ارتباط بین کلمه ها و عددها در قرآن، کتاب های مقدس، شعرها و ...
بنام خداوند رحمتگر مهربان
بیان یکتایی خدا در منشور کوروش
در آیه نور کلمات الله، خداوند، خدا، نور و حقیقت و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات الله، خداوند، خدا، یگانه و نور و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خداوند، خدا و پادشاه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز» کلمات خداوند، خداوندگار و پدر و در شعر ۱ باب اول عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی «سرآغاز» کلمات خدا و کردگار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات الله، خدا، نور، انوار، حقیقت و مجاز و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات الله، خدا، کردگار، نور و حقیقت و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات الله، خدا، ساقی و نور و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات ایزد، یزدان و کردگار و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات ایزد، یزدان و کردگار و در قصیده ۱ حافظ کلمات خالق، کردگار و نور و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ رموز بیخودی اقبال لاهوری و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمات الله، پادشا و نور و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خدا، ایزد، ساقی و نور و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات ساقی، نور، حقیقت و مجاز و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمات خدا و نور و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات خدا و حقیقت و در غزل ۱ حافظ و در غزلهای ۱و ۹ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۳۵۱ سعدی و در غزل ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ فیض کاشانی کلمه ساقی و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمه احد و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات خدا، ایزد یکتا، نور، انوار و حقیقت و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه الله و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمات الله و خدا و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمات خدا و نور و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات ساقی و نور و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر نوشته استاد محمدعلی طاهری کلمات خدا، حقیقت و مجاز و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمات خدا و کردگار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات خداوند، ساقی و نور و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمات الله و خدای یگانه و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمات یزدان، ساقی و نور و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در شعرهای ۱و ۵۳ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱۵۳ نسیمی کلمه نور و در غزل ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی کلمه حقیقت و در آیه ۱۳۵ سورههای زنان و آل عمران و در آیه ۱۵۳ سورههای بقره و آل عمران کلمات الله، خداوند و خدا و در آیه ۱۵۳ سوره انعام کلمات خداوند و خدا و در آیه ۱۳:۵ انجیل برنابا و در آیات ۱۳:۵ و ۳۵:۱ کتاب مقدس خروج کلمه خداوند و در آیه ۳:۱۵ کتاب مقدس خروج کلمات خدا و یهود و در آیه ۱۵:۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا کلمات خداوند، خدا و پادشاه و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمات، خدا، نور و حقیقت و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه خداوندا و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی کلمات خداوند و ساقی و در غزل ۳۵۱ سعدی و در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی کلمه پادشاه و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۹ حافظ و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در آیه ۱۳۵ سوره طه و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری و در بابهای ۵۹ و ۱۳۵ انجیل برنابا و در آیات ۵۱:۳، ۱۱۳:۵ و ۱۳۱:۱۵ انجیل برنابا انجیل برنابا کلمه خدا و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمات خداوند، خدا و حقیقت ذکر شده است. خداوند حقیقت است و مخلوقات مجاز هستند. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «حقیقت در اولین تابش» است. در برگ ۱۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت به ارنست همینگوی اشاره شده است. فریدون فرهودی کارگردان تله فیلم «لذت حقیقت» است. در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک نوشته استاد محمدعلی طاهری و در برگ ۱۳۵ کتابهای والکیریها و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی کلمه لذت وجود دارد. در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی کلمه مجازی ذکر شده است. خداوند نور است و مخلوقات سایه نور هستند. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ خاقانی و در غزلهای ۱ بیدل دهلوی و فیض کاشانی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگ ۵۳ کتاب والکیریهای نوشته پائولو کوئلیو کلمه سایه وجود دارد. صادق هدایت نویسنده کتاب «سایه روشن» است. در غزل ۱۵۳ سعدی کلمه صادق و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و روشنایی و در آیه نور کلمات هدایت و روشن و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات هدایت، کتاب و روشن و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات هدایت و کتاب و در آیه ۱۳۵ سوره طه و در آیه ۱۵:۱۳ کتاب مقدس خروج کلمه هدایت و در آیه ۱۳۵ سوره بقره کلمات هدایت و کتاب و در برگهای ۳۵ و ۱۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشته مصطفی فرزانه کلمات هدایت، نویسنده و کتاب و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در برگهای ۳۵ و ۱۳۵ کتاب زهیر و در برگ ۳۵ کتاب الف نوشته پائولو کوئلیو کلمه نویسنده و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمه نویسندگان و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات نویسد کتابی و روشن و در آیه ۳:۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر و در برگهای ۱۵۳ و ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه کتاب و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعرهای ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و «جمشید» و در غزل ۱ ابن یمین و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در غزلهای ۱۵۳ حافظ و نسیمی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه روشن و در قطعه ۱ خاقانی کلمات سایه و روشن وجود دارند. اشو نویسنده کتاب «آفتاب در سایه» است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئلیو و ساخت فرید سقراطی و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در غزل ۳۵۱ سنایی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه آفتاب و در غزل ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی عبارت «آفتاب روشن» و در قصیده ۱ حافظ و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمات آفتاب و سایه وجود دارند. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۹ حافظ و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قرآن ذکر شده است. در قرآن آیه نور یا آیه ۳۵ سوره نور و ترجمه انصاریان بیان میکند: «خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پربرکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، [و] روغن آن [از پاکی و صافی] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد، نوری است بر فراز نوری؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند، و خدا برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.» در آیه نور بیان شده که خدا به همه چیز داناست. در منشور کوروش کلمات مردوک و دانا و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خدا و دانا و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات خداوند و دانا و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی کلمه دانا ذکر شده است. در خط ۱ منشور کوروش کبیر عبارت «مردوک، پادشاه همه آسمان و زمین» بیانگر یکتایی خدا و احاطه داشتن و محیط بودن خداوند بر همه چیز است. در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمه گنجوری وجود دارد. در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور کلمه پادشاه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات همه، آسمان، زمین و منشور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات همه چیز، زمین و منشور و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات همه، آسمان، زمین و خط و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات همه، آسمانها و زمین و در آیه ۵:۱۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات همه، آسمان و زمین و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه خط و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱ ابن یمین کلمات خط و همه و در ترجیع بند و قصیده ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی عبارت همه عالم و در برگ ۱۳۵ کتاب الف و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر عبارت همه چیز و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در آیه ۱:۴ کتاب مقدس نوحه و در بابهای ۳۵ و ۵۳ انجیل برنابا و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۵۳ مجد همگر و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در برگ ۵۳ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا، الف، والکیریها و کیمیاگر و در آیه ۱۳۵ سورههای اعراف و طه و در غزل ۱۵۳ نسیمی و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ فیض کاشانی و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب و در آیه ۳:۱۵ کتاب کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در غزلهای ۳۱۵، ۳۵۱ و ۵۱۳ محتشم کاشانی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه همه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات همه و هوش و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات منشور، آسمان و زمین و هوش و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمه هوشمندان و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگهای ۱۳۵ و ۳۱۵ کتاب زهیر کلمه هوش و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه هوشمندی وجود دارد. اگر عبارت «بیان یکتایی خدا در منشور کوروش» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵ میشود. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان شده:
محیط است علم مَلِک بر بسیط *** قیاس تو بر وی نگردد محیط
در این بیت منظور از مَلِک خداوند است. در سوره ناس عبارت «مَلِكِ النَّاسِ» ذکر شده که منظورش خداوند است. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی به بلیناس اشاره شده است. در توضیحات بلیناس حکیم در ویکیپدیا به لوح زمرد اشاره شده است. در لوح زمرد بیان شده: «قدرت آن یکتای ابدی در زیر هر چیزی حضور دارد. زیر هم سخت و فشردهترین آنها و هم زیر لطیفترین و بسیطترین آنها و هر دو را کنترل میکند. از این طریق است که گیتی هست میشود؛ و سپاس به این ارتباط دهنده شگفتانگیز همه چیز. پیدایش ادامه دارد.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات منشور و میخ و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه میخ وجود دارد. منشور کوروش به خط میخی است. در غزل ۱۵۳۷ تبریزی و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۴ حافظ کلمه خط وجود دارد. خط ۱۴ منشور کوروش بیان میکند: «به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورنده مردمانش است، به کارهای نیک او (=کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست» در خط ۱۴ منشور کوروش منظور از مردوک خداوند است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در آیه ۱۳۵ سوره شعراء و در بابهای ۵۳ و ۱۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگهای ۳۵، ۳۵۱ و ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بزرگ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمه فتح و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات فتح، روم و نی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات فتوح، بزرگ و موسی و در باب ۱ انجیل مرقس و در آیه ۱۵:۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا کلمات بزرگ و موسی و در آیات ۳:۱۵ و ۳۵:۱ کتاب مقدس خروج کلمه موسی و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمه کلیم و در برگ ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات پدربزرگ و ذهن و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگهای ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۵۳ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و مکتوب کلمه ذهن و در غزل ۵۳ مجد همگرکلمه پارس و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات موسی و نی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمه نی و در غزل ۹ حافظ و در آیه ۵:۱۳ کتاب مقدس خروج و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها کلمه مصر و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگهای ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمه روم و در خط ۱۴ منشور کوروش و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه شبان و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه چوپان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات بزرگ، پارسی، روم، شبان و پروری و در قصیده ۱ حافظ کلمات مصر، روم و پرور و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات فتح، روم و پرورش و در غزل ۱۵۳ نسیمی و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه پرورش و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه افسانه وجود دارد. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود؛ بلکه در ذهن مردم پارسی، او همان جایگاهی داشت که رمولوس و رموس برای رومیها و موسی برای بنی اسرائیل داشت. چگونگی تحویل کوروش نوزاد به چوپان و پرورش او، یادآور رها کردن موسی در نیزار در مصر و به زیر کشیدن پدربزرگ دیکتاتورش، توسط او (موسی) است که در متون افسانهای و اساطیری دیگر هم بازتاب یافته است.» اگر این متن را به عددهای ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۰۷ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که سوره احزاب ۱۳۰۷ کلمه دارد. در سوره احزاب کلمات فتح، بزرگ و موسی ذکر شدهاند. آیه ۵:۱۳ کتاب مقدس عزرا بیان میکند: «اما کوروش پادشاه، فاتح بابِل، در سال اول سلطنتش فرمانی صادر کرد که خانۀ خدا از نو ساخته شود.» در این آیه نیز کلمات کوروش و فاتح ذکر شدهاند. در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمه ابجد وجود دارد. برای محاسبه ابجد از سایت نویدک و جدولی که در انتهای مقاله آمده استفاده کنید. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «کوروش در نزد بابلیان، برگزیده مردوک، در نزد یهودیان، مسح شده خداوند بود و بهنظر نمیرسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کردهباشند. هرودوت میگوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن میگفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمیکرد؛ در عین حال هرودوت وی را مردی زود خشم میداند. داندامایف میگوید «کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی بود»«به نظر میرسد کوروش به سنت و ادیان سرزمینهای فتح شده احترام میگذاشت. پارسیها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده مردوک، یهودیها او را مسیح فرستاده شده از جانب یهوه و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش میدانستند. کسنوفون در کورش نامه او را حکمرانی آرمانی و ایدئال توصیف میکند».» در مقاله کلمات مسیح، موسی، سخن، مهربان، ایران، نیک و یهودی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی کلمه فرض و در باب ۱ کتاب مقدس استر کلمات ماد و خشم و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات بزرگ و بیگانه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در برگ ۵۳ کتابهای کیمیاگر و مکتوب و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی و در آیه ۳۱:۱۵ انجیل برنابا کلمه بیگانه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات بزرگ، بیگانه و خشم و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه بابل و در منشور کوروش کلمات بابل و خشم و در بابهای ۱۳۵ و ۱۵۳ انجیل برنابا کلمات بزرگ و خشم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری کلمه خشم و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در برگهای ۵۳ و ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه خشمگین وجود دارد. «سفر بیگانه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. اشو نویسنده کتاب «بیگانه در زمین» است. سریال بازی تاج و تخت با اقتباس از کتاب «ضیافتی برای کلاغها» ساخته شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق، تاج، تخت و زاغ یا کلاغ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت، تاج، تخت و زاغ وجود دارند. صادق هدایت مترجم کتاب کلاغ پیر نوشته الکساندر لانژکیلاند است. در سایت کتابراه که آدرس آن در زیر آمده درباره کتاب کلاغ پیر بیان شده: «داستان از زبان یک کلاغ روایت میشود. او گرسنه است و به دنبال تکه غذایی میگردد که سالها پیش آن را در جایی پنهان کرده بود. در طی پروازش به سمت آن تکه گوشت، چیزهایی در شهر میبیند که باعث خشم او میشود. کلاغ پیر بهشدت از دست انسانها عصبانی میشود. چراکه سرزمینی که او در آن بود زمانی برای کلاغها و دیگر حیوانات ساخته شده بود و حالا انسانها آن را تصرف کرده بودند.» در این مطلب نیز به خشم اشاره شده است. در باب ۱ انجیل برنابا کلمات گوشت و گرسنه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه گرسنه وجود دارد. در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه یونان و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات شهبازان و بال و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات شهباز و بال و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات بال و زرین و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه زرین و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات بال و پادشاهان و در غزل ۱ جویای تبریزی و در رباعی ۵۳ اوحدی و در برگ ۵۳ کتاب والکیریهای و در غزل ۱۵۳ حسین خوارزمی کلمه بال و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه شاهین وجود دارد. در توضیحات درفش شهباز به نقل از گزنفون، مورخ یونانی بیان شده: «درفش کوروش شاهینی بود زرین با بالهای گشاده که بر نیزه بلندی برافراشته بود. درفش پادشاهان ایران هنوز هم بدینگونه است.» فیلمهای وقایع ایرانی، مینیاتورهای ایرانی و کوروش کبیر ساخته مصطفی فرزانه هستند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» عبارت تاج و تخت و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۵۳ عطار کلمات تاج و تخت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات سخن، تاج و تخت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات سخن، تاج، تخت و قسمت و در قطعه ۹ حافظ کلمه قسمت و در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمه بازی و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمه تاج و در برگ ۱۳۵ کتاب الف کلمه تخت و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات قسمت و سخن و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی عبارت قسمت سخن و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات تاج، تخت، سخن و تیره و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات تخت و تاج، بال، سخن و تیره ودر ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات سخن، تاج و بال و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمات تاج و بال و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری کلمات بال و سخن و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات سخن و تاج و در غزل ۱ فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در بابهای ۵۹ و ۹۵ انجیل برنابا و در شعر ۵۳ منطق العشاق اوحدی و در آیههای ۱۳:۵ و ۱۳:۱۵کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ محتشم کاشانی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه سخن و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین کلمات سخن و تیره و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات، بازی، سخن و تیره و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در تکه ۱ مولانا و در قطعه ۱ خاقانی کلمه تیره وجود دارد. «بالهای تیره، سخنان تیره» عنوان قسمتی از سریال بازی تاج و تخت است. اشو نویسنده کتاب «ریشهها و بالها» است. در غزل ۱۳۵ فیض کاشانی و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ریشه وجود دارد. اگر عبارت «اسکندر مقدونی» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳ و ۴۱ میشود. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه اسکندر و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه سکندر و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه قبور وجود دارد. در مطلب زیر از سایت طرفداری با عنوان «میدونستید چرا اسکندر از خراب کردن مقبره ی کوروش بزرگ منصرف شد؟ ...» عبارت تاج و تخت وجود دارد. در ویکیپدیا مختصات شمالی پاسارگاد آرامگاه کوروش کبیر ۵۳۱۰۲۰۲ ذکر شده است. در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳ حافظ و در غزل ۱۳۵ سعدی و در برگ ۵۳ کتاب والکیریهای کلمه ساعت ذکر شده است. ساعت مطلب زیر ۲۳:۵۱ است. مطلب زیر ۱۵۱۲۳ مشاهده دارد. در سوره شوری کلمات ساعت و مشاهده و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در برگهای ۳۵ و ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه مشاهده وجود دارد. سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. در توضیحات پاسارگاد در ویکیپدیا بیان شده: «اسکناسهای سبز رنگ پنجاه ریالی ایران از سال ۱۳۵۲ خورشیدی تا ۱۳۵۷ با نقشی از پاسارگاد چاپ و نشر میشد.» بین عددهای ۱۳۵۲، ۲۳:۵۱، ۳۵۲۱، ۱۵۱۲۳ و ۵۳۱۰۲۰۲ چهار رقم مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که مختصات شرقی رامه یا رام الله در ویکی پدیا ۳۵۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲، ۳۵۲۱ و ۱۵۱۲۳ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که مختصات شمالی رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر عدد ۵/۱۴۳ ذکر شده است. ارقام عددهای ۵/۱۴۳ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات شرقی و شمال و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی کلمه شمال وجود دارد. در مقاله به مختصات شرقی و شمالی رام الله در ویکیپدیا اشاره شده است. رام الله جزء قلمرو کوروش کبیر بوده است. در منشور کوروش و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۵ کتاب مکتوب کلمه قلمرو وجود دارد. آیه ۴۵:۱۳ کتاب مقدس اشعیاء بیان میکند: «من کوروش را برانگیختم تا هدف مرا پیاده و عدالت را اجرا کند. من تمام راههای او را راست میگردانم. او شهر من، اورشلیم، را بازسازی و اسیران را آزاد خواهد کرد. هیچکس برای این کار به او مزد یا رشوهای نداده است.» خداوند متعال چنین گفته است.» در سوره اسراء به اشعیاء(ع) اشاره شده است. در ادامه مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴، ۳۱۵۴ و ۴۵:۱۳ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که رام الله در کنار اورشیلم است. در آیه ۱ سوره اسراء به مسجدالاقصی اشاره شده که در اورشلیم است. در سوره اسراء و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه خورشید وجود دارد. کوروش به معنی خورشید است. اگر عبارت «کوروش ذوالقرنین» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل 1679 میشود. سوره اسراء 6791 حرف دارد. ارقام اعداد 1679 و 6791 مشترک هستند. در سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «تا زمانی که به محل غروب خورشید رسید [منظره غروب] خورشید را چنین یافت که در چشمه ای گرم و لجن آلود غروب می کند، و نزد آن قومی را یافت [که فساد و ستم می کردند]. گفتیم: ای ذوالقرنین! یا [این قوم را به کیفر فساد و ستمشان] عذاب می کنی و یا در میانشان شیوه ای نیک در پیش می گیری.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۵ میشود. در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه خورشید وجود دارد. ارقام عددهای ۱۰۳۵ و ۱۳۵۰ مشترک هستند. در سوره کهف و ترجمه فولاوند بیان شده: «تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمه اى گلآلود و سياه غروب مى كند و نزديك آن طايفه اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى گيرى» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۱۳۳ میشود. در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه خورشید وجود دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۱ و ۱۵۱۳۳ مشترک هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در غزلهای ۱۳۵ نسیمی و افسر کرمانی و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه خورشید وجود دارد. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «خورشید همچنان میدمد» است. اشو نویسنده کتاب «با خورشید شامگاه» است. اگر عبارت «کوروش خورشید» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «[ذوالقرنین پس از پایان یافتن کار سد] گفت: این رحمتی است از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم کوبد [و به صورت خاکی مساوی با زمین قرار دهد]، و وعده پروردگارم حق است.» در این آیه نیز به ذوالقرنین اشاره شده است. اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۶۹۵ میشود. در مقاله عددهای ۹۶۵ و ۹۵۶ ذکر شدهان. ارقام این عددها مشترک هستند. در مطلب زیر به سه پند زردشت(ع) و میراث کوروش، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک اشاره شده است. این سه پند بیانگر مقام صالح یا صلح هستند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات پند و نیک و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۵ میلی کلمه پند و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۳۵ سوره انعام و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری و در غزل ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی کلمه نیک و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه صالح و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمه نیک و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمات نیکو و صالح وجود دارند. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده مقام صالح یا صلح نشان داده شده است. در منشور کوروش کلمات نیک، صلح و کبوتر و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات پند، نیک و کبوتران و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه کبوتران و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۵۳ مجد همگر و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه کبوتر ذکر شده است. کبوتر نماد صلح است. در آیه نور به درخت زیتون اشاره شده که نماد صلح است. در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۳۵۱ سنایی کلمه صلح وجود دارد. در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات ترجمان، خرم و شاه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات خرم و شاه ذکر شدهاند. اگر آیه نور و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۱۰۶ میشود. اگر عبارت «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۲۹ میشود. بین اعداد ۱۶۲۹ و ۲۹۱۰۶ چهار رقم مشترک هستند. در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر کلمه بربری وجود دارد. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۵۹۷ در گاهشمار بربری است. سوره فتح ۲۵۹۷ حرف دارد. در مقاله بیان شده که کوروش، فقط تنها فاتح و مدیر بزرگ نبود. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده مشخص شده که عددهای سوره فتح به کوروش کبیر اشاره میکنند. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده است. اگر عنوان خبر ایران اینترنشنال را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۹۷ میشود. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۵۲۹۷ مشترک هستند. در خبر ایران اینترنشنال به گاهشمار شاهنشاهی اشاره شده که مبدا آن تاجگذاری کوروش بزرگ است. در کتاب نور و کتاب نشانهها مطالبی درباره ارتباط بین عددهای سوره فتح و گاهشمار با مبدا آغاز پادشاهی کوروش بزرگ بیان شده است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه مبدا و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه فتح وجود دارد. اگر متن قطعه ۱ سلیم تهرانی را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۵۰۷ میشود. سوره انفال 5570 حرف دارد. در سوره انفال کلمات فتح و پیروزی ذکر شدهاند. سوره فتح ۵۵۷ کلمه دارد. بین عددهای ۵۵۷، ۵۵۰۷ و ۵۵۷۰ سه رقم مشترک هستند. در سوره کهف و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «تا آنكه به سرزمين مغرب [خورشيد] رسيد و چنين يافت كه در چشمهاى گلآلود [و گرم] غروب مىكند و در نزديكى آن قومى را يافت گفتيم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا آنان را عذاب مىكنى، يا با آنان نيكى مىكنى» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۷۷ میشود. در سوره کهف و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «(آن گروه به او) گفتند اي ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد ميكنند آيا ممكن است ما هزينه اي براي تو قرار دهيم كه ميان ما و آنها سدي ايجاد كني ؟» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۷۵ میشود. ارقام عددهای ۵۵۷، ۵۷۵ و ۵۷۷ مشترک هستند. در توضیحات گاهشمار بربری در ویکیپدیا بیان شده: «گاهشماری بربری تقویمی سالانه است که مردم بربر شمال آفریقا از آن استفاده میکنند. این گاهشماری در زبان عربی با نام «فلاحی» (کشاورزی) یا «عجم» شناخته میشود.» در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۵۳ کتاب زهیر کلمه آفریقا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در برگ ۳۵ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا، الف و زهیر و در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۵ میلی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در برگهای ۱۵۳ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۳۵ کتابهای عطیه برتر و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه زبان و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه عرب و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زبان، عرب، زراعت یا کشاورزی و عجم و در غزل ۵۳ مجد همگر و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه عجم وجود دارد. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «تپههای سبز آفریقا» است. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۷۹۵ در گاهشمار دیسکوردیان است. ارقام عددهای ۲۵۹۷ و ۲۷۹۵ مشترک هستند. در برگهای ۵۳ و ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بودا وجود دارد. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۲۱۷۳ در گاهشمار بودائی است. در ادامه مقاله عددهای ۱۲۷۳، ۱۳۲۷ و ۱۳۷۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۲۷۳، ۱۳۲۷، ۱۳۷۲ و ۲۱۷۳ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۱۳۴۵ در گاهشمار قبطی است. ارقام عددهای ۱۳۴۵، ۱۵۳۴ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. سال ۱۶۲۹ میلادی معادل سال ۱۰۳۹ در گاهشمار اسلامی است. در ادامه مقاله عددهای ۱۳۰۹ و ۱۹۰۳ ذکر شدهاند. در سوره کهف به خضر(ع) به عنوان بندهای خاص از بندگان خداوند اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خضر، بنده و خاص و در غزل ۱ جهان ملک خاتون عبارت بنده خاص و در تکه ۱ مولانا و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزلهای ۱۳۰۵ و ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه خضر وجود دارد. صادق هدایت داستان ژاپنی اوراشیما را ترجمه و در مجله سخن چاپ کرده است. در مقاله کلمات صادق هدایت و سخن ذکر شدهاند. این داستان شبیه داستان اصحاب کهف است. اصحاب کهف در شهر افسوس ترکیه بودند. در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۵۱:۳ انجیل برنابا کلمه افسوس وجود دارد. در توضیحات یوحنا(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «به نظر میرسد که اورشلیم، چند سالی جای سکونت اصلی یوحنا بوده باشد. بر اساس روایتی معتبر، او سالهای پایانی عمر را در افسوس گذراند» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات یوحنا و اورشلیم و در ادامه مقاله کلمات یوحنا، اورشلیم و ترکیه و در منشور کوروش و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات پایانی و عمر و در قطعه ۱ خاقانی کلمات حواری، ساکن و اصل ذکر شده است. یوحنا(ع) از حواریون مسیح(ع) بوده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزلهای ۱ محتشم کاشانی و فروغی بسطامی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه صف وجود دارد. در سوره صف به حواریون اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده که نماد یوحنا(ع) کتاب، جام، عقاب و دیگ است. در آیه ۳:۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در مقاله کلمه کتاب و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزلهای ۱۴ و ۳۱۵ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ نسیمی و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه جام و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات جام و عقاب ذکر شده است. در قصیده ۱ حافظ به دارا اشاره شده است. در توضیحات داریوش سوم در ویکیپدیا بیان شده: «در شاهنامه فردوسی و تاریخ سنتی ایرانیان، داریوش سوم با نام «دارا» شناخته میشود (ولی در دارابنامه و اسکندرنامه وی با نام «داراب» شناخته میشود) و هجدهمین پادشاه ایران و نهمین پادشاه کیانی است که چهارده سال پادشاهی کرد؛ پدر او داراب، مادرش تمروسیه و اسکندر مقدونی برادر ناتنیاش معرفی شدهاست.» در این مطلب نیز به اسکندر اشاره شده است. در توضیحات داریوش سوم در ویکیپدیا بیان شده: «مادر دارا طبق روایتهای نخستین «ماهناهید» دختر هزارمرد بود هنگامی که منابع متاخر مادرش را تَمروسیا، زنی یونانی که دختر فاستابیکون و همسر پیشین پادشاه عمان بود، نامیدهاند.» در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات ماه و زهره یا ناهید و در قطعه ۹ حافظ و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمه زهره و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه ناهید و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه عمان وجود دارد. در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه لغتنامه و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات فیلقوس و اسکندر و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا عبارت جد مادری وجود دارد. در لغتنامه دهخدا بیان شده «فیلقوس. [ف َ ل َ ] ( اِخ ) نام پادشاه روم است ، و بعضی گویند جدمادری اسکندر بوده.» در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج، تخت و اقلیم و در قطعه ۱ سلیم تهرانی عبارت هفت اقلیم وجود دارد. سریال بازی تاج و تخت درباره سرزمینی به نام هفت اقلیم است.
توضیحات سایت کتابراه درباره کتاب کلاغ پیر
https://www.ketabrah.ir//book/59091
https://www.iranintl.com/202503200965
تولد موسی(ع)، تبدیل افسانه به واقعیت
در سوره قصص و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «و به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير بده، و چون بر او بيمناك شدى، او را [در جعبهاى] به دريا بيفكن، و مترس و غم مخور، [چرا كه] ما برگرداننده او به سوى تو و گرداننده او از پيامبران هستيم» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳۵ میشود. در مقاله عددهای ۳۵ و ۵۳ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۳۵، ۵۳ و ۵۳۵ مشترک هستند. در توضیحات موسی(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «داستان نجات نوزادی که در رودخانه رها شده و در بزرگی به شهرت و عظمت میرسد، مضمونی رایج در افسانههای باستانی خاورمیانه است. این شباهت به خصوص در مقایسه با داستان تولد سارگن بزرگ، پادشاه اکد، قابل تشخیص است.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳۱ میشود. اگر عبارت «تولد موسی(ع)، تبدیل افسانه به واقعیت» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵ میشود. در سوره قصص کلمه واقعیات وجود دارد. نام دیگر سوره طه (طاها) «کلیم» است؛ چون در آن درباره موسی و چگونگی گفتگویش با خداوند سخن گفته شدهاست. سوره طه ۱۳۵ آیه دارد. در سوره طه کلمات واقعیت و حقیقت ذکر شدهاند. اگر عبارت «تولد سارگن، تبدیل افسانه به حقیقت» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۵ میشود. در سوره قصص کلمه حقیقت و در مقاله عدد ۹۵ ذکر شده است. در توضیحات موسی(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «داستان تولد کوروش بزرگ نیز همین مضامین را دارد.» اگر این جمله را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵ میشود. اگر عبارت «تولد کوروش بزرگ، تبدیل افسانه به حقیقت» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که سورههای یوسف و اسراء ۱۱۱ آیه دارند. در سوره یوسف کلمات واقعا و حقیقت و در سوره اسراء کلمات واقعی و حقیقت ذکر شدهاند. اگر عبارت «تولد کوروش بزرگ تبدیل افسانه به واقعیت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۴۳۸ میشود. در ادامه مقاله عدد ۲۴۳۸ ذکر شده است. اگر عبارت «تولد موسی(ع)، سارگن و کوروش بزرگ تبدیل افسانه به واقعیت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۶۱ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۲۹۶۱ مشترک هستند. در مقاله مطالبی درباره شباهت موسی(ع) و کوروش کبیر بیان گردید.
دلیل انتخاب کتابها و اشعار
در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۹ حافظ و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قرآن ذکر شده است. در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده پس از فراگیری قرآن کریم و دیوان حافظ در مکتبخانه، به دبستان رفت. در مقاله کلمات قرآن، حافظ و جواد نوربخش و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه دبستان وجود دارد. در مقاله از آیات و کلمات قرآن در متن عربی و ترجمههای الهی قمشهای، انصاریان، خرمشاهی، فولادوند و مکارم شیرازی کمک گرفته شده است. در مقاله از آیات و کلمات کتابهای مقدس و ترجمههای هزاره نو، معاصر، نسخه قدیمی فارسی، مژده برای عصر جدید و مژده برای عصر جدید و ویرایش شده کمک گرفته شده است. در باب ۹۵ انجیل برنابا عبارت سفر موسی و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۳۵۱ سعدی کلمه خروج وجود دارد. در مقاله به کتاب مقدس سفر خروج اشاره شده است. در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر کلمه مکاشفه وجود دارد. در مقاله به کتاب مقدس مکاشفه یوحنا اشاره شده است. در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه نوحه وجود دارد. در مقاله به کتاب مقدس نوحه اشاره شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات نیایش و بوستان و در غزل ۱۵۳ حسین خوارزمی کلمه بوستان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه سرآغاز و در باب ۱ انجیل مرقس و در بابهای ۹۵ و ۵۳ انجیل برنابا و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگهای ۱۵۳ و ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه آغاز وجود دارد. در مقاله به شعر سرآغاز در نیایش خداوند بوستان سعدی اشاره شده است. در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمات مجلس و اول و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزلهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه مجلس و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ حافظ و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در آیه ۵۱:۱۳ انجیل برنابا و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در برگهای ۳۵ و ۱۵۳ کتاب زهیر و در برگ ۵۳ کتاب الف و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اول و در ادامه مقاله عدد ۲۲۴ و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمات مجلس و اول ذکر شدهاند. در مقاله به شعر ۱ مجلس اول سعدی اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمه محتشم وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۱، ۱۳۵، ۱۵۳، ۳۱۵، ۵۱۳ و ۵۳۱ محتشم کاشانی اشاره شده است. در قصیده ۱ حافظ و در غزل و مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱۳۵ ارمغان حجاز اقبال لاهوری و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی کلمه فیض وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۴۱، ۱۳۵ و ۱۵۳ فیض کاشانی اشاره شده است. در ادامه مقاله به الکساندر پوشکین اشاره شده است. در توضیحات سعدی در ویکیپدیا بیان شده: «الکساندر پوشکین، شاعر و نویسنده نامدار روس و بنیانگذار ادبیات نوین روسی به فرهنگ و ادبیات شرق علاقهمند بود. او منظومه فواره باغچهسرای را با نگاهی جدی به ادبیات شرق نوشته و آن را با این عبارت آغاز کرده است: «بسیاری چون من فواره را دیدهاند اما برخی از آنان در عالم وجود نیستند و دیگران نیز در بلاد دور سیاحت میکنند.» » در ویکیپدیا بیان شده که جمله پوشکین بر گرفته از ابیات زیر از باب اول عدل و تدبیر و رای بوستان است.
بر این چشمه چون ما بسی دم زدند *** برفتند چون چشم بر هم زدند
گرفتیم عالم به مردی و زور *** ولیکن نبردیم با خود به گور
در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری کلمه روس و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه روسیه وجود دارد. در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه باغچه وجود دارد. در توضیحات فواره باغچهسرای در ویکیپدیا بیان شده که پوشکین بازدیدی از کاخ باغچهسرای در شبهجزیره کریمه داشت. در این بازدید، پوشکین آبنمای این کاخ و نوشتههایی را که در کنار آن به زبانهای عربی و تاتاری نوشته بود ملاحظه کرد. نوشته عربی از سوره انسان در قرآن بود که به سلسبیل، چشمه بهشتی اشاره میکرد. مضمون نوشته تاتاری نیز این بود: «بیا از زلالترین آب فواره (چشمه) بنوش.» علت ساخت این آبنما، عشق خان کریمه به دختر زیباروی لهستانی به نام ماریا بود. خان او را در حمله به لهستان از خانوادهاش ربود. ماریا در حرمسرای خان کریمه افسرده و پژمرده شد و یک شب زارما، همسر خان کریمه از او خواهش کرد که عشق خان را به او بازگرداند. ماریا برای خودش آرزوی مرگ کرد و آرزویش برآورده شد، اما عشق خان کریمه از بین نرفت و آب نمایی را به یادبود او بنا کرد که دختران جوان کریمه آن را فواره اشک نامیدند. پوشکین تحت تاثیر فضا و داستان آن قرار گرفت و اشعار سعدی، شاعر ایرانی، با مضمون فانی و زودگذر بودن دنیا را به یاد آورد که زمینهساز خلق این اثر شد. پوشکین این منظومه را با نگاهی جدی به ادبیات شرق نوشت و آن را با این عبارت آغاز کرد: «بسیاری چون من فواره را دیدهاند اما برخی از آنان در عالم وجود نیستند و دیگران نیز در بلاد دور سیاحت میکنند.» در خطبه ۱ نهج البلاغه و در بابهای ۵۹، ۹۵، ۳۵، ۱۳۵ و ۱۵۳ انجیل برنابا و در آیه ۱۱۵:۱۳ انجیل برنابا و در برگهای ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب و در برگهای ۱۵۳، ۵۱۳ و ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه انسان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری کلمه انس وجود دارد. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه دهر و در قصیده ۱ حافظ کلمات دهر و انس وجود دارند. نام دیگر سوره دهر سوره انسان است. افلاطون نویسنده کتاب «حقیقت انسان» است. در ادامه مقاله به سلسبیل اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگهای ۳۵ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه باب و در مقاله کلمات اول و سرآغاز در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات بوستان و رای و در غزل ۵۳ عطار کلمه تدبیر و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات تدبیر و رای ذکر شدهاند. در مقاله به شعر ۱ باب اول عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی «سرآغاز» اشاره شده است. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه سلیم وجود دارد. در مقاله به قطعه و رباعی ۱ سلیم تهرانی اشاره شده است. در توضیحات محمدقلی سلیم تهرانی در ویکیپدیا بیان شده: «شعر او را به «نازکی خیال، خلق مضمونهای دقیق تازه و سعی در ارسال مثل و تمثیل» وصف کردهاند. به دیدگاه ذبیحالله صفا، زبانش در شعر ساده و گاه (بهویژه در قصیده و مثنوی) تا حدی سست و نزدیک به زبان عامیانه است «و این بیشتر از آنجاست که سلیم تحصیل مدرسهای کافی نداشت و گویا تتبع او هم در دیوانهای استادان گذشته کم بود و بیشتر به نیروی استعداد شاعری میکرد.»» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۲۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۳۲۵ و ۳۵۲۱ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات زبان، گویا و مثل و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمات زبان و گویا و در مقاله کلمه زبان ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده سلیم تهرانی چندسالی در اصفهان بسر برد سپس به شیراز کوچ کرد. در مقاله کلمات اصفهان، شیراز و کوچ ذکر شدهاند. در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه اقبال وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ رموز بیخودی و شعر ۱۳۵ ارمغان حجاز اقبال لاهوری اشاره شده است. در شعر ۱ رموز بیخودی اقبال لاهوری کلمه مولانای روم و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مولانا وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و به تکه ۱ و «سوگسرود مولوی برای شمس» و غزل ۱۱۵۳ مولانا جلال الدین محمد بلخی اشاره شده است. در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه بلخ وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتاب «پیران بلخ» است. درگذشت مولانا در سال ۶۵۲ خورشیدی یا سال ۱۲۷۳ میلادی بوده است. در ادامه مقاله عددهای ۶۵۲ و ۱۲۷۳ ذکر شدهاند. آرامگاه مولانا در شهر قونیه ترکیه است. در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه آرامگاه و در برگهای ۵۳، ۱۵۳، ۳۱۵ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات مولانا و قونیه و در مقاله کلمه ترکیه ذکر شده است. در توضیحات مولوی در ویکیپدیا بیان شده از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در غزل ۳۵۱ سنائی کلمه خاموش و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمه خموش وجود دارد. در توضیحات مولوی در ویکیپدیا بیان شده مجموعه مواعظ و مجالس مولانا یعنی سخنانی است که به وجه اندرز و به طریق تذکیر بر سر منبر بیان کرده است. در این خطبهها رومی آیات قرآن و احادیث را تفسیر میکند. وی همچنین از اشعار سنائی، عطار و دیگر شاعران، منجمله آثار خود در این خطبهها استفاده میکند. در مقاله کلمات قرآن و خطبه ذکر شده است. در توضیحات مولانا در ویکیپدیا بیت زیر آمده که به سنایی و عطار اشاره میکند.
