گوشه ای از تحریف ها در کتاب های مقدس و دین ها

بنام خداوند رحمتگر مهربان

ذکر یگانگی خدا در منشور کوروش

در آیه نور کلمات الله، خداوند، خدا، نور و حقیقت و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات الله، خداوند، خدا، یگانه و نور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز» کلمات خداوند و خداوندگار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات الله، خدا، نور، انوار، حقیقت و مجاز و در شعر ۱ باب اول عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی «سرآغاز» کلمات خدا و کردگار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات الله، خدا، نور، انوار، حقیقت و مجاز و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات الله، خدا، احد، پادشه، نور و انوار و در قصیده ۱ نسیمی کلمات الله، خدا، خالق و حقیقت و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات الله، خداوند، یزدان، ایزد و نور و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات الله، خداوندا، یکتا و نور و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در شعر ۱ رموز بیخودی اقبال لاهوری کلمه الله و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خدا، ایزد، ساقی و نور و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات ایزد، یزدان و کردگار و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا کلمه خداوند و در باب ۱ کتاب‌های مقدس اشعیاء و زبور کلمات خداوند و خدا و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات خداوند، خدا و یهوه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خداوند، خدا و پادشاه و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات خداوند، خدا و نور و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمات خدا و نور و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه یکتا و در قصیده ۱ اوحدی کلمات یکتا و نور و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات خدا، ساقی و نور و در قصیده ۱ حافظ کلمات خالق، کردگار و نور و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی کلمه ساقی و در غزل ۳۶ خاقانی کلمه ایزد و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمات ایزد و نور و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی و در رباعی ۱۳۶ فرخی یزدی کلمه نور و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات یزدان و نور و در آیه ۱۶۳ سوره شعراء و در آیه ۱۳۶ سوره انعام کلمات الله، خداوند و خدا و در آیه ۱۳۶ سوره‌های زنان و بقره کلمات الله، خداوند، خدا و حقیقت و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا کلمات الله، خداوند و خدا و در باب ۳۶ انجیل برنابا کلمات الله و خدا و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در باب‌های ۶۳ و ۱۶۳ انجیل برنابا و در آیات ۱۶:۳، ۳۱:۶ و ۱۱۶:۱۳ انجیل برنابا و در آیه ۱۶۳ سوره اعراف و در غزل ۱۶۳ سعدی و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه خدا و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمات خدا و خالق و در آیه ۱۶۳ سوره بقره کلمات خدا، یکتا و یگانه و در غزل ۶۱۳ مولانا و غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه ایزد و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات خدا، یزدان و نور و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات ساقی و احد ذکر شده است. خدا حقیقت است و مخلوقات مجاز هستند. در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی کلمه مجازی وجود دارد. خداوند نور است و مخلوقات سایه نور هستند. در قصیده ۱ حافظ و در غزل‌های ۱ بیدل دهلوی و فیض کاشانی و در قطعه ۱ خاقانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در برگ ۶۳ کتاب عطیه برتر و در غزل ۱۳۶ شهریار و در باب ۱۶۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه سایه و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمه گیسوی وجود دارد. در مقاله به شعر «سایه گیسو» رهی معیری اشاره شده است. در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمه رهی وجود دارد. صادق هدایت نویسنده کتاب «سایه روشن» است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و روشنایی و در آیه نور و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات هدایت و روشن و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات هدایت، کتاب و روشن و در برگ ۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات هدایت، نویسنده و کتاب و در برگ ۱۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات صادق هدایت و کتاب و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه هدایت و در مثنوی ۱ نسیمی و در آیه ۱۳۶ سوره بقره کلمات هدایت و کتاب و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر نوشته پائولو کوئلیو کلمه نویسنده و در آیه ۱۳۶ سوره زنان کلمه کتاب و در برگ ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه هدایت و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده‌های ۱ نسیمی و سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه روشن و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات سایه و روشن ذکر شده‌اند. در ادامه مقاله به فریدون فرخزاد و ژاله علو اشاره شده است. فریدون فرخزاد در برنامه تلویزیونی «سایه روشن» بازی کرده است. ژاله علو در مجموعه‌های تلویزیونی «سایه روشن» و «روشن‌تر از خاموشی» و تئاتر «در سایه حرم» بازی کرده است. در برگ ۶۳ کتاب زهیر کلمه تاتر وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «آفتاب در سایه» است. در قصیده ۱ حافظ کلمات آفتاب و سایه و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب و در باب ۱۶۳ انجیل برنابا و در غزل‌های ۱۳۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی کلمه آفتاب وجود دارد. آهنگ «آفتاب می‌شود» اثر فریدون فرخزاد است. ژاله علو در مجموعه تلویزیونی «بگذار آفتاب برآید» بازی کرده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده‌های ۱ نسیمی و عراقی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه قرآن ذکر شده است. در قرآن آیه نور بیان می‌کند: «خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.» در آیه نور بیان شده که خدا به همه چیز داناست. در منشور کوروش کلمات مردوک و دانا و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خدا و دانا و در قطعه ۱ خاقانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل‌های ۱ محتشم کاشانی، فروغی بسطامی و آشفته شیرازی کلمه دانا ذکر شده است. در خط ۱ منشور کوروش کبیر عبارت «مردوک، پادشاه همه آسمان و زمین» بیانگر یکتایی خدا و احاطه داشتن و محیط بودن خداوند بر همه چیز است. در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور کلمه پادشاه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات همه، آسمان، زمین و منشور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات همه چیز، زمین و منشور و در قطعه ۱ خاقانی کلمه خط و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات همه، آسمان‌ها و زمین و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات همه، آسمان و زمین و در قصیده ۱ نسیمی کلمات خط، همه، آسمان، زمین و هوش و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمات خط و همه و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در غزل ۱ حافظ و در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی، عراقی و طبیب اصفهانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در قصیده‌های ۳۶ خاقانی، جیحون یزدی، ظهیر فاریابی و سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۶ و رباعی ۱۳۶ فرخی یزدی و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در آیه ۱۳۶ سوره‌های شعراء و بقره و در غزل‌های ۱۶۳، ۳۱۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۶۱ اوحدی و در غزل‌های ۳۶۱ و ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در برگ‌های ۳۶ و ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در برگ‌های ۳۶، ۶۳ و ۱۶۳ کتاب الف و در برگ ۱۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه همه و در برگ ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه همه چیز و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه هوشمندان و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه هوش و در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه هوشمند وجود دارد. اگر عبارت «ذکر یگانگی خدا در منشور کوروش» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۶ می‌شود. در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی کلمه ابجد و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه جدول ذکر شده است. برای محاسبه ابجد از سایت نویدک و جدولی که در انتهای مقاله آمده استفاده کنید. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان شده:

محیط است علم مَلِک بر بسیط *** قیاس تو بر وی نگردد محیط

در این بیت منظور از مَلِک خداوند است. در سوره ناس عبارت «مَلِكِ النَّاسِ» ذکر شده که منظورش خداوند است.

در قصیده ۱ نسیمی بیان شده:

خداست قادر و خالق، دگر همه مخلوق *** خداست بر همه اشیا محیط و راهنما

در توضیحات «دین کوروش بزرگ» در ویکی‌پدیا به نقل از جورج کامرون و والتر هینتس بیان شده که کوروش بزرگ پیرو دین زردشتی بوده است. اگر عبارت «جرج کامرون» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۳ می‌شود. در غزل ۳۵۲ سعدی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در قصیده ۱ حافظ کلمه دین وجود دارد. ارقام عددهای ۳۵۲ و ۵۲۳ مشترک هستند. اگر عبارت «جورج کامرون و والتر هینتس» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۹۷ می‌شود. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۱۶۹۷ مشترک هستند. در ادامه مقاله به ارتباط بین سوره اسراء و کوروش کبیر اشاره شده است. اگر عبارت «دین کوروش بزرگ زردشتی» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۴ و ۶۳ می‌شود. در ادامه مقاله عدد ۱۱۴ ذکر شده است. در قرآن تنها در سوره حج بعد از چند دین توحیدی کلمه مجوس آمده که به زردشتیان اشاره می‌کند. در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه حاجیان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات، حج، دین و توحید و در سوره اسراء کلمات و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات دین و توحید و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات دین و مغان و در برگ‌های ۳۶ و ۱۳۶ و ۱۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زردشت وجود دارد. در غزل ۱ حافظ کلمه پیرمغان ذکر شده است. در دوره اشکانی و ساسانی مغ برای موبدان زردشتی به ‌کار می‌رفت. خط ۱۴ منشور کوروش بیان می‌کند: «به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورنده مردمانش است، به کارهای نیک او (=کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست» در خط ۱۴ منشور کوروش منظور از مردوک خداوند است. در غزل ۱۴ حافظ و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی و در برگ‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشته مصطفی فرزانه و در غزل ۱۱۳۶ مولانا و در غزل‌های ۱۳۶ و ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه خط و در قصیده ۱ نسیمی کلمه خط و عدد ۱۴ و در برگ ۳۱۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت عدد ۱۴ و در غزل ۶۱۳ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه منشور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات منشور و میخ و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه میخ وجود دارد. منشور کوروش به خط میخی است. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکی‌پدیا بیان شده: «کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود؛ بلکه در ذهن مردم پارسی، او همان جایگاهی داشت که رمولوس و رموس برای رومی‌ها و موسی برای بنی اسرائیل داشت. چگونگی تحویل کوروش نوزاد به چوپان و پرورش او، یادآور رها کردن موسی در نیزار در مصر و به زیر کشیدن پدربزرگ دیکتاتورش، توسط او (موسی) است که در متون افسانه‌ای و اساطیری دیگر هم بازتاب یافته است.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات فتوح، بزرگ و موسی و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات بزرگ و موسی و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه فتح و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات فتح و روم و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمات فتح و بزرگ و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات بزرگ و پارس در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب‌های مقدس ارمیا، اشعیاء و حزقیال و در باب ۱ انجیل برنابا و در آیات ۱۶:۳، ۳۶:۱ و ۱۶۱:۳ انجیل برنابا و در برگ‌های ۳۶ و ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۱۶۳ تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بزرگ و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در آیه ۱۳۶ سوره بقره کلمه موسی و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمات موسی و مصر و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر کلمه مصر و در خط ۱۴ منشور کوروش کلمه شبان یا چوپان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات پارسی، روم، شبان و پروری و در قصیده ۱ حافظ کلمات مصر، روم و پرور و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه پرورش و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمات مصر و نی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه نی و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه افسانه وجود دارد. ژاله علو در دوبله فیلم «فاتح، رعد در آفتاب» نقش داشته است. کلمه موسی ۱۳۶ بار در قرآن تکرار شده است. در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تکرار وجود دارد. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکی‌پدیا بیان شده: «کوروش در نزد بابلیان، برگزیده مردوک، در نزد یهودیان، مسح شده خداوند بود و به ‌نظر نمی‌رسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده ‌باشند. هرودوت می‌گوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن می‌گفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمی‌کرد؛ در عین حال هرودوت وی را مردی زود خشم می‌داند.» در مقاله کلمات سخن، مهربان، ایران، نیک و یهودی و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات ماد و خشم و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات بزرگ و بیگانه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه بیگانه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات بزرگ، بیگانه و خشم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات پارسیان و فرض و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه بابل و در منشور کوروش کلمات بابل و خشم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه خشم وجود دارد. «سفر بیگانه» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. اشو نویسنده کتاب «بیگانه در زمین» است. سریال بازی تاج و تخت با اقتباس از کتاب «ضیافتی برای کلاغ‌ها» ساخته شده است. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات تاج، تخت و ضیافت ذکر شده‌اند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق، تاج، تخت و زاغ یا کلاغ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت، تاج، تخت و زاغ و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه زاغ و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قصیده ۱ نسیمی و در مفردات ۱ طبیب اصفهانی کلمه پیر وجود دارد. صادق هدایت مترجم کتاب کلاغ پیر نوشته الکساندر لانژکیلاند است. در سایت کتابراه که آدرس آن در زیر آمده درباره کتاب کلاغ پیر بیان شده: «داستان از زبان یک کلاغ روایت می‌شود. او گرسنه است و به دنبال تکه غذایی می‌گردد که سال‌ها پیش آن را در جایی پنهان کرده بود. در طی پروازش به سمت آن تکه گوشت، چیزهایی در شهر می‌بیند که باعث خشم او می‌شود. کلاغ پیر به‌شدت از دست انسان‌ها عصبانی می‌شود. چراکه سرزمینی که او در آن بود زمانی برای کلاغ‌ها و دیگر حیوانات ساخته شده بود و حالا انسان‌ها آن را تصرف کرده بودند.» در این مطلب نیز به خشم اشاره شده است. در باب ۱ انجیل برنابا کلمات گوشت و گرسنه و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات گرسنه و جانوران و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه گرسنه و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه حیوانات وجود دارد. در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه شهباز و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات شهباز و بال و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه یونان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه زرین و در برگ‌های ۳۶ و ۶۳ کتاب والکیری‌ها و در رباعی ۳۶۱ فرخی یزدی کلمه بال و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه نیزه و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات نیزه و بلند و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات بال و پادشاهان و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه ایران وجود دارد. در توضیحات درفش شهباز به نقل از گزنفون، مورخ یونانی بیان شده: «درفش کوروش شاهینی بود زرین با بال‌های گشاده که بر نیزه بلندی برافراشته بود. درفش پادشاهان ایران هنوز هم بدین‌گونه است.» فیلم‌های وقایع ایرانی، مینیاتورهای ایرانی و کوروش کبیر ساخته مصطفی فرزانه هستند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات سخن، تاج و تخت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات سخن، تاج، تخت و قسمت و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه قسمت و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» عبارت تاج و تخت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات تاج، تخت، سخن و تیره و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه تاج و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه تخت و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمات فیلم و بازی و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۱۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بازی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمات تاج، تخت و سخن و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج و تخت و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات تخت و سخن و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در رباعی ۱۴ خیام و در قصیده‌های ۳۶ ظهیر فاریابی و جیحون یزدی و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در غزل ۳۶۱ اوحدی و در برگ ۱۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه سخن و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه تاج و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات بال و سخن و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات بال، سخن و تاج و در قصیده ۱ اوحدی کلمات تخت و تیره و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات سخن و تیره و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قطعه ۱ خاقانی و در برگ ۶۳ کتاب الف و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه تیره وجود دارد. «بال‌های تیره، سخنان تیره» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. اشو نویسنده کتاب «ریشه‌ها و بال‌ها» است. در غزل ۱۳۶ شهریار عبارت «آموزش و پرورش» وجود دارد. در توضیحات وزارت آموزش و پرورش در ویکی‌پدیا به حذف شدن آرامگاه کوروش بزرگ از کتاب درسی عربی اشاره شده است. در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۱۶۳ کتاب‌های الف، زهیر و مکتوب و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه کتاب و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمات کتاب و عربی و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر کلمه عرب و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات پاک و عرب وجود دارند. در ادامه مقاله به پاک کردن اشاره شده است. در توضیحات وزارت آموزش و پرورش در ویکی‌پدیا بیان شده: «پاک کردن تاریخ کشور ایران از کتاب‌ها به نوعی تیشه‌ به ‌ریشه خود زدن است». در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه ریشه وجود دارد. در توضیحات درفش شهباز به نقل از گزنفون، مورخ یونانی بیان شده: «درفش کوروش شاهینی بود زرین با بال‌های گشاده که بر نیزه بلندی برافراشته بود. درفش پادشاهان ایران هنوز هم بدین‌گونه است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه سکندر وجود دارد. در مطلب زیر از سایت طرفداری با عنوان «میدونستید چرا اسکندر از خراب کردن مقبره ی کوروش بزرگ منصرف شد؟ ...» عبارت تاج و تخت وجود دارد. در ویکی‌پدیا مختصات شمالی پاسارگاد آرامگاه کوروش کبیر ۵۳۱۰۲۰۲ ذکر شده است. در باب ۱ انجیل مرقس و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ اوحدی و در برگ ۱۳۶ کتاب زهیر و در برگ‌های ۱۶۳ و ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ساعت ذکر شده است. ژاله علو در مجموعه تلویزیونی «ساعت شنی» بازی کرده است. فریدون فرخزاد در برنامه تلویزیونی «دو ساعت با فریدون فرخزاد» بازی کرده است. ساعت مطلب زیر ۲۳:۵۱ است. مطلب زیر ۱۵۱۲۳ مشاهده دارد. در سوره شوری کلمات ساعت و مشاهده و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه مشاهده وجود دارد. سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. در توضیحات پاسارگاد در ویکی‌پدیا بیان شده: «اسکناس‌های سبز رنگ پنجاه ریالی ایران از سال ۱۳۵۲ خورشیدی تا ۱۳۵۷ با نقشی از پاسارگاد چاپ و نشر می‌شد.» بین عددهای ۱۳۵۲، ۲۳:۵۱، ۳۵۲۱، ۱۵۱۲۳ و ۵۳۱۰۲۰۲ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که مختصات شرقی رامه یا رام الله در ویکی پدیا ۳۵۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲، ۳۵۲۱ و ۱۵۱۲۳ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که مختصات شمالی رام الله در ویکی‌پدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. رام الله جزء قلمرو کوروش کبیر بوده است. در منشور کوروش و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قلمرو وجود دارد. آیه ۴۵:۱۳ کتاب مقدس اشعیاء بیان می‌کند: «من کوروش را برانگیختم تا هدف مرا پیاده و عدالت را اجرا کند. من تمام راه‌های او را راست می‌گردانم. او شهر من، اورشلیم، را بازسازی و اسیران را آزاد خواهد کرد. هیچ‌کس برای این کار به او مزد یا رشوه‌ای نداده است.» خداوند متعال چنین گفته است.» در سوره اسراء به اشعیاء(ع) اشاره شده است. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴، ۳۱۵۴ و ۴۵:۱۳ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که رام الله در کنار اورشیلم است. در آیه ۱ سوره اسراء به مسجدالاقصی اشاره شده که در اورشلیم است. در سوره اسراء و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه خورشید وجود دارد. کوروش به معنی خورشید است. اگر عبارت «کوروش ذوالقرنین» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل 1679 می­شود. سوره اسراء 6791 حرف دارد. ارقام اعداد 1679 و 6791 مشترک هستند.  در سوره کهف و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان شده: «تا هنگامی که (در سیر خود) به مغرب رسید خورشید را (که در دریای محیط غروب می‌کرد) چنین یافت که در چشمه آب تیره‌ای رخ نهان می‌کند و آنجا قومی را یافت که (چون کافر بودند) به ذوالقرنین دستور دادیم که درباره این قوم یا قهر و عذاب (اگر ایمان نیاوردند) یا لطف و رحمت (اگر ایمان آرند) به جای آور.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۶۳ می شود. در مقاله عدد ۱۰۳۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۳۶ و ۱۰۶۳ مشترک هستند. اگر عبارت «سوره اسراء سوره کهف» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۶۳ می‌شود. اگر عبارت «سوره اسراء کوروش» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۶۳ می‌شود. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل مرقس و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ حافظ و در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ اوحدی و در قصیده ۳۶ خاقانی و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در برگ ۱۶۳ کتاب‌های مکتوب و والکیری‌ها نوشته پائولو کوئلیو و در غزل ۳۵۲ سعدی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه خورشید وجود دارد. ژاله علو در مجموعه تلویزیونی «زیر چتر خورشید» بازی کرده است. در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی عبارت «آفتاب چتر» و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات آفتاب و چتر و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه چتر وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «با خورشید شامگاه» است. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ‌های ۱۶۳ و ۳۱۶ کتاب‌های پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه یاران و در منشور کوروش و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در باب ۳۶ انجیل برنابا و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه یار و در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه غار وجود دارد. در سوره کهف یا یاران غار به خضر(ع) به عنوان بنده‌ای خاص از بندگان خداوند اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خضر، بنده و خاص و در غزل ۱ جهان ملک خاتون عبارت بنده خاص و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۶۱۳ مولانا و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه خضر وجود دارد. صادق هدایت داستان ژاپنی اوراشیما را ترجمه و در مجله سخن چاپ کرده است. در مقاله کلمات صادق هدایت و سخن و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مجلات وجود دارد. این داستان شبیه داستان اصحاب کهف است. در مطلب زیر به سه پند زردشت(ع) و میراث کوروش، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک اشاره شده است. این سه پند بیانگر مقام صالح هستند. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده مقام صالح یا صلح نشان داده شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات پند و نیک و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه پند و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ عراقی و در باب ۱ انجیل برنابا و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه نیک و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه صالح وجود دارد. در منشور کوروش کلمات نیک، صلح و کبوتر و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات پند، نیک و کبوتران و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه کبوتران و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه کبوتر ذکر شده که نماد صلح است. در آیه نور به درخت زیتون اشاره شده که نماد صلح است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات خرم و شاه ذکر شده‌اند. اگر آیه نور و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۱۰۶ می‌شود. اگر عبارت «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۲۹ می‌شود. بین اعداد ۱۶۲۹ و ۲۹۱۰۶ چهار رقم مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۵۹۷ در گاه‌شمار بربری است. سوره فتح ۲۵۹۷ حرف دارد. در مقاله بیان شده که کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود. در کتاب نور و کتاب نشانه‌های که آدرس آن‌ها در ادامه مقاله آمده مشخص شده که عددهای سوره فتح به کوروش کبیر اشاره می‌کنند. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده است. اگر عنوان خبر ایران اینترنشنال را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۹۷ می‌شود. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۵۲۹۷ مشترک هستند. در خبر ایران اینترنشنال به گاه‌شمار شاهنشاهی اشاره شده که مبدا آن تاج‌گذاری کوروش بزرگ است. در کتاب نور و کتاب نشانه‌ها مطالبی درباره ارتباط بین عددهای سوره فتح و گاه‌شمار با مبدا آغاز پادشاهی کوروش بزرگ بیان شده است. در قطعه ۱ خاقانی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه مبدا و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه فتح وجود دارد. اگر متن قطعه ۱ سلیم تهرانی را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۵۰۷ می‌شود. سوره انفال 5570 حرف دارد. در سوره انفال کلمات فتح و پیروزی ذکر شده­اند. سوره فتح ۵۵۷ کلمه دارد. بین عددهای ۵۵۷، ۵۵۰۷ و ۵۵۷۰ سه رقم مشترک هستند. در سوره کهف و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «تا آنكه به سرزمين مغرب [خورشيد] رسيد و چنين يافت كه در چشمه‏اى گل‏آلود [و گرم‏] غروب مى‏كند و در نزديكى آن قومى را يافت گفتيم اى ذوالقرنين [اختيار با توست‏] يا آنان را عذاب مى‏كنى، يا با آنان نيكى مى‏كنى‏» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۷۷ می‌شود. در سوره کهف و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «(آن گروه به او) گفتند اي ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مي‏كنند آيا ممكن است ما هزينه‏ اي براي تو قرار دهيم كه ميان ما و آنها سدي ايجاد كني ؟» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۷۵ می‌شود. ارقام عددهای ۵۵۷، ۵۷۵ و ۵۷۷ مشترک هستند. در توضیحات «در الان» در ویکی‌پدیا بیان شده: «تنگه درالان نیزاحتمال داده شده که همان سدی که ذوالقرنین در برابر قوم یاجوج و ماجوج ساخت در این مکان بوده است.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۷۵۰ می‌شود. ارقام عددهای ۵۵۰۷، ۵۵۷۰ و ۵۷۵۰ مشترک هستند. در توضیحات «یأجوج و مأجوج» در ویکی‌پدیا بیان شده: «در قرن اول میلادی تاریخدان یهودی یوسفوس فلاویوس از قوم مغول با نام گاگ و مگاگ در روسیه نام برده است. یوسفیوس نوشته است که ذوالقرنین گاگ و مگاگ را در پشت کوه‌های قفقاز به وسیله دیوارهای آهنین زندانی کرده است. این دیوار در گرجستان قرار دارد.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۶۳۱ می‌شود. در مقاله به قوم مغول و روسیه اشاره شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور وجود دارد. در توضیحات «در الان» در ویکی‌پدیا بیان شده: «درِ الان در سنگ‌نبشته شاپور یکم (که فقط بخش پارتی آن خواناست) با حروف «ترعا الانن» و در کتیبه کرتیر «ببا الان» کنده شده‌است. دو لفظ آرامی «ترعا» و «ببا» به معنی دروازه است و در هزوارش پهلوی «در» خوانده می‌شود.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۱۹۴ می‌شود. در مقاله عدد ۱۳۹۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۹۴ و ۱۳۱۹۴ مشترک هستند. در توضیحات «در الان» در ویکی‌پدیا بیان شده: «قباد یکم، شاهنشاه ایران در آران چندین شهر ساخت و سدی آجری نیز میان شیروان و دروازه الان‌ها (در الان) برپا کرد. پسر او خسرو انوشیروان، هر دو شهر راهبردی منطقه یعنی دربند و دژ در الان را بنا کرد تا امنیت راه‌های منطقه را تأمین کند.» در ادامه مقاله به خسرو انوشیروان اشاره شده است. در منشور کوروش کلمه آجر وجود دارد. در توضیحات «در الان» در ویکی‌پدیا بیت زیر از فردوسی آمده که در آن کلمه الانان ذکر شده است. اگر بیت زیر را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ می‌شود. در ادامه مقاله بیان شده که سوره یوسف ۱۱۱ آیه دارد. در سوره یوسف کلمه الان وجود دارد.

ز دریا به راه الانان کشید           یکی مرز، ویران و بیکار دید

در توضیحات گاه‌شمار بربری در ویکی‌پدیا بیان شده: «گاهشماری بربری تقویمی سالانه است که مردم بربر شمال آفریقا از آن استفاده می‌کنند. این گاهشماری در زبان عربی با نام «فلاحی» (کشاورزی) یا «عجم» شناخته می‌شود.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس استر در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده‌های ۱ نسیمی، سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده‌های ۱ و ۳۶ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل‌های ۱۳۶ صائب تبریزی و شهریار و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه زبان و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر عبارت زبان عربی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زبان، عرب، زراعت یا کشاورزی و عجم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمات زبان، عرب و عجم وجود دارند. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «زبان سرخ» است. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۷۹۵ در گاه‌شمار دیسکوردیان است. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۲۷۹۵ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۱۳۴۵ در گاه‌شمار قبطی است. ارقام عددهای ۱۳۴۵، ۱۵۳۴ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۱۰۳۶ در گاه‌شمار بنگالی است. بین عددهای ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۱۰۳۶ سه رقم مشترک هستند. در قصیده ۱ حافظ به دارا اشاره شده است. در توضیحات داریوش سوم در ویکی‌پدیا بیان شده: «در شاهنامه فردوسی و تاریخ سنتی ایرانیان، داریوش سوم با نام «دارا» شناخته می‌شود (ولی در داراب‌نامه و اسکندرنامه وی با نام «داراب» شناخته می‌شود) و هجدهمین پادشاه ایران و نهمین پادشاه کیانی است که چهارده سال پادشاهی کرد؛ پدر او داراب، مادرش تمروسیه و اسکندر مقدونی برادر ناتنی‌اش معرفی شده‌است.» در این مطلب نیز به اسکندر اشاره شده است. در توضیحات داریوش سوم در ویکی‌پدیا بیان شده: «مادر دارا طبق روایت‌های نخستین «ماه‌ناهید» دختر هزارمرد بود هنگامی که منابع متاخر مادرش را تَمروسیا، زنی یونانی که دختر فاستابیکون و همسر پیشین پادشاه عمان بود، نامیده‌اند.» در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی کلمات ماه و ناهید و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمات ماه و زهره یا ناهید و در قطعه ۶۳ ابن یمین کلمه ناهید و در غزل ۱ فیض کاشانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه زهره و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه عمان وجود دارد. در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج، تخت و اقلیم و در قطعه ۱ سلیم تهرانی عبارت هفت اقلیم وجود دارد. سریال بازی تاج و تخت درباره سرزمینی به نام هفت اقلیم است. 

کلمه پادشاه در توضیحات هوش مصنوعی درباره درباره شعر 1 مجلس اول سعدی  در سایت گنجور

توضیحات سایت کتابراه درباره کتاب کلاغ پیر

https://www.ketabrah.ir//book/59091 

میدونستید چرا اسکندر از خراب کردن مقبره ی کوروش بزرگ منصرف شد؟ ...

https://www.tarafdari.com 

گاه شمارهای کالی یوگا، دیسکوردیان، بربری، قبطی و ایرانی
سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد
عکس:1 سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد
عکس:2 سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد
عکس:3 سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد
عکس:4 سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد
عکس:5 سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد

دلیل انتخاب کتاب‌ها و اشعار

در قصیده‌های ۱ نسیمی و عراقی کلمه قرآن و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات قرآن و انجیل و در آیه ۱۳۶ سوره زنان و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه انجیل و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر کلمات انجیل و تورات و در آیه ۱۳۶ سوره زنان و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمه تورات وجود دارد. در مقاله به قرآن، انجیل و تورات اشاره شده است. در مقاله از آیات و کلمات قرآن در متن عربی و ترجمه‌های الهی قمشه‌ای، انصاریان، خرمشاهی، فولادوند و مکارم شیرازی کمک گرفته شده است. در مقاله از آیات و کلمات کتاب‌های مقدس و ترجمه‌های هزاره نو، معاصر، نسخه قدیمی فارسی، مژده برای عصر جدید و مژده برای عصر جدید و ویرایش شده کمک گرفته شده است. در سوره اسراء و در باب ۶۳ انجیل برنابا به ارمیا(ع) و اشعیاء(ع) و در باب‌های ۳۶ و ۱۳۶ انجیل برنابا به اشعیاء(ع) و در باب ۱ انجیل مرقس به کتاب مقدس اشعیاء اشاره شده است. در مقاله به باب ۱ کتاب‌های مقدس ارمیا و اشعیاء اشاره گردیده است. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه حزقیا وجود دارد. در مقاله به باب ۱ کتاب مقدس حزقیال اشاره شده است. در آیه نور و در باب ۲۲۱ انجیل برنابا کلمه فروغی و در قصیده ۱ اوحدی کلمه فروغ ذکر شده است. در مقاله به تضمین ۱ فروغی بسطامی و غزل‌های ۱، ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی اشاره شده است. در توضیحات فروغی بسطامی در ویکی‌پدیا بیان شده: «و چندی را نیز در شهر کرمان، در خدمت حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه گذراند که در همان دوران، بنا به درخواست شجاع‌السلطنه، تخلص خود را به نام فرزند او «فروغ‌الدوله»، فروغی نهاد. فروغی بسطامی تا پیش از آن در شعرهایش، تخلص مسکین را به‌کارمی‌برد.» در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمات تخلص و مسکین و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی و در غزل ۱۴ حافظ و در آیه ۱۶:۳۱ انجیل برنابا و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه مسکین وجود دارد. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات نیایش و بوستان و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه بوستان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه سرآغاز و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه آغاز وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز» اشاره شده است. در مقاله به غزل ۳۵۲ سعدی اشاره شده است. در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه شیراز وجود دارد. سعدی متولد شیراز است. ارقام عددهای ۲۵۳ و ۳۵۲ مشترک هستند. در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۳۶ فرخی یزدی و در غزل ۱۶۳ سعدی و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه مجلس و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر کلمات مجلس و اول و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس استر و و در غزل ۱ حافظ و در برگ ۳۶ کتاب‌های مکتوب و کیمیاگر و در برگ ۶۳ کتاب زهیر و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۶ کتاب‌های عطیه برتر و آشنایی با صادق هدایت کلمه اول وجوددارد. در مقاله به شعر ۱ مجلس اول سعدی اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه محتشم وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ محتشم کاشانی اشاره شده است. در مقاله به ترجیع بند ۱ و غزل‌های ۶۱۳ و ۱۱۳۶ مولانا جلال الدین محمد بلخی اشاره شده است. در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه اقبال وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری و شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و شعر ۱ رموز بیخودی و شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری اشاره شده است. در شعر ۱ رموز بیخودی اقبال لاهوری کلمه مولانای روم و در برگ‌های ۱۳۶ و ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مولانا و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات مولانا و بلخ و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه بلخ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه بلخیان وجود دارد. در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمه خاموش و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمه خامش و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمه خموش وجود دارد. در توضیحات مولوی در ویکی‌پدیا بیان شده از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. درگذشت مولانا در سال ۶۵۲ خورشیدی بوده است. در ادامه مقاله عدد ۶۵۲ ذکر شده است. آرامگاه مولانا در شهر قونیه ترکیه است. در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمه آرامگاه و در برگ‌های ۶۳ و ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قونیه و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه ترکان و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۶۳ خاقانی و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی کلمه ترک وجود دارد. در توضیحات بلخ در ویکی‌پدیا بیان شده: «مارکو پولو بلخ را به عنوان «شهری باشکوه و بزرگ» توصیف کرده‌است.» در برگ ۱۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه به مارکو پولو اشاره شده است. مارکو پولو متولد سال ۶۵۲ قمری است. در مقاله به شعر ۱ حمید الدین بلخی «مقدمه کتاب» اشاره شده است. در ادامه مقاله به عراق اشاره شده است. در مقاله به قصیده ۱ عراقی اشاره شده است. در توضیحات فخرالدین عراقی در ویکی‌پدیا بیان شده: «در قونیه، به خدمت مولانا رسید، و مدتها در مجالس سماع حاضر شد.» در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه سماع ذکر شده است. در قصیده ۱ عراقی کلمه اوحد وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ منطق العشاق اوحدی «سرآغاز» و قصیده ۱ اوحدی و غزل ۳۶۱ اوحدی اشاره شده است. در توضیحات اوحدی مراغه‌ای در ویکی‌پدیا بیان شده «در آغاز تخلص او صافی بود، سپس به سبب ارادتی که به پیر و عارف مشهور، ابوحامد اوحدالدین کرمانی پیدا کرد، تخلص اوحدی را برگزید» در آیه نور کلمه صافی وجود دارد. در توضیحات شهر بلخ در ویکی‌پدیا و بخش «افراد مشهور دیگر» به ابوحنیفه اشاره شده است. در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه بوحنیفه وجود دارد. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترکیبات ۱ مجد همگر به ولایت بدخشان افغانستان اشاره شده است. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی بیان شده:

که سهل است لعل بدخشان شکست *** شکسته نشاید دگرباره بست

در توضیحات ولایت بدخشان افغانستان در ویکی‌پدیا بیان شده بدخشان در اشعار بیشتر شاعران به کیفیت لعل خویش مشهور است. در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه کیفیت و در شعر در نیایش خداوند سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه ۱ خاقانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل‌های ۱ محتشم کاشانی و آشفته شیرازی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه لعل وجود دارد. در باب ۱ کتاب مقدس اول پادشاهان و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه جیحون و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه کلمه خزر وجود دارد. در توضیحات جیحون در ویکی‌پدیا بیان شده: «در فرهنگ دهخدا چنین آمده: آمو: رود آموی. آمُل. آمویه. جیحون. آمودریا. اُقسوس. آمون. آب. رود. آبهی. نهر. ورز. سرچشمه این رود بلورکوه است به مشرق بدخشان، و در سابق این رود به خزرها می‌ریخته و مغولان گاهِ جنگ (هنگام نبرد) با خوارزمشاه مجرای آن بگردانیدند به دریاچه آرال.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۹۶۶ می‌شود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۲۹۶۶ مشترک هستند. در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۳۶ خاقانی کلمه کیقباد وجود دارد. در توضیحات کی‌قباد در ویکی‌پدیا بیان شده: «در تاریخ بلعمی از کی‌قباد و فرزندانش چنین یاد شده‌است: «و (کی‌قباد) دخترِ مهتری از مهتران ترکستان به زنی کرده بود. و او را از آن زن پنج فرزند آمد؛ نام‌های ایشان یکی کی‌افنه و کی‌کاووس و کی‌آرش و کی‌پشین و کی‌بیه و کی به زبانِ پهلوی نیکو بود و این همه فرزندانِ کیقباد بودند. وی مَلکِی با عدل و داد بود و جهان آباد کرد و خراج نستد مگر عُشر. پس نشست به بلخ داشتی، به لبِ جیحون بدان حد که میان او بود و میان ترکان. و صد سال پادشاهی کرد. و آن قصه‌های بنی‌اسرائیل که از پسِ موسی بود همه در عهد کیقباد بود»» در مقاله کلمات بلخ، جیحون و موسی ذکر شده‌اند. در ویکی‌پدیا بیان شده که سلطنت کیقباد ۲۵۳۲ سال پس از کیومرث بوده است. در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کیقباد و سلطنت و در باب ۱ کتاب‌های مقدس ارمیا و اشعیاء و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه سلطنت و در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۵۲ و ۲۵۳۲ مشترک هستند. سال سلطنت کیقباد اشتباه است. تعداد شاهان ایران بسیار بیشتر از آنچه در شاهنامه بیان شده بوده است. چون فردوسی اسامی تمام شاهان را نمیدانسته مدت سلطنت آن‌ها را زیادتر بیان کرده است. در کتاب نور و کتاب نشانه‌ها که آدرس آن‌ها در ادامه مقاله آمده بر اساس اعداد سوره‌های قرآن سال سلطنت کیومرث و جمشید و سال تولد زردشت(ع) مشخص شده است. در ادامه مقاله به جمشید و زردشت(ع) اشاره شده است. در توضیحات بلخ در ویکی‌پدیا بیان شده: «اسکندر مقدونی سغدیانه و پارس را فتح کرد. با این حال، در جنوب، قبل از اینکه به آمودریا برسد، با مقاومت شدیدی برخورد نمود.» در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات جنوب و مقاومت و در مقاله کلمات اسکندر، فتح و جیحون و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات جیحون و سکندر ذکر شده است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمه یوشع وجود دارد. در مقاله به باب ۱ کتاب مقدس یوشع اشاره شده است. در سوره مائده و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان شده: «دو نفر مرد خدا ترس (یوشع و کالب) که مورد لطف خدا بودند گفتند: شما بر آنها از این در درآیید، چون در آمدید آن گاه محققاً (بر آنها) غالب خواهید شد، و بر خدا توکل کنید اگر به او گرویده‌اید.» در این آیه به یوشع(ع) اشاره شده است. اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۶۳۱ می‌شود. در برگ‌های ۳۶، ۶۳، ۱۳۶، ۱۶۳ و ۳۶۱ کتاب زهیر کلمه استر وجود دارد. در مقاله به باب ۱ کتاب مقدس استر اشاره شده است. در منشور کوروش و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه شهریار وجود دارد. در مقاله به غزل ۱۳۶ شهریار اشاره شده است. در توضیحات شهریار در ویکی‌پدیا بیان شده: «بزرگداشت شهریار ۲۷ شهریور ماه هر سال، که روز شعر و ادب فارسی نام‌گذاری شده است توسط بنیاد شهریار برگزار می‌شود.» در ادامه مقاله به باب ۲۷ انجیل متی و ترجمه نسخه قدیمی فارسی اشاره گردید. عدد ۲۷ و کلمه فارسی در این دو مطلب مشترک هستند. در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه بزرگداشت و در برگ ۶۳ کتاب الف کلمه ادبی و در برگ ۱۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه فارسی و در غزل ۴۱ حافظ و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه فارس و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه بنیاد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات بنیاد و شهریار وجود دارند. در توضیحات شهریار در ویکی‌پدیا بیان شده: «شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته است.» در قصیده‌های ۱ نسیمی و سلیم تهرانی و در ادامه مقاله به علی(ع) اشاره شده است. عنوان قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی «قصیده در مدح حضرت مولی‌الموالی علی علیه‌السلام» است. اگر این عبارت را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۲۰ می‌شود. در ادامه مقاله عدد ۲۲۰ ذکر شده است. در ترکیبات ۱ مجد همگر و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه خطبه وجود دارد. در مقاله به خطبه ۱ نهج البلاغه اشاره شده است. در مقاله به شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه ابوالقاسم فردوسی اشاره شده است. در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه ابوالقاسم و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه فردوس وجود دارد. آرامگاه فردوسی در خراسان است. در مقاله کلمه آرامگاه و در قصیده ۶۳ خاقانی و در برگ‌های ۳۶، ۶۳ و ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خراسان وجود دارد. آرامگاه فردوسی در خراسان است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که در آن به آرامگاه‌های فردوسی، حافظ و خیام اشاره شده است. در انتهای مختصات شمالی حافظیه (آرامگاه حافظ) در ویکی‌پدیا عدد ۳۱۴۵ ذکر شده است. تاریخ ثبت ملی حافظیه در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۵۴، ۱۵۳۴ و ۳۱۴۵ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات حافظ، ثبت و خورشید و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات حافظان و خورشید و در آیه ۱ سوره زنان که در ادامه مقاله آمده کلمه حافظ وجود دارد. در مقاله به غزل‌های ۱ و ۱۴ حافظ اشاره شده است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمه خیام و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه نیشابور وجود دارد. آرامگاه خیام در استان خراسان و در شهر نیشابور است. تاریخ ثبت ملی آرامگاه خیام نیز در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. در توضیحات خیام در ویکی‌پدیا بیان شده: «وی شخصیت اصلی رمان سمرقند نوشته امین معلوف است.» در مقاله کلمه سمرقند و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه امین وجود دارد. در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل‌های ۱۳۶ صائب تبریزی و فرخی یزدی کلمه شوریده و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات شوریده و شیراز و در مقاله کلمه شیرازی ذکر شده است. در توضیحات شوریده شیرازی در ویکی‌پدیا بیان شده: «برابر با ششم ربیع‌الثانی (۱۳۴۵ هجری قمری) در زادگاه خود درگذشت و در جوار آرامگاه سعدی به خاک سپرده شد.» در این مطلب به آرامگاه سعدی اشاره شده است. تاریخ ثبت ملی سعدیه (آرامگاه سعدی) نیز در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. در توضیحات شوریده شیرازی در ویکی‌پدیا بیان شده: «شوریده در هفت‌سالگی به علت ابتلای به بیماری آبله از هردو چشم نابینا و چهره‌اش آبله‌گون شد. او از نابینا بودن و آبله‌رویی خود به حسرت یاد می‌کرد». در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ در تدبیر عدل و رای بوستان سعدی و در قصیده‌های ۱ نسیمی، سلیم تهرانی، اوحدی و عراقی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۴۱ حافظ و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه چشم و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمات چشم و نابینا و در ادامه مقاله کلمه کور و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمات چشم و چهره و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه چهره و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه بیمار و در غزل ۱۵۲۳ بیدل دهلوی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه آبله و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمه حسرت وجود دارد. ژاله علو در مجموعه تلویزیونی «چشم به راه» بازی کرده است. آهنگ فیلم «یاد چشم تو می‌افتم» اثر محسن چاوشی است. در مقاله بیان شده که در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات شوریده و شیراز و در غزل ۱۵۲۳ تبریری کلمه آبله وجود دارد. تفاوت عددهای ۲۵۳ و ۱۵۲۳ رقم ۱ است. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. در توضیحات خیام در ویکی‌پدیا بیان شده: «همچنین گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملک‌شاه در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان نموده است.» در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمه طبیب وجود دارد. در مقاله به قصیده و مفردات ۱ و غزل ۱۳۶ طبیب اصفهانی اشاره شده است. صادق هدایت نویسنده کتاب «اصفهان نصف جهان» است. در مقاله به غزل‌های ۱۵۴۳ و ۱۳۶ صائب تبریزی اشاره شده است. در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه تبریزی و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۱۳۶ مولانا و در غزل ۴۱ حافظ کلمه تبریز وجود دارد. اگر عبارت «دلیل انتخاب کتاب‌ها و اشعار» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۳۵ می‌شود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ ذکر شده‌اند. ارقام این عددها مشترک هستند. در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه بیدل و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات بیدل و خسرو وجود دارند. در مقاله به غزل‌های ۱ و ۱۵۲۳ بیدل دهلوی و قصیده ۱ و غزل‌های ۶۳۱ و ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی اشاره شده است. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در آیه ۱۳۱:۱۶ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه امیر و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه امیرا و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در قصیده‌های ۳۶ خاقانی، ظهیر فاریابی و سوزنی سمرقندی کلمه خسرو وجود دارد. آلبوم «امیر بی‌گزند» اثر محسن چاوشی است. در توضیحات امیر خسرو دهلوی در ویکی‌پدیا بیان شده: «امیرخسرو به زبان‌های فارسی، عربی، ترکی و سانسکریت چیرگی داشت و به سعدی هند معروف بود و او در اوایل حال به «سلطانی» و سپس به «طوطی» تخلص می‌کرد.» در مقاله کلمات زبان، فارسی، عربی، ترک، سعدی، هند و سلطان و در غزل ۶۳۱ امیر خسرو دهلوی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه طوطی ذکر شده است. در توضیحات بلخ در ویکی‌پدیا بیان شده: «امیر خسرو (دهلوی) که پدرش امیر سیف الدین از اینجا بود» در توضیحات امیرخسرو دهلوی در ویکی‌پدیا بیان شده: «آرامگاه او در یکی از محله‌های شلوغ و پرتراکم دهلی که بنام نظام‌الدین اولیاء معروف است و نزدیک به ایستگاه قطار شهری بمبئی به نام ایستگاه قطار نظام‌الدین و در نزدیکی آرامگاه همایون واقع شده میزبان جمع کثیری از مردم و زیارتگاه مسلمانان و اهل تصوف است.» در مقاله کلمه آرامگاه و در قصیده‌های ۳۶ سوزنی سمرقندی و ظهیر فاریابی کلمه همایون و در برگ ۶۳ کتاب الف کلمه قطار وجود دارد. در ادامه مقاله به نازنین بنیادی اشاره شده است. نازنین بنیادی در فیلم «هتل بمبئی» بازی کرده است. بمبئی پرجمعیت‌ترین شهر هند است. در مقاله کلمه جمعیت ذکر شده است. در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه طاووس وجود دارد. طاووس نماد کشور هند است. در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه کشمیر وجود دارد. در توضیحات کشمیر در ویکی‌پدیا بیان شده: «کشمیر منطقه‌ای در شمال غربی شبه‌قاره هند است که از ایالت جامو و کشمیر تحت کنترل هند، ایالت کشمیر آزاد تحت کنترل پاکستان و منطقه اقصی چین تحت کنترل جمهوری خلق چین تشکیل می‌شود.» در ادامه مقاله به چین اشاره شده است. اگر کلمه کشمیر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶ می‌شود. در مقاله به غزل ۱ غنی کشمیری اشاره شده است. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه سلیم وجود دارد. در مقاله به قطعه و قصیده ۱ سلیم تهرانی اشاره شده است. در توضیحات محمدقلی سلیم تهرانی در ویکی‌پدیا بیان شده: «شعر او را به «نازکی خیال، خلق مضمون‌های دقیق تازه و سعی در ارسال مثل و تمثیل» وصف کرده‌اند. به دیدگاه ذبیح‌الله صفا، زبانش در شعر ساده و گاه (به‌ویژه در قصیده و مثنوی) تا حدی سست و نزدیک به زبان عامیانه است «و این بیشتر از آنجاست که سلیم تحصیل مدرسه‌ای کافی نداشت و گویا تتبع او هم در دیوان‌های استادان گذشته کم بود و بیشتر به نیروی استعداد شاعری می‌کرد.»» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۲۵ می‌شود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۳۲۵ و ۳۵۲۱ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات زبان، گویا و مثل و در مقاله کلمات استاد و زبان و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات زبان و مثال و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمه مثل ذکر شده است. در ویکی‌پدیا بیان شده سلیم تهرانی چندسالی در اصفهان بسر برد سپس به شیراز کوچ کرد. در مقاله کلمات اصفهان، شیراز و کوچ ذکر شده‌اند. درگذشت سلیم تهرانی در کشمیر بوده است. در مقاله به کشمیر اشاره شده است. در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه حزین وجود دارد. در مقاله به قصیده و رباعی ۱ حزین لاهیجی اشاره شده است. در مقاله به مثنوی و قصیده ۱ نسیمی اشاره شده است. در قصیده‌های ۱ حافظ و سلیم تهرانی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه فیض وجود دارد. در مقاله به غزل‌های ۱ و ۱۳۶ فیض کاشانی اشاره شده است. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه آشفته وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ آشفته شیرازی اشاره شده است. در توضیحات آشفته شیرازی بیان شده: «او در شیراز چشم گشود و در خراسان منصبی دولتی یافت. وی پس از چهارسال به شیراز برگشت و به کشاورزی پرداخت.» در مقاله به خراسان، شیراز و کشاورزی اشاره شده است. در ادامه مقاله عکسی از روزنامه وطن امروز آمده که به کشاورزان اشاره می‌کند. در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئلیو و ساخت فرید سقراطی کلمه پله و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در برگ ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها و در برگ‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ کتاب زهیر و در برگ ۱۶۳ کتاب الف نوشته پائولو کوئلیو کلمه ملاقات وجود دارد. در مقاله به برگ‌های ۳۶، ۶۳، ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا نوشته عبدالحسین زرین‌کوب اشاره شده است. در مقاله کلمه زرین ذکر شده است. در قطعه ۱ خاقانی و در برگ‌های ۱۳۶ و ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خاتون وجود دارد. در مقاله به غزل‌های ۱ و ۱۶۳ جهان ملک خاتون اشاره شده است. در توضیحات جهان ملک خاتون در ویکی‌پدیا بیان شده: «یکی از نخستین کسانی که به معرفی جهان‌ملک خاتون پرداخت، ادوارد براون بود، هرچند او به نسخه‌ای ناقص از دست‌نویس دیوان جهان دسترسی داشته‌است. سپس سعید نفیسی و ذبیح‌الله صفا در آثارشان به دو نسخه از دیوان جهان در کتابخانه ملی پاریس اشاره کرده‌اند.» در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمه صفا و در مقاله کلمه پاریس ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه سوزن و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات سوزنی و سمرقند و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سمرقند وجود دارد. در مقاله به قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی اشاره شده است. در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمات خاقان، خجند، جیحون و فرخ و در قصیده ۱ حافظ کلمه خاقان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه فرخ وجود دارد. در مقاله به ترجیع بند و قطعه ۱ و قصیده و غزل ۳۶ خاقانی و قصیده ۶۳ خاقانی و غزل ۳۶ کمال خجندی و قصیده ۳۶ جیحون یزدی و شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و غزل‌های ۳۶ و ۱۳۶ و رباعی‌های ۱۳۶، ۱۶۳ و ۳۶۱ فرخی یزدی اشاره شده است. در بیت ۱۴ قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمات ظهیر و فاریاب ذکر شده‌اند. در مقاله به قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی اشاره شده است. در توضیحات ظهیر فاریابی در ویکی‌پدیا بیان شده: «عهد کودکی و جوانی ظهیرالدین فاریابی در زادگاهش فاریاب و بعد در نیشابور گذشت و او در این مدت به کسب علوم واطلاعات مختلف علمی و ادبی اشتغال داشت.» در مقاله به نیشابور اشاره شده است. در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه میمنه وجود دارد. در ویکی‌پدیا بیان شده: «مَیمُنه شهر و مرکز ولایت فاریاب در شمال غربی افغانستان است.» در بیت ۱۴ شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه یغما وجود دارد. در مقاله به غزل ۱۴ یغمای جندقی اشاره شده است. در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی کلمه یمین وجود دارد. در مقاله به قطعه ۶۳ ابن یمین اشاره شده است. در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه نسیم وجود دارد. در مقاله به مثنوی و قصیده ۱ نسیمی اشاره شده است. در توضیحات عمادالدین نسیمی در ویکی‌پدیا بیان شده: «ادعا گردید که سخنان نسیمی اشخاص جاهل را فریب داده، زندیق کرده است. سپس ابن الشنقشی الحنفی در حضور علما و قضات شهر طرح دعوی کرد. سپس نائب او را گفت: اگر نتوانی ادعای خود را به اثبات رسانی، کشته می‌شوی؛ و او از ادعای خود درگذشت. نسیمی هم چیزی نگفت. تنها کلمه شهادت بر زبان آورد و [این] ادعا را رد کرد. سپس شیخ شهاب الدین ابن هلال در دادگاه حاضر شد و در کنار قاضی مالکی نشست. او گفت که نسیمی زندیق است و توبه‌اش را نمی‌توان پذیرفت و باید به قتل رسد. سپس به قاضی مالکی رو کرد و پرسید: چرا او را نمی‌کشی؟ مالکی گفت: آیا تو به دست خود می‌نویسی که او محکوم به قتل است؟ گفت: می‌نویسم! و نوشت؛ و نوشته‌اش را به شیخنا ابن خطیب الناصریه و دیگر قضات تقدیم کرد. قضات و علما زیر بار نرفتند و بلند شدند و آن جا را ترک گفتند. مالکی پرسید: وقتی قضات و علما سر باز می‌زنند، چگونه می‌توان او را کشت؟ او گفت: من نمی‌کشم. سلطان من را مأمور کرده است که این کار را سریع تمام کنم تا امریه‌اش صادر شود. آن گاه مجلس به پایان رسید و نسیمی را دیگر بار در قلعه حبس کردند؛ و آن گاه فرمان سلطان مؤید صادر شد که: پوستش کنده شود، جنازه‌اش هفت روز در شهر حلب گردانده شود، سپس شقه گردد و شقه‌هایش به علی بن ذی الآذر، برادرش ناصر الدین و عثمان قارایولوق فرستاده شود. این شاعر لطیف سخن را چنین کشتند.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات لطیف و سخن و در قطعه ۱ خاقانی کلمات لطیف و قلعه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات نسیم، شهادت و زبان و در مقاله کلمات سخن، زبان، حنیفه، شهاب الدین، توبه، مجلس، پایان و هلال و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی در سایت گنجور درباره ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه نسیم و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات زبان، قلعه، قاضی و سلطان و در غزل ۱ فیض کاشانی و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه شیخ و در قصیده ۱ حافظ کلمات زبان و سلطان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه سلطان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات سلطان و پوست و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه پوست و در باب ۱ انجیل مرقس و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه برادر و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه ناصردین و در قصیده ۱ نسیمی کلمه قلعه و در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه حلب و در باب ۱ کتاب استر کلمه قضاوت ذکر شده است. ژاله علو در فیلم سلطان بازی کرده است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمه مجد وجود دارد. در مقاله به ترکیبات ۱ مجد همگر اشاره شده است. در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی کلمه الف و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۶۳ خاقانی و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه کیمیا و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مکتوب وجود دارد. در مقاله به کتاب‌های الف، کیمیاگر و مکتوب نوشته پائولو کوئلیو اشاره شده است. پائولو کوئلیو متولد سال ۱۳۶۶ قمری است. ارقام عددهای ۳۶ و ۶۳ و ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶، ۳۶۱، ۶۱۳، ۶۳۱ و ۱۳۶۶ مشترک هستند. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در غزل ۱۴ حافظ و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمه آشنا و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه آشنایی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آشنای و صادق و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در برگ ۱۳۶ کتاب مکتوب کلمه فرزانه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه فرزانگان وجود دارد. در مقاله به کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشته مصطفی فرزانه اشاره شده است. در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه تفسیر وجود دارد. در مقاله به برگ‌های ۳۶، ۶۳، ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه اشاره شده است. مشکل اینجاست که این چیزها برای ما عادی شده است. در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عادی وجود دارد. تمام مخلوقات خداوند معجزه هستند. 

مختصات شمالی و شرقی حافظیه آرامگاه حافظ

تاریخ ثبت حافظیه آرامگاه حافظ
کلمه نسیم در توضیحات هوش مصنوعی در سایت گنجور درباره ترجیع بند 1 خاقانی

کشتی گرفتن یعقوب(ع) با انسان عادی و تحریف سفر پیدایش تورات

الهی قمشه‌ای در سخنرانی‌ها بیان می‌کنند که یک معدن‌چی با دیدن شکوه و زیبایی ماه در آسمان که تا آن لحظه به آن توجه نکرده ایمان می‌آورد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در آیه ۱۶۳ سوره شعراء و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی کلمه الهی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه معدن و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات شکوه، زیبا و ماه و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمات شکوه و ماه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری و در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی و عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه ماه و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در قصیده ۱ نسیمی کلمات ماه و زیبا و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در برگ ۳۶ کتاب زهیر و در برگ ۱۳۶ کتاب مکتوب و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زیبا و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در آیه ۱۳۶ سوره‌های زنان و بقره و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در برگ ۳۶ کتاب‌های کیمیاگر و مکتوب و در برگ ۱۳۶ کتاب الف کلمه ایمان وجود دارد. در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۴ حافظ کلمه سنجاب ذکر شده است. الهی قمشه‌ای در سخنرانی‌ها بیان می‌کنند که یک سنجاب برای ایمان آوردن تمام مردم دنیا به خداوند کافی است. در قطعه ۱۱۱ سنایی و در آیه ۱۶۳ سوره زنان و در آیه ۱۳۶ سوره بقره و در غزل‌های ۶۱۳ و ۱۳۹۵ مولانا به یعقوب(ع) پدر یوسف(ع) اشاره شده است. در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۶۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر به یعقوب(ع) پسر حلفا از حواریون اشاره شده است. پدر یوسف(ع) و یعقوب(ع) پسر حلفا از حواریون همنام هستند. در قطعه ۱ خاقانی کلمه حواری وجود دارد. ژاله علو در فیلم «یعقوب لیث صفاری» بازی کرده است. یعقوب لیث صفاری نیز با یعقوب(ع) پدر یوسف(ع) همنام است. یعقوب(ع) با انسان عادی کشتی گرفته و سفر پیدایش تورات تحریف شده است. در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمه تورات و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در باب ۳۶ انجیل برنابا و در آیه ۶۳:۱۱ انجیل برنابا و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در برگ‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ کتاب مکتوب و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه انسان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات انس و کشتی و در قصیده‌های ۱ نسیمی و اوحدی کلمه کشتی و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در مقاله کلمه عادی ذکر شده است. در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی کلمه دهر و در قصیده ۱ حافظ کلمات دهر و انس وجود دارند. نام دیگر سوره دهر سوره انسان است. اگر عبارت «کشتی گرفتن یعقوب(ع) با انسان عادی و تحریف سفر پیدایش تورات» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۳ می‌شود. اگر عبارت «کشتی یعقوب(ع) با انسان عادی و تحریف سفر پیدایش تورات» را به عدد‌های ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶۱۶ و ۲۲۰ می‌شود. ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳ و ۳۶۱۶ مشترک هستند. در مقاله عدد ۲۲۰ ذکر شده است. در قصیده ۱ حافظ و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه ران وجود دارد. آیه ۳۲:۲۵ سفر پیدایش تورات و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان می‌کند: «وقتی آن‌ مرد دید که ‌نمی‌تواند یعقوب‌ را مغلوب‌ کند، ضربه‌ای به ‌کاسه ران‌ یعقوب ‌زد و ران ‌او از جا در رفت‌.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶۱ می‌شود. آیه ۳۲:۲۵ سفر پیدایش تورات و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان می‌کند: «و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد، کف ران یعقوب را لمس کرد، وکف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۷۱۳ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ ذکر شده‌اند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله عددهای ۳۵۲ و ۲۵۳۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۵۲، ۲۵۳۲ و ۳۲:۲۵ مشترک هستتند. در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه نوید و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه افکاری و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۶۳ کتاب زهیر و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه افکار و در مقاله کلمه شیراز ذکر شده است. نوید افکاری کشتی‌گیر شیرازی است. نوید افکاری متولد سال ۱۴۱۴ قمری است. در ادامه مقاله عدد ۱۴:۱۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴ و ۱۴۱۴ مشترک هستند. نوید افکاری ۲۷ سال عمر کرد. در مقاله عدد ۲۷ ذکر شده است. نوید افکاری توسط رژیم سپاه و خامنه‌ای با طناب دار به قتل و شهادت رسیده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه طناب و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمات سر دار وجود دارد. در توضیحات نوید افکاری در ویکی‌پدیا بیان شده: «نوید افکاری در نامه‌ای که منتشر کرده نوشته است که همه اعترافات وی تحت شکنجه روحی و جسمی بوده، از جمله اینکه «روی صورتش پلاستیک کشیده بودند» و او «تا مرز خفگی و مرگ پیش رفته»» در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در قصیده ۱ اوحدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۳۶ کتاب الف کلمه نامه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات افکاری، اعتراف و مرگ و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اعتراف و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه معترف و در برگ ۱۶۳ کتاب الف کلمات اعتراف و شکنجه و در برگ ۱۳۶ کتاب الف کلمات شکنجه و مرگ و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در باب ۳۶ انجیل برنابا و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی و در برگ ۱۶۳ کتاب‌های پله پله تا ملاقات خدا، والکیری‌ها و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مرگ وجود دارد. ژاله علو در فیلم «کارناوال مرگ» و مجموعه تلویزیونی «سنگ و شیشه» بازی کرده است. در توضیحات نوید افکاری در ویکی‌پدیا بیان شده: «یک بار «با پاره کردن گردنش توسط شیشه» اقدام به خودکشی کرد.» در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات افکاری و گردن و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی و در غزل ۱۵۲۳ بیدل دهلوی کلمه رگ و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات رگ و گلو و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات رگ‌زن و گردن و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رگ، گردن و شیشه و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات رگ و گردن و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات رگ و شیشه و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه گردن و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات رگ و شیشه و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل ۳۶ فرخی یزدی و در برگ‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ کتاب الف و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه شیشه وجود دارد. در ادامه مقاله به محسن چاوشی اشاره شده است. آلبوم «خودکشی ممنوع» اثر محسن چاوشی است. در توضیحات نوید افکاری در ویکی‌پدیا و بخش «نامه خانواده» به ابراهیم رئیسی اشاره شده است. در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات نامه و خانواده و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در برگ ۱۶۳ کتاب‌های الف و مکتوب و در برگ ۳۶ کتاب زهیر کلمه خانواده و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات نامه و رئیس وجود دارند. در ادامه مقاله خبری از سایت پیشخوان آمده که در آن عکس زیر از روزنامه وطن امروز قرار دارد. در این عکس ابراهیم رئیسی مشخص است. در سال ۲۲ یا ۲۰۲۲ میلادی ابراهیم رئیسی مردم معترض را مگس خطاب کرد. در مقاله به سوره حج اشاره شده است. سوره حج سوره ۲۲ قرآن است. در سوره حج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در باب ۶۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه مگس و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمه خرمگس و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه پشه و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اعتراض ذکر شده است. در اعتراضات سال ۱۴۰۱ خورشیدی ابراهیم رئیسی مردم را مگس خطاب کرد. در ادامه مقاله عدد ۱۴۰۱ ذکر شده است. جمله ابراهیم رئیسی باعث شده مردم با مگس یاد ابراهیم رئیسی می‌افتند. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه و قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه خامه و در قصیده ۱ حافظ کلمات خامه و شبیه وجود دارند. کلمات خامنه‌ای و خامه شبیه هستند. مگس اطراف خامه می‌چرخد. در کتاب نور که آدرس آن در ادامه مقاله آمده پستی از اینستاگرام ایران اینترنشنال با عنوان «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» قرار دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ خاقانی و در قصیده‌های ۱ نسیمی، سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در غزل‌های ۱ فروغی بسطامی و آشفته شیرازی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در آیه‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ سوره اعراف و در غزل‌های ۱۳۶ صائب تبریزی، فیض کاشانی و شهریار و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی و در غزل ۳۶ خاقانی و در برگ ۳۶ کتاب زهیر و در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه دریا و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات دریا، دریاچه و جستجو و در منشور کوروش کلمات دریا و جستجو و در ترجیع بند ۱ مولانا و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه جستجو و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات دریا و وان و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل‌های ۶۱۳ و ۱۳۹۵ مولانا کلمه وان و در مقاله کلمه ترکیه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات پرچم، وان و رسم و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه رسم وجود دارد. آلبوم «پرچم سفید» اثر محسن چاوشی است. در باب ۱ کتاب مقدس استر به خشایارشاه اشاره شده است. در توضیحات خشایارشا در ویکی‌پدیا بیان شده سنگ‌نبشته خشایارشا در نزدیکی دریاچه وان ترکیه، بر فراز صخره‌ای در نزدیکی یک قلعه واقع شده است. در مقاله کلمه دریاچه وان ترکیه و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه صخره و در قصیده ۱ نسیمی کلمه قلعه وجود دارد. اگر عبارت «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۱۷ می‌شود. در مقاله فتنه ۱۳۵۷ خمینی اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۳۵۱۷ مشترک هستند. در شعر مجلس اول سعدی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه پرواز وجود دارد. در کتاب نور خبری از یورونیوز با عنوان ««پرواز با هلی‌کوپترهای شاه»؛ بالگرد حامل ابراهیم رئیسی تا چه حد مناسب پرواز بود؟» آمده که بیان می‌کند بالگرد آمریکایی مدل بِل ۲۱۲ است که به احتمال زیاد در زمان حکومت شاه محمدرضا پهلوی خریداری شده حامل ابراهیم رئیسی بوده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه بل و در مقاله عددهای ۱۲۲، ۲۱۲ و ۲۲۱ ذکر شده‌اند. در خبر یورونیوز بیان شده که بالگرد بل ۲۱۲ که گفته می‌شود در اختیار جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بوده است. در برگ ۳۶ کتاب الف و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جمعیت و در مقاله کلمات جمعیت و هلال ذکر شده‌اند. روزی که هلی‌کوپتر ابراهیم رئیسی سقوط کرد مصادف با روز جمعیت بود. در خبر یورونیوز بیان شده بالگردهای بل ۲۱۲ همچنان توسط نیروهای پلیس در مقدونیه شمالی و توسط گارد ساحلی کانادا و ژاپن مورد استفاده قرار می‌گیرد. در مقاله به اسکندر مقدونی، کانادا و ژاپن و در غزل‌های ۱ حافظ و فیض کاشانی و در ترجیع بند ۱ خاقانی به ساحل اشاره شده است. استاد طاهری به کانادا پناهنده شده است. در خبر یوروز نیوز بیان شده: «این بالگردها، بسته به پیکربندی، می تواند یک خلبان (یا دو خلبان، در صورت مجهز بودن به ابزارهای پرواز ارتقا یافته) و حداکثر ۱۴ مسافر را حمل کند.» در مقاله عدد ۱۴ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در مقاله کلمه مسافر ذکر شده است. در عکس زیر از روزنامه وطن امروز به قبض گاز مشتریان پرمصرف اشاره شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه قبض وجود دارد.

