اگر خشمت را کنترل کنی عصای دستت می شود
بنام خداوند رحمتگر مهربان
بیان یگانگی خدا در استوانه کوروش
در آیه نور کلمات الله، خداوند، خدا، نور و حقیقت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز» کلمات خداوند و خداوندگار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات الله، خدا، نور، انوار، حقیقت و مجاز و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات ایزد، یزدان و کردگار و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات الله، خدا، احد، پادشه، نور و انوار و در قصیده ۱ نسیمی کلمات الله، خدا، خالق و حقیقت و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات الله، خداوند، یزدان، ایزد و نور و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات الله، خدا، ساقی و نور و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه الله و در قصیده ۱ حافظ کلمات خالق، کردگار و نور و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات الله، خداوندا، یکتا و نور و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خدا و کردگار و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی کلمه خداوند و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات خداوند، ایزد و یزدان و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمات احد، کردگار و نور و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات خداوند، خدا و یهوه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خداوند، خدا و پادشاه و در باب ۱ انجیل برنابا و در مثنوی ۱ حافظ و در قطعه ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱ نسیمی و در ترکیبات ۱ میلی کلمه خدا و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه یکتا و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خدا، ایزد، ساقی و نور و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمات خدا و نور و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات خدا، ساقی و نور و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات الله و خدا و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در قطعه ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزلهای ۱ آشفته شیرازی و فروغی بسطامی و در قطعه ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه نور و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات خدا، ساقی و حقیقت و در شعر ۱ پس چه باید کرد؟ اقبال لاهوری و در قصیده ۱ مجد همگر و در آیه ۱۳۹ سوره اعراف کلمه حقیقت و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات الله، خدا، نور و حقیقت و در آیه ۱۳۹ سورههای زنان و بقره کلمات الله، خداوند و خدا و در آیه ۱۹۳ سوره بقره کلمات الله و خدا و در آیه ۱۳۹ سوره انعام کلمات خداوند و خدا و در آیه ۱۳۹ سوره صافات کلمات خدا و حقیقت و در آیه ۱۹۳ سوره شعراء و در بابهای ۱۳۹ و ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه خدا و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمات خدا، یکتا و حقیقت و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه ساقی و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی کلمه نور ذکر شده است. شعر «خدا» سروده ویکتور هوگو است. در ادامه مقاله پستی از الهی قمشهای آمده که در آن به ویکتور هوگو اشاره شده است. جان استاینبک نویسنده کتاب «به خدایی ناشناخته» است. در ادامه مقاله به جان استاینبک اشاره شده است. خداوند حقیقت است و مخلوقات مجاز هستند. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات حقیقی و مجازی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی کلمه مجازی وجود دارد. خداوند نور است و مخلوقات سایه نور هستند. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سایه وجود دارد. صادق هدایت نویسنده کتاب «سایه روشن» است. در برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشته مصطفی فرزانه کلمه صادق هدایت و در غزل ۱۹۳ نسیمی کلمه صادق و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در آیه ۱۹۳ سوره اعراف و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها نوشته پائولو کوئلیو و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه هدایت و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات هدایت و کتاب و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه نویسنده و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و روشنایی و در آیه نور کلمات هدایت و روشن و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قطعه ۱ طبیب اصفهانی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱ ابن یمین و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه روشن و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات سایه و روشن وجود دارد. شعر «پرتو سایهها» سروده ویکتور هوگو است. در قصیده ۱ حافظ و در قصیدههای ۱ حزین لاهیجی و میلی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه پرتو وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «آفتاب در سایه» است. در قصیده ۱ حافظ کلمات آفتاب و سایه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی، عراقی و مجد همگر و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترکیبات ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزلهای ۱۹۳ حزین لاهیجی، میلی و جهان ملک خاتون و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه آفتاب وجود دارد. در قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ عراقی کلمه قرآن ذکر شده است. آیه نور در قرآن بیان میکند: «خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.» در آیه نور بیان شده که خدا به همه چیز داناست. در منشور کوروش کلمات مردوک و دانا و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی کلمات خداوند و دانا و در باب ۱ انجیل برنابا و در مثنوی ۱ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمات خدا و دانا و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمه دانا ذکر شده است. در خط ۱ منشور کوروش کبیر عبارت «مردوک، پادشاه همه آسمان و زمین» بیانگر یکتایی خدا و احاطه داشتن و محیط بودن خداوند بر همه چیز است. در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور کلمه پادشاه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات همه، آسمان، زمین و منشور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات همه چیز، زمین و منشور و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات همه، آسمان و زمین و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خط، همه، آسمان، زمین و در قصیده ۱ نسیمی کلمات خط، همه، آسمان، زمین و هوش و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱ ابن یمین کلمات خط و همه و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قطعه ۱ خاقانی کلمه خط و در غزل ۱ حافظ و در قصیده و غزل ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ عراقی و در رباعی ۱۱۸ ابوسعید ابوالخیر و در آیه ۱۳۹ سورههای زنان، انعام و بقره در بابهای ۱، ۱۳۹ و ۱۹۳ انجیل برنابا و در آیه ۹۱:۱۳ انجیل برنابا و در غزل ۳۹۱ محتشم کاشانی و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر نوشته استاد محمدعلی طاهری و در برگ ۱۹۳ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و زهیر و در برگ ۱۳۹ کتابهای آشنایی با صادق هدایت و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه همه و در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر نوشته پائولو کوئلیو عبارت همه چیز و در غزل ۱۳۹ و ۳۹۱ فروغی بسطامی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات همه و عالم و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات همه، خط و هوش و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات همه عالم و هوش و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات همه و هوش و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمه هوش وجود دارد. در برگ ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات عدد ۲۵۳ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۳ و ۳۵۲ مشترک هستند. ارقام عددهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۳۱۹ و ۳۹۱ مشترک هستند. اگر عبارت «بیان یگانگی خدا در استوانه کوروش» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر عدد ۵/۸ و در برگ ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات عددهای ۸۵ و ۵۸ وجود دارند. ارقام عددهای ۵۸ و ۸۵ مشترک هستند. در آیه ۹۱ سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «[سرگذشت ذوالقرنین و ملت ها] این گونه [بود]، و یقیناً ما به آنچه [از وسایل و امکانات مادی و معنوی] نزد او بود، احاطه [علمی] داشتیم.» در این آیه نیز به احاطه خداوند اشاره شده است. ذوالقرنین همان کوروش کبیر است. سوره شمس یا خورشید سوره ۹۱ قرآن است. کوروش به معنی خورشید است. اگر عبارت «ذوالقرنین کوروش کبیر» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱۱ میشود. ارقام عددهای ۹۱ و ۱۹۱۱ مشترک هستند. اگر عبارت «ذوالقرنین کوروش» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۷۹ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۶۷۹ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در ادامه مقاله مطالبی درباره ارتباط بین سوره اسراء و کوروش کبیر بیان شده است. در قطعه ۱ خاقانی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه ابجد وجود دارد. برای محاسبه ابجد از سایت نویدک و جدولی که در انتهای مقاله آمده استفاده کنید. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان شده: «محیط است علم مَلِک بر بسیط *** قیاس تو بر وی نگردد محیط» در این بیت منظور از مَلِک خداوند است. در سوره ناس عبارت «مَلِكِ النَّاسِ» ذکر شده که منظورش خداوند است. در قصیده ۱ نسیمی بیان شده: «خداست قادر و خالق، دگر همه مخلوق *** خداست بر همه اشیا محیط و راهنما» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات منشور و میخ و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه میخ وجود دارند. منشور کوروش به خط میخی است. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «اردشیرنامه: اثری از شاعر فارسیهود شاهین شیرازی (اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم میلادی) است. در این کتاب داستان ملکه استر با شاه اردشیر و داستان افسانهآمیز ایرانی دیگری در هم آمیخته شده است که حکایت فرزند دیگر شاه اردشیر از ملکه وشتی است. در کنار داستان استر و فرزندش کوروش، شاعر از فرزند دیگر شاه اردشیر از وشتی، به نام شیرو، و عشق او با یک پریزاد سخن میگوید. عزرانامه: اثر دیگر شاهین شیرازی است که در اکثر نسخهها در دنباله اردشیرنامه آمده است.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات شاه و فرزند و در برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب زهیر و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه استر و در مثنوی ۱ نسیمی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه نسخه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزلهای ۱ حافظ، شهریار و فروغی بسطامی و در قطعه ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ پس چه باید کرد؟ اقبال لاهوری و در رباعی ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در غزل ۵۸ میلی و در غزلهای ۱۳۹ نسیمی و محتشم کاشانی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در غزلهای ۱۹۳ عراقی، فروغی بسطامی و جهان ملک خاتون و در غزلهای ۳۱۹ محتشم کاشانی و فروغی بسطامی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی و در رباعی ۳۹۱ ابوسعید ابوالخیر و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگهای ۱۹۳ و ۳۱۹ کتابهای زهیر و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه عشق و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمات باد و عشق و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بندهای ۱ خاقانی و فرخی سیستانی و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در ترکیبات ۱ میلی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه باد ذکر شده است. باد نماد عشق است. «بادهای زمستان» و «شیر و گل سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. باد و گل سرخ نماد عشق هستند. در غزل ۱ محتشم کاشانی به گل سوری یا گل سرخ اشاره شده است. در ادامه مقاله پستی آمده که در آن الهی قمشهای به شکسپیر اشاره کرده است. درد بیهوده عشق نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات نیزه و بلند و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات شهباز و بال و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده و ترجیع بند ۱ میلی کلمه بال و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات بال و پادشاهان و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه پادشاهان و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه ایران وجود دارد. در توضیحات درفش شهباز به نقل از گزنفون، مورخ یونانی بیان شده: «درفش کوروش شاهینی بود زرین با بالهای گشاده که بر نیزه بلندی برافراشته بود. درفش پادشاهان ایران هنوز هم بدینگونه است.» فیلمهای وقایع ایرانی، مینیاتورهای ایرانی و کوروش کبیر ساخته مصطفی فرزانه هستند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات تاج، تخت، سخن و تیره و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات سخن، تاج و تخت و در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج و تخت و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات سخن و تاج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات سخن، تاج، تخت و قسمت و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات بال و سخن و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات تاج، تخت، سخن و تیره و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ مجد همگر و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در آیه ۳۹:۱ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۹ میلی و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۳۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه سخن و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه تیره و در ترکیبات ۱ میلی و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه قسمت و در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۱۳۹ نسیمی و در برگ ۱۳۹ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه بازی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات بازی، تاج و سخن و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات تاج و تخت وجود دارند. «بالهای تیره، سخنان تیره» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. اشو نویسنده کتاب «ریشهها و بالها» است. در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی کلمه سایت ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمه اسکندر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه سکندر وجود دارد. در مطلب زیر از سایت طرفداری با عنوان «میدونستید چرا اسکندر از خراب کردن مقبره ی کوروش بزرگ منصرف شد؟ ...» عبارت تاج و تخت وجود دارد. در ویکیپدیا مختصات شمالی پاسارگاد آرامگاه کوروش کبیر ۵۳۱۰۲۰۲ ذکر شده است. در باب ۱ انجیل مرقس و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در آیه ۳۱:۱۹ انجیل برنابا و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ساعت وجود دارد. ساعت مطلب زیر ۲۳:۵۱ است. مطلب زیر ۱۵۱۲۳ مشاهده دارد. در سوره شوری کلمات ساعت و مشاهده و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مشاهده وجود دارد. سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. در توضیحات پاسارگاد در ویکیپدیا بیان شده: «اسکناسهای سبز رنگ پنجاه ریالی ایران از سال ۱۳۵۲ خورشیدی تا ۱۳۵۷ با نقشی از پاسارگاد چاپ و نشر میشد.» بین عددهای ۱۳۵۲، ۲۳:۵۱، ۳۵۲۱، ۱۵۱۲۳ و ۵۳۱۰۲۰۲ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که مختصات شرقی رامه یا رام الله در ویکی پدیا ۳۵۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲، ۳۵۲۱ و ۱۵۱۲۳ مشترک هستند. مختصات شمالی رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. در آیه ۱۵:۴۳ کتاب مقدس مرقس و در آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس سموئیل کلمه رامه وجود دارد. در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر عدد ۵/۱۴۳ وجود دارد. رام الله جزء قلمرو کوروش کبیر بوده است. در منشور کوروش و در باب ۱ کتابهای مقدس یوشع و استر کلمه قلمرو وجود دارد. آیه ۴۵:۱۳ کتاب مقدس اشعیاء بیان میکند: «من کوروش را برانگیختم تا هدف مرا پیاده و عدالت را اجرا کند. من تمام راههای او را راست میگردانم. او شهر من، اورشلیم، را بازسازی و اسیران را آزاد خواهد کرد. هیچکس برای این کار به او مزد یا رشوهای نداده است.» خداوند متعال چنین گفته است.» در سوره اسراء به اشعیاء(ع) اشاره شده است. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴، ۳۱۵۴ و ۴۵:۱۳ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که رام الله در کنار اورشیلم است. در آیه ۱ سوره اسراء به مسجدالاقصی اشاره شده که در اورشلیم است. در سوره اسراء کلمه خورشید وجود دارد. کوروش به معنی خورشید است. در سوره کهف یا یاران غار کلمات ذوالقرنین و خورشید و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده و مثنوی ۱ حافظ و در ترجیع بندهای ۱ مولانا، اوحدی و فرخی سیستانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی و میلی و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه خورشید وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «با خورشید شامگاه» است. در سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «[آنان با رمز، اشاره و با هر وسیله ای که ممکن بود] گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج [با کشتن و غارت و تخریب] در این سرزمین فساد می کنند؛ آیا می پذیری که ما مزدی برایت قرار دهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟» در این آیه نیز به ذوالقرنین اشاره شده است. اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۸۲ میشود. در مقاله عدد ۴۸۲ ذکر شده است. در برگهای ۱۹۳ و ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه یاران و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیدههای ۱ نسیمی، مجد همگر و میلی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در منشور کوروش و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۵۸ میلی و در رباعی ۱۱۸ ابوسعید ابوالخیر و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۹۳ عراقی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمه یار وجود دارد. غار سیکلوپها اثر ویکتور هوگو است. صادق هدایت داستان ژاپنی اوراشیما را ترجمه و در مجله سخن چاپ کرده است. در مقاله کلمات صادق هدایت، ژاپن و سخن ذکر شدهاند. این داستان شبیه داستان اصحاب کهف است. در مطلب زیر به سه پند زردشت(ع) و میراث کوروش، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک اشاره شده است. این سه پند بیانگر مقام صالح یا صلح است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات پندار، گفتار، کردار و نیک و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه پند و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات پند و نیک و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۸۵ میلی و در بابهای ۱ و ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه نیک و در آیه ۱۹۳ سوره آل عمران کلمات نیک و صالح و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه صالح و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در برگ ۱۳۹ کتابهای الف و زهیر کلمه صلح وجود دارد. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده مقام صالح یا صلح نشان داده شده است. این نشان از رسیدن کوروش کبیر به مقام صالح است. در ترکیبات ۱ میلی عبارت آب حیات و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در قصیده ۱ مجد همگر عبارت چشمه حیوان و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۵۸ همام تبریزی عبارت آب حیوان وجود دارد. منظور از آب حیات یا آب زندگی عشق است. مرحله عشق بعد از مقام صالح قرار دارد. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده این موضوع مشخص شده است. در توضیحات آب زندگانی در ویکیپدیا بیان شده: «در روایاتهای اسلامی نیز نام سه تن آمده است که در پی آب زندگانی رفتهاند. دو تن از ایشان از آن آشامیده و زندگی جاودان یافتهاند و یکی ناکام بازگشته است: الیاس، خضر و ذوالقرنین.» این نشان میدهد که الیاس(ع) و خضر(ع) به مقام عشق رسیدهاند اما ذوالقرنین به این مقام نرسیده است. در منشور کوروش کلمات نیک، صلح و کبوتر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه کبوتران و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه کبوتر وجود دارد. کبوتر نماد صلح است. در آیه نور به درخت زیتون اشاره شده که نماد صلح است. در برگ ۱۳۹ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ترجمه وجود دارد. اگر آیه نور و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۱۰۶ میشود. اگر عبارت «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۲۹ میشود. بین اعداد ۱۶۲۹ و ۲۹۱۰۶ چهار رقم مشترک هستند. نقاشی «درختان زیتون» اثر ونسان ون گوگ است. ونسان ون گوگ متولد سال ۱۲۶۹ قمری است. درگذشت ونسان ون گوگ در سال ۱۲۶۹ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۲۶۹ و ۱۶۲۹ مشترک هستند. در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه نقاشی وجود دارد. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۵۹۷ در گاهشمار بربری است. سوره فتح ۲۵۹۷ حرف دارد. در ادامه مقاله بیان شده که کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود. در کتاب نور و کتاب نشانههای که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده مشخص شده که عددهای سوره فتح به کوروش کبیر اشاره میکنند. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده است. اگر عنوان خبر ایران اینترنشنال را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۹۷ میشود. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۵۲۹۷ مشترک هستند. در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمه مبدا وجود دارد. در خبر ایران اینترنشنال به گاهشمار شاهنشاهی اشاره شده که مبدا آن تاجگذاری کوروش بزرگ است. در کتاب نور و کتاب نشانهها مطالبی درباره ارتباط بین عددهای سوره فتح و گاهشمار با مبدا آغاز پادشاهی کوروش بزرگ بیان شده است. در توضیحات گاهشمار بربری در ویکیپدیا بیان شده: «گاهشماری بربری تقویمی سالانه است که مردم بربر شمال آفریقا از آن استفاده میکنند. این گاهشماری در زبان عربی با نام «فلاحی» (کشاورزی) یا «عجم» شناخته میشود.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قصیده ۱ حافظ و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در قصیدههای ۱ نسیمی، حزین لاهیجی، مجد همگر و سوزنی سمرقندی و در قصیده، ترکیات و ترجیع بند ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۸۵ میلی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده و در برگ ۱۳۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زبان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زبان، عرب، زراعت یا کشاورزی و عجم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات زبان، عربی و عجم وجود دارند. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «زبان سرخ» است. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۷۹۵ در گاهشمار دیسکوردیان است. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۲۷۹۵ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۱۳۴۵ در گاهشمار قبطی است. ارقام عددهای ۱۳۴۵، ۱۵۳۴ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ معادل سال ۱۳۰۹ در گاهشمار اسلامی است. بین اعداد ۱۳۹ و ۱۳۰۹ سه رقم مشترک هستند. در قصیده ۱ عراقی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی کلمه اسلام وجود دارد. در قصیده ۱ حافظ به دارا اشاره شده است. در توضیحات داریوش سوم در ویکیپدیا بیان شده: «در شاهنامه فردوسی و تاریخ سنتی ایرانیان، داریوش سوم با نام «دارا» شناخته میشود (ولی در دارابنامه و اسکندرنامه وی با نام «داراب» شناخته میشود) و هجدهمین پادشاه ایران و نهمین پادشاه کیانی است که چهارده سال پادشاهی کرد؛ پدر او داراب، مادرش تمروسیه و اسکندر مقدونی برادر ناتنیاش معرفی شدهاست.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات پادشا و کیان و در مقاله کلمه اسکندر ذکر شده است. در توضیحات داریوش سوم در ویکیپدیا بیان شده: «مادر دارا طبق روایتهای نخستین «ماهناهید» دختر هزارمرد بود هنگامی که منابع متاخر مادرش را تَمروسیا، زنی یونانی که دختر فاستابیکون و همسر پیشین پادشاه عمان بود، نامیدهاند.» در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی کلمات ماه و ناهید و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات ماه و زهره یا ناهید و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه زهره وجود دارد.
دلیل انتخاب کتابها و اشعار
اگر عبارت «دلیل انتخاب کتابها و اشعار» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۳۵ میشود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله از آیات و کلمات قرآن در متن عربی و ترجمههای الهی قمشهای، انصاریان، خرمشاهی، فولادوند و مکارم شیرازی کمک گرفته شده است. در مقاله از آیات و کلمات کتابهای مقدس و ترجمههای هزاره نو، معاصر، نسخه قدیمی فارسی، مژده برای عصر جدید و مژده برای عصر جدید و ویرایش شده کمک گرفته شده است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه انعام وجود دارد. در مقاله به سوره انعام اشاره شده است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمه یوشع وجود دارد. در مقاله به باب ۱ کتاب مقدس یوشع اشاره شده است. در باب ۱ کتاب مقدس یوشع عبارت یوشع پسر نون وجود دارد. در مثنوی ۱ حافظ و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه نون وجود دارد. در سوره مائده و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «دو نفر مرد خدا ترس (یوشع و کالب) که مورد لطف خدا بودند گفتند: شما بر آنها از این در درآیید، چون در آمدید آن گاه محققاً (بر آنها) غالب خواهید شد، و بر خدا توکل کنید اگر به او گرویدهاید.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۷۳۳ میشود. در ادامه مقاله عدد ۹۷۳۳ ذکر شده است. در برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب زهیر و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه استر وجود دارد. در مقاله به باب ۱ کتاب مقدس استر اشاره شده است. در سوره الرحمن یا رحمت کلمات نعمت، الله و ولی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات رحمت، شاه، نعمت و الله و در قصیده ۱ حافظ کلمات شاه و نعمت و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات نعمت و الله و در ترجیع بند ۱ میلی کلمات نعمت و ولی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه نعمت وجود دارد. در مقاله به قصیده، غزل و قطعه ۱ شاه نعمت الله ولی اشاره شده است. اگر متن قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۱۹ میشود. ارقام عددهای ۱۳۹، ۱۹۳ و ۳۱۱۹ مشترک هستند. در باب ۱ انجیل مرقس و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در برگ ۱۳۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه آغاز وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز» اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات مجلس و اول و در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی و در قصیده ۱ عراقی و در برگهای ۱۹۳ و ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مجلس و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمات مجلس و اولین و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه اول وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ مجلس اول سعدی اشاره شده است. در توضیحات سعدی در ویکیپدیا بیان شده: «گوته، شاعر بلندآوازه آلمانی، یکی از شاعران اروپایی است که در خلق آثار خود به ادبیات شرقی و بهطور خاص، ادبیات فارسی توجه ویژهای داشت. گوته، سعدی را میشناخته و در خلق آثار خود از سعدی تأثیر پذیرفته است. یکی از کتابهای وی با نام دیوان غربی-شرقی، اگرچه بهطور مشهودی تحت تأثیر اشعار حافظ سروده شده و در هیچکجای کتاب نامی از سعدی برده نشده؛ اما بخشهایی از آن نیز حاوی اشعاری است که از بوستان و گلستان سعدی اقتباس شده است. یکی از این اقتباسها، داستان قطره بارانی است که با دیدن دریا، خود را ناچیز میشمارد و به سبب این فروتنی، صدفی او را در بر میگیرد و تبدیل به یک مروارید میشود. این داستان، بی کم وکاست از قطعهای با مطلع «یکی قطره باران ز ابری چکید…» در بوستان اقتباس شده است. گوته، این دیوان خود را با نقل فارسی و ترجمه آلمانی یکی از اشعار گلستان به پایان برده است.» در غزل ۱ آشفته شیرازی و در ترکیبات ۱ میلی بیان شده:
قطره باران کجا و چشمه خورشید *** قطره کجا میشود محیط به دریا (غزل ۱ آشفته شیرازی)
در رحم و در صدف ز قطره ناچیز *** در سخنگو کنی و لؤلؤ لالا(غزل ۱ آشفته شیرازی)
امّا ز گوهری که به دُرج عدم شود *** از بحر، غیر قطره آبی چه کم شود (ترکیبات ۱ میلی)
در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات گلستان، صدف و قطره، ابر و برچکد و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات قطره و ابر و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات گلستان و باران و در قصیده ۱ حافظ کلمات ابر و قطره و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات دریا و قطره و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه قطره و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه باران و در شعر ۱ حیمد الدین بلخی کلمه مروارید وجود دارد. صادق هدایت نویسنده داستان «توپ مرواری» است. گوته متولد سال ۱۷۴۹ میلادی در امپراطوری مقدس روم است. در ادامه مقاله به عددهای ۱۹۴۷ و ۱۹۷۴ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی به روم اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۷۴۹، ۱۹۴۷ و ۱۹۷۴ مشترک هستند. درگذشت گوته در آلمان بوده است. در ادامه مقاله به آلمان اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمه محتشم وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۱، ۱۳۹، ۳۱۹ و ۳۹۱ محتشم کاشانی اشاره شده است. در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه میل وجود دارد. در مقاله به قصیده، ترکیبات و ترجیع بند و رباعی ۱ میلی و غزلهای ۵۸، ۸۵، ۱۳۹ و ۱۹۳ میلی اشاره شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۱ مجد همگر کلمه رهی و در قصیده ۱ میلی کلمات رهی و سایه و در مقاله کلمه سایه و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه گیسو وجود دارد. در مقاله به شعر «سایه گیسو» رهی معیری اشاره شده است. عکس رهی معیری در سایت گنجور خندان است. در قصیده ۱ میلی کلمات رهی، عکس و خنده و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمه عکس و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عکس و خنده و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی کلمه خندان و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه خندید و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در قصیدههای ۱ مجد همگر و حزین لاهیجی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۱۹۳ عراقی و در غزل ۱۹۳ میلی و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۳۱۹ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه خنده وجود دارد. رمان «مردی که میخندد» نوشته ویکتور هوگو است. رهی معیری شعرهای ستاره خندان، خنده مستانه، لبخند صبحدم و خنده برق را سروده است. در قصیده ۱ میلی کلمات رهی، ستاره، خنده و برق ذکر شدهاند. در توضیحات رهی معیری در ویکیپدیا بیان شده: «نخستین ملاقات مریم فیروز و رهی معیری در یکی از روزهای اردیبهشت، در یک مهمانی در خانه مصطفی فاتح صورت میگیرد؛ و همین ملاقات است که پایه یکی از شورانگیزترین و عجیبترین حکایتهای عاشقانه معاصر قرار میگیرد. از آن به بعد، شورانگیزترین ترانهها و غزلیات رهی معیری، که به گفته برخی، از بهترین آثار ادبیات کلاسیک معاصر بهشمار میرود، مایه از این عشق میگیرد… » در قصیده ۱ میلی کلمه نخستین و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات نخستم، مهمان، خانه و عاشق و در مقاله کلمات ملاقات، مهمان، خانه، مصطفی، فاتح، عجیب، معاصر و ترانه و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات فیروز، عاشقان، عشق و خانه و در غزل ۸۵ میلی کلمات خانه، ترانه و عشق و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات ترانه و عشق و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات فیروزه و مهمانی و در آیه ۱۳۹ سوره آل عمران کلمه فیروزمند و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی کلمه فیروزی و در ترکیبات ۱ میلی کلمه حکایت و در مقاله کلمه عشق ذکر شده است. در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها کلمه مریم عذرا و در باب ۱ انجیل برنابا کلمات مریم و عذرا و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه مریم وجود دارد. مریم مقدس و مریم فیروز همنام هستند. در سوره مریم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی و میلی و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه نسیم وجود دارد. در مقاله به غزل، مثنوی و قصیده ۱ میلی و غزل ۱۳۹ نسیمی اشاره شده است. در توضیحات عمادالدین نسیمی در ویکیپدیا بیان شده: «ادعا گردید که سخنان نسیمی اشخاص جاهل را فریب داده، زندیق کرده است. سپس ابن الشنقشی الحنفی در حضور علما و قضات شهر طرح دعوی کرد. سپس نائب او را گفت: اگر نتوانی ادعای خود را به اثبات رسانی، کشته میشوی؛ و او از ادعای خود درگذشت. نسیمی هم چیزی نگفت. تنها کلمه شهادت بر زبان آورد و [این] ادعا را رد کرد. سپس شیخ شهاب الدین ابن هلال در دادگاه حاضر شد و در کنار قاضی مالکی نشست. او گفت که نسیمی زندیق است و توبهاش را نمیتوان پذیرفت و باید به قتل رسد. سپس به قاضی مالکی رو کرد و پرسید: چرا او را نمیکشی؟ مالکی گفت: آیا تو به دست خود مینویسی که او محکوم به قتل است؟ گفت: مینویسم! و نوشت؛ و نوشتهاش را به شیخنا ابن خطیب الناصریه و دیگر قضات تقدیم کرد. قضات و علما زیر بار نرفتند و بلند شدند و آن جا را ترک گفتند. مالکی پرسید: وقتی قضات و علما سر باز میزنند، چگونه میتوان او را کشت؟ او گفت: من نمیکشم. سلطان من را مأمور کرده است که این کار را سریع تمام کنم تا امریهاش صادر شود. آن گاه مجلس به پایان رسید و نسیمی را دیگر بار در قلعه حبس کردند؛ و آن گاه فرمان سلطان مؤید صادر شد که: پوستش کنده شود، جنازهاش هفت روز در شهر حلب گردانده شود، سپس شقه گردد و شقههایش به علی بن ذی الآذر، برادرش ناصر الدین و عثمان قارایولوق فرستاده شود. این شاعر لطیف سخن را چنین کشتند.»» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات لطیف و سخن و در قطعه ۱ خاقانی کلمات لطیف و قلعه و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات لطیف، سخن، زبان، ناصرالدین و سلطان و و در قصیده ۱ میلی کلمات نسیم، شهیدان و زبان و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمه شهادت و در مقاله کلمه زبان و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیدههای ۱ حزین لاهیجی و میلی و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه توبه و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی در سایت گنجور درباره ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه نسیم و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات زبان، قلعه، قاضی و سلطان در قصیده ۱ حافظ کلمات زبان و سلطان و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات نسیم و سلطان و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات برادر، پوست و شیخ و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه شیخ و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات شیخ، سلطان و مجلس و در برگهای ۳۱۹ و ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات شیخ و سلطان و در مقاله کلمات شهاب الدین، مجلس و حلب و در ترکیبات ۱ میلی کلمه جنازه و در باب ۱ کتاب مقدس استر عبارت هفتمین روز و در قصیده ۱ نسیمی کلمات هفت، روز و قلعه و در قصیده ۱ نسیمی کلمه ناصر و در غزل ۱۹۳ فروعی بسطامی کلمه ناصردین و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترکیبات و ترجیع بند ۱ میلی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی و در برگهای ۱۳۹ و ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه سلطان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات سلطان و پوست وجود دارند. در مثنوی ۱ نسیمی کلمه اقبال و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمه حجاز وجود دارد. در مقاله به شعرهای ۱ ارمغان حجاز، اسرار خودی و پس چه باید کرد؟ اقبال لاهوری اشاره شده است. در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری کلمه مولانا جلال الدین رومی و در برگهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۳۱۹ و ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مولانا ذکر شده است. در مقاله به ترجیع بند ۱ مولانا اشاره شده است. در توضیحات مولوی در ویکیپدیا بیان شده از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. در ترکیبات ۱ میلی کلمات خاموش و خموش و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه خموش و در غزلهای ۱۳۹ میلی و فروغی بسطامی کلمه خاموش وجود دارد. در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات مولانا و بلخ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه بلخیان وجود دارد. مولانا متولد شهر بلخ در افغانستان است. در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات بلخ و پدر ذکر شدهاند. در توضیحات بلخ در ویکیپدیا و بخش فرهنگی بیان شده: «امیر خسرو (دهلوی) که پدرش امیر سیف الدین از اینجا بود» در مقاله به امیرخسرو دهلوی اشاره شده است. در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات بلخ و کودک ذکر شدهاند. در توضیحات بلخ در ویکیپدیا و بخش نگارخانه عکس دو کودک در سال ۱۹۳۹ آمده است. ارقام عددهای ۱۳۹، ۱۹۳ و ۱۹۳۹ مشترک هستند. در ادامه مقاله عدد ۱۹۳۹ ذکر شده است. در توضیحات بلخ در ویکیپدیا بیان شده: «اسکندر مقدونی سغدیانه و پارس را فتح کرد. با این حال، در جنوب، قبل از اینکه به آمودریا برسد، با مقاومت شدیدی برخورد نمود. » در مقاله کلمات اسکندر و فتح و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات جنوب و مقاومت و در باب ۱ کتاب مقدس اول پادشاهان و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه جیحون یا آمودریا ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه کلمه خزر وجود دارد. در توضیحات جیحون در ویکیپدیا بیان شده: «در فرهنگ دهخدا چنین آمده: آمو: رود آموی. آمُل. آمویه. جیحون. آمودریا. اُقسوس. آمون. آب. رود. آبهی. نهر. ورز. سرچشمه این رود بلورکوه است به مشرق بدخشان، و در سابق این رود به خزرها میریخته و مغولان گاهِ جنگ (هنگام نبرد) با خوارزمشاه مجرای آن بگردانیدند به دریاچه آرال.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۹۶۶ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۲۹۶۶ مشترک هستند. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی بیان شده:
که سهل است لعل بدخشان شکست *** شکسته نشاید دگرباره بست (سعدی)
گه کنی از خاک کیمیای سعادت *** لعل بدخش آوری ز صخره صما (آشفته شیرازی)
در توضیحات ولایت بدخشان افغانستان در ویکیپدیا بیان شده بدخشان در اشعار بیشتر شاعران به کیفیت لعل خویش مشهور است. در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه کیفیت و در شعر در نیایش خداوند سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه ۱ خاقانی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ ابن یمین و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزلهای ۱۳۹ جهان ملک خاتون و فروغی بسطامی کلمه لعل وجود دارد. در قصیده ۱ عراقی کلمه حمید الدین و در مقاله کلمه بلخ ذکر شده است. در مقاله به شعر ۱ حمید الدین بلخی «مقدمه کتاب» اشاره شده است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه یمین وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ ابن یمین اشاره شده است. در توضیحات ابن یمین در ویکیپدیا بیان شده: «دو مثنوی او با نامهای «چهارپند انوشیروان» و «انوشیروان و موبدان» شامل سخنان حکمتآمیز منسوب به انوشیروان است که در آداب زندگی و تدبیر معاش، راستی و نیکوکاری سروده شده است. این دو مثنوی به وزن و اسلوب شاهنامه فردوسی و به شیوه اندرزنامههای منظوم شکل گرفته است.» اگر این متن را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵۴۳ و ۹۱۳ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۴۳ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۵۴۳ و ۱۳۵۴۳ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات سخنان، حکمت، شیوه، زندگی، معاش، راستی و نیکوکار ذکر شدهاند. در ادامه مقاله بیان شده که در ویکیپدیا مختصات شرقی طاق کسری ۴۴۳۴۵۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۴۳، ۱۳۵۴۳ و ۴۴۳۴۵۱ مشترک هستند. در ادامه به بر اساس شاهنامه فردوسی بیان شده که طاق کسری را انوشیروان ساخته است. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در مثنوی ۱ حافظ و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزلهای ۱۳۹، ۱۹۳ و ۳۹۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون و در آیه ۱۰:۳۹ انجیل مرقس کلمه جام و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمات لیلی و مجنون و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات جام و لیلی و مجنون ذکر شدهاند. در مقاله به شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی «در ختم کتاب و خاتمه خطاب» اشاره شده است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در قصیده ۱ حافظ و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه فیض وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ فیض کاشانی اشاره شده است. شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه همام وجود دارد. در مقاله به غزل ۵۸ همام تبریزی اشاره شده است. در غزل ۵۸ همام تبریزی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه فرخ وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۵۸ و ۸۵ فرخی یزدی اشاره شده است. در مقاله کلمه فرخی و در قصیده ۱ حافظ کلمه سیستان ذکر شده است. در مقاله به ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی به غزنین اشاره شده است. فرخی سیستانی متولد شهر غزنین است. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا بیان شده: «غَزنی با نامهای تاریخی غزنه و غزنین شهری در مرکز شرقی افغانستان و مرکز تاریخی منطقه زابلستان است.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۵۳۲ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. بین عددهای ۳۵۲۱ و ۱۰۵۳۲ چهار رقم مشترک هستند. در سوره شوری کلمات تاریخ و شهر ذکر شدهاند. در ادامه مقاله بیان شده که سوره صاد ۲۹۹۱ حرف دارد. در سوره صاد کلمه دریا وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده غزنین در ارتفاع ۲۲۱۹ متری از سطح دریا قرار دارد. ارقام عددهای ۲۲۱۹ و ۲۹۹۱ مشترک هستند. نقاشی «فانوس دریایی» اثر ویکتور هوگو است. رمان «کارگران دریا» نوشته ویکتور هوگو هستند. در منشور کوروش کلمات کارگران و دریا و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه گارگران وجود دارد. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا بیان شده که هیوارد (کالیفرنیا)، گیژیتسکو لهستان، نیشابور (ایران) شهرهای خواهرخوانده غزنین هستند. در مقاله کلمات کالیفرنیا، نیشابور و خواهر ذکر شدهاند. در ویکیپدیا مختصات شمالی لهستان ۵۲۱۳ ذکر شده است. بین عددهای ۵۲۱۳ و ۱۰۵۳۲ چهار رقم مشترک هستند. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا بیان شده: «باغ پیروزی: باغی که محل نشاط و شراب و همچنین انجام تشریفات رسمی زمان غزنویان، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بودهاست. مقبره سلطان محمود نیز بر طبق وصیت خودش در آن باغ است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات غزنین، باغ، پیروزی، شراب، سلطان و زمان و در مقاله کلمات محمود و نشاط ذکر شدهاند. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا به باغ هزار درخت اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات غزنین، باغ، هزاران و درخت ذکر شدهاند. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا به باغ صدهزار یا باغ صدهزاره اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات غزنین، باغ، صد هزار ذکر شدهاند. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا بیان شده: « شهر غزنی یکی از شهرهای نسبتاً خطرناک میباشد. گروههای دهشتافکن مانند طالبان نفوذ زیادی در این شهر و ولسوالیهای پشتوننشین این ولایت دارد. بستهشدن مکتبها، شلیک راکت بر روی خانههای مسکونی و حملات بر روی افراد نظامی اتفاقاتی هستند که هر از چند وقتی در این شهر و ولسوالیهای اطراف آن رخ میدهد.» در ترکیبات ۱ میلی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه خطرناک و در مقاله کلمه طالبان وجود دارد. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمه پروین و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه اعتصام وجود دارد. در مقاله به قطعه ۱ پروین اعتصامی اشاره شده است. در برگ ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه مجد وجود دارد. در مقاله به قصیده ۱ مجد همگر اشاره شده است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۱۹ فروغی بسطامی کلمه طبیب وجود دارد. در مقاله به قطعه و مفردات ۱ طبیب اصفهانی اشاره شده است. صادق هدایت نویسنده کتاب «اصفهان نصف جهان» است. درگذشت طبیب اصفهانی در سال ۱۷۵۷ میلادی بوده است. در ادامه مقاله عدد ۱۷۵۷ ذکر شده است. سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۷۵۷ و ۵۵۱۷ مشترک هستند. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه سوزن و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات سوزنی و سمرقند و در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سمرقند وجود دارد. در مقاله به قصیدههای ۱ و ۱۳۹ سوزنی سمرقندی اشاره شده است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا به بخارا اشاره شده است. در توضیحات سوزنی سمرقندی در ویکیپدیا بیان شده: «وی در ابتدای جوانی برای کسب دانش به بخارا رفت و به قول عوفی بهسبب تعلق خاطر به شاگرد سوزنگری به آموختن آن صنعت مشغول شد. سوزنی سمرقندی معاصر ارسلان خان محمد از آل افراسیاب و سنجر آتسزبن محمد خوارزمشاه بودهاست. » اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۰۲۱ میشود. در مقاله عدد ۱۴۰۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۲۱ مشترک هستند. در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۳۹ جهان ملک خاتون کلمه حزین وجود دارد. در مقاله به قصیده و رباعی ۱ حزین لاهیجی و غزلهای ۱۹۳ و ۳۹۱ حزین لاهیجی اشاره شده است. در غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه فروغ و در آیه نور کلمه فروغی وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۱ و ۱۳۹ فروغی بسطامی اشاره شده است. فروغی بسطامی متولد سال ۱۲۱۳ میلادی است. در ادامه مقاله عدد ۱۳:۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۱۳ و ۱۳:۱۲ مشترک هستند. در توضیحات فروغی بسطامی در ویکیپدیا بیان شده: «او چندی را نیز در شهر کرمان، در خدمت حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه گذراند که در همان دوران، بنا به درخواست شجاعالسلطنه، تخلص خود را به نام فرزند او «فروغالدوله»، فروغی نهاد. فروغی بسطامی تا پیش از آن در شعرهایش، تخلص مسکین را بهکارمیبرد» در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۱۹ فروغی بسطامی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه مسکین وجود دارد. در این مطلب به شهر کرمان اشاره شده است. در مقاله به غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی اشاره شده است. در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر کلمه حضرت وجود دارد. در ادامه مقاله به عراق اشاره شده است. در قصیده ۱ عراقی کلمه اوحد وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ منطق العشاق «سرآغاز» اوحدی اشاره شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه یغما وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ یغمای جندقی اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات امیر، خسرو و بیدل و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و خاقانی و در ترکیبات ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خسرو و بیدل و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در شعر ۱ ارمغان حجاز اقبال لاهوری کلمه بیدل وجود دارد. در مقاله به و قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و غزل ۱ بیدل دهلوی اشاره شده است. در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه خاقان وجود دارد. در مقاله به ترجیع بند ۱ و قطعه ۱ خاقانی اشاره شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه سلیم وجود دارد. در مقاله به قصیده و رباعی ۱ سلیم تهرانی اشاره شده است. در توضیحات محمدقلی سلیم تهرانی در ویکیپدیا بیان شده: «شعر او را به «نازکی خیال، خلق مضمونهای دقیق تازه و سعی در ارسال مثل و تمثیل» وصف کردهاند. به دیدگاه ذبیحالله صفا، زبانش در شعر ساده و گاه (بهویژه در قصیده و مثنوی) تا حدی سست و نزدیک به زبان عامیانه است «و این بیشتر از آنجاست که سلیم تحصیل مدرسهای کافی نداشت و گویا تتبع او هم در دیوانهای استادان گذشته کم بود و بیشتر به نیروی استعداد شاعری میکرد.»» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۲۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۳۲۵ و ۳۵۲۱ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات زبان، گویا و مثل و در مقاله کلمات استاد و زبان و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات زبان و مثال و در غزل ۱ شهریار کلمات نازک و مثل و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمه مثل ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده سلیم تهرانی چندسالی در اصفهان بسر برد سپس به شیراز کوچ کرد. در مقاله کلمات اصفهان، شیراز و کوچ ذکر شدهاند. در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه آشفته و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه شیراز وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ آشفته شیرازی اشاره شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در منشور کوروش کلمه شهریار وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ شهریار اشاره شده است. در توضیحات شهریار در ویکیپدیا بیان شده: «شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته است.» در قصیدههای ۱ نسیمی و سلیم تهرانی به علی(ع) و در ادامه مقاله به نهج البلاغه اشاره شده است. در مقاله به شعر ۱ آغاز کتاب و شعر ۱ «جمشید» شاهنامه ابوالقاسم فردوسی اشاره شده است. در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمه ابوالقاسم و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه فردوس وجود دارد. آرامگاه فردوسی در خراسان است. در ادامه مقاله به خراسان اشاره شده است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که در آن به آرامگاههای فردوسی، حافظ، خیام و تخت جمشید اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی به ایوان جم یا تخت جمشید اشاره شده است. عنوان غزل ۱ شهریار مکتب حافظ است. در آیه ۱ سوره زنان که در ادامه مقاله به آن اشاره شده و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه حافظ وجود دارد. در مقاله به مثنوی، قصیده و غزل ۱ حافظ اشاره شده است. عنوان مثنوی ۱ حافظ الا ای آهوی وحشی است. در ترجیع بند ۱ اوحدی عبارت آهوی وحشی وجود دارد. در انتهای مختصات شمالی حافظیه در ویکیپدیا عدد ۳۱۴۵ ذکر شده است. تاریخ ثبت ملی حافظیه در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. در ابتدای مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۵۴، ۱۵۳۴ و ۳۱۴۵ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات حافظ، ثبت و خورشید و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه ثبت وجود دارد. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات استان و ثبت ذکر شدهاند. تاریخ ثبت ملی آرامگاه خیام در استان خراسان و در شهر نیشابور نیز در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمه خیام وجود دارد. در مقاله به خیام اشاره شده است. آرامگاه صادق هدایت در قطعه ۸۵ گورستان پر-لاشز، پاریس است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه گورستان و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه گور و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشته مصطفی فرزانه کلمه پاریس وجود دارد. در ویکیپدیا جمعیت پاریس ۲۲۲۹۶۲۱ ذکر شده است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۲۲۲۹۶۲۱ مشترک هستند. در مثنوی ۱ حافظ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه آشنایی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آشنایی و صادق و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و قصیده ۱ میلی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمه آشنا و در قصیده ۱ نسیمی و در غزل ۱۳۹ نسیمی کلمه صادق و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه هدایت و در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات آشنا و صادق هدایت و در آیه ۱۳۹ سوره انعام کلمه فرزانه وجود دارد. کتاب دندانها نوشته مصطفی فرزانه است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ مجد همگر و در ترجیع بند ۱ میلی و در غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی کلمه دندان وجود دارد. غزل غزلهای سلیمان(ع) و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان میکند: «دندانهای تو به سفیدی گوسفندانی هستند که تازه شسته شده باشند و همگی جفتجفت و مرتب هستند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۸۴ میشود. در مقاله عدد ۲۸۴ ذکر شده است. در کتاب مقدس امثال و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «کار خود را به مردم تنبل مسپار؛ آنها مثل سرکه برای دندان و مانند دود برای چشم زیانبخش هستند.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۸۴ میشود. کتاب مقدس یوئیل و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان میکند: «امّتی که بسیار قوی و بیشمارند بر سرزمین من هجوم آوردهاند. دندانهای ایشان مانند دندان شیر، تیز است.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۳ میشود. در مقاله عدد ۲۵۳ ذکر شده است. کتاب مقدس ایوب و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان میکند: «دندانهای آسیای شریر را میشکستم و شکار را ازدندانهایش میربودم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۵۱ میشود. در مقاله عدد ۱۵۳۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۳۴۵۱ مشترک هستند. در ادامه مقاله خبری از رادیو زمانه آمده که در آن بیت زیر از اقبال لاهوری قرار دارد:
ما از آن خاتون طی عریانتریم *** پیش اقوام جهان بیچادریم
در قطعه ۱ خاقانی و در برگهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۳۱۹ و ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خاتون وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۱۳۹ و ۱۹۳ جهان ملک خاتون اشاره شده است. در توضیحات جهان ملک خاتون در ویکیپدیا بیان شده: «یکی از نخستین کسانی که به معرفی جهانملک خاتون پرداخت، ادوارد براون بود، هرچند او به نسخهای ناقص از دستنویس دیوان جهان دسترسی داشتهاست. سپس سعید نفیسی و ذبیحالله صفا در آثارشان به دو نسخه از دیوان جهان در کتابخانه ملی پاریس اشاره کردهاند.» در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمه صفا و در مقاله کلمه پاریس ذکر شده است. در مقاله به ابوسعید ابوالخیر اشاره شده است. در توضیحات ابوسعید ابوالخیر در ویکیپدیا بیان شده: «او خود میگوید: «آن زمانی که قرآن میآموختم پدرم مرا به نماز آدینه برد. در راه شیخ ابوالقاسم که از مشایخ بزرگ بود پیشآمد، پدرم را گفت که ما از دنیا نمیتوانستیم رفت زیرا که ولایت را خالی دیدیم و درویشان تباه میشدند. اکنون این فرزند را دیدم، ایمن گشتم که عالم را از این کودک بهره خواهد بود.» در مقاله کلمه قرآن و در باب ۱ انجیل برنابا و در قصیده ۱مجد همگر کلمه نماز و در قصیده ۱ نسیمی کلمه صلوة و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه درویش و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمه ابوالقاسم و در ادامه مقاله کلمات شیخ، بزرگ، اکنون و کودک و در منشور کوروش و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه ایمن ذکر شده است. در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه ملاقات وجود دارد. در مقاله به برگهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۳۱۹ و ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا نوشته عبدالحسین زرینکوب اشاره شده است. درگذشت عبدالحسین زرینکوب در سال ۱۴۲۰ قمری بوده است. در ادامه مقاله عددهای ۱۲۴۰، ۱۴۰۲ و ۲۴۱۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه مکتوب وجود دارد. در مقاله به برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب مکتوب نوشته پائولو کوئلیو اشاره شده است. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قطعه ۱ خاقانی و در رباعی ۱ سلیم تهرانی و شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه الف وجود دارد. در مقاله به برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب الف نوشته پائولو کوئلیو اشاره شده است. در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها کلمه پائولو وجود دارد. پائولو کوئلیو متولد سال ۱۹۴۷ میلادی است. در مقاله به سال ۱۹۴۷ میلادی اشاره شده است. در مثنوی ۱ حافظ و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها کلمه تفسیر وجود دارد. در مقاله به برگهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۳۱۹ و ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه اشاره شده است.
خسرو انوشیروان
در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان و دادگر و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو و دادگر و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات خسرو، نوشیروان، عدل و داد وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که خسرو یکم مشهور به اَنوشیرَوان دادگَر یا اَنوشهرَوان دادگَر است. در ویکیپدیا بیان شده: «خسرو در اوستا به صورت hu-sravah (هوُ-سْرَوَه؛ به معنای «نیک سروده شده»؛ «نیکنام»، «مشهور»)، در سانسکریت به صورت sushravas و در زبان پهلوی به صورت husraw/xusraw به معنای خوشآوازه و نیکنام آمده است و در پازند به شکل xosrau آمده است. و لقب خسرو انوشیروان یا «انوشگ روان» است که به معنای روح و روان جاویدان است.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روان، جاودان، نام نیکو، خوش و آوازه و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات خسرو، نوشیروان، نام، نیک، خوش، روح و روان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو، خوش و روان و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، روح، روان و جاودان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات خسروان، نیک و خوش و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، خوش و روان و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خسرو، نیک، نام، خوش، آوازه، روح، روان و جاودان و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی کلمات خسرو جاوید و خوش و در ترکیبات ۱ میلی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه خسرو و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات خسرو و خوش و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات خوش، آوازه و روان و در مقاله کلمه نیک و در قصیده ۱ عراقی کلمات نیک و خوش و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمات خوش و نام و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱ ابن یمین و در غزل، ترکیبات و ترجیع بند ۱ میلی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در غزل ۵۸ میلی و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در آیه ۳۹:۱ انجیل برنابا کلمه خوش و در قصیده ۱ نسیمی و در برگ ۱۳۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مشهور و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ خاقانی و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه روح و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمات روح و روان و در مثنوی ۱ حافظ کلمات خوش و روان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمه روان و در منشور کوروش و در قصیده ۱ مجد همگر کلمات روان و جاودان وجود دارند. اشو نویسنده کتاب «گلهای جاودانگی» است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات جشن، نوروز، خسرو، نوشیروان و ایوان مداین و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو و کسرای و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه کسری وجود دارد. در توضیحات طاق کسری در ویکیپدیا بیان شده: «کاخ تیسفون و به خصوص ایوان باشکوه آن در زمان ساسانیان محل برگزاری دیدارهای مهم، بارعام و همچنین محل برگزاری جشنهای سنتی مانند نوروز در حضور شاهنشاه ساسانی بودهاست.» در ویکیپدیا مختصات شرقی طاق کسری ۴۴۳۴۵۱ ذکر شده است. در مقاله عددهای ۱۳۴۵ و ۱۵۳۴ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۳۴۵، ۱۵۳۴ و ۴۴۳۴۵۱ مشترک هستند. در توضیحات طاق کسری در ویکیپدیا ابیات زیر از فردوسی آمده است. اگر ابیات زیر را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۴۳ و ۱۱۲۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۲۱۳ و ۱۳:۱۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۱۲۳، ۱۲۱۳ و ۱۳:۱۲ مشترک هستند.
کس اندر جهان خم (:طاق) چونان ندید *** نه از نامور کاردانان شنید
یکی حلقهای بد ز زر ریخته *** ازآن چرخ کار اندر آویخته
فروهشته زو سرخ زنجیر زر *** به هر مهرهای درنشانده گهر
چو رفتی شهنشاه بر تخت عاج *** بیاویختندی به زنجیر تاج
به نوروز چون برنشستی به تخت *** به نزدیک او موبد نیکبخت
فروتر ز موبد مهان را بُدی *** بزرگان و روزیدهان را بُدی
به زیر مهان جای بازاریان *** بیاراستندی همه کاریان
فرومایه تر جای درویش بود *** کجا خوردش از کوشش خویش بود
در توضیحات طاق کسری در ویکیپدیا بیان شده: «فردوسی در مورد ساختمان طاق کسری داستان مفصلی در فصل مربوط به انوشیروان ذکر میکند. فردوسی میگوید انوشیروان به تمام نقاط جهان جارچیهایی فرستاد که بهترین معماران را برای ساختن کاخ بزرگی در تیسفون دعوت کنند. تعداد زیادی معمار از همه جا به دربار پادشاه روی آوردند و پس از انتخاب دقیقی سیصد نفر از میان آنان جدا شد و از بین آن سیصد نفر نیز سه نفر که از همه آنها مهارت بیشتری در امر ساختمانی داشتند انتخاب شدند و از آنها یکی رومی بود. معلوم نیست گفته فردوسی از رومی بودن این معمار چیست. آیا میخواهد بگوید واقعاً اهل روم بود یا اینکه قصدش این است که از باختر ایران، مثلاً از شام یا آسیای صغیر بود. به هرحال آن معمار رومی مشغول کار ساختمان پیها و دیوار این طاق یا ایوان بزرگ میشود.» در این متن کلمه صغیر وجود دارد. اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۲۹ میشود. سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۷۲۹ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات ساخت، ساختمان و بزرگ و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات خسرو، نوشیروان، ایوان مداین، کاخ، بزرگ و شام و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، معمار و روم و در مقاله کلمات انوشیروان، معمار، انتخاب، روم، بزرگ، شام و آسیا وجود دارد. این نشان میدهد که خسرو انوشیروان ایون مداین را ساخته است. در توضیحات طاق کسری در ویکیپدیا بیان شده: «ابن خردادبه جغرافیدان قرن نهم میلادی، آن را زیباترین بنا که با آجر و گچ ساخته شده نامیدهاست.» در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی ایوان مداین و زیبا و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ نسیمی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمه زیبا و در منشور کوروش کلمه آجر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه گچ وجود دارد. در توضیحات طاق کسری در ویکیپدیا عکس تانک در کنار طاق کسری آمده است. در ادامه مقاله به تانک اشاره شده است. در توضیحات طاق کسری در ویکیپدیا بیان شده: «مشهور است که فرش معروف بهارستان در این ایوان پهن شده بود که در زمان هجوم اعراب تکهتکه شد.» در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات معروف، ایوان مدائن و عرب و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه گلیم یا فرش وجود دارد. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «طبق آنچه در خدای نامه آمده، مادر خسرو، دختر دهقانی از دودمانهای قدیم بود که قباد در دوران فرار خود با وی ازدواج کرده بود.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، انوشیروان، دهقان و قدیم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمات مادر و فرار و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه فرار وجود دارد. نقاشی «سر یک زن دهقانی با کلاه سفید» اثر ونسان ون گوگ است. اگر عبارت «خسرو انوشیروان» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۰ میشود. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «خسرو در ارمنستان نیز با رومیان درگیر شد و در پایان جنگ، صلح ۵۰ سالهای میان ایران و روم بسته شد» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسروان، سال ۵۰ و جنگ و در مقاله عدد ۵۰ و کلمات پایان، جنگ، صلح، ایران و روم ذکر شدهاند. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «مهمترین کالایی که رومیان خواستار آن بودند ابریشم بود و تلاش میکردند تا کالاها را ارزانتر تهیه کنند. رومیان وقتی دیدند که تجار و بازرگانان ایرانی برای تهیه ابریشم راهی چین میشوند، تلاش کردند تا مانند ایرانیان عمل کنند.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روم و بازارگان و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، روم و چین و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات خسرو، نوشیروان و چین و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، روم، بریشمن و چین و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو و ابریشم و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه بریشم و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خسرو و کالا و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمه کالا و در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ حافظ و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه چین وجود دارد. تاجر ونیزی یا داستان شورانگیز بازرگان وندیکی نمایشنامه ای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. در آیه ۱۹۳ سوره اعراف کلمه تفاوت وجود دارد. تفاوت کلمات ابریشم و بریشم حرف الف است. در مقاله کلمه الف و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه حروف ذکر شده است. حرف الف حرف شماره ۱ حروف الفبای فارسی است. در منشور کوروش و در ترجیع بند ۱ مولانا و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه جستجو و در مقاله کلمه اول ذکر شده است. اگر عبارت «خسرو انوشیروان» را در اینترنت جستجو کنیم نتیجه اول ویدئو زیر با عنوان «خسرو انوشیروان دادگر [پادشاهی بدون شکست]؛ اقدامات و جنگها» است. مدت زمان ویدئو زیر ۱۹:۰۱ است. در ادامه مقاله بیان شده بیشترین ژرفای اقیانوس آرام ۱۰۹۱۱ متر است. ارقام عددهای ۱۹:۰۱ و ۱۰۹۱۱ مشترک هستند. در ویدئو زیر بیان شده که اوج آرامش را در دروان ساسانیان مردم عصر خسرو تجربه کردند. در ویدئو زیر نیز عدد ۵۰ ذکر شده است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «پادشاهی خسرو انوشیروان یکی از درخشانترین دوران ساسانیان است.» در آیه نور و ترجمههای الهی قمشهای، خرمشاهی و فولادوند و در منشور کوروش و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه درخشان و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها کلمه درخشش وجود دارد. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «وی نوشتههای افلاطون و ارسطو را میخواند و دستور داده بود به زبان فارسی ترجمه شود.» در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه فلاطون و در مقاله کلمات زبان و فارسی ذکر شده است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «خسرو علاقهمند به فلسفه یونانی بود و نوشتههای ارسطو و افلاطون را بدون سختی مطالعه میکرد و حکمت آنان را فرا میگرفت.» افلاطون نویسنده کتاب «حکیم، گفتگوی شبانه» است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه لقمان و در آیه ۱۳۹ سوره بقره و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمه حکمت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه حکیم وجود دارد. لقمان به لقمان حکیم معروف است. در توضیحات سوره لقمان در ویکیپدیا بیان شده: «لقمان در نظر ارباب قصص مردی از نژاد سیاه معرفی میشود که از اهالی سودان (مصر) بوده و به بردگی روزگار میگذرانده و خواجه خود را شیفته حِکَم و اندرزهای خویش کردهاست.» منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی نژاپرستی و بردهداری است. در توضیحات لقمان حکیم در ویکیپدیا بیان شده: «عدهای معتقدند او غلام حبشی یکی از ثروتمندان بنیاسرائیل در زمان داوود بود که به دلیل داشتن حکمت و دانایی از طرف ارباب خود آزاد شد.» در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و فرخی سیستانی و در قصیدههای ۱ مجد همگر و میلی کلمه غلام و در ادامه مقاله کلمات حبشه و داوود ذکر شدهاند. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «ذنواس، پادشاه حمیریان یمن که خود فردی یهودی بود، دست به کشتار و آزار مسیحیان یمن زد و کتاب مقدس آنان یعنی انجیل را نیز به آتش کشید. کشتن مسیحیان یمنی، باعث خشم دو فرمانروای مسیحی از جمله ژوستینین امپراتور روم و نجاشی پادشاه حبشه شد. ژوستینین به سبب دوری از یمن نمیتوانست شخصاً و به سرعت وارد عمل شود؛ در نتیجه ژوستینین سپاه، کمکهای جنگی و همچنین کشتیهای جنگی خود را برای پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا یمن را از تصرف ذنواس آزاد کند. در این لشکرکشی سپاه حبشه به فرماندهی اریاط، موفق شد یمن را تصرف کند و حمیریان را شکست دهد و ذنواس نیز در این نبرد کشته شد. بهانه ژوستینین برای این لشکرکشی خونخواهی مسیحیان بود ولی دلیل اصلی آن مسائل سیاسی و اقتصادی بود؛ زیرا تلاش میکرد که راههای دریایی که به اقیانوس هند میرفت را دردست بگیرد و در جنوب عربستان نفوذ سیاسی خود را برای مقابله با ساسانیان افزایش دهد. حبشیان همچنین میخواستند حمیریانی را که معترض کاروانهای بازرگانی و تجاری حبشیان بودند را از بین ببرند.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روم، صنعا، کاروان، بازارگان، لشکر، شکست، آزار و خشم و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو، کشتی، لشکر و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات روم و کاروان و در مثنوی ۱ حافظ و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمه کاروان و در قصیده ۱ نسیمی کلمه کشتی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات کشتی، لشکر و خشم و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، هند، روم، لشکر و شکست و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، هند، روم و لشکر و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات خسرو، نوشیروان و لشکر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه لشکر و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات هند، حبشه و خشم و در مقاله کلمات هند، عربستان، مسیح، کتاب مقدس، انجیل، آتش و خشم ذکر شده است. صادق هدایت کتاب «هنر ساسانی در غرفه مدالها» نوشته لور مورگنشترن و کتاب «مرداب حبشه» نوشته گاستون شرو را ترجمه کرده است. صَنعاء پایتخت کشور یمن و پرجمعیتترین شهر این کشور است. در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جمعیت وجود دارد. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات صنعا و معمار و در قصیده ۱ میلی کلمه معماری و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه مروارید ذکر شده است. در توصیحات صنعا در ویکیپدیا بیان شده: «شهر صنعا، پایتخت یمن، یکی از قدیمیترین پایتختهای جهان است. این شهر که به «مروارید یمن» معروف است، دارای تاریخ و فرهنگ غنی است و به دلیل معماری منحصر به فرد خود شناخته میشود.» در مثنوی ۱ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ ابن یمین و در ترجیع بند ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه قلم وجود دارد. در سوره قلم کلمات یمن، کتاب، آتش و خشم ذکر شدهاند. در قطعه ۱ خاقانی کلمات قلم و ریگ و در سوره احقاف کلمه ریگستان وجود دارد. احقاف به معنی شنزار یا ریگزار است. در توضیحات سوره احقاف در ویکیپدیا بیان شده احقاف به معنی شنزار است و سرزمین قوم عاد در جنوب عربستان را احقاف نامیدهاند چرا که این سرزمین پوشیده از شن بود. در ادامه مقاله به قوم عاد در عربستان اشاره شده است. در توضیحات احقاف (سرزمین) در ویکیپدیا بیان شده: «أَحقاف دهستان مخروبه و قدیمی از توابع استان حضرموت در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع میباشد. این مکان تاریخی در شمال «حضرموت» واقع شده است.» در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «در زمان انوشیروان وقتی کشوری فرمانبر و زیر سلطه بود، علاوهبر اینکه خراجگزاری میکرد، هدایایی نیز میفرستاد. پادشاه هند علاوه بر این که هدیه را فرستاد، یک بازی نیز همراه آن ارسال کرد و به فرستاده انوشیروان گفت اگر خسرو فلسفه شطرنج را متوجه شود، خراج سالیانه را خواهم داد در غیر این صورت خراج را نخواهم پرداخت. خسرو این کار را به وزیر خود بزرگمهر میسپارد و بزرگمهر نیز فلسفه شطرنج را درمییابد و هندوستان موظف به پرداخت خراج میشود. بزرگمهر در برابر شطرنج، تخته نرد را اختراع کرد و به دربار هندوستان فرستاد، ولی آنها نتوانستند متوجه شیوه بازی آن شوند و از خسرو خواستند که برای آنها توضیح دهد. در نهایت هندوستان خود را موظف دانست که خراجی بیش از پیش بپردازد و هدیههای بیشتری نیز به دربار بفرستد.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، هند، تخته و هدیه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمه تخته و در غزل ۱۳۹ نسیمی کلمه نرد و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات نرد و شطرنج و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات پادشاه و هند و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه هندو و در قطعه ۱ خاقانی کلمه وزیر و در مقاله کلمه بازی و در منشور کوروش کلمه هدیه وجود دارد. «هدیه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه بصره در ادامه مقاله کلمه عراق ذکر شده است. در توضیحات بصره در ویکیپدیا بیان شده: «همچنین «بصرا» نام یک نوع بازی ماهیگیری (بازی کارتی) میباشد که در خاورمیانه در قهوهخانهها بازی میکردند. بصره/ باصرا را بعضیها سرزمین صخره معنی کردهاند و آن را واژه سریانی دانستهاند.» در ادامه مقاله کلمه ماهی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه صخره ذکر شده است. در توضیحات بصره در ویکیپدیا بیان شده این شهر را به «ونیز خاورمیانه» شهرت دارد. تاجر ونیزی یا داستان شورانگیز بازرگان وندیکی نمایشنامه ای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. در توضیحات بصره در ویکیپدیا بیان شده: «نام پیشین شهر بصره که امروزه بخشی از خاک عراق است، وهشتآباد اردشیر بودهاست. این نام گویای ساخته شدن و آباد شدن این شهر به فرمان اردشیر بابکان، بنیادگذار شاهنشاهی ساسانی است.» صادق هدایت کارنامه اردشیر بابکان را ترجمه کرده است. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده: «کارنامه اردشیر بابکان (فارسی میانه: ترانویسی: Kār-nāmag ī Ardašīr ī Pābagān) یک نوشته کوتاه منثور به زبان فارسی میانه درباره سرگذشت اردشیر بابکان، نخستین شاهنشاه ساسانی است. درونمایه این اثر شامل نسبنامه و کودکی اردشیر، اقامت او در دربار اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، گریز او از دربار اردوان، تشکیل سپاه، جنگهای پشتسرهم با اردوان و امیران محلی که همه با کامیابی اردشیر و کشتهشدن دشمنانش به پایان رسیدند و در آخر شرح حالی فشرده از شاپور و هرمز، بهترتیب پسر و نوه اردشیر میشود. تنها دستنویس مرجع این کتاب در سال ۱۳۲۲ م در گجرات هند بهدست شخصی با نام «مهربان کیخسرو» در قالب یک دفترنامه، همراه با چند متن فارسی میانه غیردینی دیگر از جمله یادگار زریران و شهرستانهای ایرانشهر رونویسیشده است. شخص یادشده یک روحانی زرتشتی ایرانی بود که به هند کوچید تا به همکیشانش در گردآوری متون مرتبط با زرتشتیان یاری برساند.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۶۲ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۹۶۲ مشترک هستند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور و هرمز و در قصیده ۱ حافظ کلمه اردوان و در مقاله کلمات روحانی، زردشت، هند و مهربان و عدد ۱۳۲۲ و در قصیده ۱ مجد همگر و در ترکیبات ۱ میلی و غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه مهربان و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه کیخسرو ذکر شده است. در توضیحات اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده: «اردشیر برای یادبود پیروزیهایش، اقدام به نقر سنگنگاره در فیروزآباد (شهر گور یا اردشیرخوره)، نقش رجب و نقش رستم کرده است؛ در سنگنگاره وی در نقش رستم، اردشیر و اهورامزدا سوار بر اسب در برابر یکدیگرند و جسد اردوان و اهریمن زیر سم اسبان اردشیر و اهورامزدا تصویر شده است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نقش، رستم، سنگ، سم و اسب ذکر شدهاند. نقاشی اهورامزدا اثر صادق هدایت است. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده: «نسخه آغازین کارنامه اردشیر بابکان احتمالاً در اواخر دوره ساسانی و در پارس بهنگارش درآمده است. اشاره اثر به بازیهای شطرنج (چترنگ) و تخته نرد (نیواردشیر) نشان میدهد که قدمت نخستین نسخه، پیشتر از روزگار زمامداری خسرو انوشیروان نیست؛ چراکه ورود شطرنج به ایران و پیدایش بازی تخته نرد، هردو به زمانه این شاهنشاه ساسانی منسوباند. تئودور نولدکه، خاورشناس آلمانی، احتمال داده که نگارش کارنامه در زمان خسرو پرویز صورت گرفته باشد. نولدکه همچنین افسانههای پارسی مربوط به زندگی کوروش بزرگ که در روایت کتزیاس بازتاب یافته را کهنالگویی برای ساخت روایت این کتاب دانسته است.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۹۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۴۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در بیت زیر از شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات افسانه و بیدل ذکر شدهاند. در اشعاری که در مقاله آمده تنها در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه افسانه وجود دارد.