عطار روح بود و سنائی دو چشم او *** ما از پی سنائی و عطار میرویم
در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سنائی وجود دارد. در مقاله به غزل ۳۵۱ سنایی اشاره شده است. در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر به عطار و اوحدی اشاره شده است. در مقاله به غزل ۵۳ عطار و شعر ۵۳ پندنامه عطار و شعرهای ۱ و ۵۳ منطق العشاق اوحدی و رباعی ۵۳ اوحدی و شعر ۵۳ جام جم اوحدی اشاره شده است. اگر عبارت «اوحدی مراغهای» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵ میشود. در توضیحات اوحدی مراغهای در ویکیپدیا بیان شده «در آغاز تخلص او صافی بود، سپس به سبب ارادتی که به پیر و عارف مشهور، ابوحامد اوحدالدین کرمانی پیدا کرد، تخلص اوحدی را برگزید» در آیه نور کلمه صافی وجود دارد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسرو و بیدل و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمه بیدل وجود دارد. در مقاله به قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و غزلهای ۱ و ۱۰۳۵ بیدل دهلوی اشاره شده است. در آیه نور کلمه فروغی و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه فروغ وجود دارد. در مقاله به غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی اشاره شده است. در توضیحات فروغی بسطامی در ویکیپدیا بیان شده: «و چندی را نیز در شهر کرمان، در خدمت حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه گذراند که در همان دوران، بنا به درخواست شجاعالسلطنه، تخلص خود را به نام فرزند او «فروغالدوله»، فروغی نهاد. فروغی بسطامی تا پیش از آن در شعرهایش، تخلص مسکین را بهکارمیبرد.» در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت کلمه تخلص و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمات شجاع و مسکین و در غزل ۱۴ حافظ و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمه مسکین وجود دارد. در این مطلب به شهر کرمان اشاره شده است. جواد نوربخش نویسنده کتاب «پیران و صوفیان نامی کرمان» است. در مقاله به غزل ۱۳۵ افسر کرمانی اشاره شده است. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱ ابن یمین و در شعر ۵۳ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه افسر وجود دارد. در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمه طبیب و در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه اصفهان وجود دارد. در مقاله به مفردات ۹ طبیب اصفهانی اشاره شده است. صادق هدایت نویسنده کتاب «اصفهان نصف جهان» است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و ترجیع بند و قصیده ۱ حسین خوارزمی و مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمه رضا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه خان و در مقاله کلمات هدایت، داوود و اصفهان ذکر شدهاند. در مقاله به شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت «داوود اصفهانی» اشاره شده است. در مقاله به برگهای ۳۵، ۵۳، ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر نوشته استاد محمدعلی طاهری اشاره شده است. در مقاله کلمه انسان و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمات انسان و منظر و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه منظر و در غزل ۱۵۳ سعدی و غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی کلمه دیگر وجود دارد. استاد محمدعلی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه هستند. در آیه ۳۱:۵ کتاب مقدس خروج و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه استاد و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه عرفان و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در برگ ۳۵ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و کیمیاگر و در غزل ۵۳ عطار و در برگ ۱۳۵ کتاب الف و در غزل ۳۵۱ سنایی و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه حلقه وجود دارد. در غزل ۱۳۵۷ تبریزی و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه افلاطون و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمه فلاطون وجود دارد. تفاوت کلمات افلاطون و فلاطون حرف الف است. حرف الف حرف شماره ۱ حروف الفبای فارسی است. در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه تفاوت و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در برگ ۱۵۳ کتابهای الف و زهیر و در برگ ۵۳ کتاب الف و در برگ ۳۵ کتابهای زهیر و والکیریها و در برگ ۱۳۵ کتابهای الف، عطیه برتر والکیریها و در غزل ۱۳۵ میلی و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمه حرف و در قطعه ۱ خاقانی و در رباعی ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی در برگهای ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب الف کلمه الف و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا عبارت «زبان فارسی» وجود دارد. در قصیده ۱ حافظ کلمه خاقان وجود دارد. در مقاله به ترجیع بند و قطعه ۱ خاقانی اشاره شده است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه خاتون وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ جهان ملک خاتون اشاره شده است. در توضیحات جهان ملک خاتون در ویکیپدیا بیان شده: «یکی از نخستین کسانی که به معرفی جهانملک خاتون پرداخت، ادوارد براون بود، هرچند او به نسخهای ناقص از دستنویس دیوان جهان دسترسی داشتهاست. سپس سعید نفیسی و ذبیحالله صفا در آثارشان به دو نسخه از دیوان جهان در کتابخانه ملی پاریس اشاره کردهاند.» در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمه صفا و در مقاله کلمه پاریس ذکر شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه رهی و در مقاله کلمه سایه و در شعر ۱ دیگر سرودهها فرخی یزدی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه گیسو وجود دارد. در مقاله به شعر سایه گیسو رهی معیری اشاره شده است. در مقاله به کتابهای الف، کیمیاگر، عطیه برتر و مکتوب نوشته پائولو کوئلیو اشاره شده است. در تکه ۱ مولانا و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعری از شاه نعمت الله ولی که در ادامه مقاله آمده کلمه کیمیا و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمه مکتوب وجود دارد. در برگهای ۳۵، ۵۳، ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه پائولو وجود دارد. در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب الف نوشته پائولو کوئلیو و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ملاقات وجود دارد. در مقاله به کتاب پله پله تا ملاقات خدا نوشته عبدالحسین زرین کوب اشاره شده است. در منشور کوروش و در شعرهای ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و «جمشید» در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه شهریار وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ شهریار اشاره شده است. در توضیحات شهریار در ویکیپدیا بیان شده: «شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ و فردوسی داشته است.» در مقاله به خطبه ۱ نهج البلاغه اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «فردوسی دهقان و دهقانزاده بود.» در مقاله کلمه دهقان ذکر شده است. در مقاله به شعرهای ۱ شاهنامه ابوالقاسم فردوسی «فریدون» و «جمشد» اشاره شده است. در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمه ابوالقاسم و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه فردوس و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه فریدون و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمات فریدون، جمشید و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه جمشید ذکر شده است. در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خراسان وجود دارد. آرامگاه فردوسی در خراسان است. جواد نوربخش نویسنده کتاب «پیران خراسان» است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که در آن به آرامگاههای فردوسی، حافظ و خیام اشاره شده است. در انتهای مختصات شمالی حافظیه (آرامگاه حافظ) در ویکیپدیا عدد ۳۱۴۵ ذکر شده است. تاریخ ثبت ملی حافظیه در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۵۴، ۱۵۳۴ و ۳۱۴۵ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات حافظ، ثبت و خورشید و در آیه ۱ سوره زنان که در ادامه مقاله آمده و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه حافظ و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات حافظان و خورشید وجود دارند. عنوان غزل ۱ شهریار مکتب حافظ است. در مقاله به غزلهای ۱، ۱۴ و ۱۵۳ حافظ و غزل و قطعه ۹ حافظ اشاره شده است. آرامگاه خیام در استان خراسان و در شهر نیشابور است. تاریخ ثبت ملی آرامگاه خیام نیز در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. در مقاله به رباعیهای ۱ و ۱۴ خیام اشاره شده است. در توضیحات خیام در ویکیپدیا بیان شده: «وی شخصیت اصلی رمان سمرقند نوشته امین معلوف است.» در مقاله کلمه سمرقند و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه امین ذکر شده است. در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری کلمه شوریده وجود دارد. در توضیحات شوریده شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «برابر با ششم ربیعالثانی (۱۳۴۵ هجری قمری) در زادگاه خود درگذشت و در جوار آرامگاه سعدی به خاک سپرده شد.» در این مطلب به آرامگاه سعدی اشاره شده است. تاریخ ثبت ملی سعدیه (آرامگاه سعدی) نیز در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. درگذشت شوریده شیرازی در سال ۱۳۰۵ خورشیدی بوده است. اگر عبارت «شوریده شیرازی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۵۳ میشود. بین عددهای ۱۳۵، ۱۵۳، ۱۰۵۳ و ۱۳۰۵ سه رقم مشترک هستند. در توضیحات شوریده شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «شوریده در هفتسالگی به علت ابتلای به بیماری آبله از هردو چشم نابینا و چهرهاش آبلهگون شد. او از نابینا بودن و آبلهرویی خود به حسرت یاد میکرد». در غزل ۵۹ عبید زاکانی کلمات شوریده و چشم و در غزل ۹۵ عبید زاکانی کلمه آبله و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ در تدبیر عدل و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در ترجیع بند و قصیده ۱ حسین خوارزمی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱ ابن یمین و در قطعه ۹ حافظ و غزلهای ۹ و ۱۳۵ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزلهای ۱۴، ۴۱، ۱۳۵ و ۱۵۳ حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در غزلهای ۱۳۵ فیض کاشانی و افسر کرمانی و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزلهای ۱۵۳ و ۳۵۱ سعدی و در غزلهای ۱۵۳ و ۲۲۴ حافظ و غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزلهای ۳۱۵، ۵۱۳ و ۵۳۱ محتشم کاشانی و در آیه ۳:۵۱ کتاب مقدس نوحه و در غزلهای ۱۳۵۰، ۱۳۵۷ و ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه چشم و در غزل ۱ نظیری نیشابوری کلمه نابینا و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری کلمه بیبصران و در ادامه مقاله کلمه کور و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳ نسیمی و کلمات چشم و چهره و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی و در غزل ۵۳ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه چهره و در باب ۱ انجیل مرقس و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه بیمار و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه آبله و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمات چهره و آبله و در تکه ۱ مولانا کلمات چشم و حسرت و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمه حسرت وجود دارد. در توضیحات خیام در ویکیپدیا بیان شده: «همچنین گفته میشود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملکشاه در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان نموده است.» در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات نعمت و الله و در قصیده ۱ حافظ کلمات شاه و نعمت و در تکه ۱ مولانا و در غزل ۱۵۳ حافظ و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمه شاه و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه نعمت وجود دارد. در مقاله به قصیده و ترجیع ۱ و غزلهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی اشاره شده است. در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه مجد ذکر شده است. کلمه مجد وجود دارد. در مقاله به غزل ۵۳ مجد همگر اشاره شده است. در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات عمان و سامان و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمه سامان وجود دارد. در مقاله به شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی اشاره شده است. در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه یمین وجود دارد. در مقاله به غزل ۱ و قطعه ۳۱۵ ابن یمین اشاره شده است. در برگ ۱۵۳ کتاب الف کلمه میلی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک و در غزل ۵۳ عطار و در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه میل وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ میلی اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمه سوزن و در برگهای ۳۵ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سمرقند وجود دارد. در مقاله به قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی اشاره شده است. در مقاله به غزل ۵۱۳ سیف فرغانی اشاره شده است. در توضیحات سیف فرغانی در ویکیپدیا بیان شده: «وی در سخن از سبک خراسانی در قرن ششم هجری متأثر بود و به همین دلیل بود که وی را به سرزمین فَرغانه و ولایت سمرقند منتسب میداشتند.» در این مطلب نیز به سمرقند اشاره شده است. اگر متن غزل ۵۱۳ سیف فرغانی را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳۰ میشود. بین عددهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۱۵۳۰ سه رقم مشترک هستند. در توضیحات جامی در ویکیپدیا بیان شده: «پس از گذشت چند سالی جامی راه سمرقند را در پیش گرفت که در سایه حمایت پادشاهِ علمدوست تیموری، الغ بیگ، به کانون تجمع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود.» در مقاله کلمه جام ذکر شده است. در مقاله به شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی اشاره شده است. در توضیحات جامی در ویکیپدیا بیان شده: «از خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب قضاوت یافت و ماندگار شد.» در مقاله کلمات خراسان، کوچ و قضات و شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه دشتی وجود دارد. در گذشت جامی در شهر هرات بوده است. . در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا به شهر هرات اشاره شده است. در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خوارزم وجود دارد. در مقاله به ترجیع بند ۱ و غزلهای ۱، ۱۴، ۴۱، ۳۵، ۵۳، ۱۳۵ و ۱۵۳حسین خوارزمی اشاره شده است. در غزلهای ۴۱ و ۱۳۵ حسین خوارزمی کلمه نظیر و در مقاله کلمه نیشابور ذکر شده است. در مقاله به غزلهای ۱، ۹، ۱۴، ۴۱، ۳۵، ۵۳، ۱۳۵، ۱۵۳، ۳۱۵، ۳۵۱، ۵۱۳ و ۵۳۱ نظیری نیشابوری اشاره شده است. در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمه جویای و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مناقب وجود دارد. در مقاله به مناقب و غزل ۱ جویای تبریزی اشاره شده است. در مناقب ۱ جویای تبریزی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه نسیم وجود دارد. در مقاله به غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ نسیمی اشاره شده است. در توضیحات عمادالدین نسیمی در ویکیپدیا بیان شده: «ادعا گردید که سخنان نسیمی اشخاص جاهل را فریب داده، زندیق کرده است. سپس ابن الشنقشی الحنفی در حضور علما و قضات شهر طرح دعوی کرد. سپس نائب او را گفت: اگر نتوانی ادعای خود را به اثبات رسانی، کشته میشوی؛ و او از ادعای خود درگذشت. نسیمی هم چیزی نگفت. تنها کلمه شهادت بر زبان آورد و [این] ادعا را رد کرد. سپس شیخ شهاب الدین ابن هلال در دادگاه حاضر شد و در کنار قاضی مالکی نشست. او گفت که نسیمی زندیق است و توبهاش را نمیتوان پذیرفت و باید به قتل رسد. سپس به قاضی مالکی رو کرد و پرسید: چرا او را نمیکشی؟ مالکی گفت: آیا تو به دست خود مینویسی که او محکوم به قتل است؟ گفت: مینویسم! و نوشت؛ و نوشتهاش را به شیخنا ابن خطیب الناصریه و دیگر قضات تقدیم کرد. قضات و علما زیر بار نرفتند و بلند شدند و آن جا را ترک گفتند. مالکی پرسید: وقتی قضات و علما سر باز میزنند، چگونه میتوان او را کشت؟ او گفت: من نمیکشم. سلطان من را مأمور کرده است که این کار را سریع تمام کنم تا امریهاش صادر شود. آن گاه مجلس به پایان رسید و نسیمی را دیگر بار در قلعه حبس کردند؛ و آن گاه فرمان سلطان مؤید صادر شد که: پوستش کنده شود، جنازهاش هفت روز در شهر حلب گردانده شود، سپس شقه گردد و شقههایش به علی بن ذی الآذر، برادرش ناصر الدین و عثمان قارایولوق فرستاده شود. این شاعر لطیف سخن را چنین کشتند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۷۳۱۲۱ میشود. در ادامه مقاله عددهای ۱۲۳۷، ۱۲۷۳ و ۱۳۷۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات لطیف و سخن و در قطعه ۱ خاقانی کلمات لطیف و قلعه و در مقاله کلمات سخن، زبان، مجلس، پایان و ادعا و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات نسیمی، سخن، زبان، مدعا و سلطان و در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمات شهادت و زبان و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه برادر و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه حلب و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی در سایت گنجور درباره ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه نسیم و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات زبان، قلعه، قاضی و سلطان و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمه جنازه و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات قاضی، قضات، سلطان و شیخ و در برگهای ۳۱۵ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمات سلطان و شیخ و در غزل ۱ فیض کاشانی و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی کلمه شیخ و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در برگ ۵۳ کتاب الف و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمه هلال و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات زبان و سلطان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۴ حافظ و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت و در برگهای ۵۳ و ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمه سلطان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات سلطان و پوست و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه پوست ذکر شده است. فریدون فرهودی نویسنده فیلم «زیر پوست شهر» است. در مقاله به فریدون اشاره شده است. در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات فریدون و همنام وجود دارند. فریدون و فریدون فرهودی همنام هستند. در ویکیپدیا بیان شده که سال فعالیت فریدون فرهودی از ۱۳۵۳ تا اکنون است. ارقام عددهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۱۳۵۳ مشترک هستند. اگر کلمه فرهودی را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در شعرهای ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و «جمشید» و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه فرخ وجود دارد. در مقاله به غزل و رباعی و دیگر سرودههای ۱ فرخی یزدی اشاره شده است. در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در بیت ۱۴ شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه یغما و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمه سردار وجود دارد. در مقاله به غزل ۱۴ سرداریه یغمای جندقی اشاره شده است. در غزل ۱۴ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه آشنا و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه آشنایی و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات آشنا و فرزانگی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آشنای و صادق و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه فرزانگان و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه فرزانه وجود دارد. در مقاله به کتاب آشنایی با صادق هدایت نوشته مصطفی فرزانه اشاره شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه تفسیر وجود دارد. در مقاله به برگهای ۳۵، ۵۳، ۱۳۵، ۱۵۳، ۳۱۵، ۳۵۱، ۵۳۱ و ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه اشاره شده است. اگر عبارت «دلیل انتخاب کتابها و اشعار» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۳۵ میشود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند.
خسرو
اگر کلمه خسرو را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۴ میشود. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان و دادگر و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو و دادگر و در قطعه ۹ حافظ و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمه دادگر وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که خسرو یکم مشهور به اَنوشیرَوان دادگَر یا اَنوشهرَوان دادگَر است. در ویکیپدیا بیان شده: «خسرو در اوستا به صورت hu-sravah (هوُ-سْرَوَه؛ به معنای «نیک سروده شده»؛ «نیکنام»، «مشهور»)، در سانسکریت به صورت sushravas و در زبان پهلوی به صورت husraw/xusraw به معنای خوشآوازه و نیکنام آمده است و در پازند به شکل xosrau آمده است. و لقب خسرو انوشیروان یا «انوشگ روان» است که به معنای روح و روان جاویدان است.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روان، جاودان، نام نیکو، خوش و آوازه و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، روح، روان و جاودان و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، خوش و روان و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات خسرو، جاوید و خوش و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه خسرو و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات خسروان و خوش و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی عبارت نام نیک و در مقاله کلمات نیک و خوش و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی کلمه آوازه و در آیه ۱۵:۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا کلمه سرود و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر کلمات سرود و روح و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خوش و روح و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات نیک، روح و روان و در قطعه ۱ خاقانی و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها و در غزلهای ۱۴ و ۵۱۳ نظیر نیشابوری کلمه روح و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو، خوش و روان و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی و در برگ ۳۵ کتاب مکتوب و در برگهای ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه روان و در منشور کوروش کلمات روان و جاودان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات نیک، نام و جاوید و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمه جاودان و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمات جاوید و جاودان وجود دارند. جواد نوربخش نویسنده کتاب «گلستان جاوید» است. اشو نویسنده کتاب «گلهای جاودانگی» است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «پادشاهی خسرو انوشیروان یکی از درخشانترین دوران ساسانیان است.» در آیه نور و ترجمههای الهی قمشهای، خرمشاهی و فولادوند و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه درخشان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات درخشان و درخشنده و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه درخشید وجود دارد. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «طبق آنچه در خدای نامه آمده، مادر خسرو، دختر دهقانی از دودمانهای قدیم بود که قباد در دوران فرار خود با وی ازدواج کرده بود.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، انوشیروان، دهقان و قدیم و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات خسرو، دهقان و مادر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه قدیم و در ادامه مقاله کلمات مادر و فرار و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه ازدواج وجود دارد. آیه ۵۳ سوره دخان بیان میکند: «جامههايى از ابريشم نازك و ابريشم ستبر در بر كرده، رو به روى يكديگرند» در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «مهمترین کالایی که رومیان خواستار آن بودند ابریشم بود و تلاش میکردند تا کالاها را ارزانتر تهیه کنند. رومیان وقتی دیدند که تجار و بازرگانان ایرانی برای تهیه ابریشم راهی چین میشوند، تلاش کردند تا مانند ایرانیان عمل کنند.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روم و بازارگان و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، روم و چین و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، روم، بریشمن و چین و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو و ابریشم و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه چین ذکر شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیران و سلطنت و در قصیده ۱حافظ کلمات خسرو و سلطنت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان و سلطنت و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در آیه ۱۳:۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه سلطنت وجود دارد. سلطنت خسرو انوشیروان از سال ۵۳۱ میلادی شروع شده است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «در زمان انوشیروان وقتی کشوری فرمانبر و زیر سلطه بود، علاوهبر اینکه خراجگزاری میکرد، هدایایی نیز میفرستاد. پادشاه هند علاوه بر این که هدیه را فرستاد، یک بازی نیز همراه آن ارسال کرد و به فرستاده انوشیروان گفت اگر خسرو فلسفه شطرنج را متوجه شود، خراج سالیانه را خواهم داد در غیر این صورت خراج را نخواهم پرداخت. خسرو این کار را به وزیر خود بزرگمهر میسپارد و بزرگمهر نیز فلسفه شطرنج را درمییابد و هندوستان موظف به پرداخت خراج میشود. بزرگمهر در برابر شطرنج، تخته نرد را اختراع کرد و به دربار هندوستان فرستاد، ولی آنها نتوانستند متوجه شیوه بازی آن شوند و از خسرو خواستند که برای آنها توضیح دهد. در نهایت هندوستان خود را موظف دانست که خراجی بیش از پیش بپردازد و هدیههای بیشتری نیز به دربار بفرستد.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۶۵ میشود. در ادامه مقاله عدد ۶۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۶۵۲ و ۲۵۶۵ مشترک هستند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، هند، تخته و هدیه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۵۳ عطار کلمه تخته و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات هند و وزیر و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در برگهای ۱۳۵ و ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه هندوستان و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه هند و در قطعه ۱ خاقانی کلمه وزیر و در مقاله کلمه بازی و در منشور کوروش و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه هدیه وجود دارد. «هدیه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در غزل ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه طاووس ذکر شده است. طاووس نماد کشور هند است. در توضیحات بصره در ویکیپدیا بیان شده: «همچنین «بصرا» نام یک نوع بازی ماهیگیری (بازی کارتی) میباشد که در خاورمیانه در قهوهخانهها بازی میکردند. بصره/ باصرا را بعضیها سرزمین صخره معنی کردهاند و آن را واژه سریانی دانستهاند.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات بصره و ماهی و در ادامه مقاله کلمات ماهی و عراق و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه صخره ذکر شده است. در توضیحات بصره در ویکیپدیا بیان شده: «نام پیشین شهر بصره که امروزه بخشی از خاک عراق است، وهشتآباد اردشیر بودهاست. این نام گویای ساخته شدن و آباد شدن این شهر به فرمان اردشیر بابکان، بنیادگذار شاهنشاهی ساسانی است.» صادق هدایت کارنامه اردشیر بابکان را ترجمه کرده است. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده: «درونمایه این اثر شامل نسبنامه و کودکی اردشیر، اقامت او در دربار اردوان چهارم، واپسین شاهنشاه اشکانی، گریز او از دربار اردوان، تشکیل سپاه، جنگهای پشتسرهم با اردوان و امیران محلی که همه با کامیابی اردشیر و کشتهشدن دشمنانش به پایان رسیدند و در آخر شرح حالی فشرده از شاپور و هرمز، بهترتیب پسر و نوه اردشیر میشود.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور و هرمز و در قصیده ۱ حافظ کلمه اردوان و در مقاله کلمات روحانی، زردشت و هند ذکر شدهاند. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده تنها دستنویس مرجع این کتاب در گجرات هند بهدست شخصی با نام «مهربان کیخسرو» در قالب یک دفترنامه، همراه با چند متن فارسی میانه غیردینی دیگر از جمله یادگار زریران و شهرستانهای ایرانشهر رونویسیشده است. در مقاله کلمات هند، مهربان و کیخسرو ذکر شدهاند. در توضیحات اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده: «اردشیر برای یادبود پیروزیهایش، اقدام به نقر سنگنگاره در فیروزآباد (شهر گور یا اردشیرخوره)، نقش رجب و نقش رستم کرده است؛ در سنگنگاره وی در نقش رستم، اردشیر و اهورامزدا سوار بر اسب در برابر یکدیگرند و جسد اردوان و اهریمن زیر سم اسبان اردشیر و اهورامزدا تصویر شده است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نقش، رستم، سنگ، سم و اسب ذکر شدهاند. نقاشی اهورامزدا اثر صادق هدایت است. اگر عبارت «اردشیر بابکان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. در توضیحات کارنامه اردشیر در ویکیپدیا بیان شده قدیمیترین برگردان فارسی نو شناختهشده از کارنامه در بمبئی توسط «خدایار دستور شهریار ایرانی» چاپ شد. نازنین بنیادی در فیلم «هتل بمبئی» بازی کرده است. در توضیحات کارنامه اردشیر بابکان در ویکیپدیا بیان شده: «نسخه آغازین کارنامه اردشیر بابکان احتمالاً در اواخر دوره ساسانی و در پارس بهنگارش درآمده است. اشاره اثر به بازیهای شطرنج (چترنگ) و تخته نرد (نیواردشیر) نشان میدهد که قدمت نخستین نسخه، پیشتر از روزگار زمامداری خسرو انوشیروان نیست؛ چراکه ورود شطرنج به ایران و پیدایش بازی تخته نرد، هردو به زمانه این شاهنشاه ساسانی منسوباند. تئودور نولدکه، خاورشناس آلمانی، احتمال داده که نگارش کارنامه در زمان خسرو پرویز صورت گرفته باشد. نولدکه همچنین افسانههای پارسی مربوط به زندگی کوروش بزرگ که در روایت کتزیاس بازتاب یافته را کهنالگویی برای ساخت روایت این کتاب دانسته است.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۹۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۴۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات تخته نرد در ویکیپدیا بیان شده: «برخی از مراجع شیعه تخته نرد را حرام میدانند و برخی دیگر آن را در حالی که به نیت قمار نباشد جایز میدانند.» در آیات مختلف قرآن حرام بودن قمار و خوردن شراب در کنار یکدیگر بیان شده است. در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات قمارخانه و شراب و در رباعی ۱ خیام و در غزلهای ۱و ۹ نظیری نیشابوری و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۵:۱۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمه شراب و در شعر ۵۳ پندنامه عطار کلمات شراب و حرام و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه حرام وجود دارد. در باب ۱ انجیل برنابا بیان شده: «پس بازدار از او خمر و مسکر و هر گوشت ناپاک را؛ زیرا آن کودک قدوس خداست.» در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه به فیودور داستایفسکی اشاره شده است. داستایفسکی نویسنده کتاب «قمارباز» است.کتاب قمارباز را جلال آل احمد ترجمه کرده است. در برگ ۱۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در ادامه مقاله به جلال آل احمد اشاره شده است. قمار و خوردن مشروبات الکلی دو موضوع اختیاری هستند. قمار باعث میشود که فرد به کسب در آمد از روشهای بیهوده و بدون سود و فایده برای جامعه عادت کند. در غزل ۱ فیض کاشانی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین کلمه بیهوده و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه عادت وجود دارد. مشروبات الکی نیز به فرد آسیب میرسانند. ممنوعیت قمار و خوردن مشروبات الکلی مورد پذیرش جامعه قرار نمیگیرند. تجربه نیز این را نشان داده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات ممنوع و تجربه و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها و در برگهای ۵۳ و ۱۵۳ کتاب الف و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر کلمه تجربه وجود دارد. احکام قرآن برای اجرا باید مورد پذیرش اکثریت جامعه قرار گیرند و نظر اقلیت جامعه نیز در نظر گرفته شود. در شرایط کنونی بهترین روش برای اجرای این موضوع استفاده از دموکراسی مستقیم، سیستم دو اکثریتی و مشابه کشور سوئیس است. در غزل ۱۵۳ نسیمی کلمه فاتحه و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در بیت ۱ شعر مجلس اول سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه حمد وجود دارد. در سوره ۱ قرآن (سوره حمد یا فاتحه) و در آیه ۳۵ سوره اسراء و در آیه ۳:۵۱ قرآن (سوره آل عمران) و در برگ ۱۵۳ کتاب الف و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه مستقیم ذکر شده است. در سیستم دو اکثریتی هر استان یک رای دارد. قوانین برای اجرا باید رای اکثریت مردم جامعه و رای اکثریت استانها را داشته باشند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزلهای ۱۵۳ حافظ و سعدی کلمه رای و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه استان وجود دارد. صادق هدایت کتاب «جلوی قانون» نوشته فرانتس کافکا را ترجمه کرده است. در توضیحات دموکراسی مستقیم در ویکیپدیا بیان شده: «دموکراسی مستقیم یا مردمسالاری مستقیم نظامی است که مردم به طور مستقیم به تصمیمات حکومت مانند قبول یا رد قوانین رأی میدهند و از طریق پیشگامی شهروندان در فرایند پیشنهاد برای طرحها و لوایح جدید مشارکت میکنند. تفاوت این نظام با نظامهای دموکراسی معمول فعلی در جهان این است که مردم نماینده برای تصمیمگیریها (مثلاً نماینده قوه مقننه برای تصویب قوانین) انتخاب نمیکنند، بلکه هر قانون مستقیماً به رای مردم گذاشته میشود و هر شهروند در موضوعاتی که مورد علاقه اوست، از حق رای خود استفاده میکند.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵۵ میشود. در ادامه عدد ۲۱:۵۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۵۵ و ۲۱:۵۵ مشترک هستند. پیش شماره تلفن کشور سوئیس ۴۱ است. در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تلفن وجود دارد. در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه طالبان وجود دارد. ساعت خبر زیر از خبرآنلاین با عنوان «تقدم اسلامیت بر جمهوریت، استبداد و طالبانیسم است» ۲۱:۵۵ است. در ادامه مقاله بیان شده که سوره دخان ۱۵۲۲ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۲۲ و ۲۱:۵۵ مشترک هستند. کافران مانند دخان یا دود حقیقت را میپوشانند. در سوره دخان و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «پس چشم بدار روزى را كه آسمان دودى آشكار برآورد» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۱۵۲ میشود. ارقام عددهای ۱۵۲۲ و ۲۱۵۲ مشترک هستند. در خبر زیر بیان شده: «آیت الله علم الهدی والی تام الاختیار ولایت خراسان در خطبه های نماز جمعه مشهد گفته است: "اسلامیت بر جمهوریت مقدم است". در حالی که قصه کاملا بر عکس بوده و تقدم با جمهوریت است.» اگر عبارت «علم الهدی کافر» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. اگر عبارت «علم الهدی دخان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. در ادامه مقاله به خراسان اشاره شده است. به آخوندهای جنایتکار آیت الله نگویید. در خبر خبرآنلاین بیان شده: «بر این اساس، کاملا واضح است که اگر قرار باشد حکومتی دینی تشکیل شود، گام اول رضایت و پذیرش جمهور و مردم است و در غیر این صورت هیچ پیامبر و امام و فقیهی حق تشکیل حکومت و حکمرانی بر اساس زور و کودتا و تحمیل را ندارد و هر لحظه حکمرانی او باید همراه با رضایت اکثریت جامعه باشد و الا از مشروعیت ساقط و همه اقدامات و تصرفات آن حرام و نامشروع خواهد بود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۲۵ میشود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در اکثر شعرها منظور از شراب آگاهی و عشق است. در توضیحات خسرو انوشیروان در ویکیپدیا بیان شده: «ذنواس، پادشاه حمیریان یمن که خود فردی یهودی بود، دست به کشتار و آزار مسیحیان یمن زد و کتاب مقدس آنان یعنی انجیل را نیز به آتش کشید. کشتن مسیحیان یمنی، باعث خشم دو فرمانروای مسیحی از جمله ژوستینین امپراتور روم و نجاشی پادشاه حبشه شد. ژوستینین به سبب دوری از یمن نمیتوانست شخصاً و به سرعت وارد عمل شود؛ در نتیجه ژوستینین سپاه، کمکهای جنگی و همچنین کشتیهای جنگی خود را برای پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا یمن را از تصرف ذنواس آزاد کند. در این لشکرکشی سپاه حبشه به فرماندهی اریاط، موفق شد یمن را تصرف کند و حمیریان را شکست دهد و ذنواس نیز در این نبرد کشته شد. بهانه ژوستینین برای این لشکرکشی خونخواهی مسیحیان بود ولی دلیل اصلی آن مسائل سیاسی و اقتصادی بود؛ زیرا تلاش میکرد که راههای دریایی که به اقیانوس هند میرفت را دردست بگیرد و در جنوب عربستان نفوذ سیاسی خود را برای مقابله با ساسانیان افزایش دهد. حبشیان همچنین میخواستند حمیریانی را که معترض کاروانهای بازرگانی و تجاری حبشیان بودند را از بین ببرند.» در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات خسرو و روم و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خسرو، نوشیروان، روم، صنعا، کاروان، بازارگان، لشکر، شکست، آزار و خشم و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو، آزاد، کشتی، لشکر و شکست و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات کشتی، لشکر و خشم و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، هند، روم، لشکر و شکست و در قصیده ۱ حافظ کلمات خسرو، هند، روم و لشکر و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در غزلهای ۱۴، ۵۱۳ و ۵۳۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه کاروان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمه لشکر و در غزلهای ۱ فیض کاشانی و جویای تبریزی و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در غزل ۹ حافظ و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در آیه ۱۵۱:۳ انجیل برنابا و کلمه کشتی و در مقاله کلمات هند، عربستان، مسیح، کتاب مقدس، انجیل، آتش و خشم ذکر شده است. صادق هدایت کتاب «هنر ساسانی در غرفه مدالها» نوشته لور مورگنشترن و کتاب «مرداب حبشه» نوشته گاستون شرو را ترجمه کرده است. صَنعاء پایتخت کشور یمن و پرجمعیتترین شهر این کشور است. در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه جمعیت وجود دارد. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات صنعا و معمار ذکر شده است. در توصیحات صنعا در ویکیپدیا بیان شده: «شهر صنعا، پایتخت یمن، یکی از قدیمیترین پایتختهای جهان است. این شهر که به «مروارید یمن» معروف است، دارای تاریخ و فرهنگ غنی است و به دلیل معماری منحصر به فرد خود شناخته میشود.» در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱نظیری نیشابوری و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱ ابن یمین و در غزل ۲۲۴ حافظ و در غزل ۵۳ مجد همگر و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه قلم وجود دارد. در سوره قلم کلمات یمن، کتاب، آتش و خشم ذکر شدهاند. در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمات قلم و ریگ و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه ریگ و در سوره احقاف کلمه ریگستان وجود دارد. احقاف به معنی شنزار یا ریگزار است. در توضیحات سوره احقاف در ویکیپدیا بیان شده احقاف به معنی شنزار است و سرزمین قوم عاد در جنوب عربستان را احقاف نامیدهاند چرا که این سرزمین پوشیده از شن بود. در ادامه مقاله به قوم عاد در عربستان اشاره شده است. در توضیحات احقاف (سرزمین) در ویکیپدیا بیان شده: «أَحقاف دهستان مخروبه و قدیمی از توابع استان حضرموت در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع میباشد. این مکان تاریخی در شمال «حضرموت» واقع شده است.» سوره احقاف ۳۵ آیه دارد.
سیمرغ در قاف قسمت خورد
سوره ق در قرآن با حرف مقطعه ق یا قاف آغاز میشود. در ویکیپدیا بیان شده که موضوع این سوره بیشتر درباره معاد، قیامت و انتقال به جهانهای دیگر پس از مرگ است. این نشان میدهد که قاف بیانگر یک جهان است. در آیه ۷ سوره قاف به کوه اشاره شده که نشانهای از کوه قاف است. آیه ۷ سوره قاف بیان میکند: «و زمين را گستراندهايم، و در آن كوهها را درانداختهایم، و در آن از هرگونه خرمى روياندهايم» بیت زیر از سعدی مشابه آیه ۷ سوره قاف است. بیت زیر بیان میکند که خداوند آنچنان جهان گستردهای خلق کرده است که سیمرغ در دوردسترین مکان یعنی قاف نیز به سهم خود میرسد. اگر عبارت «سیمرغ در قاف قسمت خورد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۰۵ میشود. در مقاله عددهای ۱۰۳۵، ۱۳۰۵، ۱۳۵۰ و ۱۵۳۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۱۵۳ سوره آل عمران عبارت «مکانهای دوردست» وجود دارد. قاف یا کوه قاف دوردستترین جای ممکن در راه کمال است. منظور از کوه قاف آسمان ۷ ام یا آخرین مرحله کمال یا جهانهای عدم است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات آخر، هفت آسمان و عرش و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات آخر، هفت طباق، عرش، کرسی و وصل و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمات هفت چرخ و عرش و در قطعه ۱ خاقانی کلمات عرش و کرسی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آخر، الاخرة و عدم و وصال و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات آخر، لقا، عدم، فنا و عارف و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات آخر، عدم، عرش و لقا و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات آخر، عدم، عرش و لقا و در آیه ۵:۱۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا کلمات تخت و ابد و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی کلمه عدم و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه فنا و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی کلمات فنا و وصال و در غزل ۵۹ عبید زاکانی کلمات آخر و وصلت و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی و در شعر ۳۵ رضا قلی خان هدایت و در غزل ۱۳۵ میلی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه وصال و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزلهای ۱ و ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در غزل ۳۵۱ سنایی و غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه وصل وجود دارد. منظور از وصال خداوند، مقام عارف و مقام فنا رسیدن به عرش یا جهانهای عدم یا آخرین مرحله کمال است. در بیت زیر از قصیده ۱ حافظ کلمات سیمرغ و عروج ذکر شدهاند. منظور از عروج رفتن به جهانهای عدم است.