عکس ابراهیم رئیسی در روزنامه وطن امروز

https://www.pishkhan.com/news/248095

خسرو یکم

اگر عبارت «خسرو یکم» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶ می‌شود. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان و دادگر و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو و دادگر ذکر شده است. در ویکی‌پدیا بیان شده که خسرو یکم مشهور به اَنوشیرَوان دادگَر یا اَنوشه‌رَوان دادگَر است. در ویکی‌پدیا بیان شده: «خسرو در اوستا به صورت hu-sravah (هوُ-سْرَوَه؛ به معنای «نیک سروده شده»؛ «نیکنام»، «مشهور»)، در سانسکریت به صورت sushravas و در زبان پهلوی به صورت husraw/xusraw به معنای خوش‌آوازه و نیکنام آمده است و در پازند به شکل xosrau آمده است. و لقب خسرو انوشیروان یا «انوشگ روان» است که به معنای روح و روان جاویدان است.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روان، جاودان، نام نیکو، خوش و آوازه و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، روح، روان و جاودان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات خسروان، نیک، خوش و روح و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، خوش و روان و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات خسرو جاوید و خوش و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمات خسرو و نیک و در قصیده ۳۶ خاقانی کلمه خسرو و در مقاله کلمه نیک و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات خسروا و جاودان و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمات خوش و نام و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در قصیده ۱ عراقی کلمات نیک و خوش و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۴۱ حافظ کلمه خوش و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات خوش و روان و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه آوازه و در قصیده ۱ نسیمی کلمه مشهور و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات خوش و جاوید و در غزل ۱ غنی کشمیری کلمات خوش و روح و در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ خاقانی کلمه روح کلمه روح و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات نیک، روح و روان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه روان و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات نیک، خوش و روان و در منشور کوروش کلمات روان و جاودان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات نیک، نام و جاوید و در قطعه ۶۳ ابن یمین کلمات نیک و جاوید و در آیه ۱۳۶ سوره آل عمران کلمه جاویدان و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه جاوید وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «گل‌های جاودانگی» است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکی‌پدیا بیان شده: «پادشاهی خسرو انوشیروان یکی از درخشان‌ترین دوران ساسانیان است.» در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات پادشاه و درخشان و در آیه نور و ترجمه‌های الهی قمشه‌ای، خرمشاهی و فولادوند و در منشور کوروش و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه درخشان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات درخشان و درخشنده و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون کلمه درخشنده و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه می‌درخشید و در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه می‌درخشی وجود دارد. صادق هدایت کتاب «هنر ساسانی در غرفه مدالها» نوشته لور مورگنشترن را ترجمه کرده است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکی‌پدیا بیان شده: «طبق آنچه در خدای نامه آمده، مادر خسرو، دختر دهقانی از دودمان‌های قدیم بود که قباد در دوران فرار خود با وی ازدواج کرده بود.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، انوشیروان، دهقان و قدیم و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه دهقان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمه قدیم و در ادامه مقاله کلمات مادر و فرار و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه ازدواج وجود دارد. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکی‌پدیا بیان شده: «مهم‌ترین کالایی که رومیان خواستار آن بودند ابریشم بود و تلاش می‌کردند تا کالاها را ارزان‌تر تهیه کنند. رومیان وقتی دیدند که تجار و بازرگانان ایرانی برای تهیه ابریشم راهی چین می‌شوند، تلاش کردند تا مانند ایرانیان عمل کنند.» در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، روم و چین و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روم و بازارگان و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، روم، بریشمن و چین و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمه کالا و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه بریشم و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در برگ ۱۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه چین وجود دارد. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکی‌پدیا بیان شده: «در زمان انوشیروان وقتی کشوری فرمانبر و زیر سلطه بود، علاوه‌بر اینکه خراجگزاری می‌کرد، هدایایی نیز می‌فرستاد. پادشاه هند علاوه ‌بر این که هدیه را فرستاد، یک بازی نیز همراه آن ارسال کرد و به فرستاده انوشیروان گفت اگر خسرو فلسفه شطرنج را متوجه شود، خراج سالیانه را خواهم داد در غیر این صورت خراج را نخواهم پرداخت. خسرو این کار را به وزیر خود بزرگمهر می‌سپارد و بزرگمهر نیز فلسفه شطرنج را درمی‌یابد و هندوستان موظف به پرداخت خراج می‌شود. بزرگمهر در برابر شطرنج، تخته نرد را اختراع کرد و به دربار هندوستان فرستاد، ولی آن‌ها نتوانستند متوجه شیوه بازی آن شوند و از خسرو خواستند که برای آن‌ها توضیح دهد. در نهایت هندوستان خود را موظف دانست که خراجی بیش از پیش بپردازد و هدیه‌های بیشتری نیز به دربار بفرستد.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۶۵ می‌شود. در مقاله عدد ۶۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۶۵۲ و ۲۵۶۵ مشترک هستند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، هند، تخته و هدیه و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات پادشاه، هند و وزیر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات وزیر و هند و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه هندو و در قطعه ۱ خاقانی کلمه وزیر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمه تخته و در غزل ۳۶ خاقانی کلمه تخت نردش و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه نرد و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات نرد و شطرنج و در مقاله کلمه بازی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات فلسفه و هدیه و در منشور کوروش و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه هدیه وجود دارد. «هدیه» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات کیش و مات ذکر شده‌اند که حرکت‌های بازی شطرنج هستند. اگر عبارت «تخته نرد» را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۶۵۹ و ۲۷ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۶۵۹، ۱۶۹۵، ۱۹۵۶ و ۲۷ ذکر شده‌اند. در توضیحات بصره در ویکی‌پدیا بیان شده: «همچنین «بصرا» نام یک نوع بازی ماهیگیری (بازی کارتی) می‌باشد که در خاورمیانه در قهوه‌خانه‌ها بازی می‌کردند. بصره/ باصرا را بعضی‌ها سرزمین صخره معنی کرده‌اند و آن را واژه سریانی دانسته‌اند.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات بصره و ماهی و در ادامه مقاله کلمات ماهی و عراق و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه صخره ذکر شده است. در توضیحات بصره در ویکی‌پدیا بیان شده: «نام پیشین شهر بصره که امروزه بخشی از خاک عراق است، وهشت‌آباد اردشیر بوده‌است. این نام گویای ساخته شدن و آباد شدن این شهر به فرمان اردشیر بابکان، بنیادگذار شاهنشاهی ساسانی است.» صادق هدایت کارنامه اردشیر بابکان را ترجمه کرده است. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکی‌پدیا بیان شده: «درون‌مایه این اثر شامل نسب‌نامه و کودکی اردشیر، اقامت او در دربار اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، گریز او از دربار اردوان، تشکیل سپاه، جنگ‌های پشت‌سرهم با اردوان و امیران محلی که همه با کامیابی اردشیر و کشته‌شدن دشمنانش به پایان رسیدند و در آخر شرح حالی فشرده از شاپور و هرمز، به‌ترتیب پسر و نوه اردشیر می‌شود.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور و هرمز و در قصیده ۱ حافظ کلمه اردوان و در مقاله کلمات روحانی، زردشت و هند ذکر شده‌اند. در توضیحات اردشیر بابکان در ویکی‌پدیا بیان شده: «اردشیر برای یادبود پیروزی‌هایش، اقدام به نقر سنگ‌نگاره در فیروزآباد (شهر گور یا اردشیرخوره)، نقش رجب و نقش رستم کرده است؛ در سنگ‌نگاره وی در نقش رستم، اردشیر و اهورامزدا سوار بر اسب در برابر یکدیگرند و جسد اردوان و اهریمن زیر سم اسبان اردشیر و اهورامزدا تصویر شده است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نقش، رستم، سنگ، سم و اسب و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی عبارت سم توسن وجود دارد. نقاشی اهورامزدا اثر صادق هدایت است. در توضیحات کارنامه اردشیر در ویکی‌پدیا بیان شده قدیمی‌ترین برگردان فارسی نو شناخته‌شده از کارنامه در بمبئی توسط «خدایار دستور شهریار ایرانی» چاپ شد. نازنین بنیادی در فیلم «هتل بمبئی» بازی کرده است. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکی‌پدیا بیان شده: «نسخه آغازین کارنامه اردشیر بابکان احتمالاً در اواخر دوره ساسانی و در پارس به‌نگارش درآمده است. اشاره اثر به بازی‌های شطرنج (چترنگ) و تخته نرد (نیواردشیر) نشان می‌دهد که قدمت نخستین نسخه، پیش‌تر از روزگار زمامداری خسرو انوشیروان نیست؛ چراکه ورود شطرنج به ایران و پیدایش بازی تخته نرد، هردو به زمانه این شاهنشاه ساسانی منسوب‌اند. تئودور نولدکه، خاورشناس آلمانی، احتمال داده که نگارش کارنامه در زمان خسرو پرویز صورت گرفته باشد. نولدکه همچنین افسانه‌های پارسی مربوط به زندگی کوروش بزرگ که در روایت کتزیاس بازتاب یافته را کهن‌الگویی برای ساخت روایت این کتاب دانسته است.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۹۳ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۴۳ ذکر شده‌اند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات تخته نرد در ویکیپدیا بیان شده: «برخی از مراجع شیعه تخته نرد را حرام می‌دانند و برخی دیگر آن را در حالی که به نیت قمار نباشد جایز می‌دانند.» در آیات مختلف قرآن حرام بودن قمار و خوردن شراب در کنار یکدیگر بیان شده است. در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه قمار و در رباعی ۱ خیام و در ترجیع بند ۱ مولانا و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه شراب و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه حرام وجود دارد. در باب ۱ انجیل برنابا بیان شده: «پس بازدار از او خمر و مسکر و هر گوشت ناپاک را؛ زیرا آن کودک قدوس خداست.» قمار و خوردن مشروبات الکلی دو موضوع اختیاری هستند. قمار باعث میشود که فرد به کسب در آمد از روشهای بیهوده و بدون سود و فایده برای جامعه عادت کند. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در غزل ۱ فیض کاشانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۳۶ فرخی یزدی و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه بیهوده و در قصیده ۱ عراقی و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه عادت و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمات بیهوده و آسیب وجود دارند. مشروبات الکی نیز به فرد آسیب میرسانند. ممنوعیت قمار و خوردن مشروبات الکلی مورد پذیرش جامعه قرار نمیگیرند. تجربه نیز این را نشان داده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات ممنوع و تجربه و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۳۶ خاقانی و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۶۳ کتاب‌های کیمیاگر و زهیر و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تجربه وجود دارد. در اکثر شعرها منظور از شراب آگاهی و عشق است. در ادامه مقاله بیان شده که خمینی با اعدام فرماندهان، افسران و نگهبانان بالیاقت، ایران را ضعیف کرد و موجب گردید که صدام از رژیم بعث عراق به کشور حمله کند. در غزل ۴۱ حافظ کلمات عراق و خسرو پرویز ذکر شده‌اند. در توضیحات خسرو پرویز در ویکی‌پیدا بیان شده: «ضعف ساسانیان موجب طمع‌ورزی اعراب و در نتیجه تعرضات و دست‌اندازی‌های گاه‌وبیگاه آن‌ها به ایرانشهر در پایان حکومت ساسانی شد، و اندکی بعد در دوره جانشینان نالایق و ناتوان خسرو، ایران به دست اعراب مسلمان افتاد و عمر شاهنشاهی چهارصد ساله ساسانی به پایان رسید.» خداوند در آیات مختلف قرآن فرموده که با کسانی وارد جنگ شوید که با شما می‌جنگند و تجاوز نکنید. بعد از وفات پیامبر(ص) اعراب به آیات قرآن گوش ندادند و به ایران حمله کردند. در توضیحات حمله اعراب به ایران در ویکی‌پدیا بیان شده: «اندکی پس از درگذشت محمد بن عبدالله، ابوبکر لشکری را به سرزمین‌های جنوب رود فرات و شهر حیره در غرب قلمرو ساسانیان (عراق کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپس‌گیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران به فرماندهی رستم فرخ‌زاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. سپس تیسفون، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و سپس در نبرد جلولا اشغال عراق تکمیل شد.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۶۳ می‌شود. ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳ و ۱۱۶۳ مشترک هستند. در مقاله کلمات محمد، ابوبکر، فرات، ساسانی، عراق، فتح، عرب و غارت و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمه بوبکر وجود دارد. در توضیحات حمله اعراب به ایران در ویکی‌پدیا بر اساس نهج البلاغه به مشاوره دادن علی(ع) به عمر در جنگ با ایران اشاره شده است. در مقاله به علی(ع) و نهج البلاغه اشاره شده است. مشاوره دادن علی(ع) به عمر برای جنگ با ایران و حمله اعراب به ایران خطا و اشتباه بوده است. در قصیده ۱ نسیمی کلمات علی و خطا و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمات عرب و خطا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمه خطا و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در برگ‌های ۳۶ و ۱۳۶ کتاب زهیر کلمه اشتباه وجود دارد. در خبر زیر از پایگاه اطلاع رسانی حوزه با عنوان«حمله اعراب به ایران و نقش حضرت علی (ع)» بیان شده: «در جریان جنگ قادسیه که مبارزین مسلمان از عمر طلب کمک خواستند. خلیفه از امام(ع) خواست که به عنوان فرماندۀ جنگ به سوی جبهۀ جنگ با ایرانیان حرکت کند، ولی امام(ع) نپذیرفت و از این رو خلیفه، سعد بن ابی وقاص را به فرماندهی برگزید.» اگر این متن را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۵۲۳ و ۵۹۶ می‌شود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شده‌اند. بین عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ و ۱۰۵۲۳ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله عددهای ۵۶۹ و ۹۵۶ ذکر شده‌اند. ارقام عددهای ۵۶۹، ۵۹۶ و ۹۵۶ مشترک هستند. علی(ع) نتوانسته مانع حمله اعراب به ایران شود و در شرایطی که به ناچار در آن قرار گرفته برای اینکه اعراب شکست نخورند به عمر مشاوره داده است. در ادامه مقاله کلمه دروغ ذکر شده است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «راست و دروغ» است. در ویدئو زیر با عنوان «داستان دروغین ابرهه و اصحاب فیل - انتشار داستان واقعی ابابیل برای اولین بار» بیان شده که داستانی دروغین و خیالی برای ابرهه نقل می‌کنند که توی اون پرندگان در نقش شاهدهای ۱۳۶ با شلیک دقیق و نقطه‌زن خودشون لشکر یمنی را شکار می‌کنند. در ترجیع بندهای ۱ مولانا و خاقانی و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۳۶ فرخی یزدی و در غزل ۱۳۶ شهریار و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه شاهد وجود دارد. در ویدئو زیر بیان شده ابابیل بر روی سپاه ابرهه سجیل یا سرگین ریختند و از این طریق بیماری آبله را به سپاه ابرهه منتقل کردند که باعث هلاکت آنها تا قبل از رسیدن به ایران گردید. در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمات ابابیل و پیل و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه ابابیل و در مقاله کلمه آبله و در آیه ۱۱۳:۱۶ انجیل کلمه سرگین وجود دارد. در غزل ۱۳۹۵ مولانا و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات ابابیل و پیل و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمات ابابیل و فیل و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه فیل و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه پیل و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۳۶ سوزنی کلمه دندان وجود دارند. در سوره آل عمران و ترجمه انصاریان بیان شده: «آگاه باشید! این شمایید که آنان را دوست دارید، و آنان شما را دوست ندارند. و شما به همه کتاب ها [یِ آسمانی] ایمان دارید [ولی آنان ایمان ندارند]. و چون با شما دیدار کنند، می گویند: ایمان آوردیم. و زمانی که با یکدیگر خلوت نمایند از شدت خشمی که بر شما دارند، سر انگشتان خود را می گزند. بگو: به خشمتان بمیرید. یقیناً خدا به آنچه در سینه هاست، داناست.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۳۱۱ می‌شود. ارقام عددهای ۱۱۳۶ و ۱۶۳۱۱ مشترک هستند. آیه ۳:۱۶ کتاب مقدس سوگنامه و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان می‌کند: «رویم را به خاک مالید و دندانهایم را با سنگها شکست.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۶۳ می‌شود. کتاب مقدس یوئیل و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان می‌کند: «امّتی که بسیار قوی و بی‌شمارند بر سرزمین من هجوم آورده‌اند. دندانهای ایشان مانند دندان شیر، تیز است.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۳ می‌شود. در مقاله عدد ۲۵۳ ذکر شده است. کتاب مقدس ایوب و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان می‌کند: «دندانهای آسیای شریر را میشکستم و شکار را ازدندانهایش میربودم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۵۱ می‌شود. در مقاله عدد ۱۵۳۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۳۴۵۱ مشترک هستند. ‌در سوره فیل بیان شده «و تنشان را چون علفی زیر دندان حیوان خرد گردانید.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۱ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۱۴ و ۱۴۱ ذکر شده‌اند. ارقام این عددها مشترک هستند. در ترجمه‌های دیگر این آیه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ اوحدی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمه کاه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کاه و پیل وجود دارند. این آیه به زخم شدن تن سپاه ابرهه در اثر بیماری آبله اشاره می‌کند. در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمات ابابیل و زخم ذکر شده‌اند. در ویدئو زیر بیان شده که کلمه ابابیل به آبله اشاره می‌کند. اگر عبارت «ابابیل ابله» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶ می‌شود. در ویدئو زیر بیان شده که بیماری آبله در زمان حمله ابابیل مشاهده شده و فرق بین طاعون و آبله را نمی‌دانستند و اولین بار رازی متوجه این تفاوت شده است. در غزل ۱ حافظ کلمه رازی وجود دارد. رازی متولد شهر ری است. در مقاله به شهر ری اشاره شده است. در توضیحات زکریای رازی در ویکی‌پدیا بیان شده: «رازی آثار ماندگاری در زمینه پزشکی و شیمی و فلسفه نوشت و به‌عنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و نفت سفید شناخته می‌شود. وی همچنین درباره کیهان‌شناسی، منطق و ریاضیات نیز آثار ارزنده‌ای دارد.» در مقاله کلمه‌های پزشک و الکل، نفت، منطق و ریاضی و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه گوگرد ذکر شده است. اگر کلمه طاعون را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۶ می‌شود. در ویدئو زیر بیان شده که معادل انگلیسی کلمه طاعون پلاگ است. کلمات پلاگ و پلنگ شبیه هستند. لکه‌های پوست پلنگ شبیه آبله است. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمه پلنگ وجود دارد. در توضیحات ابابیل در ویکی‌پدیا بیان شده: «عایشه می‌گوید: ابابیل شبیه خطاطیف (پرستوها) هستند و نیز گفته شده: آن‌ها شبیه وطاویط (خفّاش‌های سرخ و سیاه) بودند» در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمات ابابیل و سیاه و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قطعه ۶۳ ابن یمین کلمه خفاش و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۳۶۱ اوحدی و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه سرخ و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ اوحدی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمه سیاه ذکر شده است. در توضیحات زکریای رازی در ویکی‌پدیا بیان شده: «غلام سرور هندی در تاریخ وفات او سروده است:

چون شد از دنیا به فردوس برین *** حضرت بوبکر رازی اهل راز

وصل او بوبکر محبوب حبیب *** هست هم صوفیّ کامل پاکباز»

در ابیات بالا کلمه بوبکر وجود دارد. عایشه دختر ابوبکر است. در مقاله به حمله ابوبکر به ایران اشاره شده است. در ویدئو زیر بیان شده ابرهه به ایران حمله کرده است. حمله ابرهه به انوشیروان بوده است. اگر عبارت «انوشیروان ابرهه» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۶۳ می‌شود. در غزل ۱۳۹۵ کلمه ابابیل وجود دارد. در ادامه مقاله بیان شده که سوره قصص ۵۹۳۱ حرف دارد. ارقام اعداد ۱۳۹۵ و ۵۹۳۱ مشترکند. در ادامه مقاله بیان شده که در ابتدای سوره قصص حرف مقطعه طسم قرار دارد. در توضیحات شهر ریاض در ویکی‌پدیا بیان شده که تاریخ (حجر الیمامه) به دوران دو قبیله مشهور طسم و جدیس بر می‌گردد که دوران پیش از اسلام می‌زیسته‌اند. در ادامه مقاله به نقل از ویکی‌پدیا بیان شده: ««الریاض جمع روضه و أرض المکان و أروض أی کثرة روضه» بمعنای: گلزار و باغ که آن را گلستان نیز گویند و بستان مخفف بوستان است و آن جایی را گویند که بوی گل و ریاحین در آنجا بسیار باشد. جایی که آب باران جمع شود و پس از آن گل‌های رنگارنگ و خوشبو بروید.» در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات باغ، گل و بوی و آب ذکر شده‌اند. نام سوره حجر از حجرالیمامه گرفته شده است. سوره حجر ۹۹ آیه دارد. در مقاله عدد ۹۹ ذکر شده است. در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه ابابیل و در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمات ابابیل و حجر ذکر شده‌اند. حجر الیمامه یا ریاض کنونی در مسیر یمن به ایران قرار دارد. کعبه و مکه در مسیر یمن به ایران قرار ندارند. سوره بعد از سوره فیل سوره قریش یا سوره ایلاف است. در توضیحات کلمه ایلاف در لغت‌نامه دهخدا بیان شده: «ایلاف قریش؛ عبارت از این بوده است که هاشم به حمایت پادشاه شام و عبدالشمس به حمایت پادشاه حبشه و مطلب به حمایت والی یمن و نوفل به حمایت شاهنشاه ایران درآمده بودند و این چهار برادر سفر تجارت کردندی و در امان بودندی و در قلمروهای چهارگانه مذکور کس متعرض ایشان نمیشد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۳۱۶ می‌شود. ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳ و ۱۶۳۱۶ مشترک هستند. در مقاله کلمه برادر وجود دارد. در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمه الفت وجود دارد. ایلاف به معنی الفت است. خداوند قصد داشته با ضعیف کردن سپاه ابرهه از جنگ بین یمن و ایران جلوگیری کند. قریشیان به جای کمک گرفتن از این ماجرا برای ایجاد اتحاد بین قریش و ایران آن را تحریف کردند. بیان این ماجرا در قرآن باعث وحدت بین ایران و عربستان میشده است. در ویکی‌پدیا بیان شده: «ابرهه بن صباح حبشی حاکم یمن در قرن ششم میلادی از طرف پادشاه حبشه بود.» در مقاله به یمن و حبشه اشاره شده است. منشا ویروس کرونا خوردن خفاش‌ها در چین بوده است. در مقاله به چین اشاره شده است. در مقاله عدد ۲۷ ذکر شده است. در آیه ۲۷ سوره مطففین کلمه تسنیم وجود دارد. در زیر خبری از تسنیم با عنوان «کشف گونه جدید ویروس کرونا در خفاش‌های چین» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۲۵ می‌شود. در مقاله عدد ۲۵۳۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۳۲۵ و ۲۵۳۲ مشترک هستند. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «محققان چینی گونه تازه‌ای از ویروس کرونا را در خفاش‌ها کشف کردند» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۱۴ می‌شود. در مقاله بیان شده که در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه آبله وجود دارد. ارقام عددهای ۳۵۱۴ و ۳۵۴۱ مشترک هستند. سرگین ابابیل موجب بیماری آبله شده و خوردن خفاش‌ها موجب بیماری کرونا شده است. در مقاله بیان شده که شوریده شیرازی در اثر بیماری آبله نابینا شده است. در توضیحات فیل در ویکی‌پدیا بیان شده: «امروزه جهت درمان بعضی از بیماری‌های انسانی از فیل‌ها استفاده می‌شود. پزشکان در تایلند از فیل‌ها برای بهبود کودکان مبتلا به اوتیسم و نیز کودکان نابینا کمک گرفته‌اند تا این کودکان که از ارتباطات اجتماعی گریزان هستند، وارد تعاملات شوند.» در زیر ویدئویی با عنوان «نامه پیامبر اکرم (ص) به خسرو پرویز پادشاه ایران» آمده که مدت زمان آن ۱۵:۳۹ است. ارقام عددهای ۱۳۹۵، ۱۵:۳۹ و ۵۹۳۱ مشترک هستند. در ویدئو زیر به نقل از تاریخ یعقوبی بیان شده که خسرو پرویز جواب نامه پیامبر(ص) را به همراه هدیه‌های مشک و حریر نزد ایشان می‌فرستد. در مقاله کلمات یعقوب، نامه و هدیه و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در قصیده ۱ نسیمی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه مشک و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات مشک و حریر وجود دارند. در ویدئو زیر سخنران به اشتباه مشک را کافور بیان می‌کند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه کافور وجود دارد. در ویدئو زیر بیان شده که رابطه پیامبر(ص) و خسرو پرویز حسنه بوده است. در ویدئو زیر بیان شده که جواب دادن پاسخ نامه با خاک وقتی بوده که عمر به یزدگرد دوم حمله کرده و پیک‌ها با بی‌ادبی با یزدگرد دوم صحبت کردند. احتمالا منظور از جواب دادن با خاک این بوده که خاکی باشید و دچار غرور نشوید. در ویدئو زیر بیان شده که رسول اکرم(ص) بدون اینکه نامه خسرو پرویز را بخواند محتوای آن را به پیک‌ها می‌گوید؛ وقتی خسرو پرویز جواب نامه پیامبر(ص) را دریافت می‌کند نامه‌ای برای باذان در یمن می‌فرستد که پیامبر(ص) را نزد خسرو پرویز آورد. در مقاله به یمن اشاره شده است. اگر کلمه باذان را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۷۵۴ می‌شود. در ادامه مقاله عددهای ۴۵۷ و ۵۷:۴ ذکر شده‌اند. ارقام این عددها مشترک هستند. در ویدئو زیر بیان شده که آوردن پیامبر(ص) به اجبار و کت بسته تحریف شده و دروغشان از اینجا روشن می‌شود که اگر قرار بود به اجبار و زور رسول اکرم(ص) را بیاورند به جای دو نفر یک لشکر می‌فرستادند. در توضیحات باذان در ویکی‌پدیا بیان شده که این دو نفر بابویه و خُرَّه‌خسرو بودند. اگر عبارت «بابویه خُرَّه‌خسرو» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۹۷ می‌شود. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۶۹۷ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات محمد، دو نفر، اجبار، زور، لشکر و دروغ و در مقاله کلمات لشکر و دروغ ذکر شده‌اند. در ویدئو زیر بیان شده که پیامبر(ص) فرستاده‌های یمنی را به سلمان فارسی می‌سپارد. در قطعه ۱۱۱ سنایی و در ادامه مقاله به سلمان فارسی اشاره شده است. در ویدئو زیر بیان شده که پیامبر(ص) به فرستاده‌های یمنی می‌گوید که چرا سبیل شما بلند است. پیک‌ها می‌گویند که خدا به ما گفته که سبیل بلند قرار دهیم. پیامبر(ص) می‌گویند که خدا به ایشان گفته که سبیل کوتاه و ریش بلند قرار دهم. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه سبیل و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۳۶۱ اوحدی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه ریش وجود دارد. در ویدئو زیر بیان شده که پیامبر(ص) به پیک‌ها می‌گوید که در نامه جواب به باذان بنویسید که شیرویه خسرو پرویز را کشته است. در بیت زیر از شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو و شیرویه ذکر شده‌اند. اگر بیت زیر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۲۱ می‌شود. در مقاله عدد ۲۲۱ ذکر شده است.

شنیدم که خسرو به شیرویه گفت *** در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت

پیک‌ها می‌گویند که اگر در نامه این را بنویسیم باذان خشمگین می‌شود. در مقاله کلمه خشم ذکر شده است. پیک‌ها نزد باذان برگشته و ماجرا را تعریف می‌کنند. باذان تا رخدادن این پیش‌بینی صبر می‌کند، پس از آن که درست بودن آن ثابت شد، باذان و ایرانیان یمن ایمان می‌آورند. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکی‌پدیا بیان شده: «ذنواس، پادشاه حمیریان یمن که خود فردی یهودی بود، دست به کشتار و آزار مسیحیان یمن زد و کتاب مقدس آنان یعنی انجیل را نیز به آتش کشید. کشتن مسیحیان یمنی، باعث خشم دو فرمانروای مسیحی از جمله ژوستینین امپراتور روم و نجاشی پادشاه حبشه شد. ژوستینین به سبب دوری از یمن نمی‌توانست شخصاً و به سرعت وارد عمل شود؛ در نتیجه ژوستینین سپاه، کمک‌های جنگی و همچنین کشتی‌های جنگی خود را برای پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا یمن را از تصرف ذنواس آزاد کند. در این لشکرکشی سپاه حبشه به فرماندهی اریاط، موفق شد یمن را تصرف کند و حمیریان را شکست دهد و ذنواس نیز در این نبرد کشته شد. بهانه ژوستینین برای این لشکرکشی خونخواهی مسیحیان بود ولی دلیل اصلی آن مسائل سیاسی و اقتصادی بود؛ زیرا تلاش می‌کرد که راه‌های دریایی که به اقیانوس هند می‌رفت را دردست بگیرد و در جنوب عربستان نفوذ سیاسی خود را برای مقابله با ساسانیان افزایش دهد. حبشیان همچنین می‌خواستند حمیریانی را که معترض کاروان‌های بازرگانی و تجاری حبشیان بودند را از بین ببرند.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روم، صنعا، کاروان، بازارگان، لشکر، شکست، آزار و خشم و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، هند، روم، لشکر و شکست و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات کشتی، لشکر و خشم و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، هند، روم، قیصر و لشکر و و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمات خسرو، یمن و قیصر (روم) و در آیه ۳۱:۶ انجیل برنابا کلمه قیصر و در باب‌های ۳۶ و ۱۳۶ انجیل برنابا و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات کلمه روم و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه بازرگان و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه حبشه و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه حبشی و در باب ۱ کتاب‌های مقدس اشعیاء و حزقیال و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی کلمه لشکر و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمه شکست و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات لشکر و شکست و در مقاله کلمات کشتی، هند، عربستان، مسیح، کتاب مقدس، انجیل، آتش و خشم ذکر شده است. صادق هدایت کتاب «هنر ساسانی در غرفه مدالها» نوشته لور مورگنشترن و کتاب «مرداب حبشه» نوشته گاستون شرو را ترجمه کرده است. صَنعاء پایتخت کشور یمن و پرجمعیت‌ترین شهر این کشور است. در مقاله کلمه جمعیت ذکر شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات صنعا و معمار و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی کلمه معمار و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه مروارید ذکر شده است. در توصیحات صنعا در ویکی‌پدیا بیان شده: «شهر صنعا، پایتخت یمن، یکی از قدیمی‌ترین پایتخت‌های جهان است. این شهر که به «مروارید یمن» معروف است، دارای تاریخ و فرهنگ غنی است و به دلیل معماری منحصر به فرد خود شناخته می‌شود.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی و در قطعه و قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در غزل ۱۶۳ فرخی یزدی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه قلم وجود دارد. در سوره قلم کلمات یمن، کتاب، آتش و خشم ذکر شده‌اند. در قطعه ۱ خاقانی کلمات قلم و ریگ و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه ریگ و در سوره احقاف کلمه ریگستان وجود دارد. احقاف به معنی شن‌زار یا ریگ‌زار است. در توضیحات سوره احقاف در ویکی‌پدیا بیان شده احقاف به معنی شن‌زار است و سرزمین قوم عاد در جنوب عربستان را احقاف نامیده‌اند چرا که این سرزمین پوشیده از شن بود. در ادامه مقاله به قوم عاد در عربستان اشاره شده است. در توضیحات احقاف (سرزمین) در ویکی‌پدیا بیان شده: «أَحقاف دهستان مخروبه و قدیمی از توابع استان حضرموت در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع می‌باشد. این مکان تاریخی در شمال «حضرموت» واقع شده‌ است.» در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکی‌پدیا بیان شده: «در نبرد آخری که میان ایران و روم صورت گرفت، با وجود کهنسالی خسرو، وی فرماندهی لشکریان را به عهده گرفت و در نهایت ایرانیان، انطاکیه را به تصرف خود درآوردند.» نبرد انطاکیه در سال ۶۱۳ میلادی رخ داده است.

نامه پیامبر اکرم (ص) به خسرو پرویز پادشاه ایران

https://www.aparat.com/v/6VUwQ

حمله اعراب به ایران و نقش حضرت علی (ع)

حمله اعراب به ایران و نقش حضرت علی (ع) 2

https://hawzah.net/fa/Question/View/65390

داستان دروغین ابرهه و اصحاب فیل - انتشار داستان واقعی ابابیل برای اولین بار

https://www.youtube.com/watch?v=oVwHnb7rJzs

لینک توضیحات کلمه ایلاف در لغت‌نامه دهخدا

https://abadis.ir/fatofa

محققان چینی گونه تازه‌ای از ویروس کرونا را در خفاش‌ها کشف کردند

https://www.iranintl.com/2025022202180

کشف گونه جدید ویروس کرونا در خفاش‌های چین

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1403/12/04/3262636

ماجرای انطاکیه ترکیه

اگر عبارت «ماجرای انطاکیه ترکیه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ می‌شود. در توضیحات پولس(ع) در ویکی‌پدیا بیان شده: «در روایت پولس در غلاطیان آمده ‌است که ۱۴ سال پس از توبه و ایمان آوردن به عیسی مسیح، او دوباره به اورشلیم رفت. مشخص نیست که در این مدت چه اتفاقی افتاده‌است، در پایان این زمان، برنابا به یافتن پولس رفت و او را به انطاکیه آورد. در آنجا بودکه برای اولین بار عنوان مسیحی به پیروان مسیح داده شد و اولین سفر تبلیغی پولس از انطاکیه شروع می‌شود. در سفرتبلیغی اول برطبق کتاب اعمال پولس و بارنابا و مرقس از انطاکیه به سمت قبرس حرکت می‌کنند. سپس مرقس از آن دو جدا می‌شود و پولس و بارنابا به شهر دیگری که نام آن هم انطاکیه بود می‌روند (انطاکیه پسیدیا) و همچنین در چند شهر دیگر نیز در همان مناطق تبلیغ کرده و به انطاکیه بازمی‌گردند.» در مقاله کلمات ایمان، توبه، عیسی، برنابا، مرقس و اورشلیم و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و ترکیبات ۱ مجد همگر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و غزل ۶۱۳ مولانا و غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه عیسی و در آیه ۱۶۳ سوره زنان کلمه عیسی و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات شمعون (پطرس) و اوشلیم و در برگ ۶۳ کتاب زهیر کلمات سفر و تبلیغ ذکر شده‌اند. شماره نزول سوره توبه ۱۱۴ است. ارقام عددهای ۱۴ و ۱۱۴ مشترک هستند. در مقاله به سفر پیدایش تورات اشاره شده است. در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل‌های ۱ محتشم کاشانی و فروغی بسطامی کلمه صف وجود دارد. در باب ۱۴ سفر پیدایش تورات به صف آرایی و در آیه ۱۴ سوره صف به حواریون و در آیه ۱۴ سوره یاسین به فرستادن سه رسول به شهر انطاکیه ترکیه اشاره شده است. دو رسول اول برنابا(ع) و پولس(ع) و رسول سوم پطرس(ع) است. آیه ۱۴:۱۴ کتاب مقدس اعمال رسولان بیان می‌کند: «امّا هنگامی‌که آن دو رسول، یعنی برنابا و پولس، از این امر مطّلع گشتند، لباس‌های خود را دریدند و به میان مردم رفته فریاد برآوردند.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات لباس و فریاد ذکر شده‌اند. در این آیه کلمات دو رسول، برنابا و پولس ذکر شده‌اند. در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در باب‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۶ کتاب الف کلمه اعمال و در آیه ۱۳۶ سوره آل عمران و در باب ۶۳ انجیل برنابا و در آیه ۱۳:۱۶ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده‌های ۱ نسیمی و اوحدی و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه عمل و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات اعمال و رسولان و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا کلمات اعمال و رسول وجود دارند. در باب ۲ کتاب مقدس غلاطیان و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «امّا وقتی پطرس به انطاکیه آمد، روبه‌رو با او مخالفت کردم، زیرا واضح بود که مقصّر است، از آن‌رو که پیش از رسیدن عدّه‌ای از طرف یعقوب، او با غیریهودیان غذا می‌خورد، امّا با رسیدن آن‌ها به‌خاطر ترسی که از اهل ختنه داشت، خود را از غیریهودیان کنار کشید. سایر مسیحیان یهودی‌نژاد از ریاکاری او تقلید کردند، به‌طوری‌که حتّی برنابا نیز تحت تأثیر ریاکاری آن‌ها قرار گرفت.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ می‌شود. در ادامه مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. در برگ ۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ترجمه و در برگ ۱۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات ترجمه و قدیمی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه قدیمی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه نسخه و در برگ ۱۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه فارسی و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه فارس ذکر شده است. در باب ۲ کتاب مقدس غلاطیان و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان شده: «اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبرومخالفت نمودم زیرا که مستوجب ملامت بود، چونکه قبل از آمدن بعضی از جانب یعقوب، باامتها غذا میخورد؛ ولی چون آمدند، از آنانی که اهل ختنه بودند ترسیده، باز ایستاد و خویشتن را جدا ساخت. و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند، بحدی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتارشد.» اگر این آیات را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۹۹ می‌شود. در ادامه مقاله عدد ۹۹۹ ذکر شده است. این آیات به کتاب مقدس غلاطیان اضاف شده‌اند. در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات اضافه و اضافی وجود دارند. آیه ۱۱۴ سوره مائده و ترجمه انصاریان بیان می‌کند: «عیسی بن مریم گفت: خدایا! ای پروردگار ما! برای ما از آسمان سفره ای پر از غذا نازل کن تا عیدی باشد برای اهل زمان ما و نسل آینده ما، و نشانه ای از سوی تو؛ و ما را روزی بخش که تو بهترین روزی دهندگانی.» در مقاله به سفره عید نوروز اشاره شده است. اگر این آیه را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۳۰ و ۴۷۵ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۳۳۰ و ۵۷:۴ ذکر شده‌اند. ارقام عددهای ۱۳۳۰ و ۱۰۳۳۰ و ارقام عددهای ۴۵۷ و ۵۷:۴ مشترک هستند. آیه ۱۱۴ سوره مائده و ترجمه فولادوند بیان می‌کند: «عيسى پسر مريم گفت بار الها پروردگارا از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه‏ اى از جانب تو و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى ‏دهندگانى.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۲۶ می‌شود. در مقاله عدد ۵۲۶ ذکر شده است. این آیه درباره دعای عیسی(ع) برای نازل کردن غذا به درخواست حواریون است. در مقاله بیان شده که در ماجرای انطاکیه غذا نخوردن پطرس(ع) تحریف شده است. در آیه ۴۱ سوره مائده به تحریف آیات اشاره شده است. ارقام عددهای ۴۱ و ۱۱۴ مشترک هستند. آیه ۴۱ سوره مائده و ترجمه انصاریان بیان می‌کند: «ای پیامبر! کسانی که در کفر می شتابند تو را غمگین نسازند، چه آنان که به زبانشان گفتند: ایمان آوردیم و دل هایشان ایمان نیاورده، و چه آنان که یهودی اند که به شدت شنونده دروغند [با آنکه می دانند دروغ است] و به شدت گوش به فرمان گروهی دیگرند که [از روی حسد و کبر] نزد تو نیامده اند. [آن گروهی که] کلمات [خدا] را پس از استواری در جایگاه هایش تحریف می کنند، [و معنای حقیقی اش را تغییر می دهند و به مقلّدان و مطیعان بی سواد خود] می گویند: اگر [از طرف پیامبر اسلام] احکام [و فرمان هایی مطابق میل ما] به شما ابلاغ کردند بپذیرید، و اگر آن را [مطابق میل ما] ابلاغ نکردند [از آن] بپرهیزید. و کسانی که خدا عذاب [و رسوایی و ذلت] شان را بخواهد، تو هرگز نمی توانی چیزی از عذاب خدا را از آنان برطرف کنی. اینانند کسانی که خدا نخواسته دل هایشان را [از آلودگی] پاک کند؛ برای آنان در دنیا خواری و رسوایی، و در آخرت عذابی بزرگ است.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۳۵ می‌شود. آیه ۴۱ سوره مائده و ترجمه فولادوند بیان می‌کند: «اى پيامبر كسانى كه در كفر شتاب مى ‏ورزند تو را غمگين نسازند [چه] از آنانكه با زبان خود گفتند ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود و [چه] از يهوديان [آنان] كه [به سخنان تو] گوش مى‏ سپارند [تا بهانه‏ اى] براى تكذيب [تو بيابند] و براى گروهى ديگر كه [خود] نزد تو نيامده‏ اند خبرچينى [=جاسوسى] مى كنند كلمات را از جاهاى خود دگرگون مى كنند [و] مى‏ گويند اگر اين [حكم] به شما داده شد آن را بپذيريد و اگر آن به شما داده نشد پس دورى كنيد و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمى ‏آيد اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند در دنيا براى آنان رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۵۳۹ می‌شود. در مقاله بیان شده که سوره قصص ۵۹۳۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۳۵، ۵۹۳۱ و ۳۱۵۳۹ مشترک هستند. در سوره قصص کلمه غذا وجود دارد. در ماجرای انطاکیه کلیسا عمل نژادپرستانه پطرس(ع) را با تحریف به کتاب مقدس غلاطیان اضاف کرده است. این موضوع به دلیل برتری جویی کلیسا بوده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی کلمه برتری وجود دارد. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی نژادپرستی و برده‌داری است. در آیه ۱۳۶ سوره بقره عبارت «تعصبات نژادی» وجود دارد. در آیه ۴۱ سوره مائده کلمه جاسوس وجود دارد. در باب ۲ کتاب مقدس غلاطیان بیان شده: «البته مسئله ختنه را کسانی پیش کشیدند که خود را مسیحی می‌دانستند، اما در واقع مسیحی نبودند. ایشان برای جاسوسی آمده بودند تا دریابند که آزادی ما در عیسی مسیح چگونه است و ببینند که ما تا چه حد از شریعت یهود پیروی می‌کنیم. ایشان می‌کوشیدند که ما را برده احکام و قوانین خود سازند.» در آیه ۱۴ سوره صف کلمات ظفر و پیروزی و در باب ۱۴ سفر پیدایش تورات کلمه فاتح در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمات ظفر و فتح و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه ظفر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پیروز و در سوره توبه کلمه فتح ذکر شده که به معنی پیروزی است. کوروش کبیر فاتح بود. در مقاله بیان شده که در کتاب نور و کتاب نشانه‌ها که آدرس آن‌ها در آخر مقاله آمده مشخص شده که عددهای سوره فتح به کوروش کبیر اشاره می‌کنند. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکی‌پدیا بیان شده: «در متون اکدی «کورِش» نوشته شده است. این نام در تورات به صورت «کورُش» و «کورِش» ضبط شده.» اگر کلمه کورش را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۶ می‌شود. در ویکی‌پدیا درباره مشخصات آرامگاه کوروش به عدد ۲۵/۶ متر اشاره شده است. اگر عبارت «پطرس پولس برنابا» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۲۵ می‌شود. ارقام عددهای ۵۲۶، ۲۵/۶ و ۶۲۵ مشترک هستند. در متن تحریف شده در باب ۲ کتاب مقدس غلاطیان موضوع اجبار در دین نیز وجود دارد. در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمات عدم و اجبار ذکر شده‌اند. در آیه ۲۵۶ سوره بقره عدم اجبار در دین بیان شده است. در خلال فتح بابل، کوروش منشور خود در خصوص آزادی‌های اجتماعی و دینی را اعلام کرد. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه آزادی و در قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه مختار و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اختیار و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات اختیار و دین و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات اجبار و دین ذکر شده‌اند. در سوره شوری و ترجمه انصاریان بیان شده: «پس اگر [از دعوتت] روی برگردانند [اندوهگین مباش] ما تو را بر آنان نگهبان و مراقب نفرستاده ایم [تا آنان را به اجبار در دایره هدایت قرار دهی]، جز رساندن [پیام وحی] بر عهده تو نیست، و هنگامی که ما از سوی خود رحمتی [چون سلامت، امنیت و ثروت] به انسان بچشانیم، به آن سرمست و مغرور می شود، و اگر به سبب گناهانی که مرتکب شده اند آسیبی به آنان رسد [رحمت حق را فراموش می کنند]، بی تردید انسان بسیار ناسپاس است.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۶۹ می‌شود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمه مژده وجود دارد. در باب ۱ انجیل مرقس و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «مردم از طرز تعلیم او حیران ماندند، زیرا برخلاف علمای یهود، او با اقتدار و اختیار به آنها تعلیم می‌داد.» در باب ۱ انجیل مرقس نیز به اختیاری بودن دین اشاره شده است. در ماجرای انطاکیه به یعقوب(ع) و یوحنا(ع) اشاره شده است. در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر به یعقوب(ع) و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۶۳ انجیل برنابا به یعقوب(ع) و یوحنا(ع) و در آیات ۱۳۱:۶ و ۱۳۱:۱۶ انجیل برنابا به یوحنا(ع) اشاره شده است. در توضیحات یوحنا(ع) در ویکی‌پدیا بیان شده: «به ‌نظر می‌رسد که اورشلیم، چند سالی جای سکونت اصلی یوحنا بوده‌ باشد. بر اساس روایتی معتبر، او سال‌های پایانی عمر را در افسوس گذراند در باب ۱ انجیل مرقس کلمات یوحنا و اورشلیم و در قطعه ۱ خاقانی کلمات حواری، ساکن و اصل و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در منشور کوروش کلمات پایان و عمر و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۳۶ کتاب الف کلمه پایان و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع عبارت تمام عمر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ عراقی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در برگ ۶۳ کتاب الف و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۶ شهریار و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عمر و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه افسوس و وجود دارد. در مقاله به سوره کهف اشاره شده است. اصحاب کهف نیز در شهر افسوس ترکیه بودند. در ویکی‌پدیا بیان شده که نماد یوحنا(ع) کتاب، جام، عقاب و دیگ است. در مقاله کلمه کتاب و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی کلمه جام و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات جام و عقاب و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه عقاب و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمه دیگ وجود دارد.

ارتباط حسین(ع) با تحریف تصلیب مسیح(ع)

آیات ۲:۲۰ و ۲:۲۱ کتاب مقدس غلاطیان که درباره مصلوب کردن عیسی(ع) هستند با تحریف به این کتاب اضاف شده‌اند. در غزل و تضمین ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در باب ۶۳ انجیل برنابا و در قصیده ۳۶ خاقانی و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی و در رباعی ۱۶۳ فرخی یزدی و در برگ ۱۳۶ کتاب الف و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۱۵۲۳ بیدل دهلوی کلمه جمع وجود دارد. جمع عددهای ۲۲۰ و ۲۲۱ برابر با ۴۴۱ است. ارقام عددهای ۱۴، ۱۱۴، ۴۴۱ و ۱۴:۱۴ مشترک هستند. آیات ۲:۲۰ و ۲:۲۱ کتاب غلاطیان بیان می‌کنند: «با مسیح بر صلیب شده‌ام، و دیگر من نیستم که زندگی می‌کنم، بلکه مسیح است که در من زندگی می‌کند؛ و این زندگی که اکنون در جسم می‌کنم، با ایمان به پسر خداست که مرا محبت کرد و جان خود را به‌خاطر من داد. فیض خدا را باطل نمی‌شمارم، زیرا اگر پارسایی از راه شریعت به دست می‌آمد، پس مسیح بیهوده مرد.» در مقاله کلمات مسیح، پسر، فیض و بیهوده و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پارسایان و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب کلمه پارسا ذکر شده است. در باب‌های ۲۲۰ و ۲۲۱ انجیل برنابا به مصلوب شدن یهودا اسخریوطی به جای مسیح(ع) و در باب ۲۱۲ انجیل برنابا به یهودا اشاره شده است. در برگ ۱۲۲ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه صلیب و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه چلیپا وجود دارد. در باب‌های ۲۲۱ و ۱۳۶ انجیل برنابا عدد ۷۲ و در مقاله عدد ۲۷ ذکر شده است. عدد ۲۷ قرینه عدد ۷۲ است. در باب ۲۷ انجیل متی و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان شده: «و تاجی از خار بافته، بر سرش گذاردند و نی بدست راست او دادند و پیش وی زانو زده، استهزاکنان او را میگفتند: «سلامای پادشاه یهود!»» در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات تاج، خار و نی و در مقاله کلمات تاج و نی و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی کلمه زانو وجود دارد. این آیه و ترجمه معاصر اینگونه است: «و تاجی از خار ساخته، بر سر او گذاشتند، و یک چوب، به نشانه عصای سلطنت، به دست راست او دادند و در برابرش زانو زده، با ریشخند می‌گفتند: «درود بر پادشاه یهود!»» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۱۴۱ می‌شود. ارقام عددهای ۱۴۰۱ و ۱۰۱۴۱ مشترک هستند. در قصیده ۱ سلیم تهرانی و غزل ۶۱۳ مولانا کلمه عصا و در مقاله کلمات سلطنت و زانو ذکر شده‌اند. این آیه به یهودا اسخریوطی اشاره می‌کند. در انجیل برنابا بیان شده که به یهودا اسخریوطی جامه ارغوانی پوشاندند و تاجی از خار بر سرش گذاشتند. در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها و در غزل ۱۱۳۶ مولانا و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه جامه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات جامه و تاج و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه ارغوانی و در غزل ۱۴ حافظ کلمات ارغوان و خار و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات تاج و خار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۳۶ فرخی یزدی و در قصیده ۶۳ خاقانی و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه خار در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات خار و چلیپا وجود دارند. در برگ ۱۳۶ کتاب‌های الف و عطیه برتر کلمات مسیح و کلیسا و در باب‌های ۳۶، ۱۶۳ و ۲۲۰ انجیل برنابا کلمات یسوع و بزرگ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عیسی و بزرگ و در مقاله کلمه بزرگ و در برگ ۳۶ کتاب الف و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر کلمه کلیسا وجود دارد. مصلوب شدن مسیح(ع) توسط کلیسا برای بزرگ‌نمایی ساخته شده است. در برگ‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ کتاب الف کلمه شکنجه وجود دارد. افراد مریض شکنجه شدن را نشانه بزرگی می‌دانند. بزرگی نزدیک شدن به صفات خداوند است. مهم این است که مسیح(ع) در راه خدا از هیچ فداکاری دریغ نکرده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه دریغ وجود دارد. سوره صف ۲۲۱ کلمه دارد. آیه ۱۴ سوره صف بیان می‌کند: «عیسی مریم به حواریین گفت: کیست مرا برای خدا یاری کند؟ آنها گفتند: ما یاران خداییم.» جمله مشهور حسین(ع) «آیا یاوری هست که مرا یاری کند؟» است. کوفیان نیز به حسین(ع) خیانت کردند. یهودا اسخریوطی از حواریون بوده است. هدف و انگیزه کلیسا این بوده که ماجرایی شبیه حسین(ع) را برای مسیح(ع) بسازد. آیه ۴ سوره صف بیان می‌کند: «خدا کسانی را دوست دارد که صف زده در راه او جهاد می کنند [و از ثابت قدمی] گویی بنایی پولادین و استوارند.» در توضیحات حر بن یزید ریاحی(ع) در ویکی‌پدیا به صف آرایی شجاعانه ایشان در حمایت از حسین(ع) اشاره شده است. بیان گردید که در آیه ۱۴ سفر پیدایش تورات کلمه صف آرایی وجود دارد. در مقاله کلمه یاران و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمات یاران و دلیرانه و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه شجاعت و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در قصیده ۱ حافظ و در برگ ۱۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه شجاع و در برگ‌های ۳۶ و ۶۳ کتاب والکیری‌ها و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه جرات و در ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات شجاعت و شهامت ذکر شده‌اند. اشو نویسنده کتاب‌های «شهامت عشق ورزیدن» و «من درس شهامت می‌دهم» است. حسین(ع) و یارانش مظهر شجاعت، مردانگی و آزادگی هستند. در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات یار و سرو و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۱۳۶ شهریار و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه سرو وجود دارد. درخت سرو نماد آزادگی است. در واقعه کربلا یزید آب را بست و حسین(ع) و یارانش با لب تشنه شهید شدند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه واقعه و در مقاله کلمه یاران و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در غزل ۱۶۳ فرخی یزدی و در غزل ۱۱۳۶ مولانا و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه لب و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی عبارت بلب تشنه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات یاران و تشنگان و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات یاران و تشنه و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه تشنه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه یزیدیان وجود دارد. فروغی بسطامی متولد کربلا است. در توضیحات محتشم کاشانی در ویکی‌پدیا بیان شده: «ترکیب‌بند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروف‌ترین مرثیه برای شهیدان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است.» در توضیحات «روز واقعه (فیلم)» در ویکی‌پدیا بیان شده: «عبدالله جوانی مسیحی است که تازه به اسلام روی آورده و دل در گرو عشق راحله دختر زید دارد. وی در جریان عروسی با راحله ندایی می‌شنود که او را به یاری فرا می‌خواند، عبدالله بیابان به بیابان، واحه به واحه به سمت کربلا می‌تازد و هنگام عصر عاشورا به آنجا می‌رسد و در آن زمان «حقیقت» را بر سر نیزه می‌بیند» این مطلب نیز به واقعه کربلا و مسیحیت اشاره می‌کند. در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمه عروسان و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه عروس وجود دارد. ژاله علو در فیلم «عروس دجله» بازی کرده است. در منشور کوروش به رود دجله اشاره شده است. میانگین تخلیه رود دجله ۰۱۴/۱ متر مکعب بر ثانیه است. در مقاله عددهای ۱۱۴۰ و ۱۴۰۱ ذکر شده‌اند. ارقام عدد ۰۱۴/۱، ۱۱۴۰ و ۱۴۰۱ مشترک هستند. در توضیحات «روز واقعه (فیلم)» در ویکی‌پدیا بیان شده: «بیضایی فیلم‌نامه روز واقعه را سال ۱۳۶۱ نوشت و در سال ۱۳۶۳ در انتشارات ابتکار چاپ کرد.» ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶، ۱۳۶۱ و ۱۳۶۳ مشترک هستند. در قصیده ۱ عراقی کلمه ژاله وجود دارد. ژاله علو در فیلم روز واقعه بازی کرده است. ژاله علو متولد ۱ فروردین سال ۱۳۰۶ خورشیدی است. بین عددهای ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۱۳۰۶ سه رقم مشترک هستند. ژاله علو متولد سال ۱۳۴۵ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۴۵ ذکر شده است. اگر عبارت «ژاله علو» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۱ می‌شود. در توضیحات ژاله علو در ویکی‌پدیا بیان شده: «او در کودکی آثار ادبی ادیبان ایرانی همچون حافظ و سعدی و مولانا را فراگرفت.» در مقاله به حافظ، سعدی و مولانا اشاره شده است. در توضیحات روز واقعه (فیلم) در ویکی‌پدیا بیان شده: «این فیلم توانست در سیزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کند.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه سیمرغ وجود دارد. در توضیحات سوره فجر در ویکی‌پدیا بیان شده: «معرفی این سوره به عنوان «سورة حسین بن علی» می‌تواند به این خاطر باشد که مصداق روشن «نفس مطمئنه» حسین بن علی است (همان گونه که در حدیثی از جعفر صادق آمده‌است).» در قصیده ۱ نسیمی کلمات حسین، نفس حدیث و صادق (جعفر صادق(ع)) و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل‌های ۳۶ فرخی یزدی و کمال خجندی و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی و در آیه ۱۱۶:۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱۵۲۳ بیدل دهلوی کلمه نفس و در برگ ۶۳ کتاب‌های الف و عطیه برتر کلمه مطمئن وجود دارد. در آیه ۱۶:۱۳ انجیل برنابا کلمه نوحه ذکر شده است. در مراسم عزاداری حسین(ع) نوحه می‌خوانند. در توضیحات شام غریبان در ویکی‌پدیا بیان شده: «مراسم مذهبی شیعه است که در غروب روز عاشورا برگزار می‌گردد. سوزاندن خیمه‌های خانواده حسین بن علی و به اسارت گرفتن خانواده حسین بن علی توسط لشکر یزید بن معاویه درون مایه این مراسم است. در این مراسم عزاداران با روشن کردن شمع به عزاداری می‌پردازند.» در مثنوی ۱ نسیمی کلمات حسین علی، خیمه و شمع و در غزل ۱۴ حافظ عبارت شام غریبان و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر کلمات خیمه و روشن و در غزل ۱ فیض کاشانی و غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در برگ ۱۳۶ کتاب الف کلمه شمع و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات شام، شمع و روشنایی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات شمع و روشن و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اسارت و در مقاله کلمه خانواده ذکر شده است. اگر عبارت «ارتباط حسین(ع) با تحریف تصلیب مسیح(ع)» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۹ می‌شود. در مقاله عدد ۹۹۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۹۹ و ۹۹۹ مشترک هستند.

ارتباط بین تعبیر خواب یوسف(ع) و تحریف تصلیب مسیح(ع)

در باب ۲۶ انجیل متی و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «آن شاگرد خائن به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «کسی را كه می‌بوسم همان شخص است، او را بگیرید.» در ترجیع بند ۱ مولانا و در باب‌های ۳۶، ۶۳، ۱۳۶ و ۱۶۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۶ کتاب مکتوب کلمه شاگرد و برگ ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه خیانت و در برگ‌های ۳۶ و ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب کلمه جدید و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات عصر و بوسه و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی کلمه بوس و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۳۶۱ اوحدی کلمه بوسه و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر کلمه علامت وجود دارد. «بوسیده آتش» عنوان یکی از قسمت‌های بازی تاج و تخت است. این آیه به باب ۲۶ انجیل متی اضاف شده است. اگر عبارت «اضاف آن شاگرد خائن به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «کسی را كه می‌بوسم همان شخص است، او را بگیرید.» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶۱ می‌شود. این آیه و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان می‌کند: «تسلیم‌کنندۀ او یهودا، به همراهان خود گفته بود: «هر که را ببوسم، همان است؛ او را بگیرید.»» اگر این ترجمه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۰ می‌شود. بیان گردید که آیه ۲:۲۰ کتاب مقدس غلاطیان به این کتاب اضاف شده است. در مقاله کلمه کوه و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه صهیون وجود دارد. در توضیحات کوه صهیون در ویکی‌پدیا بیان شده: «مناطق مهم در کوه صهیون مقبره داوود پادشاه اسرائیل و اتاق شام آخر عیسی مسیح است.» در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمات نقاش و نقش و در غزل ۳۶ خاقانی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه نقش و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات شام و آخر و در مثنوی ۱ نسیمی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در غزل ۱۴ حافظ و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در رباعی ۱۳۶ فرخی یزدی و در برگ‌های ۱۶۳ و ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ‌های ۳۱۶ و ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه شام و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در برگ ۳۶ کتاب‌های زهیر و والکیری‌ها و در برگ ۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه آخر ذکر شده است. نقاشی شام آخر درباره باب ۲۶ انجیل متی است. در باب ۲۶ انجیل متی و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان شده: «و چون ایشان غذا میخوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد وگفت: «بگیرید و بخورید، این است بدن من.» و پیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت: «همه شما از این بنوشید، زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری بجهت آمرزش گناهان ریخته میشود. اما به شمامی گویم که بعد از این از میوه مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در ملکوت پدرخود، تازه آشامم.» پس تسبیح خواندند و به سوی کوه زیتون روانه شدند.» اگر این آیات را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۴۰ می‌شود. ارقام عددهای ۱۱۴۰، ۱۴۰۱ و ۱۰۱۴۱ مشترک هستند. باب ۲۶ انجیل متی تحریف شده و اینگونه بوده: «و چون ایشان غذا میخوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد وگفت: «بگیرید و بخورید، این است بدن من که یکی از شما قصد مصلوب کردن آن را دارد.» و پیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت: «همه شما از این بنوشید، زیرا که این است خون من که یکی از شما قصد ریختن آن را دارد. اما به شما می‌گویم که بعد از این از میوه مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در ملکوت پدر خود، تازه آشامم.» پس تسبیح خواندند و به سوی کوه زیتون روانه شدند.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۳۶ می‌شود. در برگ ۶۳ کتاب‌های زهیر و مکتوب و در برگ ۱۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمه غذا و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل‌های ۳۶ و ۱۳۶ فرخی یزدی و در آیه ۱۳۱:۶ انجیل برنابا و در باب‌های ۶۳ و ۱۶۳ انجیل برنابا کلمه نان و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۶۱۳ مولانا و در برگ ۶۳ کتاب الف کلمه میوه و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب‌های مقدس اشعیاء و حزقیال و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه بدن وجود دارد. آهنگ فیلم «بی‌بدن» اثر محسن چاوشی است. در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی عبارت «سوره یوسف» و در غزل ۶۱۳ مولانا و در غزل‌های ۱۳۶ و ۳۵۴۱ صائب تبریزی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه یوسف و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده‌های ۱ حافظ و حزین لاهیجی و در برگ ۳۶ کتاب‌های الف و کیمیاگر و در برگ ۶۳ کتاب‌های پله پله تا ملاقات خدا، زهیر و کیمیاگر و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر کلمه جوان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات جوان و خواب و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در آیه ۶۱:۳ انجیل برنابا و در برگ‌های ۳۶ و ۱۳۶ کتاب زهیر و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۶۳ کتاب‌های مکتوب و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه خواب و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در برگ ۱۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه غوره یا انگور نرسیده و در مقاله کلمه شراب و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱۳۶ شهریار و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زندان و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات دانشمند و عالم و در شعر ۱ در تدبیر عدل و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و قصیده‌های ۱ اوحدی و سلیم تهرانی و ترکیبات ۱ مجد همگر و شعر ۱ حمید الدین بلخی و غزل‌های ۱۳۶ صائب تبریزی و فرخی یزدی و غزل ۶۱۳ مولانا و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عالم وجود دارد. آیه ۳۶ سوره یوسف بیان می‌کند: «و با یوسف دو جوان دیگر هم (از ندیمان و خاصان شاه) زندانی شدند. یکی از آنها گفت: من در خواب دیدمی که انگور برای شراب می‌افشرم، و دیگری گفت: من در خواب دیدمی که بر بالای سر خود طبق نانی می‌برم و مرغان هوا از آن به منقار می‌خورند، (یوسفا) ما را از تعبیر آن آگاه کن، که تو را از نیکوکاران (و دانشمندان عالم) می‌بینیم.» در این آیه نیز به نان و شراب اشاره شده است. در برگ ۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه تعبیر و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمات تعبیر و خواب وجود دارند. در آیه ۴۱ سوره یوسف تعبیر این خواب بیان شده است. آیه ۴۱ سوره یوسف بیان می‌کند: «اى دو هم زندان من، اما يكى از شما دو تن به سرور خويش [دوباره‏] شراب مى‏نوشاند، و اما ديگرى بر دار مى‏شود و پرندگان از سر او مى‏خورند، چيزى كه در باب آن از من نظر خواستيد، سرانجام يافته است‏» در غزل ۶۳۱ امیر خسرو دهلوی کلمات سوره یوسف و طوطی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات طوطی و مرغ و در ادامه مقاله کلمه مرغ و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمات مرغ و سر دار وجود دارند. در ترکیبات ۱ مجد همگر به پرنده فاخته اشاره شده است. ژاله علو در فیلم «آوای فاخته» بازی کرده است. آیه ۴ سوره یوسف و ترجمه مکارم شیرازی بیان می‌کند: «(بخاطر آر) هنگامي را كه يوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب ديدم يازده ستاره و خورشيد و ماه در برابرم سجده مي‏كنند!» در آیه ۴ سوره یوسف عبارت ۱۱ ستاره وجود دارد. عددهای ۴ و ۱۱ در کنار یکدیگر عدد ۱۱۴ را ایجاد می‌کنند. بیان گردید که شماره نزول سوره توبه ۱۱۴ است. در سوره توبه و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه سجده و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات سجده، ستاره، خورشید و ماه وجود دارند. در آیه نور کلمه ستاره ذکر شده است. سوره نور ۱۳۱۶ کلمه دارد. ارقام عددهای ۶۱۳، ۱۱۳۶ و ۱۳۱۶ مشترک هستند. در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات ستاره بزرگ و ناشناخته و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمه ستاره و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه اختر یا ستاره و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در آیه ۴۱ سوره توبه کلمه سنگین وجود دارد. سنگین‌ترین ستاره شناخته شده جهان R۱۳۶a۱ است که جرم آن ۲۶۵ برابر خورشید است. در نام این ستاره ارقام ۳، ۶، ۱ و ۱ مشخص است. ژاله علو در فیلم «بی‌ستاره» بازی کرده است. در مقاله عدد ۲۶۵ ذکر شده است. در آیه ۴ سوره یوسف کلمات خورشید و ماه وجود دارند. شماره نماد نجومی خورشید ۱ و شماره نماد نجومی ماه ۴ است. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۴۱ را ایجاد می‌کنند. ماه نماد زن است و خورشید نماد مرد است. در باب ۱ کتاب مقدس استر و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در برگ ۶۳ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۳۶ کتاب مکتوب و در برگ ۳۱۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات زن و مرد و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه زوج وجود دارد. ماه و خورشید نماد وفاداری هستند. یوسف نماد وفاداری است. منظور از سجده کردن سنگین‌ترین ستاره، خورشید و ماه به یوسف(ع) این است که یوسف(ع) از همه انسان‌ها باوفاتر است. در سوره نور به روابط زن و مرد اشاره شده است. بیان گردید که در آیه نور کلمه ستاره وجود دارد. سوره نور ۱۳۱۶ کلمه دارد. سنگین‌ترین ستاره شناخته شده جهان R۱۳۶a۱ است. در نام این ستاره ارقام ۶، ۱، ۳ و ۱ مشخص است. این ارقام با ارقام تعداد کلمه‌های سوره نور مشترک هستند. ماجرای نان و شراب درباره خیانت است که متضاد وفاداری است. اینیاتسیو سیلونه نویسنده ایتالیایی کتاب نان و شراب را در سال ۳۶ میلادی منتشر کرده است. اگر عبارت «ارتباط بین تعبیر خواب یوسف(ع) و تحریف تصلیب مسیح(ع)» را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶۱۶ و ۲۲۰ می‌شود. ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۳۶۱۶ مشترک هستند. در مقاله عدد ۲۲۰ ذکر شده است.

ارتباط بین ماجرای پناه گرفتن محمد(ص) و ابوبکر در غار ثور و تحریف تصلیب مسیح(ع)

در توضیحات یهودا اسخریوطی در ویکی‌پدیا بیان شده: «بنابر کتاب‌مقدس و باور مسیحیان، «یهودا»، یکی از دوازده حواری مسیح، با دریافت سی سکه نقره، جای مسیح را به مقامات روم و روحانیون یهودی لو داد.» در مثنوی ۱ نسیمی و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۶ کتاب مکتوب کلمه سکه و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا کلمه یهودا و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات یهودا و نقره و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه نقره وجود دارد. فریدون فرخزاد در برنامه تلویزیونی میخک نقره‌ای بازی کرده است. در باب ۱ کتاب مقدس اعمال رسولان پطرس(ع) درباره یهودا اسخریوطی بیان کرده «ولی با پولی که بابت خیانت خود گرفت، مزرعه‌ای خرید، و در همان جا با سر سقوط کرد، و از میان دو پاره شد و تمام روده‌هایش بیرون ریخت.» این آیه تحریف شده است. این آیه اینگونه بوده: «ولی بابت خیانتی که کرد بر صلیب شکمش با نیزه از میان دو پاره شد و تمام روده‌هایش بیرون ریخت.» در غزل ۳۶۱ اوحدی کلمه شکم و در مقاله کلمه نیزه ذکر شده است. در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه زبور وجود دارد. در باب ۱ کتاب مقدس اعمال رسولان بیان شده «پطرس ادامه داده گفت: «زیرا در کتاب زبور نوشته شده است:'مسکن او ویران باد و دیگر کسی در آن ساکن نشود.' و همچنین آمده است: 'مأموریتش نیز به دیگری سپرده شود.'»» این آیه نیز تحریف شده است. این آیه اینگونه بوده: «زیرا در کتاب زبور نوشته شده است:'مردم درنده‌خو مانند شیر مرا محاصره کرده‌اند. دندانهای آنها همچون نیزه و پیکان و زبانشان مانند شمشیر، تیز و برّان است.' و همچنین آمده است: 'مأموریتش نیز به دیگری سپرده شود.'» در قصیده‌های ۱ نسیمی و حزین لاهیجی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمه شیر و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات شیران و شمشیر و در مقاله کلمات پیکان، نیزه و زبان و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات پیکان، دندان و شمشیر و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه پیکان و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قطعه و قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه شمشیر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه دندان و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمات دندان و تیز وجود دارند. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب دندان‌ها است. ژاله علو در فیلم «دندان افعی» بازی کرده است. در باب ۱ کتاب مقدس اعمال رسولان به جای آیه ۶۹:۲۵ کتاب مقدس زبور داوود(ع) آیه ۵۷:۴ کتاب مقدس زبور بوده که تحریف شده است. در آیه ۷:۵۴ کتاب مقدس اعمال رسولان کلمه دندان وجود دارد. ارقام عددهای ۵۷:۴ و ۷:۵۴ مشترک هستند. در مقاله ذکر شده که آیه ۱۱۴ سوره مائده و ترجمه انصاریان بیان می‌کند: «عیسی بن مریم گفت: خدایا! ای پروردگار ما! برای ما از آسمان سفره ای پر از غذا نازل کن تا عیدی باشد برای اهل زمان ما و نسل آینده ما، و نشانه ای از سوی تو؛ و ما را روزی بخش که تو بهترین روزی دهندگانی.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۷۵ می‌شود. این آیه درباره دعای عیسی(ع) برای نازل کردن غذا به درخواست  حواریون است. یهودا اسخریوطی از حواریون بوده است. در آیه ۱۶۳ سوره زنان عبارت داود زبور وجود دارد. در قرآن و انجیل به داوری داوود(ع) در مورد گوسفندان اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ مولانا و در باب‌های ۱، ۳۶ و ۶۳ انجیل برنابا کلمه داوود و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه داود و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در قصیده ۱ حافظ کلمه داور و در آیه ۱۳۶ سوره انعام و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۳۶ کتاب الف و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه داوری و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات داور و گوسفند و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در برگ ۳۶ کتاب زهیر و در برگ‌های ۳۶ و ۶۳ کتاب کیمیاگر و در آیه ۱۳:۱۶ انجیل برنابا و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه گوسفند و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه بزغاله و در برگ ۱۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بز و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمه گله وجود دارد. در غزل ۱۳۹۵ مولانا به برج حمل یا بره اشاره شده است. در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات حمل، قوس، خورشید و عمل ذکر شده‌اند. در توضیحات برج حمل در ویکی‌پدیا بیان شده میانه برج حمل قوسی سی درجه از دایرةالبروج، متوسط خط سیر خورشید در فروردین ماه به مدت ۴۵۷/۳۰ روز است. در انتهای این شماره عدد ۴۵۷ مشخص است. در مقاله بیان شده که در باب ۱ کتاب مقدس اعمال رسولان به جای آیه ۶۹:۲۵ کتاب مقدس زبور داوود(ع) آیه ۵۷:۴ کتاب مقدس زبور بوده که تحریف شده است. ارقام عددهای ۴۵۷ و ۵۷:۴ مشترک هستند. در فیلم سکوت بره‌ها هانیبال لکتر شکم فردی را با تیغ پاره می‌کند و روده‌اش بیرون می‌ریزد. در ادامه مقاله کلمه سکوت و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه بره و در ترجیع ۱ خاقانی کلمات بره، تیغ و خنجر در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شکم و تیغ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده‌های ۱ حافظ، نسیمی و سلیم تهرانی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در قصیده‌های ۳۶ جیحون یزدی و سوزنی سمرقندی و در غزل‌های ۳۱۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی کلمه تیغ و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمات تیغ و خنجر و در قصیده‌های ۱ اوحدی و حزین لاهیجی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه خنجر وجود دارد. در توضیحات «سکوت بره‌ها (فیلم)» در ویکی‌پدیا بیان شده که هزینه این فیلم ۲۷ میلیون دلار و فروش گیشه آن ۷/۲۷۲ میلیون دلار بوده است. در مقاله آیه‌ای از باب ۲۷ انجیل متی آمده که به یهودا اسخریوطی اشاره می‌کند. اگر عبارت «اسخریوطی سکوت بره‌ها (فیلم)» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ و ۷۲ می‌شود. در ادامه مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. در ویکی‌پدیا بیان شده که فیلم سکوت بره‌ها در سال ۱۴۱۱ قمری در نیویورک اکران شده است. در ادامه مقاله عدد ۱۴۱۱ ذکر شده است. در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه محبوب وجود دارد. داوود به معنی محبوب است. در انجیل برنابا بیان شده که اسخریوطی خیانت کرده و مکان مسیح(ع) را لو می‌دهد. مسیح(ع) از این موضوع مطلع شده و به مکانی دیگر می‌رود. با معجزه‌ای یهودا اسخریوطی شبیه عیسی(ع) شده و رومیان اسخریوطی را به جای مسیح(ع) مصلوب می‌کنند. در برگ ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات مسیح، خیانت و صلیب و در مقاله کلمه روم ذکر شده است. این ماجرا شبیه پناه بردن رسول اکرم(ص) و ابوبکر به غار ثور و تخم گذاشتن کبوتر و تندن تار عنکبوت بر دهانه غار است. در قصیده ۱ عراقی کلمه شبنم وجود دارد. در توضیحات شبنم در ویکی‌پدیا عکس شبنم بر روی تار عنکبوت آمده است. در این ماجرا رسول اکرم(ص) از طریق جاسوسان عبدالمطلب عموی خود از نقشه قبایل قریش در مورد قتلش مطلع می‌شود و به غار ثور و بعد به مدینه پناه می‌برد. در آیه ۱۳۶ سوره زنان و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پیامبر و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات احمد و پناه و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده‌های ۱ اوحدی و حزین لاهیجی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل‌های ۱۳۶ صائب تبریزی و شهریار کلمه پناه و در مقاله کلمه غار و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی و در غزل‌های ۱ و ۱۳۶ فیض کاشانی کلمه تخم و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه تار و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات تار و عمو و در مقاله کلمه جاسوس و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات احمد و مطلع و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و کلمات رسول اکرم(ص)، محمد(ص)، یثرب یا مدینه، تار و مطلع ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه حجره وجود دارد. در سوره حجرات یا حجره‌ها کلمه جاسوس ذکر شده است. ژاله علو در تئاتر جاسوسه بازی کرده است. اگر عبارت «ارتباط بین ماجرای پناه گرفتن محمد(ص) و ابوبکر در غار ثور و تحریف تصلیب مسیح(ع)» را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۶۹۲ و ۳۱۶ می‌شود. در مقاله عدد ۶۹:۲۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۵۶۹۲ و ۶۹:۲۵ مشترک هستند. در سوره توبه به این ماجرا اشاره شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات محمد(ص) و توبه و در باب‌های ۳۶ و ۱۳۶ انجیل برنابا کلمات رسول الله و توبه و در باب ۶۳ انجیل برنابا و در آیه ۱۱۳:۶ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه توبه وجود دارد. قریشیان از طریق ردپا و جای کفش بر روی زمین به غار ثور رسیدند. رسول اکرم(ص) در برابر قریش اپوزیسیون بوده است. در توضیحات اپوزیسیون در ویکی‌پدیا عکس جای کفش بر زمین آمده است. در آیه ۱۳۶ سوره انعام و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۱۴ حافظ و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در قصیده ۱ حافظ کلمه عکس و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۶۳ کتاب زهیر کلمه کفش و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ فرخی یزدی و در برگ ۳۶ کتاب‌های والکیری‌ها، کیمیاگر و مکتوب و در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها و در غزل ۱۳۶ شهریار و در برگ ۱۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چین گفت زردشت نیچه کلمه زمین وجود دارد. آلبوم «لنگه کفش» اثر محسن چاوشی است. ژاله علو در تئاتر «رقص زمین» بازی کرده است. بر روی کفش‌ها عکس فیل است. در سوره قریش کلمات فیل و پیل و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه فیل و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه پیل وجود دارد. در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه عاج ذکر شده است. در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات توریه، بخش و فی‌ المثل وجود دارد. در توضیحات کلمه توریه در ویکی‌پدیا و بخش مثال‌ها بیان شده: «در داستان فیل و کوران با اینکه مشاهده هرکس از فیل درست بود ولی چون هر کس بخش متفاوتی از فیل را لمس می‌کرد برداشت متفاوتی از ماهیت فیل داشت.» در این مطلب نیز به فیل اشاره شده است. در مقاله بیان شده که نازنین بنیادی در فیلم «هتل بمبئی» بازی کرده است. در توضیحات بمبئی در ویکی‌پدیا عکس حجاری‌های شگفت‌انگیز در جزیره غار فیل‌ها آمده است. اپوزیسیون به معنی ضد است. در سوره توبه و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ضد وجود دارد. در این ماجرا قبایل قریش قرار می‌گذارند که از هر قبیله یک نفر انتخاب شده و ضربه‌ای به رسول اکرم(ص) بزند. نقشه قبایل قریش شبیه فصل پنجم فیلم بازی تاج و تخت و کشتن جان اسنو است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات مصطفی، تاج، تخت و جان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات المصطفی، تاج، تخت و جان و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی کلمات محمد و تاج وجود دارند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه شتر و در غزل ۱۱۳۶ مولاناکلمه اشتر و در برگ‌های ۳۶ و ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تقسیم و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه گوشت و در مقاله کلمات گوشت و توبه ذکر شده‌اند. در توضیحات ناقه صالح در سایت ویکی‌شیعه که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «در روایتی در کافی آمده که فردی به نام قُدار او را کشت و قوم صالح(ع) گرد آمدند و همه به ناقه ضربه‌ای زدند و گوشتش را تقسیم کردند و همگی از آن خوردند. صالح(ع) به آنان سه روز مهلت توبه داد و پس از آن عذاب نازل شد.» این ماجرا شبیه نقشه قبایل قریش است. در سوره قمر به معجزه ناقه صالح(ع) و معجزه رسول اکرم(ص) و شق القمر یا تقسیم شدن ماه اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صالح و انشق القمر و در قطعه ۱ خاقانی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه قمر و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی کلمات قمر و مه و در برگ ۶۳ کتاب زهیر کلمه ماه وجود دارد. صادق هدایت نویسنده کتاب «سرگذشت ماه» است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات ماه، دو، نیم و بوقبیس وجود دارند. در توضیحات کوه ابوقبیس در سایت ویکی‌شیعه بیان شده: «بنابر روایتی، در هنگام شق القمر، نیمی از ماه بر فراز ابوقبیس و نیمی بر بالای قعیقعان دیده شد.» در توضیحات نازنین بنیادی در ویکی‌پدیا بیان شده: «او در کودکی رقص باله و نواختن ویولن را آموخت و تجربیاتی هم در اسکیت روی یخ، رقص عربی و غواصی دارد.» در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ عراقی کلمه رقص و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمه غواصان وجود دارد. در توضیحات نازنین بنیادی به شیرین عبادی اشاره شده است. نازنین بنیادی در فیلم «شیرین عاشق» بازی کرده است. ژاله علو در فیلم «شیرین» بازی کرده است. ژاله علو در دوبله فیلم «رویای شیرین» نقش داشته است. در غزل ۱۶۳ سعدی کلمه نازنین و در غزل ۱۴ حافظ کلمات نازنین و نسرین و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمات ستوده، گوهر، عشق و شیرین و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در غزل ۳۵۲ سعدی و در غزل‌های ۱۱۳۶ و ۱۳۹۵ مولانا کلمه شیرین و در غزل ۳۶ کمال خجندی کلمات شیرین و عابد و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات عباده و گوهر و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات شیرین و نرگس و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۶۳ خاقانی و در غزل‌های ۱و ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمه نرگس و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات نرگس، شیرین، رونق و رضا و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات رونقی و گوهر و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه رونق و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه رضا و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در حکایت ۱۰ سیرت پادشاهان سعدی و رباعی ۱۴ خیام و قصیده‌های ۳۶ سوزنی سمرقندی و ظهیر فاریابی کلمه گوهر ذکر شده است. نازنین بنیادی، شیرین عبادی، نسرین ستوده، نرگس محمدی، گوهر عشقی، ملکه فرح پهلوی، شاهزاده رضا پهلوی، حسین رونقی، محمود احمدی‌نژاد و استاد محمدعلی طاهری در برابر رژیم سپاه و خامنه‌ای اپوزیسیون هستند. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که در آن به شاهزاده رضا پهلوی اشاه شده است. در ادامه مقاله به ملکه فرح پهلوی، محمود احمدی‌نژاد و استاد محمدعلی طاهری بنیان‌گذار عرفان حلقه اشاره شده است. در برگ‌های ۳۶ و ۶۳ کتاب مکتوب کلمه استاد و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه طاهر و در قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه عرفان و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در ترجیع بند ۱ مولانا و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۶ شهریار و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه حلقه وجود دارد. آلبوم «بی‌نام» اثر محسن چاوشی است. استاد طاهری کلاس‌های عرفان حقله را با عبارت «به نام بی نام او» شروع می‌کردند. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «یادداشت حسین رونقی؛ با اتحاد و همبستگی، می‌توان شاهد آزادی کشور و شادی مردمان بود» آمده که در آن به اپوزیسیون اشاره شده است. در غزل ۱ بیدل دهلوی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل‌های ۱۳۶ صائب تبریزی و شهریار کلمه وحدت وجود دارد. اگر عنوان خبر ایران اینترنشنال را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۲ می‌شود. در مقاله عدد ۲۱۲ ذکر شده است. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «آشفتگی و گسست سیاسی در اپوزیسیون و عدم همبستگی در مقابل جمهوری اسلامی به‌عنوان دشمن مشترک، نتیجه‌ عملکرد بخشی از نیروهای سیاسی و مخالف حکومت است که نه‌تنها دشمن واقعی را گم کرده‌اند، بلکه به‌دلیل حب و بغض‌های شخصی و رقابت‌های ناسالم سیاسی، همراه با دستگاه امنیتی-اطلاعاتی جمهوری اسلامی، اقدام به انتشار تهمت و دروغ علیه مخالفان حکومت، سفیدشویی وضعیت، خون‌شویی و رفع مسئولیت از جمهوری اسلامی می‌کنند. اگر این اعمال را آگاهانه انجام می‌دهند، رفتارشان مصداق «خیانت» و اگر ناآگاهانه است، نشان‌دهنده‌ عدم بلوغ سیاسی و ناتوانی در انجام مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی است که در هر صورت، نتایج چنین رفتارهایی علیه مردم و منافع کشور خواهد بود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵۱ می‌شود. در مقاله عدد ۲۳:۵۱ ذکر شده است. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «واکنش شیرین عبادی به مذاکرات با آمریکا: اپوزیسیون چندپاره باید به نزاع درونی خود پایان دهد» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵ می‌شود. در مقاله عدد ۳۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۳۵ و ۳۵۲ مشترک هستند. از دلایل انفعال مردم در تغییر جامعه عدم ارائه برنامه روشن توسط اپوزیسیون است. باید یک برنامه روشن و مسیر راه مشخص به مردم ارائه شود. استاد طاهری بیان می‌کنند که مشخص نشدن برنامه و مسیر راه باعث می‌شود که مجددا در چاهی مانند فتنه خمینی بیفتیم. استاد طاهری ۹ سال توسط رژیم سپاه و خامنه‌ای زندان شد. در مقاله عدد ۹ ذکر شده است. نرگس محمدی، نسرین ستوده، حسین رونقی نیز توسط رژیم ظالم سپاه و خامنه‌ای زندانی و اسیر شدند. در مقاله کلمه زندان و در برگ ۶۳ کتاب الف عبارت حبس شدن و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در رباعی ۳۶۱ فرخی یزدی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه اسیر و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمه اسارت وجود دارد. «زنجیرشکن» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. زنجیر نماد اسارت است. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «اظهارات رفیق‌دوست درباره ترورهای خارجی؛ برلین: تحولات ایران را به‌دقت دنبال می‌کنیم» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۱۶ می‌شود. مختصات شمالی برلین ۵۲۳۱۲ است. ارقام عددهای ۲۳۵۱ و ۵۲۳۱۲ مشترک هستند. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه رفیق و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات رفیق و دوست و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمات رفیقان و دوست ذکر شده‌اند. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «این نماینده مجلس افزود: «بیان این مباحث حاکی از این است که هرچه غربی‌ها ادعا می‌کردند، درست می‌گفتند. ما مرتب می‌گفتیم که نه ما نبودیم، در قضیه ترور [شاهپور] بختیار ایران مقصر نبوده، اپوزیسیون این کار را کرده‌اند. حالا این آقا می‌گوید که نه، اصلا خود ایران این‌کاره است.» در مقاله کلمات شاپور بختیار و اپوزیسیون ذکر شده‌اند. در توضیحات رفیق دوست در ویکی‌پدیا بیان شده: «رفیق‌دوست فرماندهی عملیات ترور مخالفان جمهوری اسلامی از جمله ترور تیمسار اویسی، فریدون فرخزاد، شهریار شفیق و شاپور بختیار را برعهده داشته است. وی گفت جدایی‌طلبان باسک نیز در این ترورها شرکت داشتند.». در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون»کلمات فریدون، فرخ و شهریار ذکر شده‌اند. اگر عبارت «رفیق‌دوست ترور فریدون فرخزاد» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۶ و ۱۰۰ می‌شود. در مقاله عدد ۱۰۰ ذکر شده است. دوره مسئولیت رفیق دوست از سال ۱۳۶۱ خورشیدی بوده است. ارقام عددهای ۱۳۶ و ۱۳۶۱ مشترک هستند. در توضیحات فریدون فرخزاد در ویکی‌پدیا بیان شده: «فرخزاد پس از انقلاب ۱۳۵۷ به فعالیت سیاسی علیه حکومت جمهوری اسلامی پرداخت و عضو سازمان درفش کاویانی بود» در مقاله به فتنه ۱۳۵۷ و درفش کاویانی اشاره شده است. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «او افزود «گروه استقلال‌طلب باسک اسپانیا» در انجام شماری از این ترورها دست داشته است: «ما به آن‌ها پول می‌دادیم و آن‌ها هم برای ما ترور می‌کردند.» در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه اسپانیا وجود دارد. در توضیحات رفیق دوست در ویکی‌پدیا بیان شده: «وی همچنین در اوایل تشکیل سپاه سلاح سبک و گرم از اسپانیا خریداری کرد که اولین خرید سلاح او برای سپاه پاسداران بود که با کشتی یونانی به ایران وارد می‌شدند.» در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر کلمه سلاح و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سلاح و سپه و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده‌های ۱ اوحدی و سلیم تهرانی و قصیده ۳۶ جیحون یزدی در قصیده ۶۳ خاقانی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه سپاه و در مقاله کلمات کشتی و یونان ذکر شده‌اند. در توضیحات رفیق دوست در ویکی‌پدیا بیان شده: «رفیقدوست برای مدتی مالک شرکت داروسازی لقمان بود، ولی پس از مدتی آن را فروخت.» در مقاله به لقمان اشاره شده است. 