افسون فسونگران بابل *** افسانه عاشقان بیدل
در توضیحات تخته نرد در ویکیپدیا بیان شده: «برخی از مراجع شیعه تخته نرد را حرام میدانند و برخی دیگر آن را در حالی که به نیت قمار نباشد جایز میدانند.» در آیات مختلف قرآن حرام بودن قمار و خوردن شراب در کنار یکدیگر بیان شده است. در رباعی ۱ خیام و در ترجیع بندهای ۱ مولانا، اوحدی و فرخی سیستانی و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در غزل ۱ یغمای جندقی و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه شراب و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه قمار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون کلمه حرام وجود دارد. در باب ۱ انجیل برنابا بیان شده: «پس بازدار از او خمر و مسکر و هر گوشت ناپاک را؛ زیرا آن کودک قدوس خداست.» قمار و خوردن مشروبات الکلی دو موضوع اختیاری هستند. قمار باعث میشود که فرد به کسب در آمد از روشهای بیهوده و بدون سود و فایده برای جامعه عادت کند. در باب ۱ کتاب مقدس جامعه و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در آیه ۱۳۹ سوره اعراف کلمه بیهوده و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه بیفایده و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۱ عراقی کلمه عادت وجود دارد. مشروبات الکی نیز به فرد آسیب میرسانند. ممنوعیت قمار و خوردن مشروبات الکلی مورد پذیرش جامعه قرار نمیگیرند. تجربه نیز این را نشان داده است. در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها کلمه تجربه ذکر شده است. در اکثر شعرها منظور از شراب آگاهی و عشق است. در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها کلمه لاس وگاس و در برگ ۱۹۳ کتابهای والکیریها و الف و در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه هتل وجود دارد. در توضیحات لاس وگاس در ویکیپدیا بیان شده: «لاس وگاس (که گاهی به اختصار وگاس خوانده میشود) پرجمعیتترین شهر در ایالت نوادا واقع در ایالات متحده آمریکا است. این شهر به سبب داشتن مشهورترین قمارخانهها، میخانهها، روسپیخانهها و هتلها به یکی از بزرگترین مراکز سرگرمی در جهان تبدیل شدهاست به همین خاطر لاس وگاس را پایتخت سرگرمی جهان مینامند.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۹ میشود. بین عددهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۳۱۹ و ۱۰۳۹ سه رقم مشترک هستند. در ویکیپیدا مساحت شهر لاس وگاس ۳۵۲ کیلومتر مربع ذکر شده است. در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. شهر لاس وگاس در سال ۱۹۱۱ میلادی ثبت شده است. در ادامه مقاله عدد ۱۹۱۱ ذکر شده است. احکام قرآن برای اجرا باید مورد پذیرش اکثریت جامعه قرار گیرند و نظر اقلیت جامعه نیز در نظر گرفته شود. در شرایط کنونی بهترین روش برای اجرای این موضوع استفاده از دموکراسی مستقیم، سیستم دو اکثریتی و مشابه کشور سوئیس است. در بیت ۱ شعر مجلس اول سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمه حمد وجود دارد. در سوره ۱ قرآن (سوره حمد یا فاتحه) و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه مستقیم ذکر شده است. در سیستم دو اکثریتی هر استان یک رای دارد. قوانین برای اجرا باید رای اکثریت مردم جامعه و رای اکثریت استانها را داشته باشند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه رای و باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه استان وجود دارد. صادق هدایت کتاب «جلوی قانون» نوشته فرانتس کافکا را ترجمه کرده است. در خبر زیر از خبرآنلاین با عنوان «تقدم اسلامیت بر جمهوریت، استبداد و طالبانیسم است» بیان شده: «بر این اساس، کاملا واضح است که اگر قرار باشد حکومتی دینی تشکیل شود، گام اول رضایت و پذیرش جمهور و مردم است و در غیر این صورت هیچ پیامبر و امام و فقیهی حق تشکیل حکومت و حکمرانی بر اساس زور و کودتا و تحمیل را ندارد و هر لحظه حکمرانی او باید همراه با رضایت اکثریت جامعه باشد و الا از مشروعیت ساقط و همه اقدامات و تصرفات آن حرام و نامشروع خواهد بود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۲۵ میشود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «انبیای الهی، نه تنها حق تحمیل حکومت دینی را بر جامعه نداشتند بلکه حتی مجاز به تحمیل و اصرار بیش از اندازه در دعوت مردم به پذیرش توحید و معاد و احکام شریعت نبودند. خداوند در قران بارها به پیامبر ص متذکر شده است که تو وظیفه ای جز رساندن گویا و صحیح پیام من را به جامعه نداشته و نباید در مسیر دعوت به دین، بر مردم وکیل (نگهبان)، حفیظ (بپا)، جبار (زور گو) و مصیطر (سلطه طلب) باشی. و در یک کلام، حق نداری مردم را با زور و تحمیل و فشار به بهشت ببری.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵۳۲ میشود. این متن بیان میکند که حتی پیامبران نیز حق سلطنت بر مردم را ندارند. در ویکیپدیا بیان شده که سلطنت کیقباد ۲۵۳۲ سال پس از کیومرث بوده است. در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کیقباد و سلطنت و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه سلطنت و در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۵۲، ۲۵۳۲ و ۲۳۵۳۲ مشترک هستند. سال سلطنت کیقباد اشتباه است. تعداد شاهان ایران بسیار بیشتر از آنچه در شاهنامه بیان شده بوده است. چون فردوسی اسامی تمام شاهان را نمیدانسته مدت سلطنت آنها را زیادتر بیان کرده است. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده بر اساس اعداد سورههای قرآن سال سلطنت کیومرث و جمشید و سال تولد زردشت(ع) مشخص شده است. در ادامه مقاله به جمشید و زردشت(ع) اشاره شده است. در توضیحات کیقباد در ویکیپدیا بیان شده: «در تاریخ بلعمی از کیقباد و فرزندانش چنین یاد شدهاست: «و (کیقباد) دخترِ مهتری از مهتران ترکستان به زنی کرده بود. و او را از آن زن پنج فرزند آمد؛ نامهای ایشان یکی کیافنه و کیکاووس و کیآرش و کیپشین و کیبیه و کی به زبانِ پهلوی نیکو بود و این همه فرزندانِ کیقباد بودند. وی مَلکِی با عدل و داد بود و جهان آباد کرد و خراج نستد مگر عُشر. پس نشست به بلخ داشتی، به لبِ جیحون بدان حد که میان او بود و میان ترکان. و صد سال پادشاهی کرد. و آن قصههای بنیاسرائیل که از پسِ موسی بود همه در عهد کیقباد بود»» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱۰۹ میشود. در ادامه مقاله عدد ۱۰۹۱۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۹۱۱ و ۱۹۱۰۹ مشترک هستند. در مقاله به بلخ و جیحون اشاره شده است.
https://www.aparat.com/v/x09yzn3
یلدا
در قصیده ۱ نسیمی به شب یلدا و در ادامه مقاله به ابوریحان بیرونی اشاره شده است. در توضیحات شب یلدا در ویکیپدیا بیان شده: «ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته است.» در توضیحات شب یلدا در ویکیپدیا بیان شده: «مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آن را شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد.» در بابهای ۱۳۹ و ۱۹۳ انجیل برنابا و در آیههای ۱۳:۹، ۱۹:۳، ۳۱:۹، ۹۳:۱ و ۱۹:۱۳ انجیل برنابا کلمه یسوع و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر و در باب ۱ انجیل مرقس و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر و کلمه عیسی مسیح و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه عیسی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه مسیحا و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه مسیح و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ میلی کلمات عیسی و مهر و در ترکیبات ۱ میلی کلمات مسیح و مهر و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در قصیده ۱ مجد همگر و در قصیده و ترکیبات ۱ میلی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه مهر وجود دارد. در توضیحات شب یلدا در ویکیپدیا بیان شده: «در قدیم از آنجا که هر میهمانی برای رفتن به شب نشینی، چراغی را همراه خود میبرده است و به دلیل فراوانی چراغها عبارت چهل چراغ که نشانه کثرت است نیز بکار میبردند.» در آیه نور و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ شهریار و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در ترکیبات ۱ میلی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه چراغ و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه کثرت وجود دارد. اشو نویسنده کتابهای «انتقال چراغ» و «چراغ راه خود باش» است. در توضیحات شب یلدا در ویکیپدیا بیان شده: «یلدا، شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شبهاست.» در ادامه مقاله به برج قوس اشاره شده است. توماج صالحی متولد برج قوس یا ماه آذر است. در توضیحات شب یلدا در ویکیپدیا بیان شده: «برای نیاکان ایرانیها که به آئین مهر دلبستگی داشتند، رنگ سرخ (نماد نور خورشید) گرامی بود. رنگ سرخ انار و هندوانه و گزینش سیب سرخ و سنجد در سفره شب یلدا چه بسا اشاره به همین موضوع داشته است.» در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات مهر، خورشید و رنگ و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات مهر، خورشید، رنگ و سیب و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات سفره و رنگ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قصیده ۱ نسیمی و در ترکیبات ۱ میلی کلمه رنگ و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات رنگ، سرخ و خورشید و در مقاله کلمات سرخ و خورشید و در قصیده ۱ مجد همگر کلمات رنگ و ناردان و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ میلی کلمات رنگ و سیب ذکر شدهاند. آهنگهای حبه انگور و انار از آثار توماج صالحی هستند. در توضیحات شب یلدا در ویکیپدیا بیان شده: «یکی دیگر از رسمهای جالب چهارمحال و بختیاری در شب یلدا، آبپز کردن کدوتنبل است. بختیاریها در این شب کدو تنبلهای بزرگی که نماد خورشید را برای آنها دارد، آبپز میکنند و میخورند.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مدو و رسم و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه رسم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه بختیاری وجود دارد. صادق هدایت قصه کدو نوشته روژه لسکو را ترجمه کرده است. توماج صالحی متولد گردبیشه در شهرستان بروجن و استان چهارمحال بختیاری است. در توضیحات شب یلدا در ویکیپدیا و بخش «فال حافظ» بیان شده: «مرسوم است که در این شب بزرگ خانواده تفألی به دیوان حافظ میزنند و اهل ذوق و شاعری، سرودههای خود را برای دیگران میخوانند. در مجموع اینها آدابی هستند که از فرهنگ باستانی مهر در میان مردم باقی مانده و هر سال با شب یلدا نو میشوند» در مثنوی ۱ حافظ و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی کلمه فال وجود دارد. آهنگ فال اثر توماج صالحی است. در توضیحات توماج صالحی در ویکیپدیا بیان شده «او گفته از بچگی شعر میخواند و شاعر محبوبش خیام است.» در مقاله به خیام اشاره شده است. اگر کلمه یلدا را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. اگر کلمه توماج را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵۰ میشود. بین عددهای ۴۵ و ۴۵۰ دو رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله عددهای ۴۵ و ۴۵۰ ذکر شدهاند. توماج صالحی متولد سال ۱۳۶۹ خورشیدی است. در ادامه مقاله عدد ۱۹۳۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۶۹ و ۱۹۳۶ مشترک هستند. در توضیحات توماج صالحی در ویکیپدیا بیان شده: «در اعتراف اجباری که پس از بازداشت توماج صالحی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد صحنهای همانند موزیکویدیوی فال نشان داده شده که در آن جای توماج و فرد تسبیح به دست عوض شده و توماج صالحی از ترویج خشونت از طریق ترانه ابراز پشیمانی میکند. درحالی که او هیچگاه مرتکب ترویج خشونت نشده است، بلکه همواره با استفاده از موزیکها و شبکههای اجتماعی خود، مردم را به صلح و اهمیت دادن به همدیگر تشویق میکرد.» در آیه ۱۹:۳ کتاب مقدس اعمال و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه اعتراف و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه اعترف و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه معترف و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه خشونت و در برگ ۱۳۹ کتاب الف کلمه خشن و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه پشیمان و در مقاله کلمه صلح ذکر شده است. در برگ ۱۳۹ کتاب نور که آدرس آن در ادامه مقاله آمده خبر زیر از رادیو زمانه با عنوان «خشونت در کتاب مقدس» نوشته اکبر گنجی قرار دارد. در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۱۳۹ میلی و در غزل ۸۵ میلی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمه خبر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترکیبات ۱ میلی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خبر و زمانه و در قصیده ۱ مجد همگر و در شعر ۱ چه باید کرد؟ اقبال لاهوری و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه زمانه و در ادامه مقاله کلمه تحریف ذکر شده است. در برگ ۱۳۹ کتاب نور بیان شده که تحریف گستردهای در کتاب مقدس صورت گرفته است. تمام مواردی که در خبر رادیو زمانه آمده تحریف شدهاند. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده مطالبی درباره مواردی که در خبر رادیو زمانه آمده بیان شده است.
https://www.radiozamaneh.com/239854/
تغییر قبله
آیه ۷:۱۵۷ قرآن (سوره اعراف) بیان میکند: «هم آنان که پیروی کنند از آن رسول (ختمی) و پیغمبر امّی که در تورات و انجیلی که در دست آنهاست (نام و نشان و اوصاف) او را نگاشته مییابند که آنها را امر به هر نیکویی و نهی از هر زشتی خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه و مطبوع را حلال، و هر پلید منفور را حرام میگرداند، و احکام پر رنج و مشتقی را که چون زنجیر به گردن خود نهادهاند از آنان برمیدارد (و دین آسان و موافق فطرت بر خلق میآورد). پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.» در قطعه ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات رسول و حلال و در مقاله کلمات دین و آسان و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه فطرت وجود دارد. بیان نوید ظهور محمد(ص) در انجیل و تورات برای ایجاد وحدت و پیوند بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان بوده است. در سوره بقره به تغییر قبله اشاره شده است. اگر عبارت «تغییر قبله» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۵۷ میشود. در ادامه مقاله به سوره بقره و عدد ۱۷۵۷ اشاره شده است. در سوره شعراء کلمه تغییر وجود دارد. سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۷۵۷، ۵۵۱۷ و ۷:۱۵۷ مشترک هستند. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۱۹۳ کتابهای زهیر و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تغییر وجود دارد. منطقی این بوده که قبله مسلمانان در عربستان باشد تا مسلمانان به آن دسترسی آسان و راحت داشته باشند. در سوره بقره کلمات منطقی، قبله، دسترسی، آسان و راحت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات منطق، قبله و مکیان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات قبله و آسان و در آیه ۷:۱۵۷ قرآن و در غزل ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در قصیده ۱میلی کلمه آسان و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر کلمه منطق وجود دارد. در عربستان بودن قبله محوریت قویتری برای وحدت مسلمانان بوده است. در سوره بقره کلمه قویتر و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه قوی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در ترکیبات ۱ میلی و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه قوت و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ حافظ کلمات قوت و کعبه و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی کلمه کعبه وجود دارد. منطقی این بوده که قبله مسلمانان کعبه باشد اما اول قبله بیت المقدس اعلام شده که باعث ایجاد وحدت و پیوند بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان شود. در سوره بقره کلمات منطقی، قبله، مسلمانان، کعبه، اما، اول، قبله، بیت المقدس، اعلام، پیوند، مسلمانان، یهود و نصاری و در قصیده ۱ عراقی کلمه مسلمان و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه یهود و در برگ ۱۳۹ کتاب مکتوب کلمه مسیحیت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کعبه و دو قبله و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۳۹۱ محتشم کاشانی کلمه وحدت و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمه پیوند وجود دارد. در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمات کعبه و قبله و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمات کعبه و وحدت و در آیه ۱ سوره اسراء کلمات مسجدالحرام و مسجدالاقصی و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مسجد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات سال و نو و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سال نو و بهار و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره در ترجیع بند ۱ خاقانی در سایت گنجو کلمه نوروز وجود دارد. در ویدئویی که درباره خسرو انوشیروان در مقاله آمده و در خبری از ایران اینترنشنال که در مقاله آمده به نوروز اشاره شده است. کعبه، مسجدالحرام، مسجد الاقصی و نوروز نماد وحدت هستند. در مثنوی ۱ نسیمی کلمات هیکل و سلیمان و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه سلیمان و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه صخره وجود دارد. معبد هیکل سلیمان بر روی تپه موریا قرار داشته است. هم اکنون مسجدالاقصی و قبه الصخره بر روی این تپه قرار دارند. در سوره انعام کلمه گاو یا بقره وجود دارد. در ادامه مقاله به آیه ۸۵ سوره انعام اشاره شده است. آیه ۸۵ سوره انعام بیان میکند: «و هم زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس را (هدایت کردیم) که همه از نیکوکارانند.» الیاس(ع) مسجد الاقصی را بازسازی کرده است. اگر عبارت «الیاس مسجد الاقصی بازسازی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. اگر عبارت «ایلیا مسجدالاقصی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۹۱ میشود. در آیه ۱۹:۳ کتاب مقدس اول پادشاهان و در آیه ۹:۱۳ انجیل مرقس کلمه ایلیا وجود دارد. در توضیحات مسجد الاقصی در سایت ویکیشیعه که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «گفتهاند نخستین بار حضرت داوود در محل مجموعه مسجد الاقصی، معبدی احداث کرد و حضرت سلیمان آن را تکمیل نمود که معبد سلیمان، معبد اورشلیم، معبد ایلیا و بقعه ایلیا خوانده میشده است. بهگفته گوستاولوبون تاریخدان قرنهای نوزدهم و بیستم میلادی، قبل از فتح بیتالمقدس توسط مسلمانان، در مجموعه مسجد الاقصی، کلیسایی به نام حضرت مریم وجود داشته است.» در باب ۱ انجیل برنابا به داوود(ع) و مریم مقدس و در ترجیع بند ۱ مولانا به داوود(ع) و در مقاله به مریم مقدس اشاره شده است. در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات ملک و سلیمان و در قصیده ۱ حافظ کلمات ملک سلیمان و جمشید ذکر شدهاند. ملک سلیمان آرمان شهر یا دروان طلایی فلسطین یا اورشلیم بوده است. الهی قمشهای بیان میکنند که دوران جمشید دوران طلایی ایران بوده است. در توضیحات نوروز در ویکیپدیا بیان شده: «پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که: جم(یما) در حال گذشتن از آذربایجان، بر روی ارگ جمشید (تخت جمشید) فرود آمد و با تاجی زرین بر روی تخت نشست با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو و جم را جمشید نامیدند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۴۰۸ میشود. در ادامه مقاله عددهای ۱۸۷۴ و ۴۱۷۸ ذکر شدهاند. بین عددهای ۱۸۷۴، ۴۱۷۸ و ۱۷۴۰۸ چهار رقم مشترک هستند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» این موضوع بیان شده است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که بیان میکند: «بر اساس ویدیوهای دریافتی، شمار زیادی از شهروندان نوروز را در تخت جمشید جشن گرفتند.» در توضیحات نوروز در ویکیپدیا بیان شده: «مهمترین چهرههای اسطورهای مانند جمشید، سیاوش و کیخسرو پیوندی نزدیک با نوروز دارند. نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدیهایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند. عروج جمشید و عروج کیخسرو در این روز اتفاق افتاد که تفاسیر گوناگونی را به همراه دارد.» در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات نوروز و کیخسرو ذکر شدهاند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمات گل و سنبل و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات گل و سفره ذکر شدهاند. گل سنبل را در سفره هفت سین نوروز قرار میدهند. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات نوروز و بهار و در مثنوی ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و خاقانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه بهار وجود دارد. عید نوروز در آغاز فصل بهار است.
توضیحات مسجدالاقصی در سایت ویکیشیعه
وحدت و صلح فلسطین و اسرائیل
در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزلهای ۱، ۱۳۹ و ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه صف ذکر شده است. در سوره صف و در قصیده ۱ نسیمی کلمات محمد و احمد و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات صف و مصطفی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در در شعر ۱ حمید الدین بلخی و شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در برگ ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه محمد و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه احمد و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمات رسول و سلام و در باب ۱ انجیل برنابا کلمه سلام وجود دارد. پیام رسول اکرم(ص) سلام، صلح و دوستی است. در مقاله به درخت زیتون اشاره شده است. در توضیحات شاخه زیتون در ویکیپدیا بیان شده: «شاخه زیتون معمولاً نماد صلح یا پیروزی است و در طول تاریخ توسط عروس و دوشیزگان استفاده میشد. این نماد که در فرهنگ غربی است، ریشه از آداب و رسوم یونان باستان دارد، و با اینحال با رشد در حوزه مدیترانه در هر فرهنگ و مذهب پیدا شدهاست.» در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه عروس و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده و در برگ ۱۳۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه فرهنگ و در آیه نور کلمه غربی و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات غرب و مدیترانه وجود دارند. در توضیحات شاخه زیتون در ویکیپدیا بیان شده: «در سال ۱۹۷۴، یاسر عرفات، رهبر فلسطینیان شاخههای زیتون را به مجمع عمومی سازمان ملل آورد و گفت: «امروز من اینجا آمدهام با تفنگ یک رزمنده در یک دست و یک شاخه زیتون در دست دیگر، پس کاری نکنید که شاخه زیتون از دست من رها شود» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۲۳۵ میشود. در مقاله بیان شده که مختصات شرقی رامه یا رام الله در ویکی پدیا ۳۵۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۲۳۵ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. در توضیحات یاسر عرفات در ویکیپدیا بیان شده پس از اینکه بیش از دو سال بهوسیله ارتش اسرائیل در محوطه رامالله خود کمابیش محبوس بود، به کما رفت و درگذشت. در توضیحات شهر رام الله در ویکیپدیا بیان شده: «رام الله شهری است در کرانه باختری رود اردن. این شهر مرکز تشکیلات خودگردان فلسطین است. یک شهر نسبتا بزرگ در نزدیکی مرز با اسرائیل در کرانه باختری است که به عنوان پایتخت اداری دولت فلسطین عمل میکند.» در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه رود اردن و در آیه ۳۵:۲ انجیل برنابا کلمه رود اردن و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات رود اردن و اسرائیل و در آیه ۵۲:۱۳ انجیل برنابا کلمه اسرائیل و در قصیده ۱ حافظ کلمات قدس و دولت و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مرکز وجود دارند. تفاوت عددهای ۳۵:۲، ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ و ۵۲:۱۳ رقم ۱ است. متنی که درباره رام الله بیان گردید در نسخههای جدید ویکیپدیا پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» ویکیپدیا و نسخههای قدیمی موجود است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمات نسخه و قدیم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات قدیم و پاک و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در ترجیه بند ۱ فرخی سیستانی و در ترکیبات و ترجیع بند ۱ میلی و در برگ ۱۳۹ کتاب الف و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه پاک وجود دارد. یاسر عرفات و مصطفی فرزانه متولد سال ۱۹۲۹ میلادی هستند. در ادامه مقاله بیان شده که سوره صاد ۲۹۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۲۹ و ۲۹۹۱ مشترک هستند. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه سها و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۹ جهان ملک خاتون کلمه سهی و در قصیده ۱حافظ و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در آیه ۱۳۹ سوره انعام و در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر کلمه همسر و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه بیوه وجود دارد. سهی عرفات همسر و بیوه یاسر عرفات است. در توضیحات سها عرفات در ویکیپدیا بیان شده که سها در سال ۱۹۶۳ در قدس در یک خانواده مرفه کاتولیک رومی که ابتدا در نابلس و سپس رامالله (هر دو شهر تحت حاکمیت اردن در آن زمان) زندگی میکردند، به دنیا آمد. در مقاله عدد ۱۹۶۳ و کلمات بیت المقدس یا قدس، خانواده، روم، رامالله، و اردن ذکر شدهاند. در عکس زیر از خبری از آناتولی بیان شده که ۸۵ درصد فلسطین اشغال شده است. در مقاله عدد ۸۵ ذکر شده است. در عکس زیر به سال ۱۹۴۷ میلادی اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۹۴۷ و ۱۹۷۴ مشترک هستند. در عکس زیر به سال ۱۹۶۷ میلادی اشاره شده است. سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در ادامه مقاله آیه ۲۴۸ سوره بقره آمده که به تابوت عهد اشاره میکند. در مثنوی ۱ نسیمی کلمات یوشع و خیمه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عهد و خیمه و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی کلمه خیمه و در منشور کوروش کلمه چادر یا خیمه وجود دارد. در توضیحات تابوت عهد در سایت ویکی شیعه که آدرس آن در ادامه مقاله آمده بر اساس کتاب سفر خروج تورات ذکر شده: «در دوران آوارگی بنیاسرائیل در بیابان، تابوت عهد در خیمه مقدس نگهداری میشد و احکام بسیار سختی در مورد آن وجود داشت. پس از حضرت موسی(ع) و پایان یافتن چهل سال آوارگی در بیابان، بنیاسرائیل به همراه حضرت یوشع(ع) به سمت سرزمین مقدس راه افتادند.» در گذشته فرعون بنی اسرائیل را آواره کرده و اکنون رژیم اسرائیل مردم فلسطین را آواره کرده است. در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی به فرعون اشاره شده است. درست است که فلسطین سرزمین اجدادی مردم اسرائیل است اما مردم اسرائیل به کشور فلسطین پناهنده شده و مهمان بودند و حق نداشتند که مردم فلسطین را آواره کنند و به اسارت بگیرند. در قصیده ۱ نسیمی کلمه جد و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات جده و آوارگی و در سوره اسراء کلمات پناه، اسرائیل، حق، نداشت، آواره و اسارت و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه پناهند، مهمان و اسیر و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در قصیده ۱ میلی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون کلمه پناه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مهمان و آواره و در قصیده ۱ مجد همگر کلمه میهمان و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی کلمه مهمان و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی عبارت مهمان ناخوانده و در غزل ۱ نسیمی کلمه آواره و در برگهای ۱۹۳ و ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اسارت وجود دارد. افلاطون نویسنده کتاب «مهمانی عشق» است. ونسان ون گوگ در مهمانسرای رَوو درگذشت. در ادامه مقاله به جیمز وودز اشاره شده است. جیمز وودز در فیلم مهمانان بازی کرده است. افکاری مانند نابودی اسرائیل و آواره کردن مردم اسرائیل تنها باعث دامن زدن به دشمنیها و کشته شدن انسانهای بیشتر میشود. در سوره اسراء کلمات افکار، نابودی، اسرائیل، دامن، دشمنی، کشته و انسانها و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات نابوده، دامن و دشمن و در آیه ۱۳۹ سوره اعراف کلمه نابودی و در آیه ۱۳۹ سوره شعراء کلمه نابود و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قصیدههای ۱ نسیمی و عراقی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در ترجیع بند ۱ میلی و در غزل ۱۳۹ نسیمی و در غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی کلمه دامن و در آیه ۱۳۹ سوره آل عمران و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه دشمن وجود دارد. در مورد این مشکل باید به شرایط اکنون نگاه کرد. در غزلهای ۱ حافظ و فیض کاشانی و در رباعی ۱ خیام و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه مشکل و در آیه ۱۹۳ سوره آل عمران و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در سوره اسراء و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه اکنون و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و فرخی سیستانی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۱۳۹ جهان ملک خاتون و در برگ ۳۹۱ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه کنون و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ پس چه باید کرد؟ اقبال لاهوری و در غزل ۱ میلی و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در غزل ۳۱۹ فروغی بسطامی و در برگ ۱۳۹ کتاب مکتوب و در برگ ۱۹۳ کتابهای الف و والکیریها و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه نگاه وجود دارد. سرزمین فلسطین باید ۵۰/۵۰ بین مردم فلسطین و اسرائیل تقسیم شود و دو استان مستقل و یک کشوری واحد تشکیل شود و کشور با دموکراسی مستقیم و مشابه سوییس اداره شود. شماره نزول سوره اسراء ۵۰ است. در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات اکنون و عدد ۵۰ و در مقاله عدد ۵۰ و در سوره اسراء کلمات مستقیم و برابر و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی، فرخی سیستانی و میلی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ مجد همگر و در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه نیم و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه نصف و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه استان و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه استقلال و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه مستقیم ذکر شدهاند. در توضیحات دموکراسی مستقیم در ویکیپدیا بیان شده: «گفته میشود که در ۵۰۰ (پیش از میلاد) در آتن نظامی بر مبنای مردمسالاری مستقیم وجود داشتهاست. اککلسیا مجمعی برای شرکت مستقیم مردم آتن در امور شهرشان بود.» ارقام عددهای ۵۰ و ۵۰۰ مشترک هستند. در توضیحات دموکراسی مستقیم در ویکیپدیا بیان شده: «دموکراسی مستقیم یا مردمسالاری مستقیم نظامی است که مردم به طور مستقیم به تصمیمات حکومت مانند قبول یا رد قوانین رأی میدهند و از طریق پیشگامی شهروندان در فرایند پیشنهاد برای طرحها و لوایح جدید مشارکت میکنند.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۲۴ می شود. در آیههای ۲:۴۸ و ۲۰:۴۸ قرآن (سوره فتح) کلمه مستقیم وجود دارد. در مقاله به سوره فتح و عددهای ۲۴۸ و ۴۸۲۰ اشاره شده است. ارقام عددهای ۲۰:۴۸ و ۴۸۲۰ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که عددهای سوره فتح به کوروش کبیر اشاره میکنند. در دوران کوروش کبیر نیز مردم در صلح در کنار یکدیگر زندگی میکردند. در سوره اسراء و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و مثنوی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و فرخی سیستانی و در قصیده ۱ نسیمی و در رباعی ۱۳۹ خیام و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی و در برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب زهیر و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه آدم وجود دارد. آیه ۱ سوره زنان بیان میکند: « ای مردم! از [مخالفت با فرمان هایِ] پروردگارتان بپرهیزید، آنکه شما را از یک تن آفرید و جفتش را [نیز] از [جنس] او پدید آورد و از آن دو تن، مردان و زنان بسیاری را پراکنده و منتشر ساخت. و از خدایی که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید، پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید. یقیناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.» آیه ۱ سوره زنان به تن واحد آدم اشاره میکند. همه ما مانند سلولی از تن واحد آدم و پاره تن یکدیگریم و باید بتوانیم در صلح کنار یکدیگر زندگی کنیم. در توضیحات سوئیس در ویکیپدیا بیان شده: «قانون اساسی سوئیس در ۲۹ مه ۱۸۷۴ تصویب شد و پس از آن نظام سیاسی سوئیس مرکب از دموکراسی مستقیم و غیرمستقیم بر مبنای حق حاکمیت مردم و جدایی از قدرتها است.» آیه ۵۰ سوره زنان و ترجمه انصاریان بیان میکند: «با تأمل بنگر چگونه [قوم یهود با ادعای پاکی خویش در پیشگاه حق] بر خدا دروغ می بندند، و همین گناه آشکار [برای خواری و عذاب آنان] کافی است.» در این آیه به قوم یهود اشاره شده است. اگر آیه ۵۰ سوره زنان و ترجمه مکارم شیرازی را به اعداد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱۷۸ میشود. ارقام اعداد ۱۸۷۴ و ۴۱۷۸ مشترک هستند. اگر آیه ۵۰ سوره زنان و ترجمه خرمشاهی را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۳۹۷ و ۲۳۵ میشود. در ویکیپدیا بیان شده وسعت خشکیهای کشور سوئیس ۳۹۹۹۷ کیلومتر مربع است. ارقام عددهای ۳۳۹۷ و ۳۹۹۹۷ مشترک هستند. در غزل ۳۵۲ سعدی و در رباعی ۱۳۹ خیام کلمه خرم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه شاه وجود دارد. ارقام عددهای ۲۳۵ و ۳۵۲ مشترک هستند. در توضیحات «قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد» در ویکیپدیا بیان شده با توجه به بیانیه مکزیکو در مورد برابری حقوق زنان و سهم آنان در توسعه و صلح که از سوی کنفرانس جهانی مکزیکوسیتی اعلام شد و تأکید نمود که همکاری جوامع بشری، صلح، و نیل به آزادی ملی و استقلال به نفی استعمار، استعمار نو، اشغال بیگانه، صهیونیسم، تبعیض نژادی در همه اشکال آن و نیز به به رسمیت شناختن ارزش ملتها و حق آنان دائر بر تعئین سرنوشت خود بستگی دارد. در توضیحات کوه صهیون در ویکیپدیا بیان شده: «کوه صهیون (عبری: הַר צִיוֹן هار صیون، عربی: جبل صهیون) تپهای در جنوبِ غرب اورشلیم است که در خارج دیوارهای شهر قدیمی قرار دارد. پرستشگاه اورشلیم و بعدها مسجدالاقصی بر روی این تپه ساخته شدهاند. داود پادشاه اسرائیل بر کوه صهیون دفن شدهاست و برای یهودیان مکانی مقدس است. جنبش ملیگرای صهیونیسم نام خود را از این مکان به وام گرفتهاست. از کوه صهیون در استعاره به معادل انجیلی اورشلیم و سرزمین مقدس نیز یاد میشود.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۹۱ میشود. در مقاله عدد ۹۹۱ ذکر شده است. صهیونیسم عقیدهای نژادپرستانه است. در مقاله به منشور کوروش اشاره شده است. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی بردهداری و نژادپرستی است. در توضیحات استوانه کوروش در ویکیپدیا بیان شده: «در ادامه روایتی از جستجوی مردوک برای یافتن پادشاه شایسته، انتساب کوروش به حکمرانی تمام جهان و عاملیت او در فتح بابل بدون جنگ آورده شده (سطرهای ۹–۱۹).» ارقام عددهای ۹-۱۹ و ۹۹۱ مشترک هستند. کوروش کبیر یهودیان بابل را از اسارت و بردگی آزاد کرد. در توضیحات صهیونیسم در ویکیپدیا بیان شده مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامهای تصویب کرده که طبق آن «صهیونیسم شکلی از نژادپرستی و تبعیض نژادی معرفی شده» بود. در ویکیپدیا بیان شده در سال ۱۹۹۱ همین مجمع در قطعنامهای دیگر، قطعنامه قبل را لغو کرده است. ارقام عددهای ۹۹۱ و ۱۹۹۱ مشترک هستند. بین سالهای تصویب و لغو قطعنامه رفتار رژیم اسرائیل نسبت به مردم فلسطین تغییر نکرده است. این نشان میدهد که رژیم اسرائیل با لابیگری و فشار بر کشورها قطعنامه را لغو کرده است. در توضیحات صهیونیسم در ویکیپدیا بیان شده: «صهیونیسم در ابتدا از مایههای مذهبی یهودیان برای اجتماع آنان در فلسطین وام میگرفت با این حال صهیونیسم مدرن، بیشتر جنبشی سکولار است که بنا به ادعای خودشان در پاسخ به یهودستیزیهای قرن ۱۹ در اروپا فعالیت میکند. از زمان پایهریزی کشور اسرائیل، واژه «صهیونیسم» عموماً به معنای پشتیبانی کردن اسرائیل به عنوان کشوری برای ملت یهود یهودیان به کار میرود.» ارقام عددهای ۱۹، ۹-۱۹، ۹۹۱ و ۱۹۹۱ مشترک هستند. در توضیحات استوانه کوروش در ویکیپدیا بیان شده: «در سال ۱۹۱۱، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمه استوانه را بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی به چاپ رسانید.» فرانتس هاینریش وایسباخ خاور شناس آلمانی است. یهودیان به دلیل نژادپرستی و ظلم و ستم هیتلر به فلسطین پناهنده شدهاند. عجیب است یهودیان که نژادپرستی هیتلر را تجربه کردند؛ رفتاری مشابه را نسبت به مردم فلسطین تکرار میکنند! اگر عبارت «فرانتس هاینریش وایسباخ» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. در مقاله عدد ۸۵ ذکر شده است. در توضیحات کوه صهیون در ویکیپدیا بیان شده: «بر اساس کتاب ساموئل کوه صهیون محل قلعه جبوسیتها بود که قلعه صهیون نام داشت و توسط داوود تسخیر شد و کاخ او و شهر او گردید. این محل در کتاب اشعیا، مزامیر و مکابی مورد اشاره قرار گرفتهاست. بعد از تسخیر این محل آن به قسمتهای کوچکتری تقسیم شد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۲۱۰ میشود. در مقاله عدد ۱۴۰۲ و کلمات قلعه، داوود، کاخ و شهر ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۴۰۲ و ۱۴۲۱۰ مشترک هستند. در آیه ۱۳۹ سوره انعام و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه زنان و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و میلی و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۹۳ کتاب الف و در برگ ۳۱۹ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا، زهیر و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زن وجود دارد. نقاشیهای «زنی با سبد» و «زن کوبیسم» آثار صادق هدایت هستند. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات نقش و سبد وجود دارند. «شب دراز» و «زن سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. ماه و شب نماد زن هستند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در غزل ۱ شهریار کلمات شب و ماه و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی و در غزل ۳۱۹ فروغی بسطامی و در غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی کلمه شب و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات شب و ماه و در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیدههای ۱ عراقی و سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ میلی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در غزلهای ۱۳۹ و ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه ماه و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمات شب، ماه و زهره و در مقاله کلمه زهره ذکر شده است. سیارات ماه و زهره نماد زن هستند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات زهره و کلید و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۱ شهریار و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه کلید وجود دارد. شکل نماد نجومی سیاره زهره شبیه کلید است. در آیه ۵۰ سوره یوسف کلمه زنان وجود دارد. در مقاله به آیه ۵۰ سوره زنان اشاره گردید. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه یوسف و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمات یوسف و اسرائیل و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات یوسف و گرگ و در سوره یوسف کلمات بنیامین و گرگ و در آیات ۱۳:۹ و ۱۰۲۴ کتاب مقدس اعداد و در آیات ۲۰:۴۱ و ۲۰۳۵ کتاب مقدس داوران و در آیه ۱:۱۹ کتاب مقدس عوبدیا و در آیه ۵:۸ کتاب مقدس هوشع و در آیه ۴۳:۱۵ کتاب مقدس سفر پیدایش تورات کلمه بنیامین و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه گرگ وجود دارد. بنیامین نتانیاهو و رژیم اسرائیل مانند گرگ در حال قتل و عام و نسلکشی مردم فلسطین هستند. در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه اسرائیل و در باب ۱ انجیل برنابا کلمات اسرائیل و نسل و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه نسل و در ادامه مقاله عددهای ۱۲۴۰ و ۱۴۰۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۰۲۴، ۱۲۴۰ و ۱۴۰۲ مشترک هستند. در مقاله عددهای ۱۵۳۴ و ۳۱۵۴ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۵۳۴، ۳۱۵۴ و ۴۳:۱۵ مشترک هستند. در مقاله عددهای ۲۰۳۵، ۱۱۹ و ۵۸ ذکر شدهاند. اگر کلمه نتانیاهو را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۳ میشود. بین عددهای ۵۲۳ و ۲۰۳۵ سه رقم مشترک هستند. در برگ ۱۳۹ کتاب الف کلمه دادگاه وجود دارد. دادگاه لاهه هلند بنیامین نتانیاهو را به عنوان جنایتکار جنگی محکوم کرده است. حداقل به رای دادگاه لاهه احترام بگذارید. مقامات آمریکا به رای دادگاه لاهه احترام نمیگذارند چون میترسند نوبت خودشان نیز برسد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رای و نوبت و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات ترس و نوبت و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات وحشت و نوبت ذکر شدهاند. در زیر خبری از جوان آنلاین با عنوان «سناتور جمهوریخواه: لاهه بعد از اسرائیل، سراغ ما میآید» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عددهای ابجد کبیر، وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۳۹۷، ۱۹۳ و ۱۳۹ میشود. در خبر جوان آنلاین بیان شده: «ب آدرسن همچنین خطاب به قانونگذاران گفت که دپارتمان سنا جهت «واکنش مناسب» به درخواست کریم احمد خان، دادستان عالی دادگاه لاهه، با کنگره همکاری خواهد کرد.» در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات امیر و کریمی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمه کریم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمه احمد و در ترکیبات ۱ میلی کلمات احمد و خان و در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه کریم خان و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و ترجیع بند ۱ میلی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه خان وجود دارد. آنتونی ب آدرسن دروغ گفت و اقدامی انجام نداد. در آیه ۵۰ سوره زنان و در آیه ۱۳۹ سوره انعام کلمه دروغ و در آیه ۱۳۹ سوره شعراء کلمه دروغگو وجود دارد. افلاطون نوسینده کتاب «دروغ» است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «راست و دروغ» است. آنتونی ب آدرسن متولد سال ۱۹۶۲ میلادی است. در مقاله عددها ۱۲۶۹ و ۱۶۲۹ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۲۶۹، ۱۶۲۹ و ۱۹۶۲ مشترک هستند. کریم احمد خان متولد سال ۱۳۹۰ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۹۰ ذکر شده است. در زیر خبری از خبرگزاری دانشجو با عنوان «ترس به جان گراهام افتاد/ «لاهه بعد از اسرائیل، سراغ ما میآید»» آمده است. کد این خبر ۱۱۴۸۱۲۲ است. در ادامه مقاله بیان شده که سوره توبه ۱۱۴۲۸ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۱۴۲۸ و ۱۱۴۸۱۲۲ مشترک هستند. در سوره توبه کلمات ترس، جان و افتاده و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در ترکیبات ۱ میلی و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی کلمات ترس و جان و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات وحشت و جان و در منشور کوروش و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در بابهای ۱ و ۱۳۹ انجیل برنابا و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی و در برگ ۱۹۳ کتابهای زهیر، والکیریها و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه ترس و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه هراس وجود دارد. جیمز وودز در فیلمهای «ترسناک ۲» و «جان کیو» بازی کرده است. در زیر خبری از ایران آنلاین با عنوان «سناتور آمریکایی: «لاهه» بعد از اسرائیل، سراغ ما میآید» آمده که ساعت آن ۱۲:۳۲ است. دادگاه لاهه در هلند است. ونسان ون گوگ متولد سال ۱۲۳۲ خورشیدی در کشور هلند است. درگذشت ون گوگ، صادق هدایت و ویکتور هوگو در فرانسه بوده است. در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر و در ادامه مقاله به فرانسه اشاره شده است. در زیر خبری از خبرفارسی با عنوان «آغاز تحقیقات علیه دادستان دیوان کیفری بین المللی به اتهام سوءرفتار جنسی» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۷۸۱ و ۱۹۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۷۴۸ و ۱۹۱ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۷۴۸ و ۴۷۸۱ مشترک هستند. کریم خان چه سوءرفتار جنسی داشته باشد و چه نداشته باشد تفاوتی نمیکند و جنایت و نسلکشی رژیم اسرائیل کاملا آشکار و روشن است. باید از رژیم اسرائیل پرسید که چرا در شرایط کنونی این پرونده را علیه کریم خان به جریان انداخته است؛ جز این است که قصد دارد از این طریق در رای یکی از معتبرترین دادگاههای بین المللی اعمال نفوذ کند. در زیر خبری از خبرگزاری دفاع مقدس با عنوان «خشم خدا در خرمن کدخدا» آمده که ساعت آن ۹:۳۷ است. ارقام عددهای ۹:۳۷ و ۳۳۹۷ مشترک هستند. اگر عنوان خبر خبرگزاری دفاع مقدس را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۸ میشود. در مقاله عدد ۵۸ ذکر شده است. در ادامه مقاله به ارتباط بین آیه ۸۵ سوره انعام و خشم اشاره شده است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات انعام و کدخدا وجود دارند. در بیت زیر از شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی به خشم خدا اشاره شده است.
وگر خشم گیرد ز کردارِ زشت *** چو بازآمدی ماجرا درنوشت
در ادامه خبری از روزنامه اعتماد با عنوان «خوشههای خشم» آمده که بیان میکند: «سرود نبرد جمهوري به زمزمهكنندگان امريكايي ميگويد كه اين شعلهها، خوشههاي خشم خداوند است كه از دل هاليوود، لسآنجلس و كاليفرنيا به آسمان زبانه ميكشد.» در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اعتماد و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات اعتماد و خشم و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ ارمغان حجاز اقبال لاهوری و در غزلهای ۱ و ۳۹۱ محتشم کاشانی و در غزلهای ۱۹۳ حزین لاهیجی و میلی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه شعله و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه خشم وجود دارد. در خبر روزنامه اعتماد بیان شده: «ازجمله خانه بسيار مجلل جيمز وود، هنرپيشه سرشناس هاليوود كه زماني گفته بود: «هيچ آتشبس و گذشتي در كار نيست! همه مردم غزه رو بكشيد!» او حالا در مقابل دوربين شبكه سيانان اشك ميريزد كه در پيري خانه و كاشانهاش به كام آتش رفته است.» در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه دوربین و در قصیده ۱ مجد همگر کلمه بگریست و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمات گریه و اشک و در غزل ۱۹۳ عراقی و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه گریه و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا کلمات گریه، اشک و خانه و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی کلمات گریه و پیر و در مثنوی ۱ حافظ کلمات اشک و پیر و در قطعه ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمه اشک و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خانه و اشک و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی و در مفردات ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ نسیمی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در برگهای ۱۹۳ و ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پیر و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در برگهای ۱۳۹ و ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۹۳ کتابهای الف و زهیر و در برگهای ۱۹۳ و ۳۱۹ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در آیه ۱۹:۳۱ انجیل برنابا کلمه خانه و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات پیر، خانه و آتش و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات پیر، گریان و آتش و در ترکیبات ۱ میلی کلمات گریه، خانه و آتش و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات اشک، خانه و آتش و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات اشکبار، خانه و آتش و در ترجیع بند ۱ میلی کلمات پیر و آتش و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی کلمات گریه و آتش و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی و در غزل ۳۹۱ محتشم کاشانی کلمات خانه و آتش و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در رباعی ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۱۹۳ میلی و در غزلهای ۱۹۳ و ۳۹۱ حزین لاهیجی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۲ سعدی و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه آتش وجود دارد. نقاشیهای «خانه سفید در شب» و «خانهای در اَور» اثر ونسان ون گوگ هستند. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «خانه تبعید» است. «خانه» و «بوسیده آتش» عنوان قسمتی از سریال بازی تاج و تخت است. جان استاینبک نویسنده کتاب «آتش رخشان» است. رمان خوشههای خشم نوشته جان استاینبک است که در ۱۹۳۹ میلادی منتشر شده است. ارقام عددهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۳۱۹ و ۱۹۳۹ مشترک هستند. در توضیحات رمان خوشههای خشم در ویکیپدیا بیان شده «این رمان روایتگر جریانات رکود بزرگ اقتصادی و مهاجرتهای ناشی از طوفانهای بزرگ داست بول در دهه ۱۹۳۰ است و داستان خانوادهای کشاورز و اهل اکلاهاما، به نام «خانواده جود» که از موطن خود دور افتاده و مجبور به سفر به غرب و کالیفرنیا شدهاند را پی میگیرد.» در مقاله عدد ۱۹۳۰ و کلمات خانواده، کشاورز و بزرگ و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات طوفان و بزرگ و در قصیده ۱ یغمای جندقی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه طوفان و در غزل ۱ شهریار و در قصیدههای ۱ نسیمی و میلی و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه سفر و در آیه نور کلمه غرب وجود دارد. طوفان نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی کلمات خبر، الف، کودکان و طفلان و در رباعی ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه الف و در قصیده ۱ سلیمی تهرانی کلمات خبر و طفلان و در برگ ۱۳۹ کتاب مکتوب و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه بچهها و در آیه ۱۳۹ سوره انعام و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها کلمه بچه و در باب ۱ انجیل برنابا و در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه کودک و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمه طفل و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات بچه و آه و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ شهریار و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در ترکیبات ۱ میلی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در آیه ۱۹:۳ انجیل برنابا و در غزلهای ۱۳۹ نسیمی و فروغی بسطامی و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمه آه وجود دارد. اشو نویسنده کتابهای «آه این...» و «کودک نوین» است. در خبر زیر از جامعه خبری تحلیلی الف با عنوان «کیهان: آتش لُسآنجلس، آهِ کودکان غزه است» درباره خبر روزنامه اعتماد عبارت «اینجا غزه نیست لسآنجلس است؛ خوشههای خشم/ اعتماد» ذکر شده است. اگر عبارت «اینجا غزه نیست لسآنجلس است؛ خوشههای خشم/ اعتماد» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۹ و ۱۳۹ میشود. ساعت خبر تابناک ۱۰:۴۲ است. طول کالیفرنیا ۱۲۴۰ کیلومتر است. ارتفاع بالاترین نقطه کالیفرنیا (کوه ویتنی) ۴۴۲۱۰ متر است. ارقام عددهای ۱۲۴۰، ۱۴۰۲ و ۴۴۲۱۰ مشترک هستند. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در رباعی ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه نقطه وجود دارد. جیمز وودز متولد سال ۱۹۴۷ میلادی است. جیمز وودز در فیلم «هولوکاست» بازی کرده است. عجیب است که یهودیان که هولوکاست و نسلکشی هیتلر را تجربه کردند اکنون در حال نسلکشی مردم فلسطین هستند! در توضیحات آدولف هیتلر در ویکیپدیا و بخش هولوکاست بیان شده که نازیهای قصد داشتند از طریق «طرح گرسنگی» جمعیت یهودیان را کاهش دهند. در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه گرسنه و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات طرح و جامع و در قصیده ۱عراقی کلمه جامع و در غزل ۳۹۱ محتشم کاشانی کلمه طرح و در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جمعیت وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده: «در مجموع، طرح گرسنگی و طرح جامع برای شرق میتوانست منجر به گرسنگی ۸۰ میلیون نفر در اتحاد شوروی شود. این نقشهها که تنها بخشیشان عملی شد، باعث مرگهای بیشتر شدند که مجموع غیرنظامیها و اسیرانی که در کشتار داخلی جانشان را از دست دادند به حدود ۳/۱۹ میلیون نفر میرساند.» در شرایط کنونی نیز رژیم اسرائیل در حال گرسنگی دادن به مردم غزه است. در باب ۱ انجیل برنابا کلمات اسرائیل و گرسنه ذکر شدهاند. در زیر خبری از یورونیوز با عنوان «اردوغان: نتانیاهو تفاوتی با هیتلر ندارد» آمده که ساعت به روز شده آن که ساعت آن ۲۳:۱۲ است. در مقاله به خبری از ایران آنلاین با عنوان «سناتور آمریکایی: «لاهه» بعد از اسرائیل، سراغ ما میآید» اشاره شده که ساعت آن ۱۲:۳۲ است. رجب طیب اردوغان متولد سال ۱۳۳۲ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۲:۳۲، ۲۳:۱۲ و ۱۳۳۲ مشترک هستند. اگر عبارت «آدولف هیتلر» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۸ میشود. در مقاله درباره جیمز وودز به دوربین اشاره شده است. در توضیحات آدولف هیتلر در ویکیپدیا عکس هیتلر در برابر دوربین در سال ۱۹۳۰ آمده است. در توضیحات اسرائیل در ویکیپدیا بیان شده: «ظهور نازیسم و آزار و اذیت فزاینده یهودیان در اروپای دهه ۱۹۳۰ منجر به ظهور آلیه پنجم با هجوم یک چهارم میلیون یهودی شد. این یکی از دلایل اصلی شورش اعراب در سالهای ۱۹۳۶ - ۱۹۳۹ بود که در واکنش به ادامه مهاجرت یهودیان و خرید زمین آغاز گردید. صدها یهودی و پرسنل امنیتی بریتانیا کشته شدند، در حالی که مقامات قیمومت بریتانیا در کنار شبه نظامیان صهیونیست هاگانا و ایرگون ۵۰۳۲ عرب را کشتند.» ریشه مشکل مردم فلسطین و اسرائیل از اینجا شروع میشود. در این مطلب و در مطلبی که درباره کتاب خوشههای خشم بیان شده به دهه ۱۹۳۰ و سال ۱۹۳۹ میلادی اشاره شده است. در مقاله عدد ۲۰۳۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۰۳۵ و ۵۰۳۲ مشترک هستند. در قصیده و ترکیبات ۱ میلی کلمات خرید و زمین ذکر شدهاند. جیمز وودز در فیلمهای «روزی روزگاری در آمریکا» و «پایان بازی» بازی کرده است. در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه بازیچه و در مقاله کلمه بازی وجود دارد. آمریکا بازیچه رژیم اسرائیل است. آمریکا با وتو قطعنامههای آتشبس و حمایت تسلیحاتی به رژیم اسرائیل در این جنایت شریک است. در آیه ۱۳۹ سوره انعام و در آیه ۱۹۳ سوره اعراف کلمه شریک وجود دارد. وتو دیکتاتوری است و باید لغو شود. در جهان نیز باید دموکراسی برقرار باشد. آمریکا نیز سرخپوستان شمن را نسلکشی کرد. در توضیحات کالیفرنیا در ویکیپدیا به نسلکشی سرخپوستان اشاره شده است. در بالای توضیحات «سرخپوستان ایالات متحده آمریکا» در ویکیپدیا عبارت «۴۵ زبان» نوشته شده است. در ادامه مقاله به آیه ۵۴ سوره بقره یا گاو و زبان اشاره شده است. ارقام عددهای ۴۵ و ۵۴ مشترک هستند. در توضیحات «سرخپوستان ایالات متحده آمریکا» در ویکیپدیا و بخش رهبران نامدار به گاو نشسته، اسب سرکش و ابر سرخ اشاره شده است. در آیه ۱۹۳ سوره شعراء و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها و در بابهای ۱۹۳ و ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه فرشته و در رباعی ۱ میلی و در قصیده ۱ مجد همگر و در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر کلمه اسب و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات اسب و ابر و در مثنوی ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه ابر وجود دارد. جان استاینبک نویسنده کتاب «اسب قرمز» است. در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه قرمز وجود دارد. در خبر روزنامه اعتماد بیان شده: «و فرشته داس خود را بر زمين فرو برد و انگورهاي تاك زمين را جمع كرد و آنها را در چرخشت بزرگ خشم خدا انداخت. و چرخشت بيرون از شهر لگدمال شد و خون از چرخشت بيرون آمد، تا بند افسار اسبان بيرون جهيد.» اگر عبارت «سرخپوستان ایالات متحده آمریکا» را به اعداد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. در خبر روزنامه اعتماد بیان شده: «دقيقا همان بلايي كه اسراييل با حمايت بايدن و بلينكن بر سر غزه آورد، در چشم بهم زدني بر نماد امريكا و فرش قرمز و هاليوود و لسآنجلس فرود آمد.» در مقاله کلمات فرش، قرمز و لسآنجلس و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در آیه ۱۹۳ سوره شعراء کلمه فرود وجود دارد. در زیر خبری از ایسنا با عنوان «پاپ فرانسیس: جنگ غزه و اوکراین را متوقف کنید» آمده است. اگر عنوان این خبر با به عدد عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹ میشود. اگر عبارت «وحدت و صلح فلسطین و اسرائیل» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۰۹ میشود. بین عددهای ۱۱۹ و ۱۱۰۹ سه رقم مشترک هستند. در خبر ایسنا بیان شده: «پاپ فرانسیس همچنین خواستار شنیده شدن تجربیات «بسیار سخت» مردم غزه شد و گفت: «غذا تمام میشود و آنها باید برای آن بجنگند. کودکان نمیدانند چگونه لبخند بزنند. آنها فراموش کردهاند چگونه لبخند بزنند و هنگامی که کودکی فراموش کند چگونه لبخند بزند، خیلی سخت است. این مسئله واقعا جدیست؛ بسیار جدی.» در مقاله کلمات کودک و لبخند ذکر شدهاند. در مقاله بیان شده که بیشترین ژرفای اقیانوس آرام ۱۰۹۱۱ متر است. ارقام عددهای ۱۱۰۹ و ۱۰۹۱۱ مشترک هستند. تا زمانی که وحدت و صلح بین فلسطین و اسرائیل بر قرار نشود مردم اسرائیل در سرزمینی که اشغال کردند روی آرامش را نمیبینند. عجیب است که مردم اسرائیل هنوز به این نتیجه نرسیدند که مردم فلسطین زیر بار زورگویی نمیروند و مردم اسرائیل در این شرایط روی خوشی، آرامش و ایمنی را نمیبینند. کسی که ظلم میکند نه در این دنیا و نه در دنیاهای دیگر روی خوشی و آرامشی را نمیبیند. باید برای افرادی مانند بنیامین نتانیاهو دلسوزی کرد؛ چون نمیتوان تصور کرد که چگونه میخواهد این همه ظلمی که کرده را تحمل کند. همه ما مانند سلولی از تن واحد آدم هستیم و ظلم به دیگران در واقع ظلم به خودمان است. در قیامت و دوزخ این موضوع را مشاهده میکنیم و میبینیم که در حال ظلم کردن به خودمان هستیم و حسرت میخوریم و عذاب میکشیم. در توضیحات کالیفرنیا ویکیپدیا بیان شده: «ایالتی در غرب آمریکا بر کرانهی اقیانوس آرام و پرجمعیتترین ایالت آمریکا است.» بر روی پرچم کالیفرنیا عکس خرس است. در ادامه مقاله کلمه خرس ذکر شده است. در توضیحات کالیفرنیا در ویکیپدیا بیان شده: «نام این ایالت از زبان اسپانیولی و به خصوص از رمانی به نام Las sergas de Esplandián گرفته شده، و متعلق به شخصیتی از این داستان است به نام ملکه Califia که احتمالاً از واژه عربی «خلیفه» گرفته شده.» در مقاله به هوش مصنوعی اشاره شده است. در توضیحات «هدفگیری با کمک هوش مصنوعی توسط اسرائیل در نوار غزه» در ویکیپدیا بیان شده «مارک اوون جونز، استاد دانشگاه حمد بن خلیفه، در مورد سیستم هوش مصنوعی گفت: «بیایید واضح بگوییم: این یک نسل کشی با کمک هوش مصنوعی است، و در آینده، نیاز به توقف استفاده از هوش مصنوعی در جنگ وجود دارد.».» در این متن نیز کلمه خلیفه وجود دارد. در زیر پستی از یورونیوز با عنوان «ادعای گزارشگر ویژه سازمان ملل: اسرائیل با «نسلکشی» به دنبال «ریشهکن کردن» فلسیطنیان از سرزمینشان است.» آمده است. در آیه ۸۵ سوره انعام به الیاس(ع) اشاره شده است. در توضیحات الیاس(ع) در ویکیپدیا بیان شده که در کتاب ملاکی باب ۴ و آیه ۵ (آیه ۴:۵) بیان شده که هنگام ظهور الیاس(ع) و مسیح(ع) آتش بزرگی ریشه درختان را میسوزاند. در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات آتش و ریشه و در برگ ۱۳۹ کتاب الف کلمه ریشه وجود دارد. نقاشی «ریشه درختان» اثر ونسان ون گوگ است. در ادامه مقاله به ارتباط بین آیه ۸۵ سوره انعام و آیه ۵۴ سوره بقره اشاره شده است. ارقام عددهای ۴:۵ و ۵۴ مشترک هستند. در پست زیر به فرانچسکا آلبانزه اشاره شده است. در توضیحات فرانچسکا آلبانزه در ویکیپدیا بیان شده: «آلبانِزه که یکی از مخالفان سرسخت اشغال فلسطین توسط اسرائیل است، در اولین گزارش خود توصیه کرد که کشورهای عضو سازمان ملل «طرحی برای پایان دادن به اشغالگری اسراییل-استعمارگر و رژیم آپارتاید» تهیه کنند. آلبانِزه از انفعال نسبت به این موضوع انتقاد کرده و ایالات متحده را «تسلیم لابی یهودی» و اروپا را دچار «احساس گناه در مورد هولوکاست» توصیف کرده و استدلال میکند که هر دو «مظلومان را در این درگیری محکوم میکنند» فرانچسکا آلبانزه متولد سال ۱۳۳۹ در گاهشمار سنتی برمه است. ارقام عددهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۳۱۹ و ۱۳۳۹ مشترک هستند. در توضیحات آتشسوزی پلسیدس در ویکیپدیا بیان شده گسترش آتش ۹۵۷۲ کیلومتر مربع است. در مقاله بیان شده که سوره فتح ۲۵۹۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۹۵۷۲ مشترک هستند. در سوره فتح کلمه آتش وجود دارد. دلیل باطنی بلاهای طبیعی عدم توجه ما به زمین، طبیعت و حیوانات و هشدار و زنگ خطری برای بیداری مردم و محافظت از زمین است. در مقاله کلمات زمین، حیوانات و طبیعت و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات زمین، حیوان و بیدار و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات زمین، طبیعت و زنگ و در قصیده ۱ حافظ کلمات زمین و زنگ و در غزل ۱۳۹ نسیمی و ترجیع بند ۱ میلی کلمات طبیعت و زنگ و در ترکیبات ۱ میلی کلمات زمین، زنگ و خطر و در شعر ۱ پس چه باید کرد؟ اقبال لاهوری و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه خطر و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمه خطرناک و در قصیده ۱ میلی کلمات زمین و بیداری و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمات خطر و بیدار و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه بیدار و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها کلمات محافظت و زمین وجود دارند. در برخی موارد بلاهای طبیعی به دلیل گناهان بشر و کارما و عذاب الهی هستند. در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در آیه ۱۹۳ سوره آل عمران و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه گناه و در قصیده ۱ میلی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه گنه و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه گنهکار و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات گناه و معصیت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه معصیت و در ترکیبات ۱ میلی کلمات گناه، معصیت و عذاب وجود دارند. در این موارد خداوند نشانههایی قرار داده که بشر متوجه شود.
توضیحات تابوت عهد در سایت ویکیشیعه
https://www.aa.com.tr/fa/info/5477
https://www.javanonline.ir/fa/news/1230539
https://snn.ir/fa/news/1148122
https://inn.ir/news/article/67080
https://khabarfarsi.com/u/202632591
https://defapress.ir/fa/news/718940
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/227989
https://www.alef.ir/news/4031022009.html
https://www.tabnak.ir/fa/news/1282699
https://www.isna.ir/news/1403020604474
ماجرای لاون، حمله به یواساس لیبرتی و ترور جان اف کندی
در مقاله لذت حقیقت که آدرس آن در ادامه مقاله آمده بیان شده که ناو یو اس اس لیبرتی در سال ۱۹۶۷ و در جنگ بین رژیم اسرائیل و مصر در آبهای بینالمللی دریای مدیترانه در شمال شبهجزیره سینا مورد حمله قرار گرفته است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترکند. در سوره اسراء کلمات کشتی، جنگ، مصر و اسرائیل ذکر شدهاند. در توضیحات «حمله به یواساس لیبرتی» در ویکیپدیا و بخش «جزئیات مورد اختلاف» بیان شده: «نمایان بودن پرچم آمریکا: گزارشهای رسمی اسرائیل حاکی از آن است که خلبانان هواپیماهای شناسایی و جنگنده و کاپیتان قایقهای اژدر هیچ پرچمی روی لیبرتی ندیدهاند. گزارشهای رسمی آمریکا میگویند که لیبرتی پرچم آمریکا را قبل، در حین و بعد از حمله به اهتزاز درمیآورد. تنها استثنا یک دوره کوتاه بود که در آن یک پرچم سرنگون شده بود و با یک پرچم بزرگتر جایگزین شد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۱۳۲ میشود. در مقاله عدد ۱۳۵۱۲ و کلمات پرچم، آمریکا، گزارش، رسمی، اسرائیل، هواپیما، قایق و بزرگ و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه اژدر وجود دارد. در توضیحات ماجرای لاون و بخش «عملیات سوزاناه» در ویکیپدیا بیان شده: «در اوائل دهه ۵۰ آمریکا به طرفداری از ملیگرایی مصری پرداخت. این سیاست با سیاست انگلستان در تضاد بود و اسرائیل نیز از این سیاست احساس خطر میکرد. دلیل این احساس خطر این بود که اسرائیل معتقد بود که اینکار باعث خروج نیروهای انگلیسی از کانال سوئز و احتمال حمله مصریها به رهبری جمال عبدالناصر به اسرائیل میشود. اسرائیل ابتدا تلاش کرد که سیاست آمریکا را با فشار سیاسی تغییر دهد ولی در این امر موفق نبود.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۱۷۹ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۲۹۷۱ و ۲۱۱۷۹ مشترکند. در سوره انعام کلمات اسرائیل و خطر ذکر شدهاند. در توضیحات ماجرای لاون در ویکیپدیا بیان شده: «بر اساس نوشته شبتای توت تاریخنگار اسرائیلی هدف از این عملیات ایجاد ناامنی و عدم اطمینان به رژیم مصر و انداختن تقصیر آن به گردن اخوان المسلمین بود.» درگذشت شبتای توت ۱ نوامبر ۲۰۱۴ میلادی بوده است. در مقاله عددهای ۱ و ۲۰۱۴ ذکر شدهاند. در توضیحات شبتای توت در ویکیپدیا بیان شده: «در محله کارگری در معدن میگدال (عبری: מגדל אפק)، جایی که پدرش در نزدیکی پتخ تیکوا کار میکرد، بزرگ شد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۸۲۰ میشود. در مقاله عدد ۴۲۸۰ ذکر شده است. سوره مومنون ۴۸۰۲ حرف دارد. ارقام عددهای ۴۲۸۰، ۴۸۰۲ و ۴۸۲۰ مشترک هستند. در سوره مومنون کلمات پدر، کار، میکرد، بزرگ و شد و در مقاله کلمات کارگر و معدن ذکر شدهاند. در توضیحات شبتای توت در ویکیپدیا بیان شده: «توت در بیوگرافی دیوید بن گوریون استدلال میکند که بن گوریون سیاست انتقال جمعیت را در پی نگرفتهاست.» در مقاله لذت حقیقت بیان شده که جان اف. کندی در دروه نخست وزیری داوید بن گوریون در اسرائیل ترور شده است. درگذشت داوید بن گوریون در سال ۱۳۵۲ خورشیدی بوده است. در مقاله عدد ۱۳۵۲ ذکر شده است. در زیر خبری از خبرگزاری دانشجو با عنوان «رابطه اسرائیل با ترور جان کندی چیست؟» آمده که بیان میکند: «یک مفسر سیاسی امریکایی میگوید که اسرائیل در پشت ترور جان اف کندی، رئیس جمهوری سابق امریکا بود، چرا که وی مخالف طرحهای اسرائیل برای تبدیل شدن به یک قدرت هستهای در خاورمیانه بود. دکتر کوین برت معتقد است «هر کسی با هر حس مشترکی میداند که دستیابی اسرائیل به تسلیحات هستهای یک فاجعه بزرگ برای همه جهانیان بود.» برت در ادامه افزود: «اسرائیلیها، افراط گرایان متعصبی هستند که آنها هر کجا که میخواستند، میتوانند بروند و باید بسیار سخت، سرکش و تهاجمی رفتار کنند و آنها باید جهانیان را فریب داده و به آزار و اذیت آنها بپردازند. به طوری که آنها دارای پیشینه وحشتناکی از فریب گسترده، دروغ و خشونت شدید هستند. آنها روانی هستند و احتمالش بسیار زیاد است که از سلاحهای هستهای استفاده کنند.»» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۲۳ میشود. در مقاله عدد ۲۵۳۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۲۳ و ۲۵۳۲ مشترک هستند. سلاح هستهای را از اورانیوم ۳۲۵ تولید میکنند. ارقام عددهای ۲۵۲۳ و ۳۲۵ مشترکند. در زیر خبری از تسنیم با عنوان «راز دوم در ترور «کندی»/ رد پای صهیونیسم» آمده است. در خبر تسنیم بیان شده: «لی هاروی اوسوالد دو روز پس از ترور کندی در حالی که دستگیر شده و در حلقه محافظتی ماموران پلیس بود، در برابر دیدگان حاضرین و میلیونها بیننده تلویزیون به دست یک یهودی به نام «جک روبی» با شلیک گلوله کشته شد. دومین راز بزرگی که در اذهان عمومی آمریکا و جهان شکل گرفت و همچنان نیز مطرح است اینکه چگونه یک فرد معمولی توانسته از حلقه های پلیس و دستگاه های امنیتی عبور کرده و اوسوالد را به قتل برساند؟» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۵۷۳ میشود. در مقاله عدد ۱۳۵۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۵۷۳ مشترک هستند. در خبر تسنیم بیان شده که درگذشت جک لئون روبی در سال ۱۹۶۷ میلادی در اثر بیماری سرطان بوده است. در مقاله به سرطان اشاره شده است. در خبر تسنیم بیان شده: «جک لئون روبی با نام یهودی «یعقوب لئون رابنشتین» از پدرومادری یهودی-لهستانی متولد شد. وی مالک یک کلوپ شبانه (شغل متداول یهودیان ازگذشته های دور) در شهر دالاس واقع در ایالت تگزاس آمریکا بود.» در مقاله به لهستان اشاره شده است. اگر عبارت «یعقوب لئون رابنشتین» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۷۹ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۲۷۹ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام به یعقوب(ع) اشاره شده است. یعقوب(ع) و یعقوب لئون رابنشتین همنام هستند. در سوره انعام کلمه یهود وجود دارد. جک لئون روبی یهودی بوده است. جک لئون روبی یهودی بوده است. در توضیحات «جان اف. کندی» در ویکیپدیا بیان شده: «کندی در خاطراتش هیتلر را ستودهاست. طبق کتاب جدیدی به زبان آلمانی که دفترچه خاطرات رئیسجمهور آینده را استخراج میکند، جان اف. کندی در جوانی هیتلر را تحسین میکرد و احساس میکرد فاشیسم برای آلمان درست است. همین نیز باعث گمانیزنی ترور وی توسط لابیان یهودی آمریکا گردید.» هیتلر میترسیده که کشورش مانند آمریکا بازیچه یهودیان شود؛ اما راه اشتباه را برای جلوگیری از این اتفاق انتخاب کرده است. هیتلر به جای قتل و عام یهودیان باید به مردم آلمان آگاهی میداد. در مقاله به هیتلر اشاره شده است. در خبر تسنیم بیان شده: «پس از نقشآفرینی لی هاروی اوسوالد در سناریوی ترور جان اف کندی(بنابر ادعاهای صورت گرفته)، میبایست به اهمیت نقش دوم این ماجرا با بازی یک فرد یهودی همچون جک لئون روبی نیز پرداخته می شد. یکی از فرضیه هایی که در مورد ترور کندی مطرح است اینکه وی شخصیت دلخواه صهیونیسم در آن مقطع نبوده و به همین خاطر در یک طراحی صهیونیستی ترور شده است. ابهامات مطرح شده در خصوص جک لئون نشان می دهد که در هر صورت یهود و صهیونیسم از جمله بازیگران اصلی در ترور کندی بودهاند و نباید این مسئله در حافظه تاریخی اذهان عمومی آمریکا به فراموشی سپرده شود.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ میشود. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. در خبر تسنیم بیان شده: «1- بسیاری تا به امروز بر این باورند که این قتل خود یک اعدام مناسب برای جلوگیری از بررسی کامل ماجرای ترور کندی بوده و این که به احتمال فراوان، روبی در ترور کندی دست داشته و در واقع این کار برای پوشش دادن واقعیت ماجرا انجام شده است.
2-کشته شدن قاتل رئیس جمهور محبوب آمریکا بدست یک یهودی می توانست یهود را در اذهان عمومی این کشور مثبت جلوه داده و شائبه دست داشتن صهیونیسم را به نوعی رد کند.
3-نقش صهیونیسم در ترور جان اف کندی با از بین بردن قاتل وی می توانست بر ابهامات قضیه بیافزاید که این مسئله تا به امروز نیز مبهم باقی مانده است.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۸۴۱۴ میشود. در مقاله بیان شده که سوره توبه ۱۱۴۲۸ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۱۴۲۸ و ۲۸۴۱۴ مشترک هستند. در سوره توبه کلمات بسیاری، باور، قتل، کامل، فراوان، دست، داشته، واقعیت، انجام، شده است، کشته، شدن، محبوب، به دست، یهود، عموم، جلوه، داده، نقش، باقی و مانده ذکر شدهاند. در عدد ۱۱۴۲۸ ارقام ۴۲۸ و ۱۱ وجود دارند. در مقاله عددهای ۴۲۸ و ۱۱ ذکر شدهاند. در صفحه ۴۸۲ کتاب نشانهها به خبری از یورونیوز با عنوان «چگونه به آمیب مغز خوار و مسمومیت جیوه مبتلا نشویم؟» که در ادامه آمده اشاره شده است. در این خبر به مسمومیت رابرت اف. کندی جونیور با جیوه اشاره شده است. در توضیحات «رابرت اف. کندی جونیور» در ویکیپدیا بیان شده: «او که در خانواده کندی به دنیا آمده، پسر دادستان کل و سناتور رابرت اف. کندی و برادرزاده رئیسجمهور سابق ایالات متحده، جان اف. کندی است» در توضیحات جیوه در ویکیپدیا بیتهای زیر از مولانا آمدهاند که در آنها کلمه ژیوه یا جیوه وجود دارد. اگر بیتهای زیر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۲۸۱ میشود. ارقام عددهای ۴۲۸۱، ۱۱۴۲۸ و ۲۸۴۱۴ مشترک هستند.