چنان پهن خوان کرم گسترد *** که سیمرغ در قاف قسمت خورد (شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز»)
سیمرغ وهم را نبود قوّت عروج *** آنجا که بازِ همّت او سازد آشیان (قصیده ۱ حافظ)
عروج و معراج
در آیه نور عبارت «آسمانها و زمین» ذکر شده است. جهان مادی ۱ آسمان دارد. اشو نویسنده کتابهای «فقط یک آسمان» و «راه کمال» است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی کلمات راه و کمال و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در باب ۱ انجیل مرقس و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در قطعه ۹ حافظ و در آیه ۱:۴ کتاب مقدس نوحه و در غزلهای ۱۴ یغمای جندقی و حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در آیه ۱۵۳ سورههای آل عمران و انعام و در آیه ۱۳۵ سورههای زنان، طه و بقره و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در غزل ۱۵۳ عراقی و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ محتشم کاشانی و در برگهای ۵۳ و ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری و در غزلهای ۱۳۵۰، ۱۵۳۱ و ۱۳۵۱ تبریزی کلمه راه و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه کمال وجود دارد. منظور از «آسمانها و زمین» کل راه کمال یا آخرین مرحله کمال یا جهانهای عدم است. در شکل راه کمال که در ادامه مقاله آمده این موضوع مشخص شده است. قرآن هفت بار به صورت صریح و دو بار به کنایه از آسمانهای هفتگانه یاد کرده است. در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب الف و در آیه ۱۵۳ سوره آل عمران و در آیه ۳۵:۱ کتاب مقدس خروج و در برگ ۱۳۵ کتابهای عطیه برتر و والکیریها کلمه جمع و در آیه ۳:۵۱ کتاب مقدس نوحه کلمه جمیع و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه جمع و عدد ۹ وجود دارد. جمع عددهای هفت و دو برابر با ۹ است. در قطعه ۱ خاقانی عددهای هفت، دو و ۹ ذکر شدهاند. در آیه ۹ سوره نجم کلمات قاب قوسین و کمان و در قطعه ۹ حافظ و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه برج وجود دارد. برج قوس مطابق با ماه آذر است. در اسطورههای ایرانی و زردشتی ماه آذر به پسر اهورامزدا اشاره میکند. ماه آذر ماه ۹ سال خورشیدی است. ماه آذر به ۹ جهان عدم اشاره میکند. در قطعه ۹ حافظ به ۹ طبق سپهر یا ۹ جهان عدم اشاره شده است. آیه ۹ سوره نجم بیان میکند: «پس [فاصله اش با پیامبر] به اندازه فاصله دو کمان گشت یا نزدیک تر شد.» در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمه آذر و در غزل ۱۴ نظیر نیشابوری کلمات قاب قوسین، محمد و احمد ذکر شدهاند. آیه ۹ سوره نجم به معراج رسول اکرم(ص) اشاره میکند. عدد ۹ بزرگترین عدد ۱ رقمی است. منظور آیه ۱ سوره اسراء یا آیه معراج این است که رسول اکرم(ص) جهانهای عدم را مشاهده یا تماشا کرده است. در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات وصل، هفت طباق، عرش، کرسی و معراج و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمه رسول الله و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عدم و مصطفی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم، المصطفی و مشاهده و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات عدم و محمد و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات محمد و مصطفی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه مشاهده و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۳۵ کتابکیمیاگر و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۳ کتاب الف و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه تماشا وجود دارد. سوره نجم ۳۵۱ کلمه دارد. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه انجم وجود دارد. تفاوت کلمات انجم و نجم حرف الف است. در مقاله بیان شده که حرف الف حرف شماره ۱ حروف الفبای فارسی است. در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه خروس وجود دارد. در روایات بیان شده که رسول اکرم(ص) در معراج خروسی را مشاهده کرده است. در خبر زیر از روزنامه جهان صنعت با عنوان «رمزگشایی از نمادهای حیوانی تاریخ ایران» بیان شده: «خروس در باورهای ایرانی پاسبان شب است و در سپیده دم صبح با دیو خواب و تنبلی «بوشاسب» مبارزه میکند تا مردم را بیدار نگاه دارد.» در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه روزنامه و در آیه ۳۱:۵ کتاب مقدس خروج کلمه صنعتی و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات صبح، خواب، حیوان و دیو و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات صبح و دیو و در ادامه مقاله کلمه سپیده دم و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات حیوان و صبح و در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمات صبح و خواب و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ شهریار و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی و در غزلهای ۱۵۳ حافظ و نسیمی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه صبح و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۵۳ کتاب الف و در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در غزل ۱ جویای تبریزی کلمه خواب و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خواب و دیو و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمه خواب و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه تنبل و در غزلهای ۱۳۰۵ و ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمات خواب و بیدار و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمات خفته و بیدار وجود دارد. اگر عبارت «رمزگشایی از نمادهای حیوانی تاریخ ایران» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۶۵ میشود. در ادامه مقاله به عددهای ۲۵۶، ۵۲۶ و ۶۲۵ اشاره شده است. ارقام عددهای ۲۵۶، ۵۲۶، ۶۲۵ و ۲۲۶۵ مشترک هستند. در آیه ۱ سوره مدثر خداوند به رسول اکرم(ص) فرموده: «اي در بستر خواب آرميده!» در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمات محمد، احمد و بستر و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه بستر وجود دارد. در آیه ۱ سوره مزمل خداوند به رسول اکرم(ص) فرموده: «الا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفتهای.» اگر کلمه خروس را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۴ میشود. خروس بانگ سر میدهد. در ادامه مقاله به سوره صف اشاره شده است. در آیه ۱۴ سوره صف و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه منصور و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه بانگ ذکر شده است. منصور حلاج جهانهای عدم را مشاهده یا تماشا کرده است و خود را با تمام مخلوقات در وحدت دیده و از این جهت بانگ اناالحق سر داده است. عیسی(ع) از بالای کوه زیتون در بیت المقدس عروج کرده است. عروج به معنی رفتن به جهانهای عدم است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم و عیسی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عدم، عیسوی، پسر و کوه و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگهای ۳۱۵ و ۳۵۱ و ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مسیح و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پسر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در آیه ۱۵۳ سوره آل عمران و در غزل ۱۳۵ فیض کاشانی کلمه کوه وجود دارد. «پسران دوم» و «پسران هارپی» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. کلمه پسر به جهانهای عدم و وصال خداوند و مقام عیسی(ع) و بسیاری از بزرگان دیگر اشاره میکند. در مقاله کلمه وصال و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمات وصال و مقام و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۴ حافظ و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه مقام وجود دارد. در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات ظاهر و میوه و در آیه نور کلمه زیتون و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب کلمات میوه و سوریه و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه دمشق وجود دارد. در آیه ۱ سوره تین کلمات انجیر و زیتون معنای ظاهری و باطنی دارند. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات باطن و ظاهر ذکر شدهاند. معنای ظاهری این کلمات میوههای انجیر و زیتون است و معنای باطنی آنها دو کوهی است که در دمشق پایتخت سوریه و بیت المقدس قرار دارند. این دو کوه درختان انجیر و زیتون داشتند. در توضیحات کیخسرو در ویکیپدیا بیان شده: «بر اساس اشعار شاهنامه او پس از سپردن پادشاهی و وداع با یاران و بزرگان سپاه، خود تن در آب روشن شستشو داد و بر فراز کوهی، در سپیده دم و با طلوع خورشید ناپدید شد.» این مطلب نیز به معراج خسرو کیانی اشاره میکند. در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمات شاهنامه فردوسی، خسرو، قاف و خورشید و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات خسرو، کیان، کوه، خورشید، تن، آب، روشن و شستن و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خسروان، کیانی، کوه، وداع، تن و آب و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر کلمه وداع و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در آیه ۱۳۵ سوره طه و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی و در برگهای ۱۳۵ و ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه یاران و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۹ حافظ و در غزل ۵۹ عبید زاکانی و در غزل ۵۳ حسین خوارزمی و در غزل ۱۳۵ سعدی و در غزل ۱۵۳ عراقی و در برگ ۱۳۵ کتاب مکتوب و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه یار و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات یار و کوه و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمات خسرو، کوهساران، یاران، آب و روشن و در برگ ۳۵ کتاب مکتوب کلمه کوهسار و در مقاله کلمه کوه و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه کوهستان و در آیه ۱۵:۱۳ انجیل برنابا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در برگهای ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه آب و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر عبارت طلوع آفتاب و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات طلوع و خورشید وجود دارد. عنوان برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا «غیبت بی بازگشت» است. بیان گردید که منظور از کوه قاف جهانهای عدم است. در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی به کوه بیستون اشاره شده است. در غزل ۲۲۴ حافظ کلمات قلم و اخلاق و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در برگ ۱۳۵ کتابهای آشنایی با صادق هدایت و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اخلاق وجود دارد. در سوره قلم درباره رسول اکرم(ص) بیان شده: «و در حقیقت تو به نیکو خلقی عظیم آراستهای.» الهی قمشهای بیان میکند که علم کشف زیبایی، هنر ارائه زیبایی و اخلاق عمل به زیبایی است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی عبارت «نعت النبی المصطفی» وجود دارد. عنوان مناقب ۱ جویای تبریزی «در نعت رسول صلی الله علیه و سلم» است. اگر این عبارت را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵ میشود.
ارتباط معراج رسول اکرم(ص) با تولد مسیح(ع)
در مقاله به ارتباط بین معراج رسول اکرم(ص) و عروج مسیح(ع) اشاره گردید. اگر عبارت«ارتباط بین معراج رسول اکرم(ص) و عروج مسیح(ع)» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ میشود. سوره اسراء ۱۱۱ آیه دارد. در ادامه مقاله به ارتباط بین معراج محمد مصطفی(ص) و کوچ مریم مقدس اشاره شده است. اگر عبارت «ارتباط بین معراج محمد مصطفی(ص) و کوچ مریم مقدس» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱ میشود. در مقاله به آیه ۱ سوره اسراء و معراج رسول اکرم(ص) اشاره شده است. سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. در آیه ۹۷:۱۶ انجیل برنابا به محمد(ص) اشاره شده است. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۹۷:۱۶ مشترک هستند. سال ۱۹۷۶ میلادی معادل سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در سوره اسراء کلمه خورشیدی وجود دارد. در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمه رسول الله وجود دارد. در انجیل برنابا نوید ظهور محمد(ص) بیان شده است. در انجیلهای دیگر نوید ظهور محمد(ص) را پاک کردند. در ادامه مقاله به پاک کردن اشاره شده است. در قصیده ۱ حافظ کلمات صف و پاک و در آیه ۱ سوره صف و در آیه ۱ سوره اسراء کلمه پاک وجود دارد. در سوره صف نوید ظهور محمد(ص) توسط مسیح(ع) بیان شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه صف و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات صف، ظهور و محمد و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات صف و مصطفی و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات صف و ظهور و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه ظهور و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمات صف، محمد و احمد و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات ظهور و احمد و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمه احمد و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در برگ ۱۳۵ کتاب الف کلمه ظهور و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمه نوید وجود دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات خدا، محمد، بندگی، مبارک، نعمت، اسرار و بینا و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات وصل، هفت طباق، عرش، کرسی و معراج، اسرار و غیب و در غزل ۹۵ عبید زاکانی کلمات شبانه، بنده و غیب و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۳۰۵ بیدل دهلوی کلمه غیب و در قطعه ۱ خاقانی کلمات اسرار و سیر و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری کلمه بینا وجود دارد. آیه ۱ سوره اسراء و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «پاک و منزه است خدایی که در (مبارک) شبی بنده خود (محمّد) را از مسجد حرام (مکّه معظّمه) به مسجد اقصایی که پیرامونش را مبارک و پر نعمت ساختیم سیر داد تا آیات و اسرار غیب خود را به او بنماییم که او (خدا) به حقیقت شنوا و بیناست.» در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمات پیمبر و پیام و در باب ۱ انجیل مرقس و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب کلمات عیسی و پیام و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۳۵۱ سعدی کلمه پیغام و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پیام وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتابهای «چهل کلام و سی پیام (دفتر اول و دوم)» «مسیح در چشم صوفیان (به زبان انگلیسی)» است. دلیل اینکه در آیه ۱ سوره اسراء به سیر رسول اکرم(ص) از مسجد الحرام در عربستان به مسجد الاقصی در بیت المقدس اشاره گردیده، انتقال یک پیام بوده است. وطن اول مریم مقدس نیز رامه در کنار بیت المقدس یا فلسطین یا اورشلیم بوده و به حجرالیمامه یا اوفیر یا ریاض کنونی در عربستان کوچ کرده و مسیح(ع) در حجرالیمامه متولد شده است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. در آیه ۱۵:۴۳ کتاب مقدس مرقس و در آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس سموئیل کلمه رامه وجود دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴، ۱۵۴۳ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. مختصات شرقی رام الله در ویکی پدیا ۳۵۱۲ ذکر شده است. در آیه ۲۳:۵۱ انجیل لوقا کلمه رامه وجود دارد. ارقام عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. در باب ۱ انجیل برنابا و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی و رود اردن و در آیه ۳۵:۲ انجیل برنابا کلمه رود اردن و در آیه ۵۲:۱۳ انجیل برنابا کلمه اسرائیل وجود دارد. تفاوت عددهای ۳۵:۲، ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ و ۵۲:۱۳ رقم ۱ است. در توضیحات رامه یا رام الله در ویکیپدیا بیان شده «رام الله شهری است در کرانه باختری رود اردن. این شهر مرکز تشکیلات خودگردان فلسطین است. یک شهر نسبتا بزرگ در نزدیکی مرز با اسرائیل در کرانه باختری است که به عنوان پایتخت اداری دولت فلسطین عمل میکند.» در برگ ۱۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در آیه ۴:۲۲ کتاب مقدس نوحه کلمه وطن و در آیه ۴:۱ کتاب مقدس نوحه کلمه قدس و در قصیده ۱ حافظ کلمات قدس و دولت و در برگ ۳۵ کتاب الف کلمه مریم عذرا و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی، اورشلیم و رود اردن و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمات یسوع، اورشلیم و رود اردن و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمات یسوع، اردن و اسرائیل و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمات یسوع و اسرائیل و در آیات ۳۱:۵ و ۱۳۱:۱۵ انجیل برنابا کلمه یسوع و در آیه ۱۱۳:۵ انجیل برنابا کلمه اسرائیل و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات مرز و دولت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۵۳ حافظ و در غزلهای ۳۱۵ محتشم کاشانی، فروغی بسطامی و نظیری نیشابوری و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه دولت و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه فلسطین و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات فلسطین و مهاجر و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مهاجرت یا کوچ و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کوچ و تولد و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت کلمه ریاض و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمات یسوع و متولد و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها عبارت «مسیح متولد شده» و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه تولد وجود دارد. متنی که درباره رام الله بیان گردید در نسخههای جدید ویکیپدیا پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» ویکیپدیا و نسخههای قدیمی موجود است. در ویکیپدیا مساحت کلان شهر اورشلیم ۶۵۲ کیلومتر مربع ذکر شده است. در مقاله به عددهای ۲۵۶، ۵۲۶ و ۶۲۵ اشاره گردید. در سوره اسراء به و ارمیا(ع) اشاره شده است. در باب انجیل متی به پیشگویی ارمیا نبی(ع) در آیه 31:15 کتاب مقدس ارمیا در مورد تولد مسیح(ع) اشاره شده است. در آیه 31:15 کتاب مقدس ارمیا به شهر رامه اشاره شده است. شماره بخش رژیم اسرائیل در کتاب نور که آدرس آن در ادامه مقاله آمده عدد 1315 را ایجاد میکند. ارقام عددهای ۱۳۱۵ و ۳۱:۱۵ مشترک هستند. اگر عبارت «رامه تحریف بیت لحم» را به اعداد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۴ میشود. در مقاله عدد ۱۴۳۴ ذکر شده است. در ادامه مقاله کلمه کلیسا و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه مهد وجود دارد. تولد مسیح(ع) در بیت لحم توسط کلیسای مهد تحریف شده است. به این دلیل رامه را به بیت لحم تغییر دادند. در ویکیپدیا بیان شده: «کلیسای مهد (به عربی: کنیسة المهد؛ به ارمنی: Սուրբ Ծննդյան տաճար؛ به یونانی: Βασιλική της Γεννήσεως؛ به لاتین: Basilica Nativitatis) نام یکی از مقدسترین اماکن مذهبی مسیحیان و از مکانهای گرامی نزد مسلمانان است که در بخش قدیمی شهر بیتلحم در دولت فلسطین قرار گرفته است. بر باور مسیحیان، این کلیسا، زادگاه دقیق عیسی مسیح بوده است.» اگر عبارت «کلیسای مهد تحریف مکان تولد مسیح(ع)» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳ میشود. در ادامه مقاله خبری از یورونیوز آمده که در آن به کلیسا اشاره شده است. ساعت به روز شده این خبر ۲۲:۱۵ است. سوره دخان ۱۵۲۲ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۲۲ و ۲۲:۱۵ مشترک هستند. کافران مانند دخان یا دود حقیقت را میپوشانند. در خبر یورونیوز عکس دود مشخص است. در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ در تدبیر عدل و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۲۲۴ حافظ و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۵۳ حسین خوارزمی و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه دود و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در آیه ۱۳:۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمه کفر وجود دارد. در مقاله به سوره مزمل اشاره شده است. در سوره مزمل کلمه کفر وجود دارد. سوره مزمل ۸۹۲ حرف دارد. ساعت انتشار خبر یورونیوز ۹:۲۸ است. ارقام عددهای ۸۹۲ و ۹:۲۸ مشترک هستند. در مقاله به آیه ۱۴ سوره صف اشاره شده است. در آیه ۱۴ سوره صف کلمات عیسی و مریم ذکر شدهاند. آیه ۱۴ سوره صف ۲۸۹ حرف با حروف حرکت و بدون فاصله دارد. در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه حرکت وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده تاریخ ثبت کلیسای مهد در سال ۲۰۱۲ میلادی بوده است. در ادامه مقاله عددهای ۱۰:۲۲، ۲۰۱۲ و ۲۱۲۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه گچ وجود دارد. در توضیحات کلیسای مهد در ویکیپدیا بیان شده: «مرمتگران ایتالیایی در سال ۲۰۱۶ موزاییکهای در کلیسا کشف کردند که زیر گچ از دید پنهان مانده بود.» در ادامه مقاله بیان شده طبق نقشه گوگل طی کردن مسیر رام الله تا ریاض با اتومبیل ۱۶ ساعت و ۲۰ دقیقه طول زمان میبرد. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۲۰۱۶ را ایجاد میکنند. در برگهای ۳۵ و ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ماشین و در ادامه مقاله کلمه اتومبیل ذکر شده است. در کتاب مقدس دوم تواریخ و ترجمه هزاره نو بیان شده: «و حیرام به دستِ خدمتگزاران خود، کشتیها و خادمانی را که در دریانوردی باتجربه بودند، نزد سلیمان گسیل داشت. و آنان با خادمان سلیمان به اوفیر رفتند، و از آنجا چهارصد و پنجاه وزنه طلا برگرفته، برای سلیمان پادشاه آوردند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۲۶۰ میشود. ارقام عددهای ۲۰۱۶ و ۱۱۲۶۰ مشترک هستند. در این آیه نیز به رفتن از مکانی به اوفیر یا ریاض کنونی اشاره شده است. در توضیحات سموئیل(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «با اینکه محل دفن سموئیل در کتاب مقدس در اسرائیل ذکر شدهاست و مقبرهای به نام سموئیل در اورشلیم وجود دارد، در شهرستان زرندیه و در حد فاصل شهر مأمونیه و رازقان، بقعهای وجود دارد که به بقعه اشموئیل پیامبر معروف است.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۲۰۶ میشود. ارقام عددهای ۲۰۱۶ و ۱۰۲۰۶ مشترک هستند. در مقاله به اورشلیم اشاره شده است. در ویکیپدیا مساحت شهرستان زرندیه ۴۱۳۱۳۵ هکتار مربع ذکر شده است. در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه بقعه وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده این بقعه در سال ۱۳۵۴ در فهرست آثار ملی ثبت شده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در سوره اسراء کلمه ثبت وجود دارد. در مقاله به آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس سموئیل اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۴، ۱۵:۳۴ و ۴۱۳۱۳۵ مشترک هستند. در مقاله کلمه مادر و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه حنا وجود دارد. نام مادر سموئیل(ع) حنا بوده است. اگر کلمه حنا را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴ میشود. در مقاله عدد ۱۴ ذکر شده است. در توضیحات سموئیل(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «در یک شب سموئیل صدایی شنید که او را صدا میزد. سموئیل در این زمان دوازده ساله بود. او تصور کرد که عیلی او را صدا میکند و به نزد الی رفت. الی به او گفت که وی را صدا نکرده و او را به خواب تشویق کرد. این اتفاق سه بار تکرار شد تا الی متوجه شد که خداوند سموئیل را صدا میکند. وقتی سموئیل پاسخ داد، خداوند به او گفت که گناهان فرزندان الی باعث خواهد شد که نسل او به عنوان پیامبر ادامه نیابد. صبح روز بعد الی از سموئیل پرسید که خداوند به او چه گفتهاست و سموئیل اتفاق شب گذشته را تعریف کرد. الی بدون ناراحتی ابراز کرد که خداوند هر چه را که درست است انجام خواهد داد.» در سوره اسراء کلمات خداوند، شب، صدا، تصور، خواب، صبح، روز، بعد، فرزندان، گناهان، نسل، بدون و ناراحتی و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات صدا، خواب و صبح و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا دو ر غزل ۱ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها و در آیه ۱۵۳ سوره آل عمران و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها و در برگهای ۵۳ و ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه صدا و در مقاله کلمات خواب و صبح و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه تشویق وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم «ادامه بده» نقش حنا را بازی کرده است. اگر عبارت «ارتباط معراج رسول اکرم(ص) با تولد مسیح(ع)» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳ و ۹۹ می شود. سوره حجر ۹۹ آیه دارد. در مقاله بیان شده که آیه ۹ سوره نجم درباره معراج رسول اکرم(ص) است. ارقام عددهای ۹ و ۹۹ مشترک هستند. نام سوره حجر از حجرالیمامه یا ریاض کنونی گرفته شده است.
قبیله طسم
در توضیحات ریاض در ویکیپدیا بیان شده تاریخ (حجر الیمامه) به دوران دو قبیله مشهور طسم و جدیس بر میگردد که دوران پیش از اسلام میزیستهأند. در آیات ۱ سورههای قصص و شعراء حرف مقطعه طسم قرار دارد. در سوره قصص کلمات عیسی، وطن، اول، آواره شویم، مهر، عرب و ویران و در سوره شعراء کلمات کوچ، فلسطین، عرب، قوم، عاد، ثمود، نخل و درخت خرما و در سوره حجر کلمات اصحاب حجر، ثمود و شهر ویران و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمات پسر و حجر و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمات وطن و ریاض و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب کلمات عیسی، نماد و خرما و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عیسی، وطن، مهر و عرب و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه عرب و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عیسوی، پسر، هجرت، عادیان، مهر و عکس و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات پسر و مهر و در غزل ۱ فیض کاشانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در قطعه ۹ حافظ و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزلهای ۱۵۳ حافظ و سعدی و در برگ ۵۳ کتاب عطیه برتر و در غزلهای ۱۳۵ افسر کرمانی و میلی و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه مهر و در قصیده ۱ حافظ کلمات مهر و عکس و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه یسوع و عکس و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات مسیح و عکس و در غزل ۱۳۵ فیض کاشانی کلمه نخل و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات کوچ و ویران و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه ویرانه وجود دارد. قوم عاد همان قبیله طسم بوده است. قبایل طسم و جدیس معاصر بودند و قوم ثمود جانشین آنها شده است. در مهر یا نماد شهر ریاض عکس نخل یا درخت خرماست. در ویکیپدیا بیان شده که ریاض بر ویرانههای شهر تاریخی حجرالیمامه ساخته شده است. در سوره شعراء کلمه صالح و در سوره قصص کلمات ماه و صالح و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات قمر و صالح و در سوره ماه کلمات صالح، قوم عاد، قوم ثمود، نخل و درخت خرما و در سوره حجر کلمات صالح، اصحاب حجر، ثمود و شهر ویران ذکر شدهاند. صالح(ع) و اقوام عاد و ثمود در حجرالیمامه زندگی میکردند. در سوره قمر به معجزه ناقه یا شتر صالح(ع) اشاره شده است. در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی کلمه ناقه و در غزل ۱۱۵۳ مولانا و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه شتر وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده: ««الریاض جمع روضه و أرض المکان و أروض أی کثرة روضه» بمعنای: گلزار و باغ که آن را گلستان نیز گویند و بستان مخفف بوستان است و آن جایی را گویند که بوی گل و ریاحین در آنجا بسیار باشد. جایی که آب باران جمع شود و پس از آن گلهای رنگارنگ و خوشبو بروید.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات گلستان، گل، رنگ، بوی و آب و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات عیسی، پسر، آب و جمع و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات مسیحا، آب و جمع و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عیسوی، پسر، باغ، گلستان، رنگ، بوی، و آب و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات مسیح و گلزار و در غزل ۱ جویای تبریزی کلمه گلزار و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمات مسیحا و رنگ و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات پسر، گلستان و گل و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمات گلستان و گلرنگ و در غزل ۱ نظیری نیشابوری کلمه گلستان و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات پسر، گل، بوی، رنگ، آب و جمع و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات آب و جمع و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات رنگ، بو، آب و جمع و در قطعه ۱ خاقانی کلمات بستان و آب و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری کلمات رنگ و بو و در غزل ۱ حافظ کلمات رنگین و بو و در غزل ۱۴ حافظ کلمه رنگ و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمه بو و در غزل ۹ حافظ کلمات بستان، گل و ریحان و در غزل ۱ فیض کاشانی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمات گل و بو و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمات گلستان، گل و حجر و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات گل، ریحان، بوی و رنگ و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات باغ، گل، رنگ، آب و جمع و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمات آب، باران و جمع و در مقاله کلمات آب و جمع و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی کلمات بوستان، گلستان و گل و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمات گلستان و گل و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمات گلستان، گل و بوی و در غزل ۱۳۵ فیض کاشانی و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی کلمات باغ و گل و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات مسیح و گل و در غزل ۵۳ حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه گل و در غزل ۱۳۰۵ تبریزی کلمات باغ، گلستان و گل و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه بوی گل و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه گلرنگ و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در غزلهای ۱۳۵ و ۵۱۳ محتشم کاشانی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات باغ، گلستان، گل، رنگ، بوی، جمع و تاج و تخت و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ مجلس اول سعدی در سایت گنجور کلمه باران وجود دارند. «پسران دوم»، «پسران هارپی»، «باغ استخوانها» و «باران کستمیر» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در قصیده ۱ حافظ کلمات تاج، تخت و استخوان و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری کلمه استخوان وجود دارد. در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمات غلام، رنگ و زبان و در مقاله کلمات زبان و عربی ذکر شدهاند. کلمه غلام در زبان عربی به معنی پسر است. جواد نوربخش نویسنده کتابهای «گلزار مونس» و «گلستان جاوید» است. در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه جاوید و در غزل ۵۳ عطار و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه جاودان وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «گلهای جاودانگی» است. در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه دره و در ادامه مقاله کلمه بهار و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جزیره و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه خضرا ذکر شده است. در توضیحات شهر ریاض در ویکیپدیا بیان شده: «چون شهر ریاض در میان این درهها واقع شدهاست، و در مواسم باران و بهار سرسبز از گلهای رنگارنگ و ریاحین میشود، تاریخنگار معروف (الهمذانی) در کتاب خود که به نام (صفة جزیرة العرب) معروف است، شهر «ریاض» (خضراء حجر) را نامگذاری کردهاست.» فریدون فرهودی نویسنده فیلم «کلاهی برای باران» است. در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا به یاقوت حموی اشاره شده است. در توضیحات ریاض در ویکیپدیا بیان شده: «در این باب یاقوت حموی در معجم البلدان میگوید: نام «حجر الیمامه» از نام حجر عبید الحنفی گرفته شده هنگامی ۳۰ کاخ و ۳۰ بستان بنا نهاد و نام آنها (حجر) گذاشت. اما پیش از آن «الیمامه» نام داشتهاست.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات یاقوت، کاخ و بوستان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات یاقوت و کاخ و در قطعه ۹ حافظ و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه کاخ وجود دارد. در توضیحات یمامه در دانشنامه اسلامی بیان شده: «گویا اینجا بازمانده شهری بر سر راه کاروان رو بین یمن و خلیج فارس و عراق از راه نجد بوده است. به نوشته برترام توماس در یمامه چاههای «عویفره» نزدیک به فاو قرار داشته که همان محل اوفیر است که در تورات آمده و به زر و طاووس اشتهار داشته است.» اگر این مطلب را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۹۹۶ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ و کلمات کاروان، یمن، عراق و تورات و در غزل ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه طاووس وجود دارد. در توضیحات یمامه در دانشنامه اسلامی بیان شده: «نام عربی آن عفر بوده که در ترجمه به یونانی و عبری اوفیر شده است. این محل به معادن طلا نزدیک است. یکی از وادی های یمامه به نام عرض یا عارض است که به نوشته ابن خرداذبه کسی که از کوفه به سوی طایف رود ابتدا به عرض و سپس به طایف می رسد. همو در ضمن وصف راه یمامه تا مکه، عرض را نیز نام می برد و می گوید: عرض دره ای است که یمامه را دو قسمت می کند و در این درّه روستاهای منفوحه، وبره... توضح و مقراة قرار دارد. بعضی از این روستاها مانند توضح و مقراة همانهایی است که شاعر معروف و صاحب معلّقه، امرؤالقیس، بدانها اشاره کرده است. به نوشته یاقوت، عرض درّه ای است در یمامه، خرم و بارور و دارای روستاها و کشتزارها. این درّه شاید بازمانده آبی روان بوده است. از وادی های دیگر یمامه، وادی حنیفه و عرض شمام است.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۵۳ میشود. در مقاله عدد ۳۵:۲ و کلمات عربی، دره، معدن و طلا، یاقوت و مکه و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه معدن و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه طلا وجود دارد. ارقام عددهای ۳۵۲ و ۲۵۵۳ مشترک هستند. در کتاب مقدس دوم تواریخ و ترجمه معاصر بیان شده: «(ملوانان کشتیهای حیرام پادشاه و سلیمان پادشاه از اوفیر، طلا، سنگهای گرانبها و چوب صندل آوردند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۳۵ می شود. ارقام عددهای ۲۳۵ و ۲۵۵۳ مشترک هستند. در کتاب مقدس ایوب و ترجمه مژده برای عصر جدید و ویرایش شده بیان گردیده: «از طلای اوفیر گرانبهاتر است و از جواهرات نفیستر.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۱۲۵ می شود. در مقاله عدد ۳۵۱۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۳۱۲۵ و ۳۵۱۲ مشترک هستند. در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در برگ ۳۵ کتاب مکتوب کلمه آهنگ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه صالح وجود دارد. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی «یاقوت» است. در توضیحات امرؤالقیس در ویکیپدیا بیان شده: «اصل او از یمن و زادگاهش نجد بود. پدرانش از اشراف عرب بودند. او در جوانی پیشه ای نداشت جز شعر گفتن، شراب خواری و آمیزش با زنان. وقتی قبیله بنی اسد پدرش را کشت، او زندگی پیشین خود را رها کرد و به خونخواهی پدرش روی آورد. اما شکست خورد و به قیصر روم پناه برد و از او یاری خواست. ولی کمک قیصر نیز کارساز نشد تا اینکه در شهر آنقره (آنکارا) درگذشت.» در قصیده ۱ حافظ به قیصر اشاره شده است. در ویکیپدیا مختصات شرقی آنکارا ۳۲۵۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۵۳ و ۳۲۵۲ مشترک هستند. در توضیحات امرؤالقیس در ویکیپدیا بیان شده: «وی با آن که پسر بزرگ پدرش نبود و به واسطه بدنامی و زشت رفتاری از طرف پدر به حضرموت جایی که برخی عموهایش میزیستند تبعید شده بود تنها پسری بود که وقتی خبر قتل پدرش را شنید ابتدا گریه نکرد و در حال مستی گفت که امروز روز خمر است و فردا روز امر است ولی بعداً از شرمساری این که بلافاصله عزادار پدرش نشده خونخواهی او را بر عهده گرفت و برای جبران رفتارش شدت زیادی در انتقام به خرج داد. وی از اجداد اشعث بن قیس زمان علی در کوفه بود. امرُؤُالقَیس ابوالحارث جندح بن حجر کندی (ملک ضلیل) در حدود یک قرن قبل از اسلام میزیست.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۴ میشود. در مقاله بیان شده که سوره قصص ۱۴۴۳ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۴۴ و ۱۴۴۳ مشترک هستند. در سوره قصص کلمات پسر، بزرگ، پدر، زشت، قتل، مست، امروز و شرم و در مقاله کلمات حضرموت، عمو، تبعید، مست، امروز، فردا، علی و حجر و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه انتقام وجود دارد. در مقاله به ارتباط بین سوره قصص، حجر الیمامه و امرُؤُالقَیس اشاره گردید. در سوره شعراء و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «(پيامبر شاعر نيست) شعرا كساني هستند كه گمراهان از آنان پيروي ميكنند!» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۳۱ میشود. ارقام عددهای ۳۴۳۱ و ۱۴۴۳ مشترک هستند. این آیه خطاب به شاعرانی مانند امرؤالقیس است. در توضیحات توماج صالحی در ویکیپدیا بیان شده: «او گفته از بچگی شعر میخواند و شاعر محبوبش خیام است.» در برگ ۳۵ کتاب والکیریها کلمه بچگی و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمه بچه و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات شعر و شاعر وجود دارند. در مقاله به خیام اشاره شده است. در برخی از اشعار خیام شراب به معنی آگاهی و در برخی به معنی عشق است.
ارتباط بین کوچ مریم مقدس به اوفیر و امیرعباس هویدا
در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه هویدا و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات هویدا و غریبان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در تمام ابیات غزل ۱۴ حافظ و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری کلمه غریب و در برگ ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه غریبه و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه غربت و در مقاله کلمه عرب ذکر شده است. امیرعباس هویدا نویسنده کتابهای «در سرزمین غریبه»، «اعراب چه میخواهند» و «برف در صحرای سینا» است. عنوان این کتابها به کوچ، عربستان و مصر اشاره میکنند. کلیسا در انجیل فرار مریم مقدس و نامزدش یوسف به اوفیر را به مصر تحریف کرده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نامزد و یوسف و در مقاله کلمه مصر و در برگ ۳۵ کتاب الف و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در برگهای ۱۳۵ و ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه کلیسا و در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در آیه ۱۳۵ سوره بقره کلمه تحریف وجود دارد. کلیسا برای ایجاد نفاق و تفرقه این تحریف را انجام داده است. در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در آیه ۱۵۳ سوره انعام کلمه تفرقه وجود دارد. هویدا نویسنده کتابهای «اعراب چه میخواهند» و «در سرزمین غریبه» است. اگر عبارت «اعراب چه میخواهند در سرزمین غریبه» را به اعداد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل 95 میشود. سوره تین سوره 95 قرآن است. در مقاله به سوره تین و عدد ۹۵ اشاره شده است. در سوره تین به کوه سینا اشاره شده که در مصر است. هویدا نویسنده کتاب «برف در صحرای سینا» است. در آیههای ۱ و ۴ سوره بينة کلمه هویدا وجود دارد. شماره این آیات در کنار یکدیگر عدد ۴۱ را ایجاد میکنند. اگر عبارت «امیر عباس هویدا» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل 41 میشود. کتاب «چهل و یکمین» نوشته امیرعباس هویدا است. در آیه ۴۱:۵۳ قرآن (سوره فصلت) کلمه هویدا وجود دارد. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۴۱:۵۳ مشترک هستند. در مقاله آیه ۱ سوره اسراء آمده که به مسجدالحرام اشاره میکند. کعبه در مسجدالحرام است. در ویکیپدیا عکس هویدا در حال طواف کعبه آمده است. این عکس در نسخههای جدید ویکیپدیا پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» ویکیپدیا و نسخههای قدیمی موجود است. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) کلمات هویدا طواف و کعبه وجود دارند. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکیپدیا بیان شده: «با اعلام بیطرفی ارتش به دستور ارتشبد عباس قرهباغی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی، به نگهبانان زندان که همگی عضو ساواک بودند دستور داد هویدا را از زندان آزاد کنند و به هویدا هم توصیه کنند که فرار کند و برای کمک به هویدا، کلید یک اتومبیل و یک قبضه هفتتیر در اختیارش قرار دادند. هویدا توصیه قره باغی را نادیده گرفته و با دختر خالهاش خانم دکتر فرشته انشاء تماس گرفته و میگوید: میخواهد خود را تسلیم مقامهای دولت جدید کند. فرشته انشاء نیز بنابر درخواست هویدا، با داریوش فروهر تماس میگیرد.» در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمات هویدا و دولت و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات آزاد و دولت و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه آزاد و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمه نگهبان و فرشته و در مقاله کلمات نگهبان، زندان، فرار و دولت و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قره و در ادامه مقاله کلمه باغ و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه توصیه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۹ حافظ و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه زندان و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات هویدا و حبس و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات حبس و فرار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه قبضه و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه تپانچه یا هفت تیر و در مقاله کلمات فروهر و کلید و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات فر و کلید و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات دولت و کلید و در غزل ۱ شهریار کلمه کلید و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات داریوش و ماشین و در برگ ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه ماشین و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمات ماشین و فرشته و در برگ ۵۳ کتابهای مکتوب و کیمیاگر کلمه خانم و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در بابهای ۵۹، ۳۵ و ۵۳ انجیل برنابا و در آیه ۳:۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی و در برگهای ۳۵ و ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه فرشته و در غزل ۱ نظیری نیشابوری کلمه انشا و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات زندان، فرشته و جدید و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جدید ذکر شده است. داستایفسکی نویسنده کتاب «خانم صاحبخانه» است. صادق هدایت نویسنده کتاب «علویه خانم» است. اشو نویسنده کتاب «زبان فرشتگان» است. در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه پیکان وجود دارد. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکیپدیا به تولید اولین اتومبیل پیکان در ایران اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات یوسف و نامزد و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزلهای ۱، ۱۵۳ و ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه یوسف و در غزل ۹ حافظ و در غزل ۱۳۰۵ تبریزی کلمات یوسف و کنعان و در آیه ۱۳:۵ کتاب مقدس خروج کلمه کنعان وجود دارد. یوسف نامزد مریم مقدس و یوسف کنعان همنام هستند. در توضیحات سوره یوسف در ویکیپدیا بیان شده منظور قرآن از «مادر یوسف» خاله او بوده است. در سوره یوسف در قرآن کلمه أَبَوَيْهِ ذکر شده که به معنی والدین است. در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمات مادر و والدین وجود دارند. فریدون فرهودی نویسنده مجموعه تلویزیونی «دردسر والدین» است. در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر عبارت فیلمها و سریالهای تلویزیونی و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تلویزیون وجود دارد. در مطلبی که درباره هویدا بیان گردید کلمه خاله وجود دارد. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) کلمات هویدا و مادر ذکر شدهاند. صادق هدایت نویسنده داستان «نمایشگاه شرقی» است. در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه طلوع و در آیه نور کلمات ستاره و شرقی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات ستاره، اختر و شرق و در قصیده ۱ حافظ کلمات اختر و شرق و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه ستاره و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات طلوع و ستاره و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه اختر و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه اخگر و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه شرق و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مشرق ذکر شده است. آیه ۲:۲ انجیل متی بیان میکند: «پرسیدند: «کجاست آن نوزاد که باید پادشاه یهود گردد؟ ما طلوعِ ستاره او را در شرق دیدهایم و آمدهایم تا او را بپرستیم.»» این آیه تحریف شده و اینگونه بوده: «پرسیدند: «كجاست مادر آن نوزاد که پادشاه یهود است؟ ما طلوع ستاره او را دیده و برای پرستش او آمدهایم.» در این آیه کلمه مادر را پاک کردند. در سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) و در سورههای مریم و یوسف کلمات مادر و پاک و در باب ۲ انجیل برنابا کلمات مریم، یوسف، مادر و پاک و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات یوسف و پاک و در باب ۱ انجیل مرقس و در باب ۱ انجیل برنابا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات مادر و پاک و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در برگهای ۳۱۵ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در آیه ۵:۳ کتاب مقدس نوحه و در غزل ۵۳ عطار و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگ ۵۳ کتاب الف و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مادر و در آیه ۱۵۳ سوره بقره و در بابهای ۳۵، ۵۳ و ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در آیه ۱ سوره اسراء و در آیه نور کلمه پاک وجود دارد. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات تاج، تخت و مادر ذکر شدهاند. «آمرزگاری مادر» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه فلک و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات فلک و ماهی و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۳۱:۵ انجیل برنابا کلمه ماهی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات ماهی و مادر وجود دارند. در توضیحات صورت فلکی ماهی در ویکیپدیا بیان شده: «پیش از آن که تیتونوس بتواند به آنها برسد، مادر و پسر به دریا پریدند و خود را به شکل دو ماهی درآوردند.» «عیسی مسیح(ع)، در دوران ابتدایی مسیحیت با این صورت فلکی ارتباط داده میشد.» در این مطلب نیز کلمه مادر وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم «آشنایی با مادر» بازی کرده است. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا به کلیسا و فیلم مستند «پاک شدن» اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه مستند وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که نازنین بنیادی از لندن به لس آنجلس مهاجرت یا کوچ کرد. در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۴ حافظ و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی کلمه نازنین و در غزل ۱۳۵ فیض کاشانی و در غزل ۱۵۳ میلی کلمه بنیاد و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه لندن و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مهاجرت یا کوچ وجود دارد. در غزلهای ۵۹ و ۹۵ عبید زاکانی کلمه نازنین وجود دارد. نازنین بنیادی متولد سال ۵۹ خورشیدی است. داستایفسکی نویسنده کتاب «نازنین» است. نازنین بنیادی متولد ۲۲ مه است. باب ۲ انجیل متی و باب ۲ انجیل لوقا بیان میکنند که مسیح(ع) در بیت لحم متولد شده است. باب ۲ انجیل متی بیان میکند که بعد از تولد مسیح(ع) در بیت لحم مریم مقدس و نامزدش یوسف به مصر فرار کردند. آیه ۲۲ سوره مریم بیان میکند که قبل از تولد مسیح(ع) مریم مقدس به نقطه دوردستی رفت. این نیز نشان میدهد که درباره تولد مسیح(ع) در انجیل تحریف صورت گرفته است. در باب ۲۲ کتاب مقدس ایوب و در باب ۲۲ کتاب مقدس اول پادشاهان کلمه اوفیر وجود دارد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه پادشاهان ذکر شده است. منظور از نقطه دور در آیه ۲۲ سوره مریم اوفیر یا حجرالیمامه یا ریاض کنونی است. آیه ۲۲ سوره مریم و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «سرانجام (مريم) باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد.» در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت نقطه دور و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قطعه ۱ خاقانی کلمات نقطه و دور و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در رباعی ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در غزلهای ۱۳۵ افسر کرمانی و محتشم کاشانی و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگهای ۵۳ و ۱۵۳ کتاب والکیریها و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه نقطه وجود دارد. آهنگ «نقطه کور» اثر توماج صالحی است. آیه ۲۲ سوره مریم و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «پس مریم (به مشاهده جبرئیل، در گریبانش نسیم اهتزازی یافت و) به آن پسر بار برداشت و (برای آنکه از سرزنش قوم جاهل برکنار باشد) با آن به مکانی دور خلوت گزید.» در باب ۱ انجیل برنابا کلمات مریم، پسر و جبرئیل و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمه جبرئیل و در مقاله کلمات مشاهده و نسیم و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه جاهلیت وجود دارد. در باب ۱ کتاب مقدس ۱ تواریخ و ترجمه هزاره نو بیان شده: «اوفیر، حَویلَه و یوباب بود. اینان همگی پسران یُقطان بودند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۱ میشود. در مقاله عدد ۱۴۱ ذکر شده است. در آیه ۲۲:۲۴ کتاب مقدس ایوب به اوفیر اشاره شده است. در مقاله عددهای ۲۲۴ و ۲۲:۴۴ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در کتاب مقدس سفر پیدایش تورات و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «اوفیر، حویله و یوباب.» اگر این آیه را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۵ و ۵۹ میشود. در مقاله عددهای ۹۵ و ۵۹ ذکر شدهاند. در آیه ۱۰:۱۱ کتاب مقدس اول پادشاهان به اوفیر اشاره شده است. اگر کلمه ریاض را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۱۱ میشود. اگر از عدد ۱۰۱۱ رقم صفر را کنار بگذاریم به عدد ۱۱۱ میرسیم. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. در آیه ۱۰:۱۱ کتاب مقدس اول پادشاهان و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان شده: «و به پادشاه صد و بیست وزنه طلا وعطریات از حد زیاده و سنگهای گرانبها داد، ومثل این عطریات که ملکه سبا به سلیمان پادشاه داد، هرگز به آن فراوانی دیگر نیامد.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۱۶۹ میشود. آیه ۳:۱۵ انجیل برنابا بیان میکند: «و حمد نمودند مریم و یوسف خدای را بر ولادت یسوع و قیام نمودند بر تربیت او با بزرگترین سروری» اگر این آیه را به اعداد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۱۶۹ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که اگر عبارت «کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز نماد وحدت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۹۵ میشود. ارقام عددهای ۱۶۹۵ و ۵۱۶۹ مشترک هستند. کوچ مریم مقدس از رامه به حجرالیمامه باعث وحدت و پیوند بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان میشده که متاسفانه توسط کلیسا برای ایجاد نفاق و تفرقه تحریف شده است. آیه ۳:۱۵ انجیل برنابا تحریف شده و اینگونه بوده: «و حمد نمودند مریم و یوسف خدای را برای طفل در شکم» اگر این آیه را به اعداد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵ میشود. در بابهای ۳۵ و ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۳۵۱ سعدی و در شعر ۱ مناقب جویای تبریزی کلمه شکم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی عبارت «نطفهای در شکم» وجود دارد. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات مسیحا، قدر و الف و در سوره قدر و در مقاله کلمه الف وجود دارد. تفاوت کلمات مسحیا و مسیح حرف الف است. در توضیحات سوره قدر در ویکیپدیا شعر «این شبزندهداری را همچون جشنی معمولی تصور نکنید؛ این جشنی است که ارزشش از صد جشن بیشتر است؛ فرشتگان مقرب و دیگر فرشتگان در آن روز پایین آمدند؛ تا حمد (گلوریا) تازهای بخوانند» از افرایم سوری آمده که آمده که به بشارت شبانها درباره حامله شدن مریم مقدس در رامه یا رام الله اشاره میکند. در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه سوری و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی و در آیه ۱۱۳:۵ انجیل برنابا کلمه بشارت و در غزل ۹۵ عبید زاکانی کلمه حامله وجود دارد. زمانی که شبانها بشارت داده شده هنوز عیسی(ع) متولد نشده است. آیه 22 سوره مریم بیان میکند که قبل از تولد عیسی(ع) مریم مقدس به مکان یا نقطه دور میرود. مریم مقدس بعد از حامله شدن در رامه یا رام الله به حجرالیمامه یا ریاض کنونی کوچ کرده و مسیح(ع) در حجرالیمامه یا اوفیر و در شب قدر و ماه رمضان متولد شده است. سفر بین رامه تا حجرالیمامه بیش از یک ماه طول میکشد. این نشان میدهد که بشارت شبانها مربوط به قبل از ماه رمضان بوده است. مریم مقدس احتمالا در ماه ذی الحجه حامله شده است. اگر عبارت «مریم مقدس ذی الحجه حامله مسیح» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۵۳ میشود. در مقاله بیان شده مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴۵۳ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. در برگ ۳۵ کتابهای الف و زهیر و در برگ ۱۳۵ کتابهای زهیر و عطیه برتر و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر کلمه قدر و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمات یسوع و قدر و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمات یسوع، فرود و آسمان و زمین و در غزل ۱۵۳ سعدی و در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه فرود و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات فرود، عیسی، آسمان، زمین و قدر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات فرود، عیسوی، پسر، آسمان، زمین و قدر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات فرود، عیسی، آسمان و زمین و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات فرود، آسمان و زمین ذکر شدهاند. در توضیحات سوره قدر در ویکیپدیا بیان شده: «منظور از پایین آمدن در واقع فرود عیسی از آسمان به زمین است، نه قرآن.» منظور از پایین آمده در سوره قدر هم فرود عیسی(ع) و هم نزول قرآن است.