شبنم بر روی تار عنکبوت

حجاری‌های شگفت‌انگیز در جزیره غار فیل‌ها در بمبئی

محمد(ص) اپوزیسیون در برابر قریش

 آدرس توضیحات ناقه صالح در سایت ویکی‌شیعه

https://fa.wikishia.net

 آدرس توضیحات سایت ویکی‌شیعه درباره کوه ابوقبیس 

https://fa.wikishia.net/view/

واکنش شیرین عبادی به مذاکرات با آمریکا: اپوزیسیون چندپاره باید به نزاع درونی خود پایان دهد
یادداشت حسین رونقی؛ با اتحاد و همبستگی، می‌توان شاهد آزادی کشور و شادی مردمان بود
عکس 1: یادداشت حسین رونقی؛ با اتحاد و همبستگی، می‌توان شاهد آزادی کشور و شادی مردمان بود
اظهارات رفیق‌دوست درباره ترورهای خارجی؛ برلین: تحولات ایران را به‌دقت دنبال می‌کنیم

https://www.iranintl.com/202503118721

مختصات برلین

احمد رضایی میرقائد

در خبر بالا از ایران اینترنشنال به محسن رضایی اشاره شده است. محسن رضایی، محسن رفیق دوست و محسن چاوشی همنام هستند. اگر عبارت «محسن رضایی» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۶ می‌شود. ترکیبات ۱ مجد همگر کلمات خبر و قطره و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در غزل‌های ۱ آشفته شیرازی و فروغی بسطامی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه قطره و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات قطره و رستم و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه رستم وجود دارد. در زیر خبری از سایت قطره و از خبرگزاری دانشجو با عنوان «محسن رضایی: اگر ۱۰ تا رستم هم داخل ساختار دولت بگذاریم تاثیر بسیار مهمی در اقتصاد کشور نخواهد گذاشت» آمده است. در ادامه مقاله به رستم اشاره شده است. رستم فرزندش سهراب را به طور غیرعمد در جنگ می‌کشد. رستم و محسن رضایی فرمانده سپاه هستند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رستم و سپه ذکر شده‌اند. اگر عبارت «احمد رضایی میرقائد» را در بخش ویدئوهایی گوگل جستجو کنیم به ویدئو زیر از شبکه ایران اینترنشنال با عنوان «نقش محسن رضایی در قتل پسرش؛ دیدار او با افسر پیشین سی‌آی‌ای در آتن» می‌رسیم. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه افسر وجود دارد. مدت زمان ویدئو زیر در گوگل ۶:۵۲ نشان داده می‌شود. در مقاله عدد ۶:۵۲ ذکر شده است. مدت زمان ویدئو اصلی ۱ ثانیه با نتیجه گوگل تفاوت دارد. ویدئو زیر در ۲۷ آذر سال ۱۴۰۱ خورشیدی در یوتیوب قرار داده شده است. در مقاله کلمه آذر و عددهای ۲۷ و ۱۴۰۱ ذکر شده‌اند. در توضیحات «احمد رضایی میرقائد» در ویکی‌پدیا بیان شده که نیویورک پست فاش کرده که محسن رضایی در قتل فرزندش احمد رضایی نقش داشته است. در قصیده ۱ حافظ و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ اوحدی و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در قصیده ۳۶ خاقانی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه دفتر وجود دارد. در توضیحات نیویورک پست در ویکی‌پدیا بیان شده که دفتر مرکزی نیویورک پست در شهر نیویورک - منهتن ۱۰۰۳۶ است. در ویکی‌پدیا تراکم نیویورک ۱۰۶۳۰ کیلومتر مربع ذکر شده است. بین عددهای ۱۳۶، ۱۶۳، ۱۰۶۳۰ و ۱۰۰۳۶ سه رقم مشترک هستند. در توضیحات «احمد رضایی میرقائد» در ویکی‌پدیا بیان شده به نقل از شهرام گیل‌آبادی، معاون اطلاع‌رسانی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام بیان شده که احمد رضایی را رژیم سپاه و خامنه‌ای در هتل گلوریای دبی به قتل رسانده است. در خبر دانشجو و در مقاله به محمود احمدی‌نژاد اشاره شده است. محمود احمدی‌نژاد عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه مصلحت وجود دارد. در زیر ویدئویی با عنوان «احمد رضایی پسر محسن رضایی؛ ماجرای مرگ مشکوک احمد رضایی» آمده که مدت زمان آن ۶:۲۵ است. در ویدئو زیر و در توضیحات «احمد رضایی میرقائد» در ویکی‌پدیا بیان شده: «بازرس ویژه قتل در تهران علت مرگ او را قتل عمد اعلام کرد. او گفت در اتاق رضایی پوکه‌های مصرف‌شده قرص، بریدگی بر روی ساعد و همچنین اثر شوک الکتریکی بر کف دست وجود داشت در حالی که هیچ‌کس با به کار گرفتن سه روش به‌طور هم‌زمان خودکشی نمی‌کند و نیز هیچ وسیله برنده، شوکر و سیم برقی در اتاق او کشف نشده‌است. پلیس دبی جسد را بدون محتویات داخلی (احشا) به ایران بازگرداند و همچنین از تحویل مدارک و لپ‌تاپ شخصی رضایی و نیز ریز مکالمات و محتویات دوربین هتل خودداری می‌کند. او گفت: به نظر ما نحوه برخورد با این پرونده از سوی اماراتی‌ها بیشتر صحنه‌سازی برای وقوع یک خودکشی است.» در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه دوربین و در مقاله کلمه هتل و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات قرص و سیم و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه برق و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمات ساعد و برق ذکر شده‌اند. در شعر سایه گیسو رهی معیری به سیاره‌های مشتری، زهره، ماه و خورشید اشاره شده است. شماره نجومی این سیاره‌ها ۹، ۳، ۴ و ۱ است. این ارقام در کنار یکدیگر عدد ۱۴۳۹ را ایجاد می‌کنند. اگر عبارت «احمد رضایی میرقائد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۹ می‌شود. در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی عبارت بحر عمان و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات دریا و عمان و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات تنگ و هرمز ذکر شده‌اند. در توضیحات دریای عمان در ویکی‌پدیا بیان شده: «دریای عمان یا دریای مَکران پهنه‌ای آبی و خلیجی است که از غرب به تنگه هرمز، خلیج فارس و امارات متحده عربی از شمال به ایران، از خاور به اقیانوس هند و از جنوب به کشور عمان پایان می‌یابد.» در این مطلب نیز به امارات اشاره شده است. در توضیحات امارات متحده عربی در ویکی‌پدیا بیان شده: «بیشترین درازای کشور امارات متحده عربی بر مبنای داده‌های جغرافیایی ۵۶۲ کیلومتر است. » در مقاله عدد ۵۶۲ ذکر شده است. در توضیحات امارات متحده عربی در ویکی‌پدیا بیان شده که تولید ناخالص داخلی امارات ۵۰۱۳۵۴ میلیارد دلار ذکر شده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. بین عددهای ۱۵۳۴ و ۵۰۱۳۵۴ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. احمد رضایی میرقائد متولد سال ۱۹۷۶ میلادی است. ارقام عددهای ۱۹۷۶ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در یوتیوب و در بخش ویدئوهای مرتبط با ویدئو «احمد رضایی پسر محسن رضایی؛ ماجرای مرگ مشکوک احمد رضایی» ویدئو دیگری با عنوان «محسن رفیقدوست را بهتر بشناسیم» از برنامه صفحه آخر صدای آمریکا آمده است. در ادامه مقاله خبرهایی از صدای آمریکا آمده است. در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و غزل ۱۴ حافظ کلمه صفحه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات صفحه و آخر و در مقاله کلمه آخر ذکر شده‌ است. اگر عبارت «محسن رفیقدوست را بهتر بشناسیم» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ می‌شود. در مقاله بیان شده که سوره‌های یوسف و اسراء ۱۱۱ آیه دارند. در سوره یوسف کلمات محسن، رفیق، دوست، بهتر و بشناسند و در سوره اسراء کلمه دوست وجود دارد. درگذشت احمد رضایی میرقائد در تاریخ ۱۱/۱۱ سال ۱۱ میلادی است. مدت زمان ویدئو «محسن رفیقدوست را بهتر بشناسیم» ۱۷:۳۵ است. در مقاله عدد ۱۳۵۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۷:۳۵ مشترک هستند.

نقش محسن رضایی در قتل پسرش؛ دیدار او با افسر پیشین سی‌آی‌ای در آتن

https://www.youtube.com/watch?v=PMwnXwg_XY0

احمد رضایی پسر محسن رضایی؛ ماجرای مرگ مشکوک احمد رضایی

https://www.youtube.com/watch?v=Ug85PQxnryI

محسن رضایی: اگر ۱۰ تا رستم هم داخل ساختار دولت بگذاریم تاثیر بسیار مهمی در اقتصاد کشور نخواهد گذاشت

https://www.ghatreh.com/news/nn14030319235593787392

تولید ناخالص داخلی امارات 501354 میلیارد دلار

کیان پیرفلک

در توضیحات کیان پیرفلک در ویکی‌پدیا بیان شده: «فیلم کوتاهی از کیان در حالی که قایق دست‌ساز خود را برای جشنواره دانش‌آموزی جابر بن حیان آزمایش می‌کند و کلامش را با عبارت «به نام خدای رنگین‌کمان» شروع می‌کند، در شبکه‌های اجتماعی بازتاب گسترده‌ای پیدا کرد و با واکنش زیادی رو به رو شد. مصرع «به نام خداوند رنگین‌کمان»، شعری از «محمود پوروهاب» است که در کتاب فارسی دبستان قرار دارد، این مصرع تبدیل به مطلع بسیاری از متن‌هایی شد که در غم ازدست دادن این کودک نوشته شد.» در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات خدا، رنگین کمان و گسترده و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه قایق و در قصیده ۱ حافظ کلمات کیان و فلک و در مثنوی ۱ نسیمی عبارت طفل دبستان و در مقاله کلمات کتاب و فارسی و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و قصیده ۱ سلیم تهرانی و غزل ۱۳۶ شهریار کلمه طفل و در قصیده ۳۶ خاقانی کلمه کیان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات کیان و پیر و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ نسیمی و در قصیده و مفردات ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمه پیر و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه فلک وجود دارد. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکی‌پدیا بیان شده: «محسن چاوشی خواننده و آهنگساز نوشت: «ای خوزستان! حالا نوبت به کودکانت رسیده‌است! پسرم! رنگین‌کمان خواستی، گلوله‌ای به جسم نازکت دوختند»» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۴۱ حافظ کلمه نوبت و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمات فلک و چاوشان وجود دارند. آلبوم «پاروی بی‌قایق» اثر محسن چاوشی است. کیان پیرفلک در سال ۱۴۰۱ خورشیدی به قتل و شهادت رسیده است. در مقاله به سال ۱۴۰۱ خورشیدی اشاره شده است. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکی‌پدیا بیان شده: «و همچنین احسان حاج‌صفی، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران، کنفرانس مطبوعاتی قبل از بازی با تیم ملی فوتبال انگلیس در جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ را با عبارت «به نام خدای رنگین‌کمان» آغاز کرد.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه احسان و در مقاله عدد ۲۰۲۲ وجود دارد. در ادامه مقاله به آغاز جام جهانی در انگلستان اشاره شده است. اگر عبارت «کیان پیرفلک احسان حاج‌صفی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ می‌شود. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. احسان حاج صفی متولد سال ۱۴۱۰ قمری است. ارقام عددهای ۱۴۰۱ و ۱۴۱۰ مشترک هستند. احسان حاج صفی متولد سال ۱۳۶۸ خورشیدی است. در مقاله به سال ۱۳۶۸ خورشیدی اشاره شده است. احسان حاج‌صفی متولد کاشان است. در مقاله به محتشم کاشانی و فیض کاشانی اشاره شده است. در ویکی‌پدیا بیان شده که احسان حاج‌صفی اکنون در باشگاه آ.ا.ک آتن بازی می‌کند. در مقاله به آتن اشاره شده است. در برگ‌های ۳۶، ۶۳، ۱۳۶ و ۱۶۳ کتاب والکیری‌ها نوشته پائولو کوئلیو کلمه کریس وجود دارد. کریس رونالدو بازیکن فوتبال است. کریس رونالدو لباس و پیراهن‌هایش را هدیه می‌دهد. در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات پیرهن و هدیه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه لباس وجود دارد. آهنگ فیلم «لباس نو» اثر محسن چاوشی است. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکی‌پدیا بیان شده: «به گفته مادر کیان پیرفلک، سه نفر از نیروهای لباس‌شخصی ماشین آنها را در مقابل ساختمان هلال احمر شهر ایذه به رگبار بستند. مادر کیان گزارش می‌کند که مأموران به آنها توصیه کردند که به سمت «اغتشاش‌گران» نروند و پس از دور زدن ماشین، ماشین را به رگبار بستند..» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲۳۳ می‌شود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۳۵۲۱ و ۱۵۲۳۳ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات شخصی و توصیه و در مقاله کلمات مادر، لباس، اتومبیل، هلال احمر و تیرباران ذکر شده‌اند. آهنگ فیلم‌های «مادر» و «لباس نو» اثر محسن چاوشی هستند. در ادامه مقاله بیان شده که بالگرد حامل ابراهیم رئیسی در اختیار جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بوده است. کیان پیرفلک در دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی به قتل و شهادت رسیده است. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکی‌پدیا بیان شده: «سجاد پیرفلک، عموی کیان، در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد تأکید کرد «وقتی مادر کیان آمده مقابل چند هزار نفر جزئیات ماجرا را تعریف کرده، حرف دیگری باقی نمی‌ماند.» حجت‌الله درویش‌پور، نماینده پیشین ایذه در مجلس شورای اسلامی، نیز با استناد به روایت مادر گفت پس از تیراندازی به سوی خودرو، همان کسانی که تیراندازی کردند کیان و پدرش را به ساختمان هلال‌احمر که محل استقرار نیروهای بسیج و انتظامی بوده منتقل کردند.» اگر این متن را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۵۰۳ و ۱۵۲۳ می‌شود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شده‌اند. بین عددهای ۱۵۲۳، ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ و ۲۱۵۰۳ چهار رقم مشترک هستند. در مقاله کلمات در مقاله کلمات عمو، روزنامه، مادر، هزار، حرف، نماینده، مجلس، اتومبیل و هلال احمر و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه درویش و در برگ ۱۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه روزنامه و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه اعتماد وجود دارد. در ادامه مقاله به روزنامه جهان صنعت اشاره شده است. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکی‌پدیا بیان شده: «صادق زیباکلام در یادداشت انتقادی در روزنامه جهان صنعت با عنوان «چه کسی کیان را کشت»، به مقایسه گفته‌های مادر کیان پیرفلک از یک سو و مقامات جمهوری اسلامی از سوی دیگر پرداخته و گفت «بنده اگر پلیسی بودم که دنبال اصل ماجرا و قاتل می‌گشتم حتماً سخنان مادر کیان را باور می‌کردم.»» در مقاله کلمات صادق و زیبا و در قصیده ۱ نسیمی کلمات زیبا و کلام و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه کلام ذکر شده است. در توضیحات جهان صنعت در ویکی‌پدیا روزنامه زیر آمده که در آن عکس کیان پیرفلک و کریس رونالدو مشخص است. در روزنامه جهان صنعت عبارت «برای کیان و قایق کوچکش» ذکر شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ می‌شود. در مقاله عدد ۴۱ ذکر شده است. اگر عبارت «صادق زیباکلام» را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۰۶ و ۲۷ می‌شود. اگر عبارت «کیان پیرفلک» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۶ و ۲۷ می‌شود. بین عددهای ۳۶ و ۳۰۶ دو رقم مشترک هستند. اگر کلمه رنگین کمان را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۷ می‌شود. صادق زیبا کلام متولد سال ۲۷ خورشیدی در شهر ری است. در مقاله به شهر ری اشاره شده است. در توضیحات صادق زیبا کلام در ویکی‌پدیا بیان شده به‌عنوان نماینده نخست‌وزیر وقت مهدی بازرگان در امور کردستان به این منطقه فرستاده شد. در ادامه مقاله به مهدی بازرگان اشاره شده است. در توضیحات کیان پیرفلک در ویکی‌پدیا بیان شده: «مادر کیان در مراسم خاکسپاری شعری علیه خامنه‌ای خواند که به سبک شعر کودکانه معروف ایرانی گفته شده‌است: «اَتَل متل توتوله، آسِدعلی چه‌جوره؟ یه ریش داره تا سینه، سینه پُر زِ کینه؛ قلبش مثالِ سنگه، حرف‌هاش همه جفنگه»» در مقاله کلمه ریش ذکر شده است. در ادامه مقاله بیان شده که خمینی بیان کرده: «تراشیدن ریش و یا ماشین زدنی که در حکم تراشیدن باشد، حرام است علی الاحوط.». در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه سماک وجود دارد. مهران سماک شهروند ایرانی ساکن بندر انزلی بود که در حال شادمانی برای باخت تیم ایران در جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ در میانه خیزش سراسری، در بندر انزلی با شلیک مستقیم تیر به سر توسط فرمانده انتظامی به قتل رسید. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه مستقیم و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده و قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در غزل ۱۳۶ شهریار و در غزل ۱۶۳ سعدی و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه تیر وجود دارد. در توضیحات گاه‌شماری سنتی برمه‌ای ویکی‌پدیا بیان شده: «گاه‌شماری باستانی برمه‌ای، گاه‌شماری ساخته شده بر پایه گاه‌شماری ماه‌ وخورشیدی است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سماک، ماه و آفتاب ذکر شده‌اند. مهران سماک متولد سال ۱۳۵۷ در گاه‌شمار برمه‌ای است. در آیه ۱۷:۳۵ قرآن (سوره اسراء) کلمه مستقیم وجود دارد. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۷:۳۵ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۴۵ و ۱۵۳۴ مشترک هستند. در توضیحات سال ۱۳۴۵ خورشیدی در ویکی‌پدیا، اولین رویداد مربوط به آغاز جام جهانی در انگلستان است. در توضیحات بندر انزلی در ویکی‌پدیا بیان شده: «بندر اَنزَلی (تلفظ) (به گیلکی: انزلی) که تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، بندر پهلوی نامیده می‌شد، یکی از مهم‌ترین شهرهای گردشگری، از مراکز مهم اقتصادی و یکی از قطب‌های ورزشی در ایران است، و مرکز شهرستان انزلی محسوب می‌شود.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۴۵۳ می‌شود. بین عددهای ۱۳۴۵، ۱۵۳۴ و ۱۰۴۵۳ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه به تیر خلاص زدن به جمجمه یا مغز هویدا در فتنه ۱۳۵۷ خمینی اشاره شده است. در مقاله کلمه پیکان و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات تیر خلاص و پیکان ذکر شده‌اند. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکی‌پدیا عکس ایشان درون خودرو پیکان آمده است. مهران سماک در اتومبیل یا خودروی شخصی در محله چراغ برق هدف گلوله قرار گرفته است. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکی‌پدیا عکس ایشان درون خودرو پیکان آمده است. در ترجیع ۱ خاقانی کلمات سماک و چراغ و در آیه نور و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه چراغ و در مقاله کلمه برق ذکر شده است. مهران سماک ۲۷ سال عمر کرده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سماک و عمر و در مقاله عدد ۲۷ ذکر شده است. در تضمین ۱ و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی به ناصردین شاه اشاره شده است. اگر عبارت «ناصردین شاه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۷ می‌شود. در توضیحات بندر انزلی در ویکی‌پدیا به نقل از ناصرالدین شاه بیان شده: «در هیچ‌کجای اروپا چنین منظره زیبایی را ندیده‌ام». بندر انزلی در کنار دریای خزر است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سماک و خزر ذکر شده‌اند.

روزنامه جهان صنعت

علی(ع)

در ماجرای پناه بردن رسول اکرم(ص) و ابوبکر به غار ثور، خوابیدن علی(ع) به جای رسول اکرم(ص) در بستر لاف دروغ است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی و لاف و در مقاله کلمه خواب و در غزل ۱۴ حافظ کلمات خفته و بستر و در برگ ۱۳۶ کتاب مکتوب کلمه بستر و در قصیده ۱ اوحدی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه لاف و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در آیه ۱۶۱:۳ انجیل برنابا کلمه دروغ وجود دارد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی و عدل و در باب‌های ۳۶ و ۱۳۶ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه عدل و در باب ۲۲۰ انجیل برنابا و در باب ۱ کتاب مقدس زبور کلمه عادل و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات عدل و مشهور و در برگ ۱۳۶ کتاب مکتوب کلمه مشهور و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه معروف ذکر شده است. عدل علی(ع) معروف است. اگر کلمه علی(ع) را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶ می‌شود. علی(ع) ۶۳ سال عمر کرده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات علی و عمر و در برگ ۶۳ کتاب الف و در قصیده‌های ۳۶ خاقانی و سوزنی سمرقندی و در مقاله کلمه عمر ذکر شده است. علی(ع) در هنگام نماز خواندن در شب قدر با ضربت شمشیر زهرآگین ابن ملجم مرادی به قتل و شهادت رسیده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی، حیدر، قدر و زهر و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمات قدر و زهر و در قصیده ۱ نسیمی کلمات علی و صلوة و در باب ۱ نجیل برنابا و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمه نماز و در مقاله کلمه شمشیر و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۱۶۳ سعدی کلمه زهر ذکر شده است. در غزل ۱ حافظ کلمه سجاده ذکر شده که به نماز اشاره می‌کند. در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده‌های ۱ عراقی، سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری به گل لاله اشاره شده که در ایران نماد شهادت است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه شهادت وجود دارد. «دو شمشیر» و «شیر و گل سرخ» عنوان قسمت‌هایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی کلمات شمشیر و شیر و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات شمشیر و سرخ ذکر شده‌اند. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی به ذوالفقار شمشیر علی(ع) اشاره شده است. علی(ع) ملقب به شیر خداست. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی، حیدر، رستم، شیر و شجاعت و مرد و در قصیده ۱ نسیمی کلمات علی، حیدر، شیر و مرد و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات علی، حیدر، امیرالمومنین، مرتضی، شیر، بیباکانه و مرد و در ترجیع بند ۱ مولانا عبارت شیر خدا و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری کلمات شیر خدا و رستم دستان و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات شیر و مرد و در مقاله کلمه شیر و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه مرد و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه مردانگی و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات بی‌باک، شیر، مرد و آزاد وجود دارند. رستم، علی(ع) و شیر مظهر شجاعت، مردانگی و آزادگی هستند. ژاله علو در فیلم «شیرعلی مردان» بازی کرده است. ژاله علو در دوبله فیلم «مردی از دل ریو» نقش داشته است.

رستم دستان

در مقاله کلمات افغانستان، هند، سفید و محمد و معین ذکر شده‌اند. در توضیحات زابلستان در ویکی‌پدیا بیان شده: «محمد معین در حاشیه برهان قاطع می‌نویسد که نام زابلستان یا زاولستان از نام قوم Zavul که قبیله‌ای از هون‌های سفید یا هیاتله بوده‌است گرفته شده. قومی که در حدود قرن پنجم میلادی به این نواحی هجرت کرده و زندگی می‌کرده‌اند. جالب توجه است که در متن برهان قاطع ذیل عنوان افغان آمده‌است که افغانان را همچنین هیاتله نیز گویند. به عبارت روشنتر نام افغانان که هیاتیله نیز خوانده شده‌اند در آثار باستانی Zavul (زاول) نیز خوانده شده‌است.» در قصیده ۱ حزین لاهیجی به زال پدر رستم اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سفید و موی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه موی وجود دارد. در توضیحات زال در ویکی‌پدیا بیان شده: ««زال» بر وزن سال، پیر و فرتوت و سفیدموی باشد، و چون او «سفیدموی» به دنیا آمد او را به این نام خوانند. ریشه این نام در اوستا zar (پیر شدن)، در هندی باستان Jāra-Jar (پیر شدن) است. کلمه «زر» در فارسی لغتی است هم‌وزن «زال»، که «ر» به «ل» بدل شده. زال یعنی مانند پیران سپیدموی بودن.» در توضیحات زال در ویکی‌پدیا بیان شده: «زال به همراه پدر و گردان زابلی که به ایران رفته بودند به زادگاهش برگشت، سام همه سران و بزرگان کشور را جمع نمود و پس از ابلاغ حکم شاه ایران، بدیشان گفت که باید به گرکسار و مازندران لشکرکشی نماید از این‌رو زین‌پس شاه این کشور زال فرزندم خواهد بود و انتظار من اینست همه او را یاری و گوش به فرمان او باشید و بدانید که زال زینهار من است. سپس سام رو به فرزندش زال نمود و گفت به داد و دهش حکم رانی کن و آرام باش و چنان دادن که زابل خان توست و این خان و مان هر چه آبادتر دل دوستداران تو شادتر.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۶۳۶ می‌شود. ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۱۳۶ و ۱۶۳۶ مشترک هستند. قصه زال برای ایجاد پیوند بین ایران و زابل بوده است. اگر کلمه زال را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴ و ۱۱ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۴ و ۱۱ ذکر شده‌اند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» به ضحاک اشاره شده است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که به فردوسی و ضحاک اشاره می‌کند. در توضیحات ضحاک در ویکی‌پدیا بیان شده: «در شاهنامه، فردوسی او را مردی شناسانده که دو مار به انگیزه بوسه اهریمن از شانه‌هایش درآمده بود و سالیان دراز در ایران به ستمکاری و کشتار جوانان ایران و سودجویی از مغز آنان برای خورش مارهای روی شانه‌هایش می‌پرداخت، تا سرانجام با رستاخیز کاوه آهنگر و فریدون پور آبتین، ضحاک دستگیر و در البرزکوه زندانی گردید. واژه اژدها یک واژه اسطوره‌ای است و آن باید کوه آتش‌فشان ویران‌گر و نابودکننده باشد.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات بوسه، مغز و مار و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات شانه و مار و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی و در غزل ۱۱۳۶ مولانا و در برگ‌های ۳۶ و ۱۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مار وجود دارد. «کوه و افعی» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. در توضیحات ضحاک در ویکی‌پدیا بیان شده: «نام وی در اوستا به صورت اژی‌دَهاکَ آمده‌است و معنای آن، «مار اهریمنی» است.» در توضیحات ضحاک در ویکی‌پدیا بیان شده: «در اوستا چگونگیِ نبردهای ضحاک با سه دشمنش، آذر (آتَر)، جم (یمه)، و فریدون (ثری ایدون) گزارش شده‌است. در اوستا ضحاک با پاژنامِ (صفت) ثری زَفَن برابر با سه پوزه و سه دهن و ثری کَمِرِذ برابر با سه کله یا سر نیز آمده‌است.» در این مطلب عدد سه ذکر شده است. در توضیحات فریدون در ویکی‌پدیا بیان شده که نگارش اوستایی فریدون «ثْرَئیتَونَه» است. بخش نخست "ثریته", "ثری" به معنای سومین، سه است. خان سوم رستم نبرد با اژدها است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رستم و اژدها و در رباعی ۱ حزین لاهیجی کلمه اژدها وجود دارد. «رقص اژدهایان» و «اژدها و گرگ» عنوان قسمت‌هایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه گرگ وجود دارد. داستان رستم، داستان قهرمانان ایران است. احتمالا خان سوم رستم مربوط به فریدون و کاوه آهنگر است. در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه ممتاز وجود دارد. در توضیحات کاوه آهنگر در ویکی‌پدیا بیان شده: «همچنین خاندان کارن پهلوی که یکی از هفت خاندان ممتاز ایران باستان به حساب می‌آیند ادعا کرده‌اند که از نسل کارن بزرگ و از نوادگان کاوه هستند.» اگر فرض کنیم که خان سوم رستم مربوط به فریدون و کاوه آهنگر است؛ شاید هفت خان رستم بر اساس هفت خاندان ممتاز ایران باستان باشد. در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه جدول وجود دارد. در توضیحات «هفت خاندان ممتاز ایران باستان» در ویکی‌پدیا و در بخش «هفت خاندان ممتاز ساسانی» جدول زیر آمده که مورد سوم خاندان کارن است. در مورد دوم بیان شده که حوزه نفوذی خاندان مهران در قومس بوده است. در توضیحات قومس در ویکی‌پدیا بیان شده: «در دوره ویشتاسب جنگ‌های شدید بین ایرانیان زرتشتی و ارجاسب پادشاه تورانیان درمی‌گیرد و سپاه تورانیان یعنی فرزندان تورج شامل خیونان یعنی مردم آسیای‌میانه می‌شده است. جنگهای مذکور عمدتاً با شکست ایرانیان پیش می‌رود تا آنکه در جنگل سپید از ناحیه پتشخوار در کوه‌های کومش جنگ نهایی اتفاق می‌افتد. در این جنگ سپاه ایران شکست خورده و درحال پراکندگی و از هم پاشیدگی بوده‌اند که به ناگاه معجزه‌ای اتفاق می‌افتد کوه کگمش با صدای مهیبی از هم می‌پاشد و قطعات آن به اطراف (میان دشت) پراکنده می‌شود تورانیان و خیونان که بیابانگردان ساده‌دل و بدوی بوده‌اند به تصور معجزه و خشم خداوند از ترس گریخته و سپاه شکست خورده ایران به پیروزی غیرمنتظره نهائی دست یافت.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۵۹ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۹۵۶ و ۱۶۹۵ ذکر شده‌اند. در این مطلب بیان شده که تورانیان و خیونان بیابانگردان ساده‌دل و بدوی بوده‌اند. خان دوم رستم گذر از بیابان سخت است. در باب ۱ انجیل مرقس کلمه بیابان وجود دارد. آهنگ «شب بود، بیابان بود» اثر فریدون فرخزاد است. نام فرزند فریدون فرخزاد رستم است. در جدول زیر در مورد اول بیان شده که حوزه نفوذ خاندان سلطنتی ساسانی در پارس بوده است. در توضیحات پارس در ویکی‌پدیا بیان شده: «پارس‌ها قومی از نژاد آریایی بودند که با اسب‌ها و دام‌های خود در میان دشت‌ها و کوهستان‌های گرمسیری و سردسیری تردد می‌کردند. شاهنشاهی هخامنشی بر یکجانشینی این قوم تأثیر زیادی گذاشت. پارت‌ها و پارس‌ها شیوه زندگی تقریباً یکسانی داشتند و بهترین اسب‌سواران زمان خود بودند. یکی از معانی پارس، اسب می‌باشد. ایرانیان باستان لقب افراد را بر پیشه اسب خود شناسایی می‌کرده‌اند، مانند سفید اسب، سه اسب پیر اسب زراسب و در دربار هخامنشی اسب‌های تربیت یافته‌ای بوده است در سفرنامه فیثاغورث نادرترین گونه اسب جهان نامیده شده‌اند که به آن‌ها پارسی می‌گفته‌اند. خان اول هفت خان رستم نبرد رخش اسب رستم با شیر است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رستم، رخش و اسب و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده‌های ۳۶ سوزنی سمرقندی، خاقانی و جیحون یزدی و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب کلمه اسب و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه اسپ و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه پارس و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه پارسی وجود دارد. در توضیحات فیثاغورث در ویکی‌پدیا بیان شده: «فیثاغورس دانشمند و ریاضی‌دان یونان باستان، با تحقیق بر روی مثلث قائم‌الزاویه به این نتیجه رسید که همواره مساحت مربعی که با وتر یک مثلث قائم الزاویه ساخته می‌شود برابر است با مجموع مساحت دو مربعی که با اضلاع مجاور زاویه قائم ساخته می‌شود و این قانون بعدها به عنوان رابطه فیثاغورس نامیده شد. در هر مثلث قائم‌الزاویه، مجذور وتر برابر است با مجموع مجذور دو ضلع مجاور زاویه قائمه.» در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه مثلث وجود دارد. در جدول زیر بیان شده که حوزه نفوذ خاندان اسپندیاذ در ری بوده است. در توضیحات ری در ویکی‌پدیا بیان شده: «چون آثار بجا مانده از اشکانیان توسط سلسله بعدی یعنی ساسانیان از بین رفته‌است از عصر اشکانیان اطلاعات زیادی در دست نیست ولی آنچه مسلم است ری همچنان اهمیت خود را حفظ کرده زیرا برج و باروی عظیمی در نزدیکی و ابتدای چشمه سوربن یا چشمه علی فعلی که اختصاص به شاهان و امرا داشت ساخته شده‌است. در این دوران ری به صورت یک مرکز دینی تجاری و قطب کشاورزی و دامداری به حیات خود ادامه داده‌است.» در توضیحات «هفت‌خان رستم» در ویکی‌پدیا و بخش «خان چهارم: کشتن جادوگر» بیان شده: «رستم شاد و پویا راه دراز را می‌پیمود تا به چشمه‌ساری پر گل و سبزه رسید. سفره‌ای آراسته در کنار چشمه دید که بره‌های بریان شده و دیگر خورش‌ها بر سُفره بود. جامی زرین پر از می نیز کنار سفره خودنمایی می‌نمود. رستم خوشحال و بی‌خبر از همه جا خواست سورچرانی کند امّا آن سفره، تله اهریمن بود. رستم پیاده شد و بر سفره نشست، جام را نوشید و تنبور را برداشت و ترانه‌ای فرح‌بخش در وصف حال خویش خواند و تنبور را نواخت» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۴۱۰ می‌شود. در مقاله عدد‌های ۱۱۴۰ و ۱۴۰۱ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در مطالبی که درباره شهر ری و خان چهارم رستم بیان شده و در غزل‌های ۱ محتشم کاشانی و آشفته شیرازی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در غزل ۶۱۳ مولانا و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی و در قطعه ۱ خاقانی و در ادامه مقاله کلمه چشمه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات چشمه و ری ذکر شده است. در جدول زیر بیان شده که حوزه نفوذ خاندان سورن در سیستان بوده است. ‍‍‍در قصیده ۱ حافظ کلمه سیستان و در قطعه ۱ خاقانی کلمه آسیا وجود دارد. در توضیحات سیستان در ویکی‌پدیا بیان شده: «یزدگرد روزی از شهریار سیستان که با وی با اکرام رفتار نموده و بزرگ می‌داشت طلب خراج کرد. شهریار سیستان نیز این امر را خوش نداشت و شاه نیز سیستان را ترک کرده روانه خراسان شد، اما به دست نیروهای ماهویه، مرزبان مرو در خانه یک آسیابان و به نقلی دیگر به فرمان وی به دست آسیابان کشته شد.» خان پنجم رستم جنگ با اولاد مرزبان است. در جدول زیر در مورد ششم بیان شده که حوزه نفوذ خاندان زیک در آذربایجان بوده است. در توضیحات آذربایجان در ویکی‌پدیا بیان شده: «نام «آذربایجان» به معنای «نگهبان آذر» (آتش مقدس مزدیسنا) است؛ این منطقه در دین زرتشتی اهمیت دینی دارد و کانون مغان بوده است.» در توضیحات «هفت‌خان رستم» در ویکی‌پدیا و بخش «خان ششم: جنگ با ارژنگ دیو» بیان شده: «رستم و اولاد به کوه اسپروز یعنی محلی که در آن دیو سپید، کاووس را در بند کرده بود، رسیدند؛ چون تاریکی شب سر رسید از جانب شهر مازندران خروشی برآمد و هر گوشه شهر شمع و آتشی افروخته شد. رستم از اولاد پرسید: آنجا که از چپ و راست آتش افروخته شد کجاست؟ اولاد گفت: آنجا آغاز کشور مازندران است و دیوهای نگهبان در آن جای دارند و آنجا که درختی سر به آسمان کشیده خیمه ارژنگ‌دیو است که هر از گاهی فریاد برمی‌آورد..» در این مطلب به آتش و نگهبان اشاره شده است. اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۱۱ می‌شود. در مقاله عدد ۱۴۱۱ ذکر شده است. در جدول زیر در مورد هفتم بیان شده که حوزه نفوذ خاندان اسپاهبذ در طبرستان بوده است. در توضیحات تبرستان در ویکی‌پدیا بیان شده: «در این آیین جدید اهورامزدا، به عنوان خدای روشنایی، حامی زیست کشاورزی، آبیاری، درخت‌کاری و دانایی و خرد، پرستیده می‌شد. اهالی البرز که هنوز بیشتر به دامداری متکی بودند، این مذهب جدید را در ابتدا برنتافتند و مقاومت گزیدند. بدین جهت بود که زرتشت در کتاب اوستا این سرزمین را «مَزِنَه» به معنای جایگاه و سرزمین دیوها، نامیده. دروازه دوزخ نیز به نام «ارزوه گریوه» در میان کوه‌های البرز قرار داشت.» در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در برگ ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه دروازه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در برگ ۱۳۶ کتاب الف و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمه دوزخ و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات دوزخ و کوه وجود دارند. خان هفتم رستم جنگ با دیو سپید است. در توضیحات هفت‌خان رستم در ویکی‌پدیا بیان شده: «در خان آخر، رستم و اولاد به هفت کوه که غار محل زندگی دیو سپید در آن قرار داشت، رسیدند. شب را در حوالی آنجا سپری کردند. صبح روز بعد رستم پس از بستن دست و پای اولاد، به نگهبانان غار حمله‌ور شد و آنان را از بین برد. وی سپس وارد غار تاریک بی‌بن شد. در غار با دیو سپید مواجه شد که همانند کوهی به خواب رفته بود.» در توضیحات تبرستان در ویکی‌پدیا بیان شده: «قدمت بقایای باستانی به دست آمده از غار شوپری رستمکلا به بیش از یکصدهزار سال گذشته بازمی‌گردد؛ این بقایا شامل دست‌افزاهای سنگی و فسیل استخوان‌های جانورانی است که توسط انسان‌های عصر پارینه سنگی شکار شدند.» در ادامه مقاله کلمات غار و استخوان و در قصیده ۱ حافظ و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه استخوان و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه دیو وجود دارد. آهنگ «دیو تنهایی» اثر فریدون فرخزاد است. اگر عبارت «رستم دستان» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۷ و ۳۶ می‌شود. در مقاله عددهای ۲۷ و ۳۶ ذکر شده‌اند. اگر عبارت «هفت‌خان رستم» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۶ می‌شود. در توضیحات کاوه آهنگر در ویکی‌پدیا بیان شده: «کاوه پیام‌آور دادخواهی برای استقلال، آزادی و جبهه‌گیری اپوزیسیون در برابر حکومت‌های ناعادلانه است که تأثیری شگرف در فرهنگ ایرانی و نمادهای شاهنشاهی ایران داشته‌است.» در مقاله به اپوزیسیون اشاره شده است.

هفت خاندان ممتاز ساسانی

تقلید نه؛ تحقیق آری

در توضیحات شهریار در ویکی‌پدیا بیان شده: «برخی منابع همچون سایت فصل نو ادعا می‌کنند که شهاب‌الدین مرعشی نجفی از فقهای شیعه درست در لحظه سرودن شعر «علی ای همای رحمت» توسط شهریار در خواب آن را شنیده است.» در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه سرود و در قصیده‌های ۱ نسیمی و سلیم تهرانی کلمه علی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات علی و رحمت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی و هما و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه هما و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در باب‌های ۳۶ و ۱۶۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه رحمت ذکر شده است. در این مطلب نیز به خواب اشاره شده است. در مقاله به شهاب‌الدین یحیی سهروردی اشاره شده که با شهاب الدین مرعشی نجفی همنام است. در ویکی‌پدیا بیان شده: «تأسیس مدارس علمیه یکی از فعالیت‌های وی بوده که مدرسه مهدیه، مدرسه شهابیه از جمله آنهاست. مرعشی نجفی هرگز نتوانست به زیارت کعبه برود زیرا به گفته خودش استطاعت و تمکن مالی سفر حج را نداشته‌است چون درآمد خود را صرف خرید کتاب می‌کرد.» در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مدرسه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کعبه و زیارت و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمه زیارت و در ادامه مقاله کلمات کعبه و حج و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات مدرسه و سفر و در باب ۱ انجیل مرقس و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۶۱۳ مولانا و در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه سفر و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات سفر و خریدار و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه خرید و در ابتدای مقاله کلمه کتاب ذکر شده است. استاد محمدعلی طاهری بیان می‌کنند که اگر فقیری در فاصله چندین کوچه از محل زندگی فرد وجود داشته باشد واجب‌تر است که هزینه حج را به مردم فقیر کمک کند. در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در غزل ۱۶۳ سعدی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه کوی و در قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه فقرا و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه فقر و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه فقیر و در برگ ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات کوچه و فقیر وجود دارند. استاد محمدعلی طاهری متولد سال ۱۹۵۶ میلادی است. در ادامه مقاله بیان شده که اگر عبارت «کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز نماد وحدت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۹۵ می‌شود. ارقام عددهای ۱۶۹۵ و ۱۹۵۶ مشترک هستند. استاد طاهری متولد سال ۱۳۷۵ قمری است. در ادامه مقاله به سال ۱۳۵۷ قمری اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. حج زیارت کعبه است. در ویکی‌پدیا بیان شده: «سیّد شهاب‌الدّین مرعشی نجفی فقیه و مرجع تقلید شیعه اهل ایران بود. وی کتابخانه‌ای را از خود در قم به جا گذاشته‌است. او شوهر خاله محمد فاضل لنکرانی از مراجع تقلید قم بود.» در ادامه مقاله کلمه خاله و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه قم ذکر شده است. باید تقلید را رها کرد و روش تحقیق را در پیش گرفت. عنوان این بخش مقاله «تقلید نه؛ تحقیق آری» است. در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات لا و نعم یا نه و آری ذکر شده‌اند. آیه ۲۷ سوره نمل یا مورچه بیان می‌کند: «سلیمان هدهد را گفت: باید تحقیق کنیم تا صدق و کذب سخنت را دریابیم.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مور و سلیمان و در مثنوی و در قصیده ۱ نسیمی و در غزل‌های ۱۳۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی کلمه سلیمان و در باب ۳۶ انجیل برنابا و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات سلیمان و تحقیق و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در آیه ۱۶:۳۱ انجیل برنابا کلمه تحقیق و در قصیده ۱ حافظ کلمات سلیمان و داستان و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمات مور و هدهد و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمات هدهد و داستان و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه داستان و در غزل ۱۴ حافظ کلمه مور و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمه صدق وجود دارد. در ادامه مقاله ویدئویی آمده که در آن الهی قمشه‌ای به سلیمان(ع) و هدهد اشاره می‌کند. پیام داستان سلیمان(ع) و هدهد تحقیق کردن است. در توضیحات سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی در ویکی‌پدیا بیان شده: «او در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد.» درگذشت سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی در تاریخ ۷/۲ سال ۱۴۱۱ قمری است. در رباعی ۱۴ خیام کلمه تحقیق وجود دارد. ارقام عددهای ۱۴ و ۱۴۱۱ مشترک هستند. ترانه‌های خیام کتابی تحقیقی-ادبی از صادق هدایت است. در برگ ۳۶ کتاب زهیر کلمه ترانه وجود دارد. . ترانه‌های خیام کتابی تحقیقی-ادبی از صادق هدایت است. درگذشت صادق هدایت در سال ۱۳۳۰ خورشیدی است. ساعت ویدئو زیر ۱۳:۳۰ است.  در توضیحات خیام در ویکی‌پدیا به نقل از صادق هدایت بیان شده: «گویا ترانه‌های خیام در زمان زیستنش به دلیل خشک مغزی مردم پنهان بوده و دسته‌بندی نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه جنگ‌ها و کتب اشخاص با ذوق به گونه‌ای قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و مغز و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت، خشک و مغز و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات هدایت و خشک و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه خشک و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خشک، مرگ، ذوق و قلم و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات هدایت و قلم و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه قلم و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه قلم و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمات قلم و ذوق و در غزل ۳۶ کمال خجندی کلمه ذوق و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه جنگ وجود دارد. «جنگ‌های پیش رو» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. درگذشت سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی در سال ۱۹۹۰ است. در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب به سال ۱۹۹۰ میلادی اشاره شده است. سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی متولد عراق است. در مقاله به عراق اشاره شده است. تقلید باعث کنار گذاشتن تفکر و اندیشه می‌شود. در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۱۵۴۳ تبریزی کلمه طوطی وجود دارد. طوطی بدون تفکر و اندیشه، هر چه به او می‌گویند را تکرار می‌کند. در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه حلوا و در برگ ۱۳۶ کتاب الف و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر کلمه زحمت وجود دارد. حلوا اشاره به دست آوردن چیزی بودن زحمت یا بدون تفکر و اندیشه دارد. در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سفینة و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در آیه ۱۳۶ سوره صافات و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۶ کتاب‌های عطیه برتر و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه نجات و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه اجتهاد و در برگ ۱۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اختراع و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر کلمه سنت وجود دارد. در توضیحات فیض کاشانی در ویکی‌پدیا بیان شده: «سفینة النجاة یکی از مهم‌ترین نوشته‌های فیض کاشانی است که محمدرضا دورودیان تفرشی ترجمه کرده‌است و موضوع آن در رد مجتهدان و اصولیین می‌باشد و با استدلال و با شواهد از روایت‌های اهل‌بیت اجتهاد و اجماع را بدعت و ضلالت و خلاف روش فکری شیعیان می‌داند. در بخش خطبه این کتاب می‌نویسد: «اجتهاد در احکام شرعیه یعنی استعمال اصول و امارات ظنیه در استنباط آنها و همچنین اخذ به‌اتّفاقِ آرا بدعت نهادن است در دین و از اختراعات اهل سنّت است.»» «مرغ مقلد» و «زنجیر شکن» عنوان قسمت‌هایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. تقلید یک موضوع ساختگی و تحریف دین است. تقلید را آخوندهای درباری برای اسارت و بردگی گرفتن مردم به وجود آوردند. زنجیر نماد اسارت است. در غزل ۱۴ حافظ کلمه زنجیر و در غزل ۱ غنی کشمیری کلمات زنجیر و اسیر وجود دارند. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی نژادپرستی و برده‌داری است. در توضیحات استوانه کوروش در ویکی پدیا به محمود احمدی‌نژاد اشاره شده است. در زیر خبری از خبرآنلاین با عنوان «ببینید | احمدی نژاد نانجیب بود و بر سر روحانیت کلاه گذاشت» آمده که در آن ویدئویی قرار دارد که بر اساس آن محمود احمدی‌نژاد بیان کرده که تقلید کار میمون است. در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه محمود و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه روحانی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه روحانیان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خبر و کُله و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۱ اوحدی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمه کلاه و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه کله و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه میمون وجود دارد. علو در فیلم «شب کلاه شیطان» بازی کرده است. خبر زیر برای سال ۱۴۰۱ خورشیدی است. در مقاله به سال ۱۴۰۱ خورشیدی اشاره گردید. در انتهای خبر خبرآنلاین عدد ۲۶۵ نوشته شده است. در مقاله عدد ۲۶۵ ذکر شده است. محمود احمدی‌نژاد متولد سال ۱۹۵۶ میلادی است. در مقاله به سال ۱۹۵۶ میلادی اشاره شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ حافظ و در غزل‌های ۱ امیرخسرو دهلوی، بیدل دهلوی و فیض کاشانی و ترکیبات ۱ مجد همگر و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و غزل ۳۶ خاقانی و در غزل ۳۶ فرخی یزدی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه منزل و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی و در برگ ۳۱۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه میدان وجود دارد. منزل احمدی‌نژاد در میدان ۷۲ نارمک است. میدان ۷۲ نارمک در کنار مترو یا قطار سرسبز است. در مقاله کلمه قطار و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه سرسبز وجود دارد. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه عمامه وجود دارد. در عکس زیر عمامه مشخص است. آیه ۱۰ سوره صافات و ترجمه انصاریان بیان می‌کند: «مگر آنکه شیطانی خبری را [دزدانه و] با سرعت برباید [و فرار کند] که در این صورت گلوله ای آتشین و شکافنده او را دنبال می کند.» ژاله علو در دوبله فیلم «شیاطین دریا» نقش داشته است. آیه ۱۰ سوره صافات به سرعت زیاد شیاطین یا اجنه اشاره می‌کند. در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب و در مقاله کلمه سرعت و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا و در برگ ۱۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه شیاطین و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه جن و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمات موکل و دیو یا جن و در مقاله کلمه دیو ذکر شده است. سوره جن سوره ۷۲ قرآن است. در سوره نمل بیان شده که آصف پسر برخیا که یک کالبد ذهنی بوده (فرد مرده‌ای که در برزخ است) سریعتر از جن تخت ملکه سبا را برای سلیمان(ع) می‌آورد. دلیلش این است که کالبد‌های ذهنی یا ارواح مردگان در برزخ بر مکان تسلط دارند اما اجنه مسلط بر مکان نیستند. در قصیده ۱ حافظ کلمات سلیمان، کالبد و لامکان وجود دارند. اگر عبارت «آصف بن برخیا» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۶ می‌شود. بیت زیر از ترجیع بند ۱ خاقانی به ملکه سبا اشاره می‌کند. در بیت زیر منظور از دیو جن است. در ادامه مقاله به مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار بی‌بی‌سی اشاره شده که در آن مجری برنامه از استاد طاهری درباره جن سوال می‌کند.

دیودلان سرکشش حامل عرش سلطنت *** مرغ پران ترکشش پیک سبای مملکت

در سوره ملک و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان شده: « و ما آسمان دنیا را به چراغهای انجم رخشان زیب و زیور دادیم و به تیر شهاب آن ستارگان شیاطین را راندیم و عذاب آتش فروزان را بر آنها مهیّا ساختیم.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۷۵ می‌شود. در مقاله عدد ۴۷۵ ذکر شده است. در سوره ملک و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و به راستى آسمان دنيا را به چراغهاى [ستارگان‏] آراستيم و آنها را رماننده شياطين گردانديم و براى آنان عذاب آتش افروخته، آماده ساختيم‏» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۳۱۵ می‌شود. در مقاله عدد ۵۹۳۱ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. این آیه مشابه آیه ۱۰ سوره صافات است. در متن عربی آیه ۱۰ سوره صافات و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه شهاب وجود دارد. در مقاله به سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی اشاره شده است. در آیه نور عبارت «نه شرقی و نه غربی» به لامکان یا نبودن مکان اشاره می‌کند. در قصیده ۱ حافظ کلمات نور، شرق، غرب و لامکان و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات نور، شرق و غرب ذکر شده‌اند. اگر عبارت «نه شرقی و نه غربی بی‌مکان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۹ می‌شود. در مقاله عدد ۹۹ ذکر شده است. در عبارت «نه شرقی و نه غربی بی‌مکان» کلمات نه نه یا عدد ۹ ۹ ذکر شده است.

احمدی نژاد نانجیب بود و بر سر روحانیت کلاه گذاشت

https://www.khabaronline.ir/news/1689325/

آری بدون تفکر و اندیشه

در ویکی‌پدیا بیان شده: «مرعشی نجفی قبل از انقلاب بارها به اقدامات محمدرضا شاه مخالفت می‌ورزید. بعد از انقلاب نیز در قضایای سیاسی از جمله کشته شدن شهدای محراب ، به روح‌الله خمینی تلگراف می‌زد. البته اکبر هاشمی رفسنجانی معتقد بود وی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۶۴ در کنار سید محمدکاظم شریعتمداری و سید صادق روحانی یکی از سه مرجع تقلیدی بود که از شرکت در انتخابات خودداری کرد. دلیل این اقدام در رسانه‌های بین‌المللی آن زمان اعتراض به رد صلاحیت مهدی بازرگان برای شرکت در انتخابات اعلام شده‌بود.» در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اعتراض و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه بازرگان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه بازارگان وجود دارد. بین عددهای ۶۱۳ و ۱۳۶۴ سه رقم مشترک هستند. در توضیحات شهریار در ویکی‌پدیا بیان شده: «شهریار، به علت بیماری، ابتدا در بیمارستان امام خمینی تبریز و سپس در بیمارستان مهر تهران بستری شد.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمه بیمار و در برگ‌های ۱۳۶ و ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه تبریز و برگ ۳۶۱ کتاب زهیر کلمه بیمارستان و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در باب ۲۲۰ انجیل برنابا و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه مهر و در برگ ۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه تهران وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم «بیمارستان عمومی» بازی کرده است. در برگ ۶۳ کتاب زهیر کلمه سینما و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمات فیلم و بازی و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفتت زردشت نیچه کلمه عمومی وجود دارد. قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱۴ حافظ و در قصیده‌های ۳۶ ظهیر فاریابی و سوزنی سمرقندی و در غزل‌های ۱۳۶ شهریار و فروغی بسطامی کلمه شاه و در باب ۱۶۳ انجیل برنابا و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پهلوی و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع ۱ خاقانی و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی کلمات شاه و تاج و در غزل ۴۱ حافظ و در قصیده ۳۶ خاقانی و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه تاج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات شاه، تاج و نخست و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات شاه و اولین و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر و در برگ ۶۳ کتاب عطیه برتر کلمه نخستین و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب کلمات نخستین و اول و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات نخست و اول و در مقاله کلمه اول و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر و در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۳۱۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه اولین وجود دارد. در توضیحات سال ۱۹۶۷ میلادی در ویکی‌پدیا، نخستین رویداد مربوط به تاج‌گذاری محمدرضاشاه پهلوی است. سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. سال ۱۹۶۷ میلادی معادل سال ۱۳۴۵ خورشیدی است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۴۵ و ۱۵۳۴ مشترک هستند. در توضیحات سال ۱۳۴۵ خورشیدی در ویکی‌پدیا، اولین رویداد مربوط به آغاز جام جهانی در انگلستان است. ژاله علو در فیلم «صدای صحرا» و مستند «ساکن صحرای سکوت» بازی کرده است. آلبوم «دلصدا» اثر محسن چاوشی است. در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۶۱۳ مولانا و در غزل ۳۶۱ اوحدی و در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ‌های ۳۶ و ۱۶۳ کتاب الف و در برگ ۶۳ کتاب‌های زهیر و کیمیاگر و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه خبر و در سوره اسراء کلمات خبر، صدا، خاک و زنده و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خبر، صدای و خاک و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمات صدا و زنده و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خبر و صدا و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات صدا، خاک و زنده و در برگ‌های ۳۶، ۶۳ و ۱۶۳ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۶۳ کتاب الف کلمه صدا و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب کلمات صدای، ایالات متحده و زنده و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۳۱۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در عکس بالا کلمه زنده و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات خبر، خاک و زنده و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خاک و زنده و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل‌های ۱ بیدل دهلوی و آشفته شیرازی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری و حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در غزل ۱۶۳ سعدی و در غزل‌های ۱۳۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در غزل ۳۶۱ اوحدی و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در آیه ۱۱۳:۱۶ انجیل برنابا کلمه خاک وجود دارد. در زیر خبری از صدای آمریکا با عنوان: «محمد خاکپور در پخش زنده صداوسیما به میهن‌دوستی محمدرضا شاه پهلوی اشاره کرد» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۰ می‌شود. در مقاله به عدد ۲۲۰ اشاره گردید. نازنین بنیادی در فیلم «میهن» بازی کرده است. در سوره اسراء و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۴۱ حافظ و در غزل ۱۳۶ شهریار و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه فتنه وجود دارد. ژاله علو در فیلم «فتنه چکمه پوش» و مجموعه تلویزیونی «تاریخ روابط ایران و انگلیس» و تئاتر «دزد ناشی» بازی کرده است. بازی کرده است. با فتنه خمینی افراد وطن‌دوست و خادم و با سابقه درخشان در سازندگی ایران مانند ملکه فرح پهلوی و محمدرضا شاه پهلوی مجبور به ترک کشور شدند و دولت به دست جنایتکاران و قاتلان افتاد. «عدالت ملکه» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه ملکه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۴۱ حافظ کلمه فرح و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه شاه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، خدمت و مور و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شاه، خدمت و مورچه و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات شاه و خدمت و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات شاه و زنبور و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاه، خدمت، خدمتگزار و فتنه و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمه خدمتگزار و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ عراقی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر و در غزل ۱۶۳ سعدی و در برگ‌های ۳۱۶ و ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خدمت و در مقاله و در آیه ۱۰ سوره صافات و در باب ۲۲۰ انجیل برنابا کلمه درخشان وجود دارد. مورچه و زنبور نماد خدمت هستند. ملکه فرح پهلوی متولد سال ۱۳۵۷ قمری است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به انقلاب ۱۳۵۷ یا عبارت بهتر فتنه ۱۳۵۷ و رضاشاه اشاره شده است. در توضیحات صادق زیبا کلام در ویکی‌پدیا بیان شده: «زیباکلام در مناظره‌ای با رهدار در دانشگاه صنعتی اصفهان به بررسی ریشه‌های ضدیت با آمریکا و آمریکا ستیزی در ایران پرداخت و از رضا شاه دفاع کرد و گفت: «مدیون چکمه‌های رضا شاهیم. من معتقدم تاریخ بهترین تعیین‌کننده است به شرطی که تحریف نشود؛ به نظر من رضا شاه خدمات زیادی را به ایران کرد»» در مقاله بیان شده که ژاله علو در فیلم «فتنه چکمه پوش» و مجموعه تلویزیونی «تاریخ روابط ایران و انگلیس» و تئاتر «دزد ناشی» بازی کرده است. در توضیحات صادق زیباکلام در ویکی‌پدیا بیان شده: «وی گفت بعد از مشروطه، قدرت مرکزی سراسر کشور از بین رفت و در بلوچستان، خراسان، گیلان، کردستان، خوزستان یاغیان مختلفی سر برآوردند و این رضاخان بود که با سرکوب آن‌ها قدرت مرکزی را به کشور بازگرداند. در دوران دولت رضاخان، صنعت ایران با رشد بسیاری مواجه شد و صنایع راه‌آهن، نساجی، راه‌سازی و ورود بانکداری و علوم از موفقیت‌های آن دوره است. زیباکلام با مردود دانستن سندهایی که رضاخان را دست نشانده انگلیس معرفی می‌کند اظهار داشت: اگر او انگلیسی بود، چرا دولت انگلستان او را برکنار کرد؟ وی افزود: انگلیسی‌ها گرچه برای تأمین منافع ملی در ابتدا موافق روی کار آمدن رضا خان بودند، اما چون او در ده سال دوم سلطنت خود به آلمان‌ها گرایش پیدا کرد، دولت انگلیس او را ساقط کرد. زیبا کلام در قسمت دیگری از سخنان گفت: بسیاری از نخبگان از جمله مدرس و دکتر مصدق از رضاخان حمایت می‌کردند، زیرا او فردی قلدر و قدرتمند بود و می‌توانست امنیت برقرار کند. رضاخان مستبد بود ولی وطن‌پرست بود و برای آبادانی ایران تلاش و خدمت فراوانی کرد و تمام زیرساخت‌های لازم را جهت توسعه ایران فراهم کرد.» در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه رضا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان کلمات رضا و خان و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه خان و در مقاله کلمات وطن‌دوست، خدمت، صنعت، قطار و انگلیس و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات شاه، خدمت و یاغی و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه یاغیگری وجود دارد. گرایش پیدا کردن رضاشاه به هیتلر خطا و اشتباه بوده است. در مقاله به برلین اشاره شده است. برلین پایتخت و بزرگ‌ترین شهر جمهوری فدرال آلمان از نظر وسعت و جمعیت است. در مقاله کلمه جمعیت ذکر شده است. آرامگاه رضاشاه در شهر ری است. صادق زیبا کلام متولد شهر ری است. صادق زیبا کلام مبتلا به بیماری سرطان شده است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه سرطان وجود دارد. در زیر خبری از صدای آمریکا با عنوان «اختلاس با طعم «چای دبش» در سایه سکوت مجلس؛ واکنش‌ها: از «جیب مردم» است» برای تاریخ ۱۴ آذر آمده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه خبر و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خبر، صدای و ساکت و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خبر و صدای و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه چای و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمات صدا و سکوت و در برگ ۳۶ کتاب الف کلمات خبر، سکوت و ساکت و در برگ ۶۳ کتاب‌های الف و کیمیاگر کلمه سکوت و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ساکت و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر کلمات ساکت و مجلس و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمه جیب و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمات جیب و مردم و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه مردم و در مقاله کلمات سایه و مجلس و عدد ۱۴ و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه آذرگون ذکر شده است. اشو نویسنده کتاب‌های «یک فنجان چایی» و «صوفی مرد راه: آوازه سکوت» است. در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه صوفی وجود دارد. در خبر زیر بیان شده: «بهنام امینی، فعال سیاسی، با یادآوری سخنی از امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر دوره محمدرضا شاه پهلوی که دوره کار او با رشد و شکوفایی اقتصادی همراه بود، در رسانه اجتماعی ایکس نوشت: «به قله‌های فساد نزدیک شده‌اند، رکورد اختلاس دزدی و فساد در تاریخ ایران با یک چای دبش شکسته شد، این ادعای خامنه‌ای که به قله‌ها نزدیک شده‌ایم را مقایسه کنید با سخن هویدا نازنین که می‌گفت ما نمی‌خواهیم مردم را ناراحت کنیم!»» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان کلمه امین و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات امینان و قله و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب کلمه قله و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات قله و دزد و در سوره اسراء و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه فساد و در برگ ۱۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه فاسد و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات فاسد و دزد و در آیه ۱۰ سوره صافات کلمه دزدانه و در بیت ۱۴ شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه یغما و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر و در برگ ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی و در آیه ۶۱:۳ انجیل برنابا کلمه دزد وجود دارد. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکی‌پدیا به تولید اولین اتومبیل پیکان در ایران اشاره شده است. در مقاله کلمه پیکان ذکر شده است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه پرگار وجود دارد. در زیر مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار بی‌بی‌سی با عنوان «عرفان حلقه، پاسخ به نقدها توسط محمدعلی طاهری، پرگار» آمده که ایشان به دریافت جایزه یا هدیه از امیرعباس هویدا اشاره می‌کنند. در مقاله کلمه هدیه ذکر شده است. در ویدئو مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار هدف مجری برنامه تخریب عرفان حلقه است و نیت خیری ندارد. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات نیت و خیر ذکر شده‌اند. در عکسی که از این مستند در زیر آمده استاد طاهری و داریوش کریمی مشخص هستند. استاد طاهری و داریوش کریمی متولد کرمانشاه هستند. فامیل مجری برنامه پرگار بی‌بی‌سی کریمی است. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکی‌پدیا بیان شده که شخصی به نام کریمی تیر خلاص به جمجمه یا مغز هویدا زد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ نسیمی کلمه کریم و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات کریم و خلاص و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در برگ ۶۳ کتاب زهیر کلمه مغز و در باب ۲۲۰ انجیل برنابا کلمه جمجمه و در قصیده ۱ حافظ کلمات مغز و تیر و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در غزل ۱۶۳ سعدی و در غزل ۱۳۶ شهریار و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه تیر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات تیر و خلاص و در برگ ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه خلاص وجود دارد. آوردن رژیمی بدون تفکر و اندیشه باعث کشته شدن بسیاری از انسان‌ها گردید. در مقاله به نقل از توضیحات ضحاک در ویکی‌پدیا بیان شده: «در شاهنامه، فردوسی او را مردی شناسانده که دو مار به انگیزه بوسه اهریمن از شانه‌هایش درآمده بود و سالیان دراز در ایران به ستمکاری و کشتار جوانان ایران و سودجویی از مغز آنان برای خورش مارهای روی شانه‌هایش می‌پرداخت، تا سرانجام با رستاخیز کاوه آهنگر و فریدون پور آبتین، ضحاک دستگیر و در البرزکوه زندانی گردید. واژه اژدها یک واژه اسطوره‌ای است و آن باید کوه آتش‌فشان ویران‌گر و نابودکننده باشد.» منظور از خوردن مغز جوانان، جلوگیری از تفکر و اندیشه است. در توضیحات حسین منصور حلاج در ویکی‌پدیا ابیات زیر از حافظ و اقبال لاهوری آمده‌اند که در آن‌ها کلمات هویدا و فتنه ذکر شده‌اند.