آن نقدهای قلب که بنهادهای به پیش *** چون ژیوه میتپند پی کیمیای او (مولانا)
چو ژیوه بود به جنبش، نبود زنده اصلی *** نمود جنبش عاریه، باز رفت و سکون شد (مولانا)
اگر کلمه ژیوه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹ میشود. در مقاله عدد ۱۹ ذکر شده است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه عطارد وجود دارد. جان اف. کندی متولد سال ۱۲۹۶ خورشیدی است. در مقاله عدد ۱۲۹۶ ذکر شده است. اگر عبارت «ماجرای لاون، حمله به یواساس لیبرتی و ترور جان اف کندی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۵۳ میشود. در مقاله عدد ۲۵۲۳ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند.
ولادیمیر پوتین یا عقرب!
در خبر روزنامه اعتماد بیان شده: «وقتي دولت بايدن به جاي پرداختن به اولويتهاي كشور خود، به اسراييل و اوكراين مشغول شد، در يك روند طبيعي لسآنجلس را از دست داد.» کمک جو بایدن به اوکراین کار درستی بوده است. رفتار رژیم اسرائیل مشابه رفتار رژیم روسیه و اشغال اوکراین است. تفاوت این دو موضوع این است که در شرایط کنونی مردم اسرائیل در این کشور ساکن شدند و نمیتوان مردم اسرائیل را از این کشور آواره کرد و باید این شرایط را پذیرفت. در منشور کوروش و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در قطعه ۱ خاقانی کلمه ساکن وجود دارد. مردم فلسطین به جای درگیری و جنگ باید از طریق دادگاههای بین المللی در برابر رژیم اسرائیل میایستادند. تفاوت روش ایستادگی بین اشغالگری رژیم اسرائیل و رژیم روسیه این است که امکان پیروزی در برابر رژیم روسیه وجود دارد؛ ولی امکان پیروزی مردم فلسطین وجود نداشته و متحدان قدرتمندی نداشتند و نباید میلیونها آدم را در معرض قتل و عام قرار میدادند. متاسفانه کشورها تا منافعشان در میان نباشد از کشور دیگری حمایت نمیکنند. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه جو ذکر شده است. جو بایدن رئیس جمهور سابق آمریکا و از حزب دموکرات است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ مجد همگر و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه نشان و در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه حزب و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیدههای ۱ نسیمی و حزین لاهیجی و در غزل ۱ شهریار و در ترجیع بند ۱ میل و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی ی کلمه خر وجود دارد. نشان حزب دموکرات آمریکا خر است. شعر «خر» سروده ویکتور هوگو است. داستان «زبان حال یک الاغ در وقت مرگ» اثر صادق هدایت است. نشان حزب جمهوریخواه آمریکا فیل است. در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه فیل و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه فیل وجود دارد. در توضیحات کریم احمد خان در ویکیپدیا بیان شده کریم خان به عنوان دادستان نقش اساسی در صدور حکم دستگیری ولادیمیر پوتین و ماریا لووا-بلوا کمیسر حقوق کودکان در روسیه داشت. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه دستگیر وجود دارد. خرس روسی، یکی از نمادهای ملی روسیه است. «خرس و دوشیزه رعنا» و «اژدها و گرگ» عنوان قسمتهای از سریال بازی تاج و تخت هستند. حمله روسیه به اوکراین شبیه رفتار گرگها است. در غزلهای ۱ و ۱۳۹ محتشم کاشانی کلمه رعنا وجود دارد. غرور و تکبر پوتین این تصور را برایش ایجاد کرده که میتواند اوکراین را اشغال کند. در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی عبارت غره مشو وجود دارد. حجاب به معنی دوری از ادعا، خودنمایی، خودستایی، غرور، کبر، منت و منیت است. در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱۹۳ میلی کلمه حجاب و در ترکیبات ۱ میلی و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات حجاب و غرور و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۳۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خاک، غرور و غره و در قصیده ۱ میلی کلمات حجاب، خاک و منت و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات خاک و منت و در باب ۱ انجیل برنابا کلمه متکبر و در رباعی ۱۱۸ ابوسعید ابوالخیر کلمه کبر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات خاک و منی یا منیت و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی کلمه مدعا و در آیه ۱۳۹ سوره انعام و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ادعا و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات مدعی و خودپرستی وجود دارند. در مقاله به خیام اشاره شده است. در توضیحات خیام در ویکیپدیا به نقل از پوتین بیان شده: «اگر میخواهی حکیمباشی با مردم با ملاطفت رفتار کن، حکمت خود را برای هیچکس ناگوار نکن» جمله پوتین با عملکردش هیچ تناسبی ندارد. در شعر ۱ در نیایش خداوند سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۱۳۹ کتابهای الف و عطیه برتر و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه عمل و در قصیده ۱ نسیمی کلمه بیعمل وجود دارد. افلاطون نوسینده کتاب «حکیم، گفتگوی شبانه» است. در ترجیع بندهای ۱ مولانا، اوحدی و میلی و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در غزل ۱۳۹ نسیمی کلمه دی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات دی، خرم و روز و در مثنوی ۱ حافظ کلمات خرم و روز و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمه حکمت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه حکیم و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه هرمز وجود دارد. در توضیحات ماه دی در ویکیپدیا به نقل از ابوریحان بیرونی بیان شده: «دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده میشود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار.» در آیه ۱۳۹ سوره انعام بیان شده خدا حکیم و داناست. آرامگاه ابوریحان بیرونی و فرخی سیستانی در غزنین است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی به غزنین اشاره شده است. در توضیحات غزنی در ویکیپدیا بیان شده در طی فتوحات اسکندر بزرگ، جمعیتی از یونانیان همراه او در این منطقه سکونت یافته و شهری جدید به نام «اسکندریه در اُپیانا» (به یونانی: Αλεξάνδρεια Ωπιανή) تأسیس نمودند که پایه اصلی شهر امروزی است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات غزنین و اسکندر و در مقاله کلمه اسکندر اشاره شده است. پوتین مانند اسکندر به دنبال کشورگشایی است. در زیر خبری از یورونیوز با عنوان «زلنسکی:تنها دو راه برای پایان دادن به جنگ هست؛حمایت کره شمالی از روسیه گام نخست به سوی جنگ جهانی است» آمده که بیان میکند: «رئيس جمهوری اوکراین معتقد است که برای شکست دادن روسیه در کشورش، قوی بودن در میدان نبرد بسیار اهمیت دارد، اما مهمتر از همه از دید او، برخورداری از یک «چتر امنیتی» است.» اگر این جمله را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. در مقاله عددهای ۴۵۰ و ۵۴۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شکست و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات شکست و قوی و در مقاله کلمه قوی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ میلی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی و در برگ ۱۹۳ کتاب الف و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه میدان و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی نخستم، میدان و جنگ و در قصیده ۱ حافظ کلمات قوت و چتر و در قصیده ۱ میلی کلمه چتر وجود دارد. در توضیحات ولودیمیر زلنسکی در ویکیپدیا بیان شده که او همچنین صداپیشه شخصیت خرسی به نام پدینگتون در نسخه دوبله اوکراینی انیمیشن خرس پدینگتون (۲۰ ۱۴) بوده است. در مقاله کلمات صداپیشه و خرس و عددهای ۱۲۴۰، ۱۴۰۲ و ۲۴۱۰ ذکر شدهاند. در توضیحات ولودیمیر زلنسکی در ویکیپدیا بیان شده «سمیون و سه برادر بزرگترش در هولوکاست کشته شدند.» در مقاله کلمات برادر، بزرگ و هولوکاست ذکر شدهاند. در ترجیع بند ۱ مولانا و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیدههای ۱ سلیم، تهرانی، عراقی و میلی و در غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه فلک و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیدههای ۱ مجد همگر و حزین لاهیجی کلمات فلک و کمان ذکر شدهاند. در توضیحات برج قوس یا کمان در ویکیپدیا بیان شده: «دو هزار سال پیش این برج، بیشتر از زمینه صورت فلکی قوس (کمان) میگذشت و به همین نام باقی ماند؛ ولی امروزه مقداری از زمینه صورت فلکی عقرب (کژدم) و بیشتر آن از زمینه صورت فلکی مارافسای و مقدار کمی هم از زمینه صورت فلکی قوس (کمان) میگذرد.» عقرب نیش میزند و زهرآگین است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات فلک، نیش، زهر و نیزهها و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات فلک، کمان، نیزه و زهر و در رباعی ۱۱۸ ابوسعید ابوالخیر کلمه عقرب و در ترجیع بند ۱ میلی کلمات عقرب و نیش و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزلهای ۱ و ۱۳۹ فروغی بسطامی و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه نیش و در ترکیبات ۱ میلی و در پستی از الهی قمشهای که در ادامه مقاله آمده کلمه زهر وجود دارد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در قصیده ۱ مجد همگر و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۲۸۴ حضریات خواجوی کرمانی کلمه علم ذکر شده است. افلاطون نوسینده کتاب «علم» است. در سایت علمی بیگ بنگ که آدرس آن در ادامه آمده بیان شده روزی هرکول تصادفی و غیر عمدی شیرون (صورت فلکی قوس یا کمان) را با نیزهای زهرآلود سخت مجروح کرد. در مقاله کلمات غیر عمدی، نیزه و زهرآلود ذکر شدهاند. در ادامه خبری از بیبیسی با عنوان «پوتین، 'هرکول اسطورهای' در آثار نقاشهای گمنام روس» آمده است. در مقاله کلمه نقاشی وجود دارد. در توضیحات ویلیام بلیک در ویکیپدیا بیان شده:«او در یک خانواده گمنام و نه چندان مشهور انگلیسی متولد شد.» در این مطلب نیز کلمه گمنام وجود دارد. ویلیام بلیک نقاش بوده است. در ویکیپدیا بیان شده «درخت زهرآگین، مجموعه شعر، ترجمه کامبیز منوچهریان، چاپ اول، ۱۳۹۹، نشر چشمه» اثر ویلیام بلیک است. خبر بیبیسی و سایت بیگ بنگ برای یک سال هستند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خبر و سال و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها کلمات خبر و یک سال و در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه عبارت یک سال وجود دارد. خبر بیبیسی و سایت بیگ بنگ برای سال ۱۳۹۳ خورشیدی هستند. ارقام عددهای ۱۳۹، ۱۹۳ و ۱۳۹۳ مشترک هستند. در توضیحات ویکتور هوگو در ویکیپدیا بیان شده: «او معتقد بود که هر آنچه که در طبیعت است به هنر تعلق دارد و در مقدمه کرمول نوشت: ... بشر در طول حیات خود، پیوسته یک نوع تمدن و یک نوع جامعه نداشته است؛ بشریت مانند هر یک از واحدهای خود، یعنی انسانها، بزرگ شده، بالیده، به بلوغ رسیده و آنگاه به پیری پر عظمت خود رسیده است. پیش از عهدی که جامعه امروز عهد عتیق میخواند، دورهای بوده که عهد افسانه خوانده میشده که بهتر بود عصر آغازین خواندهشود و در آنجا که شعر، آینه اندیشههای آدمی است، شعر نیز این سه دوره عهد آغازین، عهد عتیق و عهد جدید را طی کرده است. اشعار غنایی، زاییده عهد آغازین است و خاستگاه اشعار حماسی، عهد عتیق و درام، پرورده عهد جدید است. نغمه و غنا، ابدیت را ساز میکند. ماهیت غنا، طبیعی بودن، خصوصیت دومی حماسه سادگی و صفت سوم درام حقیقی بودن است. قهرمانان اشعار غنایی اشخاص داستانی بزرگی چون آدم و قابیل و نوح بودند، قهرمانان حماسهها، پهلوانان غولصفتی چون آشیل، هرکول، آیاس، پرومته و آگاممنون بودند و قهرمانان درام جز انسانهای عادی کس دیگری نیست، کسانی چون هملت، مکبث، اتلو و…»» در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی و قصیده ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی به نوح(ع) و در مقاله به شکسپیر، آدم و هرکول اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ میلی کلمه خرچنگ وجود دارد. نقاشی دو خرچنگ اثر ونسان ون گوگ است. در توضیحات صورت فلکی خرچنگ در ویکیپدیا بیان شده: «طبق افسانههای یونان باستان صورت فلکی سرطان توسط هرا در آسمان قرار گرفت. هرا که از عشق بازی زئوس شوهر خود با آلکمنه مادر هرکول خشمگین شده بود تصمیم گرفت که هرکول را به هر ترتیبی که شده بکشد. او خیلی سعی کرد که هرکول را بکشد ولی همیشه شکست میخورد. بعد از مدتی هرکول یک گناه بسیار بزرگ مرتکب شد و برای بخشوده شدن باید دوازده کار سخت را انجام دهد. یکی از این کارها از بین بردن مار غول پیکر (نج) صورت فلکی حیه (Hydra) بود این مار وقف شده هرا بود. در هنگام جنگ هرکول با Hydra هرا این خرچنگ غول پیکر را فرستاد تا کمک Hydra باشد. جنگ سختی درگرفت و مار نه سر پاشنه پای هرکول را زد؛ ولی به خاطر قدرت بسیار زیاد هرکول او با پایش خرچنگ را له کرد. هرا برای قدردانی از این خرچنگ نقش او را در آسمان قرار داد.» در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه موناکو وجود دارد. در توضیحات موناکو در ویکیپدیا بیان شده: «نام موناکو از یونانی μόνοικος (Monoikos) گرفته شده است، به معنی «خانه تنها، خانه تَکی» (از مونوس به معنی تک و اویکوس به معنی خانه). اهالی فوکایا در سده ششم قبل از میلاد در این محل مستعمرهنشینی بنیاد کردند که جمعیت آن از لیگوریها تشکیل شده بود. در افسانهها آمده است که هرکول از اینجا عبور کرده و معبدی بنا کرده است.» در مقاله به خانه جیمز وودز اشاره شده است. جیمز وودز صدا پیشگی فیلم «هرکول» را انجام داده و در فیلم «الکس و کولی» بازی کرده است. کلمات الکس و الکسی شبیه یکدیگرند. در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها کلمه ظاهر و در برگهای ۱۳۹، ۱۹۳ و ۳۱۹ کتاب زهیر و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ظاهراً وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده الکسی ناوالنی ظاهراً بر اثر لخته شدن خون درگذشته است. لخته شدن خون باید در اثر زهر باشد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات روس، خون و زهر ذکر شدهاند. در توضیحات الکسی ناوالنی در ویکیپدیا بیان شده: «سازمان زندانهای روسیه در منطقه یامالو نِنِتس این کشور اعلام کرد که آلکسی ناوالنی در یک اردوگاه کیفری در خارپ در قطب شمال که یکی از سختترین زندانهای روسیه بهشمار میرود پس از هواخوری، «احساس ناخوشی» کرده و بلافاصله پس از آن «بیهوش» شده و اقداماتِ احیاء بر او بیاثر مانده است». در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و کلمه زندان و در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه قطب و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه بیهوش وجود دارد. ناوالنی متولد سال ۱۹۷۶ میلادی است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۷۶ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات قتل و مخالفت و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات مخالف و زهر وجود دارند. در زیر مستندی از شبکه ایران اینترنشنال با عنوان «مستند: پوتین و حذف مخالفان» آمده که در آن به بار اول مسموم کردن الکسی ناوالنی اشاره شده است. مدت زمان این مستند ۲۴:۱۰ است. در ادامه مقاله پستی از الهی قمشهای برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده که در آن کلمه زهر وجود دارد. خبری بیبیسی با عنوان «پوتین، 'هرکول اسطورهای' در آثار نقاشهای گمنام روس» برای سال ۲۰۱۴ است. ارقام عددهای ۱۴۰۲، ۲۰۱۴ و ۲۴۱۰ مشترک هستند. در عکسی از این مستند که در ادامه آمده و در مقاله به ماه دی اشاره شده است. در زمان ۱:۳۹ این مستند عکس پوتین در حال راه رفتن بر روی پله و فرش قرمز و سربازان با تفنگ آمده است. در مقاله کلمات پله، فرش قرمز و تفنگ و در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه سرباز ذکر شده است. در زمان ۳:۱۹ این مستند عکس بوریس یلتسین آمده است. بوریس یلتسین متولد ۱ فوریه سال ۱۳۹۱ میلادی است. ارقام عددهای ۳:۱۹ و ۱۳۹۱ مشترک هستند. بوریس یلتسین متولد سال ۱۳۰۹ خورشید است. در مقاله عدد ۱۳۹۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۰۹ و ۱۳۹۰ مشترک هستند. در توضیحات بوریس یلتسین در ویکیپدیا ویدئویی آمده که مدت زمان آن ۲۸:۴۰ است. در مقاله عددهای ۲۰:۴۸ و ۴۸۲۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددهای مشترک هستند. در زیر این ویدئو کلمه میخندد وجود دارد. در مقاله بیان شده که رمان «مردی که میخندد» نوشته ویکتور هوگو است. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «مسیح علینژاد: باید متحد شویم، اقتدارگرایی در جهان زنگ خطر را به صدا درآورده است» برای تاریخ ۲۳/۱۲ سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده است. در مقاله کلمات مسیح، وحدت یا متحد، زنگ، خطر و صدا و عددهای ۱۲۳۲ و ۲۱۳:۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۳/۱۲، ۱۲۳۲ و ۲۱۳:۲ مشترک هستند. در توضیحات مسیح علینژاد در ویکیپدیا بیان شده علینژاد هماکنون از مجریان صدای آمریکا است. در ادامه مقاله به خبری از صدای آمریکا اشاره شده است. مسیح علینژاد متولد ۱۱/۹ سال ۱۹۷۶ میلادی است. در مقاله عددهای ۹۱۱ و ۱۹۷۶ ذکر شدهاند. مسیح علینژاد متولد سال ۱۳۹۶ قمری است. در مقاله عدد ۱۹۳۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۹۶ و ۱۹۳۶ مشترک هستند. در توضیحات مسیح علینژاد در ویکیپدیا بیان شده: «او بنیانگذار و طراح جنبشهای آزادیهای یواشکی و چهارشنبههای سفید با هدف آزادی حجاب و رفع حجاب اجباری در ایران است.» در ویکیپدیا بیان شده: «مسیح علینژاد در اردیبهشت ۱۳۹۳ شمسی صفحه آزادی یواشکی زنان در ایران را در فیسبوک راهاندازی کرد که در آن زنان ایرانی عکسهایی از خودشان را منتشر کرده و درباره تجربههایشان از نبود آزادی پوشش برای زنان ایرانی و آرزوها و خواستههایشان در این مورد حرف میزنند. این صفحه بیش از ۱ میلیون دنبالکننده دارد» در مقاله عددهای ۱۳۹۳ و ۱ ذکر شدهاند. در توضیحات مسیح علینژاد در ویکیپدیا بیان شده: «علینژاد در دوران فعّالیت خود در روزنامه اعتماد ملی مقالهای جنجالی به نام «آواز دلفینها» نوشت که در آن رفتار محمود احمدینژاد را به رفتار مربیان تربیت دلفین با دلفینها تشبیه کرده بود.» در مقاله به خبری از روزنامه اعتماد و محمود احمدینژاد اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه آواز و در ادامه مقاله کلمه دلفین ذکر شده است. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «گری کاسپاروف، منتقد کرملین و قهرمان سابق شطرنج جهان نیز روز سهشنبه خواستار واکنش قویتر غرب به تجاوزات مسکو در اوکراین شد و گفت که صداهای مخالف روسیه باید در تلاش برای ایستادگی در برابر ولادیمیر پوتین گنجانده شود.» در مقاله کلمات نقد، شطرنج، قویتر، عرب، اوکراین، روسیه، صدا، مخالف و ولادیمیر پوتین ذکر شدهاند. گری کاسپاروف متولد سال ۱۹۶۳ میلادی است. در توضیحات کاسپاروف در ویکیپدیا بیان شده کاسپاروف کتابی با عنوان زمستان در راه است: چرا ولادیمیر پوتین و دشمنان جهان آزاد باید متوقف شوند منتشر کرد. عنوان اشاره ای به سریال تلویزیونی بازی تاجوتخت دارد. حکایت زمستان نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. در مقاله کلمات حکایت و زمستان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه زمستان وجود دارد. اگر عبارت «گری کاسپارف» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. اگر عبارت «گری کاسپاروف» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۶۰ میشود. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «کاسپاروف ۶۰ ساله، کرملین را مسئول مرگ الکسی ناوالنی، رهبر مخالفان ولادیمیر پوتین در ماه گذشته در زندان دانست و گفت: «قتل ناوالنی یک نقطه عطف جدید است. ما با دشمنی روبهرو هستیم که میخواهد در این جنگ پیروز شود، زیرا پوتین نه تنها علیه اوکراین، ناتو و اتحادیه اروپا بلکه علیه نظم جهانی لیبرال میجنگد.»» در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه نقطه وجود دارد. آهنگهای «نقطه کور» و «میدون جنگ» اثر توماج صالحی هستند. «جنگهای پیش رو» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در صفحه ۶۰ کتاب نور که آدرس آن در ادامه مقاله قرار دارد عکس پوتین آمده است. در زیر جملهای تصادفی از سایت Time.ir از گری کاسپاروف با این مضمون آمده: «اینکه به اوکراینی ها بگوییم با دستِ ردزدن به سینهی روسیه و میل به سمت اروپا، پوتین را تحریک به حمله کردند، مثل این است که به زنی که به او تجاوز شده، بگوییم باید لباس مناسبتری میپوشید. فراموش نکنید که متجاوز کیست و چه کسی قربانی تجاوز است! اگر نتوانیم درکمان از درست و نادرست را حفظ کنیم، آنوقت در مقابل پروپاگاندا بسیار آسیبپذیر خواهیم بود.
... مطلقا متجاوزان را محکوم، تعقیب و مجازات کنید.
ماجرای عقرب و قورباغه درسی به یادماندنی دارد. عقرب از قورباغه میخواهد که او را بر پشت خود سوار کند تا از رودخانه عبور کند و برای اینکه قورباغه قبول کند، چنین استدلال میکند که اگر او را در این حین نیش بزند، هر دو میمیرند. وسط رودخانه، عقرب کار خودش را میکند و قورباغه را نیش میزند، قورباغه در حال مرگ میگوید: «پس استدلالی که کردی چه شد؟» عقرب در جواب میگوید:«استدلالی در کار نیست، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. شخصیت من اینطور است.» اخلاق گرایی عملی یعنی به عقرب اعتماد نکنید. چرا که وقتی جانتان را از دست دادید، ایستادن در موضع حق به چه کارتان میآید؟ درس دیگر اینکه همه به سود منافع متقابل و یا حتی برای نفع خود عمل نمیکنند، چرا که سرشت آنها اینطور نیست. هر زمان که دیپلمات های اروپایی از رسیدن به حالتی برد-برد با پوتین دربارهی ماجرای اوکراین صحبت میکنند، به یاد این مطلب میافتم.» در توضیحات کژدم در ویکیپدیا بیان شده: «کژدمها دو دشمن طبیعی دارند: یکی از آنها یک نوع سار است و دیگری مگس. عقربها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیو اکتیو تأثیری به آنها ندارد.» در سوره حج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ میلی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمه مگس و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه پشه وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده مگس شعری کوتاه از ویلیام بلیک است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه تهدید و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات روس و سلاح ذکر شده است. در زیر خبری از یورونیوز با عنوان «پوتین با تهدید به استفاده از سلاح اتمی: بعد از ۸۰ سال دوباره مقابل تانکهای آلمانی قرار گرفتهایم» آمده که ساعت آن ۱۷:۵۷ است. اگر عبارت «ولادیمیر پوتین مانند عقرب نیش میزند.» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۵۷ میشود. در مقاله بیان شده که مجموعه شعر درخت زهرآگین اثر ویلیام بلیک است. ویلیام بلیک متولد سال ۱۷۵۷ میلادی است. اگر عبارت «ولادیمیر پوتین یا عقرب!» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در مقاله عدد ۵۴ ذکر شده است. در عکسی از «مستند: پوتین و حذف مخالفان» که در ادامه آمده تانک مشخص است. در قصیده ۱ حافظ کلمه توسن و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمات توسن و وحشی و در مقاله کلمات اسب و تانک و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات اسب و خودروی ذکر شدهاند. در توضیحات توسن در ویکیپدیا بیان شده: «توسن (در فارسی به معنای اسب وحشی)، نام یک تانک سبک یا خودرو زرهی شناسایی ایرانی است». در زمان ۹:۱۳ «مستند: پوتین و حذف مخالفان» عبارت «خلع سلاح» ذکر شده است. در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در آیه ۹۱:۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه مسلح و در آیه ۹۱:۱۳ انجیل برنابا کلمه اسلحه وجود دارد. در توضیحات خلع سلاح در ویکیپدیا بیان شده: «خلع سلاح به عمل کاهش، محدودسازی، یا ممنوع کردن جنگافزارها گفته میشود و معمولاً به نیروی نظامی یک کشور خاص یا نوعی خاص از اسلحه اشاره دارد. عبارت خلع سلاح برای اشاره به نابودی کامل جنگافزارهای کشتارجمعی مانند جنگافزارهای هستهای بهکار میرود. مجمع عمومی سازمان ملل «خلع سلاح کامل و عمومی» را به شکل نابودی همه جنگافزارهای کشتارجمعی به همراه «کاهش معتدلانه نیروهای مسلح و سلاحهای متداول، بر پایه اصل امنیت پایدار همه طرفها و در نظر گرفتن حق کشورها برای محافظت از امنیتشان» تعریف میکند.» باید این موضوع را عملی کرد. اگر متنی که درباره خلع سلاح از ویکیپدیا بیان گردید را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۹۰۳ میشود. در مقاله عدد ۱۹۳۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۰۳ و ۱۹۳۰ مشترک هستند. در توضیحات خلع سلاح در ویکیپدیا عکس شمشیر خمیده آمده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه شمشیر وجود دارد. «دو شمشیر» عنوان قسمتی از سریال بازی تاج و تخت است. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی «هیروشیما» است. هیروشیما نخستین شهری است که توسط آمریکا به آن حمله اتمی شد. انسانهای دیوانه که قصد نابودی بشر را دارند به دنبال سلاحهای اتمی میروند. در توضیحات «انرژی هستهای» در ویکیپدیا بیان شده که پس از واقعه فوکوشیما آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصمیم گرفته است که ظرفیت تولید انرژی هستهای را تا سال ۲۰۳۵ به نصف کاهش دهد. واقعه فوکوشیما در اثر زلزله رخ داده است. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی «منم یه زلزله زدم» است. در مقاله به زلزله اشاره شده است. انرژی هستهای از اورانیوم ۲۳۵ تولید میشود. در توضیحات «انرژی هستهای» در ویکیپدیا بیان شده که اگر چه مقدار زباله رادیو اکتیوی تولید شده در نیروگاه تولید برق هستهای بسیار کم است اما بسیار ماده خطرناکی است و دفع آن نیز به شیوه صحیح و درست به مراتب از سوختهای دیگر پر هزینهتر میباشد. در شعر سایه گیسو رهی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی و میلی و در غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه برق و در ترکیبات ۱ میلی کلمات برق و خطرناک و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه ماده وجود دارد. باید به سمت انرژیهای پاک و بیخطر مانند انرژی خورشیدی رفت. رفتن به سمت این انرژیها سرمایه گذاری برای آیندگان و به نفع کل بشر است. در مقاله کلمات پاک و خورشید و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات پاک، خورشید و آیندگان ذکر شدهاند. دلیل اصلی نرفتن به سمت انرژیهای پاک ارزان بودن قیمت نفت است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه قیمت وجود دارد. باید طمع را کنار گذاشت و راه درست را انتخاب کرد. خداوند برای دوران گذر و سرعت گرفتن پیشرفت بشر نفت را قرار داده است. در قصیده ۱ میلی کلمه سرعت وجود دارد. در زمان کنونی بشر به پیشرفت کافی رسیده و میتواند مصرف نفت را کاهش دهد. افراد زیادی این مطالب را گفتهاند ولی مشکل اینجاست که عملی نشدهاند. باید این کارها را عملی کرد. در صفحه ۶۰ کتاب نشانهها که آدرس آن در ادامه مقاله قرار دارد خبری از سایت علمی بیگ بنگ با عنوان «ماده تاریک میتواند در ابعاد اضافی باشد» آمده که بیان میکند: «نظریهی این تیم، فیزیک مورد مطالعه در زمینهی شتاب دهندههای ذرات مانند “برخورد دهنده هادرونی بزرگ” را با فیزیک گرانش مرتبط میسازد. این بدان معناست که شتابدهندههای ذرهای قدرتمند مانند برخورد دهنده دایروی آینده در سرن که باید در سال ۲۰۳۵ شروع به کار کنند، میتوانند شواهدی از این ذرات ماده تاریک را بدست آورند. “کاچیاپاگلیا” گفت: «احتمالاً بهترین چیزی که ما داریم، برخورد دهندههای ذرات با دقت بالا در آینده است. این چیزی است که در حال حاضر مشغول بررسی آن هستیم.» در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه فیزیک و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه ماده و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه تاریک و در غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه شتاب و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات شتاب و بزرگ و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در باب ۱ انجیل برنابا و در آیههای ۱۳۹ و ۱۹۳ سوره شعراء و در آیه ۱۳۹ سوره صافات و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر و در برگهای ۱۹۳ و ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بزرگ و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات بزرگ، ذره و قدرت و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات ذرات و قدرت و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها کلمات ذره و قدرت و در باب ۱ انجیل مرقس و در مثنوی ۱ نسیمی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ میلی کلمه قدرت وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «راز بزرگ» است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات راز و بزرگ ذکر شدهاند. سرن در کشور سوئیس در مجاورت مرز فرانسه قرار دارد. در مقاله کلمات سوئیس و فرانسه و در منشور کوروش کلمه مرز و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی عبارت مرز کشور وجود دارد. در توضیحات سرن در ویکیپدیا بیان شده این آزمایشگاه به شکل دایره است. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در مثنوی ۱ نسیمی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه دایره وجود دارد. در خبری از سایت بیگبنگ که در صفحه ۶۰ کتاب نشانهها آمده بیان شده: « “کاچیاپاگلیا” افزود: «این پیشرفت عجیب بود. ما مجبور شدیم بررسیهای زیادی را انجام دهیم تا مطمئن شویم که نتیجه درست است، زیرا منجر به تغییر الگو میشود، طوری که گراویتونهای پرجرم را به عنوان داوطلب ماده تاریک در نظر میگیریم.» از آنجایی که گراویتونهای پرجرم در زیرِ مقیاس انرژی بوزون هیگز تشکیل میشوند، از عدم قطعیتهای مربوط به مقیاسهای انرژی بالاتر رها میشوند، که فیزیک ذرات کنونی آن را به خوبی توصیف نمیکند.» در توضیحات گراویتون در ویکیپدیا بیان شده که نظریه گراویتون در دهه 1930 میلادی مطرح شده است. اگر کلمه گراویتون را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در سوره انعام کلمات ماده، روشن، تاریک، هسته و قوی ذکر شدهاند. ماده روشن از طریق نیروی هستهای قوی ایجاد میشود. اگر عبارت «نیروی هستهای قوی» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. کوچکترین اجزای تشکیل دهنده جهان مادی ذرات بنیادی هستند. ذرات به یکدیگر میپیوندند و موج را ایجاد میکنند. در مقاله کلمه پیوند و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ نسیمی کلمات ذره و موج و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه ذره و در غزل ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده و رباعی ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱ یغمای جندقی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه موج و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه امواج وجود دارد. جیمز وودز صدا پیشگی فیلم موجسواری را انجام داده است. جهان مادی از ذرات، موج، ماده، انرژی و هوشمندی ساخته شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه هوشمندان وجود دارد. بعد از ذرات بنیادی و خارج از جهان مادی، فضای تهی و لامکان و لازمان قرار دارد. در غزل ۳۹۱ محتشم کاشانی و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها کلمه فضا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات فضا و تهی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه تهی وجود دارد. در مستندهای استاد محمد علی طاهری بیانگذار عرفان حلقه درباره فضا این موضوع بیان شده است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در برگ ۱۳۹ کتاب مکتوب کلمه استاد و در قصیده ۱ نسیمی و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه عرفان و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ مولانا و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در ترکیبات ۱ میلی و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در غزلهای ۱۹۳ و ۳۱۹ فروغی بسطامی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه حلقه وجود دارد. این مستندها در یوتیوب استاد طاهری که آدرس آن در ادامه مقاله آمده قابل مشاهده هستند. در ادامه مقاله بیان شده که در آیه نور منظور از نه شرقی و نه غربی لامکان است. شعر «شرقیها» سروده ویکتور هوگو است. صادق هدایت نویسنده داستان «نمایشگاه شرقی» است.
https://parsi.euronews.com/2024/10/17
https://bigbangpage.com/astronomy
https://www.bbc.com/persian/world/2014/10/141007_at_putin_hero
https://www.iranintl.com/202403131815
https://www.youtube.com/watch?v=FW43Ygfc1-c
https://parsi.euronews.com/2023/02/03/putins-threat-to-use-nuclear-weapons-in-the-ukraine-war
https://bigbangpage.com/astronomy
یوتیوب استاد محمد علی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه
https://www.youtube.com/c/MohammadAliTaheriOfficial
علی بن موسی الرضا
در قصیده ۱ نسیمی کلمه علی رضا وجود دارد. در توضیحات علی بن موسی الرضا در ویکیپدیا بیان شده: «شریف قرشی، روحانی شیعه، گزارشی را به نقل از عیون اخبار الرّضا نقل میکند که مسمومیتش با قرار دادنِ چندروزه سوزنهای زهرآلود در حبههای انگور بههمراه دانه کردن اناری با دست زهرآلودِ خادمی و آوردن آنها نزد علی بن موسی، انجام شدهاست.» در مثنوی ۱ نسیمی کلمات شریف و روحانیان و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه روحانی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات حبه و دانه و در مثنوی ۱ حافظ و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه دانه و در قصیده ۱ مجد همگر کلمه ناردان و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه سوزن و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سوزن و زهر و در مقاله کلمه زهر ذکر شده است. در مقاله بیان شده که آهنگهای حبه انگور و انار از آثار توماج صالحی هستند. در ترجیع بند ۱ میلی و در غزل ۳۱۹ فروغی بسطامی و در رباعی ۳۹۱ ابوسعید ابوالخیر کلمه آهنگ ذکر شده است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه مویز وجود دارد. مویز را از انگور درست میکنند. در غزل ۱ آشفته شیرازی به غوره یا انگور نرسیده اشاره شده است. در مقاله به شب یلدا و انار اشاره شده است. در مقاله بیان شده که آهنگ فال اثر توماج صالحی است. در توضیحات شب یلدا در ویکیپدیا بیان شده: «همدانیها فالی میگیرند با نام فال سوزن. در گلپایگان قدیم هم شب یلدا این رسم بود. همه دور تا دور اتاق مینشینند و پیرزنی بهطور پیاپی شعر میخواند. دختر بچهای پس از اتمام هر شعر بر یکپارچه نبریده و آب ندیده سوزن میزند و مهمانها بنا به ترتیبی که نشستهاند شعرهای پیرزن را فال خود میدانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آبوهوای آن منطقه است در این شب خورده میشود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مویز نیز خورده میشود که از معمولترین خوراکیهای موجود در این شهرستانهاست.» در مقاله کلمات سوزن، قدم، مهمان و مویز ذکر شدهاند. علی(ع) در هنگام نماز خواندن در شب قدر با ضربت شمشیر زهرآگین ابن ملجم مرادی به قتل و شهادت رسیده است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات مرتضا، نماز و شمشیر و زهر و در قصیده ۱ نسیمی کلمات علی و شهدا و در قصیده ۱ میلی کلمه شهیدان در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه شهادت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی، حیدر، قدر و زهر وجود دارد. در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی به علی(ع) و گل لاله و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ محتشم کاشانی و قصیدههای ۱ عراقی، حزین لاهیجی و مجد همگر به گل لاله اشاره شده است. گل لاله در ایران نماد شهادت است. «دو شمشیر» و «شیر و گل سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی به ذوالفقار شمشیر علی(ع) اشاره شده است. علی(ع) ملقب به شیر خداست. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی، حیدر، رستم، شیر و شجاعت و مرد و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات مرتضا، رستم، شیر، مرد، سرو و آزادگی و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری کلمات رستم و شیر خدا و در ترجیع بند ۱ مولانا عبارت شیر خدا و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمات رستم و شجاعت و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» عبارت شیر مردان و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات مرد و شجاع و در رباعی ۳۹۱ ابوسعید ابوالخیر و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه شیر و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات شیر و مرد و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات دلیر، مردانگی و مرد و در آیه ۱۳۹ سوره انعام و در بابها ۱۹۳ و ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ میلی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱۳۹ نسیمی و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها و در برگ ۱۹۳ کتاب الف و در آیههای ۳۱:۹ و ۳۱:۱۹ انجیل برنابا و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مرد وجود دارد. علی(ع)، رستم و شیر مظهر شجاعت، مردانگی و آزادگی هستند. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات شیر خدا و سرو و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه بیباک و در شعر ۱ در نیایش خداوند سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ حافظ و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در قصیدههای ۱ مجد همگر و میلی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در غزلهای ۱۳۹ و ۱۹۳ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه سرو و در ترکیبات ۱ میلی کلمات سرو و آزادگی ذکر شدهاند. درخت سرو نماد آزادگی است. افلاطون نوسینده کتابهای «مرد جدلی» و «عدالت» است. عدل علی(ع) مشهور است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی و عدل و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات مرتضا، عدل و معروف و در قصیده ۱ نسیمی کلمات علی و مشهور و در برگ ۱۳۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مشهور و در آیه ۱۹۳ سوره بقره کلمه عدالت و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه عادل و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه عدل وجود دارد. در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی به نصرة الدین علی بن هارون اشاره شده است. نصرة الدین علی بن هارون، علی بن هارون منجمی و علی(ع) همنام هستند. کتاب شهر رمضان اثر علی بن هارون منجمی است. درگذشت علی بن هارون منجمی در سال ۳۵۲ قمری است. در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. اگر عبارت «علی بن هارون منجمی» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در مقاله عدد ۵۴ ذکر شده است. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی شلاق است. مجازات شلاق در قرآن برای گذشتگان اعلام شده و در شرایط کنونی نباید اجرا شود. در خبر زیر از سایت دین آنلاین و با عنوان «اسلام و شلاق» بیان شده: « مدافعان مجازات با شلاق، به قرآن استناد میکنند(سورۀ نور، آیۀ ۲). بر پایۀ روایات نیز، مجازات بسیاری از جرمهای اخلاقی و اجتماعی، شلاق است. اما استناد به قرآن و روایات برای مجازات با تازیانه، موجّه نیست؛ زیرا در صدر اسلام، مجازاتهای جایگزین مانند زندان به شکل امروزین، ممکن و رایج نبود؛ هم به دلیل هزینههای آن، و هم به دلیل نفرت شدید اعراب از زندان و اسارت، و هم به دلیل نامعمول بودن حبس و زندان در آن روزگاران. بنابر روایات معتبر و متواتر، در صدر اسلام محلی به نام زندان وجود نداشت و اسیران را به طور موقت در مسجد یا خانههای مسلمانان حبس میکردند. همچنین تحمل شلاق برای مردم آن روزگار، آسانتر از تحمل حبس بود؛ درست بر عکس امروز. نخستین زندان در اسلام، در زمان خلافت امام علی(ع) و در کوفه ساخته شد؛ پیش از آن، رایجترین تنبیه و جریمه، شلاق بود(ر.ک: محمدحسین ساکت، نهاد دادرسی در اسلام).
باری؛ شلاق در آن روزگاران:
باصرفهترین مجازات بود؛
چندان رواج داشت که کرامت انسانی مجرم را نابود نمیکرد و چیزی بیش از تنبیه بدنی محسوب نمیشد؛ اما در زمانۀ ما، شلاق افزون بر مجازات بدنی، روح و روان مجرم را هم زخمی میکند و بازگشت او را به جامعه و زندگی آبرومندانه، تقریبا ناممکن میسازد.طرفداران شلاق میگویند: تازیانه، حکم قرآن و فرمان خدا است و به هیچ بها و بهانهای نباید از آن دست کشید. از این گروه باید پرسید: چرا تانک و هواپیما را میتوان جایگزین اسب و شتر کرد، اما زندان را نمیتوان جانشین شلاق کرد؟ مگر قرآن نفرموده است که برای جهاد در راه خدا اسبهای خود را آماده کنید(سورۀ انفال، آیۀ ۶۰)؟ اگر اسب، موضوعیّت ندارد و اکنون میتوان تانک و هواپیمای جنگی را مصداق «رباط الخیل = اسبهای آماده برای جنگ» دانست، چرا شلاق را از دست نیندازیم؟ اگر شتر را میتوان از قاموس دیه پاک کرد و جای آن را به پول رایج داد، چرا جای تازیانه را به جریمههای نقدی یا زندان ندهیم؟ آیا «سوگند به قلم» که در قرآن آمده است، خودکار و خودنویس و رواننویس و کیبورد را به حریم خود راه نمیدهد؟ مگر قلم در صدر اسلام، غیر از قلم پر بود؟ اگر قلم دیروز، کیبورد امروز است، چرا شلاق دیروز، جریمههای دیگر نباشد؟ چرا اکنون که شمشیر را کنار گذاشته و سراغ موشکهای بالستیک رفتهایم، تازیانه را هم کنار نمیگذاریم و از مجازاتهای معمول در دنیا استفاده نمیکنیم؟ اگر توانستهایم بردهداری را از صفحۀ روزگار براندازیم – بهرغم آنکه احکام شرعی برده و امه در متون دینی آمده است – چرا شلاق را نتوانیم؟ آیا وفاداری به قرآن، یعنی وفاداری به شلاق؟» در مقاله به آیه نور اشاره شده که در سوره نور قرار دارد. در این مطلب و در مقاله کلمات علی(ع)، قلم، اسب، شتر، شمشیر و تانک ذکر شدهاند. اگر عبارت «لغو مجازات شلاق» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱۹ میشود. در مقاله عدد ۱۹۱۹ ذکر شده است. در توضیحات سوره عادیات در ویکیپدیا بیان شده: «بیشتر مفسران اهل سنت از جمله ماتریدی که این سوره را مکی میدانند؛ به قول علی بن ابیطالب و عبدالله بن مسعود که منظور از عادیات را شتر و در مراسم حج گفتهاند، استناد کردهاند. ثعلبی با تصریح به مکی بودن، عادیات را به معنای اسبان جنگی نیز گزارش کردهاست اما هیچیک از آنها را مربوط به مدینه نمیداند و در پایان نیز به نقل از علی بن ابیطالب، ابن مسعود، محمد بن عمیر، محمد بن کعب و سدی عادیات را به معنای شتر عنوان کردهاست.» در مقاله کلمات حج و اسب و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه اشتر و در باب ۱ انجیل مرقس و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه شتر ذکر شده است. فولاد آلیاژ آهن است. آیه ۱ سوره عادیات و ترجمه فولادوند بیان میکند: «سوگند به ماديانهائى كه با همهمه تازانند و با سم[هاى] خود از سنگ آتش مىجهانند» در بیت ۱ غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی بیان شده:
عقل در میدان عشق آهسته میراند فرس *** وز سم آتش میجهاند توسن تند هوس
از برخورد نعل آهنی اسب به سنگ آتش یا جرقه ایجاد میشود. منظور از عادیات اسب است. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات اسب، آهن، آتش و جستجو و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلما نعل، آهنگ، سنگ و آتش و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات آهن، سنگ و جستن و در مقاله کلمه جستجو و در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر کلمه آهن وجود دارد. اگر عبارت «نعل کردن شتر» را در اینترنت جستجو کنیم اولین نتیجه ویدئو زیر با عنوان «ضرب المثل : شتر را می خواستند، نعل کنند، قورباغه پاشو بلند کرد.» است. مدت زمان این ویدئو ۱:۳۹ است. ویدئو زیر در سال ۱۴۰۲ خورشیدی در آپارات قرار داده شده است. پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی است. در سایت گنجور درباره میلی بیان شده: «دستِ آخر هم یکی از همان ممدوحان نورنگخان، از گماشتگانِ جلال الدین اکبرشاهِ گورکانی میلی را زهر خورانده است. همان زمان جسدِ او را به مشهد آوردهاند. گورِ او در «حدود صدمتری شمال شرقی ساختمان ایستگاه راه آهن مشهد» بوده است که در توسعه راهآهن مشهد تخریب شد.» در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر کلمات راه آهن و ریل قطار و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه راه آهن و در برگ ۳۱۹ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه مترو یا قطار وجود دارد. اگر عبارت «میلی زهر» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۰ میشود. در مقاله عدد ۵۰ ذکر شده است. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «پدرش کارگر راهآهن و مادرش خانهدار بود.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات پدر، کارگر، مادر و خانه ذکر شدهاند. در سایت گنجور درباره میلی بیان شده: «در سالهای اخیر نیز استاد فقید، محمد قهرمان اشعار او را جمعآوری و تصحیح کرد و همراه با شرححال وی با عنوان «دیوان میلی مشهدی (از گویندگان مکتب وقوع)» چاپ کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. در مقاله عدد ۴۰۵ و کلمات استاد، محمد و قهرمان ذکر شدهاند.
https://www.dinonline.com/6448
https://www.aparat.com/v/t593n77
یقین سقراط
در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ مجد همگر و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در برگهای ۱۳۹ و ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه کیمیا وجود دارد. در برگ ۱ کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئلیو و ساخت فرید سقراطی کلمه سقراطی ذکر شده است. سقراط استاد افلاطون بوده است. در مقاله کلمات استاد و افلاطون ذکر شدهاند. در مقاله کلمات آرامش، جام، زهر، قربانی و مرغ و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات جام، زهر، آرام، مرغ و شاگرد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات جام، آرام و مرغ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات جام، زهر و مرغ و شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمه مرغ یا ماکیان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات آرام و شاگرد و در بابهای ۱۳۹ و ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه شاگردان و در مثنوی ۱ حافظ و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱۳۹ میلی کلمه فراموش و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ شهریار کلمه فرامش وجود دارد. در توضیحات سقراط در ویکیپدیا بیان شده: «وقتی سقراط جام زهر را سر کشید، در آرامش تمام به یکی از شاگردانش (کریتون) گفت: «کریتون، ما به آسکِلِپیوس یک ماکیان بدهکاریم، قربانی را فراموش نکن.» این را گفت و چشمهایش را فروبست.» این رفتار سقراط نشانه یقین سقراط به زندگی بعد از مرگ است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و فرخی سیستانی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ مجد همگر و در غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون کلمه یقین و در منشور کوروش و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر و در برگهای ۳۱۹ و ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زندگی و در ترکیبات ۱ میلی و در برگهای ۱۳۹ و ۳۱۹ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و والکیریها و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمات زندگی و مرگ و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ میلی و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مرگ وجود دارد. اگر عبارت «یقین سقراط» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴۰ میشود. در مقاله عدد ۵۴۰ ذکر شده است. اگر جمله سقراط را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۲۵ میشود. اگر متن قصیده ۱ نسیمی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۰۱۵۳ میشود. در قصیده ۱ نسیمی کلمه یقین وجود دارد. در ابتدای مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. بین عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲، ۱۰۳۲۵ و ۲۱۰۱۵۳ چهار رقم مشترک هستند. در پست الهی که در ادامه مقاله آمده کلمه زهر وجود دارد. پست الهی قمشهای برای تاریخ ۲۴/۸/۱۴۰۲ است. مختصات ارتفاع صورت فلکی ماکیان ۴۲۱۰۴۸ است. ارقام عددهای ۲۴/۸/۱۴۰۲ و ۴۲۱۰۴۸ مشترک هستند. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «یکی از معانی که از این جمله برداشت شدهاست، این است که انسان هرگز نمیتواند چیزی را به یقین بداند. پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که اگر هیچ نمیتواند بداند، پس چگونه میداند که هیچ چیز نمیداند؟ برخی این تعبیر را تحت عنوان پارادوکس سقراط، نوعی پارادوکس دروغگو برشمردهاند. اما حالت دیگر این است که گفته شود منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمیتواند چیزی راجع به جهان خود را به یقین بداند، اما از احوال درونی خود به یقین میتواند معرفت یابد؛ پس میتواند بگوید که راجع به جهان به یقین چیزی نمیداند و تناقضی پیش نمیآید. همچنین میتواند به این منظور باشد که انسان هرچقدر هم که بداند باز هم چیزهایی هستند که هنوز کشف نشدهاند، و تعداد این چیزهای کشف نشده بسیار زیاد است؛ یعنی ما هرچقدر هم که بدانیم در مقابل چیزی که نمیدانیم بسیار بسیار ناچیز است.» منظور سقراط مورد سوم بوده است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «تعبیر دیگری که از سخن سقراط ممکن است، این است که منظور او این بوده که او علم ناچیزی دارد، آنقدر ناچیز که در برابر مجهولات او این علم صفر است. چنان که در شرح محاکمه سقراط آمده که سقراط میگوید که یکبار از معبد دلفی درباره داناترین افراد پرسیدهاند و پاسخ آمده که سقراط داناترین است. سقراط خود از این بابت مبهوت و متحیّر است؛ زیرا او میداند که دانشی ندارد؛ و خدا نیز ممکن نیست دروغ بگوید. او سرانجام به این نتیجه میرسد که «فقط خدا داناست.» با این حساب چرا خدا سقراط را داناترین آدمیان دانستهاست؟ سقراط پاسخ میدهد که منظور خدا شخص سقراط نیست، بلکه خدا نام سقراط را برای مثال به کار بردهاست؛ مانند اینکه بگوید «کسی داناست که مانند سقراط بداند که داناییاش هیچ ارزشی ندارد.»» در مقاله آیه نور آمده که بیان میکند خدا به همه چیز داناست. منظور سقراط این بوده که دانایی ارزشمند است؛ اما دانایی بشر در برابر دانایی بینهایت خداوند نزدیک به صفر است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا ابیات زیر از خیام آمده که بیانگر این موضوع هستند. در مقاله به خیام اشاره شده است. در توضیحات سقراط در ویکیپدیا عکس مجسمه سقراط آمده است. دماغ مجسمه سقراط شکسته است. در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه بیدماغی در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه دماغ وجود دارد.
هرگز دل من ز علم محروم نشد *** کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتادو دو سال فکر کردم شب و روز *** معلومم شد که هیچ معلوم نشد
ون گوگ با مرام
در توضیحات ونسان ون گوگ در ویکیپدیا و بخش «تردید در خودکشی» بیان شده: «بر پایه باور بیشتر مردم، وی خودکشی کرده است؛ ولی بر پایه برخی گفتهها، مرگ وی در اثر شلیک گلوله از یک تفنگ معیوب توسط دو نوجوان مست صورت گرفته است و وی بعداً تصمیم گرفت که برای حفاظت از آنها، مسئولیت واقعه را بر عهده بگیرد. پژوهشگران معتقدند که گلوله با زاویه و نه بهطور مستقیم به قسمت فوقانی شکم ون گوگ اصابت کرده است. در حالی که در صورت خودکشی انتظار میرود گلوله بهطور مستقیم به فرد اصابت کند.» در قصیده ۱ مجد همگر کلمه نوجوان و در ترکیبات ۱ میلی کلمات دو، نوجوان و مست و در قصیده ۱ حافظ کلمات نوجوان و تیر و در ترجیع بند ۱ مولانا و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در ترجیع بند ۱ میلی و در قصیده ۱ یغمای جندقی و در غزلهای ۱۳۹ میلی، فروغی بسطامی و جهان ملک خاتون و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۳۱۹ فروغی بسطامی کلمه مست و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات مست و شکم و در آیه ۱۳۹ سوره انعام کلمه شکم و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات مرگ و تیر و در قصیده ۱ میلی و در غزلهای ۱۳۹ فروغی بسطامی و جهان ملک خاتون کلمه تیر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات تیر و مستقیم و در مقاله کلمات تفنگ و مستقیم و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه انتظار و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مسئولیت و در آیه ۱۳۹ سوره بقره کلمه مسئول و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات مست و واقعه و در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه واقعه وجود دارد. در آیه ۲۱۳:۲ قرآن (سوره بقره) کلمه مستقیم ذکر شده است. ونگوگ متولد سال ۱۲۳۲ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۲۳۲ و ۲۱۳:۲ مشترک هستند. مطلبی که درباره ونسان ون گوگ از ویکیپدیا بیان گردید مربوط به خبر زیر از بیبیسی با عنوان «'دلیل مرگ ون گوگ خودکشی نبوده است'» است. خبر بیبیسی برای مهر سال ۱۳۹۰ خورشیدی است. در مقاله کلمه مهر و عدد ۱۳۹۰ ذکر شده است. در خبر بیبیسی به قتل غیر عمد ونسان ون گوگ اشاره شده است. در خبر بیبیسی عنوان «قتل غیر عمد؟» آمده است. اگر عبارت «قتل غیر عمد؟» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در ادامه مقاله درباره آیه ۵۴ سوره بقره یا گاو به قتل غیر عمد اشاره شده است. در خبر بیبیسی بیان شده: «استفن نایفه در ادامه این روایت را نقل می کند که: "دو پسر نوجوان که یکی از آنها لباس گاوچرانها را به تن کرده بود و تفنگی معیوب در دست داشت، به همراه ونسان در طول روز مشغول میگساری بودند". او می گوید با توجه به وجود یک تفنگ معیوب در دست دو پسر نوجوان که دوست دارند ادای گاوچرانها را دربیاورند و در نظر گرفتن این که احتمالا هر سه نفر هم مست بوده اند، سناریوی "قتل غیر عمد بسیار محتمل تر به نظر می رسد".» در این مطلب به گاو با بقره اشاره شده است. اگر عبارت «قتل غیر عمد ونسان ون گوگ» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۲۳ میشود. اگر عبارت «ون گوگ با مرام» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۰ میشود. در مقاله عدد ۵۰ ذکر شده است. در خبر بیبیسی بیان شده: « از سوی دیگر گرگوری وایت اسمیت، نویسنده دیگر زندگی نامه جدید ون گوگ می گوید نقاش مشهور "نیت خودکشی نداشته اما زمانی که با مرگ و یا خطر آن مواجه شد، خود را تسلیم مرگ کرد". او گفت که پذیرش مرگ توسط ون گوگ "حرکتی در جهت ابراز عشق به برادرش بود، برادری که او خود را سربارش احساس می کرد". به گفته این نویسنده، در آن زمان ون گوگ در فروش آثارش ناموفق بود و برادرش "تئو" معاش او را تامین می کرد.» در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱۳۹ میلی کلمه نامه و در مقاله کلمات زندگی، جدید، نقاشی، مشهور، نیت، مرگ، خطر، عشق و برادر ذکر شده است. در نقاشی زیر ونسان ون گوگ کلاه زرد رنگ دارد. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات کُله و زرد و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمه کلاه و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در ترجیع بند ۱ میلی و در غزل ۱۳۹ نسیمی کلمه زرد وجود دارد. در نقاشی زیر ونسان ون گوگ ریش دارد. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه ریش وجود دارد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه سماک وجود دارد. مهران سماک شهروند ایرانی ساکن بندر انزلی بود که در حال شادمانی برای باخت تیم ایران در جام جهانی فوتبال در میانه خیزش سراسری، در بندر انزلی با شلیک مستقیم تیر به سر توسط فرمانده انتظامی به قتل رسید. در مقاله به تیر مستقیم اشاره است. در توضیحات گاهشماری سنتی برمهای ویکیپدیا بیان شده: «گاهشماری باستانی برمهای، گاهشماری ساخته شده بر پایه گاهشماری ماه وخورشیدی است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سماک، ماه و آفتاب ذکر شدهاند. مهران سماک متولد سال ۱۳۵۷ در گاهشمار برمهای است. در آیه ۱۷:۳۵ قرآن (سوره اسراء) کلمه مستقیم وجود دارد. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۷:۳۵ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۴۵ و ۱۵۳۴ مشترک هستند. در توضیحات سال ۱۳۴۵ خورشیدی در ویکیپدیا، اولین رویداد مربوط به آغاز جام جهانی در انگلستان است. در توضیحات بندر انزلی در ویکیپدیا بیان شده: «بندر اَنزَلی (تلفظⓘ) (به گیلکی: انزلی) که تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، بندر پهلوی نامیده میشد، یکی از مهمترین شهرهای گردشگری، از مراکز مهم اقتصادی و یکی از قطبهای ورزشی در ایران است، و مرکز شهرستان انزلی محسوب میشود.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۴۵۳ میشود. بین عددهای ۱۳۴۵، ۱۵۳۴ و ۱۰۴۵۳ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه به تیر خلاص زدن به جمجمه یا مغز هویدا در فتنه ۱۳۵۷ خمینی اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده مهران سماک به همراه نامزدش، سوار بر خودرو شخصی خود در محله چراغبرق بندر انزلی بود که در شب حذف ایران از مسابقات جام جهانی فوتبال مورد هدف شلیک مأموران امنیتی قرار گرفت و پس از رساندن وی به بیمارستان، جان خود را از دست داد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سماک، همره، نامزد و چراغ و در آیه نور و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه چراغ و در مقاله کلمه برق و در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه اتومبیل ذکر شده است. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکیپدیا عکس ایشان درون خودرو پیکان آمده است. در توضیحات مهران سماک در ویکیپدیا بیان شده: «سعید عزتاللهی بازیکن تیم ملی فوتبال ایران که با سماک در دوران کودکی هم تیمی بوده، در اینستاگرام ابراز همدردی کرد.» سعید عزتاللهی متولد سال ۱۳۷۵ خورشیدی است. در توضیحات مهران سماک در ویکیپدیا بیان شده: «باشگاه فوتبال سپیدرود رشت در یک پیام اینستاگرامی در واکنش به کشته شدن سماک به باشگاه ملوان بندرانزلی پیامی نوشت به این معنا: «برادر برادر ماست. ما با شما همدردیم.»» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۹۱ میشود. در مقاله کلمات فوتبال، پیام و برادر ذکر شدهاند. در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی به ناصرالدین شاه اشاره شده است. در توضیحات بندر انزلی در ویکیپدیا به نقل از ناصرالدین شاه بیان شده: «در هیچکجای اروپا چنین منظره زیبایی را ندیدهام». بندر انزلی در کنار دریای خزر است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سماک و خزر ذکر شدهاند.