رگ زرتشتی
در توضیحات خیام در ویکیپدیا بیان شده: «خیام شاگرد ریاضیدان زرتشتی، بهمنیار، بود.» در ادامه مقاله کلمه شاگرد و در برگهای ۳۵، ۱۵۳ و ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زردشت ذکر شده است. خیام ستاره شناس بوده است. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه اخترشناس و در رباعی ۵۳ اوحدی کلمه منجم و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه نجوم وجود دارد. آیه ۲:۲ انجیل متی درباره آمدن مغان یا مجوسان به اورشلیم به کمک ستاره است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مغان و ستاره ذکر شدهاند. با طلوع ستاره در آسمان نمیتوان مکان را مشخص کرد. مجوسان یا مغان در رویا یا خواب طلوع ستاره را دیدند. اگر عبارت «مجوسان خواب ستاره» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۵ میشود. در مقاله بیان شده که مختصات شمالی رامه یا رام الله در ویکیپدیا ۳۱۵۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴۳۵ و ۳۱۵۴ مشترک هستند. اگر عبارت «مجوسان رویا» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ و ۳۵ میشود. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۳۵۴۱ را ایجاد میکنند. اگر عبارت «مجوسان رویا ستاره» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. اگر عبارت «مجوسها رویا ستاره» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. اگر عبارت «مغها خواب ستاره» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در برگ ۳۵ کتاب زهیر کلمه رویا وجود دارد. داستایفسکی نویسنده کتابهای «رویای عموجان» و «رؤیای آدم مضحک» است. در دوره اشکانی و ساسانی مغ برای موبدان زردشتی به کار میرفت. در غزل ۱ حافظ و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه پیرمغان و در غزلهای ۱۵۳۱ و ۱۳۵۷ تبریزی کلمه مغان وجود دارد. در مقاله به ارتباط بین آیه ۲:۲ انجیل متی و سوره ۲۲ قرآن (سوره حج) و تولد عیسی(ع) اشاره گردید. در قرآن تنها در سوره حج بعد از چند دین توحیدی کلمه مجوس آمده که به زردشتیان اشاره میکند. در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه حج و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات، حج، دین و توحید و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمات دین و توحید و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه توحید و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیدههای ۱ حافظ و حسین خوارزمی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در غزل ۱۵۳ سعدی کلمه دین و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات دین و مغان وجود دارند. زردشت(ع) متولد شهر ری است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه ری وجود دارد. مختصات شرقی شهر ری در ویکیپدیا ۵۱۴۳۱ ذکر شده است. در مقاله بیان شده که تاریخ ثبت ملی آرامگاه خیام در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۵۴ و ۵۱۴۳۱ مشترک هستند. در توضیحات زردشت(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «منسوب کردن زرتشت به رگ فقط در سپندنسک که از بخشهای متاخر اوستا بوده و امروز از بین رفته، دیده شده است. مورخان معمولاً این مکان را با ری در ماد تطبیق دادهاند اما نیولی و گرنت معتقدند منطقه ذکر شده در اوستا باید مانند باقی مکانها در شرق ایران واقع شده باشد. در بخشی از اوستا، آمده که ردان (رئیسان) همه سرزمینها پنج تن هستند، به جز در رگ که چهار نفرند و زرتشت از همه ردان بالاتر است. نتیجتاً آن را «رگ زرتشتی» لقب دادهاند. این موضوع باعث شده تا حتی نویسنده آلمانی هومباخ این را مطرح کند که «ری نوعی واتیکان مزدایی بوده و زرتشت نقش پاپ را داشته است.» اینگونه بوده که ری را از دیرباز زادگاه زرتشت در نظر گرفتهاند.» در مقاله به پاپ فرانسیس اشاره شده است. در این متن عبارت «رگ زرتشتی» در گیومه نوشته شده است. اگر عبارت «رگ زرتشتی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳۷ میشود. در مقاله عدد ۱۳۷۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵۳۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه رگ وجود دارد. در این متن به هلموت هومباخ اشاره شده است. اگر عبارت «هلموت هومباخ» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۳۵ میشود. ارقام عددهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۱۱۳۵ مشترک هستند. نام دیگر شهر ری، رام اردشیر است. در غزل ۵۳ مجد همگر کلمه رام و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمه اردشیر وجود دارد. در توضیحات شهر ری در ویکیپدیا بیان شده: «ری در دوران پیش از اسلام، مرکز بزرگ دینی زرتشتیان بوده و به وسیله مدیران موبد نوعی حکومت دینی نظیر واتیکان در آن وجود داشت و بهطور کلی ری در دوران مادها و هخامنشیان و حتی قبل از آن نیز شهری مقدس بهشمار میآمد. قرار گرفتن ری در مسیر جاده ابریشم که از آنجا به همدان میرفت علاوه بر جنبه مذهبی، اهمیت بازرگانی نیز به ری میدادهاست، لذا مردم ری عموماً بازرگان و تاجر پیشه بودهاند.» در ادامه مقاله به جاده ابریشم اشاره شده است. در توضیحات هزاردستان (مجموعه تلویزیونی) در ویکیپدیا بیان شده: «طرح اولیه این سریال در سال ۱۳۵۴ با عنوان جاده ابریشم و با حضور شخصیتهایی مثل سید حسن مدرس، میرزا کوچک خان و رضاشاه به ذهن حاتمی آمد و بعدتر دچار تغییرات اساسی شد که ماهیت کار را عوض کرد.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه هزاردستان و در مقاله عدد ۱۳۵۴ و کلمه رضاشاه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه جاده و در مقاله کلمه ابریشم ذکر شده است. آرامگاه رضاشاه در شهر ری است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رضا، شاه و ری و در مقاله کلمه ری ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کعبه، مکیان، رضا و شاه و در مقاله کلمات آرامگاه، قطار و مکه وجود دارند. در توضیحات آرامگاه رضاشاه در ویکیپدیا بیان شده در دوره نخستوزیری رجبعلی منصور قرار شد پیکر رضاشاه به ایران آورده شود و هواپیمای حامل پیکر رضاشاه پیش از آمدن به ایران، به منظور طواف در مکه از قاهره به طرف جده پرواز کرد. سرانجام پیکر رضاشاه به وسیله هواپیما و سپس با قطار مخصوص به تهران حمل شد. در ویکیپدیا بیان شده که تاریخ ثبت ملی آرامگاه رضاشاه در سال ۱۳۵۵ خورشیدی است. در ویکیپدیا عکس آرامگاه رضاشاه در سال ۱۳۵۰ خورشیدی آمده است.
راه کمال
در غزل ۱ فیض کاشانی و در غزل ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱۵۳ عراقی کلمه بسمل وجود دارد. استاد محمدعلی طاهری بیان میکنند که بسم الله الرحمن الرحیم را میتوانیم به دو بخش بسم الله و دیگری الرحمن و الرحیم تقسیم کنیم. بسم الله یعنی به نام الله که همان تجلیات خداوند یا وجه الله است. «فاینما تولوا فثم وجه الله» هرجا نگاه کنیم وجه و جمال خداست. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در رباعی ۱ خیام و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در غزلهای ۱۴ و ۱۳۵ حسین خوارزمی و در شعر ۵۳ منطق العشاق اوحدی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در غزل ۱۵۳ نسیمی کلمه جمال وجود دارد. هر مخلوقی را نگاه کنیم نامی دارد و هر نام، نام خداست. اسامی خداوند در جهان هستی به صورت زیبایی تجلی پیدا کردهاند. زیبایی جنبه معشوقیت خداوند است. در جهان هستی ماه نماد زیبایی است. در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر کلمات ماه و زیبا و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر و در غزل ۵۳ مجد همگر و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در قطعه ۹ حافظ کلمه ماه و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در برگ ۵۳ کتاب عطیه برتر و در برگ ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زیبا وجود دارد. افلاطون نویسنده کتاب زیبا است. الرحمن و الرحیم، رحمت عام و خاص خداوند هستند که بخشندگی و مهربانی خداوند را نشان میدهند. در آیه ۱۵۳ سوره بقره و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۳:۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۵:۱۳ کتاب مقدس خروج و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه رحمت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات رحمت، عام، خاص و بخشنده و در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در آیههای ۱۳:۵ و ۵۱:۳ انجیل برنابا کلمه مهربان و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات مهربان، عام و خاص و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات رحمت، عام و خاص و در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمات رحمت و خاص و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه عام و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها و در برگهای ۱۳۵ و ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی کلمه خاص وجود دارد. عاشق بخشنده و مهربان است و از این جهت الرحمن و الرحیم جنبه عاشقی خداوند را مطرح میکنند. در جهان هستی خورشید مظهر بخشندگی و مهربانی است. زمانی که معشوق در برابر عاشق قرار گیرد عشق پدیدار میشود. بسم الله الرحمن الرحیم جمع معشوق و عاشق و بیانگر عشق ماه و خورشید یا بالاترین مرتبه عشق در جهان دوقطبی نیک و بد یا خیر و شر یا مرحله روح الله یا روح القدس است. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی کلمات ماه و خورشید و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمات مه و خورشید و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات ماه، خورشید، لیلی و مجنون و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات لیلی و مجنون و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات شیرین و فرهاد و در غزل ۱۳۰۵ تبریزی کلمه کوهکن وجود دارد. لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد معشوق و عاشق بودند. در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات عشق مجنون، عاشق و معشوق و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۵۳ عطار و در غزل ۳۵۱ سعدی کلمات معشوق و عاشق ذکر شدهاند. ماه و شب نماد معشوق یا زن هستند. صادق هدایت نویسنده کتاب «سرگذشت ماه» است. نقاشیهای «زنی با سبد» و «زن کوبیسم» آثار صادق هدایت هستند. در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۳۵ سعدی کلمه نقاش و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه نقاشی و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه زنان و در برگ ۵۳ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا، الف و زهیر و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۳۵ کتاب الف کلمات زن و هدایت ذکر شدهاند. «شب دراز» و «زن سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در مقاله کلمه سرخ ذکر شده است. خورشید و روز نماد عاشق یا مرد هستند. در توضیحات کتاب کیمیاگر در ویکیپدیا نقاشی زیر آمده که قرینه آن شبیه راه کمال که در ادامه آمده است. در سمت راست قرینه این نقاشی خورشید و شمشیر قرار دارند. در این نقاشی نماد مرد با شمشیر نشان داده شده است. انتخاب این نماد برای مرد اشتباه است. در سمت چپ قرینه این نقاشی ماه و زن قرار دارند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات روح خدا، روح القدس، زن و مرد و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمات مه و شب و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر کلمات ماه و شب و در برگ ۵۳ کتاب زهیر کلمات شب و زن و در برگ ۵۳ کتاب الف کلمات روز و مرد و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب الف و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمات زن و مرد و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا عبارت مرد و زن وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتابهای «زنان صوفی» و «مردان صوفی» است. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «مردان بدون زنان» است. در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در باب ۱ کتاب مقدس زبور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در غزل ۵۹ عبید زاکانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمات شب و روز و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات شب، روز، زن و مرد و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمات روز و شب، شمس و قمر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شب و روز، ماه و آفتاب و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات شب، روز، ماه و خورشید و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی کلمات شب و روز و لیلة القدری و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه شب قدر وجود دارد. منظور از شب قدر و روز الست مرحله روح الله یا روح القدس یا رب است. در سوره قدر کلمات شب قدر، روح و جبرئیل ذکر شدهاند. جبرئیل همان پروردگار یا روح الله یا روح القدس یا صفات خدا است. در سوره قدر و ترجمه انصاریان بیان شده: «فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می شوند.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۸۳۷ میشود. سوره زنان ۳۶۸۷ کلمه دارد. ارقام عددهای ۳۶۸۷ و ۶۸۳۷ مشترک هستند. در آیهای از سوره قدر که به آن اشاره گردید کلمه شب وجود دارد. در مقاله بیان شده که شب نماد زن است. در غزل ۱ ابن یمین کلمه پیمان و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمات عهد و پیمان و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزلهای ۹ و ۲۲۴ حافظ و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در غزلهای ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی و نسیمی و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه عهد و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی عبارت «عهدِ الستت» و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه الست وجود دارد. خداوند در روز الست از همه عهد گرفته که تسلیم و وفادار به صفات خداوند باشند. در غزل ۲۲۴ حافظ عبارت «وفای عهد» و در غزل ۱۵۳ سعدی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه تسلیم وجود دارد. بسم الله الرحمن الرحیم به معنی تسلیم بودن در برابر صفات خداوند است. منظور از مسلمانی رسیدن به مقام تسلیم است. در قرآن تنها سوره توبه با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز نشده است. ذکر نشدن بسم الله الرحمن الرحیم در ابتدای سوره توبه اشاره به کسانی دارد که به عهد و پیمان خود وفادار نیستند. در آیه ۱ سوره توبه یا در آغاز سوره توبه بیان شده: «[ این اعلام بیزاری خدا و رسول اوست به مشرکانی که شما مسلمین با آنان عهد بستهاید (و آنان عهد شکستند).» در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در آیه ۱۳۵ سوره آل عمران و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۱۳:۵ انجیل برنابا و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه توبه و در آیه ۱۳۵ سوره اعراف عبارت پیمان شکستند و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی عبارت پیمان شکن و در غزل ۵۳ مجد همگر کلمات پیمان و شکست و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات توبه، عهد و «وفاداری به پیمان فطرت» ذکر شدهاند. منظور از فطرت صفات خداوند است که به صورت امانت یا بالقوه به آدم و به ما به عنوان سلولی از تن واحد آدم داده شدهاند. در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه فطرت وجود دارد. فریدون فرهودی کارگردان تله فیلمهای «رمضان آن سال»، «روز پنجم» و سری سوم مجموعه تلویزیونی آینه است. منظور از آینه صفات و شب قدر و روز پنج آفرینش مرحله روح الله یا روح القدس است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات آیینه و صفات و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شب، قدر و آینه و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱ شهریار و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱۵۳ سعدی و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه آیینه و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین کلمه آئینه و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در بابهای ۵۹ و ۹۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ نسیمی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳۷ تبریزی کلمه آینه و در باب ۵۳ انجیل برنابا عبارت «روز پنجم» و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در آیات ۵۱:۳، ۱۱۵:۳ و ۱۳۱:۵ انجیل برنابا و در برگهای ۳۵ و ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در مقاله کلمه روز و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه پنجم و در برگ ۱۳۵ کتاب الف کلمه پنجمین و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر کلمه پنج و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب و در برگ ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه آفرینش وجود دارد. در داستان آفرینش حوا به زن یا معشوق و آدم به مرد یا عاشق تشبیه شده است. آیه ۱ زنان بیان میکند که مرد و زن از یک تن (تن واحد آدم) آفریده شدهاند. در باب ۱ انجیل برنابا به آدم اشاره شده است آیه ۱ سوره زنان بیان میکند: «ای مردم! از [مخالفت با فرمان هایِ] پروردگارتان بپرهیزید، آنکه شما را از یک تن آفرید و جفتش را [نیز] از [جنس] او پدید آورد و از آن دو تن، مردان و زنان بسیاری را پراکنده و منتشر ساخت. و از خدایی که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید، پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید. یقیناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است.» در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱۳۵ نسیمی عبارت «کنت کنزا» ذکر شده که به حدیث «کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَاحْبَبْتُ أنْ أُعْرَفُ وَ خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ أُعْرَفَ؛ من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، خلائق را آفریدم تا شناخته شوم.» اشاره میکند. در این حدیث منظور از گنج پنهان صفات خداوند است که توسط بشر به عنوان جزء و سلولی از تن واحد آدم شناخته و درک میشوند. در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه سلول ذکر شده است. در بیت زیر از قصیده ۵۳ افسر کرمانی منظور از گنج حقیقت، گنج پنهان یا صفات خدوند است.
آن گنج حقیقت که نهان بود عیان شد *** چون نور تو تابید ز رخساره آدم
شکل راه کمال شبیه نمادهای نجومی است. در ادامه مقاله شکلی در این خصوص آمده است. در شکل راه کمال که در ادامه آمده جهان دوقطبی هم شبیه هلال ماه و هم شبیه زمین است. در مقاله کلمات هلال و ماه و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمات هلال و زمین ذکر شدهاند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی به عناصر چهارگانه زمین اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زمین و عنصر ذکر شدهاند. در شکل راه کمال عناصر چهارگانه زمین مشخص شدهاند. در عناصر چهارگانه منظور از باد عشق در جهان دوقطبی است. در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱ فرخی یزدی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزلهای ۱۳۵۰ و ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمات باد و عشق و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی و در آیه ۵:۱۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی و در بابهای ۵۳ و ۱۳۵ انجیل برنابا و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در غزل ۲۲۴ حافظ و در قطعه ۹ حافظ و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه باد و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در تکه ۱ مولانا و در غزلهای ۱ حافظ، شهریار و جویای تبریزی و در ترجیع بند و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در غزلهای ۱۴، ۴۱، ۵۳ و ۱۵۳ حسین خوارزمی و در غزلهای ۹، ۱۴، ۱۳۵ و ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت و در غزل ۵۳ عطار و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب عطیه برتر و در برگ ۵۳ کتاب مکتوب و در غزلهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۳۱۵ شاه نعمت الله ولی و در غزلهای ۱۳۵ نسیمی و افسر کرمانی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۱ سعدی و در برگهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگهای ۳۵، ۵۳، ۱۵۳ و ۳۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۱۳۵ کتاب الف و در برگ ۱۵۳ کتابهای والکیریها و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه عشق وجود دارد. افلاطون نویسنده کتاب «مهمانی عشق» است. فریدون فرهودی نویسنده «فیلم تکیه بر باد» است. «بادهای زمستان» و «شیر و گل سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در غزلها ۱و ۱۳۵ فیض کاشانی به گل سرخ اشاره شده که نماد عشق است. در سوره جن و ترجمه فولادوند بیان شده: «و اگر [مردم] در راه درست پايدارى ورزند قطعا آب گوارايى بديشان نوشانيم» در این آیه منظور از آب آگاهی است. استاد اهری بیان میکنند که منظور از آب آگاهی است. در مقاله کلمه آب و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها کلمه آگاهی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۵۳ کتاب والکیریهای و در آیه ۱۳۵ سورههای زنان و آل عمران و در آیه ۱۵۳ سوره آل عمران و در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در آیه ۳:۱۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا کلمه آگاه وجود دارد. آب یا آگاهی باعث شکل پذیری و تغییر و تحول در خاک میشود. ویژگی خاک باروری و تبدیل شدن به شکلهای دیگر است. گل از ترکیب خاک و آب ایجاد میشود. در غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی عبارت «گل کنم خاک» و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه گل وجود دارد. آتش باعث پختگی و دوام در گل میشود. در واقع آتش یا شیطان باعث پختگی و بادوامتر شدن آگاهیها میشود. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات شیطان، آتش و آگاهی ذکر شدهاند. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۳۵ انجیل برنابا به سجده نکردن شیطان اشاره شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزلهای ۱۵۳ و ۳۵۱ محتشم کاشانی کلمه سجده وجود دارد. استاد طاهری بیان میکنند که در داستان آفرینش منظور از سجده نکردن شیطان به وجود آمدن جهان دوقطبی تضاد یا خیر و شر است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه متضاد و در باب ۱ انجیل مرقس و در بابهای ۵۹، ۱۳۵ و ۱۵۳ انجیل برنابا و در آیه ۵۱:۳۱ انجیل برنابا کلمه شیطان وجود دارد. جواد نوربخش نویسنده کتاب «شیطان بزرگ «ابلیس»» است. در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری کلمه کوزه وجود دارد. استاد طاهری در کتاب «چکیده کتابها» که آدرس آن در زیر آمده راز آفرینش آدم از گل و عناصر چهارگانه زمین را با مثال کوزه رمزگشایی کردهاند. شکل گرفتن کوزه نیز شامل مراحل خاک، آب و آتش است. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات خاک، آب و آتش ذکر شدهاند. در باب ۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ سعدی و در غزل ۱۵۳ عراقی کلمه گل وجود دارد. در رباعی ۱ خیام به آفرینش آدم از گل کوزه اشاره شده است. عنوانی یکی از کتابهای صادق هدایت افسانه آفرینش است. در برگ ۳۵ کتاب زهیر کلمه ترانه وجود دارد. ترانههای خیام کتابی تحقیقی - ادبی از صادق هدایت است. در توضیحات خیام در ویکیپدیا به نقل از صادق هدایت بیان شده: «گویا ترانههای خیام در زمان زیستنش به دلیل خشک مغزی مردم پنهان بوده و دستهبندی نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه جنگها و کتب اشخاص با ذوق به گونهای قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و مغز و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت، خشک و مغز و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات هدایت و خشک و در غزل ۵۳ عطار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه خشک و در مقاله کلمات دوست، صمیمی، مرگ و قلم و در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی کلمه ضبط و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه جنگ وجود دارد. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «بهترین داستانهای جنگ تمام زمانها» است. آفرینش آدم از گل و دمیدن روح در آدم بیانگر مرحله اله و شروع دایره جهانهای دو قطبی است که بخشی از صفات خداوند به صورت امانت یا بالقوه به آدم داده میشود. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات اله و دایره و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمه کلمه امانت وجود دارد. این صفات در مرحله رب یا روح الله یا روح القدس و انتهای دایره جهانهای دو قطبی به فعلیت میرسند. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه دایره وجود دارد. در شکل راه کمال که در زیر آمده این موضوع مشخص است. در غزل ۱ جویای تبریزی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی و در برگهای ۵۳ و ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه الهی و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات الهی، صفات و بندگی و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمات الهی، اوصاف و پرستش و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات الهی، صفات و بنده و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات صفات و بنده و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در آیه ۵:۱۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا کلمه ستایش و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات پرستش و بنده و در غزل ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمه بندگی و در تکه ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و قصیده ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در آیه ۱۵:۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در برگ ۱۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه بنده وجود دارد. الهی قمشهای بیان میکند منظور از حمد، ستایش و بندگی آراسته شدن به صفات خداوند است. در آیه ۱۳:۵ انجیل برنابا کلمات پروردگار و بنده وجود دارند. هدف از بندگی رسیدن به مرحله پروردگار یا رب یا صفات خداوند است. منظور از پروردگار خداوند نیست. صفات خداوند مخلوق خداوند هستند صفات خداوند پروردگار یا پرورش دهنده یا رب یا مربی آدم هستند. در غزل ۱ فرخی یزدی کلمه پروردگار و در قصیده ۱ حافظ کلمات پرور و بندگان و در مقاله کلمه پرورش و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه پرورت و در غزل ۱۴ حافظ کلمه پروردی وجود دارد. در مقاله به لوح زمرد اشاره شده است. در لوح زمرد بیان شده: «خورشید پدر دنیای فیزیکی و ماه مادر آن است، روح القدس روحهای پرورش یافته را به ارمغان میآورد و زمین آنها را تغذیه میکند. پدر تمامی این پیشرفتها در کل گیتی، همیشه و همه جا حاضرست.» در مقاله بیان شده که بسم الله الرحمن الرحیم جمع معشوق و عاشق و بیانگر عشق ماه و خورشید یا بالاترین مرتبه عشق در جهان دوقطبی یا مرحله روح الله یا روح القدس است. در متن لوح زمرد دو کلمه پدر معنای متفاوت میدهند. منظور از «خورشید پدر دنیای» پروردگار یا روح القدس است. منظور از «پدر تمامی این پیشرفتها» خداوند است. آیه ۱ سوره ابراهیم بیان میکند: «الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۲۵ میشود. در مقاله عدد ۳۲۵ ذکر شده است. در این آیه کلمات الر و الحمید ذکر شدهاند. بیان گردید که الر به بسم الله الرحمن الرحیم اشاره میکند و بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر مرحله روح الله یا روح القدس یا صفات خداوند است. منظور از حمد، ستایش و بندگی آراسته شدن به صفات خداوند است. کلمه حمید صفت فعل حمد یا ستایش کردن است. در آیه ۱ سوره حمد یا فاتحه عبارت «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در بیت ۱ شعر مجلس اول سعدی کلمه الحمدلله و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه الحمد و در غزل ۱۴ نظیر نیشابوری عبارت بحمدلله و در غزل ۱۵۳ نسیمی کلمه فاتحه وجود دارد. عبارت «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» به تجلی خداوند یا صفات و اسما خداوند در مرحله رب یا روح الله یا روح القدس اشاره میکند. در مرحله رب تنها صفات خداوند حضور دارند و صفات شیطان حضور ندارند. از این جهت این مرحله یک جهان ۱ قطبی است. در شکل زیر یکی از مراحل رب یا مراحل وجود به شکل خورشید نشان داده شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزلهای ۱ محتشم کاشانی و فرخی یزدی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزلهای ۱، ۴۱ و ۵۳۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در غزلهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه پرده و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات پرده، حد و مرز و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگهای ۳۵ و ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مرز و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات پرده و رضا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات رضا و مرز و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمه رضا وجود دارد. پرده بیانگر مقام رضای خداوند و حد واسط و مرز جهانهای عدم و مرحله روح الله یا روح القدس است. در شکل راه کمال که در ادامه آمده این مرتبه از کمال نشان داده شده است. در مقاله کلمه میوه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین کلمات نیک و بد ذکر شده است. منظور از خوردن از میوه درخت نیک و بد قرار گرفتن آدم در جهان دوقطبی نیک و بد یا تضاد است. هدف از خوردن میوه درخت نیک و بد در سمت راست دایره جهان دوقطبی، رسیدن به درخت آگاهی در سمت چپ دایره جهان دوقطبی است. در شکل زیر جهان دو قطبی خیر و شر یا تضاد به صورت دایره یا حلقه نشان داده شده است. شکل دایرهای راه کمال نشان میدهد که تعداد العالمین یا جهانهای دو قطبی مربوط به هر مرحله وجود یا رب محدود هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه محدود وجود دارد. از دید ناظری که در مرحله عدم قرار دارد بینهایت مرحله رب وجود دارد. هر مرحله رب شامل بخشی از صفات خداوند است. در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت «پروردگارى كه براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد» ذکر شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه لااحصی وجود دارد. در لغت نامه دهخدا بیان شده: «لااحصی به معنی شمار نکنم. و اشارت است به حدیث نبوی ص : لااُحصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک ؛ یعنی شمار نتوانم کرد صفات را بر تو، آنی که خود صفت کردی ذات خود را:» ابیات زیر از شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و شعر ۱ مجلس اول سعدی نشان میدهند که جهانهای عدم، جمع جهانهای وجود یا جهانهای رب هستند. در مقاله به کلمه جمع اشاره گردید.
شکر آن خدایی را که او هست آفریدهست از عدم ***. پس کرد پیدا بر عدم انوار اسرار قدم (شعر ۱ مجلس اول سعدی)
به امرش وجود از عدم نقش بست *** که داند جز او کردن از نیست، هست؟ (شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی «سرآغاز»)
الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم *** فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم (شعر ۱ مجلس اول سعدی)
در آیه ۱ سوره کوثر و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «ما به تو كوثر (خير و بركت فراوان) عطا كرديم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۳۱۰ میشود. در مقاله عدد ۱۳۳۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۳۰ و ۳۳۱۰ مشترک هستند. در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمه کوثر و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی و در غزلهای ۴۱ و ۱۳۵ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی و در غزل ۱۵۳ سعدی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه چشمه و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه سرچشمه وجود دارد. منظور از چشمه کوثر جهانهای عدم است. چشمه در آخر رود قرار دارد. در غزل ۱ حافظ و در غزل ۵۹ عبید زاکانی و در برگ ۳۵ کتابهای الف و زهیر و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در برگ ۱۵۳ کتابهای الف و زهیر و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۱۳۵۱ صائب تبریزی کلمه آخر و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات آخر، چشمه و عدم و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در برگ ۳۵ کتاب مکتوب کلمه رود وجود دارد. ارنست همینگوی نویسنده کتاب « در امتداد رودخانه به سمت درختها» است. جهانهای عدم آخرین مرحله کمال است. در آیه ۱۳۵ سوره انعام به آخرت یا جهانهای عدم اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات آخر، الاخرة و عدم ذکر شدهاند. در توضیحات کوثر در سایت ویکیشیعه که آدرس آن در زیر آمده بیت زیر از حافظ قرار دارد. این بیت نشان میدهد کوثر بالاتر از مرحله بهشت عدن در راه کمال قرار دارد. در توضیحات سلسبیل در سایت ویکیشیعه که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «در گزارشهای روایی دیگر آمده است محل جاری شدن سلسبیل از زیر عرش است و از آنجا روانه بهشت عدن (بالاترین مقام در بهشت) میشود و در ادامه وارد مناطق دیگر بهشت میشود.» عرش، کوثر و سلسبیل بیانگر جهانهای عدم و بهشت عدن بیانگر بالاترین مرحله در جهان دوقطبی یا مرحله روح الله یا روح القدس است. در قصیده ۱۳۵ سمرقندی به بهشت عدن اشاره شده است. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «باغ عدن» است. در مقاله کلمه جبرئیل و در ترجیع بند و قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمه سدره وجود دارد. در مقاله به سوره نجم اشاره شده است. در سوره نجم بیان شده: «و به راستى كه بار ديگر هم او [جبرئيل] را ديد. در نزديكى سدرة المنتهى.» منظور از سدرة المنتهی و جبرئیل مرحله روح الله یا روح القدس است. در ویکیپدیا بیان شده سدرة المنتهی منتهای رسیدن جبرئیل است و محمد(ص) توانست از آن بگذرد. محمد(ص) جهانهای عدم را مشاهده کرده که بالاتر از مرحله روح الله یا روح القدس یا جبرئیل یا سدرة المنتهی است. در مقاله آیه ۲۲ سوره مریم آمده که بیان میکند مریم مقدس جبرئیل را مشاهده کرد. منظور از جبرئیل روح الله یا روح القدس است. در قرآن بیان شده که مریم مقدس روح خدا یا روح الله را مشاهده کرده است.
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه *** که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم (حافظ)
توضیحات کوثر در سایت ویکیشیعه
توضیحات سلسبیل در سایت ویکیشیعه
در سوره توبه لا اله الا هو ذکر شده است. لا اله الا الله بیانگر جهانهای عدم است. «لا اله» یعنی جهانهای عدم مرحله اله یا وجود نیست. الا الله یعنی بعد از جهانهای عدم خداوند مانده است. جهانهای عدم بین مرحله اله (لا اله) و خداوند (الا الله) قرار دارد. در قصیده ۱ حسین خوارزمی بیان شده:
تا تو بحرف لا نکنی نفی هر دو کون *** تو از کجا و منزل الالله از کجا
در این بیت منظور از منزل الالله آخرین مرحله کمال یا جهانهای عدم است. سوره توبه سوره ۹ قرآن است. در آیه ۹ سوره مزمل لا اله الا الله ذکر شده است. در مقاله بیان شده که ۹ جهان عدم وجود دارد. جهانهای عدم غیر قابل وصف یا سبحانی هستند؛ چون جهانهای عدم از دید ناظر بینهایت هستند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات عدم و سبحان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم، سبحان و نظاره وجود دارند. در شکل زیر از جزوه دوره چهارم عرفان حلقه این موضوع مشخص است. شکل راه کمال به کمک شکل زیر از از جزوه دوره چهار عرفان حلقه کشیده شده است. خداوند جهانهای عدم را از دید ناظری که در آن است بینهایت خلق کرده تا ناظر عظمت خداوند را درک کند. در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات دیده و ناظر و در آیه ۵:۱۳ کتاب مقدس خروج و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه ناظر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات دیده و نظاره و در منشور کوروش و در غزل ۱۳۵ میلی کلمه نظاره و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نظاره و عدم و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری کلمات ناظر و بینهایت و در قصیده ۱ حافظ و در برگ ۵۳ کتابهای والکیریها و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه عظیم و در آیه ۱ سوره اسراء و ترجمه انصاریان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه عظمت و در باب ۳۵ انجیل برنابا عبارت ادراک عظیم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عدم و عظیم وجود دارند. در تکه ۱ مولانا کلمه لاحول ذکر شده که به عبارت «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم؛ هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست» اشاره میکند. در این عبارت نیز به عظمت خداوند اشاره شده است. از دید خداوند جهانهای عدم محدود است. در برگ ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات محدود و بینهایت ذکر شده است. فقط خداوند بینهایت است. الله اکبر بیان میکند که فقط خداوند بینهایت است. در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت خدای سبحان وجود دارد. خداوند به دلیل بینهایت بودن، سبحان یا غیر قابل وصف است. در باب ۹۵ انجیل برنابا بیان شده که خداوند غیرمحدود است. در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمه توبه وجود دارد. در سوره توبه عبارت حَسْبِيَ اللَّهُ و در غزل ۱ نظیری نیشابوری عبارت حسبة لله ذکر شده است.