گفت آن یار کزو گشت سر دار *** بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد (حافظ)

کم نگاهان فتنه‌ها انگیختند *** بنده حق را بدار آویختند (اقبال لاهوری)

هویدا قربانی فتنه خمینی گردید. در زیر خبری از بی‌بی‌سی با عنوان «هویدا قربانی محمدرضا شاه یا آیت‌الله خمینی؟» آمده است. اینکه هویدا قربانی خمینی جنایتکار شده موضوعی آشکار است و با این وجود بی‌بی‌سی از این عنوان استفاده کرده است. بی‌بی‌سی نیت خیری ندارد. بی‌بی‌سی معنای آیت الله را می‌داند و با این وجود به خمینی جنایتکار آیت الله می‌گوید. به آخوندهای جنایتکار آیت الله نگویید. در ادامه مقاله و در خبر زیر از بی‌بی‌سی به ارتشبد قره‌باغی اشاره شده است. در توضیحات بی‌بی‌سی فارسی در ویکی‌پدیا بیان شده: «ارتشبد عباس قره‌باغی به ویلیام سالیوان سفیر وقت آمریکا، گفته بود: «یک طرح عملیات براندازی کامل علیه دولت ایران اجرا می‌شود و روزبروز هم شدیدتر می‌گردد. این همه تبلیغات که به وسیله بی‌بی‌سی علیه دولت و به نفع مخالفان و آقای خمینی صورت می‌گیرد چیست؟». قره‌باغی در ملاقاتش با آنتونی پارسونز نیز مسئله تبلیغات رادیو بی‌بی‌سی علیه دولت ایران را مطرح می‌کند و می‌گوید با روابط حسنه دو کشور مغایرت دارد آیا ممکن است به نشانه دوستی متقابل، درباره برنامه این رادیو اقدام کنید تا دولت حاضر در انجام برنامه‌های اصلاحی خود موفق گردد؟ سفیر در جواب اظهار داشت: متأسفانه این مطلب صحیح است ولی رادیو بی‌بی‌سی یک رادیوی آزاد است اگر چه بودجه و هزینه‌اش را دولت انگلستان می‌پردازد، ولی در کیفیت برنامه‌های آن، دولت نمی‌تواند دخالت داشته باشد. حتی غالباً علیه خود دولت انگلستان هم مطلب پخش می‌نماید و همیشه به‌طور آزاد عمل می‌کند!. قره‌باغی می‌نویسد: «جریان مذاکرات و اظهارات سفیر بریتانیا را به اعلیحضرت عرض کردم. در مورد بی‌بی‌سی فرمودند: «بلی، متأسفانه همیشه همین جواب را داده‌اند.»» در مقاله کلمه بلی و در برگ ۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه تاسف وجود دارد. آلبوم «متأسفم» اثر محسن چاوشی است. در مقاله کلمه دروغ ذکر شده است. در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات توریه، بخش و فی‌ المثل وجود دارد. در توضیحات کلمه توریه در ویکی‌پدیا و بخش مثال‌ها بیان شده: ««متأسفم، نمی‌توانم پولی را که درخواست کردی، به تو بدهم. متأسفانه امروز صبح فراموش کردم کیف پولم را همراه خودم بیاورم.» گوینده دروغ نگفته است، اما پول‌هایش را در جیبش گذاشته و کیف پولش را همراه نیاورده است.» در این مطلب کلمات متأسفانه و دروغ ذکر شده‌اند. در توضیحات فتنه خمینی در ویکی‌پدیا و بخش نقش خارجی‌ها بیان شده: «سپهبد امیرحسین ربیعی به هایزر یک نمونه ارائه داده بود: شب قبل بی‌بی‌سی به دروغ گزارش داده‌است که ربیعی قصد استعفا دارد. این دروغ در سراسر کشور شنیده شده و در میان غیرنظامیان و نظامیان ایجاد نگرانی کرده‌است.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۳۴۹ می‌شود. درگذشت سپهبد ربیعی در ۱۱ رمضان سال ۱۳۴۹ قمری است. در مقاله کلمه خدمت ذکر شده است. در توضیحات رابرت هایزر در ویکی‌پدیا بیان شده که خدمت هایزر در سال ۱۹۴۳ پایان یافته است. ارقام عددهای ۱۳۴۹، ۱۹۴۳ و ۱۳۳۴۹ مشترک هستند. در شعر سایه گیسو رهی معیری به سیارت مشتری، زهره، ماه و خورشید اشاره شده که نماد نجومی آن‌ها به ترتیب ۹، ۴، ۳ و ۱ است. این ارقام در کنار یکدیگر عدد ۱۳۴۹ را ایجاد می‌کنند. در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه افسر وجود دارد. در ادامه مقاله بیان شده که سپهبد ربیعی افسر و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و نگهبان و پاسبان ایران بود. دلیل همدستی رژیم انگلیس و بی‌بی‌سی با فتنه خمینی حسادت به عظمت تاریخ ایران و پیشرفت‌های ایران در دوران محمدرضاشاه پهلوی بوده است. در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه همدست و در سوره اسراء کلمات همدستانش، فتنه و بخل و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات دزدان، همدست و فتنه و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه رشک و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات حسود و حاسد و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه حسادت و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه حسد وجود دارد. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به انقلاب ۱۳۵۷ یا عبارت بهتر فتنه ۱۳۵۷ و گاه‌شمار شاهنشاهی اشاره شده است. در توضیحات گاه‌شماری شاهنشاهی در ویکی‌پدیا بیان شده: «آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در دوره پهلوی دراین‌باره در کتاب «غرور و سقوط» نوشت: «تقویم شاهنشاهی یکی از نامعقول‌ترین اقداماتی بود که شاه در چند سال قبل به آن دست زد و موجبات خشم و بدگمانی عناصر مذهبی را نسبت به خود فراهم ساخت».» تاریخ ایران به قبل‌تر از مبدا گاه‌شمار شمسی باز می‌گردد. گاه‌شمار شاهنشاهی محوریت قوی‌تری برای وحدت مردم است. در ادامه مقاله بیان شده که در عربستان بودن قبله محوریت قوی‌تری برای وحدت مسلمانان بوده است. مطلبی که آنتونی پارسونز بیان کرده حسادت رژیم انگلیس به عظمت تاریخ ایران را نشان می‌دهد. در توضیحات کتاب غرور و سقوط در ویکی‌پدیا بیان شده: «پارسونز این کتاب خود را به دوستان اعدام شده ایرانیش ازجمله امیرعباس هویدا، غلامرضا نیک‌پی و عباسعلی خلعتبری تقدیم کرده است. در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: "این کتاب، از دسیسه‌های شوم علیه شاه و دولت او پرده برنمی‌دارد و درباره توطئه‌های پنهانی من و آیت‌الله‌های قم و مشهد مطلبی فاش نمی‌کند... آنهایی که دست پنهان انگلیس را در همه جا و هرکاری جستجو می‌کنند، داستان مرا قانع کننده نخواهند یافت.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، قم، پرده و پنهان و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه فاش وجود دارد. رژیم انگلیس امیرعباس هویدا و بسیاری از انسان‌ها بزرگ دیگر را قربانی هوس‌های خود کرده است. با این وجود سفیر انگلیس با وقاهت بیان کرده که کتاب خود را به دوستان اعدام شده ایرانیش از جمله امیرعباس هویدا، غلامرضا نیک‌پی و عباسعلی خلعتبری تقدیم می‌کند. سفیر انگلیس تعریف دوست را نمی‌داند. درگذشت آنتونی پارسونز در سال ۱۳۷۵ قمری بوده است. فتنه خمینی در سال ۱۳۵۷ خورشیدی بوده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه قربانی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه قربان ذکر شده است. در خبر زیر از پیشخوان با عنوان «قربانی ملکه حسود» بر اساس روزنامه وطن امروز و فیلم اسپنسر به حسادت الیزابت دوم به دایانا اسپنسر اشاره شده است. در برگ ۱۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه روزنامه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات وطن و امروز و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل و تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل‌های ۱ بیدل دهلوی و آشفته شیرازی و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۳۶ کتاب مکتوب و در برگ ۱۶۳ کتاب زهیر و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه امروز وجود دارد. الیزابت دوم متولد سال ۱۹۲۶ میلادی است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۹۲۶ مشترک هستند. در مقاله کلمه تاج ذکر شده است. در خبر پیشخوان به سریال تاج درباره الیزابت دوم اشاره شده است. تاج‌گذاری الیزابت در سال ۱۹۵۳ میلادی بوده است. در ویکی‌پدیا مساحت انگلستان ۱۳۰۳۹۵ کیلومتر مربع ذکر شده است. تفاوت عددهای ۱۹۵۳ و ۱۳۰۹۵ رقم صفر است. درگذشت محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۳۵۹ خورشیدی بوده است. در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات شاه و فتنه و در سوره قصص و کلمه فتنه وجود دارد. سوره قصص ۵۹۳۱ حرف دارد. رقم‌های اعداد ۱۳۵۹، ۱۹۵۳ و ۵۹۳۱ مشترک هستند. در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قصص ذکر شده است. در سوره قصص به قارون اشاره شده است. در ویکی‌پدیا بیان شده: «قارون از افراد بنی‌اسرائیل (مصر باستان)، معاصر موسی پیامبر و به قولی پسرعموی وی بود. قارون جاه‌طلب، بخیل، حسود و بسیار ثروتمند بود، آن‌چنان‌که چند تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن و دفاتر حساب اموالش زانو می‌زدند. هرچند او را اندرز می‌دادند که به مال دنیا مغرور نشود، و آن را در راه خیر مردم صرف کند، نمی‌پذیرفت.» در مقاله کلمات موسی، مصر، پسر، عمو، حسود، کلید و زانو و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات موسی و زانو و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه مخزن و در قطعه ۱ خاقانی کلمه خازن کلمه خازن و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه خزینه وجود دارد. در توضیحات قارون در ویکی‌پدیا بیان شده: «خدا زلزله‌ای سخت پدیدآورد و زمین «قارون، خانه و گنجش» را به کام خود کشید» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه قارون و عبارت «زمین از تب لرزه» و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه زلزله و در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت لرزش زمین و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زمین و لرزان و در قصیده ۱ حافظ کلمات لرزه و زمین و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه لرزه ذکر شده است. سوره زلزال سوره ۹۹ قرآن است. در توضیحات فتنه ۱۳۵۷ در ویکی‌پدیا و بخش نقش خارجی‌ها بیان شده که در دوره نهضت ملی نفت ایران بی‌بی‌سی از شاه در برابر مصدق حمایت کرده است. دلیلش این بوده که مصدق علنا با استعمار رژیم انگلیس و کشورهای بیگانه مخالف بوده است. در توضیحات فتنه ۱۳۵۷ در ویکی‌پدیا و بخش نقش خارجی‌ها بیان شده که شبکه بی‌بی‌سی در جریان فتنه ۱۳۵۷ حمایت گسترده از خمینی انجام داد. دلیل این حمایت افزایش قیمت نفت توسط محمدرضاشاه پهلوی و حسادت به عظمت تاریخ ایران و پیشرفت‌های دوران محمدرضا شاه پهلوی بوده است. رژیم انگلیس چشم طمع به منابع ایران داشته است. فرمان دهم لوح‌های ۱۰ فرمان این است که چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش. در مثنوی ۱ نسیمی کلمات موسی و لوح و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات الواح، ده و همسایه و در مثنوی ۱ نسیمی و در قطعه ۱ خاقانی کلمه لوح و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در آیه ۱۶۳ سوره شعراء و در آیه ۱۳۶ سوره بقره کلمه فرمان و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه ناموس و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در برگ ۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه جاه یا طمع و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه همسایه وجود دارد. فریدون فرخزاد در برنامه تلویزیونی «سلام همسایه» بازی کرده است. فرمان هشتم لوح‌های ده فرمان این است که دزدی نکن. رژیم انگلیس دزد و غارتگر است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات فتنه و دزد و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمات فتنه و غارت و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات دزد و غارت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه یغما و در قصیده ۱ عراقی کلمات ربوده و تاراج و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مقاله کلمه دزد و در سوره اسراء کلمه غارت و در قصیده ۳۶ خاقانی کلمه ربوده وجود دارد. در مقاله کلمه ریش ذکر شده است. خمینی بیان کرده: «تراشیدن ریش و یا ماشین زدنی که در حکم تراشیدن باشد، حرام است علی الاحوط.» مردم با طناب فردی با اینگونه عقیده‌ها در چاه رفتند. شواهد نشان می‌دهد که مردم به پیشرفت‌های دوران محمدرضا شاه قانع نبودند و به حرف‌های پوچ خمینی طمع کردند و بدون، تفکر، اندیشه و آگاهی و همانند افراد کر، لال و کور به فتنه خمینی رای آری دادند. در سوره اسراء کلمات اندیشه، آگاه، فتنه و آری و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات شاه، آگاه، تفکر، اندیشه و آز در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی کلمات اندیشه و رای و در منشور کوروش و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی و در باب ۳۶ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اندیشه و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه آگاهی و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات بدون، فکر و اندیشه و در شعر ۱ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات اندیش و آری و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات اندیشناک، بداندیش، جاه، فتنه و رای و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات آگاهی، بداندیشگان و رای و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمات بداندیش و رای و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه نیندیشیده و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی کلمه بی‌تفکر و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات جاه، حرف و رای و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه رای و در باب ۱ انجیل مرقس و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی و در برگ ۱۳۶ کتاب‌های زهیر و عطیه برتر و در برگ‌های ۳۶، ۶۳ و ۱۶۳ کتاب الف و در برگ ۶۳ کتاب‌های زهیر و والکیری‌ها و آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه حرف و در برگ ۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پوچ و در برگ ۶۳ کتاب الف کلمات حرف و توقع و در قصیده ۳۶ خاقانی کلمه طمع و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمه حرص و در آیه ۱۱۶:۱۳ انجیل برنابا کلمه حرف و نابینا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات حرف، صم و بکم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه لال و در غزل ۱۳۶ شهریار عبارت لال و کری و و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه کر و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات حرف و آری و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات آری و بلی و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات تفکر و آری و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در قصیده ۱ اوحدی و در باب ۱۶۳ انجیل برنابا کلمه آری وجود دارد. آلبوم «حریص» اثر محسن چاوشی است. در برگ ۳۶ کتاب مکتوب کلمه الماس ذکر شده است. اشو نویسنده کتاب‌های «الماس آگاهی» و «بگو آری!» است. درگذشت اشو و خمینی در سال ۱۳۶۸ خورشیدی است. بین عددهای ۱۳۶، ۱۶۳ و ۱۳۶۸ سه رقم مشترک هستند. درگذشت اشو در سال ۱۴۱۰ قمری است. ارقام عددهای ۱۱۴۰، ۱۴۰۱، ۱۴۱۰ و ۱۰۱۴۱ مشترک هستند. درگذشت اشو در سال ۱۹۹۰ میلادی است. در مقاله به سال ۱۹۹۰ میلادی اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت و هما و در مقاله کلمات اندیشه و هما و در قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه ناطق و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه نقد و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات اندیشه و پشیمان و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه اظهار و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه پشیمان وجود دارد. در توضیحات هما ناطق در ویکی‌پدیا بیان شده: «ناطق در این سال‌ها به نقد اندیشه‌ها و کرده‌های سیاسی خود به‌ویژه در دوران انقلاب پرداخت و از مشارکت خود در آن اظهار پشیمانی کرد. وی در این باره با بیان اینکه پرونده او با توجه به اینکه هم مدرّس بود و هم محقّق نابخشودنی‌تر است، گفته بود: گه زدم. و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را «قاشق قاشق» می‌خورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشه‌ای خزیده‌ام تا چه پیش آید.» در آیه ۱۱۳:۱۶ انجیل کلمه سرگین یا گه و در مقاله کلمه خیانت ذکر شده است. هما ناطق متولد سال ۱۹۳۴ میلادی است. درگذشت هما ناطق در سال ۱۳۹۴ خورشیدی است. اگر عبارت «آری بدون تفکر و اندیشه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۳۴ ذکر شده‌اند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات هما ناطق در ویکی‌پدیا بیان شده: «در سال ۱۳۳۶ برای گذراندن دوره کارشناسی تا دکترا به فرانسه رفت.» خمینی مدتی به فرانسه و پاریس تبعید شده بود. در برگ‌های ۳۶، ۱۳۶ و ۳۶۱ کتاب زهیر و در برگ ۳۱۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پاریس و در برگ‌های ۳۶ و ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه فرانسوی و در باب ۱ کتاب‌های مقدس ارمیا و حزقیال کلمه تبعید ذکر شده است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «خانه تبعید» است. مصطفی فرزانه نویسنده، فیلم‌ساز و متفکر ایرانی مقیم پاریس بود. مساحت کلان شهری پاریس در ویکی‌پدیا ۱/۶۶۳۱ مایل مربع ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۶، ۶۱۳، ۱۳۳۶ و ۱/۶۶۳۱ مشترک هستند. در ویکی‌پدیا جمعیت پاریس ۲۲۲۹۶۲۱ ذکر شده است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۲۲۲۹۶۲۱ مشترک هستند. در مقاله به شیرین عبادی، صادق زیبا کلام و عددهای ۲۵۶ و ۲۶۵ اشاره شده است. در صفحه ۵۶۲ کتاب نشانه‌ها پستی از شیرین عبادی آمده که در آن به نقل از صادق زیبا بیان شده: «اصلاح طلبان از استقرار جمهوری اسلامی پشیمان نیستند؛ زیرا «سفره» دیگری پیدا نمی‌کردند!» در مقلله کلمات پشیمان و سفره ذکر شده‌اند. فتنه خمینی باعث استقرار جمهوری اسلامی گردید. فتنه ۱۳۵۷خمینی خطا و اشتباه بوده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات فتنه و خطا و در مقاله کلمات خطا و اشتباه ذکر شده‌اند. در زیر ویدئویی با عنوان «مصاحبه احمد رضایی , پسر محسن رضایی پیش از قتل وی» آمده که در آن احمد رضایی بیان می‌کند که در دوران محمدرضاشاه پهلوی به جای انقلاب باید اصلاحات صورت می‌گرفت، اما در شرایط کنونی ایران نیاز به یک انقلاب دارد. در سوره اسراء کلمات فتنه و خطا ذکر شده‌اند. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. احمد رضایی میرقائد متولد سال ۱۹۷۶ میلادی است. ارقام عددهای ۱۹۷۶ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه فتنه وجود دارد. در مقاله بیان شده که در شعر سایه گیسو رهی معیری به سیاره‌های مشتری، زهره، ماه و خورشید اشاره شده است. شماره نجومی این سیاره‌ها ۹، ۳، ۴ و ۱ است. این ارقام در کنار یکدیگر عدد ۱۴۳۹ را ایجاد می‌کنند. اگر عبارت «احمد رضایی میرقائد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۹ می‌شود. در مقاله بیان شده که اگر عبارت «آری بدون تفکر و اندیشه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ می‌شود. در مقاله خبری از سایت قطره و از خبرگزاری دانشجو با عنوان «محسن رضایی: اگر ۱۰ تا رستم هم داخل ساختار دولت بگذاریم تاثیر بسیار مهمی در اقتصاد کشور نخواهد گذاشت» آمده است. این خبر نیز تایید می‌کند که شرایط کنونی ایران قابل اصلاح نیست. در توضیحات محمد مصدق در ویکی‌پدیا بیان شده: «مصدق از طرفداران انقلاب مشروطه ایران بود و معتقد بود که مقام سلطنت مقام عالی تشریفاتی است. او در دوران نخست‌وزیری کوشید تا قدرت شاه را محدود به چارچوب مشخص‌شده آن در قانون اساسی مشروطه کند و نهادهای مدنی را تقویت کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹۱ می‌شود. ارقام عددهای ۱۴۳۹ و ۱۳۴۹۱ مشترک هستند. مردم باید از افرادی مانند محمد مصدق حمایت می‌کردند. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۹۶۷ میلادی بوده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سوره اسراء و در مقاله کلمه صدق وجود دارد. کلمات صدق و مصدق هم‌معنی هستند. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۳۴۵ خورشیدی بوده است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در مقاله عدد ۱۳۴۵ ذکر شده است. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۳۸۶ قمری بوده است. در مقاله عدد ۱۳۶۸ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۶۸ و ۱۳۸۶ مشترک هستند. در توضیحات محمد مصدق در ویکی‌پدیا بیان شده که مهدی بازرگان، شاپور بختیار و داریوش فروهر از یاران مصدق پس از سقوط دولت او بودند. در مقاله به این افراد اشاره شده است. ویدئو زیر از حساب کاربری با عنوان خسرو فروهر است. در مقاله کلمات خسرو و فروهر ذکر شده‌اند. در توضیحات حزب توده ایران در ویکی‌پدیا بیان شده تصمیمِ مصدق برای عدم تمدید امتیازِ به پایان رسیده شوروی برای ماهی‌گیری در دریای خزر، موجب نکوهش حزب توده شد. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی و در غزل ۱۶۳ فرخی یزدی کلمه توده و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خزر و ماهی وجود دارند. «فلکلر یا فرهنگ توده» نوشته صادق هدایت است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «بن‌بست: نامه‌های مرتضی کیوان» است. در مقاله کلمات نامه و مرتضی و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه کیوان وجود دارد. در ویکی‌پدیا بیان شده که مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامه‌نگار و فعّال سیاسی عضو حزب توده ایران بود. در توضیحات مرتضی کیوان در ویکی‌پدیا بیان شده: «کیوان اولین ویراستار ایرانی و پایه‌گذار انجمن ادبی شمع سوخته بوده است. او همچنین کارمند و بعدها در دوران وزارت دکتر فاطمی، معاون وزیر در وزارت راه دولت مصدق بود. کیوان به ادبیات روسیه تسلط کامل داشت و نوشتارهای بسیاری درباره آن نوشت.» در ویکی‌پدیا بیان شده که مرتضی کیوان در زندان قصر تیرباران شده است. در مقاله به تیرباران شدن در زندان قصر اشاره شده است. خمینی با اعدام فرماندهان، افسران و نگهبانان بالیاقت، ایران را ضعیف کرد و موجب گردید که صدام از رژیم بعث عراق به کشور حمله کند. در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه فرمانده و در مقاله کلمه افسر و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در برگ ۶۳ کتاب‌های کیمیاگر و والکیری‌ها کلمه نگهبان و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه شحنه یا نگهبان و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات نگهبان و لایق و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در غزل ۱۶۳ سعدی و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر کلمه لایق و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات افسر و ضعیف و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمه ضعیف و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه ضعف و در برگ ۱۳۶ کتاب الف کلمات ضعیف و حملات و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه بغداد و در غزل ۴۱ حافظ کلمات عراق و بغداد وجود دارند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شاپور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه بختیاری ذکر شده است. در توضیحات شاپور بختیار در ویکی‌پدیا و بخش «شاپور بختیار و جنگ ایران و عراق» بیان شده: «از سوی دیگر ارتش بر اثر اقدامات خمینی به شدت تضعیف و تحقیر شده و دیگر آن انسجام لازم را ندارد.» در توضیحات شاپور بختیار در ویکی‌پدیا بیان شده: «تیمور بختیار، پسرعموی شاپور، ۴ سال ریاست ساواک را بر عهده داشت. از دیگر خویشاوندان بختیار ثریا اسفندیاری (دخترعموی بختیار)، لوئیز صمصام بختیاری و محمدعلی قطبی هستند.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور و ریاست و در مقاله کلمات بختیاری، ساواک، عمو، محمدعلی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه قطب و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه ثریا وجود دارد. آرامگاه بختیار در پاریس است. در مقاله به پاریس اشاره شده است. «و اینک نگهبانی او پایان یافت» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. سپهبد ربیعی افسر و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و نگهبان و پاسبان ایران بود که در فتنه خمینی و در زندان قصر تیرباران و شهید گردید. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات فرمانده و شاهنشاهی و در مقاله کلمات افسر، نگهبان و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه پاسبان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات سپهبد و شاهنشهی و در قصیده ۱ حافظ کلمات افسر، شهنشاه و قصر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شهنشه و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه شهنشاه و در مقاله کلمه زندان و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه قصر وجود دارد. در مقاله بیان شده که گل لاله در ایران نماد شهادت است. در توضیحات امیر حسین ربیعی در ویکی‌پدیا بیان شده: «او پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ دستگیر، توسط خلخالی به مرگ محکوم و در زندان قصر اعدام شد.» در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمات فتنه و خلخال وجود دارند. فرخی یزدی نیز در زندان قصر بوده است. در توضیحات محمد فرخی یزدی در ویکی‌پدیا بیان شده: «ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل شد.» در مقاله عدد ۲۷ ذکر شده است. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه انتقام وجود دارد. اعدام انتقام‌جویی است. در زیر مستندی از شبکه من و تو با عنوان مدرسه اعدام آمده که در زمان ۳۱:۳۶ آن سپهبد ربیعی بیان کرده: «و اسلام عمیقا در قلب و جان و ما نفوذ دارد.» ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳ و ۳۱:۳۶ مشترک هستند. در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ عراقی کلمات من، تو، اسلام، دل و جان و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمات اسلام، دل و جان و در شعر ۱ مجلس اول کلمات من، تو، قلب، دل و جان و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه مستند و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۶۳ سعدی و در برگ ۱۶۳ کتاب زهیر کلمات من و تو و در مقاله کلمه مدرسه و در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱۳۶ شهریار و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمات من، تو و دل و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۳۶ خاقانی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل‌های ۱۳۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات من، تو، دل و جان و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۱ فیض کاشانی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۶۳ خاقانی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمات دل و جان و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱۴ حافظ و در قصیده ۳۶ خاقانی و در غزل‌های ۱، ۱۶۳ و ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمه دل و در برگ ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات عمق و قلب و در قصیده ۱ اوحدی و در برگ ۱۶۳ کتاب الف کلمه قلب و در برگ ۱۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت کلمات قلب و جان و در غزل ۶۳۱ امیر خسرو دهلوی کلمات دل، جان و روح الله و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات دل، جان و روح قدس و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه نفوذ ذکر شده است. آهنگ «دلم گرفته» اثر فریدون فرخزاد است. در ویدئویی که در ادامه آمده الهی قمشه‌ای به قلب اشاره می‌کند. اشو نویسنده کتاب «ضربان قلب، حقیقت مطلق» است. کلمات قلب و جان بیانگر مرحله کمال روح الله یا روح القدس یا مقام تسلیم یا مسلمانی هستند. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده این مرتبه از کمال نشان داده شده است. در آیه ۱۳۶ سوره بقره و در غزل ۱۳۶ طبیب اصفهانی و در رباعی ۱۳۶ فرخی یزدی کلمه تسلیم و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱۴ حافظ و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه مقام و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه مسلمان وجود دارد. صفات خداوند در قلب انسان عاشق جای می‌گیرد. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات روح خدا یا روح الله، روح القدس و دل و در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۳۶ خاقانی و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۶ کتاب زهیر و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات عاشق و دل وجود دارند. در ادامه مقاله بیان شده که صفات خداوند بیانگر مرحله روح الله یا روح القدس است. از مستند شبکه من و تو چند سال قبل عکس گرفته شده است. در آیه ۱۶۳ سوره اعراف و در برگ ۳۶ کتاب زهیر کلمه تعطیل وجود دارد. مستند زیر بعد از تعطیل شدن شبکه من و تو پس از ۱۴ سال از سایت این شبکه پاک شد. در ادامه مقاله به پاک کردن اشاره شده است. در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی بیان شده که آنکه گمان می‌کردیم روح الله است قصاب بوده است. نام خمینی روح الله است. در زیر عکس داریوش کریمی مجری برنامه پرگار بی‌بی‌سی آمده است. در توضیحات داریوش کریمی در ویکی‌پدیا و بخش نقدها بیان شده: «شاهین نجفی: «مقاله کارمند بی‌بی‌سی در قیاس اسما اسد و شهبانو فرح در ادامه عقده‌گشایی و کینه همیشگی از پهلوی‌ست. این عقده درونی و دیرینه راه را بر اندیشه مستقل و نقد منصفانه تاریخی می‌بندد. اما جایگاه شهبانو فرح در قلب میلیون‌ها ایرانی و در دل تاریخ هنر مدرن ما ثابت شده است.» در مقاله کلمات نقد، شاهین و فرح پهلوی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات اندیشناک، دل و انصاف و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات راه، اندیشه، دل، ثابت و کینه و در غزل ۱ فیض کاشانی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه عقده و در ترجیع بندهای ۱ مولانا و خاقانی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده‌های ۳۶ سوزنی سمرقندی و ظهیر فاریابی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه کین وجود دارد. اگر عبارت «اسما اسد» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱ می‌شود. اسما اسد متولد ۱۱ اوت است. اسما اسد متولد سال ۱۳۵۴ خورشید است. در مقاله به سال ۱۳۵۴ خورشیدی اشاره شده است. اسما اسد متولد سال ۱۳۹۵ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۹۵ ذکر شده است. اسما اسد متولد لندن پایتخت انگلیس است. در ویکی‌پدیا مساحت انگلستان ۱۳۰۳۹۵ کیلومتر مربع ذکر شده است. تفاوت عددهای ۱۳۹۵ و ۱۳۰۹۵ رقم صفر است. در ویکی‌پدیا بیان شده که اسما اسد در حال درمان بیماری سرطان است. . در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات اسد و سرطان و در قطعه ۱ خاقانی کلمه سرطان وجود دارد. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکی‌پدیا بیان شده: «بنیادی از یک آموزشگاه خصوصی در لندن فارغ‌التحصیل شد. او دارای مدرک تحصیلی لیسانس از دانشگاه کالیفرنیا، ارواین در رشته زیست‌شناسی است و پژوهش‌هایی هم در مورد سرطان داشته‌است که باعث شد برنده جایزه چانگ پی-چون دانشجویان دوره کارشناسی شود.» در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه سحاب وجود دارد. در ویکی‌پدیا بیان شده که فاصله سحابی کالیفرنیا تا زمین ۱۰۰۰ سال نوری است. در مقاله عدد ۱۰۰۰ ذکر شده است. نام دیگر سحابی کالیفرنیا Sharpless 220 است. در مقاله عدد ۲۲۰ ذکر شده است. فاصله سحابی آمریکا شمالی تا زمین ۲۲۰۰ سال نوری است. ارقام عددهای ۲۲۰ و ۲۲۰۰ مشترک هستند. اسما اسد همسر بشار اسد است. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در قصیده ۱ حافظ کلمه همسر وجود دارد. عکسی از خبر بی‌بی‌سی که در ادامه آمده چند سال قبل گرفته شده است. در کنار خبر بی‌بی‌سی خبر دیگری با عنوان «آیا با درگیری روسیه در اوکراین، سپاه در سوریه قدرت بیشتری می‌گیرد؟» آمده که در آن عکس بشار اسد مشخص است. در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات اسد و سپاه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات روس و سپه و در مقاله کلمه سپاه ذکر شده است. بشار اسد بلند قد و لاغر است. در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه قد و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون کلمات قد و قامت و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات قامت و بلند و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه و قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۶ خاقانی و در غزل ۱۶۳ فرخی یزدی و در غزل ۱۵۲۳ بیدل دهلوی کلمه بلند و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ اوحدی کلمه لاغر وجود دارد. بشار اسد رهبر سابق سوریه است. ابومحمد جولانی رهبر کنونی سوریه است. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمه جولان و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه جولانی و در مقاله کلمه احمد و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه شرع وجود دارد. رهبر کنونی سوریه ابومحمد جولانی یا احمد حسین الشرع است. ابومحمد جولانی متولد سال ۱۳۶۱ خورشیدی است. ابومحمد الجولانی متولد شهر ریاض است. در مقاله به ریاض اشاره شده است. در ویکی‌پدیا بیان شده که ابومحمد الجولانی رهبری جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه را بر عهده داشت. در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ نسیمی و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه قاعده وجود دارد. مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات یاسمین و غوطه ذکر شده‌اند. نماد شهر دمشق پایتخت سوریه گل یاسمین است. در توضیحات غوطه در ویکی‌پدیا بیان شده: « غوطه (به عربی: غوطة دمشق) به مجموعه‌ای از مزارع گفته می‌شود که در منطقه ریف دمشق در نزدیکی قسمت شرقی دمشق در سوریه واقع شده‌اند. » در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه زراعت وجود دارد.

عرفان حلقه، پاسخ به نقدها توسط محمدعلی طاهری، پرگار

https://www.youtube.com/watch?v=IYYKrYktUqQ

هویدا قربانی محمدرضا شاه یا آیت‌الله خمینی؟

https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-61021736

روزنامه وطن امروز قربانی ملکه حسود

https://www.pishkhan.com/news/248095

تاج گذاری محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران

آغاز جام جهانی فوتبال 1966 در انگلستان
محمد خاکپور در پخش زنده صداوسیما به میهن‌دوستی محمدرضا شاه پهلوی اشاره کرد

https://ir.voanews.com/a/iran-tehran-mohammad-khakpour/7918464.html

اختلاس با طعم «چای دبش» در سایه سکوت مجلس؛ واکنش‌ها: از «جیب مردم» است
بهنام امینی، فعال سیاسی، با یادآوری سخنی از امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر دوره محمدرضا شاه پهلوی که دوره کار او با رشد و شکوفایی اقتصادی همراه بود

https://ir.voanews.com/a/financial-corruption-embezzlement-iran-economy-poverty/7385429.html

مصاحبه احمد رضایی , پسر محسن رضایی پیش از قتل وی

https://www.youtube.com/watch?v=S2LCnie4mHQ

سپهبد ربیعی، اسلام عمیقا در قلب و جان و ما نفوذ دارد

حرف مقطعه الر

در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی عبارت «اسم اعظم» ذکر شده است. منظور از اسم اعظم بسم الله الرحمن الرحیم است. استاد محمدعلی بیان می‌کنند که الرحمن در بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر رحمت عام خدا یا ارتباط با خدا یا حلقه یا عروة الوثقی یا حبل الله یا ریسمان خدا یا سلسله موی دوست است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات بسم الله الرحمن الرحیم، رحمت و حبل و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه بسمل و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات رحمت و عام و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه عام و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات عروة الوثقی، حبل المتین یا ریسمان خدا و سلسله موی ذکر شده است. در قرآن عبارت عروة الوثقی در آیات ۲۵۶ سوره بقره و ۲۲ سوره لقمان ذکر شده است. در مقاله به آیه ۲۵۶ سوره بقره و عدد ۲۲ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی به لقمان اشاره شده است. لقمان به لقمان حکیم معروف است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه حکیم و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه حکمت وجود دارد. در توضیحات لقمان حکیم در ویکی‌پدیا بیان شده: «لُقمان غلامی بود که در سرزمین سودان که آن موقع جزو امپراتوری حبشه بود، به دنیا آمد و در زمان داوود پیامبر می‌زیسته‌است.» در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه غلام و در مقاله کلمات حبشه و داوود ذکر شده‌اند. در ادامه مقاله ویدئویی آمده که در آن الهی قمشه‌ای به داوود(ع) اشاره می‌کند. مدت زمان این ویدئو ۶:۵۲ است. بیان گردید که در قرآن عبارت عروة الوثقی در آیات ۲۵۶ سوره بقره و ۲۲ سوره لقمان ذکر شده است. ارقام اعداد ۲۵۶ و ۶:۵۲ مشترک هستند. استاد طاهری بیان می‌کنند که الرحیم در بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر رحمت خاص خداوند یا مرگ است که حرکت در راه کمال را تضمین می‌کند. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات رحمت، خاص و مرگ و در مقاله کلمات رحمت، خاص، مرگ و تضمین ذکر شده‌اند. در توضیحات بسم الله الرحمن الرحیم در ویکی‌پدیا به امیرعباس هویدا اشاره شده است. در ادامه مقاله به ارتباط بین امیرعباس هویدا و سوره یوسف و حجرالیمامه یا حجر اشاره شده است. در آیه ۱ سوره‌های یوسف و حجر حرف مقطعه الر به بسم الله الرحمن الرحیم اشاره می‌کند. در ابتدای کلمات الرحمن الرحیم حرف مقطعه الر قرار دارد. اگر عبارت «حرف مقطعه الر» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ می‌شود. استاد طاهری بیان می‌کنند بسم الله الرحمن الرحیم را می‌توانیم به دو بخش بسم الله و دیگری الرحمن و الرحیم تقسیم کنیم. بسم الله یعنی به نام الله که همان تجلیات خداوند یا وجه الله است. «فاینما تولوا فثم وجه الله» هرجا نگاه کنیم وجه و جمال خداست. در رباعی ۱ خیام و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده‌های ۱ حافظ و عراقی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل‌های ۳۱۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه جمال وجود دارد. هر مخلوقی را نگاه کنیم نامی دارد و هر نام، نام خداست. اسامی خداوند در جهان هستی به صورت زیبایی تجلی پیدا کرده‌اند. در مقاله کلمه زیبا ذکر شده است. زیبایی جنبه معشوقیت خداوند است. در جهان هستی ماه نماد زیبایی است. الرحمن و الرحیم، رحمت عام و خاص خداوند هستند که بخشندگی و مهربانی خداوند را نشان می‌دهند. در آیه ۱۶۳ سوره بقره کلمات الرحمن، الرحیم، رحمت عام، خاص، بخشنده و مهربان و در غزل ۳۵۲ سعدی و در آیه ۱۶:۳۱ انجیل برنابا کلمه مهربان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات رحمت، عام، خاص و بخشنده و در مقاله کلمه رحمت و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات رحمت، خاص و عام و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات عام و خاص و در ترجیع بند ۱ مولانا و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در آیه ۱۳۶ سوره انعام و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خاص وجود دارد. آلبوم «خاص» اثر محسن چاوشی است. عاشق بخشنده و مهربان است و از این جهت الرحمن و الرحیم جنبه عاشقی خداوند را مطرح می‌کنند. در جهان هستی خورشید مظهر بخشندگی و مهربانی است. زمانی که معشوق در برابر عاشق قرار گیرد عشق پدیدار می‌شود. بسم الله الرحمن الرحیم جمع معشوق و عاشق و بیانگر عشق ماه و خورشید یا بالاترین مرتبه عشق در جهان دوقطبی نیک و بد یا مرحله روح الله یا روح القدس است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمات روح قدس، ماه و خورشید و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات روح خدا، روح القدس، زن و مرد و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده‌های ۱ اوحدی و سلیم تهرانی کلمات ماه و خورشید و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات ماه و شمس و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات مه و خورشید و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمات مه و آفتاب و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر کلمات ماه بدر و خورشید و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات ماه و شمس و در برگ ۶۳ کتاب عطیه برتر کلمات زنان و مردان وجود دارند. ماه و شب نماد معشوق یا زن هستند. صادق هدایت نویسنده کتاب «سرگذشت ماه» و مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «ماه گرفته» است. نقاشی‌های «زنی با سبد» و «زن کوبیسم» آثار صادق هدایت هستند. ژاله علو در مجموعه تلویزیونی «نقاشی با خطوط ساده» و در فیلم «زن امروز» بازی کرده است. در قصیده ۱ اوحدی کلمات ماه و شب و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر کلمه زنان و در باب ۶۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۶ کتاب‌های الف و مکتوب و در برگ ۱۶۳ کتاب‌های الف و والکیری‌ها و در برگ ۳۶ کتاب الف کلمه زن و در برگ ۶۳ کتاب الف کلمه سبد وجود دارد. «شب دراز» و «زن سرخ» عنوان قسمت‌هایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. خورشید و روز نماد عاشق یا مرد هستند. در ترجیع بند ۱ مولانا و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات لیلی و مجنون در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمات شیرین و فرهاد ذکر شده‌اند. ژاله علو در فیلم‌های «لیلی و مجنون»، «شیرین و فرهاد» و «بیژن و منیژه» بازی کرده است. لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد و منیژه و بیژن نیز معشوق و عاشق هستند. در توضیحات کتاب کیمیاگر در ویکی‌پدیا نقاشی زیر آمده که قرینه آن شبیه راه کمال که در ادامه آمده است. در سمت راست قرینه این نقاشی خورشید و شمشیر قرار دارند. در این نقاشی نماد مرد با شمشیر نشان داده شده است. انتخاب این نماد برای مرد اشتباه است. در سمت چپ قرینه این نقاشی ماه و زن قرار دارند. در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات عروس و داماد و در مقاله کلمه عروس و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه داماد وجود دارد. در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در باب ۱ کتاب مقدس زبور داوود(ع) کلمات شب و روز و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات زبور، روز و شب و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمات داود، زن و مرد و در مقاله کلمات زن و مرد و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات شب، روز، ماه و آفتاب و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات شب و روز و لیل و نهار و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات روز و شب، ماه و آفتاب و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در رباعی ۳۶۱ فرخی یزدی و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات شب و روز و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی کلمه الست و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمه شب قدر وجود دارد. منظور از شب قدر و روز الست مرحله روح الله یا روح القدس یا رب است. در سوره قدر کلمات شب قدر، روح و جبرئیل ذکر شده‌اند. جبرئیل همان پروردگار یا روح الله یا روح القدس یا صفات خدا است. در سوره قدر و ترجمه انصاریان بیان شده: «فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می شوند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۸۳۷ می‌شود. سوره زنان ۳۶۸۷ کلمه دارد. ارقام عددهای ۳۶۸۷ و ۶۸۳۷ مشترک هستند. در آیه‌ای از سوره قدر که به آن اشاره گردید کلمه شب وجود دارد. در مقاله بیان شده که شب نماد زن است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی عبارت «عهدِ الستت» وجود دارد. خداوند در روز الست از همه عهد گرفته که تسلیم صفات خداوند باشند. در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت «وفاداری به پیمان فطرت» وجود دارد. منظور از فطرت صفات خداوند است که به صورت امانت یا بالقوه به آدم و به ما به عنوان سلولی از تن واحد آدم داده شده است. بسم الله الرحمن الرحیم به معنی تسلیم بودن در برابر صفات خداوند است. منظور از مسلمانی رسیدن به مقام تسلیم است. در مقاله به سوره توبه اشاره شده است. در قرآن تنها سوره توبه با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز نشده است. ذکر نشدن بسم الله الرحمن الرحیم در ابتدای سوره توبه اشاره به کسانی دارد که به عهد و پیمان خود وفادار نیستند. در آیه ۱ سوره توبه یا در آغاز سوره توبه بیان شده: «[ این اعلام بیزاری خدا و رسول اوست به مشرکانی که شما مسلمین با آنان عهد بسته‌اید (و آنان عهد شکستند).» در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات توبه، عهد و وفاداری به پیمان ذکر شده‌اند. در غزل ۱۳۶ شهریار به آدم و حوا اشاره شده است. در داستان آفرینش حوا به زن یا معشوق و آدم به مرد یا عاشق تشبیه شده است. آیه ۱ زنان بیان می‌کند که مرد و زن از یک تن (تن واحد آدم) آفریده شده‌اند. در باب ۱ انجیل برنابا و در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی به آدم و در قصیده ۱ نسیمی به آدم و حوا اشاره شده است. بیت «بنی آدم اعضایِ یکدیگرند *** که در آفرینش ز یک گوهرند» از حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی بیان می‌کند که ما همانند سلولی از تن واحد آدم هستیم. در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه سلول وجود دارد. بیت سعدی به حقوق بشر نیز اشاره می‌کند. حقوق بشر به معنی این است که آنچه برای خود می‌پسندی برای تمام موجودات بپسندی و آنچه برای خود نمی‌پسندی برای هیچ موجودی نیز نپسندی و به هیچ موجودی ظلم نکنی. این جمله بر اساس سخن علی(ع) بیان شده است. آیه ۱ سوره زنان بیان می‌کند: «ای مردم! از [مخالفت با فرمان هایِ] پروردگارتان بپرهیزید، آنکه شما را از یک تن آفرید و جفتش را [نیز] از [جنس] او پدید آورد و از آن دو تن، مردان و زنان بسیاری را پراکنده و منتشر ساخت. و از خدایی که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید، پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید. یقیناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.» اگر آیه ۱ سوره زنان را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۰۴ می‌شود. ارقام عددهای ۱۱۰۴، ۱۱۴۰، ۱۴۰۱، ۱۴۱۰ و ۱۰۱۴۱ مشترک هستند. شکل راه کمال شبیه نمادهای نجومی است. در ادامه مقاله شکلی در این خصوص آمده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی به عناصر چهارگانه زمین اشاره شده است. در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه عناصر اربعه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات زمین و عنصر و در شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری کلمه عناصر وجود دارد. در شکل راه کمال که در ادامه آمده عناصر چهارگانه زمین مشخص شده‌اند. در عناصر چهارگانه زمین منظور از باد عشق در جهان دوقطبی است. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمات باد و عشق و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در باب ۱ انجیل برنابا و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۴۱ حافظ و در غزل ۳۶ خاقانی و در قصیده‌های ۳۶ ظهیر فاریابی و سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه باد و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ نسیمی و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در رباعی ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل ۱۳۶ شهریار و در غزل ۱۶۳ سعدی و غزل‌های ۱، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۳۶۱ فروغی بسطامی و غزل‌های ۶۱۳ و ۱۱۳۶ مولانا و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه عشق و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات سفر و عشق وجود دارند. آهنگ «سفر عشق» اثر فریدون فرخزاد است. ژاله علو در مجموعه تلویزیونی «مشق عشق» بازی کرده است. «بادهای زمستان» و «شیر و گل سرخ» عنوان قسمت‌هایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. گل سرخ نماد عشق است. در غزل ۱ محتشم کاشانی به گل سوری یا گل سرخ اشاره شده است. در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه گلسرخ و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات گل و سرخ و در غزل ۳۶۱ اوحدی کلمه گل سرخ وجود دارد. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات آب و آگاه ذکر شده‌اند. استاد طاهری بیان می‌کنند که منظور از آب آگاهی است. آب یا آگاهی باعث شکل پذیری و تغییر و تحول در خاک می‌شود. ویژگی خاک باروری و تبدیل شدن به شکل‌های دیگر است. گل از ترکیب خاک و آب ایجاد می‌شود. آتش باعث پختگی و دوام در گل می‌شود. در واقع آتش یا شیطان باعث پختگی و بادوام‌تر شدن آگاهی‌ها می‌شود. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات آتش، شیطان و آگاهی و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه دوام و در مقاله کلمه آگاهی وجود دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه به سجده نکردن شیطان اشاره شده است. استاد طاهری بیان می‌کنند که در داستان آفرینش منظور از سجده نکردن شیطان به وجود آمدن جهان دوقطبی تضاد یا خیر و شر است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه متضاد و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تضاد وجود دارد. در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون کلمه چکیدست ذکر شده است. استاد طاهری در کتاب «چکیده کتاب‌ها» که آدرس آن در زیر آمده راز آفرینش آدم از گل و عناصر چهارگانه زمین را با مثال کوزه رمزگشایی کرده‌اند. شکل گرفتن کوزه نیز شامل مراحل خاک، آب و آتش است. در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات کوزه و گل ذکر شده‌اند. در رباعی ۱ خیام به آفرینش آدم از گل کوزه اشاره شده است. ترانه‌های خیام کتابی تحقیقی - ادبی از صادق هدایت است. عنوانی یکی از کتاب‌های صادق هدایت افسانه آفرینش است. آفرینش آدم از گل و دمیدن روح در آدم بیانگر مرحله اله و شروع دایره جهان‌های دو قطبی است که بخشی از صفات خداوند به صورت امانت یا بالقوه به آدم داده می‌شود. در قصیده ۱ نسیمی کلمه اله و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه امانت وجود دارد. این صفات در مرحله رب یا روح الله یا روح القدس و انتهای دایره جهان‌های دو قطبی به فعلیت می‌رسد. در شکل راه کمال که در زیر آمده این موضوع مشخص است. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه دایره در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمه دوار وجود دارد. مصرع اول بیت زیر از قصیده ۱ نسیمی به شروع دایره جهان دوقطبی و مرحله اله اشاره می‌کند. مصرع دوم بیت زیر به انتهای دایره جهان دوقطبی و مرحله روح الله یا روح القدس اشاره می‌کند.

به آدمی که ز فضل اله دانا شد *** به آدمی که خدا گفت: علم الاسما

در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات الهی صفات و بندگی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات الهی، صفات و بنده و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات الهی و بنده و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات صفات و بندگی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه ستایش و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در حکایت ۱۰ باب اول گلستان سعدی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه بنده و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در قصیده ۱ اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه بندگی وجود دارد. الهی قمشه‌ای بیان می‌کند منظور از حمد، ستایش و بندگی آراسته شدن به صفات خداوند است. هدف از بندگی رسیدن به مرحله پروردگار یا رب یا صفات خداوند است. منظور از پروردگار خداوند نیست. صفات خداوند مخلوق خداوند هستند. صفات خداوند پروردگار یا پرورش دهنده یا رب یا مربی آدم هستند. در قصیده ۱ حافظ کلمات بندگان و پرور و در مقاله کلمه پرورش و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه پروردم و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه پرورت و در غزل ۱۴ حافظ کلمه پروردی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه پرورد و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه پروری و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه می‌پرورد و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مربی وجود دارد. آیه ۱ سوره ابراهیم بیان می‌کند: «الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ می‌شود. در مقاله عدد ۳۲۵ ذکر شده است. در این آیه کلمات الر و الحمید ذکر شده‌اند. بیان گردید که الر به بسم الله الرحمن الرحیم اشاره می‌کند و بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر مرحله روح الله یا روح القدس یا صفات خداوند است. منظور از حمد، ستایش و بندگی آراسته شدن به صفات خداوند است. کلمه حمید صفت فعل حمد یا ستایش کردن است. در قصیده ۱ نسیمی کلمه سبع المثانی (از اسامی سوره حمد) و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه الحمد و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه فاتحه وجود دارد. در آیه ۱ سوره حمد یا فاتحه عبارت «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در بیت ۱ شعر مجلس اول سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه الحمدلله ذکر شده است. این عبارت به تجلی خداوند یا صفات و اسما خداوند در مرحله رب یا روح الله یا روح القدس اشاره می‌کند. در باب‌های ۳۶ و ۱۶۳ انجیل برنابا و در برگ‌های ۱۳۶ و ۱۶۳ کتاب الف کلمه شیطان و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمات ابلیس و حضور وجود دارند. در مرحله رب تنها صفات خداوند حضور دارند و صفات شیطان حضور ندارند. از این جهت این مرحله یک جهان ۱ قطبی است. شماره نماد نجومی خورشید ۱ است. در شکل زیر یکی از مراحل رب یا مراحل وجود به شکل خورشید نشان داده شده است. در سوره نوح و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «آيا نمي‏دانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يكي بالاي ديگري آفريده ؟» «و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائي، و خورشيد را چراغ فروزاني قرار داده است.» اگر این دو آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۳۶۱ می‌شود. در سوره نوح در ادامه این آیات بیان شده: «و خدا شما را مانند نباتات مختلف از زمین برویانید.» «آن گاه بار دیگر (پس از مرگ) به زمین باز گرداند و دیگر بار هم شما را (از خاک به روز حساب) برانگیزد.» این آیات نشان دهنده شکل دایره‌ای راه کمال هستند. در مقاله به سوره تین اشاره شده است. در سوره تین بیان شده: «ما انسان را در نیکوترین صورت (در مراتب وجود) بیافریدیم.» این آیه به آفرینش انسان (به عنوان سلولی از تن واحد آدم) از خاک یا گل به صورت نمادین در مرحله اله یا شروع حلقه جهان دوقطبی اشاره میکند. در سوره تین بیان شده: «سپس او را به پائين‏ترين مرحله بازگردانديم.» بازگرداندن یعنی قبلا در این مرحله بوده است. این نشان دهنده دایرهای شکل بودن راه کمال است. پائين‏ترين مرحله یا اسفل سافلین در شکل راه کمال نشان داده شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و در غزل‌های ۱ بیدل دهلوی و محتشم کاشانی و در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه پرده و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمات پرده و مقام و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات پرده، حد و مرز و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات پرده و رضا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات رضا و مرز وجود دارند. پرده بیانگر مقام رضای خداوند و حد واسط و مرز جهان‌های عدم و مرحله روح الله یا روح القدس است. در شکل راه کمال که در ادامه آمده این مرتبه از کمال نشان داده شده است. در شکل زیر جهان دو قطبی خیر و شر یا تضاد به صورت دایره یا حلقه نشان داده شده است. در مقاله کلمه میوه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات نیک و بد ذکر شده‌اند. منظور از خوردن از میوه درخت نیک و بد قرار گرفتن آدم در جهان دوقطبی نیک و بد یا تضاد است. هدف از خوردن میوه درخت نیک و بد در سمت راست دایره جهان دوقطبی، رسیدن به درخت آگاهی در سمت چپ دایره جهان دوقطبی است. در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی به یمین و یسار یا گروه خیر و شر یا نیک و بد اشاره شده است. شکل دایره‌ای راه کمال نشان می‌دهد که تعداد العالمین یا جهان‌های دو قطبی مربوط به هر مرحله وجود یا رب محدود هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه محدود و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب کلمه محدودیت وجود دارد. از دید ناظری که در مرحله عدم قرار دارد بی‌نهایت مرحله رب وجود دارد. هر مرحله رب شامل بخشی از صفات خداوند است. در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت «پروردگارى كه براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد» ذکر شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه لااحصی وجود دارد. در لغت نامه دهخدا بیان شده: «لااحصی به معنی شمار نکنم. و اشارت است به حدیث نبوی ص : لااُحصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک ؛ یعنی شمار نتوانم کرد صفات را بر تو، آنی که خود صفت کردی ذات خود را:» ابیات زیر از شعر ۱ مجلس اول سعدی و شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و غزل ۳۵۲ سعدی نشان می‌دهند که جهان‌های عدم، جمع جهان‌های وجود یا جهان‌های رب هستند. در مقاله به کلمه جمع اشاره گردید.

الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم *** فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم (شعر ۱ مجلس اول سعدی)

شکر آن خدایی را که او هست آفریده‌ست از عدم ***. پس کرد پیدا بر عدم انوار اسرار قدم (شعر ۱ مجلس اول سعدی)

به امرش وجود از عدم نقش بست *** که داند جز او کردن از نیست، هست؟ (شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز»)

جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم *** صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم (غزل ۳۵۲ سعدی)

در آیه ۱ سوره کوثر و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان) عطا كرديم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۳۱۰ می‌شود. در مقاله عدد ۱۳۳۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۳۰ و ۳۳۱۰ مشترک هستند. در ترکیبات ۱ مجد همگر و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی به چشمه کوثر اشاره شده است. منظور از چشمه کوثر جهان‌های عدم است. چشمه در آخر رود قرار دارد. جهان‌های عدم آخرین مرحله کمال است. در مقاله کلمه آخر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات چشمه، آخر، عدم، عرش و لقا و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات آخر، عرش و هفت آسمان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آخر، الاخرة و عدم و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات آخر، عدم، عرش و لقا و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۳۶۱ اوحدی و در غزل ۱۱۳۶ مولانا کلمه عدم و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ عراقی کلمات آخر و وصال و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه وصال و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات عرش و عارف و در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه عارف ذکر شده است. منظور از وصال خداوند، مقام عارف و مقام فنا رسیدن به عرش یا جهان‌های عدم یا آخرین مرحله کمال است. در توضیحات کوثر در سایت ویکی‌شیعه که آدرس آن در زیر امده بیت زیر از حافظ قرار دارد. این بیت نشان می‌دهد کوثر بالاتر از مرحله بهشت عدن در راه کمال قرار دارد. در توضیحات سلسبیل در سایت ویکی‌شیعه که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «در گزارش‌های روایی دیگر آمده است محل جاری شدن سلسبیل از زیر عرش است و از آنجا روانه بهشت عدن (بالاترین مقام در بهشت) می‌شود و در ادامه وارد مناطق دیگر بهشت‌ می‌شود.» عرش، کوثر و سلسبیل بیانگر جهان‌های عدم و بهشت عدن بیانگر بالاترین مرحله در جهان دوقطبی یا مرحله روح الله یا روح القدس است. در ادامه مقاله کلمه جبرئیل و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه سدره وجود دارد. در سوره نجم بیان شده: «و به راستى كه بار ديگر هم او [جبرئيل‏] را ديد. در نزديكى سدرة المنتهى.‏» منظور از سدرة المنتهی و جبرئیل مرحله روح الله یا روح القدس است. در ویکی‌پدیا بیان شده سدرة المنتهی منتهای رسیدن جبرئیل است و محمد(ص) توانست از آن بگذرد. محمد(ص) جهان‌های عدم را مشاهده کرده که بالاتر از مرحله روح الله یا روح القدس یا جبرئیل یا سدرة المنتهی است. در ادامه مقاله آیه ۲۲ سوره مریم آمده که بیان می‌کند مریم مقدس جبرئیل را مشاهده کرد. منظور از جبرئیل روح الله یا روح القدس است. در قرآن بیان شده که مریم مقدس روح خدا یا روح الله را مشاهده کرده است.

بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه *** که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم (حافظ)

توضیحات کوثر در سایت ویکی‌شیعه

https://fa.wikishia.net

توضیحات سلسبیل در سایت ویکی‌شیعه

https://fa.wikishia.net

در سوره توبه و در آیه ۱۶۳ سوره بقره و در شعر ۱ حمید الدین بلخی عبارت لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ذکر شده است. لا اله الا الله بیانگر جهان‌های عدم است. «لا اله» یعنی جهان‌های عدم مرحله اله نیست. «الا الله» یعنی بعد از مرحله عدم تنها خدا می‌ماند. جهان‌های عدم بین مرحله اله (لا اله) و خداوند (الا الله) قرار دارد. در بیت زیر از قصیده ۱ سوزنی سمرقندی عبارت‌های لا اله و الا الله ذکر شده‌اند. اگر بیت زیر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۲۱ می‌شود. در مقاله عدد ۲۲۱ ذکر شده است.

لااله آورده را اثبات الاالله ز من *** عشق الاالله و صدق لااله آورده‌ام

جهان‌های عدم غیر قابل وصف یا سبحانی هستند؛ چون جهان‌های عدم از دید ناظر بی‌نهایت هستند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات عدم و سبحان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم، سبحان و نظاره وجود دارند. در شکل زیر از جزوه دوره چهارم عرفان حلقه این موضوع مشخص است. شکل راه کمال به کمک شکل زیر از از جزوه دوره چهار عرفان حلقه کشیده شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ عراقی کلمات دیده و نظاره و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات دیده، ناظر و نظاره و در منشور کوروش و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمه نظاره و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نظاره و عدم و در برگ ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات نظاره و عظیم و و در شعر ۱ مجلس اول کلمات عدم و عظیم و در قصیده ۱ حافظ و در مثنوی ۱ نسیمی و در برگ ۱۶۳ کتاب‌های مکتوب و والکیری‌ها و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر و در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه عظیم و در آیه ۱ سوره اسراء و ترجمه انصاریان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه عظمت وجود دارد. خداوند جهان‌های عدم را از دید ناظری که در آن است بی‌نهایت خلق کرده تا ناظر عظمت خداوند را درک کند. در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمه لا حول ذکر شده که به عبارت «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم؛ هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست» اشاره میکند. در این عبارت نیز به عظمت خداوند اشاره شده است. از دید خداوند جهان‌های عدم محدود است. فقط خداوند بی‌نهایت است. الله اکبر به معنی این است که فقط خداوند بی‌نهایت است. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه نامحدود و در مثنوی ۱ نسیمی عبارت بلا انتهی وجود دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت خدای سبحان وجود دارد. خداوند به دلیل بی‌نهایت بودن سبحان یا غیر قابل وصف است. 

شکل مسیر کمال، جهان های عدم، روح الله یا روح القدس و جهان های دوقطبی خیر و شر
شباهت نمادهای نجومی به راه کمال
 
راه کمال از جزوه دوره چهارم عرفان حلقه

کتاب کیمیاگر نقاشی

جهان های عدم، جهان های روح الله یا روح القدس و جهان های دوقطبی

کتاب چکیده کتاب ها نوشته استاد محمد علی طاهری موسس عرفان حلقه

https://mataheri.com/books/

فروهرها

رباعی ۱۴ خیام بیان می‌کند: «این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت ***کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت» منظور این بیت این است که جهان‌های وجود مانند گوهرهایی در بحر یا جهان‌های عدم هستند. در مقاله کلمه دریا و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات دریا، بحر و گوهر و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات دریا، بحر و گهر در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات دریا و گوهر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمات دریا و بحر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات بحر و گوهر و در شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی و قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه گوهر وجود دارد. اگر رباعی ۱۴ خیام و بیت «بنی آدم اعضایِ یکدیگرند *** که در آفرینش ز یک گوهرند» از حکایت ۱۰ سعدی را با یکدیگر قیاس کنیم مشخص است که منظور از گوهر جهان‌های وجود یا تن واحد آدم یا روح الله یا روح القدس یا رب است. دایره یا حلقه جهان دوقطبی شبیه هلال ماه است. در غزل ۱۳۶ شهریار عبارت «حلقه هلال» و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمات حلقه و هلال و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون کلمه هلال وجود دارد. عنوان غزل ۱۳۶ شهریار «مکتب طبیعت» است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۶۳ کتاب الف کلمه طبیعت ذکر شده است. خداوند در طبیعت نشانه‌هایی برای تشخیض راه کمال قرار داده است. در توضیحات «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند» در ویکی‌پدیا عکس فرش نصب شده در سازمان ملل متحد که شعر بنی‌آدم در آن نقش بسته آمده است. این مصرع از حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات حکایت و اول و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمات حکایت و گلستان و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه حکایت و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب عدد ۱۰ و در مقاله کلمات باب، اول، پادشاهان و گلستان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی عدد ۱۰ و کلمه گلستان و در قصیده ۱ عراقی عبارت «ده گلستان» و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات پادشاهان، گلستان و بنی‌آدم و گلیم و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۳۶ کتاب زهیر کلمه گلیم یا فرش وجود دارد. در ادامه ویدئویی آمده که در آن گلیم یا فرش مشخص است. در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه فر و در مقاله کلمه فروهر وجود دارد. منظور از فروهرها یا فر کیانی مرحله روح الله یا روح القدس یا رب است. در توضیحات فروهر در ویکی‌پدیا بیان شده که در این آموزه جهان "فروهر‌ها" یا همان جهان "مینو" خوب مطلق است و بدی و کژی در آن راه ندارد. در مقاله بیان شده که در مرحله رب تنها صفات خداوند حضور دارند و صفات شیطان حضور ندارند. از این جهت این مرحله یک جهان ۱ قطبی است. در شکل راه کمال یکی از مراحل رب یا مراحل وجود به شکل خورشید نشان داده شده است. در توضیحات فر کیانی در ویکی‌پدیا بیان شده: «نماد خورشید بالدار در فرهنگ خاورمیانه و در تمدن مصر، سوریه، و آشور تاریخی طولانی دارد و نماد فروهر اقتباسی از آن است.» در مقاله کلمات نماد، خورشید، بال، فرهنگ و مصر و در غزل ۳۶ فرخی یزدی کلمه تمدن وجود دارد. کلمه فروهرها نشان می‌دهد که بیش از ۱ مرحله رب وجود دارد. در مقاله به توضیحات کتاب کلاغ پیر در سایت کتابراه اشاره شده است. در سایت کتابراه درباره کتاب کلاغ پیر بیان شده: «در هوای نمناک، تند و خدنگ می‌پرید. کله سفید پشته‌های کنار دریا را که از دور می‌درخشید، دید. در این هنگام یک لکه سیاه بزرگی به چشمش خورد که آن پایین ممتد می‌شد. این باتلاق بود. اطراف آن، روی بلندی‌ها خانه‌هایی وجود داشت، ولی روی هامون که یک فرسنگ درازای آن می‌شد، هیچ نشان آدمیزاد پیدا نبود. توده‌های زغال و در انتهای آن تل‌های کوچک سیاه دیده می‌شد که بین آن‌ها چاله‌های آب تلألؤ می‌زد.» در این مطلب کلمه هامون و در مقاله کلمه دریاچه ذکر شده است. در توضیحات دریاچه هامون در ویکی‌پدیا بیان شده: «نکته مشترک دیگر موجود میان وروکشه و کس اویا وجود ۹۹۹۹۹ فروهر است وروکشه، فروردین یشت و کس اویا زامیادیشت.» عدد بزرگ ۹۹۹۹۹ برای این بیان شده که بگوید تعداد فروهرها یا تعداد مراحل رب یا روح الله یا روح القدس عددی بزرگ یا بی‌نهایت است. در مقاله کلمه بزرگ و در شعر ۱ بوستان در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در باب ۱۶۳ انجیل برنابا کلمات راز و بزرگ ذکر شده‌اند. اشو نویسنده کتاب «راز بزرگ» است. جهان‌های عدم جمع فروهرها یا جهان‌های رب است. عدد ۹۹۹۹۹ به ۹ جهان عدم نیز اشاره می‌کند. دریا یا دریاچه نیز نمادی از جهان‌های عدم است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات دریا و عدم ذکر شده‌اند. جهان‌های عدم در لازمان قرار دارند. خداوند در سوره‌های معارج و حج در قرآن برای بیان لازمان از عددهای بزرگ استفاده کرده است؛ چون در گذشته لازمان را درک نمی‌کردند. سوره معارج به معراج یا عروج یا رفتن به جهان عدم اشاره می‌کند. حج نمادی از جهان‌های عدم است. در زیر آدرس مقاله استاد طاهری با عنوان «معراج حج» آمده که بیان می‌کند: «حج، عروجی به هفت آسمان، یعنی هفت گنجینه ی آگاهی های هستی، آن هم در میان جمع است. در این حرکت، با گم شدن در سیل خروشان و یکپارچه ی حج گزاران، محو شدن هم تجربه می شود؛ اما هدف، بالاتر از این یکپارچگی و بالاتر از این محو شدن است و کسی به آن می رسد که با آمادگی عازم این مسیر شده باشد.» سوره معارج ۲۲۱ کلمه دارد. در مقاله عدد ۲۲۱ ذکر شده است. در توضیحات فر کیانی در ویکی‌پدیا بیان شده: «در سکه یافت شده مربوط به پیش از دوره اشکانیان و سده سوم پیش از میلاد مسیح، وادفَرَداد یکم، فرترکه پارس درحالی در مقابل آتشکده زرتشتی و درفش کاویانی در حال نیایش است که در بالای آتشکده، نماد فر کیانی به وضوح مشخص است» در مقاله کلمه سکه ذکر شده است. در توضیحات درفش کاویانی در ویکی‌پدیا بیان شده: «دِرَفشِ کاویانی پرچم اسطوره‌ای و تاریخیِ ایران از پادشاهی پیشدادی، پادشاهی کیانی تا پایان شاهنشاهی ساسانی بود که بنا به روایت فردوسی در شاهنامه، این درفش با خیزش کاوه آهنگر دربرابر ضحاک و آغاز پادشاهی فریدون پدید آمد.» در مقاله به شاهنامه فردوسی، فریدون، کاوه آهنگر و ضحاک اشاره شده است. در توضیحات فریدون در ویکی‌پدیا بیان شده: «دومین بار فر بگسست، آن فر جم پسر ویونگهان به پیکر مرغ وارغن به بیرون شتافت. این فر را فریدون پسر خاندان آتبین برگرفت که جز زرتشت پیروزترین مردمان بود.» در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قطعه ۶۳ ابن یمین به جمشید اشاره شده است. در توضیحات جمشید در ویکی‌پدیا بیان شده: «فره در سه نوبت یا در سه قسمت از جم جدا شد، و هر بار فره یا بخش از فره به صورت پرنده وارِغنَه گریخت. نخستین خورنه را ایزد مهر تیزگوشِ هزار هنر گرفت، دومی را ثرَیتَونَه مغلوب‌کننده دیو اَژی دهاکَه، سومی را کرَساسپَه، یکی دیگر از اژدهاکشان محبوب گرفت که در پایان جهان نقشی را بر عهده دارد.» منظور این جمله این است که جمشید از صفات خداوند دور شد. در اوستا صفات خداوند به مرغ وارغن تشبیه شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمات صفات و مرغ و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمات فر و مرغ و در غزل ۱ غنی کشمیری و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در غزل ۳۶ فرخی یزدی و در رباعی ۳۶۱ فرخی یزدی و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۱۳۶ مولانا و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمه مرغ وجود دارد. در مقاله به سوره نور اشاره شده است. آیه ۴۱ سوره نور بیان می‌کند: «آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است تا مرغهایی که در هوا پر گشایند همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند؟ و همه آنان صلاة و تسبیح خود بدانند، و خدا به هر چه کنند آگاه است.» در آیه ۴۱ سوره نور به تسبیح و ثنای خدا اشاره شده است. در مقاله به نقل از الهی قمشه‌ای بیان گردید که منظور از حمد، ستایش و بندگی آراسته شدن به صفات خداوند است. شماره نماد نجومی خورشید ۱ و شماره نماد نجومی ماه ۴ است. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۴۱ را ایجاد می‌کند. در مقاله بیان شده که ماه و شب نماد زن و خورشید و روز نماد مرد هستند. بسم الله الرحمن الرحیم جمع معشوق و عاشق و بیانگر عشق ماه و خورشید یا بالاترین مرتبه عشق در جهان دوقطبی نیک و بد یا مرحله روح الله یا روح القدس است. منظور از ماه کامل یا بدر یا ماه شب ۱۴ نیز مرحله روح الله است. در مرحله روح الله حلقه جهان دوقطبی که شبیه ماه است کامل می‌شود. در شکل راه کمال که در مقاله آمده این موضوع مشخص است. آهنگ فیلم «شبی که ماه کامل شد» اثر محسن چاوشی است. در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه ماه بدر و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در ترجیع ۱ خاقانی کلمات بدر و فر کلمات بدر و فر و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمات بدر، «ماه رخ چهارده ساله» و فر وجود دارند. اگر کلمه فروهرها را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۱ می‌شود. در مقاله کلمه همای و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات همای، مرغ، استخوان، فر و شفق و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر کلمه اسماعیل و در غزل ۳۶ و رباعی ۱۳۶ فرخی یزدی کلمه زارع وجود دارد. در مقاله‌ای با عنوان «جستاری پیرامون «همای»» نوشته اسماعیل شفق و جمیله زارعی که آدرس آن در ادامه آمده بیان شده: «همای مرغ استخوان خوار معروفی است که در راسته شکاریان قرار می گیرد. شهرت این پرنده در ادبیات فارسی براساس جایگاه اسطوره ای آن است؛ آنچنان که سایه این پرنده بر سر هر کس می افتاد او را سعادتمند می دانستند و حتی وی را پادشاه می کردند. در علم پرنده شناسی این پرنده را در خانواده کرکس ها قرار داده اند. هما (هومیا یا هوما یا هومیه و یا هومایه) در اوستا به معنای (خجسته) آمده و در شاهنامه از درفش (همای پیکر) یاد شده است. همچنین در اوستا از مرغی به نام «مرغ وارغن» نام برده شده، که فر به صورت این پرنده از پیکر جمشید جدا گردیده است. مرغ «وارغن» را برخی سیمرغ، برخی پرنده ای از جنس شاهین و برخی به پیروی از (وُلف) شاهین و معین هم یکی از معانی همای را «وارغن» آورده است. مرغ وارغن با سیمرغ افسانه ای خلط شده؛ ولی در حقیقت «مرغ وارغن» همان همای امروزی است. با وجود اینکه همای در فرهنگ ایرانی پرنده ای مشهور است؛ اما نوشته های بسیار اندک و پراکنده ای درباره آن وجود دارد.» در مقاله کلمه شاهین و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه کرکس وجود دارد. منظور از سیمرغ جمع مرغ‌ها یا جمع صفات خداوند یا جهان‌های عدم است. بیت زیر از شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان می‌کند که خداوند آنچنان جهان گسترده‌ای خلق کرده است که سیمرغ در دوردسترین مکان یعنی قاف نیز به سهم خود می‌رسد. قاف یا کوه قاف دوردست‌ترین جای ممکن در راه کمال یا آخرین مرحله کمال یا جهان‌های عدم است. در بیت زیر از قصیده ۱ حافظ کلمات سیمرغ و عروج ذکر شده‌اند. منظور از عروج رفتن به جهان‌های عدم است.