https://www.bbc.com/persian/arts/2011/10/111017_l34_vangogh_biograpghy_suicide
موسی(ع) با عصایش دریای سرخ را می شکافد
اگر عبارت «موسی(ع) با عصایش دریای سرخ را می شکافد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۴۰۱ میشود. در ادامه مقاله پستی از الهی قمشهای برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده که درباره آن به موسی(ع) و عصایش اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۴۰۲ و ۲۴۰۱ مشترک هستند. در مثنوی ۱ نسیمی بیان شده:
خضر بیان موسی دریا شکاف *** واسطه دوده عبد مناف
در باب ۱ انجیل مرقس کلمات موسی و دریا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات عصا، دریا و سرخ و در ادامه مقاله کلمات عصای موسی و اشتباه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه نیل ذکر شده است. موسی(ع) با عصایش دریای سرخ را شکافته است. شکافتن رود نیل اشتباه است. آب دریا شور است. در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات دریا و شور و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات بحر و نمک و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۱۹۳ میلی کلمه نمک و در رباعی ۱۳۹ خیام کلمه شورستان وجود دارد. در ویدئو زیر با عنوان «اثبات معجزه شکافتن دریا و عبور حضرت موسی. محقق موریس بوکای» بیان شده که موریس بوکای در مومیایی فرعون (رامسس دوم) نمک کشف کرده است. این نشان میدهد فرعون در دریای سرخ غرق شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات بحر، غرق و نمک و در باب ۱۱۹ انجیل برنابا عبارت «نمک جسد» وجود دارد. موریس بوکای متولد ۱۹ ژوئیه است. ارقام اعداد ۱۱۹ و ۱۹ مشترک هستند. موریس بوکای متولد ۲۸/۴ سال ۱۲۹۹ میلادی است. در ادامه مقاله به آیه ۲۴۸ سوره بقره اشاره شده است. ارقام عددهای ۲۴۸ و ۲۸/۴ مشترک هستند. سوره صاد ۲۹۹۱ حرف دارد. در سوره صاد به فرعون اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۲۹۹ و ۲۹۹۱ مشترک هستند. موریس بوکای متولد فرانسه است. در مقاله به فرانسه اشاره شده است. در ویدئو زیر بیان شده که مومیایی رامسس دوم نسبت به مومیاییهای دیگر سالمتر مانده است. در باب ۱۱۹ انجیل برنابا به حفظ جسد و در آیه ۱۱:۹ انجیل برنابا به جسد اشاره شده است. احتمالا نمک باعث شده که این مومیایی سالمتر بماند. در ویدئو زیر بیان شده که چرخ یکی از ارابههای لشکر فرعون که پیدا شده از جنس طلا است. در باب ۱۱۹ انجیل برنابا و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها کلمه طلا وجود دارد. در توضیحات رامسس دوم در ویکیپدیا بیان شده: «در سپتامبر ۱۹۷۶ و در فرودگاه پاری – لو بورژه، جسد مومیاییشده رامسس دوم با تشریفات کامل نظامی، همچون تشریفات مرسوم برای پادشاهان و افراد برجسته مورد استقبال قرار گرفت و سپس به لابراتوار مییوزهدولوهم منتقل گردید.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۵۴ میشود. در مقاله عددهای ۴۵۵۵ و ۵۴۵۵ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۷۶ و ۶۷۹۱ مشترکند. در سوره اسراء کلمات فرعون، کامل و نظام ذکر شدهاند. در ترجیع بند ۱ خاقانی عبارت عبارت جزر و مد و در مقاله کلمه شتاب ذکر شده است. جزر و مد دریا در اثر شتاب جاذبه ماه است. احتمالا معجزه شکافتن دریای سرخ با تغییر شتاب جاذبه صورت گرفته است. اگر عبارت «شکافتن دریای سرخ تغییر شتاب» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹ میشود. اگر عبارت «معجزه شکافتن دریای سرخ تغییر شتاب» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱ میشود. در خبر زیر از رادیو زمانه و نوشته اکبر گنجی بیان شده: «شکافتن دریا از طریق معجزهی خداوند، یکی دیگر از مصادیق تعارض علم و دین است که هیچ مورخ مستقلی هم وقوع آن را تأیید نکرده است.» مطلب این بخش به صورت علمی نشان میدهد که گفته قرآن صحیح است. در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی بیان شده:
شود زآب جودت چو فرعون غرقه *** برآید گر از خاک مخزون قارون
https://www.aparat.com/v/e22xe8k
https://zamaaneh.com/idea/2009/01/post_472.html
موسی(ع) و گوساله سامری
در آیههای ۱۹:۱۱ و ۱۹:۱ کتاب مقدس اول پادشاهان و در آیه ۹:۱۱ انجیل مرقس کلمه ایلیا وجود دارد. در ادامه مقاله عددهای ۱۱:۱۹ و ۱۹۱ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۹:۱، ۹:۱۱، ۱۱:۱۹ و ۱۹:۱۱ مشترک هستند. در آیههای ۱۸:۱۱ و ۱۸:۱ کتاب مقدس اول پادشاهان کلمه ایلیا وجود دارد. در ادامه مقاله عددهای ۱۱:۱۸ و ۱۸۱ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۸:۱، ۱۱:۱۸ و ۱۸:۱۱ مشترک هستند. آیه ۸۵ سوره انعام به الیاس(ع) اشاره میکند. در ویکیپدیا بیان شده که الیاس(ع) از خداوند برای ۴۵۰ کاهنان بعل درخواست عذاب کرد و خداوند عذاب نازل کرد. در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور و در ترکیبات ۱ میلی کلمه عذاب وجود دارد. در ماجرای الیاس(ع) و کاهنان بعل و در سوره انعام به گاو اشاره شده است. بین عددهای ۴۵۰ و ۵۴ دو رقم مشترک هستند. آیه ۵۴ سوره بقره یا گاو بیان میکند: «و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم كرديد پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و [خطاكاران] خودتان را به قتل برسانيد كه اين [كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذيرفت كه او توبه پذير مهربان است» آیه ۵۴ سوره بقره به ماجرای گاو سامری اشاره میکند. اگر عبارت «موسی(ع) و گوساله سامری» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. در قصیده ۱ میلی کلمه گاو وجود دارد. در ماجرای گاو سامری خطای موسی(ع) این بوده که خودش گاو پرستان را مجازات کرده است. ایمان و کفر، عقیده، باور و دین جزء حق الله هستند. در سوره بقره کلمات ایمان، کفر، عقیده، باور، دین، حق و الله و در سوره انعام کلمات ایمان، کفر، عقیده، دین، حق و الله و در آیه ۱۳۹ سورههای شعراء، آل عمران و بقره و در آیه ۱۹۳ سوره آل عمران و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه ایمان و در قصیده ۱عراقی کلمات ایمان و کافر و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در آیه ۱۳۹ سوره زنان کلمه کافر و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمه کفر وجود دارد. سوره کافرون سوره ۱۰۹ قرآن است. در مقاله عدد ۱۹۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۹ و ۱۹۰ مشترک هستند. آیه ۱ سوره کافرون و ترجمههای انصاریان و مکارم شیرازی بیان می کند: «بگو: اي كافران!» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۹۱ میشود. در آیات بعدی سوره کافرون ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «من آن بتان را که شما به خدایی میپرستید هرگز نمیپرستم.»«و شما هم آن خدای یکتایی را که من پرستش میکنم پرستش نمیکنید.»«نه من هرگز خدایان باطل شما را عبادت میکنم.»«و نه شما یکتا خدای معبود مرا عبادت خواهید کرد.»«پس اینک دین (شرک و جهل) شما برای شما باشد و دین (توحید و خدا پرستی) من هم برای من (تا روزی که به امر حق شما را از شرک برگردانم و به راه توحید خدا و خدا پرستی هدایت کنم).» اگر این آیات را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۱۲۹۷ و ۹۰۱ میشود. ارقام عددهای ۱۰۹ و ۹۰۱ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۲۹۷ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات عقیده، دین، ایمان، کفر، حق و الله ذکر شدهاند. در سوره کافرون و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «آنچه را شما ميپرستيد من نميپرستم.»«و نه شما آنچه را من پرستش ميكنم ميپرستيد.»«و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده ايد ميپرستم»«و نه شما آنچه را كه من ميپرستم عبادت ميكنيد.»«(حال كه چنين است) آئين شما براي خودتان و آئين من براي خودم!» اگر این آیات را به عدد ابجد کبیر تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۱۳۲۵۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۳۵۲۱ و ۱۳۲۵۵ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات باور، دین، ایمان، کفر، حق و الله ذکر شدهاند. خداوند خودش با کسانی که در حقش ظلم میکنند برخورد میکند. ما در جایگاهی نیستیم که در مورد حق الله در آزادی دیگران دخالت کنیم. تنها در صورتی که به خود ما و به دیگران و جهان هستی ظلم شود میتوانیم در محدوده آزادی دیگران دخالت کنیم. محدوده دخالت ما در آزادی دیگران در مورد حق الناس است. در سورههای بقره و انعام کلمات آزادی، حق و الناس ذکر شدهاند. در ماجرای گاو سامری موسی(ع) فرمان قتل را به دلیل عقیده، باور و دین داده است. در سوره بقره کلمات موسی، فرمان، قتل، عقیده، باور و دین و سوره انعام کلمات موسی، فرمان، قتل، عقیده و دین و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات فرمان و دین ذکر شدهاند. موسی(ع) نمیدانسته که فرمانش خطا و اشتباه است و قتل عمد مرتکب نشده است. در سوره بقره کلمات موسی، نمیدانستید، فرمان، خطا، اشتباه، قتل، عمد، مرتکب و نشده است و در سوره انعام کلمات موسی، نمیدانستید، فرمان، خطا، اشتباه، قتل، مرتکب و نشده است و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات موسی و فرمان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات فرمان و خطا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ شهریار و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اشتباه وجود دارد. در سوره کهف به کشتن یک جوان توسط خضر(ع) به دلیل عقیده، باور و دین اشاره شده است. خضر(ع) نیز خطا و اشتباه کرده است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ حافظ و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه خضر و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات خضر و موسی و در قصیده ۱ نسیمی کلمات خضر، موسی و خطا و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خضر و خطا و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه جوان و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه شباب یا جوان وجود دارد. در سوره کهف به همراهی موسی(ع) با خضر(ع) اشاره شده است. در قرآن داستان خضر(ع) بیان شده که مردم به خطای موسی(ع) پی ببرند. در قرآن داستان خضر(ع) بیان شده که مردم به خطای موسی(ع) پی ببرند. در سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «پس [هر دو] به راه افتادند تا [زمانی که] به نوجوانی برخوردند؛ پس [بنده ما] او را کشت. موسی گفت: آیا شخص بی گناهی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، کُشتی؟ به راستی که کاری بسیار ناپسند مرتکب شدی!» این آیه در قالب داستان خضر(ع) بیان شده تا مردم به خطای موسی(ع) پی ببرند. اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۱۳ میشود. در مقاله بیان شده که درگذشت صادق هدایت ۱۹/۱ در سال ۱۳۳۰ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۳۰ و ۱۰۳۱۳ مشترک هستند. در توضیحات «خضر در ادبیات» در سایت دانشنامه حوزوی ویکیفقه بیان شده: «برخی عوام در ایران بر این باورند که هرکس چهل بامداد پیاپی جلوی خانه خود را آب و جاروب کند، بامداد روز چهلم خضر از آنجا خواهد گذشت و میتواند حاجات خود را از او بخواهد،» در سایت دانشنامه حوزوی ویکیفقه این مطلب را به منبع ۱۱۹ ارجاع داده است. ارقام عددهای ۱۱۹ و ۱۹/۱ مشترک هستند. منبع ۱۱۹ «صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران» است. اگر عبارت «خضر در ادبیات» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۰ میشود. در مقاله عدد ۵۰ ذکر شده است. در سوره کهف و ترجمه فولادوند بیان شده: «پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آيا شخص بى گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۶۲ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۹۱۶۲ مشترک هستند. در خبر بالا از رادیو زمانه بعد از موردی با عنوان «کشتن همدیگر» که درباره ماجرای موسی(ع) و گاو سامری است به موردی با عنوان «کشتن نوجوان به احتمال کفر آینده» اشاره شده که درباره کشتن یک جوان توسط خضر(ع) به دلیل عقیده، باور و دین است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در باب ۱ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمه پست و در سورههای بقره و انعام و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل، مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در غزل ۵۸ همام تبریزی و در آیه ۱۹۳ سوره بقره و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه الهی وجود دارد. در پست زیر از الهی قمشهای به شکسیپر اشاره شده است. کمدی اشتباهات نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است. فرمان ششم لوحهای ده فرمان این است که قتل نکن. در سوره بقره کلمات ده، فرمان، قتل و نکن و در سوره انعام کلمات لوح، ده، فرمان، قتل و نکن و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات ده و الواح و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه لوح و در غزل ۱ ابن یمین کلمه فرمان و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات لوح و موسی وجود دارند. در این ماجرا لوحهای ده فرمان به تازگی به موسی(ع) در کوه طور نازل شدهاند. در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی به کوه طور اشاره شده است. خشم و غضب موسی(ع) باعث شده که به فرمانهای خداوند توجه نکند. در سوره بقره کلمات خشم، غضب، موسی، فرمان، خداوند، توجه و نکند و در سوره انعام کلمات موسی، فرمان، خداوند، توجه و نکند و در قصیده ۱ نسیمی کلمات موسی و توجه و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمات موسی و خشم و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمات فرمان، غضب و خطا و در برگ ۳۱۹ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و زهیر و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه توجه وجود دارد. تابوت عهد به عهد و پیمان موسی(ع) با خداوند در مورد حفظ آرامش و خشمگین نشدن اشاره میکند. در سوره انعام کلمات عهد و آرامش و در منشور کوروش کلمات آرامش و خشمگین وجود دارند. آیه ۲۴۸ سوره بقره یا گاو و ترجمه فولادوند بیان میکند: «و پيامبرشان بديشان گفت در حقيقت نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و بازمانده اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن] بر جاى نهاده اند در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى كنند به سوى شما خواهد آمد مسلما اگر مؤمن باشيد براى شما در اين [رويداد] نشانه اى است.» آیه ۲۴۸ سوره بقره و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «پیغمبرشان به آنها گفت که نشانه پادشاهی او این است که تابوتی که در آن سکینه خدا و الواح بازمانده از خانواده موسی و هارون است و فرشتگانش به دوش برند برای شما میآید، که در آن برای شما حجتی است روشن اگر اهل ایمان باشید.» سوره نبأ ۸۲۴ حرف دارد. در سوره نبأ کلمه آرامش وجود دارد. در آیه ۱:۳۹ کتاب مقدس دوم تواریخ کلمات گاو و صندوق پیمان و در آیه ۳۱:۹ کتاب مقدس تثنیه عبارت صندوق عهد و در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی، حزین لاهیجی و میلی و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عهد و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات عهد و خشم و در مطالب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی در سایت گنجور کلمه آرامش و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و فرخی سیستانی و در برگهای ۱۳۹ و ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در آیه ۹۱:۱۳ انجیل برنابا کلمه آرام و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات آرام و سکینه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات موسی، آرام، تاج و تخت ذکر شدهاند. «درست پیمان» و «پیمانشکن» عنوانهای قسمتهای از سریال بازی تاج و تخت هستند. موسی(ع) توبه کرده و عهد و پیمان بسته آرامشش را حفظ کند و خشمگین نشود. در سورههای بقره و انعام کلمات موسی، عهد و توبه و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات توبه و آرام و در قصیده ۱ میلی کلمات عهد و توبه و در غزل ۱ ابن یمین و در غزل ۲۸۴ صنایع الکمال و حضریات خواجوی کرمانی کلمه پیمان وجود دارد. در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر کلمه ژرف ذکر شده است. میانگین ژرفای اقیانوس آرام ۴۲۸۰ متر است. تفاوت ۲۴۸ و ۴۲۸۰ رقم صفر است. بیشترین ژرفای اقیانوس آرام ۱۰۹۱۱ متر است. تفاوت عددهای ۱۱:۱۹ و ۱۰۹۱۱ رقم صفر است. مختصات شمالی اقیانوس آرام صفر است. در باب ۱۱۹ انجیل برنابا کلمات توبه، خطا، خشم، غضب و شرمندگی و در باب ۱۹۱ انجیل برنابا کلمات موسی و خطا و در باب ۱۹۰ انجیل برنابا کلمه غضب وجود دارد. ارقام اعداد ۱۹۰ و ۱۰۹۱۱ و ارقام اعداد ۱۱۹، ۱۹۱ و ۱۱:۱۹ مشترک هستند. صادق هدایت بیان کرده «به طور مبهمی آرزوی زمین لرزه یا یک صاعقه آسمانی میکردم برای این که بتوانم مجددا در دنیای آرام و روشنی به دنیا بیایم!» در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلماتت آرزو، زلزله، آرام و روشن و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در قصیده ۱ عراقی و در ترکیبات ۱ میلی و در غزلهای ۱۳۹ و ۱۹۳ میلی کلمه آرزو و در سوره انعام و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ میلی کلمه صاعقه وجود دارد. در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مکاشفات وجود دارد. آیه ۱۱:۱۹ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا بیان میکند: «نگاه معبد در آسمان گشوده شد و صندوقی که عهدنامه خدا در آن بود، ظاهر گشت. سپس رعد و برق شد و آسمان غرید و تگرگ و زلزله پدید آمد.» آیه ۱۱:۱۸ کتاب مقدس مکاشفه بیان میکند: «قومها بر تو خشمناک بودند، اما اکنون تویی که باید بر آنان خشمناک شوی. اینک وقت آن است که مردگان را داوری نمایی و به خدمتگزارانت یعنی پیامبران، ایمانداران و کسانی که به نام تو احترام میگذارند، از کوچک و بزرگ پاداش دهی. اینک وقت آن است که همه کسانی را که دنیا را به نابودی کشاندهاند، نابود سازی.»» در آیه ۱۱:۱۹ کتاب مقدس مکاشفه به عهد با خداوند و رعد و در آیه ۱۱:۱۸ کتاب مقدس مکاشفه و در باب ۱۸۱ انجیل برنابا به خشم اشاره شده است. اگر آیه ۲۴۸ سوره بقره و ترجمه فولادوند را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۸۱۱ میشود. ارقام عددهای ۱۱:۱۸، ۸۱۱ و ۱۸۱ مشترک هستند. رعد نمادی از خشم است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه رعد و در سوره انعام کلمه صاعقه یا رعد و در سوره بقره و در پست زیر از الهی قمشهای کلمات رعد و خشم وجود دارند. پست الهی قمشهای برای تاریخ ۲۴/۸ است. ارقام عددهای ۲۴۸ و ۲۴/۸ مشترک هستند. در توضیحات سوره رعد در ویکیپدیا و در سورههای بقره و انعام به وفای به عهد اشاره شده است. نقاشی «گندم زیر رعد و برق» اثر ونسان ون گوگ است. در مقاله خبری از روزنامه اعتماد با عنوان خوشههای خشم آمده که بیان می کند: «آنچه جان اشتاينبك با الهام از سرود نبرد جمهوري و مكاشفه يوحنا با لحني شاعرانه و تاثيرگذار به رخ جامعه امريكايي كشيد، امروز در كاليفرنيا و لسآنجلس به طرزي جهنمي و آخرالزماني پنجه بر چهره امريكاييان كشيده است.» در ماجرای آتشسوزی کالیفرنیا نیز خداوند خودش با ظالمان برخورد کرده است. سوره توبه ۱۱۴۲۸ حرف دارد. در عدد ۱۱۴۲۸ ارقام ۴۲۸ و ۱۱ وجود دارند. در آیه ۱۱ سوره توبه کلمات پیمان و توبه ذکر شدهاند. در باب ۱ انجیل مرقس و در آیه ۵۴ سوره بقره کلمات موسی و توبه وجود دارند. منظور آیه ۵۴ سوره توبه این است که موسی(ع) به نقل از خودش بیان کرده که توبه پذیرفت شده است. این نظر و وحی خداوند نبوده است. آیه ۱۱۹ سوره آلعمران بیان میکند: «شما كساني هستيد كه آنها را دوست ميداريد، اما آنها شما را دوست ندارند، در حالي كه شما به همه كتابهاي آسماني ايمان داريد (اما آنها به كتاب آسماني شما ايمان ندارند) و هنگامي كه شما را ملاقات ميكنند (به دروغ) ميگويند ايمان آورده ايم، اما هنگامي كه تنها ميشوند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را به دندان ميگزند، بگو: بميريد با همين خشمي كه داريد، خدا از (اسرار) درون سينه ها آگاه است.» این آیه خشم بیایمانان نسبت به مردم با ایمان را بیان میکند. در ماجرای گاو سامری موسی(ع) به دلیل ایمان نیاوردن مردم خشمگین شده است. اگر متن عربی آیه ۱۱۹ سوره آل عمران را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۲۴۸ میشود. ارقام عددهای ۱۱۴۲۸ و ۱۲۲۴۸ مشترک هستند در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. آیه ۴۵ سوره شعراء و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «در آن حال موسی عصای خود را بیفکند که ناگاه (اژدهایی عظیم شد و) همه وسایل سحر انگیزی ساحران را به کام فرو میبرد.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۲۸ میشود. در مقاله عدد ۲۴۸ ذکر شده است. اژدها نیز نماد خشم است. خداوند با این معجزه میخواسته که به موسی(ع) بگوید اگر خشمت را کنترل کنی عصای دستت می شود. اگر عبارت «اگر خشمت را کنترل کنی عصای دستت می شود.» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۹۳۷ میشود. در مقاله عدد ۳۳۹۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۳۹۷ و ۳۹۳۷ مشترک هستند. این معجزه قدرت و توانایی نیز بوده که به موسی(ع) در انجام ماموریتش کمک میکرده است. در پست زیر از الهی قمشهای عکس اژدهای شرمسار آمده است. در رباعی ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۱ میلی کلمه اژدها و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات اژدها و شرم و در قصیده و ترجیع بند ۱ میلی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۹ میلی و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه شرم و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه شرمسار وجود دارد. در بیت ۵۸ شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات عصای موسی و اژدها ذکر شدهاند. در قسمت ۵ فصل ۸ سریال بازی تاج و تخت دنریس تارگرین مغلوب خشم خود شده و با اژدهایش به شهر حمله میکند و سربازان و شهروندان را به آتش میکشد. عددهای ۵ و ۸ در کنار یکدیگر عدد ۸۵ را ایجاد میکنند. ارقام عددهای ۵۸ و ۸۵ مشترک هستند. عنوان قسمت ۵ فصل ۸ سریال بازی تاج و تخت ناقوسها است. در غزل ۲۸۴ صنایع الکمال و حضریات خواجوی کرمانی کلمه ناقوس وجود دارد. ارقام عددهای ۲۴۸، ۲۸۴ و ۲۴/۸ مشترک هستند. صدای ناقوس آرامش بخش است. در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه تصادف و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی کلمه سایت و در قصیده ۱ مجد همگر کلمه سیمین و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات سیمین و پروین و در قصیده ۱ نسیمی کلمه اعتصام وجود دارد. در بیت تصادفی زیر از سایت سیمین ساق و از پروین اعتصامی کلمات صاعقه یا رعد و اژدها ذکر شدهاند. بیت زیر ۱۱۹۹ بازدید دارد. ارقام اعداد ۱۱۱۹ و ۱۱۹۹ مشترک هستند. پروین اعتصامی متولد سال ۱۳۲۵ قمری است. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در شاهنامه فردوسی بیان شده که سام نریمان با گرز گاوسر اژدها را شکست میدهد. پیام این داستان کنترل خشم است. آیه ۱۱ هات ۹ (آیه ۹:۱۱) کتاب مقدس اوستا بیان میکند: «... که اژدهای شاخدار را بکشت؛ آن اسب اوبار مرد اوبار را، آن زهرآلود زرد رنگ را که زهر زردگونش به بلندای نیزهای روان بود. هنگام نیمروز، گرشاسب در آوندی آهنین بر پشت آن [اژدها] خوراک میپخت. آن تباهکار از گرما خوی ریزان ناگهان از زیر [آن آوند] آهنین فراز آمد و آب جوشان را بپراکند. گرشاسپ نریمان هراسان به کناری شتافت». در مقاله کلمات اسب و زرد ذکر شدهاند. در ابتدای مقاله ذکر شده که در توضیحات درفش شهباز به نقل از گزنفون، مورخ یونانی بیان شده: «درفش کوروش شاهینی بود زرین با بالهای گشاده که بر نیزه بلندی برافراشته بود. درفش پادشاهان ایران هنوز هم بدینگونه است.» در این مطلب نیز به نیزه بلند اشاره شده است. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «کوروش در نزد بابلیان، برگزیده مردوک، در نزد یهودیان، مسح شده خداوند بود و به نظر نمیرسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده باشند. هرودوت میگوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن میگفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمیکرد؛ در عین حال هرودوت وی را مردی زود خشم میداند.» در مقاله کلمات سخن، مهربان، ایران، نیک و یهودی و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات ماد و خشم و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه بیگانه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات پارسیان و فرض و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه فرض و در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه بابل و در منشور کوروش کلمات بابل و خشم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه خشم وجود دارد. «سفر بیگانه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. اشو نویسنده کتاب «بیگانه در زمین» است. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود؛ بلکه در ذهن مردم پارسی، او همان جایگاهی داشت که رمولوس و رموس برای رومیها و موسی برای بنی اسرائیل داشت. چگونگی تحویل کوروش نوزاد به چوپان و پرورش او، یادآور رها کردن موسی در نیزار در مصر و به زیر کشیدن پدربزرگ دیکتاتورش، توسط او (موسی) است که در متون افسانهای و اساطیری دیگر هم بازتاب یافته است.» در سوره توبه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه فتح و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات فتح و روم و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه روم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات فتوح و بزرگ و در مقاله کلمه بزرگ و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات بزرگ و پارس و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه ذهن و در برگ ۱۳۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات ذهن و مردم و در منشور کوروش کلمات بزرگ و شبان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات بزرگ، پارسی، روم، شبان و پروری و در قصیده ۱ حافظ کلمات مصر، روم و پرور و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها کلمه مصر و و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات بزرگ و نی و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه نی ذکر شده است. شعرهای «هنر پدر بزرگ بودن» و «افسانه قرون» سروده ویکتور هوگو هستند. ویکتور هوگو نویسنده رمان «فن پدربزرگی» است. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «پارسیها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودیها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش میدانستند.» در مثنوی ۱ نسیمی کلمه روحانیان و در منشور کوروش و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه بابل ذکر شده است. در سفر خروج تورات درباره نحوه ساخت تابوت عهد خداوند به موسی فرموده: «کروبیان با بالهایی گشاده، از بالا بر جایگاه کفّاره سایهگستر باشند، رویهایشان به سوی یکدیگر و نگاهشان به جانب جایگاه کفّاره باشد.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه کروبیان و در مقاله کلمات تابوت عهد، بال و سایه ذکر شدهاند. در آیه ۵:۸ کتاب مقدس دوم تواریخ و در آیه ۵:۸ کتاب مقدس اول سموئیل و در آیه ۸:۵ کتاب مقدس اول پادشاهان به صندوق عهد اشاره شده است. در مقاله عددهای ۵۸ و ۸۵ ذکر شدهاند. در آیههای ۵:۴ و ۴:۵ کتاب مقدس اول سموئیل و در آیه ۴:۵ کتاب مقدس اعداد و در آیه ۴:۵ کتاب مقدس یوشع به صندوق عهد اشاره شده است. در مقاله عددهای ۵۴ و ۴۵ ذکر شدهاند. در آیه ۸:۱۱ کتاب مقدس دوم تواریخ به صندوق عهد اشاره شده است. در مقاله عدد ۸۱۱ ذکر شده است. در آیه ۱۳:۱۲ کتاب مقدس اول تواریخ به صندوق عهد اشاره شده است. در مقاله عددهای ۱۲۳۲، ۲۱۲۳ و ۲۱۳:۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۱۵:۲۳ کتاب مقدس دوم تواریخ و در آیه ۳۱:۲۵ کتاب مقدس تثنیه به تابوت عهد اشاره شده است. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۵:۲۳، ۲۳:۵۱، ۳۱:۲۵ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. سریال بازی تاج و تخت با اقتباس از کتاب «ضیافتی برای کلاغها» ساخته شده است. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات تاج، تخت و ضیافت ذکر شدهاند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق، تاج، تخت و زاغ یا کلاغ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت، تاج، تخت و زاغ و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات تاج، تخت و زاغان و در مقاله کلمه پیر وجود دارد. صادق هدایت مترجم کتاب کلاغ پیر نوشته الکساندر لانژکیلاند است. در سایت کتابراه که آدرس آن در زیر آمده درباره کتاب کلاغ پیر بیان شده: «داستان از زبان یک کلاغ روایت میشود. او گرسنه است و به دنبال تکه غذایی میگردد که سالها پیش آن را در جایی پنهان کرده بود. در طی پروازش به سمت آن تکه گوشت، چیزهایی در شهر میبیند که باعث خشم او میشود. کلاغ پیر بهشدت از دست انسانها عصبانی میشود. چراکه سرزمینی که او در آن بود زمانی برای کلاغها و دیگر حیوانات ساخته شده بود و حالا انسانها آن را تصرف کرده بودند.» در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی مولانا و در باب ۱۱۹ انجیل برنابا کلمه گوشت و در باب ۱ انجیل برنابا کلمات گوشت و گرسنه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه گرسنه و در مقاله کلمه حیوانات وجود دارد. نقاشی «مزرعه گندم با کلاغها» اثر ونسان ون گوگ است. در قصیده ۱ حافظ کلمه اردوان وجود دارد. در توضیحات کلمه اردوان در لغتنامه دهخدا بیان شده: «اردوان. [ اَ دَ ] ( اِخ ) ارتبان . ارته پان. نام عده ای از ایرانیان باستان و از آن جمله پنج تن از شاهان اشکانی و نام پادشاهی بوده از نسل گشتاسب. ( برهان قاطع ). رجوع به اردوان اول ودوم و سوم و چهارم و پنجم و غیره شود. این نام مرکبست از ارته تقدس و درستکار و بان یا پان به معنی حافظ و حامی و نگهبان و اردوان به معنی نگهبان درستکاران است. در فرهنگ رشیدی آمده : ( ( معنی ترکیبی آن نگاهدارنده خشم ) ) است و آن صحیح نیست.» در این مطلب بیان شده که معنی کردن کلمه اردوان به نگاهدارنده خشم اشتباه است. در مقاله بیان شده که خشم موسی(ع) باعث شده که اشتباه کند. عنوان پست الهی قمشهای شکنج شرمساری است. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه شکنج و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه شکنجه و در مقاله کلمه شرمسار وجود دارد.
«شکنج شرمساری»
در ميان رنجها و شکنجهای روزگار هیچیک چون خشم و خروش و نهیب و پرخاشِ آن داور درون نیست که به تعبیر شکسپیر هزار زبان دارد و با هر زبان هزار ملامت میکند. و چه بسیار حکایت شده است که گنهکاری از هیبت شرم سر به زیر افکنده و دیگر هرگز سر بر نداشته است آه از هراس حمله این دادجو که هیچ گریز و گزیری از خشم روحفرسا و فریاد رعدآسای او نیست.
زیرا به تعبیر مولانا:
آنکه از غیری بود او را فرار چون از او ببرید گیرد او قرار
من که خصمم هم منم اندر گریز تا ابد کار من آمد خيز خيز
و شگفتا از آدمیان که روشن نیست به کدام گستاخی در پیش آن دادخواه شیر صولت خواهند ایستاد و کدام جوشن پولاد انسان را بر بیداد آن آتش جوشنده شکیبا خواهد کرد آنکس که سرب گداخته فراق در کام آن مادر شیرینکار میریزد یا بجای شهد مراحل فرهنگ زهر هلاهل در کام آن جوان نوخاسته روان میکند بیگمان در پیشگاه پر هراس و هیبت آن دادخواه در امان نخواهد بود بلکه آن دادجوی نگهبان بناگاه چون اژدهای دمان بر او خواهد تافت و مهر و نشان مهر و کین را بر پیشانی پریشان او نقش خواهد کرد تا هر کجا رود روادید ورود نيابد و مطرود عالمیان گردد و به تعبیر هوگو در بینوایان ترجمه مستعان "و اين است محو مشئوم يك موجود بشرى".
نوشته حسين الهى قمشهای 24/8/1402 تصویر اثر موریس اشر www.drelahighomshei.com
https://www.instagram.com/p/Czq1RytILjZ/
توضیحات سایت کتابراه درباره کتاب کلاغ پیر
https://www.ketabrah.ir//book/59091
زردشت(ع) و آزادی عقیده، باور و دین
در پست الهی قمشهای به رمان بینوایان اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات بینوایی، خیر و شر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات بینوایی، نیک و بد و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمات خوب و بد و نقد وجود دارند. در توضیحات رمان بینوایان در ویکیپدیا بیان شده: «در ابتدای بخش دوم با برخی موضوعات متفاوت مواجه میشویم بهطوری که گویی شروع یک کار متفاوت است. یک منتقد این نوع کار را «درواز روحانی» رمان مینامد، به این عنوان که رویارویی تناردیه و کلنل پون مرسی «شانس ترکیب و ضرورت» را نشان میدهد، که مواجهه خیر و شر داستان است. ارتداد یک موضوع ساختگی و تحریف دین است. زردشت(ع) آزادی و اختیار انسان در انتخاب بین خیر و شر را بیان کرده است. در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمات آزادی، خوب و بد و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات انتخاب، نیک و بد ذکر شدهاند. آزادی و اختیار انسان در انتخاب خیر و شر بیانگر آزادی و اختیار در عقیده، باور و دین است. در سوره بقره کلمات آزادی، اختیار، انتخاب، خیر، شر، عقیده، باور و دین و در سوره انعام کلمات آزادی، اختیار، انتخاب، خیر، شر، عقیده و دین و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات اختیار و دین و در آیه ۱۹۳ سوره بقره کلمات آزادی و دین و در برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه آزادی و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در آیه ۱۹:۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۹ کتابهای مکتوب و عطیه برتر کلمه اختیار و در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر کلمه انتخاب و در قصیده ۱ نسیمی کلمات مختار و دین ذکر شدهاند. اشو نویسنده کتاب «زردشت پیامبر خندان» است. رمان «مردی که میخندد» نوشته ویکتور هوگو است. شعر «ادیان و دین» سروده ویکتور هوگو است. افلاطون نوسینده کتاب «دینداری» است. اگر عبارت «زردشت(ع) و آزادی عقیده، باور و دین» را به عددهای ابجد صغیر و کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۲ و ۱۴۷۸ میشود. در مقاله بیان شده قانون اساسی سوئیس در ۲۹ مه ۱۸۷۴ تصویب شد. ارقام عددهای ۲۹ و ۹۲ و ارقام عددهای ۱۴۷۸ و ۱۸۷۴ مشترک هستند. در سوئیس عقیده، باور و دین آزاد است. آیه ۱۳۹ سوره بقره و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «(ای پیغمبر به اهل کتاب) بگو: در مورد خدا شما را با ما چه جای بحث و جدال است؟ در صورتی که او پروردگار ما و شماست و ما مسئول کار خود و شما مسئول کردار خویش هستید، و ماییم که او را از روی خلوص پرستش میکنیم.» این آیه نیز آزادی عقیده، باور و دین را بیان میکند. آیه ۱۹۳ سوره بقره و ترجمه انصاریان بیان میکند: «و با آنان بجنگید تا فتنه ای [چون شرک، بت پرستی و حاکمیّت کفّار] بر جای نماند و دین فقط ویژه خدا باشد. پس اگر بازایستند [به جنگ با آنان پایان دهید و از آن پس] تجاوزی جز بر ضد ستمکاران جایز نیست.» اگر خداوند میخواست که دین اجباری باشد در آیه ۱۹۳ سوره بقره نمیفرمود که اگر بازایستند به جنگ با آنان پایان دهید. اگر خدا میخواست دین اجباری باشد میفرمود که در هر صورت با آنان بجنگید تا فقط دین خدا باشد. منظور آیه ۱۹۳ سوره بقره این است که اگر ستمکاری به شما حمله کرد در راه خدا با آن بجنگید. آیه ۱۹۰ سوره بقره و ترجمه انصاریان بیان میکند: «و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند بجنگید، و [هنگام جنگ از حدود الهی] تجاوز نکنید، که خدا تجاوزکاران را دوست ندارد.» در مقاله به سوره زنان اشاره شده است. آیه ۹۱ سوره زنان و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «به زودي جمعيت ديگري را مييابيد كه ميخواهند هم از ناحيه شما در امان باشند، و هم از ناحيه قوم خودشان (كه مشركند، لذا در پيش شما ادعاي ايمان ميكنند ولي) هر زماني به سوي فتنه (و بت پرستي) باز گردند با سر در آن فرو ميروند!، اگر آنها از درگيري با شما كنار نرفتند و پيشنهاد صلح نكردند و دست از شما بر نداشتند، آنها را هر كجا يافتيد اسير كنيد، و (يا) به قتل برسانيد و آنها كساني هستند كه براي شما تسلط آشكاري نسبت به آنان قرار داده ايم.» آیه ۹۱ سوره زنان مشابه آیه ۱۹۰ سوره بقره است. بین عددهای ۹۱ و ۱۹۰ دو رقم مشترک هستند. اگر آیه ۱۹۰ سوره بقره و ترجمه انصاریان را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۸۷۱ میشود. در مقاله اعداد ۱۸۷۴ و ۴۱۷۸ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. اگر آیه ۱۹۳ سوره بقره و ترجمه انصاریان را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۱۹ میشود. در ادامه مقاله عدد ۹۱۱۹ ذکر شده است. آیه ۵۴ سوره اسراء و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «پروردگار شما ازنيات و اعمال) شما آگاهتر است اگر بخواهد (و شايسته ببيند) شما را مشمول رحمت خود ميكند و اگر بخواهد مجازات ميكند و ما تو را وكيل بر آنها نساخته ايم (كه ملزم باشي آنها اجبارا ايمان بياورند).» این آیه درباره عدم اجبار در دین است. در مقاله عدد ۴۵ و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه قاف ذکر شده است. آیه ۴۵ سوره قاف و ترجمه فولادوند بیان میکند: «ما به آنچه مى گويند داناتريم و تو به زور وادارنده آنان نيستى پس به [وسيله] قرآن هر كه را از تهديد [من] مى ترسد پند ده» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۹ میشود. آیه ۴۵ سوره قاف نیز عدم اجبار در دین را بیان میکند. در سوره شوری و ترجمه انصاریان بیان شده: «پس اگر [از دعوتت] روی برگردانند [اندوهگین مباش] ما تو را بر آنان نگهبان و مراقب نفرستاده ایم [تا آنان را به اجبار در دایره هدایت قرار دهی]، جز رساندن [پیام وحی] بر عهده تو نیست، و هنگامی که ما از سوی خود رحمتی [چون سلامت، امنیت و ثروت] به انسان بچشانیم، به آن سرمست و مغرور می شود، و اگر به سبب گناهانی که مرتکب شده اند آسیبی به آنان رسد [رحمت حق را فراموش می کنند]، بی تردید انسان بسیار ناسپاس است.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۶۹ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند.در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱میلی و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه مژده وجود دارد. در باب ۱ انجیل مرقس و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «مردم از طرز تعلیم او حیران ماندند، زیرا برخلاف علمای یهود، او با اقتدار و اختیار به آنها تعلیم میداد.» در باب ۱ انجیل مرقس نیز به اختیاری بودن دین اشاره شده است. مجازات ارتداد در کویت از دست دادن همسر و نرسیدن ارث به فرزند است. در غزل ۱۳۹ جهان ملک خاتون کلمه کویت و در مقاله کلمات همسر و فرزند و در آیه ۱۳۹ سوره انعام و در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر کلمه همسر و در ترکیبات ۱ میلی کلمه فرزند وجود دارد. «فرزندان» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در آیه ۱۹۳ سوره آل عمران کلمه توحید و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات دین و توحید و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات دین و مغان و در برگ ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مجوس وجود دارد. در قرآن تنها در سوره حج بعد از چند دین توحیدی کلمه مجوس آمده که به زردشتیان اشاره میکند. در غزل ۱ حافظ کلمه پیر مغان وجود دارد. اگر کلمه زردشت را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۱ میشود. در دوره اشکانی و ساسانی مغ برای موبدان زرتشتی به کار میرفت. اگر کلمه مغان را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۹۱ میشود. بین عددهای ۹۱۱ و ۱۰۹۱ سه رقم مشترک هستند. در توضیحات زردشت(ع) در ویکیپدیا بیان شده که زردشت(ع) در یک سرود مانوی به زبان پارتی رهایی بخش پارسا نامیده شده است. در مقاله کلمات سرود و زبان و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات زبان و پارسیان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه پارسایان وجود دارد. در برگهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۲۸۴ و ۴۲۸ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زردشت و در برگ ۴۸۲ تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات زردشت و تکامل وجود دارند. در توضیحات گاتاها در ویکیپدیا بیان شده: «جهان به نیکی آفریده شده است و رو به تکامل پیشروی میکند چنانکه آفریدگار آن اهورامزدا میخواهد.» زردشت(ع) به تکامل اشاره کرده است. نقاشی اهورامزدا اثر صادق هدایت است. در مقاله به آیه ۱۱ هات ۹ (آیه ۹:۱۱) کتاب مقدس اوستا اشاره شده است. اگر کلمه زردشت را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۱ میشود. اگر عبارت «زردشت فرگشت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱۱ میشود. در مقاله عدد ۱۱:۱۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۹۱۱، ۱۱:۱۹ و ۱۹۱۱ مشترک هستند. اگر عبارت «زردشت تکامل» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۰۲ میشود. در مقاله عدد ۱۴۰۲ ذکر شده است. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «وی معتقد است تئوری بیگبنگ درباره منشأ آفرینش و تئوری تکامل هیچ تضادی با تعالیم دینی ندارند و نباید خداوند را جادوگری ببینیم که با عصای جادوییاش میتواند دست به هر کاری بزند.» در مقاله کلمات بیگبنگ و عصا ذکر شدهاند. شعر «پاپ» سروده ویکتور هوگو است. پاپ فرانسیس متولد سال ۱۹۳۶ میلادی است. در مقاله به سال ۱۹۳۶ میلادی اشاره شده است. در توضیحات «فرگشت انسان» در ویکیپدیا و در بخش «جدا شدن دودمان انسان از سایر کپیهای بزرگ» به خط استوا اشاره شده است. انسانهای اولیه در نزدیکی خط استوا تکامل پیدا کردهاند. در قصیده ۱ نسیمی عبارت خط استسوا یا استوا و در مقاله کلمه آفریقا و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه عبور ذکر شده است. خط استوا از آفریقا عبور میکند. در توضیحات خط استوا در ویکیپدیا بیان شده که کره زمین، هر یک از این عرضها به فاصلههای برابر قرار گرفته و بهطور میانگین هر درجه آن معادل ۰۴۲/۱۱۱ کیلومتر محاسبه شده است. ارقام عددهای ۱۴۰۲ و ۰۴۲/۱۱۱ مشترک هستند. زمانی که تکامل جسم انسان به مرحله مشخصی رسیده کالبد ذهنی یا روح بر جسم یا مرکب سوار شده است. در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه کالبد و در قصیده ۱ حافظ کلمات کالبد، مرکب و جسم و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمه جسم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه مرکب و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه سوار وجود دارد. در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی در سایت گنجور درباره ترجیع بند ۱ خاقانی بیان شده: «بر مرکبی سنگین و ناشناخته سوار شود و آن را کنترل کند». انسان و میمون از یک موجود تکامل پیدا کردند و جد مشترک دارند. در ادامه مقاله خبری از خبرآنلاین با عنوان «ببینید | احمدی نژاد نانجیب بود و بر سر روحانیت کلاه گذاشت» آمده که در آن ویدئویی قرار دارد که بر اساس آن محمود احمدینژاد بیان کرده که تقلید کار میمون است. در مقاله به مکارم شیرازی اشاره شده که مرجع تقلید است. در توضیحات مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «او درباره تکامل گفت: «مسئله تکامل یا ثبوت انواع مسئلهای نیست که بتوان با آزمایش و دلایل حسّی و عقلی اثبات کرد چرا که ریشههای آن در میلیونها سال قبل نهفته شده، بنابراین آنچه طرفداران یا مخالفان آن میگویند همه شکل فرضیه دارد و دلایل آنها بیش از یک سلسله دلایل ظنّی نیست، بنابراین هرگز نمیتوان گفت آیات خلقت انسان و عبارات نهج البلاغه با گفتههای آنها نفی میشود. به تعبیری دیگر: علوم در این گونه فرضیّات راه خود را طی میکنند بیآنکه بتوانند لطمهای به باورهایی مذهبی بزنند لذا فرضیّات علمی دائماً در حال تغییر و تحولّند و ای بسا فردا، قراین تازهای کشف بشود و فرضیّه ثبوت انواع، طرفداران بسیار زیادتری پیدا کند؛ مثلاً در این اواخر در مطبوعات، این خبر به چشم میخورد که جمجمههایی از انسانهای مربوط به حدود ۲ (دو) میلیون سال قبل پیدا شده که با انسان امروزی فرق چندانی ندارد و این مطلب پایههای فرضیّه تکامل را به لرزه درآورد چرا که آنها معتقدند انسانهایی که در چند صد هزار سال قبل میزیستهاند هرگز به صورت انسانهایی کنون نبودهاند. از این سخن به خوبی میتوان نتیجه گرفت که این فرضیهها تا چه حد ناپایدار است و در پرتو اکتشافات جدید ممکن است متزلزل شود ولی در علوم طبیعی چون راهی جز این نیست به عنوان یک اصل روی آنها تکیه میشود تا فرضیّه جدیدی به میدان بیاید.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۳۱۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۴۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله کلمات عقل، ریشه، فرض، جدید، علم، نهج البلاغه، انسان، لرزه و جمجمه و فرخی سیستانی کلمات علم، فردا، صد هزار و میدان و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر عدد صد هزار وجود دارد. در مقاله به عدد ۲۰۱ و سوره بقره و در غزل ۱ فیض کاشانی به هاروت و ماروت اشاره شده است. در توضیحات هاروت و ماروت در ویکیپدیا بیان شده که نامهای خرداد (هوروتات) و امرداد (اموروتات) شباهت کلامی و لفظی بسیار زیادی به هاروت و ماروت دارد و احتمالاً همان هاروت و ماروت قرآن باشند. این دو فرشته منزلت بالایی میان ایرانیان پیش از اسلام و زردشتیان تا به امروز داشتهاند. در مقاله به فرشته و زردشت(ع) اشاره شده است. در توضیحات هارورت و ماروت در ویکیپدیا بیان شده: «هاروت و ماروت نام دو فرشته میباشد که در آیه ۱۰۲ سوره بقره آمده است. این فرشتگان آمده بودند تا به مردم جادو بیاموزند و به آنها کمک کنند تا جادوی جادوگران را باطل نمایند اما پیش از آموزش جادو به هرکس به او هشدار میدادند که ما وسیله آزمایش شماییم مبادا از جادو در مسیر نادرست بهره برید. با این حال شمار بسیاری کافر شدند و از جادو به جای بهرهگیری در راه درست، در به هم زدن پیوند میان زن و شوهر استفاده کردند. افزون بر این برابر روایات اسلامی این دو فرشته به خاطر کیفر گناهانی که در زمین مرتکب شده بودند و نتوانستند بر خلاف هوای نفس خود عمل کنند تا روز رستاخیز در غاری از سقف آویزان شدهاند تا گناهانشان بخشیده شود.» در این مطلب کیفر دو فرشته اشتباه است. فرشته از خود اختیاری ندارد و از این رو کیفر گناه نیز بیمعنی است. در غزل ۱ فیض کاشانی و در توضیحات هاروت و ماروت در ویکیپدیا به داستان زهره و هاروت و ماروت اشاره شده است. این ماجرا داستان است و واقعیت ندارد. در توضیحات هارورت و ماروت در ویکیپدیا درباره این داستان بیان شده: «سپس خدای تعالی برایشان وحی فرستاد که به سرزمین بابل بروید، در آنجا خداوند ایشان را میان زمین و آسمان وارونه ساخت، که تا روز قیامت در عذاب خواهند بود.» در سوره انعام کلمات خداوند، خدا، تعالی، وحی، زمین، آسمان، وارونه، ساخت، روز قیامت، عذاب، خواهند و بود و در مقاله کلمات وحی، بابل، زمین، آسمان، قیامت و عذاب و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه وارون وجود دارد. در توضیحات هاروت و ماروت در ویکیپدیا بیان شده: «تنها اشاره به هاروت و ماروت در سوره بقره است. در این داستان با ذکر دلایل خشم خدا به بنیاسرائیل و اعمال بدی که از آنان سر زده بود آمده است که گروهی از بنیاسرائیل از هاروت و ماروت جادو یادگرفتند و سپس کافر شدند.
(آیه ۱۰۲ سوره بقره)
و [بنیاسرائیل] از افسونی که دیوها به روزگار پادشاهی سلیمان میخواندند پیروی کردند و سلیمان کافر نبود ولی دیوها که مردم را جادوگری میآموختند کافر بودند و نیز آن افسون که بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل نازل شد در حالی که آن دو به هر کس که جادوگری میآموختند میگفتند: کار ما فتنه است مباد کافر شوی. و مردم از آن دو جادوهایی میآموختند که میتوانستند میان زن و شوی جدایی افکنند و آنان جز به فرمان خدا به کسی زیانی نمیرسانیدند و آنچه مردم میآموختند به آنها زیان میرسانید، نه سود. و خود میدانستند که خریداران آن جادو را در آخرت بهرهای نیست. خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند..» در مقاله به خشم خدا اشاره شده است.
عصمت موضوعی ساختگی و تحریف دین
عنوانی یکی از کتابهای صادق هدایت افسانه آفرینش است. در توضیحات کتاب افسانه آفرینش در ویکیپدیا بیان شده: «بی تردید قصد نویسنده این بوده که آفرینش و نحوه تشکیل آن را از دیدگاه ادیان سامی با استفاده از زبان طنز به باد انتقاد بگیرد؛ که تقریباً هیچ عضوی از آفرینش، از خدا و فرشتگان گرفته تا شیطان را از قلم نیشدار خود در امان نمیگذارد. نمایشنامه با عشق زمینی آدم و حوا پایان میپذیرد. بازیگران این خیمهشببازی عبارت اند از: خالق اف، جبرائیل پاشا، میکائیل افندی، ملا عزرائیل، اسرافیل بیک، مسیو شیطان، بابا آدم، ننه حوا، حوریها، غلمانها، فیل، شتر مرغ و ... . بر روی جلد اول کتاب این بیت از حافظ به چشم میخورد: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۲۲ میشود. در مقاله عددهای ۱۲۲۳ و ۲۲۳۱ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. بیت «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد» از حافظ بیان میکند که آفرینش خطا نبوده است اما بشر خطا میکند و خداوند خطا پوشی میکند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان شده: «خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزشپذیر» خطای بشر به دلیل داشتن اختیار و کامل نبودن است. فقط خداوند کامل است. عصمت موضوعی ساختگی و تحریف دین است. اگر عبارت «عصمت موضوعی ساختگی و تحریف دین» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۳۹۱ میشود. ارقام عددهای ۱۳۹، ۱۹۳ و ۳۳۹۱ مشترک هستند. در قصیده ۱ حافظ کلمه عصمت و در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه معصوم و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات معصوم، معصومیت و اوج وجود دارند. اگر انسان به اوج کمال خود و وصال خداوند برسد باز هم ناقص است؛ چون بر همه چیز احاطه ندارد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات اوج، محیط، همه چیز و خطا و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات اوج، همه و خطا و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه اوج و در غزل ۱ نسیمی کلمات اوج و نقص و در قصیده ۱ عراقی و در ترکیبات ۱ میلی کلمه نقصان وجود دارد. یک موجود ناقص حتما خطا و اشتباه میکند مگر اینکه اختیاری از خود نداشته باشد. تنها خداوند و موجوداتی که خداوند آفریده و اختیاری از خود ندارند معصوم هستند. معصوم در نظر گرفتن انسان به معنی مقام خدایی دادن به انسان است. این موضوع شرک است. در آیه ۱۹۳ سوره بقره و در آیه ۱۳۹ سوره اعراف کلمه شرک وجود دارد. در مقاله به سوره مریم اشاره شده است. در سوره مریم و ترجمه فولادوند بیان شده: «و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه] در آن وارد مى گردد اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است» این آیه نیز نشان میدهد که هیچکس معصوم نیست. اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵۵۵ میشود. در مقاله عددهای ۴۵ و ۵۴ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۴۵، ۵۴ و ۴۵۵۵ مشترک هستند. در بیت زیر از قصیده ۱ حافظ به عصمت نهفته در رخ شاه شجاع اشاره شده است. اگر بیت زیر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴۵۵ میشود. ارقام عددهای ۴۵۵۵ و ۵۴۵۵ مشترک هستند.
عصمت نهفته رخ به سراپردهات مقیم *** دولت گشادهرخت بقا زیر کندلان
برخی تصور میکنند که عقیده داشتن به عصمت به معنی داشتن عقیده برتر است در حالی که اینگونه نیست. این افراد با این تصور عقیده و باور خود را به دیگران تحمیل میکنند. عقیده اشتباه مقام خدایی دادن به مسیح(ع) نیز باید مشابه عقیده اشتباه عصمت به وجود آمده باشد. برخی عقیده خدا بودن مسیح(ع) را به وجود آوردند و با این بهانه که عقیده برتری دارند، عقیدهشان را بر دیگران تحمیل کردند و کتابهای مقدس را تحریف کردند. این عقیدهها برای برتری جویی به وجود آمدهاند. در آیه ۱۳۹ سوره آل عمران و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قطعه ۱ خاقانی کلمه برتر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه برتری وجود دارد. در سوره کهف و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و تا كسانى را كه مىگويند خداوند فرزندى برگزيده است، بيم دهد» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۹ میشود. در مقاله عدد ۱۹۹ ذکر شده است. در سوره زنان و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «اى اهل كتاب در دينتان از حد و حق نگذريد و جز حق بر خداوند نگوييد، جز اين نيست كه مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا و كلمه او و روح اوست كه آن را به مريم فراداد، پس به خداوند و پيامبرانش ايمان بياوريد، و نگوييد كه [خدا] سهگانه است، از اين بازآييد كه به خير [و صلاح] شماست، همانا خداوند خداى يگانه است، كه منزه و مبرا از داشتن فرزند است، او راست آنچه در آسمانها و در زمين است، و خداوند كارسازى را كافى است» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹۹ میشود. ارقام عدهای ۱۹۹ و ۱۱۹۹ مشترک هستند. در مقاله به سوره توبه و عیسی(ع) اشاره شده است. در آیه ۹:۳۱ قرآن(سوره توبه) به تحریف مقام عیسی(ع) اشاره شده است. آیه ۹:۳۱ قرآن (سوره توبه) و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: « (آنها) دانشمندان و راهبان (تاركان دنيا) را معبودهائي در برابر خدا قرار دادند و (همچنين) مسيح فرزند مريم را، در حالي كه جز به عبادت معبود واحدي كه هيچ معبودي جز او نيست دستور نداشتند، پاك و منزه است از آنچه شريك وي قرار ميدهند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۷۳۳ میشود. در مقاله عدد ۳۳۷۹ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در سوره مائده و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و (یاد کن) آن گاه که (در قیامت) خدا گوید: ای عیسیِ مریم، آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر سوای خدای عالم اختیار کنید؟ عیسی گوید: خدایا، تو منزهی، هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم، چنانچه من این گفته بودمی تو میدانستی، که تو از سرائر من آگاهی و من از سرّ تو آگاه نیستم، همانا تویی که به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۷۹۶ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۱۶۷۹۶ مشترک هستند. در سوره اسراء به عیسی(ع) اشاره شده است. در سوره صافات و ترجمه انصاریان بیان شده: «که خدا فرزند آورده! و بی تردید آنان دروغگویند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۲۵ میشود. در مقاله عدد ۲۵۳۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۳۲ و ۳۲۲۵ مشترک هستند. در سوره جن و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و البته سفیهان و بیخردان ما به خدا دروغ میبستند (که به او فرزندی مسیح و عزیر و فرشتگان را نسبت دادند).» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۵۲ میشود. در سوره جن و ترجمه انصاریان بیان شده: «و اینکه سبک مغز و نادان ما همواره درباره خدا سخنی دور از حق می گفت [که او دارای همسر و فرزند است!]» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. ارقام عددهای ۳۲۵، ۳۵۲، ۲۵۳۲ و ۳۲۲۵ مشترک هستند. در مطلبی از صادق هدایت که بیان گردید و در ترجیع بند ۱ میلی به شتر مرغ اشاره شده است. در توضیحات شتر مرغ در ویکیپدیا بیان شده: «امروزه، شترمرغها فقط به صورت بومی در آفریقا یافت میشوند، جایی که در محدودهای از زیستگاههای خشک و نیمهخشک بازمانند ساوانا و ساحل، هم در شمال و هم در جنوب منطقه جنگلی استوایی وجود دارند.» در مقاله کلمات آفریقا، خشک و ساحل و در ترجیع بند ۱ میلی و قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه خشک و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات ساحل و خشک و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه ساحل و در قصیده ۱ نسیمی کلمه استسوا یا استوا ذکر شده است. در توضیحات شتر مرغ در ویکیپدیا بیان شده: «شترمرغهای عربی در آناتولی و عربستان تا اواسط قرن بیستم تا حد انقراض شکار شدند و در اسرائیل تلاشها برای معرفی شترمرغهای شمال آفریقا برای ایفای نقش اکولوژیکی خود با شکست مواجه شد.» در مقاله کلمات آناتولی، عربستان، عربی، اسرائیل، شمال آفریقا، انقراض، شکار، نقش و شکست وجود دارند. اگر کلمه شتر مرغ را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۴۰ میشود. در مقاله عددهای ۱۴۰۲ و ۲۴:۱۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات شتر مرغ در ویکیپدیا به گونههای تاریخی در سالهای ۱۹۳۹، ۱۹۳۳، ۱۹۳۱ اشاره شده است. ارقام این عددها و اعداد ۱۳۹، ۱۹۳و ۳۱۹ مشترک هستند.
تحریف حکایت بیست و یک باب دوم در احسان بوستان سعدی
در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه حاشیه وجود دارد. در مقاله بیتی از شعر ۵ اسرار خودی اقبال لاهوری «در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد» آمده است. در حاشیه این شعر در سایت گنجور مورد شماره ۵ آمده که بیان میکند: «سعدی نیز جریان مزبور ( اسارت دختر حاتم ) را به شکل دیگری نقل کرده که نکاتی غیر قابل قبول در آن است ، و آن بد رفتاری مسلمان با اسرا و قتلِ عام آنان می باشد ، که این امر هرگز با واقعیت تطبیق نمی کند ، پیامبر (ص) هرگز اجازه ظلم به اسرا را نمی داد ، مسلمانان ناگزیر بودند بدستور پیامبر با اسرا خوش رفتاری کرده و از آب و غذا و پوشاک خود به آنان بدهند و حتی مسلمانان مجاز به مُثلِه کردن اجساد دشمن و یا مسموم کردن آب شرب و چشمه ها و بریدن درختان نیز نبودند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۲۹۷ میشود. در مقاله بیان شده که سوره فتح ۲۵۹۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۲۵۲۹۷ مشترک هستند. در سوره فتح به فتح مکه اشاره شده است. در خبر زیر از خبرآنلاین با عنوان «برخورد پیامبر با دختر و پسر حاتم طائی که مسلمان نبودند» بیان شده: «در تاریخ صدر اسلام آمده است که قبیلهای نصرانی در اطراف حجاز زندگی میکردند و رئیس آن قبیله، عدی بن حاتم طائی بود. عدی، پس از درگذشت پدرش حاتم طائی که به سخاوت مشهور بود، سرپرست قوم شده بود و او و قومش تا بعد از فتح مکه هنوز اسلام را نپذیرفته بودند. از این رو گروهی از جانب پیامبر اکرم که درود خدا بر او باد، برای نشر اسلام به سوی قبیلۀ آنها عزیمت کردند. عدی با شنیدن این خبر فرار کرد و مسلمانان، خواهر او که دختر حاتم طایی بود را به همراه سایر افراد آن قبیله به مدینه بردند. وقتی دختر حاتم طائی پیامبر را دید، گفت: «من دختر حاتم طائی هستم، عزیز بودم و اکنون ذلیل شدهام، شما مرا به خانوادهام برگردانید.» پیامبر سکوت اختیار کرد. فردای آن روز، دختر در ملاقات با آن حضرت، سخنان و درخواست خود را تکرار کرد. پیامبر در پاسخ فرمود: «از دیروز که گفتی، من منتظرم شخص امین، مورد اعتماد و خیرخواهی بیابم تا تو را به خانوادهات برگرداند.» بالاخره او را به خانوادهاش برگرداندند. دختر حاتم طائی تحت تأثیر رافت و مردم داری پیامبر قرار گرفت و هنگام بازگشت، برادرش عدی را یافت و به او گفت: آگاه باش که دین اسلام پیشرفت میکند، زیرا واقعیت و حقیقت خاصی دارد. تو هرچه زودتر نزد پیامبر برو و اسلام اختیار کن.» ساعت حاشیه زیر ۱۲:۲۳ است. در مقاله عدد ۱۲۳۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲:۲۳ و ۱۲۳۲ مشترک هستند. در ویکیپدیا بیان شده «حاتم از شعراء بزرگ عرب بود.» سوره شعراء ۱۳۲۲ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۲۲۳ و ۱۳۲۲ مشترک هستند. شماره نزول سوره شعراء ۴۷ است. اگر عبارت «حاتم طائی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۷ میشود. اگر عبارت «حاتم از شعراء بزرگ عرب بود.» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۷۴ میشود حاشیه زیر را سید رضا نوعی (حکیم) نوشته است. در مقاله کلمات رضا و حکیم ذکر شدهاند. در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی به حاتم طائی اشاره شده است. مورد شماره ۵ به حکایت ۲۱ باب دوم در احسان بوستان سعدی اشاره میکند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه احسان وجود دارد. حکایت ۲۱ باب دوم در احسان بوستان سعدی تحریف شده است. اگر عبارت «تحریف حکایت بیست و یک باب دوم در احسان بوستان سعدی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۹۱ میشود. در مقاله عدد ۱۹۱ ذکر شده است. ابیات ۸، ۷ و ۳ به حکایت سعدی اضافه شدهاند. اگر ابیات ۸، ۷ و ۳ حکایت بوستان سعدی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۱۹ میشود. در مقاله عدد ۱۱۹۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۱، ۱۱۹۹ و ۹۱۱۹ مشترک هستند. در حاشیه زیر عددهای ۱۹۳ و ۲۵۳ و در مقاله عددهای ۱۹۳ و ۳۵۲ ذکر شدهاند. در توضیحات حاتم طائی در ویکیپدیا بیان شده: «حادثه مشهوری است که گویند خبر کرم و سخاوت حاتم طائی بگوش یکی از قیصرهای روم رسید، از آن خبر بسیار تعجب نمود، همچنین وی که حاتم دارای اسب مادهای است، و این اسب از سلاله اسبهای اصیل عربی است. یکی از منشیان (حاجب) قیصر نزد حاتم فرستادند که اسب برای قیصر آورند. وقتی حاجب به دیار حاتم رسید و وارد خانه حاتم شد، حاتم از وی با کمال احترام استقبال نمود، حاتم نمیدانست که وی حاجب قیصر است، هنگام ورود مهمان تمام گوسفندها و شترها در چراگاه بودند و فقط اسب در طویله بود؛ لذا حاتم مجبور شد برای اکرام مهمان خود اسب را قربانی نموده و دستور تهیه غذا از آن گوشت را صادر کرد و خود نزد مهمان آمد، در آنجا مهمان خود را معرفی نمود که وی قاصد قیصر است و برای أخذ اسب جهت قیصر به اینجا آمدهاست. در اینجا حاتم ناراحت شد و گفت: «چرا از اول این خبر به من نرساندی؟ من اسب را قربانی برای اطعام و اکرام شما نمودم.» حاجب با تعجب گفت: «آنچه در اینجا دیدم خیلی بیشتر از آن بود که شنیده بودم.»» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۹۲۱ میشود. در مقاله بیان شده که سوره صاد ۲۹۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۲۹۲۱ و ۲۹۹۱ مشترک هستند. در سوره صاد کلمه اسب و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات اسب، عرب، مهمان و خانه در مقاله کلمات اسب، قربانی و مهمان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه گوسفند و در قصیده ۱ حافظ کلمه قیصر و در غزل ۸۵ فرخی یزدی کلمه استقبال و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمات حاتم و صالح وجود دارند. در سوره شعراء به معجزه ناقه یا شتر صالح(ع) اشاره شده است.
https://www.khabaronline.ir/news/312615
رند
در توضیحات حافظ در ویکیپدیا بیان شده: «مکتب حافظ رندی است و رند و رندی اساسیترین اصطلاح در شعر و جهانبینی حافظ است؛ از اینرو، شناخت رندیْ شناخت جهانبینی و اندیشه و هنر حافظ را نتیجه میدهد.» اگر این جمله را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳۲ میشود. در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۵۲ و ۵۳۲ مشترک هستند. در مثنوی ۱ حافظ کلمه رندی و در قطعه ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه رندانه و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه رندان وجود دارد. استاد طاهری بیان میکنند که رندی به معنی این است که تنها بر پله عقل تکیه نکنیم و از دریافتهای آسمانی نیز بهره ببریم. دریافتهای آسمانی بر پایه پله عشق و بر اساس شور، شوق، اشتیاق و ذوق فرد حاصل میشود. در سوره یوسف و در غزل ۱ فیض کاشانی و در غزل ۵۸ میلی و در غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه شوق و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱۹۳ میلی و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه شور و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمات شور و اشتیاق و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات شوق و اشتیاق و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات شور و ذوق و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمه ذوق و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات ذوق و شوق و در غزل ۵۸ فرخی یزدی و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مثبت وجود دارد. اگر در زمینه مثبتی شور و شوق داشته باشیم یا به عبارتی به زمینه مثبتی عشق بورزیم فیض، لطف و رحمت خداوند در آن زمینه شامل حالمان میشود. در سوره شعراء کلمات شوق، ذوق، لطف و رحمت و خداوند و در سوره یوسف عبارت رحمت و لطف خدا و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات یوسف، رحمت و لطف و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات رحمت و لطف و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در غزل ۳۱۹ فروغی بسطامی کلمه رحمت و در مثنوی ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ نسیمی و در قصیدههای ۱ شاه نعمت الله ولی، مجد همگر، حزین لاهیجی و میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در غزلهای ۱، ۱۳۹ و ۱۹۳ جهان ملک خاتون کلمه لطف ذکر شده است. بنابراین رندی به معنی تیکه کردن به هر دو پله عقل و عشق است. در سوره شعراء و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در مثنوی ۱ نسیمی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه عقل و در قطعه ۱ خاقانی کلمه عقول در سوره یوسف و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات عقل و عشق و در مقاله کلمه عشق ذکر شده است. در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه مصاحبه و در برگ ۳۱۹ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه برنامه و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه پرگار وجود دارد. در زیر مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار بیبیسی با عنوان «عرفان حلقه، پاسخ به نقدها توسط محمدعلی طاهری، پرگار» آمده که در آن ایشان بیان میکنند که دریافتهایشان به دلیل شوق و اشتیاق فراوان بوده است. در توضیحات صورت فلکی دو پرگار در ویکیپدیا بیان شده: «درخشانترین ستاره این صورت فلکی، آلفا پرگار با قدر ظاهری ۳٫ ۱۹ است.» در آیه نور کلمات درخشان و ستاره و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در قصیده ۱ میلی کلمه ستاره وجود دارد. در توضیحات صورت فلکی پرگار در ویکیپدیا بیان شده: «آلفا پرگار یک ستاره دوتایی است که یک ستاره رشته اصلی نوع کا با رده طیفی K۵ و قدر ۵/۸ دارد.» در مقاله عدد ۵/۸ ذکر شده است. شعرهای شاعران بزرگ مزد اشتیاق آنها در راه کمال است. در سوره شعراء کلمات شعر، شاعر، بزرگ، مزد، شوق و ذوق، راه و کمال و در سوره یوسف کلمات مزد و شوق و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات یوسف و مزد و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۱ حافظ و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیدههای ۱ سلیم تهرانی، عراقی و سوزنی سمرقندی و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در ترجیع بند و ترکیبات ۱ میلی و در منشور کوروش و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزلهای ۵۸ و ۸۵ فرخی یزدی و در غزل ۵۸ میلی و در غزل ۱۳۹ جهان ملک خاتون کلمه راه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات راه و کمال و در قصیده ۱ مجد همگر کلمه کمال وجود دارد. خداوند اشعار را بر اساس مطالبی که شاعر با آنها آشناست به او وحی میکند. در سوره شعراء کلمات شاعر و وحی ذکر شدهاند. آگاهی و وسعت مطالعات شاعر بر کیفیت شعری که به او وحی میشود تاثیر میگذارد. شاعر آنچه به او وحی میشود را عینا بیان میکند. از این جهت شاعر همانند طوطی است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی به طوطی اشاره شده است. در توضیحات امیرخسرو دهلوی در ویکیپدیا بیان شده: «امیرخسرو به زبانهای فارسی، عربی، ترکی و سانسکریت چیرگی داشت و به سعدی هند معروف بود و او در اوایل حال به «سلطانی» و سپس به «طوطی» تخلص میکرد.» در مقاله کلمات زبان، فارسی، عربی، ترک، سعدی، هند، معروف، سلطان و طوطی ذکر شدهاند. اشعار لزوما مطالب صحیحی را بیان نمیکنند؛ چون خداوند بر اساس دیدگاه و نظرات شاعر، شعر را وحی میکند و ممکن است دیدگاه شاعر اشتباه باشد. به عنوان مثال در قصیده ۱ نسیمی بیان شده:
یقین بدان که مرا جز به چارده معصوم *** نبود و نیست و نخواهد بدن دگر ملجا
تنها خداوند و موجوداتی که خداوند آفریده و اختیاری از خود ندارند معصوم هستند.
در قصیده ۱ حزین لاهیجی عبارت «یا لجاالهاربین» ذکر شده که به صلوات شعبانیه اشاره میکند. صلوات شعبانیه بیان میکند:
الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ
كه حصار محكم امتند و فريادرس بيچارگان و درماندگان و پناه گريختگان و نگهبان عصمت طلبان اند
در این صلوات به عصمت اشاره شده است. صلوات شعبانیه اشتباه و خطا است. اگر عبارت «صلوات شعبانیه خطا» را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۷۵ و ۴۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۷۵ و ۵۵۱۷ مشترک هستند. در سوره شعراء کلمه خطا وجود دارد. اگر عبارت «صلوات شعبانیه اشتباه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. اگر عبارت «الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِينِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ اشتباه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵ میشود. در مقاله عدد ۲۳۵ ذکر شده است. ویلیام بلیک شاعر و نقاش بریتانیایی متولد سال ۱۷۵۷ میلادی است. در ویکیپدیا بیان شده «ترانههای معصومیت، مجموعه شعر، ترجمه محمدصادق رئیسی، چاپ اول، ۱۳۹۴، نشر سولار» اثر ویلیام بلیک است. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۳۴ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. تفاوت قرآن و شعرها این است که قرآن بر خلاف شعرها مطالب کاملا صحیحی را بیان کرده است. در نوشتار قرآن تحریفی صورت نگرفته اما معنا و مفهوم آیات تحریف شدهاند. به عنوان مثال رژیم سپاه و خامنهای معنا و مفهوم آیه نور را تحریف کرده و عبارت نه شرقی و نه غربی را عامل نفاق و تفرقه قرار داده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نور، شرق، غرب، دو کون یا مکان و خامه و در قصیده ۱ حافظ کلمات نور، شرق، غرب، لامکان، خامه و شبیه و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات نور، شرق، غرب و سپاه و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمه مکان و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات مکان و سپاه و در قصیدههای ۱ نسیمی، سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در ترجیع بند ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه خامه و در ترکیبات ۱ میلی کلمات سپاه و تفرقه ذکر شدهاند. کلمات خامه و خامنهای شبیه هستند. در آیه نور منظور از عبارت نه شرقی و نه غربی لامکان است. برخی از آیات قرآن خاص زمان گذشته بوده و در شرایط کنونی کاربرد ندارند. برای حل این مشکل باید آیات را با حقوق بشر انطابق داد و آیات مغایر با حقوق بشر را کنار گذاشت. در بیت از قصیده ۱ عراقی بیان شده:
مجلس وعظ واعظ اسلام *** حل کن مشکلات قرآن را
حرف مقطعه المر و منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی بردهداری و نژادپرستی هستند. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده مطالبی در این خصوص بیان شده است. در نوشتار کتابهای مقدس تحریف گستردهای صورت گرفته است.