جستاری پیرامون «همای» (مقاله علمی وزارت علوم)
https://ensani.ir/fa/article/298773
فروهرها
رباعی ۱۴ خیام بیان میکند: «این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت ***کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت» منظور این بیت این است که جهانهای وجود مانند گوهرهایی در بحر یا جهانهای عدم هستند. در غزل ۱۵۳۱ تبریزی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات دریا و گوهر و در قصیده ۱ حافظ کلمات بحر و گوهر و در شعرهای ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و «جمشید» و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱ ابن یمین و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی ودر غزل ۱۳۵ فیض کاشانی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه گوهر و در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمه گهر وجود دارد. منظور از فروهرها یا فر کیانی مرحله روح الله یا روح القدس یا رب است. در توضیحات فروهر در ویکیپدیا بیان شده که در این آموزه جهان "فروهرها" یا همان جهان "مینو" خوب مطلق است و بدی و کژی در آن راه ندارد. در مرحله رب تنها صفات خداوند حضور دارند و صفات شیطان حضور ندارند. از این جهت این مرحله یک جهان ۱ قطبی است. شماره نماد نجومی خورشید ۱ است. در شکل راه کمال یکی از مراحل رب یا مراحل وجود به شکل خورشید نشان داده شده است. در توضیحات فر کیانی در ویکیپدیا بیان شده: «نماد خورشید بالدار در فرهنگ خاورمیانه و در تمدن مصر، سوریه، و آشور تاریخی طولانی دارد و نماد فروهر اقتباسی از آن است.» در مقاله کلمات نماد، خورشید، بال، فرهنگ و مصر و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب کلمات نماد، مصر و سوریه ذکر شدهاند. کلمه فروهرها نشان میدهد که بیش از ۱ مرحله رب وجود دارد. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات دریا، دریاچه و در برگ ۵۳ کتاب والکیریهای کلمه دریاچه و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه هامون ذکر شده است. در توضیحات دریاچه هامون در ویکیپدیا بیان شده: «نکته مشترک دیگر موجود میان وروکشه و کس اویا وجود ۹۹۹۹۹ فروهر است وروکشه، فروردین یشت و کس اویا زامیادیشت.» عدد بزرگ ۹۹۹۹۹ برای این بیان شده که بگوید تعداد فروهرها یا تعداد مراحل رب یا روح الله یا روح القدس عددی بزرگ یا بینهایت است. در مقاله کلمه بزرگ و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات راز و بزرگ ذکر شدهاند. اشو نویسنده کتاب «راز بزرگ» است. جهانهای عدم جمع فروهرها یا جهانهای رب است. عدد ۹۹۹۹۹ به ۹ جهان عدم نیز اشاره میکند. جهانهای عدم در لازمان قرار دارند. خداوند در سورههای معارج و حج در قرآن برای بیان لازمان از عددهای بزرگ استفاده کرده است؛ چون در گذشته لازمان را درک نمیکردند. در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات حج و بزرگ ذکر شدهاند. سوره معارج به معراج یا عروج یا رفتن به جهان عدم اشاره میکند. حج نمادی از جهانهای عدم است. در زیر آدرس مقاله استاد طاهری با عنوان «معراج حج» آمده که بیان میکند: «حج، عروجی به هفت آسمان، یعنی هفت گنجینه ی آگاهی های هستی، آن هم در میان جمع است. در این حرکت، با گم شدن در سیل خروشان و یکپارچه ی حج گزاران، محو شدن هم تجربه می شود؛ اما هدف، بالاتر از این یکپارچگی و بالاتر از این محو شدن است و کسی به آن می رسد که با آمادگی عازم این مسیر شده باشد.» در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات گنجینه، هستی و حرکت و در مقاله کلمات هفت آسمان، آگاهی، جمع، سیل و خروش ذکر شدهاند. سوره حج ۵۳۱۵ حرف دارد. ارقام اعداد ۱۳۵، ۱۵۳، ۳۱۵ و ۵۳۱۵ مشترک هستند. سوره معارج ۲۲۱ کلمه دارد. در ادامه مقاله عدد ۱۲۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۲۲ و ۲۲۱ مشترک هستند. در مقاله به دریاچه هامون اشاره شده است. دریاچه یا دریا نیز نمادی از جهانهای عدم است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در غزلهای ۱۵۳۱ و ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه دریا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات دریا و عدم ذکر شدهاند. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «پیرمرد و دریا» است. در توضیحات فر کیانی در ویکیپدیا بیان شده: «در سکه یافت شده مربوط به پیش از دوره اشکانیان و سده سوم پیش از میلاد مسیح، وادفَرَداد یکم، فرترکه پارس درحالی در مقابل آتشکده زرتشتی و درفش کاویانی در حال نیایش است که در بالای آتشکده، نماد فر کیانی به وضوح مشخص است» در غزل ۱۵۳ حافظ کلمات فر و سکه و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۳۵ کتاب عطیه برتر و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه سکه وجود دارد. در توضیحات فریدون در ویکیپدیا بیان شده: «دومین بار فر بگسست، آن فر جم پسر ویونگهان به پیکر مرغ وارغن به بیرون شتافت. این فر را فریدون پسر خاندان آتبین برگرفت که جز زرتشت پیروزترین مردمان بود.» در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمات فریدون، جمشید و فر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات جمشید و فر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه جمشید اشاره شده است. در توضیحات جمشید در ویکیپدیا بیان شده: «فره در سه نوبت یا در سه قسمت از جم جدا شد، و هر بار فره یا بخش از فره به صورت پرنده وارِغنَه گریخت. نخستین خورنه را ایزد مهر تیزگوشِ هزار هنر گرفت، دومی را ثرَیتَونَه مغلوبکننده دیو اَژی دهاکَه، سومی را کرَساسپَه، یکی دیگر از اژدهاکشان محبوب گرفت که در پایان جهان نقشی را بر عهده دارد.» منظور این جمله این است که جمشید از صفات خداوند دور شد. در اوستا صفات خداوند به مرغ وارغن تشبیه شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات صفات و مرغ و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمات فر و مرغان و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمات فر و مرغ و در رباعی ۵۳ اوحدی عبارت مرغصفت و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۵۳ عراقی و در غزل ۱۵۳ حسین خوارزمی و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ میلی و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۱ سنایی و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه مرغ و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه پرندگان وجود دارد. آیه ۴۱ سوره نور بیان میکند: «آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است تا مرغهایی که در هوا پر گشایند همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند؟ و همه آنان صلاة و تسبیح خود بدانند، و خدا به هر چه کنند آگاه است.» در آیه ۴۱ سوره نور به تسبیح و ثنای خدا اشاره شده است. در مقاله به نقل از الهی قمشهای بیان شده که منظور از حمد، ستایش و بندگی آراسته شدن به صفات خداوند است. شماره نماد نجومی خورشید ۱ و شماره نماد نجومی ماه ۴ است. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۴۱ را ایجاد میکند. بیان گردید که ماه و شب نماد زن و خورشید و روز نماد مرد هستند. بسم الله الرحمن الرحیم جمع معشوق و عاشق یا عشق ماه و خورشید یا بالاترین مرتبه عشق در جهان دو قطبی یا مرحله روح الله یا روح القدس است. منظور از ماه کامل یا بدر یا ماه شب ۱۴ نیز مرحله روح الله است. در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه بدر و در ترجیع ۱ خاقانی کلمات بدر و فر و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات بدر و «ماه رخ چهارده ساله» و فر وجود دارند. در مرحله روح الله حلقه جهان دوقطبی که شبیه ماه است کامل میشود. در شکل راه کمال که در ادامه آمده این موضوع مشخص است. اگر کلمه فروهرها را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه اسماعیل و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمه شفق و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شفق، همای، مرغ، استخوان و فر و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمه هما وجود دارند. در مقالهای با عنوان «جستاری پیرامون «همای»» نوشته اسماعیل شفق و جمیله زارعی که آدرس آن در ادامه آمده بیان شده: «همای مرغ استخوان خوار معروفی است که در راسته شکاریان قرار می گیرد. شهرت این پرنده در ادبیات فارسی براساس جایگاه اسطوره ای آن است؛ آنچنان که سایه این پرنده بر سر هر کس می افتاد او را سعادتمند می دانستند و حتی وی را پادشاه می کردند. در علم پرنده شناسی این پرنده را در خانواده کرکس ها قرار داده اند. هما (هومیا یا هوما یا هومیه و یا هومایه) در اوستا به معنای (خجسته) آمده و در شاهنامه از درفش (همای پیکر) یاد شده است. همچنین در اوستا از مرغی به نام «مرغ وارغن» نام برده شده، که فر به صورت این پرنده از پیکر جمشید جدا گردیده است. مرغ «وارغن» را برخی سیمرغ، برخی پرنده ای از جنس شاهین و برخی به پیروی از (وُلف) شاهین و معین هم یکی از معانی همای را «وارغن» آورده است. مرغ وارغن با سیمرغ افسانه ای خلط شده؛ ولی در حقیقت «مرغ وارغن» همان همای امروزی است. با وجود اینکه همای در فرهنگ ایرانی پرنده ای مشهور است؛ اما نوشته های بسیار اندک و پراکنده ای درباره آن وجود دارد.» در مقاله کلمات شاهین و سیرمرغ ذکر شدهاند. منظور از سیمرغ جمع مرغها یا جمع صفات خداوند یا جهانهای عدم است. در مقاله به کوه قاف و سیمرغ اشاره شده است. در توضیحات سیمرغ در ویکیپدیا بیان شده: «منطق الطیر عطار داستان سفر گروهی از مرغان به راهنمایی هدهد به کوه قاف برای رسیدن به آستان سیمرغ است. هر مرغ به عنوان نماد دسته خاصی از انسانها تصویر میشود. سختیهای راه باعث میشود مرغان یکی یکی از ادامه راه منصرف شوند. در پایان، سی مرغ به کوه قاف میرسند و در حالتی شهودی در مییابند که سیمرغ در حقیقت خودشان هستند.» در ترجیع بند ۱ خاقامی کلمه منطق طیر و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمه هدهد وجود دارد. در توضیحات کوه قاف در ویکیپدیا بیان شده که در ادبیات فارسی قاف را نشیمن سیمرغ و ققنوس ذکر کردهاند. در توضیحات کوه قاف در ویکیپدیا به نقل از حکایت عقل سرخ از سهروردی بیان شده که کوه قاف رمز عالم بالاست. کوه قاف بیانگر جهانهای عدم است. شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه حکایت و در غزل ۳۵۱ سعدی کلمات حکایت و عقل و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در قصیده و ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری و در غزلهای ۴۱ و ۵۳ حسین خوارزمی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در غزل ۱۳۵ میلی و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی و در غزلهای ۵۱۳ و ۵۳۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمه عقل و در قطعه ۱ خاقانی کلمه عقول و در مقاله کلمه سرخ ذکر شده است. در توضیحات شهابالدین یحیی سهروردی در ویکیپدیا بیان شده: «سرانجام به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین میگوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آنها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند (اتهام او معاندت با شرایع آسمانی اعلام شد).» در مقاله به تهمت وارد کردن به نسیمی مشابه سهروردی در شهر حلب اشاره شده است. در مطلبی که از توضیحات نسیمی در ویکیپدیا در مقاله آمده به شیخ شهاب الدین ابن هلال اشاره شده است.
معصومیت ساخته برتری جویان و تحریف دین
در مقاله بیان شده که عنوانی یکی از کتابهای صادق هدایت افسانه آفرینش است. در توضیحات کتاب افسانه آفرینش در ویکیپدیا بیان شده: «بی تردید قصد نویسنده این بوده که آفرینش و نحوه تشکیل آن را از دیدگاه ادیان سامی با استفاده از زبان طنز به باد انتقاد بگیرد؛ که تقریباً هیچ عضوی از آفرینش، از خدا و فرشتگان گرفته تا شیطان را از قلم نیشدار خود در امان نمیگذارد. نمایشنامه با عشق زمینی آدم و حوا پایان میپذیرد. بازیگران این خیمهشببازی عبارت اند از: خالق اف، جبرائیل پاشا، میکائیل افندی، ملا عزرائیل، اسرافیل بیک، مسیو شیطان، بابا آدم، ننه حوا، حوریها، غلمانها، فیل، شتر مرغ و ... . بر روی جلد اول کتاب این بیت از حافظ به چشم میخورد: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد» این بیت از حافظ بیان میکند که آفرینش خطا نبوده است اما بشر خطا میکند و خداوند خطا پوشی میکند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی بیان شده: «خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزشپذیر» خطای بشر به دلیل داشتن اختیار و کامل نبودن است. فقط خداوند کامل است. در آیه ۲۵۶ سوره بقره کلمه هدایت وجود دارد. آیه ۲۵۶ سوره بقره و ترجمه انصاریان بیان میکند: «در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گری است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست.» در ترجمه این آیه کلمه معصوم وجود دارد. در ادامه مقاله خبری از خبر آنلاین با عنوان «اشاره پاپ به «اسرار فاطیما» در دعا برای اوکراین و روسیه؛ آیا جنگ هستهای در راه است؟ » آمده که در آن عبارت «قلب معصوم مریم مقدس» وجود دارد. در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه عصمت ذکر شده است. معصومیت یک موضوع ساختگی و تحریف دین است. اگر انسان به اوج کمال خود یعنی جهانهای عدم برسد باز هم ناقص است؛ چون بر همه چیز احاطه ندارد. در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمه اوج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات اوج، محیط، همه چیز و خطا و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات اوج، همه و خطا و در باب ۹۵ انجیل برنابا و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری کلمه نقص و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی کلمه نقصان وجود دارد. یک موجود ناقص حتما خطا و اشتباه میکند مگر اینکه اختیاری از خود نداشته باشد. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمه خطا و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۱ شهریار و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه اشتباه وجود دارد. تنها خداوند و موجوداتی که خداوند آفریده و اختیاری از خود ندارند معصوم هستند. معصوم در نظر گرفتن انسان به معنی مقام خدایی دادن به انسان است. این موضوع شرک است. در مقاله به سوره مریم اشاره شده است. در سوره مریم بیان شده: «و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم ميشويد، اين امري است حتمي و فرماني است قطعي از پروردگارتان!!» این آیه نیز نشان میدهد که هیچکس معصوم نیست. برخی تصور میکنند که عقیده داشتن به معصومیت به معنی داشتن عقیده برتر است در حالی که اینگونه نیست. این افراد با این تصور عقیده و باور خود را به دیگران تحمیل میکنند. در برگ ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تحمیل وجود دارد. در آیه ۱۹:۷۱ قرآن (سوره مریم) و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم ميشويد، اين امري است حتمي و فرماني است قطعي از پروردگارتان!!» این آیه نشان میدهد که هیچ کس معصوم نیست. در مقاله عدد ۱۹۱۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۱۷ و ۱۹:۷۱ مشترک هستند. عقیده اشتباه مقام خدایی دادن به مسیح(ع) نیز باید مشابه عقیده اشتباه معصومیت به وجود آمده باشد. برخی عقیده خدا بودن مسیح(ع) را به وجود آوردند و با این بهانه که عقیده برتری دارند، عقیدهشان را بر دیگران تحمیل کردند و کتابهای مقدس را تحریف کردند. این عقیدهها برای برتری جویی به وجود آمدهاند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه برتری و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه برتر وجود دارد. اگر عبارت «معصومیت اختراع برتری جویان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۲ میشود. در مقاله کلمه اختراع و عدد ۱۲۲ ذکر شده است. اگر عبارت «معصومیت ساخته برتری جویان و تحریف دین» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۴ میشود. در مقاله به سوره توبه اشاره شده است. در سوره توبه به تحریف مقام عیسی(ع) اشاره شده است. در مقاله بیان شده که کلمه پسر به جهانهای عدم و مقام عیسی(ع) و بسیاری بزرگان دیگر اشاره میکند. سوره توبه سوره ۹ قرآن است. بیان گردید که ۹ جهان عدم وجود دارد. در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمه توبه وجود دارد. در باب ۹۵ انجیل برنابا یسوع(ع) توضیحاتی درباره اینکه چرا خدا نیست بیان کرده است. آیه ۳۵ باب ۵۳ انجیل برنابا بیان میکند: «آنگاه سر خود را بر زمین نهاد و چون سر خویش را برداشت، فرمود: ((ملعون باد هر کسی که درج کند در گفته های من این را که من پسر خدایم.))» در سوره مائده و ترجمه انصاریان بیان شده: «و [عرصه هول انگیز قیامت را یاد کنید] هنگامی که خدا به عیسی بن مریم می فرماید: آیا تو به مردم گفتی که مرا و مادرم را به عنوان دو معبود به جای خدا انتخاب کنید؟! می گوید: منزّه و پاکی، مرا چنین قدرتی نمی باشد که آنچه را حقّ من نیست بگویم، اگر آن را گفته باشم یقیناً تو آن را می دانی، تو از آنچه در جان و روح من است آگاهی، و من از آنچه در ذات توست نمی دانم؛ زیرا تو بر نهان ها بسیار دانایی.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۱۵ میشود. در مقاله عدد ۱۳۱۵ ذکر شده است. در سوره مائده و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و (یاد کن) آن گاه که (در قیامت) خدا گوید: ای عیسیِ مریم، آیا تو مردم را گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر سوای خدای عالم اختیار کنید؟ عیسی گوید: خدایا، تو منزهی، هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم، چنانچه من این گفته بودمی تو میدانستی، که تو از سرائر من آگاهی و من از سرّ تو آگاه نیستم، همانا تویی که به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی.» اگر این آیه را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۶۷۹۶ و ۱۲۲۰ میشود. در ادامه مقاله عددهای ۱۰:۲۲، ۲۰۱۲ و ۲۱۲۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۶۷۹۱ و ۱۶۷۹۶ مشترک هستند. در سوره اسراء به عیسی(ع) اشاره شده است. در سوره مائده و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «مسيح بن مريم جز پيامبرى نيست كه پيش از او هم پيامبرانى آمده بودند، و مادرش زن بسيار درستكارى بود و هر دو [مانند انسانهاى ديگر] غذا مىخوردند، بنگر كه آيات خود را چگونه براى آنان روشن مىسازيم و باز بنگر چگونه رويگردان مىشوند» اگر این آیه را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱۰۱ و ۶۲۵ میشود. در مقاله عددهای ۱۱۰۱ و ۲۵۶ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۱۰۱ و ۱۱۱۰۱ و ارقام عددهای ۲۵۶ و ۶۲۵ مشترک هستند. در سوره مائده و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «مسيح فرزند مريم فقط فرستاده (خدا) بود پيش از وي نيز فرستادگان ديگري بودند مادرش نيز زن بسيار راستگوئي بود هر دو غذا ميخوردند (با اين حال چگونه دعوي الوهيت مسيح و عبادت مادرش مريم ميكنيد؟) بنگر چگونه نشانه ها را براي آنها آشكار ميسازيم سپس بنگر چگونه آنها از حق باز داشته ميشوند؟» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۳۴ میشود. در مقاله بیان شده که سوره قصص ۱۴۴۳ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۴۴۳ و ۱۴۳۳۴ مشترک هستند. در سوره قصص به عیسی(ع) اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه دوزخ وجود دارد. در مقاله ذکر شده که آیه ۱۹:۷۱ قرآن (سوره مریم) و ترجمه مکارم شیرازی بیان میکند: «و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم ميشويد، اين امري است حتمي و فرماني است قطعي از پروردگارتان!!» این آیه نشان میدهد که جهنم جاودانه نیست. در سوره ماه و ترجمه فولادوند بیان شده: «روزى كه در آتش به رو كشيده مى شوند [و به آنان گفته مى شود] لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد]ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريده ايم» اگر این دو آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۵۵۳۱ میشود. ارقام عددهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۵۵۳۱ مشترک هستند. این دو آیه بیان میکنند که بودن در دوزخ حد و اندازهای دارد. مرگ یا رحمت خاص خداوند شامل حال جهنم نیز میشود و وقتی که افراد به آگاهی و پختگی لازم رسیدند از جهنم خارج میشود. استاد طاهری بیان میکنند که در دوزخ به دلیل نبودن زمان، این مرحله جاودانه تصور میشود. در سوره کهف و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «و گنهكاران آتش (دوزخ) را ميبينند و يقين ميكنند كه بر آتش افكنده ميشوند و هم آتش بر آنها، و هيچگونه راه گريزي از آن نخواهند يافت!» «ما در اين قرآن هر گونه مثلي را براي مردم بيان كرده ايم، ولي انسان بيش از هر چيز به جدل ميپردازد.» اگر این دو آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۵۰ میشود. در مقاله عددهای ۱۰۳۵ و ۱۳۰۵ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. سوختن در آتش دوزخ مثل است. منظور از سوختن در آتش رسیدن به پختگی و آگاهی است. در دوزخ افراد با ظلمی که کردند روبرو میشوند و از آن آگاهی مییابند. در دوزخ جای ظالم و مظلوم عوض میشود تا ظالمان بدانند که چه ظلمی کردهاند و آن را تکرار نکنند. در مقاله به چرچیل اشاره شده است. در کتاب نشانهها که آدرس آن ادامه مقاله آمده جملهای از چرچیل با این مضمون آمده: «اگر از میان جهنم میگذری به راهت ادامه بده» این جمله نیز نشان میدهد که جهنم جاودانه نیست. در باب ۵۹ انجیل برنابا بیان شده: «ای شاگردان من! بدرستی که دوزخ یکی است و در آن عذاب کرده میشوند رانده شدگان، تا ابد.» در باب ۵۹ انجیل برنابا و چند آیه بعد بیان شده: «پس از اینجهت انداخته شدگان درک میکنند، درجاتی که در یک دوزخند، قصاصی را که گویا با آن در ده دوزخ یا درصد یا در هزار هستند» در این آیه به قصاص اشاره شده است. قصاصی حد و اندازهای دارد و ابدی نیست. شکنجه جهنم دو دلیل دارد. یکی این است که فردی که توبه کار نباشد و به انجام گناه اصرار کند راهی برای آگاهیش وجود ندارد مگر اینکه عذاب گناهش را بچشد. یکی دیگر این است که افرادی که مورد ظلم قرار گرفتند حقشان را نمیبخشند و قصاص میخواهند. در باب ۵۹ انجیل برنابا و در مقاله به عدل اشاره شده است. در باب ۵۹ انجیل برنابا بیان شده: «خدای توانا بر هر چیز، زود باشد که به نیرو و عدل خود شیطان را چنان گرداند که رنجی بکشد که گویا در هزار هزار دوزخ است و باقی ماندگان را هریک به اندازهی گناهش رنجی برسد.» خداوند عادل است و حق مظلومان را میگیرد. ما نمیتوانیم با عدالت برخورد کنیم چون به تمامی جنبههای گناه فرد احاطه نداریم. ما باید با افراد گناهکار طبق حقوق بشر برخورد کنیم. خداوند میخواهد که ما بخشش را یاد بگیریم. انتقام گرفتن را همه بلد هستند. در مقاله ذکر شده که در سوره کهف و ترجمه انصاریان بیان شده: «تا زمانی که به محل غروب خورشید رسید [منظره غروب] خورشید را چنین یافت که در چشمه ای گرم و لجن آلود غروب می کند، و نزد آن قومی را یافت [که فساد و ستم می کردند]. گفتیم: ای ذوالقرنین! یا [این قوم را به کیفر فساد و ستمشان] عذاب می کنی و یا در میانشان شیوه ای نیک در پیش می گیری.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۵ میشود. در مقاله عدد ۱۰۳۵ ذکر شده است. در این آیه خداوند به ذوالقرنین فرموده که میتوانی عذاب و قصاص کنی یا شیوه نیک یا بخشش را در پیش بگیری. در باب ۵۹ انجیل برنابا به رنج و عذاب شیطان اشاره شده است. شیطان مامور است و اختیاری ندارد و عذاب کردنش نیز معنایی ندارد. آیاتی از قرآن که در آنها به اختیار داشتن شیطان اشاره شده قصه و داستان هستند. اگر عبارت «اختیار شیطان داستان» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۰۸۹ می شود. در مقاله عدد ۲۰۸۹ ذکر شده است. اگر شیطان اختیار داشت میتوانست به عنوان مثال بشر را وسوسه نکند و نقشه خدا برای رشد و پختگی بشر را خراب کند.
در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست
استاد طاهری بیان میکنند که الرحمن در بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر رحمت عام خدا یا ارتباط با خدا یا حلقه یا عروة الوثقی یا ریسمان خدا یا سلسله موی دوست است. در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه عبارت «ارتباط با خدا» و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه ارتباط و در مقاله کلمات رحمت، عام و حلقه و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه ریسمان وجود دارد. در قرآن عبارت عروة الوثقی در آیات ۲۵۶ سوره بقره و ۲۲ سوره لقمان ذکر شده است. در آیه ۲۵۶ سوره بقره یا گاو عدم اجبار در دین بیان شده است. در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمه گاو و در برگ ۵۳ کتاب الف کلمه جبری وجود دارد. استفاده کردن از حلقههای رحمت خدا یا عروة الوثقی نیز اختیاری است. در خلال فتح بابل، کوروش منشور خود در خصوص آزادیهای اجتماعی و دینی را اعلام کرد. در توضیحات کوروش بزرگ در ویکیپدیا بیان شده: «در متون اکدی «کورِش» نوشته شده است. این نام در تورات به صورت «کورُش» و «کورِش» ضبط شده.» در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر کلمه تورات و در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی کلمه ضبط وجود دارد. اگر کلمه کورش را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۶ میشود. در ویکیپدیا درباره مشخصات آرامگاه کوروش به عدد ۲۵/۶ متر اشاره شده است. در مقاله کلمات آرامگاه و عددهای ۵۶۲ و ۶:۵۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۵۶، ۵۲۶، ۵۶۲ و ۶:۵۲ مشترک هستند. در سوره شوری و ترجمه انصاریان بیان شده: «پس اگر [از دعوتت] روی برگردانند [اندوهگین مباش] ما تو را بر آنان نگهبان و مراقب نفرستاده ایم [تا آنان را به اجبار در دایره هدایت قرار دهی]، جز رساندن [پیام وحی] بر عهده تو نیست، و هنگامی که ما از سوی خود رحمتی [چون سلامت، امنیت و ثروت] به انسان بچشانیم، به آن سرمست و مغرور می شود، و اگر به سبب گناهانی که مرتکب شده اند آسیبی به آنان رسد [رحمت حق را فراموش می کنند]، بی تردید انسان بسیار ناسپاس است.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۶۹ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در سوره شوری و ترجمه خرمشاهی بیان شده: «پس اگر رويگردان شدند بدان كه تو را نگهبان ايشان نفرستادهايم، بر تو جز پيامرسانى نيست، و ما چون از جانب خويش به انسان رحمتى بچشانيم، به آن شاد شود، و اگر به خاطر كار و كردار پيشينشان به ايشان بلايى رسد، آنگاه است كه انسان ناسپاس است.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۱۰۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۲۲۰ و ۲۰۱۲ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۲۲۰، ۲۰۱۲ و ۱۲۱۰۱ مشترک هستند. جواد نوربخش نویسنده کتاب «حلاج (شهید عشق الهی)» است. در توضیحات حسین منصور حلاج در ویکیپدیا بیان شده: «او را به اتهام صوفی بودن تکفیر کردند و حکم به ارتدادش دادند.» در برگهای ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه صوفیان و در غزل ۹۵ عبید زاکانی کلمه صوفی وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «صوفی مرد راه: آوازه سکوت» است. ارتداد یک موضوع ساختگی و تحریف دین است. بیان گردید که در آیه ۲۵۶ سوره بقره عدم اجبار در دین بیان شده است. اگر آیه ۲۵۶ سوره بقره و ترجمه الهی قمشهای را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۰۳ میشود. آیه ۳۵ سوره انعام بیان میکند: «و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است چنانچه بتواني نقبي در زمين بزن يا نردباني به آسمان بگذار (و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كن) تا آيه (و نشانه ديگري) براي آنها بياوري (ولي بدان اين لجوجان ايمان نميآورند) اما اگر خدا بخواهد آنها را (اجبارا) بر هدايت جمع خواهد كرد (اما هدايت اجباري چه سود دارد؟) پس هرگز از جاهلان نباش.» در این آیه نیز عدم اجبار در دین بیان شده است. اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۹۰۰ میشود. تفاوت عددهای ۹۰۳ و ۱۳۹۰۰ رقم ۱ است. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده در ذیالقعده ۳۰۹ قمری او را ابتدا هزار تازیانه زدند، دست و پایش را بریدند و بدنش را به دار آویختند، سپس سرش را بریدند، جسدش را آتش زدند و خاکسترش را به دجله ریختند. ارقام عددهای ۳۰۹ و ۹۰۳ مشترک هستند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در قصیده و ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در قطعه ۹ حافظ و در غزلهای ۱۴ و ۵۳ حسین خوارزمی و در برگ ۳۵ کتاب الف و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی و در غزلهای ۱۵۳ حافظ و میلی و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه عدد هزار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات آتش و خاکسترش و در آیه ۱۳۵ سوره صافات و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه خاکستر و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمات آتش و رود و در برگ ۳۵ کتاب مکتوب کلمه رود و در غزل ۵۳ مجد همگر کلمات هزار، رود و دجله و در منشور کوروش کلمه دجله وجود دارد. آهنگهای طناب دار و شلاق اثر توماج صالحی هستند. در آیه ۲:۲۴ قرآن کلمه شلاق وجود دارد. در مقاله عدد ۲۲۴ ذکر شده است. منصور حلاج متولد سال ۲۴۴ قمری است. ارقام عددهای ۲:۲۴ و ۲۴۴ مشترک هستند. مجازات شلاق در قرآن برای گذشتگان اعلام شده و در شرایط کنونی نباید اجرا شود. در زیر خبری از سایت دین آنلاین با عنوان «اسلام و شلاق» آمده است. اگر عبارت «اسلام و شلاق» را به عدد ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۶۹ و ۳۵ می شود. در مقاله عددهای ۵۶۹ و ۳۵ ذکر شدهاند. در خبر سایت سایت دین آنلاین بیان شده: «مدافعان مجازات با شلاق، به قرآن استناد میکنند(سورۀ نور، آیۀ ۲). بر پایۀ روایات نیز، مجازات بسیاری از جرمهای اخلاقی و اجتماعی، شلاق است. اما استناد به قرآن و روایات برای مجازات با تازیانه، موجّه نیست؛ زیرا در صدر اسلام، مجازاتهای جایگزین مانند زندان به شکل امروزین، ممکن و رایج نبود؛ هم به دلیل هزینههای آن، و هم به دلیل نفرت شدید اعراب از زندان و اسارت، و هم به دلیل نامعمول بودن حبس و زندان در آن روزگاران. بنابر روایات معتبر و متواتر، در صدر اسلام محلی به نام زندان وجود نداشت و اسیران را به طور موقت در مسجد یا خانههای مسلمانان حبس میکردند. همچنین تحمل شلاق برای مردم آن روزگار، آسانتر از تحمل حبس بود؛ درست بر عکس امروز. نخستین زندان در اسلام، در زمان خلافت امام علی(ع) و در کوفه ساخته شد؛ پیش از آن، رایجترین تنبیه و جریمه، شلاق بود(ر.ک: محمدحسین ساکت، نهاد دادرسی در اسلام).
باری؛ شلاق در آن روزگاران:
باصرفهترین مجازات بود؛
چندان رواج داشت که کرامت انسانی مجرم را نابود نمیکرد و چیزی بیش از تنبیه بدنی محسوب نمیشد؛ اما در زمانۀ ما، شلاق افزون بر مجازات بدنی، روح و روان مجرم را هم زخمی میکند و بازگشت او را به جامعه و زندگی آبرومندانه، تقریبا ناممکن میسازد.طرفداران شلاق میگویند: تازیانه، حکم قرآن و فرمان خدا است و به هیچ بها و بهانهای نباید از آن دست کشید. از این گروه باید پرسید: چرا تانک و هواپیما را میتوان جایگزین اسب و شتر کرد، اما زندان را نمیتوان جانشین شلاق کرد؟ مگر قرآن نفرموده است که برای جهاد در راه خدا اسبهای خود را آماده کنید(سورۀ انفال، آیۀ ۶۰)؟ اگر اسب، موضوعیّت ندارد و اکنون میتوان تانک و هواپیمای جنگی را مصداق «رباط الخیل = اسبهای آماده برای جنگ» دانست، چرا شلاق را از دست نیندازیم؟ اگر شتر را میتوان از قاموس دیه پاک کرد و جای آن را به پول رایج داد، چرا جای تازیانه را به جریمههای نقدی یا زندان ندهیم؟ آیا «سوگند به قلم» که در قرآن آمده است، خودکار و خودنویس و رواننویس و کیبورد را به حریم خود راه نمیدهد؟ مگر قلم در صدر اسلام، غیر از قلم پر بود؟ اگر قلم دیروز، کیبورد امروز است، چرا شلاق دیروز، جریمههای دیگر نباشد؟ چرا اکنون که شمشیر را کنار گذاشته و سراغ موشکهای بالستیک رفتهایم، تازیانه را هم کنار نمیگذاریم و از مجازاتهای معمول در دنیا استفاده نمیکنیم؟ اگر توانستهایم بردهداری را از صفحۀ روزگار براندازیم – بهرغم آنکه احکام شرعی برده و امه در متون دینی آمده است – چرا شلاق را نتوانیم؟ آیا وفاداری به قرآن، یعنی وفاداری به شلاق؟» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۵۹۵۶ میشود. در مقاله بیان شده که استاد طاهری متولد سال ۱۹۵۶ میلادی است. بین عددهای ۱۹۵۶ و ۱۰۵۹۵۶ چهار رقم مشترک هستند. در توضیحات محمدعلی طاهری در ویکیپدیا بیان شده که رژیم سپاه و خامنهای استاد طاهری را به مجازات شلاق محکوم کرده است. در مطلبی که از خبر دین آنلاین بیان گردید و در مقاله کلمات علی(ع)، سوره نور، قلم، اسب، شتر و شمشیر ذکر شدهاند. در مطلبی که از خبر دین آنلاین بیان گردید کلمه تانک و در قصیده ۱ حافظ کلمه توسن وجود دارد. در توضیحات سلاح توسن در ویکیپدیا بیان شده توسن نام یک تانک سبک یا خودرو زرهی شناسایی ایرانی است. اگر عبارت «لغو مجازات شلاق» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. در سوره قصص کلمات لغو و مجازات ذکر شدهاند. در مقاله بیان شده که سوره ۵۹۳۱ حرف دارد. خبر سایت دین آنلاین برای سال ۱۳۹۵ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۹۵ و ۵۹۳۱ مشترک هستند. در توضیحات محمدعلی طاهری در ویکیپدیا بیان شده: «مراجع تقلیدی چون مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و علوی گرگانی پس از بررسی جزوات، آثار سمعی و بصری، سیدیها و مدارک موجود از وی با ارائه توضیحاتی طبق فتاوایی او را مرتد اعلام کردند. مراجع مذکور غیر وحیانی دانستن قرآن، اهانت به پیامبر اسلام با عنوان تناقض گویی، غیر معصوم خواندن ائمه شیعه، شرک دانستن زیارت قبور ائمه، تمسخر رجعت و مهدویت، تمجید از شیطان و موحد خواندن آن، ادعای خروج جن از درون مردم، ترویج زیرکانه تناسخ، نفی برخی از مسلمات مانند ادعای وجود نداشتن عزرائیل، لمس و تماس غیرشرعی با بدن زنان نامحرم به بهانه درمان عرفانی و دهها انحراف دیگر، از جمله انحرافات این فرقه و دلایل ارتداد رئیس آن دانستند. محمدعلی طاهری در پاسخ، ادعاهای مطرح شده در متن این استفتاها را دروغین خواند و انتساب فرضیات ارائه شده را تکذیب نمود و بهدلیل کذب بودن صورت مسئله، تعلق فتاوی را به خود رد نمود..» در مقاله به مکارم شیرازی اشاره شده است. در غزل ۲۲۴ حافظ کلمه مکارم جود دارد. استاد طاهری در سخنرانیهایی که در یوتیوب ایشان موجود هستند بیان میکنند که قرآن قانون اساسی است. در مقاله عبارت قانون اساسی ذکر شده است. استاد طاهری بسیاری از مطالبی را که بیان میکنند با قرآن انطباق میدهند. بقیه مطالبی که درباره استاد طاهری بیان شده به جز خروج جن نیز دروغ هستند. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «راست و دروغ» است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه دروغ وجود دارد. استاد طاهری درباره معصومیت اشتباه میکنند. اگر عبارت «استاد طاهری معصومیت اشتباه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۰۵۶ میشود. در مقاله بیان شده که در ترجمه آیه ۲۵۶ سوره بقره توسط انصاریان کلمه معصوم وجود دارد. بین عددهای ۲۵۶ و ۲۰۵۶ سه رقم مشترک هستند. در مقاله بیان شده که تنها خداوند و موجوداتی که خداوند آفریده و اختیاری از خود ندارند معصوم هستند. اگر عبارت «استاد طاهری و حسین منصور حلاج» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۵۲۳، ۲۱۳۵، ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در غزل ۱۳۵ نسیمی و در غزل ۹ حافظ و در باب ۱ انجیل مرقس کلمه مژده و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگهای ۵۳ و ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگهای ۵۳ و ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمه عصر و در مقاله کلمات جدید و ترجمه ذکر شدهاند. در باب ۱ انجیل مرقس و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «مردم از طرز تعلیم او حیران ماندند، زیرا برخلاف علمای یهود، او با اقتدار و اختیار به آنها تعلیم میداد.» در باب ۱ انجیل مرقس نیز به اختیاری بودن دین اشاره شده است. در ادامه مقاله عدد ۹۹ ذکر شده است. آیه ۹۹ سوره یونس بیان میکند: «و اگر پروردگارت [به اراده حتمى] مىخواست، تمامى اهل زمين ايمان مىآوردند، پس آيا تو مردم را به اكراه وامىدارى تا اينكه مؤمن شوند؟» در این آیه نیز عدم اجبار در دین بیان شده است. جواد نوربخش نویسنده کتاب «ذوالنون مصری» است. ذوالنون(ع) همان یونس(ع) است. آیه ۹۹ سوره مائده و ترجمه فولادوند بیان میکند: «بر پيامبر [خدا وظيفه اى] جز ابلاغ [رسالت] نيست و خداوند آنچه را آشكار و آنچه را پوشيده مى داريد مى داند» این آیه نیز درباره عدم اجبار در دین است. اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۱۵ میشود. زردشت(ع) آزادی و اختیار انسان در انتخاب بین خیر و شر را بیان کرده است. در مقاله کلمه زردشت و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه اختیار و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات اختیار و آزاد و در برگ ۵۳ کتاب والکیریهای و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمه آزادی و در برگ ۳۵ کتاب زهیر کلمات آزادی و انتخاب و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمات اختیاری و انتخاب و در برگ ۳۵ کتاب الف کلمه انتخاب و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات اختیار، حق و باطل و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمات دین، باور، یمین و یسار یا گروه خیر و شر و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه خیر و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمه شر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین کلمات نیک و بد ذکر شدهاند. آزادی و اختیار انسان در انتخاب خیر و شر بیانگر آزادی و اختیار در عقیده، باور و دین است. عقیده، باور و دینی که بیان نشود، ارزشی ندارد. جمله زردشت(ع) بیانگر آزادی بیان نیز است. در توضیحات نسرین ستوده در ویکیپدیا بیان شده که در خرداد سال ۱۴۰۰، جایزه آزادی بیان در اسپانیا به نسرین ستوده اهدا شد. در غزل ۱۴ حافظ کلمه نسرین و در مقاله کلمه هدیه یا جایزه وجود دارد. اگر از عدد ۱۴۰۰ رقم صفر را کنار بگذاریم به عدد ۱۴ میرسیم. اگر عبارت «نسرین ستوده» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در باب ۳۵ انجیل برنابا عدد ۱۴۰۰۰۰ وجود دارد. ارقام عددهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۰۰۰ مشترک هستند. در برگ ۵۳ کتاب مکتوب عبارت خانم وکیل و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمه وکیل وجود دارد. نسرین ستوده وکیل است. در توضیحات منصور حلاج در ویکیپدیا بیان شده: «کرامتی در همین زمینه از خود نشان داده است. از کنار یک انبار پنبه میگذشت، اشاره کرد و دانه از پنبه بیرون آمد.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات کرامت و دانه و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه دانه و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمات پنبه و بیرون و در منشور کوروش و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در رباعی ۱۴ خیام و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه بیرون و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی برون ذکر شده است. در توضیحات سوره لقمان در ویکیپدیا بیان شده: «لقمان در نظر ارباب قصص مردی از نژاد سیاه معرفی میشود که از اهالی سودان (مصر) بوده و به بردگی روزگار میگذرانده و خواجه خود را شیفته حِکَم و اندرزهای خویش کردهاست.» در توضیحات سودان در ویکیپدیا بیان شده: «نام کشور سودان، نامی است که از لحاظ تاریخی به منطقه بزرگ ساحل صحرا در غرب آفریقا و در غرب سودان امروزی گفته میشد.» در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزلهای ۱ و ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در بابهای ۳۵، ۵۳ و ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ سعدی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی و در برگهای ۵۳ و ۱۳۵ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه صحرا و در مقاله کلمه بزرگ و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمات صحرا و آفریقا و در برگ ۵۳ کتاب زهیر کلمه آفریقا وجود دارد. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی بردهداری و نژادپرستی است. فریدون فرهودی بازیگر مجموعه تلویزیونی «برده رقصان» است. لقمان به لقمان حکیم معروف است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه حکیمان و در آیه ۱۵۳ سوره انعام کلمه حکیمانه و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمات حکیمان و حکمت و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات حکیم و حکمت و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در آیه ۳۵:۳۱ کتاب مقدس خروج کلمه حکمت و در آیه ۱۳:۵ کتاب مقدس خروج کلمه معروف و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت کلمات معروف و مشهور وجود دارند. افلاطون نویسنده کتاب «حکیم، گفتگوی شبانه» است. در توضیحات لقمان حکیم در ویکیپدیا بیان شده: «لُقمان غلامی بود که در سرزمین سودان که آن موقع جزو امپراتوری حبشه بود، به دنیا آمد و در زمان داوود پیامبر میزیستهاست.» در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمه غلامان وجود دارد. صادق هدایت کتاب «مرداب حبشه» نوشته گاستون شرو را ترجمه کرده است. در ادامه مقاله ویدئویی آمده که در آن الهی قمشهای به داوود(ع) اشاره میکند. مدت زمان این ویدئو ۶:۵۲ است. بیان گردید که در قرآن عبارت عروة الوثقی در آیات ۲۵۶ سوره بقره و ۲۲ سوره لقمان ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۵۶ و ۶:۵۲ مشترک هستند. بیان گردید که منظور از عروة الوثقی ارتباط با خدا یا حلقه است. در ادامه مقاله به ارتباط یا حلقه شارژ شعوری و میراث داوود(ع) اشاره شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه پادشاهان و در آیات ۱۳:۵ و ۳:۱۵ کتاب مقدس خروج و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اجداد و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه جد و در برگ ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات اجداد و نیاکان و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه وفا وجود دارد. آیه ۱۵:۳ کتاب مقدس ۱ پادشاهان بیان میکند: «او مانند جدش داوود کاملاً به خداوند خدای خود وفادار نبود و مرتکب همه گناهانی که پدرش شده بود، گشت.» این آیه نیز معصومیت را رد میکند.