چنان پهن خوان کرم گسترد *** که سیمرغ در قاف قسمت خورد (شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز»)

سیمرغ وهم را نبود قوّت عروج *** آنجا که بازِ همّت او سازد آشیان (قصیده ۱ حافظ)

در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه منطق طیر وجود دارد. در توضیحات سیمرغ در ویکی‌‌پدیا بیان شده: «منطق الطیر عطار داستان سفر گروهی از مرغان به راهنمایی هدهد به کوه قاف برای رسیدن به آستان سیمرغ است. هر مرغ به عنوان نماد دسته خاصی از انسان‌ها تصویر می‌شود. سختی‌های راه باعث می‌شود مرغان یکی یکی از ادامه راه منصرف شوند. در پایان، سی مرغ به کوه قاف می‌رسند و در حالتی شهودی در می‌یابند که سیمرغ در حقیقت خودشان هستند.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۶۳ می‌شود. در توضیحات کوه قاف در ویکی‌پدیا بیان شده که در ادبیات فارسی قاف را نشیمن سیمرغ و ققنوس ذکر کرده‌اند. در توضیحات کوه قاف در ویکی‌پدیا به نقل از حکایت عقل سرخ از سهروردی بیان شده که کوه قاف رمز عالم بالاست. در مقاله کلمه حکایت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در مثنوی ۱ نسیمی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۴۱ حافظ و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در غزل ۱۶۳ سعدی کلمه عقل و در قطعه ۱ خاقانی کلمه عقول و در مقاله کلمه سرخ ذکر شده است. در توضیحات شهاب‌الدین یحیی سهروردی در ویکی‌پدیا بیان شده: «سرانجام به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند (اتهام او معاندت با شرایع آسمانی اعلام شد).» در مقاله به تهمت وارد کردن به نسیمی مشابه سهروردی در شهر حلب اشاره شده است. در مطلبی که از توضیحات نسیمی در ویکی‌پدیا در مقاله آمده به شهاب الدین ابن هلال اشاره شده است. در آیه نور عبارت «آسمان‌ها و زمین» ذکر شده است. جهان مادی ۱ آسمان دارد. اشو نویسنده کتاب‌‌های «فقط یک آسمان» و «راه کمال» است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات راه و کمال ذکر شده‌اند. منظور از آسمان‌ها راه کمال است. در آیه ۱۶:۳۱ انجیل برنابا و در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمه آسمان و در قطعه ۶۳ ابن یمین و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی و در برگ ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه کمال وجود دارد. منظور از «آسمان‌های و زمین» کل راه کمال یا آخرین مرحله کمال یا جهان‌های عدم یا آسمان هفتم است. در شکل راه کمال که در مقاله آمده این موضوع مشخص شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۳۶ خاقانی عبارت هفت آسمان وجود دارد. در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه انعام وجود دارد. آیه ۱ سوره انعام و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان می‌کند: «ستایش خدای راست که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و روشنایی را مقرّر داشت (و با آنکه نظم آسمان و زمین دلیل یکتایی اوست) باز کافران به پروردگار خود شرک می‌آورند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۲۹۶ می‌شود. در مقاله بیان شده اگر آیه نور و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۱۰۶ می‌شود. ارقام عددهای ۱۰۲۹۶ و ۲۹۱۰۶ مشترک هستند. در آیه نور و در آیه ۱ سوره انعام عبارت «آسمان‌ها و زمین» وجود دارد. 

معراج حج، حج، عروجی به هفت آسمان، یعنی هفت گنجینه ی آگاهی های هستی

https://mataheri.com/articles/meraje-haj/

جستاری پیرامون «همای» (مقاله علمی وزارت علوم)

https://ensani.ir/fa/article/298773

عصمت ساخته برتری جویان و تحریف دین

عنوانی یکی از کتاب‌های صادق هدایت افسانه آفرینش است. در توضیحات کتاب افسانه آفرینش در ویکی‌پدیا بیان شده: «بی تردید قصد نویسنده این بوده که آفرینش و نحوه تشکیل آن را از دیدگاه ادیان سامی با استفاده از زبان طنز به باد انتقاد بگیرد؛ که تقریباً هیچ عضوی از آفرینش، از خدا و فرشتگان گرفته تا شیطان را از قلم نیشدار خود در امان نمی‌گذارد. نمایشنامه با عشق زمینی آدم و حوا پایان می‌پذیرد. بازیگران این خیمه‌شب‌بازی عبارت اند از: خالق اف، جبرائیل پاشا، میکائیل افندی، ملا عزرائیل، اسرافیل بیک، مسیو شیطان، بابا آدم، ننه حوا، حوری‌ها، غلمان‌ها، فیل، شتر مرغ و ... . بر روی جلد اول کتاب این بیت از حافظ به چشم می‌خورد: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد» این بیت از حافظ بیان می‌کند که آفرینش خطا نبوده است اما بشر خطا می‌کند و خداوند خطا پوشی می‌کند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان شده: «خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزش‌پذیر» خطای بشر به دلیل داشتن اختیار و کامل نبودن است. فقط خداوند کامل است. در مقاله به آیه ۲۵۶ سوره بقره اشاره شده است. در آیه ۲۵۶ سوره بقره کلمه هدایت وجود دارد. آیه ۲۵۶ سوره بقره و ترجمه انصاریان بیان می‌کند: «در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گری است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست.» در ترجمه این آیه و در قصیده ۱ نسیمی کلمه معصوم و در قصیده ۱ حافظ کلمه عصمت وجود دارد. اگر انسان به اوج کمال خود یعنی جهان‌های عدم برسد باز هم ناقص است؛ چون بر همه چیز احاطه ندارد. در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه اوج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات اوج، محیط، همه چیز و خطا و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات اوج، همه و خطا و در قصیده ۱ عراقی و در قطعه ۶۳ ابن یمین کلمه نقصان و در برگ ۶۳ کتاب عطیه برتر کلمه نقص و در مقاله کلمات خطا و اشتباه ذکر شده‌اند. یک موجود ناقص حتما خطا و اشتباه می‌کند مگر اینکه اختیاری از خود نداشته باشد. در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه بی‌اختیار وجود دارد. تنها خداوند و موجوداتی که خداوند آفریده و اختیاری از خود ندارند معصوم هستند. معصوم در نظر گرفتن انسان به معنی مقام خدایی دادن به انسان است. این موضوع شرک است. در آیه ۱۳۶ سوره انعام کلمه شرک وجود دارد. در مقاله به سوره مریم اشاره شده است. در سوره مریم بیان شده: «و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم ميشويد، اين امري است حتمي و فرماني است قطعي از پروردگارتان!!» این آیه نیز نشان می‌دهد که هیچ‌کس معصوم نیست. برخی تصور می‌کنند که عقیده داشتن به عصمت به معنی داشتن عقیده برتر است در حالی که اینگونه نیست. این افراد با این تصور عقیده و باور خود را به دیگران تحمیل می‌کنند. اگر عبارت «عصمت ساخته برتری جویان و تحریف دین» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۳۱۶ می‌شود. ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۳۳۱۶ مشترک هستند. اگر عبارت «عصمت اختراع برتری جویان» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۶۳ می‌شود. اگر عبارت «معصومیت اختراع برتری جویان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۲ می‌شود. در مقاله کلمه اختراع و عدد ۱۲۲ ذکر شده است. عقیده اشتباه مقام خدایی دادن به مسیح(ع) نیز باید مشابه عقیده اشتباه عصمت به وجود آمده باشد. برخی عقیده خدا بودن مسیح(ع) را به وجود آوردند و با این بهانه که عقیده برتری دارند، عقیده‌شان را بر دیگران تحمیل کردند و کتاب‌های مقدس را تحریف کردند. این عقیده‌ها برای برتری جویی به وجود آمده‌اند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه برتری و در قطعه ۱ خاقانی کلمه برتر وجود دارد. در سوره مائده و ترجمه فولادوند بیان شده: «و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد گفت منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى‏ دانستى آنچه در نفس من است تو مى‏ دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏ دانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۶ می‌شود. در مقاله عدد ۱۰۳۶ ذکر شده است. در سوره مائده و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان شده: «و (یاد کن) آن گاه که (در قیامت) خدا گوید: ای عیسیِ مریم، آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر سوای خدای عالم اختیار کنید؟ عیسی گوید: خدایا، تو منزهی، هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم، چنانچه من این گفته بودمی تو می‌دانستی، که تو از سرائر من آگاهی و من از سرّ تو آگاه نیستم، همانا تویی که به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۷۹۶ می‌شود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۱۶۷۹۶ مشترک هستند. در سوره اسراء به عیسی(ع) اشاره شده است. در سوره مائده و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «مسيح بن مريم جز پيامبرى نيست كه پيش از او هم پيامبرانى آمده بودند، و مادرش زن بسيار درستكارى بود و هر دو [مانند انسانهاى ديگر] غذا مى‏خوردند، بنگر كه آيات خود را چگونه براى آنان روشن مى‏سازيم و باز بنگر چگونه رويگردان مى‏شوند» اگر این آیه را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱۰۱ و ۶۲۵ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۰۱۱ و ۲۵۶ ذکر شده‌اند. ارقام عددهای ۱۰۱۱ و ۱۱۱۰۱ و ارقام عددهای ۲۵۶ و ۶۲۵ مشترک هستند. در سوره صافات و ترجمه انصاریان بیان شده: «که خدا فرزند آورده! و بی تردید آنان دروغگویند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۲۲۵ می‌شود. در مقاله عدد ۲۵۳۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۳۲ و ۳۲۲۵ مشترک هستند. در سوره جن و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان شده: «و البته سفیهان و بی‌خردان ما به خدا دروغ می‌بستند (که به او فرزندی مسیح و عزیر و فرشتگان را نسبت دادند).» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۵۲ می‌شود. در سوره جن و ترجمه انصاریان بیان شده: «و اینکه سبک مغز و نادان ما همواره درباره خدا سخنی دور از حق می گفت [که او دارای همسر و فرزند است!]» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ می‌شود. ارقام عددهای ۳۲۵، ۳۵۲، ۲۵۳۲ و ۳۲۲۵ مشترک هستند. در سوره توبه به تحریف مقام عیسی(ع) اشاره شده است. مقام عیسی(ع) و بسیاری بزرگان دیگر جهان‌های عدم و وصال خداوند است. در باب ۲۲۰ انجیل برنابا بیان شده: «پس چون مرا مردم خدای و پسر خدای خواندند، با اینکه من در جهان بیزار بودم، خدای خواست که مردم مرا استهزا کنند در این جهان به مرگ یهودا، درحالتی که معتقد باشند به اینکه من همانم که برادر مرده است تا شیاطین مرا استهزا نکنند در روز جزا. این باقی حواهد بود تا محمد پیغمبر خدای، آنکه چون بیاید این فریب را کشف خواهد فرمود بر کسانی که به شریعت خدای ایمان دارند.» کلمه پسر به مقام عیسی(ع) و جهان‌های عدم اشاره می‌کند. در سوره زنان بیان شده که بر آنان مشتبه شد که عیسی(ع) را کشتند؛ عیسی(ع) عروج کرده است. عروج به معنی رفتن به جهان‌های عدم است. در مقاله به سیاره زهره اشاره شده است. سیاره زهره نماد زن است. در برگ ۶۳ کتاب مکتوب به سرعت اشاره شده است. سرعت چرخش استوایی زهره ۵۲/۶ کیلومتر بر ساعت است. ارقام عددهای ۲۵۶ و ۵۲/۶ مشترک هستند. نماد نجومی سیاره زهره شبیه کلید است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات زهره و کلید و در ادامه مقاله کلمه کلید ذکر شده است.

ارتباط بین معراج رسول اکرم(ص) و عروج مسیح(ع)

در قطعه ۱ خاقانی کلمات عرش و کرسی و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمات عرش، کرسی و معراج و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در غزل ۱۶۳ سعدی کلمه وصل وجود دارد. منظور از عرش و کرسی خداوند آخرین مرحله کمال یا وصال خداوند یا جهان‌های عدم است. در مقاله به سوره نجم اشاره شده است. در سوره نجم به معراج رسول اکرم(ص) اشاره شده است. بیت زیر از قصیده ۱ نسیمی به سوره نجم و معراج محمد(ص) و بیت زیر از قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی به عرش و معراج محمد(ص) اشاره می‌کند. در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه انجم وجود دارد.

بدان محمد امی که در شب معراج *** قدم نهاد و گذشت از مقام «اوادنی« (قصیده ۱ نسیمی)

در شب معراج احمد در خود و در عرش و فرش *** دید هرجا بنگرد حیدر نمایان است و بس (قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی)

در شعر ۱ حمید الدین بلخی نیز به معراج محمد(ص) اشاره شده است. منظور آیه ۱ سوره اسراء یا آیه معراج این است که رسول اکرم(ص) جهان‌های عدم را مشاهده یا تماشا کرده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات عدم و مصطفی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عدم و مصطفی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم، المصطفی و مشاهده و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا کلمات رسول الله، محمد و مشاهده و در قصیده ۱ عراقی کلمات احمد و تماشا و در باب ۱ انجیل مرقس و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری و در غزل ۱ غنی کشمیری و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها و در قصیده ۶۳ خاقانی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه تماشا و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمات آسمان، تماشا و خروس وجود دارند. در روایات بیان شده که رسول اکرم(ص) در معراج خروسی را مشاهده کرده است. در خبر زیر از روزنامه جهان صنعت با عنوان «رمزگشایی از نمادهای حیوانی تاریخ ایران» بیان شده: «خروس در باورهای ایرانی پاسبان شب است و در سپیده دم صبح با دیو خواب و تنبلی «بوشاسب» مبارزه می‌کند تا مردم را بیدار نگاه دارد.» در مقاله کلمات روزنامه، جهان، نماد، حیوان، تاریخ، ایران، پاسبان، شب، صبح و خواب و در برگ ۱۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه روزنامه و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه حیوان و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمات خروس، صبح و دیو و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات صبح، خواب، حیوان و دیو و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات خروس و خواب و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ عراقی کلمات خواب و حیوان و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در رباعی ۱۳۶ فرخی یزدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در برگ‌های ۳۶ و ۱۳۶ کتاب زهیر و در برگ ۶۳ کتاب مکتوب و در برگ ۳۶ کتاب‌های کیمیاگر و در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه صبح و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات حیوان و صبح و در برگ ۳۶ کتاب مکتوب کلمه سپیده دم و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب کلمات سپیده دم و صبح و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات صبح و دیو و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمات صبح و خواب و در سوره اسراء کلمه خواب و در غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی و در برگ ۱۶۳ تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات خواب و بیدار و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه بیدار وجود دارد. اگر عبارت «رمزگشایی از نمادهای حیوانی تاریخ ایران» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۶۵ می‌شود. در مقاله به عددهای ۲۵۶، ۵۲۶ و ۶۲۵ اشاره گردید. ارقام عددهای ۲۵۶، ۵۲۶، ۶۲۵ و ۲۲۶۵ مشترک هستند. در آیه ۱ سوره مدثر خداوند به رسول اکرم(ص) فرموده: «اي در بستر خواب آرميده!» در مقاله کلمه بستر ذکر شده است. در آیه ۱ سوره مزمل خداوند به رسول اکرم(ص) فرموده: «الا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفته‌ای.» اگر کلمه خروس را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۴ می‌شود. در آیه ۱۴ سوره صف و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه منصور و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه وحدت و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۴۱ حافظ و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه بانگ وجود دارد. خروس بانگ سر می‌دهد. منصور حلاج جهان‌های عدم را مشاهده یا تماشا کرده است و خود را با تمام مخلوقات در وحدت دیده و از این جهت بانگ اناالحق سر داده است. در سوره معارج کلمات عروج و حلاجی ذکر شده‌اند. در مقاله بیان شده که سوره معارج ۲۲۱ کلمه دارد. سوره صف نیز ۲۲۱ کلمه دارد. در توضیحات منصور حلاج در ویکی‌پدیا بیان شده: «کرامتی در همین زمینه از خود نشان داده ‌است. از کنار یک انبار پنبه می‌گذشت، اشاره کرد و دانه از پنبه بیرون آمد.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات کرامت و دانه و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه کرامت و در غزل ۳۶ خاقانی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه دانه و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی عبارت پنبه برون و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ نسیمی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در رباعی ۱۴ خیام و در منشور کوروش و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه بیرون ذکر شده است. در آیه نور به درخت زیتون اشاره شده است. در مقاله به کوه زیتون اشاره گردید. در باب ۲۲۱ انجیل برنابا بیان شده بعد از مصلوب شدن یهودا اسخریوطی عیسی(ع) از بالای کوه زیتون عروج می‌کند. عروج به معنی رفتن به جهان‌های عدم یا آخرین مرحله کمال است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم و عیسی و در مقاله کلمه عیسی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عدم، عیسوی، پسر و کوه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات عیسی و کوه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱ اوحدی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی و در غزل ۱۳۶ شهریار و در برگ ۳۶ کتاب‌های کیمیاگر و مکتوب کلمه کوه و در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه کوهستان و در باب ۲۲۱ انجیل برنابا کلمات دمشق و کوه زیتون و در برگ‌های ۱۶۳ و ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمه دمشق و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات دمشق و انجیر و در آیه ۱۱۳:۱۶ انجیل برنابا عبارت درخت انجیر و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات میوه و یاسمین و در مقاله کلمه میوه وجود دارد. نماد شهر دمشق گل یاسمن یا یاسمین است. در آیه ۱ سوره تین کلمات انجیر و زیتون معنای ظاهری و باطنی دارند. در مثنوی ۱ نسیمی کلمه تین و در قصیده ۱ نسیمی کلمات ظاهر و باطن و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۳۶ کتاب زهیر و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر کلمه ظاهر و در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمه باطن وجود دارد. معنای ظاهری این کلمات میوه‌های انجیر و زیتون است و معنای باطنی آن‌ها دو کوهی است که در دمشق پایتخت سوریه و بیت المقدس قرار دارند. این دو کوه درختان انجیر و زیتون داشتند. در مقاله بیان شده که منظور از کوه قاف جهان‌های عدم است. اگر عبارت «کوه قاف» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۲ می‌شود. ارقام عددهای ۲۱۲ و ۲۲۱ مشترک هستند. در مقاله به کوه ابوقبیس اشاره شده است. اگر عبارت «کوه ابوقبیس» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۲ می‌شود. در خطبه ۱ نهج البلاغه بیان شده: «مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به حركت در آورد و به وسيله كوه ها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.» در زیر ویدئویی با عنوان «میخ مانند بودن کوهها و معجزه باور نکردنی زمین شناسی در قرآن» آمده است. اگر عنوان این ویدئو را به عدد ابجد وسیط تبیدل کنیم حاصل ۲۲۱ می‌شود. اگر عبارت «جهان‌های عدم» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۶ می‌شود. اگر عبارت «ارتباط بین معراج رسول اکرم(ص) و عروج مسیح(ع)» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ می‌شود. سوره اسراء ۱۱۱ آیه دارد. 

رمزگشایی از نمادهای حیوانی تاریخ ایران

خروس در باورهای ایرانی پاسبان شب است و در سپیده دم صبح با دیو خواب و تنبلی بوشاسیا مبارزه می‌کند تا مردم را بیدار نگه دارد.

https://jahanesanat.ir/243671

میخ مانند بودن کوهها و معجزه باور نکردنی زمین شناسی در قرآن

نوید ظهور محمد(ص)

پیام رسول اکرم(ص) سلام، صلح و دوستی است. در مقاله کلمه صلح و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمات رسول، سلام و چاوشان ذکر شده‌اند. آلبوم «سلام آقا» اثر محسن چاوشی است. در باب ۱۶۳ انجیل برنابا بیان شده: «شاگردان پرسیدند: ای معلم! کدام کس خواهد بود آن مردی که از او سخن می‌رانی که به جهان خواهد آمد؟ یسوع با شکفتگی دل در جواب فرمود: ((همانا او محمد پیغمبر خداست. وقتی او به جهان بیاید، چنانکه باران زمین را قابل می‌کند که بار بدهد بعد از آنکه مدت مدیدی باران منقطع شده باشد، همچنین او وسیله ی اعمال صالحه میان مردم خواهد شد به رحمت بسیاری که آن را می‌آورد. پس او ابر سفیدی است پر از رحمت خدای و آن رحمتی است که خدای آن را بر مومنان نثار می‌کند نرم نرم، مثل باران.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات مصطفی، ابر، صلای و سنگ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات المصطفی، پیمبر، عیسی، ابر و درخت در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مصطفی، عیسوی، ابر، سفید، صلای و سنگ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات محمد، عیسی و ابر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه صلای و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۳۶ خاقانی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی و در برگ ۱۶۳ کتاب والکیری‌ها و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل‌های ۱۵۴۳ و ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه ابر و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه سفید وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «نیلوفر سفید» است. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در غزل ۳۶ خاقانی کلمه نیلوفر وجود دارد. آلبوم‌های «یه شاخه نیلوفر» و «پرچم سفید» اثر محسن چاوشی هستند. در توضیحات بحیرا در سایت ویکی‌شیعه بیان شده: «بحیرا با دیدن برخی نشانه‌های غیرطبیعی چون تعظیم و صلای سنگ‌ها بر پیامبر(ص)، ابری که همواره بر سر پیامبر حرکت می‌کرده و بر وی سایه می‌افکنده، و درختی که به مجرد نشستن پیامبر(ص) در پناه آن، شاخه‌های خود را به سوی او می‌گشوده است، محمد(ص) را در میان کاروانیان می‌شناسد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۹۴۳ می شود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۳۴ ذکر شده‌اند. ارقام عددهای ۱۳۴۹، ۱۹۳۴ و ۱۴۹۴۳ مشترک هستند. در توضیحات بحیرا در سایت ویکی‌شیعه بیان شده: «برخی از منابع ماجرای دیدار بحیرا و محمد(ص) را مربوط به سفر آن حضرت با ابوبکر به شام می‌دانند که در جوانی آن دو صورت گرفته ذکر شده است. در روایت این منابع نیز وقایعی شبیه به رخدادهای روایت نخستین واقع می‌شود. بحیرا آسودن پیامبر(ص) را در زیر درختی که تنها حضرت عیسی(ع) پیش‌تر در زیر آن آرمیده بود، می‌بیند و او را می‌شناسد و نبوتش را پیشگویی می‌کند. به هر حال، این روایت که ابن‌منده نقل کرده، با سند ضعیفی، به ابن‌ عباس منتهی می‌شود و اگر وقوع این سفر صحیح باشد، باید آن را دومین سفر پیامبر(ص) محسوب داشت.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۸۴۱۲ می‌شود. سوره توبه ۱۱۴۲۸ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۱۴۲۸ و ۲۸۴۱۲ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که در سوره توبه به پناه بردن رسول اکرم(ص) و ابوبکر به غار ثور اشاره شده است. در سوره توبه کلمات نخستین، سفر، جوان، رسول، عیسی، درخت، می‌شناسد و عباس و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمه نخستین و در برگ ۶۳ کتاب عطیه برتر کلمات نخستین و دومین و در قصیده ۱ نسیمی و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۶۳ کتاب‌های الف و زهیر کلمه سفر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه مسافر و در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مسافرت و در مقاله کلمه شام و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اسناد و در برگ ۱۳۶ کتاب الف و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمه ضعیف وجود دارد. ژاله علو در فیلم «مسافر ری» و مجموعه تلویزیونی «اسناد کهنه، تاریخ نو» بازی کرده است. نازنین بنیادی در فیلم «مسافران» بازی کرده است. در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمات فیلم و بازی وجود دارند. در مقاله به آیه ۱ سوره اسراء و معراج رسول اکرم(ص) اشاره شده است. سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. در آیه ۹۷:۱۶ انجیل برنابا و در باب ‌های ۳۶، ۱۳۶، ۱۶۳ و ۲۲۰ انجیل برنابا به رسول الله اشاره شده است. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۹۷:۱۶ مشترک هستند. سال ۱۹۷۶ میلادی معادل سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در سوره اسراء کلمه خورشید وجود دارد. در انجیل برنابا نوید ظهور محمد(ص) بیان شده است. در انجیل‌های دیگر نوید ظهور محمد(ص) را پاک کردند. در ادامه مقاله به پاک کردن اشاره شده است. در قصیده ۱ حافظ کلمات صف و پاک و در آیه ۱ سوره صف و در آیه ۱ سوره اسراء کلمه پاک وجود دارد. در سوره صف نوید ظهور محمد(ص) توسط مسیح(ع) بیان شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات صف، ظهور و محمد و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمه صف و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات صف و مصطفی و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات صف و ظهور و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در برگ ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه ظهور و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه نوید وجود دارد. در سوره صف و در قصیده ۱ نسیمی کلمات محمد و احمد و در مثنوی ۱ نسیمی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ عراقی کلمه احمد ذکر شده است. اگر عبارت «نوید ظهور محمد(ص)» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۶۳ می‌شود. ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳، ۳۱۶ و ۱۳۶۳ مشترک هستند.

توضیحات بحیرا در سایت ویکی‌شیعه

بحیرا با دیدن برخی نشانه‌های غیرطبیعی چون تعظیم و صلای سنگ‌ها بر پیامبر(ص)، ابری که همواره بر سر پیامبر حرکت می‌کرده و بر وی سایه می‌افکنده، و درختی که به مجرد نشستن پیامبر(ص) در پناه آن، شاخه‌های خود را به سوی او می‌گشوده است، محمد(ص) را در میان کاروانیان می‌شناسد

 

برخی از منابع ماجرای دیدار بحیرا و محمد(ص) را مربوط به سفر آن حضرت با ابوبکر به شام می‌دانند که در جوانی آن دو صورت گرفته ذکر شده است. در روایت این منابع نیز وقایعی شبیه به رخدادهای روایت نخستین واقع می‌شود. بحیرا آسودن پیامبر(ص) را در زیر درختی که تنها حضرت عیسی(ع) پیش‌تر در زیر آن آرمیده بود، می‌بیند و او را می‌شناسد و نبوتش را پیشگویی می‌کند. به هر حال، این روایت که ابن‌منده نقل کرده، با سند ضعیفی، به ابن‌ عباس منتهی می‌شود و اگر وقوع این سفر صحیح باشد، باید آن را دومین سفر پیامبر(ص) محسوب داشت

https://fa.wikishia.net/view

ارتباط بین معراج محمد مصطفی(ص) و کوچ مریم مقدس

اگر عبارت «ارتباط بین معراج محمد مصطفی(ص) و کوچ مریم مقدس» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ می‌شود. سوره اسراء ۱۱۱ آیه دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات خدا، محمد، بندگی، مبارک، نعمت، اسرار و بینا و در قطعه ۱ خاقانی کلمات اسرار و سیر ذکر شده‌اند. آیه ۱ سوره اسراء و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان می‌کند: «پاک و منزه است خدایی که در (مبارک) شبی بنده خود (محمّد) را از مسجد حرام (مکّه معظّمه) به مسجد اقصایی که پیرامونش را مبارک و پر نعمت ساختیم سیر داد تا آیات و اسرار غیب خود را به او بنماییم که او (خدا) به حقیقت شنوا و بیناست.» در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات محمد، مبارک و نعمت ذکر شده‌اند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات پیام و مسیح و در باب ۱ کتاب‌های مقدس ارمیا و حزقیال و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه پیام و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه پیغام وجود دارد. دلیل اینکه در آیه ۱ سوره اسراء به سیر رسول اکرم(ص) از مسجد الحرام در عربستان به مسجد الاقصی در بیت المقدس اشاره گردیده، انتقال یک پیام بوده است. وطن اول مریم مقدس نیز رامه در کنار بیت المقدس یا اورشلیم بوده و به حجرالیمامه یا اوفیر یا ریاض کنونی در عربستان کوچ کرده و مسیح(ع) در حجرالیمامه متولد شده است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکی‌پدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. در باب ۱ کتاب‌های مقدس یوشع، ارمیا و حزقیال کلمه شمال و در آیه ۱۵:۴۳ کتاب مقدس مرقس و در آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس سموئیل کلمه رامه وجود دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴، ۱۵:۴۳ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. مختصات شرقی رام الله در ویکی‌پدیا ۳۵۱۲ ذکر شده است. در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمه شرق و در آیه ۲۳:۵۱ انجیل لوقا کلمه رامه وجود دارد. ارقام عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی و اورشلیم و در باب ۱ کتاب‌های مقدس ارمیا و اشعیاء و در آیه ۶:۳ انجیل برنابا کلمه اورشلیم و در قصیده ۱ حافظ کلمه قدس وجود دارد. در توضیحات شهر رام الله در ویکی‌پدیا بیان شده: «رام الله شهری است در کرانه باختری رود اردن. این شهر مرکز تشکیلات خودگردان فلسطین است. یک شهر نسبتا بزرگ در نزدیکی مرز با اسرائیل در کرانه باختری است که به عنوان پایتخت اداری دولت فلسطین عمل می‌کند.» در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی و رود اردن و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع کلمات رود اردن و اسرائیل و در آیه ۳۵:۲ انجیل برنابا کلمه رود اردن و در آیه ۵۲:۱۳ انجیل برنابا کلمه اسرائیل و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی و در ادامه مقاله کلمه دولت ذکر شده است. تفاوت عددهای ۳۵:۲، ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ و ۵۲:۱۳ رقم ۱ است. در باب ۱۶۳ انجیل برنابا کلمات یسوع و «نهر اردن» وجود دارند. متنی که درباره رام الله بیان گردید در نسخه‌های جدید ویکی‌پدیا پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» ویکی‌پدیا و نسخه‌های قدیمی موجود است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمات نسخه، قدیم و پاک و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات قدیم و پاک ذکر شده‌اند. اگر عبارت «رامه حجر» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۴۵۷ می‌شود. در مقاله عدد ۵۷:۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۴۵۷ و ۵۷:۴ مشترک هستند. در آیه ۳:۶ انجیل برنابا به بیت لحم اشاره شده است. کلیسا تولد عیسی(ع) در بیت لحم را برای ایجاد نفاق و تفرقه تحریف کرده است. سوره منافقون سوره ۶۳ قرآن است. در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه مهد وجود دارد. تولد مسیح(ع) در بیت لحم توسط کلیسای مهد تحریف شده است. به این دلیل رامه را به بیت لحم تغییر دادند. در ویکی‌پدیا بیان شده «کلیسای مهد (به عربی: کنیسة المهد؛ به ارمنی: Սուրբ Ծննդյան տաճար؛ به یونانی: Βασιλική της Γεννήσεως؛ به لاتین: Basilica Nativitatis) نام یکی از مقدس‌ترین اماکن مذهبی مسیحیان و از مکان‌های گرامی نزد مسلمانان است که در بخش قدیمی شهر بیت‌لحم در دولت فلسطین قرار گرفته است. بر باور مسیحیان، این کلیسا، زادگاه دقیق عیسی مسیح بوده است.» اگر عبارت «کلیسا مهد تحریف تولد عیسی(ع)» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۶ می‌شود. در ویکی‌پدیا مساحت کلان شهر اورشلیم ۶۵۲ کیلومتر مربع ذکر شده است. در مقاله به عددهای ۲۵۶، ۵۲۶ و ۶۲۵ اشاره گردید.

قبیله طسم

اگر عبارت «قبیله طسم» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۶ می‌شود. اگر عبارت «قوم طسم» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۷ می‌شود. در مقاله عدد ۲۷ ذکر شده است. در توضیحات ریاض در ویکی‌پدیا بیان شده تاریخ (حجر الیمامه) به دوران دو قبیله مشهور طسم و جدیس بر می‌گردد که دوران پیش از اسلام می‌زیسته‌أند. در مقاله به سوره قصص اشاره شده است. در آیات ۱ سوره‌های قصص و شعراء حرف مقطعه طسم قرار دارد. در سوره قصص کلمات عیسی، وطن، اول، آواره شویم، مهر، عرب و ویران و در سوره شعراء کلمات کوچ، فلسطین، عرب، قوم، عاد، ثمود، نخل و درخت خرما و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کوچ و تولد و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عیسی، وطن، مهر و عرب و در ترجیع بند ۱ خاقانی و کلمات عیسوی، پسر، هجرت، عادیان، مهر و عکس و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات پسر و مهر و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمات عیسی مریم و وطنگه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات عیسی، مهاجرین و عربی و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمات نخل و خرما و در قصیده ۱ نسیمی کلمات عیسی، ریاض و مهر و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات عیسی و مهر و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات مریم و مهر و در مقاله کلمه مهر و در قصیده ۱ حافظ کلمات مهر و عکس و در برگ ۳۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه نماد و در غزل ۱۳۶ طبیب اصفهانی کلمه ریاض و در غزل ۱ فروغی بسطامی کلمات نخل و خرما و در غزل ۱ آشفته شیرازی کلمه خرما و در غزل ۳۶ خاقانی کلمه نخل و در باب ۱۶۳ انجیل برنابا کلمات یسوع، درخت خرما و نخل و در آیه ۶۱:۳ انجیل برنابا کلمه یسوع و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمات مریم و مهر و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ‌های ۶۳ و ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه هجرت یا کوچ و در برگ ۱۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه عرب و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات شهر و ویران و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در برگ ۶۳ کتاب عطیه برتر کلمه ویران وجود دارد. قوم عاد همان قبیله طسم بوده است. قبایل طسم و جدیس معاصر بودند و قوم ثمود جانشین آن‌ها شده است. در مهر یا نماد شهر ریاض عکس نخل یا درخت خرماست. در سوره قصص و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه وطن وجود دارد. در مقاله بیان شده که سوره قصص ۵۹۳۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۳۹۵ و ۵۹۳۱ مشترک هستند. آیه ۱۱ سوره الرحمن یا رحمت بیان می‌کند: «که در آن میوه‌های گوناگون و نخل خرمای با پوشش برگ و شکوفه و غلاف است.» در مقاله کلمات رحمت، میوه، نخل و خرما و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات رحمت و برگ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در غزل ۱۴ حافظ و در غزل ۱۶۳ سعدی کلمه برگ و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمه شکوفه وجود دارد. در ویکی‌پدیا بیان شده که ریاض بر ویرانه‌های شهر تاریخی حجرالیمامه ساخته شده است. در ویکی‌پدیا بیان شده: ««الریاض جمع روضه و أرض المکان و أروض أی کثرة روضه» بمعنای: گلزار و باغ که آن را گلستان نیز گویند و بستان مخفف بوستان است و آن جایی را گویند که بوی گل و ریاحین در آنجا بسیار باشد. جایی که آب باران جمع شود و پس از آن گل‌های رنگارنگ و خوشبو بروید.» در قصیده ۱ نسیمی کلمات عیسی، ریاض و رنگ و در مثنوی ۱ نسیمی کلمات عیسی و بستان و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عیسوی، پسر، باغ، گلستان، رنگ، بوی، و آب و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمات عیسی مریم، گلزار، باغ، بستان، گلستان و گل و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی، پسر، آب و جمع و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات عیسی، باغ، گل، خوشبوی و جمع و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عیسوی، پسر، باغ، گلستان، رنگ، بوی، و آب و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات عیسی، باغ، گلستان و آب و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمات مسیحا و رنگ و در قصیده ۱ عراقی کلمات ریاض، روضه، بستان، گلستان، گل و آب و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات گلستان، گل، رنگ، بوی و آب و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمات گلستان، گل، رنگ و آب و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمات بستان، گلزار، گل و رنگین و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات باغ، بوستان و آب و در قطعه ۱ خاقانی کلمات بستان و آب و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه گلزار و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمات عیسی و بستان و در رباعی ۱ خیام و در برگ ۱۳۶ کتاب زهیر و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری کلمه گل و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات رنگ، بو، آب و جمع و در غزل ۱ غنی کشمیری و در غزل‌های ۱ و ۱۴ حافظ کلمه رنگ و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی کلمات روضه، گل، رنگ و بو در آیه ۱۳۶ سوره آل عمران کلمات باغ و بوستان و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی کلمه بستان و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون کلمات باغ، بستان، گل و بوی و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی کلمات باغ و گل و در قصیده ۶۳ خاقانی و در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه باغ و در غزل ۱ فروغی بسطامی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در باب ۶۳ انجیل برنابا و در قصیده ۳۶ خاقانی و در برگ ۱۳۶ کتاب الف و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی و در غزل ۱۳۶ فروغی کلمه جمع و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات باران و رنگ و در آیه ۱۶۳ سوره اعراف و در غزل ۶۳۱ امیر خسرو دهلوی و در برگ ۱۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه آب و در باب ۱۶۳ انجیل برنابا کلمه باران و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات باغ، گلستان، گل، رنگ، بوی، جمع و تاج و تخت و در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمات پسر و بوی و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور کلمه باران و در غزل ۳۵۲ سعدی بوستان، گل و هوش وجود دارند. «پسران دوم»، «پسران هارپی»، «باغ استخوان‌ها» و «باران کستمیر» عنوان قسمت‌هایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج، تخت و استخوان ذکر شده‌اند. کلمه پسر به عیسی(ع) اشاره می‌کند. اشو نویسنده کتاب «گل‌های جاودانگی» است. در ویکی‌پدیا بیان شده: «در این باب یاقوت حموی در معجم البلدان می‌گوید: نام «حجر الیمامه» از نام حجر عبید الحنفی گرفته شده هنگامی ۳۰ کاخ و ۳۰ بستان بنا نهاد و نام آن‌ها (حجر) گذاشت. اما پیش از آن «الیمامه» نام داشته‌است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در برگ ۱۶۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه باب و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه یاقوت و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات یاقوت، کاخ و بوستان و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه بوحنیفه و در برگ ۱۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه عدد ۳۰ و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی کلمه بستان و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه کاخ و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمه حجر وجود دارد. آهنگ فیلم «باب دلمی» اثر محسن چاوشی است. در توضیحات یمامه در دانشنامه اسلامی بیان شده: «گویا اینجا بازمانده شهری بر سر راه کاروان رو بین یمن و خلیج فارس و عراق از راه نجد بوده است. به نوشته برترام توماس در یمامه چاههای «عویفره» نزدیک به فاو قرار داشته که همان محل اوفیر است که در تورات آمده و به زر و طاووس اشتهار داشته است.» اگر این مطلب را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۹۹۶ می‌شود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ و کلمات کاروان، یمن، خلیج فارس، عراق و تورات و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه طاووس وجود دارد. در توضیحات یمامه در دانشنامه اسلامی بیان شده: «نام عربی آن عفر بوده که در ترجمه به یونانی و عبری اوفیر شده است. این محل به معادن طلا نزدیک است. یکی از وادی های یمامه به نام عرض یا عارض است که به نوشته ابن خرداذبه کسی که از کوفه به سوی طایف رود ابتدا به عرض و سپس به طایف می رسد. همو در ضمن وصف راه یمامه تا مکه، عرض را نیز نام می برد و می گوید: عرض دره ای است که یمامه را دو قسمت می کند و در این درّه روستاهای منفوحه، وبره... توضح و مقراة قرار دارد. بعضی از این روستاها مانند توضح و مقراة همانهایی است که شاعر معروف و صاحب معلّقه، امرؤالقیس، بدانها اشاره کرده است. به نوشته یاقوت، عرض درّه ای است در یمامه، خرم و بارور و دارای روستاها و کشتزارها. این درّه شاید بازمانده آبی روان بوده است. از وادی های دیگر یمامه، وادی حنیفه و عرض شمام است.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۵۳ می‌شود. در مقاله عدد ۳۵۲ و کلمات عربی، معدن، طلا، یاقوت و مکه و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه معدن و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه طلا وجود دارد. ارقام عددهای ۳۵۲ و ۲۵۵۳ مشترک هستند. در کتاب مقدس دوم تواریخ و ترجمه معاصر بیان شده: «(ملوانان کشتیهای حیرام پادشاه و سلیمان پادشاه از اوفیر، طلا، سنگهای گرانبها و چوب صندل آوردند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵ می شود. ارقام عددهای ۲۳۵ و ۲۵۵۳ مشترک هستند. در کتاب مقدس ایوب و ترجمه مژده برای عصر جدید و ویرایش شده بیان گردیده: «از طلای اوفیر گران‌بها‌تر است و از جواهرات نفیس‌تر.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۱۲۵ می شود. در مقاله عدد ۳۵۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۱۲۵ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. در توضیحات امرؤالقیس در ویکی‌پدیا بیان شده: «اصل او از یمن و زادگاهش نجد بود. پدرانش از اشراف عرب بودند. او در جوانی پیشه ای نداشت جز شعر گفتن، شراب خواری و آمیزش با زنان. وقتی قبیله بنی اسد پدرش را کشت، او زندگی پیشین خود را رها کرد و به خونخواهی پدرش روی آورد. اما شکست خورد و به قیصر روم پناه برد و از او یاری خواست. ولی کمک قیصر نیز کارساز نشد تا اینکه در شهر آنقره (آنکارا) درگذشت.» در مقاله به قیصر اشاره شده است. در ویکی‌پدیا مختصات شرقی آنکارا ۳۲۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۵۳ و ۳۲۵۲ مشترک هستند. در سوره شعراء و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «(پيامبر شاعر نيست) شعرا كساني هستند كه گمراهان از آنان پيروي مي‏كنند!» این آیه خطاب به شاعرانی مانند امرؤالقیس است. در توضیحات امرؤالقیس در ویکی‌پدیا بیان شده: «وی با آن که پسر بزرگ پدرش نبود و به واسطه بدنامی و زشت رفتاری از طرف پدر به حضرموت جایی که برخی عموهایش می‌زیستند تبعید شده بود تنها پسری بود که وقتی خبر قتل پدرش را شنید ابتدا گریه نکرد و در حال مستی گفت که امروز روز خمر است و فردا روز امر است ولی بعداً از شرمساری این که بلافاصله عزادار پدرش نشده خونخواهی او را بر عهده گرفت و برای جبران رفتارش شدت زیادی در انتقام به خرج داد. وی از اجداد اشعث بن قیس زمان علی در کوفه بود. امرُؤُالقَیس ابوالحارث جندح بن حجر کندی (ملک ضلیل) در حدود یک قرن قبل از اسلام می‌زیست.» در مقاله کلمات حضرموت، عمو، تبعید، مست، امروز، فردا، علی و حجر و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه انتقام وجود دارد.

مختصات شمالی و شرقی رامه یا رام الله

مساحت کلان شهری اورشلیم
مهر یا نماد شهر ریاض یا حجرالیمامه یا اوفیر
مختصات آنکارا
گویا اینجا بازمانده شهری بر سر راه کاروان رو بین یمن و خلیج فارس و عراق از راه نجد بوده است. به نوشته برترام توماس در یمامه چاههای «عویفره» نزدیک به فاو قرار داشته که همان محل اوفیر است که در تورات آمده و به زر و طاووس اشتهار داشته است. نام عربی آن عفر بوده که در ترجمه به یونانی و عبری اوفیر شده است. این محل به معادن طلا نزدیک است. یکی از وادی های یمامه به نام عرض یا عارض است که به نوشته ابن خرداذبه کسی که از کوفه به سوی طایف رود ابتدا به عرض و سپس به طایف می رسد. همو در ضمن وصف راه یمامه تا مکه، عرض را نیز نام می برد و می گوید: عرض دره ای است که یمامه را دو قسمت می کند و در این درّه روستاهای منفوحه، وبره... توضح و مقراة قرار دارد. بعضی از این روستاها مانند توضح و مقراة همانهایی است که شاعر معروف و صاحب معلّقه، امرؤالقیس، بدانها اشاره کرده است. به نوشته یاقوت، عرض درّه ای است در یمامه، خرم و بارور و دارای روستاها و کشتزارها. این درّه شاید بازمانده آبی روان بوده است. از وادی های دیگر یمامه، وادی حنیفه و عرض شمام است.
کلمه باران در توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر 1 مجلس اول سعدی در سایت گنجور

ارتباط بین کوچ مریم مقدس به اوفیر و امیرعباس هویدا

در باب ۱ کتاب مقدس ۱ تواریخ و ترجمه هزاره نو بیان شده: «اوفیر، حَویلَه و یوباب بود. اینان همگی پسران یُقطان بودند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۱ می‌شود. در مقاله عدد ۱۴۱ ذکر شده است. در باب ۱ کتاب مقدس ۱ تواریخ و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان شده: «و اُوفير و حَويلَه و يوباب را که جميع اينها پسران يقطان بودند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۶۰ می‌شود. در مقاله عدد ۱۰۳۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۳۶ و ۱‍۳۶۰ مشترک هستند. در مقاله کلمه اول و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات اول، پادشاهان و بوستان و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه پادشاهان وجود دارد. در آیه ۱۰:۱۱ کتاب مقدس اول پادشاهان به اوفیر اشاره شده است. اگر کلمه ریاض را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۱۱ می‌شود. اگر از عدد ۱۰۱۱ رقم صفر را کنار بگذاریم به عدد ۱۱۱ می‌رسیم. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. در مقاله کلمه امیر و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات هویدا و غریبان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ عراقی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در آیه ۳:۶ انجیل برنابا کلمه غریب و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر عبارت شهر غریب و در تمام ابیات غزل ۱۴ حافظ کلمه غریب و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا عبارت «تمام بیت» و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه غربت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگ‌های ۳۶ و ۶۳ کتاب کیمیاگر کلمه عرب و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در برگ ۳۶۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه برف وجود دارد. ژاله علو در فیلم‌های «زندانی امیر»، «عباسه و جعفر برمکی»، «غریب» و «آدم برفی» بازی کرده است. امیرعباس هویدا نویسنده کتاب‌های «در سرزمین غریبه»، «اعراب چه می‌خواهند» و «برف در صحرای سینا» است. عنوان این کتاب‌ها به کوچ، عربستان و مصر اشاره می‌کنند. کلیسا در انجیل فرار مریم مقدس و نامزدش یوسف به اوفیر را به مصر تحریف کرده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نامزد و یوسف و در مقاله کلمه مصر ذکر شده است. در آیه‌های ۱ و ۴ سوره بينة کلمه هویدا وجود دارد. شماره این آیات در کنار یکدیگر عدد ۴۱ را ایجاد می‌کنند. اگر عبارت «امیر عباس هویدا» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل 41 میشود. کتاب «چهل و یکمین» نوشته امیرعباس هویدا است. در آیه ۴۱:۵۳ قرآن (سوره فصلت) کلمه هویدا وجود دارد. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۴۱:۵۳ مشترک هستند. در مقاله آیه ۱ سوره اسراء آمده که به مسجدالحرام اشاره می‌کند. کعبه در مسجدالحرام است. در ویکی‌پدیا عکس هویدا در حال طواف کعبه آمده است. این عکس در نسخه‌های جدید ویکی‌پدیا پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» ویکی‌پدیا و نسخه‌های قدیمی موجود است. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) کلمات هویدا طواف و کعبه وجود دارند. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکی‌پدیا بیان شده: «با اعلام بی‌طرفی ارتش به دستور ارتشبد عباس قره‌باغی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی، به نگهبانان زندان که همگی عضو ساواک بودند دستور داد هویدا را از زندان آزاد کنند و به هویدا هم توصیه کنند که فرار کند و برای کمک به هویدا، کلید یک اتومبیل و یک قبضه هفت‌تیر در اختیارش قرار دادند. هویدا توصیه قره باغی را نادیده گرفته و با دختر خاله‌اش خانم دکتر فرشته انشاء تماس گرفته و می‌گوید: می‌خواهد خود را تسلیم مقام‌های دولت جدید کند. فرشته انشاء نیز بنابر درخواست هویدا، با داریوش فروهر تماس می‌گیرد.» در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات هویدا و دولت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آزاد و دولت و در مقاله کلمات فروهر، نگهبان، زندان و فرار، دولت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات دولت و کلید و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۶۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه توصیه و در باب ۶۳ انجیل برنابا و در برگ ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه فرار و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب کلمه پزشک یا دکتر و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل برنابا و در آیه ۱۳۶ سوره زنان و در باب ۳۶ انجیل برنابا و در برگ‌های ۳۶، ۶۳، ۱۳۶و ۱۶۳ کتاب والکیری‌ها کلمه فرشته و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ عراقی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در برگ ۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه دولت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه قبضه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات انشاء، قبضه، دولت و بهمن و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات دولت و زندان و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات زندان، فرشته و جدید و در برگ‌های ۳۶ و ۱۳۶ کتاب والکیری‌ها و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب کلمه جدید ذکر شده است. ژاله علو در فیلم‌های «زندانی امیر»، «عباسه و جعفر برمکی» و «کلید» بازی کرده است. صادق هدایت نویسنده کتاب «علویه خانم» است. اشو نویسنده کتاب «زبان فرشتگان» است. در مقاله به سوره یوسف اشاره شده است. سوره یوسف ۱۱۱ آیه دارد. یوسف نامزد مریم مقدس و یوسف کنعان همنام هستند. در مقاله کلمه یوسف و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در مفردات ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۱ غنی کشمیری و در برگ ۳۶۱ کتاب زهیر کلمه کنعان و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات یوسف و نامزد وجود دارند. در توضیحات سوره یوسف در ویکی‌پدیا بیان شده منظور قرآن از «مادر یوسف» خاله او بوده ‌است. در سوره یوسف در قرآن کلمه أَبَوَيْهِ ذکر شده که به معنی والدین است. در مطلبی که درباره هویدا بیان گردید کلمه خاله وجود دارد. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) کلمات هویدا و مادر ذکر شده‌اند. صادق هدایت نویسنده داستان «نمایشگاه شرقی» است. در مقاله به کلمه ستاره در سوره یوسف اشاره گردید. در آیه نور کلمات ستاره و شرقی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات ستاره، اختر و شرق و در قصیده ۱ حافظ کلمات اختر و شرق و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه شرق و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه مشرق وجود دارد. آیه ۲:۲ انجیل متی بیان می‌کند: «پرسیدند: «کجاست آن نوزاد که باید پادشاه یهود گردد؟ ما طلوعِ ستاره او را در شرق دیده‌ایم و آمده‌ایم تا او را بپرستیم.»» این آیه تحریف شده و اینگونه بوده: «پرسیدند: «كجاست مادر آن نوزاد که پادشاه یهود است؟ ما طلوع ستاره او را دیده و برای پرستش او آمده‌ایم.» در این آیه کلمه مادر را پاک کردند. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) و در سوره‌های مریم و یوسف کلمات مادر و پاک و در باب ۲ انجیل برنابا کلمات مریم، یوسف، مادر و پاک و در باب ۲ انجیل برنابا کلمات مریم، یوسف، مادر و پاک و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی کلمات یوسف، پاک، پادشاه، انجم، شرق و دیده و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات مادر و پاک و در غزل ۶۱۳ مولانا و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب کلمه مادر و در باب‌های ۳۶، ۶۳، ۱۳۶ و ۲۲۰ انجیل برنابا و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء در آیه ۱ سوره اسراء و در آیه نور کلمه پاک وجود دارد. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات تاج، تخت و مادر ذکر شده‌اند. «آمرزگاری مادر» عنوان یکی از قسمت‌های سریال بازی تاج و تخت است. ژاله علو در فیلم «فصل ماهی سفید» بازی کرده است. در مقاله کلمه فلک و در قصیده‌های ۱ حافظ و سلیم تهرانی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمات فلک و ماهی و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی و در غزل ۳۶ خاقانی و در آیه ۱۶۳ سوره اعراف کلمه ماهی و در باب ۶۳ انجیل برنابا کلمات فرار و ماهی و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی کلمات مادر و پسر ذکر شده‌اند. در توضیحات صورت فلکی ماهی در ویکی‌پدیا بیان شده: «پیش از آن که تیتونوس بتواند به آن‌ها برسد، مادر و پسر به دریا پریدند و خود را به شکل دو ماهی درآوردند.» «عیسی مسیح(ع)، در دوران ابتدایی مسیحیت با این صورت فلکی ارتباط داده می‌شد.» در این مطلب نیز کلمه مادر وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم «آشنایی با مادر» بازی کرده است. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکی‌پدیا به کلیسا و فیلم مستند «پاک شدن» اشاره شده است. در ویکی‌پدیا بیان شده که نازنین بنیادی از لندن به لس آنجلس مهاجرت یا کوچ کرد. لندن پایتخت انگلیس است. در مقاله به انگلیس اشاره شده است. در برگ ۶۳ کتاب والکیری‌ها به لس آنجلس اشاره شده است. نازنین بنیادی متولد ۲۲ مه است. باب ۲ انجیل متی و باب ۲ انجیل لوقا بیان می‌کنند که مسیح(ع) در بیت لحم متولد شده است. باب ۲ انجیل متی بیان می‌کند که بعد از تولد مسیح(ع) در بیت لحم مریم مقدس و نامزدش یوسف به مصر فرار کردند. آیه ۲۲ سوره مریم بیان می‌کند که قبل از تولد مسیح(ع) مریم مقدس به نقطه دوردستی رفت. این نیز نشان می‌دهد که درباره تولد مسیح(ع) در انجیل تحریف صورت گرفته است. منظور از نقطه دور در آیه ۲۲ سوره مریم اوفیر یا حجرالیمامه یا ریاض کنونی است. در باب ۲۲ کتاب مقدس ایوب و در باب ۲۲ کتاب مقدس اول پادشاهان کلمه اوفیر وجود دارد. در آیه ۱۶۳ سوره زنان کلمه ایوب و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمات ایوب و حجر ذکر شده‌اند. آیه ۲۲ سوره مریم و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «سرانجام (مريم) باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد.» در برگ ۶۳ کتاب الف کلمه مترجم و در برگ ۶۳ کتاب زهیر کلمات مترجم و نقطه و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه نقطه و در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت نقطه دور و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه ۱ خاقانی کلمات نقطه و دور و در قصیده ۱ نسیمی کلمات نقطه و ریاض ذکر شده‌اند. آیه ۲۲ سوره مریم و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان می‌کند: «پس مریم (به مشاهده جبرئیل، در گریبانش نسیم اهتزازی یافت و) به آن پسر بار برداشت و (برای آنکه از سرزنش قوم جاهل برکنار باشد) با آن به مکانی دور خلوت گزید.» در باب ۱ انجیل برنابا کلمات مریم، پسر و جبرئیل و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات مریم و جبرائیل و در ترکیبات ۱ مجد همگر کلمات مریم و نسیم و در مقاله کلمات مشاهده و نسیم و در باب‌های ۲۲۰ و ۱۳۶ انجیل برنابا و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه جبرئیل و در قصیده ۱ نسیمی و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه جاهلیت و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در قطعه ۶۳ ابن یمین کلمه جهل و در برگ ۱۳۶ کتاب عطیه برتر کلمه جاهل ذکر شده است.

تولد مسیح(ع) در شب قدر و ماه رمضان

در توضیحات سوره قدر در ویکی‌پدیا شعر «این شب‌زنده‌داری را همچون جشنی معمولی تصور نکنید؛ این جشنی است که ارزشش از صد جشن بیشتر است؛ فرشتگان مقرب و دیگر فرشتگان در آن روز پایین آمدند؛ تا حمد (گلوریا) تازه‌ای بخوانند» از افرایم سوری آمده که به بشارت شبان‌ها درباره حامله شدن مریم مقدس اشاره می‌کند. در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه سوری و در برگ ۳۶ کتاب والکیری‌ها کلمه بشارت و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شبان وجود دارد. شعر افرایم سوری به آیه ۲:۲۰ انجیل لوقا اشاره می‌کند. آیه ۲:۲۰ انجیل لوقا و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان می‌کند: «چوپانان بازگشتند و به‌خاطر آنچه شنیده و دیده بودند، خدا را حمد و سپاس می‌گفتند، زیرا همه‌چیز مطابق آنچه به ایشان گفته شده بود، اتّفاق افتاده بود.» زمانی که به شبان‌ها بشارت داده شده هنوز عیسی(ع) متولد نشده است. در مقاله گفته شده که آیه ۲۲ سوره مریم بیان می‌کند که قبل از تولد عیسی(ع) مریم مقدس به مکان یا نقطه‌ای دور رفت. بین عددهای ۲۲ و ۲:۲۰ دو رقم مشترک هستند. اگر آیه ۲:۲۰ انجیل لوقا و ترجمه مژده برای عصر جدید را عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۶۱۳ می‌شود. مساحت شهر رام الله در ویکی‌پدیا ۱۶۳ کیلومتر مربع یا ۶۳ مایل مربع ذکر شده است. سوره قدر ۱۳۶ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۳۶، ۱۶۳ و ۶۶۱۳ مشترک هستند. بشارت شبان‌های به حامله شدن مریم مقدس در رامه یا رام الله اشاره می‌کند. مریم مقدس بعد از حامله شدن در رامه یا رام الله به حجرالیمامه یا ریاض کنونی کوچ کرده و مسیح(ع) در حجرالیمامه یا اوفیر و در شب قدر و ماه رمضان متولد شده است. سفر بین رامه تا حجرالیمامه بیش از یک ماه طول می‌کشد. این نشان می‌دهد که بشارت شبان‌ها مربوط به قبل از ماه رمضان بوده است. مریم مقدس احتمالا در ماه ذی الحجه حامله شده است. اگر عبارت «مریم مقدس ذی الحجه حامله مسیح» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۵۳ می‌شود. در مقاله بیان شده مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکی‌پدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴۵۳ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. اگر عبارت «بشارت شبان‌ها حامله مریم مقدس» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۰ می‌شود. در شعر افرایم سوری عدد ۱۰۰ و در سوره قدر کلمه شهر و عدد ۱۰۰۰ و در باب‌های ۳۶ و ۶۳ انجیل برنابا کلمات یسوع و شهر و در برگ ۱۶۳ کتاب الف کلمه شهر وجود دارد. ارقام عددهای ۱۰۰ و ۱۰۰۰ مشترک هستند. در ویکی‌پدیا مساحت شهر ریاض ۱۰۰۰ کیلومتر مربع ذکر شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عیسی، عرب و عدد ۱۰۰۰ و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات عیسی و قدر و عدد ۱۰۰ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عیسوی، پسر، قدر و عددهای ۱۰۰ و ۱۰۰۰ و در قصیده ۱ حافظ کلمه قدر و عدد ۱۰۰ و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی عدد ۱۰۰ و در غزل ۶۱۳ مولانا کلمات عیسی و حجر و در برگ ۳۶ کتاب کیمیاگر کلمات پسر و عربی و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمه عرب و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمات رمضان و عدد ۱۰۰ و در باب ۱۶۳ انجیل برنابا کلمات یسوع و قدر و در باب ۱۳۶ انجیل برنابا کلمه یسوع و عدد ۱۰۰ و در غزل ۱۶۳ فروغی بسطامی و در برگ ۶۳ کتاب عطیه برتر کلمه پسر و عدد ۱۰۰ و در برگ ۱۶۳ کتاب مکتوب کلمه پسر و عدد ۱۰۰۰ و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمات غلام (پسر) و قدر و عدد ۱۰۰۰ و در آیه ۳۱:۱۶ انجیل برنابا و در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ‌های ۳۱۶ و ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پسر و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات پسر، قدر و عدد ۱۰۰ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی کلمه قدر و عددهای ۱۰۰ و ۱۰۰۰ و در غزل ۱ فروغی بسطامی عددهای ۱۰۰ و ۱۰۰۰ و در برگ ۶۳ کتاب زهیر و در برگ ۳۱۶ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه قدر و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در برگ ۱۳۶ کتاب‌های آشنایی با صادق هدایت و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۳۵۲ سعدی عدد ۱۰۰۰ وجود دارد. کلمه غلام در زبان عربی به معنی پسر است. کلمه پسر به عیسی(ع) اشاره می‌کند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات فرود، عیسی، آسمان، زمین و قدر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات فرود، عیسوی، پسر، آسمان، زمین و قدر در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات فرود، عیسی، آسمان و زمین و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات فرود، آسمان و زمین و در برگ ۶۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه فرود و در آیه ۱۳۶ سوره بقره کلمات فرود و عیسی و در باب‌های ۳۶ و ۶۳ انجیل برنابا کلمات فرود و یسوع ذکر شده‌اند. در توضیحات سوره قدر در ویکی‌پدیا بیان شده: «منظور از پایین آمدن در واقع فرود عیسی از آسمان به زمین است، نه قرآن.» منظور از پایین آمده در سوره قدر هم فرود عیسی(ع) و هم نزول قرآن است. آیه ۱ سوره قدر و ترجمه خرمشاهی بیان می‌کند: «ما آن [قرآن‏] را در شب قدر نازل كرده‏ايم‏» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۶ می‌شود. سوره قدر ۱۳۶ حرف دارد. در توضیحات صائب تبریزی در ویکی‌پدیا بیان شده: «خانواده صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباس‌آباد اصفهان ساکن شدند، این مردم را تبارزه (تبریزی‌های) اصفهان می‌نامیدند.» در این مطلب کلمه کوچ و عدد ۱۰۰۰ ذکر شده است. صائب تبریزی در سال ۱۰۰۰ قمری متولد شده است.

مساحت کل شهر رام الله یا رامه وطن اول مریم مقدس

تولد زردشت(ع) در شهر ری

در توضیحات خیام در ویکی‌پدیا بیان شده: «خیام شاگرد ریاضی‌دان زرتشتی، بهمنیار، بود.» در مقاله کلمات شاگرد و زردشت ذکر شده‌اند. خیام ستاره شناس بوده است. آیه ۲:۲ انجیل متی درباره آمدن مغان یا مجوسان به اورشلیم به کمک ستاره است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مغان و ستاره ذکر شده‌اند. با طلوع ستاره در آسمان نمی‌توان مکان را مشخص کرد. مجوسان یا مغان در رویا یا خواب طلوع ستاره را دیدند. در باب ۱ کتاب‌های مقدس حزقیال، ارمیا و اشعیاء کلمه رویا و در مقاله کلمه خواب ذکر شده است. اگر عبارت «مجوسان خواب ستاره» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۵ می‌شود. در مقاله بیان شده که مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکی‌پدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴۳۵ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. اگر عبارت «مجوسان رویا» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ و ۳۵ می‌شود. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۳۵۴۱ را ایجاد می‌کنند. در دوره اشکانی و ساسانی مغ برای موبدان زردشتی به ‌کار می‌رفت. در مقاله به ارتباط بین آیه ۲:۲ انجیل متی و سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) و تولد عیسی(ع) اشاره گردید. در مقاله بیان شده که در قرآن تنها در سوره حج بعد از چند دین توحیدی کلمه مجوس آمده که به زردشتیان اشاره می‌کند. زردشت(ع) متولد شهر ری است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه ری وجود دارد. مختصات شرقی شهر ری در ویکی‌پدیا ۵۱۴۳۱ ذکر شده است. در مقاله بیان شده که تاریخ ثبت ملی آرامگاه خیام در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۵۴ و ۵۱۴۳۱ مشترک هستند. اگر عبارت «تولد زردشت(ع) در شهر ری» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۶۳ می‌شود. در توضیحات زردشت(ع) در ویکی‌پدیا بیان شده: «منسوب کردن زرتشت به رگ فقط در سپندنسک که از بخش‌های متاخر اوستا بوده و امروز از بین رفته، دیده شده است. مورخان معمولاً این مکان را با ری در ماد تطبیق داده‌اند اما نیولی و گرنت معتقدند منطقه ذکر شده در اوستا باید مانند باقی مکان‌ها در شرق ایران واقع شده باشد. در بخشی از اوستا، آمده که ردان (رئیسان) همه سرزمین‌ها پنج تن هستند، به جز در رگ که چهار نفرند و زرتشت از همه ردان بالاتر است. نتیجتاً آن را «رگ زرتشتی» لقب داده‌اند. این موضوع باعث شده تا حتی نویسنده آلمانی هومباخ این را مطرح کند که «ری نوعی واتیکان مزدایی بوده و زرتشت نقش پاپ را داشته است.» اینگونه بوده که ری را از دیرباز زادگاه زرتشت در نظر گرفته‌اند.». در این متن عبارت «رگ زرتشتی» در گیومه نوشته شده است. اگر عبارت «رگ زرتشتی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳۷ می‌شود. در مقاله عدد ۱۳۷۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۳۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۲۵۳ پیام مشرق اقبال لاهوری و در غزل ۱۵۲۳ بیدل دهلوی و در غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه رگ وجود دارد. در توضیحات شهر ری در ویکی‌پدیا بیان شده: «ری در دوران پیش از اسلام، مرکز بزرگ دینی زرتشتیان بوده و به وسیله مدیران موبد نوعی حکومت دینی نظیر واتیکان در آن وجود داشت و به‌طور کلی ری در دوران مادها و هخامنشیان و حتی قبل از آن نیز شهری مقدس به‌شمار می‌آمد. قرار گرفتن ری در مسیر جاده ابریشم که از آنجا به همدان می‌رفت علاوه بر جنبه مذهبی، اهمیت بازرگانی نیز به ری می‌داده‌است، لذا مردم ری عموماً بازرگان و تاجر پیشه بوده‌اند.» در ادامه مقاله به جاده ابریشم اشاره شده است. در توضیحات هزاردستان (مجموعه تلویزیونی) در ویکی‌پدیا بیان شده: «طرح اولیه این سریال در سال ۱۳۵۴ با عنوان جاده ابریشم و با حضور شخصیت‌هایی مثل سید حسن مدرس، میرزا کوچک خان و رضاشاه به ذهن حاتمی آمد و بعدتر دچار تغییرات اساسی شد که ماهیت کار را عوض کرد.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ عراقی کلمه هزاردستان و در مقاله عدد ۱۳۵۴ و کلمه رضاشاه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه جاده و در مقاله کلمه ابریشم ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کعبه، مکیان، رضا و شاه و در مقاله کلمات آرامگاه، قطار و مکه وجود دارند. در توضیحات آرامگاه رضاشاه در ویکی‌پدیا بیان شده در دوره نخست‌وزیری رجبعلی منصور قرار شد پیکر رضاشاه به ایران آورده شود و هواپیمای حامل پیکر رضاشاه پیش از آمدن به ایران، به منظور طواف در مکه از قاهره به طرف جده پرواز کرد. سرانجام پیکر رضاشاه به وسیله هواپیما و سپس با قطار مخصوص به تهران حمل شد. آرامگاه رضاشاه در شهر ری است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رضا، شاه و ری و در مقاله کلمه ری ذکر شده است.

مختصات شمالی و شرقی شهر ری زادگاه زردشت(ع)

سلمان فارسی

در قطعه ۱۱۱ سنایی به سلمان فارسی اشاره شده است. در قصیده ۱ طبیب اصفهانی کلمات رسول اکرم(ص)، محمد(ص) و یثرب ذکر شده‌اند. در توضیحات سلمان فارسی در ویکی‌پدیا بیان شده: «او به‌عنوان یک زرتشتی، بیشتر زندگی اولیه‌اش را وقف تحصیل کرد تا مغ شود، اگرچه بعداً مشغول سفر به سراسر آسیای غربی برای گفتگوی بین ادیان با سایر گروه‌های مذهبی شد. جست و جوهای او در نهایت باعث گرویدن او به مسیحیت و بعداً مسلمان شدن او گردید که پس از دیدار و دوستی وی با محمد در شهر یثرب رخ داد. او از صحابی برجسته غیر عرب و از نزدیک‌ترین دوستان محمد بود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ می‌شود. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. در مقاله کلمات زردشت و مغ ذکر شده‌اند. در توضیحات سلمان فارسی در ویکی‌پدیا بیان شده پیش از غزوه خندق سلمان به محمد و دیگر مسلمانان نخستین پیشنهاد داد که خندق (کَندَک) بزرگی را در پیرامون یثرب بِکَنَند (ترفندی که معمولاً به‌دست ارتش ساسانی استفاده می‌شد) تا در برابر یورش قریش که از مکه اردوکشی کرده بودند، پایداری کنند. در مقاله کلمات محمد، بزرگ و ساسانی و در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمات سلمان و مکه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مکیان و خندق ذکر شده‌اند. در توضیحات سلمان فارسی سایت ویکی‌شیعه بیان شده: «سلمان پس از غزوه خندق در همه جنگ‌های دوران پیامبر شرکت کرد و حضوری موثر داشت؛ از جمله اینکه او در جنگ احزاب پیشنهاد حفر خندق، گرداگرد مدینه و در جنگ طائف استفاده از منجنیق را ارائه داد.» در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمات سلمان و نمرود و در شعر ۱۴ یغمای جندقی کلمه نمرود وجود دارد. نمرود با منجنیق ابراهیم(ع) را در آتش انداخت. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه خلیل و در قصیده ۱ نسیمی کلمه ابراهیم وجود دارد. در توضیحات سلمان فارسی در ویکی‌پدیا بیان شده: «سلمان در آغاز در ایران با باورهای میترایی آشنا بود و سپس باورهای زرتشتی و سپس‌تر باورهای مانوی و بدین‌گونه با حکمت و خرد ایران باستان آشنا بود. به غرب رفت و با باورهای مسیحی آشنا شد و سال‌ها در آنجا در خدمت کلیسا بود و با باورهای یهودی بیشتر آشنا شد. در یثرب محمد را دید و با اسلام آشنا گردید.» در مقاله کلمات زردشت، مسیح و محمد ذکر شده‌اند. در توضیحات سلمان فارسی در ویکی‌پدیا بیان شده: «راهب عموریه، در واپسین لحظات زندگی‌اش به سلمان خبر داد که زمان ظهور پیامبری نزدیک است که در سرزمین حجاز و در منطقه‌ای میان دو حرّه، جایی با نخلستان، ظهور خواهد کرد. راهب ویژگی‌های این پیامبر را چنین برشمرد: «او هدیه را می‌پذیرد اما صدقه نمی‌خورد و میان دو شانه‌اش نشانه‌ای از نبوت وجود دارد.»» در مقاله کلمات ظهور، پیامبر، حجاز، نخل، هدیه و شانه و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه شانه وجود دارد. در توضیحات سلمان فارسی در سایت ویکی‌شیعه بیان شده: «روی کفن سلمان شعری نوشته شده بود که برخی کتابت آن را به سلمان و بعضی دیگر به علی(ع) نسبت داده‌اند؛ آن شعر چنین بود:

وَفَدتُ علی الکریم بغیر زادٍ *** مِن الحسنات و القلب السلیم

و حَمْل الزاد اَقبحُ کل شیء ***اذا کان الوُفود علی الکریم

در بیت بالا و در مقاله کلمه سلیم ذکر شده است. در توضیحات سلمان فارسی در ویکی‌پدیا بیان شده: «سپس مرد یهودی وقتی متوجه می‌شود او دوستدار محمد است او را به زنی از قبیله بنی سلیم می‌فروشد تا آنکه روزی هفت نفر که ابری سایبان آنها بود پیش سلمان می‌آید. سلمان از سایبان ابر متوجه می‌شود که پیامبر در میان آنهاست و از آنجا که می‌دانسته پیامبر صدقه نمی‌خورد برای اینکه بداند کدامیک از آنها پیامبر است با اذن مالکش یک طبق خرما به نام صدقه نزد آنها می‌گذارد ولی محمد به زید بن حارث امر می‌کند که از آن بخورد. سپس طبقی دیگر به نام هدیه نزد آنها می‌گذارد و محمد بسم الله گفته و از آن می‌خورد. سپس محمد وی را به نام اصلی‌اش خطاب می‌کند و می‌گوید ای روزبه طالب مهر نبوت هستی؟ روزبه اظهار رغبت می‌کند و سپس محمد جامه‌اش را از دوشش برداشته و به سلمان می‌دهد و او بر روی دوشش گذاشته به پای محمد می‌افتد و اسلام می‌آورد» در مقاله کلمات مرد، یهودی، محمد، زن، سلیم، اسلام، بسم الله، خرما و مهر ذکر شده‌اند. در مقاله به نقل از توضیحات بحیرا در سایت ویکی‌شیعه بیان شده: «برخی از منابع ماجرای دیدار بحیرا و محمد(ص) را مربوط به سفر آن حضرت با ابوبکر به شام می‌دانند که در جوانی آن دو صورت گرفته ذکر شده است. در روایت این منابع نیز وقایعی شبیه به رخدادهای روایت نخستین واقع می‌شود. بحیرا آسودن پیامبر(ص) را در زیر درختی که تنها حضرت عیسی(ع) پیش‌تر در زیر آن آرمیده بود، می‌بیند و او را می‌شناسد و نبوتش را پیشگویی می‌کند. به هر حال، این روایت که ابن‌منده نقل کرده، با سند ضعیفی، به ابن‌ عباس منتهی می‌شود و اگر وقوع این سفر صحیح باشد، باید آن را دومین سفر پیامبر(ص) محسوب داشت.» در قطعه ۱۱۱ سنایی عبارت بوذر و سلمان وجود دارد. در توضیجات ابوذر غفاری در ویکی‌پدیا بیان شده: «در منابع به خضوع و ساده زیستی ابوذر اشاره شده و این مهم وی را به عیسی بن مریم همانند کرده‌است.» اگر عبارت «ابوذر غفاری» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۰۰ می‌شود. در مقاله عدد ۲۲۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۲۰ و ۲۲۰۰ مشترک هستند. در توضیحات سلمان فارسی در سایت ویکی‌شیعه بیان شده: «قطعه خوشنویسی حدیثی از پیامبر(ص) درباره فضائل سلمان (ترجمه: سلمان دریایی است که خشک نمی‌شود و گنجی است که تمام نمی‌شود.)، به خط ثلث،‌ اثر محمد المشرفاوی.» اگر عبارت «سلمان دریایی است که خشک نمی‌شود و گنجی است که تمام نمی‌شود» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۱۲ می‌شود. در مقاله عدد ۲۱۲ ذکر شده است. در توضیحات «حدیث مردان فارسی» در ویکی‌پدیا به نقل از رسول اکرم(ص) بیان شده:

لو کان العلم معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء الفارس

«جعفر عن أبیه أن رسول‌الله ص قال لو کان العلم منوطا بالثریا لتناولته رجال من فارس».