https://www.youtube.com/watch?v=IYYKrYktUqQ
فتنه خمینی
در بالا عکس داریوش کریمی مجری برنامه پرگار بیبیسی آمده است. در توضیحات داریوش کریمی در ویکیپدیا و بخش نقدها بیان شده: «شاهین نجفی: «مقاله کارمند بیبیسی در قیاس اسما اسد و شهبانو فرح در ادامه عقدهگشایی و کینه همیشگی از پهلویست. این عقده درونی و دیرینه راه را بر اندیشه مستقل و نقد منصفانه تاریخی میبندد. اما جایگاه شهبانو فرح در قلب میلیونها ایرانی و در دل تاریخ هنر مدرن ما ثابت شده است.» در مقاله کلمات شاهین و فرح پهلوی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات دیبا، دل و کین و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه انصاف و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه کینه و در قصیده ۱ مجد همگر و در ترکیبات ۱ میلی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه کین یا کینه و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه عقده وجود دارد. اسما اسد متولد سال ۱۳۵۴ خورشید است. در مقاله به سال ۱۳۵۴ خورشیدی اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده که اسما اسد در حال درمان بیماری سرطان است. در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات اسد و سرطان و در قطعه ۱ خاقانی کلمه سرطان وجود دارد. اسما اسد همسر بشار اسد است. در قصیده ۱ حافظ کلمه همسر وجود دارد. در ادامه خبری از بیبیسی با عنوان «آیا با درگیری روسیه در اوکراین، سپاه در سوریه قدرت بیشتری میگیرد؟؟» آمده که در آن عکس بشار اسد مشخص است. در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات اسد و سپاه ذکر شدهاند. در ویدئو مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار استاد طاهری به دریافت جایزه یا هدیه از امیرعباس هویدا اشاره میکنند. در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه هویدا وجود دارد. «هدیه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در ویدئو مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار هدف مجری برنامه تخریب عرفان حلقه است و نیت خیری ندارد. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات نیت و خیر ذکر شدهاند. . در عکسی که از این مستند در ادامه آمده استاد طاهری و داریوش کریمی مشخص هستند. استاد طاهری و داریوش کریمی متولد کرمانشاه هستند. فامیل مجری برنامه پرگار بیبیسی کریمی است. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکیپدیا بیان شده که شخصی به نام کریمی تیر خلاص به جمجمه یا مغز هویدا زد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ نسیمی کلمه کریم و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات کریم و خلاص و در مقاله کلمه تیر و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمه خلاص و در قصیده ۱ حافظ کلمات تیر و مغز و در مثنوی ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه مغز وجود دارد. سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. هویدا متولد سال ۱۲۹۷ خورشیدی است. ارقام اعداد ۱۲۹۷ و ۲۹۷۱ مشترکند. در سوره انعام کلمات هویدا و مغز وجود دارند. آوردن رژیمی بدون تفکر و اندیشه باعث کشته شدن بسیاری از انسانها گردید. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که به ضحاک اشاره میکند. در توضیحات ضحاک در ویکیپدیا بیان شده: «در شاهنامه، فردوسی او را مردی شناسانده که دو مار به انگیزه بوسه اهریمن از شانههایش درآمده بود و سالیان دراز در ایران به ستمکاری و کشتار جوانان ایران و سودجویی از مغز آنان برای خورش مارهای روی شانههایش میپرداخت، تا سرانجام با رستاخیز کاوه آهنگر و فریدون پور آبتین، ضحاک دستگیر و در البرزکوه زندانی گردید. واژه اژدها یک واژه اسطورهای است و آن باید کوه آتشفشان ویرانگر و نابودکننده باشد.» منظور از خوردن مغز جوانان، جلوگیری از تفکر و اندیشه است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در قصیه ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه فریدون و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات جوان، سالیان و زندان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات دستگیر و مار و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه مار وجود دارد. «کوه و افعی» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. امیر عباس هویدا قربانی فتنه خمینی گردید. در مقاله کلمه قربانی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در آیه ۱۹۳ سوره بقره و در آیه ۹۱:۳ انجیل برنابا و در غزلهای ۱۳۹ و ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه فتنه وجود دارد. در زیر خبری از بیبیسی با عنوان «هویدا قربانی محمدرضا شاه یا آیتالله خمینی؟» آمده است. اینکه هویدا قربانی خمینی جنایتکار شده موضوعی آشکار و روشن است و با این وجود بیبیسی از این عنوان استفاده کرده است. بیبیسی نیت خیری ندارد. بیبیسی معنای آیت الله را میداند و با این وجود به خمینی جنایتکار آیت الله میگوید. به آخوندهای جنایتکار آیت الله نگویید. در خبر بیبیسی بیان شده: «هویدا در نوجوانی پدرش را از دست داد و بعد از آن تحت تربیت مادرش افسرالملوک از نتیجههای عزتالدوله خواهر ناصرالدین شاه قاجار قرار گرفت که زنی مذهبی و معتقد به شیعه اثنیعشری بود.» در مقاله کلمات نوجوان، مادر، افسر و شیعه و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه خواهر و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی کلمه ناصرالدین اشاره شده است. در خبر بیبیسی به ارتشبد عباس قرهباغی اشاره شده است. در توضیحات بیبیسی فارسی در ویکیپدیا بیان شده: «ارتشبد عباس قرهباغی به ویلیام سالیوان سفیر وقت آمریکا، گفته بود: «یک طرح عملیات براندازی کامل علیه دولت ایران اجرا میشود و روزبروز هم شدیدتر میگردد. این همه تبلیغات که به وسیله بیبیسی علیه دولت و به نفع مخالفان و آقای خمینی صورت میگیرد چیست؟». قرهباغی در ملاقاتش با آنتونی پارسونز نیز مسئله تبلیغات رادیو بیبیسی علیه دولت ایران را مطرح میکند و میگوید با روابط حسنه دو کشور مغایرت دارد آیا ممکن است به نشانه دوستی متقابل، درباره برنامه این رادیو اقدام کنید تا دولت حاضر در انجام برنامههای اصلاحی خود موفق گردد؟ سفیر در جواب اظهار داشت: متأسفانه این مطلب صحیح است ولی رادیو بیبیسی یک رادیوی آزاد است اگر چه بودجه و هزینهاش را دولت انگلستان میپردازد، ولی در کیفیت برنامههای آن، دولت نمیتواند دخالت داشته باشد. حتی غالباً علیه خود دولت انگلستان هم مطلب پخش مینماید و همیشه بهطور آزاد عمل میکند!. قرهباغی مینویسد: «جریان مذاکرات و اظهارات سفیر بریتانیا را به اعلیحضرت عرض کردم. در مورد بیبیسی فرمودند: «بلی، متأسفانه همیشه همین جواب را دادهاند.»» در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه متاسفانه و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه متاسف وجود دارد. در مقاله کلمه دروغ ذکر شده است. در توضیحات فتنه خمینی در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده: «سپهبد امیرحسین ربیعی به هایزر یک نمونه ارائه داده بود: شب قبل بیبیسی به دروغ گزارش دادهاست که ربیعی قصد استعفا دارد. این دروغ در سراسر کشور شنیده شده و در میان غیرنظامیان و نظامیان ایجاد نگرانی کردهاست.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۳۴۹ میشود. درگذشت سپهبد ربیعی در ۱۱ رمضان سال ۱۳۴۹ قمری است. در مقاله کلمه خدمت ذکر شده است. در توضیحات رابرت هایزر در ویکیپدیا بیان شده که خدمت هایزر در سال ۱۹۴۳ پایان یافته است. ارقام عددهای ۱۳۴۹، ۱۹۴۳ و ۱۳۳۴۹ مشترک هستند. در مقاله عدد ۱۱ و کلمه رمضان ذکر شده است. سپهبد ربیعی متولد سال ۱۳۰۹ خورشیدی و متولد سال ۱۹۳۱ میلادی است. درگذشت سپهبد ربیعی در سال ۱۳۹۹ قمری است. بین عددهای ۱۳۰۹، ۱۹۳۱، ۱۳۹۹، ۳۱۹، ۱۹۳ و ۱۳۹ سه رقم مشترک هستند. در مقاله عددهای ۱۳۰۹ و ۱۹۳۱ ذکر شدهاند. اگر عبارت «رابرت هایزر» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۴ میشود. در مقاله عدد ۵۴ ذکر شده است. اگر عبارت «فتنه خمینی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات دزدان، همدست و فتنه و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات حسود و حاسد و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه حسادت و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی کلمه رشک وجود دارد. دلیل همدستی رژیم انگلیس و بیبیسی با فتنه خمینی حسادت به عظمت تاریخ ایران و پیشرفتهای ایران در دوران محمدرضاشاه پهلوی بوده است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به انقلاب ۱۳۵۷ یا عبارت بهتر فتنه ۱۳۵۷ و گاهشمار شاهنشاهی اشاره شده است. در توضیحات گاهشماری شاهنشاهی در ویکیپدیا بیان شده: «آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در دوره پهلوی دراینباره در کتاب «غرور و سقوط» نوشت: «تقویم شاهنشاهی یکی از نامعقولترین اقداماتی بود که شاه در چند سال قبل به آن دست زد و موجبات خشم و بدگمانی عناصر مذهبی را نسبت به خود فراهم ساخت».» تاریخ ایران به قبلتر از مبدا گاهشمار شمسی باز میگردد. گاهشمار شاهنشاهی محوریت قویتری برای وحدت مردم است. در مقاله بیان شده که در عربستان بودن قبله محوریت قویتری برای وحدت مسلمانان بوده است. مطلبی که آنتونی پارسونز بیان کرده حسادت رژیم انگلیس به عظمت تاریخ ایران را نشان میدهد. در توضیحات کتاب غرور و سقوط در ویکیپدیا بیان شده: «پارسونز این کتاب خود را به دوستان اعدام شده ایرانیش ازجمله امیرعباس هویدا، غلامرضا نیکپی و عباسعلی خلعتبری تقدیم کرده است. در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: "این کتاب، از دسیسههای شوم علیه شاه و دولت او پرده برنمیدارد و درباره توطئههای پنهانی من و آیتاللههای قم و مشهد مطلبی فاش نمیکند... آنهایی که دست پنهان انگلیس را در همه جا و هرکاری جستجو میکنند، داستان مرا قانع کننده نخواهند یافت.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، قم، پرده و پنهان و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه قم و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات پرده و فاش و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه فاش وجود دارد. رژیم انگلیس امیرعباس هویدا و بسیاری از انسانها بزرگ دیگر را قربانی هوسهای خود کرده است. با این وجود سفیر انگلیس با وقاهت بیان کرده که کتاب خود را به دوستان اعدام شده ایرانیش از جمله امیرعباس هویدا، غلامرضا نیکپی و عباسعلی خلعتبری تقدیم میکند. سفیر انگلیس تعریف دوست را نمیداند. درگذشت آنتونی پارسونز در سال ۱۳۷۵ قمری بوده است. فتنه خمینی در سال ۱۳۵۷ خورشیدی بوده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. در خبر زیر از پیشخوان با عنوان «قربانی ملکه حسود» بر اساس روزنامه وطن امروز و فیلم اسپنسر به حسادت الیزابت دوم به دایانا اسپنسر اشاره شده است. در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه وطن و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات وطن و امروز و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل و تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در ترکیبات ۱ میلی و در غزل ۱۳۹ نسیمی و در غزلهای ۱ و ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه امروز وجود دارد. اگر عبارت «الیزابت دوم» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. اگر عبارت «فتنه خمینی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. اگر عبارت «قربانی ملکه حسود» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۰ میشود. در مقاله عدد ۵۰ ذکر شده است. در مقاله کلمه تاج ذکر شده است. در خبر پیشخوان به سریال تاج درباره الیزابت دوم اشاره شده است. الیزابت دوم متولد سال ۱۹۲۶ میلادی است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۹۲۶ مشترک هستند. در سوره قصص به قارون اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «قارون از افراد بنیاسرائیل (مصر باستان)، معاصر موسی پیامبر و به قولی پسرعموی وی بود. قارون جاهطلب، بخیل، حسود و بسیار ثروتمند بود، آنچنانکه چند تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن و دفاتر حساب اموالش زانو میزدند. هرچند او را اندرز میدادند که به مال دنیا مغرور نشود، و آن را در راه خیر مردم صرف کند، نمیپذیرفت.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات موسی و زانو و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه زانو و در مقاله کلمه کلید و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات کلید و خزانه و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه مخزن و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه خزینه و در قطعه ۱ خاقانی کلمه خازن وجود دارد. در توضیحات قارون در ویکیپدیا بیان شده: «خدا زلزلهای سخت پدیدآورد و زمین «قارون، خانه و گنجش» را به کام خود کشید» در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه قارون و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه قارون و عبارت «زمین از تب لرزه» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زمین و لرزان و در قصیده ۱ حافظ کلمات زمین و لرزه و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمه زلزله ذکر شده است. در توضیحات فتنه ۱۳۵۷ در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده که در دوره نهضت ملی نفت ایران بیبیسی از شاه در برابر مصدق حمایت کرده است. دلیلش این بوده که مصدق علنا با استعمار رژیم انگلیس و کشورهای بیگانه مخالف بوده است. در توضیحات فتنه ۱۳۵۷ در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده که شبکه بیبیسی در جریان فتنه ۱۳۵۷ حمایت گسترده از خمینی انجام داد. دلیل این حمایت افزایش قیمت نفت توسط محمدرضاشاه پهلوی و حسادت به عظمت تاریخ ایران و پیشرفتهای دوران محمدرضا شاه پهلوی بوده است. رژیم انگلیس چشم طمع به منابع ایران داشته است. در مقاله به لوحهای ده فرمان اشاره شده است. فرمان دهم لوحهای ده فرمان این است که چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش. در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه ناموس و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات الواح، ده و همسایه و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه همسایه وجود دارد. افلاطون نوسینده کتاب «نوامیس» است. نام دیگر کتاب نوامیس قانونگذاری است. در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمات فلاطون و قانون ذکر شدهاند. فرمان هشتم لوحهای ده فرمان این است که دزدی نکن. رژیم انگلیس دزد و غارتگر است. در آیه ۱۳:۱۹ انجیل برنابا و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ میلی کلمه دزد و در قصیده ۱ عراقی کلمه تاراج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه یغما و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه ربوده وجود دارد. رژیم انگلیس مانند خون آشام به دنبال منابع ایران بود و از ناآگاهی مردم سوء استفاده کرد و فتنه خمینی را به راه انداخت. این کار استعمارگری است. جیمز وودز در فیلم خون آشامان بازی کرده است. در مقاله عدد ۱۹ و کلمه دی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه قم و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات قم و معترض در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه اعتراض وجود دارد. در توضیحات «تظاهرات ۱۹ دی قم» در ویکیپدیا بیان شده تظاهرات قم در مورد اعتراض به چاپ مقاله ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات بوده است. در مقاله کلمه سرخ و سیاه و در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات قرمز یا سرخ و روزنامه و در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر کلمه اطلاعات وجود دارد. در مقاله استعمار سرخ و سیاه بیان شده «برای ریشه یابی از واقعه ۱۵ خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد یک گزارش و یک اعلامیه و یک مصاحبه کمک موثر خواهد کرد. چند هفته قبل از غائله ۱۵ خرداد گزارشی از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود: «درآمد دولت انگلیس از نفت ایران چند برابر مجموع پولی است که در آن وقت عاید ایران میشد.»» اگر عبارت «تظاهرات ۱۹ دی قم» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. اگر عبارت «فتنه خمینی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. «و اینک نگهبانی او پایان یافت» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. سپهبد ربیعی افسر و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و نگهبان و پاسبان ایران بود که در فتنه خمینی و در زندان قصر تیرباران و شهید گردید. در قصیده ۱ میلی کلمات شهیدان، پاسبان و شهنشه و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه افسر و در قصیده ۱ حافظ کلمات افسر، شهنشاه و قصر و در رباعی ۱۱۸ ابوسعید ابوالخیر کلمه فرمانده و در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ارتش و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات فرمانده، افسر و شاهنشاهی و در شعر ۱ در تدبیر عدل و رای بوستان سعدی کلمه شهنشه و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی کلمه شهنشاه و در پستی از الهی قمشهای که در مقاله آمده کلمه نگهبان و در قصیده ۱ مجد همگر کلمه پاسبان و در غزل ۱ ابن یمین کلمات افسر شاهی و زندان و در غزل ۱ شهریار کلمه قصر وجود دارد. در مقاله بیان شده که گل لاله در ایران نماد شهادت است. در مقاله خبری از رادیو زمانه آمده که بیان میکند: «یونس از پیامبران بود. چون به آن کشتی پر از مردم گریخت، قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد. ماهی ببلعیدش و او در خور سرزنش بود. پس اگر نه از تسبیحگویان بود، تا روز قیامت در شکم ماهی میماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم و برفراز سرش بوته کدویی رویانیدیم و او را به رسالت بر صد هزار کس و بیشتر فرستادیم» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات ماهی و کدو ذکر شدهاند. در مقاله بیان شده که صادق هدایت قصه کدو نوشته روژه لسکو را ترجمه کرده است. در خبر رادیو زمانه به آیه ۱۳۹ سوره صافات اشاره شده است. در زیر خبری از سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور با عنوان: «برداشت یک تُن کدو حاصل دسترنج مددجویان در زندان لاهیجان» برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده است. در مقاله به سال ۱۴۰۲ خورشیدی اشاره شده است. اگر عبارت «برداشت یک تُن کدو حاصل دسترنج مددجویان در زندان لاهیجان» به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۹۹ میشود. استاد طاهری بیان میکنند که یونس(ع) از دهان ماهی نجات پیدا کرد و بنده از دهان تمساح نجات پیدا کردم. اگر عبارت «استاد محمدعلی طاهری زندان ظالمان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۹ میشود. در ارقام عددهای ۱۱۹ و ۱۹۹ مشترک هستند. منظور از حبس شدن صاحب ماهی یا یونس(ع) در دهان، شکم یا سینه ماهی، زندانی و اسیر شدن ایشان توسط ظالمان بوده است. در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمات یونس و ماهی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات صاحب، ماهی، حوت، نهنگ، سینه و دهان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی کلمه صاحب و در قصیده ۱ حافظ کلمات صاحب و ماهی و در مثنوی ۱ حافظ کلمه ماهی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات سینه، دهان و ماهی و در غزل ۱ فیض کاشانی و میلی و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه سینه و در مقاله کلمات شکم و اسارت ذکر شدهاند. اگر عبارت «یونس(ع) زندان ظالمان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۸ میشود. در مقاله عدد ۵۸ ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزلهای ۱ محتشم کاشانی و فروغی بسطامی و در قصیده ۱عراقی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزلهای ۱۳۹ جهان ملک خاتون و فروغی بسطامی کلمه نرگس وجود دارد. نرگس محمدی نیز توسط رژیم ظالم سپاه و خامنهای زندانی شده است. نرگس محمدی متولد سال ۱۳۵۱ خورشیدی است. اگر عبارت «سینه ماهی زندان ظالمان» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۱۵ میشود. ارقام عددهای ۱۳۱۵ و ۱۳۵۱ مشترک هستند. ساعت خبر سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور ۱۳:۰۵ است. بین عددهای ۱۳:۰۵، ۱۳۱۵ و ۱۳۵۱ سه رقم مشترک هستند. در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه انتقام وجود دارد. اعدام انتقام جویی است. خمینی با اعدام فرماندهان، افسران و نگهبانان بالیاقت، ایران را ضعیف کرد و موجب گردید که صدام از رژیم بعث عراق به کشور حمله کند. در باب ۱ انجیل مرقس و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه لایق و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمه شایستگی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات افسر و ضعیف و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه ضعیف و در برگ ۱۳۹ کتاب مکتوب کلمه ضعف و در برگ ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه بغداد وجود دارد. در مقاله به عراقی اشاره شده است. در ترجیع بندهای ۱ فرخی سیستانی و میلی کلمه دینار وجود دارد. واحد پول عراقی دینار است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شاپور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه بختیاری وجود دارد. در توضیحات شاپور بختیار در ویکیپدیا و بخش «شاپور بختیار و جنگ ایران و عراق» بیان شده: «از سوی دیگر ارتش بر اثر اقدامات خمینی به شدت تضعیف و تحقیر شده و دیگر آن انسجام لازم را ندارد.» در توضیحات شاپور بختیار در ویکیپدیا بیان شده: «تیمور بختیار، پسرعموی شاپور، ۴ سال ریاست ساواک را بر عهده داشت. از دیگر خویشاوندان بختیار ثریا اسفندیاری (دخترعموی بختیار)، لوئیز صمصام بختیاری و محمدعلی قطبی هستند.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور و ریاست و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه ثریا و در مقاله کلمات پسرعموی، محمدعلی و قطب ذکر شده است. در مقاله کلمه ریش ذکر شده است. خمینی بیان کرده: «تراشیدن ریش و یا ماشین زدنی که در حکم تراشیدن باشد، حرام است علی الاحوط.» مردم با طناب فردی با اینگونه عقیدهها در چاه رفتند. شواهد نشان میدهد که مردم به پیشرفتهای دوران محمدرضا شاه قانع نبودند و به حرفهای پوچ خمینی طمع کردند و بدون اندیشه و آگاهی و همانند افراد کر، لال و کور به فتنه خمینی رای آری دادند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات شاه، توقع، اندیشه و رای و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات اندیشناک، بداندیش، جاه، فتنه و رای و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی کلمات اندیشه و رای و در قصیده ۱ عراقی کلمه دوران و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات دوران، شاه و اندیشه و در منشور کوروش و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در ترکیبات ۱ میلی کلمه اندیشه و در آیه ۱۳۹ سوره شعراء کلمه آگاهان و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه آگاه و در آیه ۱۳:۹ انجیل برنابا کلمه ناآگاه و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در قصیدههای ۱ و ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه جاه و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات جاه و حرف و رای و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱۳۹ میلی و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه حرف و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات حرف، صم و بکم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه لال و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات حرف، لالان و رای و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمه نابینا و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه کور و در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه تفکرات و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات صم و بکم، کر و کور و لال و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه فتنه و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات آگه، نیندیشی و بلی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات حرف و بلی و در برگ ۳۱۹ کتابهای زهیر و آشنایی با صادق هدایت کلمه بله و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه آره و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی کلمات حرف و آری و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در مثنوی ۱ حافظ و در غزل ۱ شهریار و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در آیه ۱۰:۳۹ انجیل مرقس کلمه آری ذکر شده است. اشو نویسنده کتابهای «الماس آگاهی» و «بگو آری!» است. صادق هدایت نویسنده کتاب «بوف کور» است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات فتنه و خطا و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در مقاله کلمه خطا وجود دارد. فتنه خمینی خطا و اشتباه بوده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت و هما و در ترکیبات ۱ میلی کلمه هما و در قصیده ۱ نسیمی کلمه ناطق و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه نقد و در مقاله کلمات اندیشه، صادق هدایت، اکنون و پشیمان و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمه اظهار و در ترجیع بند ۱ میلی کلمات سرگین و گوه وجود دارند. در توضیحات هما ناطق در ویکیپدیا بیان شده: «ناطق در این سالها به نقد اندیشهها و کردههای سیاسی خود بهویژه در دوران انقلاب پرداخت و از مشارکت خود در آن اظهار پشیمانی کرد. وی در این باره با بیان اینکه پرونده او با توجه به اینکه هم مدرّس بود و هم محقّق نابخشودنیتر است، گفته بود: گه زدم. و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را «قاشق قاشق» میخورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشهای خزیدهام تا چه پیش آید.» هما ناطق متولد سال ۱۹۳۴ میلادی است. درگذشت هما ناطق در سال ۱۳۹۴ خورشیدی است. اگر عبارت «آری بدون تفکر و اندیشه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۳۴ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. درگذشت هما ناطق در فرانسه بوده است. خمینی مدتی به فرانسه و پاریس تبعید شده بود. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «خانه تبعید» است. مصطفی فرزانه نویسنده، فیلمساز و متفکر ایرانی مقیم پاریس بود. در برگ ۳۹۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پاریس وجود دارد. در توضیحات محمد مصدق در ویکیپدیا بیان شده: «مصدق از طرفداران انقلاب مشروطه ایران بود و معتقد بود که مقام سلطنت مقام عالی تشریفاتی است. او در دوران نخستوزیری کوشید تا قدرت شاه را محدود به چارچوب مشخصشده آن در قانون اساسی مشروطه کند و نهادهای مدنی را تقویت کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹۱ میشود. ارقام عددهای ۱۴۳۹ و ۱۳۴۹۱ مشترک هستند. مردم باید از افرادی مانند محمد مصدق حمایت میکردند. در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه حزب توده و در مقاله کلمات توده، ماهیگری و خزر ذکر شدهاند. در توضیحات حزب توده در ویکیپدیا بیان شده: «تصمیمِ مصدق برای عدم تمدید امتیازِ به پایان رسیده شوروی برای ماهیگیری در دریای خزر، موجب نکوهش حزب توده شد.» «فلکلر یا فرهنگ توده» نوشته صادق هدایت است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «بنبست: نامههای مرتضی کیوان» است. در مقاله کلمه نامه در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در غزل ۱ شهریار و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستاین کلمه کیوان وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعّال سیاسی عضو حزب توده ایران بود. در توضیحات مرتضی کیوان در ویکیپدیا بیان شده: «کیوان اولین ویراستار ایرانی و پایهگذار انجمن ادبی شمع سوخته بوده است. او همچنین کارمند و بعدها در دوران وزارت دکتر فاطمی، معاون وزیر در وزارت راه دولت مصدق بود. کیوان به ادبیات روسیه تسلط کامل داشت و نوشتارهای بسیاری درباره آن نوشت.» در ویکیپدیا بیان شده که مرتضی کیوان در زندان قصر تیرباران شده است. در مقاله به تیرباران شدن در زندان قصر اشاره شده است. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۹۶۷ میلادی بوده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سوره اسراء و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمه صدق وجود دارد. کلمات صدق و مصدق هممعنی هستند. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۳۴۵ خورشیدی بوده است. در مقاله عدد ۱۳۴۵ ذکر شده است. در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شاه و تاج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، تاج و نخست و در مقاله کلمات تاج و اول ذکر شدهاند. در توضیحات سال ۱۹۶۷ میلادی در ویکیپدیا، نخستین رویداد مربوط به تاجگذاری محمدرضاشاه پهلوی است. سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. سال ۱۹۶۷ میلادی معادل سال ۱۳۴۵ خورشیدی است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۴۵ و ۱۵۳۴ مشترک هستند. در توضیحات سال ۱۳۴۵ خورشیدی در ویکیپدیا، اولین رویداد مربوط به آغاز جام جهانی در انگلستان است. در سوره اسراء و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات خبر، صدا، خاک و زنده و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خبر، صدای و خاک و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خبر و صدا و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خاک و زنده وجود دارند. در زیر خبری از صدای آمریکا با عنوان: «محمد خاکپور در پخش زنده صداوسیما به میهندوستی محمدرضا شاه پهلوی اشاره کرد» آمده است. اگر عبارت «محمد خاکپور» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در سوره اسراء کلمه فتنه وجود دارد. با فتنه خمینی افراد وطندوست و خادم و با سابقه درخشان در سازندگی ایران مانند فرح پهلوی و محمدرضا شاه پهلوی مجبور به ترک کشور شدند و دولت به دست جنایتکاران و قاتلان افتاد. «عدالت ملکه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در مقاله کلمه ملکه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات دیبا و شاه و در مثنوی ۱ حافظ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ میلی کلمات فرح و شه و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات دیبا، شاه و خدمت و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات فرح و خدمت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، خدمت و مور و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شاه، خدمت و مورچه و در قطعه ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه مور و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی ت کلمات شاه و خدمت و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات شاه و زنبور و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاه، خدمت، خدمتگزار و فتنه و در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ شهریار و در ترکیبات و رباعی ۱ میلی و در قصیده ۱سلیم تهرانی کلمه شاه و در غزل ۱ نسیمی کلمه شه و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمه خدمتگزار و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ عراقی و در ترجیع بند ۱ میلی کلمه خدمت و در مقاله کلمه درخشان وجود دارد. مورچه و زنبور نماد خدمت هستند. در توضیحات فرح پهلوی در ویکیپدیا بیان شده: «جمعیت خیریه فرح پهلوی: جمعیت خیریه فرح پهلوی سازمانی غیرانتفاعی است که در سال ۱۳۳۲ بنیاد شد.» سوره قلم ۱۳۲۳ حرف دارد. ارقام اعداد ۱۳۲۳ و ۱۳۳۲ مشترک هستند. در سوره قلم به کار خیر اشاره شده است. در مقاله به پروین اعتصامی اشاره شده است. در بیت زیر از توضیحات پروین اعتصامی در ویکیپدیا و در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جمعیت وجود دارد.
ای گل تو ز جمعیّتِ گلزار چه دیدی؟ *** جز سرزنش و بدسریِ خار چه دیدی؟
در توضیحات پروین اعتصامی در ویکیپدیا بیان شده ساخت بنای خانه پروین در تبریز به دوران پهلوی اول برمیگردد. منظور از دوران پهلوی اول دوران رضا شاه است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رضا و شاه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه رضا و در مقاله کلمه شاه ذکر شده است. درگذشت رضاشاه در سال ۱۳۲۳ خورشیدی بوده است. رضاشاه نیز به ایران خدمت زیادی کرده است. رضاشاه راه آهن را در ایران پایهگذاری کرد. در مقاله به راه آهن اشاره شده است. در مقاله کلمات آرامگاه و قطار و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قصیده ۱ مجد همگر در رباعی ۱۱۸ ابوسعید ابوالخیر کلمه پیکر وجود دارد. در توضیحات آرامگاه رضاشاه در ویکیپدیا بیان شده در دوره نخستوزیری رجبعلی منصور قرار شد پیکر رضاشاه به ایران آورده شود و هواپیمای حامل پیکر رضاشاه پیش از آمدن به ایران، به منظور طواف در مکه از قاهره به طرف جده پرواز کرد. سرانجام پیکر رضاشاه به وسیله هواپیما و سپس با قطار مخصوص به تهران حمل شد. اگر عبارت «آرامگاه رضاشاه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۷۵ میشود. در مقاله بیان شده که اگر عبارت «تغییر قبله» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۵۷ میشود. ارقام عددهای ۱۵۷۵ و ۱۷۵۷ مشترک هستند. در مطلبی که درباره رضاشاه بیان گردید به طواف کعبه یا قبله اشاره شده است. در مقاله بیان شده که سوره شعراء ۵۵۱۷ حرف دارد. در سوره شعراء کلمه رضا وجود دارد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کعبه، ری، رضا و شاه ذکر شدهاند. آرامگاه رضاشاه در شهر ری است.
در توضیحات رضا شاه در ویکیپدیا بیان شده: «پروین اعتصامی در وصف قانون کشف حجاب
خسروا! دست توانای تو آسان کرد کار *** ورنه، در این کار سخت، امید آسانی نبود
شه نمیشد گر در این گمگشته کشتی ناخدای *** ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
در مقاله بیان شده که حجاب به معنی دوری از ادعا، خودنمایی، خودستایی، غرور، کبر، منت و منیت است. حلقه غسل تعمید روح و میراث یحیی(ع) به پاک شدن از این مسائل و رسیدن به بیخویشی و خاکی شدن کمک میکند. در مقاله به سوره اسراء اشاره شده است. در سوره اسراء کلمات یحیی و خاک و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات یحیی و تعمید و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه غسل و در مقاله کلمه خاک ذکر شده است. در آیه ۱۳۹ سوره بقره و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اعمال وجود دارد. آیه ۱۹:۳ کتاب مقدس اعمال بیان میکند: «پولس پرسید: «پس به چه ایمانی اعتراف کردید و تعمید گرفتید؟» جواب دادند: «به آنچه یحیی تعلیم داده است.»» در مقاله عدد ۱۹۳۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۳۰ و ۱۰:۳۹ مشترک هستند. آیه ۱۰:۳۹ انجیل مرقس و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان میکند: ««وی را گفتند: «میتوانیم.» عیسی بدیشان گفت: «پیالهای را که من مینوشم خواهید آشامید و تعمیدی را که من میپذیرم خواهید پذیرفت.»» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۸۰۲۴ میشود. در مقاله عددهای ۲۰:۴۸ و ۴۸۲۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. آیه ۱۰:۳۹ انجیل مرقس و ترجمه هزاره نو بیان میکند: «گفتند: «آری، میتوانیم.» عیسی فرمود: «شکی نیست که از جامی که من مینوشم، خواهید نوشید و تعمیدی را که من میگیرم، خواهید گرفت.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۰۴ میشود. در مقاله عددهای ۴۵۰ و ۵۴۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. آیه ۴:۵ کتاب مقدس افسسیان بیان میکند: «یک خداوند، یک ایمان، یک تعمید؛» در این آیه عدد ۱ وجود دارد. آیه ۹:۱۹ انجیل لوقا و ترجمه معاصر بیان میکند: «جواب دادند: «بعضیها میگویند که یحیای تعمیددهنده هستی؛ عدهای نیز میگویند ایلیا و یا یکی از پیامبران گذشته هستی که زنده شده است.» در مقاله عددهای ۱۱۹ و ۱۹۱۹ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۱۹، ۹:۱۹ و ۱۹۱۹ مشترک هستند. اگر آیه ۹:۱۹ انجیل لوقا و ترجمه معاصر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۷۱۵ میشود. در مقاله عددهای ۱۵۷۵ و ۱۷۵۷ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مطلبی با عنوان «پایان عمر یحیی» از سایت ویکی فقه که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «سرانجام شاه مغرور که دیوانه هوس و عشق به هیرودیا شده بود، دستور داد یک طشت طلا حاضر نمودند، به مأموران جلادش گفت: بروید و یحیی (علیهالسلام) را دستگیر کرده و به اینجا بیاورید. مأموران جلاد به سراغ او آمدند و او را دستگیر کرده و به مجلس شاه بردند، شاه در همانجا فرمان داد سر از بدن او جدا کردند و سر بریدهاش را در میان طشت طلا نهادند» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات پایان، عمر، مجلس، مغرور و طشت و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع عبارت تمام عمر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عمر و طلا وجود دارد. ادعا، خودنمایی، خودستایی، غرور، کبر، منت و منیت وابستگی انسان به انرژی نوع دوم است. استاد طاهری بیان میکنند که مثلا فرد با شنیدن یک جمله خوشایند سرحال میشود و با شنیدن یک جمله ناخوشایند پریشان و دشارژ و از انرژی تخلیه میشود. به این انرژی، انرژی نوع دوم گفته میشود. این وابستگی همانند لنگری است که فرد را از حرکت باز میدارد. در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی و در برگ ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه لنگر وجود دارد. حجاب داشتن یا نداشتن یک موضوع اختیاری است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به رضاشاه و حجاب اشاره شده است. رضاشاه به زور مردم را به نداشتن حجاب و آخوندها به زور مردم را به داشتن حجاب مجبور کردند. اقدام هر دو اشتباه است. نظر پروین اعتصامی نیز اشتباه است. در مقاله بیان شده که اشعار لزوما مطالب صحیحی را بیان نمیکنند؛ چون خداوند بر اساس دیدگاه و نظرات شاعر، شعر را وحی میکند و ممکن است دیدگاه شاعر اشتباه باشد. در قصیده ۱ عراقی بیان شده:
برقع از روی نیکویان به ربای *** تا ببینم ماه تابان را
طالبان به بهانه حجاب اجباری مردم افغانستان را مجبور به زدن برقع یا نقاب میکنند. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزلهای ۱۹۳ حزین لاهیجی و میلی کلمه نقاب وجود دارد. در مقاله به افغانستان اشاره شده است. در زیر ویدئویی با عنوان «استاد شجریان: یازده دور قرآن را خوانده ام هیچ کجا نگفته موسیقی حرام است» آمده که در آن استاد شجریان بیان میکنند که در اسلام موسیقی حرام نیست و آخوندهای درباری برای اینکه توجهات به سمت آنها باشند موسیقی را حرام کردند. این نشان از بیحجابی آخوندهای درباری است که به دنبال جلب توجه مردم و خودنمایی هستند. ویدئو زیر ۲۹۹۱ بازدید دارد. در مقاله بیان شده که سوره صاد ۲۹۹۱ حرف دارد. در سوره صاد کلمه آهنگ ذکر شده است. استاد شجریان متولد ۱ مهر سال ۱۳۱۹ خورشیدی است. درگذشت استاد شجریان در سال ۱۳۹۹ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۹، ۱۹۳، ۱۳۱۹ و ۱۳۹۹ مشترک هستند. در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی کلمه ربنا وجود دارد. در توضیحات ربنا در ویکیپدیا بیان شده: «او در مناجات ربنا، همان آیاتی را که ذبیحی در مناجاتش خوانده بود، به همراه دو آیه دیگر از سوره آل عمران و بقره به کار برد» در مقاله به سورههای آل عمران و بقره اشاره شده است. حلقهها میراث عرفانی بشر و مزد شور، شوق، ذوق و اشتیاق زنان و مردان عاشق خداوند یا انبیاء هستند که به ما ارث رسیدهاند. در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمه میراث و در قصیده ۱ نسیمی کلمه وارث و در مقاله کلمات حلقه، شور، شوق، ذوق، مرد و زن و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات ذوق و عاشقان و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در قصیدههای ۱ مجد همگر و نسیمی و در غزل ۱۳۹ نسیمی و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه عاشق و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ نسیمی کلمه انبیاء وجود دارد. ارتباطهای مختلفی در عرفان کیهانی حلقه وجود دارند که در تمام جنبههای مثبت زندگی به فرد کمک میکنند و مسیر رشد و تعالی فرد را هموار میکنند. در این خصوص به کتاب «انسان از منظری دیگر» نوشته استاد محمد علی طاهری مراجعه فرمایید که آدرس آن در ادامه آمده است. در برگ ۱۳۹ کتاب انسان از منظری دیگر و در مقاله کلمه انسان و در غزل ۱ نسیمی کلمه منظر و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات دهر و دیگر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ شهریار کلمه دیگر وجود دارد. نام دیگر سوره دهر سوره انسان است. استاد طاهری بیان میکنند که الرحمن در بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر رحمت عام خدا یا ارتباط با خدا یا حلقه یا عروة الوثقی یا ریسمان خدا یا سلسله موی دوست است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات بسم الله الرحمن الرحیم، رحمت و حبل و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه بسمل و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه اسم اعظم یا بسم الله الرحمن الرحیم و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات رحمت و عام و در در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه عام و در مقاله کلمات رحمت و حلقه و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات عروه وثقی، حبل متین یا ریسمان خدا و سلسله موی و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات حلقه و ریسمان ذکر شده است. استاد طاهری بیان میکنند که الرحیم در بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر رحمت خاص خداوند یا مرگ است که حرکت در راه کمال را تضمین میکند. در ترجیع بندهای ۱ خاقانی، اوحدی و میلی و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه خاص و در مقاله کلمه مرگ ذکر شده است. در توضیحات پروین اعتصامی در ویکیپدیا بیان شده: «کتاب مجموعه مقالات و قطعات و اشعار پروین اعتصامی یک سال پس از مرگش نوشته و در سال ۱۳۲۳، برای نخستین بار چاپ شده است.» سوره قلم ۱۳۲۳ حرف دارد. قلم به نوشتن اشاره میکند. در مقاله به سوره قلم اشاره شده است. آرامگاه پروین اعتصامی در قم، حرم فاطمه معصومه، صحن امام رضا، آرامگاه خانوادگی است. در مقاله به قم و امام رضا(ع) اشاره شده است. در توضیحات آیه نور در ویکیپدیا بیان شده که منظور از کلمه مشکاة در آیه نور فاطمه(ع) است. کتاب «پروین دختر ساسان» نوشته صادق هدایت است. در توضیحات هزاردستان (مجموعه تلویزیونی) در ویکیپدیا بیان شده: «طرح اولیه این سریال در سال ۱۳۵۴ با عنوان جاده ابریشم و با حضور شخصیتهایی مثل سید حسن مدرس، میرزا کوچک خان و رضاشاه به ذهن حاتمی آمد و بعدتر دچار تغییرات اساسی شد که ماهیت کار را عوض کرد.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ عراقی کلمه هزاردستان و در مقاله عدد ۱۳۵۴ و کلمه رضاشاه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه جاده و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه ابریشم و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه بریشم وجود دارد. در توضیحات پروین اعتصامی در ویکیپدیا عکس محمدرضا شاه پهلوی آمده است. محمدرضا شاه پهلوی متولد سال ۱۹۱۹ میلادی است. در مقاله بیتی تصادفی از سایت سیمین ساق و از پروین اعتصامی آمده که ۱۱۹۹ بازدید دارد. ارقام عددهای ۱۱۹۹ و ۱۹۱۹ مشترک هستند. عکسی از خبر بیبیسی که در ادامه آمده چند سال قبل گرفته شده است. در کنار خبر بیبیسی خبر دیگری از بیبیسی با عنوان «آیا با درگیری روسیه در اوکراین، سپاه در سوریه قدرت بیشتری میگیرد؟؟» آمده که در آن عکس پوتین مشخص است. در مقاله به پوتین اشاره شده است. در منشور کوروش و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ پس چه باید کرد؟ اقبال لاهوری و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در ترکیبات ۱ میلی و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه سپاه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه سپه وجود دارد. در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمه دمشق و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه یاسمن و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات یاسمین و جولان ذکر شدهاند. نماد شهر دمشق پایتخت سوریه گل یاسمین است. بلندیهای جولان خاک سوریه بوده که رژیم اسرائیل اشغال کرده است. در ویکیپدیا ارتفاع شهر دمشق ۲۲۳۱ ذکر شده است. در مقاله عدد ۱۲۲۳ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۲۳ و ۲۲۳۱ مشترک هستند. در توضیحات دمشق در ویکیپدیا بیان شده: «در منطقه دمشقِ قدیم، خیابانی به نام «مستقیم» وجود دارد. در انجیل گفتهشده که پولس قدیس پس از «کور شدن» در راه دمشق، در آن خیابان ساکن شد.» در آیه ۱۹:۳ کتاب مقدس اعمال کلمه پولس و در مقاله کلمات مستقیم و کور و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمات غلاطیه و کور ذکر شدهاند. کتاب مقدس غلاطیه نوشته پولس(ع) است. ابومحمد جولانی رهبر جدید سوریه است. در قصیده ۱ حافظ کلمه شرع وجود دارد. نام دیگر ابومحمد جولانی احمد حسین الشرع است. در زیر عکس بشار اسد رهبر قدیم سوریه آمده است. بشار اسد بلند قد و لاغر است. در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی و در قصیدههای ۱ مجد همگر و حزین لاهیجی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در ترکیبات ۱ میلی و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه قد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه بلند و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات بلند و لاغر و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه لاغر وجود دارد. بشار اسد متولد ۱۵/۵ سال ۸۵ قمری است. در مقاله عددهای ۱۵/۵ و ۸۵ ذکر شدهاند. در ویکیپدیا بیان شده که ابومحمد الجولانی یا احمد حسین الشرع رهبری جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه را بر عهده داشت. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات جولان و قاعده ذکر شدهاند. ابومحمد جولانی متولد شهر ریاض پایتخت عربستان است. در قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ عراقی کلمه ریاض و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه عرب وجود دارد. شعر «صداهای درون» سروده ویکتور هوگو است. در زیر خبری از صدای آمریکا با عنوان «اختلاس با طعم «چای دبش» در سایه سکوت مجلس؛ واکنشها: از «جیب مردم» است» آمده است. در ترجیع بند ۱ اوحدی و در مقاله کلمات خبر، صدا، سایه و مجلس و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خبر، صدای و ساکت و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خبر و صدای و در آیه ۱۹۳ سوره آل عمران و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر کلمه صدا و در آیه ۹۳:۱ انجیل برنابا کلمه سکوت و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها کلمه ساکت و در مقاله کلمات سایه و مجلس و در مثنوی ۱ حافظ و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۵۸ فرخی یزدی کلمه جیب و در ترجیع بند ۱ میلی کلمات جیب و مردم وجود دارند. اشو نویسنده کتابهای «یک فنجان چایی» و «صوفی مرد راه: آوازه سکوت» است. در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات صوفی، مرد، راه و آوازه وجود دارند. در خبر زیر بیان شده: «بهنام امینی، فعال سیاسی، با یادآوری سخنی از امیرعباس هویدا، نخستوزیر دوره محمدرضا شاه پهلوی که دوره کار او با رشد و شکوفایی اقتصادی همراه بود، در رسانه اجتماعی ایکس نوشت: «به قلههای فساد نزدیک شدهاند، رکورد اختلاس دزدی و فساد در تاریخ ایران با یک چای دبش شکسته شد، این ادعای خامنهای که به قلهها نزدیک شدهایم را مقایسه کنید با سخن هویدا نازنین که میگفت ما نمیخواهیم مردم را ناراحت کنیم!»» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان کلمه امین و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در برگهای ۱۳۹ و ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه قله و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات قله و دزد کلمات قله و دزد و در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در آیه ۱۹۳ سوره بقره و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه فساد وجود دارد. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه رئیس ذکر شده است. در روزنامه وطن امروز که در خبر سایت پیشخوان آمده عکس ابراهیم رئیسی مشخص است. ابراهیم رئیسی مردم معترض را مگس خطاب کرد. در مقاله به سوره حج اشاره شده است. در سوره حج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه مگس وجود دارد. جمله ابراهیم رئیسی باعث شده مردم با مگس یاد ابراهیم رئیسی میافتند. در مقاله بیان شده که کلمات خامنهای و خامه شبیه هستند. مگس یا پشه اطراف خامه میچرخد. در کتاب نور که آدرس آن در ادامه مقاله آمده پستی از اینستاگرام ایران اینترنشنال با عنوان «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» قرار دارد. در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمه هلیکوپتر یا بالگرد و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات دریا، دریاچه و جستجو و در منشور کوروش کلمات دریا و جستجو و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات دریا و وان و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ یغمای جندقی کلمه دریا و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه دریاچه و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه وان و در مقاله کلمات دریا یا دریاچه، ترکیه و جستجو و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات پرچم، وان و رسم و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات دریا و رسم و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه رسم وجود دارد. در باب ۱ کتاب مقدس استر به خشایارشاه اشاره شده است. در توضیحات خشایارشا در ویکیپدیا بیان شده سنگنبشته خشایارشا در نزدیکی دریاچه وان ترکیه، بر فراز صخرهای در نزدیکی یک قلعه واقع شده است. در مقاله کلمات دریاچه وان ترکیه، صخره و قلعه ذکر شدهاند. اگر عبارت «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۱۷ میشود. در مقاله به فتنه ۱۳۵۷ خمینی اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۳۵۱۷ مشترک هستند. در کتاب نور خبری از یورونیوز با عنوان ««پرواز با هلیکوپترهای شاه»؛ بالگرد حامل ابراهیم رئیسی تا چه حد مناسب پرواز بود؟» آمده که بیان میکند بالگرد حامل ابراهیم رئیسی در اختیار جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بوده است. در مقاله کلمات جمعیت و هلال ذکر شدهاند. روزی که هلیکوپتر ابراهیم رئیسی سقوط کرد مصادف با روز جمعیت بود. در خبر یورونیوز بیان شده که هلیکوپتر رئیسی از نوع بل بوده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه بل وجود دارد. ابراهیم رئیسی متولد سال ۱۳۳۹ خورشیدی است. در مقاله عدد ۱۳۳۹ ذکر شده است. در عکس زیر از روزنامه وطن امروز به قبض گاز مشتریان پرمصرف اشاره شده است. در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی کلمه قبض و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه گاز ذکر شده است.
https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-61021736
https://www.pishkhan.com/news/248095
https://ir.voanews.com/a/iran-tehran-mohammad-khakpour/7918464.html
https://ir.voanews.com/a/financial-corruption-embezzlement-iran-economy-poverty/7385429.html
https://www.prisons.ir/news/12857
تقلید نه؛ تحقیق آری
در توضیحات شهریار در ویکیپدیا بیان شده «برخی منابع همچون سایت فصل نو ادعا میکنند که شهابالدین مرعشی نجفی از فقهای شیعه درست در لحظه سرودن شعر «علی ای همای رحمت» توسط شهریار در خواب آن را شنیده است» در مقاله کلمات علی، هما و رحمت و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات مرتضا و خواب و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات شهریار، خواب و نو و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و اوحدی در قصیدههای ۱ عراقی و سلیم تهرانی و در قصیده و ترکیبات ۱ میلی و در غزل ۱۳۹ نسیمی در غزلهای ۱۳۹ و ۱۹۳ جهان ملک خاتون و در غزلهای ۱۹۳ حزین لاهیجی و میلی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه خواب ذکر شده است. در گذشت سید شهابالدین مرعشی نجفی در سال ۱۳۶۹ خورشیدی است. در مقاله عددهای ۱۳۹۶ و ۱۹۳۶ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات سید شهابالدین مرعشی نجفی در ویکیپدیا بیان شده: «تأسیس مدارس علمیه یکی از فعالیتهای وی بوده که مدرسه مهدیه، مدرسه شهابیه از جمله آنهاست. مرعشی نجفی هرگز نتوانست به زیارت کعبه برود زیرا به گفته خودش استطاعت و تمکن مالی سفر حج را نداشتهاست چون درآمد خود را صرف خرید کتاب میکرد.» در مقاله کلمات کعبه، حج و کتاب و در برگ ۱۳۹ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه مدرسه وجود دارد. «زائر پرشور» شعری از شکسپیر است. استاد طاهری بیان میکنند که اگر فقیری در فاصله چندین کوچه از محل زندگی فرد وجود داشته باشد واجبتر است که هزینه حج را به مردم فقیر کمک کند. در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه کوچه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۸۵ فرخی یزدی و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه کوی و در مقاله کلمه فقیر وجود دارد. «غزلیات کوچهها و بیشهها» سروده ویکتور هوگو است. ویکتور هوگو نویسنده رمان «بینوایان» است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه بینوایی وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده: «سیّد شهابالدّین مرعشی نجفی فقیه و مرجع تقلید شیعه اهل ایران بود. وی کتابخانهای را از خود در قم به جا گذاشتهاست. او شوهر خاله محمد فاضل لنکرانی از مراجع تقلید قم بود.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه قم ذکر شده است. در چندین بیت از شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا تقلید نکوهش شده است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه فیض و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه سفینه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه اجتهاد وجود دارد. در توضیحات فیض کاشانی در ویکیپدیا بیان شده: «سفینة النجاة یکی از مهمترین نوشتههای فیض کاشانی است که محمدرضا دورودیان تفرشی ترجمه کردهاست و موضوع آن در رد مجتهدان و اصولیین میباشد و با استدلال و با شواهد از روایتهای اهلبیت اجتهاد و اجماع را بدعت و ضلالت و خلاف روش فکری شیعیان میداند. در بخش خطبه این کتاب مینویسد: «اجتهاد در احکام شرعیه یعنی استعمال اصول و امارات ظنیه در استنباط آنها و همچنین اخذ بهاتّفاقِ آرا بدعت نهادن است در دین و از اختراعات اهل سنّت است.»» «مرغ مقلد» و «زنجیر شکن» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. تقلید یک موضوع ساختگی و تحریف دین است. تقلید را آخوندهای درباری برای اسارت و بردگی گرفتن مردم به وجود آوردند. زنجیر نماد اسارت است. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱ ابن یمین و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه زنجیر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه اسیر وجود دارد. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی نژادپرستی و بردهداری است. در توضیحات استوانه کوروش در ویکی پدیا به محمود احمدینژاد اشاره شده است. در زیر خبری از خبرآنلاین با عنوان «ببینید | احمدی نژاد نانجیب بود و بر سر روحانیت کلاه گذاشت» آمده که در آن ویدئویی قرار دارد که بر اساس آن محمود احمدینژاد بیان کرده که تقلید کار میمون است. در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در مقاله کلمه خبر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خبر و کُله و در غزل ۱ شهریار کلمات کله و کلاه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه کلاه و در مقاله کلمه روحانی ودر قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه میمون وجود دارد. مدت زمان ویدئویی که در خبر زیر آمده ۲:۴۸ است. در مقاله عدد ۲۴۸ ذکر شده است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه حلوا ذکر شده که اشاره به بدست آوردن چیزی بدون تفکر، اندیشه و زحمت دارد. باید تقلید را رها کرد و روش تحقیق را در پیش گرفت. عنوان این بخش مقاله «تقلید نه؛ تحقیق آری» است. در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات لا و نعم یا نه و آری ذکر شدهاند. در باب ۱ انجیل برنابا و در غزل ۱ نسیمی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی و در آیه ۱۳:۹ انجیل برنابا کلمه تحقیق وجود دارد. ترانههای خیام کتابی تحقیقی-ادبی از صادق هدایت است. در غزل ۱ یغمای جندقی و در غزل ۸۵ میلی کلمه ترانه وجود دارد. در مقاله عدد ۱۱۹ ذکر شده است. درگذشت صادق هدایت ۱۹/۱در سال ۱۳۳۰ خورشیدی است. ساعت خبر زیر ۱۳:۳۰ است. در توضیحات خیام در ویکیپدیا به نقل از صادق هدایت بیان شده: «گویا ترانههای خیام در زمان زیستنش به دلیل خشک مغزی مردم پنهان بوده و دستهبندی نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه جنگها و کتب اشخاص با ذوق به گونهای قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و مغز و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت، خشک و مغز و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات خشک و قلم و در مقاله کلمات خشک، ذوق و مرگ و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات ذوق، مرگ و قلم و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در مقاله کلمه قلم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در برگ ۳۱۹ کتاب زهیر کلمه جنگ وجود دارد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه مور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مور و سلیمان ذکر شدهاند. پیام داستان سلیمان(ع) و هدهد در سوره نمل یا مورچه تحقیق کردن است. . مکارم شیرازی مجتهد و مرجع تقلید شیعه است. ناصر مکارم شیرازی متولد سال ۱۹۲۷ میلادی است. سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۹۲۷ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمه تحقیق وجود دارد. در توضیحات ناصر مکارم شیرازی در ویکیپدیا به محمود احمدینژاد و کلاه اشاره شده است. در توضیحات ناصر مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «وی از جمله فقیهان در نظام جمهوری اسلامی ایران است که به فساد بزرگ اقتصادی متهم شده است.» در سوره انعام کلمات نظام، فساد، بزرگ و متهم و در مقاله کلمات فساد و بزرگ ذکر شدهاند. در توضیحات ناصر مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «به نقل از روزنامه اطلاعات صفحه چهارده که به برندگان جایزه کتاب سال و دیدار آنان با محمدرضا پهلوی اشاره شده است: روز اول فروردین پس از این که جمعی از برندگان جایزه سلطنتی جایزه خود را از شاهنشاه دریافت کردند شخص شاه در خصوص ایده نوشتن کتاب از آقای مکارم شیرازی سؤال کرد: شما از کجا به این فکر افتادید؟ آقای مکارم شیرازی توضیح داد که از چندی به این طرف در حوزه علمیه قم عدهای از طلاب علوم به مطالعه در باب مکاتب فلسفی همت گماشته، و بهخصوص در اطراف مکتب ماتریالیسم – که اساس مطلب کمونیسم میباشد، به مطالعه و تحقیق پرداختهاند. کتاب نگارش یافته به سبک رمان و با مقصد تجزیه و تحلیل و انتقاد به مکتب کمونیسم تألیف یافته بود.» در مقاله کلمات محمدرضاشاه و جایزه ذکر شدهاند. در ترجیع بند ۱ خاقانی به ملکه سبا اشاره شده است. سوره سبا ۵۴ آیه دارد و شماره نزول آن ۵۸ است. در مقاله عددهای ۵۴ و ۵۸ ذکر شدهاند. در توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه بیان شده: «قرآن داستان دیدار حضرت سلیمان و بلقیس را نقل کرده است. حضرت سلیمان توسط هدهد از سرزمینی آگاهی یافت که زنی صاحبْمکنت بر آن حکومت میکرد که همراه قومش خورشید را میپرستید. سلیمان نامهای به ملکه سبا نوشت و او را به پیروی از خود دعوت کرد. ملکه در پاسخ به نامه، برای جلوگیری از فساد و کشته شدن مردم، هدیهای برای سلیمان فرستاد؛ اما سلیمان هدیه را نپذیرفت.» در این مطلب و در مطالبی که درباره مکارم شیرازی بیان گردید به هدیه و فساد اشاره شده است. در توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه بیان شده: «ملکه سبا تنها زنی است که قرآن از او به عنوان حاکم یاد کرده و نهتنها مذمتی بر مدیریت او ذکر نکرده بلکه غیر مستقیم و با اشاره نکات مثبتی را برای او برشمرده است. امروزه مقالات بسیاری در بررسی نگاه قرآن به مدیریت زنان نوشته شده که بخشی از آنها به همین داستان ملکه سبا پرداخته و از این داستان برای اثبات نقش و حضور فعال زنان در جامعه استدلال شده است.» این متن در نسخههای جدید سایت ویکیشیعه پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» سایت ویکیشیعه و نسخههای قدیمی موجود است. در مقاله به خدمات ملکه فرح پهلوی اشاره شده است. در توضیحات مکارم شیرازی در ویکیپدیا و بخش «مخالفت با وزیر شدن» زنان بیان شده: «پس از معرفی سه کاندیدای زن جهت تصدی مقام وزارت، یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرد مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی در مورد وزیر شدن زنان شبهه فقهی دارند. مکارم شیرازی در همین زمان گفت وزیر شدن زنان دنبالهروی از نظام ارزشی غرب است. وی پرسید: آیا انتخاب وزیر زن مشکلی از جامعه زنان حل میکند؟» مکارم شیرازی معنا و مفهوم قرآن را تحریف کرده است. در ویدئو زیر بیان شده که تنها در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد ۱ وزیر زن منصوب شده است. در سوره نمل و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: « و سليمان وارث داوود شد، و گفت: اي مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشکاري است.» اگر عبارت «و سليمان وارث داوود شد، و گفت: اي مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشکاري است. قصه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. در مقاله عدد ۳۲۵ ذکر شده است. در سوره نمل و ترجمه انصاریان بیان شده: «[پس حرکت کردند] تا به وادی مورچگان درآمدند. مورچه ای گفت: ای مورچگان! به خانه هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۲ میشود. در سوره نمل و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «تا آنجا كه به وادى موران رسيدند، مورى [به زبان حال] گفت اى موران به درون خانههايتان برويد كه سليمان و سپاهيانش شما را ناآگاهانه درهم نكوبند» اگر عبارت «تا آنجا كه به وادى موران رسيدند، مورى [به زبان حال] گفت اى موران به درون خانههايتان برويد كه سليمان و سپاهيانش شما را ناآگاهانه درهم نكوبند. داستان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۸۲ میشود. در مقاله عدد ۴۸۲ ذکر شده است. در سوره نمل و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: « تا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند.» اگر عبارت «تا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند. داستان» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. در مقاله عدد ۴۰۵ ذکر شده است. سخن گفتن سلیمان(ع) با پرندگان و مورچه قصه و داستان است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات سلیمان، سخن، مور و قصه و در قصیده ۱ حافظ کلمات سلیمان و داستان ذکر شدهاند. در خبر زیر از خبر آنلاین به محمد قوچانی اشاره شده است. محمد قوچانی متولد سال ۱۹۷۶ میلادی است. در مقاله به سال ۱۹۷۶ میلادی اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ اوحدی و در ترکیبات ۱ میلی کلمه دستار یا عمامه و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمه طیلسان یا دستار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات طیلسان و عمامه وجود دارند. در عکس زیر عمامه مشخص است. در توضیحات پاپ فرانسیس و در بخش گفتگوهای بین ادیانی بیان شده: «در این میان نیز دولت جمهوری اسلامی ایران با ریاست محمود احمدینژاد پیامی با موضوع تبریک انتخاب برگلیو به عنوان پاپ کاتولیک را به واتیکان ارسال کرد.»
https://www.khabaronline.ir/news/1689325/
توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه
دجله و فرات
در مقاله کلمات زلزله، آناتولی و اردن و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زمین و لرزان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات لرزه و زمین وجود دارند. در توضیحات «زمینلرزه ۲۰۲۳ ترکیه–سوریه» در ویکیپدیا بیان شده: «از مدتی پیش احتمال تأثیر سدسازی دولت ترکیه بهخصوص سد آتاتورک بر فعال شدن گسلها و بروز زمین لرزه در برخی مقالات علمی مطرح شده بود. پس از بروز زلزله برخی متخصصان در کشورهای عربی نظیر اردن سدسازی را عامل زلزله دانستند.» در توضیحات «زمینلرزه ۲۰۲۳ ترکیه–سوریه» در ویکیپدیا بیان شده: «زلزله ۲۰۲۳ ترکیه-سوریه؛ قویترین زمینلرزه در عصر معاصر در این منطقه، بعد از زمینلرزه ۱۹۳۹ ارزنجان رتبهبندی شدهاست.» در مقاله عدد ۱۹۳۹ ذکر شده است. در توضیحات «زمینلرزه ۲۰۲۳ ترکیه–سوریه» در ویکیپدیا بیان شده این زلزله در ساعت ۱۳:۵۴ به وقت ایران رخ داده است. در مقاله عددهای ۱۵۳۴ و ۳۱۵۴ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات «زمینلرزه ۲۰۲۳ ترکیه - سوریه» در ویکیپدیا بیان شده سازمان زمینشناسی ایالات متحده ابعاد گسیختگی را ۱۹۰ کیلومتر طول تخمین زد. در مقاله بیان شده که در باب ۱۹۰ انجیل برنابا کلمه افسوس وجود دارد. درگذشت یوحنا(ع) در شهر افسوس ترکیه است. در توضیحات «زمینلرزه ۲۰۲۳ ترکیه–سوریه» در ویکیپدیا بیان شده: «آسیبهای ساختاری این زلزله تا شعاع فاصله کشورهای فلسطین، اسرائیل، مصر و قبرس و همچنین تا سواحل دریای سیاه در شمال خاک ترکیه نیز گسترده بودهاست.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه شعاع و در مقاله کلمات فلسطین، اسرائیل و مصر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قصیده و مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در ترکیبات و ترجیع بند ۱ میلی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه دریا و در منشور کوروش کلمات دریا و سیاه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات بحر و سیاه و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱ ابن یمین و در ترکیبات و ترجیع بند ۱ میلی و در غزلهای ۱۳۹ محتشم کاشانی و جهان ملک خاتون کلمه سیاه وجود دارد. در توضیحات «زمینلرزه ۲۰۲۳ ترکیه - سوریه» در ویکیپدیا بیان شده: «کلاهسفیدها (سازمان دفاع مدنی سوری) وضعیت را «فاجعه بار» توصیف کردند و از ساکنان خواستند ساختمانها را ترک کنند و در فضای باز باقی بمانند. رسانههای سوریه از فروریختن تعداد زیادی ساختمان در شمال استان حلب و همچنین چندین ساختمان در شهر حماة خبر دادند. در دمشق، بسیاری از مردم از خانههای خود به خیابانها آمدهاند. مرکز ملی زلزله سوریه گفت این زلزله «بزرگترین زمینلرزه ثبت شده» در تاریخ عملیاتی آن است.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه کلاه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه کله و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در مقاله کلمه سفید وجود دارد. در مقاله بیان شده که نقاشی «سر یک زن دهقانی با کلاه سفید» اثر ونسان ون گوگ است. درگذشت نسیمی در شهر حلب بوده است. در مقاله به نقل از صادق هدایت بیان شده «به طور مبهمی آرزوی زمین لرزه یا یک صاعقه آسمانی میکردم برای این که بتوانم مجددا در دنیای آرام و روشنی به دنیا بیایم!» صادق هدایت متولد سال ۱۹۰۳ میلادی است. در زیر خبری از فارس پلاس با عنوان «ترکیه چگونه باعث ایجاد گرد و غبار داخل ایران شد؟» آمده که بیان میکند: «پروژه گاپ ترکیه که ایده آن از سال ۱۹۳۰ مطرح شد را میتوان دلیل اصلی خشکی مناطق غرب آسیا دانست. سرزمینهای خشکی که بنا به اظهارات کارشناسان منشا اصلی گرد و غبار داخل ایران هستند.» در قطعه ۱ خاقانی کلمات آسیا و اصل وجود دارند. ارقام عددهای ۱۹۰۳ و ۱۹۳۰ مشترک هستند. پروژه آناتولی جنوب شرقی یا پروژه سدهای گاپ ترکیه باعث خشک شدن رودخانههای دجله و فرات، ایجاد گرد، خاک و غبار و آسیب به زمین، طبیعت و حیوانات میشود. در مقاله به سوره کهف و منشور کوروش اشاره شده است. در سوره کهف کلمات سد، خشک، نهرها، خاک، زمین و حیوان و در منشور کوروش کلمه دجله و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمه رود فرات و در برگ ۱۳۹ کتاب والکیریها و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه رودخانه و در آیه ۱۹۳ سوره بقره و در برگ ۱۳۹ کتاب الف و در برگ ۱۹۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی کلمه زمین و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات زمین و طبیعت و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات زمین، طبیعت و خاک و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در ترکیبات ۱ میلی کلمات زمین و خاک و در ترجیع بند ۱ میلی کلمات طبیعت و خاک و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون کلمه خاک و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمات خاک و غبار و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمه غبار و در غزل ۵۸ همام تبریزی کلمات زمین، غبار و حیوان و در قصیده ۱ مجد همگر کلمات خاک و حیوان و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ عراقی کلمات زمین و حیوان و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در آیه ۱۳۹ سوره انعام کلمه حیوانات و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه حیوان وجود دارد. افلاطون نوسینده کتاب «طبیعت» است. در ویکیپدیا حداقل تخلیه رود دجله ۱۱۹۰۱ متر مکعب برثانیه ذکر شده است. در ادامه مقاله عدد ۱۰۹۱۱ ذکر شده است. ارقام این عددهای مشترک هستند. در مقاله آیه ۱۱:۱۹ مکاشفه یوحنا آمده که در آن کلمه زلزله وجود دارد. بین عددهای ۱۱:۱۹ و ۱۰۹۱۱ چهار رقم مشترک هستند. در ویکیپدیا ارتفاع رود فرات ۳۵۲۰ متر ذکر شده است. در مقاله عددهای ۲۰۳۵ و ۵۰۳۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۰۳۵، ۳۵۲۰ و ۵۰۳۲ مشترک هستند. در ویکیپدیا حوزه رود دجله ۱۴۴۷۸۸ مایل مربع ذکر شده است. در مقاله اعداد ۱۸۷۴ و ۴۱۷۸ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۸۷۴، ۴۱۷۸ و ۱۴۴۷۸۸ مشترک هستند. در ویکیپدیا کمینه رود فرات ۵۸ متر مکعب بر ثانیه ذکر شده است. اگر عبارت «پروژه سدهای گاپ ترکیه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۸ میشود. در مقاله عدد ۵۸ ذکر شده است. اگر عبارت «دجله و فرات» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در مقاله عدد ۴۵ ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده وسعت حوزه آبریز فرات حدود ۵۰۰۰۰۰ کیلومتر مربع است. در خبر فارس پلاس بیان شده بالاترین حد شاخص آلودگی هوا (AQI) ۵۰۰ است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات پلاس و هوا و عدد ۵۰۰ و در مقاله عدد ۵۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۵۰، ۵۰۰ و ۵۰۰۰۰۰ مشترک هستند. در خبر فارس پلاس بیان شده: ««سارا اردو» مدرس دانشگاه گفت: «سد آتاترک از جمله سدهای گاپ در ترکیه اصلی ترین عامل خشک شدن زمینهای عراق است.» در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده ۱ نسیمی کلمه سارا و در مقاله کلمات دانشگاه و عراق ذکر شدهاند. در خبر فارس پلاس بیان شده: «اردوغان در مراسم افتتاحیه سد گفت که «ایلی سو» بهترین پاسخ به دشمنان ترکیه است.» در مقاله به رجب طیب اردوغان اشاره شده است. در زیر خبری از ایسنا با عنوان «نماینده خوی و چایپاره در مجلس: کلنگ احداث سد "الند " در خوی به زمین زده میشود» برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده است. در مقاله به سال ۱۴۰۲ خورشیدی اشاره شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۵۸ میلی و کلمه خوی و در مقاله کمات مجلس و زمین و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات کلنگ و زمین ذکر شدهاند. در این خبر بیان شده: «نجف زاده با بیان اینکه مطالعات ایجاد منطقه آزاد خوی از حدود سه سال گذشته آغاز شده است، گفت: ایجاد منطقه آزاد تجاری مشترک بین ایران و ترکیه مابین شهرهای خوی و وان پیشنهاد شده و در حال کارهای مطالعاتی پروژ توسط دو کشور انجام شده و در حال نهایی شدن برای تصویب است.» در مقاله کلمات نجف و دریاچه وان ذکر شدهاند. در ویکیپدیا بیان شده که میانگین بارش خوی ۲۵۳ میلیمتر است. در مقاله کلمات باران و عدد ۲۵۳ ذکر شدهاند. در توضیحات خوی در ویکیپدیا بیان شده: «خوی بهدلیل واقع شدن در مسیر جاده ابریشم و جاده تجارتی شرق و غرب، مورد بازدید بسیاری از جهانگردان و ایرانشناسان واقع شدهاست. بعد از گسترش امپراتوری سلجوقیان به آناتولی و غرب، این شهر به دلیل موقعیت ویژه آن و قرار گرفتن در سر راه اصلی شرق به غرب، اهمیت و رونق علمی، فرهنگی، اقتصادی بسیار یافت.» در مقاله کلمات جاده ابریشم، شرق، غرب و آناتولی ذکر شدهاند. در توضیحات خوی در ویکیپدیا بیان شده: «شهر خوی به گفته یاقوت و قزوینی بارویی سخت محکم داشت و در میان مزارع حاصلخیز و آباد واقع و به داشتن دیبای خوب معروف بود.» در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات یاقوت، سخت، دیبا و معروف و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات یاقوت، آباد و دیبا و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمه یاقوت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مقاله کلمه مزرعه وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده: «کلمه "خوی" در زبانهای مختلف معانی متفاوتی دارد:
زبان کردی: در کردی، "خوی" به معنای "نمک" است و به دلیل وجود معادن نمک در منطقه خوی، این نام به شهر داده شده است.» در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه معدن و در مقاله کلمه نمک ذکر شده است. در توضیحات خوی در ویکیپدیا بیان شده: «در شهر خوی هم شبیه به سایر شهرهای ایران برخی آداب و رسوم با مناسک خاصی برگزار میشود. یکی از این روزهای خاص در خوی، شب چله است. شب یلدا یا شب چیلله گئجهسی بهعنوان طولانیترین شب سال، آخرین شب پاییز و نخستین شب زمستان در شهر خوی گرامی داشته میشود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۱۳ میشود. در مقاله به عدد ۹۱۳ و شب یلدا اشاره شده است. در توضیحات خوی در ویکیپدیا بیان شده: «در این شب مردم خوی دورهم جمع میشوند و این شب را تا صبح بیدار میماند. رسم بر این است که در این شب به بازدید از بزرگان فامیل میروند و اگر نوعروسی بهتازگی ازدواج کرده باشد، به دیدن او میروند. در این شب داماد هدایای خود را در سینی مسی میگذارد که به این سینی «خونچا» میگویند و روی آن دستمالی گلدوزی شده قرار میدهند و به نوعروس هدیه میدهند.» در مقاله کلمات عروس و هدیه ذکر شدهاند. در قطعه ۱ خاقانی کلمه کرسی وجود دارد. «در این شب افراد دور کرسی جمع میشوند و شهریارخوانی و کوراغلوخوانی میکنند. یکی از شعرهای مهمی شهریار که در این شب خوانده میشود، به شرح زیر است:
چیله چیخار بایراما بیر آی قالار
پینتی آرواد قوورمانی قورتارار
گئدر باخار گودول ده یارماسینا
باخ فلکین گردش و غوغاسینا»
در مقاله به شهریار اشاره شده است. در توضیحات آشفته شیرازی در سایت گنجور بیان شده: «چهار سال در این مقام بود و سپس به شیراز بازگشت و به کشاورزی روی آورد و در این راه کارهای سودمند انجام داد که از آن جمله آوردن آب از رودخانۀ کردستان به شهر بهبهان بود.» در ادامه این مطلب در سایت گنجور بیان شده: «از لحاظ اشاره به وقایع تاریخی، برخی اشعار وی، چون قصیدهای در وصف زلزلۀ شیراز، درخور اعتناست.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ شهریار و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه کامکار و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه ناظری وجود دارد. در توضیحات گروه کامکارها در ویکیپدیا به «کنسرت مشترک کامکارها با شهرام ناظری برای زلزلهزدگان کرمانشاه» اشاره شده است. در توضیحات گروه کامکارها در ویکیپدیا بیان شده: «بعضی از افراد این گروه سابقه عضویت در گروه موسیقی چاووش را دارند.» در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمه چاوشان وجود دارد. در ترجیع بندهای ۱ مولانا و خاقانی کلمات نمک و زمین و در غزل ۱۹۳ میلی کلمه نمک و در مقاله کلمات نمک، زمین، نقاشی و عکس ذکر شدهاند. در مستند «نمک زمین» سباستیائو سالگادو عکاس و نقاش برزیلی به همراه همسرش حدود سه میلیون درخت در زمین پدری خود میکارند و باعث احیای رودخانه و آبشارهای آن منطقه میشوند. تاریخ انتشار مستند نمک زمین در سال ۲۰۱۴ میلادی است. در مقاله خبری از ایسنا با عنوان «نماینده خوی و چایپاره در مجلس: کلنگ احداث سد "الند " در خوی به زمین زده میشود» برای سال ۱۴۰۲ خورشیدی آمده است. ارقام عددهای ۱۴۰۲ و ۲۰۱۴ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که در کردی، "خوی" به معنای "نمک" است. سباستیائو سالگادو متولد سال ۱۳۲۲ خورشیدی است. در مقاله عدد ۱۳۲۲ ذکر شده است. دجله و فرات به خلیج فارس میریزند. در توضیحات خلیج فارس در ویکیپدیا بیان شده: «برخورد دلفینها و نهنگها با شناورها و پروانه موتور قایقها و همینطور آلودگی برخی از نقاط آبهای خلیج فارس به آلایندههای نفتی و شیمیایی زندگی این پستانداران را تهدید میکند. طبق برخی گزارشها نهنگ خلیج فارس در معرض خطر انقراض قرار دارد.» در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه نهنگ و در مقاله کلمات دلفین، نفت و تهدید ذکر شدهاند. میانگین ژرفای خلیج فارس ۵۰ متر است. در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمه پیروز و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در رباعی ۳۹۱ ابوسعید ابوالخیر کلمات پیروز و پلنگ و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمه پلنگ وجود دارد. در توضیحات پیروز (یوزپلنگ) در ویکیپدیا بیان شده: «دو توله اول در روزهای اول تلف شدند و پیروز با تلاش متخصصین زنده ماندچهار روز پس از تولد توله اول تلف شد، نگهداری توله دوم و سوم نیز از روز چهارم به مدت شش روز به علیرضا شهرداری سپرده شد.» جیمز وودز در فیلم متخصص بازی کرده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه تلف و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه شهرداری وجود دارد. درگذشت پیروز در سال ۲۰۲۳ میلادی بوده است. در مقاله به سال ۲۰۲۳ میلادی اشاره شده است. در زیر خبری از تابناک آمده که بیان میکند «از سال ۱۳۹۰ پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی شروع شدهاست. در مقاله عدد ۱۳۹۰ ذکر شده است. در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات ستوران یا حیوانات و گیاه و در غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی کلمه گیاه وجود دارد. در توضیحات گیاهخواری در ویکیپدیا به نقل از صادق هدایت بیان شده: «انسان نقش برادر بزرگتر را برای حیوانات دارد؛ نه حق دژخیمی و ستمگری بر آنان را» در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱۳۹ نسیمی و در برگهای ۱۳۹، ۱۹۳ و ۳۱۹ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه انسان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات انس و نقش و در ترجیع بند ۱ خاقانی هدایت، نقش، انس و دهر و در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه انس و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا کلمات انسان، برادر و بزرگ و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در آیه ۹۱:۳ انجیل برنابا کلمات برادر و بزرگ و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمات دهر و نقش و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در برگ ۱۹۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۹۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه نقش و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا کلمات نقش و بردار و در باب ۱ انجیل مرقس و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در آیههای ۱۹:۱۳ و در آیه ۹۱:۱۳ انجیل برنابا کلمه برادر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات نقش و بزرگ و در مقاله کلمات بزرگ و حیوانات وجود دارند. در مثنوی ۱ حافظ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه دهر و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات دهر و انس وجود دارد. نام دیگر سوره دهر سوره انسان است. افلاطون نوسینده کتاب «حقیقت انسان» است. نقاشیهای «آهوی کوهی» و «آهوی تنها» اثر صادق هدایت هستند. در شعر ۱ آغاز کتاب عراقی و در ترکیبات ۱ میلی کلمه آهوان و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی کلمه آهو و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه غزال و در مثنوی ۱ حافظ کلمات آهو و شکار و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات غزال و شکار و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات حیوان، گوزن و شکار و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در رباعی ۳۹۱ ابوسعید ابوالخیر و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه شکار وجود دارند. آهو و غزال هم معنی هستند. در توضیحات خوی در ویکیپدیا باین شده: «خوی به خاطر دارا بودن شکارگاههای زیاد مورد توجه شاه اسماعیل صفوی بود. شاه اسماعیل به خاطر آب و هوای خوش خوی زیاد به این شهر سفر میکرد و نقل است که شاخ قوچهایی که در عمارت برج شمس تبریزی مشاهده میشود توسط شاه اسماعیل شکار شدهاند. شاه اسماعیل با الهام از طبیعت زیبای خوی شعر میسرود» در مقاله کلمات خرس، آهو و گوزن ذکر شدهاند. در توضیحات خوی در ویکی پدیا بیان شده: «منطقه بکر جهنم دره خوی یا به قولی دره قیریس که یک دره کاملاً بکر با کوهها و صخرههایی است که از وسط شان راه عبوری دارند و ارتفاع آنها گاهی به ارتفاع یک برج ده طبقه میرسد که در بالا به همدیگر چسبیدهاند. در این دره سرسبز جانورانی مانند خرس قهوهای، آهو، و گوزن وجود دارند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۹۲۷ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ حرف دارد. بین عددهای ۲۹۷۱ و ۱۰۹۲۷ چهار رقم مشترک هستند. در سوره انعام به خوردن گوشت حیوانات اشاره شده است. در سوره انعام کلمه فقیر و در غزلهای ۱۳۹ محتشم کاشانی و فروغی بسطامی کلمه قربانت و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۱۳۹ نسیمی کلمات قربان و حیوان و در برگ ۱۳۹ کتاب مکتوب کلمات قربانی و گوشت و در باب ۱ انجیل برنابا کلمه گوشت و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات حیوان و همبر و در رباعی ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱۹۳ میلی کلمه کباب و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه فقیر و در قصیده ۱ نسیمی کلمه فقرا و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه فقر وجود دارد. قربانی کردن و کشتن حیوانات تنها در صورت مجبور بودن و غذا دادن به فقرا صحیح است و اگر غیر از این باشد کارمای منفی دارد. در سوره انعام و در ترجیع بند ۱ مولانا و در ترکیبات ۱ میلی کلمه میوه وجود دارد. باید به سمت گیاهخواری رفت. «در عربستان آن زمان گیاهخواری مورد پذیرش جامعه قرار نمیگرفته است؛ به این دلیل در قرآن مستقیما بیان نشده که قربانی کردن حیوانها برای غذا دادن به فقیرها است.» اگر این جمله را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۹۱ میشود. بیت زیر از غزل ۳۵۲ سعدی به آیه ۱ سوره مائده اشاره میکند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه مائده وجود دارد.
