر آنان نگهبان و مراقب نفرستاده ایم [تا آنان را به اجبار در دایره هدایت قرار دهی]، جز رساندن [پیام وحی] بر عهده تو نیست، و هنگامی که ما از سوی خود رحمتی [چون سلامت، امنیت و ثروت] به انسان بچشانیم، به آن سرمست و مغرور می شود، و اگر به سبب گناهانی که مرتکب شده اند آسیبی به آنان رسد [رحمت حق را فراموش می کنند]، بی تردید انسان بسیار ناسپاس است.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۶۹ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در مثنوی ۱ حزین لاهیجی کلمه ترجمانی و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه مژده و در برگهای ۱۲۵، ۱۵۲، ۲۱۵ و ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عصر و در قصیده ۱ میلی کلمات مژده، عیسی و تعلیم وجود دارند. در باب ۱ انجیل مرقس و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «مردم از طرز تعلیم او حیران ماندند، زیرا برخلاف علمای یهود، او با اقتدار و اختیار به آنها تعلیم میداد.» در باب ۱ انجیل مرقس نیز به اختیاری بودن دین اشاره شده است. در توضیحات سوره لقمان در ویکیپدیا بیان شده: «لقمان در نظر ارباب قصص مردی از نژاد سیاه معرفی میشود که از اهالی سودان (مصر) بوده و به بردگی روزگار میگذرانده و خواجه خود را شیفته حِکَم و اندرزهای خویش کردهاست.» در توضیحات سودان در ویکیپدیا بیان شده: «نام کشور سودان، نامی است که از لحاظ تاریخی به منطقه بزرگ ساحل صحرا در غرب آفریقا و در غرب سودان امروزی گفته میشد.» در مقاله کلمات منطقه، بزرگ، صحرا، ساحل، غرب، آفریقا و امروز ذکر شدهاند. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی بردهداری و نژادپرستی است. لقمان به لقمان حکیم معروف است. در مقاله کلمات حکیم و معروف ذکر شدهاند. در توضیحات لقمان حکیم در ویکیپدیا بیان شده: «لُقمان غلامی بود که در سرزمین سودان که آن موقع جزو امپراتوری حبشه بود، به دنیا آمد و در زمان داوود پیامبر میزیستهاست.» در مقاله کلمات غلام، جبشه و داوود ذکر شدهاند. صادق هدایت کتاب «مرداب حبشه» نوشته گاستون شرو را ترجمه کرده است. در مقاله ویدئویی آمده که در آن الهی قمشهای به داوود(ع) اشاره میکند. مدت زمان این ویدئو ۶:۵۲ است. بیان گردید که در قرآن عبارت عروة الوثقی در آیات ۲۵۶ سوره بقره و ۲۲ سوره لقمان ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۶ و ۶:۵۲ مشترک هستند. در مقاله به عددهای ۱۵۷۵ و ۵۵۱۷ و سوره اسراء اشاره شده است. آیه ۱۷:۵۵ قرآن (سوره اسراء) و ترجمه انصاریان بیان میکند: «و پروردگارت به هر که [و هر چه] در آسمان ها و زمین است، داناتر است. و به یقین برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم وبه داود زبور عطا کردیم.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۲۶ میشود. ارقام عددهای ۵۲۶ و ۶:۵۲ مشترک هستند. در برگ ۵۱۲ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اتیوپی و در مقاله کلمات اسلام، یاران، محمد و حبشه ذکر شدهاند. در توضیحات اتیوپی در ویکیپدیا بیان شده: «علاوه بر آن، در تاریخ اسلام اینگونه ذکر شده که یکی از یاران اولیه محمد بنام بلال حبشی از اهالی اتیوپی بودهاست.» در توضیحات بلال حبشی در ویکیپدیا بیان شده: «او برده امیة بن خلف بود و پس از این که اسلام آورد امیّه او را به شکنجه و آزار گرفت.» در مقاله کلمات برده و شکنج و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۵۸ میلی کلمه آزار ذکر شده است. در توضیحات بلال حبشی در ویکیپدیا بیان شده: «بلال حبشی از نظر جسمی لاغر اندام، بلند قامت، کمر کشیده و بسیار گندمگون (مایل به سیاهی) بود که صورتی ظریف داشت.» در مقاله کلمات بلند قد و لاغر ذکر شدهاند.
رند
در توضیحات حافظ در ویکیپدیا بیان شده: «مکتب حافظ رندی است و رند و رندی اساسیترین اصطلاح در شعر و جهانبینی حافظ است؛ از اینرو، شناخت رندیْ شناخت جهانبینی و اندیشه و هنر حافظ را نتیجه میدهد.» اگر این جمله را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳۲ میشود. در مقاله عددهای ۲۵۳ و ۳۵۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۵۳، ۳۵۲ و ۵۳۲ مشترک هستند. در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه رندان و در غزل ۱۵۲ جویای تبریزی کلمه رندی وجود دارد. استاد طاهری بیان میکنند که رندی به معنی این است که تنها بر پله عقل تکیه نکنیم و از دریافتهای آسمانی نیز بهره ببریم. دریافتهای آسمانی بر پایه پله عشق و بر اساس شور، شوق، اشتیاق و ذوق فرد حاصل میشود. در سوره یوسف و در غزل ۱ فیض کاشانی و در غزل ۵۸ میلی کلمه شوق و در غزل ۱ محتشم و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات شور و ذوق و در قصیده ۱ میلی کلمه ذوق و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات ذوق و شوق و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه مثبت وجود دارد. اگر در زمینه مثبتی شور و شوق داشته باشیم یا به عبارتی به زمینه مثبتی عشق بورزیم فیض، لطف و رحمت خداوند در آن زمینه شامل حالمان میشود. در سوره شعراء کلمات شوق، ذوق، لطف و رحمت و خداوند و در سوره یوسف کلمات شوق، رحمت و لطف خدا و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات رحمت و لطف و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیدههای ۱ شاه نعمت الله ولی، حزین لاهیجی و میلی و در غزل ۱ نسیمی و در قصیده ۱ فضولی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگ ۱۲۵ کتاب زهیر و در آیه ۲۵۱ سوره بقره و در غزل ۲۵۱ جویای تبریزی کلمه لطف ذکر شده است. بنابراین رندی به معنی تیکه کردن به هر دو پله عقل و عشق است. در سوره شعراء کلمه عقل و در سوره یوسف و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۵۲ خاقانی در مقاله کلمات عقل و عشق ذکر شده است. در برنامه پرگار بیبیسی استاد طاهری بیان میکنند که دریافتهایشان به دلیل شوق و اشتیاق فراوان بوده است. شعرهای شاعران بزرگ مزد اشتیاق و ذوق آنها در راه کمال است. در سوره شعراء کلمات شعر، شاعر، بزرگ، مزد، شوق و ذوق، راه و کمال و در سوره یوسف کلمات مزد و شوق و در برگ ۱۵۲ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مزد و در برگ ۲۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات شاعر و ذوق و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات شاعر و شعر و در قصیده ۱ امیر معزی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمات شعر و راه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در لمعات ۱ عراقی و در مثنوی ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ شهریار و در منشور کوروش و در مفردات ۲ طبیب اصفهانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزلهای ۵۸ و ۸۵ فرخی یزدی و در غزل ۵۸ میلی و در آیه ۱۲۵ سوره نحل و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها و در آیه ۲۱۵ سوره بقره و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه راه و در غزل ۱ نسیمی و در غزل ۸۵ یغمای جندقی کلمه ره و در مقاله کلمات راه و کمال ذکر شدهاند. خداوند اشعار را بر اساس مطالبی که شاعر با آنها آشناست به او وحی میکند. در سوره شعراء کلمات شاعر و وحی ذکر شدهاند. آگاهی و وسعت مطالعات شاعر بر کیفیت شعری که به او وحی میشود تاثیر میگذارد. شاعر آنچه به او وحی میشود را عینا بیان میکند. از این جهت شاعر همانند طوطی است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه طوطی وجود دارد. در توضیحات امیرخسرو دهلوی در ویکیپدیا بیان شده: «امیرخسرو به زبانهای فارسی، عربی، ترکی و سانسکریت چیرگی داشت و به سعدی هند معروف بود و او در اوایل حال به «سلطانی» و سپس به «طوطی» تخلص میکرد.» در مقاله کلمات زبان، فارسی، عربی، ترک، سعدی، هند، معروف، سلطان و طوطی و در قصیده ۱ فضولی کلمات زبان، سلطان و طوطی ذکر شدهاند. اشعار لزوما مطالب صحیحی را بیان نمیکنند؛ چون خداوند بر اساس دیدگاه و نظرات شاعر، شعر را وحی میکند و ممکن است دیدگاه شاعر اشتباه باشد. به عنوان مثال در قصیده ۱ حزین لاهیجی عبارت «یا لجاالهاربین» ذکر شده که به صلوات شعبانیه اشاره میکند. صلوات شعبانیه بیان میکند:
الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ
كه حصار محكم امتند و فريادرس بيچارگان و درماندگان و پناه گريختگان و نگهبان عصمت طلبان اند
در این صلوات به عصمت اشاره شده است. صلوات شعبانیه اشتباه و خطا است. اگر عبارت «صلوات شعبانیه خطا» را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۷۵ و ۴۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۷۵ و ۵۵۱۷ مشترک هستند. در سوره شعراء کلمه خطا وجود دارد. اگر عبارت «صلوات شعبانیه اشتباه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. ارقام عددهای ۴۵ و ۵۴ مشترک هستند. اگر عبارت «الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ اشتباه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵ میشود. در مقاله عدد ۲۳۵ ذکر شده است. ویلیام بلیک شاعر و نقاش بریتانیایی متولد سال ۱۷۵۷ میلادی است. در ویکیپدیا بیان شده «ترانههای معصومیت، مجموعه شعر، ترجمه محمدصادق رئیسی، چاپ اول، ۱۳۹۴، نشر سولار» اثر ویلیام بلیک است. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۳۴ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. تفاوت قرآن و شعرها این است که قرآن بر خلاف شعرها مطالب کاملا صحیحی را بیان کرده است. در نوشتار قرآن تحریفی صورت نگرفته اما معنا و مفهوم آیات تحریف شدهاند. به عنوان مثال در برخی از کشورها با تحریف معنا و مفهوم آیات قرآن دین را اجباری کردند. مثالی دیگر اینکه رژیم سپاه و خامنهای معنا و مفهوم آیه نور را تحریف کرده و عبارت نه شرقی و نه غربی را عامل نفاق و تفرقه قرار داده است. در قصیده ۱ حافظ کلمات نور، شرق، غرب، لامکان، خامه و شبیه و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات نور، مشرق، مغرب و لامکان و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در لمعات ۱ عراقی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی و در برگ ۲۱۵ کتاب الف و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمه مکان و در قصیده و قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه خامه و در آیه ۱۲۵ سوره آل عمران کلمه سپاه و در آیه ۱۲۵ سوره توبه کلمه نفاق و در آیه ۱۵۲ سوره زنان و در قصیده ۱ فضولی کلمه تفرقه وجود دارد. کلمات خامه و خامنهای شبیه هستند. در آیه نور منظور از عبارت نه شرقی و نه غربی لامکان است. برخی از آیات قرآن خاص زمان گذشته بوده و در شرایط کنونی کاربرد ندارند. برای حل این مشکل باید آیات را با حقوق بشر انطابق داد و آیات مغایر با حقوق بشر را کنار گذاشت. در بیت از قصیده ۱ عراقی بیان شده:
مجلس وعظ واعظ اسلام *** حل کن مشکلات قرآن را
حرف مقطعه المر و منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی بردهداری و نژادپرستی هستند. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده مطالبی در این خصوص بیان شده است. در نوشتار کتابهای مقدس تحریف گستردهای صورت گرفته است. کوچکترین اجزای تشکیل دهنده جهان مادی ذرات بنیادی هستند. ذرات به یکدیگر میپیوندند و موج را ایجاد میکنند. در مقاله کلمه پیوند و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات ذره و موج و در قصیده ۱ حافظ و در لمعات ۱ عراقی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ فضولی کلمه ذره و در مقاله کلمه بنیادی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۱۵۲۰ مولانا کلمه موج و در برگ ۲۱۵ کتاب زهیر کلمات انرژی و هوش و در مقاله کلمه هوشمند و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات ماده و انرژی و در برگهای ۱۲۵ و ۱۵۲ کتاب الف کلمه انرژی و در برگ ۱۵۲ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات انرژی و شعور و در برگ ۱۲۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات انرژی و شعور کیهانی وجود دارند. جهان مادی از ذرات، موج، ماده، انرژی و هوشمندی ساخته شده است. پل هگیس کارگردان فیلم «ذرهای آرامش» است. بوزون هیگز یکی از ذرات بنیادی است. کلمات هگیس و هیگز شبیه هستند. در مقاله مطلبی از توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا آمده که به پل هگیس اشاره میکند. بعد از ذرات بنیادی و خارج از جهان مادی، فضای تهی و لامکان و لازمان قرار دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در برگ ۱۵۲ کتاب الف و در برگ ۱۵۲ کتاب زهیر کلمه فضا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات فضا و تهی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه تهی و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات ذره و لامکان و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی عبارت زمان و مکان و در لمعات ۱ عراقی کلمه مکان ذکر شده است. در مستندهای استاد محمد علی طاهری درباره فضا این موضوع بیان شده است. این مستندها در یوتیوب استاد طاهری که آدرس آن در ادامه مقاله آمده قابل مشاهده هستند. در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمات استاد و تاریک و در برگ ۲۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ماده و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در شعر حمید الدین بلخی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در آیه ۱۲۵ سوره انعام و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه تاریک وجود دارد. در زیر آدرس مستندی از استاد طاهری با عنوان «۴- مستند ماده تاریک، انرژی تاریک و ویسکوزیته فضا - براساس تئوری محمدعلی طاهری» آمده که مدت زمان آن در نتیجه جستجوی گوگل ۳۷:۵۱ نشان داده میشود. استاد طاهری متولد سال ۱۳۷۵ قمری است. ارقام عددهای ۱۳۷۵ و ۳۷:۵۱ مشترک هستند. مدت زمان ویدئو اصلی با آنچه در نتیجه جستجوی گوگل نشان داده میشود. ۱ ثانیه تفاوت دارد. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. در مقاله به لوح زمرد اشاره شده است. در لوح زمرد بیان شده «هر چیزی که به وجود میآید به خاطر اراده آن یکتای ابدی است. تمام اشیای مادی از طریق متراکم کردن انرژی به وسیله آن یکتای ابدی جلوه گر میشوند.» طبق رابطه همارزی جرم و انرژی آلبرت اینشتین هر جسم ساکنی معادل مقداری انرژی است. آلبرت اینشتین متولد سال ۱۲۹۶ قمری است. در مقاله عدد ۱۲۹۶ ذکر شده است.
یقین سقراط
در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو کلمه کیمیا وجود دارد. در برگ ۱ کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئلیو و ساخت فرید سقراطی کلمه سقراطی ذکر شده است. در مقاله کلمات جام، زهر، آرامش و مرغ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات جام، آرام و مرغ و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات جام و مرغ و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل ۱ فرخی یزدی و در قصیده ۱ میلی و در شعر ۲ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱۵۲ خاقانی و در شعر ۱۵۲ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی کلمه مرغ یا ماکیان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات آرام و شاگرد و در برگ ۱۲۵ کتاب مکتوب کلمه شاگردان و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه شاگرد و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات آرامش و فراموش و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ شهریار کلمه فرامش و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۲ طبیب اصفهانی کلمه فراموش وجود دارد. در توضیحات سقراط در ویکیپدیا بیان شده: «وقتی سقراط جام زهر را سر کشید، در آرامش تمام به یکی از شاگردانش (کریتون) گفت: «کریتون، ما به آسکِلِپیوس یک ماکیان بدهکاریم، قربانی را فراموش نکن.» این را گفت و چشمهایش را فروبست.» این رفتار سقراط نشانه یقین سقراط به زندگی بعد از مرگ است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات یقین، زندگی و مرگ و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ خسرو و شیرین نظامی گنجوی و در شعر ۱ لیلی و مجنون جامی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در آیه ۱۵۲ سوره آل عمران و در قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی کلمه یقین و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمات یقین و زندگی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در آیه ۱۵۲ سوره اعراف و در برگهای ۱۲۵ و ۲۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها و در برگهای ۲۱۵ و ۲۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زندگی و در باب ۱ انجیل برنابا کلمه زندگانی و در قصیده ۱ جهان ملک خاتون کلمات زندگی و مرگ و در مقاله کلمه مرگ ذکر شده است. اگر عبارت «یقین سقراط» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴۰ میشود. در مقاله عدد ۵۴۰ ذکر شده است. جواد نوربخش تصحیح رساله حقّ الیقین شیخ محمود شبستری را انجام داده است. در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی عبارت گلشن راز وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده: «مثنوی گلشن راز مهمترین و مشهورترین کتاب منظوم محمود شبستری و دربردارنده اندیشههای عرفانی وی است.» در پست الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه زهر وجود دارد. پست الهی قمشهای برای تاریخ ۲۴/۸/۱۴۰۲ است. مختصات ارتفاع صورت فلکی ماکیان ۴۲۱۰۴۸ است. ارقام عددهای ۲۴/۸/۱۴۰۲ و ۴۲۱۰۴۸ مشترک هستند. درخشندگی درخشانترین ستاره صورت فلکی ماکیان (ذنب) ۲۵/۱ قدر است. در آیه نور کلمات ستاره و درخشان و در غزل ۱۵۲ حافظ کلمه بدرخشید و در برگ ۱۵۲ کتاب والکیریها کلمه درخشید وجود دارد. ارقام عددهای ۲۵/۱ و ۱۵۲ مشترک هستند. در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه هوش و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره غزل ۳۵۲ سعدی در سایت گنجور کلمه درخشان وجود دارد. اگر جمله سقراط را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۲۵ میشود. در ابتدای مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. بین عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ و ۱۰۳۲۵ چهار رقم مشترک هستند. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «یکی از معانی که از این جمله برداشت شدهاست، این است که انسان هرگز نمیتواند چیزی را به یقین بداند. پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که اگر هیچ نمیتواند بداند، پس چگونه میداند که هیچ چیز نمیداند؟ برخی این تعبیر را تحت عنوان پارادوکس سقراط، نوعی پارادوکس دروغگو برشمردهاند. اما حالت دیگر این است که گفته شود منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمیتواند چیزی راجع به جهان خود را به یقین بداند، اما از احوال درونی خود به یقین میتواند معرفت یابد؛ پس میتواند بگوید که راجع به جهان به یقین چیزی نمیداند و تناقضی پیش نمیآید. همچنین میتواند به این منظور باشد که انسان هرچقدر هم که بداند باز هم چیزهایی هستند که هنوز کشف نشدهاند، و تعداد این چیزهای کشف نشده بسیار زیاد است؛ یعنی ما هرچقدر هم که بدانیم در مقابل چیزی که نمیدانیم بسیار بسیار ناچیز است.» منظور سقراط مورد سوم بوده است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «تعبیر دیگری که از سخن سقراط ممکن است، این است که منظور او این بوده که او علم ناچیزی دارد، آنقدر ناچیز که در برابر مجهولات او این علم صفر است. چنان که در شرح محاکمه سقراط آمده که سقراط میگوید که یکبار از معبد دلفی درباره داناترین افراد پرسیدهاند و پاسخ آمده که سقراط داناترین است. سقراط خود از این بابت مبهوت و متحیّر است؛ زیرا او میداند که دانشی ندارد؛ و خدا نیز ممکن نیست دروغ بگوید. او سرانجام به این نتیجه میرسد که «فقط خدا داناست.» با این حساب چرا خدا سقراط را داناترین آدمیان دانستهاست؟ سقراط پاسخ میدهد که منظور خدا شخص سقراط نیست، بلکه خدا نام سقراط را برای مثال به کار بردهاست؛ مانند اینکه بگوید «کسی داناست که مانند سقراط بداند که داناییاش هیچ ارزشی ندارد.»» در مقاله آیه نور آمده که بیان میکند خدا به همه چیز داناست. منظور سقراط این بوده که دانایی ارزشمند است؛ اما دانایی بشر در برابر دانایی بینهایت خداوند نزدیک به صفر است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا ابیات زیر از خیام آمده که بیانگر این موضوع هستند. در مقاله به خیام اشاره شده است.
هرگز دل من ز علم محروم نشد *** کم ماند ز اسرار که معلوم نشد (خیام)
هفتادو دو سال فکر کردم شب و روز *** معلومم شد که هیچ معلوم نشد (خیام)
در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «البته ممکن است از نادانی در بالا اشتباه برداشت شود، در بالا منظور از «هیچ» یا «نادانی» آن است که آنقدر نادانستهها بسیار است که دانستههای ما تقریباً چیزی نیست هرکس همین را بداند که نمیداند (چه قدر نمیداند، چون میل به ندانستن (کامل) دارد، چنین میآید که نمیداند) خود ارزشمند است چنان که ابن سینا میگوید با این که دل یک موی (بسیار ناچیز) را شکافت (بسیار به دانستن پرداخت) اما حتی یک موی را هم نتوانست کاملاً بداند یا خیام که میگوید با همه پیگیریهایش برای یادگیری علم (گرچه دانش، علم نیست ولی علم، دانش است) هیچچیز یاد نگرفت. (چون مقدار دانستههایش به صفر میل دارد، هیچ میآید.)» در مقاله به ابن سینا اشاره شده است.
یوحنا(ع) از حواریون مسیح(ع)
در ویکیپدیا بیان شده که نماد یوحنا(ع) کتاب، جام، عقاب و دیگ است. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در مقاله کلمات کتاب و جام و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو و در برگ ۲۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه عقاب و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان کلمات جام و دیگ و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا کلمه دیگ وجود دارد. در مقاله به اصحاب کهف و یوحنا(ع) اشاره شده است. اصحاب کهف در شهر افسوس ترکیه بودند. در توضیحات یوحنا(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «به نظر میرسد که اورشلیم، چند سالی جای سکونت اصلی یوحنا بوده باشد. بر اساس روایتی معتبر، او سالهای پایانی عمر را در افسوس گذراند» و در باب ۵۸ انجیل برنابا کلمه یوحنا و در باب ۱ انجیل مرقس و در مقاله کلمات یوحنا، اورشلیم، پایان و عمر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات پایانی و عمر و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در باب ۱۹۰ انجیل برنابا کلمه افسوس و در قطعه ۱ خاقانی کلمات حواری، ساکن و اصل وجود دارد. در مقاله به سوره صف اشاره شده است. در سوره صف به حواریون اشاره گردیده است. اگر عبارت «یوحنا(ع) از حواریون مسیح(ع)» را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۸ و ۹۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۱۸ و ۹۱ ذکر شدهاند. آیه ۳:۵۲ قرآن (سوره آل عمران) بیان میکند: «هنگامي كه عيسي از آنان احساس كفر (و مخالفت) كرد، گفت: كيست كه ياور من به سوي خدا (براي تبليغ آيين او) گردد؟ حواريان (شاگردان مخصوص او) گفتند: ما ياوران خداييم، به خدا ايمان آورديم، و تو (نيز) گواه باش كه ما اسلام آوردهايم.» در این آیه و در آیه ۲ سوره اعراف که به آن اشاره گردید کلمه تبلیغ و در برگ ۲۵۱ کتاب زهیر کلمات تبلیغات و مقاله ذکر شدهاند. لطفا ۲ کتاب نور و نشانهها و مقالههایی که آدرس آنها در ادامه آمده را مطالعه فرمایید و در صورت تمایل به اشتراک بگذارید. مقالهها در سایت تریبون رادیو زمانه قرار دارند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه زمانه وجود دارد.