«اگر دانش [یا ایمان] به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمان‌ها آرام گیرد، مردانی از سرزمین ایران بدان دست می‌یابند.»

اگر عبارت «لو کان العلم معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء الفارس» را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۵۳۵ و ۱۴۱ می‌شود. در مقاله عدد ۱۴۱ ذکر شده است. اگر عبارت «سلمان فارسی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳۲ می‌شود. در مقاله عددهای ۲۵۳ و ۳۵۲ ذکر شده‌اند. ارقام عددهای ۲۵۳، ۳۵۲، ۵۳۲ و ۲۵۳۵ مشترک هستند. منظور رسول اکرم(ص) در «حدیث مردان فارسی» سلمان فارسی بوده است. در ابیات زیر از وفایی شوشتری که در توضیحات سلمان فارسی در سایت ویکی‌شیعه آمده و در مقاله به لعل بدخشان اشاره شده است. در توضیحات سلمان فارسی در ویکی‌پدیا بیان شده: «در طبقات ابن سعد، حلیه الاولیاء، طبقات المحدثین و اسدالغابه آمده که سلمان دارای سه فرزند به نام‌های عبدالله و کثیر و محمد بوده همچنین برادری در شیراز و خواهر و دختری در اصفهان داشته است. جمع کثیری از محدثین از جمله سوزنی سمرقندی و ضیاءالدین خجندی از اولاد وی هستند.» در مقاله کلمات شیراز، اصفهان و سوزنی سمرقندی ذکر شده‌اند.

توضیحات سلمان فارسی در سایت ویکی‌شیعه

https://fa.wikishia.net/view

وفایی شوشتری

نه هرکس شد مسلمان می توان گفتش که سلمان شد ***کز اول بایدش سلمان شود و آنگه مسلمان شد

نه هر سنگ ار بدخشان است، لعلش می توان گفتن *** بسی خون جگر باید که تا لعل بدخشان شد

کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و نوروز مظهر وحدت

 در سوره بقره به تغییر قبله اشاره شده است. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمه تغییر وجود دارد. منطقی این بوده که قبله مسلمانان در عربستان باشد تا مسلمانان به آن دسترسی آسان و راحت داشته باشند. در سوره بقره کلمات منطقی، قبله، دسترسی، آسان و راحت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کعبه، قبله، مکیان و منطق و در قطعه ۱۱۱ سنایی کلمه مکه و در قصیده ۳۶ جیحون یزدی کلمه منطق و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کعبه و قبله و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات قبله و آسان و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی کلمه آسان و در غزل ۳۵۲ سعدی کلمه سهل وجود دارد. در عربستان بودن قبله محوریت قوی‌تری برای وحدت مسلمانان بوده است. در سوره بقره کلمه قوی‌تر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی کلمه قوی و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در حکایت ۱۰ باب اول در سیرت پادشاهان گلستان سعدی کلمات قوی و قوت و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در ترکیبات ۱ میلی کلمه قوت و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مثنوی ۱ نسیمی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمات قوت و کعبه و در تضیمن ۱ فروغی بسطامی و در غزل ۳۶ کمال خجندی و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه کعبه وجود دارد. منطقی این بوده که قبله مسلمانان کعبه باشد اما اول قبله بیت المقدس اعلام شده که باعث ایجاد وحدت و پیوند بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان شود. در سوره بقره کلمات منطقی، قبله، مسلمانان، کعبه، اما، اول، قبله، بیت المقدس، اعلام، پیوند، مسلمانان، یهود و نصاری و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کعبه و دو قبله و در غزل ۱۳۶ صائب تبریزی کلمات قبله و وحدت و در قصیده ۱ عراقی کلمه مسلمان و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه یهود و در مقاله کلمه مسیحیت و در غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی کلمه پیوند وجود دارد. کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز مظهر وحدت هستند. در مثنوی ۱ نسیمی و در تضمین ۱ فروغی بسطامی کلمه کعبه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کعبه و مظهر و در آیه ۱ سوره اسراء کلمات مسجدالحرام و مسجدالاقصی و در قطعه ۱۱۱ سنایی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون کلمه عید و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی کلمه نوروز و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی کلمه مظهر و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل‌های ۱۳۶ صائب تبریزی و شهریار کلمه وحدت وجود دارد. اگر عبارت «کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و نوروز مظهر وحدت» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۱ می‌شود. در مقاله عدد ۱۴۱ ذکر شده است. در باب‌های ۳۶ و ۶۳ انجیل برنابا به معبد هیکل سلیمان اشاره شده است. در مثنوی ۱ نسیمی کلمات هیکل و سلیمان و در مقاله کلمه صخره وجود دارد. معبد هیکل سلیمان بر روی تپه موریا قرار داشته ‌است. هم‌ اکنون مسجدالاقصی و قبه الصخره بر روی این تپه قرار دارند. در مقاله کلمه کوه و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمات صهیون و اورشلیم وجود دارند. در توضیحات کوه صهیون در ویکی‌پدیا بیان شده: «پرستش‌گاه اورشلیم و بعدها مسجدالاقصی بر روی این تپه ساخته شده‌اند.» در توضیحات کوه صهیون در ویکی‌پدیا بیان شده: «بر اساس کتاب ساموئل کوه صهیون محل قلعه جبوسیتها بود که قلعه صهیون نام داشت و توسط داوود تسخیر شد و کاخ او و شهر او گردید. این محل در کتاب اشعیا، مزامیر و مکابی مورد اشاره قرار گرفته‌است. بعد از تسخیر این محل آن به قسمتهای کوچکتری تقسیم شد. بالاترین قسمت آن در شمال محل ساخت معبد سلیمان گردید.» در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا کلمات صدقیا و یازدهمین ذکر شده‌اند. در توضیحات صدقیا در ویکی‌پدیا بیان شده: «در یازدهمین سال سلطنت صدقیا و در یورش دوم به اورشلیم، نبوکدنصر دوم موفق به تسخیر شهر شد و معبد سلیمان یا هیکل سلیمان را ویران کرد. پس از تسخیر و ویرانی شهر، صدقیا نیز از مقام خود عزل شد. درنهایت نبوکدنصر دوم دستور داد تا هر دو چشم او را از حدقه بیرون کشیده و وی را به بابل تبعید کنند.» در مقاله کلمات نابینا و کور ذکر شده‌اند. در قصیده ۱ حافظ کلمات ملک سلیمان و جمشید ذکر شده‌اند. ملک سلیمان آرمان شهر یا دروان طلایی فلسطین یا اورشلیم بوده است. الهی قمشه‌ای بیان می‌کنند که دوران جمشید دوران طلایی ایران بوده است. در ابتدای سوره نمل یا مورچه حرف مقطعه طا سین قرار دارد. حرف مقطعه طا سین در آیه ۱ سوره نمل به صورت رمزگونه به هفت سین سفره نوروز اشاره می‌کند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مورچه، طاس، هفت، سال نو و بهار و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره در ترجیع بند ۱ خاقانی در سایت گنجو عبارت سفره نوروزی وجود دارد. اگر عبارت «طاسین هفت سین سفره نوروز» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ می‌شود. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. در توضیحات نوروز در ویکی‌پدیا بیان شده: «پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که: جم(یما) در حال گذشتن از آذربایجان، بر روی ارگ جمشید (تخت جمشید) فرود آمد و با تاجی زرین بر روی تخت نشست با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو و جم را جمشید نامیدند.» اگر عبارت «نوروز جمشید» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ می‌شود. در توضیحات نوروز در ویکی‌پدیا ۱۴ بار کلمه جمشید تکرار شده است. ارقام عددهای ۱۴ و ۴۱ مشترک هستند. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که بیان می‌کند: «بر اساس ویدیوهای دریافتی، شمار زیادی از شهروندان نوروز را در تخت جمشید جشن گرفتند.» کاخ آپادانا در تخت جمشید ۳۶ ستون با ارتفاع ۶۵/۱۹ متر قبل از فرو رفتن داشته است. در مقاله عددهای ۳۶ و ۱۹۶۵ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه ستون وجود دارد. در مقاله به شیرین عبادی اشاره شده است. در زیر پستی از شیرین عبادی آمده که بیان می‌کند: «هیچ قدرتی نمی‌تواند مردم را از شادی نوروز محروم کند.» اگر این عبارت را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۱۲ می‌شود. در مقاله عدد ۲۱۲ ذکر شده است. اگر عبارت «شیرین عبادی» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۶۳ و ۲۷ می‌شود. در مقاله عددهای ۶۳ و ۲۷ ذکر شده‌اند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مور، گل و سنبل و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات گل و سنبل و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مورچه، گل و سنبله و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات گل و سفره ذکر شده‌اند. گل سنبل را در سفره هفت سین نوروز قرار می‌دهند. در عکس زیر گل زرد رنگ مشخص است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱۳۶ فرخی یزدی کلمات گل و زرد و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۶۳ خاقانی کلمه زرد وجود دارد. در سوره نمل به سلیمان(ع) اشاره شده است در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مور، سلیمان و بهار و در ترجیع بند ۱ مولانا و در قصیده‌های ۱ سلیم تهرانی و حزین لاهیجی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۱۳۶ شهریار و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی و در غزل ۱۳۹۵ مولانا و در غزل ۱۵۲۳ بیدل دهلوی و در غزل ۱۵۴۳ تبریزی کلمه بهار وجود دارد. در زیر ویدئویی با عنوان «دکتر الهی قمشه ای- نوروز شناسی و اعتدال سلیمانی بهار» آمده است. اگر عنوان ویدئو زیر را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۶ می‌شود. مدت زمان ویدئو زیر ۶:۵۲ است. در مقاله به عدد ۶۵۲ اشاره گردید. ژاله علو در فیلم‌های «ملک سلیمان» و «واریته بهاری» بازی کرده است. کتاب «طاسین الازل و الجوهر الاکبر» نوشته منصور حلاج است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه جوهر وجود دارد. در توضیحات حسین منصور حلاج در ویکی‌پدیا بیان شده جد او در ابتدا زرتشتی بود که مسلمان شد. در قصیده ۱ نسیمی کلمه جد ذکر شده است. نوروز یک جشن زردشتی است. در برگ‌های ۳۶، ۱۶۳ و ۳۶۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه به زردشت(ع) اشاره شده است. اشو نویسنده کتاب «زردشت پیامبر خندان» است. الهی قمشه‌ای طاس است. کلمات طاس و طاسین شبیه یکدیگرند. در غزل ۱۳۶ شهریار کلمه قهقهه و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی کلمه خندید و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در برگ ۳۶ کتاب الف کلمه خندان و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۱ حزین لاهیجی و در شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی و در قصیده ۱ طبیب اصفهانی و در غزل ۱۳۶ طبیب اصفهانی و در برگ ۳۶۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه خنده و در برگ‌های ۳۶ و ۱۳۶ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه لبخند و در مقاله کلمه کلمه عکس وجود دارد. عکس رهی معیری در سایت گنجور خندان است. رهی معیری شعرهای ستاره خندان، خنده مستانه، خنده برق و لبخند صبحدم را سروده است. در غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی کلمات رهی و نوش‌خند ذکر شده‌اند. در توضیحات رهی معیری در ویکی‌پدیا بیان شده: «فروغی بسطامی غزلسرای مشهور عهد ناصری، از خانواده رهی برخاسته بود.» رهی معیری متولد سال ۱۹۰۹ میلادی است. در مقاله عدد ۱۹۹۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۰۹ و ۱۹۹۰ مشترک هستند. عکس سوزنی سمرقندی در ویکی‌پدیا نیز خندان است. در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه بخند وجود دارد. در توضیحات سوزنی سمرقندی در ویکی‌پدیا بیان شده وفات او را رضاقلی خان هدایت ۵۶۲ و دولتشاه سوزنی سمرقندی در ۵۶۹ نوشته است. مدت زمان ویدئو زیر ۶:۵۲ است و ۹۵۶ بازدید دارد. ارقام عددهای ۵۶۲ و ۶:۵۲ و ارقام عددهای ۵۶۹ و ۹۵۶ مشترک هستند. در مقاله کلمات رضا و هدایت و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه خان وجود دارد. ژاله علو در تئاتر «لبخند مرموز» و در فیلم «بیوه‌های خندان» بازی کرده است. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه بیوه وجود دارد. اگر عبارت «کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز نماد وحدت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۹۵ می‌شود. تفاوت عددهای ۵۶۹، ۹۵۶ و ۱۶۹۵ رقم ۱ است. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» به جشن مهرگان اشاره شده است. در توضیحات مهرگان در ویکی‌پدیا بیان شده: «عیار اصلی سنجش این جشن، زمان برابری شب و روز یا اعتدال پاییزی بوده است، همان‌گونه که نوروز بر اساس اعتدال بهاری تعیین می‌شود.» در توضیحات مهرگان در ویکی‌پدیا بیان شده: «زمان برگزاری آیین قالی شویان در مشهد اردهال را جلال آل احمد، با مهرگان هم پیوند می‌داند. صدرالدین عینی در یادداشت‌ها، از جشنی در تاجیکستان و سمرقند یاد می‌کند که هر سال در ماه میزان برگزار می‌شد. جشنی که می‌تواند، با همهً دگرگونی‌ها، بازماندهً جشن مهرگان باشد.» در مقاله کلمات سمرقند و گلیم ذکر شده‌اند. در عکس زیر گلیم یا قالی مشخص است. در توضیحات مهرگان در ویکی‌پدیا بیان شده: «مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمان‌شکنی و نامهربانی کردن است.» در مقاله کلمات مهر، فروغ، روشنایی، پیوند، ضد، دروغ و عهد شکستند ذکر شده‌اند. در توضیحات مهرگان در ویکی‌پدیا بیان شده: «حکیم فردوسی در شاهنامه روز مهرگان را روزی می‌داند که فریدون در آن به پادشاهی نشست و تاج بر سر گذاشت. نیز بیشتر مورخان روزی را که فریدون بر ضحاک غلبه کرد و او را در کوه دماوند به بند کشید، روز مهرگان شمرده‌اند.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در مقاله به فریدون و ضحاک اشاره شده است. در توضیحات مهرگان در ویکی‌پدیا بیان شده: «این جشن در مهر روز آغاز می‌شود و شش روز به درازا می‌انجامد و در روز رام روز به پایان می‌رسد. نخستین روز جشن، «مهرگان عامه یا همگانی» و واپسین روز جشن، «مهرگان خاصه یا ویژه» نامیده می‌شود، که به مهرگان ویژه «روز جشن مُغان» نیز می‌گویند. در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهوره‌مزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریده است و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخاست و فریدون بر اژی دهاک (ضحاک) غلبه کرد.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه یاقوت و در باب ۱ کتاب مقدس حزقیال کلمات یاقوت و زبرجد و در مثنوی ۱ نسیمی کلمه زبرجد ذکر شده است. در بالای توضیحات زبرجد در ویکی‌پدیا عبارت «۳۶ زبان» نوشته شده است. در مقاله کلمه زبان ذکر شده است. دوشکستگی زبرجد ۳۶ هزارم است. اگر کلمه مهرگان را به عدد ایجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۶ می‌شود. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء به جشن‌های ماه نو و عید‌های مذهبی اشاره شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» عبارت جشن نو وجود دارد. جشن‌ها نیز محوریتی برای وحدت مردم هستند.

 

در توضیحات نوروز در ویکیپدیا 14 بار کلمه جمشید تکرار شده است.
عبارت سفره نوروزی در توضیحات هوش مصنوعی درباره در ترجیع بند 1 خاقانی در سایت گنجو

دکتر الهی قمشه ای- نوروز شناسی و اعتدال سلیمانی بهار

https://www.aparat.com/v/cTJsY

عکس خندان رهی معیری

عکس خندان سوزنی سمرقندی در سایت گنجور

هیچ قدرتی نمی‌تواند مردم را از شادی نوروز محروم کند

https://www.instagram.com/p/DG5jd-xivGm

عبارت 36 زبان در بالای توضیحات زبرجد در ویکیپدیا

مکان کشتی نوح

اگر عبارت «مکان کشتی نوح» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ می‌شود. در مقاله عدد ۴۱ ذکر شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمات نوح و هود و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه هود وجود دارد. در سوره هود و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و گفته شد كه اى زمين آبت را فرو بر، و اى آسمان [بارانت را] فروبند، و آب فروكش كرد و كار به سرانجام رسيد و [كشتى‏] بر [كوه‏] جودى قرار گرفت، و گفته شد كه لعنت بر ستم‏پيشگان [مشرك‏]» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۰۶ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۰۰۳۶ و ۱۰۶۳۰ ذکر شده‌اند. در قصیده ۱ حافظ کلمات کوه و جود ذکر شده‌اند. کوه جودی در کردستان و در مرز عراق و ترکیه قرار دارد. در مقاله کلمات کردستان، مرز، عراق و ترکیه ذکر شده‌اند. در مقاله کلمه جمعیت ذکر شده است. در ویکی‌پدیا جمعیت استان کردستان (ایران) ۱۶۰۳۰۱۱ نفر ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۰۳۶، ۱۰۳۰۶، ۱۰۶۳۰ و ۱۶۰۳۰۱۱ مشترک هستند. در مقاله کلمات نقد، قرآن، دجله، قایق، اختراع و خط در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمات دجله و فرات ذکر شده‌اند. در توضیحات نقد قرآن در ویکی‌پدیا بیان شده: «عناصر بین‌النهرینی در روایت کتاب مقدس آشکار است و بیشتر محققان پذیرفته‌اند که افسانه طوفان ابتدا در آن سرزمین شکل گرفته است. با توجه به وابستگی زندگی مردم بین‌النهرین به دو رودخانه بزرگ دجله و فرات، سیل و طوفان و خسارات پس از آن امری رایج در منطقه بوده است و رایج شدن چنین داستانی نزد مردم دور از انتظار نیست. قدیمی‌ترین نسخه داستان باید ریشه در گذشته‌های بسیار دور و قبل از اختراع خط داشته باشد. توصیفات جهانِ پیش از طوفان در نسخه بابلی یادآور نیزارهای جنوب عراق است که در آن، خانه‌ها و قایق‌ها از نی ساخته می‌شدند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۳۵۷۱ می‌شود. در مقاله عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ ذکر شده‌اند. ارقام عددهای ۱۳۵۷، ۱۳۷۵ و ۳۳۵۷۱ مشترک هستند. اگر متن قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۸۶۴ می‌شود. در ویکی‌پدیا بیان شده ارتفاع کوه جودی ۶۸۵۴ فوت است. ارقام عددهای ۵۸۶۴ و ۶۸۵۴ مشترک هستند. در مثنوی ۱ نسیمی و قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه نوح و در قصیده ۱ نسیمی کلمات کشتی و نوح و در قصیده ۱ اوحدی کلمه کشتی وجود دارد. 

جمعیت استان کردستان (ایران) 1603011 نفر

ادریس

در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات جمع و ادریس و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه ادریس وجود دارد. در قرآن جمع شماره آیاتی که در آن‌ها کلمه ادریس ذکر شده برابر با ۱۴۱ است. در مقاله عدد ۱۴۱ ذکر شده است. اگر کلمه ادریس را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴ می‌شود. ارقام عددهای ۱۴ و ۱۴۱ مشترک هستند. در مقاله به سوره مریم اشاره شده است. در سوره مریم و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان شده: «و یاد کن در کتاب خود احوال ادریس را که او شخصی بسیار راستگو و پیغمبری عظیم الشأن بود.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۵۲۶ می‌شود. در سوره انبیاء و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان شده: «و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را که همه بندگان صابر ما بودند.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۶۵ می‌شود. در مقاله عدد ۲۶۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۶۵ و ۶۵۲۶ مشترک هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ نسیمی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی کلمه انبیاء ذکر شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات ادریس، مزرعه و زراعت یا کشاورزی و در آیه ۱۳۶ سوره انعام کلمه زراعت و در مقاله کلمه صنعت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده‌های ۱ نسیمی و حزین لاهیجی و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی و در برگ ۱۶۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۱۱۳۶ مولانا و در مثنوی ۹۹ ملا احمد نراقی کلمه علم وجود دارد. در توضیحات ادریس در ویکی‌پدیا بیان شده: «ابن خلدون کشاورزی را مقدم بر تمام پیشه‌های بشری می‌داند، زیرا که در آن نیاز به اندیشه و دانشی نیست، و آن را به آدم ابوالبشر نسبت می‌دهد. پس از کشاورزی صنعت‌گری را در مرتبه دوم می‌داند، زیرا که صنعت از امور ترکیبی و علمی است که در آن اندیشه و نظر را به‌کار می‌برند، و او آن را به ادریس نسبت می‌دهد و او را «پدر دوم مردم» می‌نامد.» ادریس همان هرمس است. در توضیحات هرمس در ویکی‌پدیا بیان شده: «از صفات و نمادهای او می‌توان به خروس، لاک‌پشت خشکی (سنگ پشت)، چوب‌دستی، کیف پول، صندل‌های بال‌دار و کلاه آفتاب‌گیر اشاره کرد. هرمس به شکل جوانی خوش‌سیما، بدون ریش و تنومند یا به شکل مردی سال‌خورده دارای ریش به تصویر کشیده شده‌است.» در مقاله کلمات خروس، بال، کلاه، آفتاب، جوان، مرد و ریش و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات چوب و دست و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمه تصویر وجود دارد.

ذوالكفل(ع) یا سیدارتا گَوتاما بودا(ع)

ذوالکفل(ع) همان سیدارتا گَوتاما بودا(ع) است. اگر عبارت « ذوالكفل(ع) یا سیدارتا گَوتاما بودا(ع)» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۴ می‌شود. در مقاله عدد ۱۱۴ ذکر شده است. در مقاله ذکر شده که در سوره انبیاء و ترجمه الهی قمشه‌ای بیان شده: «و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را که همه بندگان صابر ما بودند.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۶۵ می‌شود. در ویکی‌پدیا بیان شده که بودا به معنی «فرد بیدار» یا «بیدار شده» است. در مقاله کلمه بیدار ذکر شده است. اگر عبارت «بیدار شده» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۶ می‌شود. ارقام عددهای ۲۶۵ و ۵۲۶ مشترک هستند. در سوره انبیاء به ذو الکفل(ع) و بر طرف شدن رنج اشاره شده است. عقاید بودایی بیان می‌کنند که راه رهایی از رنج کنار گذاشتن وابستگی‌ها، تعلقات و عادت‌ها است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در غزل ۱۳۶ فیض کاشانی کلمه رنج و در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات رنج و ترک و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه تعلق و در قصیده ۱ عراقی و در مقاله کلمه عادت ذکر شده است. اشو نویسنده کتاب‌های «زندگی به روایت بودا» و «زوربای بودایی» است. در مقاله به هند اشاره شده است. . در توضیحات بودا(ع) در ویکی‌پدیا ویکی‌پدیا بیان شده: «گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا می‌باشد.» در سوره صاد و ترجمه فولادوند بیان شده: «و اسماعيل و يسع و ذوالكفل را به ياد آور [كه] همه از نيكانند» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۳۵ می‌شود. در غزل ۱۳۹۵ مولانا کلمه کرگدن وجود دارد. ارقام عددهای ۱۳۹۵ و ۱۹۳۵ مشترک هستند. در زیر شعر «همچون کرگدن تنها سفر کن» بودا(ع) از سایت راستمرد آمده که مهر سال ۱۳۹۵ خورشیدی در این سایت قرار داده شده است. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» کلمات راست، مرد و مهر ذکر شده‌اند. در شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمات کردار و نیک و در آیه‌ای از سوره صاد که به آن اشاره گردید کلمه نیک وجود دارد. در مقاله بیان شده که پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک بیانگر مقام صالح است. در توضیحات گوتاما بودا در ویکی‌پدیا بیان شده: ««این «راه میانی» که او را در خروج از رنج و عذاب یاری نمود در اولین سخنان بودا در هشت نکته ارائه شده‌است:

درک درست

فکر درست

صحبت درست

کردار درست

گذران زندگی درست

کوشش درست

اندیشه درست

تمرکز درست

پیروی از این هشت نکته باعث فهمیدن چهار حقیقتی می‌شود که باعث خروج انسان از چرخه مرگ و زندگی و رسیدن به نیروانا می‌گردد.» این هشت نکته را می‌توان به پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک خلاصه کرد. در این جمله منظور از چهار حقیقت عناصر چهارگانه زمین هستند که بعد از عناصر چهارگانه زمین و در انتهای دایره جهان‌های دوقطبی مرحله نیروانا یا روح الله یا روح القدس یا فر کیانی قرار دارد. در شکل راه کمال که در مقاله آمده این مطلب مشخص شده است. در مقاله توضیحاتی در این خصصوص بیان شده است. در توضیحات نیروانا در ویکی‌پدیا بیان شده: «بودا، «نیروانا» را به صورت‌های متعددی تعریف کرده‌است به صورت شادی عظیم، صلح و آرامش، فناناپذیری، بدون شکل و قالب، آنسوی زمین، آنسوی آب، آنسوی آتش، آنسوی هوا، آنسوی خورشید و ماه، پایان‌ناپذیر و بیکران و همچنین رهایی از درگیری و منی و ریشه کن کردن حرص و طمع، کینه و دشمنی و فریب و تمامی خصوصیات نازیبا، به عبارت دیگر نیروانا پاکی محض و آرامش مطلق است.» در مقاله بیان شده که بسم الله الرحمن الرحیم جمع معشوق و عاشق و بیانگر عشق ماه و خورشید یا بالاترین مرتبه عشق در جهان دوقطبی نیک و بد یا مرحله روح الله یا روح القدس است. احتمالا منظور بودا(ع) از «آنسوی خورشید و ماه» «جمع خورشید و ماه» بوده است. اگر متن «بودا، «نیروانا» را به صورت‌های متعددی تعریف کرده‌است به صورت شادی عظیم، صلح و آرامش، فناناپذیری، بدون شکل و قالب، آنسوی زمین، آنسوی آب، آنسوی آتش، آنسوی هوا، جمع خورشید و ماه، پایان‌ناپذیر و بیکران و همچنین رهایی از درگیری و منی و ریشه کن کردن حرص و طمع، کینه و دشمنی و فریب و تمامی خصوصیات نازیبا، به عبارت دیگر نیروانا پاکی محض و آرامش مطلق است.» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۲۵ می‌شود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۳۲۵ و ۳۵۲۱ مشترک هستند. در سوره شوری و در مقاله کلمه جمع وجود دارد. شعر «همچون کرگدن تنها سفرکن» از بودا(ع) کلمه فر وجود دارد. کلمات فر کیانی و نیروانا معادل یکدیگرند. اگر عبارت «فر کیانی نیروانا» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ می‌شود. در مقاله بیان شده که شماره نماد نجومی خورشید ۱ و شماره نماد نجومی ماه ۴ است. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۴۱ را ایجاد می‌کند. بودا(ع) بیان کرده: «نیروانا پاکی محض و آرامش مطلق است.» در مقاله به نقل از توضیحات فروهر در ویکی‌پدیا بیان شده که در این آموزه جهان "فروهر‌ها" یا همان جهان "مینو" خوب مطلق است و بدی و کژی در آن راه ندارد. در مقاله بیان شده که در مرحله فر کیانی یا رب یا پروردگار یا روح الله یا روح القدس تنها صفات خداوند حضور دارند و صفات شیطان حضور ندارند. از این جهت این مرحله یک جهان ۱ قطبی است. شماره نماد نجومی خورشید ۱ است. در شکل راه کمال که در مقاله آمده یکی از مراحل رب یا مراحل وجود به شکل خورشید نشان داده شده است. نسبت دادن عقیده تناسخ به بودا(ع) دروغ است. در مقاله کلمه دروغ ذکر شده است. در توضیحات باززایی (آیین بودایی) در ویکی‌پدیا بیان شده که اعتقاد به تناسخ (یا تولد مجدد پس از مرگ) با آیین بودایی شروع نشده است. تناسخ یا باززایی عقیده‌ای خطا و اشتباه است. تناسخ دایره یا چرخه جهان دوقطبی را محدود به این جهان می‌کند؛ در حالی چرخه جهان دو قطبی مشابه شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده است. در مقاله به عدالت اشاره شده است. در این جهان عدالت خداوند کامل برقرار نمی‌شود؛ باید جهان‌های دیگری نیز برای اجرای کامل عدالت خداوند وجود داشته باشند. در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در ترکیبات ۱ مجد همگر و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در غزل ۱۳۶ شهریار و در غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون و در غزل ۱۵۴۳ تبریزی کلمه باغ و در قصیده ۱ حافظ کلمه ارم و در ترجیع بند ۱ مولانا عبارت باغ ارم و در مقاله کلمات بسم الله الرحمن الرحیم، خط و فتح و در قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی کلمات فتح و نصرت و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات باغ، سنگ و مرمر ذکر شده است. در توضیحات باغ ارم در ویکی‌پدیا بیان شده: «در بالا و در پیشانی سر در کتیبه‌ای به خط نستعلیق بر روی کاشی معرق نصب شد. نصر من الله و فتح قریب در زیر کتیبه کاشی کتیبه‌ای از سنگ مرمر لیمویی رنگ قرار دارد که در سطر اول آن کلمه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم و سپس یک بیت شعر با خط نستعلیق در زیر آن بر روی سنگ حجاری شده که چنین خوانده می‌شود: از وزیر شه نصیرالملک راد / دائماً باغ ارم آباد باد» در توضیحات باغ ارم در ویکی‌پدیا بیان شده: «کتیبه دوم سنگی در پای ستون سمت چپ ایوان شمالی نصب شد و خط کتیبه مذکور نیز خط نستعلیق است. اشعار نیز اثر طبع فصیح‌الملک شوریده شیرازی است. کتیبه بعدی سرباز دوره هخامنشی را نشان می‌دهد که در یک دست نیزه و در یک دست دیگر او گرزی قرار دارد. کلاه را با آن که سعی کرده‌اند به فرم نیزه داران تخت جمشید حجاری کنند ولی ساده است و هیچ گونه تزییناتی ندارد.» در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ کتاب مقدس ارمیا و در باب ۱ کتاب مقدس استر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه ستون و در مقاله کلمات خط، نستعلیق، شوریده شیرازی، نیزه، کلاه و جمشید ذکر شده‌اند. ژاله علو در تئاتر «سرباز فداکار» بازی کرده است. در ویکی‌پدیا بیان شده که تاریخ ثبت ملی باغ ارم در سال ۱۳۴۹ قمری است. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات باغ و ثبت و در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات شاهنشاهی، ملکه و باغ و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمات دولت، فرح و باغ و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات باغ ارم، دولت و شاه و در قصیده ۱ حافظ کلمات ارم، دولت، شاه و شهنشاه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه تعمیر وجود دارد. در توضیحات باغ ارم در ویکی‌پدیا بیان شده: «باغ ارم به وسیله دولت و کمک‌های مادی شاهنشاه و شهبانو خریداری و تعمیر و به دانشگاه شیراز اهدا شده است.» در مقاله به خدمات محمدرضا شاه پهلوی و ملکه فرح پهلوی اشاره شده است. در توضیحات باغ ارم در ویکی‌پدیا بیان شده: «در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار عمارتی دیگر توسط حسین علی خان نصیرالملک پی ریزی شد که با مرگ وی خواهر زاده او ابوالقاسم خان نصیرالملک امور باغ ارم را به دست گرفت و عمارت نیمه کاره را تکمیل کرد.» در تضیمن ۱ فروغی کلمه ناصرالدین و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه ابوالقاسم وجود دارد. اگر عبارت «باغ ارم» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱ می‌شود. در مقاله عدد ۱۱ ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات باغ و دلگشا ذکر شده‌اند. در توضیحات باغ دلگشا در ویکی‌پدیا بیان شده: «باغ دلگشا در بخش شمال شرقی شهر شیراز در ضلع جنوبی تنگ آب خان و در دامنه کوهستان قرار دارد. این باغ در کنار قنات سعدی و در منطقه دژی به نام کهن دژ جای گرفته است و فاصله آن تا آرامگاه سعدی چند گامی بیشتر نیست.» در مقاله به سعدی اشاره شده است. در توضیحات باغ دلگشا در ویکی‌پدیا بیان شده: «پیشینه آبادانی و دیرینگی این باغ به دوران پیش از اسلام و زمان فرمانروایی ساسانیان می‌رسد.» در مقاله به دوره ساسانی اشاره شده است. در این مقاله و در کتاب نور و کتاب نشانه‌ها که آدرس آن‌ها در ادامه آمده به ارتباط‌هایی بین کلمهها و عددها در قرآن، کتاب‌های مقدس، شعرها و ... اشاره شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی واژه کلمه و در شعر ۱ حمید الدین بلخی واژه‌های لغت و عدد و در مثنوی ۱ نسیمی واژه عدد و در قطعه ۱ خاقانی واژه اعداد وجود دارد. مقاله‌ها در سایت تریبون رادیو زمانه قرار دارند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در قصیده‌های ۳۶ ظهیر فاریابی و فرخی و در غزل ۴۱ حافظ یزدی کلمه زمانه وجود دارد. لطفا مقاله‌ها و کتاب‌ها را مطالعه فرمائید و در صورت تمایل به اشتراک بگذارید. 

چوب را از برای هرآنچه زندگی می کند کنار بگذار با آن هیچ کس را میازار به کردار کرگدن تنها سفر کن.  از همراهی، محبت زاید از محبت، رنج. چون این زهر را که از محبت برمی تراود ببینی، به کردار کرگدن تنها سفر کن.
با دلسوزی یاران یکرنگ مرد، با دلی در بند، غافل می ماند از مقصد. چون در دوستی این بیم را بینی به کردار کرگدن تنها سفر کن.  همچون شاخه های انبوه خیزران، او مشتاق فرزند و همسرست. هم بدانسان که فراز شاخهای بلند از پیچیدگی آزادست، به کردار کرگدن تنها سفر کن.  گوزن آزاد، می خروشد آزادانه از برای غذای خود همی رود به هرجای که خواهد. ای فرزانه، نظر کن در این آزادی، و به کردار کرگدن تنها سفر کن.  تک و تنها، آزاد در همه جا و به این و آن نیک خرسند. بی باک، خطرها را به جان خریدار به کردار کرگدن تنها سفر کن.
اگر دوستی بیابی، که با او سفر کنی مجذوب و ثابت قدم، لایق، بر خطرها همه غالب آگاه و خوشدل هم مسیر او باش.  اما چون کسی را نیافتی که به همسفری ارزد کسی که ثابت قدم و مجذوب نیست، هم بدانسان که <راجه>، وامی گذارد سرزمین فتح شده را به کردار کرگدن تنها سفر کن.  کام های شادی آور، کام های شیرین، کام های مجذوب کننده، آشفته می کنند دل را به اشکال گوناگون. با دیدن این زهرزاده ی کام به کردار کرگدن تنها سفر کن .  گرما و سرما، گرسنگی و عطش باد، آفتاب،صف خرمگسان، ماران با غلبه بر یکی و بر همه، به کردار کرگدن تنها سفر کن.
چونان که پیل سترگ و تناور بسان نیلوفر، که چون میلش به گوشه های جنگل باشد، گله را ترک می گوید، به کردار کرگدن تنها سفر کن.  سخن خویشاوند خورشید را براستی بشنو، و به کردار کرگدن تنها سفر کن.  با ترک بیهودگی های نظر راه راست را و طریقت را یافته <می دانم مرا دیگری دلیل نیست> به کردار کرگدن تنها سفر کن.  آز رفته، تزویر و تشنگی و شک همه رفته فریب ها را همه بر باد داده بی نیاز از جهان گشته به کردار کرگدن تنها سفر کن.  بازی ها و خوشی ها، شادی ها و نشاط این جهانی، به این ها همه دست یازیده اما، بی توجه بدانها بدور از فر و شکوه، به راستگوئی، به کردار کرگدن تنها سفر کن.
چیزهای ثروت افزای، گره های خویشی به یکباره باز نه این لذات را و به کردار کرگدن تنها سفر کن.  جز بند نیستند آنها، و شادی شان کوتاه، شیرینی شان اندک، و رنج هاشان بسیار. قلاب هائی در گلو را مانند، این را بدان و با یقین به کردار کرگدن تنها سفر کن.  با چشمانی فروافتاده، بی درنگ با حواسی و با اندیشه ای نگاهبانی شده با دلی که نه چرکین شود نه بسوزد به کردار کرگدن تنها سفر کن.  ای پدر خانواده، بدور افکن زیورها را چونان چون درخت مرجان بهنگام برگریزان از جامه ی زرد برون آی، و به کردار کرگدن تنها سفر کن.
مزه ها را تشنه مباش، از آز آزاد، با گامهائی سنجیده، خانه به خانه، نه خواجه، نه بنده، به کردار کرگدن تنها سفر کن.  ز پنچ مانع دل آزاد، ز زهر آلودگی پاک، یقین و کین به هیچ کس مهر و عشق به همه، به کردار کرگدن تنها سفر کن.  یکسانی و آرامش را یافته، نه در راه تن آسان، نه در اندیشه سست، در راه دورترین مقصد در آغاز و انجام نیرومند و استوار پایدار، به کردار کرگدن تنها سفر کن.
غافل مشو از تنها اندیشه کردن، تفکر در تنهائی. هماره با <درمه>سفر کن زنده از زهر وجود به کردار کرگدن تنها سفر کن.  چون شیر بی باک از آوازها، چون باد نه در بند دام، چون نیلوفر بی آلایش آب به کردار کرگدن تنها سفر کن.  رخت و تخت خویش چونان چون شیر با فک نیرومند شاه جانوران، که فاتحانه می رود، به دورافکن و به کردار کرگدن تنها سفر کن.  یکسانی، دوستی، شفقت، آسایش و دلسوزی بهنگام را دنبال کن آزاد از شهوت، فریب و کینه بندها گسسته، چونان چون زندگانی بی هراس از مرگ در لحظه ی از میان رفتن،  به کردار کرگدن تنها سفر کن…

آدرس دانلود فایل فشرده پی‌دی‌اف مقاله‌ها

https://drive.google.com/file/d/1X5ck-iy3dqp-PjzysPILRZOW5b-X5VN9/view?usp=sharing

 آدرس دانلود فایل فشرده پی‌دی‌اف کتاب نور، کتاب نشانه‌ها و مقاله‌ها

https://drive.google.com/file/d/19eYpxNENpNbQ6MyDMlNgkgJod5kEVDOz/view?usp=share_link

آدرس چند مقاله درباره کتاب نور و کتاب نشانه‌ها در سایت‌های رادیو زمانه و بلاگ اسپات

https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/d92580

https://noorvaneshaneha.blogspot.com/p/blog-page_8.html

سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز

به نام خداوندِ جان‌ آفرین *** حکیمِ سخن‌ در زبان‌ آفرین

خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزش‌پذیر

عزیزی که هر کز درش سر بتافت *** به هر در که شد هیچ عزّت نیافت

سر پادشاهان گردن‌فراز *** به درگاه او بر زمینِ نیاز

نه گردن‌کشان را بگیرد به فور *** نه عذرآوران را براند به جور

وگر خشم گیرد ز کردارِ زشت *** چو بازآمدی ماجرا درنوشت

اگر با پدر جنگ جوید کسی *** پدر بی‌گمان خشم گیرد بسی

وگر خویش راضی نباشد ز خویش *** چو بیگانگانش براند ز پیش

وگر بنده چابک نباشد به کار *** عزیزش ندارد خداوندگار

وگر بر رفیقان نباشی شفیق *** به فرسنگ بگریزد از تو رفیق

وگر ترکِ خدمت کند لشکری *** شود شاهِ لشکرکُش از وی بری

ولیکن خداوندِ بالا و پست *** به عصیان، درِ رزق بر کس نبست

دو کونش یکی قطره از بحرِ علم *** گنه بیند و پرده پوشد به حلم

ادیمِ زمین، سفره عام اوست *** بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست

اگر بر جفاپیشه بشتافتی *** که از دست قهرش امان یافتی؟

بری ذاتش از تهمتِ ضد و جنس *** غنی، ملکش از طاعتِ جن و انس

پرستارِ امرش همه چیز و کس *** بنی‌آدم و مرغ و مور و مگس

چنان پهن خوان کرم گسترد *** که سیمرغ در قاف قسمت خورد

لطیف کرم‌گستر کارساز *** که دارای خَلق است و دانای راز

مر او را رسد کبریا و منی *** که ملکش قدیم است و ذاتش غنی

یکی را به سر بر نهد تاج بخت *** یکی را به خاک اندر آرد ز تخت

کلاهِ سعادت یکی بر سرش *** گلیمِ شقاوت یکی در برش

گلستان کند آتشی بر خلیل *** گروهی به آتش بَرَد ز آب نیل

گر آن است، منشورِ احسان اوست *** ور این است، توقیعِ فرمان اوست

پسِ پرده بیند عمل‌های بد *** هم او پرده پوشد به آلای خَوْد

به تهدید اگر برکشد تیغِ حکم *** بمانند کروبیان صُمّ و بکم

وگر دردهد یک صلای کرم *** عزازیل گوید نصیبی برم

به درگاهِ لطف و بزرگیش بر *** بزرگان نهاده بزرگی ز سر

فروماندگان را به رحمت قریب *** تضرع‌کنان را به دعوت مجیب

بر احوالِ نابوده، علمش بصیر *** به اسرارِ ناگفته، لطفش خبیر

به قدرت، نگهدارِ بالا و شیب *** خداوندِ دیوانِ روزِ حسیب

نه مستغنی از طاعتش پشت کس *** نه بر حرف او جای انگشت کس

قدیمی نکوکارِ نیکی‌ پسند *** به کلک قضا در رحم نقش‌بند

ز مشرق به مغرب مه و آفتاب *** روان کرد و بنهاد گیتی بر آب

زمین از تبِ لرزه آمد ستوه *** فروکوفت بر دامنش میخِ کوه

دهد نطفه را صورتی چون پری *** که کرده‌ست بر آب صورتگری؟

نهد لعل و پیروزه در صلبِ سنگ *** گل لعل در شاخ پیروزه‌ رنگ

ز ابر افکند قطره‌ای سویِ یَم *** ز صلب افکند نطفه‌ای در شکم

از آن قطره لولوی لالا کند *** وز این، صورتی سروبالا کند

بر او علم یک ذره پوشیده نیست *** که پیدا و پنهان به نزدش یکی‌ست

مهیاکنِ روزیِ مار و مور *** اگر چند بی‌دست‌وپای‌اند و زور

به امرش وجود از عدم نقش بست *** که داند جز او کردن از نیست، هست؟

دگر ره به کتمِ عدم در برد *** وز آنجا به صحرای محشر برد

جهان مُتَفِّق بر الهیتش *** فرومانده از کُنهِ ماهیتش

بشر ماورای جلالش نیافت *** بصر منتهای جمالش نیافت

نه بر اوجِ ذاتش پرد مرغِ وهم *** نه در ذیلِ وصفش رسد دستِ فهم

در این ورطه کشتی فرو شد هزار *** که پیدا نشد تخته‌ای بر کنار

چه شب‌ها نشستم در این سِیر، گم *** که دِهشَت گرفت آستینم که قُم

محیط است علم مَلِک بر بسیط *** قیاس تو بر وی نگردد محیط

نه ادراک در کُنهِ ذاتش رسید *** نه فکرت به غورِ صفاتش رسید

توان در بلاغت به سَحبان رسید *** نه در کُنهِ بی‌چون سُبحان رسید

که خاصان در این ره فَرَس رانده‌اند *** به لااحصی از تک فرومانده‌اند

نه هر جای مرکب توان تاختن *** که جاها سپر باید انداختن

وگر سالکی مَحرمِ راز گشت *** ببندند بر وی در بازگشت

کسی را در این بزم ساغر دهند *** که داروی بیهوشی‌اش دَردهند

یکی باز را دیده بردوخته‌ست *** یکی دیده‌ها باز و پر سوخته‌ست

کسی ره سوی گنج قارون نَبُرد *** وگر بُرد، ره باز بیرون نبرد

بمردم در این موج دریای خون *** کز او کس نبرده‌ست کشتی برون

اگر طالبی کاین زمین طی کنی *** نخست اسبِ بازآمدن پی کنی

تأمل در آیینه دل کنی *** صفایی به‌تدریج حاصل کنی

مگر بویی از عشق مستت کند *** طلبکارِ عهدِ الستت کند

به پای طلب ره بدان جا بری *** وز آنجا به بالِ محبت پری

بِدَرَّد یقین پرده‌های خیال *** نماند سراپرده إلّا جلال

دگر مرکبِ عقل را پویه نیست *** عنانش بگیرد تَحَیَّر که بیست

در این بحر جز مردِ راعی نرفت *** گم آن شد که دنبال داعی نرفت

کسانی کز این راه برگشته‌اند *** برفتند بسیار و سرگشته‌اند

خلاف پیمبر کسی ره گزید *** که هرگز به منزل نخواهد رسید

مپندار سعدی که راه صفا *** توان رفت جز بر پی مصطفی

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر‌آغاز

شنیدم که در وقت نزع روان *** به هرمز چنین گفت نوشیروان

که خاطر‌نگهدار درویش باش *** نه در بند آسایش خویش باش

نیاساید اندر دیار تو کس *** چو آسایش خویش جویی و بس

نیاید به نزدیک دانا پسند *** شبان خفته و گرگ در گوسفند

برو پاس درویش محتاج دار *** که شاه از رعیّت بوَد تاجدار

رعیّت چو بیخند و سلطان درخت *** درخت، ای پسر، باشد از بیخ سخت

مکُن تا توانی دل خلق ریش *** وگر می‌کُنی می‌کَنی بیخ خویش

اگر جاده‌ای بایدت مستقیم *** ره پارسایان امید است و بیم

طبیعت شود مرد را بخردی *** به امّید نیکی و بیم بدی

گر این هر دو در پادشه یافتی *** در اقلیم و مُلکش پنه یافتی

که بخشایش آرَد بر امّیدوار *** به امّید بخشایش کردگار

گزند کسانش نیاید پسند *** که ترسد که در مُلکش آید گزند

وگر در سرشت وی این خوی نیست *** در آن کشور آسودگی‌بوی نیست

اگر پای‌بندی رضا پیش گیر *** وگر یک‌سواری سر خویش گیر

فراخی در آن مرز و کشور مخواه *** که دلتنگ بینی رعیّت ز شاه

ز مستکبران دلاور بترس *** از آن کاو نترسد ز داور بترس

دگر کشور آباد بیند به خواب *** که دارد دل اهل کشور خراب

خرابی و بدنامی آید ز جور *** رسد پیش‌بین این سخن را به غور

رعیّت نشاید به بیداد کُشت *** که مر سلطنت را پناهند و پشت

مراعات دهقان کن از بهر خویش *** که مزدور خوش‌دل کند کار بیش

مروّت نباشد بدی با کسی *** کز او نیکویی دیده باشی بسی

شنیدم که خسرو به شیرویه گفت *** در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت

بر آن باش تا هرچه نیّت کنی *** نظر در صلاح رعیّت کنی

الا تا نپیچی سر از عدل و رای *** که مردم ز دستت نپیچند پای

گریزد رعیّت ز بیدادگر *** کُنَد نام زشتش به گیتی سمر

بسی بر‌نیاید که بنیاد خوَد *** بکَند آن که بنهاد بنیاد بد

خرابی کُنَد مرد شمشیر‌زن *** نه چندان که دود دل طفل و زن

چراغی که بیوه‌زنی برفروخت *** بسی دیده باشی که شهری بسوخت

از آن بهره‌ورتر در آفاق کیست *** که در ملکرانی به انصاف زیست

چو نوبت رسد زین جهان غربتش *** ترحّم فرستند بر تربتش

بد و نیک مردم چو می‌بگذرند *** همان به که نامت به نیکی برند

خداترس را بر رعیّت گمار *** که معمار مُلک است پرهیزگار

بد‌اندیش توست آن و خون‌خوار خلق *** که نفع تو جوید در آزار خلق

ریاست به دست کسانی خطاست *** که از دستشان دست‌ها بر خداست

نکوکارپرور نبیند بدی *** چو بد پروری خصم خون خودی

مکافات موذی به مالش مکُن *** که بیخش برآورد باید ز بن

مکُن صبر بر عامل ظلم‌دوست *** که از فربهی بایدش کَند پوست

سر گرگ باید هم اوّل بُرید *** نه چون گوسفندان مردم دَرید

چه خوش گفت بازارگانی اسیر *** چو گِردش گرفتند دزدان به تیر

چو مردانگی آید از رهزنان *** چه مردان لشکر، چه خیل زنان

شهنشه که بازارگان را بخَست *** در خیر بر شهر و لشکر ببَست

کی آن‌جا دگر هوشمندان روند *** چو آوازه رسم بد بشنوند؟

نکو بایدت نام و نیکی قبول *** نکو دار بازارگان و رسول

بزرگان مسافر به جان پرورند *** که نام نکویی به عالم برند

تبه گردد آن مملکت عن‌قریب *** کز او خاطر‌آزرده آید غریب

غریب‌آشنا باش و سیّاح‌دوست *** که سیّاح جلّاب نام نکوست

نکو دار ضیف و مسافر عزیز *** وز آسیبشان بر حذر باش نیز

ز بیگانه پرهیز کردن نکوست *** که دشمن توان بود در زیِّ دوست

غریبی که پر فتنه باشد سرش *** میازار و بیرون کن از کشورش

تو گر خشم بر وی نگیری رواست *** که خود خوی بد دشمنش در قفاست

وگر پارسی باشدش زاد و بوم *** به صنعاش مفرست و سقلاب و روم

هم آن‌جا امانش مده تا به چاشت *** نشاید بلا بر دگر کس گماشت

که گویند برگشته باد آن زمین *** کز او مردم آیند بیرون چنین

قدیمان خود را بیفزای قدر *** که هرگز نیاید ز پرورده غدر

چو خدمتگزاریت گردد کهُن *** حق سالیانش فرامش مکُن

گر او را هرم دست خدمت ببست *** تو را بر کرم همچنان دست هست

شنیدم که شاپور دم در‌کشید *** چو خسرو به رسمش قلم در‌کشید

چو شد حالش از بی‌نوایی تباه *** نبشت این حکایت به نزدیک شاه

چو بذل تو کردم جوانی خویش *** به هنگام پیری مرانم ز پیش

عمل گر دهی مرد منعم شناس *** که مفلس ندارد ز سلطان هراس

چو مفلس فرو‌بُرد گردن به دوش *** از او بر‌نیاید دگر جز خروش

چو مشرف دو دست از امانت بداشت *** بباید بر او ناظری بر گماشت

ور او نیز در‌ساخت با خاطرش *** ز مشرف عمل بر‌کن و ناظرش

خدا‌ترس باید امانت‌گزار *** امین کز تو ترسد امینش مدار

امین باید از داور اندیشناک *** نه از رفع دیوان و زجر و هلاک

بیفشان و بشمار و فارغ نشین *** که از صد یکی را نبینی امین

دو همجنس دیرینه را هم‌قلم *** نباید فرستاد یک جا به هم

چه دانی که همدست گردند و یار *** یکی دزد باشد، یکی پرده‌دار

چو دزدان ز هم باک دارند و بیم *** روَد در میان کاروانی سلیم

یکی را که معزول کردی ز جاه *** چو چندی برآید ببخشش گناه

بر‌آوردن کام امّیدوار *** به از قید بندی شکستن هزار

نویسنده را گر ستون عمل *** بیفتد، نبُرَّد طناب امل

به فرمانبران بر شه دادگر *** پدروار خشم آورد بر پسر

گهش می‌زند تا شود دردناک *** گهی می‌کُند آبش از دیده پاک

چو نرمی کنی خصم گردد دلیر *** وگر خشم گیری شوند از تو سیر

درشتی و نرمی به هم در به است *** چو رگ‌زن که جرّاح و مرهم‌نه است

جوان‌مرد و خوش‌خوی و بخشنده باش *** چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش

نیامد کس اندر جهان کاو بماند *** مگر آن کز او نام نیکو بماند

نمرد آن که مانَد پس از وی به جای *** پل و خانی و خان و مهمان‌سرای

هر آن کاو نماند از پسش یادگار *** درخت وجودش نیاورد بار

وگر رفت و آثار خیرش نماند *** نشاید پس مرگش الحمد خواند

چو خواهی که نامت بود جاودان *** مکُن نام نیک بزرگان نهان

همین نقش بر‌خوان پس از عهد خویش *** که دیدی پس از عهد شاهان پیش

همین کام و ناز و طرب داشتند *** به آخر برفتند و بگذاشتند

یکی نام نیکو ببُرد از جهان *** یکی رسم بد ماند از او جاودان

به سمع رضا مشنو ایذای کس *** وگر گفته آید به غورش برس

گنهکار را عذر نسیان بنه *** چو زنهار خواهند زنهار ده

گر آید گنهکاری اندر پناه *** نه شرط است کُشتن به اوّل گناه

چو باری بگفتند و نشنید پند *** بده گوشمالش به زندان و بند

وگر پند و بندش نیاید بکار *** درختی خبیث است بیخش برآر

چو خشم آیدت بر گناه کسی *** تأمل کنش در عقوبت بسی

که سهل است لعل بدخشان شکست *** شکسته نشاید دگرباره بست

سعدی » مجالس پنجگانه » شماره ۱ - مجلس اول

الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم *** فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم

شکر آن خدایی را که او هست آفریده‌ست از عدم *** پس کرد پیدا بر عدم انوار اسرار قدم

ما زال فی آزاله معززا بجلاله *** مستغنیا بکماله لا بالعبید و بالخدم

مأوای هر آواره او بیچارگان را چاره او *** دلدار هر غمخواره او غفار هر صاحب ندم

بهر العقول ظهوره سحر القلوب حضوره *** نور النواظر نوره سهر النفوس بما وسم

درد و غمش مهمان دل نام لطیفش جان دل *** دل زان او او زان دل گر عاشقی در نه قدم

والی علی احبابه اصناف لطف احسانه *** یا سوء کام بلایه بمراسم الکرم الاعم

درویش او را نام نه گر چاشت باشد شام نه *** وندر دلش آرام نه از مهر بر جانش رقم

وافی الحجی عرفانه ما ضلّ فی فردانه *** سبحانه سبحانه ضاق المنی فاق الامم

از هر چه گویم برتری وز هر چه خواهم بهتری *** وز آنچه دانم مهتری ای جان جانها لاجرم

نعت النبی المصطفی لمّا عفی رسم الصفا *** تهدی به اوصافنا برشاده سبل الاعم

ای قوت دلها گفت او مهر هدی بر کفت او *** ما نام قلبی جفت او فخر عرب نور عجم

صلی علیه الله ما ضائت مصابیح السما *** بل زاد خیراً کانما الحی به خیر الامم

عقل آشنای کوی او دل خیربادی سوی او *** جانها فدای روی او او محتشم او محترم

در خبر است از آن مقتدای زمره حقیقت و از آن پیشوای لشکر طریقت، و از آن نگین خاتم جلال، و از آن جوهر عنصر کمال، و از آن اطلس‌پوشِ والضحی، و از آن قصب‌بندِ واللیل اذا سجی، و از آن طیلسان‌دارِ ولسوف یعطیک ربک فترضی، آن صاحب‌خبر و للاخرة خیر لک من الاولی، آن مهتری که اگر حرمت برکت قدم او نبودی راه دین از خاک کفر پاک نگشتی، الیوم اکملت لکم دینکم، آن سروری که اگر هیبت دست او نبودی قبای ماه چاک نگشتی که اقتربت الساعة و انشق القمر،

به از این بشنو: آدم ِ صفی خلعتِ صفوت از او یافت، ادریس با تدریس رفعت از او گرفت، روح پر فتوح در قالب نوح به عزت او درآمد، طیلسان صعود بر سر هود او کشید، کمر شمشیر خِلّت بر میان خلیل او بست، منشور امارت به نام اسماعیل او نبشت، خاتم مملکت در انگشت سلیمان او کرد، نعلین قربت در پای موسی او کرد، عمامه رفعت بر سر عیسی او نهاد.

این مهتر و این بهتر و این سیّد و این سرور که شمه‌ای از نعت او شنیدی چنین می‌فرماید: من جاوَز اربعین سنةً فلم یغلب خیره بشره فلیتجهز الی النّار. یعنی هر آن کس که در این سرای فتور و متاع غرور که تو او را دنیا می‌خوانی سال او به چهل برسد و خیر او بر شر او غالب نگردد و طاعت او بر معصیت راجح نیاید، او را بگوی که رخت برگیر و راه دوزخ گیر. عظیم وعیدی و بزرگ تهدیدی که مر عاصیان امت احمد راست. عمر عزیز خود را به حبه‌ای حرام فروخته، و خرمن بر آتش معصیت سوخته، و بی‌قیمت به قیامت آمده. دلیل این کلمه را مثالی بگویم و درّی ثمین از دریای خاطر بجویم.

آن شمع را دیده‌ای که در لگن برافروخته‌اند و محبت او در دل اندوخته، و طایفه‌ای به گرد او درآمده و حاضران مجلس با او خوش برآمده، هر کس به مراعات او کمر بسته، و او بر بالای طشت چون سلطان نشسته، که ناگاه صبح صادق بدمد، همین طایفه بینی که دم در دمند، و به تیغ و کارد گردنش بزنند. از ایشان سؤال کنند که ای عجب! همه شب طاعت او را داشتید چه شد که امروز فرو گذاشتید؟ همان طایفه گویند که شمع به نزدیک ما چندان عزیز بود که خود را می‌سوخت، و روشنایی جهت ما می‌افروخت اکنون چون صبح صادق تاج افق بر سر نهاد و شعاع خود به عالم داد شمع را دیگر قیمت نباشد و ما را با او نسبت نه.

پس ای عزیز من! این سخن را به مجاز مشنو که خواجگی دنیا بر مثال آن شمع برافروخته است و طایفه‌ای که به گرد او در آمده‌اند عیال و اطفال و خدم و حشم اویند، هر یکی به نوعی در مراعات او می‌پویند و سخن بر مراد او می‌گویند، که ناگاه صبح صادقِ اجل بدمد و تندباد قهر مرگ بوزد، خواجه را بینی که در قبضه ملک‌الموت گرفتار گردد، و از تخت مراد بر تخته نامرادی افتد. چون به گورستانش برند اطفال و عیال و بنده و آزاد به یکبار از وی اعراض کنند، از ایشان پرسند که چرا به یکبار روی از خواجه بگردانیدند، گویند خواجه را به نزدیک ما چندان عزّت بود که شمع‌صفت خود را در لگن دنیا می‌سوخت، و دانگانه از حلال و حرام می‌اندوخت، عمر نفیس خود را در معرض تلف می‌انداخت، و مال و منال از جهت ما خزینه می‌ساخت، اکنون تندباد خزان احزان بیخ عمرش از زمین زندگانی برکند و دست خواجه از گیر و دار کسب و کار فروماند، ما را با او چه نسبت و او را با ما چه مصلحت؟

آورده‌اند که در باغی بلبلی بر شاخ درختی آشیانه داشت. اتفاقاً موری ضعیف در زیر آن درخت وطن ساخته و از بهر چند روزه مقام و مسکنی پرداخته. بلبل شب و روز گرد گلستان در پرواز آمده و بربطِ نغماتِ دلفریب در ساز آورده. مور به جمع نفحات لیل و نهار مشغول گشته، و هزاردستان در چمن باغ به آواز خویش غره شده. بلبل با گل رمزی می‌گفت و باد صبا در میان غمزی می‌کرد. چون این مور ضعیف ناز گل و نیاز بلبل مشاهده می‌کرد، به زبان حال می‌گفت: از این قیل و قال چه گشاید؟ کار در وقت دیگر پدید آید.

چون فصل بهار برفت و موسم خزان درآمد، خار جای گل بگرفت، و زاغ در مقام بلبل نزول کرد. باد خزان در وزیدن آمد، و برگ از درخت ریزیدن گرفت. رخساره برگ زرد شد، و نفس هوا سرد گشت. از کُلهِ ابر دُر می‌ریخت، و از غربیل هوا کافور می‌بیخت. ناگاه بلبل در باغ آمد، نه رنگ گل دید و نه بوی سنبل شنید. زبانش با هزاردستان لال بماند، نه گل که جمال او بیند و نه سبزه که در کمال او نگرد. از بی‌برگی طاقت او طاق شد، و از بینوایی از نوا باز ماند. فرو مانده با یادش آمد که آخر نه روزی موری در زیر این درخت خانه داشت و دانه جمع می‌کرد، امروز حاجت به درِ او برم و به سبب قرب دار و حق جوار چیزی طلبم.

بلبل گرسنه ده روز، پیشِ مور به دریوزه رفت. گفت: ای عزیز! سخاوت نشان بختیاری است و سرمایه کامکاری، من عمر عزیز به غفلت می‌گذاشتم، تو زیرکی می‌کردی و ذخیره می‌اندوختی، چه شود اگر امروز نصیبی از آن کرامت کنی؟ مور گفت: تو شب و روز در قال بودی و من در حال، تو لحظه‌ای به طراوت گل مشغول بودی و دمی به نظاره بهار مغرور، نمی‌دانستی که هر بهاری را خزانی و هر راهی را پایانی باشد.

ای عزیزان! قصه بلبل بشنوید و صورت حال خود بدان جمله حمل کنید، و بدانید که هر حیاتی را مماتی از پی است، و هر وصالی را فراقی در عقب، صاف حیات بی‌دُرد نیست، اطلس بقا بی بُردِ فنا نه، اگر قدم در راه طاعت می‌نهید ان الابرار لفی نعیم برخوانید که جزای شماست، و اگر رخت در کوی معصیت می‌کشید و ان الفجّار لفی جَحیم برخوانید که سزای شماست. در بهار دنیا چون بلبل غافل مباشید و در مزرعه دنیا به زراعت اطاعت اجتهاد نمایید که الدنیا مزرعة الاخرة تا چون صرصر خزان موت در رسد، چون مور با دانه‌های عمل صالح به سوراخ گور در آیید. کارتان فرموده‌اند، بی‌کار مباشید تا در آن روزها که شهباز اذا وقعت الواقعة پرواز کند و پر و بال لیس لوقعتها کاذبة باز کند، و کوس القارعه بجنباند از تبش آفتاب قیامت مغزها در جوش آید، و از هیبت نفخه صور دلها در خروش، معذور باشی و پشت دست تحسّر به دندان تحیّر نبری که چنین روزی در پیش داری و جهد کنی که در این ده روزه مهلت زواده‌ای حاصل کنی و ذخیره‌ای بنهی که روز قیامت روزی باشد که خلایق زمین و ملائکه آسمان متحیر و متفکر باشند، و انبیا لرزان و اولیا ترسان و مقربان و حاضران مستعان.

گر به محشر خطاب قهر کند *** انبیا را چه جای معذرت است

پرده از روی لطف گو بردار *** کاشقیا را امید مغفرت است

اگر امروز از مزرعه دنیا توشه برداری فردا به بهشت باقی فرود آیی.