چون دل ببردی دین مبر هوش از من مسکین مبر *** با مهربانان کین مبر لاتقتلوا صید الحرم
آیه ۱ سوره مائده و ترجمه خرمشاهی بیان میکند: «اى مؤمنان به پيمانها[ى خود] وفا كنيد، [گوشت] چارپايان بر شما حلال است مگر آنچه حكمش بر شما خوانده شود، و [به شرط آنكه] در حال احرام، حلال دارنده صيد نباشيد، خداوند هر حكمى كه بخواهد مقرر مىدارد.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۶۱۷ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۹۶۱۷ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات مومنان و عهد و پیمان وفا کنید ذکر شدهاند. در این آیه بیان شده که در زمان احرام صید حرام است. آیه ۱ سوره مائده نشان میدهد که شکار و خوردن حیوانها کار درستی نیست. خدا به بهانه احرام مدتی مانع شکار و خوردن گوشت حیوانها شده است؛ چون مردم در گذشته قبول نمیکردند که تنها در صورت اجبار و غذا دادن به فقیرها گوشت حیوانها را بخورند. در مقاله بیان شده که ممنوعیت قمار و مصرف مشروبات الکلی مورد پذیرش جامعه قرار نمیگیرد. سوره زلزال بیان میکند اگر ذرهای کار نیک یا بد انجام دهیم نتیجه آن را میبینم و حساب و کتاب در جهان وجود دارد. این مطلب بیانگر کارما است. در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه خفاش وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که خفاشها ۱۲۴۰ گونه دارند. در مقاله عدد ۱۲۴۰ ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «خفاش جانوری پستاندار است که نام علمی آن کایراپترا از واژه یونانی χείρ به معنی «دست» و πτερόν به معنی بال گرفته شده است.» در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات خفاش و بال و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده و ترجیع بند ۱ میلی کلمات بال و دست و در منشور کوروش و در شعر ۱ مجلس اول سعدی در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل و قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در ترکیبات ۱ میلی و در غزلهای ۱۳۹ جهان ملک خاتون و فروغی بسطامی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه دست وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده خفاش خونآشام تنها انگل پستاندار است. در مقاله به خونآشام اشاره شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ نسیمی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۵۸ میلی کلمه خونخوار وجود دارد. در زیر خبری از بیبیسی با عنوان «ویروس کرونا احتمالا چندین دهه در خفاشها وجود داشته» آمده است. اگر عنوان خبر بیبیسی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۰۹۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۹۰۳ و ۱۹۳۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددهای مشترک هستند. خبر بیبیسی برای سال ۱۳۹۹ خورشیدی است. در مقاله عدد ۱۳۹۹ ذکر شده است. بین عددهای ۳۰۹۱ و ۱۳۹۹ سه رقم مشترک هستند. در توضیحات کروناویروس در ویکیپدیا بیان شده: «واژه «کروناویروس» از کلمه زبان لاتین "corōna" یا کلمه یونانی "κορώνη" به معنی تاج یا هاله گرفته شدهاست.» در مقاله کلمه تاج ذکر شده است. منشا بیماری کرونا خوردن خفاشها در چین بوده است. در مقاله به چین اشاره شده است. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «محققان چینی گونه تازهای از ویروس کرونا را در خفاشها کشف کردند» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۱۴ میشود. در مقاله عددهای ۱۵۳۴ و ۴۵:۱۳ ذکر شدهاند. در زیر خبری از تسنیم با عنوان «کشف گونه جدید ویروس کرونا در خفاشهای چین» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۲۵ میشود. در مقاله عدد ۲۵۳۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۳۲۵ و ۲۵۳۲ مشترک هستند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات فریاد و حیوانات ذکر شدهاند. در توضیحات گیاهخواری در ویکیپدیا به نقل از کنفسیوس فیلسوف چینی بیان شده: «هرکس یک بار فریاد جانوری در حال کشته شدن را شنیده باشد، هرگز گوشت نمیخورد» اگر این عبارت را به اعداد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۱۵۰ میشود. کنفسیوس متولد سال ۵۵۱ قبل از میلاد است. بین اعداد ۵۵۱ و ۵۱۵۰ سه رقم مشترک هستند. در خطبه ۱۵۵ نهج البلاغه کلمه خفاش وجود دارد. در ترجیع بند ۱ مولانا و در مقاله کلمه خطبه ذکر شده استت. کرونا یا کووید ۱۹ سیستم دفاعی زمین است و به دلیل ظلم و ستم انسان به زمین فعال شده است. کرونا باعث کاهش جمعیت زمین شده است. در مستندهای دیوید اتنبرو در شبکه بیبیسی بیان میشود که جمعیت حیوانات رابطه مستقیم با جمعیت انسانها دارد. باید جمعیت انسانها را با تشویق خانوادهها به داشتن فرزند کمتر کاهش دارد. این موضوع باعث بهبود کیفیت زندگی و کمک به زمین، طبیعت و حیوانات و در نهایت خود انسان میشود. در مقاله کلمه جمعیت و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۳۱۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خانواده و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی کلمه کیفیت و در مقاله کلمه زندگی ذکر شده است. دیوید اتنبرو متولد سال ۱۹۲۶ میلادی در انگلیس است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ و کلمه انگلیس ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۹۲۶ مشترک هستند. در مقاله کلمات نقد و قرآن ذکر شدهاند. در توضیحات نقد قرآن در ویکیپدیا بیان شده: «اکبر گنجی با اشاره به آیاتی از سورههای قرآنی قمر و شمس درباره نابودی تمام قوم ثمود به دلیل آنکه یکی از آنان شتر صالح را میکشد، و همچنین خطبه ۲۰ ۱ نهج البلاغه درباره نابودی همه آنان به دلیل سکوت همراه با رضایت، معتقد است این مجازات به هیچوجه با جرم ارتکابی تناسب ندارد و در ادامه میگوید حتی مدافعان حقوق حیوانها، کسی را به دلیل کشتن یک شتر نمیکشند، چه رسد به نابودی کل مردمی که این فرد از آنها بوده است.» در مقاله به اکبر گنجی اشاره شده است. در سوره قمر بعد از ماجرای ناقه صالح(ع) به پند گرفتن اشاره شده است. این موضوع برای پند گرفتن بوده است. در مقاله به پند اشاره شده است. اگر از زمین، طبیعت و حیوانات مراقبت نکنیم، زندگی کل بشر در معرض خطر قرار میگیرد. پیام ماجرای ناقه صالح(ع) این است که نجات زمین، نسبت به نجات فردی افراد اولویت دارد. نقدی از قرآن در ویکیپدیا که به آن اشاره گردید به خبر رادیو زمانه نوشته اکبر گنجی که در مقاله آمده ارجاع داده است. در خبر رادیو زمانه بعد از موضوع «کشتن تمام مردم به علت کشتن یک شتر» به «تبدیل یهودیان به میمون و خوک» اشاره شده است. در خبر رادیو زمانه بیان شده خداوند یهودیان را به دلیل ماهیگیری در روز شنبه به میمون تبدیل کرده است. در سوره بقره بیان شده: «بی تردید شما [سرگذشتِ کسانی از هم مسلکان خود را] که در روز شنبه [از فرمان خدا که صید ماهی را حرام کرده بود] عصیان ورزیدند دانستید که [به کیفر عصیانشان] به آنان نهیب زدیم که به صورت بوزینگانی خوار و رانده شده درآیید.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱۹۳ میشود. روز شنبه روز عبادت، توجه به اطرافیان و طبیعت بوده است. از این جهت این روز حرمت ویژهای داشته است. هدف این آیه این بوده که مردم یک روز دست از صید ماهی و شکار بردارند تا به طبیعت کمک شود. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در رباعی ۱ حزین لاهیجی کلمه صید و در مثنوی ۱ حافظ و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه ماهی و در باب ۱ انجیل مرقس و در برگ ۱۹۳ کتاب الف کلمه ماهیگیر وجود دارد. دلیل اینکه در این آیه بیان شده که این افراد به بوزینه یا میمون تبدیل شدند این بوده که این افراد در مورد فلسفه و علت این حکم خداوند اندیشه و تفکر نکردند. در مقاله ویدئویی از خبر آنلاین آمده که بر اساس آن محمود احمدینژاد بیان کرده که تقلید کار میمون است. تقلید نیز کنار گذاشتن اندیشه و تفکر است. رمان مسخ نوشته فرانتس کافکا ترجمه صادق هدایت است. در روز قیامت این افراد به بوزینه یا میمون مسخ میشوند. در کتاب انسان و معرفت نوشته استاد طاهری که آدرس آن در ادامه آمده بیان شده که در قیامت همه خصوصیات فرد (چه خیر و چه شر) در قالب تودهای از آگاهی تجسم مییابد و حتی اگر خلق و خوی حیوانی در فردی بارز باشد این ویژگیها چنان در آن توده آگاهی به وضوح دیده میشود که گویی حیوانات در قیامت محشور شدهاند. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در برگ ۱۹۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه توده و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات توده، آگه و حیوان و در مقاله کلمه آگاهی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر پس چه باید کرد؟ اقبال لاهوری و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمه قیامت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات قیامت و محشر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی کلمه محشر وجود دارد. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر به نواختن صور و مرحله قیامت اشاره شده است. افلاطون نوسینده کتاب «صور مثل» است. در باب ۱۹۳ انجیل برنابا به نواختن بوق یا صور در روز جزا یا قیامت اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه انبیاء وجود دارد. در آیه ۱ سوره انبیاء نیز به روز حساب یا قیامت اشاره شده است. آیه ۱ سوره انبیاء و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «روز حساب مردم بسیار نزدیک شده و مردم سخت غافلند و اعراض میکنند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۳ میشود. آیه ۱ سوره انبیاء و ترجمه فولادوند بیان میکند: «براى مردم [وقت] حسابشان نزديك شده است و آنان در بى خبرى رويگردانند» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۹۳۷ میشود. در مقاله عدد ۳۹۳۷ ذکر شده است.
https://farsnews.ir/Fars_Plus/1649497877000893796
https://www.tabnak.ir/fa/tags/70652/1
https://www.bbc.com/persian/science-53595326
https://www.iranintl.com/2025022202180
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1403/12/04/3262636
باغهای ارم، دلگشا و خلد برین
در برگ ۱۳۹ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۳۹ نسیمی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمه باغ و در ترجیع بند ۱ مولانا عبارت باغ ارم و در مقاله بسم الله الرحمن الرحیم و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات باغ، سنگ، رنگ، خط و فتح و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات باغ و نصرة و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات باغ ارم، نصر و سنگ و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات باغ، خط، سنگ و مرمر ذکر شده است. در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا بیان شده: «در بالا و در پیشانی سر در کتیبهای به خط نستعلیق بر روی کاشی معرق نصب شد. نصر من الله و فتح قریب در زیر کتیبه کاشی کتیبهای از سنگ مرمر لیمویی رنگ قرار دارد که در سطر اول آن کلمه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم و سپس یک بیت شعر با خط نستعلیق در زیر آن بر روی سنگ حجاری شده که چنین خوانده میشود: از وزیر شه نصیرالملک راد / دائماً باغ ارم آباد باد» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۰۹۳ میشود. در ویکیپدیا بیان شده که باغ ارم در سال ۱۳۹۰ خورشیدی جزء میراث جهانی یونسکو ثبت شده است. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات باغ و ثبت و در مقاله عدد ۱۳۹۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۹۰ و ۱۹۰۹۳ مشترک هستند. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات شاهنشاهی، ملکه و باغ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات فرح و باغ و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات باغ ارم، دولت و شاه و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات باغ ارم، دولت، شاه و دیبا و در قصیده ۱ حافظ کلمات ارم، دولت و شاه و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمه تعمیر و در برگ ۱۳۹ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه دانشکده وجود دارد. در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا بیان شده: «باغ ارم به وسیله دولت و کمکهای مادی شاهنشاه و شهبانو خریداری و تعمیر و به دانشگاه شیراز اهدا شده است.» در مقاله به خدمات محمدرضا شاه پهلوی و ملکه فرح پهلوی اشاره شده است. در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا بیان شده که باغ ارم شامل۴۵۰ گونه گیاهی شامل انار، نارنج، خرمالو، زیتون، گردو، سروناز است. در مقاله عدد ۴۵۰ و کلمات انار، زیتون و سرو و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و فرخی سیستانی کلمات سرو و باغ ارم ذکر شدهاند. اگر کلمه ناصردین را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۵ میشود. ارقام عددهای ۴۰۵ و ۴۵۰ مشترک هستند. اگر عبارت «ناصردین شاه» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۵ میشود. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات باغ ارم و ناصرالدین و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی کلمه ناصرالدین و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه خواهر و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه ابوالقاسم وجود دارد. در توضیحات باغ ارم در ویکیپدیا بیان شده: «در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار عمارتی دیگر توسط حسین علی خان نصیرالملک پی ریزی شد که با مرگ وی خواهر زاده او ابوالقاسم خان نصیرالملک امور باغ ارم را به دست گرفت و عمارت نیمه کاره را تکمیل کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۷۵۰ میشود. درگذشت ناصردین شاه در سال ۱۲۷۵ خورشیدی است. بین عددهای ۱۲۷۵ و ۱۲۷۵۰ چهار مشترک هستند. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات باغ و دلگشا ذکر شدهاند. در توضیحات باغ دلگشا در ویکیپدیا بیان شده: «باغ دلگشا در بخش شمال شرقی شهر شیراز در ضلع جنوبی تنگ آب خان و در دامنه کوهستان قرار دارد. این باغ در کنار قنات سعدی و در منطقه دژی به نام کهن دژ جای گرفته است و فاصله آن تا آرامگاه سعدی چند گامی بیشتر نیست.» در مقاله به سعدی اشاره شده است. در توضیحات باغ دلگشا در ویکیپدیا بیان شده: «پیشینه آبادانی و دیرینگی این باغ به دوران پیش از اسلام و زمان فرمانروایی ساسانیان میرسد.» در مقاله به دوره ساسانی اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات باغ ارم و خلد برین ذکر شدهاند. در توضیحات باغ خلد برین در ویکیپدیا بیان شده: «باغ خلد برین یکی از باغهای تاریخی استان فارس واقع در شهر شیراز بودهاست که در دوران صفویه بنا شدهاست و در دوران زندیه نیز رونق بسیاری داشتهاست. این باغ در بین دروازه باغشاه (چهارراه زند کنونی) و دروازه بیضا (چهارراه مشیر کنونی) قرار داشتهاست.» اگر عبارت «باغ ارم و باغ دلگشا» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۸ میشود. در مقاله عدد ۵۸ ذکر شده است. اگر عبارت «باغهای ارم، دلگشا و خلد برین» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۱۷ میشود. در مقاله عدد ۱۲۷۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۷۵ و ۲۵۱۷ مشترک هستند.
لوح محفوظ، روح القدس
در سوره ۵۸ قرآن (مجادله) و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «خدا (در لوح محفوظ) نگاشته و حتم گردانیده که البته من و رسولانم (بر دشمنان) غالب شویم، که خدا بسیار قوی و مقتدر است.» در سوره ۸۵ قرآن (بروج) و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «در لوحى محفوظ» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۸ میشود. در سوره ۸۵ قرآن (بروج) و ترجمه فولادوند بیان شده: «كه در لوحى محفوظ است» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۸۵ میشود. در آیه ۵۸ سوره اسراء و ترجمه انصاریان بیان شده: «هیچ شهری [از شهرهای یاغیان و مفسدان] نیست مگر آنکه آن را پیش از قیامت [به عذاب] نابود می کنیم یا به عذابی سخت دچار می سازیم. انجام این کار در کتاب [لوح محفوظ] نگاشته شده است.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۲۳۲ می شود. سوره قلم 1323 حرف و سوره مجادله ۲۱۳۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۲۱۳۱، ۱۳۲۳ و ۱۱۲۳۲ مشترک هستند. در آیه 1 سوره قلم و در سوره مجادله به لوح محفوط اشاره شده است. آیه ۵۸ سوره اسراء و ترجمه فولادوند بیان میکند: «و هيچ شهرى نيست مگر اينكه ما آن را [در صورت نافرمانى] پيش از روز رستاخيز به هلاكت مى رسانيم يا آن را سخت عذاب مى كنيم اين [عقوبت] در كتاب [الهى] به قلم رفته است» در این ترجمه کلمه قلم وجود دارد. اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵۰ میشود. در مقاله عدد ۴۵۰ ذکر شده است. در آیه ۵۰:۴ قرآن (سوره قاف) و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «به راستى مىدانيم كه زمين از ايشان چه مىكاهد، و نزد ما كتابى است محفوظ» ارقام عددهای ۴۵۰ و ۵۰:۴ مشترک هستند. اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۱۹ میشود. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله عدد ۱۱ ذکر شده است. در آیه ۱۱ سوره فاطر و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و خداوند شما را از خاك، سپس از نطفه آفريده است، سپس شما را زوج [نر و ماده] گردانده است، و هيچ زنى باردار نمىشود و وضع حمل نمىكند مگر با علم او، و هيچ كهنسالى عمر داده يا از عمر او كاسته نمىشود، مگر آنكه در كتابى [مسطور] است، اين امر بر خداوند آسان است» منظور از لوح محفوظ پروردگار یا رب یا روح الله یا روح القدس است که کلیه آگاهیها و اطلاعات جهانهای دو قطبی زیر مجموعهاش در آن ثبت و ضبط شدهاند. آیه ۸۵ سوره اسرء و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «از تو در باره روح سؤ ال ميكنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندكي از دانش به شما داده نشده است ؟» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۹ میشود. در مقاله عدد ۳۱۹ ذکر شده است. در آیه ۸۵ سوره اسراء کلمات پروردگار، رب و روح و در آیه ۵۸ سوره اسراء کلمه لوح محفوظ وجود دارد. اگر عبارت «لوح محفوظ پروردگار» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۱ میشود. در مقاله عدد ۹۱ ذکر شده است. اگر عبارت «لوح محفوظ روح القدس» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۷۸ میشود. در مقاله عددهای ۱۴۷۸ و ۱۸۷۴ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. منظور از پروردگار خداوند نیست. منظور از پروردگار صفات خداوند است. صفات خداوند آفریده خدا هستند. در مقالهای با عنوان «لذت حقیقت» که آدرس آن در ادامه مقاله آمده توضیحاتی در این خصوص بیان شده است. اگر عبارت «لذت حقیقت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۴۸ میشود. ارقام عددهای ۱۴۷۸ و ۱۷۴۸ مشترک هستند.
یوحنا(ع) از حواریون مسیح(ع)
در توضیحات یوحنا(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «او برادر یعقوب اکبر، و در آغاز ماهیگیر بود. یوحنا، از شاگردان یحیی تعمیددهنده بود که با آغاز دعوت عیسی، به پیروانش گروید.» در مقاله کلمات برادر، اکبر، آغاز، ماهیگیر، شاگردان، یحیی، تعمید و عیسی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات یعقوب و شاگرد ذکر شدهاند. در ویکیپدیا بیان شده که نماد یوحنا(ع) کتاب، جام، عقاب و دیگ است. در آیه ۱۳۹ سوره بقره و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در مقاله کلمات کتاب و جام و در قصیده ۱ میلی کلمه عقاب و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات جام و عقاب و در ترجیع بند ۱ اوحدی کلمات جام و دیگ و در غزل ۳۹۱ محتشم کاشانی کلمه دیگ وجود دارد. در مقاله به اصحاب کهف و یوحنا(ع) اشاره شده است. اصحاب کهف در شهر افسوس ترکیه بودند. در توضیحات یوحنا(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «به نظر میرسد که اورشلیم، چند سالی جای سکونت اصلی یوحنا بوده باشد. بر اساس روایتی معتبر، او سالهای پایانی عمر را در افسوس گذراند» در آیه ۳۹:۱ انجیل برنابا و در بابهای ۱۳۹ و ۵۸ انجیل برنابا کلمه یوحنا و در باب ۱ انجیل مرقس و در مقاله کلمات یوحنا و اورشلیم و در باب ۱۹۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۹ کتابهای عطیه برتر و والکیریها کلمه اورشلیم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در منشور کوروش و در غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی کلمات پایان و عمر و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه پایان و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در قطعه ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ عراقی و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و فرخی سیستانی و در قصیده و ترکیبات ۱ میلی و در غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی و در غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی کلمه عمر و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فروغی بسطامی در باب ۱۹۰ انجیل برنابا و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمه افسوس و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر کلمه افسس و در قطعه ۱ خاقانی کلمات حواری، ساکن و اصل وجود دارد. اگر عبارت «یوحنا(ع) از حواریون مسیح(ع)» را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۸ و ۹۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۸۱ و ۱۹ ذکر شدهاند. در مقاله به سوره صف اشاره شده است. در سوره صف به حواریون اشاره گردیده است. آیه ۳:۵۲ قرآن (سوره آل عمران) بیان میکند: «هنگامي كه عيسي از آنان احساس كفر (و مخالفت) كرد، گفت: كيست كه ياور من به سوي خدا (براي تبليغ آيين او) گردد؟ حواريان (شاگردان مخصوص او) گفتند: ما ياوران خداييم، به خدا ايمان آورديم، و تو (نيز) گواه باش كه ما اسلام آوردهايم.» این آیه درباره تبلیغ است. لطفا کتاب نور و نشانهها و مقالههایی که آدرسهای در ادامه آمده را مطالعه فرمایید و در صورت تمایل به اشتراک بگذارید. در کتاب نور و کتاب نشانهها و مقالهها به ارتباطهایی بین کلمهها و عددها در قرآن، کتابهای مقدس، شعرها و ... اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در بابهای ۱ و ۱۹۳ انجیل برنابا واژه کلمه و در آیه ۱۳:۹ انجیل برنابا واژه کلمات و در شعر ۱ حمید الدین بلخی واژههای لغت و عدد و در مثنوی ۱ نسیمی واژه عدد و در قطعه ۱ خاقانی واژه اعداد و در ترجیع بند ۱ اوحدی در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی واژه عدد وجود دارد. مقالهها در سایت تریبون رادیو زمانه قرار دارند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیدههای ۱ مجد همگر و سلیم تهرانی و در شعر پس چه باید کرد؟ اقبال لاهوری و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی و در ترکیبات ۱ میلی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی و در قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی کلمه زمانه وجود دارد.
آدرس دانلود فایل فشرده پیدیاف مقالهها
https://drive.google.com/file/d/1X5ck-iy3dqp-PjzysPILRZOW5b-X5VN9/view?usp=sharing
آدرس دانلود فایل فشرده پیدیاف کتاب نور، کتاب نشانهها و مقالهها
https://drive.google.com/file/d/19eYpxNENpNbQ6MyDMlNgkgJod5kEVDOz/view?usp=share_link
آدرس چند مقاله درباره کتاب نور و کتاب نشانهها در سایتهای رادیو زمانه و بلاگ اسپات
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/d92580
https://noorvaneshaneha.blogspot.com/p/blog-page_8.html
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش 1 - سرآغاز
به نام خداوندِ جان آفرین *** حکیمِ سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزشپذیر
عزیزی که هر کز درش سر بتافت *** به هر در که شد هیچ عزّت نیافت
سر پادشاهان گردنفراز *** به درگاه او بر زمینِ نیاز
نه گردنکشان را بگیرد به فور *** نه عذرآوران را براند به جور
وگر خشم گیرد ز کردارِ زشت *** چو بازآمدی ماجرا درنوشت
اگر با پدر جنگ جوید کسی *** پدر بیگمان خشم گیرد بسی
وگر خویش راضی نباشد ز خویش *** چو بیگانگانش براند ز پیش
وگر بنده چابک نباشد به کار *** عزیزش ندارد خداوندگار
وگر بر رفیقان نباشی شفیق *** به فرسنگ بگریزد از تو رفیق
وگر ترکِ خدمت کند لشکری *** شود شاهِ لشکرکُش از وی بری
ولیکن خداوندِ بالا و پست *** به عصیان، درِ رزق بر کس نبست
دو کونش یکی قطره از بحرِ علم *** گنه بیند و پرده پوشد به حلم
ادیمِ زمین، سفره عام اوست *** بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
اگر بر جفاپیشه بشتافتی *** که از دست قهرش امان یافتی؟
بری ذاتش از تهمتِ ضد و جنس *** غنی، ملکش از طاعتِ جن و انس
پرستارِ امرش همه چیز و کس *** بنیآدم و مرغ و مور و مگس
چنان پهن خوان کرم گسترد *** که سیمرغ در قاف قسمت خورد
لطیف کرمگستر کارساز *** که دارای خَلق است و دانای راز
مر او را رسد کبریا و منی *** که ملکش قدیم است و ذاتش غنی
یکی را به سر بر نهد تاج بخت *** یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
کلاهِ سعادت یکی بر سرش *** گلیمِ شقاوت یکی در برش
گلستان کند آتشی بر خلیل *** گروهی به آتش بَرَد ز آب نیل
گر آن است، منشورِ احسان اوست *** ور این است، توقیعِ فرمان اوست
پسِ پرده بیند عملهای بد *** هم او پرده پوشد به آلای خَوْد
به تهدید اگر برکشد تیغِ حکم *** بمانند کروبیان صُمّ و بکم
وگر دردهد یک صلای کرم *** عزازیل گوید نصیبی برم
به درگاهِ لطف و بزرگیش بر *** بزرگان نهاده بزرگی ز سر
فروماندگان را به رحمت قریب *** تضرعکنان را به دعوت مجیب
بر احوالِ نابوده، علمش بصیر *** به اسرارِ ناگفته، لطفش خبیر
به قدرت، نگهدارِ بالا و شیب *** خداوندِ دیوانِ روزِ حسیب
نه مستغنی از طاعتش پشت کس *** نه بر حرف او جای انگشت کس
قدیمی نکوکارِ نیکی پسند *** به کلک قضا در رحم نقشبند
ز مشرق به مغرب مه و آفتاب *** روان کرد و بنهاد گیتی بر آب
زمین از تبِ لرزه آمد ستوه *** فروکوفت بر دامنش میخِ کوه
دهد نطفه را صورتی چون پری *** که کردهست بر آب صورتگری؟
نهد لعل و پیروزه در صلبِ سنگ *** گل لعل در شاخ پیروزه رنگ
ز ابر افکند قطرهای سویِ یَم *** ز صلب افکند نطفهای در شکم
از آن قطره لولوی لالا کند *** وز این، صورتی سروبالا کند
بر او علم یک ذره پوشیده نیست *** که پیدا و پنهان به نزدش یکیست
مهیاکنِ روزیِ مار و مور *** اگر چند بیدستوپایاند و زور
به امرش وجود از عدم نقش بست *** که داند جز او کردن از نیست، هست؟
دگر ره به کتمِ عدم در برد *** وز آنجا به صحرای محشر برد
جهان مُتَفِّق بر الهیتش *** فرومانده از کُنهِ ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت *** بصر منتهای جمالش نیافت
نه بر اوجِ ذاتش پرد مرغِ وهم *** نه در ذیلِ وصفش رسد دستِ فهم
در این ورطه کشتی فرو شد هزار *** که پیدا نشد تختهای بر کنار
چه شبها نشستم در این سِیر، گم *** که دِهشَت گرفت آستینم که قُم
محیط است علم مَلِک بر بسیط *** قیاس تو بر وی نگردد محیط
نه ادراک در کُنهِ ذاتش رسید *** نه فکرت به غورِ صفاتش رسید
توان در بلاغت به سَحبان رسید *** نه در کُنهِ بیچون سُبحان رسید
که خاصان در این ره فَرَس راندهاند *** به لااحصی از تک فروماندهاند
نه هر جای مرکب توان تاختن *** که جاها سپر باید انداختن
وگر سالکی مَحرمِ راز گشت *** ببندند بر وی در بازگشت
کسی را در این بزم ساغر دهند *** که داروی بیهوشیاش دَردهند
یکی باز را دیده بردوختهست *** یکی دیدهها باز و پر سوختهست
کسی ره سوی گنج قارون نَبُرد *** وگر بُرد، ره باز بیرون نبرد
بمردم در این موج دریای خون *** کز او کس نبردهست کشتی برون
اگر طالبی کاین زمین طی کنی *** نخست اسبِ بازآمدن پی کنی
تأمل در آیینه دل کنی *** صفایی بهتدریج حاصل کنی
مگر بویی از عشق مستت کند *** طلبکارِ عهدِ الستت کند
به پای طلب ره بدان جا بری *** وز آنجا به بالِ محبت پری
بِدَرَّد یقین پردههای خیال *** نماند سراپرده إلّا جلال
دگر مرکبِ عقل را پویه نیست *** عنانش بگیرد تَحَیَّر که بیست
در این بحر جز مردِ راعی نرفت *** گم آن شد که دنبال داعی نرفت
کسانی کز این راه برگشتهاند *** برفتند بسیار و سرگشتهاند
خلاف پیمبر کسی ره گزید *** که هرگز به منزل نخواهد رسید
مپندار سعدی که راه صفا *** توان رفت جز بر پی مصطفی
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سرآغاز
شنیدم که در وقت نزع روان *** به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطرنگهدار درویش باش *** نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس *** چو آسایش خویش جویی و بس
نیاید به نزدیک دانا پسند *** شبان خفته و گرگ در گوسفند
برو پاس درویش محتاج دار *** که شاه از رعیّت بوَد تاجدار
رعیّت چو بیخند و سلطان درخت *** درخت، ای پسر، باشد از بیخ سخت
مکُن تا توانی دل خلق ریش *** وگر میکُنی میکَنی بیخ خویش
اگر جادهای بایدت مستقیم *** ره پارسایان امید است و بیم
طبیعت شود مرد را بخردی *** به امّید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی *** در اقلیم و مُلکش پنه یافتی
که بخشایش آرَد بر امّیدوار *** به امّید بخشایش کردگار
گزند کسانش نیاید پسند *** که ترسد که در مُلکش آید گزند
وگر در سرشت وی این خوی نیست *** در آن کشور آسودگیبوی نیست
اگر پایبندی رضا پیش گیر *** وگر یکسواری سر خویش گیر
فراخی در آن مرز و کشور مخواه *** که دلتنگ بینی رعیّت ز شاه
ز مستکبران دلاور بترس *** از آن کاو نترسد ز داور بترس
دگر کشور آباد بیند به خواب *** که دارد دل اهل کشور خراب
خرابی و بدنامی آید ز جور *** رسد پیشبین این سخن را به غور
رعیّت نشاید به بیداد کُشت *** که مر سلطنت را پناهند و پشت
مراعات دهقان کن از بهر خویش *** که مزدور خوشدل کند کار بیش
مروّت نباشد بدی با کسی *** کز او نیکویی دیده باشی بسی
شنیدم که خسرو به شیرویه گفت *** در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت
بر آن باش تا هرچه نیّت کنی *** نظر در صلاح رعیّت کنی
الا تا نپیچی سر از عدل و رای *** که مردم ز دستت نپیچند پای
گریزد رعیّت ز بیدادگر *** کُنَد نام زشتش به گیتی سمر
بسی برنیاید که بنیاد خوَد *** بکَند آن که بنهاد بنیاد بد
خرابی کُنَد مرد شمشیرزن *** نه چندان که دود دل طفل و زن
چراغی که بیوهزنی برفروخت *** بسی دیده باشی که شهری بسوخت
از آن بهرهورتر در آفاق کیست *** که در ملکرانی به انصاف زیست
چو نوبت رسد زین جهان غربتش *** ترحّم فرستند بر تربتش
بد و نیک مردم چو میبگذرند *** همان به که نامت به نیکی برند
خداترس را بر رعیّت گمار *** که معمار مُلک است پرهیزگار
بداندیش توست آن و خونخوار خلق *** که نفع تو جوید در آزار خلق
ریاست به دست کسانی خطاست *** که از دستشان دستها بر خداست
نکوکارپرور نبیند بدی *** چو بد پروری خصم خون خودی
مکافات موذی به مالش مکُن *** که بیخش برآورد باید ز بن
مکُن صبر بر عامل ظلمدوست *** که از فربهی بایدش کَند پوست
سر گرگ باید هم اوّل بُرید *** نه چون گوسفندان مردم دَرید
چه خوش گفت بازارگانی اسیر *** چو گِردش گرفتند دزدان به تیر
چو مردانگی آید از رهزنان *** چه مردان لشکر، چه خیل زنان
شهنشه که بازارگان را بخَست *** در خیر بر شهر و لشکر ببَست
کی آنجا دگر هوشمندان روند *** چو آوازه رسم بد بشنوند؟
نکو بایدت نام و نیکی قبول *** نکو دار بازارگان و رسول
بزرگان مسافر به جان پرورند *** که نام نکویی به عالم برند
تبه گردد آن مملکت عنقریب *** کز او خاطرآزرده آید غریب
غریبآشنا باش و سیّاحدوست *** که سیّاح جلّاب نام نکوست
نکو دار ضیف و مسافر عزیز *** وز آسیبشان بر حذر باش نیز
ز بیگانه پرهیز کردن نکوست *** که دشمن توان بود در زیِّ دوست
غریبی که پر فتنه باشد سرش *** میازار و بیرون کن از کشورش
تو گر خشم بر وی نگیری رواست *** که خود خوی بد دشمنش در قفاست
وگر پارسی باشدش زاد و بوم *** به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
هم آنجا امانش مده تا به چاشت *** نشاید بلا بر دگر کس گماشت
که گویند برگشته باد آن زمین *** کز او مردم آیند بیرون چنین
قدیمان خود را بیفزای قدر *** که هرگز نیاید ز پرورده غدر
چو خدمتگزاریت گردد کهُن *** حق سالیانش فرامش مکُن
گر او را هرم دست خدمت ببست *** تو را بر کرم همچنان دست هست
شنیدم که شاپور دم درکشید *** چو خسرو به رسمش قلم درکشید
چو شد حالش از بینوایی تباه *** نبشت این حکایت به نزدیک شاه
چو بذل تو کردم جوانی خویش *** به هنگام پیری مرانم ز پیش
عمل گر دهی مرد منعم شناس *** که مفلس ندارد ز سلطان هراس
چو مفلس فروبُرد گردن به دوش *** از او برنیاید دگر جز خروش
چو مشرف دو دست از امانت بداشت *** بباید بر او ناظری بر گماشت
ور او نیز درساخت با خاطرش *** ز مشرف عمل برکن و ناظرش
خداترس باید امانتگزار *** امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید از داور اندیشناک *** نه از رفع دیوان و زجر و هلاک
بیفشان و بشمار و فارغ نشین *** که از صد یکی را نبینی امین
دو همجنس دیرینه را همقلم *** نباید فرستاد یک جا به هم
چه دانی که همدست گردند و یار *** یکی دزد باشد، یکی پردهدار
چو دزدان ز هم باک دارند و بیم *** روَد در میان کاروانی سلیم
یکی را که معزول کردی ز جاه *** چو چندی برآید ببخشش گناه
برآوردن کام امّیدوار *** به از قید بندی شکستن هزار
نویسنده را گر ستون عمل *** بیفتد، نبُرَّد طناب امل
به فرمانبران بر شه دادگر *** پدروار خشم آورد بر پسر
گهش میزند تا شود دردناک *** گهی میکُند آبش از دیده پاک
چو نرمی کنی خصم گردد دلیر *** وگر خشم گیری شوند از تو سیر
درشتی و نرمی به هم در به است *** چو رگزن که جرّاح و مرهمنه است
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش *** چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش
نیامد کس اندر جهان کاو بماند *** مگر آن کز او نام نیکو بماند
نمرد آن که مانَد پس از وی به جای *** پل و خانی و خان و مهمانسرای
هر آن کاو نماند از پسش یادگار *** درخت وجودش نیاورد بار
وگر رفت و آثار خیرش نماند *** نشاید پس مرگش الحمد خواند
چو خواهی که نامت بود جاودان *** مکُن نام نیک بزرگان نهان
همین نقش برخوان پس از عهد خویش *** که دیدی پس از عهد شاهان پیش
همین کام و ناز و طرب داشتند *** به آخر برفتند و بگذاشتند
یکی نام نیکو ببُرد از جهان *** یکی رسم بد ماند از او جاودان
به سمع رضا مشنو ایذای کس *** وگر گفته آید به غورش برس
گنهکار را عذر نسیان بنه *** چو زنهار خواهند زنهار ده
گر آید گنهکاری اندر پناه *** نه شرط است کُشتن به اوّل گناه
چو باری بگفتند و نشنید پند *** بده گوشمالش به زندان و بند
وگر پند و بندش نیاید بکار *** درختی خبیث است بیخش برآر
چو خشم آیدت بر گناه کسی *** تأمل کنش در عقوبت بسی
که سهل است لعل بدخشان شکست *** شکسته نشاید دگرباره بست
سعدی » مجالس پنجگانه » شماره ۱ - مجلس اول
الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم *** فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم
شکر آن خدایی را که او هست آفریدهست از عدم *** پس کرد پیدا بر عدم انوار اسرار قدم
ما زال فی آزاله معززا بجلاله *** مستغنیا بکماله لا بالعبید و بالخدم
مأوای هر آواره او بیچارگان را چاره او *** دلدار هر غمخواره او غفار هر صاحب ندم
بهر العقول ظهوره سحر القلوب حضوره *** نور النواظر نوره سهر النفوس بما وسم
درد و غمش مهمان دل نام لطیفش جان دل *** دل زان او او زان دل گر عاشقی در نه قدم
والی علی احبابه اصناف لطف احسانه *** یا سوء کام بلایه بمراسم الکرم الاعم
درویش او را نام نه گر چاشت باشد شام نه *** وندر دلش آرام نه از مهر بر جانش رقم
وافی الحجی عرفانه ما ضلّ فی فردانه *** سبحانه سبحانه ضاق المنی فاق الامم
از هر چه گویم برتری وز هر چه خواهم بهتری *** وز آنچه دانم مهتری ای جان جانها لاجرم
نعت النبی المصطفی لمّا عفی رسم الصفا *** تهدی به اوصافنا برشاده سبل الاعم
ای قوت دلها گفت او مهر هدی بر کفت او *** ما نام قلبی جفت او فخر عرب نور عجم
صلی علیه الله ما ضائت مصابیح السما *** بل زاد خیراً کانما الحی به خیر الامم
عقل آشنای کوی او دل خیربادی سوی او *** جانها فدای روی او او محتشم او محترم
در خبر است از آن مقتدای زمره حقیقت و از آن پیشوای لشکر طریقت، و از آن نگین خاتم جلال، و از آن جوهر عنصر کمال، و از آن اطلسپوشِ والضحی، و از آن قصببندِ واللیل اذا سجی، و از آن طیلساندارِ ولسوف یعطیک ربک فترضی، آن صاحبخبر و للاخرة خیر لک من الاولی، آن مهتری که اگر حرمت برکت قدم او نبودی راه دین از خاک کفر پاک نگشتی، الیوم اکملت لکم دینکم، آن سروری که اگر هیبت دست او نبودی قبای ماه چاک نگشتی که اقتربت الساعة و انشق القمر،
به از این بشنو: آدم ِ صفی خلعتِ صفوت از او یافت، ادریس با تدریس رفعت از او گرفت، روح پر فتوح در قالب نوح به عزت او درآمد، طیلسان صعود بر سر هود او کشید، کمر شمشیر خِلّت بر میان خلیل او بست، منشور امارت به نام اسماعیل او نبشت، خاتم مملکت در انگشت سلیمان او کرد، نعلین قربت در پای موسی او کرد، عمامه رفعت بر سر عیسی او نهاد.
این مهتر و این بهتر و این سیّد و این سرور که شمهای از نعت او شنیدی چنین میفرماید: من جاوَز اربعین سنةً فلم یغلب خیره بشره فلیتجهز الی النّار. یعنی هر آن کس که در این سرای فتور و متاع غرور که تو او را دنیا میخوانی سال او به چهل برسد و خیر او بر شر او غالب نگردد و طاعت او بر معصیت راجح نیاید، او را بگوی که رخت برگیر و راه دوزخ گیر. عظیم وعیدی و بزرگ تهدیدی که مر عاصیان امت احمد راست. عمر عزیز خود را به حبهای حرام فروخته، و خرمن بر آتش معصیت سوخته، و بیقیمت به قیامت آمده. دلیل این کلمه را مثالی بگویم و درّی ثمین از دریای خاطر بجویم.
آن شمع را دیدهای که در لگن برافروختهاند و محبت او در دل اندوخته، و طایفهای به گرد او درآمده و حاضران مجلس با او خوش برآمده، هر کس به مراعات او کمر بسته، و او بر بالای طشت چون سلطان نشسته، که ناگاه صبح صادق بدمد، همین طایفه بینی که دم در دمند، و به تیغ و کارد گردنش بزنند. از ایشان سؤال کنند که ای عجب! همه شب طاعت او را داشتید چه شد که امروز فرو گذاشتید؟ همان طایفه گویند که شمع به نزدیک ما چندان عزیز بود که خود را میسوخت، و روشنایی جهت ما میافروخت اکنون چون صبح صادق تاج افق بر سر نهاد و شعاع خود به عالم داد شمع را دیگر قیمت نباشد و ما را با او نسبت نه.
پس ای عزیز من! این سخن را به مجاز مشنو که خواجگی دنیا بر مثال آن شمع برافروخته است و طایفهای که به گرد او در آمدهاند عیال و اطفال و خدم و حشم اویند، هر یکی به نوعی در مراعات او میپویند و سخن بر مراد او میگویند، که ناگاه صبح صادقِ اجل بدمد و تندباد قهر مرگ بوزد، خواجه را بینی که در قبضه ملکالموت گرفتار گردد، و از تخت مراد بر تخته نامرادی افتد. چون به گورستانش برند اطفال و عیال و بنده و آزاد به یکبار از وی اعراض کنند، از ایشان پرسند که چرا به یکبار روی از خواجه بگردانیدند، گویند خواجه را به نزدیک ما چندان عزّت بود که شمعصفت خود را در لگن دنیا میسوخت، و دانگانه از حلال و حرام میاندوخت، عمر نفیس خود را در معرض تلف میانداخت، و مال و منال از جهت ما خزینه میساخت، اکنون تندباد خزان احزان بیخ عمرش از زمین زندگانی برکند و دست خواجه از گیر و دار کسب و کار فروماند، ما را با او چه نسبت و او را با ما چه مصلحت؟
آوردهاند که در باغی بلبلی بر شاخ درختی آشیانه داشت. اتفاقاً موری ضعیف در زیر آن درخت وطن ساخته و از بهر چند روزه مقام و مسکنی پرداخته. بلبل شب و روز گرد گلستان در پرواز آمده و بربطِ نغماتِ دلفریب در ساز آورده. مور به جمع نفحات لیل و نهار مشغول گشته، و هزاردستان در چمن باغ به آواز خویش غره شده. بلبل با گل رمزی میگفت و باد صبا در میان غمزی میکرد. چون این مور ضعیف ناز گل و نیاز بلبل مشاهده میکرد، به زبان حال میگفت: از این قیل و قال چه گشاید؟ کار در وقت دیگر پدید آید.
چون فصل بهار برفت و موسم خزان درآمد، خار جای گل بگرفت، و زاغ در مقام بلبل نزول کرد. باد خزان در وزیدن آمد، و برگ از درخت ریزیدن گرفت. رخساره برگ زرد شد، و نفس هوا سرد گشت. از کُلهِ ابر دُر میریخت، و از غربیل هوا کافور میبیخت. ناگاه بلبل در باغ آمد، نه رنگ گل دید و نه بوی سنبل شنید. زبانش با هزاردستان لال بماند، نه گل که جمال او بیند و نه سبزه که در کمال او نگرد. از بیبرگی طاقت او طاق شد، و از بینوایی از نوا باز ماند. فرو مانده با یادش آمد که آخر نه روزی موری در زیر این درخت خانه داشت و دانه جمع میکرد، امروز حاجت به درِ او برم و به سبب قرب دار و حق جوار چیزی طلبم.
بلبل گرسنه ده روز، پیشِ مور به دریوزه رفت. گفت: ای عزیز! سخاوت نشان بختیاری است و سرمایه کامکاری، من عمر عزیز به غفلت میگذاشتم، تو زیرکی میکردی و ذخیره میاندوختی، چه شود اگر امروز نصیبی از آن کرامت کنی؟ مور گفت: تو شب و روز در قال بودی و من در حال، تو لحظهای به طراوت گل مشغول بودی و دمی به نظاره بهار مغرور، نمیدانستی که هر بهاری را خزانی و هر راهی را پایانی باشد.
ای عزیزان! قصه بلبل بشنوید و صورت حال خود بدان جمله حمل کنید، و بدانید که هر حیاتی را مماتی از پی است، و هر وصالی را فراقی در عقب، صاف حیات بیدُرد نیست، اطلس بقا بی بُردِ فنا نه، اگر قدم در راه طاعت مینهید ان الابرار لفی نعیم برخوانید که جزای شماست، و اگر رخت در کوی معصیت میکشید و ان الفجّار لفی جَحیم برخوانید که سزای شماست. در بهار دنیا چون بلبل غافل مباشید و در مزرعه دنیا به زراعت اطاعت اجتهاد نمایید که الدنیا مزرعة الاخرة تا چون صرصر خزان موت در رسد، چون مور با دانههای عمل صالح به سوراخ گور در آیید. کارتان فرمودهاند، بیکار مباشید تا در آن روزها که شهباز اذا وقعت الواقعة پرواز کند و پر و بال لیس لوقعتها کاذبة باز کند، و کوس القارعه بجنباند از تبش آفتاب قیامت مغزها در جوش آید، و از هیبت نفخه صور دلها در خروش، معذور باشی و پشت دست تحسّر به دندان تحیّر نبری که چنین روزی در پیش داری و جهد کنی که در این ده روزه مهلت زوادهای حاصل کنی و ذخیرهای بنهی که روز قیامت روزی باشد که خلایق زمین و ملائکه آسمان متحیر و متفکر باشند، و انبیا لرزان و اولیا ترسان و مقربان و حاضران مستعان.
گر به محشر خطاب قهر کند *** انبیا را چه جای معذرت است
پرده از روی لطف گو بردار *** کاشقیا را امید مغفرت است
اگر امروز از مزرعه دنیا توشه برداری فردا به بهشت باقی فرود آیی.
کسی گوی دولت ز دنیا بَرَد *** که با خود نصیبی به عقبی برد
ترجیع بند ۱ مولانا
هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا *** هم شیوه خوش هم میوه خوش هم لطف تو خوش هم جفا
ای صورت عشق ابد وی حسن تو بیرون ز حد *** ای ماه روی سروقد ای جانفزای دلگشا
ای جان باغ و یاسمین ای شمع افلاک و زمین *** ای مستغاث العاشقین ای شهسوار هل اتی
ای خوان لطف انداخته و با لئیمان ساخته *** طوطی و کبک و فاخته گفته ترا خطبه ثنا
ای دیده خوبان چین در روی تو نادیده چین *** دامن ز گولان در مچین مخراش رخسار رضا
ای خسروان درویش تو سرها نهاده پیش تو *** جمله ثنا اندیش تو ای تو ثناها را سزا
ای صبر بخش زاهدان اخلاص بخش عابدان *** وی گلستان عارفان در وقت بسط و التقا
با عاشقانم جفت من امشب نخواهم خفت من *** خواهم دعا کردن ترا ای دوست تا وقت دعا
دارم رفیقان از برون دارم حریفان درون *** در خانه جوقی دلبران بر صفه اخوان صفا
بند ۱
ای رونق باغ و چمن ای ساقی سرو و سمن *** شیرین شدست از تو دهن ترجیع خواهم گفت من
تنها به سیران میروی یا پیش مستان میروی *** یا سوی جانان میروی باری خرامان میروی
در پیش چوگان قدر گویی شدم بیپا و سر *** برگیر و با خویشم ببر گر سوی میدان میروی
از شمس تنگ آید ترا مه تیره رنگ آید ترا *** افلاک تنگ آید ترا گر بهر جولان میروی
بس نادره یار آمدی بس خواب دلدار آمدی *** بس دیر و دشوار آمدی بس زود و آسان میروی
ای دلبر خورشیدرو وی عیسی بیمارجو *** ای شاد آن قومی که تو در کوی ایشان میروی
تو سر به سر جانی مگر یا خضر دورانی مگر *** یا آب حیوانی مگر کز خلق پنهان میروی
ای قبله اندیشهها شیر خدا در بیشهها *** ای رهنمای پیشهها چون عقل در جان میروی
گه جام هش را میبرد پرده حیا برمیدرد *** گه روح را گوید خرد: چون سوی هجران میروی
هجران چه هرجا که تو گردی برای جستوجو *** چون ابر با چشمان تر با ماه تابان میروی
بند ۲
ای نور هر عقل و بصر روشنتر از شمس و قمر *** ترجیع سوم را نگر نیکو برو افگن نظر
یک مسئله میپرسمت ای روشنی در روشنی *** آن چه فسون در می دمی غم را چو شادی میکنی
خود در فسون شیرین لبی مانند داود نبی *** آهن چو مومی میشود بر می کنیش از آهنی
نی بلک شاه مطلقی به گلبرک ملک حقی *** شاگرد خاص خالقی از جمله افسونها غنی
تا من ترا بشناختم بس اسب دولت تاختم *** خود را برون انداختم از ترسها در ایمنی
هر لحظهای جان نوم هردم به باغی میروم *** بیدست و بیدل میشوم چون دست بر من میزنی
نی چرخ دانم نی سها نی کاله دانم نی بها *** با اینک نادانم مها دانم که آرام منی
ای رازق ملک و ملک وی قطب دوران فلک *** حاشا از آن حسن و نمک که دل ز مهمان برکنی
خوش ساعتی کان سرو من سرسبز باشد در چمن *** وز باد سودا پیش او چون بید باشم منثنی
لاله بخون غسلی کند نرگس به حیرت برتند *** غنچه بیندازد کله سوسن فتد از سوسنی
بند ۳
ای ساقی بزم کرم مست و پریشان توم *** وی گلشن و باغ ارم امروز مهمان توم
آن چشم شوخش را نگر مست از خرابات آمده *** در قصد خون عاشقان دامن کمر اندر زده
سوگند خوردست آن صنم کین باده را گردان کنم *** یک عقل نگذارم بمی در والد و در والده
زین بادهشان افسون کنم تا جمله را مجنون کنم *** تا تو نیابی عاقلی در حلقه آدم کده
لیلی ما ساقی جان مجنون او شخص جهان *** جز لیلی و مجنون بود پژمرده و بیفایده
از دست ما یا میبرد یا رخت در لاشی برد *** از عشق ما جان کی برد گر مصطبه گر معبده
گر من نبینم مستیت آتش زنم در هستیت *** بادهت دهم مستت کنم با گیر و دار و عربده
بگذشت دور عاقلان آمد قران ساقیان *** بر ریز یک رطل گران بر منکر این قاعده
آمد بهار و رفت دی آمد اوان نوش و نی *** آمد قران جام و می بگذشت دور مایده
رفت آن عجوز پردغل رفت آن زمستان و وحل *** آمد بهار و زاد ازو صد شاهد و صد شاهده
بند ۴
ترجیع کن هین ساقیا درده شرابی چون بقم *** تا گرم گردد گوشها من نیز ترجیعی کنم
شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی
به نام خداوند جان و خرد *** کز این برتر اندیشه بر نگذرد
خداوندِ نام و خداوندِ جای *** خداوندِ روزیدِهِ رهنمای
خداوند کیوان و گَردانسپهر *** فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برتر است *** نگارنده برشده پیکر است
به بینندگان آفریننده را *** نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه *** که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد *** نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی *** همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست *** میانْ بندگی را ببایدْت بست
خرد را و جان را همیسَنجد اوی *** در اندیشه سَخته کِی گُنجد اوی؟
بدین آلت رای و جان و زبان *** ستود آفریننده را کِی توان؟
به هستیش باید که خستو شوی *** ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشیّ و جوینده راه *** به ژرفی به فرمانْش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود *** ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست *** ز هستی مر اندیشه را راه نیست
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱ - پادشاهی جمشید هفتصد سال بود
گرانمایه جمشید فرزند او *** کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد بر آن تخت فرّخ پدر *** به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فرّ شاهنشهی *** جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری *** به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی *** فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرّه ایزدی *** همم شهریاری همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم *** روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد *** در نام جستن به گردان سپرد
به فرّ کیی نرم کرد آهنا *** چو خود و زره کرد و چون جوشنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان *** همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج *** ببرد و از این چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشه جامه کرد *** که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتّان و ابریشم و موی قز *** قصب کرد پر مایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن *** به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن *** گرفتند از او یکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد *** زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشهور گرد کرد *** بدین اندرون نیز پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیاش *** به رسم پرستندگان دانیاش
جدا کردشان از میان گروه *** پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان *** نوان پیش روشن جهاندارشان
صفی بر دگر دست بنشاندند *** همی نام نیساریان خواندند
کجا شیر مردان جنگ آورند *** فروزنده لشکر و کشورند
کز ایشان بود تخت شاهی به جای *** و ز ایشان بود نام مردی به پای
بسودی سه دیگر گره را شناس *** کجا نیست از کس بر ایشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند *** به گاه خورش سرزنش نشنوند
ز فرمان تنآزاده و ژندهپوش *** ز آواز پیغاره آسوده گوش
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی *** بر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد *** که آزاده را کاهلی بنده کرد
چهارم که خوانند اهتوخوشی *** همان دستورزان ابا سرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود *** روانشان همیشه پر اندیشه بود
بدین اندرون سال پنجاه نیز *** بخورد و بورزید و بخشید چیز
از این هر یکی را یکی پایگاه *** سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازه خویش را *** ببیند بداند کم و بیش را
بفرمود پس دیو ناپاک را *** به آب اندر آمیختن خاک را
هر آنچ از گل آمد چو بشناختند *** سبک خشت را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد *** نخست از بَرَش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخهای بلند *** چو ایوان که باشد پناه از گزند
ز خارا گهر جست یک روزگار *** همی کرد از او روشنی خواستار
به چنگ آمدش چند گونه گهر *** چو یاقوت و بیجاده و سیم و زر
ز خارا به افسون برون آورید *** شد آراسته بندها را کلید
دگر بویهای خوش آورد باز *** که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب *** چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند *** در تندرستی و راه گزند
همان رازها کرد نیز آشکار *** جهان را نیامد چنو خواستار
گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب *** ز کشور به کشور گرفتی شتاب
چنین سال پنجه برنجید نیز *** ندید از هنر بر خرد بسته چیز
همه کردنیها چو آمد به جای *** ز جای مهی برتر آورد پای
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت *** چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی *** ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا *** نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او *** شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند *** مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین *** بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند *** می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار *** به ما ماند از آن خسروان یادگار
چنین سال سیصد همی رفت کار *** ندیدند مرگ اندر آن روزگار
ز رنج و ز بدشان نبد آگهی *** میان بسته دیوان به سان رهی
به فرمان مردم نهاده دو گوش *** ز رامش جهان پر ز آوای نوش
چنین تا بر آمد بر این روزگار *** ندیدند جز خوبی از کردگار
جهان سربهسر گشت او را رهی *** نشسته جهاندار با فرّهی
یکایک به تخت مهی بنگرید *** به گیتی جز از خویشتن را ندید
منی کرد آن شاه یزدان شناس *** ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایگان را ز لشگر بخواند *** چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان *** که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید *** چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم *** چنان است گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از من است *** همان کوشش و کامتان از من است
بزرگی و دیهیم شاهی مراست *** که گوید که جز من کسی پادشاست
همه موبدان سرفگنده نگون *** چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فرّ یزدان از اوی *** بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
منی چون بپیوست با کردگار *** شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فرّ و هوش *** چو خسرو شوی بندگی را بکوش
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس *** به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر تیرهگون گشت روز *** همی کاست آن فرّ گیتیفروز
مثنوی ۱ حافظ (الا ای آهوی وحشی)
اَلا اِی آهویِ وَحشی! کجایی؟ *** مرا با توست چندین آشنایی
دو تنها و دو سرگردان، دو بیکس *** دَد و دامت، کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بِدانیم *** مُراد هم بجوییم ار توانیم
که میبینم که این دشتِ مُشَوَّش *** چراگاهی ندارد خُرَّم و خَوش
که خواهد شد، بگویید ای رفیقان *** رفیقِ بیکسان، یارِ غریبان
مَگر خضْرِ مُبارک پی درآید *** ز یُمْنِ همَّتش، کاری گُشاید
مگر وقتِ وفا پَروَردَن آمد *** که فالَم «لا تَذَرْنِی فَرْداً» آمد
چنینم هست یاد از پیرِ دانا *** فراموشم نشد، هرگز همانا
که روزی رهرُوی در سرزمینی *** به لُطفش گفت رِندی رهنشینی
که ای سالک چه در اَنبانه داری؟ *** بیا دامی بِنِه، گر دانه داری
جوابش داد گفتا دام دارم *** ولی سیمرغ میباید شکارم
بگفتا چون به دست آری نشانش *** که از ما بینشان است آشیانش
چو آن سروِ روان شد کاروانی *** چو شاخِ سرو میکن دیدهبانی
مَدِه جامِ مِی و پایِ گُلَ ازْ دست *** ولی غافل مَباشَ ازْ دَهرِ سَرمست
لبِ سَرچشمهای و طَرْفِ جویی *** نَمِ اَشکی و با خود گفت و گویی
نیازِ من چه وزن آرد بدین ساز *** که خورشیدِ غَنی شد کیسهپرداز
به یادِ رفتگان و دوستداران *** موافق گَرد با اَبرِ بهاران
چنان بیرحم زد تیغِ جدایی *** که گویی خود نبوده است آشنایی
چو نالان آمَدَت آبِ رَوان پیش *** مَدَد بَخشَش از آبِ دیده خویش
نکرد آن همدمِ دیرین مُدارا *** مسلمانان مسلمانان خدا را
مگر خضرِ مبارکپِی تواند *** که این تنها بدان تنها رساند
تو گوهر بین و از خَرمُهره بگذر *** ز طرزی، کآن نگَردد شُهره، بگذر
چو من ماهیِ کِلک آرَم به تَحریر *** تو از «نون والقلم» میپُرس تَفسیر
روان را با خِرَد دَرهم سِرِشتم *** وَز آن تخمی، که حاصل بود، کِشتم
فَرَحبَخشی درین ترکیب پیداست *** که نغزِ شعر و مغزِ جانِ اَجزاست
بیا وَز نِکهَتِ این طیبِ اُمّید *** مشامِ جانْ مُعطّر ساز جاوید
که این نافه زِ چینِ جیبِ حورَ است *** نه آن آهو که از مَردم نُفور است
رفیقان، قدرِ یکدیگر بدانید *** چو معلوم است شَرح از بَر مَخوانید
مقالاتِ نصیحتگو همین است *** که سنگاندازِ هجران در کمین است
غزل ۱ حافظ
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها *** که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید *** ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم *** جَرَس فریاد میدارد که بَربندید مَحمِلها
به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید *** که سالِک بیخبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزلها
شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل *** کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحلها؟
همهْ کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر *** نهان کِی مانَد آن رازی کَزو سازند مَحفلها؟
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ *** مَتی ما تَلْقَ مَنْ تَهْوی دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها
قصیده ۱ حافظ «در مدح شاه شجاع»
شد عرصه زمین چو بساط ارم جوان *** از پرتو سعادت شاه جهانستان
خاقان شرق و غرب که در شرق و غرب، اوست *** صاحبقران خسرو و شاه خدایگان
خورشید ملکپرور و سلطان دادگر *** دارای دادگستر و کسرای کینشان
سلطاننشان عرصه اقلیم سلطنت *** بالانشین مسند ایوان لامکان
اعظم جلال دولت و دین آنکه رفعتش *** دارد همیشه توسن ایام زیر ران
دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک *** خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان
ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین *** شاهی که شد به همّتش افراخته زمان
سیمرغ وهم را نبود قوّت عروج *** آنجا که بازِ همّت او سازد آشیان
گر در خیال چرخ فتد عکس تیغ او *** از یکدگر جدا شود اجزای توأمان
حکمش روان چو باد در اطراف بر و بحر *** مهرش نهان چو روح در اعضای انس و جان
ای صورت تو ملک جمال و جمال ملک *** وی طلعت تو جان جهان و جهان جان
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد *** تاج تو غبن افسر دارا و اردوان
تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی *** چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
ارکان نپرورد چو تو گوهر به هیچ قرن *** گردون نیاورد چو تو اختر به صد قران
بیطلعت تو جان نگراید به کالبد *** بینعمت تو مغز نبندد در استخوان
هر دانشی که در دل دفتر نیامدهست *** دارد چو آب خامه تو بر سر زبان
دست تو را به ابر که یارد شبیه کرد؟ *** چون بدره بدره این دهد و قطره قطره آن
با پایه جلال تو افلاک پایمال *** وز دست بحر جود تو در دهر داستان
بر چرخ علم ماهی و بر فرق ملک تاج *** شرع از تو در حمایت و دین از تو در امان
ای خسرو منیع جناب رفیع قدر *** وی داور عظیم مثال رفیع شان
علم از تو در حمایت و عقل از تو با شکوه *** در چشم فضل نوری و در جسم ملک جان
ای آفتاب ملک که در جنب همّتت *** چون ذره حقیر بود گنج شایگان
در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است *** صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان
عصمت نهفته رخ به سراپردهات مقیم *** دولت گشادهرخت بقا زیر کندلان
گردون برای خیمه خورشید فلکهات *** از کوه و ابر ساخته پازیر و سایهبان
وین اطلس مقرنس زردوز زرنگار *** چتری بلند بر سر خرگاه خویش دان
بعد از کیان به ملک سلیمان نداد کس *** این ساز و این خزینه و این لشکر گران
بودی درون گلشن و از پردلان تو *** در هند بود غلغل و در زنگ بُد فغان
در دشت روم خیمه زدی و غریو کوس *** از دشت روم رفت به صحرای سیستان
تا قصر زرد تاختی و لرزه اوفتاد *** در قصرهای قیصر و در خانهای خان
آن کیست کاو به مُلک کند با تو همسری؟ *** از مصر تا به روم و ز چین تا به قیروان؟
سال دگر ز قیصرت از روم باج سر *** وز چینت آورند به درگه خراج جان
تو شاکری ز خالق و خلق از تو شاکرند *** تو شادمان به دولت و ملک از تو شادمان
اینک به طرف گلشن و بستان همیروی *** با بندگان، سمند سعادت به زیر ران
ای ملهمی که در صف کروبیان قدس *** فیضی رسد به خاطر پاکت زمان زمان
ای آشکار پیش دلت هر چه کردگار *** دارد همی به پرده غیب اندرون نهان
داده فلک عنانِ ارادت به دست تو *** یعنی که مرکبم به مراد خودم بران
گر کوششیت افتد، پر دادهام به تیر *** ور بخششیت باید، زر دادهام به کان
خصمت کجاست؟ در کف پای خودش فکن *** یار تو کیست؟ بر سر چشم منش نشان
هم کام من به خدمت تو گشته منتظم *** هم نام من به مدحت تو گشته جاودان
رباعی ۱ خیام
برخیز بتا بیا ز بهر دل ما *** حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم *** زآن پیش که کوزهها کنند از گل ما
قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی
از تتق کبریا صورت لطف خدا *** بسته نقابی ز نور روی نموده به ما
دُره بیضا بود صورت روحانیش *** شاه معانی جهان هر دو جهانش گدا
در عدم و در وجود رسم نکاح او نهاد *** مسکن اولاد ساخت دار فنا و بقا
برزخ جامع بُود صورت جمع وجود *** نور گرفته ز حق داده به عالم ضیا
معنی ام الکتاب نور محمد بود *** اصل همه عین او عین همه عینها
بیشتر از عقل کل خوانده ز لوح ضمیر *** زان الف آمد پدید جمله کتاب خدا
نقطه آخر خوشی شکل الف نقش بست *** حکم قضا بی غلط لوح قدر بی خطا
دایره ای فرض کن جمله نقاطش ظهور *** نقطه اول بگیر نام کنش مبتدا
خضر مسیحا نفس از دم او زنده دل *** حسن از او یافته یوسف زیبا لقا
جامع این نشأتین صورت و معنی او *** حاکم دنیا و دین سید هر دو سرا
مظهر اسمای حق مظهر ذات و صفات *** اول و آخر به نام باطن و ظاهر نما
اول اسم حروف ساخت مُسمی به اسم *** یافت هویت ز او داد هدایت به ما
ظلمت و نوری نهاد نام حُدوث و قدم *** کرد تمیزی تمام شاه و همه انبیا
معنی اثبات کو با الف و لام الف *** صورت توحید جو نفی طلب کن ز لا
ها و دو لام و الف جمع کن و خوش بگو *** ها طلب از چهار حرف طرح کنش آن سه تا
هر که بلا درفُتاد یافت بلائی عظیم *** زود گذر کن ز لا تا که نیابی بلا
جام حبابی بر آب هست در این بحر ما *** ساقی ما ، ما خودیم همدم ما عین ما
مخزن گنج اله کُنج دل عارفست *** در طلب گنج او در دل عارف درآ
نعمة والله به هم کرد ظهوری تمام *** آینه را پاک دار تا که نماید تو را
غزل ۱ شاه نعمت الله ولی
هر چه گفتم عیان شود به خدا *** پیر ما هم جوان شَود به خدا
در میخانه را گشاد یقین *** ساقی عاشقان شود به خدا
هر چه گفتم همه چنان گردید *** هر چه گویم همان شود به خدا
از سر ذوق این سخن گفتم *** بشنو از من که آن شود به خدا
آینه پیش چشم می آرم *** نور آن رو عیان شود به خدا
باز علم بدیع می خوانم *** این معانی بیان شود به خدا
گوش کن گفته خوش سید *** این چنین آن چنان شود به خدا
قطعه ۱ شاه نعمت الله ولی
قرب صدسال عمر من بگذشت *** قصد موری نکرده ام به خدا
نان خود خورده ام ز کسب حلال *** مال غیری نخورده ام به خدا
در خرابات عشق رندانه *** روزگاری سپرده ام به خدا
به خدا زنده ام به حق رسول *** گرچه از خویش مرده ام به خدا
موی هستی به تیغ سرمستی *** از سر خود سترده ام به خدا
تا عزیز خدا و خلق شدم *** ذاکرانه شمرده ام به خدا
نفس خود به یاد سید خویش *** عزت کس نبرده ام به خدا
غزل ۱ بیدل دهلوی
آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا *** تا وانمودند کیفیتِ ما
بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم *** خود را به هر رنگ کردیم رسوا
در پرده پختیم سودایِ خامی *** چندان که خندید آیینه بر ما
از عالمِ فاش بیپرده گشتیم *** پنهان نبودن، کردیم پیدا
ما و رُعونت، افسانه کیست *** نازِ پری بست گردن به مینا
آیینهواریم محرومِ عبرت *** دادند ما را چشمی که مگشا
درهایِ فردوس وا بود امروز *** از بیدماغی گفتیم فردا
گوهر گره بست از بینیازی *** دستی که شستیم از آبِ دریا
گر جیبِ ناموس تنگت نگیرد *** در چینِ دامن خفتهست صحرا
حیرتطرازیست، نیرنگسازیست *** تمثالِ اوهام آیینه دنیا
کثرت نشد محو از سازِ وحدت *** همچون خیالات از شخصِ تنها
وهمِ تعلّق بر خود مچینید *** صحرانشیناند این خانمانها
موجود نامی است، باقی توهّم *** از عالمِ خضر رو تا مسیحا
زین یأسِ مُنزَل ما را چه حاصل *** همخانه بیدل، همسایه عَنقا
قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی
خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست *** خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست
خوش منزلی است عرصه روی زمین دریغ *** کانجا مجال عیش و مقام قرار نیست
دل در جهان مبند که کس را ازین عروس *** جز آب دیده خون جگر در کنار نیست
غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار *** کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست
زنهار اختیار مکن بهر منزلی *** کانجا بدست هیچکس اختیار نیست
ترجیع بند ۱ اوحدی «له ایضا - (کانچه دل اندر طلبش میشتافت - در پس این پرده نهان بود، یافت)»
تا به کنون پردهنشین بود یار *** هیچ در آن پرده نمیداد بار
خود به طلب دیدم و راهی نبود *** راه طلب داشتم از پرده دار
یار من از پرده همی کرد زور *** دل ز پی پرده همی گشت زار
چون که دل پردهنشین چندگاه *** بر درش آویخته شد پردهوار