https://www.dinonline.com/6448
اشتباه کردیم
استاد طاهری بیان میکنند که الرحیم در بسم الله الرحمن الرحیم بیانگر رحمت خاص خداوند یا مرگ است که حرکت در راه کمال را تضمین میکند. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات رحمت، خاص و مرگ و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها کلمات خاص و مرگ و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۱۳۵۱ تبریزی کلمه مرگ و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تضمین وجود دارد. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «مرگ در بعد از ظهر» است. در توضیحات بسم الله الرحمن الرحیم در ویکیپدیا به امیرعباس هویدا اشاره شده است. در مقاله به ارتباط بین امیرعباس هویدا و سوره یوسف و حجرالیمامه یا حجر اشاره گردید. در آیه ۱ سورههای یوسف و حجر حرف مقطعه الر به بسم الله الرحمن الرحیم اشاره میکند. در ابتدای کلمات الرحمن الرحیم حرف مقطعه الر قرار دارد. سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. هویدا متولد سال ۱۲۹۷ خورشیدی است. ارقام اعداد ۱۲۹۷ و ۲۹۷۱ مشترکند. در سوره انعام کلمات هویدا و تسلیم وجود دارند. بسم الله الرحمن الرحیم ۲۷ حرف باطن و ۱۹ حرف اول دارد. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۱۹۲۷ را ایجاد میکنند. در مقاله بیان شده که بسم الله الرحمن الرحیم به مرحله روح الله یا روح القدس یا مقام تسلیم یا مسلمانی اشاره میکند. این نشان از رسیدن امیرعباس هویدا به مقام تسلیم است. در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده مطالبی درباره رسیدن امیرعباس هویدا و سپهبد ربیعی به مقام تسلیم بیان شده است. در زیر مستندی از شبکه من و تو درباره فتنه خمینی با عنوان مدرسه اعدام آمده که در آن سپهبد ربیعی بیان کرده: «و اسلام عمیقا در قلب و جان و ما نفوذ دارد.» در سوره انعام کلمات اسلام، عمق، قلب، دل و جان و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اسلام و در غزل ۱۵۳ سعدی کلمات من و تو و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات من، تو، اسلام، دل و جان و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمات اسلام، دل و جان و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱۳۵ سعدی و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی و در غزلهای ۵۳ و ۱۵۳ حسین خوارزمی و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی کلمات من، تو، دل و جان و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات من، تو، دل، قلب و جان و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۵۳ مجد همگر و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمات قلب، دل و جان و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ نسیمی و در غزل ۱۵۳ عراقی و در غزلهای ۱۵۳ و ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمات دل و جان و در برگهای ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قلوب و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات سپهسالار و قلوب و در برگهای ۳۵ و ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۳۵ کتاب الف و در برگ ۱۵۳ کتابهای والکیریها کلمه قلب و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات عمیقا و قلب و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه نفوذ و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه مدرسه ذکر شده است. اشو نویسنده کتاب «ضربان قلب، حقیقت مطلق» است. صفات خداوند یا روح خداوند در دل انسانهای عاشق خداوند جای میگیرد. کلمات قلب، دل و جان بیانگر مرحله کمال روح الله یا روح القدس یا مقام تسلیم یا مسلمانی هستند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات روح خدا یا روح الله، روح القدس و دل و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات روح القدس، دل و جان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات عاشق و دل و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمات قلب و تسلیم وجود دارند. از مستند شبکه من و تو چند سال قبل عکس گرفته شده است. مستند زیر بعد از تعطیل شدن شبکه من و تو پس از ۱۴ سال از سایت این شبکه پاک شد. در مقاله به پاک کردن اشاره شده است. در سوره انعام کلمات نگهبان و تسلیم ذکر شدهاند. سپهبد ربیعی افسر و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و نگهبان و پاسبان ایران بود که در فتنه خمینی و در زندان قصر تیرباران و شهید گردید. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات افسر و شحنه یا نگهبان و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمه نگهبان و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه فرمانده و در غزل ۱ ابن یمین کلمات افسر شاهی و زندان و و در قصیده ۱ حافظ کلمات افسر، شهنشاه و قصر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات سپهبد و شاهنشهی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه شاهنشهی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شهنشه و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و غزل ۱۵۳ حافظ کلمه شهنشاه و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه شاهنشهان و در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمات افسر و فتنه و در مقاله کلمه زندان و در غزل ۱ شهریار و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه قصر وجود دارد. «و اینک نگهبانی او پایان یافت» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمات بازی و نگهبان ذکر شدهاند. در توضیحات امیر حسین ربیعی در ویکیپدیا بیان شده: «او پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ دستگیر، توسط خلخالی به مرگ محکوم و در زندان قصر اعدام شد.» در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات فتنه و خلخال وجود دارند. فرخی یزدی نیز در زندان قصر بوده است. صادق خلخالی متولد ۱ مرداد سال ۱۳۰۵ خورشیدی است. سپهبد ربیعی متولد سال ۱۳۰۹ خورشیدی است. در مقاله عدد ۱۳۰۹ ذکر شده است. در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه انتقام وجود دارد. اعدام انتقام جویی است. در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه لایق و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی کلمه شایسته و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات افسر و ضعیف و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه ضعیف و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه ضعف و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات فتنه و بغداد و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه جبهه وجود دارد. خمینی با اعدام فرماندهان، افسران و نگهبانان بالیاقت، ایران را ضعیف کرد و موجب گردید که صدام از رژیم بعث عراق به کشور حمله کند. کلمه جبهه به جنگ ایران و رژیم بعث عراق اشاره میکند. اگر کلمه صدام را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵ و ۹ میشود. اگر عبارت «صدام حسین» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۵ میشود. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه شاپور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه بختیاری وجود دارد. در توضیحات شاپور بختیار در ویکیپدیا و بخش «شاپور بختیار و جنگ ایران و عراق» بیان شده: «از سوی دیگر ارتش بر اثر اقدامات خمینی به شدت تضعیف و تحقیر شده و دیگر آن انسجام لازم را ندارد.» در توضیحات شاپور بختیار در ویکیپدیا بیان شده: «تیمور بختیار، پسرعموی شاپور، ۴ سال ریاست ساواک را بر عهده داشت. از دیگر خویشاوندان بختیار ثریا اسفندیاری (دخترعموی بختیار)، لوئیز صمصام بختیاری و محمدعلی قطبی هستند.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاپور و ریاست و در مقاله کلمات بختیاری، ساواک، عمو، محمدعلی و قطب و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه ثریا وجود دارد. آرامگاه بختیار در پاریس است. در مقاله به پاریس و عدد ۱۶۲۹ اشاره شده است. در ویکیپدیا جمعیت پاریس ۲۲۲۹۶۲۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۲۲۲۹۶۲۱ مشترک هستند. در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمه پرگار وجود دارد. در مقاله عددهای ۲۷ و ۹ ذکر شدهاند. در زیر مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار بیبیسی با عنوان «عرفان حلقه، پاسخ به نقدها توسط محمدعلی طاهری، پرگار» آمده که ایشان به دریافت جایزه یا هدیه از امیرعباس هویدا اشاره میکنند. در مقاله کلمه هدیه ذکر شده است. در ویدئو مصاحبه استاد طاهری با برنامه پرگار هدف مجری برنامه تخریب عرفان حلقه است و نیت خیری ندارد. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات نیت و خیر ذکر شدهاند. در عکسی که از این مستند در ادامه آمده استاد طاهری و داریوش کریمی مشخص هستند. استاد طاهری و داریوش کریمی متولد کرمانشاه هستند. فامیل مجری برنامه پرگار بیبیسی کریمی است. در توضیحات امیرعباس هویدا در ویکیپدیا بیان شده که شخصی به نام کریمی تیر خلاص به جمجمه یا مغز هویدا زد. در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عباس و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه هویدا و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه کریم و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مغز و در قصیده ۱ حافظ و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری کلمات مغز و تیر و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱۵۳ حسین خوارزمی و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه تیر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات تیر و خلاص و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در برگ ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه خلاص وجود دارد. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. هویدا متولد سال ۱۲۹۷ خورشیدی است. ارقام اعداد ۱۲۹۷ و ۲۹۷۱ مشترکند. در سوره انعام کلمات هویدا و مغز وجود دارند. آوردن رژیمی بدون تفکر و اندیشه باعث کشته شدن بسیاری از انسانها گردید. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد» آمده که به ضحاک اشاره میکند. در توضیحات ضحاک در ویکیپدیا بیان شده: «در شاهنامه، فردوسی او را مردی شناسانده که دو مار به انگیزه بوسه اهریمن از شانههایش درآمده بود و سالیان دراز در ایران به ستمکاری و کشتار جوانان ایران و سودجویی از مغز آنان برای خورش مارهای روی شانههایش میپرداخت، تا سرانجام با رستاخیز کاوه آهنگر و فریدون پور آبتین، ضحاک دستگیر و در البرزکوه زندانی گردید. واژه اژدها یک واژه اسطورهای است و آن باید کوه آتشفشان ویرانگر و نابودکننده باشد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۰۲۶۱ میشود. در مقاله عددهای ۱۶۲۰ و ۲۰۱۶ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۶۲۰، ۲۰۱۶ و ۲۰۲۶۱ مشترک هستند. منظور از خوردن مغز جوانان، جلوگیری از تفکر و اندیشه است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه ضحاک و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات جوان، سالیان و زندان و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات دستگیر و مار و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات بوسه، مغز و مار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه مار و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه افعی وجود دارد. «کوه و افعی» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی به رشته کوه البرز اشاره شده است. در توضیحات حسین منصور حلاج در ویکیپدیا ابیات زیر از حافظ و اقبال لاهوری آمدهاند که در آنها کلمات هویدا و فتنه ذکر شدهاند.
گفت آن یار کزو گشت سر دار *** بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد (حافظ)
کم نگاهان فتنهها انگیختند *** بنده حق را بدار آویختند (اقبال لاهوری)
هویدا قربانی فتنه خمینی گردید. در زیر خبری از بیبیسی با عنوان «هویدا قربانی محمدرضا شاه یا آیتالله خمینی؟» آمده است. اینکه هویدا قربانی خمینی جنایتکار شده موضوعی آشکار است و با این وجود بیبیسی از این عنوان استفاده کرده است. بیبیسی نیت خیری ندارد. بیبیسی معنای آیت الله را میداند و با این وجود به خمینی جنایتکار آیت الله میگوید. به آخوندهای جنایتکار آیت الله نگویید. در مقاله و در خبر زیر از بیبیسی به ارتشبد قرهباغی اشاره شده است. در توضیحات بیبیسی فارسی در ویکیپدیا بیان شده: «ارتشبد عباس قرهباغی به ویلیام سالیوان سفیر وقت آمریکا، گفته بود: «یک طرح عملیات براندازی کامل علیه دولت ایران اجرا میشود و روزبروز هم شدیدتر میگردد. این همه تبلیغات که به وسیله بیبیسی علیه دولت و به نفع مخالفان و آقای خمینی صورت میگیرد چیست؟». قرهباغی در ملاقاتش با آنتونی پارسونز نیز مسئله تبلیغات رادیو بیبیسی علیه دولت ایران را مطرح میکند و میگوید با روابط حسنه دو کشور مغایرت دارد آیا ممکن است به نشانه دوستی متقابل، درباره برنامه این رادیو اقدام کنید تا دولت حاضر در انجام برنامههای اصلاحی خود موفق گردد؟ سفیر در جواب اظهار داشت: متأسفانه این مطلب صحیح است ولی رادیو بیبیسی یک رادیوی آزاد است اگر چه بودجه و هزینهاش را دولت انگلستان میپردازد، ولی در کیفیت برنامههای آن، دولت نمیتواند دخالت داشته باشد. حتی غالباً علیه خود دولت انگلستان هم مطلب پخش مینماید و همیشه بهطور آزاد عمل میکند!. قرهباغی مینویسد: «جریان مذاکرات و اظهارات سفیر بریتانیا را به اعلیحضرت عرض کردم. در مورد بیبیسی فرمودند: «بلی، متأسفانه همیشه همین جواب را دادهاند.»» در برگ ۵۳ کتاب الف کلمه متاسفانه و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه متاسف ذکر شده است. در مقاله کلمه دروغ ذکر شده است. در توضیحات فتنه خمینی در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده: «سپهبد امیرحسین ربیعی به هایزر یک نمونه ارائه داده بود: شب قبل بیبیسی به دروغ گزارش دادهاست که ربیعی قصد استعفا دارد. این دروغ در سراسر کشور شنیده شده و در میان غیرنظامیان و نظامیان ایجاد نگرانی کردهاست.» اگر این جمله را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۳۴۹ میشود. درگذشت سپهبد ربیعی در رمضان سال ۱۳۴۹ قمری است. در مقاله کلمه خدمت ذکر شده است. در توضیحات رابرت هایزر در ویکیپدیا بیان شده که خدمت هایزر در سال ۱۹۴۳ پایان یافته است. ارقام عددهای ۱۳۴۹، ۱۹۴۳ و ۱۳۳۴۹ مشترک هستند. در شعر سایه گیسو رهی معیری به سیارت مشتری، زهره، ماه و خورشید اشاره شده که نماد نجومی آنها به ترتیب ۹، ۴، ۳ و ۱ است. این ارقام در کنار یکدیگر عدد ۱۳۴۹ را ایجاد میکنند. در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه افسر وجود دارد. در مقاله بیان شده که سپهبد ربیعی افسر و فرمانده نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و نگهبان و پاسبان ایران بود. دلیل همدستی رژیم انگلیس و بیبیسی با فتنه خمینی حسادت به عظمت تاریخ ایران و پیشرفتهای ایران در دوران محمدرضاشاه پهلوی بوده است. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات دزدان، همدست و فتنه و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه فتنه و در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه انگلیسی و در ادامه مقاله کلمات انگلیس و حسادت و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه رشک و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه حسادت و در غزل ۱ نظیری نیشابوری عبارت فلا تحسد و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات حسد، دوران، و شاه وجود دارند. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به انقلاب ۱۳۵۷ یا عبارت بهتر فتنه ۱۳۵۷ و گاهشمار شاهنشاهی اشاره شده است. در توضیحات گاهشماری شاهنشاهی در ویکیپدیا بیان شده: «آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در دوره پهلوی دراینباره در کتاب «غرور و سقوط» نوشت: «تقویم شاهنشاهی یکی از نامعقولترین اقداماتی بود که شاه در چند سال قبل به آن دست زد و موجبات خشم و بدگمانی عناصر مذهبی را نسبت به خود فراهم ساخت».» تاریخ ایران به قبلتر از مبدا گاهشمار شمسی باز میگردد. گاهشمار شاهنشاهی محوریت قویتری برای وحدت مردم است. در ادامه مقاله بیان شده که در عربستان بودن قبله محوریت قویتری برای وحدت مسلمانان بوده است. مطلبی که آنتونی پارسونز بیان کرده حسادت رژیم انگلیس به عظمت تاریخ ایران را نشان میدهد. در توضیحات کتاب غرور و سقوط در ویکیپدیا بیان شده: «پارسونز این کتاب خود را به دوستان اعدام شده ایرانیش ازجمله امیرعباس هویدا، غلامرضا نیکپی و عباسعلی خلعتبری تقدیم کرده است. در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: "این کتاب، از دسیسههای شوم علیه شاه و دولت او پرده برنمیدارد و درباره توطئههای پنهانی من و آیتاللههای قم و مشهد مطلبی فاش نمیکند... آنهایی که دست پنهان انگلیس را در همه جا و هرکاری جستجو میکنند، داستان مرا قانع کننده نخواهند یافت.» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، قم، پرده و پنهان و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه فاش وجود دارد. رژیم انگلیس امیرعباس هویدا و بسیاری از انسانها بزرگ دیگر را قربانی هوسهای خود کرده است. با این وجود سفیر انگلیس با وقاهت بیان کرده که کتاب خود را به دوستان اعدام شده ایرانیش از جمله امیرعباس هویدا، غلامرضا نیکپی و عباسعلی خلعتبری تقدیم میکند. سفیر انگلیس تعریف دوست را نمیداند. درگذشت آنتونی پارسونز در سال ۱۳۷۵ قمری بوده است. فتنه خمینی در سال ۱۳۵۷ خورشیدی بوده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. در خبر زیر از پیشخوان با عنوان «قربانی ملکه حسود» بر اساس روزنامه وطن امروز و فیلم اسپنسر به حسادت الیزابت دوم به دایانا اسپنسر اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات وطن و امروز ذکر شدهاند. الیزابت دوم متولد سال ۱۹۲۶ میلادی است. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۹ و ۱۹۲۶ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که سوره قصص ۱۴۴۳ کلمه دارد. الیزابت دوم متولد سال ۱۳۴۴ هجری قمری است. رقمهای اعداد ۱۳۴۴ و ۱۴۴۳ مشترک هستند. در مقاله کلمه تاج ذکر شده است. در خبر پیشخوان به سریال تاج درباره الیزابت دوم اشاره شده است. تاجگذاری الیزابت در سال ۱۹۵۳ میلادی بوده است. در ویکیپدیا مساحت انگلستان ۱۳۰۳۹۵ کیلومتر مربع ذکر شده است. تفاوت عددهای ۱۹۵۳ و ۱۳۰۹۵ رقم صفر است. درگذشت محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۳۵۹ خورشیدی بوده است. در سوره قصص کلمه فتنه وجود دارد. سوره قصص ۵۹۳۱ حرف دارد. رقمهای اعداد ۱۳۵۹، ۱۹۵۳ و ۵۹۳۱ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که در سوره قصص به قارون اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «قارون از افراد بنیاسرائیل (مصر باستان)، معاصر موسی پیامبر و به قولی پسرعموی وی بود. قارون جاهطلب، بخیل، حسود و بسیار ثروتمند بود، آنچنانکه چند تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن و دفاتر حساب اموالش زانو میزدند. هرچند او را اندرز میدادند که به مال دنیا مغرور نشود، و آن را در راه خیر مردم صرف کند، نمیپذیرفت.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات موسی و زانو و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کلید و خزینه و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه مخزن و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ خاقانی کلمه خازن وجود دارد. در توضیحات قارون در ویکیپدیا بیان شده: «خدا زلزلهای سخت پدیدآورد و زمین «قارون، خانه و گنجش» را به کام خود کشید» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه قارون و عبارت «زمین از تب لرزه» و در خطبه ۱ نهج البلاغه عبارت لرزش زمین و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات زمین و لرزان و در قصیده ۱ حافظ کلمات زمین و لرزه و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه زلزله و در آیه ۱۳۱:۱۵ انجیل برنابا کلمه لرزیدند و در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه لرزیدن وجود دارد. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی «منم یه زلزله زدم» است. در توضیحات فتنه ۱۳۵۷ در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده که در دوره نهضت ملی نفت ایران بیبیسی از شاه در برابر مصدق حمایت کرده است. دلیلش این بوده که مصدق علنا با استعمار رژیم انگلیس و کشورهای بیگانه مخالف بوده است. در توضیحات فتنه ۱۳۵۷ در ویکیپدیا و بخش نقش خارجیها بیان شده که شبکه بیبیسی در جریان فتنه ۱۳۵۷ حمایت گسترده از خمینی انجام داد. دلیل این حمایت افزایش قیمت نفت توسط محمدرضاشاه پهلوی و حسادت به عظمت تاریخ ایران و پیشرفتهای دوران محمدرضا شاه پهلوی بوده است. رژیم انگلیس چشم طمع به منابع ایران داشته است. فرمان دهم لوحهای ده فرمان این است که چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه لوح و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات لوح و ده و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۱ ابن یمین و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه فرمان و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه ناموس و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمه طمع و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات حرص و حریص و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمه حرص و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه جاه یا طمع و در برگ ۵۳ کتاب الف و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه همسایه وجود دارد. یهودیان کتابهای پنجگانه موسی(ع) را ناموس موسی(ع) مینامند. در غزل ۱۳۵۷ تبریزی به افلاطون اشاره شده است. یکی از کتابهای افلاطون نوامیس است. نام دیگر کتاب نوامیس قانونگذاری است. در مقاله و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه قانون وجود دارد. داستایفسکی نویسنده کتابهای «شوهر حسود» و «دزد شرافتمند» است. رژیم انگلیس دزد و غارتگر است. فرمان هشتم لوحهای ده فرمان این است که دزدی نکن. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات فتنه و دزد و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات فتنه و غارت و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در بیت ۱۴ شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه یغما و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمه دزد و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه تاراج و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه غارت وجود دارد. نازنین بنیادی متولد سال ۱۳۵۹ خورشیدی است. درگذشت محمدرضا شاه پهلوی در سال ۱۳۵۹ خورشیدی است. در مقاله عددهای ۱۳۹۵ و ۵۹۳۱ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. نازنین بنیادی در فیلم «میهن» بازی کرده است. در غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی کلمه میهن ذکر شده است. با فتنه خمینی افراد میهن و وطندوست و خادم و با سابقه درخشان در سازندگی ایران مانند ملکه فرح دیبا پهلوی و محمدرضا شاه پهلوی مجبور به ترک کشور شدند و دولت به دست جنایتکاران و قاتلان افتاد. «عدالت ملکه» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمه فرح و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات دیبا و شاه و در قطعه ۱ خاقانی و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۱۵۳ حافظ و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه شاه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات شاه، خدمت، خدمتگزار و فتنه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات شاه، خدمت و مور و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات شاه و خدمت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شاه، خدمت و مورچه و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات شاه و مور و در مقاله کلمات نمل، مور و مورچه و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۹ حافظ و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۵ سعدی و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمه خدمت و در مقاله کلمه درخشان وجود دارد. مورچه نماد خدمت است. ملکه فرح پهلوی متولد سال ۱۳۵۷ قمری است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به انقلاب ۱۳۵۷ یا عبارت بهتر فتنه ۱۳۵۷ و رضاشاه اشاره شده است. در ادامه مقاله خبری از ایبنا آمده که بیان میکند: «ماجرای دعوت و خاکساری رضا شاه پهلوی از حسنعلی خان برای شرکت در مراسم تاجگذاری وی و نیز مقدمه خودنوشت این کتاب که در آن شرح توصیفات شخصیتهای مختلف سیاسی از این چهره است؛ میتواند گواهی بر این حقیقت باشد که زرویی در این کتاب حقیقت شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران را در طول تقریبی یک صده، به زیر ذره بین خود برده است.» در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مقاله کلمات رضا، شاه، پهلوی و تاج ذکر شدهاند. رضاشاه نیز به ایران خدمت زیادی کرده است. رضاشاه راه آهن را در ایران پایهگذاری کرد. در ادامه مقاله به راه آهن اشاره شده است. در مقاله کلمات صادق و زیبا و در باب ۹۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی کلمه کلام وجود دارد. صادق زیبا کلام متولد شهر ری است. صادق زیباکلام متولد سال ۱۳۲۷ خورشیدی است. در مقاله عدد ۱۳۲۷ ذکر شده است. اگر عبارت «رضاشاه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۰۷ میشود. در مقاله عدد ۱۳۰۷ ذکر شده است. در توضیحات صادق زیباکلام در ویکیپدیا بیان شده: «وی گفت بعد از مشروطه، قدرت مرکزی سراسر کشور از بین رفت و در بلوچستان، خراسان، گیلان، کردستان، خوزستان یاغیان مختلفی سر برآوردند و این رضاخان بود که با سرکوب آنها قدرت مرکزی را به کشور بازگرداند. در دوران دولت رضاخان، صنعت ایران با رشد بسیاری مواجه شد و صنایع راهآهن، نساجی، راهسازی و ورود بانکداری و علوم از موفقیتهای آن دوره است. زیباکلام با مردود دانستن سندهایی که رضاخان را دست نشانده انگلیس معرفی میکند اظهار داشت: اگر او انگلیسی بود، چرا دولت انگلستان او را برکنار کرد؟ وی افزود: انگلیسیها گرچه برای تأمین منافع ملی در ابتدا موافق روی کار آمدن رضا خان بودند، اما چون او در ده سال دوم سلطنت خود به آلمانها گرایش پیدا کرد، دولت انگلیس او را ساقط کرد. زیبا کلام در قسمت دیگری از سخنان گفت: بسیاری از نخبگان از جمله مدرس و دکتر مصدق از رضاخان حمایت میکردند، زیرا او فردی قلدر و قدرتمند بود و میتوانست امنیت برقرار کند. رضاخان مستبد بود ولی وطنپرست بود و برای آبادانی ایران تلاش و خدمت فراوانی کرد و تمام زیرساختهای لازم را جهت توسعه ایران فراهم کرد.» در ترجیع بند ۱ مولانا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان کلمه رضا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۳۶ سوزنی سمرقندی کلمه خان و در مقاله کلمات وطندوست، خدمت، صنعت، قطار و انگلیس و در باب ۱ کتاب مقدس اشعیاء کلمه یاغیگری وجود دارد. گرایش پیدا کردن رضاشاه به هیتلر خطا و اشتباه بوده است. در خبر ایبنا به هیتلر اشاره شده است. در خبر ایبنا بیان شده: «خاطرات حضرت استادی سِرپروفسور حَسَنعلی خان مستوفی از سوی دیگر و فراتر از این مباحث عرصهای برای نمایش اطلاعات و نگاه جامع نویسندهاش در ورود به لایههای زیستی اجتماع پیرامون خودش نیز هست. زرویی در این کتاب و در قالب روایت طنز خود از خاطرات حسنعلی خان به تمامی گونهها و تیپهای اجتماعی و پدیدههای فرهنگی پیرامونش به فراخور موضوع سرک کشیده و با بیانی جامع از نوع نگاه ایرانیان به آن شخص یا پدیده با زیرکی پرده برداشته است. حضور و دیدار با چارلی چاپلین، هیتلر، آندره مالرو, برشت و صادق هدایت و نیز شرح موضوعاتی مانند نحوه ورود موسیقی به ایران و یا بررسی بنیان فرهنگستان در ایران، مصداقی قابل توجه بر این مدعی است.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۲۰ میشود. در مقاله عدد ۲۰۱۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۶۲۰ و ۲۰۱۶ مشترک هستند. در قطعه ۱ خاقانی کلمه سرطان وجود دارد. صادق زیبا کلام مبتلا به بیماری سرطان شده است. عکس عبید زاکانی با ریش در سایت گنجور قرار دارد. ریش نامه عنوان بخشی از دیوان لطایف عبید زاکانی است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمه ریش وجود دارد. خمینی بیان کرده: «تراشیدن ریش و یا ماشین زدنی که در حکم تراشیدن باشد، حرام است علی الاحوط.» مردم با طناب فردی با اینگونه عقیدهها در چاه رفتند. شواهد نشان میدهد که مردم به پیشرفتهای دوران محمدرضا شاه قانع نبودند و به حرفهای پوچ خمینی طمع کردند و بدون، تفکر، اندیشه و آگاهی و همانند افراد کر، لال و کور به فتنه خمینی رای آری دادند. در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات قانع، حرص و حریص و در مقاله کلمه طمع و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات حرص و آگهی و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات اندیشناک، بداندیش، جاه، فتنه و رای و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات آگاهی، بداندیشگان و رای و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۱۵۳ سعدی کلمات اندیشه و رای و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات بدون، فکر و اندیشه و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر عبارت «بدون اینکه بیندیشد» و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات اندیشه و جاه و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها و در مقاله کلمات آگاهی و حرف و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات حرف، صم و بکم و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمه کر و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه لال و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه رای و در غزل ۱ شهریار و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات آگاه، رای و آری و در برگ ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات حرفهایش و بله در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمه بله و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه آره و در برگ ۳۵ کتاب الف کلمات بله و خطا و در مقاله کلمات خطا و اشتباه ذکر شدهاند. اشو نویسنده کتابهای «الماس آگاهی» و «بگو آری!» است. صادق هدایت نویسنده کتاب «بوف کور» است. در برگ ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات بوف کور و چاپ ذکر شدهاند. کتاب بوف کور در سال ۱۳۱۵ چاپ شده است. فتنه سال ۱۳۵۷ خطا و اشتباه بوده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات فتنه و خطا ذکر شدهاند. اگر عبارت «اشتباه کردیم» را به اعداد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هدایت و هما و در مقاله کلمه هما و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمات ناطقند و سرگین یا گه در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار کلمه نقد و در برگهای ۳۵ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه انتقاد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۵ فیض کاشانی و در غزل ۱۵۳ سعدی و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در مقاله کلمه اندیشه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات اندیشه و پشیمان و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری کلمه اظهار و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی کلمه پشیمان وجود دارد. در توضیحات هما ناطق در ویکیپدیا بیان شده: «ناطق در این سالها به نقد اندیشهها و کردههای سیاسی خود بهویژه در دوران انقلاب پرداخت و از مشارکت خود در آن اظهار پشیمانی کرد. وی در این باره با بیان اینکه پرونده او با توجه به اینکه هم مدرّس بود و هم محقّق نابخشودنیتر است، گفته بود: گه زدم. و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را «قاشق قاشق» میخورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشهای خزیدهام تا چه پیش آید.» هما ناطق متولد سال ۱۹۳۴ میلادی است. درگذشت هما ناطق در سال ۱۳۹۴ خورشیدی است. اگر عبارت «آری بدون تفکر و اندیشه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۳۴ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. درگذشت هما ناطق در فرانسه بوده است. خمینی مدتی به فرانسه و پاریس تبعید شده بود. در ادامه مقاله کلمه فرانسه و در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پاریس وجود دارد. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «خانه تبعید» است. مصطفی فرزانه نویسنده، فیلمساز و متفکر ایرانی مقیم پاریس بود. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «پاریس جشن بیکران» است. در توضیحات محمد مصدق در ویکیپدیا بیان شده: «مصدق از طرفداران انقلاب مشروطه ایران بود و معتقد بود که مقام سلطنت مقام عالی تشریفاتی است. او در دوران نخستوزیری کوشید تا قدرت شاه را محدود به چارچوب مشخصشده آن در قانون اساسی مشروطه کند و نهادهای مدنی را تقویت کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹۱ میشود. ارقام عددهای ۱۴۳۹ و ۱۳۴۹۱ مشترک هستند. مردم باید از افرادی مانند محمد مصدق حمایت میکردند. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۹۶۷ میلادی بوده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۶۷ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سوره اسراء و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه صدق وجود دارد. کلمات صدق و مصدق هممعنی هستند. درگذشت محمد مصدق در سال ۱۳۴۵ خورشیدی بوده است. سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. در مقاله عدد ۱۳۴۵ ذکر شده است. در شعر سایه گیسو رهی معیری کلمه توده و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه دریای خزر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خزر و ماهی ذکر شدهاند. در توضیحات حزب توده ایران در ویکیپدیا بیان شده تصمیمِ مصدق برای عدم تمدید امتیازِ به پایان رسیده شوروی برای ماهیگیری در دریای خزر، موجب نکوهش حزب توده شد. «فلکلر یا فرهنگ توده» نوشته صادق هدایت است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «بنبست: نامههای مرتضی کیوان» است. در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۲۲۴ حافظ و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۵۳ مجد همگر و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه نامه و در مقاله کلمه مرتضی و در غزل ۱ شهریار کلمه کیوان وجود دارد. اگر عبارت «بنبست: نامههای مرتضی کیوان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۹ میشود. در مقاله عدد ۹۹ ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده که مرتضی کیوان شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعّال سیاسی عضو حزب توده ایران بود. در توضیحات مرتضی کیوان در ویکیپدیا بیان شده: «کیوان اولین ویراستار ایرانی و پایهگذار انجمن ادبی شمع سوخته بوده است. او همچنین کارمند و بعدها در دوران وزارت دکتر فاطمی، معاون وزیر در وزارت راه دولت مصدق بود. کیوان به ادبیات روسیه تسلط کامل داشت و نوشتارهای بسیاری درباره آن نوشت.» در ویکیپدیا بیان شده که مرتضی کیوان در زندان قصر تیرباران شده است. در مقاله به تیرباران شدن در زندان قصر اشاره شده است. در توضیحات دریاچه هامون در ویکیپدیا بیان شده: «حقابه ایران از هیرمند، به دادخواست حقوقی ایران از آب رودخانه هیرمند در منطقه سیستان اشاره دارد. پس از شکست گفتگوهای بسیار میان سران حکومتی ایران و افغانستان در سالهای ۱۳۰۹ و ۱۳۲۷، با رأی کمیسیون بررسی حقابه هیرمند به نام به کمیسیون دلتا، قراردادی در سال ۱۳۵۱ میان امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت ایران و محمدموسی شفیق، نخستوزیر وقت افغانستان در کابل به امضاء رسید» در قصیده ۱ حافظ کلمه سیستان و در مقاله کلمات افغانسان، وزیر و رای و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات وزیر، وقت و امضاء و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه امضاء وجود دارد. در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا به شهرهای بلخ و هرات افغانستان اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۵، ۱۵۳، ۳۱۵ و ۱۳۵۱ مشترک هستند. در مقاله عددهای ۱۳۰۹ و ۱۳۲۷ ذکر شدهاند. در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۱حافظ و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۵۳ عطار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی و در غزلهای ۱۵۳۱ و ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه خبر و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه رادیو و در تکه ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خبر و فردا و در تکه ۱ مولانا و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه فردا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی کلمه زعفران وجود دارد. در زیر خبری از رادیو فردا با عنوان «زعفران افغانستان برای چهارمین بار مقام بهترین زعفران دنیا را بدست آورد» آمده است. صادق هدایت نویسنده داستان «فردا» است. کشور افغانستان باید گیاهانی مانند زعفران که نیاز به آب کمی دارند را کشت کند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات باغ و زراعت و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه زراعت وجود دارد. بهتر است در مناطق کم آب زمینهای کشاورزی را به باغ تبدیل کرد. باید در درختکاری تنوع درختان و بومی بودن آنها مدنظر قرار گیرد. باید دولت از کشاورزان حمایت کند تا بتوانند زمینهای کشاورزی را به باغ تبدیل کنند. باید در تمام زمینهها از افراد عاشق، خادم و متخصص کمک گرفت. در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمه جلاب و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه گلاب و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی کلمه شربت وجود دارد. در توضیحات جلاب در ویکیپدیا بیان شده: «جلاب یا شربت گلاب زعفران نوشیدنی محبوب خاورمیانه به خصوص اردن، سوریه، فلسطین و لبنان است. این نوشیدنی معمولاً در ماه رمضان زیاد نوشیده میشود. شربت جلاب از ترکیب شیره انگور یا خرما، خرنوب و گلاب تهیه و با عود عربی دودی میشود. » در مقاله کلمات اردن، سوریه، فلسطین، رمضان، زعفران، انگور، خرما، عود، عرب و دود ذکر شدهاند. در توضیحات دریاچه هامون در ویکیپدیا بیان شده: «شرح اسطوره ای بزرگ شدن دریای وروکشه توسط افراسیاب که سنتهای پهلوی آن را تأیید میکنند در واقع دارای نوعی رابطه با برخی حقایق یعنی انجام یک سلسه کارهای نهر کشی و آبراه سازی در کنار رودخانه هیرمند که مساحت دریاچه را گسترده کرده است. انعکاس این عملیات در نام اوستایی خود رودخانه هلمند /هیرمند /هئتومنت به معنای "دارای سدهای بسیار" نیز دیده میشود" که به دریای کیانسه میریزد» در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه افراسیاب و در مقاله کلمات بزرگ، دریا، رود، سلسله، سنت و پهلوی ذکر شدهاند. در زیر خبری از صدای آمریکا با عنوان «اختلاس با طعم «چای دبش» در سایه سکوت مجلس؛ واکنشها: از «جیب مردم» است» برای تاریخ ۱۴ آذر آمده است. در مقاله کلمات خبر، صدا، سایه و مجلس و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات خبر، صدای و ساکت و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات خبر و صدای و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمات صدا و سکوت و در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه سکوت و در برگ ۵۳ کتاب مکتوب کلمه ساکت و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمات صدا، سکوت، چای و جیب و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه چای و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی کلمه جیب و در مقاله عدد ۱۴ و کلمات آذر، سایه و مجلس ذکر شدهاند. اشو نویسنده کتابهای «یک فنجان چایی» و «صوفی مرد راه: آوازه سکوت» است. در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمات چای و قلیان و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمات چای و غلیان وجود دارند. در خبر زیر بیان شده: «بهنام امینی، فعال سیاسی، با یادآوری سخنی از امیرعباس هویدا، نخستوزیر دوره محمدرضا شاه پهلوی که دوره کار او با رشد و شکوفایی اقتصادی همراه بود، در رسانه اجتماعی ایکس نوشت: «به قلههای فساد نزدیک شدهاند، رکورد اختلاس دزدی و فساد در تاریخ ایران با یک چای دبش شکسته شد، این ادعای خامنهای که به قلهها نزدیک شدهایم را مقایسه کنید با سخن هویدا نازنین که میگفت ما نمیخواهیم مردم را ناراحت کنیم!»» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان کلمه امین و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات امینان و قله و در ترجیع بند ۱ نسیمی کلمه قله و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات قله و دزد و در مقاله کلمه دزد ذکر شده است. در زیر عکس داریوش کریمی مجری برنامه پرگار بیبیسی آمده است. اگر عبارت «داریوش کریمی» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۷ میشود. اگر کلمه پرگار را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۷ و ۹ میشود. در توضیحات داریوش کریمی در ویکیپدیا و بخش نقدها بیان شده: «شاهین نجفی: «مقاله کارمند بیبیسی در قیاس اسما اسد و شهبانو فرح در ادامه عقدهگشایی و کینه همیشگی از پهلویست. این عقده درونی و دیرینه راه را بر اندیشه مستقل و نقد منصفانه تاریخی میبندد. اما جایگاه شهبانو فرح در قلب میلیونها ایرانی و در دل تاریخ هنر مدرن ما ثابت شده است.» در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱۳۵ سعدی کلمه انصاف در مقاله کلمات نقد، شاهین و فرح پهلوی و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمات پهلوی، ثابت و عقده و در در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و غزل ۱ فیض کاشانی کلمه عقده و در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمه کینه و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۳۵۱ سنایی کلمه کین وجود دارد. اسما اسد متولد سال ۱۳۵۴ خورشید است. در مقاله به سال ۱۳۵۴ خورشیدی اشاره شده است. اسما اسد متولد سال ۱۳۹۵ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۹۵ ذکر شده است. اسما اسد متولد لندن پایتخت انگلیس است. در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه لندن وجود دارد. در ویکیپدیا مساحت انگلستان ۱۳۰۳۹۵ کیلومتر مربع ذکر شده است. تفاوت عددهای ۱۳۹۵ و ۱۳۰۹۵ رقم صفر است. در ویکیپدیا بیان شده که اسما اسد در حال درمان بیماری سرطان است. در قطعه ۱ خاقانی کلمه سرطان وجود دارد. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا بیان شده: «بنیادی از یک آموزشگاه خصوصی در لندن فارغالتحصیل شد. او دارای مدرک تحصیلی لیسانس از دانشگاه کالیفرنیا، ارواین در رشته زیستشناسی است و پژوهشهایی هم در مورد سرطان داشتهاست که باعث شد برنده جایزه چانگ پی-چون دانشجویان دوره کارشناسی شود.» اسما اسد همسر بشار اسد است. در قصیده ۱ حافظ کلمه همسر وجود دارد. عکسی از خبر بیبیسی که در ادامه آمده چند سال قبل گرفته شده است. در کنار خبر بیبیسی خبر دیگری با عنوان «آیا با درگیری روسیه در اوکراین، سپاه در سوریه قدرت بیشتری میگیرد؟» آمده که در آن عکس بشار اسد مشخص است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات روس و سپه و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی کلمه سپاه و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه سپه وجود دارد. بشار اسد بلند قد و لاغر است. در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در غزلهای ۱۳۵ فیض کاشانی، افسر کرمانی و حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳ نسیمی و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی کلمه قد و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۲۲۴ حافظ و در غزل ۱۵۳ میلی و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه قامت و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات قامت و بلند و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ سروردههای دیگر فرخی یزدی و قصیدههای ۱ حافظ و سلیم تهرانی و شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و غزل ۵۳ عطار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمه بلند وجود دارد. بشار اسد متولد سال ۱۹۶۵ میلادی است. در مقاله عدد ۱۹۶۵ ذکر شده است. بشار اسد رهبر سابق سوریه است. ابومحمد جولانی رهبر کنونی سوریه است. در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمه جولان و در قصیده ۱ حافظ کلمه شرع وجود دارد. نام دیگر ابومحمد جولانی احمد حسین الشرع است. اگر عبارت «احمد حسین الشرع» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. در ویکیپدیا بیان شده که ابومحمد الجولانی رهبری جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه را بر عهده داشت. در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمه قاعده وجود دارد. در مقاله کلمه دمشق و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی کلمه غوطه وجود دارد. در توضیحات غوطه در ویکیپدیا بیان شده: «غوطه به مجموعهای از مزارع گفته میشود که در منطقه ریف دمشق در نزدیکی قسمت شرقی دمشق در سوریه واقع شدهاند.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه زراعت وجود دارد. در توضیحات حملات شمیایی غوطه در ویکیپدیا بیان شده که به ادعای ارتش آزاد سوریه تعداد کشتههای حمله شیمیایی غوطه دمشق ۱۷۲۹ نفر است. در مقاله عددهای ۱۲۹۷ و ۲۷۹۱ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در کتاب نور و کتاب نشانهها و در مقالهای با عنوان «کافران مانند دخان یا دود حقیقت را میپوشانند» که آدرس آنها در ادامه آمده مطالبی درباره حمله شیمیایی غوطه دمشق بیان شده است. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه جمهور و در مقاله کلمه پرتغال ذکر شده است. در خبر زیر از بیبیسی به انقلاب میخکها یا جمهوری در پرتغال اشاره شده است. در زیر عکس پوتین آمده است. در ادامه مقاله به پوتین اشاره شده است. در ادامه مقاله درباره ارتباط بین اسرار فاطیما که در کشور پرتغال اتفاق افتاده و صلح بین اوکراین و روسیه مطالبی بیان شده است.