آدرس دانلود فایل فشرده پیدیاف مقالهها
https://drive.google.com/file/d/1X5ck-iy3dqp-PjzysPILRZOW5b-X5VN9/view?usp=sharing
آدرس دانلود فایل فشرده پیدیاف کتاب نور، کتاب نشانهها و مقالهها
https://drive.google.com/file/d/19eYpxNENpNbQ6MyDMlNgkgJod5kEVDOz/view?usp=share_link
آدرس چند مقاله درباره کتاب نور و کتاب نشانهها در سایتهای رادیو زمانه و بلاگ اسپات
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/d92580
https://noorvaneshaneha.blogspot.com/p/blog-page_8.html
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز
به نام خداوندِ جان آفرین *** حکیمِ سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزشپذیر
عزیزی که هر کز درش سر بتافت *** به هر در که شد هیچ عزّت نیافت
سر پادشاهان گردنفراز *** به درگاه او بر زمینِ نیاز
نه گردنکشان را بگیرد به فور *** نه عذرآوران را براند به جور
وگر خشم گیرد ز کردارِ زشت *** چو بازآمدی ماجرا درنوشت
اگر با پدر جنگ جوید کسی *** پدر بیگمان خشم گیرد بسی
وگر خویش راضی نباشد ز خویش *** چو بیگانگانش براند ز پیش
وگر بنده چابک نباشد به کار *** عزیزش ندارد خداوندگار
وگر بر رفیقان نباشی شفیق *** به فرسنگ بگریزد از تو رفیق
وگر ترکِ خدمت کند لشکری *** شود شاهِ لشکرکُش از وی بری
ولیکن خداوندِ بالا و پست *** به عصیان، درِ رزق بر کس نبست
دو کونش یکی قطره از بحرِ علم *** گنه بیند و پرده پوشد به حلم
ادیمِ زمین، سفره عام اوست *** بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
اگر بر جفاپیشه بشتافتی *** که از دست قهرش امان یافتی؟
بری ذاتش از تهمتِ ضد و جنس *** غنی، ملکش از طاعتِ جن و انس
پرستارِ امرش همه چیز و کس *** بنیآدم و مرغ و مور و مگس
چنان پهن خوان کرم گسترد *** که سیمرغ در قاف قسمت خورد
لطیف کرمگستر کارساز *** که دارای خَلق است و دانای راز
مر او را رسد کبریا و منی *** که ملکش قدیم است و ذاتش غنی
یکی را به سر بر نهد تاج بخت *** یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
کلاهِ سعادت یکی بر سرش *** گلیمِ شقاوت یکی در برش
گلستان کند آتشی بر خلیل *** گروهی به آتش بَرَد ز آب نیل
گر آن است، منشورِ احسان اوست *** ور این است، توقیعِ فرمان اوست
پسِ پرده بیند عملهای بد *** هم او پرده پوشد به آلای خَوْد
به تهدید اگر برکشد تیغِ حکم *** بمانند کروبیان صُمّ و بکم
وگر دردهد یک صلای کرم *** عزازیل گوید نصیبی برم
به درگاهِ لطف و بزرگیش بر *** بزرگان نهاده بزرگی ز سر
فروماندگان را به رحمت قریب *** تضرعکنان را به دعوت مجیب
بر احوالِ نابوده، علمش بصیر *** به اسرارِ ناگفته، لطفش خبیر
به قدرت، نگهدارِ بالا و شیب *** خداوندِ دیوانِ روزِ حسیب
نه مستغنی از طاعتش پشت کس *** نه بر حرف او جای انگشت کس
قدیمی نکوکارِ نیکی پسند *** به کلک قضا در رحم نقشبند
ز مشرق به مغرب مه و آفتاب *** روان کرد و بنهاد گیتی بر آب
زمین از تبِ لرزه آمد ستوه *** فروکوفت بر دامنش میخِ کوه
دهد نطفه را صورتی چون پری *** که کردهست بر آب صورتگری؟
نهد لعل و پیروزه در صلبِ سنگ *** گل لعل در شاخ پیروزه رنگ
ز ابر افکند قطرهای سویِ یَم *** ز صلب افکند نطفهای در شکم
از آن قطره لولوی لالا کند *** وز این، صورتی سروبالا کند
بر او علم یک ذره پوشیده نیست *** که پیدا و پنهان به نزدش یکیست
مهیاکنِ روزیِ مار و مور *** اگر چند بیدستوپایاند و زور
به امرش وجود از عدم نقش بست *** که داند جز او کردن از نیست، هست؟
دگر ره به کتمِ عدم در برد *** وز آنجا به صحرای محشر برد
جهان مُتَفِّق بر الهیتش *** فرومانده از کُنهِ ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت *** بصر منتهای جمالش نیافت
نه بر اوجِ ذاتش پرد مرغِ وهم *** نه در ذیلِ وصفش رسد دستِ فهم
در این ورطه کشتی فرو شد هزار *** که پیدا نشد تختهای بر کنار
چه شبها نشستم در این سِیر، گم *** که دِهشَت گرفت آستینم که قُم
محیط است علم مَلِک بر بسیط *** قیاس تو بر وی نگردد محیط
نه ادراک در کُنهِ ذاتش رسید *** نه فکرت به غورِ صفاتش رسید
توان در بلاغت به سَحبان رسید *** نه در کُنهِ بیچون سُبحان رسید
که خاصان در این ره فَرَس راندهاند *** به لااحصی از تک فروماندهاند
نه هر جای مرکب توان تاختن *** که جاها سپر باید انداختن
وگر سالکی مَحرمِ راز گشت *** ببندند بر وی در بازگشت
کسی را در این بزم ساغر دهند *** که داروی بیهوشیاش دَردهند
یکی باز را دیده بردوختهست *** یکی دیدهها باز و پر سوختهست
کسی ره سوی گنج قارون نَبُرد *** وگر بُرد، ره باز بیرون نبرد
بمردم در این موج دریای خون *** کز او کس نبردهست کشتی برون
اگر طالبی کاین زمین طی کنی *** نخست اسبِ بازآمدن پی کنی
تأمل در آیینه دل کنی *** صفایی بهتدریج حاصل کنی
مگر بویی از عشق مستت کند *** طلبکارِ عهدِ الستت کند
به پای طلب ره بدان جا بری *** وز آنجا به بالِ محبت پری
بِدَرَّد یقین پردههای خیال *** نماند سراپرده إلّا جلال
دگر مرکبِ عقل را پویه نیست *** عنانش بگیرد تَحَیَّر که بیست
در این بحر جز مردِ راعی نرفت *** گم آن شد که دنبال داعی نرفت
کسانی کز این راه برگشتهاند *** برفتند بسیار و سرگشتهاند
خلاف پیمبر کسی ره گزید *** که هرگز به منزل نخواهد رسید
مپندار سعدی که راه صفا *** توان رفت جز بر پی مصطفی
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سرآغاز
شنیدم که در وقت نزع روان *** به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطرنگهدار درویش باش *** نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس *** چو آسایش خویش جویی و بس
نیاید به نزدیک دانا پسند *** شبان خفته و گرگ در گوسفند
برو پاس درویش محتاج دار *** که شاه از رعیّت بوَد تاجدار
رعیّت چو بیخند و سلطان درخت *** درخت، ای پسر، باشد از بیخ سخت
مکُن تا توانی دل خلق ریش *** وگر میکُنی میکَنی بیخ خویش
اگر جادهای بایدت مستقیم *** ره پارسایان امید است و بیم
طبیعت شود مرد را بخردی *** به امّید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی *** در اقلیم و مُلکش پنه یافتی
که بخشایش آرَد بر امّیدوار *** به امّید بخشایش کردگار
گزند کسانش نیاید پسند *** که ترسد که در مُلکش آید گزند
وگر در سرشت وی این خوی نیست *** در آن کشور آسودگیبوی نیست
اگر پایبندی رضا پیش گیر *** وگر یکسواری سر خویش گیر
فراخی در آن مرز و کشور مخواه *** که دلتنگ بینی رعیّت ز شاه
ز مستکبران دلاور بترس *** از آن کاو نترسد ز داور بترس
دگر کشور آباد بیند به خواب *** که دارد دل اهل کشور خراب
خرابی و بدنامی آید ز جور *** رسد پیشبین این سخن را به غور
رعیّت نشاید به بیداد کُشت *** که مر سلطنت را پناهند و پشت
مراعات دهقان کن از بهر خویش *** که مزدور خوشدل کند کار بیش
مروّت نباشد بدی با کسی *** کز او نیکویی دیده باشی بسی
شنیدم که خسرو به شیرویه گفت *** در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت
بر آن باش تا هرچه نیّت کنی *** نظر در صلاح رعیّت کنی
الا تا نپیچی سر از عدل و رای *** که مردم ز دستت نپیچند پای
گریزد رعیّت ز بیدادگر *** کُنَد نام زشتش به گیتی سمر
بسی برنیاید که بنیاد خوَد *** بکَند آن که بنهاد بنیاد بد
خرابی کُنَد مرد شمشیرزن *** نه چندان که دود دل طفل و زن
چراغی که بیوهزنی برفروخت *** بسی دیده باشی که شهری بسوخت
از آن بهرهورتر در آفاق کیست *** که در ملکرانی به انصاف زیست
چو نوبت رسد زین جهان غربتش *** ترحّم فرستند بر تربتش
بد و نیک مردم چو میبگذرند *** همان به که نامت به نیکی برند
خداترس را بر رعیّت گمار *** که معمار مُلک است پرهیزگار
بداندیش توست آن و خونخوار خلق *** که نفع تو جوید در آزار خلق
ریاست به دست کسانی خطاست *** که از دستشان دستها بر خداست
نکوکارپرور نبیند بدی *** چو بد پروری خصم خون خودی
مکافات موذی به مالش مکُن *** که بیخش برآورد باید ز بن
مکُن صبر بر عامل ظلمدوست *** که از فربهی بایدش کَند پوست
سر گرگ باید هم اوّل بُرید *** نه چون گوسفندان مردم دَرید
چه خوش گفت بازارگانی اسیر *** چو گِردش گرفتند دزدان به تیر
چو مردانگی آید از رهزنان *** چه مردان لشکر، چه خیل زنان
شهنشه که بازارگان را بخَست *** در خیر بر شهر و لشکر ببَست
کی آنجا دگر هوشمندان روند *** چو آوازه رسم بد بشنوند؟
نکو بایدت نام و نیکی قبول *** نکو دار بازارگان و رسول
بزرگان مسافر به جان پرورند *** که نام نکویی به عالم برند
تبه گردد آن مملکت عنقریب *** کز او خاطرآزرده آید غریب
غریبآشنا باش و سیّاحدوست *** که سیّاح جلّاب نام نکوست
نکو دار ضیف و مسافر عزیز *** وز آسیبشان بر حذر باش نیز
ز بیگانه پرهیز کردن نکوست *** که دشمن توان بود در زیِّ دوست
غریبی که پر فتنه باشد سرش *** میازار و بیرون کن از کشورش
تو گر خشم بر وی نگیری رواست *** که خود خوی بد دشمنش در قفاست
وگر پارسی باشدش زاد و بوم *** به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
هم آنجا امانش مده تا به چاشت *** نشاید بلا بر دگر کس گماشت
که گویند برگشته باد آن زمین *** کز او مردم آیند بیرون چنین
قدیمان خود را بیفزای قدر *** که هرگز نیاید ز پرورده غدر
چو خدمتگزاریت گردد کهُن *** حق سالیانش فرامش مکُن
گر او را هرم دست خدمت ببست *** تو را بر کرم همچنان دست هست
شنیدم که شاپور دم درکشید *** چو خسرو به رسمش قلم درکشید
چو شد حالش از بینوایی تباه *** نبشت این حکایت به نزدیک شاه
چو بذل تو کردم جوانی خویش *** به هنگام پیری مرانم ز پیش
عمل گر دهی مرد منعم شناس *** که مفلس ندارد ز سلطان هراس
چو مفلس فروبُرد گردن به دوش *** از او برنیاید دگر جز خروش
چو مشرف دو دست از امانت بداشت *** بباید بر او ناظری بر گماشت
ور او نیز درساخت با خاطرش *** ز مشرف عمل برکن و ناظرش
خداترس باید امانتگزار *** امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید از داور اندیشناک *** نه از رفع دیوان و زجر و هلاک
بیفشان و بشمار و فارغ نشین *** که از صد یکی را نبینی امین
دو همجنس دیرینه را همقلم *** نباید فرستاد یک جا به هم
چه دانی که همدست گردند و یار *** یکی دزد باشد، یکی پردهدار
چو دزدان ز هم باک دارند و بیم *** روَد در میان کاروانی سلیم
یکی را که معزول کردی ز جاه *** چو چندی برآید ببخشش گناه
برآوردن کام امّیدوار *** به از قید بندی شکستن هزار
نویسنده را گر ستون عمل *** بیفتد، نبُرَّد طناب امل
به فرمانبران بر شه دادگر *** پدروار خشم آورد بر پسر
گهش میزند تا شود دردناک *** گهی میکُند آبش از دیده پاک
چو نرمی کنی خصم گردد دلیر *** وگر خشم گیری شوند از تو سیر
درشتی و نرمی به هم در به است *** چو رگزن که جرّاح و مرهمنه است
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش *** چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش
نیامد کس اندر جهان کاو بماند *** مگر آن کز او نام نیکو بماند
نمرد آن که مانَد پس از وی به جای *** پل و خانی و خان و مهمانسرای
هر آن کاو نماند از پسش یادگار *** درخت وجودش نیاورد بار
وگر رفت و آثار خیرش نماند *** نشاید پس مرگش الحمد خواند
چو خواهی که نامت بود جاودان *** مکُن نام نیک بزرگان نهان
همین نقش برخوان پس از عهد خویش *** که دیدی پس از عهد شاهان پیش
همین کام و ناز و طرب داشتند *** به آخر برفتند و بگذاشتند
یکی نام نیکو ببُرد از جهان *** یکی رسم بد ماند از او جاودان
به سمع رضا مشنو ایذای کس *** وگر گفته آید به غورش برس
گنهکار را عذر نسیان بنه *** چو زنهار خواهند زنهار ده
گر آید گنهکاری اندر پناه *** نه شرط است کُشتن به اوّل گناه
چو باری بگفتند و نشنید پند *** بده گوشمالش به زندان و بند
وگر پند و بندش نیاید بکار *** درختی خبیث است بیخش برآر
چو خشم آیدت بر گناه کسی *** تأمل کنش در عقوبت بسی
که سهل است لعل بدخشان شکست *** شکسته نشاید دگرباره بست
سعدی » مجالس پنجگانه » شماره ۱ - مجلس اول
الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم *** فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم
شکر آن خدایی را که او هست آفریدهست از عدم *** پس کرد پیدا بر عدم انوار اسرار قدم
ما زال فی آزاله معززا بجلاله *** مستغنیا بکماله لا بالعبید و بالخدم
مأوای هر آواره او بیچارگان را چاره او *** دلدار هر غمخواره او غفار هر صاحب ندم
بهر العقول ظهوره سحر القلوب حضوره *** نور النواظر نوره سهر النفوس بما وسم
درد و غمش مهمان دل نام لطیفش جان دل *** دل زان او او زان دل گر عاشقی در نه قدم
والی علی احبابه اصناف لطف احسانه *** یا سوء کام بلایه بمراسم الکرم الاعم
درویش او را نام نه گر چاشت باشد شام نه *** وندر دلش آرام نه از مهر بر جانش رقم
وافی الحجی عرفانه ما ضلّ فی فردانه *** سبحانه سبحانه ضاق المنی فاق الامم
از هر چه گویم برتری وز هر چه خواهم بهتری *** وز آنچه دانم مهتری ای جان جانها لاجرم
نعت النبی المصطفی لمّا عفی رسم الصفا *** تهدی به اوصافنا برشاده سبل الاعم
ای قوت دلها گفت او مهر هدی بر کفت او *** ما نام قلبی جفت او فخر عرب نور عجم
صلی علیه الله ما ضائت مصابیح السما *** بل زاد خیراً کانما الحی به خیر الامم
عقل آشنای کوی او دل خیربادی سوی او *** جانها فدای روی او او محتشم او محترم
در خبر است از آن مقتدای زمره حقیقت و از آن پیشوای لشکر طریقت، و از آن نگین خاتم جلال، و از آن جوهر عنصر کمال، و از آن اطلسپوشِ والضحی، و از آن قصببندِ واللیل اذا سجی، و از آن طیلساندارِ ولسوف یعطیک ربک فترضی، آن صاحبخبر و للاخرة خیر لک من الاولی، آن مهتری که اگر حرمت برکت قدم او نبودی راه دین از خاک کفر پاک نگشتی، الیوم اکملت لکم دینکم، آن سروری که اگر هیبت دست او نبودی قبای ماه چاک نگشتی که اقتربت الساعة و انشق القمر،
به از این بشنو: آدم ِ صفی خلعتِ صفوت از او یافت، ادریس با تدریس رفعت از او گرفت، روح پر فتوح در قالب نوح به عزت او درآمد، طیلسان صعود بر سر هود او کشید، کمر شمشیر خِلّت بر میان خلیل او بست، منشور امارت به نام اسماعیل او نبشت، خاتم مملکت در انگشت سلیمان او کرد، نعلین قربت در پای موسی او کرد، عمامه رفعت بر سر عیسی او نهاد.
این مهتر و این بهتر و این سیّد و این سرور که شمهای از نعت او شنیدی چنین میفرماید: من جاوَز اربعین سنةً فلم یغلب خیره بشره فلیتجهز الی النّار. یعنی هر آن کس که در این سرای فتور و متاع غرور که تو او را دنیا میخوانی سال او به چهل برسد و خیر او بر شر او غالب نگردد و طاعت او بر معصیت راجح نیاید، او را بگوی که رخت برگیر و راه دوزخ گیر. عظیم وعیدی و بزرگ تهدیدی که مر عاصیان امت احمد راست. عمر عزیز خود را به حبهای حرام فروخته، و خرمن بر آتش معصیت سوخته، و بیقیمت به قیامت آمده. دلیل این کلمه را مثالی بگویم و درّی ثمین از دریای خاطر بجویم.
آن شمع را دیدهای که در لگن برافروختهاند و محبت او در دل اندوخته، و طایفهای به گرد او درآمده و حاضران مجلس با او خوش برآمده، هر کس به مراعات او کمر بسته، و او بر بالای طشت چون سلطان نشسته، که ناگاه صبح صادق بدمد، همین طایفه بینی که دم در دمند، و به تیغ و کارد گردنش بزنند. از ایشان سؤال کنند که ای عجب! همه شب طاعت او را داشتید چه شد که امروز فرو گذاشتید؟ همان طایفه گویند که شمع به نزدیک ما چندان عزیز بود که خود را میسوخت، و روشنایی جهت ما میافروخت اکنون چون صبح صادق تاج افق بر سر نهاد و شعاع خود به عالم داد شمع را دیگر قیمت نباشد و ما را با او نسبت نه.
پس ای عزیز من! این سخن را به مجاز مشنو که خواجگی دنیا بر مثال آن شمع برافروخته است و طایفهای که به گرد او در آمدهاند عیال و اطفال و خدم و حشم اویند، هر یکی به نوعی در مراعات او میپویند و سخن بر مراد او میگویند، که ناگاه صبح صادقِ اجل بدمد و تندباد قهر مرگ بوزد، خواجه را بینی که در قبضه ملکالموت گرفتار گردد، و از تخت مراد بر تخته نامرادی افتد. چون به گورستانش برند اطفال و عیال و بنده و آزاد به یکبار از وی اعراض کنند، از ایشان پرسند که چرا به یکبار روی از خواجه بگردانیدند، گویند خواجه را به نزدیک ما چندان عزّت بود که شمعصفت خود را در لگن دنیا میسوخت، و دانگانه از حلال و حرام میاندوخت، عمر نفیس خود را در معرض تلف میانداخت، و مال و منال از جهت ما خزینه میساخت، اکنون تندباد خزان احزان بیخ عمرش از زمین زندگانی برکند و دست خواجه از گیر و دار کسب و کار فروماند، ما را با او چه نسبت و او را با ما چه مصلحت؟
آوردهاند که در باغی بلبلی بر شاخ درختی آشیانه داشت. اتفاقاً موری ضعیف در زیر آن درخت وطن ساخته و از بهر چند روزه مقام و مسکنی پرداخته. بلبل شب و روز گرد گلستان در پرواز آمده و بربطِ نغماتِ دلفریب در ساز آورده. مور به جمع نفحات لیل و نهار مشغول گشته، و هزاردستان در چمن باغ به آواز خویش غره شده. بلبل با گل رمزی میگفت و باد صبا در میان غمزی میکرد. چون این مور ضعیف ناز گل و نیاز بلبل مشاهده میکرد، به زبان حال میگفت: از این قیل و قال چه گشاید؟ کار در وقت دیگر پدید آید.
چون فصل بهار برفت و موسم خزان درآمد، خار جای گل بگرفت، و زاغ در مقام بلبل نزول کرد. باد خزان در وزیدن آمد، و برگ از درخت ریزیدن گرفت. رخساره برگ زرد شد، و نفس هوا سرد گشت. از کُلهِ ابر دُر میریخت، و از غربیل هوا کافور میبیخت. ناگاه بلبل در باغ آمد، نه رنگ گل دید و نه بوی سنبل شنید. زبانش با هزاردستان لال بماند، نه گل که جمال او بیند و نه سبزه که در کمال او نگرد. از بیبرگی طاقت او طاق شد، و از بینوایی از نوا باز ماند. فرو مانده با یادش آمد که آخر نه روزی موری در زیر این درخت خانه داشت و دانه جمع میکرد، امروز حاجت به درِ او برم و به سبب قرب دار و حق جوار چیزی طلبم.
بلبل گرسنه ده روز، پیشِ مور به دریوزه رفت. گفت: ای عزیز! سخاوت نشان بختیاری است و سرمایه کامکاری، من عمر عزیز به غفلت میگذاشتم، تو زیرکی میکردی و ذخیره میاندوختی، چه شود اگر امروز نصیبی از آن کرامت کنی؟ مور گفت: تو شب و روز در قال بودی و من در حال، تو لحظهای به طراوت گل مشغول بودی و دمی به نظاره بهار مغرور، نمیدانستی که هر بهاری را خزانی و هر راهی را پایانی باشد.
ای عزیزان! قصه بلبل بشنوید و صورت حال خود بدان جمله حمل کنید، و بدانید که هر حیاتی را مماتی از پی است، و هر وصالی را فراقی در عقب، صاف حیات بیدُرد نیست، اطلس بقا بی بُردِ فنا نه، اگر قدم در راه طاعت مینهید ان الابرار لفی نعیم برخوانید که جزای شماست، و اگر رخت در کوی معصیت میکشید و ان الفجّار لفی جَحیم برخوانید که سزای شماست. در بهار دنیا چون بلبل غافل مباشید و در مزرعه دنیا به زراعت اطاعت اجتهاد نمایید که الدنیا مزرعة الاخرة تا چون صرصر خزان موت در رسد، چون مور با دانههای عمل صالح به سوراخ گور در آیید. کارتان فرمودهاند، بیکار مباشید تا در آن روزها که شهباز اذا وقعت الواقعة پرواز کند و پر و بال لیس لوقعتها کاذبة باز کند، و کوس القارعه بجنباند از تبش آفتاب قیامت مغزها در جوش آید، و از هیبت نفخه صور دلها در خروش، معذور باشی و پشت دست تحسّر به دندان تحیّر نبری که چنین روزی در پیش داری و جهد کنی که در این ده روزه مهلت زوادهای حاصل کنی و ذخیرهای بنهی که روز قیامت روزی باشد که خلایق زمین و ملائکه آسمان متحیر و متفکر باشند، و انبیا لرزان و اولیا ترسان و مقربان و حاضران مستعان.
گر به محشر خطاب قهر کند *** انبیا را چه جای معذرت است
پرده از روی لطف گو بردار *** کاشقیا را امید مغفرت است
اگر امروز از مزرعه دنیا توشه برداری فردا به بهشت باقی فرود آیی.