گفت: گر از پرده خود بگذری *** زود در آن پرده دهندت گذار
گفتمش :اندر پس این پرده کیست؟ *** گفت: تویی، پرده ز خود برمدار
در پس این پرده شمار یکیست *** گرچه شد این پرده برون از شمار
پرده من جز منی من نبود *** از منی من چو بر آمد دمار
طالب و مطلوب و طلب شد یکی *** پرده آن این عدد مستعار
در پس آن پرده چو ره یافتم *** پرده برانداختم از روی کار
اوحدی این راه چو بیپرده دید *** با زن و با مرد بگفت آشکار:
بند ۱
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
عشق خروشی، که عیان دیدهام *** سینه به جوشی، که زیان دیدهام
دل چو ز ناگه به وصالش رسید *** بانگ برآورد که: جان دیدهام
گاه رخش را ز درون جهان *** گاه ز بیرون جهان دیدهام
آنچه مرا طاقت و اندازه بود *** وصل باندازه آن دیدهام
رخ ننمودست به من ذرهای *** کش نه در آن ذره نشان دیدهام
با تو چه گویم که چنین و چنان *** کش نه چنین و نه چنان دیدهام
تا که شد از دیده روان نقش او *** خون دل از دیده روان دیدهام
راست نیاید سخنش در مکان *** چونکه برونش ز مکان دیدهام
در چه زمین و چه زمانم؟ مپرس *** چون نه زمین و نه زمان دیدهام
من به یقینم که جزو نیست هیچ *** تا تو نگویی: به گمان دیدهام
یار مرا دوش نهان رخ نمود *** فاش کنم هرچه نهان دیدهام
بند ۲
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
پیر شراب خودم از جام داد *** زان تپش و درد سر آرام داد
طفل بدم، حنظل و صبرم نمود *** کهل شدم، شکر و بادام داد
سایه من گم شد و او باز جست *** مایه من کم شد و او وام داد
گرسنه گشتم، بر خم چاشت شد *** تشنه نشستم ز لبم جام داد
مور مرا خانه بیغم نمود *** مرغ مرا دانه بیدام داد
دل چو درافتاد بحامیم تب *** شربت طاها و الف لام داد
آخر کارم به دعا باز خواند *** گرچه به اول همه دشنام داد
جسم مرا جای درین بوم ساخت *** جان مرا راه درین بام داد
نصرة اودست مرا زور شد *** همت او پای مرا گام داد
خاص شد از حرمت او اوحدی *** رفت و ندا در حرم عام داد:
بند ۳
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
آن بت سرکش، که نمیداد دست *** چونکه درآمد ز درم نیم مست
پای مرا از در حیرت براند *** چشم مرا از در غیرت ببست
دل به فغان آمد و خونش بریخت *** تن به میان آمد و جانش بخست
در سرم انداخت نشاط «بلی» *** می، که به من داد ز جام الست
از دل من شاخ امیدی برست *** جان من از داغ جدایی برست
گفتمش : از دست تو بیچارهام *** گفت که: بیچاره نیایم به دست
گفتمش : از وصل خودم هست کن *** گفت : بمیر از خود و از هرچه هست
گفتمش : ای بت، ز تو دورم چرا؟ *** گفت که : از دور بتی میپرست
گفتمش : ار توبه کند دل ز عشق *** گفت که : آن توبه به باید شکست
گفته او آفت جان بود و تن *** لیک چنان گفت که در دل نشست
دیده ز دور آن قد و بالا چو دید *** نعره در انداخت به بالا و پست :
بند ۴
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
تاچه کشم من؟ که بدین دست تنگ *** ساغر می خواهم و آواز چنگ
چون می لعلم بچشانی، کنم *** بوسه طلب زان لب یاقوترنگ
عمر چو بادست همی در شباب *** باده بمن ده، که ندارد درنگ
تا بر او زین دل زنگار خورد *** رنگ زدایم به شراب چو زنگ
دوش چو میخوردم و خوابم ربود *** یار به صلح آمد و بگذاشت جنگ
پرده برانداخت ز روی خیال *** دست خوش آن صنم شوخ شنگ
گفتمش : آمد ز غمت دل به جان *** گفت : گرت جان به لب آید ملنگ
دست در آغوش من آورد عور *** آنکه همی داشت ز من عار و ننگ
او شکر افشان ودلم شکر گوی: *** کانچه همی خواستم آمد به چنگ
صبح چو از خواب درآمد سرم *** دست خودم بود در آغوش تنگ
اوحدی این راز چو دانست باز *** در فلک انداخت غریو و غرنگ :
بند ۵
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
نشنود از پرده کس آواز من *** تا نکند راست لبش ساز من
من نه به خود گفتم، از آنست عقل *** بیخود و حیران شده در راز من
تا نبری ظن که به بازیچه بود *** دیده شب تا به سحر باز من
بیش نگویی سخن از ناز او *** گر بتو گویم سخن از ناز من
ای که ز گستاخی من غافلی *** خیز و ببین بر لب او گاز من
چند ز شیراز و ز رومم، دگر *** رخت به روم آور و شیراز من
واقعه عشق نگوید به تو *** جز نفس واقعه پرداز من
گر چه منم آخر این کاروان *** نیست پدید آخر و آغاز من
بس دل افسرده سر انداز شد *** از دم چون تیغ سر انداز من
کی به چنان بال رسد، اوحدی *** مرغ تو در غایت پرواز من
من لب خود کرده ز گفتن به مهر *** شهر پر آوازه آواز من :
بند ۶
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
عشق برآورد ز جانم خروش *** من نتوانم، تو توانی بپوش
پر مدم، ار دیگ بسر میرود *** او چه کند؟ آتش تیزست و جوش
امشب ازین کوچه بدوشم برند *** گر هم از آن باده دهندم که دوش
در غلطم، یا سخن آشناست *** اینکه مرا میرسد امشب بگوش؟
میروم از خود چو همی آید او *** کیست که آمد؟ که برفتم ز هوش
چون بدر او رسی، ای باد صبح *** گر بدهد نامه، بیاور، بکوش
کو سخن غیر نخواهد شنید *** گر برسالت بفرستی سروش
بر سر بیمار خود، ار میروی *** تا دگرش زنده ببینی بکوش
توش و تنم رفت، مفرمای صبر *** مرد به تن صبر کند، یا به توش
مجلس رندان طرب گرم شد *** دی چو گذشتم بدر میفروش
اوحدی از غایت مستی که بود *** با همه میگفت و نمیشد خموش:
بند ۷
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
نور رخ دوست چو پیدا شود *** عقل که باشد که نه شیدا شود
از رخ خورشید چو در وا کنند *** ذره چه گوید که نه در وا شود
بر سر آن کوچه، که تن خاک اوست *** ره نبری، گر نه سرت پا شود
از دو جهان هیچ نبینی جزو *** گر به رخش چشم تو بینا شود
ما همه اوییم، ولی او ز دور *** منتظر ماست، که کی ما شود
بخت نگر: تا ننهد سر به خواب *** رخت، غمی نیست، که یغما شود
حرف مپندار، به حرفت گرای *** تا مگر این اسم مسما شود
قطره به دریا چو دگر باز رفت *** نام و نشانش همه دریا شود
پرتو آن نور، که گفتم، یکیست *** مختلف از منزل و از جا شود
سر چو به این جبه برآورد دوست *** خواست درین قبه که غوغا شود
باز صدای سخن اوحدی *** بر همه کس روشن و پیدا شود
بند ۸
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
نفس ترا شد نفس گور کن *** زنده شوی، گر بکنی گور تن
ای شده نومید چنین، بر کجاست *** یاس تو و باغ پر از یاسمن
یا خبری از لب او باز گوی *** بیخبران را سخنی زان دهن
در همه بادیه حییست بس *** و آن دگر آثار طلال و دمن
کوکب لیلی نرود بر ملا *** موکب مجنون چه کند بر علن
از پی آن آهوی وحشی ببین *** سر به هم آورده هزاران رسن
تا کی ازین جبه و دستار و فش *** مرده شو و جامه رها کن بزن
جسم تو گوریست روان ترا *** بر سر این گور چه پوشی کفن
پای برین صفه نه و باز دان *** راز چهل صوفی و یک پیرهن
اوحدی، این تلخ نشستن ز چیست *** شور به شیرین سخنان در فگن
پنج حواست چو یکی بین شدند *** بر ببرش راه و بگو این سخن
بند ۹
کانچه دل اندر طلبش میشتافت *** در پس این پرده نهان بود، یافت
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۱ - سر آغاز
به نام آنکه ما را نام بخشید *** زبان را در فصاحت کام بخشید
به نور خود بر افروزنده دل *** به نار بیدلی سوزنده دل
سر هر نامهای از نام او خوش *** جهان جان ز عکس جام او هوش
درود از ما، سلام از حضرت او *** دمادم بر رسول و عترت او
ابوالقاسم، که شد عالم طفیلش *** فلک دهلیز چاوشان خیلش
ترجیع بند ۱ خاقانی «در مدح جلال الدین اخستان شروان شاه»
جام ز می دو قله کن خاص برای صبحدم *** فرق مکن دو قبله دان جام و صفای صبحدم
بر تن چنگ بند رگ وز رگ خم گشای خون *** کهآتش و مشک زد به هم نافهگشای صبحدم
جام چو دور آسمان در ده و زمین فشان *** جرعه چنان که برچکد خون به قفای صبحدم
چرخ قرابه تهی است پاره خاک در میان *** پری آن قرابه ده جرعه برای صبحدم
حلق و لب قنینه بین سرفهکنان و خنده زن *** خنده بهار عیش دان، سرفه نوای صبحدم
ساقی اگر نه سیب تر بر سر آتش افکند *** این همه بوی چون دهد می به هوای صبحدم؟
صورت جام و باده بین معجز دست ساقیان *** ماه نو و شفق نگر نور فزای صبحدم
باده به گوشماهییی بیش مده که در جهان *** هیچ نهنگ بحرکش نیست سزای صبحدم
صبح شد از وداع شب با دم سرد و خون دل *** جامه دران گرفت کوه، اینت وفای صبحدم
شمع که در عنان شب زرده بش سیاه بود *** از لگد براق جم، مرد بقای صبحدم
موکب صبح را فلک دید رکابدار شه *** داد حلی اختران نعل بهای صبحدم
بند ۱
شاه معظم اخستان شهر گشای راستین *** داد ده ظفر ستان، ملک خدای راستین
رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین *** زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین
رنگ بشد ز مشک شب، بوی نماند لاجرم *** باد بر آبگون صدف غالیهسای تازه بین
بید بسوز و باده کن راوق و لعل باده را *** چون دم مشک و عود تر عطر فزای تازه بین
سوخته بید و بادهبین رومی و هندویی بهم *** عشرت زنگیانه را برگ و نوای تازه بین
نافه چین کلید زد صبح و کلید عیش را *** بر در عدهدار خم قفل گشای تازه بین
ترک سلاحپوش را زلف چو بر هم اوفتد *** عقل صلاح کوش را مست هوای تازه بین
شاهد روز کز هوا غالیهگون غلاله شد *** شاهد توست جام می زو تو هوای تازه بین
نیست جهان تنگ را جای طرب که دم زنی *** ز آن سوی خیمه فلک خم زن و جای تازه بین
زیر پل فلک مجوی آب وفا ز جوی کس *** بگذر از این پل کهن آب وفای تازه بین
لهجه راوی مرا منطق طیر در زبان *** بر در شاه جم نگین، تحفه دعای تازه بین
قلعه گلستان شه قله بوقبیس دان *** حصن شما خیش حرم کعبه سرای تازه بین
بند ۲
رستم کیقباد فر حیدر مصطفی ظفر *** همره رخش و دل دلش فتح و غزای راستین
بر ره قول کاسهگر نوای نو زند *** بر سر خوانچه طرب مرغ صلای نو زند
مرغ قنینه چون زبان در دهن قدح کند *** جان قدح به صد زبان لاف صفای نو زند
طاس چو بحر بصره بین جزر و مدش به جرعهای *** ساحل خاک را ز در موج عطای نو زند
بزم چو هشت باغ بین باده چهار جوی دان *** خاصه که ساز عاشقان حور لقای نو زند
سنگ به لشکر افکند منهی عقل و آخرش *** قاضی لشکر مغان حد جفای نو زند
و آن می عقل دزد هم نقب زند سرای غم *** لاجرمش صفیر خوش چنگ سرای نو زند
چنگ بریشمین سلب کرده پلاس دامنش *** چون تن زاهدان کز او بوی ریای نو زند
نای چو زاغ کنده پر نغز نوا چو بلبلان *** زاغ که بلبلی کند طرفه نوای نو زند
دست رباب را مجس تیز و ضعیف و هر نفس *** نبضشناس بر رگش نیش عنای نو زند
بربط اگر دم از هوا زد به زبان بیدهان *** نی به دهان بیزبان دم ز هوای نو زند
چنبر دف شود فلک مطرب بزم شاه را *** ماه دو تا سبو کشد زهره ستای نو زند
بند ۳
شاه خزر گشای را هند و خزر شرف دهد *** بر پسر سبکتکین هند گشای راستین
جام و تنوره بین به هم باغ و سرای زندگی *** ز آتش و می بهار و گل زاده برای زندگی
بر در درج خط قدح از افق تنوره بین *** عکس دو آفتاب را نورفزای زندگی
حجره آهنین نگر، حقه آبگینه بین *** لعل در این و زر در آن، کیسهگشای زندگی
جام پری در آهن است از همه طرفهتر ولی *** نقش پری به شیشه بین سحرنمای زندگی
دایره تنوره بین ریخته نقطههای زر *** کرده چو سطح آسمان خط سرای زندگی
شبه سپید باز بین بر سر کوه پر طلا *** باز سپید روز بین بسته قبای زندگی
قطره و میغ تیره بین شیره سفید و تخمه کان *** عالم دردمند را کرده دوای زندگی
سال نو است و قرص خور خوانچه ماهی افکند *** وز بره خوان نو نهد بهر نوای زندگی
تابه زر ندیدهای بر سر ماهی آمده *** چشمه خور به حوت بین وقت صفای زندگی
ابر چو پیل هندوان آمد و باد پیلبان *** دیمه روس طبع را کشته به پای زندگی
روز یکم ز سال نو جشن سکندر دوم *** خاک ز جمره سوم کرده قضای زندگی
بند ۴
شاه سکندر هدی، چشمه خضر رای او *** بیظلمات چشمه بین زاده ز رای راستین
ای به هزار جان دلم مست وفای روی تو *** خانه جان به چار حد وقف هوای روی تو
رشته جان برون کشم هر مژه سوزنی کنم *** دیده بدوزم از جهان بهر وفای روی تو
تا چو کبوتران مرا بام تو نقش دیده شد *** کافرم ار طلب کنم کعبه به جای روی تو
گرچه چو پشت آینه حلقه به گوش تو شدم *** آینه کردم اشک را خاص برای روی تو
از همه تا همه مرا نیم دل است و یک نفس *** هر دو به مهر کردهام بهر رضای روی تو
قفل به سینه برزدم کوست خزینه غمت *** قفل خزینه ساختم دستگشای روی تو
غمزه زنان چو بگذری سنبله موی و مه قفا *** روی بتان قفا شود پیش صفای روی تو
چون به قفای جان دود عمر به پای روز و شب *** عمر فشان همیدود جان به قفای روی تو
هر که نظاره تو شد دست بریده میشود *** یوسف عهدی و جهان نیم بهای روی تو
هستی خاقنی اگر نیست شد از تو جو به جو *** بر دل او به نیم جو باد بقای روی تو
سمع خدایگان شود چون دهن تو گنج در *** چون به زبان من رود مدح و ثنای روی تو
بند ۵
پانصد هجرت از جهان هیچ ملک چنو نزاد *** از خلفای سلطنت تا خلفای راستین
نیست به پای چون منی راه هوای چون تویی *** خود نرسد به هر سری تیغ جفای چون تویی
دل چه سگ است تا بر او قفل وفای تو زنم *** کی رسد آن خرابه را قفل وفای چون تویی
بوسهخرانت را همه زر تر است در دهن *** وانِ من است خشک جان بوسه بهای چون تویی
گرچه چراغ در دهن زر عیار دارمی *** کی شودی لبم محک از کف پای چون تویی
گه گه اگر زکات لب بوسه دهی، به بنده ده *** تا به خراج ری زنم لاف عطای چون تویی
همچو سپند پیش تو سوزم و رقص میکنم *** خود به فدا چنین شود مرد برای چون تویی
گفتی اگرچه خستهای غم مخور این سخن سزد *** خود به دلم گذر کند غم به بقای چون تویی
با همه خستگی دلم بوسه رباید از لبت *** گربه شیردل نگر لقمه ربای چون تویی
نوبه خواجگی زنم بهر هوای تو مگر *** نشکند از شکستگان قدر هوای چون تویی
بر سر خاقانی اگر دست فرو کنی سزد *** کوست دلی و نیم جان روی نمای چون تویی
از تو به بارگاه شه لاف دو کون میزنم *** کم ز خراج این دوده نزل گدای چون تویی
بند ۶
از شه عیسوی نفس عازر ملک زنده شد *** معجزه را همین قدر هست گوای راستین
اهل نماند بر زمین، اینت بلای آسمان *** خاک بر آسمان فشان هم ز جفای آسمان
چون پس هر هزار سال اهل دلی نیاورد *** این همه جان چه میکند دور برای آسمان
ای مه مگو کهآسمان اهل برون نمیدهد *** اهل که نامد از عدم چیست خطای آسمان
کوه کوه میرسد، چون نرسد دل به دل؟ *** غصه بیدلی نگر هم ز عنای آسمان
با همه دل شکستگی روی به آسمان کنم *** آه که قبله دگر نیست ورای آسمان
محنت و حال ناپسند، اینت فتوح روز و شب *** پلپل و چشم دردمند، اینت دوای آسمان
باد دریغ در دلم کشت چراغ زندگی *** بوی چراغ کشته شد سوی هوای آسمان
بر سر پای جان کنان گردم و طالع مرا *** پا و سری پدید نه چون سر و پای آسمان
گرچه به مویی آسمان داشتهاند بر سرم *** موی به موی دیدهام تعبیههای آسمان
زعم من است کهآسمان سجده سگدلان کنم *** زان چو دم سگان بود پشت دوتای آسمان
بس که قفای آسمان خوردم و یافتم ادب *** تا ادب اذ السما کوفت قفای آسمان
جیب دریده میرود گرد قواره زمین *** بو که رسم به محرمی زیر وطای آسمان
نیست فرود آسمان محرم هیچ نالهای *** ناله خاقانی از آن رفت ورای آسمان
یا کند آسمان قضا عمر مرا که شد به غم *** یا کنم از بقای شه دفع قضای آسمان
بند ۷
از گهر یزیدیان زاده علی شجاعتی *** کز سر ذوالفقار او زاده قضای راستین
تاجور جهان چو جم تخت خدای مملکت *** خاتم دیوبند او بند گشای مملکت
انس و پریش چون ملک زلهربای مائده *** دام و ددش چو مورچه هدیه فزای مملکت
دیودلان سرکشش حامل عرش سلطنت *** مرغ پران ترکشش پیک سبای مملکت
افسر گوهر کیان، گوهر افسر سران *** خاک درش چو کیمیا بیش بهای مملکت
عقل که دید طلعتش حرز بر او دمید و گفت *** اینت شه ملک سپه، عرش لوای مملکت
گفت جهانش ای ملک تو ز کیانی از کیان *** گفت ز تخم آرشم نجل بقای مملکت
گفت به تیغش آسمان کای گهری تو کیستی *** گفت من آتش اجل زهر گیای مملکت
گرچه به باطل اختران افسر عاجزان برند *** اوست مظفری به حق خانه خدای مملکت
مار به ظلم اگر برد خایه موش ناسزا *** جان پلنگ چون برد کوست سزای مملکت
مشتری از پی ملک کرد سجل خط بقا *** بست بنات نعش را عقد برای مملکت
بدر ستاره لشکر است اوج طراز آسمان *** بحر نهنگ خنجر است ابر سخای مملکت
بند ۸
بدر چو شعری سیم بحر چو کسری دوم *** دولت ظلم کاه او عدل فزای راستین
چون شه پیلتن کشد تیغ برای معرکه *** غازی هند را نهد پیل به جای معرکه
بینی از اژدها دلان صف زدگان چو مورچه *** خایه مورچه شده چرخ ورای معرکه
تیغ نیام بفکند چون گه حشر تن کفن *** راست چو صور دردمند از سر نای معرکه
اسب به چار صولجان گوی زمین کند هبا *** طاق فلک به پا کند هم به هبای معرکه
بیشه ستان نیزهها ایمن از آتش سنان *** شیردلان ز نیزهها بیشه فزای معرکه
قلزم تیغها زده موج به فتح باب کین *** زاده ز موج تیغها صاعقه زای معرکه
تیغ کبود غرق خون صوفی کار آب کن *** زاغ سیاه پوش را گفته صلای معرکه
مغز سران کدوی خشک اشک یلان زرشک تر *** زین دو به تیغ چون نمک پخته ابای معرکه
تخته خاک رزم را جذر اصم شده ظفر *** خنجر شه چو هندوئی جذر گشای معرکه
رایت شه تذرو وش لیک عقاب حملهبر *** پرچم شه غراب گون لیک همای معرکه
رشته جان دشمنان مهره پشت گردنان *** چون به هم آورد کند عقد برای معرکه
بند ۹
حلقه تن عدوی او بر سر شه ره اجل *** شه چو سماک نیزهور حلقه ربای راستین
عرش نگر به جای تخت آمده پای شاه را *** کعبه نگر به قبله درساخته جای شاه را
جام کیان به دست شه زمزم مکیان شده *** بر مکیان زکات چین گنج عطای شاه را
برده مهندس بقا ز آن سوی خطه فلک *** خندق حصن ملک را حد سرای شاه را
چون ز سواد شابران سوی خزر سپه کشد *** روس والان نهند سر خدمت پای شاه را
ور به سریر بگذرد رایت شاه صاحبش *** تاج و سریر خود نهد نعل بهای شاه را
هود هدایت است شاه اهل سریر عادیان *** صرصر رستخیز دان قوت رای شاه را
چرخ چو باز ازرق است این شب و روز چون دو سگ *** باز و سگاند نامزد صید و هوای شاه را
مرغ که آبکی خورد سر سوی آسمان کند *** گوئی اشارتی است آن بهر دعای شاه را
دهر شکست پشت من نیست به رویش آب شرم *** ورنه چنین نداشتی مدح سرای شاه را
چرخ چرا به خاک زد گوهر شب چراغ من *** کافسر گوهران کنم در ثنای شاه را
دیده شرق و غرب را بر سخنم نظر بود *** آه که نیست این نظر عین رضای شاه را
بند ۱۰
دزد بیان من بود هرکه سخنوری کند *** شاه سخنوران منم شاه ستای راستین
باد مثال را حکم قضای ایزدی *** بر سر هر مثال او مهر رضای ایزدی
هفت فلک به خدمتش یکدل و تا ابد زده *** چار ملک سه نوبتش در دو سرای ایزدی
رخنه ز دست هیبتش ناخن شیر آسمان *** ناخن دست همتش بحر عطای ایزدی
باد دل جهانیان واله نور طلعتش *** چون نظر بهشتیان مست لقای ایزدی
قوت روان خسروان شمه خاک درگهش *** چون غذی ملائکه باد ثنای ایزدی
باد چو باد عیسوی گرد سم براق او *** ای پی چشم درد جان شاف شفای ایزدی
خامه مار پیکرش باد رقیب گنج دین *** مهره و زهر در سرش درد و دوای ایزدی
کرده ضمان ازو ظفر فتح و سریر و روس را *** او به فزودن ظفر شکرفزای ایزدی
چرخ ز خنجر زحل ساخته درع دولتش *** آینههای درع او فر و بهای ایزدی
دهر ز چرخ اطلسش کرده ردای کبریا *** نقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی
بند ۱۱
شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان *** باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین
قطعه ۱ خاقانی
مرا شاه بالایِ خواجه نشانده است *** از آن خواجه آزرده برخاست از جا
چه بایستش آزردن از سایه حق *** که نوری است این سایه از حق تعالی
نه زیرِ قلم جایِ لوح است چونان *** که بالایِ کرسی است عرشِ مُعَلّا
نداند که از دورِ پرگارِ قدرت *** بوَد نقطه کل بر از خطِّ اجزا
معمّا بر از ابجد آمد به معنی *** چو معنی که هم برتر آمد ز اسما
بخور از برِ عنبر آمد به مجلس *** عقول از برِ انفس آمد به مبدا
کواکب بوَد زیرِ پایِ ملایک *** حواری بوَد بر زبردستِ حورا
ببین نُه طبق برتر از هفت قلعه *** ببین هفت خاتون بر از چار ماما
زمین زیر به کو کثیف است و ساکن *** فلک به زبر کو لطیف است و دروا
الف را بر اعداد مرقوم ببینی *** که اعداد فرعند و او اصل و والا
نه شاخ از برِ بیخ باشد مرتَّب *** نه بار از برِ برگ باشد مهیّا
قیاس از درختانِ بُستان چه گیری *** ببین شاخ و بیخِ درختانِ دانا
هنرمند کی زیرِ نادان نشنید *** که بالایِ سرطان نشسته است جوزا
نه لعل از برِ خاتمِ زر نشیند *** نه لعل و زر کل چنین است عمدا
دبیری چو من زیردستِ وزیری *** ندارند حاشا که دارند حاشا
دبیر است خازن به اسرارِ پنهان *** وزیر است ضامن به اشکالِ پیدا
دبیری ورایِ وزیری است یعنی *** عطارد ورایِ قمر یافت ماوا
چو ریگی است تیره گرانسایه نادان *** چو آبی است روشن سبکروح دانا
نه آب از برِ ریگ باشد به چشمه *** نه عنبر بر از آب باشد به دریا
گرانسایه زیرِ سبکروح بهتر *** چو سنگِ سیه زیرِ آبِ مصفّا
دو سنگ است بالا و زیر آسیا را *** گرانسِیر زیر و سبکسِیر بالا
غزل ۱ جهان ملک خاتون
نه توان پیشِ تو آمد نه تو آیی بر ما *** کیست پیغامرسان من و تو غیر صبا؟
بیش از این طاقتِ بارِ شبِ هجرانم نیست *** ای عزیز از سر لطفت ز در بنده درآ
بنده خسته بیچاره به وصلت بنواز *** تا به کی بر منِ بیدل رَوَد این جور و جفا؟
دردم از حد بِگُذشت و جگرم خون بِگِرفت *** چون طبیب دلِ مایی ز که جوییم دوا؟
جز جفا نیست نصیبِ من دلخسته ز دوست *** برگرفتند ز عالم مگر آیینِ وفا؟
شمعِ جمعی تو و پروانه رخسارِ تو دل *** نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا
خبرت نیست که بیچاره تنِ من به جهان *** بنده خاص تو از جان شده بی روی و ریا
غزل ۱ محتشم کاشانی
زلف و قدت راست ای بت سرکش، چشم و رخت راست ای گل رعنا *** سنبل و شمشاد هندو و چاکر، نرگس و لاله بنده و لالا
ساخته ظاهر معجز لعلت ز آتش سوزان چشمه حیوان *** کرده هویدا صنع جمالت در گل سوری عنبر سارا
آتش آهم ز آتش رویت سیل سرشگم بی مه رویت *** این ز درون زد شعله بگردون وان ز برون شد تا به ثریا
محو ستادند عابد و زاهد مست فتادند راکع و ساجد *** دوش که افکند در صف رندان جام هلالی شور علالا
وقت مناجات کز ته دل شد جانب گردون نعره مستان *** پرده دریدی گر نشنیدی شمع حریفان بانگ سمعنا
مایه دولت پایه رفعت نقد هدایت گنج سعادت *** هست در این ره ای دل گمره دانش دانا دانش دانا
حسن ازل را بهر طلبکار هست ظهوری کز رخ مقصود *** پرده بر افتد گر کند از میل وحش خیالی چشم به بالا
محتشم اکنون کز کشش دل نیست گذارم جز بدر او *** پیش رقیبان همچو غریبان نیست بدادم جز به مدارا
غزل ۱ فیض کاشانی
فیض نور خداست در دل ما *** از دل ماست نور منزل ما
نقل ما نقل حرف شیرینش *** یاد آن روی شمع محفل ما
در دل از دوست عقده مشکل *** در کف اوست حلّ مشکل ما
تخم محنت بسینه ما کشت *** آنکه مهرش سرشته در گل ما
سالها در جوار او بودیم *** سایه دوست بود منزل ما
در محیط فراق افتادیم *** نیست پیدا کجاست ساحل ما
مهر بود و وفا که میکشتیم *** از چه جور و جفاست حاصل ما
دست و پا بس زدیم بیهوده *** داغ دل گشت سعی باطل ما
دل بتیغ فراق شد بسمل *** چند خواهد طپید بسمل ما
چونکه خواهد فکند در پایش *** سر ما دستمزد قاتل ما
طپش دل ز شوق دیدار است *** به از این چیست فیض حاصل ما
در سفر تا به کِی تپد دل ما *** نیست پیدا کجاست منزل ما
بوی جان میوزد در این وادی *** ساربانا بدار محمل ما
هر کجا میرویم او با ماست *** اوست در جان ما و در دل ما
جان چو هاروت و دل چو ماروتست *** ز آسمان اوفتاده در گل ما
زهره ماست زهره دنیا *** شهواتست چاه بابل ها
از الم های این چه بابل *** نیست واقف درون غافل ما
کچک درد تا بسر نخورد *** نرود فیل نفس کاهل ما
فیض از نفس خویشتن ما را *** نیست ره سوی شیخ کامل ما
غزل ۱ نسیمی
یارب چه شد آن دلبر عیاره ما را *** کآزرد به هجران دل صد پاره ما را
بر اوج سعادت تو نگه دار خدایا *** از نقص و زوال آن شه سیاره ما را
با تیغ جفا، دست فراقش بگشاید *** هردم جگر خسته خونخواره ما را
داریم امیدی به ره لطف الهی *** کآرد به سر آن بخت ستمکاره ما را
در گوش دل او به نهانی که رساند *** حال دل سرگشته آواره ما را
در عالم تحقیق چو نظاره من اوست *** من ناظرم او منظر نظاره ما را
جز وصل رخ دوست در این دور نسیمی *** چاره که کند این دل بیچاره ما را
مثنوی ۱ نسیمی
آن شه والای گرامی گهر *** واقف اسرار قضا و قدر
عالم تنزیل و کتاب کریم *** عارف تأویل کلام قدیم
مظهر اسرار الهی بود *** مظهر انوار کماهی بود
مرغ خرد طوطی بستان او *** روح قدس طفل دبستان او
پادشه ملک ولایت بود *** والی اقلیم هدایت بود
ما کشف از فضل علیم و قدیم *** بر دل او سر الف لام میم
عقل که افراخت به دانش لوا *** خواند به لوحش الف و با و تا
هرچه بر این لوح زبرجد بود *** در نظرش تخته ابجد بود
چون قلم قدرت حی قدیم *** کرد کتابت الف و لام و میم
بر رخ چون ماه تمامش نگاشت *** راز که در تخته ابداع داشت
طینت او را چو خدا می سرشت *** بر رخ او سی و دو خط می نوشت
از رخ او آتش موسی عیان *** از دم او معجز عیسی بیان
آینه روی خدا روی او *** خط خدا سلسله موی او
مصحف مجد است سراپای او *** عرش خدا هم دل دانای او
هیکل او مصحف مجد خداست *** چار کتاب است بدین بر گواست
کعبه مثال بدن پاک اوست *** عرش مثال دل دراک اوست
خیمه افلاک بدین زیب و برگ *** خیمه اقبال ورا نیم ترگ
خیمه میعاد ورا شامی است *** بارگه فضل ورا شاهی است
علت غایی وجود همه *** مقصد و مقصود ز بود همه
واسطه سلسله کاینات *** رابطه ضابطه ممکنات
مبداء این دایره و منتهی است *** مصدر فیضی که بلا انتهی است
مایه از او یافت جهان وجود *** سایه او بود وجودی که بود
جنبش این سلسله از مهر اوست *** جوشش این بحر مودت ز اوست
گوهر او مشرق خورشید ذات *** عنصر او مطلع نور و صفات
قفل گشای در گنج هدی *** راه نمای همه سوی خدا
مصدر هر فیض که فیاض راست *** مظهر حق مظهر ذات خداست
عرش برین گرچه سریر خداست *** در نظرش یافته نور و صفاست
سدره اگرچه به بسی منتهی است (؟)*** از عددش یافته نشو و نماست
دیده در آیینه حق روبرو *** گشت منور همه از نور او
حکمت ابداع همه ممکنات *** سر وجود همه کاینات
هم غرض گردش چرخ برین *** هم سبب سکه سطح زمین
هم سبب مبداء و اصل مآب *** هم غرض بودن یوم الحساب
آنچه در این دایره شش در است *** آنچه در این سلسله بی سر است
کرد به یک حرف بیان همه *** داد به یک نقطه نشان همه
علم که بود از همه اندر حجاب *** گشت بر او کشف بلا ارتیاب
علم که خاص است به دانای غیب *** در نظرش هست بلا شک و ریب
دوستی اش حبل متین یقین *** بندگیش عروه وثقی وتین
بنده او جمله کروبیان *** مجلس او مجلس روحانیان
کاشف اسرار ابد از ازل *** عارف ذات احد لم یزل
حبل و دادش ز پی اعتصام *** عروه وثقی است بلا انفصام
شمع هدی قوت عین خلیل *** فضل خدا قوت دین خلیل
فهم کن از اسم شریف و جمیل *** آمدن یوشع عمآنویل
هادی دین یحیی یوسف بیان *** مظهر حق نوح سلیمان مکان
خضر بیان موسی دریا شکاف *** واسطه دوده عبد مناف
قطب زمان آدم احمد نسب *** فخر جهان آدم عیسی حسب
مستغنی عن الالقاب والثناء *** ذلک فضل الله یوتی من یشاء
پادشه دنیی و دین، فضل حق *** برده ز مجموع به دانش سبق
فاتحه دفتر «کن » اسم او *** خاتمه نسخه حق جسم او
نیک تأمل کنی از آدم اوست *** کشف همه قاعده خاتم اوست
فاش کنم راز و بگویم صریح *** بوالبشر است این و ذبیح ذبیح
آنچه بر او رفت همه دیده بود *** سر خدا جمله پسندیده بود
گفت به تصریح و به نص کلام *** دیدن حور است مرا در خیام
دیدن حورا نبود بی حتوف *** هست جنان تحت ظلال سیوف
فهم کن از ذکر کلام قدیم *** نص «فدیناه بذبح عظیم«
بهر خلاص همه بندگان *** آنچه رسیدند هم آیندگان
کرد جدا جان و تن پاک را *** کرد رها مصطبه خاک را
قصیده ۱ نسیمی
به ذات پاک خدای کریم بی همتا *** که از اراده او گشت سر «کن » پیدا
به خالقی که منزه ز کل مخلوق است *** به عاشقی که به عشق لقا بود شیدا
به حاکمی که به حکمت متابعت فرمود *** که با صلوة حضر با سفر دگر وسطا
(کنند روی) توجه به قلعه ای که ملک *** سجود کرد و بر آن است هر صباح و مسا
به آدمی که ز فضل اله دانا شد *** به آدمی که خدا گفت: علم الاسما
به آدمی که معلم بد او ملائک را *** به لام و بی که کلام خداست در همه جا
به هر نبی که به مظهر درآمد و بگذشت *** به هر ولی که وصی بوده او به قول خدا
بدان محمد امی که در شب معراج *** قدم نهاد و گذشت از مقام «اوادنی«
که مظهر ولی الله علی ابوطالب *** حقیقتا ز محمد، علی نبود جدا
علی کلام خدا و علی ولی خدا *** علی وصی رسول و علی امام هدی
علی است فضل الهی که مظهر تام است *** به هرچه گفت و بگوید، مگو که چون و چرا
علی است آدم و هم او محمد و مهدی *** علی محمد امی و موسی و عیسی
به حکم آنکه علی گفت: «انا کلام الله « *** کلام، دست تصرف نهاده در همه جا
به حکم «نفسک نفسی » نبی علی را گفت *** به حکم «دمک دمی » علی است نقطه با
به حکم «کنت مع الانبیاء سرا» اوست *** به حکم «صرت معی » گفت: یا علی، جهرا
بجز خدا که شناسد چنانکه هست علی *** بجز علی که شناسد چنانکه هست خدا
علی است خضر نبی و علی است ابراهیم *** علی است نوح و سلیمان، علی بود یحیی
چه در سواد و بیاض و چه در وحوش و طیور *** چه در زمین و چه در آسمان و بینهما
همه کلام خدایند ناطق و صامت *** اناس و جمله اشیا به حکم «انطقنا»
مسبح است به ذات خدا، کلام قدیم *** به هر صفت که برآید چنانکه در حصبا
وجود آدم خاکی که مظهر حق است *** مثال علم الهی بود ز سر تا پا
نوشته خط الهی که خط خوبان است *** صحیح باشد و سالم ز صرف علت ها
به وجه آدم خاکی نوشته سی و دو خط *** بجز خدای که خواند چنان خط زیبا
چو مشک ناب: معطر، چو زلف خوبان: جعد *** به روی روز درآورده چون شب یلدا
ز روی دوست خط مشک رنگ عنبربوی *** بخوان که خط صواب است آن نه خط خطا
کسی که خط الهی نخواند هیچ نخواند *** بمانده است به جهل اندر و چو خر به خلا
کسی که روی حقیقت ندید هیچ ندید *** همیشه چشم مثالش بدین بود اعمی
بمانده تا به قیامت به جهل خویش مقیم *** به هیچ روی ندیده به دیده روی شما
خجسته طالع آن کس که دیده بگشاید *** ز روی ظاهر و باطن به حق شود بینا
به حکم «من عرف نفسه » به قول رسول *** بدین «فقد عرف ربه » علی گویا
سواد وجه محمد که در حدیث آمد *** چنانکه سبع مثانی است از رخ حوا
اگر تو معرفت نفس خود نمی دانی *** بدان که گفته ام از گفته علی علا:
اگرچه ذات خدا از صفات منفک نیست *** چه داند آنکه نداند حقیقت اشیا
خداست قادر و خالق، دگر همه مخلوق *** خداست بر همه اشیا محیط و راهنما
ترا که ره ننمودند چگونه ره یابی *** دلیل: علم الهی، ز پیر و از برنا
مرا رسد که دم از علم حق زنم که مرا *** دلی است عالم و در کنه علم «او ادنی »
حدیث من ز کلام خدای بیرون نیست *** به معنی این سخن آیینه ای است روی نما
مرا ز فضل الهی است دیده روشن *** مرا ز نطق الهی زبان بود گویا
به مدحت ولی الله، به ذکر حی قدیم *** به نظم و نثر مزین چو لؤلؤ لا لا
ز بعد احمد مختار امام من علی است *** که عالم است به قرآن و سر کشف غطا
پس از علی، حسن بن علی است رهبر دین *** دگر حسین علی کوست سید شهدا
امام زین عباد است و باقر و صادق *** چنانکه موسی کاظم، دگر علی رضا
محمد تقی آن کو به زهد مشهور است *** دگر علی نقی آن امام ماه لقا
ز بعدشان حسن عسکری شیردل است *** که بود یار احبا و قاتل اعدا
محمد بن حسن، صاحب زمان مهدی *** که اوست صاحب تأویل و مفخر فقرا
نمود روی چو ماه دو هفت و کرد آنگه *** بیان شق قمر را ز خط استسوا
چو در مقام توجه به علم می رفتم *** گهی به قوت و گاهی به نطق و گه به هدی
به گوش هوش من خسته دل ز عالم غیب *** ز فیض فضل الهی چنین رسید ندا:
نسیمیا! ز نسیم ریاض معرفتت *** همی دمد دم عرفان چو خیری از خارا
تو در محیط بقایی چو خضر روشندل *** ترا چه غم که به موج اندر است بحر فنا
در این بدم که دگر ره خطاب لم یزلی *** رسید بر دلم از فیض عالم بالا
چو در محیط فنا غوطه بقا خوردم *** نصیب، سی و دو در شد مرا ز یک دریا
یقین بدان که مرا جز به چارده معصوم *** نبود و نیست و نخواهد بدن دگر ملجا
مراست دست ارادت به دامن حیدر *** که اوست ناصر و هادی من به روز جزا
به چارده خط امرد که بر رخ حور است *** به هفت خامه نوشته چو عنبر سارا،
که کشتی تنم ار بشکند حوادث موج *** رسان تو تخته جان در کنار آل عبا
که در میان دل و جان سرشته مهر علی است *** بدین مقید و وارث ز جد و از آبا
اگرچه تیغ اجل سر ز تن جدا سازد *** روان ز مهر علی ذره سان بود دروا
مباش غره به علم و به گفت و گوی و شناخت *** که بی عمل نتوان شد به جنت المأوی
به خوان جنت اگر علم بود از آن عمل است *** به علم مرد عمل کرده می رسد به خدا
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شماره ۱ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین
زباغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید *** کلیدباغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید *** تو لختی صبر کن چندانکه قمری بر چنار آید
چواندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید *** ترا مهمان ناخوانده بروزی صد هزار آید
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید *** چنان دانی که هر کس را همی زو بوی یار آید
بهار امسال پنداری همی خوشتر ز پار آید *** ازین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید
بند ۱
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
کنون در زیر هر گلبن قنینه در نماز آید *** نبیند کس که از خنده دهان گل فراز آید
زهر بادی که برخیزد گلی با می به راز آید *** به چشم عاشق از می تابه می عمری دراز آید
به گوش آواز هر مرغی لطیف و طبعساز آید *** به دست می زشادی هر زمان ما را جواز آید
هوا خوش گردد و بر کوه برف اندر گداز آید *** علمهای بهاری از نشیبی بر فراز آید
کنون ما را بدان معشوق سیمین بر نیاز آید *** به شادی عمر بگذاریم اگر معشوق باز آید
بند ۲
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
زمین از خرمی گویی گشاده آسمانستی *** گشاده آسمان گویی شکفته بوستانستی
به صحرا لاله پنداری ز بیجاده دهانستی *** درخت سبز را گویی هزار آوا زبانستی
به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی *** ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
درخت سیب ار گویی ز دیبا طیلسانستی *** جهان گویی همه پر وشّی و پر پرنیانستی
مرا دل گر نه اندر دست آن نامهربانستی *** به دو دستم بشادی بر، می چون ارغوانستی
بند ۳
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
دلا باز آی تا با تو غم دیرینه بگسارم *** حدیثی از تو بنیوشم نصیبی از تو بردارم
دلا گرمن به آسانی ترا روزی به چنگ آرم *** چو جان دارم ترا زیرا که بی تو خوارم وزارم
دلا تا تو زمن دوری نه درخوابم نه بیدارم *** نشان بیدلی پیداست از گفتار و کردارم
دلا تا تو زمن دوری ندانم بر چه کردارم *** مرا بینی چنان بینی که من یکساله بیمارم
دلا با تو وفا کردم کزین بیشت نیازارم *** بیا تا این بهاران را به شادی باتو بگذارم
بند ۴
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
چه کرد آن سنگدل باتو به سختی صبر چون کردی *** چرا یکبارگی خود را چنین خوارو زبون کردی
چنین خو داشتی همواره یا این خو کنون کردی *** دوبهر از خویشتن بگداختی یک بهره خون کردی
نمودی خوار خود را و مرا چون خود زبون کردی *** ترا هر چند گفتم کم کن این سودا فزون کردی
نخستم برگراییدی و لختی آزمون کردی *** چو گفتم هر چه خواهی کن فسار از سر برون کردی
برفتی جنگجویی را سوی من رهنمون کردی *** چو گل خندنده گشت ای بت مرا گرینده چون کردی
بند ۵
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
ترا گرهمچنین شاید بگوی آن سرو سیمین را *** بگوی آن سرو سیمین رابگوی آن ماه و پروین را
بگو آن توده گل را بگو آن شاخ نسرین را *** بگو آن فخر خوبان را نگار چین و ماچین را
که دل بردی و دعوی کرده ای مرجان شیرین را *** کم از رویی که بنمایی من مهجور مسکین را
بیا تاشاد بگذاریم ما بستان غزنین را *** مکن بر من تباه این جشن نوروز خوش آیین را
همی بر تو شفیع آرم ثنای گوهر آگین را *** ثنای میر عالم یوسف بن ناصرالدین را
بند ۶
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
نبینی باغ را کز گل چگونه خوب و دلبر شد *** نبینی راغ را کز لاله چون زیبا و در خور شد
زمین از نقش گوناگون چون دیبای ششتر شد *** هزار آوای مست اینک به شغل خویشتن در شد
تذرو جفت گم کرده کنون با جفت همبر شد *** جهان چون خانه پر بت شد و نوروز بتگرشد
درخت روداز دیبا و از گوهر توانگر شد *** گوزن از لاله اندر دشت بابالین و بستر شد
زهر بیغوله و باغی نوای مطربی بر شد *** دگر باید شدن ما را کنون کآفاق دیگر شد
بند ۷
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی با دو نوروزی
می اندر خم همی گوید که یاقوت روان گشتم *** درخت ارغوان بشکفت و من چون ارغوان گشتم
اگر زین پیش تن بودم کنون پاکیزه جان گشتم *** به من شادی کند شادی، که شادی را روان گشتم
مرا زین پیش دیدستی نگه کن تا چسان گشتم *** نیم زان سان که من بودم دگر گشتم جوان گشتم
زخوشرنگی چوگل گشتم ز خوشبویی چو نان گشتم *** ز بیم بادو برف دی به خم اندر نهان گشتم
بهار آید برون آیم که از وی با امان گشتم *** روانهارا طرب گشتم طربها را روان گشتم
بند ۸
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
می اندرگفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد *** خم و خمخانه اندر چشم من تاریک و تنگ آمد
به گوش من همی از باغ بانگ نای و چنگ آمد *** کس ار می خورد بی آواز نی بر سرش سنگ آمد
مرا باری همه مهر از می بیجاده رنگ آمد *** زمرد را روان خواهم چواز روی پرنگ آمد
به خاصه کزهوا شبگیر آواز کلنگ آمد *** زکاخ میر بانگ رود بو نصر پلنگ آمد
کنون هر عاشقی کو را می روشن به چنگ آمد *** به طرف باغ همدم با نگاری شوخ و شنگ آمد
بند ۹
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
ملک یوسف کنون در کاخ خود چون رودزن خواند *** ندیمان را و خوبان را به نزد خویشتن خواند
من بیجاده گون خواهد بت سیمین ذقن خواند *** بتی خواند که اورا شاخ باغ نسترن خواند
گروهی ماهرویان را به خدمت بر چمن خواند *** نگاری از چگل خواند نگاری از ختن خواند
ز خوب آیت الکرسی سه ره بر تن به تن خواند *** مرا گر آرزوش آید میان انجمن خواند
گهی اشعار من خواند گهی ابیات من خواند *** وگر شیرین سخن گویم مرا شیرین سخن خواند
بند ۱۰
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
امیر این گویدم زیرا که او دلها نگه دارد *** به نزد خویشتن هرکهتری را پایگه دارد
چه باشد گرچو من مداح در هر شهرو ده دارد *** ز مدح اندر نماندهر که از رادی سپه دارد
به نزد میر ابو یعقوب نیک ایمن نگه دارد *** زبهر زایر آوردن به ره برمرد ره دارد
عدو را بند و چه دارد ولی را تاج و گه دارد *** همیشه روز بدخواهان دولت را سیه دارد
نه چاهی را به گه دارد نه گاهی را به چه دارد *** زعفوش بهره ورتر هر که افزون ترگنه دارد
بند ۱۱
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
امیرا! باهنر میرا خداوندت معین بادا *** ز ایزد بر تن و جانت هزاران آفرین بادا
به دست تو همیشه جام و شمشیرو نگین بادا *** کمینه چاکری زان تو بیش از مستعین بادا
کسی کو بر زمین عیب تو جوید در زمین بادا *** همه شغل تو با نیکان و سالاران دین بادا
ره آموز تو اندر کارها روح الامین بادا *** همه ساله چنین بادی همه روزه چنین بادا
زمانه دشمنت را وقت کین اندر کمین بادا *** زعدل توجهان همواره چون خلد برین بادا
بند ۱۲
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادونوروزی
گر از ده فضل تو شاها یکی در آفتابستی *** همانا در پرستیدنش هر کس را شتابستی
ور آن رادی که اندر دست توست اندر سحابستی *** ز بارانش زمین پر گوهر و پر زرّ نابستی
ور این پاکی که اندر مذهب توست اندر آبستی *** به آب اندر نگه کردن همه مزد و ثوابستی
ور این آرام کاندر حلم توست اندر ترابستی *** حدیث زلزله کردن به چشم خلق خوابستی
ور این خوشی که اندر خلق توست اندر شرابستی *** علاج دردها را چون دعای مستجابستی
بند ۱۳
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
امیرا ! گرجوانمردی به کار آید، جوانمردی *** وگر مردی همی باید، به مردی در جهان فردی
همی پاید ز تو رادی همی پوید ز تو مردی *** خزانه درخروش آمد چو آگه شد که می خوردی
ز غم بفزاید اندر گونه دینارها زردی *** به هر هفته جهانی را بپیمایی وبنوردی
چو گفتی صید خواهم کرد ،کردی و عجب کردی *** به صحرا شیر افکندی ز بیشه کرگ آوردی
بلی شاگرد سلطانی و لیکن نیک شاگردی *** نباید روزگاری دیر کاستاد جهان گردی
بند ۱۴
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
امیرا ! تابه زین کردی به غزنین اسب تازی را *** دو پای اندر تکاپو یست گرگانی و رازی را
اگر زان سو فروتازی تماشا را و بازی را *** نه شامی رادل اندرتن بماندنه حجازی را
به تک بردی نشیبی را برآوردی فرازی را *** بر آوردی حقیقی را فروبردی مجازی را
امیرا ! کارسازی تو و زینی کارسازی را *** نیندیشی بلندی را نیندیشی فرازی را
به مردی شادمان کردی روان میر غازی را *** بدنی خوشنود کردستی نظام دین تازی را
بند ۱۵
بدان شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
طراز جامه شاهان همی بینم به نام تو *** بر اسبان برفکنده خلعتی زین و ستام تو
همی ترسند جباران عالم از حسام تو *** ستاره از فلک رشوت فرستد زی سهام تو
مه و خورشید را رشک آید ای خسرو ز جام تو *** خطایی کس نیابد هیچگه اندر کلام تو
نظام عالمی بنهاد یزدان در نظام تو *** به شکر اندر جهان ماندهست هر کس زیر وام تو
سزد بر مهتران فخر آورد کهتر غلام تو *** منظم کشور و لشکر بود از انتظام تو
بند ۱۶
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
کجا اندر جهان میری و سالاری همی بینم *** ز شکر منتت بر گردنش باری همی بینم
نه اندرمردمی کردن ترا یاری همی بینم *** نه جز آزادگی کردن ترا کاری همی بینم
زتو خوبی به جای خلق بسیاری همی بینم *** کریمی را بر تو تیز بازاری همی بینم
ز کردار تو هر کس را به گفتاری همی بینم *** ز نیکویی به هر دم از تو کرداری همی بینم
بر دیگر کسان با هر گلی خاری همی بینم *** ترابر جایگه بیخار گلزاری همی بینم
بند ۱۷
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
امیرا! بر نتابد پیل خفتان گرانت را *** زگردان کس به زه کردن نداند مرکمانت را
نگه کن تا کمر بینی که چون زیبد میانت را *** یقین بخردان بنگر که چون ماند گمانت را
همی رشوت پذیردجان جباران سنانت را *** همی دعوی کند پایندگی بخت جوانت را
چنان خوداده ای بر چیز بخشیدن بیانت را *** که در بخشیدن گنجی نرنجاند زبانت را
زمانه آشکارا کرد نتواندنهانت را *** همه آسایش و شادی تنت را باد وجانت را
بند ۱۸
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
ترا عار آیدار جز گرد مردی پر جگر گردی *** کنون معروفی و فردا ازین معروفتر گردی
تو آن شاهی که اندر صید گرد شیر نر گردی *** به میدان گر سالاران بازور و هنر گردی
به نام نیکو ودولت فریدون دگرگردی *** به مردی چون پدر گشتی به شاهی چون پدر گردی
شه فرخنده پی هستی شه پیروز گر گردی *** بزرگی را و شاهی را درخت بارور گردی
چو اسکندر به پیروزی جهان را گرد بر گردی *** به داد و عدل در گیتی چو نوشیروان سمر گردی
بند ۱۹
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
امیرا باش تا سلطان ترا طبل و علم سازد *** ز بهر جنگ بدخواهان ترا خیل و حشم سازد
سپاهی از عرب خواهد سپاهی از عجم سازد *** ترا اندر سپهداری مکان روستم سازد
در آن کشور که تو خواهی ترا باغ ارم سازد *** چوایوان مداین مر ترا ایوان جم سازد
ز بهر خدمتت مردان مرد محتشم سازد *** زمال خویشتن یک یک ز بهر تو نعم سازد
به مدح تو عطا بخشد بنام تو درم سازد *** نه آن خسرو ز فرزندان همی یک خوب کم زد
بند ۲۰
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد ونوروزی
بسازد کار تو زیرا که شاه کارسازست او *** امیر حق شناسست او، شه کهتر نوازست او
جهان او را ست و ز شاهان گیتی بی نیازست او *** خداوند نشیبست اوخداوند فراز ست او
گهی کهتر نوازست او گهی دشمن گدازست *** به رادی چون سحابست اوبه پاکی چون نماز ست او
حجاز او گر ترا بخشد خداوند حجازست او *** وگر گویی طرازم ده خداوند طراز ست او
به طاعت خلق را ز ایزد سوی جنت جو از ست او *** ترا از آشکارا یکدل و پاکیزه رازست او
بند ۲۱
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
دگر نوروز را خیل از در مشکوی بگذاری *** به هنجاری که کاری تو گل خودروی بگذاری
وز آن سوخان وزین سورای را یکسوی بگذاری *** نه آنجا رنگ بگذاری نه اینجا بوی بگذاری
قضای تیغها را بر سر بدگوی بگذاری *** به نیرو زورمندان را بر و بازوی بگذاری
نه تاب اندر تن شیر نر از نیروی بگذاری *** نه طاقت در روان دشمن بدخوی بگذاری
کجا چوگان به کف گیری ز کیوان گوی بگذاری *** به نیزه موی بشکافی به ناوک روی بگذاری
بند ۲۲
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک رادر جهان هر روز جشنی بادو نوروزی
همی تا بر جهان فضلست فرزندان آدم را *** چو بر هر چشمه ای، حیوان وبر هر چاه، زمزم را
همی تابرخزان باشد بهی نوروز خرم را *** چو بر خلدی وبر کرباس دیبار او ملحم را
همیشه تابه گیتی شادیی از پی بود غم را *** چنان چون کز پی هر سور دارد دهر ماتم را
همی تا بر هنرهر جای بستایند رستم را *** چنان کاندر جهانداری و اندر مرتبت جم را
مقدم بادی اندر پادشاهی هر مقدم را *** مطیع خویش گردانیده جباران عالم را
بند ۲۳
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روزجشنی بادو نوروزی
سپه را پشتبان بادی جهان را پادشا بادی *** جهان را پادشا بادی طرب را آشنا بادی
امیر کاردان بادی شه فرمانروا بادی *** عجم را روستم بادی عرب را مرتضا بادی
مخالف را شقا بادی موافق را بقا بادی *** معین مؤمنان بادی امید اولیا بادی
خداوند سخن بادی خداوند سخا بادی *** خداوند نعم بادی خداوند عطا بادی
شفای هر غمی بادی و دفع هر بلا بادی *** بزرگی را بقا بادی بقا را منتها بادی
بند ۲۴
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی *** ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱- اسرار خودی
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر *** کز دام و دد ملولم و انسانم آرزوست
زاین همرهان سستعناصر دلم گرفت *** شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
گفتم که یافت مینشود جستهایم ما *** گفت آنچه یافت مینشود آنم آرزوست
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱ - بخواننده کتاب
سپاه تازه برانگیزم از ولایت عشق *** که در حرم خطری از بغاوت خرد است
زمانه هیچ نداند حقیقت او را *** جنون قباست که موزون بقامت خرد است
به آن مقام رسیدم چو در برش کردم *** طواف بام و در من سعادت خرد است
گمان مبر که خرد را حساب و میزان نیست *** نگاه بنده مؤمن قیامت خرد است
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱ - دل ما بیدلان بردند و رفتند
دل ما، بیدلان بردند و رفتند *** مثال شعله، افسردند و رفتند
بیا یک لحظه با عامان درآمیز *** که خاصان، بادهها خوردند و رفتند
قصیده ۱ عراقی
ای صبا جلوه ده گلستان را *** با نوا کن هزاردستان را
بر کن از خواب چشم نرگس را *** تا نظاره کند گلستان را
دامن غنچه را پر از زر کن *** تا دهد بلبل خوشالحان را
گل خوی کرده را کنی گر یاد *** کند ایثار بر تو مرجان را
ژاله از روی لاله دور مکن *** تا نسوزد ز شعله بستان را
مفشان شبنم از سر سبزه *** به خضر بخش آب حیوان را
تا معطر شود همه آفاق *** بگشائید زلف جانان را
بهر تشویش خاطر ما را *** برفشان طره پریشان را
سر زلف بتان به رقص درآر *** تا فشانیم بر سرت جان را
برقع از روی نیکویان به ربای *** تا ببینم ماه تابان را
ور تماشای خلد خواهی کرد *** بطلب راه کوی جانان را
بگذر از روضه قصد جامع کن *** تا ببینی ریاض رضوان را
نرمکی طره از رخش وا کن *** بنگر آن آفتاب تابان را
حسن رخسار یار را بنگر *** گر به صورت ندیدهای جان را
مجلس وعظ واعظ اسلام *** حل کن مشکلات قرآن را
اوست اوحد حمید احمد خلق *** کز جلالش نمود برهان را
پیش تو ای صبا، چه گویم مدح *** گر توانی ادا کنی آن را
برسان از کرم زمین بوسم *** ور توانی بگوی ایشان را
خدمت ما بدو رسان و بگو *** کای فراموش کرده یاران را
ای ربوده ز من دل و جان را *** وی به تاراج داده ایمان را
در سر آن دو زلف کافر تو *** دل و دین رفت این مسلمان را
چشم تو میکند خرابی و ما *** بر فلک میزنیم تاوان را
گر خرابی همی کند چه عجب؟ *** خود همین عادت است مستان را
مردم چشم تو سیه کارند *** وین نه بس نسبت است انسان را
همه جایی تو را خوش است ولیک *** بی تو خوش نیست اهل ملتان را
شاد کن آرزوی دلها را *** بزدای از صدور احزان را
قصه درد من بیا بشنو *** مینیابم، دریغ، درمان را
باز سرگشتهام همی خواهد *** تا چه قصد است چرخ گردان را
خواهدم دور کردن از یاران *** خود همین عادت است دوران را
ما چه گویی، قضا چو چوگانی *** چه از آنجا که گوست چوگان را؟
میکند خاطرم پیاپی عزم *** که کند یک نظاره جانان را
دیده امیدوار میباشد *** تا ببیند جمال خوبان را
منتظر ماندهام قدوم تو را *** هین وداعی کن این گران جان را
آخر ای جان، غریب شهر توام *** خود نپرسی غریب حیران را؟
هر غریبی که در جهان بینی *** عاقبت باز یابد اوطان را
جز عراقی که نیست امیدش *** تا ببیند وصال کمجان را
من نگویم که حسنت افزون باد *** چون بدان راه نیست نقصان را
باد عمرت فزون و دولت یار *** تا بود دور چرخ گردان را
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - سر آغاز
هر که جان دارد و روان دارد *** واجب است آنکه درد جان دارد
حمد بیحد کردگار احد *** صمد لم یلد و لم یولد
آنکه ذاتش بری است از آهو *** الذی لا اله الا هو
مالک الملک قادر بیعیب *** صانع عالم شهادت و غیب
ربنا جل قدره و علا *** آنکه از بدو فطرت اولی
خلق در دست قدرت او بود *** قدرتش دستبرد صنع نمود
صانعی، کز مطالع ابداع *** او برآرد حقایق انواع
پس چهل طورشان در آن اشکال *** برد از جا به جا و حال به حال
روحها داد روح را زان راح *** به صبوحی اربعین صباح
امر او بر طریق کن فیکون *** هم چنان کاف نارسیده به نون
آفریننده زمان و مکان *** در جهات طبایع و ارکان
خلق را در جهان کون و فساد *** هست او مبدا و بدوست معاد
زان پدر هفت کرد و مادر چار *** تا سه فرزند را بود اظهار
صنعش از آب و خاک و آتش و باد *** جسم را طول و عرض و عمق او داد
زان طرف روشنی و نزدیکی *** زین طرف بعد بود و تاریکی
چون شد از خاک تیره طینت تن *** کرد امرش به نور جان روشن
قصیده ۱ حزین لاهیجی «نیایش و عرض شکوی»
پرتو روی تو را نیست جهان پرده دار *** امتلأ الخافقین شارق ضوء النهار
ای من و بهتر ز من، بنده فرمان تو *** گر دل و گر دین بری، این لنا الاختیار؟
عالم اگر دشمن است چون تو پناهی چه غم؟ *** رد شطاط الذی، عند ذوی الاقتدار
لطف تو بیگانه نیست، از چه شفیع آورم؟ *** بائسک المستجیر، عزتک المستجار
لاله گلزار توست، سینه اخگرفروز *** واله دیدار توست دیده اخترشمار
زاهد گر باهشی، باده کش و توبه کن *** از خرد دوربین وز هوس نابکار
گوش به حکم توایم، مرد زبان نیستیم *** طاعت اگر ردکنی، حاش لنا الاختیار
عربده افزون کند حادثه با گوشه گیر *** لطمه زند بیشتر، موج به دریا کنار
وه که ندارد درنگ، گردش گردنده چرخ *** شهد کند در شرنگ، ساغر لیل و نهار
زحمت بیهوده دید ناخن اندیشه ام *** آه که جز باد نیست، در گره روزگار
این به دمی بسته است وان به غمی می رود *** هستی بد عهد بین، شادی بی اعتبار
همسر دیرینه اند، دیده گشا و ببین *** خنده رنگین گل، گریه ابر بهار
آه چه سازد کسی با تب و تابی چنین؟ *** چهره روز آتشین، طره شب تابدار
خار به چشمم خلد، از گل و ربحان او *** روی جهان دیدنی نیست درین روزگار
از فلک پشت خم، شد قد دونان علم *** کار جهان شد بهم، گشت هنر عیب و عار
تافت به فن زال دهر، دست قوی چیرگان *** همچو کمان حلقه شد، بازوی خنجرگذار
تاب تحمّل نماند، یا لجاالهاربین *** علم ستیرالجبین، جهل خلیع العذار
پشت جوانمرد را بار لئیمان شکست *** ریخت جو برگ خزان، پنجه گوهرنثار
بار خران چون برد، دوش غزال حرم؟ *** شیر ژیان چون کشد ناز سگ جیفه خوار؟
هر طرفی یکّه تاز، کودن دون فطرتی ست *** تکیه زنان هر خری ست جای صدور کبار
خامه همان به که رو تابد ازین گفتگو *** نیست به شکر نکو، حنظل ناخوشگوار
رونق بستان بود شور صفیرت حزین *** بلبل دستان شود، چون تو یکی از هزار
چون که پی امتحان با مژه خون چکان *** خامه نهی در بنان، صفحه کشی در کنار
مایه به معدن دهد کلک جواهر رقم *** نکته به دامن برد طبع بدایع نگار
صبح قیامت دمید از جگر سوخه *** خوشترم آمد درین گرم صفیر اختصار
رباعی ۱ حزین لاهیجی
شد صید خم زلف رسایی دل ما *** افتاد به دام اژدهایی دل ما
از بوی کباب می توان دانستن *** کز عشق در آتش است جایی دل ما
قصیده ۱ سلیم تهرانی
اگر برم به سوی چشم اشکبار انگشت *** چو ماه نو شود آلوده ی غبار انگشت
ز ریشه شانه ی عاج است ناخنم گویی *** ز بس گزیده ام از دست روزگار انگشت
نچیده ام چو گلی یارب از کجا دارد *** مرا به دست چو ماهی هزار خار انگشت
ز بس به سر زدم از غم، عجب نباشد اگر *** کند چو نی به کفم ناله های زار انگشت
گرهگشایی کار مرا هنوز کم است *** به کف چو شانه اگر باشدم هزار انگشت
ز بس که می گزدم نام خویشتن از ننگ *** ز خاتم است مرا در دهان مار انگشت
مرا که هیچ به دستم نمانده، حیرانم *** که چون گرفته چنینم به کف قرار انگشت
مبند شرط برای شمردن غم من *** که باخت خاتم خود را درین قمار انگشت
به راه شوق ز بس با کف تهی رفتم *** به دست بود عصای من فگار انگشت
زمانه تافته دست من آنچنان که مرا *** به کف چو شاخ غزال است تابدار انگشت
به روی آینه ی خاطرم ز دور فلک *** نشسته بر سر هم گرد غم، چهار انگشت
به من کسی ننماید ره گریز، افسوس *** که نیست در کف یک کس درین دیار انگشت
به این جهان ز عدم آمدن پشیمان است *** ازان همیشه گزد طفل شیرخوار انگشت
مجوی کام دل از روزگار و فارغ باش *** به ذوق مهره مکن در دهان مار انگشت
ز آرزوی یک انگشت انگبین چون طفل *** مکن به خانه ی زنبور، زینهار انگشت
چو غنچه کز قلم زنبق آشکار شود *** برای حرف من آرد قلم به بار انگشت
ز خون همیشه به چشمم مژه حنا دارد *** بدان صفت که به سرپنجه ی نگار انگشت
مکن به حلقه ی آن زلف تابدار انگشت *** که هیچ کس نکند در دهان مار انگشت
ز بس به حرف من انگشت آن نگار نهاد *** به دست او شده رنگین چو لاله زار انگشت
ز شوق او شدم آشفته گو، ازان دایم *** قلم نهاده به حرف من فگار انگشت
دلم به سینه ز شوق لب تو می لرزد *** چنان که در کف می خواره از خمار انگشت
چگونه پرده ز رویت کشم، که درگیرد *** ز تاب آتش روی تو شمع وار انگشت
اشاره ی تو مرا می کشد، فغان که چو تیر *** به صیدگاه تو می افکند شکار انگشت
ز آب و رنگ گل باغ عارضت گلچین *** گمان بری که مگر بسته در نگار انگشت
ز ابروی تو سراغ دل حزین کردم *** دراز کرد سوی زلف تابدار انگشت
به قمریان چمن تا ترا سراغ دهد *** چو بید شد همه تن سرو جویبار انگشت
برای آن که ز من صد سخن به دل گیری *** چه می زنی به لبم باز صفحه وار انگشت
شکن ز موی تو افتاده شیشه ی دل را *** گره ز زلف تو دارد به یادگار انگشت
قلم ز شرح حساب غمم شود عاجز *** چنان که از کرم شاه کامکار انگشت
شه سریر ولایت، علی ولی الله *** که می کند به کفش کار ذوالفقار انگشت
ایا شهی که بود گلستان همت را *** کف تو گلبن احسان و شاخسار انگشت
برد به پایه ی قدر تو آسمان حسرت *** گزد ز حیرت جاه تو روزگار انگشت
به کشوری که سپاه تو رو نهد چون سیل *** ز گردباد برآرد به زینهار انگشت
ز ذوق عهد تو خیزد صدای چینی ازو *** ز برق، ابر زند چون به کوهسار انگشت
ز فیض بخشی عهد تو خوبرویان را *** چو سرخ بید برآرد ز خود نگار انگشت
کف نوال تو دریای همت است و ازو *** بود روانه به هرسو چو جویبار انگشت
نسیم ز آتش قهرت خبر به گلشن برد *** بود به رعشه ازان در کف چنار انگشت
به زیر سر چونهد دست دشمنت در خواب *** شود برای سرش نیزه لاله وار انگشت
چنان محیط کفت در سخا تلاطم کرد *** که همچو موج ازو رفت برکنار انگشت
پی اطاعت رای تو تا نهد بر چشم *** دمیده پنجه ی خورشید را هزار انگشت
به خاک کشته ی تیغ تو شمع کی باشد؟ *** به زینهار برآورده از مزار انگشت
بود ز مایه ی بحر کف تو در عالم *** گهرفشان چو رگ ابر نوبهار انگشت
به انقیاد ضمیر تو گر نهد بر چشم *** برد ز دیده ی اعمی برون غبار انگشت
محبت تو دم مرگ دستگیر بود *** چنان که اهل هنر را به وقت کار انگشت
ازین که مدح ترا می کند به صفحه رقم *** به عضوهای دگر دارد افتخار انگشت
به سر چو تاج خروس است جای پنجه ی من *** ز بس گرفته ز مدح تو اعتبار انگشت
همان به صفحه ثنای ترا رقم سازم *** به دست اگر شودم خشک، خامه وار انگشت
ز گردباد شد از روشنایی مدحت *** بلند در طلب من ز هر دیار انگشت
عجب که وادی مدح تو طی تواند کرد *** به سعی خامه چو طفلان نی سوار انگشت
شها منم که بر خصم، طبع من هرگز *** به پشت چشم نمالیده شرمسار انگشت
ز اعتراض کلامم همیشه حاسد را *** خزیده در شکن آستین چو مار انگشت
ورق ز گفته ی رنگین من حنایی شد *** مگر نهاده به حرف من آن نگار انگشت؟
به گلستان ثنای تو چون گل صد برگ *** ازین قصیده به دستم بود هزار انگشت
بلندتر بود از آفتاب در معنی *** رباعی ام که به صورت بود چهار انگشت
به معنی سخنم نارسیده، نیست عجب *** نهد به حرف من ار خصم بی وقار انگشت
مقرر است که از بهر امتحان، اول *** نهند بر دم شمشیر آبدار انگشت
سلیم، عرض هنر پیش شاه بی ادبی ست *** بکش عنان قلم را، نگاه دار انگشت
برآر دست دعا پیش ازان که از سخنت *** زبان برآورد از بهر زینهار انگشت
همیشه تا که شود پنجه از حنا رنگین *** مدام تا که ببندند در نگار انگشت
جهان به زیر نگین تو باد و چون خاتم *** کند به چشم حسود تو روزگار انگشت
رباعی ۱ سلیم تهرانی
یخ بسته جهان ز بس ز تأثیر هوا *** شد موجه ی آب همچو موج خارا
در صفحه به شکل نقطه گردیده الف *** از بس که شده غنچه ز تاب سرما
غزل ۱ آشفته شیرازی
ای تو ز آغاز و انتها همه دانا *** قدرت تو کرده خاک مرده توانا
بال فرو ریخت مرغ وهم ز اوجت *** لال به وصفت زبان فکرت دانا
قطره باران کجا و چشمه خورشید *** قطره کجا میشود محیط به دریا
در رحم و در صدف ز قطره ناچیز *** در سخنگو کنی و لؤلؤ لالا
وصف تو از وسعت عقول منزه *** ذات تو ز آلایش صفات مبرا
گه کنی از خاک کیمیای سعادت *** لعل بدخش آوری ز صخره صما
می تند از کرم پیله تار بریشم *** گلبن و آب آورد ز خار و ز خارا
من که به کفران نعمت اندرم امروز *** بر نکنم سر زخجلت تو به فردا
چاشنی قدرتت دهد چه حلاوت *** نوش ز نیش و زخار آرد خرما
ساخته حلوا ز غوره مشک ترازخون *** آورد از آب گنده صورت زیبا
حیف که ذرات عالمند چو خفاش *** نور تو چون آفتاب بر همه پیدا
چون بپرد در هوای اوج جلالت *** کسوت فقرت کند چو راست بر اعضا
تاج به سلطان دهد کرامت درویش *** پشه لاغر کند شکار ز عنقا
در خور آشفته نیست ذکر مدیحت *** کامده احمد به عجز معترف آنجا
غزل ۱ شهریار
گذار آرد مَهِ من گاهگاه از اشتباه اینجا *** فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر رَه گم کند کو را گذار افتد به ما یارب *** فراوان کن گذارِ آن مَهِ گمکردهراه اینجا
کُلَه جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی *** نیاید فیالمثل آری گرش افتد کلاه اینجا
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن *** چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجا و گاه اینجا
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش *** نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
شبی کان ماه با من بود میگفتم کلید صبح *** به چاه افکندهایم امشب که دربند است ماه اینجا
ندانستم که هم از نیمهشب تازد برون خورشید *** که نگذارد ز غیرت ماه را تا صبحگاه اینجا
تویی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق *** چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا
به کوی عشق یا قصر شهان یا کلبه درویش *** فروغ دوست میخواهی تو خواه آنجا و خواه اینجا
بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانیم *** کدورت را فرامُش کرده با آیینه آه اینجا
سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ *** که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا
غزل ۱ فروغی بسطامی
صف مژگان تو بشکست چنان دلها را *** که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن *** کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را
گر ستاند ز صبا گرد رهت را نرگس *** ای بسا نور دهد دیده نابینا را
بیبها جنس وفا ماند هزاران افسوس *** که ندانست کسی قیمت این کالا را
حالیا گر قدح باده تو را هست بنوش *** که نخوردهست کس امروز غم فردا را
کسی از شمع در این جمع نپرسید آخر *** کز چه رو سوخته پروانه بیپروا را
عشق پیرانه سرم شیفته طفلی کرد *** که به یک غمزه زند راه دو صد دانا را
سیلی از گریه من خاست ولی میترسم *** که بلایی رسد آن سرو سَهی بالا را
به جز از اشک فروغی که ز چشم تو فتاد *** قطره دیدی که نیارد به نظر دریا را؟
غزل ۱ ابن یمین
آمدم بار دگر بر سر پیمان شما *** که ندارم پس ازین طاقت هجران شما
بر سرم افسر شاهی نبود خوشتر از آنک *** دست و پا بسته بزنجیر بزندان شما
چون دوات ار چکد از دیده من خون سیاه *** سر نه پیچم چو قلم از خط فرمان شما
سرمه روشنی دیده غمدید کنم *** گرد خاک کف پای سگ دربان شما
صدف گوهر شهوار کند جزع مرا *** چون شود خنده زنان لعل درافشان شما
گر ز سودا نبود پس ز چه روی ابن یمین *** میکشد این همه صفرا ز رقیبان شما
قصیده ۱ مجد همگر
جهان به کام شود عشق کامران ترا *** فلک غلام شود حسن جاودان ترا
مدار فخر بود بهر او که مهر فلک *** ستاید این دل با مهر تو امان ترا
سپهر پیر کند همچو سرو سرسبزی *** چو حسن جلوه دهد سرو نوجوان ترا
خرد سجود کند صورت جمالت را *** روان نماز برد قامت روان ترا
کمال و علم تو بحریست بیکران و عمیق *** چگونه وصف کنم بحر بیکران ترا
زلال چشمه حیوان که کیمیای بقاست *** رهی ست از بن دندان لب و دهان ترا
میان ندیده ترا نیشکر چرا در تست *** میان پرستیش آن شکًرین میان ترا
اگر ز دیده نهان است صورت دهنت *** به آشکار چرا عاشقم نهان ترا
به شکل سرو ببالد قد تو تا چشمم *** گلاب تازه دهد شاخ خیزران ترا
به رنگ لاله برآید رخ تو با دل من *** زخون دیده دهد آب گلستان ترا
چنین که بر هدف دل گشاده ای زه و شست *** زمانه حکم قضا می نهد کمان ترا
چو آفتاب عمیم است و رایگان لطفت *** زمانه ارج نهد لطف رایگان ترا
چنین که تاخته ای بر زمانه اسب وفا *** قدر نیارد بر تافتن عنان ترا
گداخت پیکر سیمین تیز تاز فلک *** در آن هوس که ببوسد رکاب و ران ترا
ازان دری ... کانس و جان ازدل *** فدا کنند تن و جان خویش جان ترا
به باز دادن دل بر من امتحان چه کنی *** که آن متاع نیرزد خود امتحان ترا
مباد خوشدلی آن سفله را که دل دهدش *** که دل ز جان ندهد زلف دلستان ترا
ترا نشانه ز من دل بسی ست در سر زلف *** مرا ز زلف تو یک موی بس نشان ترا
مکن فسوس بر این خسته دل اگر بگریست *** چو دیده خنده آن نیم ناردان ترا
ز شام تا به سحر خاکبوس و لابه کنم *** که جان و دل بدهم رشوه پاسبان ترا
بدان امید که دستور باشدم که شبی *** ز دیده آب زنم خاک آستان ترا
به خوان لطف تو دل گشته میهمان و سنرد *** که اهل دل بنوازند میهمان ترا
که کوه با عظمت را جگر ز غم خون شد *** چو دید نازکی لعل درفشان ترا
حقیقتی ست بسی آشکار گر که زنند *** رقم به دفتر عین الیقین گمان ترا
مرا بگو به زبان یک رهی که زان توام *** که این حدیث ندارد زیان زبان ترا
و گر زیان رسدت زین سخن بگوی که من *** نخواهم از قبل سود خود زیان ترا
نصیحتی دل نا مهربانت را فرمای *** که تا به کین نکشد یار مهربان ترا
تو میهمانی و ذات قدیم مهماندار *** عقول پی نبرد ذات میزبان ترا
مکن، ز دستان کم کن و گرنه مجد به نظم *** به دفتر آرد دستان و داستان ترا
شعر ۱ حمیدالدین بلخی «مقدمه کتاب»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الذی شرفنا بالعلم الراسخ و عرفنا بالدین الناسخ و علمنا حقایق الاحکام و حملنا دقائق الحلال و الحرام، میزنا من الانعام و خصنا بمزایا الانعام، الذی انشاء فی الهواء من السحب امواجا و ابدع فی السماء من الشهب افواجا و انزل من المعصرات ماء ثجاجا دارت الافلاک بتدویره و سارت الاملاک بتقدیره؛
له الفضل و الافضال و القدرة و الکمال، لا اله الا هو الکبیرالمتعال نشهد به لا عن ارتیاب و نؤمن به لا عن اختلاب و نتوکل علیه فیه جیئة و ذهاب، ایمان من اعترف بذنوبه و ایقان من اغترف بعیوبه و نشهد ان محمدا خیر عباده و سید البشر فی بلاده صاحب القضیت و السنان الخضیب و راکب البراق الی المعراج السباق؛
الذی انقذنا من تیه الحیرة بمصابیح جبینه و فتح لنا ابواب المناجح بمفاتیح یمینه و علمنا دقایق شرعه و دینه، صلی الله علیه و علی الذاهبین فی سبیل الله و المهاجرین و الانصار و سلم کثیرا.