کسی گوی دولت ز دنیا بَرَد *** که با خود نصیبی به عقبی برد

 ترجیع بند ۱ مولانا

هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا *** هم شیوه خوش هم میوه خوش هم لطف تو خوش هم جفا

ای صورت عشق ابد وی حسن تو بیرون ز حد *** ای ماه روی سروقد ای جان‌فزای دلگشا

ای جان باغ و یاسمین ای شمع افلاک و زمین *** ای مستغاث العاشقین ای شهسوار هل اتی

ای خوان لطف انداخته و با لئیمان ساخته *** طوطی و کبک و فاخته گفته ترا خطبه ثنا

ای دیده خوبان چین در روی تو نادیده چین *** دامن ز گولان در مچین مخراش رخسار رضا

ای خسروان درویش تو سرها نهاده پیش تو *** جمله ثنا اندیش تو ای تو ثناها را سزا

ای صبر بخش زاهدان اخلاص بخش عابدان *** وی گلستان عارفان در وقت بسط و التقا

با عاشقانم جفت من امشب نخواهم خفت من *** خواهم دعا کردن ترا ای دوست تا وقت دعا

دارم رفیقان از برون دارم حریفان درون *** در خانه جوقی دلبران بر صفه اخوان صفا

بند ۱

ای رونق باغ و چمن ای ساقی سرو و سمن *** شیرین شدست از تو دهن ترجیع خواهم گفت من

تنها به سیران می‌روی یا پیش مستان می‌روی *** یا سوی جانان می‌روی باری خرامان می‌روی

در پیش چوگان قدر گویی شدم بی‌پا و سر *** برگیر و با خویشم ببر گر سوی میدان می‌روی

از شمس تنگ آید ترا مه تیره رنگ آید ترا *** افلاک تنگ آید ترا گر بهر جولان می‌روی

بس نادره یار آمدی بس خواب دلدار آمدی *** بس دیر و دشوار آمدی بس زود و آسان می‌روی

ای دلبر خورشیدرو وی عیسی بیمارجو *** ای شاد آن قومی که تو در کوی ایشان می‌روی

تو سر به سر جانی مگر یا خضر دورانی مگر *** یا آب حیوانی مگر کز خلق پنهان می‌روی

ای قبله اندیشه‌ها شیر خدا در بیشه‌ها *** ای رهنمای پیشه‌ها چون عقل در جان می‌روی

گه جام هش را می‌برد پرده حیا برمی‌درد *** گه روح را گوید خرد: چون سوی هجران می‌روی

هجران چه هرجا که تو گردی برای جست‌وجو *** چون ابر با چشمان تر با ماه تابان می‌روی

بند ۲

ای نور هر عقل و بصر روشنتر از شمس و قمر *** ترجیع سوم را نگر نیکو برو افگن نظر

یک مسئله می‌پرسمت ای روشنی در روشنی *** آن چه فسون در می دمی غم را چو شادی می‌کنی

خود در فسون شیرین لبی مانند داود نبی *** آهن چو مومی می‌شود بر می کنیش از آهنی

نی بلک شاه مطلقی به گلبرک ملک حقی *** شاگرد خاص خالقی از جمله افسونها غنی

تا من ترا بشناختم بس اسب دولت تاختم *** خود را برون انداختم از ترسها در ایمنی

هر لحظه‌ای جان نوم هردم به باغی می‌روم *** بی‌دست و بی‌دل می‌شوم چون دست بر من می‌زنی

نی چرخ دانم نی سها نی کاله دانم نی بها *** با اینک نادانم مها دانم که آرام منی

ای رازق ملک و ملک وی قطب دوران فلک *** حاشا از آن حسن و نمک که دل ز مهمان برکنی

خوش ساعتی کان سرو من سرسبز باشد در چمن *** وز باد سودا پیش او چون بید باشم منثنی

لاله بخون غسلی کند نرگس به حیرت برتند *** غنچه بیندازد کله سوسن فتد از سوسنی

بند ۳

ای ساقی بزم کرم مست و پریشان توم *** وی گلشن و باغ ارم امروز مهمان توم

آن چشم شوخش را نگر مست از خرابات آمده *** در قصد خون عاشقان دامن کمر اندر زده

سوگند خوردست آن صنم کین باده را گردان کنم *** یک عقل نگذارم بمی در والد و در والده

زین باده‌شان افسون کنم تا جمله را مجنون کنم *** تا تو نیابی عاقلی در حلقه آدم کده

لیلی ما ساقی جان مجنون او شخص جهان *** جز لیلی و مجنون بود پژمرده و بی‌فایده

از دست ما یا می‌برد یا رخت در لاشی برد *** از عشق ما جان کی برد گر مصطبه گر معبده

گر من نبینم مستیت آتش زنم در هستیت *** باده‌ت دهم مستت کنم با گیر و دار و عربده

بگذشت دور عاقلان آمد قران ساقیان *** بر ریز یک رطل گران بر منکر این قاعده

آمد بهار و رفت دی آمد اوان نوش و نی *** آمد قران جام و می بگذشت دور مایده

رفت آن عجوز پردغل رفت آن زمستان و وحل *** آمد بهار و زاد ازو صد شاهد و صد شاهده

بند ۴

ترجیع کن هین ساقیا درده شرابی چون بقم *** تا گرم گردد گوشها من نیز ترجیعی کنم

غزل ۱ حافظ

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها *** که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

به بویِ نافه‌ای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید *** ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم *** جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها

به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید *** که سالِک بی‌خبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزل‌ها

شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل *** کجا دانند حالِ ما سبک‌بارانِ ساحل‌ها؟

همهْ کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر *** نهان کِی مانَد آن رازی کَزو سازند مَحفل‌ها؟

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ *** مَتی ما تَلْقَ مَنْ تَهْوی دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها

قصیده ۱ حافظ «در مدح شاه شجاع»

شد عرصه زمین چو بساط ارم جوان *** از پرتو سعادت شاه جهان‌ستان

خاقان شرق و غرب که در شرق و غرب، اوست *** صاحب‌قران خسرو و شاه خدایگان

خورشید ملک‌پرور و سلطان دادگر *** دارای دادگستر و کسرای کی‌نشان

سلطان‌نشان عرصه اقلیم سلطنت *** بالانشین مسند ایوان لامکان

اعظم جلال دولت و دین آنکه رفعتش *** دارد همیشه توسن ایام زیر ران

دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک *** خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان

ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین *** شاهی که شد به همّتش افراخته زمان

سیمرغ وهم را نبود قوّت عروج *** آنجا که بازِ همّت او سازد آشیان

گر در خیال چرخ فتد عکس تیغ او *** از یکدگر جدا شود اجزای توأمان

حکمش روان چو باد در اطراف بر و بحر *** مهرش نهان چو روح در اعضای انس و جان

ای صورت تو ملک جمال و جمال ملک *** وی طلعت تو جان جهان و جهان جان

تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد *** تاج تو غبن افسر دارا و اردوان

تو آفتاب ملکی و هر جا که می‌روی *** چون سایه از قفای تو دولت بود دوان

ارکان نپرورد چو تو گوهر به هیچ قرن *** گردون نیاورد چو تو اختر به صد قران

بی‌طلعت تو جان نگراید به کالبد *** بی‌نعمت تو مغز نبندد در استخوان

هر دانشی که در دل دفتر نیامده‌ست *** دارد چو آب خامه تو بر سر زبان

دست تو را به ابر که یارد شبیه کرد‌‌؟ *** چون بدره بدره این دهد و قطره قطره آن

با پایه جلال تو افلاک پایمال *** وز دست بحر جود تو در دهر داستان

بر چرخ علم ماهی و بر فرق ملک تاج *** شرع از تو در حمایت و دین از تو در امان

ای خسرو منیع جناب رفیع قدر *** وی داور عظیم مثال رفیع‌ شان

علم از تو در حمایت و عقل از تو با شکوه *** در چشم فضل نوری و در جسم ملک جان

ای آفتاب ملک که در جنب همّتت *** چون ذره حقیر بود گنج شایگان

در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است *** صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان

عصمت نهفته رخ به سراپرده‌ات مقیم *** دولت گشاده‌رخت بقا زیر کندلان

گردون برای خیمه خورشید فلکه‌ات *** از کوه و ابر ساخته پازیر و سایه‌بان

وین اطلس مقرنس زردوز زرنگار *** چتری بلند بر سر خرگاه خویش دان

بعد از کیان به ملک سلیمان نداد کس *** این ساز و این خزینه و این لشکر گران

بودی درون گلشن و از پردلان تو *** در هند بود غلغل و در زنگ بُد فغان

در دشت روم خیمه زدی و غریو کوس *** از دشت روم رفت به صحرای سیستان

تا قصر زرد تاختی و لرزه اوفتاد *** در قصرهای قیصر و در خانهای خان

آن کیست کاو به مُلک کند با تو همسری‌؟ *** از مصر تا به روم و ز چین تا به قیروان‌؟

سال دگر ز قیصرت از روم باج سر *** وز چینت آورند به درگه خراج جان

تو شاکری ز خالق و خلق از تو شاکرند *** تو شادمان به دولت و ملک از تو شادمان

اینک به طرف گلشن و بستان همی‌روی *** با بندگان‌، سمند سعادت به زیر ران

ای ملهمی که در صف کروبیان قدس *** فیضی رسد به خاطر پاکت زمان زمان

ای آشکار پیش دلت هر چه کردگار *** دارد همی به پردهٔ غیب اندرون نهان

داده فلک عنان‌ِ ارادت به دست تو *** یعنی که مرکبم به مراد خودم بران

گر کوششیت افتد‌، پر داده‌ام به تیر *** ور بخششیت باید‌، زر داده‌ام به کان

خصمت کجاست‌؟ در کف پای خودش فکن *** یار تو کیست‌؟ بر سر چشم منش نشان

هم کام من به خدمت تو گشته منتظم *** هم نام من به مدحت تو گشته جاودان

شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی

به نام خداوند جان و خرد *** کز این برتر اندیشه بر نگذرد

خداوندِ نام و خداوندِ جای *** خداوندِ روزی‌دِهِ رهنمای

خداوند کیوان و گَردان‌سپهر *** فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برتر است *** نگارنده برشده پیکر است

به بینندگان آفریننده را *** نبینی مرنجان دو بیننده را

نیابد بدو نیز اندیشه راه *** که او برتر از نام و از جایگاه

سخن هر چه زین گوهران بگذرد *** نیابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سخن برگزیند همی *** همان را گزیند که بیند همی

ستودن نداند کس او را چو هست *** میانْ بندگی را ببایدْت بست

خرد را و جان را همی‌سَنجد اوی *** در اندیشه سَخته کِی گُنجد اوی؟

بدین آلت رای و جان و زبان *** ستود آفریننده را کِی توان؟

به هستیش باید که خستو شوی *** ز گفتار بیکار یکسو شوی

پرستنده باشیّ و جوینده راه *** به ژرفی به فرمانْش کردن نگاه

توانا بود هر که دانا بود *** ز دانش دل پیر برنا بود

از این پرده برتر سخن‌گاه نیست *** ز هستی مر اندیشه را راه نیست

شعر ۱ شاهنامه فردوسی « فریدون »

فریدون چو شد بر جهان کامگار *** ندانست جز خویشتن شهریار

به رسم کیان تاج و تخت مهی *** بیاراست با کاخ شاهنشهی

به روز خجسته سر مهر‌ماه *** به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

زمانه بی‌اندوه گشت از بدی *** گرفتند هر کس ره ایزدی

دل از داوری‌ها بپرداختند *** به آیین یکی جشن نو ساختند

نشستند فرزانگان شادکام *** گرفتند هر یک ز یاقوت جام

می روشن و چهره شاه نو *** جهان نو ز داد و سر ماه نو

بفرمود تا آتش افروختند *** همه عنبر و زعفران سوختند

پرستیدن مهرگان دین اوست *** تن‌آسانی و خوردن آیین اوست

اگر یادگار‌ست ازو ماه مهر *** بکوش و به رنج ایچ منمای چهر

ورا بد جهان سالیان پانصد *** نیفکند یک روز بنیاد بد

جهان چون برو بر نماند ای پسر *** تو نیز آز مپرست و انده مخور

نماند چنین دان جهان بر کسی *** درو شادکامی نیابی بسی

فرانک نه آگاه بد زین نهان *** که فرزند او شاه شد بر جهان

ز ضحاک شد تخت شاهی تهی *** سرآمد برو روزگار مهی

پس آگاهی آمد ز فرخ پسر *** به مادر که فرزند شد تاجور

نیایش‌کنان شد سر و تن بشست *** به پیش جهان‌داور آمد نخست

نهاد آن سرش پست بر خاک بر *** همی‌خواند نفرین به ضحاک بر

همی آفرین خواند بر کردگار *** بر آن شادمان گردش روزگار

وزان پس کسی را که بودش نیاز *** همی‌داشت روز بد خویش راز

نهانش نوا کرد و کس را نگفت *** همان راز او داشت اندر نهفت

یکی هفته زین گونه بخشید چیز *** چنان شد که درویش نشناخت نیز

دگر هفته مر بزم را کرد ساز *** مهانی که بودند گردن فراز

بیاراست چون بوستان خان خویش *** مهان را همه کرد مهمان خویش

وزان پس همه گنج آراسته *** فراز آوریده نهان خواسته

همان گنج‌ها را گشادن گرفت *** نهاده همه رای دادن گرفت

گشادن در گنج را گاه دید *** درم خوار شد چون پسر شاه دید

همان جامه و گوهر شاهوار *** همان اسپ تازی به زرین عذار

همان جوشن و خود و زوپین و تیغ *** کلاه و کمر هم نبودش دریغ

همه خواسته بر شتر بار کرد *** دل پاک سوی جهاندار کرد

فرستاد نزدیک فرزند چیز *** زبانی پر از آفرین داشت نیز

چو آن خواسته دید شاه زمین *** بپذرفت و بر مام کرد آفرین

بزرگان لشگر چو بشناختند *** بر شهریار جهان تاختند

که ای شاه پیروز‌ِ یزدان‌شناس *** ستایش مر او را وزویت سپاس

چنین روز روزت فزون باد بخت *** بد اندیشگان را نگون باد بخت

ترا باد پیروزی از آسمان *** مبادا به جز داد و نیکی گمان

وزان پس جهان‌دیدگان سوی شاه *** ز هر گوشه‌ای برگرفتند راه

همه زر و گوهر برآمیختند *** به تاج سپهبد فرو ریختند

همان مهتران از همه کشور‌ش *** بدان خرمی صف زده بر درش

ز یزدان همی‌خواستند آفرین *** بران تاج و تخت و کلاه و نگین

همه دست برداشته به آسمان *** همی خواندندش به نیکی گمان

که جاوید بادا چنین شهریار *** برومند بادا چنین روزگار

وزان پس فریدون به گرد جهان *** بگردید و دید آشکار و نهان

هران چیز کز راه بیداد دید *** هر آن بوم و بر کان نه آباد دید

به نیکی ببست از همه دست بد *** چنانک از ره هوشیاران سزد

بیاراست گیتی بسان بهشت *** به جای گیا سرو گلبن بکشت

از آمل گذر سوی تمیشه کرد *** نشست اندر آن نامور بیشه کرد

کجا کز جهان گوش خوانی همی *** جز این نیز نامش ندانی همی

رباعی ۱ خیام

برخیز بتا بیا ز بهر دل ما *** حل کن به جمال خویشتن مشکل ما

یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم *** زآن پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی

خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست *** خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست

خوش منزلی است عرصه روی زمین دریغ *** کانجا مجال عیش و مقام قرار نیست

دل در جهان مبند که کس را ازین عروس *** جز آب دیده خون جگر در کنار نیست

غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار *** کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست

زنهار اختیار مکن بهر منزلی *** کانجا بدست هیچکس اختیار نیست

غزل ۱ بیدل دهلوی

آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا *** تا وانمودند کیفیتِ ما

بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم *** خود را به هر رنگ کردیم رسوا

در پرده پختیم سودایِ خامی *** چندان که خندید آیینه بر ما

از عالمِ فاش بی‌پرده گشتیم *** پنهان نبودن‌، کردیم پیدا

ما و رُعونت‌، افسانه کیست *** نازِ پری بست گردن به مینا

آیینه‌واریم محرومِ عبرت *** دادند ما را چشمی که مگشا

درهایِ فرد‌وس وا بود امروز *** از بی‌دماغی گفتیم فردا

گو‌هر گره بست از بی‌نیازی *** دستی که شستیم از آبِ دریا

گر جیبِ ناموس تنگت نگیرد *** در چینِ د‌امن خفته‌ست صحرا

حیرت‌طرازی‌ست، نیرنگ‌سازی‌ست *** تمثالِ اوهام آیینه دنیا

کثرت نشد محو از سازِ وحدت *** هم‌چون خیالات از شخصِ تنها

وهمِ تعلّق بر خود مچینید *** صحرانشین‌اند این خانمان‌ها

موجود نامی است، باقی توهّم *** از عالمِ خضر رو تا مسیحا

زین یأسِ مُنزَل ما را چه حاصل *** هم‌خانه بیدل، هم‌سایه عَنقا

مثنوی ۱ نسیمی

آن شه والای گرامی گهر *** واقف اسرار قضا و قدر

عالم تنزیل و کتاب کریم *** عارف تأویل کلام قدیم

مظهر اسرار الهی بود *** مظهر انوار کماهی بود

مرغ خرد طوطی بستان او *** روح قدس طفل دبستان او

پادشه ملک ولایت بود *** والی اقلیم هدایت بود

ما کشف از فضل علیم و قدیم *** بر دل او سر الف لام میم

عقل که افراخت به دانش لوا *** خواند به لوحش الف و با و تا

هرچه بر این لوح زبرجد بود *** در نظرش تخته ابجد بود

چون قلم قدرت حی قدیم *** کرد کتابت الف و لام و میم

بر رخ چون ماه تمامش نگاشت *** راز که در تخته ابداع داشت

طینت او را چو خدا می سرشت *** بر رخ او سی و دو خط می نوشت

از رخ او آتش موسی عیان *** از دم او معجز عیسی بیان

آینه روی خدا روی او *** خط خدا سلسله موی او

مصحف مجد است سراپای او *** عرش خدا هم دل دانای او

هیکل او مصحف مجد خداست *** چار کتاب است بدین بر گواست

کعبه مثال بدن پاک اوست *** عرش مثال دل دراک اوست

خیمه افلاک بدین زیب و برگ *** خیمه اقبال ورا نیم ترگ

خیمه میعاد ورا شامی است *** بارگه فضل ورا شاهی است

علت غایی وجود همه *** مقصد و مقصود ز بود همه

واسطه سلسله کاینات *** رابطه ضابطه ممکنات

مبداء این دایره و منتهی است *** مصدر فیضی که بلا انتهی است

مایه از او یافت جهان وجود *** سایه او بود وجودی که بود

جنبش این سلسله از مهر اوست *** جوشش این بحر مودت ز اوست

گوهر او مشرق خورشید ذات *** عنصر او مطلع نور و صفات

قفل گشای در گنج هدی *** راه نمای همه سوی خدا

مصدر هر فیض که فیاض راست *** مظهر حق مظهر ذات خداست

عرش برین گرچه سریر خداست *** در نظرش یافته نور و صفاست

سدره اگرچه به بسی منتهی است (؟)*** از عددش یافته نشو و نماست

دیده در آیینه حق روبرو *** گشت منور همه از نور او

حکمت ابداع همه ممکنات *** سر وجود همه کاینات

هم غرض گردش چرخ برین *** هم سبب سکه سطح زمین

هم سبب مبداء و اصل مآب *** هم غرض بودن یوم الحساب

آنچه در این دایره شش در است *** آنچه در این سلسله بی سر است

کرد به یک حرف بیان همه *** داد به یک نقطه نشان همه

علم که بود از همه اندر حجاب *** گشت بر او کشف بلا ارتیاب

علم که خاص است به دانای غیب *** در نظرش هست بلا شک و ریب

دوستی اش حبل متین یقین *** بندگیش عروه وثقی وتین

بنده او جمله کروبیان *** مجلس او مجلس روحانیان

کاشف اسرار ابد از ازل *** عارف ذات احد لم یزل

حبل و دادش ز پی اعتصام *** عروه وثقی است بلا انفصام

شمع هدی قوت عین خلیل *** فضل خدا قوت دین خلیل

فهم کن از اسم شریف و جمیل *** آمدن یوشع عمآنویل

هادی دین یحیی یوسف بیان *** مظهر حق نوح سلیمان مکان

خضر بیان موسی دریا شکاف *** واسطه دوده عبد مناف

قطب زمان آدم احمد نسب *** فخر جهان آدم عیسی حسب

مستغنی عن الالقاب والثناء *** ذلک فضل الله یوتی من یشاء

پادشه دنیی و دین، فضل حق *** برده ز مجموع به دانش سبق

فاتحه دفتر «کن » اسم او *** خاتمه نسخه حق جسم او

نیک تأمل کنی از آدم اوست *** کشف همه قاعده خاتم اوست

فاش کنم راز و بگویم صریح *** بوالبشر است این و ذبیح ذبیح

آنچه بر او رفت همه دیده بود *** سر خدا جمله پسندیده بود

گفت به تصریح و به نص کلام *** دیدن حور است مرا در خیام

دیدن حورا نبود بی حتوف *** هست جنان تحت ظلال سیوف

فهم کن از ذکر کلام قدیم *** نص «فدیناه بذبح عظیم«

بهر خلاص همه بندگان *** آنچه رسیدند هم آیندگان

کرد جدا جان و تن پاک را *** کرد رها مصطبه خاک را

قصیده ۱ نسیمی

به ذات پاک خدای کریم بی همتا *** که از اراده او گشت سر «کن » پیدا

به خالقی که منزه ز کل مخلوق است *** به عاشقی که به عشق لقا بود شیدا

به حاکمی که به حکمت متابعت فرمود *** که با صلوة حضر با سفر دگر وسطا

(کنند روی) توجه به قلعه ای که ملک *** سجود کرد و بر آن است هر صباح و مسا

به آدمی که ز فضل اله دانا شد *** به آدمی که خدا گفت: علم الاسما

به آدمی که معلم بد او ملائک را *** به لام و بی که کلام خداست در همه جا

به هر نبی که به مظهر درآمد و بگذشت *** به هر ولی که وصی بوده او به قول خدا

بدان محمد امی که در شب معراج *** قدم نهاد و گذشت از مقام «اوادنی«

که مظهر ولی الله علی ابوطالب *** حقیقتا ز محمد، علی نبود جدا

علی کلام خدا و علی ولی خدا *** علی وصی رسول و علی امام هدی

علی است فضل الهی که مظهر تام است *** به هرچه گفت و بگوید، مگو که چون و چرا

علی است آدم و هم او محمد و مهدی *** علی محمد امی و موسی و عیسی

به حکم آنکه علی گفت: «انا کلام الله « *** کلام، دست تصرف نهاده در همه جا

به حکم «نفسک نفسی » نبی علی را گفت *** به حکم «دمک دمی » علی است نقطه با

به حکم «کنت مع الانبیاء سرا» اوست *** به حکم «صرت معی » گفت: یا علی، جهرا

بجز خدا که شناسد چنانکه هست علی *** بجز علی که شناسد چنانکه هست خدا

علی است خضر نبی و علی است ابراهیم *** علی است نوح و سلیمان، علی بود یحیی

چه در سواد و بیاض و چه در وحوش و طیور *** چه در زمین و چه در آسمان و بینهما

همه کلام خدایند ناطق و صامت *** اناس و جمله اشیا به حکم «انطقنا»

مسبح است به ذات خدا، کلام قدیم *** به هر صفت که برآید چنانکه در حصبا

وجود آدم خاکی که مظهر حق است *** مثال علم الهی بود ز سر تا پا

نوشته خط الهی که خط خوبان است *** صحیح باشد و سالم ز صرف علت ها

به وجه آدم خاکی نوشته سی و دو خط *** بجز خدای که خواند چنان خط زیبا

چو مشک ناب: معطر، چو زلف خوبان: جعد *** به روی روز درآورده چون شب یلدا

ز روی دوست خط مشک رنگ عنبربوی *** بخوان که خط صواب است آن نه خط خطا

کسی که خط الهی نخواند هیچ نخواند *** بمانده است به جهل اندر و چو خر به خلا

کسی که روی حقیقت ندید هیچ ندید *** همیشه چشم مثالش بدین بود اعمی

بمانده تا به قیامت به جهل خویش مقیم *** به هیچ روی ندیده به دیده روی شما

خجسته طالع آن کس که دیده بگشاید *** ز روی ظاهر و باطن به حق شود بینا

به حکم «من عرف نفسه » به قول رسول *** بدین «فقد عرف ربه » علی گویا

سواد وجه محمد که در حدیث آمد *** چنانکه سبع مثانی است از رخ حوا

اگر تو معرفت نفس خود نمی دانی *** بدان که گفته ام از گفته علی علا:

اگرچه ذات خدا از صفات منفک نیست *** چه داند آنکه نداند حقیقت اشیا

خداست قادر و خالق، دگر همه مخلوق *** خداست بر همه اشیا محیط و راهنما

ترا که ره ننمودند چگونه ره یابی *** دلیل: علم الهی، ز پیر و از برنا

مرا رسد که دم از علم حق زنم که مرا *** دلی است عالم و در کنه علم «او ادنی »

حدیث من ز کلام خدای بیرون نیست *** به معنی این سخن آیینه ای است روی نما

مرا ز فضل الهی است دیده روشن *** مرا ز نطق الهی زبان بود گویا

به مدحت ولی الله، به ذکر حی قدیم *** به نظم و نثر مزین چو لؤلؤ لا لا

ز بعد احمد مختار امام من علی است *** که عالم است به قرآن و سر کشف غطا

پس از علی، حسن بن علی است رهبر دین *** دگر حسین علی کوست سید شهدا

امام زین عباد است و باقر و صادق *** چنانکه موسی کاظم، دگر علی رضا

محمد تقی آن کو به زهد مشهور است *** دگر علی نقی آن امام ماه لقا

ز بعدشان حسن عسکری شیردل است *** که بود یار احبا و قاتل اعدا

محمد بن حسن، صاحب زمان مهدی *** که اوست صاحب تأویل و مفخر فقرا

نمود روی چو ماه دو هفت و کرد آنگه *** بیان شق قمر را ز خط استسوا

چو در مقام توجه به علم می رفتم *** گهی به قوت و گاهی به نطق و گه به هدی

به گوش هوش من خسته دل ز عالم غیب *** ز فیض فضل الهی چنین رسید ندا:

نسیمیا! ز نسیم ریاض معرفتت *** همی دمد دم عرفان چو خیری از خارا

تو در محیط بقایی چو خضر روشندل *** ترا چه غم که به موج اندر است بحر فنا

در این بدم که دگر ره خطاب لم یزلی *** رسید بر دلم از فیض عالم بالا

چو در محیط فنا غوطه بقا خوردم *** نصیب، سی و دو در شد مرا ز یک دریا

یقین بدان که مرا جز به چارده معصوم *** نبود و نیست و نخواهد بدن دگر ملجا

مراست دست ارادت به دامن حیدر *** که اوست ناصر و هادی من به روز جزا

به چارده خط امرد که بر رخ حور است *** به هفت خامه نوشته چو عنبر سارا،

که کشتی تنم ار بشکند حوادث موج *** رسان تو تخته جان در کنار آل عبا

که در میان دل و جان سرشته مهر علی است *** بدین مقید و وارث ز جد و از آبا

اگرچه تیغ اجل سر ز تن جدا سازد *** روان ز مهر علی ذره سان بود دروا

مباش غره به علم و به گفت و گوی و شناخت *** که بی عمل نتوان شد به جنت المأوی

به خوان جنت اگر علم بود از آن عمل است *** به علم مرد عمل کرده می رسد به خدا

غزل ۱ محتشم کاشانی

زلف و قدت راست ای بت سرکش، چشم و رخت راست ای گل رعنا *** سنبل و شمشاد هندو و چاکر، نرگس و لاله بنده و لالا

ساخته ظاهر معجز لعلت ز آتش سوزان چشمه حیوان *** کرده هویدا صنع جمالت در گل سوری عنبر سارا

آتش آهم ز آتش رویت سیل سرشگم بی مه رویت *** این ز درون زد شعله بگردون وان ز برون شد تا به ثریا

محو ستادند عابد و زاهد مست فتادند راکع و ساجد *** دوش که افکند در صف رندان جام هلالی شور علالا

وقت مناجات کز ته دل شد جانب گردون نعره مستان *** پرده دریدی گر نشنیدی شمع حریفان بانگ سمعنا

مایه دولت پایه رفعت نقد هدایت گنج سعادت *** هست در این ره ای دل گمره دانش دانا دانش دانا

حسن ازل را بهر طلبکار هست ظهوری کز رخ مقصود *** پرده بر افتد گر کند از میل وحش خیالی چشم به بالا

محتشم اکنون کز کشش دل نیست گذارم جز بدر او *** پیش رقیبان همچو غریبان نیست بدادم جز به مدارا

غزل ۱ آشفته شیرازی

ای تو ز آغاز و انتها همه دانا *** قدرت تو کرده خاک مرده توانا

بال فرو ریخت مرغ وهم ز اوجت *** لال به وصفت زبان فکرت دانا

قطره باران کجا و چشمه خورشید *** قطره کجا میشود محیط به دریا

در رحم و در صدف ز قطره ناچیز *** در سخنگو کنی و لؤلؤ لالا

وصف تو از وسعت عقول منزه *** ذات تو ز آلایش صفات مبرا

گه کنی از خاک کیمیای سعادت *** لعل بدخش آوری ز صخره صما

می تند از کرم پیله تار بریشم *** گلبن و آب آورد ز خار و ز خارا

من که به کفران نعمت اندرم امروز *** بر نکنم سر زخجلت تو به فردا

چاشنی قدرتت دهد چه حلاوت *** نوش ز نیش و زخار آرد خرما

ساخته حلوا ز غوره مشک ترازخون *** آورد از آب گنده صورت زیبا

حیف که ذرات عالمند چو خفاش *** نور تو چون آفتاب بر همه پیدا

چون بپرد در هوای اوج جلالت *** کسوت فقرت کند چو راست بر اعضا

تاج به سلطان دهد کرامت درویش *** پشه لاغر کند شکار ز عنقا

در خور آشفته نیست ذکر مدیحت *** کامده احمد به عجز معترف آنجا

شعر ۱ رموز بیخودی اقبال لاهوری

جهد کن در بیخودی خود را بیاب *** زود تر والله اعلم بالصواب

بند ۱

مولانای روم

شعر ۱ اسرار خودی اقبال لاهوری

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر *** کز دام و دد ملولم و انسانم آرزوست

زاین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت *** شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

گفتم که یافت می‌نشود جسته‌ایم ما *** گفت آنچه یافت می‌نشود آنم آرزوست

شعر ۱ جاویدنامه اقبال لاهوری «دیباچه»

خیال من به تماشای آسمان بود است *** بدوش ماه و به آغوش کهکشان بود است

گمان مبر که همین خاکدان نشیمن ماست *** که هر ستاره جهان است یا جهان بود است

قصیده ۱ عراقی

ای صبا جلوه ده گلستان را *** با نوا کن هزاردستان را

بر کن از خواب چشم نرگس را *** تا نظاره کند گلستان را

دامن غنچه را پر از زر کن *** تا دهد بلبل خوش‌الحان را

گل خوی کرده را کنی گر یاد *** کند ایثار بر تو مرجان را

ژاله از روی لاله دور مکن *** تا نسوزد ز شعله بستان را

مفشان شبنم از سر سبزه *** به خضر بخش آب حیوان را

تا معطر شود همه آفاق *** بگشائید زلف جانان را

بهر تشویش خاطر ما را *** برفشان طره پریشان را

سر زلف بتان به رقص درآر *** تا فشانیم بر سرت جان را

برقع از روی نیکویان به ربای *** تا ببینم ماه تابان را

ور تماشای خلد خواهی کرد *** بطلب راه کوی جانان را

بگذر از روضه قصد جامع کن *** تا ببینی ریاض رضوان را

نرمکی طره از رخش وا کن *** بنگر آن آفتاب تابان را

حسن رخسار یار را بنگر *** گر به صورت ندیده‌ای جان را

مجلس وعظ واعظ اسلام *** حل کن مشکلات قرآن را

اوست اوحد حمید احمد خلق *** کز جلالش نمود برهان را

پیش تو ای صبا، چه گویم مدح *** گر توانی ادا کنی آن را

برسان از کرم زمین بوسم *** ور توانی بگوی ایشان را

خدمت ما بدو رسان و بگو *** کای فراموش کرده یاران را

ای ربوده ز من دل و جان را *** وی به تاراج داده ایمان را

در سر آن دو زلف کافر تو *** دل و دین رفت این مسلمان را

چشم تو می‌کند خرابی و ما *** بر فلک می‌زنیم تاوان را

گر خرابی همی کند چه عجب؟ *** خود همین عادت است مستان را

مردم چشم تو سیه کارند *** وین نه بس نسبت است انسان را

همه جایی تو را خوش است ولیک *** بی تو خوش نیست اهل ملتان را

شاد کن آرزوی دلها را *** بزدای از صدور احزان را

قصه درد من بیا بشنو *** می‌نیابم، دریغ، درمان را

باز سرگشته‌ام همی خواهد *** تا چه قصد است چرخ گردان را

خواهدم دور کردن از یاران *** خود همین عادت است دوران را

ما چه گویی، قضا چو چوگانی *** چه از آنجا که گوست چوگان را؟

می‌کند خاطرم پیاپی عزم *** که کند یک نظاره جانان را

دیده امیدوار می‌باشد *** تا ببیند جمال خوبان را

منتظر مانده‌ام قدوم تو را *** هین وداعی کن این گران جان را

آخر ای جان، غریب شهر توام *** خود نپرسی غریب حیران را؟

هر غریبی که در جهان بینی *** عاقبت باز یابد اوطان را

جز عراقی که نیست امیدش *** تا ببیند وصال کمجان را

من نگویم که حسنت افزون باد *** چون بدان راه نیست نقصان را

باد عمرت فزون و دولت یار *** تا بود دور چرخ گردان را

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۱ - سر آغاز

به نام آنکه ما را نام بخشید *** زبان را در فصاحت کام بخشید

به نور خود بر افروزنده دل *** به نار بیدلی سوزنده دل

سر هر نامه‌ای از نام او خوش *** جهان جان ز عکس جام او هوش

درود از ما، سلام از حضرت او *** دمادم بر رسول و عترت او

ابوالقاسم، که شد عالم طفیلش *** فلک دهلیز چاوشان خیلش

قصیده ۱ اوحدی «له فی‌المناجات»

راه گم کردم، چه باشد گر به راه آری مرا؟ *** رحمتی بر من کنی وندر پناه آری مرا؟

می‌نهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو کوه *** خوف آن ساعت که با روی چو کاه آری مرا

راه باریکست و شب تاریک، پیش خود مگر *** با فروغ نور آن روی چوماه آری مرا

رحمتی داری، که بر ذرات عالم تافتست *** با چنان رحمت عجب گر در گناه آری مرا

شد جهان در چشم من چون چاه تاریک از فزع *** چشم آن دارم که بر بالای چاه آری مرا

دفتر کردارم آن ساعت که گویی: بازکن *** از خجالت پیش خود در آه‌آه آری مرا

من که چون جوزا نمی‌بندم کمر در بندگی *** کی چو خورشید منور در کلاه آری مرا؟

اسب خیرم لاغرست و خنجر کردار کند *** آن نمی‌ارزم که در قلب سپاه آری مرا؟

لاف یکتایی زدم چندان، که زیر بار عجب *** بیم آنستم که با پشت دو تاه آری مرا

هر زمان از شرم تقصیری که کردم در عمل *** همچو کشتی ز آب چشم اندر شناه آری مرا

خاطرم تیره است و تدبیرم کژ و کارم تباه *** با چنین سرمایه کی در پیشگاه آری مرا؟

گر حدیث من به قدر جرم من خواهی نوشت *** همچو روی نامه با روی سیاه آری مرا

بندگی گرزین نمط باشد که کردم، اوحدی *** آه از آن ساعت که پیش تخت شاه آری مرا!

غزل ۱ فیض کاشانی

فیض نور خداست در دل ما *** از دل ماست نور منزل ما

نقل ما نقل حرف شیرینش *** یاد آن روی شمع محفل ما

در دل از دوست عقده مشکل *** در کف اوست حلّ مشکل ما

تخم محنت بسینه ما کشت *** آنکه مهرش سرشته در گل ما

سالها در جوار او بودیم *** سایه دوست بود منزل ما

در محیط فراق افتادیم *** نیست پیدا کجاست ساحل ما

مهر بود و وفا که میکشتیم *** از چه جور و جفاست حاصل ما

دست و پا بس زدیم بیهوده *** داغ دل گشت سعی باطل ما

دل بتیغ فراق شد بسمل *** چند خواهد طپید بسمل ما

چونکه خواهد فکند در پایش *** سر ما دستمزد قاتل ما

طپش دل ز شوق دیدار است *** به از این چیست فیض حاصل ما

در سفر تا به کِی تپد دل ما *** نیست پیدا کجاست منزل ما

بوی جان میوزد در این وادی *** ساربانا بدار محمل ما

هر کجا میرویم او با ماست *** اوست در جان ما و در دل ما

جان چو هاروت و دل چو ماروتست *** ز آسمان اوفتاده در گل ما

زهره ماست زهره دنیا *** شهواتست چاه بابل ها

از الم های این چه بابل *** نیست واقف درون غافل ما

کچک درد تا بسر نخورد *** نرود فیل نفس کاهل ما

فیض از نفس خویشتن ما را *** نیست ره سوی شیخ کامل ما

غزل ۱ فروغی بسطامی

صف مژگان تو بشکست چنان دل‌ها را *** که کسی نشکند این گونه صف اعدا را

نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن *** کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را

گر ستاند ز صبا گرد رهت را نرگس *** ای بسا نور دهد دیده نابینا را

بی‌بها جنس وفا ماند هزاران افسوس *** که ندانست کسی قیمت این کالا را

حالیا گر قدح باده تو را هست بنوش *** که نخورده‌ست کس امروز غم فردا را

کسی از شمع در این جمع نپرسید آخر *** کز چه رو سوخته پروانه بی‌پروا را

عشق پیرانه سرم شیفته طفلی کرد *** که به یک غمزه زند راه دو صد دانا را

سیلی از گریه من خاست ولی می‌ترسم *** که بلایی رسد آن سرو سَهی بالا را

به جز از اشک فروغی که ز چشم تو فتاد *** قطره دیدی که نیارد به نظر دریا را؟

تضمین ۱ فروغی بسطامی

ای بهشتی رخ طوبی قد خورشید لقا *** بشنو این بیت خوش از خسرو جاوید لقا

«تو اگر پای به دشت آری شیران دژم *** بگریزند ز پیش تو چو آهوی ختا»

با دو زلفت سخن از مشک ختن محض غلط *** با دو چشمت مثل از آهوی چین عین خطا

چشم پر خواب تو هم خسته و هم خسته نواز *** زلف پر تاب تو هم عقده و هم عقده گشا

هم فکندی سر یک قوم به شمشیر ستم *** هم شکستی دل یک جمع به بازوی جفا

مدعا در دل من هیچ نماند از دهنت *** بس که دشنام شنیدم به مکافات دعا

دوش حرفی زدم از گوشه به چمن *** تا ننازد پس از این نرگس بی شرم و حیا

خون مژگان تو امروز گذشت از سر من *** تا دگر پا نگذارم به سر کوی وفا

دست خالی نتوان رفت به خاک در دوست *** قدمی همرهم ای چشم گهربار بیا

بر سر طالب اگر تیغ ببارد ز سپهر *** نکند دامن مطلوب خود از چنگ رها

بی‌دل شیفته هرگز نخروشد ز گزند *** عاشق دلشده هرگز نگریزد ز بلا

گر فروغی لب خسرو مددی ننماید *** من کجا نکته شیرین شکربار کجا

شرف کعبه اسلام ملک ناصردین *** آن که جان آمده در حضرتش از بهر فدا

آن شهنشاه کرم پیشه که بر خاک درش *** شیوه بنده بود گاه دعا، گاه ثنا

قطعه ۱ سلیم تهرانی

ای سواد هند از کلکت نگارستان چین *** کار و بار ملک هرگز این سر و سامان نداشت

نامه ی اقبال پیش از کلک دولت پرورت *** داشت گرچه رونقی، اما به این عنوان نداشت

رشک بر شاه جهان آید سکندر را که او *** چون تو دستوری خرداندیش و حکمت دان نداشت

از خطت فرمان شه شد چون نگارستان چین *** این قدر خیل پری، جمشید در فرمان نداشت

پادشاهی آنچنان را این چنین باید وزیر *** آنچه می بایست، شد، زین خوبتر امکان نداشت

کار دولت شد قوی از کلک محکم کار تو *** خوب شد، آری ستونی این بلندایوان نداشت

از دواتت عافیت را ساز شد سامان کار *** کز برای سینه های ریش، مرهمدان نداشت

چون تو دستوری ندارد هفت اقلیم جهان *** این گمان هرگز به بخت خویش، هندستان نداشت

با شجاعت جمع در عهد تو شد دانشوری *** در زمان هیچ کس تیر قلم پیکان نداشت

مصرع شمشیر از کلک تو شد بیتی تمام *** هیچ دیوانی دو مصرع این چنین چسبان نداشت

پشت شمشیر تو از دلگرمی کلکت قوی ست *** قطره ی آبی وگرنه این همه طوفان نداشت

کرد او را خامه ات از وادی حیرت خلاص *** رهنمایی خضر سوی چشمه ی حیوان نداشت

نامت از سرچشمه ی خورشید آبش می دهد *** آبرویی کاین زمان دارد نگین در کان نداشت

شد کف دست تو دل ها را مقام عافیت *** گوهر این آسودگی در مخزن عمان نداشت

تا صلای عام، دست گوهرافشانت نداد *** جامه همچون پوست بر تن خلق را دامان نداشت

مهر جودت بر برات رزق اشیا تا نبود *** موج دریا بی دهن بود و صدف دندان نداشت

صاحبا! عزم سفر میمون و فرخ فال باد *** بی تو خیل شاه را فتح و ظفر امکان نداشت

کرده بیماری مرا نوعی ضعیف و ناتوان *** کاین تن رنجور، پنداری که هرگز جان نداشت

غربت و بیماری ام پامال حیرت کرده است *** هیچ کس را همچو من، دور جهان حیران نداشت

چند روزی رخصتم ده تا کنم درمان خود *** گرچه هرگز درد بیماران دل، درمان نداشت

مختصر کردم حدیث حال خود در خدمتت *** ورنه چون اوصاف تو، درددلم پایان نداشت

قصیده ۱ سلیم تهرانی

اگر برم به سوی چشم اشکبار انگشت *** چو ماه نو شود آلوده ی غبار انگشت

ز ریشه شانه ی عاج است ناخنم گویی *** ز بس گزیده ام از دست روزگار انگشت

نچیده ام چو گلی یارب از کجا دارد *** مرا به دست چو ماهی هزار خار انگشت

ز بس به سر زدم از غم، عجب نباشد اگر *** کند چو نی به کفم ناله های زار انگشت

گرهگشایی کار مرا هنوز کم است *** به کف چو شانه اگر باشدم هزار انگشت

ز بس که می گزدم نام خویشتن از ننگ *** ز خاتم است مرا در دهان مار انگشت

مرا که هیچ به دستم نمانده، حیرانم *** که چون گرفته چنینم به کف قرار انگشت

مبند شرط برای شمردن غم من *** که باخت خاتم خود را درین قمار انگشت

به راه شوق ز بس با کف تهی رفتم *** به دست بود عصای من فگار انگشت

زمانه تافته دست من آنچنان که مرا *** به کف چو شاخ غزال است تابدار انگشت

به روی آینه ی خاطرم ز دور فلک *** نشسته بر سر هم گرد غم، چهار انگشت

به من کسی ننماید ره گریز، افسوس *** که نیست در کف یک کس درین دیار انگشت

به این جهان ز عدم آمدن پشیمان است *** ازان همیشه گزد طفل شیرخوار انگشت

مجوی کام دل از روزگار و فارغ باش *** به ذوق مهره مکن در دهان مار انگشت

ز آرزوی یک انگشت انگبین چون طفل *** مکن به خانه ی زنبور، زینهار انگشت

چو غنچه کز قلم زنبق آشکار شود *** برای حرف من آرد قلم به بار انگشت

ز خون همیشه به چشمم مژه حنا دارد *** بدان صفت که به سرپنجه ی نگار انگشت

مکن به حلقه ی آن زلف تابدار انگشت *** که هیچ کس نکند در دهان مار انگشت

ز بس به حرف من انگشت آن نگار نهاد *** به دست او شده رنگین چو لاله زار انگشت

ز شوق او شدم آشفته گو، ازان دایم *** قلم نهاده به حرف من فگار انگشت

دلم به سینه ز شوق لب تو می لرزد *** چنان که در کف می خواره از خمار انگشت

چگونه پرده ز رویت کشم، که درگیرد *** ز تاب آتش روی تو شمع وار انگشت

اشاره ی تو مرا می کشد، فغان که چو تیر *** به صیدگاه تو می افکند شکار انگشت

ز آب و رنگ گل باغ عارضت گلچین *** گمان بری که مگر بسته در نگار انگشت

ز ابروی تو سراغ دل حزین کردم *** دراز کرد سوی زلف تابدار انگشت

به قمریان چمن تا ترا سراغ دهد *** چو بید شد همه تن سرو جویبار انگشت

برای آن که ز من صد سخن به دل گیری *** چه می زنی به لبم باز صفحه وار انگشت

شکن ز موی تو افتاده شیشه ی دل را *** گره ز زلف تو دارد به یادگار انگشت

قلم ز شرح حساب غمم شود عاجز *** چنان که از کرم شاه کامکار انگشت

شه سریر ولایت، علی ولی الله *** که می کند به کفش کار ذوالفقار انگشت

ایا شهی که بود گلستان همت را *** کف تو گلبن احسان و شاخسار انگشت

برد به پایه ی قدر تو آسمان حسرت *** گزد ز حیرت جاه تو روزگار انگشت

به کشوری که سپاه تو رو نهد چون سیل *** ز گردباد برآرد به زینهار انگشت

ز ذوق عهد تو خیزد صدای چینی ازو *** ز برق، ابر زند چون به کوهسار انگشت

ز فیض بخشی عهد تو خوبرویان را *** چو سرخ بید برآرد ز خود نگار انگشت

کف نوال تو دریای همت است و ازو *** بود روانه به هرسو چو جویبار انگشت

نسیم ز آتش قهرت خبر به گلشن برد *** بود به رعشه ازان در کف چنار انگشت

به زیر سر چونهد دست دشمنت در خواب *** شود برای سرش نیزه لاله وار انگشت

چنان محیط کفت در سخا تلاطم کرد *** که همچو موج ازو رفت برکنار انگشت

پی اطاعت رای تو تا نهد بر چشم *** دمیده پنجه ی خورشید را هزار انگشت

به خاک کشته ی تیغ تو شمع کی باشد؟ *** به زینهار برآورده از مزار انگشت

بود ز مایه ی بحر کف تو در عالم *** گهرفشان چو رگ ابر نوبهار انگشت

به انقیاد ضمیر تو گر نهد بر چشم *** برد ز دیده ی اعمی برون غبار انگشت

محبت تو دم مرگ دستگیر بود *** چنان که اهل هنر را به وقت کار انگشت

ازین که مدح ترا می کند به صفحه رقم *** به عضوهای دگر دارد افتخار انگشت

به سر چو تاج خروس است جای پنجه ی من *** ز بس گرفته ز مدح تو اعتبار انگشت

همان به صفحه ثنای ترا رقم سازم *** به دست اگر شودم خشک، خامه وار انگشت

ز گردباد شد از روشنایی مدحت *** بلند در طلب من ز هر دیار انگشت

عجب که وادی مدح تو طی تواند کرد *** به سعی خامه چو طفلان نی سوار انگشت

شها منم که بر خصم، طبع من هرگز *** به پشت چشم نمالیده شرمسار انگشت

ز اعتراض کلامم همیشه حاسد را *** خزیده در شکن آستین چو مار انگشت

ورق ز گفته ی رنگین من حنایی شد *** مگر نهاده به حرف من آن نگار انگشت؟

به گلستان ثنای تو چون گل صد برگ *** ازین قصیده به دستم بود هزار انگشت

بلندتر بود از آفتاب در معنی *** رباعی ام که به صورت بود چهار انگشت

به معنی سخنم نارسیده، نیست عجب *** نهد به حرف من ار خصم بی وقار انگشت

مقرر است که از بهر امتحان، اول *** نهند بر دم شمشیر آبدار انگشت

سلیم، عرض هنر پیش شاه بی ادبی ست *** بکش عنان قلم را، نگاه دار انگشت

برآر دست دعا پیش ازان که از سخنت *** زبان برآورد از بهر زینهار انگشت

همیشه تا که شود پنجه از حنا رنگین *** مدام تا که ببندند در نگار انگشت

جهان به زیر نگین تو باد و چون خاتم *** کند به چشم حسود تو روزگار انگشت

ترجیع بند ۱ خاقانی «در مدح جلال الدین اخستان شروان شاه»

جام ز می دو قله کن خاص برای صبح‌دم *** فرق مکن دو قبله دان جام و صفای صبحدم

بر تن چنگ بند رگ وز رگ خم گشای خون *** که‌آتش و مشک زد به هم نافه‌گشای صبح‌دم

جام چو دور آسمان در ده و زمین فشان *** جرعه چنان که بر‌چکد خون به قفای صبح‌دم

چرخ قرابه تهی است پاره خاک در میان *** پری آن قرابه ده جرعه برای صبح‌دم

حلق و لب قنینه بین سرفه‌کنان و خنده زن *** خنده بهار عیش دان، سرفه نوای صبح‌دم

ساقی اگر نه سیب تر بر سر آتش افکند *** این همه بوی چون دهد می به هوای صبح‌دم‌؟

صورت جام و باده بین معجز دست ساقیان *** ماه نو و شفق نگر نور فزای صبح‌دم

باده به گوش‌ماهی‌یی بیش مده که در جهان *** هیچ نهنگ بحرکش نیست سزای صبح‌دم

صبح شد از وداع شب با دم سرد و خون دل *** جامه دران گرفت کوه‌، اینت وفای صبح‌دم

شمع که در عنان شب زرده بش سیاه بود *** از لگد براق جم‌، مرد بقای صبح‌دم

موکب صبح را فلک دید رکابدار شه *** داد حلی اختران نعل بهای صبح‌دم

بند ۱

شاه معظم اخستان شهر گشای راستین *** داد ده ظفر ستان، ملک خدای راستین

رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین *** زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین

رنگ بشد ز مشک شب‌، بوی نماند لاجرم *** باد بر آبگون صدف غالیه‌سای تازه بین

بید بسوز و باده کن راوق و لعل باده را *** چون دم مشک و عود تر عطر فزای تازه بین

سوخته بید و باده‌بین رومی و هندویی بهم *** عشرت زنگیانه را برگ و نوای تازه بین

نافه چین کلید زد صبح و کلید عیش را *** بر در عده‌دار خم قفل گشای تازه بین

ترک سلاح‌پوش را زلف چو بر هم اوفتد *** عقل صلاح کوش را مست هوای تازه بین

شاهد روز کز هوا غالیه‌گون غلاله شد *** شاهد توست جام می زو تو هوای تازه بین

نیست جهان تنگ را جای طرب که دم زنی *** ز آن سوی خیمه فلک خم زن و جای تازه بین

زیر پل فلک مجوی آب وفا ز جوی کس *** بگذر از این پل کهن آب وفای تازه بین

لهجه راوی مرا منطق طیر در زبان *** بر در شاه جم نگین‌، تحفه دعای تازه بین

قلعه گلستان شه قله بوقبیس دان *** حصن شما خیش حرم کعبه سرای تازه بین

بند ۲

رستم کیقباد فر حیدر مصطفی ظفر *** همره رخش و دل دلش فتح و غزای راستین

بر ره قول کاسه‌گر نوای نو زند *** بر سر خوانچه طرب مرغ صلای نو زند

مرغ قنینه چون زبان در دهن قدح کند *** جان قدح به صد زبان لاف صفای نو زند

طاس چو بحر بصره بین جزر و مدش به جرعه‌ای *** ساحل خاک را ز در موج عطای نو زند

بزم چو هشت باغ بین باده چهار جوی دان *** خاصه که ساز عاشقان حور لقای نو زند

سنگ به لشکر افکند منهی عقل و آخرش *** قاضی لشکر مغان حد جفای نو زند

و آن می عقل دزد هم نقب زند سرای غم *** لاجرمش صفیر خوش چنگ سرای نو زند

چنگ بریشمین سلب کرده پلاس دامنش *** چون تن زاهدان کز او بوی ریای نو زند

نای چو زاغ کنده پر نغز نوا چو بلبلان *** زاغ که بلبلی کند طرفه نوای نو زند

دست رباب را مجس تیز و ضعیف و هر نفس *** نبض‌شناس بر رگش نیش عنای نو زند

بربط اگر دم از هوا زد به زبان بی‌دهان *** نی به دهان بی‌زبان دم ز هوای نو زند

چنبر دف شود فلک مطرب بزم شاه را *** ماه دو تا سبو کشد زهره ستای نو زند

بند ۳

شاه خزر گشای را هند و خزر شرف دهد *** بر پسر سبکتکین هند گشای راستین

جام و تنوره بین به هم باغ و سرای زندگی *** ز آتش و می بهار و گل زاده برای زندگی

بر در درج خط قدح از افق تنوره بین *** عکس دو آفتاب را نورفزای زندگی

حجره آهنین نگر، حقه آبگینه بین *** لعل در این و زر در آن، کیسه‌گشای زندگی

جام پری در آهن است از همه طرفه‌تر ولی *** نقش پری به شیشه بین سحرنما‌ی زندگی

دایره تنوره بین ریخته نقطه‌های زر *** کرده چو سطح آسمان خط سرای زندگی

شبه سپید باز بین بر سر کوه پر طلا *** باز سپید روز بین بسته قبا‌ی زندگی

قطره و میغ تیره بین شیره سفید و تخمه کان *** عالم دردمند را کرده دوای زندگی

سال نو است و قرص خور خوانچه ماهی افکند *** وز بره خوان نو نهد بهر نوای زندگی

تابه زر ندیده‌ای بر سر ماهی آمده *** چشمه خور به حوت بین وقت صفا‌ی زندگی

ابر چو پیل هندوان آمد و باد پیل‌بان *** دیمه روس طبع را کشته به پای زندگی

روز یکم ز سال نو جشن سکندر دوم *** خاک ز جمره سوم کرده قضای زندگی

بند ۴

شاه سکندر هدی، چشمه خضر رای او *** بی‌ظلمات چشمه بین زاده ز رای راستین

ای به هزار جان دلم مست وفای روی تو *** خانه جان به چار حد وقف هوای روی تو

رشته جان برون کشم هر مژه سوزنی کنم *** دیده بدوزم از جهان بهر وفای روی تو

تا چو کبوتر‌ان مرا بام تو نقش دیده شد *** کافرم ار طلب کنم کعبه به جای روی تو

گرچه چو پشت آینه حلقه به گوش تو شدم *** آینه کردم اشک را خاص برای روی تو

از همه تا همه مرا نیم دل است و یک نفس *** هر دو به مهر کرده‌ام بهر رضای روی تو

قفل به سینه برزدم کوست خزینه غمت *** قفل خزینه ساختم دست‌گشای روی تو

غمزه زنان چو بگذری سنبله موی و مه قفا *** روی بتان قفا شود پیش صفای روی تو

چون به قفای جان دود عمر به پای روز و شب *** عمر فشان همی‌دود جان به قفای روی تو

هر که نظاره تو شد دست بریده می‌شود *** یوسف عهدی و جهان نیم بهای روی تو

هستی خاقنی اگر نیست شد از تو جو به جو *** بر دل او به نیم جو باد بقای روی تو

سمع خدایگان شود چون دهن تو گنج در *** چون به زبان من رود مدح و ثنای روی تو

بند ۵

پانصد هجرت از جهان هیچ ملک چنو نزاد *** از خلفای سلطنت تا خلفای راستین

نیست به پای چون منی راه هوای چون تویی *** خود نرسد به هر سری تیغ جفای چون تویی

دل چه سگ است تا بر او قفل وفای تو زنم *** کی رسد آن خرابه را قفل وفای چون تویی

بوسه‌خرانت را همه زر تر است در دهن *** وان‌ِ من است خشک جان بوسه بهای چون تویی

گرچه چراغ در دهن زر عیار دارمی *** کی شودی لبم محک از کف پای چون تویی

گه گه اگر زکات لب بوسه دهی‌، به بنده ده *** تا به خراج ری زنم لاف عطا‌ی چون تویی

همچو سپند پیش تو سوزم و رقص می‌کنم *** خود به فدا چنین شود مرد برای چون تویی

گفتی اگرچه خسته‌ای غم مخور این سخن سزد *** خود به دلم گذر کند غم به بقای چون تویی

با همه خستگی دلم بوسه رباید از لبت *** گربه شیردل نگر لقمه ربای چون تویی

نوبه خواجگی زنم بهر هوای تو مگر *** نشکند از شکستگان قدر هوای چون تویی

بر سر خاقانی اگر دست فرو کنی سزد *** کوست دلی و نیم جان روی نمای چون تویی

از تو به بارگاه شه لاف دو کون می‌زنم *** کم ز خراج این دوده نزل گدای چون تویی

بند ۶

از شه عیسوی نفس عازر ملک زنده شد *** معجزه را همین قدر هست گوای راستین

اهل نماند بر زمین‌، اینت بلای آسمان *** خاک بر آسمان فشان هم ز جفا‌ی آسمان

چون پس هر هزار سال اهل دلی نیاورد *** این همه جان چه می‌کند دور برای آسمان

ای مه مگو که‌آسمان اهل برون نمی‌دهد *** اهل که نامد از عدم چیست خطا‌ی آسمان

کوه کوه می‌رسد، چون نرسد دل به دل؟ *** غصه بی‌دلی نگر هم ز عنای آسمان

با همه دل شکستگی روی به آسمان کنم *** آه که قبله دگر نیست ورای آسمان

محنت و حال ناپسند‌، اینت فتوح روز و شب *** پلپل و چشم دردمند‌، اینت دوای آسمان

باد دریغ در دلم کشت چراغ زندگی *** بوی چراغ کشته شد سوی هوای آسمان

بر سر پای جان کنان گردم و طالع مرا *** پا و سری پدید نه چون سر و پای آسمان

گرچه به مویی آسمان داشته‌اند بر سرم *** موی به موی دیده‌ام تعبیه‌های آسمان

زعم من است که‌آسمان سجده سگدلان کنم *** زان چو دم سگان بود پشت دوتای آسمان

بس که قفای آسمان خوردم و یافتم ادب *** تا ادب اذ السما کوفت قفای آسمان

جیب دریده می‌رود گرد قواره زمین *** بو که رسم به محرمی زیر وطای آسمان

نیست فرود آسمان محرم هیچ ناله‌ای *** ناله خاقانی از آن رفت ورای آسمان

یا کند آسمان قضا عمر مرا که شد به غم *** یا کنم از بقای شه دفع قضای آسمان

بند ۷

از گهر یزیدیان زاده علی شجاعتی *** کز سر ذوالفقار او زاده قضای راستین

تاجور جهان چو جم تخت خدای مملکت *** خاتم دیوبند او بند گشای مملکت

انس و پریش چون ملک زله‌ربا‌ی مائده *** دام و ددش چو مورچه هدیه فزای مملکت

دیودلان سرکشش حامل عرش سلطنت *** مرغ پران ترکشش پیک سبای مملکت

افسر گوهر کیان‌، گوهر افسر سران *** خاک درش چو کیمیا بیش بهای مملکت

عقل که دید طلعتش حرز بر او دمید و گفت *** اینت شه ملک سپه‌، عرش لوای مملکت

گفت جهانش ای ملک تو ز کیانی از کیان *** گفت ز تخم آرشم نجل بقای مملکت

گفت به تیغش آسمان کای گهری تو کیستی *** گفت من آتش اجل زهر گیای مملکت

گرچه به باطل اختران افسر عاجزان برند *** اوست مظفری به حق خانه خدای مملکت

مار به ظلم اگر برد خایه موش ناسزا *** جان پلنگ چون برد کوست سزای مملکت

مشتری از پی ملک کرد سجل خط بقا *** بست بنات نعش را عقد برای مملکت

بدر ستاره لشکر است اوج طراز آسمان *** بحر نهنگ خنجر است ابر سخای مملکت

بند ۸

بدر چو شعری سیم بحر چو کسری دوم *** دولت ظلم کاه او عدل فزای راستین

چون شه پیل‌تن کشد تیغ برای معرکه *** غازی هند را نهد پیل به جای معرکه

بینی از اژدها دلان صف زدگان چو مورچه *** خایه مورچه شده چرخ ورای معرکه

تیغ نیام بفکند چون گه حشر تن کفن *** راست چو صور دردمند از سر نای معرکه

اسب به چار صولجان گوی زمین کند هبا *** طاق فلک به پا کند هم به هبای معرکه

بیشه ستان نیزه‌ها ایمن از آتش سنان *** شیردلان ز نیزه‌ها بیشه فزای معرکه

قلزم تیغ‌ها زده موج به فتح باب کین *** زاده ز موج تیغ‌ها صاعقه زای معرکه

تیغ کبود غرق خون صوفی کار آب کن *** زاغ سیاه پوش را گفته صلای معرکه

مغز سران کدوی خشک اشک یلان زرشک تر *** زین دو به تیغ چون نمک پخته ابای معرکه

تخته خاک رزم را جذر اصم شده ظفر *** خنجر شه چو هندوئی جذر گشای معرکه

رایت شه تذرو وش لیک عقاب حمله‌بر *** پرچم شه غراب گون لیک همای معرکه

رشته جان دشمنان مهره پشت گردنان *** چون به هم آورد کند عقد برای معرکه

بند ۹

حلقه تن عدوی او بر سر شه ره اجل *** شه چو سماک نیزه‌ور حلقه ربای راستین

عرش نگر به جای تخت آمده پای شاه را *** کعبه نگر به قبله درساخته جای شاه را

جام کیان به دست شه زمزم مکیان شده *** بر مکیان زکات چین گنج عطای شاه را

برده مهندس بقا ز آن سوی خطه فلک *** خندق حصن ملک را حد سرای شاه را

چون ز سواد شابران سوی خزر سپه کشد *** روس والان نهند سر خدمت پای شاه را

ور به سریر بگذرد رایت شاه صاحبش *** تاج و سریر خود نهد نعل بهای شاه را

هود هدایت است شاه اهل سریر عادیان *** صرصر رستخیز دان قوت رای شاه را

چرخ چو باز ازرق است این شب و روز چون دو سگ *** باز و سگ‌اند نامزد صید و هوای شاه را

مرغ که آبکی خورد سر سوی آسمان کند *** گوئی اشارتی است آن بهر دعای شاه را

دهر شکست پشت من نیست به رویش آب شرم *** ورنه چنین نداشتی مدح سرای شاه را

چرخ چرا به خاک زد گوهر شب چراغ من *** کافسر گوهران کنم در ثنای شاه را

دیده شرق و غرب را بر سخنم نظر بود *** آه که نیست این نظر عین رضای شاه را

بند ۱۰

دزد بیان من بود هرکه سخنوری کند *** شاه سخنوران منم شاه ستای راستین

باد مثال را حکم قضای ایزدی *** بر سر هر مثال او مهر رضای ایزدی

هفت فلک به خدمتش یکدل و تا ابد زده *** چار ملک سه نوبتش در دو سرای ایزدی

رخنه ز دست هیبتش ناخن شیر آسمان *** ناخن دست همتش بحر عطای ایزدی

باد دل جهانیان واله نور طلعتش *** چون نظر بهشتیان مست لقای ایزدی

قوت روان خسروان شمه خاک درگهش *** چون غذی ملائکه باد ثنای ایزدی

باد چو باد عیسوی گرد سم براق او *** ای پی چشم درد جان شاف شفای ایزدی

خامه مار پیکرش باد رقیب گنج دین *** مهره و زهر در سرش درد و دوای ایزدی

کرده ضمان ازو ظفر فتح و سریر و روس را *** او به فزودن ظفر شکرفزای ایزدی

چرخ ز خنجر زحل ساخته درع دولتش *** آینه‌های درع او فر و بهای ایزدی

دهر ز چرخ اطلسش کرده ردای کبریا *** نقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی

بند ۱۱

شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان *** باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین

قطعه ۱ خاقانی

مرا شاه بالایِ خواجه نشانده است *** از آن خواجه آزرده برخاست از جا

چه بایستش آزردن از سایه حق *** که نوری است این سایه از حق تعالی

نه زیرِ قلم جایِ لوح است چونان *** که بالایِ کرسی است عرشِ مُعَلّا

نداند که از دورِ پرگارِ قدرت *** بوَد نقطه کل بر از خطِّ اجزا

معمّا بر از ابجد آمد به معنی *** چو معنی که هم برتر آمد ز اسما

بخور از برِ عنبر آمد به مجلس *** عقول از برِ انفس آمد به مبدا

کواکب بوَد زیرِ پایِ ملایک *** حواری بوَد بر زبردستِ حورا

ببین نُه طبق برتر از هفت قلعه *** ببین هفت خاتون بر از چار ماما

زمین زیر به کو کثیف است و ساکن *** فلک به زبر کو لطیف است و دروا

الف را بر اعداد مرقوم ببینی *** که اعداد فرعند و او اصل و والا

نه شاخ از برِ بیخ باشد مرتَّب *** نه بار از برِ برگ باشد مهیّا

قیاس از درختانِ بُستان چه گیری *** ببین شاخ و بیخِ درختانِ دانا

هنرمند کی زیرِ نادان نشنید *** که بالایِ سرطان نشسته است جوزا

نه لعل از برِ خاتمِ زر نشیند *** نه لعل و زر کل چنین است عمدا

دبیری چو من زیردستِ وزیری *** ندارند حاشا که دارند حاشا

دبیر است خازن به اسرارِ پنهان *** وزیر است ضامن به اشکالِ پیدا

دبیری ورایِ وزیری است یعنی *** عطارد ورایِ قمر یافت ماوا

چو ریگی است تیره گران‌سایه نادان *** چو آبی است روشن سبک‌روح دانا

نه آب از برِ ریگ باشد به چشمه *** نه عنبر بر از آب باشد به دریا

گران‌سایه زیرِ سبک‌روح بهتر *** چو سنگِ سیه زیرِ آبِ مصفّا

دو سنگ است بالا و زیر آسیا را *** گران‌سِیر زیر و سبک‌سِیر بالا

غزل ۱ جهان ملک خاتون

نه توان پیشِ تو آمد نه تو آیی بر ما *** کیست پیغام‌رسان من و تو غیر صبا؟

بیش از این طاقتِ بارِ شبِ هجرانم نیست *** ای عزیز از سر لطفت ز در بنده درآ

بنده خسته بیچاره به وصلت بنواز *** تا به کی بر منِ بی‌دل رَوَد این جور و جفا؟

دردم از حد بِگُذشت و جگرم خون بِگِرفت *** چون طبیب دلِ مایی ز که جوییم دوا؟

جز جفا نیست نصیبِ من دل‌خسته ز دوست *** برگرفتند ز عالم مگر آیینِ وفا؟

شمعِ جمعی تو و پروانه رخسارِ تو دل *** نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا

خبرت نیست که بیچاره تنِ من به جهان *** بنده خاص تو از جان شده بی روی و ریا

قصیده ۱ حزین لاهیجی

پرتو روی تو را نیست جهان پرده دار *** امتلأ الخافقین شارق ضوء النهار

ای من و بهتر ز من، بنده فرمان تو *** گر دل و گر دین بری، این لنا الاختیار؟

عالم اگر دشمن است چون تو پناهی چه غم؟ *** رد شطاط الذی، عند ذوی الاقتدار

لطف تو بیگانه نیست، از چه شفیع آورم؟ *** بائسک المستجیر، عزتک المستجار

لاله گلزار توست، سینه اخگرفروز *** واله دیدار توست دیده اخترشمار

زاهد گر باهشی، باده کش و توبه کن *** از خرد دوربین وز هوس نابکار

گوش به حکم توایم، مرد زبان نیستیم *** طاعت اگر ردکنی، حاش لنا الاختیار

عربده افزون کند حادثه با گوشه گیر *** لطمه زند بیشتر، موج به دریا کنار

وه که ندارد درنگ، گردش گردنده چرخ *** شهد کند در شرنگ، ساغر لیل و نهار

زحمت بیهوده دید ناخن اندیشه ام *** آه که جز باد نیست، در گره روزگار

این به دمی بسته است وان به غمی می رود *** هستی بد عهد بین، شادی بی اعتبار

همسر دیرینه اند، دیده گشا و ببین *** خنده رنگین گل، گریه ابر بهار

آه چه سازد کسی با تب و تابی چنین؟ *** چهره روز آتشین، طره شب تابدار

خار به چشمم خلد، از گل و ربحان او *** روی جهان دیدنی نیست درین روزگار

از فلک پشت خم، شد قد دونان علم *** کار جهان شد بهم، گشت هنر عیب و عار

تافت به فن زال دهر، دست قوی چیرگان *** همچو کمان حلقه شد، بازوی خنجرگذار

تاب تحمّل نماند، یا لجاالهاربین *** علم ستیرالجبین، جهل خلیع العذار

پشت جوانمرد را بار لئیمان شکست *** ریخت جو برگ خزان، پنجه گوهرنثار

بار خران چون برد، دوش غزال حرم؟ *** شیر ژیان چون کشد ناز سگ جیفه خوار؟

هر طرفی یکّه تاز، کودن دون فطرتی ست *** تکیه زنان هر خری ست جای صدور کبار

خامه همان به که رو تابد ازین گفتگو *** نیست به شکر نکو، حنظل ناخوشگوار

رونق بستان بود شور صفیرت حزین *** بلبل دستان شود، چون تو یکی از هزار

چون که پی امتحان با مژه خون چکان *** خامه نهی در بنان، صفحه کشی در کنار

مایه به معدن دهد کلک جواهر رقم *** نکته به دامن برد طبع بدایع نگار

صبح قیامت دمید از جگر سوخه *** خوشترم آمد درین گرم صفیر اختصار

رباعی ۱ حزین لاهیجی

شد صید خم زلف رسایی دل ما *** افتاد به دام اژدهایی دل ما

از بوی کباب می توان دانستن *** کز عشق در آتش است جایی دل ما

ترکیبات ۱ مجد همگر

وقت آنست که گلبن تر و خندان گردد *** گریه ابر همه زیور بستان گردد

شکل اوراق بر اشجار چو خنجر باشد *** صورت غنچه سیراب چو پیکان گردد

قطره ای کابر درافشان به بحار افشاند *** باز در کام صدف در درافشان گردد

باد آئین دم عیسی مریم گیرد *** تا شکوفه چو کف موسی عمران گردد

خطبه بر نام گلسرخ کند بلبل مست *** به چه رخصت چو بود مست خطب خوان گردد

چشم نرگش متحیر نگرد عاشق وار *** به تبسم دهن غنچه چو خندان گردد

چون خط سبز بنفشه بدمد از غیرت *** طره سنبل سیراب پریشان گردد

بند ۱

گاه آنست که در حجله نشیند غنچه *** صبحدم لاله سیراب چو ساغر گیرد

در چمن گرد سمن چونکه بنفشه بدمد *** عارض یار من آن را به زنخ برگیرد

بلبل از منبر گلبن چونکه درآید به سخن *** سرخ گل جامه دران پایه منبر گیرد

قمری از سرو چو آهی بزند سوخته وار *** فاخته ناله به آهنگ دگر درگیرد

بزم در باغ نموداری فردوس کند *** باده در ساغر خاصیت کوثر گیرد

هر که عاشق بود و باده خورد درهر جام *** یاد نظم و سخن عالی همگر گیرد

بند ۲

گاه آنست که لاف از گل خود روی زنند *** چون سراپرده گل بر طرف جوی زنند

وقت آنست که مستان به سحر برخیزند *** می آذرگون در جام بلورین ریزند

عیش سازند و می آرند و سماع آغازند *** پای کوبند به یکبار و نشاط انگیزند

گاه مستی چو سر از خواب گران آیدشان *** هر یکی در سر زلف صنمی آویزند

شاهدان چون طلب جام می و رود کنند *** عاشقان از سر جان و غم تن برخیزند

نوعروسان چمن هر سحری جلوه کنند *** نقشبندان صبا رنگ بهار آمیزند

هر سحر ابر گهربار و نسیم سحری *** بر سر سبزه و گل لولو و مرجان ریزند

لشکر بلبل ترکی لقب آیند به باغ *** خیل زاغ حبشی روی همه بگریزند

بند ۳

گاه آنست که مر صومعه بدرود کنند *** زاهدان نیز حکایت ز می و رود کنند

وقت آنست که یاران می روشن گیرند *** بزم آراسته را درگل و سوسن گیرند

صبحدم باده خوران سوی گلستان آیند *** شامگه مست و خرامان ره گلشن گیرند

شاهدان میل همه سوی در دوست کنند *** عاشقان بر سر ره منزل و مسکن گیرند

دلبران چون می و رود و گل و صحرا طلبند *** بیدلان ترک دل و جان و سر و تن گیرند

قمری و ساری در باغ وطنگه سازند *** بلبل و فاخته بر سرو نشیمن گیرند

بلبلان چون به سحر زمزمه و ناله کنند *** همه آهنگ ز آه سحر من گیرند

پختگانی که به هر جام می خام خورند *** همه بر یاد من سوخته خرمن گیرند

بند ۴

گاه آنست که سرمست در یار زنیم *** دست در دامن آن دلبر عیار زنیم

وقت آنست که بلبل به گلستان آید *** هر که عاشق بود از خانه به بستان آید

غنچه در پوست نگنجد ز نشاط می و رود *** تا که از طرف گلستان به شبستان آید

راستی گل به وفا یار مرا می ماند *** که وصالش به یکی هفته به پایان آید

گل به بزم همه کس عیش کند چون بت من *** تا چو من بلبل بیچاره به افغان آید

بلبل خسته چو من از پی یکهفته وصال *** رنج یکساله کشد چون گه هجران آید

همه شب ناله کنم بر صفت بلبل لیک *** ناله بلبل و من هردو نه یکسان آید

ناله بلبل مست از طرب گل خیزد *** ناله من همه از سوز دل و جان آید

بند ۵

گاه آنست که آهنگ خرابات کنیم *** خاک در دیده سالوسی و طامات کنیم

وقت آنست که بر دشت تماشا باشد *** باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد

هر که او جانور است آرزوی یار کند *** هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد

ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد *** قطره ابر همه لولو لالا باشد

صبحدم سوی گلستان به تماشا بنگر *** که به هرگوشه یکی عیش مهیا باشد

من مسکین حزینم که ندارم این بخت *** که به صحرا شدنم زهره و یارا باشد

محنت فرقت یارم چو بدین روز نشاند *** گر نشاطی کنم آن از سر سودا باشد

با چنین خاطر آشفته و این دل که مراست *** کی مرا خاطر باغ و سر صحرا باشد

بند ۶

گاه آنست که عشق کهنم تازه شود *** عالم از ناله من باز پرآوازه شود

وقت آنست که شوریده سری پیشه کنم *** باز بر قاعده بیخواب و خوری پیشه کنم

چون دل من به جز از عشق ندارد پیشه *** به جز آن نیست که آن پیشه وری پیشه کنم

طرب و عیش چو با باده خوران می بینم *** تا توانم طرب و باده خوری پیشه کنم

چون ز احداث جهان بیخبران بیخبرند *** من بکوشم که همه بیخبری پیشه کنم

همچو بلبل که به گلزار بنالد بر گل *** من بر دلبر خود لابه گری پیشه کنم

وگر از من بت من لابه گری نپسندد *** گوشه ای گیرم و خونابه گری پیشه کنم

رسم مداحی و آئین تخلص چو نماند *** در غزل پروری و شعروری پیشه کنم

شعر ۱ حمیدالدین بلخی «مقدمه کتاب»

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الذی شرفنا بالعلم الراسخ و عرفنا بالدین الناسخ و علمنا حقایق الاحکام و حملنا دقائق الحلال و الحرام، میزنا من الانعام و خصنا بمزایا الانعام، الذی انشاء فی الهواء من السحب امواجا و ابدع فی السماء من الشهب افواجا و انزل من المعصرات ماء ثجاجا دارت الافلاک بتدویره و سارت الاملاک بتقدیره؛

له الفضل و الافضال و القدرة و الکمال، لا اله الا هو الکبیرالمتعال نشهد به لا عن ارتیاب و نؤمن به لا عن اختلاب و نتوکل علیه فیه جیئة و ذهاب، ایمان من اعترف بذنوبه و ایقان من اغترف بعیوبه و نشهد ان محمدا خیر عباده و سید البشر فی بلاده صاحب القضیت و السنان الخضیب و راکب البراق الی المعراج السباق؛

الذی انقذنا من تیه الحیرة بمصابیح جبینه و فتح لنا ابواب المناجح بمفاتیح یمینه و علمنا دقایق شرعه و دینه، صلی الله علیه و علی الذاهبین فی سبیل الله و المهاجرین و الانصار و سلم کثیرا.

سپاس خداوندی را که بیاراست ارواح ما را به وجود اصل و بپیراست اشباح ما را به سجود وصل و در ما پوشید حِله زندگی و بر ما کشید رقم بندگی، کسوت جان بر نهاد ما نهاد بی ضَنَّتی و خلعت ایمان در سر ما افکند بی منتی؛

سواد دل ما را با شمع نور معرفت آشنایی داد و در اطباق احداق ما به کمال قدرت روشنایی نهاد، خاتم انبیاء و سید اصفیاء را دلیل راه و شفیع گناه ما کرد تا شرع شریعت ما نمود و زنگ ضلالت از آئینه طبیعت ما بزدود، و درود و تحیت نامحدود بر وی و اصحاب وی باد و رضوان و مغفرت بر احباب وی، بمنه و جوده.

فصل ترکیب این اصول را علتی ظاهر بود و ترتیب این فصول را برهانی باهر و جلوه این عروس را شهرتی در پایان و تجرع این کئوس را نعمتی در میان، خنده این برق بی طربی و فرحی نبود و خروش این رعد بی تعبی و ترحی نبود.