کسی گوی دولت ز دنیا بَرَد *** که با خود نصیبی به عقبی برد
ترجیع بند ۱ مولانا
هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا *** هم شیوه خوش هم میوه خوش هم لطف تو خوش هم جفا
ای صورت عشق ابد وی حسن تو بیرون ز حد *** ای ماه روی سروقد ای جانفزای دلگشا
ای جان باغ و یاسمین ای شمع افلاک و زمین *** ای مستغاث العاشقین ای شهسوار هل اتی
ای خوان لطف انداخته و با لئیمان ساخته *** طوطی و کبک و فاخته گفته ترا خطبه ثنا
ای دیده خوبان چین در روی تو نادیده چین *** دامن ز گولان در مچین مخراش رخسار رضا
ای خسروان درویش تو سرها نهاده پیش تو *** جمله ثنا اندیش تو ای تو ثناها را سزا
ای صبر بخش زاهدان اخلاص بخش عابدان *** وی گلستان عارفان در وقت بسط و التقا
با عاشقانم جفت من امشب نخواهم خفت من *** خواهم دعا کردن ترا ای دوست تا وقت دعا
دارم رفیقان از برون دارم حریفان درون *** در خانه جوقی دلبران بر صفه اخوان صفا
بند ۱
ای رونق باغ و چمن ای ساقی سرو و سمن *** شیرین شدست از تو دهن ترجیع خواهم گفت من
تنها به سیران میروی یا پیش مستان میروی *** یا سوی جانان میروی باری خرامان میروی
در پیش چوگان قدر گویی شدم بیپا و سر *** برگیر و با خویشم ببر گر سوی میدان میروی
از شمس تنگ آید ترا مه تیره رنگ آید ترا *** افلاک تنگ آید ترا گر بهر جولان میروی
بس نادره یار آمدی بس خواب دلدار آمدی *** بس دیر و دشوار آمدی بس زود و آسان میروی
ای دلبر خورشیدرو وی عیسی بیمارجو *** ای شاد آن قومی که تو در کوی ایشان میروی
تو سر به سر جانی مگر یا خضر دورانی مگر *** یا آب حیوانی مگر کز خلق پنهان میروی
ای قبله اندیشهها شیر خدا در بیشهها *** ای رهنمای پیشهها چون عقل در جان میروی
گه جام هش را میبرد پرده حیا برمیدرد *** گه روح را گوید خرد: چون سوی هجران میروی
هجران چه هرجا که تو گردی برای جستوجو *** چون ابر با چشمان تر با ماه تابان میروی
بند ۲
ای نور هر عقل و بصر روشنتر از شمس و قمر *** ترجیع سوم را نگر نیکو برو افگن نظر
یک مسئله میپرسمت ای روشنی در روشنی *** آن چه فسون در می دمی غم را چو شادی میکنی
خود در فسون شیرین لبی مانند داود نبی *** آهن چو مومی میشود بر می کنیش از آهنی
نی بلک شاه مطلقی به گلبرک ملک حقی *** شاگرد خاص خالقی از جمله افسونها غنی
تا من ترا بشناختم بس اسب دولت تاختم *** خود را برون انداختم از ترسها در ایمنی
هر لحظهای جان نوم هردم به باغی میروم *** بیدست و بیدل میشوم چون دست بر من میزنی
نی چرخ دانم نی سها نی کاله دانم نی بها *** با اینک نادانم مها دانم که آرام منی
ای رازق ملک و ملک وی قطب دوران فلک *** حاشا از آن حسن و نمک که دل ز مهمان برکنی
خوش ساعتی کان سرو من سرسبز باشد در چمن *** وز باد سودا پیش او چون بید باشم منثنی
لاله بخون غسلی کند نرگس به حیرت برتند *** غنچه بیندازد کله سوسن فتد از سوسنی
بند ۳
ای ساقی بزم کرم مست و پریشان توم *** وی گلشن و باغ ارم امروز مهمان توم
آن چشم شوخش را نگر مست از خرابات آمده *** در قصد خون عاشقان دامن کمر اندر زده
سوگند خوردست آن صنم کین باده را گردان کنم *** یک عقل نگذارم بمی در والد و در والده
زین بادهشان افسون کنم تا جمله را مجنون کنم *** تا تو نیابی عاقلی در حلقه آدم کده
لیلی ما ساقی جان مجنون او شخص جهان *** جز لیلی و مجنون بود پژمرده و بیفایده
از دست ما یا میبرد یا رخت در لاشی برد *** از عشق ما جان کی برد گر مصطبه گر معبده
گر من نبینم مستیت آتش زنم در هستیت *** بادهت دهم مستت کنم با گیر و دار و عربده
بگذشت دور عاقلان آمد قران ساقیان *** بر ریز یک رطل گران بر منکر این قاعده
آمد بهار و رفت دی آمد اوان نوش و نی *** آمد قران جام و می بگذشت دور مایده
رفت آن عجوز پردغل رفت آن زمستان و وحل *** آمد بهار و زاد ازو صد شاهد و صد شاهده
بند ۴
ترجیع کن هین ساقیا درده شرابی چون بقم *** تا گرم گردد گوشها من نیز ترجیعی کنم
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱ - پادشاهی جمشید هفتصد سال بود
گرانمایه جمشید فرزند او *** کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد بر آن تخت فرّخ پدر *** به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فرّ شاهنشهی *** جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری *** به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی *** فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرّه ایزدی *** همم شهریاری همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم *** روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد *** در نام جستن به گردان سپرد
به فرّ کیی نرم کرد آهنا *** چو خود و زره کرد و چون جوشنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان *** همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج *** ببرد و از این چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشه جامه کرد *** که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتّان و ابریشم و موی قز *** قصب کرد پر مایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن *** به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن *** گرفتند از او یکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد *** زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشهور گرد کرد *** بدین اندرون نیز پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیاش *** به رسم پرستندگان دانیاش
جدا کردشان از میان گروه *** پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان *** نوان پیش روشن جهاندارشان
صفی بر دگر دست بنشاندند *** همی نام نیساریان خواندند
کجا شیر مردان جنگ آورند *** فروزنده لشکر و کشورند
کز ایشان بود تخت شاهی به جای *** و ز ایشان بود نام مردی به پای
بسودی سه دیگر گره را شناس *** کجا نیست از کس بر ایشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند *** به گاه خورش سرزنش نشنوند
ز فرمان تنآزاده و ژندهپوش *** ز آواز پیغاره آسوده گوش
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی *** بر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد *** که آزاده را کاهلی بنده کرد
چهارم که خوانند اهتوخوشی *** همان دستورزان ابا سرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود *** روانشان همیشه پر اندیشه بود
بدین اندرون سال پنجاه نیز *** بخورد و بورزید و بخشید چیز
از این هر یکی را یکی پایگاه *** سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازه خویش را *** ببیند بداند کم و بیش را
بفرمود پس دیو ناپاک را *** به آب اندر آمیختن خاک را
هر آنچ از گل آمد چو بشناختند *** سبک خشت را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد *** نخست از بَرَش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخهای بلند *** چو ایوان که باشد پناه از گزند
ز خارا گهر جست یک روزگار *** همی کرد از او روشنی خواستار
به چنگ آمدش چند گونه گهر *** چو یاقوت و بیجاده و سیم و زر
ز خارا به افسون برون آورید *** شد آراسته بندها را کلید
دگر بویهای خوش آورد باز *** که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب *** چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند *** در تندرستی و راه گزند
همان رازها کرد نیز آشکار *** جهان را نیامد چنو خواستار
گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب *** ز کشور به کشور گرفتی شتاب
چنین سال پنجه برنجید نیز *** ندید از هنر بر خرد بسته چیز
همه کردنیها چو آمد به جای *** ز جای مهی برتر آورد پای
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت *** چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی *** ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا *** نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او *** شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند *** مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین *** بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند *** می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار *** به ما ماند از آن خسروان یادگار
چنین سال سیصد همی رفت کار *** ندیدند مرگ اندر آن روزگار
ز رنج و ز بدشان نبد آگهی *** میان بسته دیوان به سان رهی
به فرمان مردم نهاده دو گوش *** ز رامش جهان پر ز آوای نوش
چنین تا بر آمد بر این روزگار *** ندیدند جز خوبی از کردگار
جهان سربهسر گشت او را رهی *** نشسته جهاندار با فرّهی
یکایک به تخت مهی بنگرید *** به گیتی جز از خویشتن را ندید
منی کرد آن شاه یزدان شناس *** ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایگان را ز لشگر بخواند *** چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان *** که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید *** چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم *** چنان است گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از من است *** همان کوشش و کامتان از من است
بزرگی و دیهیم شاهی مراست *** که گوید که جز من کسی پادشاست
همه موبدان سرفگنده نگون *** چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فرّ یزدان از اوی *** بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
منی چون بپیوست با کردگار *** شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فرّ و هوش *** چو خسرو شوی بندگی را بکوش
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس *** به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر تیرهگون گشت روز *** همی کاست آن فرّ گیتیفروز
غزل ۱ حافظ
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها *** که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید *** ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم *** جَرَس فریاد میدارد که بَربندید مَحمِلها
به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید *** که سالِک بیخبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزلها
شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل *** کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحلها؟
همهْ کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر *** نهان کِی مانَد آن رازی کَزو سازند مَحفلها؟
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ *** مَتی ما تَلْقَ مَنْ تَهْوی دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها
قصیده ۱ حافظ «در مدح شاه شجاع»
شد عرصه زمین چو بساط ارم جوان *** از پرتو سعادت شاه جهانستان
خاقان شرق و غرب که در شرق و غرب، اوست *** صاحبقران خسرو و شاه خدایگان
خورشید ملکپرور و سلطان دادگر *** دارای دادگستر و کسرای کینشان
سلطاننشان عرصه اقلیم سلطنت *** بالانشین مسند ایوان لامکان
اعظم جلال دولت و دین آنکه رفعتش *** دارد همیشه توسن ایام زیر ران
دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک *** خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان
ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین *** شاهی که شد به همّتش افراخته زمان
سیمرغ وهم را نبود قوّت عروج *** آنجا که بازِ همّت او سازد آشیان
گر در خیال چرخ فتد عکس تیغ او *** از یکدگر جدا شود اجزای توأمان
حکمش روان چو باد در اطراف بر و بحر *** مهرش نهان چو روح در اعضای انس و جان
ای صورت تو ملک جمال و جمال ملک *** وی طلعت تو جان جهان و جهان جان
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد *** تاج تو غبن افسر دارا و اردوان
تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی *** چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
ارکان نپرورد چو تو گوهر به هیچ قرن *** گردون نیاورد چو تو اختر به صد قران
بیطلعت تو جان نگراید به کالبد *** بینعمت تو مغز نبندد در استخوان
هر دانشی که در دل دفتر نیامدهست *** دارد چو آب خامه تو بر سر زبان
دست تو را به ابر که یارد شبیه کرد؟ *** چون بدره بدره این دهد و قطره قطره آن
با پایه جلال تو افلاک پایمال *** وز دست بحر جود تو در دهر داستان
بر چرخ علم ماهی و بر فرق ملک تاج *** شرع از تو در حمایت و دین از تو در امان
ای خسرو منیع جناب رفیع قدر *** وی داور عظیم مثال رفیع شان
علم از تو در حمایت و عقل از تو با شکوه *** در چشم فضل نوری و در جسم ملک جان
ای آفتاب ملک که در جنب همّتت *** چون ذره حقیر بود گنج شایگان
در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است *** صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان
عصمت نهفته رخ به سراپردهات مقیم *** دولت گشادهرخت بقا زیر کندلان
گردون برای خیمه خورشید فلکهات *** از کوه و ابر ساخته پازیر و سایهبان
وین اطلس مقرنس زردوز زرنگار *** چتری بلند بر سر خرگاه خویش دان
بعد از کیان به ملک سلیمان نداد کس *** این ساز و این خزینه و این لشکر گران
بودی درون گلشن و از پردلان تو *** در هند بود غلغل و در زنگ بُد فغان
در دشت روم خیمه زدی و غریو کوس *** از دشت روم رفت به صحرای سیستان
تا قصر زرد تاختی و لرزه اوفتاد *** در قصرهای قیصر و در خانهای خان
آن کیست کاو به مُلک کند با تو همسری؟ *** از مصر تا به روم و ز چین تا به قیروان؟
سال دگر ز قیصرت از روم باج سر *** وز چینت آورند به درگه خراج جان
تو شاکری ز خالق و خلق از تو شاکرند *** تو شادمان به دولت و ملک از تو شادمان
اینک به طرف گلشن و بستان همیروی *** با بندگان، سمند سعادت به زیر ران
ای ملهمی که در صف کروبیان قدس *** فیضی رسد به خاطر پاکت زمان زمان
ای آشکار پیش دلت هر چه کردگار *** دارد همی به پرده غیب اندرون نهان
داده فلک عنانِ ارادت به دست تو *** یعنی که مرکبم به مراد خودم بران
گر کوششیت افتد، پر دادهام به تیر *** ور بخششیت باید، زر دادهام به کان
خصمت کجاست؟ در کف پای خودش فکن *** یار تو کیست؟ بر سر چشم منش نشان
هم کام من به خدمت تو گشته منتظم *** هم نام من به مدحت تو گشته جاودان
رباعی ۱ خیام
برخیز بتا بیا ز بهر دل ما *** حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم *** زآن پیش که کوزهها کنند از گل ما
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱ - سرآغاز
خداوندا درِ توفیق بگشای *** نظامی را رهِ تحقیق بنمای
دلی ده کاو یقینت را بشاید *** زبانی کآفرینت را سراید
مده ناخوب را بر خاطرم راه *** بدار از ناپسندم دست کوتاه
درونم را به نورِ خود برافروز *** زبانم را ثنای خود درآموز
به داوودی، دلم را تازه گردان *** زبورم را بلندآوازه گردان
عروسی را که پروردم به جانش *** مبارکروی گردان در جهانش
چنان کز خواندنش فرخ شود رای *** ز مشک افشاندنش خَلُّخ شود جای
سوادش دیده را پرنور دارد *** سماعش مغز را معمور دارد
مفرحنامه دلهاش خوانند *** کلید بند مشکلهاش دانند
معانی را بدو ده سربلندی *** سعادت را بدو کن نقشبندی
به چشم شاه، شیرین کن جمالش *** که خود بر نام شیرین است فالش
نسیمی از عنایت یار او کن *** ز فیضت قطرهای در کار او کن
چو فیاض عنایت کرد یاری *** بیار ای کانِ معنی تا چه داری
دوبیتی ۱ باباطاهر
ببندم شال و میپوشم قدک را *** بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر *** بشویم هر دو دست بینمک را
قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی
از تتق کبریا صورت لطف خدا *** بسته نقابی ز نور روی نموده به ما
دُره بیضا بود صورت روحانیش *** شاه معانی جهان هر دو جهانش گدا
در عدم و در وجود رسم نکاح او نهاد *** مسکن اولاد ساخت دار فنا و بقا
برزخ جامع بُود صورت جمع وجود *** نور گرفته ز حق داده به عالم ضیا
معنی ام الکتاب نور محمد بود *** اصل همه عین او عین همه عینها
بیشتر از عقل کل خوانده ز لوح ضمیر *** زان الف آمد پدید جمله کتاب خدا
نقطه آخر خوشی شکل الف نقش بست *** حکم قضا بی غلط لوح قدر بی خطا
دایره ای فرض کن جمله نقاطش ظهور *** نقطه اول بگیر نام کنش مبتدا
خضر مسیحا نفس از دم او زنده دل *** حسن از او یافته یوسف زیبا لقا
جامع این نشأتین صورت و معنی او *** حاکم دنیا و دین سید هر دو سرا
مظهر اسمای حق مظهر ذات و صفات *** اول و آخر به نام باطن و ظاهر نما
اول اسم حروف ساخت مُسمی به اسم *** یافت هویت ز او داد هدایت به ما
ظلمت و نوری نهاد نام حُدوث و قدم *** کرد تمیزی تمام شاه و همه انبیا
معنی اثبات کو با الف و لام الف *** صورت توحید جو نفی طلب کن ز لا
ها و دو لام و الف جمع کن و خوش بگو *** ها طلب از چهار حرف طرح کنش آن سه تا
هر که بلا درفُتاد یافت بلائی عظیم *** زود گذر کن ز لا تا که نیابی بلا
جام حبابی بر آب هست در این بحر ما *** ساقی ما ، ما خودیم همدم ما عین ما
مخزن گنج اله کُنج دل عارفست *** در طلب گنج او در دل عارف درآ
نعمة والله به هم کرد ظهوری تمام *** آینه را پاک دار تا که نماید تو را
متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی «هو علی»
ظاهر و باطن ار کنی طاهر *** پاک باشی به باطن و ظاهر
قرة العین همدم ما شو *** سعی کن همچو جد و آبا شو
این دوئی خیال را بگذار *** ای یگانه بیا و یکتا شو
صورت و معنی همه دریاب *** می و جامند همچو آب و حباب
در همه آینه یکی بنگر *** آن یکی نیز بی شکی بنگر
متخلق به خلق او می باش *** گنج اخلاق بر همه می باش
گر تو فانی شوی بقا یابی *** خود ازین بیخودی خدا یابی
دُرد دردش بنوش و درمان جو *** جان به جانان سپار و جانان جو
در همه شی جمال اسما بین *** با همه اسم یک مسما بین
گر خیالش به خواب می بینی *** تو به خوابی حجاب می بینی
ماه دیدی در آفتاب نگر *** آفتابی به ماهتاب نگر
گفته ام من تو را خلیل الله *** خوش خلیلی اگر شوی آگاه
گر ز باطل تمام وارستی *** حق شناسی به حق چو پیوستی
جبر تند و قدر بود ویران *** مرکب خود میانشان می ران
تو ز هستی و نیستی بگذر *** شاید این جا نایستی بگذر
در ولایت ولی کامل جو *** عمر داری ز عمر حاصل جو
جام گیتی نما به دست آور *** دامن اولیا بدست آور
گر ز اسرار حق شدی آگاه *** خوش بگو لا اله الا الله
تابع دین جد خود می باش *** هر چه بینی به این و آن می باش
هر که حق را به عین او بیند *** بد نبیند همه نکو بیند
چون هویت یکیست اسما را *** به هویت یکی بود اسما
دو نظر عالمیست چون سایه *** سایه بنگر به نور همسایه
صفت و ذات و اسم را میدان *** سه یکی و یکی به سه میدان
یک وجود است اگر خبر داری *** عین او بین اگر نظر داری
در ظهور است مظهر و مظهر *** نیک دریاب باطن و ظاهر
نور و او را به نور او بنگر *** در همه آینه نکو بنگر
ابدا علم از خدا می جو *** چون بیابی به طالبان می گو
سخن عارفان خوشی می خوان *** معنیش همچو عارفان می دان
یک حقیقت به اسم بسیار است *** یک هویت هزار آثار است
کثرت و وحدت این چنین گفتم *** دُر توحید را نکو سفتم
ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی
تا لوای حیدری بر طارم خضرا زدند *** کوس غرّش بر فراز عالم اعلا زدند
تا که در خلوت سرای لی مع الله شد مقیم *** ساکنان درگهش زان دم ز او ادنی زدند
جود او مفتاح موجودات کردند آنگهی *** قفل حیرت بر زبان نطق هر گویا زدند
سرفرازان در هوای خاک پایش همچو ما *** از سر همت قدم بر تارک دنیا زدند
پادشاهان از برای حشمت شاهنشهی *** سکه دولت به نامش بر سر زرها زدند
عارفان تا نکته ای خواندند از اسرار او *** طعنها بر گفته های بوعلی سینا زدند
لَمعه ای از آفتاب ذوالفقارش شد پدید *** عارفان تمثال نورش بر ید بیضا زدند
حکم فرمانش بنام انّما کرده نشان *** ابلغ توقیع آل آلش از طه زدند
مقصد و مقصود عالم اوست و ابن عم او *** این ندا روز ازل در گوش جان ما زدند
نفس خیر المرسلین است آن ولی کردگار *** لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
نور چشم عالمش خوانم علی مرتضی *** محرم راز رسول و ابن عم مصطفی
گوهر دریای عرفان بحر و علم کان وجود *** رهنمون رهروان و پیشوای اتقیا
هادئی کز نسل او مهدی هویدا می شود *** شاید ار گویند او را اهل حق نور هدی
از ولای او ولایت یافته هر کو ولیست *** رو موالی شو که این است اعتقاد اولیا
دوستدار خاندان باش و محب اهلبیت *** تابع دین محمد باش و از بهر خدا
نیست مؤمن هر که دارد با علی یک مو خلاف *** یار مؤمن شو چو ما و تابع آل عبا
از محبت آفتابی بر دل ما تافته *** می نماید نور او آئینه گیتی نما
نفس خیر المرسلین است آن ولی کردگار *** لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
مسند ملک ولایت درحقیقت آن اوست *** در حریم عصمتش روح القدس دربان اوست
هر کسی از گنج سلطانی عطائی یافته *** نقد گنج کنت کنزأ نزد سید آن اوست
حق تعالی وصف او فرمود در قرآن تمام *** هفت هیکل هر که خواند آیتی در شأن اوست
حاکم او در ولایت اولیا او را مرید *** شاه عالم خوانمش هر کو علی سلطان اوست
یافته حکم ولایت از خدا و مصطفی *** هر چه هست از جزء و کل پیوسته در فرمان اوست
روح اعظم جان عالم عقل کل از جان و دل *** در امامت این امام انس و جان جانان اوست
گرچه عالم از عطای نعمت الله منعمند *** نعمت الله نعمت شایسته از احسان اوست
نفس خیر المرسلین است آن ولی کردگار *** لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱ - آغاز
ای خاک تو تاج سربلندان *** مجنون تو عقل هوشمندان
محجوب تو را نهار لیلی *** مکشوف تو را سها سهیلی
خورشید ز توست روشنی گیر *** بی روشنی تو چشمه قیر
بر چشمه قیر اگر بتابی *** گیرد فلکش به آفتابی
ای دست مقربان آگاه *** از دامن عزت تو کوتاه
در راه تو عقل فکرت اندیش *** صد سال اگر قدم نهد پیش
ناآمده از تو رهنمایی *** دور است که ره برد به جایی
هر رو که در آشنایی توست *** از پرتو رهنمایی توست
ای هستی بخش هر چه هست است *** کس بی تو ز نیستی نرسته ست
فرمان تو را درازدستی *** بر عالم نیستی و هستی
خود را ز تو نیست هست دیده *** هست از تو به نیستی رسیده
جز تو همه سرفکنده تو *** هر نیست چو هست بنده تو
ای از خم کاف و حلقه نون *** صد نقش بدیع داده بیرون
آن نور که از شکاف کاف است *** پیدا کن قاف تا به قاف است
بی نقطه نون نگشته دایر *** بر مرکز هستی این دوایر
هر بحر کرم که صرف کردی *** از چشمه این دو حرف کردی
ای در یکی و یگانگی فرد *** با تو نفس از یگانگی سرد
پاکی ز توهم دویی تو *** در حکم خرد همین تویی تو
رقام ازل به کلک تقدیر *** قسام ابد به تیغ تدبیر
دیباچه نویس دفتر عقل *** رخشانی بخش گوهر عقل
پرگار زن محیط افلاک *** بر مرکز تنگ عرصه خاک
کاشانه فروز شب سیاهان *** از مشعل نور صبحگاهان
دراعه طراز کوه و صحرا *** از سبزی حله های خضرا
بر قامت شاهدان نوروز *** بی رشته قبا و پیرهن دوز
شیرازه کن جریده گل *** دمساز جریده خوان بلبل
از کیسه غنچه بند فرسای *** در کاسه لاله مشک تر سای
رخساره نگار هر نگاری *** ناوک زن هر درون فگاری
یاریگر هر ز یار مانده *** همراه هر از دیار رانده
تسکین ده درد بی قراران *** مرهم نه داغ دلفگاران
شورابه گشای چشمه چشم *** صفرا شکن زبانه خشم
دباغ ادیم لاجوردی *** صباغ خزان چهره زردی
از طلعت دلبران طناز *** بر طلعت خویش برقع انداز
خارافکن راه سست رایان *** خارا کن سد تیز پایان
عصیان کاه جنایت آمرز *** اول گیر نهایت آمرز
بگذشت ز حد جنایت من *** تا خود چه شود نهایت من
گر بگدازی گناهکارم *** ور بنوازی امیدوارم
بنگر به امیدواری من *** بگذر ز گناهکاری من
هر چیز که خواهم از تو دارم *** وین نیز که خواهم از تو دارم
مهر کهن مرا نوی ده *** در خواهش خود دلی قوی ده
روزی که قوی نهاد بودم *** بیرون ز طریق داد بودم
کارم نه به وفق عقل و دین بود *** رویم نه به شارع یقین بود
و امروز که رو به ره نهادم *** وز دل گره گنه گشادم
در دست نماند قوت کار *** وز پای برفت زور رفتار
بر سستی و پیریم ببخشای *** بر عجز و فقیریم ببخشای
بنشسته به فرق من سفیدی *** برفیست ز ابر ناامیدی
زین برف فسرده گشت روزم *** زان آتش آه می فروزم
هر برف که بر زمین نشیند *** بهر گل و یاسمین نشیند
زین برف که بر گلم نشسته ست *** بس خار که بر دلم شکسته ست
خاری که شکست در دل من *** روزی که برآید از گل من
خواهم که کند به سویت آهنگ *** در دامن رحمتت زند چنگ
باشد به چو من شکسته رایی *** زین چنگ زدن رسد نوایی
قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی
خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست *** خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست
خوش منزلی است عرصه روی زمین دریغ *** کانجا مجال عیش و مقام قرار نیست
دل در جهان مبند که کس را ازین عروس *** جز آب دیده خون جگر در کنار نیست
غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار *** کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست
زنهار اختیار مکن بهر منزلی *** کانجا بدست هیچکس اختیار نیست
غزل ۱ بیدل دهلوی
آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا *** تا وانمودند کیفیتِ ما
بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم *** خود را به هر رنگ کردیم رسوا
در پرده پختیم سودایِ خامی *** چندان که خندید آیینه بر ما
از عالمِ فاش بیپرده گشتیم *** پنهان نبودن، کردیم پیدا
ما و رُعونت، افسانه کیست *** نازِ پری بست گردن به مینا
آیینهواریم محرومِ عبرت *** دادند ما را چشمی که مگشا
درهایِ فردوس وا بود امروز *** از بیدماغی گفتیم فردا
گوهر گره بست از بینیازی *** دستی که شستیم از آبِ دریا
گر جیبِ ناموس تنگت نگیرد *** در چینِ دامن خفتهست صحرا
حیرتطرازیست، نیرنگسازیست *** تمثالِ اوهام آیینه دنیا
کثرت نشد محو از سازِ وحدت *** همچون خیالات از شخصِ تنها
وهمِ تعلّق بر خود مچینید *** صحرانشیناند این خانمانها
موجود نامی است، باقی توهّم *** از عالمِ خضر رو تا مسیحا
زین یأسِ مُنزَل ما را چه حاصل *** همخانه بیدل، همسایه عَنقا
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱ - دیباچه
خیال من به تماشای آسمان بود است *** بدوش ماه و به آغوش کهکشان بود است
گمان مبر که همین خاکدان نشیمن ماست *** که هر ستاره جهان است یا جهان بود است
غزل ۱ غنی کشمیری
جنونی کو که از قید خرد بیرون کشم پا را *** کنم زنجیر پای خویشتن دامان صحرا را
به بزم می پرستان محتسب خوش عزتی دارد *** که چون آید به مجلس شیشه خالی می کند جا را
اگر شهرت هوس داری اسیر دام عزلت شو *** که در پرواز دارد گوشه گیری نام عنقا را
به بزم می پرستان سرکشی بر طاق نه زاهد *** که می ریزند مستان بی محابا خون مینا را
شکست از هر در و دیوار می بارد مگر گردون *** به رنگ چهره ما ریخت رنگ خانه ما را
ندارد ره به گردون روح تا باشد نفس در تن *** رسایی نیست در پرواز مرغ رشته در پا را
غنی روز سیاه پیر کنعان را تماشا کن *** که روشن کرد نور دیده اش چشم زلیخا را
ترجیع بند ۱ نسیمی
ما مظهر ذات کبریاییم *** ما جام جم جهان نماییم
ای تشنه! بیا که در حقیقت *** ما آب حیات جان فزاییم
ای در غلط از ره دوبینی *** آیا تو کجا و ما کجاییم؟
معلوم شود که غیر حق نیست *** از چهره نقاب اگر گشاییم
ما را عدم و فنا نباشد *** زانروی که عالم بقاییم
ای طالب صورت خدایی *** چون بگذری از دویی خداییم
شاهنشه اعظمیم اگرچه *** در کشور نیستی گداییم
زلفت چو دلیل ماست امروز *** در سایه دولت هماییم
ظاهر شود آفتاب وحدت *** از مشرق غیب اگر برآییم
در عالم بی چرا و بی چون *** بی چون و چگونه و چراییم
ای خواجه! اگر تو شمس دینی *** از روی حقیقت آنچه ماییم:
بند ۱
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد درآدم
ای ساقی روح پرور ما *** لعل تو شراب کوثر ما
رخسار تو: آفتاب عالم *** گفتار تو: شهد و شکر ما
سودای دراز «کنت کنزا» *** زلف تو نهاد در سر ما
فردوس و نعیم جاودان، نیست *** بی وصل رخ تو در خور ما
در ظلمت آفرینش، آمد *** خورشید رخ تو رهبر ما
کی دل بر ما قرار گیرد *** تا هست رخ تو دلبر ما
در بحر محیط عشقت، ای جان! *** پرورده شده است گوهر ما
اندیشه نبست هیچ صورت *** جز روی تو در برابر ما
ای مصحف بخت و فال دولت *** مسعود شد از تو اختر ما
از مهر تو گشت قلب ما زر *** شایسته سکه شد زر ما
ای جوهری ار ز روی معنی *** نشناخته ای تو جوهر ما
بند ۲
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
ای گوهر گنج لامکانی *** جانانه جان و جان جانی
در صورت نطق، آشکارا *** در باطن اگرچه بس نهانی
از عین تو شد ظهور اشیا *** ای گوهر لامکان! چه کانی؟
جانی و جهان و جسم و جوهر *** هرچیز که بود و باشد آنی
بگذر ز خود و ببین خدا را *** کاین است نشان بی نشانی
بر لوح وجود اگرچه حرفی *** آن نقطه تویی که در میانی
چون رفع نقاب کردی از رخ *** بی پرده شد آب زندگانی
ای موسی حق طلب! رها کن *** بحث «ارنی » و«لن ترانی »
اشیا همه ناطقند و گویا *** لیکن به زبان بی زبانی
فانی شو و در بقا وطن ساز *** ای طالب عمر جاودانی!