https://www.youtube.com/watch?v=IYYKrYktUqQ
https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-61021736
https://www.pishkhan.com/news/248095
https://ir.voanews.com/a/financial-corruption-embezzlement-iran-economy-poverty/7385429.html
https://da.azadiradio.com/a/31049500.html
کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز نماد وحدت
در سوره بقره به تغییر قبله اشاره شده است. اگر عبارت «تغییر قبله» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. منطقی این بوده که قبله مسلمانان در عربستان باشد تا مسلمانان به آن دسترسی آسان و راحت داشته باشند. در سوره بقره کلمات منطقی، قبله، دسترسی، آسان و راحت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات منطق، قبله و مکیان و در برگ ۱۵۳ کتاب کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه منطق و در غزل ۱ حافظ و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه آسان و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه سهل وجود دارد. در عربستان بودن قبله محوریت قویتری برای وحدت مسلمانان بوده است. در سوره بقره کلمه قویتر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قوی و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و غزل ۱۴ یغمای جندقی و در بابهای ۱۳۵ و ۱۵۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۵ سعدی و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر کلمه قوت و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات قوت و کعبه وجود دارند. منطقی این بوده که قبله مسلمانان کعبه باشد اما اول قبله بیت المقدس اعلام شده که باعث ایجاد وحدت و پیوند بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان شود. در سوره بقره کلمات منطقی، قبله، مسلمانان، کعبه، اما، اول، قبله، بیت المقدس، اعلام، پیوند، مسلمانان، یهود و نصاری و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه کعبه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات کعبه و قبله و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کعبه و دو قبله و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات قبله و وحدت و در غزل ۱ بیدل دهلوی و قصیده ۱ حسین خوارزمی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین کلمه وحدت و در غزلهای ۱، ۴۱ و ۵۱۳ نظیری نیشابوری کلمه پیوند در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمات متحد و تغییر و در آیه ۱۱۳:۵ انجیل برنابا کلمه اعلام وجود دارد. در برگهای ۵۳ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه مکه وجود دارد. کعبه در مکه و در مسجدالحرام قرار دارد. در مقاله به آیه ۱ سوره اسراء اشاره گردید. در آیه ۱ سوره اسراء به مسجدالحرام و مسجدالاقصی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری به نوروز اشاره شده است. کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز نماد وحدت هستند. معبد هیکل سلیمان بر روی تپه موریا قرار داشته است. هم اکنون مسجدالاقصی و قبه الصخره بر روی این تپه قرار دارند. در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه هیکل و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه صخره وجود دارد. در آیه ۴:۱ کتاب مقدس نوحه کلمه قدس و در آیههای ۱:۴ و ۴:۲۲ کتاب مقدس نوحه کلمه صهیون و در مقاله کلمات کوه و اورشلیم ذکر شدهاند. در توضیحات کوه صهیون در ویکیپدیا بیان شده: «کوه صهیون (عبری: הַר צִיוֹן هار صیون، عربی: جبل صهیون) تپهای در جنوبِ غرب اورشلیم است که در خارج دیوارهای شهر قدیمی قرار دارد. پرستشگاه اورشلیم و بعدها مسجدالاقصی بر روی این تپه ساخته شدهاند. داود پادشاه اسرائیل بر کوه صهیون دفن شدهاست و برای یهودیان مکانی مقدس است.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۶۵ میشود. در ادامه مقاله ویدئویی از الهی قمشهای آمده که ۹۵۶ بازدید دارد. ارقام عددهای ۹۶۵ و ۹۵۶ مشترک هستند. در این ویدئو و در مقاله به داوود(ع) اشاره شده است. در قصیده ۱ حافظ کلمات ملک سلیمان و جمشید ذکر شدهاند. ملک سلیمان آرمان شهر یا دروان طلایی فلسطین یا اورشلیم بوده است. الهی قمشهای بیان میکنند که دوران جمشید دوران طلایی ایران بوده است. در ابتدای سوره نمل یا مورچه حرف مقطعه طا سین قرار دارد. حرف مقطعه طا سین در آیه ۱ سوره نمل به صورت رمزگونه به هفت سین سفره نوروز اشاره میکند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مورچه، طاس، هفت، سال نو و بهار و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره در ترجیع بند ۱ خاقانی در سایت گنجو عبارت سفره نوروزی وجود دارد. اگر عبارت «طاسین هفت سین سفره نوروز» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۴۹ میشود. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. اگر عبارت «طاسین هفت سین نوروز» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۰۴ میشود. در مقاله عدد ۱۴۰۰ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۰۴ و ۱۴۰۰ مشترک هستند. در توضیحات نوروز در ویکیپدیا بیان شده: «پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که: جم(یما) در حال گذشتن از آذربایجان، بر روی ارگ جمشید (تخت جمشید) فرود آمد و با تاجی زرین بر روی تخت نشست با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو و جم را جمشید نامیدند.» اگر عبارت «نوروز جمشید» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در توضیحات نوروز در ویکیپدیا ۱۴ بار کلمه جمشید تکرار شده است. ارقام عددهای ۱۴ و ۴۱ مشترک هستند. در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی به جمشید اشاره شده است. اگر متن قطعه ۱ سلیم تهرانی را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۰۱۰ میشود. بین عددهای ۱۴، ۴۱، ۱۰۰۴، ۱۴۰۰ و ۴۰۱۰ دو رقم مشترک هستند. در توضیحات نوروز در ویکیپدیا بیان شده: «مهمترین چهرههای اسطورهای مانند جمشید، سیاوش و کیخسرو پیوندی نزدیک با نوروز دارند. نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدیهایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند. عروج جمشید و عروج کیخسرو در این روز اتفاق افتاد که تفاسیر گوناگونی را به همراه دارد.» در مقاله به عروج کیخسرو اشاره شده است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که بیان میکند: «بر اساس ویدیوهای دریافتی، شمار زیادی از شهروندان نوروز را در تخت جمشید جشن گرفتند.» در غزل ۱۴ حافظ کلمه مور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مور، گل و سنبل و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات مورچه، گل و سنبله و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمات گل و سنبل و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات گل و سفره ذکر شدهاند. گل سنبل را در سفره هفت سین نوروز قرار میدهند. در عکس زیر گل زرد رنگ مشخص است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات گل و زرد و در قصیده ۱ حافظ و در غزلهای ۱۳۵۱ و ۱۵۳۱ تبریزی کلمه زرد وجود دارد. در سوره نمل به سلیمان(ع) اشاره شده است در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمات مور، سلیمان و بهار و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمه بهار و در آیه ۱:۴ کتاب مقدس نوحه و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه عید و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمات سال، نو، اعتدال و سلیمان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سال و نو و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه نو وجود دارد. در زیر ویدئویی با عنوان «دکتر الهی قمشه ای- نوروز شناسی و اعتدال سلیمانی بهار» آمده است. کتاب «طاسین الازل و الجوهر الاکبر» نوشته منصور حلاج است. در ادامه مقاله کلمه جوهر و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ ابن یمین کلمه دوات ذکر شده است. کلمات جوهر و دوات هممعنی هستند. در توضیحات حسین منصور حلاج در ویکیپدیا بیان شده جد او در ابتدا زرتشتی بود که مسلمان شد. در مقاله کلمات جد و زردشت ذکر شدهاند. نوروز یک جشن زردشتی است. اشو نویسنده کتاب «زردشت پیامبر خندان» است. در مفردات ۹ طبیب اصفهانی کلمه خندان و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۱ ابن یمین و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه خنده و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه خندید و در غزل ۹ حافظ کلمه میخندد و در غزل ۵۳ عطار کلمه بخند و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمات شکرخند و خندی و در برگ ۱۳۵ کتاب زهیر و در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه لبخند وجود دارد. الهی قمشهای طاس است. کلمات طاس و طاسین شبیه یکدیگرند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات طاس و خنده و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات خنده و شوخی و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگ ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگهای ۵۳ و ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه شوخی وجود دارد. به نظر میرسد که این شوخی خداوند است. عکس رهی معیری در سایت گنجور خندان است. رهی معیری شعرهای ستاره خندان، خنده مستانه، خنده برق و لبخند صبحدم را سروده است. عکس خندان عبید زاکانی نیز از سایت گنجور در مقاله آمده است. عکس سوزنی سمرقندی در سایت گنجور خندان است. در توضیحات سوزنی سمرقندی در ویکیپدیا بیان شده وفات او را رضاقلی خان هدایت ۵۶۲ و دولتشاه سمرقندی در ۵۶۹ نوشته است. مدت زمان ویدئو زیر ۶:۵۲ است و ۹۵۶ بازدید دارد. ارقام عددهای ۵۶۲ و ۶:۵۲ و ارقام عددهای ۵۶۹ و ۹۵۶ مشترک هستند. اگر عبارت «کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز نماد وحدت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۹۵ میشود. تفاوت عددهای ۵۶۹، ۹۵۶ و ۱۶۹۵ رقم ۱ است. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. اگر عبارت «کعبه، مسجدالحرام، مسجدالاقصی و عید نوروز مظهر وحدت» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳ میشود. استاد محمدعلی طاهری متولد سال ۱۹۵۶ میلادی و متولد سال ۱۳۳۵ خورشید است. ارقام عددهای ۱۶۹۵ و ۱۹۵۶ و ارقام عددهای ۱۵۳ و ۱۳۳۵مشترک هستند. استاد محمدعلی طاهری بیان میکنند که اگر فقیری در فاصله چندین کوچه از محل زندگی فرد وجود داشته باشد واجبتر است که هزینه حج را به مردم فقیر کمک کند. در آیه ۴:۱ کتاب مقدس نوحه و در برگهای ۵۳ و ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه کوچه و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمات کوچه و کوی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ شهریار و غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ حسین خوارزمی و غزلهای ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی، نظیری نیشابوری و میلی و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه کوی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱ فرخی یزدی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی کلمه فقر وجود دارد. داستایفسکی نویسنده کتاب «درخت کریسمس بچههای فقیر» است. جواد نوربخش نویسنده کتاب «فقر و فقیر» است. استاد طاهری متولد سال ۱۳۷۵ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۵۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ مشترک هستند. در توضیحات نوروز در ویکیپدیا بیان شده: «در این گردهماییهای نوروزی، زنان کرد لباسهای رنگین پوشیده و شالهای پرزرق و برق بر سر مینهند؛ مردان جوان کرد نیز پرچمهای سبز و زرد و سرخ را برافراشته و با رقص و پایکوبی گرد آتش، نوروز را پاس داشته و زنده نگاه میدارند.» در مقاله کلمات لباس، رنگ، پرچم، زرد و سرخ و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمه پرچم و در غزلهای ۱۳۵۱ و ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه سبزی وجود دارد. در ادامه مقاله به رقص سماع اشاره شده است. در مقاله کلمه صوفیان ذکر شده است. در توضیحات سماع در ویکیپدیا و بخش «سماع در اشعار صوفیان» بیت زیر از دکتر جواد نوربخش آمده که در آن کلمه وحدت وجود دارد. در نام جواد نور بخش کلمات نور و بخش وجود دارند. در سوره اسراء و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمات نور و بخش و در تکه ۱ مولانا و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت و در شعر ۱۳۵ ارمغان حجاز اقبال لاهوری کلمه بخش ذکر شده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. جواد نور بخش متولد سال ۱۳۴۵ قمری است. ارقام عددهای ۱۳۴۵ و ۱۵۳۴ مشترک هستند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» به جشن مهرگان اشاره شده است. در توضیحات مهرگان در ویکیپدیا بیان شده: «عیار اصلی سنجش این جشن، زمان برابری شب و روز یا اعتدال پاییزی بوده است، همانگونه که نوروز بر اساس اعتدال بهاری تعیین میشود.» در توضیحات مهرگان در ویکیپدیا بیان شده: «زمان برگزاری آیین قالی شویان در مشهد اردهال را جلال آل احمد، با مهرگان هم پیوند میداند. صدرالدین عینی در یادداشتها، از جشنی در تاجیکستان و سمرقند یاد میکند که هر سال در ماه میزان برگزار میشد. جشنی که میتواند، با همهً دگرگونیها، بازماندهً جشن مهرگان باشد.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه گلیم و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی جامی کلمه فرش و در مقاله کلمه سمرقند ذکر شده است. در عکس زیر گلیم یا قالی مشخص است. در توضیحات مهرگان در ویکیپدیا بیان شده: «مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمانشکنی و نامهربانی کردن است.» در مقاله کلمات زبان فارسی، مهر، فروغ، روشنایی، پیوند، دروغ و عهد شکستند و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه ضد ذکر شده است. در توضیحات مهرگان در ویکیپدیا بیان شده: «حکیم فردوسی در شاهنامه روز مهرگان را روزی میداند که فریدون در آن به پادشاهی نشست و تاج بر سر گذاشت. نیز بیشتر مورخان روزی را که فریدون بر ضحاک غلبه کرد و او را در کوه دماوند به بند کشید، روز مهرگان شمردهاند.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» به فریدون و ضحاک اشاره شده است. در مقاله به البرز اشاره شده که رشته کوه مادر کوه دماوند است. در ویکیپدیا ارتفاع کوه دماوند۵۶۱۰ متر ذکر شده است. در ادامه مقاله بیان شده که سوره ماه ۱۵۰۶ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۰۶ و ۵۶۱۰ مشترک هستند. در مقاله کلمه مشرق ذکر شده است. در زیر خبری از مشرق نیوز با عنوان «منظرهای جالب از مقارنه سایه دماوند و ماه» آمده که ساعت آن ۲۲:۴۴ است. در مقاله عدد ۲۲۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۲۴ و ۲۲:۴۴ مشترک هستند. در زیر خبری از مشرق نیوز با عنوان «لبخند ماه, بوسه دماوند» آمده است. در مقاله کلمات خنده، ماه و دماوند و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شرق، خنده، ماه و بوسه و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات ماه و بوسه و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمات قمر و بوسه و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزلهای ۱۵۳ سعدی، محتشم کاشانی و فیض کاشانی و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه بوسه و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه ببوسید و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری کلمه بوسیده وجود دارد. در توضیحات مهرگان در ویکیپدیا بیان شده: «این جشن در مهر روز آغاز میشود و شش روز به درازا میانجامد و در روز رام روز به پایان میرسد. نخستین روز جشن، «مهرگان عامه یا همگانی» و واپسین روز جشن، «مهرگان خاصه یا ویژه» نامیده میشود، که به مهرگان ویژه «روز جشن مُغان» نیز میگویند. در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهورهمزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریده است و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخاست و فریدون بر اژی دهاک (ضحاک) غلبه کرد.» نقاشی اهورامزدا اثر صادق هدایت است. در مقاله کلمات عام، خاص، مغان و ساسانی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در مقاله کلمه یاقوت و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری کلمه زبرجد ذکر شده است. جشنها نیز محوریتی برای وحدت مردم هستند. در آیه نور منظور از عبارت نه شرقی و نه غربی لامکان یا بیمکان است. در قصیده ۱ حافظ کلمات نور، شرق، غرب، لامکان، خامه و شبیه و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه لامکان و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سپه و خامه و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه خامه وجود دارد. کلمات خامه و خامنهای شبیه هستند. رژیم سپاه و خامنهای مفهوم آیه نور را تحریف کرده و عبارت نه شرقی و نه غربی را عامل نفاق و تفرقه قرار داده است. در مقاله کلمات نفاق و تفرقه ذکر شدهاند. اگر عبارت «نه شرقی و نه غربی بیمکان» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۹۹ میشود. در مقاله عدد ۹۹ ذکر شده است. در عبارت «نه شرقی و نه غربی بیمکان» کلمات نه نه یا عدد ۹ ۹ ذکر شده است. اگر عبارت «نه شرقی و نه غربی بیمکان» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۰۶۱ میشود. در مقاله عدد ۲۰۱۶ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۰۱۶ و ۲۰۶۱ مشترک هستند. کوچکترین اجزای تشکیل دهنده جهان مادی ذرات بنیادی هستند. ذرات به یکدیگر میپیوندند و موج را ایجاد میکنند. در مقاله کلمه پیوند و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات ذره و موج و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در غزل ۱ نظیری نیشابوری در غزل ۱۳۵ نسیمی و در غزل ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی کلمه ذره و در مقاله کلمه بنیادی و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در غزل ۱ حافظ و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در قطعه و رباعی ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در شعر ۱۳۵ ارمغان حجاز اقبال لاهوری و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه موج و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات موج و هوش و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات موج، ماده و انرژی و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات ماده، انرژی و شعور یا هوشمندی و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه هوشمندی و در مقاله کلمه هوش وجود دارد. جهان مادی از ذرات، موج، ماده، انرژی و هوشمندی ساخته شده است. بعد از ذرات بنیادی و خارج از جهان مادی، فضای تهی و لامکان و لازمان قرار دارد. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زرشت نیچه کلمه فضا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه تهی و در مقاله کلمات لامکان و لازمان ذکر شدهاند. در مستندهای استاد محمد علی طاهری درباره فضا این موضوع بیان شده است. این مستندها در یوتیوب استاد طاهری که آدرس آن در ادامه مقاله آمده قابل مشاهده هستند. در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه ماده و در غزل ۱ حافظ و در غزل ۱۵۳ عراقی کلمه تاریک وجود دارد. در زیر آدرس مستندی از استاد طاهری با عنوان «۴- مستند ماده تاریک، انرژی تاریک و ویسکوزیته فضا - براساس تئوری محمدعلی طاهری» آمده که مدت زمان آن در نتیجه جستجوی گوگل ۳۷:۵۱ نشان داده میشود. در مقاله بیان شده که استاد طاهری متولد سال ۱۳۷۵ قمری است. ارقام عددهای ۱۳۷۵ و ۳۷:۵۱ مشترک هستند. در زیر آدرس مستندی از استاد طاهری با عنوان «۵- مستند فضا و گرانش زمان - براساس تئوری محمدعلی طاهری (بخش دوم)» آمده که مدت زمان آن در گوگل ۳۵:۱۰ نشان داده میشود. در مقاله عددهای ۱۰۳۵ و ۱۳۰۵ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. مدت زمان ویدئو اصلی با آنچه در نتیجه جستجوی گوگل نشان داده میشود. ۱ ثانیه تفاوت دارد. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. در مقاله به لوح زمرد اشاره شده است. در لوح زمرد بیان شده «هر چیزی که به وجود میآید به خاطر اراده آن یکتای ابدی است. تمام اشیای مادی از طریق متراکم کردن انرژی به وسیله آن یکتای ابدی جلوه گر میشوند.» طبق رابطه همارزی جرم و انرژی آلبرت اینشتین هر جسم ساکنی معادل مقداری انرژی است. آلبرت اینشتین متولد سال ۱۲۹۶ قمری است. در مقاله عدد ۱۲۹۶ ذکر شده است.
مگر ما و منت گردد فراموش *** روی در بحر وحدت مست و مدهوش (دکتر جواد نوربخش)
https://www.aparat.com/v/cTJsY
https://www.mashreghnews.ir/news/1592135
https://www.mashreghnews.ir/news/1577628
یوتیوب استاد محمد علی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه
خدانور لجهای و سیما ثابت
در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمات سیمیا و ثبات و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ پندنامه عطار کلمه ثابت و در مقاله کلمه روزنامه ذکر شده است. در زیر پستی از سیما ثابت روزنامهنگار و مجری سابق شبکه ایران اینترنشنال درباره نوروز آمده که در آن سفره نوروز و گل سنبل مشخص است. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال درباره نوروز آمده است. سیما ثابت متولد شهر زاهدان است. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۵۳ عطار و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه زاهدان وجود دارد. سیما ثابت متولد سال ۹۹ قمری است. در مقاله عدد ۹۹ ذکر شده است. در آیه نور کلمات خدا و نور و در شعر ۵۳ پندنامه عطار کلمه لجه وجود دارد. خدانور لجهای متولد شهر زاهدان است. اگر عبارت «خدانور لجهای و سیما ثابت» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۳۰ میشود. در مقاله عدد ۱۹۳۰ ذکر شده است. احتمالا اسم خدانور را بر اساس آیه نور انتخاب کردند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات شیر و آباد ذکر شدهاند. در توضیحات خدانور لجهای در ویکیپدیا بیان شده: «او در محله شیرآباد زاهدان ساکن و حاشیه نشین بود و مدارک هویتی نداشت.» اگر این جمله را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۶ میشود. در مقاله عدد ۲۵۶ ذکر شده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات شیر و آباد و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه هویت وجود دارد. در توضیحات خدانور لجهای در ویکیپدیا بیان شده: «پس از کشته شدنش، ویدئوهای رقص او که پیشتر آنها را در حساب اینستاگرام خود منتشر کرده بود، بهطور گسترده در رسانههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت» در ادامه مقاله به رقص اشاره شده است. در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمه پرچم وجود دارد. در توضیحات خدانور لجهای در ویکیپدیا بیان شده: «انتشار تصویری از او در دوران بازداشت در حالی که دستانش به یک میله پرچم بسته شده و لیوانی آب در برابرش قرار داشت. در شبکههای اجتماعی ایرانی مورد بازتاب گستردهای قرار گرفت و الهامبخش تولید کارهای هنری همچون میله تابلوی کوچه سیاسی تهران یا پرفورمنس در ورودی دانشگاه مکگیل کانادا شد. » اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۰۱ میشود. در مقاله عدد ۱۰۱۱ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۰۱۱ و ۱۱۰۱ مشترک هستند. در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب مکتوب و در برگ ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه لیوان و در مقاله کلمات آب، هنر، کوچه، تهران، دانشگاه و کانادا ذکر شدهاند. در توضیحات خدانور لجهای در ویکیپدیا بیان شده «خدانور به علت درگیری با فرزند یک بسیجی دستگیر شد و با رشوه خانواده آن بسیجی به مأموران آگاهی، توسط مأموران انتظامی از ساعت دو شب تا هفت صبح به میله پرچم بسته شد، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و تصویر دستبسته او نیز برای تحقیر منتشر شد. اقوام و دوستان خدانور، با رشوه به مأموران امکان انتقال او به زندان را فراهم کردند و وی بعد از یک ماه آزاد شد.» در آیه ۱۷:۲۳ کتاب مقدس امثال کلمه رشوه وجود دارد. در مقاله عددهای ۱۲۷۳، ۱۳۲۷ و ۱۳۷۲ و ۳۱۲۷ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۴۵:۱۳ کتاب مقدس اشعیاء و در آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس ایوب کلمه رشوه وجود دارد. در مقاله عدد ۱۵۳۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۵:۳۴ و ۴۵:۱۳ مشترک هستند. در آیه ۳۳:۱۵ کتاب مقدس اشعیاء کلمه رشوه وجود دارد. در مقاله عدد ۱۳۳۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۵، ۱۳۳۵ و ۳۳:۱۵ مشترک هستند. در دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی خدانور لجهای را به میله پرچم بستند. در ادامه مقاله به پستی از اینستاگرام ایران اینترنشنال با عنوان «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» اشاره شده است. خدانور لجهای سنی مذهب بوده است. در برگ ۵۳ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب مکتوب کلمه سنت وجود دارد. خدا نور لجهای یتیم بوده است. در ادامه مقاله بیان شده که بلیناس حکیم یتیم بوده است. در آیه ۵:۳ کتاب مقدس نوحه کلمه یتیم وجود دارد. خدانور لجهای در جمعه خونین زاهدان به قتل و شهادت رسیده است. در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه جمعه وجود دارد.
https://www.instagram.com/p/Cp-BrfjKW2C/معجزات دو نیم شدن ماه و رقص خورشید
اسرار فاطیما در کشور پرتغال اتفاق افتاده است. در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تلفن وجود دارد. پیش شماره تلفن کشور پرتغال ۳۵۱ است. اسرار فاطیما در سال ۳۵ یا ۱۳۳۵ قمری رخ داده است. ارقام عددهای ۳۵۱ و ۱۳۳۵ مشترک هستند. شهر فاطیما نامش را از شاهزادهای به همین نام گرفته که او هم نام فاطمه(ع) دختر پیامبر(ص) را داشته است. در سوره نجم کلمات دختر و پیامبر و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات فاطمه و دختر و در برگ ۵۳ کتاب الف و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در قطعه ۹ حافظ کلمه دختر وجود دارد. نقاشی «دختر روستایی» اثر صادق هدایت است. صادق هدایت نویسنده کتاب «پروین دختر ساسان» است. سوره نجم ۳۵۱ کلمه دارد. سوره نجم سوره ۵۳ قرآن است. در کتاب کیمیاگر کلمه فاطمه ۳۵ بار تکرار شده است. در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه تکرار وجود دارد. فاطمه(ع) متولد سال ۳۵ عام الفیل است. در ادامه مقاله به قریش اشاره شده است. در سوره قریش کلمات فیل و پیل و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمه فیل و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمه پیل وجود دارد. در توضیحات آیه نور یا آیه ۳۵ سوره نور در ویکیپدیا بیان شده که منظور از کلمه مشکاة در آیه نور فاطمه(ع) است. مصرع «مشکوة دل ز شعله مصباح دین ضیا» از قصیده ۱ حسین خوارزمی به آیه نور اشاره میکند. در آیه ۱ سوره قمر و ترجمه انصاریان بیان شده: «قیامت بسیار نزدیک شد، و ماه از هم شکافت.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۲۵ میشود. در مقاله عدد ۱۵۲۲ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. اگر متن عربی آیه ۱ سوره قمر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۰۹۸ میشود. در مقاله عددهای ۲۰۸۹ و ۲۸۰۹ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات ماه، دو، نیم و بوقبیس وجود دارند. در توضیحات کوه ابوقبیس در سایت ویکیشیعه بیان شده: «بنابر روایتی، در هنگام شق القمر، نیمی از ماه بر فراز ابوقبیس و نیمی بر بالای قعیقعان دیده شد.» معجزه پیامبر(ص) و شق القمر اینگونه بوده که مردم آن ناحیه یا منطقه تصور کردند که ماه دو نیم شده است. ارقام عددهای ۱۵۲۲ و ۲۱۲۵ مشترک هستند. صادق هدایت نویسنده کتاب «سرگذشت ماه» است. معجزه دو نیم شدن ماه شبیه معجزه رقص خورشید بوده است. در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب کلمه معجزه و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی و در برگ ۳۵ کتاب مکتوب و در مقاله کلمات ماه و خورشید و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمات بدر یا ماه کامل و خورشید و در باب ۵۳ انجیل برنابا در غزل ۳۵۱ سنایی و کلمات ماه و آفتاب و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات ماه، آفتاب و اسرار و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات مه، آفتاب و اسرار و در برگ ۳۵ کتاب الف کلمات مریم عذرا و معجزه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات ماه، آفتاب، رقص و معجزه و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمات خورشید و رقص و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمات شمس و رقصان و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه رقصنده و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات رقص و اسرار و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات خورشید و اسرار و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات آفتاب و اسرار و در قطعه ۱ خاقانی کلمات قمر و اسرار و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه اسرار و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات اسرار و تصور و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۳۵۱ سعدی و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تصور وجود دارد. معجزه مریم مقدس و اسرار فاطیما نیز اینگونه بوده که مردم آن ناحیه تصور کردند که خورشید در حال رقصیدن است. اگر عبارت «معجزات دو نیم شدن ماه و رقص خورشید» را به عدد ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵ و ۹۹ میشود. در مقاله عدد ۹۹ ذکر شده است. در سایت انجمن کلیمیان تهران که آدرس آن در ادامه آمده بیان شده: «انجيل ديگر، از كودكي مريم عذرا صحبت ميكند كه به روي پلكان مذبح رقصيده است» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه انجمن و در غزل ۳۵۱ سعدی و در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی کلمه دیگر و در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پلکان وجود دارد. هوش مصنوعی بیان میکند: «بر اساس روایت، زمانی که مریم سه ساله بود، والدینش (یواخیم و حنه) او را به معبد اورشلیم آوردند تا او را به خداوند تقدیم کنند. در آنجا، مریم بدون کمک به ۱۵ پله مذبح صعود کرد و بر روی پله سوم شروع به رقصیدن کرد، که این اتفاق باعث شگفتی همگان شد. این رقص نشانهای از شادی و وقف کامل مریم به خداوند تلقی میشود.» اعداد ۳و ۱۵ در کنار یکدیگر عدد ۱۵۳ را ایجاد میکنند.