مرد باید که باب مقصد خویش *** می‌گشاید به عقل و می‌بندد 

رفتن بی مراد، نستاید *** گفتن بر گزاف نپسندد

ابر باشد که یافه می گیرید *** برق باشد که خیره می خندد

سخن از عبر کنعانی و حکم لقمانی باید تا بر حاشیه اوراق روزگار بپاید و ارواح متفکر ازو بیاساید و اشباح متحیر بدو بیاراید.

در سخن عندلیب باید بود *** در فصاحت خطیب باید بود

به سخن های دلربای غریب *** در زمانه غریب باید بود

به نصابی که از هنر باشد *** عالمی را نصیب باید بود

بهر دلخستگان گوشه خاک *** همچو عیسی طبیب باید بود

تهیج و تموج این بحر زاخر در اواخر جمادی آخر بود به وقتی که جرم آفتاب روز افزون از چرم بزغاله گردون می‌تافت و صورت ماه تابان بر چرخ گردان از گوشه قبضه کمال نظاره می‌کرد و سحاب سنجاب گون عقد مروارید بر بساط زمین می‌بارید و گام چمن در عشق وصال سمن می‌خارید.

وزش نسیم عنبر بیز در باغ سپید گلیم اثری نداشت و عندلیبِ خوشگوی از گل خوشبوی خبری نداشت، حوض‌ها چون صرح مُمَّرد و جوشن مُزرد بود و بساط نوبت بهمن چون دولت بهمن مُمَهد؛

در چنین وقتی این اتفاق افتاد که آئینه طبع بیکار از تطاول روزگار زنگار داشت و چرخ منقلب و دهر متغلب سر جنگ و پیکار، شب آبستن هنوز بر فراش حبل بود و نفس با حوادث در مصاف حمل، نفس را در نامرادی دمی به لب می‌رسید و در مطالعه کتب روزی به شب می‌کشید و از کتب نفیس جلیس وحشت و انیس وحدت ساخته می‌شد و با فلک شطرنج محابا و نرد مدارا باخته می‌آمد.

تا وقتی به حُسن اتفاق در نشر و طی آن اوراق، به مقامات بدیع همدانی و ابوالقاسم حریری رسیدم و آن دو درج غرر و درر بدیدم، با خود گفتم: صد هزار رحمت بر نفسی باد که از انفاس او چنین نفایس یادگار بماند و چندین عرایس در کنار روزگار ماند.

فقلت سقی الله ارواحهم *** کانی الی شخصهم ناظر

فما مات من خیره واصل *** و ماغاب من ذکره حاضر

در اثنای این اجتناء و اقتناء بفرمود مرا آنکه امتثال امر او بر جان فرض عین بود و انقیاد حکم او قرض دین بود، که این هر دو مقاله سابق و لاحق که به عبارت تازی و لغت حجازی ساخته و پرداخته شده است اگرچه بر هر دو مزید نیست، اما عوام عجم را مفید نیست.

اگر مشک و عود این بخور معنبر شدی دماغ عقل از ابن مثلث معطر شدی و اگر این کاس مثنی سه گانه گشتی، عقد او ناسخ گوهر کانی شدی، چه اگر هر یک در فصاحت کانیست و در ملاحت جانی، امنا هر دو را ترکیب و ترتیب از حروف تازیست و ابا و حلوا در ظروف حجازی است اهل عجم از آن نکات غریب بی نصیبند و پارسیان از آن لغات عجیب بی نصاب، فسانه بلخیان به لغت کرخیان خوش نیاید و سمر رازیان به عبارت تازیان دلکش ننماید.

با یار نو از غم کهن باید گفت *** لابد بزبان او سخن باید گفت

لا نفعل و افعل نکند چندین سود *** چون با عجمی کن و مکن باید گفت

پس به ضرورت این اقتراح صورت این الواح پیش بایست نهاد و این قفل عقیل را بدین مفتاح ببایست گشاد و معول از این تلفیق روحانی بر توفیق یزدانی است و عدت و آلت در ترتیب این مقالت بر مدد آسمانی امید می‌دارد که سورت تیسر ناسخ سورت تعسر آید و حکم تقدیر بر وفق اندیشه و تدبیر زاید ان شاء الله تعالی.

به حل و عقد سخن هم به کدخدایی عقل *** هر آنچه کلک تکلف بدو رسد بکنم

به عون ایزد و تأیید بخت و مایه فضل *** هر آنچه دست تصرف بدو رسد بکنم

که دنیا خانه عیب جویان است و آشیانه غیب گویان، عیب نابوده بجویند و غیب ناشنوده بگویند، همه عالم ناقد اخفش و صراف اعمش اند که آنچه در شهر خود گم کرده اند در برزن دیگران می‌جویند و جو خود نایافته ارزن دیگران می طلبند. به شب تاریک ،خس باریک در دیده یاران دیده و به روز روشن، کوه معایب خود نادیده.

در شب چه روی در ره باریک‌تر از موی *** چون روز همی بر در خود راه نبینی؟

چون بر در خود چشم تو بر کوه نیفتد *** در چشم کسان چه بود اگر کاه ببینی؟

و نیز شرط اوفق و رکن اوثق آن است که در میدان این تسوید اسب خود تازم و بر بساط این تمهید نرد خود بازم و در جمله این تصنیف با سرمایه خود سازم، الا مصراعی چند بر سبیل شهادت، نه بر وجه افادت .

و در جمله آن ابیات که رفیق ره باشد به عدد کم از ده باشد، که عروس را به پیرایه همسایه، یک شب بیش نتوان پیراست و از آرایش دو روزه به سؤال دریوزه نتوان آراست:

با مایه خود بساز و چون بی هنران *** سرمایه به عاریت مخواه از دگران

و در این اصل فصل تازی با پارسی بیامیختم و غرر عربی و درر دری از گوشوار سخن درآویختم، تا خوانندگان بدانند در آلت قصوری نیست و در حالت فتوری نه، و من الله العون و اتوفیق فی هذا الجمع و التفریق انه حسبنا و نعم الرفیق.

شعر ۱ دیگر سروده‌های فرخی یزدی «مسمط»

شبِ دوشین که شبی بود شبیهِ شبِ قدر *** همچو نوروز درآمد ز در آن سمین‌صدر

ابرویش بود به رخ همچو هلالی درِ بدر *** بر خَدَش زلف چو آویخته صدقی با عذر

بند ۱

در خطش لعل چو آمیخته سَم با تریاق

آمد از مهر چه آن ماه رخ چهارده‌سال *** داشت بر چهره نکو خالی و در پا خلخال

کرد در پای بسی فتنه ز خلخال و ز خال *** از دو رخسار سپید آیتی از صبح وصال

بند ۲

وز دو گیسوی سیه جلوه‌ای از شام فراق

به جفاکاری، هرچند بُد آن مَه موصوف *** لیک شد عمر به امّیدِ وفایش مَصروف

عارِضش از دو طرف در شکنِ مو مَحفوف *** راستی هم چو یکی مهر اسیر دو کسوف

بند ۳

یا که یک ماه گرفتار میان دو مُحاق

چه دهم شرح ز طنّازیِ آن تُرکِ چِگِل *** که زِ رو آفت جان بود و به مو غارت دل

سخت‌کین، سُست‌وفا، دیرصفا، زودگُسِل *** خسروِ دل به شکر خنده قندش مایل

بند ۴

همچو فرهاد به گلگون‌رخِ شیرین مشتاق

عمر من کوته از آن سلسله زلف بلند *** که سراپاست شکنج و گره و بند و کمند

دین از آن رفته و جان شیفته و دل دربند *** علم الله دو رخت خورده به جنّت سوگند

بند ۵

لک طوبی دو لبت بسته به کوثر میثاق

باری آمد چو به کاشانه‌ام آن حادِثِ ذوق *** خون یک خلق به گردن بُدش از حلقه طوق

خشمگین بود چه شد تکیه‌زن مسندِ فوق *** آنچنانی که به یک لحظه چنین الفتِ شوق

بند ۶

سر‌به‌سر گشت مبدل به یکی کلفت شاق

گفتمش چیست بتا امشب این گفت و شنفت *** عیش بی‌طیش نبایست نهاد از کف مفت

چون شنید این سخن از من مُتِبَسِّم شد و گفت *** طاق ابروی مرا از چه جهت گفتی جفت

بند ۷

جفت گیسوی مرا از چه جهت خواندی طاق

رباعی ۱ فرخی یزدی

بی چیزی من اگرچه پا بست مرا *** غم نیست که تاب نیستی هست مرا

با بی سر و پائی ز قناعت دایم *** سرمایه روزگار در دست مرا

قصیده ۱ طبیب اصفهانی «در لذت غم و مدح رسول اکرم (ص) با تجدید مطلع گوید»

حاشا که کشم بهر طرب ساغر جم را *** از غم چه شکایت من خو کرده بغم را

هیهات کز ایام حیاتش بشمارم *** روزی که نیابم بدل آسیب الم را

زنهار که می نوشم و بیهوده بخندم *** تا یافته ام چاشنی زهر ستم را

ای عشرتیان اینهمه انکار ز غم چیست *** رفتم بچشانم بشما لذت غم را

ذوق الم از سینه خونین جگران پرس *** کافسرده دلان قدر بدانند الم را

آن قدر شناسم که چو شبها ستم و غم *** سازند بسر منزل من رنجه قدم را

از ذوق زنم بوسه و بر دیده گذارم *** شکرانه آن پای غم و دست ستم را

از بسکه چو دیرینه رفیقان موافق *** دانیم غنیمت من و غم صحبت هم را

زان بیم که افتد بمیان طرح جدائی *** غم دامن من گیرد و من دامن غم را

غم نیست اگر برشکند محفل عشرت *** یارب که شکستی نرسد مجلس غم را

یاران غم آشام چو با هم بنشینند *** تا باز نمایند بهم طاقت هم را

افتد چو بمن دور بگویند که دوران *** از حوصله افزون دهدم ساغر جم را

دی برد فریب هوسم جانب گلشن *** گفتم بصبا کز چه کنم چاره غم را

حاشا که دگر لب بشکر خنده گشایم *** آن به که کنم صرف غمی این دو سه دم را

از باده اگر تائبم از زهد و ورع نیست *** ای آنکه بمن عرضه کنی ساغر جم را

ساقی اگرم دوست بود بوسم و نوشم *** ریزد همه گر در قدحم شربت سم را

دوشینه که پنهان ز خرد بود خیالم *** تا یاد کنم چاره جگر کاوی غم را

رفتم به خرابات و چو پیر خردم دید *** در پای خم افتاده و درباخته دم را

گفتا که زته جرعه جم دل نگشاید *** بگذار ز کف ساغر و بردار قلم را

اوراق معانیت فراموش و تو خاموش *** مپسند ازین بیش نگهبانی دم را

تاری دو سه از زلف عروسان سخن کش *** شیرازه کن این دفتر پاشیده ز هم را

این نغمه چو شد گوشزد شاهد طبعم *** بگذاشت درین عرصه دلیرانه قدم را

گفتم بود آن به که بآرایش عنوان *** مدحی کنم و تحفه برم فخر امم را

آسوده یثرب شه لولاک محمد(ص) *** کز قرب حریمش شرف افزوده حرم را

مفردات ۱ طبیب اصفهانی

به غیر از وصل نبود چاره‌ای هجر عزیزان را *** که چشم از توتیا روشن نگردد پیر کنعان را

قصیده ۱ سوزنی سمرقندی «در توحید»

ای خداوندی که از لطف تو جاه آورده‌ام *** ز آنچه بودستم گرفته بارگاه آورده‌ام

هست روشن هست نور روشنی چندین دلیل *** هفت شاه از چرخ و از اَنجُم سپاه آورده‌ام

گر کسی خواهد گواه از شرق عالم تا به غرب *** بندگانت را خداوندا گواه آورده‌ام

ز آنکه حی لایموتی و نداری شبه و مثل *** از صفات پاک اینک احتباه آورده‌ام

لااله آورده را اثبات الاالله ز من *** عشق الاالله و صدق لااله آورده‌ام

تو یکی اندر حساب و من به شرط بندگی *** با دل یکتای خود پشت دوتاه آورده‌ام

پادشاها رشته اندر گردن خود کرده‌ام *** یاغی در بندگی پادشاه آورده‌ام

هیچگه روزی به خدمت نامدم پنجاه سال *** رو به سوی درگه تو گاه گاه آورده‌ام

بی‌رهان بودند همراهان من در راه دین *** گمرهی کردند لیکن من به راه آورده‌ام

گر خطا کردم به دل وز دیده اکنون از ندم *** گویی از دل بار و از دیده میاه آورده‌ام

گرچه از حشمت به فرق من کلاه بندگی است *** دیده گریان و فرق بی‌کلاه آورده‌ام

کیمیایی بود طاعت چون گیاهی معصیت *** چون ستوران رخ همی سوی گیاه آورده‌ام

آتش و آب از دل و چشمم پدید آید چنانکه *** گوییا از دوزخ و دریا سپاه آورده‌ام

وقت برنایی به نعمت های‌هویی کردمی *** های و هویم را کنون صد آه آه آورده‌ام

عذر برنایی بخواهم وقت پیری گفتمی *** چون فرو ماندم زبان عذرخواه آورده‌ام

کوه که گردان به فضلت کاه گه گردان به لطف *** گر گنه چون کوه و طاعت همچو کاه آورده‌ام

نیست پنهان از همه خلق و تو می‌دانی که من *** برگ توحید از برای عِزّ و جاه آورده‌ام

چار چیز آورده‌ام شاها که در گنج تو نیست *** نیستی و حاجت و عذر و گناه آورده‌ام

پادشاها این مناجات از میان جان به صدق *** چون گهر از بحر و چون یوسف ز چاه آورده‌ام

در سمرقند از دل پاک این صفات پاک تو *** از اسد چون شمس و از سرطان چو ماه آورده‌ام

سوزنی القاب دارم لیک بوبکرم به نام *** خوب نامستم گنه کردم پناه آورده‌ام

گر ز رحمت درگذاری کرده‌های سابقم *** من ز عفو سابقت اینک گواه آورده‌ام

 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شماره ۱۰

بر بالینِ تربتِ، یحیی، پیغامبر عَلَیْهِ‌السّلامُ، معتکف بودم در جامع دِمشق که یکی از ملوکِ عرب که به بی‌انصافی منسوب بود اتّفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست.

درویش و غنی بنده این خاک درند *** و آنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند

آنگه مرا گفت: از آن جا که همّتِ درویشان است و صدقِ معاملت ایشان، خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب، اندیشناکم. گفتمش: بر رعیّتِ ضعیف رحمت کن تا از دشمنِ قوی زحمت نبینی.

به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست *** خطاست پنجه مسکینِ ناتوان بشکست

نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید؟ *** که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست؟

هر آن که تخمِ بدی کشت و چشمِ نیکی داشت *** دِماغِ بیهده پخت و خیالِ باطل بست

ز گوش پنبه برون آر و دادِ خلق بده *** وگر تو می‌ندهی داد، روزِ دادی هست!

بنی آدم اعضایِ یکدیگرند *** که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار *** دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی *** نشاید که نامت نهند آدمی

غزل ۱ غنی کشمیری

جنونی کو که از قید خرد بیرون کشم پا را *** کنم زنجیر پای خویشتن دامان صحرا را

به بزم می پرستان محتسب خوش عزتی دارد *** که چون آید به مجلس شیشه خالی می کند جا را

اگر شهرت هوس داری اسیر دام عزلت شو *** که در پرواز دارد گوشه گیری نام عنقا را

به بزم می پرستان سرکشی بر طاق نه زاهد *** که می ریزند مستان بی محابا خون مینا را

شکست از هر در و دیوار می بارد مگر گردون *** به رنگ چهره ما ریخت رنگ خانه ما را

ندارد ره به گردون روح تا باشد نفس در تن *** رسایی نیست در پرواز مرغ رشته در پا را

غنی روز سیاه پیر کنعان را تماشا کن *** که روشن کرد نور دیده اش چشم زلیخا را

شعر سایه گیسو رهی معیری

ای مشک سوده گیسوی آن سیمگون‌تنی؟ *** یا خرمن عبیری یا پار سوسنی؟

سوسن نه‌ای که بر سر خورشید افسری *** گیسو نه‌ای که بر تن گلبرگ جوشنی

زنجیر حلقه‌حلقه آن فتنه‌گستری *** شمشاد سایه‌گستر آن تازه‌گلشنی

بستی به شب ره من مانا که شبروی *** بردی ز ره دل من مانا که رهزنی

گه در پناه عارض آن مشتری رخی *** گه در کنار ساعد آن پرنیان‌تنی

گر ماه و زهره شب به جهان سایه افکنند *** تو روز و شب به زهره و مه سایه افکنی

دلخواه و دل‌فریبی دلبند و دلبری *** پرتاب و پرشکنجی پرمکر و پرفنی

دامی تو یا کمند؟ ندانم به راستی *** دانم همی که آفت جان و دل منی

از فتنه‌ات سیاه بود صبح روشنم *** ای تیره‌شب که فتنه بر آن ماه روشنی

همرنگ روزگار منی ای سیاه‌فام *** مانند روزگار مرا نیز دشمنی

ای خرمن بنفشه و ای توده عبیر *** ما را به جان‌گدازی چون برق خرمنی

ابر سیه نه‌ای ز چه پوشی عذار ماه؟ *** دست رهی نه‌ای ز چه او را به گردنی؟

غزل ۱۴ حافظ

گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب *** گفت در دنبالِ دل، رَه گُم کُنَد مسکین غریب

گفتمش مَگذر زمانی، گفت معذورم بدار *** خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟ *** گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیرِ زلفت جایِ چندین آشناست *** خوش فتاد آن خالِ مشکین بر رخِ رنگین غریب

می‌نماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مَه وَشَت *** همچو برگِ ارغوان بر صفحه نسرین، غریب

بس غریب افتاده است آن مور خَط، گِردِ رُخَت *** گرچه نَبوَد در نگارستان، خطِ مشکین غریب

گفتم ای شامِ غریبان طُرِّه شبرنگِ تو *** در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقامِ حیرتند *** دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب

رباعی ۱۴ خیام

این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت *** کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت

هر کس سخنی از سرِ سودا گفتند *** ز‌آن‌روی که هست‌، کس نمی‌داند گفت

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شماره ۱۴

نی زن ای...آهنگ قرامحمود زن *** از دل خود در دلم هی داد زن هی دود زن

دور چرخم ریخت خون... ساقی راد زی *** بانگ پندم ساخت کر... مطرب رود زن

خیز و بی... گی از گرمی بازار عشق *** شمعکی بفروز و آتش در زیان و سود زن

طیش راهی جوی بین هی جای جو هی جام بخش *** عیش راهی عید شد هی عود کن هی عود زن

از ایازی راز ران وز صلح درویشان دوست *** رزم نامه خسروان بر تربت محمود زن

خاتم جم لعل تو دزدید این... زلف *** گر نه دزدی دست اندر سلسله داود زن

صاف این... خم جز درد درد آلود نیست *** سنگ بر پیمانه این درد درد آلود زن

بر شکست نفس هی رزم آزما هی نصرجو *** در زیان خویش هی سودا گزین هی سود زن

گر نه ای... دریا در به رتبت رود باش *** رود هم گر نیستی چه در کنار رود زن

جام مرد آویز ده هی زود ده هی دیر شد *** نای درد انگیز زن هی دیر شد هی زود زن

گر همی ...گی را رخت خواهی سوخته *** هست و بود خویش را آتش به تار و پود زن

ضعف خود سردار منگر قوت... گان *** داستان این مثل از پشه و نمرود زن

خاک ارواح مکرم بوس و تیغ سگ کشی *** هی بکش هی گردن... لر موجود زن

غزل ۴۱ حافظ

اگر چه باده فَرَح بخش و باد گُل‌بیز است *** به بانگِ چَنگ مخور مِی که مُحتَسِب تیز است

صُراحی‌ای و حریفی گَرَت به چَنگ افتد *** به عقل نوش که ایام فتنه‌ انگیز است

در آستینِ مُرَقَع پیاله پنهان کن *** که همچو چشمِ صُراحی، زمانه خونریز است

به آبِ دیده بشوییم خِرقه‌ها از می *** که موسمِ وَرَع و روزگارِ پرهیز است

مجوی عیشِ خوش از دورِ باژگونِ سِپِهر *** که صاف این سر خُم جمله دُردی آمیز است

سپهر بر شده پرویزنی‌ست خون افشان *** که ریزه‌اش سر کَسری و تاجِ پرویز است

عراق و فارس گرفتی به شعرِ خوش حافظ *** بیا که نوبتِ بغداد و وقتِ تبریز است

قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی «در مدح رکن الدین عقاج خان»

ای جهانداری که در عهد تو گرگ و گوسفند *** نیست این آنرا زیان کار آن نه اینرا سودمند

گوسفند از گرگ ترسان بود در ایام پیش *** وندر ایام تو ترسان گشت گرگ از گوسفند

یک جهان گرگان دندان تیز بودند ارچه کرد *** کلبتین قهر تو دندان گرگان کند و کند

شه قلج طمغاج خان کز یاد کرد نام تو *** لب شود یاقوت و دندان در زبان در کام قند

خاطب از منبر چو گوید شاه مسعود حسن *** خواند اعدای ترا در خطبه منحوس و نژند

گوهرت شاها پسندیده است و شاه کشوری *** جز ترا نپسندد آنکس کو بود گوهرپسند

هرکه در دل چو سپندان دانه کین تو داشت *** زان سپندان دانه خود دید بر آتش سپند

گوهر شاهی پدیدار از تیغ گوهر دار تست *** بر تن بدگوهران چون گوهر تیغت بخند

بر جهان مالک رقابی ساخته از عنف و لطف *** دوستانرا طوق منت دشمنانت را کمند

خسرو روی زمینی کاسمان از ماه نو *** نعل زرین سازد از بهر تو بر سم سمند

آفتاب از ابر دارد چتر پیش روی خویش *** تا ز نور رای تو بر جرم او ناید گزند

جز تو از شاهان که دارد یا که داند داشتن *** آفتاب چتر دارد و آسمان نعلبند

روز هیجا از بر چابک سواران پروری *** از برای زین رخش خویش کمیخت و بفند

بسکه در میدان فکندی اسب تا خصم افکنی *** خصم را پا در رکاب تو زاسب اندر فکند

گر تو در میدان خویشتن گوی افکنی *** گوی بی چوگان بغلطد از یمن تا تازکند

از فلک تا خاک پست ایزد بشش روز آفرید *** تو بشش مه تا فلک بفراختی کاخی بلند

از بر کاخ تو بتوان دید کاندر شرق و غرب *** چند کس باشند کز کاخ تاج بپذیرند پند

بند را فر هما آید پدید اندر هوا *** از بر کاخ همایونت ار بود پرواز بند

قیصر و خاقان و خان و رای در کاخ تواند *** پاسبان و پرده دار و آب پاش و خاک رند

تار و پود مفرش کاخ تو از عدلست و فضل *** رنگ این مفرش به است از مفرش فال پرند

از پی نظاره کاخ تو آئین بست چرخ *** از لب جیحون و ترمد تا بسیحون و خجند

تا بدیدار تو عید اقربا فرخ شود *** عیدی کاخ تو شد بر اهل دانش نور خند

تا بود اهل عجم را نام بلبل زند واف *** زند وافان سخن را نظم مدحت باد زند

مدح تو اهل عجم را یاد باد از سوزنی *** همچو مراهل عرب از معری سقط وزند

سال عمر نوح با عمر تو بادا اندلغ *** تا بود سوگند را در لفظ ترکی نام اند

صدهزار و اند سال اندر جهان باقی بمان *** کس ندانست و نداند در جهان تفسیر اند

تا جهانداران ماضی را تو داری زنده نام *** در جهانداری بزی چندانکه شو انگفت چند

کنده باد و کفته چشم دل بد اندیش ترا *** کفتن نار خجند و کندن بادام کند

قصیده ۳۶ خاقانی

تا دل من دل به قناعت نهاد *** ملک جهان را به جهان بازداد

دفتر آز از بر من برگرفت *** مصحف عزلت عوض آن نهاد

خسرو خرسندی من در ربود *** تاج کیانی ز سر کیقباد

نیز فریبم ندهد طمع و جمع *** نیز حجابم نشود بود و باد

تا چه کند مرد خردمند، آز *** تا چه کند باشه چالاک، باد

این همه هست و سبکی عمر من *** رفت و مرا تجربه‌ها اوفتاد

کافرم ار ز آدمیان دیده‌ام *** هیچ کسی مردم و مردم نهاد

این نکت از خاطر خاقانی است *** شو گهری دان که ز خورشید زاد

غزل ۳۶ خاقانی

مرا دانه دل بر آتش فتاده است *** از آن نعره من چنین خوش فتاده است

به هفت آسمان هشتمین درفزایم *** ز دود دلی کاسمان‌وش فتاده است

من آن آب نادیه نخل بلندم *** که از جان من در من آتش فتاده است

غلط گفته‌ام نخل چه؟ کز دو دیده *** چو نیلوفرم آب مفرش فتاده است

دلم عافیت می‌شمارد بلا را *** بنام ایزد این دل بلاکش فتاده است

امیدم به اندازهٔ دل رسیده است *** خدنگم به بالای ترکش فتاده است

منم خرم و یک فتاده است نقشم *** شما غمگن و نقشتان شش فتاده است

بر اسب بلا من به منزل رسیدم *** کجائی تو کز بادت ابرش فتاده است

من و گوشه‌ای کمتر از گوش‌ماهی *** که گیتی چو دریا مشوش فتاده است

عجب کعبتینی است بی‌نقش گیتی *** ولی تخت نردش منقش فتاده است

منه بیش خاقانیا بر جهان دل *** که عاشق‌کش است ارچه دلکش فتاده است

غزل ۳۶ فرخی یزدی

هر لحظه مزن در، که در این خانه کسی نیست *** بیهوده مکن ناله، که فریادرسی نیست

شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستند *** شاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست

آزادی اگر می‌طلبی غرقه به خون باش *** کاین گلبن نوخاسته بی‌خار و خسی نیست

دهقان رهد از زحمت ما یک نفس اما *** آن روز که دیگر ز حیاتش نفسی نیست

با بودن مجلس بود آزادی ما محو *** چون مرغ که پابسته ولی در قفسی نیست

گر موجد گندم بود از چیست که زارع *** از نان جوین سیر به قدر عدسی نیست

هر سر به هوای سر و سامانی و ما را *** در دل به جز آزادی ایران هوسی نیست

تازند و برند اهل جهان گوی تمدن *** ای فارْس مگر فارِسِ ما را فرسی نیست

در راه طلب فرخی ار خسته نگردید *** دانست که تا منزل مقصود بسی نیست

قصیده ۳۶ صغیر اصفهانی «قصیده در مدح حضرت مولی‌الموالی علی علیه‌السلام»

غیر انسان هرچه باشد ظل انسان است و بس *** معنی انسان همانا شاه مردان است و بس

هست هستی فی المثل جسمی که در وی جان علیست *** وین بود روشن که بود جسم از جان است و بس

هرکه خود را سوخت بیباکانه چون پروانه دید *** شمع بزم آفرینش شیر یزدان است و بس

لفظ ایمان را هزاران معنی ار بینی بهل *** عشق او بگزین که این معنی ایمان است و بس

گوهر مهر وی ار داری به دل رو شاد زی *** زانکه در محشر همین گوهر درخشان ست و بس

مدح او میخوان به ‌توریه و به انجیل و زبور *** تا نگوئی وصف او آیات قرآن است و بس

در شب معراج احمد در خود و در عرش و فرش *** دید هرجا بنگرد حیدر نمایان است و بس

خاک راه اهل عرفان شو تو هم او را ببین *** زانکه این دولت نصیب اهل عرفان است و بس

انبیا و اولیا را فیض از او می‌رسد *** نوربخش انجم آری مهر تابان است و بس

آدم و ادریس و شیث و هود را باشد مجیر *** نی پناه نوح و داود و سلیمان است و بس

در دل ماهی به دریا مونس یونس هم اوست *** نی انیس یوسف اندر چاه و زندان است و بس

خاک درگاهش حیات جاودان بخشد بلی *** مایه عمر ابد این آب حیوان است و بس

از زبان پور مریم هم بود ناطق به مهد *** همسخن در طورنی با پور عمران است و بس

هیچ دانی از چه گردون را دمی نبود قرار *** مرتضی را در پی انجام فرمان است و بس

مهر با آن گرم جولانی به میدان وجود *** شاه ملک انّما را گوی چوگان است و بس

در و ان من شئی تحقیق ار رود هر ذره را *** بر امیرالمؤمنین بینی ثنا خوان است و بس

حضرتش را کرده میکائیل از جان چاکری *** اندر این درگه نه جبرائیل دربان است و بس

از ازل گسترده خوان نعمت او تا ابد *** اولین و آخرین را رزق از این خوان است و بس

هفت دریا پیش بحر لطف او دانی که چیست *** جدولی اندر کنار بحر عمان است و بس

هست کیهان را هم او فرمانده و فرمانروا *** نی که تنها حکم او جاری به کیوان است و بس

هشت خلد و هفت اختر شش جهت زو برقرار *** نی قوام پنج حس و چار ارکان است و بس

میکند ثابت ملاقاتش به گاه نزع جان *** اینکه جان جمله را آن شاه جانان است و بس

یا علی ای آنکه اندر کشور غیب و شهود *** شخص عالیجاه ذوالعز تو سلطان است و بس

جنت و نیران ندانم چیست اندر کیش من *** قرب تو جنت بود بعد تو نیران است و بس

کرده ای لاهوتیان را نیز مات خویشتن *** عقل ناسوتی نه تنها در تو حیران است و بس

در بیابان غمت بس خضرها سرگشته‌اند *** وادی حیرت همانا این بیابان است و بس

نی همین پروانه سوزد از شرار عشق تو *** بلکه بلبل هم ز سودای تو نالان است و بس

خسروا شاها صغیر آن بنده شرمنده‌ات *** کش بدرد بید و الطف تو درمان است و بس

سال و ماه و هفته و روز و شب از درگاه تو *** هرچه بر او میرسد اکرام و احسان است و بس

سالها باشد که باشد غرق بحر رحمتت *** هم به خوان نعمتت تا هست مهمان است و بس

غزل ۳۶ کمال خجندی

سیری نبود از لب شیرین تو کس را *** کس سیر ندید از شکر ناب مگس را

نالان به سر کوی تو آییم که ذوقی است *** در قافله کعبه روان بانگ جرس را

با صبح بگویید که بیوقت مزن دم *** امشب شب وصل است نگه دار نفس را

زلف تو که شبرو شده زو زاهد و عابد *** از خرقه پشمینه غنی ساخت عسس را

خواهم که نهم آینه ای پیش رقیبان *** در چشم خسان تا فکنم این همه خس را

نگذاشت که خال رخ او بنگرد این چشم *** این خوان خلیل است چه تنگیست عدس را

چون دید کمال آن سر کو ترک وطن کرد *** بلبل چو چمن دید رها کرد قفس را

قصیده ۳۶ جیحون یزدی

کای بهر مرحله اجرام مشار و تو مشیر *** وی بهرغائله افلاک مجارو تو مجیر

کیست کیهان که نماید برجاه تو بزرگ *** چیست گردون که نباشد برقدر تو حقیر

کو ه از دشت نگشته برخنگت ممتاز *** رزم با بزم ندارد بر خیلت توفیر

اغنیا را زفلک گرد سرای ازتو حصار *** فقرا را زستبرق بوثاق ازتو حصیر

دلت از پیش و پس رفته و آینده علیم *** رایت از کیف و کم ثابت و سیاره خبیر

جز بفرخنده خطاب تو ندارد مانند *** کشد از جنت اگر خامه رضوان تصویر

غیر سوزنده عتاب تو ندارد تمثال *** کند از دوزخ اگر منطق مالک تفسیر

بدیاری که دهد فرتو یکروز عبور *** ابدالدهر بجان آید از او بوی عبیر

تو سنت صورسرافیل گذارد زصهیل *** قلمت نفخه جبریل نماید زصریر

دخل هر روزه فزائی نه برآورده سپاه *** خرج صد ساله ستانی نفرستاده سفیر

هرکه درخواب بدوران تو نیران نگرد *** گرددش بردم تیغت زمعبر تعبیر

فتح را ناوک رمح تو عدیلست و بدیل *** چرخ را سایه چتر تو نصیر است و بصیر

کام بخشای امیرا منم آن چامه نگار *** که بخوان سخنم زائده چینی است جریر

فاریاب ار چه نباشد هله محروسه یزد *** که تو را فر طغانشاه و مرا نظم ظهیر

سالها رفت که از سیرمه وگردش مهر *** شعر شعری صفتم را نبد اکرام شعیر

گاه چون باز پریدم پی یکپارچه گوش *** گاه چون یوز دویدم پی یکمشت پنیر

جای راحت همه دیدم ستم از پیل ملک *** جای نعمت همه خوردم لگد از اسب وزیر

لیک تا سایه بزم توام افتاده بسر *** نزد قصرم بود افراشته افلاک قصیر

مه نتابد چو کنیزان من اندر نخشب *** سرو ناید چو غلامان من اندر کشمیر

تا هلال از فر شوال و شکوه رمضان *** گاه از لطف بشیر است وگه از عنف نذیر

ماه نوا زقدا عدای تو اندر حسرت *** بدر از چهره احباب تو اندر تشویر

قصیده ۳۶ ظهیر فاریابی

ای جهان را به تیغ داده قرار *** کرده شاهان به بندگیت اقرار

شاه آفاق اخستان توی آنک *** خواهد از خنجرت اجل زنهار

همتت چون شهاب تیرانداز *** حشمتت چون سماک نیزه گذار

ملک را طلعت همایونت *** فال مسعود و طالع مختار

بندگانت به وقت کوشش و کین *** با حوادث شوند در پیکار

چون عنان ظفر بجنبانند *** از زمانه بر آورند غبار

چون رکاب ثبات بفشارند *** باز دارند چرخ را ز مدار

برکشد دشمن تو را گردون *** لیک برنگذارند از سر دار

طرفه مرغی است تیرت ای خسرو *** که پر کر کسان برو هموار

نخورد جز دل عدو طعمه *** نکند جز حیات خصم شکار

زلف نصرت گرفته در چنگل *** نامه فتح بسته در منقار

مرغ نی ماهیی که هست او را *** دست دربار شاه دریابار

باز مانده به سوی شست مَلک *** دهن بی زبانش ماهی وار

ماهیی دیده ای که صدمَتِ شست *** نرساند به حلق او آزار

من ندانم که چیست دانم آنک *** می برآرد زبر و بحر دمار

لاجرم یک زمان زهیبت آن *** مرغ و ماهی نمی کنند قرار

ای فلک عرض داده صدباره *** پیش رایت خزاین اسرار

نیک دانی که من در این مدت *** که جدا مانده ام ز خویش و تبار

بیش این آرزو نداشته ام *** که بیایم بر آستان تو بار

وقت آنست کین سعادت را *** همچو جان تنگ درکشم به کنار

پس به شکرانه بر درت ریزم *** درجها پرز لولو شهوار

گرچه پیشت نکرد کس تعریف *** که مرا چیست مایه و مقدار

سخنم خود معرف هنر است *** چون نسیمی که آید از گلزار

زان چو تیغم زبان گشاده که من *** گوهر خویش را کنم اظهار

گرچه یک شخم از ره صورت *** دارم از علم لشکری جرار

رکن های سریر دانش من *** همچو ارکان عالمند چهار

تازی و پارسی و حکمت و شرع *** این دو اشعار دارم آن دو شعار

شعر من نیست زان بضاعت ها *** که بیک جایگه شود بر کار

بلکه از حدّ بلخ تا درِ مصر *** گرم کرده ست نظم من بازار

آفرینش همه گوای منند *** که ندارم در افرینش یار

من یکی گوهرم فتاده به خاک *** از سر تربیت مرا بردار

گرچه باشد به نزد همّت تو *** گوهر از خاک برگرفتن عار

تا به از ملک و عمر چیزی نیست *** بادی از ملک و عمر برخوردار

هرکجا آیی و روی تا حشر *** دیده حزم و دولتت بیدار

حشر نصرتت زپیش و زپس *** مدد فتح بر یمین و یسار

قصیده ۶۳ خاقانی

دل‌های ما قرارگه درد کرده‌اند *** دار القرار بر دل ما سرد کرده‌اند

این صد هزار نرگسه بر سقف این حصار *** رخسار ما چو نرگس نو زرد کرده‌اند

در پیش آتشی که ز سنگ قضا جهد *** جان‌های ما نتیجه گوگرد کرده‌اند

خورشید در نقاب عدمد شد ز شرم آنک *** رخسار روزگار پر از گرد کرده‌اند

و آنک پدید خویی خورشید گم شده *** سیمرغ را چو شب پره شب‌گرد کرده‌اند

در باغ عهد جای تماشا نماند از آنک *** صد خار را موکل یک ورد کرده‌اند

دردا که تا سواد خراسان خراب گشت *** دلها خراب زلزله درد کرده‌اند

یارب که دیو مردم این هفت‌دار حرب *** در چاردار ملک چه ناورد کرده‌اند

از غبن آن جهان که چو آن هشت خلد بود *** ای بس دلا که هاویه پرورد کرده‌اند

گر بود چار شهر خراسان حرم مثال *** راهش کنون چو ششدره نرد کرده‌اند

اصحاب فیل بین که به پیرامن حرم *** کردند ترک‌تاز و نه در خورد کرده‌اند

هان ای سپاه طیر ابابیل زینهار *** کاصحاب فیل هرچه توان کرد کرده‌اند

خاقانیا خزینه گیتی به جو مخر *** کز کیمیای عافیتش فرد کرده‌اند

قطعه ۶۳ ابن یمین

یفلک با من اگر بد کنی ار نیک رواست *** نه مرا از تو هراس و نه بتو امیدست

ور دلم محنت دور تو کشد باکی نیست *** رسم محنت کشی اهل هنر جاویدست

تیر گردون همه انواع فضایل دارد *** لیک در ملک طرب کامروا ناهیدست

هر کمالی که مرا هست تو نقصان بینی *** چه کنم عود ز جهل تو چو شاخ بیدست

ور سفالی بود اندر نظرت جام جمی *** گنه از خفت عقل است نه از جمشیدست

چشم خفاش اگر پرتو خورشید ندید *** جرم بر دیده خفاش نه بر خورشیدست

غزل ۱۳۶ صائب تبریزی

سر به جیبِ خویش دزدیدم، کلاهی شد مرا *** جمع کردم پای در دامن، پناهی شد مرا

در گذارِ سیل بودم، داشتم تا خانه‌ای *** از گِرانان، تُرک‌خان‌و‌مان پناهی شد مرا

دستگاهِ عیش بر من خوابِ راحت تلخ داشت *** چون سبو کوتاه‌دستی تکیه‌گاهی شد مرا

غیرِ حق کردم فرامش هر چه در دل داشتم *** طاقِ نسیان از دو عالم قبله‌گاهی شد مرا

شورِ دریای جهان وقتِ مرا شوریده داشت *** از خطر کامِ نهنگ آرامگاهی شد مرا

بی‌ندامت برنیامد یک نفس از سینه‌ام *** زندگی چون صبح، صرفِ مدِّ آهی شد مرا

هیچ کس را از عزیزان دل به حالِ من نسوخت *** همچو یوسف پاکدامانی گناهی شد مرا

تا به چشمِ نورِ وحدت سرمه بینش کشید *** هر سرِ خاری به مقصد شاهراهی شد مرا

تا گشودم دیده انصاف، هر داغِ پلنگ *** در نظر چشمِ غزالِ خوش‌نگاهی شد مرا

تا نظر بر خامه نقاش افکندم ز نقش *** هر کجی از راست‌بینی کج‌کلاهی شد مرا

خامشی از کرده‌های بد به فریادم رسید *** بی زبانی‌ها زبانِ عذرخواهی شد مرا

تا به خطِ عنبرین شد دیده من آشنا *** زلفِ در مدِّ نظر مارِ سیاهی شد مرا

صائب از مکرِ جهانِ بی‌وفا غافل شدم *** دامنِ رهزن ز غفلت خوابگاهی شد مرا

غزل ۱۳۶ شهریار

فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری *** که راه آدم و حوا زده است دیو و پری

اگر نه شاهسوارستی و شکارانداز *** دریغ توسن تازی و ترکش تتری

به پرده‌داری شب بود عیب ما پنهان *** ولی سپیده‌دمان می‌رسد پرده‌دری

جهان چه مکتب آموزشی و پرورشی‌ست *** به گونه گونه تعالیم سمعی و بصری

به چارفصل نگارین، چنان تماشایی *** که آسمان کند از پشت کوه‌ها کمری

بهار رنگرزش تا بساط خود برچید *** خزان زرگرش آید به تازه‌های زری

سرود جنگل و دریاچه سنفونی‌هایی است *** برون ز دایره درک و دانش بشری

خروس صبح هنرپیشه‌ای نوازنده است *** به چنگ و سنج صبوحی و صیحه سحری

به باغ چهچهه سِحر بلبلان سَحَ *** به کوه قهقهه شوق کبک‌های دری

همه به شاهد وحدت خطاب و می‌گویند: *** «نه در برابر چشمی نه غایب از نظری»

زمینه‌ای‌ست سکوت از برای صوت و صدا *** ولی سکوت طبیعت زبان لال و کری

مگر نه شاهد شبگرد اختر آموزد *** به دختران چمن شور عشق و عشوه‌گری

چه فتنه‌هاست به نجوای صبحگاه نسیم *** که طفل غنچه به گهواره می‌کند ددری

چه جای غنچه که گر این نسیم شاهدباز *** عروس لاله هم از اتّهام نیست بری

از آن زمان که دلم در به در ترا جوید *** حبیب من چه دلی داده‌ام به دربه‌دری

سرشک و دیده جمال تو می‌نمایندم *** یکی به آینه‌سازی دگر به شیشه‌گری

به تیر عشق تو تا سینه‌ها سپر نشود *** چه عمرها که به بیهوده می‌شود سپری

پناه سایه آزادگی است بر سر سرو *** که جور اره نبیند به جرم بی‌ثمری

نه تیر آه من از حلقه هلال گذشت *** چرا به حلقه زندانیان نمی‌گذری

غزل ۱۳۶ فیض کاشانی

الهی بکامم شرابی فرست *** شرابی زجام خطابی فرست

مرا کشت رنج خمار الست *** دگر باره از نو شرابی فرست

دلم تا صفا یابد از زنگ غم *** بدردی کشانت که تابی فرست

شد افسرده جانم درین خاکدان *** زمهرت بدل آب و تابی فرست

زسر جوش خمخانه حب خویش *** بجام شرابم حبابی فرست

بلب تشنه چشمه معرفت *** بساقی کوثر که آبی فرست

بعصیان سرا پای آلوده ام *** زجام طهورم شرابی فرست

بمعمار میکن حوالت مرا *** امیری بملک خرابی فرست

بدل تخم امیدگشتم بسی *** بدین کشتزارم سحابی فرست

زدریای غفران و ابر کرم *** مرا رحمت بی حسابی فرست

برای براتم ز آتشکده *** ز سوی یمینم کتابی فرست

ز قشر سخن فیض دلگیر شد *** ز معنای بکرم لبابی فرست

غزل ۱۳۶ فروغی بسطامی

رسید قاصد و پیغام وصل جانان گفت *** نوید رجعت جان را به جسم بی جان گفت

چرا به سر ننهد هدهد صبا افسر *** که وصف شهر سبا را بر سلیمان گفت

ز عنبرین دم باد سحر توان دانست *** که داستانی از آن زلف عنبرافشان گفت

حکایت غم او من نگفته‌ام تنها *** که این مقدمه هم گبر و هم مسلمان گفت

فغان که کام مرا تلخ کرد شیرینی *** که با لبش نتوان حرف شکرستان گفت

دل شکسته ما را درست نتوان کرد *** غم نهفته او را به غیر نتوان گفت

ز توبه دادن مستان عشق معلوم است *** که میر مدرسه تب کرده بود و هذیان گفت

کسی به خلوت جانان رسد به آسانی *** که ترک جان به امید حضورش آسان گفت

غلام خاک در خواجه خراباتم *** که خدمت همه کس را به قدر امکان گفت

مرید جذبه بی اختیار منصورم *** که سر عشق تو را در میان میدان گفت

نظر مپوش ز احوال آن پریشانی *** که پیش زلف تو حال دل پریشان گفت

کمال حسن تو را من به راستی گفتم *** که حد خوبی گل را هزار دستان گفت

به آفتاب تفاخر سزد فروغی را *** که مدح گوهر گیتی فروز سلطان گفت

ستوده ناصر دین شاه، شهریار ملوک *** که منشی فلکش قبله‌گاه شاهان گفت

غزل ۱۳۶ طبیب اصفهانی

جانا در انتظار تو شد روزگار من *** و آن انتظار هیچ نیاید بکار من

بهر تسلیم بود این بس که آورد *** گاهی مرا به یاد، فراموشکار من

شاید مرا بیاد تو آرد درین چمن *** مشت پری که مانده بجا یادگار من

فرخنده طایری ز ریاض محبتم *** بر خویشتن ببال که کردی شکار من

از ساغر نشاط مده باده ام که نیست *** جز خون دل طبیب می خوشگوار من

غزل ۱۳۶ فرخی یزدی

در چمن ای دل چو من غیر از گلِ یک‌رو مباش *** گر چو من یک‌رو شدی در بندِ رنگ و بو مباش

تا نخوانندت بخوان هرجا مشو بی‌وعده سبز *** تا نبینی رنگِ زردی چون گلِ خودرو مباش

گاهِ سرگردانی و هنگامِ سختی بهرِ فکر *** ای سرِ شوریده غافل از سرِ زانو مباش

نان ز راهِ دست‌رنجِ خویشتن آور به دست *** گر کشی منّت به جز منّت‌کشِ بازو مباش

از مناعت زیرِ بارِ گنبدِ مینا مرو *** وز قناعت ریزه‌خوارِ روضه مینو مباش

چون تساوی در بشر اسبابِ خیرِ عالم است *** بی‌تفکر منکرِ این مَسلَکِ نیکو مباش

راست‌بینِ گوشه‌گیر از جفتِ خود شو همچو چشم *** کج‌روِ بالانشین پیوسته چون ابرو مباش

شیرِ غازی را در این شمشیربازی تاب نیست *** یا سپر افکن به میدان یا سلامت‌جو مباش

فرخی بهر دو نان در پیش دونان هیچوقت *** چاپلوس و آستان‌بوس و تَمَلُّق‌گو مباش

رباعی ۱۳۶ فرخی یزدی

شادم که دل خراب ترمیم نشد *** در پیش امید و بیم تسلیم نشد

یک صبح رهین نور امید نگشت *** یک شام غمین ظلمت و بیم نشد

غزل ۱۶۳ فرخی یزدی

فصل گل چو غنچه، لب را از غم زمانه بستم *** از سرشک لاله رنگم، در چمن به خون نشستم

ای شکسته بال بلبل، کن چو من فغان و غلغل *** تو الم چشیده هستی، من ستم‌کشیده هستم

تا قلم نگردد آزاد، از قلم نمی‌کنم یاد *** گر قلم شود ز بیداد، همچو خامه هردو دستم

گر زنم دم از حقایق، بر مصالح خلایق *** شحنه می‌کشد که رندم، شرطه می‌کشد که مستم

ملت نجیب ایران، خوانده با یقین و ایمان *** شاعر سخن‌شناسم، سائس وطن‌پرستم

پیش اهل دل از این پس، از مفاخرم همین بس *** کز برای راحت خویش، خاطر کسی نخستم

هرکجا روم به گردش، آید از پِیَم مفتش *** همت بلندپرواز، این چنین نموده پستم

من که از چهل به پنجه، ماه و هفته بوده رنجه *** کی فتد به سال شصتم، صید آرزو بستم؟

ای خوشا نشاط مردن، جان به دلخوشی سپردن *** تا چو فرخی توان گفت، مردم و ز غصه رَستم

رباعی ۱۶۳ فرخی یزدی

ابناء جهان که زاده بوالبشرند *** آن توده اصل زارع و کارگرند

صنف دگری معاونند آنها را *** باقی همه جمع فرعی و مفت خورند

غزل ۱۶۳ سعدی

هر که می با تو خورد عربده کرد *** هر که روی تو دید عشق آورد

زهر اگر در مذاق من ریزی *** با تو همچون شکر بشاید خورد

آفرین خدای بر پدری *** که تو فرزند نازنین پرورد

لایق خدمت تو نیست بساط *** روی باید در این قدم گسترد

خواستم گفت خاک پای توام *** عقلم اندر زمان نصیحت کرد

گفت در راه دوست خاک مباش *** نه که بر دامنش نشیند گرد

دشمنان در مخالفت گرمند *** و آتش ما بدین نگردد سرد

مرد عشق ار ز پیش تیر بلا *** روی درهم کشد مخوانش مرد

هر که را برگ بی مرادی نیست *** گو برو گرد کوی عشق مگرد

سعدیا صاف وصل اگر ندهند *** ما و دردی کشان مجلس درد

غزل ۱۶۳ جهان ملک خاتون

عیدیست مبارک که کس آن عید ندیدست *** وز باد صبا هیچ کس آن بو نشنیدست

در گوش دل آمد سحر از هاتف غیبم *** کین عید به بخت شه شه زاده سعیدست

ایام خزانست ولیک از نظر لطف *** در باغ سعادات همه سبزه دمیدست

از گلبن امید برآمد گل دولت *** ورنه به چنین فصل گل از باغ که چیدست

جویان هلال شب عیدند خلایق *** خورشید درخشنده در این عید رسیدست

در عید صیامت طرب و خرمی اولیست *** زیرا که قدوم شه شه زاده دو عیدست

آهوی تتاری که در او نافه چینست *** بویی مگر از گلشن لطف تو شنیدست

تا سرو روان، قدّ تو را دید به بستان *** از شرم چنان قامت رعنات خمیدست

زان روز که محروم ز الطاف عمیمم *** خونم ز دل و دیده ی غمدیده چکیدست

از جان چو دعاگوی و ثناخوان به جهانم *** از عین عنایت ز چه رو بنده بعیدست

غزل ۳۱۶ فروغی بسطامی

عمر گذشت، وز رخش سیر نشد نظاره‌ام *** حسرت او نمی‌رود از دل پاره پاره‌ام

مردم و از دلم نرفت آرزوی جمال او *** وه که ز مرگ هم نشد در ره عشق چاره‌ام

آن که به تیغ امتحان ریخت به خاک خون من *** کاش برای سوختن زنده کند دوباره‌ام

خاک رهی گزیده‌ام، تا چه بزاید آسمان *** جیب مهی گرفته‌ام، تا چه کند ستاره‌ام

غنچه نوش‌خند او سخت به یک تبسمم *** نرگس نیم مست او کشت به یک اشاره‌ام

آن که ندیده حسرتی در همه عمر خویشتن *** کی به شمار آورد حسرت بیشماره‌ام

من که فروغی از فلک باج هنر گرفته‌ام *** بر سر کوی خواجه‌ای بنده هیچ کاره‌ام

غزل ۳۶۱ فروغی بسطامی

از دشمنم چه بیم که با دوست هم دمم *** وز اهرمن چه باک که با اسم اعظمم

دریا ترشحی بود از سیل گاه عشق *** توفان نمونه‌ای بود از چشم پر نمم

یک جا خراب باده آن چشم پر خمار *** یک سو اسیر حلقه آن زلف پر خمم

نومید من که در قدم یار، بی‌نصیب *** محروم من که در حرم دوست محرمم

او گر به حسن در همه گیتی مسلم است *** من هم به خیل سوختگان آتشین دمم

با خاک مقدم تو چه منت ز افسرم *** با لعل دلکش تو چه حاجت به خاتمم

از تیر غمزه تو جگر خون و سینه چاک *** وز تار طره تو دگرگون و درهمم

تا لشکر خطت پی خونم کشید تیغ *** سر کرده مصیبت و سر خیل ماتمم

تا دست من به خاتم لعلت رسیده‌است *** منت خدای را که سلیمان عالمم

در من ببین جمال خود ای آفتاب چهر *** کز صیقل خیال تو آیینه جمم

پیوند دوستداری من سست کی شود *** سختم بکش که بر سر پیمان محکمم

تا جان پاک در قدمت کرده‌ام نثار *** در کوی عشق بر همه پاکان مقدمم

تا بر لبم گذشته فروغی ثنای شاه *** ایمن ز هر ملالم و فارغ ز هر غمم

تاج سر ملوک محمد شه دلیر *** کز روزگار دولت او شاد و خرمم

غزل ۳۶۱ اوحدی

سر زلف خود بگیری همه پیچ و خم برآید *** دل ریش من بکاوی همه درد و غم برآید

تو ازآن سخن که گویی و از آن میان که داری *** به میان خوب رویان سخن از عدم برآید

چو جهانیان به زلف توسپرده‌اند خاطر *** سر زلف خود مشوران، که جهان بهم برآید

ز غم تو در لحد من به مثابتی بگریم *** که ز خاک من بروید گل سرخ و نم برآید

چو حدیث بوسه گویم نبود یکی به سالی *** چو سخن ز غصه رانم دو به یک شکم برآید

به مخالفم خبر کن که: مقیم این درم، تا *** نکند شکار صیدی که ازین حرم برآید

مکن، اوحدی، شکایت، که نمیرسی به کامی *** تو مرید درد او شو، که مراد کم برآید

رباعی ۳۶۱ فرخی یزدی

ای مرغ اسیر از چه کم‌حوصله‌ای *** از بستن بال خویش پر در گله‌ای

پرواز کنی به کام خود روز دگر *** پاداش چنین شبی که در سلسله‌ای

غزل ۶۱۳ مولانا

ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد *** وان یوسف چون شکر ناگه ز سفر آمد

روح آمد و راح آمد معجون نجاح آمد *** ور چیز دگر خواهی آن چیز دگر آمد

آن میوه یعقوبی وان چشمه ایوبی *** از منظره پیدا شد هنگام نظر آمد

خضر از کرم ایزد بر آب حیاتی زد *** نک زهره غزل گویان در برج قمر آمد

آمد شه معراجی شب رست ز محتاجی *** گردون به نثار او با دامن زر آمد

موسی نهان آمد صد چشمه روان آمد *** جان همچو عصا آمد تن همچو حجر آمد

زین مردم کارافزا زین خانه پرغوغا *** عیسی نخورد حلوا کاین آخور خر آمد

چون بسته نبود آن دم در شش جهت عالم *** در جستن او گردون بس زیر و زبر آمد

آن کو مثل هدهد بی‌تاج نبد هرگز *** چون مور ز مادر او بربسته کمر آمد

در عشق بود بالغ از تاج و کمر فارغ *** کز کرسی و از عرشش منشور ظفر آمد

باقیش ز سلطان جو سلطان سخاوت خو *** زو پرس خبرها را کو کان خبر آمد

غزل ۱۱۳۶ مولانا

نبشته‌ست خدا گِردِ چهره دلدار *** خطی که فاعتبروا منه یا اولی‌الابصار

چو عشقْ مردم‌خوارست مردمی باید *** که خویش لقمه کند پیش عشقِ مردم‌خوار

تو لقمه ترشی دیر دیر هضم شوی *** ولیست لقمه شیرین‌نوشِ نوش‌گوار

تو لقمه‌ای بشکن زانک آن دهان تنگست *** سه پیل هم نخورد مر تو را مگر به سه بار

به پیشِ حرص تو خود پیل لقمه‌ای باشد *** توی چو مرغ ابابیل پیل کرده شکار

تو زاده عدمی آمده ز قحطِ دراز *** تو را چه مرغ مسمن غذا چه کژدم و مار

به دیگ گرم رسیدی گهی دهان سوزی *** گهی سیاه‌کنی جامه و لب و دستار

به هیچ سیر نگردی چو معده دوزخ *** مگر که بر تو نهد پایْ خالق جبار

چنانک بر سر دوزخ قدم نهد خالق *** ندا کند که شدم سیر هین قدم بردار

خداست سیرکنِ چشم اولیا و خواص *** که رَسته‌اند ز خویش و ز حرص این مردار

نه حرص علم و هنر ماندشان نه حرص بهشت *** نجوید او خر و اشتر که هست شیرسوار

خموش اگر شمرم من عطا و بخشش‌هاش *** از آن شمار شود گیج و خیره روز شمار

بیا تو مفخرِ تبریز، شمسِ دین به‌حق *** کمینه چاکرِ تو شمسِ گنبدِ دوّار

غزل ۶۳۱ امیرخسرو دهلوی

دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب بود *** روی او کرده ست لطفی، زلف او در تاب بود

داستان عشق کز ابروی او می خواند دل *** سوره یوسف نوشته بر سر محراب بود

بهر سجده پیش پایش هم به خاک پای او *** دیده را بی نم بماندم، گر چه در غرقاب بود

شکر ایزد را که رخ زردی ما پوشیده نیست *** سرخی چشمم به پیشش هم ز خون ناب بود

بر لبش بود اعتماد من، مگر جان بخشد او *** آنکه روح الله گمان بردیم، آن قصاب بود

خسرو آن شبها که با آن آب حیوان زنده داشت *** آن همه بیداری شبها تو گویی خواب بود

غزل ۱۶۳۱ امیرخسرو دهلوی

نشین نفسی کز همه لطف تو بس است این *** بستان که ز جانم نفس باز پس است این

در هستی من چند زنی شعله هجران *** آخر دل و جان است، نه خاشاک و خس است این

گفتم که گزیدم لب چون قند تو در خواب *** خندید و شکر ریخت که خواب مگس است این

ای باد، برو این نفس از ما برسانش *** کای عیسی جانها، گرو یک نفس است این

خوش می کنم اندر هوس روی تو جانی *** هست ار چه خوش آینده و ناخوش، هوس است این

گفتم که به فریاد رس از غمزه خویشت *** تیری به من انداخت که فریادرس است این

من بنده آن چشم که از گوشه چشمم *** شب دیدی و گفتی که بر این در چه کس است این؟

خسرو چه کند ناله عشاق، میا تنگ *** کاخر هم ازان قافله بانگ جرس است این

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۳ - بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است

بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است *** عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است

نوا ز پرده غیب است ای مقام شناس *** نه از گلوی غزل خوان نه از رگ ساز است

کسی که زخمه رساند به تار ساز حیات *** ز من بگیر که آن بنده محرمراز است

مرا ز پردگیان جهان خبر دادند *** ولی زبان نگشایم که چرخ کج باز است

سخن درشت مگو در طریق یاری کوش *** که صحبت من و تو در جهان خدا ساز است

کجاست منزل این خاکدان تیره نهاد *** که هر چه هست چو ریگ روان به پرواز است

تنم گلی ز خیابان جنت کشمیر *** دل از حریم حجاز و نوا ز شیراز است

غزل ۳۵۲ سعدی

جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم *** صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم

خورشید بر سرو روان دیگر ندیدم در جهان *** وصفت نگنجد در بیان نامت نیاید در قلم

گفتم چو طاووسی مگر عضوی ز عضوی خوب‌تر *** می‌بینمت چون نیشکر شیرینی از سر تا قدم

چندان که می‌بینم جفا امّید می‌دارم وفا *** چشمانت می‌گویند «لا» ابروت می‌گوید «نعم»

آخر نگاهی بازکن وآن گه عتاب آغاز کن *** چندان که خواهی ناز کن چون پادشاهان بر خدم

چون دل ببردی دین مبر هوش از من مسکین مبر *** با مهربانان کین مبر لاتقتلوا صید الحرم

خار است و گل در بوستان هرچ او کند نیکوست آن *** سهل است پیش دوستان از دوستان بردن ستم

او رفت و جان می‌پرورد این جامه بر خود می‌درد *** سلطان که خوابش می‌برد از پاسبانانش چه غم

می‌زد به شمشیر جفا می‌رفت و می‌گفت از قفا *** سعدی بنالیدی ز ما مردان ننالند از الم

در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت *** عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد *** برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز *** دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند *** دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

جانِ عِلْوی هوسِ چاهِ زنخدان تو داشت *** دست در حلقه آن زلفِ خَم اندر خَم زد

حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت *** که قلم بر سرِ اسبابِ دلِ خُرَّم زد

غزل ۱۵۲۳ بیدل دهلوی

شبنم صبح از چمن آبله دل می‌رود *** عیش عرق می‌کند خنده خجل می‌رود

مخمصه زندگی فرصت ماکرد تنگ *** عیش والم هیچ نیست عمر مخل می‌رود

زبن همه نشو و نما منفعل است اصل ما *** درخور شاخ بلند ربشه به‌گل می‌رود

تک به هوا می زند خلق زحرص بگیر *** گرجه به دوش نفس‌*‌رد بهل می‌رود

هرچه دمد زین بهار نشئه آفت شمار *** در رگ گل آب نیست خون بحل می‌رود

رنج و الم هم نداد داد ثباتی‌که نیست *** زین مرض‌آباد یأس دق شد و سل می‌رود

فرصت‌کار نفس مغتنم غفلت است *** آمده در یاد نیست رفته ز دل می‌رود

بیدل ازین رنگ وبو غنچه دل جمع نیست *** قافله اتفاق ربط گسل می‌رود

غزل ۱۵۴۳ صائب تبریزی

از رگ ابر، هوا سینه شهباز شده است *** باده پیش آر که قانون طرب ساز شده است

نیست خاری کهن باشد مژه گلگونش *** مگر از جوش بهاران رگ گل باز شده است!

من چه مرغم، که تذروان بهشتی رو را *** خال آن لب، گره رشته پرواز شده است

بهله تا دست به آن موی میان افکنده است *** مژه بر دیده من چنگل شهباز شده است

دل چرا از خط مشکین تو در هم باشد؟ *** که ز هر حلقه، در باغ نوی باز شده است

روی گرم تو مرا بر سر حرف آورده است *** طوطی از پرتو آیینه سخنساز شده است

صائب از فیض دعای شب و اوراد سحر *** در توفیق به روی دل من باز شده است

غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی

دست تاک از اثر نشأه صهباست بلند *** این رگ ابر ز سرچشمه میناست بلند

محمل لیلی ازین بادیه چون برق گذشت *** همچنان گردن آهو به تماشاست بلند

سطری از دفتر سرگشتگی مجنون است *** گردبادی که ازین دامن صحراست بلند

جرأت خصم شود از سپر عجز افزون *** خار از افتادگی آبله پاست بلند

با تو خورشید فلک یوسف چاهی باشد *** پایه حسن تو بنگر چه قدرهاست بلند

گرد کلفت چه خیال است کند قامت راست؟ *** در حریمی که کله گوشه میناست بلند

به تماشای سر زلف نخواهی پرداخت *** گر بدانی که چه مقدار شب ماست بلند

جای رحم است نه غیرت، که بود شاهد عجز *** دست هرکس که درین قلزم خضر است بلند

دست بی حاصل ما صائب اگر کوتاه است *** دامن دولت آن زلف چلیپاست بلند

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۹ - تتمه حکایت ابرهه و استغاثه به ولی عصر ع

الغرض آن پیل برجا ایستاد *** هست این حیوان خدایا یاجماد

گر جمادی گوش و خرطومت چراست *** ور تو حیوانی تورا جنبش کجاست

هرچه آمد بر سرت ای پیل مست *** هین کدامین چشم بدپایت ببست

هی چه شد این پیل را ای پیلبان *** باز گردانیدش از ره ز امتحان

چون ز راه خانه آن پیل ژیان *** باز گردید ابرآسا شد روان

ابر چبود بلکه چون ابر بهار *** در دویدن شد نه شستن نه کیار

باز گردیدش بسوی کعبه رو *** آب جنبش باز افتادش ز جو

در تحیر پیلبان و پیلران *** پیل را خود لرزه ها بر استخوان

ناگهان شد لشکر حق آشکار *** از هجومش شد هوا تاریک و تار

لشکر یزدان برآمد از افق *** دام و دد را کرد در صحرا تتق

شد هوا تاریک از اسپاه حق *** تا بگوید هر که کشت از راه حق

شد عیان فوج ابابیل از هوا *** ای پلنگ ای شیر ای گرگ الصلا

هان و هان ای پیل ابابیل آمدت *** ای سپاه کفر سجیل آمدت

آن سپاه آمد رده اندر رده *** شد جهان بر این سپه ماتمکده

پس فکندند از هوا سجیل را *** سربسر کشتند قوم پیل را

مرغکی از امر او لشکر شکست *** خورد سنگی پیل را پیکر شکست

پیل از نهبش ز جنبش سر کشید *** تندر از وژداخ جودش سرکشید

ای خدا این خانه ی دل هم ز توست *** کرده ای معماری آن را نخست

کعبه را گر کرد معماری خلیل *** هست معمار دل آن رب جلیل

آنکه آنجا چشمه ی زمزم نهاد *** اندر آنجا دیده ی پرنم نهاد

جرعه ای زان تشنه گر سیراب کرد *** قطره ای زین صد سقر بیتاب کرد

هم در اینجا چشمه های علم بین *** بر کنارش رسته سرو و یاسمین

آب حیوان جوشد از ینبوع علم *** خرم آن کو نوشد از ینبوع علم

آب حیوان علم باشد ای پسر *** چون سکندر چند گردی دربدر

لیک آن علمی که آب زندگیست *** ای برادر علم رسم بندگیست

راه و رسم بندگی دانی درست *** چون شناسی خواجه ی خود را نخست

باید اول خواجه را بشناختن *** پس لوای بندگی افراشتن

خواجه تا نشناسی ای جان عمو *** قدر و شأنش را ندانی تا نگو

حق خدمت را ندانی تا کجاست *** هم کدامین خدمتت او را سزاست

هست گر میراب رحمت در حرم *** در دل عارف ز رحمت هست نم

از بحار رحمت رب جلیل *** صد فرات و دجله و جیحون و نیل

در دل عارف روان باشد مدام *** اندر آنها غوطه آرد صبح و شام

هست آنجا گر صفا گر سنگ خاک *** صد صفا اینجا بود از نور پاک

گر در آنجا مشعر است ای ذیشعور *** هست اینجا هم مشاعر را ظهور

اندر آن خوفست و اینجا خوف و بیم *** خوف و بیم از سطوت رب علیم

هست آنجا گر منی اینجا منی است *** کاین منایت سوی دوالمن رهنماست

گر در آنجا هست عرفات ای همام *** اندر اینجا معرفت دارد مقام

گر در آنجا هست تقصیری گزین *** اندر اینجا توبه از تقصیر بین

گر در آنجا هدی را قربان کنند *** اندر اینجا هدیه ی جانان کنند

حاجیان گر گوسفندی می کشند *** عاشقان از کشتن خود سرخوشند

تن به یاد دوست قربان می کنند *** جان نثار راه جانان می کنند

خرم آن روز و خوشا آن روزگار *** کاورم جان بهر راه او نثار

ای خنک آن صبح و خرم آن سحر *** کافکنم آن جسم اندر رهگذر

بر تنم گر بگذرد آن شهسوار *** جسم من در راه او گردد غبار

پس به دامانش نشیند گرد من *** جان فدای شهسوار فرد من

من ببینم گرد خود در دامنش *** پیکر خود گرد سم توسنش

گردد این سرگوی در چوگان او *** هم تن و هم جان بلاگردان او

ای خوش آندم کامدم از در بشیر *** ای صفایی خیز و جان بر دست گیر

کاینک آوردم پیامت زان نگار *** خیز و جان کن بر پیام او نثار

از تو سر خواهد بت موزون تو *** غرقه خواهد پیکرت در خون تو

بین سر خود را به دست خویشتن *** بر پیام او جدا سازم ز تن

سر بود گوی خم چوگان او *** تن نثار اندر ره یک ران او

قطعه ۱۱۱ سنایی

ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش *** بشکن شبه شهوت و غواص درر باش

از سیرت سلمان چه خوری حسرت و راهش *** بپذیر و تو خود بوذر و سلمان دگر باش

هر چند که طوطی دلت کشته زهرست *** آن زهر دهان را تو همه شهد و شکر باش

چون تو به دل زهر شکر داری از خود *** زهر تن او گردد تو مرد عبر باش

در مکه دین ابرهه نفس علم زد *** تو طیر ابابیل ورا زخم حجر باش

نمرود هوای خانه باطن و ز بت آگند *** او رفت سوی عید تو در عیش نظر باش

گر خلق جهان ابرهه دین تو باشد *** تو بر فلک سیرت ایشان چو قمر باش

آن کس که مر ایوب ترا گرم غم آورد *** تو دیده یعقوب ورا بوی پسر باش

ور دیو ز لا حول تو خواهی که گریزد *** از زرق تبرا کن و با دلق عمر باش

غزل ۱۳۹۵ مولانا

مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم *** ریش طرب شانه کنم سبلت غم را بکنم

تا همه جان ناز شود چونک طرب ساز شود *** تا سر خم باز شود گل ز سرش دور کنم

چونک خلیلی بده‌ام عاشق آتشکده‌ام *** عاشق جان و خردم دشمن نقش وثنم

وقت بهارست و عمل جفتی خورشید و حمل *** جوش کند خون دلم آب شود برف تنم

ای مه تابان شده‌ای از چه گدازان شده‌ای *** گفت گرفتار دلم عاشق روی حسنم

عشق کسی می کشدم گوش کشان می بردم *** تیر بلا می رسدم زان همه تن چون مجنم

گرچه در این شور و شرم غرقه بحر شکرم *** گرچه اسیر سفرم تازه به بوی وطنم

یار وصالی بده‌ام جفت جمالی بده‌ام *** فلسفه برخواند قضا داد جدایی به فنم

تا که رگی در تن من جنبد من سوی وطن *** باشم پران و دوان ای شه شیرین ذقنم

دم به دم آن بوی خوشش وان طلب گوش کشش *** آب روان کرد مرا ساقی سرو و سمنم

همره یعقوب شدم فتنه آن خوب شدم *** هدیه فرستد به کرم یوسف جان پیرهنم

الحق جانا چه خوشی قوس وفا را تو کشی *** در دو جهان دیده بود هیچ کسی چون تو صنم

بر بر او بربزنم گرچه برابر نزنم *** شیشه بر آن سنگ زنم بنده شیشه شکنم

پیل به خرطوم جفا قاصد کعبه شده است *** من چو ابابیل حقم یاور هر کرگدنم

صیقل هر آینه‌ام رستم هر میمنه‌ام *** قوت هر گرسنه‌ام انجم هر انجمنم

معنی هر قد و خدم سایه لطف احدم *** کعبه هر نیک و بدم دایه باغ و چمنم

آتش بدخوی بود سوزش هر کوی بود *** چونک نکوروی بود باشد خوب ختنم

گر تو بدین کژ نگری کاسه زنی کوزه خوری *** سایه عدل صمدم جز که مناسب نتنم

وقت شد ای شاه شهان سرور خوبان جهان *** که به کرم شرح کنی آنک نگوید دهنم

سایت نویدک برای محاسبه ابجد

https://navidak.ir/app/abjad

حرف

ابجد کبیر

ابجد وسیط

ابجد صغیر

ا

۱

۱

۱

۱

۱

۱

أ

۱

۱

۱

ب

۲

۲

۲

ج

۳

۳

۳

د

۴

۴

۴

ه

۵

۵

۵

ة

۵

۵

۵

و

۶

۶

۶

ز

۷

۷

۷

ح

۸

۸

۸

ط

۹

۹

۰

ی

۱۰

۱۰

۱

ئ

۱۰

۱۰

۱

ي

۱۰

۱۰

۱

ک

۲۰

۸

۲

ك

۲۰

۸

۲

ل

۳۰

۶

۳

م

۴۰

۴

۴

ن

۵۰

۲

۵

س

۶۰

۰

۶

ع

۷۰

۱۰

۷

ف

۸۰

۸

۸

ص

۹۰

۶

۰

ق

۱۰۰

۴

۱

ر

۲۰۰

۸

۲

ش

۳۰۰

۶

۳

ت

۴۰۰

۴

۴

ث

۵۰۰

۸

۵

خ

۶۰۰

۰

۶

ذ

۷۰۰

۴

۷

ض

۸۰۰

۸

۸

ظ

۹۰۰

۰

۰

غ

۱۰۰۰

۴

۱

گ

۲۰

۸

۲

چ

۳

۳

۳

پ

۲

۲

۲

ژ

۷

۷

۷

ء

۰

۰

۰

 
 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کتاب نور و کتاب نشانه ها

ارتباط بین کلمه ها و عددها در قرآن، کتاب های مقدس، شعرها و ...