بر صورت آدمیم، اگرچه *** در خطه عالم معانی:
بند ۳
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
خورشید جمال ما عیان شد *** زان، ظلمت شرک و شک نهان شد
انوار تجلیات حسنش *** بر ذره فتاد و ذره جان شد
بر جسم رمیم چون نظر کرد *** او زنده و حی جاودان شد
بنمود به هرکه چهره خویش *** از شک برهید و بی گمان شد
از نقطه و حرف خط و خالش *** اسرار کلام حق بیان شد
هر ذره که شد قبول فضلش *** مقبول زمین و آسمان شد
چشمی که شد از رخش منور *** بینا به جمال غیب دان شد
تنزیل و کتاب صورت او *** تفسیر حقایق جهان شد
هفت آیت مصحف جمالش *** مفتاح رموز کن فکان شد
آن دل که نشان وصل او یافت *** گم گشت ز خویش و بی نشان شد
چون قوت صوت و نطق ما بود *** امری که وجود و خلق از آن شد
بند ۴
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
شد گنج نهان ما هویدا *** گنجی که از اوست عین اشیا
گنجی که عطای فیض او داد *** یاقوت به کوه و در به دریا
گنجی که ز کاف و نون او شد *** ترکیب وجود عالم انشا
گنجی که از او شد آفریده *** امروز و پریر و دی و فردا
گنجی که نصیب هر که شد دید *** در جنت جاودان خدا را
ای صورت غیر بسته در دل *** سهو و غلط تو هست از اینجا
در ظاهر و باطن دو عالم *** ماییم همه نهان و پیدا
ای بی خبر از جهان وحدت *** بگذر ز دویی و باش یکتا
ای مفلس! اگر به گنج معنی *** خواهی که شوی بصیر و بینا
قطع نظر از وجود خود کن *** از نفی و ثبوت و لا و الا
تا بر تو، چو آفتاب مشرق *** روشن شود این به مغرب ما
بند ۵
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
مخمور می شبانه ماییم *** پیمانه کش مغانه ماییم
مفتاح خزاین سماوات *** مفتوح شرابخانه ماییم
مست لب ساقی «سقاهم» *** در جنت جاودانه ماییم
در کوی قلندران تجرید *** بی ریش و بروت و شانه ماییم
از عالم لامکان و بی کیف *** مرغ الف آشیانه ماییم
چنگ و دف و بر بط و نی و عود *** اشعار تر و ترانه ماییم
آیینه صورت الهی *** در شش جهت زمانه ماییم
ای طالب ذات حق! خدا را *** گر می طلبی نشانه ماییم
بی حد و کرانه ایم، اگرچه *** حد همه و کرانه ماییم
سوزنده شرک و هستی غیر *** آن آتش یک زبانه ماییم
ای خواجه! ز روی واحدیت *** چون در دو جهان یگانه ماییم
بند ۶
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
در خانه نه رواق گردون *** ماییم ز اندرون و بیرون
لیلی نبود بجز رخ ما *** بر چهره خود شدیم مجنون
ای طالب حق! ببین خدا را *** در صورت خوب و حسن موزون
عشق رخ ماست، آنکه آمد *** از هستی هر دو عالم افزون
ای بنده به نفس شوم تا کی؟ *** دنیی طلبی ز همت دون
روزی که برای آفرینش *** پیوسته نبود کاف با نون
ماییم در این زمانه، ماییم *** در عالم بی چرا و بی چون
ماییم که بوده ایم و هستیم *** بر حسن جمال خویش مفتون
کی به شود، ای مریض شهوت! *** رنج تو ز فرفیون و افیون
دیوی که تو را زد، او نخواهد *** رام تو شدن، چه خوانی افسون؟
ای بی خبر از حقیقت ما! *** واقف شو از این اشارت اکنون:
بند ۷
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
ماییم جهان «لی مع الله» *** ما اعظم شأنی، الله الله
هستیم ز عاریت فقیری *** در هردو جهان به فضل حق شاه
یک قطره ز هفت کشور ماست *** از ماهی هفت بحر تا ماه
«ای سرو بلندقامت دوست» *** دور از تو همیشه دست کوتاه
آیینه ماه تیره گردد *** گر زانکه ز دل برآوریم آه
با تو غم دل چگونه گویم *** چون نیستی از غم دل آگاه
ماییم عزیز مصر معنی *** چون یوسف دل برآمد از چاه
ای گوشه نشین! مزن دم از عشق *** زانرو که نه ای تو مرد این راه
عشق تو به خود کشید ما را *** چون جذبه کهربا، تن کاه
ای صوفی! اگر چو باده صافی *** می نوش و مکن ز باده اکراه
تا چون خط او شود محقق *** پیش تو که ما به کام دلخواه:
بند ۸
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
ای رهبر ما به عالم ذات *** روی تو به حق سبع آیات
شایسته تاج سروری نیست *** آن سر که نشد فتاده در پات
ای مشرق آفتاب رویت *** مشکوة وجود جمله ذرات
بی اسب و رخ و پیاده و فیل *** فرزین تو کرده شاه را مات
ای سی و دو حرف خط و خالت *** در ارض اله و در سماوات
انی لعطشت ایها الروح *** من راحکم قم اسقنی هات
آن زمره که لات می پرستند *** انوار تو دیده اند در لات
در عشق رخ تو عاشقی، کو *** ما صار شهیدا انه مات
ای در طلبش نرفته گامی *** خواهی که رسی به کام هیهات
ای صوفی عمر داده بر باد *** می نوش و بیا که ما مضی فات
ماییم چو عین «کنت کنزا» *** ماییم چو نار و نور و مشکات
بند ۹
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
برقع ز رخ قمر برانداز *** اسرار نفهته را درانداز
از زلف و رخ آتشی و آبی *** در جان و دل مه و خور انداز
صد فتنه و شور و شر برانگیز *** آوازه روز محشر انداز
ظن همه را به حق یقین کن *** بنیاد شک از جهان برانداز
بویی به خطا فرست و آتش *** در نافه مشک و عنبر انداز
هردم ز برای فتنه، رسمی *** از غالیه بر گل تر انداز
ای عاشق سروقامت دوست! *** در پای مبارکش سر انداز
گنج و گهر است عشق جانان *** خود را تو به گنج و گوهر انداز
ای ساقی سلسبیل و کوثر *** پیمانه در آب کوثر انداز
بگشا سر خم که تشنه گشتند *** این باده کشان ساغر انداز
ای طایر عالم هویت *** وی سی و دو مرغ شهپر انداز
بند ۱۰
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
ماییم امین سر اسما *** ماییم حقیقت مسما
در صورت آب و خاک پنهان *** در خال و خط نگار پیدا
ای حسن تو در جهان خوبی *** بی شبه و شریک و مثل و همتا
ماییم سفینه ای که در وی *** جمع آمده است هفت دریا
عین همه گر نه ای، چرا نیست *** غیر از تو حقیقتی در اشیا
ای طالب گوهر حقیقت! *** در بحر دل است، دیده بگشا
نظاره صورت خدا کن *** در سی و دو خط وجه زیبا
ای در طلب لقای محبوب *** دل صاف کن، آینه مصفا
هیهات که حق نبینی امروز *** ای غره به وعده های فردا
جز روی تو بت نمی پرستیم *** ای کعبه حسن و قبله ما
چون از گل آدم، ای نسیمی *** ترکیب وجود ما شد انشا
بند ۱۱
روح القدسیم و اسم اعظم *** روحی که دمیده شد در آدم
غزل ۱ نسیمی
یارب چه شد آن دلبر عیاره ما را *** کآزرد به هجران دل صد پاره ما را
بر اوج سعادت تو نگه دار خدایا *** از نقص و زوال آن شه سیاره ما را
با تیغ جفا، دست فراقش بگشاید *** هردم جگر خسته خونخواره ما را
داریم امیدی به ره لطف الهی *** کآرد به سر آن بخت ستمکاره ما را
در گوش دل او به نهانی که رساند *** حال دل سرگشته آواره ما را
در عالم تحقیق چو نظاره من اوست *** من ناظرم او منظر نظاره ما را
جز وصل رخ دوست در این دور نسیمی *** چاره که کند این دل بیچاره ما را
مثنوی ۱ مسعود سعد سلمان «توصیف بر شکال»
برشکال ای بهار هندستان *** ای نجات از بلای تابستان
دادی از تیر مه بشارت ها *** باز رستیم از آن حرارت ها
هر سو از ابر لشکری داری *** در امارت مگر سری داری
بادهای تو میغ ها دارند *** میغ های تو تیغ ها دارند
رعدهای تو کوس هاکوبند *** چرخ گویی همی که بکشوبند
طبع و حال هوا دگر کردی *** دشت ها را همه شمر کردی
سبزه ها را طراوتی دادی *** عمرها را حلاوتی دادی
راغ را گل زمردین کردی *** باغ را شاخ بسدین کردی
ای شگفتی نکونگار گری *** رنگ طبعی نکو به کار بری
تو بدین حمله ای که افکندی *** بیخ خشکی ز خاک برکندی
تیر بگذشت ناگهان بر ما *** منهزم گشت لشکر گرما
تن ما زیر جامه های تنگ *** گشت تازه ز بادهای خنک
اینت راحت که رنج گرما نیست *** پس ازین جز امید سرما نیست
حبذا ابرهای پر نم تو *** حبذا سبزه های خرم تو
عیش و عشرت کنون توان کردن *** می شادی کنون توان خوردن
که ز گرمی خبر نگردد جان *** نشود همچو چوب خشک دهان
جام باده بجوشد اندر کف *** چون سر دیگ بر نیارد کف
گرچه دور اوفتد ز چشم ترم *** من به وهم اندرو همی نگرم
غزل ۱ مسعود سعد سلمان
ای ترکِ لالهرخ بده آن لالهگون شراب *** تابان ز جامِ چون رخِ لعل از قَصَب نقاب
من گویمی گلاب است آن مِی که میدهی *** گر هیچگونه گونه گل داردی گلاب
جز دوستیِّ ناب نیابی ز من همی *** واجب بوَد که از تو بیابم نَبیدِ ناب
تیره نکردش آتش آنگه که آب بود *** اکنون که آتش است ضعیفش مکن به آب
آب است و آتش است و ازو شد خراب غم *** نشگفت ار آب و آتش جایی کُنَد خراب
آسایش است و خرّمی از آبْ دیده را *** این است و زان بلی که کُنَد دیده را به خواب
از لطف بردوید به سر وین شگفت نیست *** روح است و روح را سویِ بالا بوَد شتاب
در مغز و طبعم افتاد آتش ز بهرِ آنک *** دستِ تو بر نَبید و بلور است و آفتاب
تا ندهیام نَبیدی چون دیده خروس *** باشد به رنگِ روزم چون سینه غُراب
غزل ۱ محتشم کاشانی
زلف و قدت راست ای بت سرکش، چشم و رخت راست ای گل رعنا *** سنبل و شمشاد هندو و چاکر، نرگس و لاله بنده و لالا
ساخته ظاهر معجز لعلت ز آتش سوزان چشمه حیوان *** کرده هویدا صنع جمالت در گل سوری عنبر سارا
آتش آهم ز آتش رویت سیل سرشگم بی مه رویت *** این ز درون زد شعله بگردون وان ز برون شد تا به ثریا
محو ستادند عابد و زاهد مست فتادند راکع و ساجد *** دوش که افکند در صف رندان جام هلالی شور علالا
وقت مناجات کز ته دل شد جانب گردون نعره مستان *** پرده دریدی گر نشنیدی شمع حریفان بانگ سمعنا
مایه دولت پایه رفعت نقد هدایت گنج سعادت *** هست در این ره ای دل گمره دانش دانا دانش دانا
حسن ازل را بهر طلبکار هست ظهوری کز رخ مقصود *** پرده بر افتد گر کند از میل وحش خیالی چشم به بالا
محتشم اکنون کز کشش دل نیست گذارم جز بدر او *** پیش رقیبان همچو غریبان نیست بدادم جز به مدارا
قصیده ۱ سلیم تهرانی
اگر برم به سوی چشم اشکبار انگشت *** چو ماه نو شود آلوده ی غبار انگشت
ز ریشه شانه ی عاج است ناخنم گویی *** ز بس گزیده ام از دست روزگار انگشت
نچیده ام چو گلی یارب از کجا دارد *** مرا به دست چو ماهی هزار خار انگشت
ز بس به سر زدم از غم، عجب نباشد اگر *** کند چو نی به کفم ناله های زار انگشت
گرهگشایی کار مرا هنوز کم است *** به کف چو شانه اگر باشدم هزار انگشت
ز بس که می گزدم نام خویشتن از ننگ *** ز خاتم است مرا در دهان مار انگشت
مرا که هیچ به دستم نمانده، حیرانم *** که چون گرفته چنینم به کف قرار انگشت
مبند شرط برای شمردن غم من *** که باخت خاتم خود را درین قمار انگشت
به راه شوق ز بس با کف تهی رفتم *** به دست بود عصای من فگار انگشت
زمانه تافته دست من آنچنان که مرا *** به کف چو شاخ غزال است تابدار انگشت
به روی آینه ی خاطرم ز دور فلک *** نشسته بر سر هم گرد غم، چهار انگشت
به من کسی ننماید ره گریز، افسوس *** که نیست در کف یک کس درین دیار انگشت
به این جهان ز عدم آمدن پشیمان است *** ازان همیشه گزد طفل شیرخوار انگشت
مجوی کام دل از روزگار و فارغ باش *** به ذوق مهره مکن در دهان مار انگشت
ز آرزوی یک انگشت انگبین چون طفل *** مکن به خانه ی زنبور، زینهار انگشت
چو غنچه کز قلم زنبق آشکار شود *** برای حرف من آرد قلم به بار انگشت
ز خون همیشه به چشمم مژه حنا دارد *** بدان صفت که به سرپنجه ی نگار انگشت
مکن به حلقه ی آن زلف تابدار انگشت *** که هیچ کس نکند در دهان مار انگشت
ز بس به حرف من انگشت آن نگار نهاد *** به دست او شده رنگین چو لاله زار انگشت
ز شوق او شدم آشفته گو، ازان دایم *** قلم نهاده به حرف من فگار انگشت
دلم به سینه ز شوق لب تو می لرزد *** چنان که در کف می خواره از خمار انگشت
چگونه پرده ز رویت کشم، که درگیرد *** ز تاب آتش روی تو شمع وار انگشت
اشاره ی تو مرا می کشد، فغان که چو تیر *** به صیدگاه تو می افکند شکار انگشت
ز آب و رنگ گل باغ عارضت گلچین *** گمان بری که مگر بسته در نگار انگشت
ز ابروی تو سراغ دل حزین کردم *** دراز کرد سوی زلف تابدار انگشت
به قمریان چمن تا ترا سراغ دهد *** چو بید شد همه تن سرو جویبار انگشت
برای آن که ز من صد سخن به دل گیری *** چه می زنی به لبم باز صفحه وار انگشت
شکن ز موی تو افتاده شیشه ی دل را *** گره ز زلف تو دارد به یادگار انگشت
قلم ز شرح حساب غمم شود عاجز *** چنان که از کرم شاه کامکار انگشت
شه سریر ولایت، علی ولی الله *** که می کند به کفش کار ذوالفقار انگشت
ایا شهی که بود گلستان همت را *** کف تو گلبن احسان و شاخسار انگشت
برد به پایه ی قدر تو آسمان حسرت *** گزد ز حیرت جاه تو روزگار انگشت
به کشوری که سپاه تو رو نهد چون سیل *** ز گردباد برآرد به زینهار انگشت
ز ذوق عهد تو خیزد صدای چینی ازو *** ز برق، ابر زند چون به کوهسار انگشت
ز فیض بخشی عهد تو خوبرویان را *** چو سرخ بید برآرد ز خود نگار انگشت
کف نوال تو دریای همت است و ازو *** بود روانه به هرسو چو جویبار انگشت
نسیم ز آتش قهرت خبر به گلشن برد *** بود به رعشه ازان در کف چنار انگشت
به زیر سر چونهد دست دشمنت در خواب *** شود برای سرش نیزه لاله وار انگشت
چنان محیط کفت در سخا تلاطم کرد *** که همچو موج ازو رفت برکنار انگشت
پی اطاعت رای تو تا نهد بر چشم *** دمیده پنجه ی خورشید را هزار انگشت
به خاک کشته ی تیغ تو شمع کی باشد؟ *** به زینهار برآورده از مزار انگشت
بود ز مایه ی بحر کف تو در عالم *** گهرفشان چو رگ ابر نوبهار انگشت
به انقیاد ضمیر تو گر نهد بر چشم *** برد ز دیده ی اعمی برون غبار انگشت
محبت تو دم مرگ دستگیر بود *** چنان که اهل هنر را به وقت کار انگشت
ازین که مدح ترا می کند به صفحه رقم *** به عضوهای دگر دارد افتخار انگشت
به سر چو تاج خروس است جای پنجه ی من *** ز بس گرفته ز مدح تو اعتبار انگشت
همان به صفحه ثنای ترا رقم سازم *** به دست اگر شودم خشک، خامه وار انگشت
ز گردباد شد از روشنایی مدحت *** بلند در طلب من ز هر دیار انگشت
عجب که وادی مدح تو طی تواند کرد *** به سعی خامه چو طفلان نی سوار انگشت
شها منم که بر خصم، طبع من هرگز *** به پشت چشم نمالیده شرمسار انگشت
ز اعتراض کلامم همیشه حاسد را *** خزیده در شکن آستین چو مار انگشت
ورق ز گفته ی رنگین من حنایی شد *** مگر نهاده به حرف من آن نگار انگشت؟
به گلستان ثنای تو چون گل صد برگ *** ازین قصیده به دستم بود هزار انگشت
بلندتر بود از آفتاب در معنی *** رباعی ام که به صورت بود چهار انگشت
به معنی سخنم نارسیده، نیست عجب *** نهد به حرف من ار خصم بی وقار انگشت
مقرر است که از بهر امتحان، اول *** نهند بر دم شمشیر آبدار انگشت
سلیم، عرض هنر پیش شاه بی ادبی ست *** بکش عنان قلم را، نگاه دار انگشت
برآر دست دعا پیش ازان که از سخنت *** زبان برآورد از بهر زینهار انگشت
همیشه تا که شود پنجه از حنا رنگین *** مدام تا که ببندند در نگار انگشت
جهان به زیر نگین تو باد و چون خاتم *** کند به چشم حسود تو روزگار انگشت
قطعه ۱ سلیم تهرانی «در تهنیت وزارت یافتن اسلام خان»
ای سواد هند از کلکت نگارستان چین *** کار و بار ملک هرگز این سر و سامان نداشت
نامه ی اقبال پیش از کلک دولت پرورت *** داشت گرچه رونقی، اما به این عنوان نداشت
رشک بر شاه جهان آید سکندر را که او *** چون تو دستوری خرداندیش و حکمت دان نداشت
از خطت فرمان شه شد چون نگارستان چین *** این قدر خیل پری، جمشید در فرمان نداشت
پادشاهی آنچنان را این چنین باید وزیر *** آنچه می بایست، شد، زین خوبتر امکان نداشت
کار دولت شد قوی از کلک محکم کار تو *** خوب شد، آری ستونی این بلندایوان نداشت
از دواتت عافیت را ساز شد سامان کار *** کز برای سینه های ریش، مرهمدان نداشت
چون تو دستوری ندارد هفت اقلیم جهان *** این گمان هرگز به بخت خویش، هندستان نداشت
با شجاعت جمع در عهد تو شد دانشوری *** در زمان هیچ کس تیر قلم پیکان نداشت
مصرع شمشیر از کلک تو شد بیتی تمام *** هیچ دیوانی دو مصرع این چنین چسبان نداشت
پشت شمشیر تو از دلگرمی کلکت قوی ست *** قطره ی آبی وگرنه این همه طوفان نداشت
کرد او را خامه ات از وادی حیرت خلاص *** رهنمایی خضر سوی چشمه ی حیوان نداشت
نامت از سرچشمه ی خورشید آبش می دهد *** آبرویی کاین زمان دارد نگین در کان نداشت
شد کف دست تو دل ها را مقام عافیت *** گوهر این آسودگی در مخزن عمان نداشت
تا صلای عام، دست گوهرافشانت نداد *** جامه همچون پوست بر تن خلق را دامان نداشت
مهر جودت بر برات رزق اشیا تا نبود *** موج دریا بی دهن بود و صدف دندان نداشت
صاحبا! عزم سفر میمون و فرخ فال باد *** بی تو خیل شاه را فتح و ظفر امکان نداشت
کرده بیماری مرا نوعی ضعیف و ناتوان *** کاین تن رنجور، پنداری که هرگز جان نداشت
غربت و بیماری ام پامال حیرت کرده است *** هیچ کس را همچو من، دور جهان حیران نداشت
چند روزی رخصتم ده تا کنم درمان خود *** گرچه هرگز درد بیماران دل، درمان نداشت
مختصر کردم حدیث حال خود در خدمتت *** ورنه چون اوصاف تو، درددلم پایان نداشت
عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱
در بیان اینکه صاحب جمال را خودنمائی موافق حکمت شرطست و اشاره به تجلی اول بر وجه اتم و اکمل و پوشیدن اعیان ثابته کسوت تعین را و طلوع عشق از مطلع لاهوتی و تجلی به عالم ملکوتی و ناسوتی- نعم ماقال:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ)
بر مصداق حدیث کنت کنزاً مخفیا فأحببت ان اعرف بر مذاق اهل توحید گوید:
کیست این پنهان مرا در جان و تن *** کز زبان من همی گوید سخن؟
این که گوید از لب من راز کیست *** بنگرید این صاحب آواز کیست؟
در من اینسان خودنمایی میکند *** ادعای آشنایی میکند
کیست این گویا و شنوا در تنم؟ *** باورم یارب نیاید کاین منم!
متصلتر با همه دوری به من *** از نگه با چشم و از لب با سخن!
خوش پریشان با منش گفتارهاست *** در پریشان گوییاش اسرارهاست
گوید او چون شاهدی صاحب جمال *** حسن خود بیند به سر حد کمال
از برای خودنمایی صبح و شام *** سر برآرد گه ز روزن گه ز بام
با خدنگ غمزه صید دل کند *** دید هر جا طایری بسمل کند
گردنی هر جا در آرد در کمند *** تا نگوید کس اسیرانش کمند
لاجرم آن شاهد بالا و پست *** با کمال دلربایی در الست
جلوهاش گرمی بازاری نداشت *** یوسف حسناش خریداری نداشت
غمزهاش را قابل تیری نبود *** لایق پیکانش نخجیری نبود
عشوهاش هرجا کمندانداز گشت *** گردنی لایق نیامد، بازگشت
ماسوی آیینه آن رو شدند *** مظهر آن طلعت دلجو شدند
پس جمال خویش در آیینه دید *** روی زیبا دید و عشق آمد پدید
مدتی آن عشق بی نام و نشان *** بُد معلق در فضای بیکران
دلنشین خویش مأوایی نداشت *** تا درو منزل کند جایی نداشت
بهر منزل بیقراری ساز کرد *** طالبان خویش را آواز کرد
چونکه یکسر طالبان را جمع ساخت *** جمله را پروانه، خود را شمع ساخت
جلوهای کرد از یمین و از یسار *** دوزخی و جنتی کرد آشکار
جنتی خاطرنواز و دلفروز *** دوزخی دشمنگداز و غیرسوز
غزل ۱ شهریار
گذار آرد مَهِ من گاهگاه از اشتباه اینجا *** فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر رَه گم کند کو را گذار افتد به ما یارب *** فراوان کن گذارِ آن مَهِ گمکردهراه اینجا
کُلَه جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی *** نیاید فیالمثل آری گرش افتد کلاه اینجا
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن *** چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجا و گاه اینجا
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش *** نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
شبی کان ماه با من بود میگفتم کلید صبح *** به چاه افکندهایم امشب که دربند است ماه اینجا
ندانستم که هم از نیمهشب تازد برون خورشید *** که نگذارد ز غیرت ماه را تا صبحگاه اینجا
تویی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق *** چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا
به کوی عشق یا قصر شهان یا کلبه درویش *** فروغ دوست میخواهی تو خواه آنجا و خواه اینجا
بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانیم *** کدورت را فرامُش کرده با آیینه آه اینجا
سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ *** که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا
غزل ۱ آشفته شیرازی
ای تو ز آغاز و انتها همه دانا *** قدرت تو کرده خاک مرده توانا
بال فرو ریخت مرغ وهم ز اوجت *** لال به وصفت زبان فکرت دانا
قطره باران کجا و چشمه خورشید *** قطره کجا میشود محیط به دریا
در رحم و در صدف ز قطره ناچیز *** در سخنگو کنی و لؤلؤ لالا
وصف تو از وسعت عقول منزه *** ذات تو ز آلایش صفات مبرا
گه کنی از خاک کیمیای سعادت *** لعل بدخش آوری ز صخره صما
می تند از کرم پیله تار بریشم *** گلبن و آب آورد ز خار و ز خارا
من که به کفران نعمت اندرم امروز *** بر نکنم سر زخجلت تو به فردا
چاشنی قدرتت دهد چه حلاوت *** نوش ز نیش و زخار آرد خرما
ساخته حلوا ز غوره مشک ترازخون *** آورد از آب گنده صورت زیبا
حیف که ذرات عالمند چو خفاش *** نور تو چون آفتاب بر همه پیدا
چون بپرد در هوای اوج جلالت *** کسوت فقرت کند چو راست بر اعضا
تاج به سلطان دهد کرامت درویش *** پشه لاغر کند شکار ز عنقا
در خور آشفته نیست ذکر مدیحت *** کامده احمد به عجز معترف آنجا
لمعات ۱ عراقی «بسم الله الرحمن الرحیم»
الحمدلله الذی نور وجه حبیبه بتجلیات الجمال فتلالامنه نوراً، و ابصر فیه غایات الکمال ففرح به سروراً، فصدره علی یده و صافاه و آدم لم یکن شیئاًمذکورا و لا القلم کاتباً و لااللوح مسطوراً، فهو مخزن کنزالوجود و مفتاح خزاین الجود و قبلة الواجد و الموجود و صاحب لواء الحمد و المقام المحمود، الذی لسان مرتبته یقول:
وانیو ان کنت بن آدم صورة *** فلیفیه معنی شاهد بابوتی
گفتا به صورت ار چه ز اولاد آدمم *** از روی مرتبت به همه حال برترم
چون بنگرم در آینه عکس جمال خویش *** گردد همه جهان به حقیقت مصورم
خورشید آسمان ظهورم، عجب مدار *** ذرات کاینات اگر گشت مظهرم
ارواح قدس چیست؟ نمودار معنیم *** اشباح انس چیست؟ نگهدار پیکرم
بحر محیط رشحهای از فیض فایضم *** نور بسیط لمعهای از نور ازهرم
از عرش تا به فرش همه ذرهای بود *** در پیش آفتاب ضمیر منورم
روشن شود ز روشنی ذات من جهان *** گر پردۀ صفات خود از هم فرو درم
آبی که زنده گشت از او خضر جاودان *** آن آب چیست؟ قطرهای از حوض کوثرم
آن دم کزو مسیح همی مرده زنده کرد *** یک نفخه بود از نفس روح پرورم
فی الجمله مظهر همه اشیاست ذات من *** بل اسم اعظمم، به حقیقت چو بنگرم
صلوات الله و سلامه علیه و علی اصحابه و صحبه اجمعین.
اما بعد: کلمهای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح بزبان وقت املاء کرده میشود، تا آینه معشوق هر عاشق آید، با آنکه رتبت عشق برتر از آنست که بقوت فهم وبیان پیرامن سراپردۀ جلال او توان گشت، یا بدیدۀ کشف و عیان بجمال حقیقت او نظر توان کرد.
تعالی العشق عن فهم الرجال *** و عن وصف التفرق و الوصاف
متیماجل شیئیعن خیال *** یجل عن الاحاطة و المثال
به تتق عزت محتجب است و بکمال استغنا متفرد، حجب ذات او صفات اوست و صفاتش مندرج در ذات، و عاشق جمال او جلال اوست و جمالش مندمج در جلال؛ علی الدوام خود با خود عشق میبازد و بغیر نپردازد. هر لحظه از روی معشوقی پرده براندازد و هر نفس از راه عاشقی پردۀ آغاز زد.