سپاس خداوندی را که بیاراست ارواح ما را به وجود اصل و بپیراست اشباح ما را به سجود وصل و در ما پوشید حِله زندگی و بر ما کشید رقم بندگی، کسوت جان بر نهاد ما نهاد بی ضَنَّتی و خلعت ایمان در سر ما افکند بی منتی؛
سواد دل ما را با شمع نور معرفت آشنایی داد و در اطباق احداق ما به کمال قدرت روشنایی نهاد، خاتم انبیاء و سید اصفیاء را دلیل راه و شفیع گناه ما کرد تا شرع شریعت ما نمود و زنگ ضلالت از آئینه طبیعت ما بزدود، و درود و تحیت نامحدود بر وی و اصحاب وی باد و رضوان و مغفرت بر احباب وی، بمنه و جوده.
فصل ترکیب این اصول را علتی ظاهر بود و ترتیب این فصول را برهانی باهر و جلوه این عروس را شهرتی در پایان و تجرع این کئوس را نعمتی در میان، خنده این برق بی طربی و فرحی نبود و خروش این رعد بی تعبی و ترحی نبود.
مرد باید که باب مقصد خویش *** میگشاید به عقل و میبندد
رفتن بی مراد، نستاید *** گفتن بر گزاف نپسندد
ابر باشد که یافه می گیرید *** برق باشد که خیره می خندد
سخن از عبر کنعانی و حکم لقمانی باید تا بر حاشیه اوراق روزگار بپاید و ارواح متفکر ازو بیاساید و اشباح متحیر بدو بیاراید.
در سخن عندلیب باید بود *** در فصاحت خطیب باید بود
به سخن های دلربای غریب *** در زمانه غریب باید بود
به نصابی که از هنر باشد *** عالمی را نصیب باید بود
بهر دلخستگان گوشه خاک *** همچو عیسی طبیب باید بود
تهیج و تموج این بحر زاخر در اواخر جمادی آخر بود به وقتی که جرم آفتاب روز افزون از چرم بزغاله گردون میتافت و صورت ماه تابان بر چرخ گردان از گوشه قبضه کمال نظاره میکرد و سحاب سنجاب گون عقد مروارید بر بساط زمین میبارید و گام چمن در عشق وصال سمن میخارید.
وزش نسیم عنبر بیز در باغ سپید گلیم اثری نداشت و عندلیبِ خوشگوی از گل خوشبوی خبری نداشت، حوضها چون صرح مُمَّرد و جوشن مُزرد بود و بساط نوبت بهمن چون دولت بهمن مُمَهد؛
در چنین وقتی این اتفاق افتاد که آئینه طبع بیکار از تطاول روزگار زنگار داشت و چرخ منقلب و دهر متغلب سر جنگ و پیکار، شب آبستن هنوز بر فراش حبل بود و نفس با حوادث در مصاف حمل، نفس را در نامرادی دمی به لب میرسید و در مطالعه کتب روزی به شب میکشید و از کتب نفیس جلیس وحشت و انیس وحدت ساخته میشد و با فلک شطرنج محابا و نرد مدارا باخته میآمد.
تا وقتی به حُسن اتفاق در نشر و طی آن اوراق، به مقامات بدیع همدانی و ابوالقاسم حریری رسیدم و آن دو درج غرر و درر بدیدم، با خود گفتم: صد هزار رحمت بر نفسی باد که از انفاس او چنین نفایس یادگار بماند و چندین عرایس در کنار روزگار ماند.
فقلت سقی الله ارواحهم *** کانی الی شخصهم ناظر
فما مات من خیره واصل *** و ماغاب من ذکره حاضر
در اثنای این اجتناء و اقتناء بفرمود مرا آنکه امتثال امر او بر جان فرض عین بود و انقیاد حکم او قرض دین بود، که این هر دو مقاله سابق و لاحق که به عبارت تازی و لغت حجازی ساخته و پرداخته شده است اگرچه بر هر دو مزید نیست، اما عوام عجم را مفید نیست.
اگر مشک و عود این بخور معنبر شدی دماغ عقل از ابن مثلث معطر شدی و اگر این کاس مثنی سه گانه گشتی، عقد او ناسخ گوهر کانی شدی، چه اگر هر یک در فصاحت کانیست و در ملاحت جانی، امنا هر دو را ترکیب و ترتیب از حروف تازیست و ابا و حلوا در ظروف حجازی است اهل عجم از آن نکات غریب بی نصیبند و پارسیان از آن لغات عجیب بی نصاب، فسانه بلخیان به لغت کرخیان خوش نیاید و سمر رازیان به عبارت تازیان دلکش ننماید.
با یار نو از غم کهن باید گفت *** لابد بزبان او سخن باید گفت
لا نفعل و افعل نکند چندین سود *** چون با عجمی کن و مکن باید گفت
پس به ضرورت این اقتراح صورت این الواح پیش بایست نهاد و این قفل عقیل را بدین مفتاح ببایست گشاد و معول از این تلفیق روحانی بر توفیق یزدانی است و عدت و آلت در ترتیب این مقالت بر مدد آسمانی امید میدارد که سورت تیسر ناسخ سورت تعسر آید و حکم تقدیر بر وفق اندیشه و تدبیر زاید ان شاء الله تعالی.
به حل و عقد سخن هم به کدخدایی عقل *** هر آنچه کلک تکلف بدو رسد بکنم
به عون ایزد و تأیید بخت و مایه فضل *** هر آنچه دست تصرف بدو رسد بکنم
که دنیا خانه عیب جویان است و آشیانه غیب گویان، عیب نابوده بجویند و غیب ناشنوده بگویند، همه عالم ناقد اخفش و صراف اعمش اند که آنچه در شهر خود گم کرده اند در برزن دیگران میجویند و جو خود نایافته ارزن دیگران می طلبند. به شب تاریک ،خس باریک در دیده یاران دیده و به روز روشن، کوه معایب خود نادیده.
در شب چه روی در ره باریکتر از موی *** چون روز همی بر در خود راه نبینی؟
چون بر در خود چشم تو بر کوه نیفتد *** در چشم کسان چه بود اگر کاه ببینی؟
و نیز شرط اوفق و رکن اوثق آن است که در میدان این تسوید اسب خود تازم و بر بساط این تمهید نرد خود بازم و در جمله این تصنیف با سرمایه خود سازم، الا مصراعی چند بر سبیل شهادت، نه بر وجه افادت .
و در جمله آن ابیات که رفیق ره باشد به عدد کم از ده باشد، که عروس را به پیرایهٔ همسایه، یک شب بیش نتوان پیراست و از آرایش دو روزه به سؤال دریوزه نتوان آراست:
با مایه خود بساز و چون بی هنران *** سرمایه به عاریت مخواه از دگران
و در این اصل فصل تازی با پارسی بیامیختم و غرر عربی و درر دری از گوشوار سخن درآویختم، تا خوانندگان بدانند در آلت قصوری نیست و در حالت فتوری نه، و من الله العون و اتوفیق فی هذا الجمع و التفریق انه حسبنا و نعم الرفیق.
قطعه ۱ طبیب اصفهانی «آغاز»
گر برون از هردو عالم گوشهای پیدا کنم *** میروم تا عزلتی از مردم دنیا کنم
دیده بیاشک را چون چشم عینک نور نیست *** شمعسان میخواستم چشم تری پیدا کنم
بزم عیش از یک دگر پاشید چون اوراق گل *** تا درین گلشن دل چون غنچه رفتم واکنم
مفردات ۱ طبیب اصفهانی
به غیر از وصل نبود چارهای هجر عزیزان را *** که چشم از توتیا روشن نگردد پیر کنعان را
قصیده ۱ سوزنی سمرقندی «در توحید»
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام *** ز آنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام
هست روشن هست نور روشنی چندین دلیل *** هفت شاه از چرخ و از اَنجُم سپاه آوردهام
گر کسی خواهد گواه از شرق عالم تا به غرب *** بندگانت را خداوندا گواه آوردهام
ز آنکه حی لایموتی و نداری شبه و مثل *** از صفات پاک اینک احتباه آوردهام
لااله آورده را اثبات الاالله ز من *** عشق الاالله و صدق لااله آوردهام
تو یکی اندر حساب و من به شرط بندگی *** با دل یکتای خود پشت دوتاه آوردهام
پادشاها رشته اندر گردن خود کردهام *** یاغی در بندگی پادشاه آوردهام
هیچگه روزی به خدمت نامدم پنجاه سال *** رو به سوی درگه تو گاه گاه آوردهام
بیرهان بودند همراهان من در راه دین *** گمرهی کردند لیکن من به راه آوردهام
گر خطا کردم به دل وز دیده اکنون از ندم *** گویی از دل بار و از دیده میاه آوردهام
گرچه از حشمت به فرق من کلاه بندگی است *** دیده گریان و فرق بیکلاه آوردهام
کیمیایی بود طاعت چون گیاهی معصیت *** چون ستوران رخ همی سوی گیاه آوردهام
آتش و آب از دل و چشمم پدید آید چنانکه *** گوییا از دوزخ و دریا سپاه آوردهام
وقت برنایی به نعمت هایهویی کردمی *** های و هویم را کنون صد آه آه آوردهام
عذر برنایی بخواهم وقت پیری گفتمی *** چون فرو ماندم زبان عذرخواه آوردهام
کوه که گردان به فضلت کاه گه گردان به لطف *** گر گنه چون کوه و طاعت همچو کاه آوردهام
نیست پنهان از همه خلق و تو میدانی که من *** برگ توحید از برای عِزّ و جاه آوردهام
چار چیز آوردهام شاها که در گنج تو نیست *** نیستی و حاجت و عذر و گناه آوردهام
پادشاها این مناجات از میان جان به صدق *** چون گهر از بحر و چون یوسف ز چاه آوردهام
در سمرقند از دل پاک این صفات پاک تو *** از اسد چون شمس و از سرطان چو ماه آوردهام
سوزنی القاب دارم لیک بوبکرم به نام *** خوب نامستم گنه کردم پناه آوردهام
گر ز رحمت درگذاری کردههای سابقم *** من ز عفو سابقت اینک گواه آوردهام
قصیده ۱ میلی «در مدح ابراهیم میرزای صفوی»
به سینه تیری ازان غمزه خوردهام کاری *** که برنیایدم از دل مگر به دشواری
ز بس که غمزه او خوار و زار میکشدم *** به عجز میطلبم هر دم از اجل یاری
اجل که شیوه او بیگنه کشیست، کند *** به پشتگرمی آن غمزه این ستمکاری
به عشوهها که ازو بوی خون همی آید *** مبر دلم، که نمیآید از تو دلداری
مگر سرایت خون دل شهیدان است *** که گرمخون شدهای با وجود خونخواری
ز بیم آن مژه شادم به قید طرّه، که صید *** به زیر تیغ ندارد غم گرفتاری
به یک کرشمه توانی جهان جهان بکشی *** که از اجل نکشی منّت مددکاری
دلا نگفتم ازان بیوفا فریب مخور؟ *** کنون به آنچه ازو میکشی سزاواری
فغان که از تو پر آزار شد چنان دلها *** که نیست خوی ترا قدرت دلآزاری
ز بیخودی شدهام گرم شکوه، میخواهم *** که هرچه میشنوی، ناشنیده انگاری
ز رفتن تو دلم را کجا دهد تسکین *** بهانهای که پذیرفتهام به ناچاری
ز بس ترا دل بیگانهخو حجاب آموخت *** ز آشنا چه، که از خویش شرم میداری
بر آستان شهنشه مگر نهادی روی *** که سر ز ناز به گردون فرو نمیآری
جهان پناه فلک دستگاه، ابراهیم *** که انسب است به او منصب جهانداری
شهی که بر سر گنجینه سخاوت او *** کند به جای شرر، اژدها گهرباری
توان ز گرد ره کبریای او، افراشت *** فراز تارک خورشید، چتر جبّاری
کسی ز ننگ، حیات ابد نمیطلبد *** ز بس که بسته سخایش در طلبکاری
ز خنده، از فرح عهد او، نبندد لب *** اگر به سودهنمک زخم را بینباری
دمد گلی که نباشد به آب حاجتمند *** به یاد لطفش اگر دانه از شرر کاری
زهی ز حلم تو گیتی به زیر بار، چنان *** که کوه را نشمارد مگر به سرباری
کنی ز قدر چو عیسی بر آسمان منزل *** اگر ز حلم، قدم بر زمین نیفشاری
به خلق اگر نفست مژده حیات دهد *** اجل کند پس ازین خسته را پرستاری
درو به چشم تصرّف کجا تواند دید *** اگر به دزد اجل نقد عمر بسپاری
به بحر حلم تو گر کوه را دراندازند *** چو کاه بر سر آب آید از سبکباری
عقاب عزم تو گر پر دهد به بال خدنگ *** کند چو مرغ هوایی به خویش طیّاری
خیال پاس تو گر دیده را به خواب آید *** سزد که خواب شود پاسبان بیداری
به هر زمین که وقار تو سایه اندازد *** شود کبود تن خاک از گرانباری
به دور حفظ تو چون مهر، عکس بنماید *** به روی آتش اگر آب را کنی جاری
توان به عهد تو دیدن ز پرتو توفیق *** جمال توبه در آیینه گنهکاری
چه آتشیست سمندت که گر برانگیزی *** دهد به صاعقه تعلیم گرم رفتاری
به جنب سرعت او، چرخ دایمالحرکت *** همان به گام نخستین، چو گاو عصّاری
به گاه پویه ازو قطره عرق که چکد *** علیالدّوام کند چون ستاره، سیّاری
چو برق در پی جستن به اضطراب آید *** اگر عنانش به دست نسیم بسپاری
به دست برق سپاری عنان سرعت او *** دمی ز رفتن اگر خواهیاش نگهداری
جهان پناها! اگر میروم ازین درگاه *** خدای را ز قصور وفا نپنداری
گمان مبر که به آسانی از تو میگذرم *** که پای ذوق ز پی میکشم به دشواری
نه از شه است تغافل، نه از رهی تقصیر *** گرم ز خیل غلامان خویش نشماری
به مجمع تو که جمعند اهل فضل و هنر *** کیم من و چو منی را چرا نگهداری
سفر گزیدم اگر، عاری از هنر بودم *** که آستان تو باشد ز بیهنر عاری
به هر کجا که روم، بنده تو خواهم بود *** کنند اگر دگرانم به جان خریداری
ببند بهر دعا میلی از فسانه زبان *** که بیش ازین نتوان کرد هرزه گفتاری
همیشه دست قضا تا به دستیاری حسن *** کند عمارت این کهنه چاردیواری
به اتّفاق دعاهای مستجاب، کند *** بنای عمر ترا روزگار، معماری
ترکیبات ۱ میلی » در رثای سلطان حسن، پسر خان احمد گیلانی
باز این خرابه را سپه غم گرفته است *** افلاک، رنگ حلقه ماتم گرفته است
زان خرمن زمانه نسوزد ز برق آه *** کز گریه آسمان و زمین نم گرفته است
عالم سیاه گشته، همانا که صبح را *** آیینه زنگ ز آه دمادم گرفته است
بر بیدلان، سراچه عالم درین بلا *** تنگ است چون دلی که ز عالم گرفته است
چندان نگین ملک ازین غصّه کنده روی *** کش با دو دست حلقه ماتم گرفته است
هرگز ملال ماه صفر این قَدَر نبود *** گویا که قسمتی ز محرّم گرفته است
بند ۱
زیر و زبر زمانه اگر ازین عزاست *** در زیر خاک، خسرو روی زمین چراست؟
دردا که شمع خانه دولت تباه شد *** عالم سیاه از اثر دود آه شد
شد مهر چاشتگاه چو شمع سحر تباه *** روز هزار سوخته کوکب سیاه شد
این است خلق را سبب زندگی (که) مرگ *** رفت از میان زبس که خجل زین گناه شد
ظلّ همای کز سر شهزاده پا کشید *** هرجا افتاد، بار دل و خاک راه شد
وقت جهانگشایی او بود، از غرور *** مانند آفتاب جدا از سپاه شد
او از هزار تفرقه آسود و سود کرد *** امّا درین معامله، نقصان شاه شد
زین پس به داد کس که رسد، چون به روزگار *** بیداد دیده، دادرس و دادخواه شد
بند ۲
آتش به عالمی زد و آسود جان او *** بس دور بود این ز دل مهربان او
خلقی جنازه با دل غمناک میبرند *** آب حیات را به سوی خاک میبرند
یا آنکه تنگ بود جهان از شکوه او *** او را مسیحوار بر افلاک میبرند
نینی پی علاج به مأوای دیگرش *** از بیم این هوای خطرناک میبرند
آلودگی نیافته از گرد معصیت *** آوردهاند پاک (و) همان پاک میبرند
آن تازیان برق عنان را کشان کشان *** چون آهوان بسته به فتراک میبرند
بند ۳
جانها ز بیخودی سر پا بر بدن زنند *** سر بر سر جنازه سلطان حسن زنند
فکری برای درد دل زار او کنید *** زانجا قیاس مردن دشوار او کنید
بر گوشه جنازه او افکنید چشم *** نظّاره گلِ سرِ دستار او کنید
در پای آن جنازه که مستانه میرود *** یاد شمایل (و) قد و رفتار او کنید
در خاک یافت با دل پر آرزو قرار *** اندیشه تحمّل بسیار او کنید
از دل هنوز بر نتواند گرفت دست *** آیید و چاره دل افگار او کنید
او را به جان خرید و ازو بهرهای ندید *** اندیشه زیان خریدار او کنید
بند ۴
آه از دم وداع که در اضطراب بود *** با شاه کامیاب، دلش در خطاب بود
کای عمر برگذشته، وفا را گذاشتی *** آخر ز ما گذشتی و ما را گذاشتی
رفتی که جرعهخوار می عافیت شوی *** پیمانهنوش زهر بلا را گذاشتی
با من که در فراق تو بودم چراغ صبح *** طغیان تندباد فنا را گذاشتی
رفتیّ و جذبه اجلم سوی خود کشید *** با برگ کاه، کاهربا را گذاشتی
با من خدا عذاب فراقت روا نداشت *** تو داشتّی و راه خدا را گذاشتی
امروز دست من ز عنان تو کوته است *** چون ماجرای روز جزا را گذاشتی؟
بند ۵
ای آنکه چون تو دادرسی در جهان نبود *** بیداد اینچنین ز تو کس را گمان نبود
معذور دار اگر نیّم اندر رکاب تو *** کان قوّتم نماند که آیم به خواب تو
جان میدهم به سختی ازین غم که مردنم *** ترسم شود وسیله چشم پرآب تو
ترسم ز حسرت دل خود گر خبر دهم *** چون بشنوی، شود سبب اضطراب تو
بیرون نخواهم آمدن ای آّب زندگی *** از خاک تا به روز حساب از حجاب تو
کاین جان که در عنان اجل میرود، چرا *** بر باد همچو گرد نشد در رکاب تو؟
افغان ز بخت خانه برانداز من که هست *** آباد عالمی ز تو و من خراب تو
بند ۶
بود این حکایتش به زبان تا خموش شد *** خاموشیی که عالم ازو پر خروش شد
امّا ز گوهری که به دُرج عدم شود *** از بحر، غیر قطره آبی چه کم شود
بسیار باشد اینکه فزاید هوای باغ *** نخلی اگر بریده به تیغ ستم شود
در باغ، سرفراز ز آزادگیست سرو *** از بار میوه باشد اگر نخل خم شود
ایّام مهربان و شهنشاه نوجوان *** این ماجرا عجب که سببساز غم شود
یارب که سهل بگذرد این ماجرای صعب *** چندانکه خصم را سبب صد الم شود
صبری دهد خدای درین غصّه شاه را *** کز خوشدلی به کین ستم متّهم شود
بند ۷
افزون شود ز مردن فرزند، دولتش *** چندانکه مرگ شهره به یُمن قدم شود
یارب فتور عافیت سرمدی مباد *** یعنی زوال دولت خاناحمدی مباد
ترجیع بند ۱ میلی » ترجیع فیالهجو
الحذر الحذر که دیگر بار *** اژدر خامهام شد آتشبار
آنچنان کرده نیش دندان تیز *** که ازو زینهار جوید مار
از پی نیش جان آنکه زند *** بهر دینار، خویش را بر نار
کیسه پر زر، دفینه پر گوهر *** گنج را گشته مار و گل را خار
جیب او پر چو کیسه غنچه *** کف او کفچه همچو دست چنار
چون شترمرغ، لیک در پرواز *** همچو اشتر، ولی گسسته مهار
لکلک مادهای که بهر نشست *** احتیاجی نباشدش به منار
بند ۱
پسر سرفراز سلطان است *** نام او میرزا علیخان است
زشت و بدنفس چون سگ مسلخ *** چرب و چرکین چو گربه مطبخ
تُنُک و سست همچو بال مگس *** خشک و کجواج همچو پای ملخ
زنخ سردِ زردِ بیمویش *** شیشه شاشهای که بندد یخ
ریش از بیم دیدن رویش *** سر نیارد برون ز چاه زنخ
دست و پا چون ره دراز عدم *** بندهایش علامت فرسخ
بدنی همچو سوزن و... نی *** که در او وصله خر است چونخ
شاخ چوب دراز اگر خواهند *** که بکاوند آتش دوزخ
بند ۲
پسر سرفراز سلطان است *** نام او میرزا علیخان است
همچو شاشه سبک، چو شیشه تُنُک *** همچو شبهای دی دراز و خُنُک
همچو قارورهایست آگنده *** رنگ زرد و طبیعت نازک
رود آن ماده استر بدراه *** همچو یابوی اوزبکی لُکلُک
به دو زانو دمی که بنشیند *** همچو آروانهایست کو زده چک
با گرانخیزیاش توان گفتن *** خر درگل فتاده را چابک
آنکه چون روده سگ تازیست *** که شد از استخوان خر، لُک و پک
وانکه چون خامهایست سوختهدل ***...ن گشاد و درون سیاه و سبک
بند ۳
پسر سرفراز سلطان است *** نام او میرزا علیخان است
جرعهخواری به بزم همّت...س *** کاسه لیسی به خوان نعمت...س
بسته آن پیرحیز خواجهسرا *** همچو...م کمر به خدمت...س
بهر روزی، چو خر شبانروزی *** مانده در زیر بار منّت...س
...س گرفتار شد به نکبت او *** گرچه عالم گرفت نکبت...س
بشکند خُرد، گردن مردی *** که بزرگی کند به دولت...س
شرمم آید ز روی...س که کنم *** با چنان روی کوسه، نسبت...س
آنکه از وی شد امتحان قلم *** چون رقم میزدند صورت...س
بند ۴
پسر سرفراز سلطان است *** نام او میرزا علیخان است
مادرش را پدر چو می...ـایید *** گوه میخورد و ژاژ میخایید
وصله نیمخیز در مستی *** گه به پس، گه به پیش میسایید
مادر از بیم شوهران دگر ***...ر میخورد و راه میپایید
جای انزال، شاشه زور آورد *** ریخت در موضعی که می...ـایید
خورد آن قحبه مسهلی،وز...ن *** طرفه ماهیّتی فرو زایید
کیست آن ننگ مرد و زن که ازو *** دامن عالمی ببالایید؟
بند ۵
پسر سرفراز سلطان است *** نام او میرزا علیخان است
زند آن خر چو در شترغو چنگ *** جمع گردند عقرب و خرچنگ
روی زرد و دراز و باریکش *** کهنه تیغی که شد نهان در زنگ
قلم موی در دو انگشتش *** چون زبانیست در دهان کلنگ
صورت ناموجّهی که کند *** رنگآمیزیاش به صد نیرنگ،
جای آن است اگر به صورت او *** اهل معنی ریند رنگارنگ
کهنه چنگ سپهر را تاری *** کز درازی فتاده از آهنگ
ناجوانمرد پیر خنثایی *** که زن و مرد راست از وی ننگ
بند ۶
پسر سرفراز سلطان است *** نام او میرزا علیخان است
بس که تریاک خورده آن ناپاک *** میخورد گوه و میرید تریاک
...ر سختی ز دور چون بیند *** کش بود میل دیده ادراک،
بر وی از حکّه آنچنان پیچد *** که مگر بر درخت پیچد تاک
مردمان مار در کفن بینند *** افکنندش چو با کفن در خاک
بهر او قبر چون ککنند، ز ننگ *** خاک خواهد زدن گریبان چاک
ای خوش آن دم که بر سر خاکش *** گویم این کهنه مرده بوناک
بند ۷
پسر سرفراز سلطان است *** نام او میرزا علیخان است
میخ میخواهمش به...ن تا بیخ *** چون کلنگی که میکشند به سیخ
تا نگوید نصاب ناخوانده *** سیْب تُفّاح و خربزه بطّیخ
روی زردش ز داغهای برص *** چون سفالی پر آهک و زرنیخ
قد او همچو سیخ آتشکاو *** سر چو سرگین فتاده بر سر سیخ
ای خوش آن دم که بر سر میدان *** زند از رنج چوب قیلقه ریخ
چون بگوید کسی علیخان رید *** اتّفاقاً همان بود تاریخ!
غزل ۱ میلی
به چشم مست، ز هستی ربوده ای ما را *** ز یک نگاه، به عالم نموده ای ما را
ز ره برد غرض آلوده حرف غیر،ترا *** هزار بار اگر آزموده ای ما را
چه شد که بر سر بالین ما نمی آیی؟ *** به حال مرگ همانا شنوده ای ما را
ز بس که خوش حرکاتی ز التفات رقیب *** به دل هزار محبت فزوده ای ما را
ز فکر حال تو میلی همیشه دلتنگیم *** مگر دمی که به خاطر نبوده ای ما را
رباعی ۱ میلی
شاها منم آنکه کار خود ساختهام *** خود رخش ستم بر سر خود تاختهام
رخ تافتهام ز راستی چون فرزین *** وز کجبازی دو اسب درباختهام
شعر سایه گیسو رهی معیری
ای مشک سوده گیسوی آن سیمگونتنی؟ *** یا خرمن عبیری یا پار سوسنی؟
سوسن نهای که بر سر خورشید افسری *** گیسو نهای که بر تن گلبرگ جوشنی
زنجیر حلقهحلقه آن فتنهگستری *** شمشاد سایهگستر آن تازهگلشنی
بستی به شب ره من مانا که شبروی *** بردی ز ره دل من مانا که رهزنی
گه در پناه عارض آن مشتری رخی *** گه در کنار ساعد آن پرنیانتنی
گر ماه و زهره شب به جهان سایه افکنند *** تو روز و شب به زهره و مه سایه افکنی
دلخواه و دلفریبی دلبند و دلبری *** پرتاب و پرشکنجی پرمکر و پرفنی
دامی تو یا کمند؟ ندانم به راستی *** دانم همی که آفت جان و دل منی
از فتنهات سیاه بود صبح روشنم *** ای تیرهشب که فتنه بر آن ماه روشنی
همرنگ روزگار منی ای سیاهفام *** مانند روزگار مرا نیز دشمنی
ای خرمن بنفشه و ای توده عبیر *** ما را به جانگدازی چون برق خرمنی
ابر سیه نهای ز چه پوشی عذار ماه؟ *** دست رهی نهای ز چه او را به گردنی؟
غزل ۱ یغمای جندقی
زهی تجلی نموده حسنت، به چشم وامق، ز روی عذرا *** به یک کرشمه ربوده چشمت توان یوسف دل زلیخا
سواد مویت شکنج سنبل، صفات رویت ورق ورق گل *** کشیده مستان قدح قدح مل، ز جام لعلت به جای صهبا
به ملک ایجاد اگر نبودی فروغ مهرت کجا نمودی *** به چشم هستی ز بی وجودی، وجود آدم نمود حوا
ظهور خود خواست جمال بیچون، به کسوت غیر ز غیر بیرون *** گهی در آمد به چشم مجنون گهی بر آمد به حسن لیلی
هم اوست عاشق هم اوست معشوق، هم اوست طالب هم اوست مطلوب *** هم اوست خسرو، هم اوست شیرین، هم اوست وامق هم اوست عذرا
فقیه ما را ز می ملامت، مکن خدا را برو سلامت *** که در حقیقت گناه پنهان ز طاعتی به که آشکارا
چمن طرب خیز بهار دلکش، نسیم گل بیز شراب بی غش *** چو هست فرصت بخواه و درکش، به روی ساقی می مصفا
به جام هستی می الستی، بریز ساقی ز روی مستی *** ترانه سر کن چو خوش نشستی به رغم دشمن به کام یغما
چو عشق بازی مدار یغما غم از ملامت ز جور خوبان *** چه بیم دارد ز موج طوفان کسی که باشد غریق دریا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم »
بخش ۵۸ - مریدی در آمد به خدمت شیخ و ازین شیخ پیر سن نمیخواهم بلک پیرعقل و معرفت و اگرچه عیسیست علیهالسلام در گهواره و یحیی است علیهالسلام در مکتب کودکان مریدی شیخ را گریان دید او نیز موافقت کرد و گریست چون فارغ شد و به در آمد مریدی دیگر کی از حال شیخ واقفتر بود از سر غیرت در عقب او تیز بیرون آمد گفتش ای برادر من ترا گفته باشم الله الله تا نیندیشی و نگویی کی شیخ میگریست و من نیز میگریستم کی سی سال ریاضت بیریا باید کرد و از عقبات و دریاهای پر نهنگ و کوههای بلند پر شیر و پلنگ میباید گذشت تا بدان گریه شیخ رسی یا نرسی اگر رسی شکر زویت لی الارض گویی بسیار
یک مریدی اندر آمد پیش پیر *** پیر اندر گریه بود و در نفیر
شیخ را چون دید گریان آن مرید *** گشت گریان آب از چشمش دوید
گوشور یکبار خندد کر دو بار *** چونک لاغ املی کند یاری بیار
بار اول از ره تقلید و سوم *** که همیبیند که میخندند قوم
کر بخندد همچو ایشان آن زمان *** بیخبر از حالت خندندگان
باز وا پرسد که خنده بر چه بود *** پس دوم کرت بخندد چون شنود
پس مقلد نیز مانند کرست *** اندر آن شادی که او را در سرست
پرتو شیخ آمد و منهل ز شیخ *** فیض شادی نه از مریدان بل ز شیخ
چون سبد در آب و نوری بر زجاج *** گر ز خود دانند آن باشد خداج
چون جدا گردد ز جو داند عنود *** که اندرو آن آب خوش از جوی بود
آبگینه هم بداند از غروب *** که آن لمع بود از مه تابان خوب
چونک چشمش را گشاید امر قم *** پس بخندد چون سحر بار دوم
خندهش آید هم بر آن خنده خودش *** که در آن تقلید بر میآمدش
گوید از چندین ره دور و دراز *** کین حقیقت بود و این اسرار و راز
من در آن وادی چگونه خود ز دور *** شادیی میکردم از عمیا و شور
من چه میبستم خیال و آن چه بود *** درک سستم سست نقشی مینمود
طفل ره را فکرت مردان کجاست *** کو خیال او و کو تحقیق راست
فکر طفلان دایه باشد یا که شیر *** یا مویز و جوز یا گریه و نفیر
آن مقلد هست چون طفل علیل *** گرچه دارد بحث باریک و دلیل
آن تعمق در دلیل و در شکیل *** از بصیرت میکند او را گسیل
مایهای کو سرمه سر ویست *** برد و در اشکال گفتن کار بست
ای مقلد از بخارا باز گرد *** رو به خواری تا شوی تو شیرمرد
تا بخارای دگر بینی درون *** صفدران در محفلش لا یفقهون
پیک اگرچه در زمین چابکتگیست *** چون به دریا رفت بسکسته رگیست
او حملناهم بود فیالبر و بس *** آنک محمولست در بحر اوست کس
بخشش بسیار دارد شه بدو *** ای شده در وهم و تصویری گرو
آن مرید ساده از تقلید نیز *** گریهای میکرد وفق آن عزیز
او مقلدوار همچون مرد کر *** گریه میدید و ز موجب بیخبر
چون بسی بگریست خدمت کرد و رفت *** از پیش آمد مرید خاص تفت
گفت ای گریان چو ابر بیخبر *** بر وفاق گریه شیخ نظر
اللَهاللَه، اللَه ای وافیمُرید *** گرچه در تقلید هستی مُستَفید
تا نگویی دیدم آن شَه میگریست *** من چو او بِگْریستم کـآن مُنکِریست
گریهی پُرجهل و پُرتقلیدوظَن *** نیست همچون گریهی آن مؤتَمَن
تو قیاسِ گریه بر گریه مَساز *** هست زین گریه، بِدآن، راهِ دراز
هست آن از بعد سیساله جهاد *** عقل آنجا هیچ نتواند فتاد
هست زان سوی خرد صد مرحله *** عقل را واقف مدان زان قافله
گریه او نه از غمست و نه از فرح *** روح داند گریه عین الملح
گریه او خنده او آن سریست *** زانچ وهم عقل باشد آن بریست
آب دیده او چو دیده او بود *** دیده نادیده دیده کی شود
آنچ او بیند نتان کردن مساس *** نه از قیاس عقل و نه از راه حواس
شب گریزد چونک نور آید ز دور *** پس چه داند ظلمت شب حال نور
پشه بگریزد ز باد با دها *** پس چه داند پشه ذوق بادها
چون قدیم آید حدث گردد عبث *** پس کجا داند قدیمی را حدث
بر حدث چون زد قدم دنگش کند *** چونک کردش نیست همرنگش کند
گر بخواهی تو بیایی صد نظیر *** لیک من پروا ندارم ای فقیر
این الم و حم این حروف *** چون عصای موسی آمد در وقوف
حرفها ماند بدین حرف از برون *** لیک باشد در صفات این زبون
هر که گیرد او عصایی ز امتحان *** کی بود چون آن عصا وقت بیان
عیسویست این دم نه هر باد و دمی *** که برآید از فرح یا از غمی
این الم است و حم ای پدر *** آمدست از حضرت مولی البشر
هر الف لامی چه میماند بدین *** گر تو جان داری بدین چشمش مبین
گرچه ترکیبش حروفست ای همام *** میبماند هم به ترکیب عوام
هست ترکیب محمد لحم و پوست *** گرچه در ترکیب هر تن جنس اوست
گوشت دارد پوست دارد استخوان *** هیچ این ترکیب را باشد همان
که اندر آن ترکیب آمد معجزات *** که همه ترکیبها گشتند مات
همچنان ترکیب حم کتیب *** هست بس بالا و دیگرها نشیب
زانک زین ترکیب آید زندگی *** همچو نفخ صور در درماندگی
اژدها گردد شکافد بحر را *** چون عصا حم از داد خدا
ظاهرش ماند به ظاهرها ولیک *** قرص نان از قرص مه دورست نیک
گریه او خنده او نطق او *** نیست از وی هست محض خلق هو
چونک ظاهرها گرفتند احمقان *** وآن دقایق شد ازیشان بس نهان
لاجرم محجوب گشتند از غرض *** که دقیقه فوت شد در معترض
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
هر چند چو بحر تلخکامی *** این کام تو را بس است جامی
کز موج معانیات ز سینه *** افتاد به ساحل این سفینه
فرخندهتر از سفینه نوح *** آرام ِ دل و سکینه روح
از جودت طبع هر جوادی *** بر جودی جودش ایستادی
نی نی که ز بحر جود مانده *** بر خشک سفینهایست رانده
با خشکلبی سفینهآسا *** لب تر نکند به هفت دریا
از لع همت آفتابیست *** وز دفتر دولت انتخابیست
نوباوه باغ زندگانی *** سرمایه عیش جاودانی
افسون فسونگران بابل *** افسانه عاشقان بیدل
خوش قصهای از شکستهحالان *** نو نکتهای از زبان لالان
مرهمنِهِ داغ دلفگاران *** تسکیندهِ درد بیقراران
مشاطه حسن خوبرویان *** دلاله طبع مهرجویان
مرغی ز فضای گلشن راز *** از گلبن شوق نغمهپرداز
بر نغمه او سماع جانها *** در جنبش ازو همه روانها
بازار پریرخان ازو تیز *** آه دل عاشقان سحرخیز
بینی ز لطیفههای کارش *** خاصیت موسم بهارش
گل را به نشاط خنده آرد *** از دیده ابر اشک بارد
سِحریست نتیجه سَحَرها *** بحریست خزینه گهرها
شیرین شکریست نو رسیده *** از نیشکر قلم چکیده
زین قندِ چکیده نیمقطره *** وز شکر ناب صد قمطره
کو مرغ شکر شکن نظامی *** کش دارم ازین شکر گرامی
جلاب خورد ز رشح این جام *** شیرین سازد ازین شکر کام
صد بحرش اگر ذخیره باشد *** آب در خانه تیره باشد
با کوزه کهنه از زر ناب *** تشنه ز سفال نو خورد آب
کو خسرو تختگاه دلی *** آن لطف طبیعتش جبلی
تا تحفه تخت و تاجم آرد *** وز کشور خود خراجم آرد
از گنج ضمیر نکته انگیز *** بر گفته من کند گهر ریز
سبحان الله این چه سوداست *** وز دایه طبعم این چه غوغاست!
من کیستم و ز من که گوید؟! *** زین نوع سخن، سخن که گوید
رسمیست که خلق قدر کالا *** از پایه وی نهند بالا
خرمهرهفروش میزند بانگ *** فیروزه دو صد عدد به یک دانگ
فیروزه نهد سفال را نام *** تا میل کند طبیعت عام
من نیز سفالریزهای چند *** کردم با هم به حیله پیوند
گشتم به سفال خود خروشان *** بر قاعده گهرفروشان
هر کس که خرد به قول شاباش *** پاداش جزای خیر باداش
گرچه نه سخن بلندم افتد *** از هر سخن آن پسندم افتد
میل زاغان به بچه خویش *** از بچه طوطیان بود بیش
شعری که ز خاطر خردمند *** زاید به مثل بود چو فرزند
فرزند به صورت ار چه زشت است *** در چشم پدر نکو سرشت است
ای ساخته تیز خامه را نوک *** زان کرده عروس طبع را دوک
میکن زان نوک خوشنویسی *** زان دوک ز مشک رشته ریسی
می زن رقمی به لوح انصاف *** دراعه عیبپوش میباف
چون شعر نکو بود خط نیک *** باشد مدد نکوییش لیک
گردد ز لباس خط ناخوب *** در دیده عیبجویی معیوب
گر مینشوی نکویی افزای *** کم زن پی عیبناکیش رای
بیهوده مسای خامه خویش *** آلوده مساز نامه خویش
حرفی که به خط بد نویسی *** در وی همه عیب خود نویسی
گر عیب مرا کنی شماری *** معیوبی خود بپوش باری
در خوبی خط اگر نکوشی *** از بهر خدا ز تیز هوشی
حرفی که نهی به راستی نه *** کز هر هنریست راستی به
وان دم که نویسیاش سراسر *** با نسخه راست کن برابر
چون خود کردی فساد از آغاز *** اصلاح به دیگران مینداز
آب دهنت ز طبع بیباک *** چون افکندی بپوشش از خاک
کوتاهی این بلند بنیاد *** در هشتصد و نه فتاد و هشتاد
ورتو به شمار آن بری دست *** باشد سه هزار و هشتصد و شصت
شد عرض ز طبع فکرتاندیش *** در طول چهار مه کمابیش
در یک دو سه ساعتی ز هر روز *** شد طبع بر این مراد فیروز
گر ساعتها فراهم آیند *** بر یک دو سه هفته کی فزایند؟
هر چند که قدر این تهیدست *** زین نظم شکسته بسته بشکست
زو حقه چرخ درج در باد *** ز آوازه او زمانه پر باد
پاکان به نیاز صبحگاهان *** آمرزشم از خدای خواهان
غزل ۵۸ همام تبریزی
دردمندان را ز بوی دوست درمان میرسد *** مژدۀ فرزند پیش پیر کنعان میرسد
یوسف کنعانی از زندان همییابد خلاص *** خاتم دولت به انگشت سلیمان میرسد
خضر را نور الهی رهنمایی میکند *** کز میان تیرگی بر آب حیوان میرسد
امن و راحت در میان ملک پیدا میشود *** سایه کیخسرو فرخ به ایران میرسد
چشم روشن میشود چون صبح دولت میدمد *** این شب تاریک ظلمانی به پایان میرسد
میدرفشد ابر و میگوید زمین مرده را *** تازه و سیراب خواهی شد که باران میرسد
بلبلان را باد نوروزی بشارت میدهد *** کز ره یک ساله گل سوی گلستان میرسد
میرساند عاشقان را باد پیغامی ز دوست *** وه که زان همدم چه راحتها به ایشان میرسد
همچو سلطان نبوت را ز انفاس اویس *** جان ما را راحتی از بوی جانان میرسد
این نسیم خوش نفس و آسایش جان همام *** از غبار منزل او عنبرافشان میرسد
غزل ۵۸ فرخی یزدی
کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ *** بسکه مهر دوست آنجا هست جای کینه نیست!
نقد جان را رایگان در راه آزادی دهیم *** گر به جیب و کیسه ما مفلسان نقدینه نیست
گنج عزت کنج عزلت بود آن را دل چو یافت *** دیگرش از بی نیازی حاجت گنجینه نیست
خواستم مثبت شوم باشد اگر کابینه خوب *** چون بدیدم، دیدم این کابینه آن کابینه نیست
رفت اگر آن شوم، این مرحوم آمد روی کار *** الحق این روز عزا کم زان شب آدینه نیست
جود حاتم بخشی این دسته صالح نما *** کم ز بذل و بخشش آن صالح پیشینه نیست
خوب و بد را صفحه طوفان نماید منعکس *** زانکه این لوح درخشان کمتر از آیینه نیست
غزل ۵۸ میلی
دل به جان آمده از عشق نهان، یار کجاست *** پرده از راز برانداز دل زار کجاست
بس که از نازکی خوی تو میاندیشم *** با خیال تو مرا زهره گفتار کجاست
رفت دل از پی دلدار و نپرسید از من *** که دگربار ترا وعده دیدار کجاست
چند گویید که آزار بود لازم عشق *** عشق اینجاست، بگویید که آزار کجاست
ای خوش آن طالب دیدار که در راه طلب *** شوق در گوش دلش گفت که دلدار کجاست
میلی از بادیه عشق بکش پا، که ترا *** تاب پیمودن این وادی خونخوار کجاست
غزل ۸۵ فرخی یزدی
چون ز شهر آن شاهد شیرینشمایل میرود *** در قفایش، کاروان در کاروان، دل میرود
همچو کز دنبال او وادی به وادی چشم رفت *** پیشپیشش اشک هم منزل به منزل میرود
دل اگر دیوانه نبود الفتش با زلف چیست *** کی به پای خویش عاقل در سلاسل میرود
چون به باطن در جهان نبود وجودی غیر حق *** حق بود آن هم که در ظاهر به باطل میرود
یارب این مقتول عشق از چیست کز راه وفا *** سر به کف بگرفته استقبال قاتل میرود
کوی لیلی بس خطرناک است ز آنجا تا به حشر *** همچو مجنون بازگردد هرچه عاقل میرود
غزل ۸۵ میلی
پا فتادهام و سر بر آستانه اوست *** فسانه گشتهام و بر زبان فسانه اوست
گمان آنکه ز عشقم هنوز بیخبر است *** مرا زهمرهی بیتکلّفانه اوست
به هر طرف که نمایم عزیمت رفتن *** چو نیک در نگرم، رو به سوی خانه اوست
دهد نشستن یار آنچنان ز رفتن یاد *** که نانشسته مرا گوش بر بهانه اوست
دمی که دست ندامت به هم زند میلی *** شود به ناله تسلی، مگر ترانه اوست؟
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شماره ۲۸۴
خیزید ای میخوارگان تا خیمه بر گردون زنیم *** ناقوس دیر عشق را بر چرخ بوقلمون زنیم
هر چند از چار آخشیج و پنج حس در شش دریم *** از چار حدّ نه فلک یکدم علم بیرون زنیم
گر رخش همّت زین کنیم از هفت گردون بگذریم *** هنگام شب چون شبروان هنگامه بر گردون زنیم
بی دلستان دل خون کنیم وز دیدگان بیرون کنیم *** بر یاد آن پیمان شکن پیمانه را در خون زنیم
مائیم چون مهمان او دور از لب و دندان او *** هر لحظه ئی بر خوان او انگشت بر افیون زنیم
لیلی چو بنماید جمال از برقع لیلی مثال *** در شیوه ی جان باختن صد طعنه بر مجنون زنیم
خواجو چه اندیشی ز جان دامن بر افشان بر جهان *** ما را گر از جان غم بُود پس لاف عشقش چون زنیم
رباعی ۱۳۹ خیام
چون حاصل آدمی در این شورستان *** جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خرم دل آنکه زین جهان زود برفت *** و آسوده کسی که خود نیامد به جهان
غزل ۱۳۹ نسیمی
مقام عشق مهرویان دل پردرد میباید *** دل پردرد جانبازان ز هستی فرد میباید
طریق عشق آن دلبر به بازی کی توان رفتن *** ره مردان مرد است این، در این ره مرد میباید
دل و دامن ز آلایش نگه دار ای دل عارف *** که از زنگ، آینه صافی و ره بیگرد میباید
چو شمع ای عاشق آه گرم و روی زرد حاصل کن *** که عاشق را سرشک گرم و آه سرد میباید
نشان عاشق صادق رخ زرد است و سوز دل *** ز عشقش سوز دل گر هست روی زرد میباید
به خواب و خور مشو عاشق چو حیوان گرنه حیوانی *** که انسان چون ملک فارغ ز خواب و خورد میباید
ز خار فرقت ای بلبل منال امروز و دم درکش *** ز باغ وصل گل فردا تو را گر وَرد میباید
دم سرمای دی گرچه چمن را کرد افسرده *** برای نوبهار و گل زمان برد میباید
مگو در عشق آن دلبر که خواهم کرد جان قربان *** دل این کار اگر داری حدیث از کرد میباید
بیا با مهره عشقش دو عالم را بباز ای دل *** که عشق پاکبازان را از این سان نرد میباید
نسیمی را به درد خود دوایی بخش و درمان کن *** که جان دردمندان را همیشه درد میباید
غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی
به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت *** به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت
ازین بهتر نمیدانم طریق مهربانی را *** که ننشینم ز پا تا جان دهم از مهر در پایت
توانم آن زمان در عشق لاف دردمندی زد *** که از درمان گریزم تا بمیرم در تمنایت
خوش آن مردن که بر بالین خویشت بینم و باشد *** اجل در قبض جان تن مضطرب من در تماشایت
چو روز مرگ دوزندم کفن بهر سبکباری *** روان کن جانب من تاری از جعد سمن سایت
چو روی منکران عشق در محشر سیه گردد *** نشان رو سفیدیهای ما بس داغ سودایت
چه مردم کش نگاهست این که جان محتشم بادا *** بلا گردان مژگان سیاه و چشم شهلایت
غزل ۱۳۹ میلی
سخن آن مست کجا با من مدهوش کند *** مگر از سرزنش غیر فراموش کند
فرصت حرف چو یابم، ز رقیبان گویم *** تا به این حیله ز من هم سخنی گوش کند
در سخن آیم و از بس که کنم بیتابی *** چون گل از شرم برافروزد و خاموش کند
قاصد از آرزوی وصل چنان بیخبر است *** که به سویش رود و نامه فراموش کند
به فراموشی اگر باده ز میلی گیرد *** نظری سوی رقیب افکند و نوش کند
غزل ۱۳۹ جهان ملک خاتون
دو دیده تا که دلم دیده در جمال تو بست *** ببست در تو دل و از غم جهان وارست
به قامت چو سهی سرو، دل ز ما بربود *** به لفظ همچو شکر نرخ نیشکر بشکست
به تیغ شدّت هجران خویش خونم ریخت *** به تیر غمزه غمّاز جان ما را خست
اگرچه خاسته ای از سر وفا چه کنم *** دل حزین به سر کویت ای صنم بنشست
بگو عزیز من آخر کنون چه چاره کنم *** چو دل ز دست برون رفت همچو تیر از شست
ز راه دیده خیال رخ نگارم دوش *** درآمد از درم و راه خواب بر ما بست
ز پا فکند مرا تیغ هجرش و نگرفت *** ز روی لطف و بزرگی شبی نگارم دست
به شام زلف سیاهت قسم تو خود دانی *** که مست لعل تو گشتم ز بامداد الست
چو نرگس تو بدیدم چه جای هشیاریست *** بیا که جان جهان شد ز چشمهای تو مست
غزل ۱۳۹ فروغی بسطامی
ای فتنه هر دوری از قامت فتانت *** آشوب قیامت را دیدیم به دورانت
یک قوم جگرخونند از لعل میآلودت *** یک جمع پریشانند از زلف پریشانت
هم چاره هر نیشی از خنده نوشینت *** هم راحت هر جانی از حقه مرجانت
هم نشه هر جامی از چشم خمارینت *** هم شکر هر کامی از پسته خندانت
کیفیت هر مستی از نرگس مخمورت *** پیچیدن هر کاری از سنبل پیچانت
فیروزی هر فالی از طلعت فیروزت *** تابیدن هر نوری از اختر تابانت
سرمایه هر تیغی از خم شده ابرویت *** برگشتن هر بختی از صفزده مژگانت
نطق همه گویا شد از غنچه خاموشت *** راز همه پیدا شد از عشوه پنهانت
تا طره طرارت زد دست به طراری *** دست همه بر بستی، فریاد ز دستانت
تا تیر ترا خوردم پرنده شدم آری *** پرواز توان کردن از ناوک پرانت
سهل است گر از دستت شد چاک گریبانم *** ترسم نرسد دستم بر چاک گریبانت
آهی که دل تنگم از سینه کشد امشب *** آه ار بکشد فردا در حضرت سلطانت
شد ناصردین کز دل دور فلکش گوید *** ای ثابت و سیارم، آماده قربانت
تا چند فروغی را حیرتزده میخواهی *** ای ماه فروغ افکن مات رخ رخشانت
غزل ۱۹۳ فروغی بسطامی
تا صبا شانه بر آن سنبل خم در خم زد *** آشیان دل یک سلسله را بر هم زد
بود از زلف پریشان توام خاطر جمع *** فتنه عشق چو گیسوی تواش بر هم زد
تابش حسن تو در کعبه و بت خانه فتاد *** آتش عشق تو بر محرم و نامحرم زد
تو صنم قبله صاحب نظرانی امروز *** که زنخدان تو آتش به چه زمزم زد
گر نه از مردن عشاق پریشانحال است *** پس چرا زلف تو صد حلقه درین ماتم زد
حال دل سوخته عشق کسی میداند *** که به دل داغ تو را در عوض مرهم زد
اگر آن خال سیه رهزن من شد شاید *** زان که شیطان به همین دانه ره آدم زد
چشم بد دور که آن صفزده مژگان دراز *** خنجری بر دل صد پاره ما محکم زد
خجلت عشق به حدی است که در مجلس دوست *** آستین هم نتوان بر مژه پر نم زد
اولین نقطه پرگار محبت ماییم *** پس از آن کلک قضا دایره عالم زد
هر چه در جام تو ریزند فروغی مینوش *** که به ساقی نتوان شکوه ز بیش و کم زد
غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون
چمن بی بلبل و بی گل حرامست *** صبوح آن به چشم ما چو شامست
تو از من گر نیاری یاد هرگز *** چرا شوق رخت جانا مدامست
اگرچه خون ما بر تو حلالست *** ز عشقت خواب و خور بر ما حرامست
ز بس خونی که خوردم در فراقت *** مرا خون دل از دیده به جامست
دل مسکین سرگردان ز عشقت *** به زلف سرکشت دایم به دامست
ببستم دل به زلف و خالت ای جان *** یقین دانم که از سودای خامست
شدم خاک رهت ای آفتابم *** ز لطفت یک نظر بر ما تمامست
ندارم در جهان باری پناهی *** دل من را سر زلفت مقامست
به بستان شاد بگذر ای گل اندام *** که بر سرو چمن پیشت قیامست
غزل ۱۹۳ حزین لاهیجی
فروغ آن گل رخسار بی نقابم سوخت *** گیاه تشنه جگر بودم، آفتابم سوخت
چو برق مدّ حیات است شاهراه فنا *** سبک عنانی این عمر پر شتابم سوخت
نه دست بر دل من می نهی نه پای به چشم *** بیا که رشک عنان، غیرت رکابم سوخت
شب فراق تو از بس که شعله در جان ریخت *** چو شمع، گریه آتش عنان، در آبم سوخت
چه آتشی ست، حزین این که در جگر داری؟ *** فسانه تو شنیدم، به دیده خوابم سوخت
غزل ۱۹۳ عراقی
من که هر لحظه زار میگریم *** از غم روزگار میگریم
دلبری بود در کنار مرا *** کرد از من کنار، میگریم
از غم غمگسار مینالم *** وز فراق نگار میگریم
دوش با شمع گفتم از سر سوز *** که: من از عشق یار میگریم
ماتم بخت خویش میدارم *** زان چنین سوکوار میگریم
با چنین خنده گریه تو ز چیست؟ *** کز تو بس دل فگار میگریم
داشتم، گفت: دلبری شیرین *** زو شدم دور، زار میگریم
چون عراقی حدیث او بشنید *** زارتر من ز پار میگریم
قصیده ۱۳۹ سوزنی سمرقندی
ز عشق نگاری شدم مست و مجنون*** که باشد سر زلف زنجیر میگون
بزنجیر میگون او بسته گشتم*** چو مست از می و چون بزنجیر مجنون
نگاری که . . . بر قد و خدش*** یکی سرو بستان دگر ماه گردون
چو با سرو و با مه قیاس آرم او را*** یکی خار ماهی نماید . . . دگردون
الف قامتش کز الف قامت من*** بنون خم زلف سازد خم نون
دلم خسته و بسته زلف او شد*** چو نون از سر شست و چون یونس از نون
طبر خون رخائی که خون ریز چشمش*** رخانم بشوید بآب طبر خون
ز خون دل خویش من دست شستم*** چو او دست بگشاد بر ریزش خون
ستمکاره یار است و من مانده عاجز*** که با یار و بیداد او چون کنم چون
تظلم کنم تا ستم باز دارد*** ملک خان عادل علی بن هارون
اجل نصرت الدین که هست از بزرگی*** بدانائی و داد هارون و مأمون
فریدون نسب پادشاهی که از وی*** جهانداری آید چنان کز فریدون
جگر گوشه ارسلان خان غازی*** دل و پشت خاقان منصور میمون
ایا پادشاهی که در ملک توران*** نیارد زمانه قرین تو بیرون
سخاوت شجاعت سیاست کیاست*** بذات تو در هست مجموع مقرون
بدین هر چهار ای شه هفت کشور*** نیابد کس از هفت و چار از تو بیرون
چو حاتم کنی از سخاوت زرافشان*** چو رستم بری از شجاعت شبیخون
چو کاوسی اندر سیاست نمودن*** بگاه کیاست نمودن فلاطون
ز خشم تو وارون شود خصم والا*** ز عفو تو والا شود بخت وارون
ز مهر تو محزون شود شادمانه*** شود شادمانه ز کین تو محزون
غباریست از خاک حلم تو جودی*** بخاریست از آب دست تو جیحون
چو موسی ترا ید بیضاست در جود*** که از نسل هارونی ای خسرو ایدون
شود زآب جودت چو فرعون غرقه*** برآید گر از خاک مخزون قارون
خزانه مدیح ترا در گشادم*** بصحرا نهادم بسی در مکتون
گرت مدح بنده پسند آید ایشه*** کنم در مکتون مقفی و موزون
. . . تا حد شعر نزدیک شاعر*** مقفا و موزون بود ز اصل و قانون
هرآن شعر کز طبع شاعر برآید*** در آن شعر بادا مدیح تو مشحون
الا تا خوهد بود از اینسان بگیتی*** مدار فلک از بر خاک مسکون
مدار فلک بر مراد تو بادا*** تو برگاه و بدخواه جاه تو مسجون
غزل ۱۹۳ میلی
صحرای دل ز آتش می شد حجاب سوز *** زد آتشم به جان ز رخ آفتاب سوز
اول ز روی گرم، دلم را کباب کرد *** آخر به خنده نمکین شد کباب سوز
بودم ازو چو شعله آتش در اضطراب *** با آنکه بود بیخودیام اضطراب سوز
هر دم شدی ز بیخودیام گرم صد عتاب *** گر آتش حجاب نبودی عتاب سوز
امشب خیال آن لب پرشور تا به روز *** در چشم خونفشان چو نمک بود خواب سوز
میلی در آرزوی جمالش نسوختی *** گر آفتاب حسن نبودی نقاب سوز
غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی
عقل در میدان عشق آهسته میراند فرس *** وز سم آتش میجهاند توسن تند هوس
آن چنانم مضطرب کز من گران لنگریست *** در ره صرصر غبار و بر سر گرداب خس
حال دل در سینه صد چاک من دانی اگر *** دیده باشی اضطراب مرغ وحشی در قفس
بشکن ای مطرب که مجنونان لیلی دوست را *** ساز ز آواز حدی میباید و بانگ جرس
گر خورند آب به قابس میکنند آخر از آن *** آن چه نتوان کرد زان بس باده عشق است و بس
رشته جان شد چنان باریک کاندر جسم زار *** بگسلد صد جا اگر پیوند یابد با نفس
گر سگ کویش دهد یک بارم آواز از قفا *** از شعف رویم بماند تا قیامت باز پس
میتواند راندم زین شکرستان هرگه او *** ذوق شیرینی تواند بردن از طبع مگس
حیف کز دنیا برون شد محتشم وز هیچ جا *** حیف و افسوسی نیامد بر زبان هیچ کس
غزل ۳۱۹ فروغی بسطامی
وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم *** تا بماند حسرت او بر دل حسرت نصیبم
درد بیدرمان عشقم کشت و کرد آسودهخاطر *** هم ز تاثیر مداوا هم ز تدبیر طبیبم
شب گدازانم به محفل، صبح دم نالان به گلشن *** یعنی از عشقت گهی پروانه، گاهی عندلیبم
گر سر زلف پریشانت سری با من ندارد *** پس چرا یک باره از دل برد آرام و شکیبم
گاه گاهی میتوان کرد از ره رحمت نگاهی *** بر من بی دل که در کوی تو مسکین و غریبم
کردمی در پیش مردم ادعای هوشیاری *** گر نبودی در کمین آن چشم مست دل فریبم
تا کشید آهنگ مطرب حلقه در گوشم فروغی *** فارغ از قول خطیب، آسوده از پند ادیبم
غزل ۳۹۱ محتشم کاشانی
خانه دوری دل از همه پرداختهام *** وانداران بهر تو وحدتکدهای ساختهام
زیر این سقف مقرنس به ازین جائی نیست *** که من تنگ دل از بهر تو پرداختهام
هست دیگ طربم ز آتش بیدود بهجوش *** تا سر از همدمیت شعلهوش افراختهام
کس نینداخته در ساحت این تنگ فضا *** طرح صرحی که من از بهر تو انداختهام
محتشم نزد خرد تنگ فضائیست جهان *** کز قناعت من دلتنگ به دان ساختهام
غزل ۳۹۱ حزین لاهیجی
آن یار بی حقیقت، پاس وفا ندارد *** پروای اشتیاقم، دیرآشنا ندارد
دیوار خلق سایه چون نقش پا ندارد *** در دهر پست همّت، افتاده جا ندارد
کار سپند دل را انداختم به آتش *** جز عشق، مشکل ما مشکل گشا ندارد
غوغای کفر و اسلام در دین عارفان نیست *** خلوت سرای وحدت، ما و شما ندارد
خون مرا بحل کرد آن چشم نامسلمان *** جوری چنین، فرنگی، هرگز روا ندارد
تا صبح سینه از ما، درپیرهن نهفتی *** خاطر نمی گشاید، محفل صفا ندارد
دوش از برم چو رفتی، آگه نگشتم، آری *** عمریّ و رفتن تو، آواز پا ندارد
ای من خراب طورت، تعمیر دل نکردی *** کاخ محبّت تو هرگز بنا ندارد
یکتاست در رسایی، قامت قیامت من *** شوخ است مصرع سرو، امّا ادا ندارد
ای دل درین سر کو، پاس ادب ضرور است *** از ناله لب فرو بند اینجا هوا ندارد
تمثال زشت و زیبا یک خامه می شناسد *** نقش کنشت و کعبه جز یک خدا ندارد
پایان نمی پذیرد، شور حزین سرمست *** خسن ابتدا ندارد، عشق انتها ندارد
غزل ۳۹۱ فروغی بسطامی
از بس عرق شرم نشستهست به رویم *** محروم ز نظاره آن روی نکویم
چندی است که سودایی آن غالیه گیسو *** عمری است که زنجیری آن سلسله مویم
دل گمشده بر خاک درش بس که فزون است *** ترسم که نشان از دل گم گشته نجویم
آن ماه پری چهره گر از پرده درآید *** مردم همه دانند که دیوانه اویم
هر بزم که رندان خرابات نشینند *** نه قابل جامم نه سزاوار سبویم
تا باد بهار از همه سو بوی گل آرد *** من بر سر آنم که به جز باد نبویم
دور از لب پر شکر او خون جگر باد *** هر باده که ریزند حریفان به گلویم
گفتن نبود قاعده عشق وگرنه *** هم نکته طرازم من و هم قافیه گویم
این است اگر جلوه معشوق فروغی *** در مرحله عشق نشاید که نپویم
رباعی ۳۹۱ ابوسعید ابوالخیر
تا شیر بدم شکار من بود پلنگ *** پیروز شدم به هرچه کردم آهنگ
تا عشق ترا به بر درآوردم تنگ *** از بیشه برون کرد مرا روبه لنگ
رباعی ۱۱۸ ابوسعید ابوالخیر
عقرب سر زلف یار و مه پیکر اوست *** با این همه کبر و ناز کاندر سر اوست
شیرین دهنی و شهد در شکر اوست *** فرمانده روزگار فرمانبر اوست
غزل ۳۵۲ سعدی
جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم *** صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم
خورشید بر سرو روان دیگر ندیدم در جهان *** وصفت نگنجد در بیان نامت نیاید در قلم
گفتم چو طاووسی مگر عضوی ز عضوی خوبتر *** میبینمت چون نیشکر شیرینی از سر تا قدم
چندان که میبینم جفا امّید میدارم وفا *** چشمانت میگویند «لا» ابروت میگوید «نعم»
آخر نگاهی بازکن وآن گه عتاب آغاز کن *** چندان که خواهی ناز کن چون پادشاهان بر خدم
چون دل ببردی دین مبر هوش از من مسکین مبر *** با مهربانان کین مبر لاتقتلوا صید الحرم
خار است و گل در بوستان هرچ او کند نیکوست آن *** سهل است پیش دوستان از دوستان بردن ستم
او رفت و جان میپرورد این جامه بر خود میدرد *** سلطان که خوابش میبرد از پاسبانانش چه غم
میزد به شمشیر جفا میرفت و میگفت از قفا *** سعدی بنالیدی ز ما مردان ننالند از الم
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت *** عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد *** برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز *** دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند *** دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
جانِ عِلْوی هوسِ چاهِ زنخدان تو داشت *** دست در حلقه آن زلفِ خَم اندر خَم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت *** که قلم بر سرِ اسبابِ دلِ خُرَّم زد
سایت نویدک برای محاسبه ابجد
حرف |
ابجد کبیر |
ابجد وسیط |
ابجد صغیر |
ا |
۱ |
۱ |
۱ |
ﺁ |
۱ |
۱ |
۱ |
أ |
۱ |
۱ |
۱ |
ب |
۲ |
۲ |
۲ |
ج |
۳ |
۳ |
۳ |
د |
۴ |
۴ |
۴ |
ه |
۵ |
۵ |
۵ |
ة |
۵ |
۵ |
۵ |
و |
۶ |
۶ |
۶ |
ز |
۷ |
۷ |
۷ |
ح |
۸ |
۸ |
۸ |
ط |
۹ |
۹ |
۰ |
ی |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ئ |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ي |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ک |
۲۰ |
۸ |
۲ |
ك |
۲۰ |
۸ |
۲ |
ل |
۳۰ |
۶ |
۳ |
م |
۴۰ |
۴ |
۴ |
ن |
۵۰ |
۲ |
۵ |
س |
۶۰ |
۰ |
۶ |
ع |
۷۰ |
۱۰ |
۷ |
ف |
۸۰ |
۸ |
۸ |
ص |
۹۰ |
۶ |
۰ |
ق |
۱۰۰ |
۴ |
۱ |
ر |
۲۰۰ |
۸ |
۲ |
ش |
۳۰۰ |
۶ |
۳ |
ت |
۴۰۰ |
۴ |
۴ |
ث |
۵۰۰ |
۸ |
۵ |
خ |
۶۰۰ |
۰ |
۶ |
ذ |
۷۰۰ |
۴ |
۷ |
ض |
۸۰۰ |
۸ |
۸ |
ظ |
۹۰۰ |
۰ |
۰ |
غ |
۱۰۰۰ |
۴ |
۱ |
گ |
۲۰ |
۸ |
۲ |
چ |
۳ |
۳ |
۳ |
پ |
۲ |
۲ |
۲ |
ژ |
۷ |
۷ |
۷ |
ء |
۰ |
۰ |
۰ |
نظرات
ارسال یک نظر