عشق در پرده مینوازد ساز *** عاشقی کو که بشنود آواز؟
هر نفس پردهایدگر سازد *** هر زمان زخمهایکند آغاز
همه عالم صداینغمه اوست *** که شنید این چنین صدایدراز؟
راز او از جهان برون افتاد *** خود صدا کینگاه دارد راز؟
سر او از زبان هر ذره *** خود تو بشنو که من نیم غماز
هر زمان بهر زبان راز خود باسمع خود گوید، هردم بهر گوش سخن از زبان خود شنود، هر لحظه بهر دیده حسن خود را بر نظر خود عرضه دهد، هر لمحه بهر روی وجود خود را بر شهود خود جلوه دهد، وصف او از من شنو:
یحدثنی فی صامت ثم ناطق *** و غمزعیون ثم کسر الحواجب
دانی چه حدیث میکند در گوشم؟ میگوید:
عشقم که در دو کون مکانم پدید نیست *** عنقای مغربم که نشانم پدید نیست
ز ابرو و غمزه هر دو جهان صید کردهام *** منگر بدان که تیر و کمانم پدید نیست
چون آفتاب در رخ هر ذره ظاهرم *** از غایت ظهور عیانم پدید نیست
گویم بهر زبان و بهر گوش بشنوم *** وین طرفهتر که گوش و زبانم پدید نیست
چون هرچه هست در همه عالم همه منم *** مانند در دو عالم از آنم پدید نیست
قصیده ۱ عراقی
ای صبا جلوه ده گلستان را *** با نوا کن هزاردستان را
بر کن از خواب چشم نرگس را *** تا نظاره کند گلستان را
دامن غنچه را پر از زر کن *** تا دهد بلبل خوشالحان را
گل خوی کرده را کنی گر یاد *** کند ایثار بر تو مرجان را
ژاله از روی لاله دور مکن *** تا نسوزد ز شعله بستان را
مفشان شبنم از سر سبزه *** به خضر بخش آب حیوان را
تا معطر شود همه آفاق *** بگشائید زلف جانان را
بهر تشویش خاطر ما را *** برفشان طره پریشان را
سر زلف بتان به رقص درآر *** تا فشانیم بر سرت جان را
برقع از روی نیکویان به ربای *** تا ببینم ماه تابان را
ور تماشای خلد خواهی کرد *** بطلب راه کوی جانان را
بگذر از روضه قصد جامع کن *** تا ببینی ریاض رضوان را
نرمکی طره از رخش وا کن *** بنگر آن آفتاب تابان را
حسن رخسار یار را بنگر *** گر به صورت ندیدهای جان را
مجلس وعظ واعظ اسلام *** حل کن مشکلات قرآن را
اوست اوحد حمید احمد خلق *** کز جلالش نمود برهان را
پیش تو ای صبا، چه گویم مدح *** گر توانی ادا کنی آن را
برسان از کرم زمین بوسم *** ور توانی بگوی ایشان را
خدمت ما بدو رسان و بگو *** کای فراموش کرده یاران را
ای ربوده ز من دل و جان را *** وی به تاراج داده ایمان را
در سر آن دو زلف کافر تو *** دل و دین رفت این مسلمان را
چشم تو میکند خرابی و ما *** بر فلک میزنیم تاوان را
گر خرابی همی کند چه عجب؟ *** خود همین عادت است مستان را
مردم چشم تو سیه کارند *** وین نه بس نسبت است انسان را
همه جایی تو را خوش است ولیک *** بی تو خوش نیست اهل ملتان را
شاد کن آرزوی دلها را *** بزدای از صدور احزان را
قصه درد من بیا بشنو *** مینیابم، دریغ، درمان را
باز سرگشتهام همی خواهد *** تا چه قصد است چرخ گردان را
خواهدم دور کردن از یاران *** خود همین عادت است دوران را
ما چه گویی، قضا چو چوگانی *** چه از آنجا که گوست چوگان را؟
میکند خاطرم پیاپی عزم *** که کند یک نظاره جانان را
دیده امیدوار میباشد *** تا ببیند جمال خوبان را
منتظر ماندهام قدوم تو را *** هین وداعی کن این گران جان را
آخر ای جان، غریب شهر توام *** خود نپرسی غریب حیران را؟
هر غریبی که در جهان بینی *** عاقبت باز یابد اوطان را
جز عراقی که نیست امیدش *** تا ببیند وصال کمجان را
من نگویم که حسنت افزون باد *** چون بدان راه نیست نقصان را
باد عمرت فزون و دولت یار *** تا بود دور چرخ گردان را
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - سر آغاز
هر که جان دارد و روان دارد *** واجب است آنکه درد جان دارد
حمد بیحد کردگار احد *** صمد لم یلد و لم یولد
آنکه ذاتش بری است از آهو *** الذی لا اله الا هو
مالک الملک قادر بیعیب *** صانع عالم شهادت و غیب
ربنا جل قدره و علا *** آنکه از بدو فطرت اولی
خلق در دست قدرت او بود *** قدرتش دستبرد صنع نمود
صانعی، کز مطالع ابداع *** او برآرد حقایق انواع
پس چهل طورشان در آن اشکال *** برد از جا به جا و حال به حال
روحها داد روح را زان راح *** به صبوحی اربعین صباح
امر او بر طریق کن فیکون *** هم چنان کاف نارسیده به نون
آفریننده زمان و مکان *** در جهات طبایع و ارکان
خلق را در جهان کون و فساد *** هست او مبدا و بدوست معاد
زان پدر هفت کرد و مادر چار *** تا سه فرزند را بود اظهار
صنعش از آب و خاک و آتش و باد *** جسم را طول و عرض و عمق او داد
زان طرف روشنی و نزدیکی *** زین طرف بعد بود و تاریکی
چون شد از خاک تیره طینت تن *** کرد امرش به نور جان روشن
ترجیع بند ۱ اوحدی «له ایضا - (کانچه دل اندر طلبش میشتافت - در پس این پرده نهان بود، یافت)»
تا به کنون پردهنشین بود یار *** هیچ در آن پرده نمیداد بار
خود به طلب دیدم و راهی نبود *** راه طلب داشتم از پرده دار
یار من از پرده همی کرد زور *** دل ز پی پرده همی گشت زار
چون که دل پردهنشین چندگاه *** بر درش آویخته شد پردهوار
گفت: گر از پرده خود بگذری *** زود در آن پرده دهندت گذار
گفتمش :اندر پس این پرده کیست؟ *** گفت: تویی، پرده ز خود برمدار
در پس این پرده شمار یکیست *** گرچه شد این پرده برون از شمار
پرده من جز منی من نبود *** از منی من چو بر آمد دمار
طالب و مطلوب و طلب شد یکی *** پرده آن این عدد مستعار
در پس آن پرده چو ره یافتم *** پرده برانداختم از روی کار
اوحدی این راه چو بیپرده دید *** با زن و با مرد بگفت آشکار:
بند ۱
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
عشق خروشی، که عیان دیدهام *** سینه به جوشی، که زیان دیدهام
دل چو ز ناگه به وصالش رسید *** بانگ برآورد که: جان دیدهام
گاه رخش را ز درون جهان *** گاه ز بیرون جهان دیدهام
آنچه مرا طاقت و اندازه بود *** وصل باندازه آن دیدهام
رخ ننمودست به من ذرهای *** کش نه در آن ذره نشان دیدهام
با تو چه گویم که چنین و چنان *** کش نه چنین و نه چنان دیدهام
تا که شد از دیده روان نقش او *** خون دل از دیده روان دیدهام
راست نیاید سخنش در مکان *** چونکه برونش ز مکان دیدهام
در چه زمین و چه زمانم؟ مپرس *** چون نه زمین و نه زمان دیدهام
من به یقینم که جزو نیست هیچ *** تا تو نگویی: به گمان دیدهام
یار مرا دوش نهان رخ نمود *** فاش کنم هرچه نهان دیدهام
بند ۲
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
پیر شراب خودم از جام داد *** زان تپش و درد سر آرام داد
طفل بدم، حنظل و صبرم نمود *** کهل شدم، شکر و بادام داد
سایه من گم شد و او باز جست *** مایه من کم شد و او وام داد
گرسنه گشتم، بر خم چاشت شد *** تشنه نشستم ز لبم جام داد
مور مرا خانه بیغم نمود *** مرغ مرا دانه بیدام داد
دل چو درافتاد بحامیم تب *** شربت طاها و الف لام داد
آخر کارم به دعا باز خواند *** گرچه به اول همه دشنام داد
جسم مرا جای درین بوم ساخت *** جان مرا راه درین بام داد
نصرة اودست مرا زور شد *** همت او پای مرا گام داد
خاص شد از حرمت او اوحدی *** رفت و ندا در حرم عام داد:
بند ۳
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
آن بت سرکش، که نمیداد دست *** چونکه درآمد ز درم نیم مست
پای مرا از در حیرت براند *** چشم مرا از در غیرت ببست
دل به فغان آمد و خونش بریخت *** تن به میان آمد و جانش بخست
در سرم انداخت نشاط «بلی» *** می، که به من داد ز جام الست
از دل من شاخ امیدی برست *** جان من از داغ جدایی برست
گفتمش : از دست تو بیچارهام *** گفت که: بیچاره نیایم به دست
گفتمش : از وصل خودم هست کن *** گفت : بمیر از خود و از هرچه هست
گفتمش : ای بت، ز تو دورم چرا؟ *** گفت که : از دور بتی میپرست
گفتمش : ار توبه کند دل ز عشق *** گفت که : آن توبه به باید شکست
گفته او آفت جان بود و تن *** لیک چنان گفت که در دل نشست
دیده ز دور آن قد و بالا چو دید *** نعره در انداخت به بالا و پست :
بند ۴
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
تاچه کشم من؟ که بدین دست تنگ *** ساغر می خواهم و آواز چنگ
چون می لعلم بچشانی، کنم *** بوسه طلب زان لب یاقوترنگ
عمر چو بادست همی در شباب *** باده بمن ده، که ندارد درنگ
تا بر او زین دل زنگار خورد *** رنگ زدایم به شراب چو زنگ
دوش چو میخوردم و خوابم ربود *** یار به صلح آمد و بگذاشت جنگ
پرده برانداخت ز روی خیال *** دست خوش آن صنم شوخ شنگ
گفتمش : آمد ز غمت دل به جان *** گفت : گرت جان به لب آید ملنگ
دست در آغوش من آورد عور *** آنکه همی داشت ز من عار و ننگ
او شکر افشان ودلم شکر گوی: *** کانچه همی خواستم آمد به چنگ
صبح چو از خواب درآمد سرم *** دست خودم بود در آغوش تنگ
اوحدی این راز چو دانست باز *** در فلک انداخت غریو و غرنگ :
بند ۵
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
نشنود از پرده کس آواز من *** تا نکند راست لبش ساز من
من نه به خود گفتم، از آنست عقل *** بیخود و حیران شده در راز من
تا نبری ظن که به بازیچه بود *** دیده شب تا به سحر باز من
بیش نگویی سخن از ناز او *** گر بتو گویم سخن از ناز من
ای که ز گستاخی من غافلی *** خیز و ببین بر لب او گاز من
چند ز شیراز و ز رومم، دگر *** رخت به روم آور و شیراز من
واقعه عشق نگوید به تو *** جز نفس واقعه پرداز من
گر چه منم آخر این کاروان *** نیست پدید آخر و آغاز من
بس دل افسرده سر انداز شد *** از دم چون تیغ سر انداز من
کی به چنان بال رسد، اوحدی *** مرغ تو در غایت پرواز من
من لب خود کرده ز گفتن به مهر *** شهر پر آوازه آواز من :
بند ۶
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
عشق برآورد ز جانم خروش *** من نتوانم، تو توانی بپوش
پر مدم، ار دیگ بسر میرود *** او چه کند؟ آتش تیزست و جوش
امشب ازین کوچه بدوشم برند *** گر هم از آن باده دهندم که دوش
در غلطم، یا سخن آشناست *** اینکه مرا میرسد امشب بگوش؟
میروم از خود چو همی آید او *** کیست که آمد؟ که برفتم ز هوش
چون بدر او رسی، ای باد صبح *** گر بدهد نامه، بیاور، بکوش
کو سخن غیر نخواهد شنید *** گر برسالت بفرستی سروش
بر سر بیمار خود، ار میروی *** تا دگرش زنده ببینی بکوش
توش و تنم رفت، مفرمای صبر *** مرد به تن صبر کند، یا به توش
مجلس رندان طرب گرم شد *** دی چو گذشتم بدر میفروش
اوحدی از غایت مستی که بود *** با همه میگفت و نمیشد خموش:
بند ۷
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
نور رخ دوست چو پیدا شود *** عقل که باشد که نه شیدا شود
از رخ خورشید چو در وا کنند *** ذره چه گوید که نه در وا شود
بر سر آن کوچه، که تن خاک اوست *** ره نبری، گر نه سرت پا شود
از دو جهان هیچ نبینی جزو *** گر به رخش چشم تو بینا شود
ما همه اوییم، ولی او ز دور *** منتظر ماست، که کی ما شود
بخت نگر: تا ننهد سر به خواب *** رخت، غمی نیست، که یغما شود
حرف مپندار، به حرفت گرای *** تا مگر این اسم مسما شود
قطره به دریا چو دگر باز رفت *** نام و نشانش همه دریا شود
پرتو آن نور، که گفتم، یکیست *** مختلف از منزل و از جا شود
سر چو به این جبه برآورد دوست *** خواست درین قبه که غوغا شود
باز صدای سخن اوحدی *** بر همه کس روشن و پیدا شود
بند ۸
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
نفس ترا شد نفس گور کن *** زنده شوی، گر بکنی گور تن
ای شده نومید چنین، بر کجاست *** یاس تو و باغ پر از یاسمن
یا خبری از لب او باز گوی *** بیخبران را سخنی زان دهن
در همه بادیه حییست بس *** و آن دگر آثار طلال و دمن
کوکب لیلی نرود بر ملا *** موکب مجنون چه کند بر علن
از پی آن آهوی وحشی ببین *** سر به هم آورده هزاران رسن
تا کی ازین جبه و دستار و فش *** مرده شو و جامه رها کن بزن
جسم تو گوریست روان ترا *** بر سر این گور چه پوشی کفن
پای برین صفه نه و باز دان *** راز چهل صوفی و یک پیرهن
اوحدی، این تلخ نشستن ز چیست *** شور به شیرین سخنان در فگن
پنج حواست چو یکی بین شدند *** بر ببرش راه و بگو این سخن
بند ۹
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
غزل ۱ فیض کاشانی
فیض نور خداست در دل ما *** از دل ماست نور منزل ما
نقل ما نقل حرف شیرینش *** یاد آن روی شمع محفل ما
در دل از دوست عقده مشکل *** در کف اوست حلّ مشکل ما
تخم محنت بسینه ما کشت *** آنکه مهرش سرشته در گل ما
سالها در جوار او بودیم *** سایه دوست بود منزل ما
در محیط فراق افتادیم *** نیست پیدا کجاست ساحل ما
مهر بود و وفا که میکشتیم *** از چه جور و جفاست حاصل ما
دست و پا بس زدیم بیهوده *** داغ دل گشت سعی باطل ما
دل بتیغ فراق شد بسمل *** چند خواهد طپید بسمل ما
چونکه خواهد فکند در پایش *** سر ما دستمزد قاتل ما
طپش دل ز شوق دیدار است *** به از این چیست فیض حاصل ما
در سفر تا به کِی تپد دل ما *** نیست پیدا کجاست منزل ما
بوی جان میوزد در این وادی *** ساربانا بدار محمل ما
هر کجا میرویم او با ماست *** اوست در جان ما و در دل ما
جان چو هاروت و دل چو ماروتست *** ز آسمان اوفتاده در گل ما
زهره ماست زهره دنیا *** شهواتست چاه بابل ها
از الم های این چه بابل *** نیست واقف درون غافل ما
کچک درد تا بسر نخورد *** نرود فیل نفس کاهل ما
فیض از نفس خویشتن ما را *** نیست ره سوی شیخ کامل ما
قطعه ۱ خاقانی
مرا شاه بالایِ خواجه نشانده است *** از آن خواجه آزرده برخاست از جا
چه بایستش آزردن از سایه حق *** که نوری است این سایه از حق تعالی
نه زیرِ قلم جایِ لوح است چونان *** که بالایِ کرسی است عرشِ مُعَلّا
نداند که از دورِ پرگارِ قدرت *** بوَد نقطه کل بر از خطِّ اجزا
معمّا بر از ابجد آمد به معنی *** چو معنی که هم برتر آمد ز اسما
بخور از برِ عنبر آمد به مجلس *** عقول از برِ انفس آمد به مبدا
کواکب بوَد زیرِ پایِ ملایک *** حواری بوَد بر زبردستِ حورا
ببین نُه طبق برتر از هفت قلعه *** ببین هفت خاتون بر از چار ماما
زمین زیر به کو کثیف است و ساکن *** فلک به زبر کو لطیف است و دروا
الف را بر اعداد مرقوم ببینی *** که اعداد فرعند و او اصل و والا
نه شاخ از برِ بیخ باشد مرتَّب *** نه بار از برِ برگ باشد مهیّا
قیاس از درختانِ بُستان چه گیری *** ببین شاخ و بیخِ درختانِ دانا
هنرمند کی زیرِ نادان نشنید *** که بالایِ سرطان نشسته است جوزا
نه لعل از برِ خاتمِ زر نشیند *** نه لعل و زر کل چنین است عمدا
دبیری چو من زیردستِ وزیری *** ندارند حاشا که دارند حاشا
دبیر است خازن به اسرارِ پنهان *** وزیر است ضامن به اشکالِ پیدا
دبیری ورایِ وزیری است یعنی *** عطارد ورایِ قمر یافت ماوا
چو ریگی است تیره گرانسایه نادان *** چو آبی است روشن سبکروح دانا
نه آب از برِ ریگ باشد به چشمه *** نه عنبر بر از آب باشد به دریا
گرانسایه زیرِ سبکروح بهتر *** چو سنگِ سیه زیرِ آبِ مصفّا
دو سنگ است بالا و زیر آسیا را *** گرانسِیر زیر و سبکسِیر بالا
قصیده ۱ جهان ملک خاتون «فی التوحید»
ای ز امر کن فکانت گشته پیدا کاینات *** ذات بی چون تو را ترک صفت عین صفات
با کمال قدرتت کار دو گیتی بی محل *** با ثبات ملکتت ملک دو عالم بی ثبات
شمّه ای از فیض فضلت عذرخواه غافلان *** لمعه ای از تاب قهرت کارساز حادثات
نیست در فکرم ز مرگ و زندگی امّید و بیم *** بیم و امّیدم تویی ای خالق موت و حیات
بادی از لطف تو گر بر صحن غبرا بگذرد *** عیسی مریم شود هر ریزه از عظم رُفات
گر چکد از ابر احسانت بر انسان قطره ای *** از نهاد مؤمن و مشرک بشوید سیئات
ور سموم صرصر عَنف تو آید در وجود *** محو گردد صورت هستی ز لوح کاینات
آنکه شد در راه عرفان با هوایت یک جهت *** گشت در دنیا و دین فارغ ز تشویش جهات
وآنکه با گنج قناعت شد مقیم کنج فقر *** سوی گنج حاصل کونین ننمود التفات
یا رب از من خدمتی شایسته ناید در جهان *** کز نکوکاری توانم داشت امّید نجات
عفو کن جرمم مکن محرومم از رحمت که من *** تکیه بر لطف تو میدارم نه بر صوم و صلات
غزل ۱ جهان ملک خاتون
نه توان پیشِ تو آمد نه تو آیی بر ما *** کیست پیغامرسان من و تو غیر صبا؟
بیش از این طاقتِ بارِ شبِ هجرانم نیست *** ای عزیز از سر لطفت ز در بنده درآ
بنده خسته بیچاره به وصلت بنواز *** تا به کی بر منِ بیدل رَوَد این جور و جفا؟
دردم از حد بِگُذشت و جگرم خون بِگِرفت *** چون طبیب دلِ مایی ز که جوییم دوا؟
جز جفا نیست نصیبِ من دلخسته ز دوست *** برگرفتند ز عالم مگر آیینِ وفا؟
شمعِ جمعی تو و پروانه رخسارِ تو دل *** نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا
خبرت نیست که بیچاره تنِ من به جهان *** بنده خاص تو از جان شده بی روی و ریا
غزل ۱ فروغی بسطامی
صف مژگان تو بشکست چنان دلها را *** که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن *** کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را
گر ستاند ز صبا گرد رهت را نرگس *** ای بسا نور دهد دیده نابینا را
بیبها جنس وفا ماند هزاران افسوس *** که ندانست کسی قیمت این کالا را
حالیا گر قدح باده تو را هست بنوش *** که نخوردهست کس امروز غم فردا را
کسی از شمع در این جمع نپرسید آخر *** کز چه رو سوخته پروانه بیپروا را
عشق پیرانه سرم شیفته طفلی کرد *** که به یک غمزه زند راه دو صد دانا را
سیلی از گریه من خاست ولی میترسم *** که بلایی رسد آن سرو سَهی بالا را
به جز از اشک فروغی که ز چشم تو فتاد *** قطره دیدی که نیارد به نظر دریا را؟
تضمین ۱ فروغی بسطامی
ای بهشتی رخ طوبی قد خورشید لقا *** بشنو این بیت خوش از خسرو جاوید لقا
«تو اگر پای به دشت آری شیران دژم *** بگریزند ز پیش تو چو آهوی ختا»
با دو زلفت سخن از مشک ختن محض غلط *** با دو چشمت مثل از آهوی چین عین خطا
چشم پر خواب تو هم خسته و هم خسته نواز *** زلف پر تاب تو هم عقده و هم عقده گشا
هم فکندی سر یک قوم به شمشیر ستم *** هم شکستی دل یک جمع به بازوی جفا
مدعا در دل من هیچ نماند از دهنت *** بس که دشنام شنیدم به مکافات دعا
دوش حرفی زدم از گوشه به چمن *** تا ننازد پس از این نرگس بی شرم و حیا
خون مژگان تو امروز گذشت از سر من *** تا دگر پا نگذارم به سر کوی وفا
دست خالی نتوان رفت به خاک در دوست *** قدمی همرهم ای چشم گهربار بیا
بر سر طالب اگر تیغ ببارد ز سپهر *** نکند دامن مطلوب خود از چنگ رها
بیدل شیفته هرگز نخروشد ز گزند *** عاشق دلشده هرگز نگریزد ز بلا
گر فروغی لب خسرو مددی ننماید *** من کجا نکته شیرین شکربار کجا
شرف کعبه اسلام ملک ناصردین *** آن که جان آمده در حضرتش از بهر فدا
آن شهنشاه کرم پیشه که بر خاک درش *** شیوه بنده بود گاه دعا، گاه ثنا
قصیده ۱ امیر معزی
با نصرت و فتح و ظفر و دولت والا *** بنگر علم شاه جهان بر سر بالا
لشکر شده آسوده و تِرمَذ شده ایمن *** نصرت شده پیوسته و دولت شده والا
فتح آمده و تهنیت آورده جهان را *** سلطان جهانگیر به این فتح مهنا
بشکفته به دین داری او جان پیمبر *** نازنده به فرزندی او آدم و حوا
بهروزی او در همه گیتی شده معروف *** پیروزی او در همه عالم شده پیدا
رزمش همه با نصرت و رسمش همه نیکو *** روزش همه با دولت و کارش همه زیبا
ای شاه غلامان تو دارند به اقطاع *** چین و خُتَن و کاشغر و خَلُخٌ و یغما
بر بیعت و پیمان تو صد نامه رسیدست *** از مکه و غزنین و سمرقند و بخارا
از موکب تو کوه نماید همه هامون *** وز لشکر تو شهر نماید همه صحرا
آنجاکه تَف توست چه جیحون و چه هامون *** وانجا که صف توست چه جنگ و چهتماشا
تاگَرد سپاه تو برآمد ز خراسان *** یک باره به اِدبار فرو شد سر اعدا
زین نصرت و زین فتح که دیدند و شنیدند *** دیگر به خراسان نبود غارت و غوغا
نشگفت اگر از بیم توشیران بگریزند *** کز هیبت تو موم شود آهن و خارا
تا دست تو دریا بود و تیغ تو آتش *** نشگفت نهیب و خطر از آتش و دریا
هر شاه که یک راه زتیغ تو بترسد *** از ملک و ولایت نبود نیز شکیبا
سودش نکند تعبیه قلعه و لشکر *** آن به که کند با سرِ تیغِ تو مدارا
گر تعبیهسازی بهسوی روم دگر بار *** زُنّار چو افسار کنی بر سر ترسا
فرمان تو مسجد کند از خانه رُهبان *** شمشیر تو خَرزین کند از چوبِ چلیپا
شاها، مَلِکا، جمله آفاق تو داری *** شد دیده دین از ظفر و فتح تو بینا
بیم است ز شیران جهان وز تو رعایت *** عذرست ز شاهان جهان وز تو مُحابا
شادند و سرافراز به عدل تو خداوند *** چه خویش و چه بیگانه و چه پیر و چه برنا
تا، بنده معزی ز فتوح تو سخن گفت *** زیر قدمش گشت ثَری همچو ثُریا
هر شعر پسندیده که در مدح تو گوید *** باشد چو یکی عقد پر از لؤلؤِ لالا
تا عقل شناسنده تمام است به دانش *** تا مهر فروزنده بلندست به جَوزا
زیر علم فتح تو بادا همه عالم *** زیر قدم عدل تو بادا همه دنیا
شمشیر تو برنده و دست تو دهنده *** فرمان تو پاینده و بخت تو توانا
قصیده ۱ حزین لاهیجی «نیایش و عرض شکوی»
پرتو روی تو را نیست جهان پرده دار *** امتلأ الخافقین شارق ضوء النهار
ای من و بهتر ز من، بنده فرمان تو *** گر دل و گر دین بری، این لنا الاختیار؟
عالم اگر دشمن است چون تو پناهی چه غم؟ *** رد شطاط الذی، عند ذوی الاقتدار
لطف تو بیگانه نیست، از چه شفیع آورم؟ *** بائسک المستجیر، عزتک المستجار
لاله گلزار توست، سینه اخگرفروز *** واله دیدار توست دیده اخترشمار
زاهد گر باهشی، باده کش و توبه کن *** از خرد دوربین وز هوس نابکار
گوش به حکم توایم، مرد زبان نیستیم *** طاعت اگر ردکنی، حاش لنا الاختیار
عربده افزون کند حادثه با گوشه گیر *** لطمه زند بیشتر، موج به دریا کنار
وه که ندارد درنگ، گردش گردنده چرخ *** شهد کند در شرنگ، ساغر لیل و نهار
زحمت بیهوده دید ناخن اندیشه ام *** آه که جز باد نیست، در گره روزگار
این به دمی بسته است وان به غمی می رود *** هستی بد عهد بین، شادی بی اعتبار
همسر دیرینه اند، دیده گشا و ببین *** خنده رنگین گل، گریه ابر بهار
آه چه سازد کسی با تب و تابی چنین؟ *** چهره روز آتشین، طره شب تابدار
خار به چشمم خلد، از گل و ربحان او *** روی جهان دیدنی نیست درین روزگار
از فلک پشت خم، شد قد دونان علم *** کار جهان شد بهم، گشت هنر عیب و عار
تافت به فن زال دهر، دست قوی چیرگان *** همچو کمان حلقه شد، بازوی خنجرگذار
تاب تحمّل نماند، یا لجاالهاربین *** علم ستیرالجبین، جهل خلیع العذار
پشت جوانمرد را بار لئیمان شکست *** ریخت جو برگ خزان، پنجه گوهرنثار
بار خران چون برد، دوش غزال حرم؟ *** شیر ژیان چون کشد ناز سگ جیفه خوار؟
هر طرفی یکّه تاز، کودن دون فطرتی ست *** تکیه زنان هر خری ست جای صدور کبار
خامه همان به که رو تابد ازین گفتگو *** نیست به شکر نکو، حنظل ناخوشگوار
رونق بستان بود شور صفیرت حزین *** بلبل دستان شود، چون تو یکی از هزار
چون که پی امتحان با مژه خون چکان *** خامه نهی در بنان، صفحه کشی در کنار
مایه به معدن دهد کلک جواهر رقم *** نکته به دامن برد طبع بدایع نگار
صبح قیامت دمید از جگر سوخه *** خوشترم آمد درین گرم صفیر اختصار
مثنوی ۱ حزین لاهیجی «فرهنگ نامه»
به نام نگارنده هست و بود *** فرازنده این رواق کبود
سر داستان، نام فرخنده ای ست *** که عقل از ثنایش فروماندهایست
خرد در کوی کوتهی و کمی ست *** زبان روستازادهٔ اعجمی ست
سپاسش نشاید به اندیشه گفت *** به خس، کی توان کوه البرز سفت؟
خردگر چه خضر بیابان بود *** سراسیمه راه یزدان بود
دل و جان اگر دانش آسا بود *** همین بس که خود را شناسا بود
ازل تا ابد گر به بالا پرد *** ز حدّ خود اندیشه برنگذرد
طلسم حقیقت نباید شکست *** حصاری بود، در گهر هر چه هست
به بینش قدم را درین کهنه دِه *** اگر مرد راهی به اندازه نِه
نیابی خدا را به جویندگی *** بکش پا، ز بیهوده پویندگی
مپوی و چو آب گهر تازه باش *** اگر خودشناسی، به اندازه باش
تو را برتر از حد خود، راه نیست *** که نقش از نگارنده، آگاه نیست
جهولی، به گرد فضولی مگرد *** ز جاهل فضولی ست، کردار سرد
فضولی کند قطره را منفصل *** فراخ است دریا و تو تنگدل
شعور تو، ای پای بستِ غرور *** یکی کور موش است و تابنده هور
کند خیرگی دیده جان تو *** عدم زاده است آخشیجان تو
خبر نیست امروز را از پریر *** جوان نیست تاریخی چرخ پیر
کجا تار ممکن به واجب تند؟ *** لعاب عناکب، ذباب افکند؟
عبث دام در راه عنقا مکش *** زیاد، از گلیم خودت پا مکش
نه پیداست راه و تویی طفل دی *** درین ورطه، گولی به از بخردی
به این خیرگی خوش عنانی مکن *** زبان بسته ای، ترجمانی مکن
پی مصطفی گیر، اگر می روی *** ره راست این است اگر بگروی
غزل ۱ حزین لاهیجی
ای نام تو زینت زبانها *** حمد تو طراز داستانها
تا دام گشاد، چین زلفت *** افتاد خراب، آشیانها
در رقص بود به گرد شمعت *** فانوس خیال آسمانها
بگشای نقاب تا برآیند *** از قالب جسم تیره، جانها
مقصد تویی از سلوک عالم *** شوق تو دلیل کاروانها
در وصف کمال کبریایت *** ابکم شده کلک نکتهدانها
خاموش حزین که برنتابد *** افسانه عشق را زبانها
رباعی ۱ حزین لاهیجی
شد صید خم زلف رسایی دل ما *** افتاد به دام اژدهایی دل ما
از بوی کباب می توان دانستن *** کز عشق در آتش است جایی دل ما
قصیده ۱ فضولی
ماییم درد پرور دنیای بی وفا *** با درد کرده خوشده مستغنی از دوا
هرگز نکرده درد دل اظهار ما طلب *** هر جا که دیده خط زده بر نسخه شفا
مطلق وفا ندیده ز ابنای روزگار *** بر خود در آرزوی وفا کرده صد جفا
وحشت گزیده از همه عالم چه جای غیر *** با خویش هم نگشته درین وحشت آشنا
ماییم فرقه که همیشه مدار چرخ *** انداخته است تفرقه در میان ما
سیل دمادم از مژه هر سو گشوده لیک *** بسته زبان چو شمع در افشای ماجرا
ماییم آن گروه پریشان که چون حباب *** صورت نبسته جمعیت ما بهیج جا
از گردباد حادثه بر باد داده باز *** هر جا که کرده بهر امل خانه بنا
جسته طریق مهر ز دور فلک ولی *** زان آینه ندیده بجز عکس مدعا
پرکار سان دویده درین دایره بسی *** بهر علو منزلت از سر نموده پا
لیکن در انتهای تردد نیافته *** غیر از همان مقام که بوده در ابتدا
ماییم همچو قطره باران ز جرم خاک *** عمری بریده میل شده پیرو هوا
اول بسیر عالم علوی نهاده روی *** آخر بطبع سفلی خود کرده اقتدا
ماییم همچو عکس بر آیینه وجود *** غافل ز خود بصورت انسان غلط نما
نه آگه از فساد نه واقف ز حال کون *** نه در غم فنا نه در اندیشه بقا
کیفیت بقاست ولیکن کمال ذات *** کی ذات ما کند بچنین رتبه اقتضا
در ممکنات شرط فنا جز وجود نیست *** ما را وجود کو که بود قابل فنا
من آن نیم که می رسد از من بگوش خلق *** در هر نفس هزار صدای فرح فزا
اما چنان نیم که شناسم مذاق درد *** باشد مرا هم آرزوی ذوق آن صدا
از روی کفر صورت بی معنیم شده است *** چون بت همیشه زیور بتخانه ریا
خلقی بطعنه من و من بی خبر ز حال *** حیرت گرفته راه دلم راه ره ادا
تدبیر طعن خلق سرانجام کار خود *** با آن گذاشته که چنین ساخته مرا
بر رخت اعتبار خود آتش زدم هنوز *** از دست قید چرخ نشد دامنم رها
چون رشته . . . فتادست صد گره *** بر کارم از سپهر و ندارم گره گشا
لیکن امید هست که همچون فروغ صبح *** بگشاید این گره اثر مهر مرتضا
شاهی که تا ازو نزند دم نمی شود *** آسان گشودن گره غنچه بر صبا
شاهی که بی ارادت او مشکل او کشد *** از چهره صباح فلک پرده سنا
شاهی که گلبن کرم او به اهل فقر *** در هر نفس رسانده ز هر برگ صد نوا
بخشیده سنگ را نظرش قیمت گهر *** پوشیده فقر را کرمش کسوت غنا
شاهنشه سریر ولایت ولی حق *** سلطان دین امام مبین شاه اولیا
اصل تمیز شرع نبی از طریق کفر *** وجه تفوق نبی ما بر انبیا
از ذات پاک او صدف کعبه پر گهر *** وز فیض خاک او شرف ارض بر سما
از نسخه کرامت عامش سیاهه ایست *** شرح شب مبارک معراج مصطفا
وز لاله زار حرمت آتش حدیقه *** خاک بخون سرشته صحرای کربلا
ریک نجف ز پرتو میل مزار او *** در چشم مردمست مکرم چو توتیا
بر اهل دولتی اگر ز آسمان فیض *** خورشید مهر او فکند ذره ضیا
حایل بران نشانه بی دولتی بود *** آن حایل ار بود بمثل سایه هما
حاجت گهیست کعبه درگاه او که نیست *** آنجا برای حاجت او حاجت دعا
ای درگه تو کعبه حاجت روای خلق *** وی گشته حاجت همه از درگهت روا
هر حکمتی که بوده نهان در حجاب غیب *** رایت کشیده از رخ آن پرده خفا
زایی اگر برای وقوع قضیه ای *** بسته هزار سال گره در دل قضا
ممکن نبود این که تواند وقوع یافت *** تا رای انور تو ندارد بدان رضا
آدم کز آفرینش او مدعا نبود *** جز اتباع امر حق و طاعت خدا
در ابتدا حال امامی چو تو نداشت *** خالی نبود طاعتش از شبهه خطا
حالا باقتدای تو عمریست در نجف *** طاعات فوت کرده خود می کند قضا
تیغ تو صیقلیست که داده هر آینه *** از زنگ شرک آینه شرع را جلا
از دین عبارتیست بحکم تو اتباع *** وز کفر شبهه ایست ز فرمان تو ابا
هر کس که بر مطالب دینی و عقبیش *** باشد ارادتی بحقیقت بود گدا
از بی نیازی که ترا هست در دو کون *** تحقیق شد که نیست بغیر از تو پادشا
در لشکری که چون تو چراغیست پیش رو *** نصرت چو سایه می رسد البته از قفا
در زیر هر لوا که بود چون تو نور پاک *** بر مهر و ماه می فکند سایه لوا
خوف از چه دارد آنکه بدست دلش دهد *** حبل المتین مهر تو سر رشته ز جا
یا مرتضا ورای تو ما را ملاذ نیست *** درهر کجا که هست تویی ملجا ورا
مطلق نمی کنیم بغیر تو اعتماد *** هرگز نمی بریم بغیر از تو التجا
ورزیده ام مهر تو . . . ماست *** روزی که حق بحسن عمل می دهد جزا
داریم تکیه بر عمل خود بصد امید *** چون سنگ آستان تو ماراست متکا
رخسار ما بسده زرین درگهت *** کاهیست متصل متعلق بکهربا
بر خاک درگه تو نهادیم روی زرد *** آن خاک را ز قدر گرفتیم در طلا
کردیم گرچه صرف جوانی بخدمتت *** خوش نیست گر کنیم بدین خدمت اکتفا
پیرانه سر بدرگهت آن به که افکنیم *** قد خم استخوان شکسته چو بوریا
با نیت دوام اقامت بر آوریم *** طاق دگر بدرگهت از قامت دو تا
یا مرتضا فضولی بیچاره بی کس است *** قطع نظر نموده ز اقران و اقربا
آن راست رو میانه جمعیست مختلف *** مایل بهیج فرد نه چون خط استوا
وقتست لطف شامل احوال او کنی *** وان دردمند را برهانی ازین بلا
او طوطیست در صفت تو شکر شکن *** او از کجا و صحبت زاغ و زغن کجا
او بلبلست از چمن قدس باغ انس *** او از کجا و قید چنین تیره ترک را
فرعون چند رشته مکر از کمال سحر *** تا کی بچشم او بنمایند اژدها
وقتست ز آستین ید بیضا برون کنی *** باز افکنی بمعرکه ساحران عصا
میل نمی کنند باعجاز موسوی *** گوساله می پرستند این قوم بی حیا
وقتست دل بتفرقه کافران نهی *** تیغ دو سر کشیده کنی نیت قضا
بر عادتی که هست ترا بر طریق دین *** حق را بحسن سعی ز باطل کنی جدا
تا در ریاض حسن فصاحت بکام دل *** باشد زبان طوطی طبعم سخن سرا
روزی مباد این که برای توقعی *** از من بغیر آل علی سر زند ثنا
در عمر خویش غیر ثنای علی و آل *** از هر چه کرده ایم بیان توبه ربنا
شعر ۱ حمیدالدین بلخی «مقدمه کتاب»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الذی شرفنا بالعلم الراسخ و عرفنا بالدین الناسخ و علمنا حقایق الاحکام و حملنا دقائق الحلال و الحرام، میزنا من الانعام و خصنا بمزایا الانعام، الذی انشاء فی الهواء من السحب امواجا و ابدع فی السماء من الشهب افواجا و انزل من المعصرات ماء ثجاجا دارت الافلاک بتدویره و سارت الاملاک بتقدیره؛
له الفضل و الافضال و القدرة و الکمال، لا اله الا هو الکبیرالمتعال نشهد به لا عن ارتیاب و نؤمن به لا عن اختلاب و نتوکل علیه فیه جیئة و ذهاب، ایمان من اعترف بذنوبه و ایقان من اغترف بعیوبه و نشهد ان محمدا خیر عباده و سید البشر فی بلاده صاحب القضیت و السنان الخضیب و راکب البراق الی المعراج السباق؛
الذی انقذنا من تیه الحیرة بمصابیح جبینه و فتح لنا ابواب المناجح بمفاتیح یمینه و علمنا دقایق شرعه و دینه، صلی الله علیه و علی الذاهبین فی سبیل الله و المهاجرین و الانصار و سلم کثیرا.
سپاس خداوندی را که بیاراست ارواح ما را به وجود اصل و بپیراست اشباح ما را به سجود وصل و در ما پوشید حِله زندگی و بر ما کشید رقم بندگی، کسوت جان بر نهاد ما نهاد بی ضَنَّتی و خلعت ایمان در سر ما افکند بی منتی؛
سواد دل ما را با شمع نور معرفت آشنایی داد و در اطباق احداق ما به کمال قدرت روشنایی نهاد، خاتم انبیاء و سید اصفیاء را دلیل راه و شفیع گناه ما کرد تا شرع شریعت ما نمود و زنگ ضلالت از آئینه طبیعت ما بزدود، و درود و تحیت نامحدود بر وی و اصحاب وی باد و رضوان و مغفرت بر احباب وی، بمنه و جوده.
فصل ترکیب این اصول را علتی ظاهر بود و ترتیب این فصول را برهانی باهر و جلوه این عروس را شهرتی در پایان و تجرع این کئوس را نعمتی در میان، خنده این برق بی طربی و فرحی نبود و خروش این رعد بی تعبی و ترحی نبود.
مرد باید که باب مقصد خویش *** میگشاید به عقل و میبندد
رفتن بی مراد، نستاید *** گفتن بر گزاف نپسندد
ابر باشد که یافه می گیرید *** برق باشد که خیره می خندد
سخن از عبر کنعانی و حکم لقمانی باید تا بر حاشیه اوراق روزگار بپاید و ارواح متفکر ازو بیاساید و اشباح متحیر بدو بیاراید.
در سخن عندلیب باید بود *** در فصاحت خطیب باید بود
به سخن های دلربای غریب *** در زمانه غریب باید بود
به نصابی که از هنر باشد *** عالمی را نصیب باید بود
بهر دلخستگان گوشه خاک *** همچو عیسی طبیب باید بود
تهیج و تموج این بحر زاخر در اواخر جمادی آخر بود به وقتی که جرم آفتاب روز افزون از چرم بزغاله گردون میتافت و صورت ماه تابان بر چرخ گردان از گوشه قبضه کمال نظاره میکرد و سحاب سنجاب گون عقد مروارید بر بساط زمین میبارید و گام چمن در عشق وصال سمن میخارید.
وزش نسیم عنبر بیز در باغ سپید گلیم اثری نداشت و عندلیبِ خوشگوی از گل خوشبوی خبری نداشت، حوضها چون صرح مُمَّرد و جوشن مُزرد بود و بساط نوبت بهمن چون دولت بهمن مُمَهد؛
در چنین وقتی این اتفاق افتاد که آئینه طبع بیکار از تطاول روزگار زنگار داشت و چرخ منقلب و دهر متغلب سر جنگ و پیکار، شب آبستن هنوز بر فراش حبل بود و نفس با حوادث در مصاف حمل، نفس را در نامرادی دمی به لب میرسید و در مطالعه کتب روزی به شب میکشید و از کتب نفیس جلیس وحشت و انیس وحدت ساخته میشد و با فلک شطرنج محابا و نرد مدارا باخته میآمد.
تا وقتی به حُسن اتفاق در نشر و طی آن اوراق، به مقامات بدیع همدانی و ابوالقاسم حریری رسیدم و آن دو درج غرر و درر بدیدم، با خود گفتم: صد هزار رحمت بر نفسی باد که از انفاس او چنین نفایس یادگار بماند و چندین عرایس در کنار روزگار ماند.
فقلت سقی الله ارواحهم *** کانی الی شخصهم ناظر
فما مات من خیره واصل *** و ماغاب من ذکره حاضر
در اثنای این اجتناء و اقتناء بفرمود مرا آنکه امتثال امر او بر جان فرض عین بود و انقیاد حکم او قرض دین بود، که این هر دو مقاله سابق و لاحق که به عبارت تازی و لغت حجازی ساخته و پرداخته شده است اگرچه بر هر دو مزید نیست، اما عوام عجم را مفید نیست.
اگر مشک و عود این بخور معنبر شدی دماغ عقل از ابن مثلث معطر شدی و اگر این کاس مثنی سه گانه گشتی، عقد او ناسخ گوهر کانی شدی، چه اگر هر یک در فصاحت کانیست و در ملاحت جانی، امنا هر دو را ترکیب و ترتیب از حروف تازیست و ابا و حلوا در ظروف حجازی است اهل عجم از آن نکات غریب بی نصیبند و پارسیان از آن لغات عجیب بی نصاب، فسانه بلخیان به لغت کرخیان خوش نیاید و سمر رازیان به عبارت تازیان دلکش ننماید.
با یار نو از غم کهن باید گفت *** لابد بزبان او سخن باید گفت
لا نفعل و افعل نکند چندین سود *** چون با عجمی کن و مکن باید گفت
پس به ضرورت این اقتراح صورت این الواح پیش بایست نهاد و این قفل عقیل را بدین مفتاح ببایست گشاد و معول از این تلفیق روحانی بر توفیق یزدانی است و عدت و آلت در ترتیب این مقالت بر مدد آسمانی امید میدارد که سورت تیسر ناسخ سورت تعسر آید و حکم تقدیر بر وفق اندیشه و تدبیر زاید ان شاء الله تعالی.
به حل و عقد سخن هم به کدخدایی عقل *** هر آنچه کلک تکلف بدو رسد بکنم
به عون ایزد و تأیید بخت و مایه فضل *** هر آنچه دست تصرف بدو رسد بکنم
که دنیا خانه عیب جویان است و آشیانه غیب گویان، عیب نابوده بجویند و غیب ناشنوده بگویند، همه عالم ناقد اخفش و صراف اعمش اند که آنچه در شهر خود گم کرده اند در برزن دیگران میجویند و جو خود نایافته ارزن دیگران می طلبند. به شب تاریک ،خس باریک در دیده یاران دیده و به روز روشن، کوه معایب خود نادیده.
در شب چه روی در ره باریکتر از موی *** چون روز همی بر در خود راه نبینی؟
چون بر در خود چشم تو بر کوه نیفتد *** در چشم کسان چه بود اگر کاه ببینی؟
و نیز شرط اوفق و رکن اوثق آن است که در میدان این تسوید اسب خود تازم و بر بساط این تمهید نرد خود بازم و در جمله این تصنیف با سرمایه خود سازم، الا مصراعی چند بر سبیل شهادت، نه بر وجه افادت .
و در جمله آن ابیات که رفیق ره باشد به عدد کم از ده باشد، که عروس را به پیرایه همسایه، یک شب بیش نتوان پیراست و از آرایش دو روزه به سؤال دریوزه نتوان آراست:
با مایه خود بساز و چون بی هنران *** سرمایه به عاریت مخواه از دگران
و در این اصل فصل تازی با پارسی بیامیختم و غرر عربی و درر دری از گوشوار سخن درآویختم، تا خوانندگان بدانند در آلت قصوری نیست و در حالت فتوری نه، و من الله العون و اتوفیق فی هذا الجمع و التفریق انه حسبنا و نعم الرفیق.
شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی «مسمط»
شبِ دوشین که شبی بود شبیهِ شبِ قدر *** همچو نوروز درآمد ز در آن سمینصدر
ابرویش بود به رخ همچو هلالی درِ بدر *** بر خَدَش زلف چو آویخته صدقی با عذر
بند ۱
در خطش لعل چو آمیخته سَم با تریاق
آمد از مهر چه آن ماه رخ چهاردهسال *** داشت بر چهره نکو خالی و در پا خلخال
کرد در پای بسی فتنه ز خلخال و ز خال *** از دو رخسار سپید آیتی از صبح وصال
بند ۲
وز دو گیسوی سیه جلوهای از شام فراق
به جفاکاری، هرچند بُد آن مَه موصوف *** لیک شد عمر به امّیدِ وفایش مَصروف
عارِضش از دو طرف در شکنِ مو مَحفوف *** راستی هم چو یکی مهر اسیر دو کسوف
بند ۳
یا که یک ماه گرفتار میان دو مُحاق
چه دهم شرح ز طنّازیِ آن تُرکِ چِگِل *** که زِ رو آفت جان بود و به مو غارت دل
سختکین، سُستوفا، دیرصفا، زودگُسِل *** خسروِ دل به شکر خنده قندش مایل
بند ۴
همچو فرهاد به گلگونرخِ شیرین مشتاق
عمر من کوته از آن سلسله زلف بلند *** که سراپاست شکنج و گره و بند و کمند
دین از آن رفته و جان شیفته و دل دربند *** علم الله دو رخت خورده به جنّت سوگند
بند ۵
لک طوبی دو لبت بسته به کوثر میثاق
باری آمد چو به کاشانهام آن حادِثِ ذوق *** خون یک خلق به گردن بُدش از حلقه طوق
خشمگین بود چه شد تکیهزن مسندِ فوق *** آنچنانی که به یک لحظه چنین الفتِ شوق
بند ۶
سربهسر گشت مبدل به یکی کلفت شاق
گفتمش چیست بتا امشب این گفت و شنفت *** عیش بیطیش نبایست نهاد از کف مفت
چون شنید این سخن از من مُتِبَسِّم شد و گفت *** طاق ابروی مرا از چه جهت گفتی جفت
بند ۷
جفت گیسوی مرا از چه جهت خواندی طاق
غزل ۱ فرخی یزدی
گلرنگ شد در و دشت، از اشکباری ما *** چون غیر خون نبارد، ابر بهاری ما
با صد هزار دیده، چشم چمن ندیده *** در گلستان گیتی، مرغی به خواری ما
بیخانمان و مسکین، بدبخت و زار و غمگین *** خوب اعتبار دارد، بیاعتباری ما
این پردهها اگر شد، چون سینه پاره دانی *** دل پرده پرده خون است، از پردهداری ما
یک دسته منفعتجو، با مشتی اهرمنخو *** با هم قرار دادند، بر بیقراری ما
گوش سخن شنو نیست، روی زمین وگرنه *** تا آسمان رسیده است، گلبانگ زاری ما
بیمهر روی آن مه، شب تا سحر نشد کم *** اخترشماری دل، شبزندهداری ما
بس در مقام جانان، چون بنده جان فشاندیم *** در عشق شد مسلم، پروردگاری ما
از فر فقر دادیم، فرمان به باد و آتش *** اسباب آبرو شد، این خاکساری ما
در این دیار باری، ای کاش بود یاری *** کز روی غمگساری، آید به یاری ما
قصیده ۱ میلی «در مدح ابراهیم میرزای صفوی»
به سینه تیری ازان غمزه خوردهام کاری *** که برنیایدم از دل مگر به دشواری
ز بس که غمزه او خوار و زار میکشدم *** به عجز میطلبم هر دم از اجل یاری
اجل که شیوه او بیگنه کشیست، کند *** به پشتگرمی آن غمزه این ستمکاری
به عشوهها که ازو بوی خون همی آید *** مبر دلم، که نمیآید از تو دلداری
مگر سرایت خون دل شهیدان است *** که گرمخون شدهای با وجود خونخواری
ز بیم آن مژه شادم به قید طرّه، که صید *** به زیر تیغ ندارد غم گرفتاری
به یک کرشمه توانی جهان جهان بکشی *** که از اجل نکشی منّت مددکاری
دلا نگفتم ازان بیوفا فریب مخور؟ *** کنون به آنچه ازو میکشی سزاواری
فغان که از تو پر آزار شد چنان دلها *** که نیست خوی ترا قدرت دلآزاری
ز بیخودی شدهام گرم شکوه، میخواهم *** که هرچه میشنوی، ناشنیده انگاری
ز رفتن تو دلم را کجا دهد تسکین *** بهانهای که پذیرفتهام به ناچاری
ز بس ترا دل بیگانهخو حجاب آموخت *** ز آشنا چه، که از خویش شرم میداری
بر آستان شهنشه مگر نهادی روی *** که سر ز ناز به گردون فرو نمیآری
جهان پناه فلک دستگاه، ابراهیم *** که انسب است به او منصب جهانداری
شهی که بر سر گنجینه سخاوت او *** کند به جای شرر، اژدها گهرباری
توان ز گرد ره کبریای او، افراشت *** فراز تارک خورشید، چتر جبّاری
کسی ز ننگ، حیات ابد نمیطلبد *** ز بس که بسته سخایش در طلبکاری
ز خنده، از فرح عهد او، نبندد لب *** اگر به سودهنمک زخم را بینباری
دمد گلی که نباشد به آب حاجتمند *** به یاد لطفش اگر دانه از شرر کاری
زهی ز حلم تو گیتی به زیر بار، چنان *** که کوه را نشمارد مگر به سرباری
کنی ز قدر چو عیسی بر آسمان منزل *** اگر ز حلم، قدم بر زمین نیفشاری
به خلق اگر نفست مژده حیات دهد *** اجل کند پس ازین خسته را پرستاری
درو به چشم تصرّف کجا تواند دید *** اگر به دزد اجل نقد عمر بسپاری
به بحر حلم تو گر کوه را دراندازند *** چو کاه بر سر آب آید از سبکباری
عقاب عزم تو گر پر دهد به بال خدنگ *** کند چو مرغ هوایی به خویش طیّاری
خیال پاس تو گر دیده را به خواب آید *** سزد که خواب شود پاسبان بیداری
به هر زمین که وقار تو سایه اندازد *** شود کبود تن خاک از گرانباری
به دور حفظ تو چون مهر، عکس بنماید *** به روی آتش اگر آب را کنی جاری
توان به عهد تو دیدن ز پرتو توفیق *** جمال توبه در آیینه گنهکاری
چه آتشیست سمندت که گر برانگیزی *** دهد به صاعقه تعلیم گرم رفتاری
به جنب سرعت او، چرخ دایمالحرکت *** همان به گام نخستین، چو گاو عصّاری
به گاه پویه ازو قطره عرق که چکد *** علیالدّوام کند چون ستاره، سیّاری
چو برق در پی جستن به اضطراب آید *** اگر عنانش به دست نسیم بسپاری
به دست برق سپاری عنان سرعت او *** دمی ز رفتن اگر خواهیاش نگهداری
جهان پناها! اگر میروم ازین درگاه *** خدای را ز قصور وفا نپنداری
گمان مبر که به آسانی از تو میگذرم *** که پای ذوق ز پی میکشم به دشواری
نه از شه است تغافل، نه از رهی تقصیر *** گرم ز خیل غلامان خویش نشماری
به مجمع تو که جمعند اهل فضل و هنر *** کیم من و چو منی را چرا نگهداری
سفر گزیدم اگر، عاری از هنر بودم *** که آستان تو باشد ز بیهنر عاری
به هر کجا که روم، بنده تو خواهم بود *** کنند اگر دگرانم به جان خریداری
ببند بهر دعا میلی از فسانه زبان *** که بیش ازین نتوان کرد هرزه گفتاری
همیشه دست قضا تا به دستیاری حسن *** کند عمارت این کهنه چاردیواری
به اتّفاق دعاهای مستجاب، کند *** بنای عمر ترا روزگار، معماری
غزل ۱ یغمای جندقی
زهی تجلی نموده حسنت، به چشم وامق، ز روی عذرا *** به یک کرشمه ربوده چشمت توان یوسف دل زلیخا
سواد مویت شکنج سنبل، صفات رویت ورق ورق گل *** کشیده مستان قدح قدح مل، ز جام لعلت به جای صهبا
به ملک ایجاد اگر نبودی فروغ مهرت کجا نمودی *** به چشم هستی ز بی وجودی، وجود آدم نمود حوا
ظهور خود خواست جمال بیچون، به کسوت غیر ز غیر بیرون *** گهی در آمد به چشم مجنون گهی بر آمد به حسن لیلی
هم اوست عاشق هم اوست معشوق، هم اوست طالب هم اوست مطلوب *** هم اوست خسرو، هم اوست شیرین، هم اوست وامق هم اوست عذرا
فقیه ما را ز می ملامت، مکن خدا را برو سلامت *** که در حقیقت گناه پنهان ز طاعتی به که آشکارا
چمن طرب خیز بهار دلکش، نسیم گل بیز شراب بی غش *** چو هست فرصت بخواه و درکش، به روی ساقی می مصفا
به جام هستی می الستی، بریز ساقی ز روی مستی *** ترانه سر کن چو خوش نشستی به رغم دشمن به کام یغما
چو عشق بازی مدار یغما غم از ملامت ز جور خوبان *** چه بیم دارد ز موج طوفان کسی که باشد غریق دریا
شعر سایه گیسو رهی معیری
ای مشک سوده گیسوی آن سیمگونتنی؟ *** یا خرمن عبیری یا پار سوسنی؟
سوسن نهای که بر سر خورشید افسری *** گیسو نهای که بر تن گلبرگ جوشنی
زنجیر حلقهحلقه آن فتنهگستری *** شمشاد سایهگستر آن تازهگلشنی
بستی به شب ره من مانا که شبروی *** بردی ز ره دل من مانا که رهزنی
گه در پناه عارض آن مشتری رخی *** گه در کنار ساعد آن پرنیانتنی
گر ماه و زهره شب به جهان سایه افکنند *** تو روز و شب به زهره و مه سایه افکنی
دلخواه و دلفریبی دلبند و دلبری *** پرتاب و پرشکنجی پرمکر و پرفنی
دامی تو یا کمند؟ ندانم به راستی *** دانم همی که آفت جان و دل منی
از فتنهات سیاه بود صبح روشنم *** ای تیرهشب که فتنه بر آن ماه روشنی
همرنگ روزگار منی ای سیاهفام *** مانند روزگار مرا نیز دشمنی
ای خرمن بنفشه و ای توده عبیر *** ما را به جانگدازی چون برق خرمنی
ابر سیه نهای ز چه پوشی عذار ماه؟ *** دست رهی نهای ز چه او را به گردنی؟
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او
بشنوید ای دوستان این داستان *** خود حقیقت نقد حال ماست آن
بود شاهی در زمانی پیش ازین *** ملک دنیا بودش و هم ملک دین
اتفاقا شاه روزی شد سوار *** با خواص خویش از بهر شکار
یک کنیزک دید شه بر شاهراه *** شد غلام آن کنیزک پادشاه
مرغ جانش در قفس چون میتپید *** داد مال و آن کنیزک را خرید
چون خرید او را و برخوردار شد *** آن کنیزک از قضا بیمار شد
آن یکی خر داشت و پالانش نبود *** یافت پالان گرگ خر را در ربود
کوزه بودش آب مینامد بدست *** آب را چون یافت خود کوزه شکست
شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست *** گفت جان هر دو در دست شماست
جان من سهلست جان جانم اوست *** دردمند و خستهام درمانم اوست
هر که درمان کرد مر جان مرا *** برد گنج و در و مرجان مرا
جمله گفتندش که جانبازی کنیم *** فهم گرد آریم و انبازی کنیم
هر یکی از ما مسیح عالمیست *** هر الم را در کف ما مرهمیست
گر خدا خواهد نگفتند از بطر *** پس خدا بنمودشان عجز بشر
ترک استثنا مرادم قسوتیست *** نه همین گفتن که عارض حالتیست
ای بسا ناورده استثنا به گفت *** جان او با جان استثناست جفت
هرچه کردند از علاج و از دوا *** گشت رنج افزون و حاجت ناروا
آن کنیزک از مرض چون موی شد *** چشم شه از اشک خون چون جوی شد
از قضا سرکنگبین صفرا فزود *** روغن بادام خشکی مینمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت *** آب آتش را مدد شد همچو نفت
قصیده ۲ طبیب اصفهانی «یک قصیده»
ای یافته صبح از دم جانبخش تو دم را *** آموخته بحر از کفت آئین کرم را
در عهد جوانبختی عدل تو عجب نیست *** گر پیر فلک راست کند قامت خم را
آثار قدومت به پرده نشانده است *** از بأس قدم عیسی فرخنده قدم را
گر یوسف و داوود و گر خضر و مسیحاست *** دارند ز تو چون ز تو جم خیل و حشم را
این چهره تابنده و آن نغمه جانبخش *** این هستی پاینده و آن معجز دم را
غواص خرد می کند و کرده بسی غوص *** چه لجه هستی و چه دریای عدم را
آن در یتیمی تو که نه هست و نه بودست *** مانند تو یکتا گهری بحر قدم را
در پیش سحاب کرمت از چه گرفته *** ای آنکه اداکرده کفت حق کرم را
دریا ز صدف کاسه دریوزه و گرنه *** جودت ز گهر کرده تهی کیسه یم را
اندیشه عزمت کند از کشور هستی *** کوتاهتر از عمر عدو دست ستم را
از نهی تو رامشگر ناهید نموده *** در محفل افلاک فراموش نعم را
انداخته از دیده حوران بهشتی *** نظاره روی تو گلستان ارم را
با جود تو چشمم به مه و مهر فلک نیست *** گیرم که بمن بذل کند این دو درم را
هر چند شکستند شها مدح سگالان *** در عهد ثنا گستریم لوح و قلم را
پویم بچه سامان ره نعتت که نشاید *** کس مشت خسی تحفه برد باغ ارم را
با دست تهی آمده ام زانکه نزیبد *** جز دست تهی تحفه خداوند کرم را
خوش آنکه بحکم تو کشد کاتب اعمال *** برنامه ام از اجرمدیح تو قلمرا
مفردات ۲ طبیب اصفهانی
شکاف سینه رهبر شد به دل غمهای عالم را *** تواند جاده خضر راه گردد کاروانی را
رباعی ۲۳ فضولی
ای نخل ریاض کامرانی قلمت *** خضر ره روشنی سواد رقمت
امید که دیده رمد دیده ما *** روشن شود از سرمه خاک قدمت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم »
بخش ۵۸ - مریدی در آمد به خدمت شیخ و ازین شیخ پیر سن نمیخواهم بلک پیرعقل و معرفت و اگرچه عیسیست علیهالسلام در گهواره و یحیی است علیهالسلام در مکتب کودکان مریدی شیخ را گریان دید او نیز موافقت کرد و گریست چون فارغ شد و به در آمد مریدی دیگر کی از حال شیخ واقفتر بود از سر غیرت در عقب او تیز بیرون آمد گفتش ای برادر من ترا گفته باشم الله الله تا نیندیشی و نگویی کی شیخ میگریست و من نیز میگریستم کی سی سال ریاضت بیریا باید کرد و از عقبات و دریاهای پر نهنگ و کوههای بلند پر شیر و پلنگ میباید گذشت تا بدان گریه شیخ رسی یا نرسی اگر رسی شکر زویت لی الارض گویی بسیار
یک مریدی اندر آمد پیش پیر *** پیر اندر گریه بود و در نفیر
شیخ را چون دید گریان آن مرید *** گشت گریان آب از چشمش دوید
گوشور یکبار خندد کر دو بار *** چونک لاغ املی کند یاری بیار
بار اول از ره تقلید و سوم *** که همیبیند که میخندند قوم
کر بخندد همچو ایشان آن زمان *** بیخبر از حالت خندندگان
باز وا پرسد که خنده بر چه بود *** پس دوم کرت بخندد چون شنود
پس مقلد نیز مانند کرست *** اندر آن شادی که او را در سرست
پرتو شیخ آمد و منهل ز شیخ *** فیض شادی نه از مریدان بل ز شیخ
چون سبد در آب و نوری بر زجاج *** گر ز خود دانند آن باشد خداج
چون جدا گردد ز جو داند عنود *** که اندرو آن آب خوش از جوی بود
آبگینه هم بداند از غروب *** که آن لمع بود از مه تابان خوب
چونک چشمش را گشاید امر قم *** پس بخندد چون سحر بار دوم
خندهش آید هم بر آن خنده خودش *** که در آن تقلید بر میآمدش
گوید از چندین ره دور و دراز *** کین حقیقت بود و این اسرار و راز
من در آن وادی چگونه خود ز دور *** شادیی میکردم از عمیا و شور
من چه میبستم خیال و آن چه بود *** درک سستم سست نقشی مینمود
طفل ره را فکرت مردان کجاست *** کو خیال او و کو تحقیق راست
فکر طفلان دایه باشد یا که شیر *** یا مویز و جوز یا گریه و نفیر
آن مقلد هست چون طفل علیل *** گرچه دارد بحث باریک و دلیل
آن تعمق در دلیل و در شکیل *** از بصیرت میکند او را گسیل
مایهای کو سرمه سر ویست *** برد و در اشکال گفتن کار بست
ای مقلد از بخارا باز گرد *** رو به خواری تا شوی تو شیرمرد
تا بخارای دگر بینی درون *** صفدران در محفلش لا یفقهون
پیک اگرچه در زمین چابکتگیست *** چون به دریا رفت بسکسته رگیست
او حملناهم بود فیالبر و بس *** آنک محمولست در بحر اوست کس
بخشش بسیار دارد شه بدو *** ای شده در وهم و تصویری گرو
آن مرید ساده از تقلید نیز *** گریهای میکرد وفق آن عزیز
او مقلدوار همچون مرد کر *** گریه میدید و ز موجب بیخبر
چون بسی بگریست خدمت کرد و رفت *** از پیش آمد مرید خاص تفت
گفت ای گریان چو ابر بیخبر *** بر وفاق گریه شیخ نظر
اللَهاللَه، اللَه ای وافیمُرید *** گرچه در تقلید هستی مُستَفید
تا نگویی دیدم آن شَه میگریست *** من چو او بِگْریستم کـآن مُنکِریست
گریهی پُرجهل و پُرتقلیدوظَن *** نیست همچون گریهی آن مؤتَمَن
تو قیاسِ گریه بر گریه مَساز *** هست زین گریه، بِدآن، راهِ دراز
هست آن از بعد سیساله جهاد *** عقل آنجا هیچ نتواند فتاد
هست زان سوی خرد صد مرحله *** عقل را واقف مدان زان قافله
گریه او نه از غمست و نه از فرح *** روح داند گریه عین الملح
گریه او خنده او آن سریست *** زانچ وهم عقل باشد آن بریست
آب دیده او چو دیده او بود *** دیده نادیده دیده کی شود
آنچ او بیند نتان کردن مساس *** نه از قیاس عقل و نه از راه حواس
شب گریزد چونک نور آید ز دور *** پس چه داند ظلمت شب حال نور
پشه بگریزد ز باد با دها *** پس چه داند پشه ذوق بادها
چون قدیم آید حدث گردد عبث *** پس کجا داند قدیمی را حدث
بر حدث چون زد قدم دنگش کند *** چونک کردش نیست همرنگش کند
گر بخواهی تو بیایی صد نظیر *** لیک من پروا ندارم ای فقیر
این الم و حم این حروف *** چون عصای موسی آمد در وقوف
حرفها ماند بدین حرف از برون *** لیک باشد در صفات این زبون
هر که گیرد او عصایی ز امتحان *** کی بود چون آن عصا وقت بیان
عیسویست این دم نه هر باد و دمی *** که برآید از فرح یا از غمی
این الم است و حم ای پدر *** آمدست از حضرت مولی البشر
هر الف لامی چه میماند بدین *** گر تو جان داری بدین چشمش مبین
گرچه ترکیبش حروفست ای همام *** میبماند هم به ترکیب عوام
هست ترکیب محمد لحم و پوست *** گرچه در ترکیب هر تن جنس اوست
گوشت دارد پوست دارد استخوان *** هیچ این ترکیب را باشد همان
که اندر آن ترکیب آمد معجزات *** که همه ترکیبها گشتند مات
همچنان ترکیب حم کتیب *** هست بس بالا و دیگرها نشیب
زانک زین ترکیب آید زندگی *** همچو نفخ صور در درماندگی
اژدها گردد شکافد بحر را *** چون عصا حم از داد خدا
ظاهرش ماند به ظاهرها ولیک *** قرص نان از قرص مه دورست نیک
گریه او خنده او نطق او *** نیست از وی هست محض خلق هو
چونک ظاهرها گرفتند احمقان *** وآن دقایق شد ازیشان بس نهان
لاجرم محجوب گشتند از غرض *** که دقیقه فوت شد در معترض
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شماره ۲۸۴
خیزید ای میخوارگان تا خیمه بر گردون زنیم *** ناقوس دیر عشق را بر چرخ بوقلمون زنیم
هر چند از چار آخشیج و پنج حس در شش دریم *** از چار حدّ نه فلک یکدم علم بیرون زنیم
گر رخش همّت زین کنیم از هفت گردون بگذریم *** هنگام شب چون شبروان هنگامه بر گردون زنیم
بی دلستان دل خون کنیم وز دیدگان بیرون کنیم *** بر یاد آن پیمان شکن پیمانه را در خون زنیم
مائیم چون مهمان او دور از لب و دندان او *** هر لحظه ئی بر خوان او انگشت بر افیون زنیم
لیلی چو بنماید جمال از برقع لیلی مثال *** در شیوه ی جان باختن صد طعنه بر مجنون زنیم
خواجو چه اندیشی ز جان دامن بر افشان بر جهان *** ما را گر از جان غم بُود پس لاف عشقش چون زنیم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
هر چند چو بحر تلخکامی *** این کام تو را بس است جامی
کز موج معانیات ز سینه *** افتاد به ساحل این سفینه
فرخندهتر از سفینه نوح *** آرام ِ دل و سکینه روح
از جودت طبع هر جوادی *** بر جودی جودش ایستادی
نی نی که ز بحر جود مانده *** بر خشک سفینهایست رانده
با خشکلبی سفینهآسا *** لب تر نکند به هفت دریا
از لع همت آفتابیست *** وز دفتر دولت انتخابیست
نوباوه باغ زندگانی *** سرمایه عیش جاودانی
افسون فسونگران بابل *** افسانه عاشقان بیدل
خوش قصهای از شکستهحالان *** نو نکتهای از زبان لالان
مرهمنِهِ داغ دلفگاران *** تسکیندهِ درد بیقراران
مشاطه حسن خوبرویان *** دلاله طبع مهرجویان
مرغی ز فضای گلشن راز *** از گلبن شوق نغمهپرداز
بر نغمه او سماع جانها *** در جنبش ازو همه روانها
بازار پریرخان ازو تیز *** آه دل عاشقان سحرخیز
بینی ز لطیفههای کارش *** خاصیت موسم بهارش
گل را به نشاط خنده آرد *** از دیده ابر اشک بارد
سِحریست نتیجه سَحَرها *** بحریست خزینه گهرها
شیرین شکریست نو رسیده *** از نیشکر قلم چکیده
زین قندِ چکیده نیمقطره *** وز شکر ناب صد قمطره
کو مرغ شکر شکن نظامی *** کش دارم ازین شکر گرامی
جلاب خورد ز رشح این جام *** شیرین سازد ازین شکر کام
صد بحرش اگر ذخیره باشد *** آب در خانه تیره باشد
با کوزه کهنه از زر ناب *** تشنه ز سفال نو خورد آب
کو خسرو تختگاه دلی *** آن لطف طبیعتش جبلی
تا تحفه تخت و تاجم آرد *** وز کشور خود خراجم آرد
از گنج ضمیر نکته انگیز *** بر گفته من کند گهر ریز
سبحان الله این چه سوداست *** وز دایه طبعم این چه غوغاست!
من کیستم و ز من که گوید؟! *** زین نوع سخن، سخن که گوید
رسمیست که خلق قدر کالا *** از پایه وی نهند بالا
خرمهرهفروش میزند بانگ *** فیروزه دو صد عدد به یک دانگ
فیروزه نهد سفال را نام *** تا میل کند طبیعت عام
من نیز سفالریزهای چند *** کردم با هم به حیله پیوند
گشتم به سفال خود خروشان *** بر قاعده گهرفروشان
هر کس که خرد به قول شاباش *** پاداش جزای خیر باداش
گرچه نه سخن بلندم افتد *** از هر سخن آن پسندم افتد
میل زاغان به بچه خویش *** از بچه طوطیان بود بیش
شعری که ز خاطر خردمند *** زاید به مثل بود چو فرزند
فرزند به صورت ار چه زشت است *** در چشم پدر نکو سرشت است
ای ساخته تیز خامه را نوک *** زان کرده عروس طبع را دوک
میکن زان نوک خوشنویسی *** زان دوک ز مشک رشته ریسی
می زن رقمی به لوح انصاف *** دراعه عیبپوش میباف
چون شعر نکو بود خط نیک *** باشد مدد نکوییش لیک
گردد ز لباس خط ناخوب *** در دیده عیبجویی معیوب
گر مینشوی نکویی افزای *** کم زن پی عیبناکیش رای
بیهوده مسای خامه خویش *** آلوده مساز نامه خویش
حرفی که به خط بد نویسی *** در وی همه عیب خود نویسی
گر عیب مرا کنی شماری *** معیوبی خود بپوش باری
در خوبی خط اگر نکوشی *** از بهر خدا ز تیز هوشی
حرفی که نهی به راستی نه *** کز هر هنریست راستی به
وان دم که نویسیاش سراسر *** با نسخه راست کن برابر
چون خود کردی فساد از آغاز *** اصلاح به دیگران مینداز
آب دهنت ز طبع بیباک *** چون افکندی بپوشش از خاک
کوتاهی این بلند بنیاد *** در هشتصد و نه فتاد و هشتاد
ورتو به شمار آن بری دست *** باشد سه هزار و هشتصد و شصت
شد عرض ز طبع فکرتاندیش *** در طول چهار مه کمابیش
در یک دو سه ساعتی ز هر روز *** شد طبع بر این مراد فیروز
گر ساعتها فراهم آیند *** بر یک دو سه هفته کی فزایند؟
هر چند که قدر این تهیدست *** زین نظم شکسته بسته بشکست
زو حقه چرخ درج در باد *** ز آوازه او زمانه پر باد
پاکان به نیاز صبحگاهان *** آمرزشم از خدای خواهان
غزل ۵۸ همام تبریزی
دردمندان را ز بوی دوست درمان میرسد *** مژدۀ فرزند پیش پیر کنعان میرسد
یوسف کنعانی از زندان همییابد خلاص *** خاتم دولت به انگشت سلیمان میرسد
خضر را نور الهی رهنمایی میکند *** کز میان تیرگی بر آب حیوان میرسد
امن و راحت در میان ملک پیدا میشود *** سایه کیخسرو فرخ به ایران میرسد
چشم روشن میشود چون صبح دولت میدمد *** این شب تاریک ظلمانی به پایان میرسد
میدرفشد ابر و میگوید زمین مرده را *** تازه و سیراب خواهی شد که باران میرسد
بلبلان را باد نوروزی بشارت میدهد *** کز ره یک ساله گل سوی گلستان میرسد
میرساند عاشقان را باد پیغامی ز دوست *** وه که زان همدم چه راحتها به ایشان میرسد
همچو سلطان نبوت را ز انفاس اویس *** جان ما را راحتی از بوی جانان میرسد
این نسیم خوش نفس و آسایش جان همام *** از غبار منزل او عنبرافشان میرسد
غزل ۵۸ فرخی یزدی
کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ *** بسکه مهر دوست آنجا هست جای کینه نیست!
نقد جان را رایگان در راه آزادی دهیم *** گر به جیب و کیسه ما مفلسان نقدینه نیست
گنج عزت کنج عزلت بود آن را دل چو یافت *** دیگرش از بی نیازی حاجت گنجینه نیست
خواستم مثبت شوم باشد اگر کابینه خوب *** چون بدیدم، دیدم این کابینه آن کابینه نیست
رفت اگر آن شوم، این مرحوم آمد روی کار *** الحق این روز عزا کم زان شب آدینه نیست
جود حاتم بخشی این دسته صالح نما *** کم ز بذل و بخشش آن صالح پیشینه نیست
خوب و بد را صفحه طوفان نماید منعکس *** زانکه این لوح درخشان کمتر از آیینه نیست
غزل ۵۸ میلی
دل به جان آمده از عشق نهان، یار کجاست *** پرده از راز برانداز دل زار کجاست
بس که از نازکی خوی تو میاندیشم *** با خیال تو مرا زهره گفتار کجاست
رفت دل از پی دلدار و نپرسید از من *** که دگربار ترا وعده دیدار کجاست
چند گویید که آزار بود لازم عشق *** عشق اینجاست، بگویید که آزار کجاست
ای خوش آن طالب دیدار که در راه طلب *** شوق در گوش دلش گفت که دلدار کجاست
میلی از بادیه عشق بکش پا، که ترا *** تاب پیمودن این وادی خونخوار کجاست
غزل ۸۵ فرخی یزدی
چون ز شهر آن شاهد شیرینشمایل میرود *** در قفایش، کاروان در کاروان، دل میرود
همچو کز دنبال او وادی به وادی چشم رفت *** پیشپیشش اشک هم منزل به منزل میرود
دل اگر دیوانه نبود الفتش با زلف چیست *** کی به پای خویش عاقل در سلاسل میرود
چون به باطن در جهان نبود وجودی غیر حق *** حق بود آن هم که در ظاهر به باطل میرود
یارب این مقتول عشق از چیست کز راه وفا *** سر به کف بگرفته استقبال قاتل میرود
کوی لیلی بس خطرناک است ز آنجا تا به حشر *** همچو مجنون بازگردد هرچه عاقل میرود
غزل ۸۵ میلی
پا فتادهام و سر بر آستانه اوست *** فسانه گشتهام و بر زبان فسانه اوست
گمان آنکه ز عشقم هنوز بیخبر است *** مرا زهمرهی بیتکلّفانه اوست
به هر طرف که نمایم عزیمت رفتن *** چو نیک در نگرم، رو به سوی خانه اوست
دهد نشستن یار آنچنان ز رفتن یاد *** که نانشسته مرا گوش بر بهانه اوست
دمی که دست ندامت به هم زند میلی *** شود به ناله تسلی، مگر ترانه اوست؟
غزل ۸۵ یغمای جندقی
سر زهی دولت اگر در قدمت خاک آید *** دولتی دیگر اگر بسته فتراک آید
آسمان روز ز خورشید بر افروخت چراغ *** بسکه از آتش من دود بر افلاک آید
کرده مسواک فقیه از پی تطهیر دهان *** آنچه او خورده کجا پاک به مسواک آید
گفتم آن روز که آن زلف معقرب دیدم *** آنقدر خون خورد این مارکه ضحاک آید
نه ز اندیشه غرق است مرا بیم سرشک *** ترسم از چهره غبار در او پاک آید
آنقدر می خورم امروز که چون خاک شوم *** هر گیاهی که ز خاکم بدمد تاک آید
جامه ها کرده قبا عشق مه کنعان را *** عجبی نیست اگر پیرهنی چاک آید
مفتیم رقعه به خود داد خدایا مپسند *** نایب مسند شرع این همه سفاک آید
سر یغما چو لگدکوب اجل خواهد شد *** به که خاک ره آن قامت چالاک آید
غزل ۱۱۹ حافظ
دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد *** ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟
به خَطُّ و خالِ گدایان مده خزینه دل *** به دستِ شاهوَشی دِه که محترم دارد
نه هر درخت تحمّل کند جفایِ خزان *** غلامِ همتِ سروم که این قدم دارد
رسید موسمِ آن کز طرب چو نرگسِ مست *** نهد به پایِ قدح هر که شش درم دارد
زر از بهایِ می اکنون چو گل دریغ مدار *** که عقلِ کل به صدت عیب متّهم دارد
ز سِرِّ غیب کس آگاه نیست، قصّه مخوان *** کدام مَحرمِ دل ره در این حرم دارد؟
دلم که لافِ تَجَرُّد زدی، کنون صد شغل *** به بویِ زلفِ تو با بادِ صبحدم دارد
مرادِ دل ز که پرسم؟ که نیست دلداری *** که جلوه نظر و شیوه کرم دارد؟
ز جِیبِ خرقه حافظ چه طَرف بِتوان بست *** که ما صمد طلبیدیم و او صَنم دارد
غزل ۱۵۲ حافظ
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت *** عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد *** برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز *** دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند *** دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
جانِ عِلْوی هوسِ چاهِ زنخدان تو داشت *** دست در حلقه آن زلفِ خَم اندر خَم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت *** که قلم بر سرِ اسبابِ دلِ خُرَّم زد
غزل ۱۵۲ سعدی
بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت *** به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم *** قضای عشق درآمد بدوخت چشم درایت
ملامتِ منِ مسکین کسی کند که نداند *** که عشق تا به چه حد است و حسن تا به چه غایت
ز حرص من چه گشاید؟ تو ره به خویشتنم ده *** که چشم سعی ضعیف است بیچراغ هدایت
مرا به دست تو خوشتر هلاک جان گرامی *** هزار باره که رفتن به دیگری به حمایت
جنایتی که بکردم اگر درست بباشد *** فراق روی تو چندین بس است حد جنایت
به هیچ روی نشاید خلاف رأی تو کردن *** کجا برم گله از دست پادشاه ولایت؟
به هیچ صورتی اندر نباشد این همه معنی *** به هیچ سورتی اندر نباشد این همه آیت
کمال حُسن وجودت به وصف راست نیاید *** مگر هم آینه گوید چنان که هست حکایت
مرا سخن به نهایت رسید و فکر به پایان *** هنوز وصف جمالت نمیرسد به نهایت
فراقنامه سعدی به هیچ گوش نیامد *** که دردی از سخنانش در او نکرد سرایت
غزل ۱۵۲ خاقانی
دل سکه عشق مینگرداند *** جان خطبه عافیت نمیخواند
یک رشته جان به صد گره دارم *** صبرش گرهی گشاد نتواند
گفتی به مغان رو و به می بنشین *** کاین آتش غم جز آب ننشاند
رفتم به مغان و هم ندیدم کس *** کو آب طرب به جوی دل راند
ساقی دیدم که جرعه بر آتش *** میریزد و خاک تشنه میماند
بر آتش ریزد آب خضر آوخ *** من خاک و اسیر باد و او داند
چو خاک ز جرعه جوشم از غیرت *** کو جرعه چرا بر آتش افشاند
دل ماند ز ساقیم غلط گفتم *** آن دل که نماند ازو کجا ماند
هان چشم من است ساقی و اشکم *** درد است و رخم سفال را ماند
جز ساقی و دردی سفال و می *** از ششدر غم مرا که برهاند
ای پیر مغان دل شما مرغان *** آمد شد ما دگر نرنجاند
خمار شما ندارد آن رطلی *** کو عقل مرا تمام بستاند
کهسار شما نیارد آن سیلی *** کو سنگ مرا ز جا بگرداند
خاقانی نخل عشق شد تازه *** کو دست طلب که نخل جنباند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۲ - تنبیه للغافلین و ایقاظ للنائمین
ای به مهد بدن چو طفل صغیر *** مانده در دست خواب غفلت اسیر
پیش ازان کت اجل کند بیدار *** گر نمردی ز خواب سر بردار
چون در مدح عاشقان سفتند *** تتجافی جنوبهم گفتند
چه نهی تن به بستر و بالشت *** سر برآور که زشت باشد زشت
دوست بیدار و مرد عشق آیین *** سر راحت نهاده بر بالین
یار هشیار و مرد عشق پرست *** خفته در خوابگاه عشرت مست
پیش عارف که ره به حق برده *** زنده حق است و غیر حق مرده
زنده جاودان تو را بر سر *** مردگان را چه می کشی در بر
حی قیوم پیش تو قائم *** تو گرفتار مردگان دائم
چشم بر چشم تو خبیر و بصیر *** چشمت از مردگان تمتع گیر
چندباشی درین معامله گرم *** شرم بادت ازین معامله شرم
چون حیا شعبه ای ز ایمان است *** بیحیایی دلیل طغیان است
هر که موقن بود به آنکه خدای *** حاضر و ناظر است در همه جای
در و دیوار و حاجب و بواب *** نیست بر دیدن خدای حجاب
در پس پرده های تو بر تو *** کی تواند مخالفت با او
هر که داند کز اوج قمه عرش *** تا حضیض بساط خاکی فرش
از ملایک پر است و از ارواح *** مطلع بر هیاکل و اشباح
کی تواند به جنبش و آرام *** بر امور قبیح کرد اقدام
هر که داند که کاملان بشر *** که نهانند در میان بشر
کون با هر بلندی و پستی *** پیش ایشان بود کف دستی
از همه خوب و زشت آگاهند *** لیک افشای آن نمی خواهند
کی تواند ز طبع دیو سرشت *** دست بردن به فعل ناخوش زشت
هر که داند که مؤمن آگاه *** متفرس بود به نورالله
خواند از لوح های چهره عیان *** هر چه باشد نهان ز خلق جهان
کی تواند که در شب دیجور *** کرده پنهان هزار فسق و فجور
بدر آید ز خانه وقت صباح *** مترسم به رسم اهل صلاح
سخنش آنکه دوش پاس پسین *** دیده ام خواب آن و واقعه این
با نبی یا ولی شدم همدم *** ساخت در راز خود مرا محرم
که فلان میر یا فلان دستور *** یا فلان صدر افتخار صدور
خاصه ما و برگزیده ماست *** نام او ثبت در جریده ماست
دولت او مدام خواهد بود *** جاه او مستدام خواهد بود
سازدش گردش سنین و شهور *** بر ادعای مظفر و منصور
بافد القصه آن خوش آمد باف *** صد ازینها ز تار و پود گزاف
بر قد هر کسی مناسب او *** که بود لایق مناصب او
طرفه تر آنکه این تنک خردان *** گروند از کمال حرص بدان
هر چه بر امتداد جاه و جلال *** باشد از نوم یقظه او دال
یک به یک را کنند ازو باور *** نپسندند کان شود دیگر
طبع انسان بر آن بود مجبول *** که کند هر چه خیر اوست قبول
هر خوش آمد که گوییش به دروغ *** گیردش نفس ازان دروغ فروغ
گرچه باشد همه خطا و غلط *** نکند رد آن به هیچ نمط
کند اذعان به صدق گوینده *** همچو آن ساده مرد خربنده
غزل ۱۵۲ صغیر اصفهانی
خرم کسی که کام ز بخت جوان گرفت *** یعنی به صدق دامن پیر مغان گرفت
بردم چو نام عشق سرا پا بسوختم *** چون شمع کاتشش به وجود از زبان گرفت
خوبان دهند بوسه و گیرند جان بها *** نازم بدان حریف که این داد و آن گرفت
کارم فتاد تا چو کمر با میان یار *** از هر کنار غصه مرا در میان گرفت
زلفش گرفت جا به رخ و من به حیرتم *** کاین کافر از برای چه جا در جنان گرفت
تا بعد از این چه آیدم ای دوستان به پیش *** حالی که عشق از کف عقلم عنان گرفت
هرکس که چون صغیر به حیدر پناه برد *** از هر بلا و حادثه خط امان گرفت
آنکو سپرد خط غلامی به مرتضی *** سر خط رستگاری کون و مکان گرفت
شاه نجف که بندهای از بندگان او *** باج شرف ز تاجوران جهان گرفت
رفعت از آستانه آن شه طلب که عرش *** این رفعتی که دارد از آن آستان گرفت
غزل ۱۵۲ جویای تبریزی
فصل خزان رویم به سیر کنار آب *** فواره گلبنی است که دارد بهار آب
عزلت گزین و منزلت خویش را ببین *** در گل زجوی بیشتر است اعتبار آب
ای من اسیر عالم رندی که باشدش *** معشوق مست و جام شراب و کنار آب
قصیده ۱۵۲ سوزنی سمرقندی «در مدح نصیرالدین احمد»
خورشید نوربخش چو رای نصیرالدین *** آمد بسوی برج حمل روشن و مبین
از نور فر او رخ بستان و باغ شد *** آراسته چو سیرت و طبع نصیر دین
از کف آن بزرگ بیاموخت ابر جود *** بگشاد بر جهان صدف لؤلؤ ثمین
وز خلق آن کریم صبا یافت بهره ای *** در بوستان پدید سمن گشت و یاسمین
در باغ رسم بزم ورا دید شاخسار *** چون دست او فشاند زر و نقره بر زمین
چون دشمنانش ابر بگرید زمان زمان *** چون حاسدانش رعد کند ناله و انین
اندر میان گریه ابر و خروش رعد *** چون ناصحانش برق بخندد بآن و این
در باغ سبزی سر او خواست شاخ بند *** شد سبز و مشگبوی چو گیسوی حور عین
بی افرین سرائی بلبل بهار و باغ *** پدرام نیست گرچه چمن شد بهار چین
در باغ بلبلان شده اند آفرین سرای *** تا بر نصیر دین بسرایند آفرین
ای در سرشت عالمیان آفرین تو *** وز آفرین سرشته ترا عالم آفرین
زیر نگین تست همه ملک پادشاه *** ملک از تو قدر یافته چون خاتم از نگین
کس نیست همنشین تو در صدر مهتری *** و اقبال و دولتند بصدر تو همنشین
وز سروران ملک قرین تو نیست کس *** زین روی بخت نیک تو با تو بود قرین
جز نیک نیست در تو گمان جهانیان *** بر تو بنیک باد گمانها شده یقین
شد کعبه آستان تو کازاردگان بطبع *** سایند بر ستانه درگاه تو جبین
آزادگان ز بنده نوازی که در تو هست *** کردند بنگیت بر ازادگی گزین
خاک در تو سرمه بینائی آن کند *** کورا دلیست روشن و دانا و دوربین
بر پای خویش بند کند خانه رکاب *** آنکس که بر تو تیر گشاد از کمان کین
پیش کمینه بنده تو بندگی کند *** هرکس که بنده وار برون آید از کمین
با دولت تو هست فلکرا یمین چنانک *** ار بشکنی فلکرا او نشکند یمین
وز عون کردگار جهان همچو دو ملک *** یسر است بر یسار تو و یمن بر یمین
حفظ و عنایت فلکی نایدت بکار *** چون کردگار هست ترا حافظ و معین
تا از سرشک ابر برآید بنوبهار *** در باغ و راغ سبزه و لاله ز روی و طین
چون لاله باد و سبزه دو رخسار و فرق تو *** طبع تو شاد و طبع بداندیش تو حزین
چون لاله باد خصم تو و باده باد لعل *** در دست ساقئی ز رخش لاله شرمگین
غزل ۱۵۲ حزین لاهیجی
از سوز ناله ام، دل جانان خبر نداشت *** آن شاخ گل، ز مرغ خوش الحان خبر نداشت
بیهوده سینه بر در و بام قفس زدیم *** صیاد ما ز حال اسیران خبر نداشت
بر لب گذشت اگر چه به مستی حدیث زهد *** امّا، دل ز توبه پشیمان، خبر نداشت
آیینه وار اگر نتپیدم، غریب نیست *** از جلوه تو دیده حیران خبر نداشت
شوریده را به زیر قدم خار و گل یکی ست *** سیل از بلند و پست بیابان خبر نداشت
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۵۲ - میان لاله و گل آشیان گیر
میان لاله و گل آشیان گیر *** ز مرغ نغمه خوان درس فغان گیر
اگر از ناتوانی گشته ئی پیر *** نصیبی از شباب این جهان گیر
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۵۲ - یکی بنگرد فرنگی کج کلاهان
کی بنگرد فرنگی کج کلاهان *** تو گوئی آفتابانند و ماهان
جوان ساده من گرم خون است *** نگه دارش ازین کافر نگاهان
غزل ۱۵۲ ابن یمین
ای رخ خوب تو چون گل چمن آرای دگر *** وی لب لعل تو چون مل طرب افزای دگر
خوشتر از روی چو گلنار تو بر سرو سهی *** نشکفد هیچ گلی بر سر و بالای دگر
هر کجا دل رود آید بسر کوی تو باز *** ز آنکه از کوی تو بهتر نبود جای دگر
بنشین یکنفس و بند دو تائی بگشای *** که نیابی چو من شیفته یک تای دگر
گر تو بر چشم رهی از سر کین پای نهی *** چشم دیگر بنهم تا تو نهی پای دگر
در سر زلف چو زنجیر تو آویخت دلم *** عقل گفتا که زدی دست بسودای دگر
دشمنم گفت که از دوست غمی یابی و بس *** گفتم این نیز نهم بر سر غمهای دگر
چون سخن از لب شیرین تو گفت ابن یمین *** عقل گفتش نبود چون تو شکر خای دگر
قصیده ۲۵۱ ناصرخسرو
آسایشت نبینم ای چرخ آسیائی *** خود سوده مینگردی ما را همی بسائی
ما را همی فریبد گشت دمادم تو *** من در تو چون بپایم گر تو همی نپائی؟
بس بیوفا و مهری کز دوستان یکدل *** نور جمال و رونق خوش خوش همی ربائی
هر کو همیت جوید تو زو همی گریزی *** این است رسم زشتی و آثار بیوفائی
بسیار گشت دورت تا مرد بیتفکر *** گوید همی قدیمی بیحد و منتهائی
ایام بر دو قسم است آینده و گذشته *** وان را به وقت حاضر باشد ازین جدائی
پس تو به وقت حاضر نزدیک مرد دانا *** زان رفته انتهائی ز آینده ابتدائی
پس تو که روزگارت با اول است و آخر *** هرچند دیر مانی میرنده همچو مائی
وان را که بیبصارت یافه همی در آید *** بر محدثیت بس باد از گشتنت گوائی
هرگز قدیم باشد جنبده مکانی؟ *** زین قول میبخندد شهری و روستائی
پرگرد باغ و بیبر شاخ و خلنده خاری *** تاریک چاه و ناخوش زشت و درشت جائی
جز زاد ساختن را از بهر راه عقبی *** هشیار و پیش بین را هرگز بکار نائی
آن را که دست و رویت چون دوستان ببوسد *** چون گرگ روی و دستش بشخاری و بخائی
صیاد بیمحابا هرگز چو تو ندیدم *** غدار گنده پیری پر مکر و با روائی
هرکس پس تو آید از مکر وز مرائی *** گوئی که من تو راام چونان که تو مرائی
ای داده دل به دنیا، از پیش و پس نگه کن *** بندیش تا چه کردی بنگر که تا کجائی
از بس خطا و زلت ناخوبها که کردی *** در چنگل عقابی در کام اژدهائی
گر هوش یار داری امروز بایدت جست *** ای هوشیار مردم، زین اژدها رهائی
زین اژدهای پیسه نتواندت رهاندن *** ای پر خطا و زلت، جز رحمت خدائی
با خویشتن بیندیش، ای دوست، تا بدانی *** کز فعل خویش هر بد هر زشت را سزائی
رفتند همرهانت منشین بساز توشه *** مر معدن بقا را زین منزل فنائی
جز خواب و خور نبینم کارت، مگر ستوری؟ *** بر سیرت ستوران گر مردمی چرائی؟
بس سالها برآمد تا تو همی بپوئی *** زین پوی پوی حاصل پررنج و درد پائی
مر هر که را بینی یا هر کجا نشینی *** گاهی ز درد نالی گاهی ز بینوائی
کشت خدای بودی اکنون تو زرد گشتی *** گاه درودن آمد بیهوده چون درائی؟
گر تو ز بهر خدمت رفتن به پیش میران *** اندر غم قبائی تو از در قفائی
از بس که بر تو بگذشت این آسیای گیتی *** چون مرد آسیابان پر گرد آسیائی
اکنون که از تو بنهفت آن بت رخ زدوده *** آن به که مهر او را از دل فرو زدائی
ترسم به دل فروشد از سرت آن سیاهی *** وز دل به سر برآمد زان بیم روشنائی
ورنه به کار دنیا چون جلد و سخت کوشی *** وانگه به کار دین در بیتوش و سست رائی
چندین چرا خرامی آراسته بگشی *** در جبه بهائی گر نیستی بهائی؟
تن زیر زیب و زینت جان بیجمال و رونق *** با صورت رجالی بر سیرت نسائی
طاووس خواستندت میآفرید از اول *** طاووس مردمی تو ایدون همی نمائی
از دوستی دنیا بنده امیر و شاهی *** وز آرزوی مرکب خمیده چون حنائی
کی بازگشت خواهی زی خالق، ای برادر *** آنگه که نیز خدمت مخلوق را نشائی؟
گر توبه کرد خواهی زان پیش باید این کار *** کز تنت باز خواهند این گوهر عطائی
چون نیز هیچ طاقت بر کردنت نماند *** آنگاه کرد خواهی پرهیز و پارسائی
گر همت تو این است، ای بیتمیز، پس تو *** با کردگار عالم در مکر و کیمیائی
ور سوی تو صواب است این کار سوی دانا *** والله که بر خطائی حقا که بر خطائی
چون آشنات باشد ابلیس مکر پیشه *** با زرق و مکر یابی ناچاره آشنائی
نشگفت اگر نداند جز مکر خلق ایراک *** چیزی نماند جز نام از دین مصطفائی
دجال را نبینی بر امت محمد *** گسترده در خراسان سلطان و پادشائی؟
یارانش تشنه یکسر و ز دوستیی ریاست *** هریک همی به حیلت دعوی کند سقائی
بازار زهد کاسد، سوق فسوق رایج *** افگنده خوار دانش، گشته روان مرائی
ترکان به پیش مردان زین پیش در خراسان *** بودند خوار و عاجز همچون زنان سرائی
امروز شرم ناید آزاده زادگان را *** کردن به پیش ترکان پشت از طمع دوتائی
آب طمع ببردهاست از خلق شرم یارب *** ما را توی نگهبان زین آفت سمائی
تو شعرهای حجت بر خویشتن به حجت *** برخوان اگر کهن گشت آن گفته کسائی
غزل ۲۵۱ سنایی
چو دانستم که گردندهست عالم *** نیاید مرد را بنیاد محکم
پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم *** شبان و روز با هم مست و خرم
مرا زان چه که چونان گفت ابلیس *** مرا زان چه که چونین کرد آدم
تو گویی می مخور من می خورم می *** تو گویی کم مزن من میزنم کم
فتادی تو به کعبه من به خاور *** الا تا چند ازین دوری و درهم
من و خورشید و معشوق و می لعل *** تو و رکن و مقام و آب زمزم
ترا کردم مسلم کوثر و خلد *** مسلم کن مرا باری جهنم
به فردوس از چه طاعت شد سگ کهف *** به دوزخ از چه عصیان رفت بلعم
تو گر هستی چو بلعم در عبادت *** من آخر از سگی کمتر نیم هم
سرانجام من و تو روز محشر *** ندانم چون بود والله اعلم
سخنگویی تو همواره ز اسلام *** همه اسلام تو صلوات و سلم
زدن در کوی معنی دم نیاری *** همه پیراهن دعوی زنی دم
غزل ۲۵۱ جویای تبریزی
شد شباب و جسم غم فرسوده با ما مانده است *** شاه رفت و گردی از دنبال برجا مانده است
تا اثر در روزگار از کوه و صحرا مانده است *** بر زبانها شهرت شیرین و لیلا مانده است
لاله در صحرا نشان از حال مجنون می دهد *** در جهان آوازه اش زین طبل سودا مانده است
دست لطف ساقی کوثر مگر بگشایدش *** نامه دل سر به مهر آرزوها مانده است
رشتهٔ بال و پر او قوت ضعف من است *** رنگ رویم گر شب وصل تو برجا مانده است
بر زمین ریزد سرشکم رنگ گلزار بهشت *** بسکه در دل زان گل رویم تمنا مانده است
گردباد از صورت احوال مجنون گرده ای است *** یک خلف زان دودمان جویا به صحرا مانده است
غزل ۲۵۱ خاقانی
به صفت، عاشق جمال توایم *** به خبر، فتنه خیال توایم
خام پندار سوخته جگران *** در هوس پختن وصال توایم
چه عجب گر ز وصل محرومیم *** ما کجا محرم جمال توایم
غرقه عشق و تشنه وصلیم *** که آرزومند زلف و خال توایم
رد مکن خشک جان من بپذیر *** که برآورد خشک سال توایم
جای تو در دل شکسته ماست *** که تو ریحان و ما سفال توایم
از پی خدمت پدید آئیم *** که تو عیدی و ما هلال توایم
به سلامیت درد سر ندهیم *** زان که ترسنده از ملال توایم
همه تن چشم و سوی تو نگران *** کعبتینوار دستمال توایم
گفت خاقانی ارچه هیچ کسیم *** خاری از گلبن کمال توایم
قصیده ۲۵۱ امیر معزی
با نصرت و فتح و ظفر آمد به نشابور *** سلطان همه روی زمین خسرو منصور
هر جا که رسد شاه به شادی و سعادت *** از دولت و اقبال رسد نامه و منشور
سنگی که بدان دست برد شاه معظم *** نشگفت اگر آن سنگ شود لؤلؤ منثور
خاکی که بر او پای نهد شاهِ جهاندار *** نشگفت اگر آن خاک سود عنبر وکافور
گر روی نهد شاه سوی شهر سپاهان *** ور رای کند شاه سوی شهر نشابور
روشن شود از طلعت او چشم رعیت *** یارب تو کنی چشم بد از طلعت او دور
ای شاه ز کسری و ز شاپور گذشتی *** تا کی سخن آراستن و بافتن زور
در لشکر تو بیست هزارند چوکسری *** در خدمت تو بیست هزارند چو شاپور
ماهند غلامانت چه در رزم و چه در بزم *** حورند ندیمانت چه در جنگ و چه در سور
همواره همی بوسه دهد دست تو را ماه *** پیوسته همی تخت تو را سجده برد حور
ای تیغ تو در میدان سوزندهتر از نار *** وی جام تو در مجلس تابندهتر از نور
داری تو ز یک جنس دو سرمایه معروف *** داری تو ز یک نوع دو پیرایه مشهور
فرخندگی طلعت و پیروزی طالع *** پایندگی دولت و بیداری دستور
ملک همه آفاق گرفتی و گشادی *** دولت به تو عالی شد و ملت به تو معمور
مال تو گزارند همی حاضر و غایب *** حمل تو فرستند همه آمر و مأمور
در عهده پیمان تو آمد دل قیصر *** در چنبر فرمان تو آمد دل فَغفُور
گاه است طرب کردن و بر دست گرفتن *** آن باده روشنکه بود زاده انگور
یک چند به شادی و طرب کام همی ران *** وآسوده همی باش که شد خصم تو رنجور
خرم دل آنکس که شد از جاه تو مقبل *** مسکین دل آنکسکه شد از پیش تو مهجور
از دولت و اقبال تو شد میر معزی *** در خدمت تو مقبل و از مهر تو مشکور
آن را که تو مهمان شوی ای شاه جهاندار *** گر جان بفشاند بود از بهر تو معذور
جان از قِبَل خدمت و دیدار تو خواهد *** وآن نیز برافشاند گر باشد دستور
تا بربط و تنبور بود گوش همی دار *** گاهی بهسوی بربط وگاهی سوی تنبور
بر دشمن و بر دوست به شمشیر و به فرمان *** منصور و مظفر شده تا دمزدن صور
غزل ۱۲۵۰ شاه نعمت الله ولی
در جام جهان نما جهان بین *** در آینه عین ما روان بین
جامی به کف آر عارفانه *** معشوقه جمله عاشقان بین
بر دیده ما نشین زمانی *** نور بصر محققان بین
از دیده مردم ار نهانست *** پیداست به چشم ما عیان بین
گوئی فردا ببینم او را *** فردا امروز و این زمان بین
بگذر ز نشان و نام هستی *** در عالم نیستی نشان بین
شادی روان نعمت الله *** می نوش و حیات جاودان بین
غزل ۱۵۲۰ مولانا
مرا پرسی که چونی؟ بین که چونم *** خرابم بیخودم مستِ جنونم
مرا از کاف و نون آورد در دام *** از آن هیبت دوتا چون کاف و نونم
پریزاده مرا دیوانه کردهست *** مسلمانان که میداند فسونم ؟
پری را چهرهای چون ارغوان است *** بنالم کارغوان را ارغنونم
مگر من خانهی ماهم چو گردون ؟ *** که چون گردون ز عشقش بیسکونم
غلط گفتم مزاجِ عشق دارم *** ز دوران و سکونتها برونم
درونِ خرقهی صدرنگِ قالب *** خیالِ بادشکلِ آبگونم
چه جای باد و آب است ای برادر ؟ *** که همچون عقلِ کلی ذوفنونم
ولیک آنگه که جزو آید به کلش *** بخیزد تلِ مُشک از موجِ خونم
چه داند جزو راه کلّ ِ خود را ؟ *** مگر هم کل فرستد رهنمونم
بکِش ای عشقِ کلی جزوِ خود را *** که این جا در کشاکشها زبونم
ز هجرت میکشم بارِ جهانی *** که گویی من جهانی را سُتونم
به صورت کمترم از نیم ِذره *** ز روی عشق از عالم فزونم
یکی قطره که هم قطرهست و دریا *** من این اشکالها را آزمونم
نمیگویم من این، این گفتِ عشق است *** در این نکته من از لایعلمونم
که این قصه هزاران سالِگان است *** چه دانم من که من طفل از کنونم ؟
ولی طفلم طفیلِ آن قدیم است *** که میدارد قرانش در قرونم
سخن مقلوب میگویم که کردهست *** جهانِ بازگونه بازِگونم
سخن آنگه شنو از من که بِجْهَد *** از این گردابها جانِ حَرونم
حدیث آب و گِل جمله شُجون است *** چه یک رنگی کنم؟ چون در شُجونم
غلط گفتم که یک رنگم چو خورشید *** ولی در ابرِ این دنیایِ دونم
خمش کن خاکِ آدم را مشوران *** که این جا چون پری من در کمونم
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۳ - بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است
بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است *** عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است
نوا ز پرده غیب است ای مقام شناس *** نه از گلوی غزل خوان نه از رگ ساز است
کسی که زخمه رساند به تار ساز حیات *** ز من بگیر که آن بنده محرمراز است
مرا ز پردگیان جهان خبر دادند *** ولی زبان نگشایم که چرخ کج باز است
سخن درشت مگو در طریق یاری کوش *** که صحبت من و تو در جهان خدا ساز است
کجاست منزل این خاکدان تیره نهاد *** که هر چه هست چو ریگ روان به پرواز است
تنم گلی ز خیابان جنت کشمیر *** دل از حریم حجاز و نوا ز شیراز است
غزل ۳۵۲ سعدی
جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم *** صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم
خورشید بر سرو روان دیگر ندیدم در جهان *** وصفت نگنجد در بیان نامت نیاید در قلم
گفتم چو طاووسی مگر عضوی ز عضوی خوبتر *** میبینمت چون نیشکر شیرینی از سر تا قدم
چندان که میبینم جفا امّید میدارم وفا *** چشمانت میگویند «لا» ابروت میگوید «نعم»
آخر نگاهی بازکن وآن گه عتاب آغاز کن *** چندان که خواهی ناز کن چون پادشاهان بر خدم
چون دل ببردی دین مبر هوش از من مسکین مبر *** با مهربانان کین مبر لاتقتلوا صید الحرم
خار است و گل در بوستان هرچ او کند نیکوست آن *** سهل است پیش دوستان از دوستان بردن ستم
او رفت و جان میپرورد این جامه بر خود میدرد *** سلطان که خوابش میبرد از پاسبانانش چه غم
میزد به شمشیر جفا میرفت و میگفت از قفا *** سعدی بنالیدی ز ما مردان ننالند از الم
غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی
دست تاک از اثر نشأه صهباست بلند *** این رگ ابر ز سرچشمه میناست بلند
محمل لیلی ازین بادیه چون برق گذشت *** همچنان گردن آهو به تماشاست بلند
سطری از دفتر سرگشتگی مجنون است *** گردبادی که ازین دامن صحراست بلند
جرأت خصم شود از سپر عجز افزون *** خار از افتادگی آبله پاست بلند
با تو خورشید فلک یوسف چاهی باشد *** پایه حسن تو بنگر چه قدرهاست بلند
گرد کلفت چه خیال است کند قامت راست؟ *** در حریمی که کله گوشه میناست بلند
به تماشای سر زلف نخواهی پرداخت *** گر بدانی که چه مقدار شب ماست بلند
جای رحم است نه غیرت، که بود شاهد عجز *** دست هرکس که درین قلزم خضر است بلند
دست بی حاصل ما صائب اگر کوتاه است *** دامن دولت آن زلف چلیپاست بلند
سایت نویدک برای محاسبه ابجد
حرف |
ابجد کبیر |
ابجد وسیط |
ابجد صغیر |
ا |
۱ |
۱ |
۱ |
ﺁ |
۱ |
۱ |
۱ |
أ |
۱ |
۱ |
۱ |
ب |
۲ |
۲ |
۲ |
ج |
۳ |
۳ |
۳ |
د |
۴ |
۴ |
۴ |
ه |
۵ |
۵ |
۵ |
ة |
۵ |
۵ |
۵ |
و |
۶ |
۶ |
۶ |
ز |
۷ |
۷ |
۷ |
ح |
۸ |
۸ |
۸ |
ط |
۹ |
۹ |
۰ |
ی |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ئ |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ي |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ک |
۲۰ |
۸ |
۲ |
ك |
۲۰ |
۸ |
۲ |
ل |
۳۰ |
۶ |
۳ |
م |
۴۰ |
۴ |
۴ |
ن |
۵۰ |
۲ |
۵ |
س |
۶۰ |
۰ |
۶ |
ع |
۷۰ |
۱۰ |
۷ |
ف |
۸۰ |
۸ |
۸ |
ص |
۹۰ |
۶ |
۰ |
ق |
۱۰۰ |
۴ |
۱ |
ر |
۲۰۰ |
۸ |
۲ |
ش |
۳۰۰ |
۶ |
۳ |
ت |
۴۰۰ |
۴ |
۴ |
ث |
۵۰۰ |
۸ |
۵ |
خ |
۶۰۰ |
۰ |
۶ |
ذ |
۷۰۰ |
۴ |
۷ |
ض |
۸۰۰ |
۸ |
۸ |
ظ |
۹۰۰ |
۰ |
۰ |
غ |
۱۰۰۰ |
۴ |
۱ |
گ |
۲۰ |
۸ |
۲ |
چ |
۳ |
۳ |
۳ |
پ |
۲ |
۲ |
۲ |
ژ |
۷ |
۷ |
۷ |
ء |
۰ |
۰ |
۰ |
نظرات
ارسال یک نظر