آدرس توضیحات سایت ویکیشیعه درباره کوه ابوقبیس
ارتباط قونیه یک یا رقص سماع
در توضیحات سماع در ویکیپدیا بیان شده: «نخستین بار در شاهنامه به سماع به معنی پرستش با وجد برمیخوریم که توسط کیخسرو کیانی انجام گرفت که پنج هفته به سماع پرداخت چنین پنج هفته خروشان به پای همی بود بر پیش گیهان خدای و این راه و شیوه که خواندن و ستایش خداوند در حالت خوشی و مستی در فرهنگ اسلامی نیست بلکه از فرهنگ نخستین آریاییان است و همچنین در فرهنگ یهود نیز یافت میشود که داوود خدا را با نوای چنگ ستایش میکرد مسلم است که سماع و رقص مذهبی برای خداوند، ریشه در تاریخ کهن دارد. در آیاتی از تورات، به سماع داوود اشاره شدهاست که «به حضور خداوند جست و خیز و رقص میکرد» همچنین در انجیل نیز به رقص و سماع مریم بر روی پلکان مذبح اشاره شدهاست.» در مقاله کلمات شاهنامه و خسرو کیانی و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمات خسرو و رقص و در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قطعه ۹ حافظ کلمه سماع و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه هفته و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه خروش و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات هفته، خروش و فرهنگ و در برگ ۱۳۵ کتاب مکتوب کلمه یهودیان و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه یهودیها و در مقاله کلمات خوش، مست و ریشه و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه تاریخ و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه کهن وجود دارد. پنج هفته معادل ۳۵ روز است. فریدون فرهودی کارگردان مجموعه تلویزیونی «یکی از این روزها» است. اگر عبارت «حلقه قونیه ۱» را در اینترنت جستجو کنیم به ویدئو زیر با عنوان «بررسی حلقه قونیه یک - رقص سماع قونیه» میرسیم. مدت زمان ویدئو زیر در گوگل ۱۰:۲۲ نشان داده میشود. در ادامه مقاله عددهای ۲۰/۱۲ و ۲۱۲۰ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۰:۲۲، ۲۰/۱۲ و ۲۱۲۰ مشترک هستند. مدت زمان ویدئو اصلی ۱ ثانیه با آنچه در نتیجه گوگل نشان داده میشود تفاوت دارد. در برگ ۳۵ کتاب والکیریها کلمات فیلم و اصلی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه تفاوت و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تفاوت و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه متفاوت وجود دارد. اگر عبارت «حلقه قونیه ۱» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵ میشود. ارتباط یا حلقه سماع یا قونیه ۱ و میراث خسرو کیانی نوعی رقص است که موجب وجد و سرور میشود. در برگهای ۳۱۵ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه قونیه و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه سرور وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «مراقبه هنر وجد و سرور» است. در مقاله به عراقی اشاره شده است. در توضیحات فخرالدین عراقی در ویکیپدیا بیان شده: «در قونیه، به خدمت مولانا رسید، و مدتها در مجالس سماع حاضر شد.» در ویدئو زیر استاد طاهری به همفاز شدن با کیهان اشاره میکنند. حلقه همفازی کیهانی و میراث مریم مقدس باعث شارژ شدن، رفع خواب، خستگی، نخوت، اضطراب، نگرانی و پریشانی میشود. در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه کیهان و در مقاله کلمه خواب و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات خواب و خفته و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه خفته و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه خفتم و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزلهای ۱۴ حافظ و حسین خوارزمی و در غزل ۱۳۵ سعدی و در غزلهای ۵۳ و ۱۳۵ حسین خوارزمی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر کلمه خسته و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه خستگی و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه نگران و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پریشانی و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات خواب، خسته و اضطراب و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات خفتن و نخوت و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه نخوت و در غزل ۹ حافظ کلمات خوابگه و مضطرب و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمات خواب و پریشان وجود دارند. حلقهها میراث عرفانی بشر و مزد شور، شوق، ذوق و اشتیاق زنان و مردان عاشق خداوند یا انبیاء هستند که به ما ارث رسیدهاند. در مقاله کلمه حلقه و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه میراث و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمات حلقه، مشتاق، شوق و ذوق و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اشتیاق و در غزل ۱ فیض کاشانی و مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۵۳ حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳ عراقی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه شوق و در غزل ۱ نظیری نیشابوری کلمات شوق و مشتاق و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمه مشتاق و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در غزلهای ۱۴ و ۱۳۵ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی کلمه ذوق و در غزل ۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمه شور و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات اشتیاق، مشتاق و عاشق و در ترجیع بند حسین خوارزمی کلمات شور، شوق و عاشق و قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمات شوق و عاشق و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمات مشتاق و عاشقان و در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات شور، شوق، ذوق و عاشقانه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی و در غزل ۵۳ عطار و در غزلهای ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ نسیمی و در غزل ۳۵۱ سعدی و در غزل ۳۵۱ سنایی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه عاشق و در مقاله کلمات زنان و مردان و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه انبیاء وجود دارد. استاد طاهری در برنامه پرگار بیبیسی بیان میکنند که دریافتهایشان به دلیل شوق و اشتیاق فراوان بوده است. ارتباطهای مختلفی در عرفان کیهانی حلقه وجود دارند که در تمام جنبههای مثبت زندگی به فرد کمک میکنند. این ارتباطها مسیر رشد و تعالی فرد را هموار میکنند. در این خصوص به کتاب «انسان از منظری دیگر» نوشته استاد محمد علی طاهری مراجعه فرمایید که آدرس آن در ادامه آمده است. در ویدئو زیر استاد طاهری بیان میکنند که کسانی که رقص سماع را انجام میدهند همساعت میشوند. در مقاله کلمه ساعت ذکر شده است. در ویدئو زیر استاد طاهری به همزبانی اشاره میکنند. در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه همزبانی و در مقاله کلمه زبان ذکر شده است.
https://iranjewish.com/Essay/Essay182_31_Shoor.htm
https://www.youtube.com/watch?v=advhxa_5IQk
ارتباط بین معجزه خورشید و صلح بین اوکراین و روسیه
در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات پاپ و اسقف اعظم و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه عبارت «اسقف اعظم» وجود دارد. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «وی به رقص سنتی آرژانتین، یعنی تانگو علاقه دارد. او در این مورد گفته است: «در جوانی تانگو میرقصیدهام.»» در مقاله کلمات رقص و سنت و در برگهای ۱۳۵ و ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه علاقه و در غزل ۱۳۵۱ تبریزی کلمه علایق وجود دارد. پاپ فرانسیس متولد سال ۱۳۱۵ خورشیدی و سال ۱۳۵۵ قمری است. ارقام عددهای ۱۳۱۵، ۱۳۳۵ و ۱۳۵۵ مشترک هستند. در مقاله کلمه خبر و در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات خبر و پاپ و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ مناقب جویای تبریزی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در آیه ۱۳:۵ انجیل برنابا و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه دعا و در مقاله کلمه صلح و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری کلمه روس و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه روسیه وجود دارد. در خبر زیر از خبر آنلاین با عنوان «اشاره پاپ به «اسرار فاطیما» در دعا برای اوکراین و روسیه؛ آیا جنگ هستهای در راه است؟» بیان شده «پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک های جهان روز گذشته مراسم دعای ویژه برای اوکراین را که به یک پیشگویی آخرالزمانی یک قرن پیش درباره صلح و روسیه برمیگردد اجرا کرد. این مراسم ریشه در واقعه دیده شدن مریم باکره توسط سه کودک دهقان پرتغالی در روستای فاطیمای این کشور در سال ۱۹۱۷ دارد.» اشو نویسنده کتاب «کودک نوین» است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱۵۳ سعدی کلمه واقعه و برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ریشه و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمات نوحه و کودک و در آیه ۵:۱۳ کتاب مقدس نوحه کلمه کودک و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری و در برگ ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه کودک و در مقاله کلمه دهقان و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات کودک و داستایفسکی وجود دارند. داستایفسکی نویسنده کتابهای «ماریِ دهقان»، «روستای استپانچیکو» و «رؤیای عموجان» است. در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمه ماری و در برگ ۳۵ کتاب زهیر کلمه رویا وجود دارد. در خبر زیر بیان شده: «داستان فاطیما به بهار سال ۱۹۱۷ برمی گردد، همزمان با جنگ جهانی اول که خونریزی، بیماری و مرگ سراسر اروپا را فرا گرفته بود لوسیا سانتوز ده ساله و عمو زاده هایش جسینتا و فرانسسکو مارتو سه کودک چوپان ناگهان در صحرا و در منطقه فاطیما با چهره نورانی و آسمانی مواجه می شوند که خود را مریم باکره معرفی می کند.» در مقاله کلمات داستان، فاطیما، بهار، کودک، چوپان، صحرا، منطقه، چهره، نور، آسمان، جنگ، اول، بیماری و مرگ و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه خونریز وجود دارد. اسرار فاطیما در مورد برقراری صلح بین اوکراین و روسیه است. در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر عبارت «پایان جنگ» وجود دارد. پیام رسول اکرم(ص) سلام، صلح و دوستی است. در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی کلمات رسول و سلام و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمات پیمبر و السلام و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه والسلام و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در مقاله کلمه صلح ذکر شده است. در آیه ۳۵ سوره نور به درخت زیتون اشاره شده که نماد صلح است. در توضیحات شاخه زیتون در ویکیپدیا بیان شده: «شاخه زیتون معمولاً نماد صلح یا پیروزی است و در طول تاریخ توسط عروس و دوشیزگان استفاده میشد. این نماد که در فرهنگ غربی است، ریشه از آداب و رسوم یونان باستان دارد، و با اینحال با رشد در حوزه مدیترانه در هر فرهنگ و مذهب پیدا شدهاست» در آیه ۱۳۵ سوره انعام و در آیه ۱۵۳ سوره آل عمران و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه پیروزی و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در قطعه ۹ حافظ و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه عروس و در مقاله کلمه ریشه و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمه تاریخ و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه رشد و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه فرهنگ و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات فرهنگ و یونان ذکر شدهاند. در توضیحات نظامی گنجوی در ویکیپدیا ابیات زیر درباره تهاجم روسها به آران آمده که در آنها کلمه عروس وجود دارد.
که فریاد شاها ز بیداد روس *** که از مهد ابخاز بستد عروس
ستیزنده روسی ز آلان و ارگ *** شبیخون درآورد همچون تگرگ
به تاراج بُرد آن بر و بوم را *** که ره بسته باد آن پی شوم را
جز از کشتگانی که نتوان شمرد *** خرابی بسی کرد وبسیار بُرد
همان ملک بردع برانداختند *** یکی شهر پرگنج پرداختند
ز چندان عروسان که دیدی بپای *** نماند یکی نازنین را بهجای
همه شهر و کشور را بههم برزدند *** ده و دوده را آتش اندر زدند
در بیت بالا کلمه نازنین وجود دارد. اگر عبارت «نازنین بنیادی» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. در توضیحات نازنین بنیادی در ویکیپدیا بیان شده: «او در کودکی رقص باله و نواختن ویولن را آموخت و تجربیاتی هم در اسکیت روی یخ، رقص عربی و غواصی دارد.» در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه غواصان وجود دارد. در مقاله و در خبر خبرآنلاین کلمه صحرا وجود دارد. نازنین بنیادی در فیلم «رقصنده صحرا» بازی کرده است. در فیلم «جنگ چارلی ویلسون» نازنین بنیادی نقش یک زن افغان را بازی کرده است. در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه فیلم و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها کلمات فیلم و بازیگر سینما و در برگ ۱۳۵ کتاب زهیر کلمه بازیگر و در برگ ۵۳ کتاب زهیر و در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه سینما و در مقاله کلمات زن و افغانستان ذکر شده اند. فیلم جنگ چارلی ویلسون درباره جنگ شوروی در افغانستان است. در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه نماینده وجود دارد. در این فیلم نماینده دموکرات آمریکا با افزایش کمکهای مالی و نظامی برای جنگ، باعث خروج شوروی از افغانستان میشود. در آیه ۱۵:۳ کتاب مقدس خروج و در برگ ۵۳ کتاب زهیر و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه جنگ وجود دارد. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی «میدون جنگ» است. در زیر خبری از خبر آنلاین با عنوان «امشب آسمان خونین میشود / خسوف کامل در راه است» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۵ میشود. در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی کلمه خسوف ذکر شده است. در خبر خبرآنلاین بیان شده: «وی در پایان یادآور شد که اصول علمی این پدیده با همان فرآیندی که غروبهای سرخرنگ ایجاد میکند، یکسان است: «هنگامی که خورشید در افق پایینتر قرار دارد، نور مسیر طولانیتری را در جو طی میکند و همین موضوع باعث تغییر رنگ آن به طیفهای گرمتر میشود.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۵۴۳ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۱۴۵۴۳ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات خورشید و ماه و در مقاله کلمات خورشید، ماه، سرخ و رنگ و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگهای ۱۵۳ و ۳۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه تغییر و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمات تغییر و گرم و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزلهای ۱۴ و ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی و در آیه ۳:۱۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزلهای ۱۳۰۵، ۱۳۵۰، ۱۳۵۱ و ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه گرم ذکر شده است. در زیر ویدئویی با عنوان «هشدار ماهگرفتگی خونین اسفند» آمده که مدت زمان آن در نتیجه جستجو گوگل ۱۳:۵۴ نشان داده میشود. ارقام عددهای ۱۳:۵۴ و ۱۵۳۴ مشترک هستند. ساعت خبر خبرآنلاین ۱۴ است. در مقاله بیان شده که شماره نماد نجومی ماه ۴ و شماره نماد نجومی خورشید ۱ است. ارقام ۴ و ۱ در کنار یکدیگر عدد ۱۴ را ایجاد میکنند. خبر خبرآنلاین برای امروز است. در تکه ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۵۳ عطار کلمات خبر و امروز و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در باب ۵۹ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی کلمه امروز وجود دارد. در مقاله به ارتباط بین معجزه دو نیم شدن ماه، رقص خورشید و جنگ اوکراین و روسیه اشاره شده است. خسوف خونین ماه اشاره به جنگ خونین اوکراین و روسیه دارد. در ویدئو «هشدار ماهگرفتگی خونین اسفند» به جنگ اوکراین و روسیه اشاره شده است. در باب ۵۳ انجیل برنابا بیان شده: «در روز دوم ماه به خون برگردد. زود باشد بیاید خون بر زمین، چون شبنم! در روز سوم ستارگان دیده شوند که شروع به جنگ نمودن با یکدیگر کنند، مثل سپاهی از دشمنان. در روز چهارم کوهها و سنگهای بزرگ به هم بخورند مثل دشمنان جنگخوی»در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه معدن وجود دارد. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «چرا مواد معدنی اوکراین در حفظ کمکهای نظامی آمریکا مهم است؟» آمده است. اگر عنوان این خبر را به اعداد ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۸۲۴ و ۲۲۴ میشود. در مقاله عدد ۲۲۴ ذکر شده است. مختصات شمالی پرتغال در ویکیپدیا ۳۸۴۲ ذکر شده است. اگر آیه نور و ترجمه انصاریان را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۴۸۲ میشود. ارقام عددهای ۳۸۲۴، ۳۸۴۲ و ۳۴۴۸۲ مشترک هستند. در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر کلمه ترجمه وجود دارد. اگر آیه نور و ترجمه خرمشاهی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۹۱۰۶ میشود. اسرار فاطیما در سال ۱۲۹۶ میلادی اتفاق افتاده است. اگر عبارت «ارتباط بین معجزه خورشید و صلح بین اوکراین و روسیه» را به اعداد ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۶۹۱ و ۱۳۵ میشود. بین عددهای ۱۲۹۶، ۲۶۹۱ و ۲۹۱۰۶ چهار رقم مشترک هستند. در مقاله بیان شده که پیش شماره تلفن کشور پرتغال ۳۵۱ است. در خبر ایران اینترنشنال به تلفن اشاره شده است. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «خاکهای کمیاب در ساخت آهنرباهای با کارایی بالا، موتورهای الکتریکی و لوازم الکترونیکی مصرفی کاربرد دارند.» در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در مقاله کلمات خاک و آهن و در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمه آهنربا و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ حافظ و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمه آهن و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه مصرفی وجود دارد. در زیر خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «زلنسکی: بهترین دیدار با ترامپ را داشتیم؛ مدودف: ترامپ درباره جنگ جهانی مزخرف میگوید» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۱۰۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۰۵ و ۱۳۵۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. دمیتری مدودف متولد ۱۴ دسامبر ۱۹۶۵ میلادی است. در مقاله عددهای ۱۴ و ۱۹۶۵ ذکر شدهاند. در خبر ایران اینترنشنال بیان شده: «ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهوری اوکراین، دیدار کوتاه خود با دونالد ترامپ، همتای آمریکاییاش در حاشیه مراسم خاکسپاری پاپ فرانسیس در واتیکان را «بهترین گفتوگوی مشترک» میان دو طرف توصیف کرد. همزمان معاون شورای امنیت روسیه به شدت از اظهارات اخیر ترامپ درباره جنگ جهانی دوم انتقاد کرد.»در مقاله به پاپ فرانسیس اشاره شده است. در زیر خبری از یورونیوز با عنوان «زلنسکی:تنها دو راه برای پایان دادن به جنگ هست؛حمایت کره شمالی از روسیه گام نخست به سوی جنگ جهانی است» آمده که بیان میکند: «رئيس جمهوری اوکراین معتقد است که برای شکست دادن روسیه در کشورش، قوی بودن در میدان نبرد بسیار اهمیت دارد، اما مهمتر از همه از دید او، برخورداری از یک «چتر امنیتی» است.» در مقاله کلمات شکست و قوی و در متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه میدان و در قصیده ۱ حافظ کلمات قوت و چتر وجود دارند. در در زیر خبری از یورونیوز با عنوان «حمله روسیه به اوکراین؛ واتیکان: تامین سلاح برای کییف بر اساس آموزههای کلیسای کاتولیک «مشروع» است» برای تاریخ ۰۵/۱۳ آمده است. در مقاله عدد ۱۳۰۵ ذکر شده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات حمله، روس و سلاح و در غزل ۱۳۵۱ صائب تبریزی کلمه سلاح و در مقاله کلمات سلاح و کلیسا ذکر شدهاند. حمایت کجدار و مریض از اوکراین دردی را دوا نمیکند. طرفداران اوکراین باید حمایتشان را گستردهتر کنند. کمک تسلیحاتی باید مشروط به حمله به اهداف نظامی باشد. در این خبر عکس کشیشی در حال سوزاندن عود آمده است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه عود وجود دارد. در مقاله پستی از سیما ثابت آمده که در آن عود مشخص است. در خبر یورنیوز خبر دیگری با عنوان «انتقاد چین از تصمیم سازمان ملل برای تحقیق در مورد نقض حقوق بشر توسط سربازان روسیه» آمده است. ساعت انتشار خبر یورنیوز ۹:۲۸ است. در زیر خبری از پایگاه خبری بهار با عنوان «پروژه مخفی روسیه در چین» آمده که ساعت آن ۸:۲۹ است. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمه پایگاه وجود دارد. در مقاله کلمه محرمانه ذکر شده است. در زیر خبری از اکوایران با عنوان «پشتپرده پروژه محرمانه روسیه برای تولید پهپادهای تهاجمی پیشرفته در چین» آمده است. اگر عنوان این خبر را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۹۸ میشود. ارقام عددهای ۲۹۸، ۸:۲۹ و ۹:۲۸ مشترک هستند. در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه حمایت و در قصیده ۱ حافظ کلمات حمایت و چین و در مقاله کلمه چین ذکر شده است. حمایت نکردن چین از روسیه در رسیدن به صلح نقش دارد. در خبر یورنیوز خبر دیگری با عنوان «سرباز روس امروز به اتهام «جنایت جنگی» در کییف محاکمه میشود» آمده که در آن عکس وادیم شیشیمارین سرباز روسیه مشخص است. اگر عبارت «وادیم شیشیمارین» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۸۲ میشود. در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه سربازان و در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه سرباز وجود دارد. در خبر یورونیوز بیان شده «این سربازان در راه مردی را میبینند که در حالی که با دوچرخه در کنار پیاده رو قدم می زد مشغول صحبت با تلفن همراه خود بوده است.» در مقاله کلمه تلفن ذکر شده است. در عکس زیر وادیم شیشیمارین طاس است. در ادامه مقاله کلمه طاس ذکر شده است. در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری کلمات روس و اسکندر و در مقاله کلمه اسکندر ذکر شده است. پوتین مانند اسکندر به دنبال کشورگشایی است. غرور و تکبر پوتین این تصور را برایش ایجاد کرده که میتواند اوکراین را اشغال کند. حجاب به معنی دوری از ادعا، خودنمایی، خودستایی، غرور، کبر، منت و منیت است. حلقه غسل تعمید روح و میراث یحیی(ع) به پاک شدن از این مسائل و رسیدن به بیخویشی و خاکی شدن کمک میکند. در باب ۱ انجیل مرقس کلمه یحیای تعمید دهنده و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات حجاب، خاک و غرور و در غزل ۱۵۳ عراقی کلمات حجاب و خاک و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۵۳ حسین خوارزمی کلمه حجاب و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۹ حافظ و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۵۹ عبید زاکانی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۵۳ عطار و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی و در غزل ۱۳۵ میلی و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی و در غزلهای ۱۳۵۱ و ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه خاک و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خاک، غرور و غره و در شعر ۱ مناقب جویای تبریزی کلمات خاک و مدعا و در غزل ۱۳۵ میلی کلمات خاک و مدعی و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمه ادعا و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمات خاک و کبر و در بابهای ۱ و ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه متکبر و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی کلمات خاک و منت و در غزلهای ۱۳۰۵ و ۱۳۵۰ صائب تبریزی و در بیتی از جواد نوربخش که در مقاله آمده کلمه منت و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی عبارت غره مشو و در غزل ۱۵۳ حافظ و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی کلمه غرور و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمه کبر و در آیه ۱۳۱:۱۵ انجیل برنابا کلمه تکبر و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ادعا و در برگ ۱۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه مدعا و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات مدعی و غرور و در برگ ۵۳ کتاب عطیه برتر کلمات کبر و غرور و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات خاک، ادعا، مدعی و مغرور و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمات حجاب و ننگ و نام و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمات ادعا و خودنمائی وجود دارند. ادعا، خودنمایی، خودستایی، غرور، کبر، منت و منیت وابستگی انسان به انرژی نوع دوم است. استاد طاهری بیان میکنند که مثلا فرد با شنیدن یک جمله خوشایند سرحال میشود و با شنیدن یک جمله ناخوشایند پریشان و دشارژ و از انرژی تخلیه میشود. به این انرژی، انرژی نوع دوم گفته میشود. این وابستگی همانند لنگری است که فرد را از حرکت باز میدارد. در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمه لنگر وجود دارد. در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری کلمات حجاب و نقاب و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه نقاب و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی کلمه برقع و در مقاله کلمه طالبان و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه طالبان وجود دارد. طالبان به بهانه حجاب اجباری زنان را به زدن برقع یا نقاب مجبور میکنند. حجاب یک موضوع اختیاری است. در مقاله کلمه قرآن و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات قرآن و توصیه وجود دارند. در قرآن به حجاب توصیه شده اما کافران آن را اجباری کردند. در مقاله خبری از ایران اینترنشنال با عنوان «سال ۱۴۰۴ با شعارهای اعتراضی مردم در اماکن تاریخی آغاز شد.» آمده که در آن به حجاب اختیاری و رضاشاه اشاره شده است. رضاشاه نداشتن حجاب را اجباری کرده بود. رضاشاه اشتباه کرده است. داشتن یا نداشتن حجاب اختیاری است. آیه ۳:۱۵ انجیل متی و ترجمه معاصر بیان میکند: « اما عیسی گفت: «لازم است این کار انجام بشود، زیرا باید هرآنچه را که ارادۀ خداست انجام دهیم.» پس یحیی راضی شد که او را تعمید دهد.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۲۵۵ میشود. در مقاله عدد ۶۲۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۶۲۵ و ۶۲۵۵ مشترک هستند. در مقاله عددهای ۱۲۲ و ۲۲۱ ذکر شدهاند. آیه ۲:۱۲ کتاب مقدس کولسیان و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان میکند: «شما در تعمید خود با مسیح مدفون شدید و بهوسیله ایمان به قدرت خدا که مسیح را پس از مرگ زنده گردانید، با او قیام کردید.» اگر این آیه را به اعداد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۰۹ میشود. در مقاله عدد ۳۰۹ ذکر شده است. در غزل ۱۳۵ سعدی کلمه نسخه و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه نسخت و در مقاله کلمات قدیم و فارسی ذکر شدهاند. آیه ۲:۱۲ کتاب مقدس کولسیان و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان میکند: «و با وی در تعمید مدفون گشتید که در آن هم برخیزانیده شدید به ایمان بر عمل خدا که او را ازمردگان برخیزانید.» اگر این آیه را به اعداد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۶۹۵ میشود. در مقاله عددهای ۵۶۹ و ۹۵۶ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۵۶۹، ۹۵۶ و ۵۶۹۵ مشترک هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات اعمال و رسولان و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اعمال و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه معاصران وجود دارد. آیه ۱:۲۲ کتاب مقدس اعمال رسولان و ترجمه معاصر بیان میکند: «یعنی از زمانی که یحیی مردم را تعمید میداد، تا زمانی که عیسی از میان ما به بالا برده شد. زیرا یکی از این افراد باید با ما شاهد بر رستاخیز او باشد.» اگر این ایه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۵۵۵ میشود. کلمه یحیی ۵ بار در قرآن تکرار شده است. ارقام عددهای ۵ و ۵۵۵۵ مشترک هستند. در مطلبی با عنوان «پایان عمر یحیی» از سایت ویکی فقه که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «سرانجام شاه مغرور که دیوانه هوس و عشق به هیرودیا شده بود، دستور داد یک طشت طلا حاضر نمودند، به مأموران جلادش گفت: بروید و یحیی (علیهالسلام) را دستگیر کرده و به اینجا بیاورید. مأموران جلاد به سراغ او آمدند و او را دستگیر کرده و به مجلس شاه بردند، شاه در همانجا فرمان داد سر از بدن او جدا کردند و سر بریدهاش را در میان طشت طلا نهادند» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات پایان، عمر، مجلس، مغرور و طشت و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات پایان، عمر، مجلس و طشت و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمه پایان و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات پایان و غرور و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی کلمه دستگیر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عمر و طلا و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه طلا وجود دارد. در توضیحات ماه دی در ویکیپدیا به نقل از ابوریحان بیرونی بیان شده: «دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده میشود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار.» در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه دی و در غزل ۵۹ عبید زاکانی کلمات خرم و روز و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه هرمز وجود دارد. در توضیحات خیام در ویکیپدیا به نقل از پوتین بیان شده: «اگر میخواهی حکیمباشی با مردم با ملاطفت رفتار کن، حکمت خود را برای هیچکس ناگوار نکن» در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه حکیم و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات حکیم و عمل و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در آیه ۱۳۵ سوره انعام و در آیه ۱۵:۱۳ انجیل برنابا کلمه عمل وجود دارد. جمله پوتین با عملکردش هیچ تناسبی ندارد. خرس روسی، یکی از نمادهای ملی روسیه است. «خرس و دوشیزه رعنا» و «اژدها و گرگ» عنوان قسمتهای از سریال بازی تاج و تخت هستند. در ترجیع بند ۱ خاقانی و در مقاله کلمه اژدها و در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه گرگ و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمات تاج و گرگ و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره قصیده ۱۳۵ سمرقندی در سایت گنجور کلمه تخت وجود دارد. حمله روسیه به اوکراین شبیه رفتار گرگها است. در مقاله خبری آمده که به جنگ هستهای یا اتمی اشاره میکند. در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه اتم وجود دارد. در مقاله کلمه ساعت وجود دارد. ساعت خبر «اشاره پاپ به «اسرار فاطیما» در دعا برای اوکراین و روسیه؛ آیا جنگ هستهای در راه است؟» ۱۳:۰۷ است. سوره احزاب ۱۳۰۷ کلمه دارد. بخشی از سوره احزاب به اتفاقات جنگ احزاب (خندق) اختصاص دارد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه خندق وجود دارد. در جنگ احزاب یا خندق قریشیان و ابوسفیان که به پیامبر(ص) در مدینه حمله کرده بودند مجبور به عقب نشینی شدند. در توضیحات غزوه خندق در ویکیپدیا بیان شده: «وقتی محمد، پیامبر اسلام، بنی نضیر را، به دلیل خیانت، از سرزمینشان اخراج کرد، آنان راهی خیبر شدند و دیگر یهودیان را به جنگ با محمد تحریک کردند؛ بنینضیر همچنین به مکه رفتند و قریش را به نبرد بامحمد واداشتند. قریش، پیشنهاد نمایندگان یهود را پذیرفت و به جنگ با محمد رهسپار شد. در این نبرد، همپیمانان قریش بنیسلیم و غطفان و بنیاسد نیز به جنگجویان سپاه مکه پیوستند. سپاهیان قریش، ده هزار تن و سه لشکر بودند که فرماندهی همه آنها با ابوسفیان بود.» اگر این متن را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۲۶۶۵ و ۱۵۶۹ میشود. در مقاله عددهای ۲۶۵ و ۱۹۶۵ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۶۵ و ۲۲۶۶۵ و ارقام عددهای ۱۵۶۹ و ۱۹۶۵ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که بشار اسد متولد سال ۱۹۶۵ میلادی است. کلمه اسد بین بشار اسد و بنیاسد مشترک است. در مقاله به سلیم تهرانی اشاره شده است. کلمه سلیم بین سلیم تهرانی و بنیسلیم مشترک است. در سوره حشر و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «اوست خدایی که کافران اهل کتاب را (یعنی یهود بنی نضیر را که به مکر، قصد قتل پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله کردند) برای اولین بار همگی را از دیارشان بیرون کرد و هرگز شما مسلمین گمان نمیکردید که آنها از دیار خود بیرون روند و آنها هم حصارهای محکم خود را نگهبان خود از (قهر و انتقام) خدا میپنداشتند تا آنکه (عذاب) خدا از آنجا که گمان نمیبردند بدانها فرا رسید و در دلشان (از سپاه اسلام) ترس افکند تا به دست خود و به دست مؤمنان خانههاشان را ویران میکردند، پس ای هوشیاران عالم پند و عبرت گیرید.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۶۷۹ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۶۷۹ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات اوست، خدایی، که، کافران، اهل، کتاب، یعنی، قتل، پیغمبر، برای، اولین بار، همه، دیار، بیرون، کرد، هرگز، شما، گمان، که، آنها، دیار، خود، بیرون، روند، محکم، خود، نگهبان، قهر، انتقام، خدا، پنداشتند، تا آنکه، عذاب، خدا، از، آنجا که، گمان، نمیبرید، فرارسید، دل، ترس، افکنده، به دست، خود، به دست، مومنان، خانهها، هوشیار، عام و پند ذکر شدهاند. در مقاله به آیه ۹ سوره حشر و ترجمه انصاریان اشاره شده است. در آیه ۹ سوره حشر و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و هم آن جماعت انصار که پیش از (هجرت) مهاجرین (در مکّه به رسول ایمان آوردند و) مدینه را خانه ایمان گردانیدند و مهاجرین را که به سوی آنها آمدند دوست میدارند و در دل خود هیچ حاجتی (و حسد و بخلی) نسبت به آنچه (از غنائم بنی نضیر) که به آنها داده شد نمییابند و هر چند به چیزی نیازمند باشند باز مهاجران را بر خویش مقدم میدارند (و جانشان به کلی از بخل و حسد و حرص دنیا پاک است) و هر کس را از خوی بخل و حرص دنیا نگاه دارند آنان به حقیقت رستگاران عالمند.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۴۵۳ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۴۵۳ و ۱۵۳۴ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات مکه، رسول، ایمان، آوردند، مدینه، را، خانه، ایمان، گردانیده، به سوی، آنها، دوست، دل خود، هیچ، بخل، هر چند، چیزی، نیازمند، باشند، جانش، کلی، از، بخل، دنیا، پاک است، هر کس، از، خوی، بخل، دنیا، آنان، حقیقت و عالم ذکر شدهاند. در آیه ۹ سوره حشر و ترجمه فولادوند بیان شده: «و [نيز] كسانى كه قبل از [مهاجران] در [مدينه] جاى گرفته و ايمان آورده اند هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمى يابند و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى دارند و هر كس از خست نفس خود مصون ماند ايشانند كه رستگارانند» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۵۳۰ میشود. بین عددهای ۱۴۵۳، ۱۵۳۴ و ۱۴۵۳۰ سه رقم مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات کسانی که، مدینه، جای، گرفته، ایمان، آوردن، هر کس را، به سوی، آنان، دوست، دارند، نسبت به، آنچه به، ایشان، داده شده، در دل، یابید، هر چند، خودشان، هر کس از، نفس، مصون، مانده و ایشان ذکر شدهاند. در سوره حشر و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «آنچه از درختان خرما را (که در دیار بنی نضیر) بریدید و آنچه را بر پا گذاشتید همه به امر خدا (و صلاح اسلام) و برای خواری و سرکوبی جهودان فاسق نابکار بود.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۱۷۲ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۲۹۷۱ و ۹۱۷۲ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات آنچه از، درختان، خرما، بریده، آنچه را، بر پا، گذاشته، همه به، امر خدا، صلاح، اسلام، برای و خواری ذکر شدهاند. در سوره حشر و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «مثل حال اینان هم مانند همان قوم کافر پیشین است (یعنی یهود قینقاع یا کفّار بدر) که (در دنیا) بدین زودی کیفر کردارشان را چشیدند و (در قیامت) هم عذاب دردناک بر آنها مهیّاست.» در توضیحات بنیقینقاع در ویکیپدیا بیان شده: «بنیقَیْنُقاع (به عبری: שבט בני קינוקאע) قبیلهای از یهودیان مدینه در زمان پیامبر اسلام بود. این قبیله پیمان خود را با پیامبر اسلام شکستندو طی غزوهای محاصره، تسلیم و تبعید شدند. برخی در یهودیتبار بودن آنان تردید کرده، آنان را از نسل عیسو (ادوم)، برادر یعقوب دانستهاند. بنابر نقلهای تاریخی میان بنیقینقاع و دیگر قبایل یهود (بنیقریظه و بنینضیر) رقابتهایی وجود داشت. لذا هنگامیکه یهودیان بهدلایلی ناگزیر با دیگر قبایل عرب همپیمان شدند، بنیقینقاع بهرغم دو قبیله دیگر که به اوس پیوستند، با خزرج پیمان بست. بنیقینقاع در جنوبغربی مدینه میزیستند و دژ و بازاری معروف داشتند. و این سخن که آنان در مرکز مدینه مجتمع بودند، درست نیست. آنان برخلاف دیگر یهودیان در مدینه زمین کشاورزی و نخلستان نداشتند و زرگری از پیشههای مهم آنان بود.» اگر این متن را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۶۲۵ و ۱۷۹۱ میشود. در مقاله عددهای ۲۲۶۶۵ و ۱۹۱۷ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۶۲۵ و ۲۲۶۶۵ و ارقام عددهای ۱۷۹۱ و ۱۹۱۷ مشترک هستند. در مقاله کلمات یهودیان، مدینه، پیامبر، اسلام، پیمان، شکستند، تسلیم، تبعید، برادر، یعقوب، عرب، زمین، کشاورزی و نخل ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در توضیحات عیسو در ویکیپدیا بیان شده: «عیسو (عبری: עֵשָׂו، به معنی «مودار») یا عیص، پسر بزرگ اسحاق و ربکا و برادر یعقوب است. او نخستزادگی خود را به آش سرخ فروخت و از آنجا به ادوم (عبری: אֱדוֹם، به معنی سرخ) معروف گردید.او به شکار اسب و غزال بسیار علاقهمند بود. بر طبق ادعای تورات: هنگامی که برای شکار رفت تا برگشته غذایی برای پدرش بپزد تا پدرش اسحاق او را برکت دهد، یعقوب آمده و به فریب از اسحاق برکت گرفت.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۶۹ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله کلمات سرخ، شکار و اسب و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه غزال وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که در تقویم جولیان عیسو متولد ۱۷۵۳ سال پیش از میلاد است. ارقام عددهای ۱۵۳۷ و ۱۷۵۳ مشترک هستند. در ادامه مقاله بیان شده که قربانی کردن و کشتن حیوانات تنها در صورت مجبور بودن و غذا دادن به فقرا صحیح است و اگر غیر از این باشد کارمای منفی دارد. در مطلبی که درباره عیسو از ویکیپدیا در مقاله آمده به اسحاق(ع) اشاره شده است. در مقالهای با عنوان «فرمانروایی و حاکمیت مطلق ویژه خداست»، کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه مقاله آمده بیان شده که قربانی کردن اسحاق(ع) یا اسماعیل(ع) قصه و داستان است. پیام این داستان کنار گذاشتن وابستگیها، تعلقات، عادتها و اعتیادها است. اگر عبارت «فرمانروایی و حاکمیت مطلق ویژه خداست، کتاب نور و کتاب نشانهها» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۰۵۷ میشود. در مقاله عددهای ۵۵۰۷ و ۵۵۷۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۱۴:۳۹ قرآن (سوره ابراهیم) و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «حمد خداي را كه در سن پيري اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد مسلما خداي من دعا را ميشنود (و اجابت ميكند).» در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۴۹ و ۱۴:۳۹ مشترک هستند. اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۱۳۰ میشود. در مقاله عددهای ۱۰۳۵ و ۱۳۵۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۳۷:۱۱۲ قرآن (سوره صافات) کلمه اسحاق ذکر شده است. در مقاله عدد ۱۳۲۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۲۷ و ۳۷:۱۱۲ مشترک هستند. در توضیحات غزوه خندق در ویکیپدیا بیان شده: «محمد پیامبر اسلام یکی از صحابه خود به نام سعد ابن معاذ را برای قضاوت برای سرنوشت بنی قریظه انتخاب کرد و سعد حکم داد که همه مردان بنی قریظه کشته شوند، املاکشان بین مسلمانان تقسیم شود و زنان و کودکان به اسارت برده شوند. این حکم توسط محمد تأیید شد و پیامبر اسلام عنوان داشت که این حکم بسیار به حکم خدا نزدیک است. پس از آن، وی دستور داد تا مجازات انجام شود و همه مردانی که به سن بلوغ رسیده بودند توسط علی بن ابیطالب گردن زده شدند.» این موضوع تحریف تاریخ است. در ویکیپدیا بیان شده که غزوه خندق در ۳۱ مارس یا ۵ ذیقعده اتفاق افتاده است. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۵۳۱ را ایجاد میکنند. در توضیحات بنی قریظه در ویکیپدیا بیان شده: «ابن حجر عسقلانی، علت تضعیف ابن اسحاق از سوی مالک را نقل اینگونه داستانها میداند پس خود نیز جزء مخالفان این داستان قرار میگیرد.» در مقاله کلمات حجر، ضعیف و داستان ذکر شدهاند. ابن حجر عسقلانی متولد سال ۱۳۷۲ میلادی است. داستایفسکی متولد سال ۱۲۳۷ قمری در روسیه است. پوتین متولد سال ۱۳۷۲ هجری قمری است. در ویکیپدیا به طلاق گرفتن پوتین اشاره شده است. سوره طلاق ۱۲۷۳ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۲۳۷، ۱۲۷۳ و ۱۳۷۲ مشترک هستند. در سوره احزاب و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب زهیر و در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه طلاق وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده: «پاپ فرانسیس رئیس کشور واتیکان و رهبر سریر مقدس؛ حکومت مرکزی کلیساهای کاتولیک جهان است» در توضیحات مریم مقدس در ویکیپدیا بیان شده کاتولیکها و ارتدکسها میگوید مریم تا آخر عمر باکره ماند. در مقاله کلمات مریم، آخر، عمر و باکره ذکر شدهاند. این نشان میدهد که مریم مقدس از نامزدش یوسف طلاق گرفته است. در مقاله عددهای ۲۲۴ و ۲۲:۴۴ ذکر شدهاند. آیه ۴۴:۲۲ کتاب مقدس حزقیال بیان میکند: «او مجاز است فقط با یک دختر یهودی باکره یا بیوهای که شوهرش کاهن بوده ازدواج کند. او نمیتواند با زنی که طلاق داده شده ازدواج کند.» در این ایه کلمات باکره، طلاق و بیوه و در آیه ۵:۳ کتاب مقدس نوحه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه بیوه وجود دارد. در توضیحات مریم(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «اوریجن، متکلم مسیحی قرن سوم میلادی، افسانهای درباره باکره بودن مادر افلاطون و اینکه آپولون پدر افلاطون بوده را نقل کرده است. در این داستان آپولون از شوهر مادر افلاطون میخواهد که با همسرش نزدیکی نکند که شباهت بسیاری به روایت متی درباره رؤیای یوسف نجار دارد. اوریجن این داستان و دیگر قصههای مانند آن را پیشبینی واقعیتی که در آینده محقق خواهد شد (باکره بودن مادر عیسی) تفسیر کرده است.» در مقاله به افلاطون اشاره شده است. در مقاله بیان شده که مریم مقدس و نامزدش یوسف از رامه به حجرالیمامه کوچ کرده است. در نقشه گوگل فاصله مستقیم بین رام الله تا ریاض حدود ۱۳۷۲ کیلومتر است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی بیان شده: «اگر جادهای بایدت مستقیم» در مقاله کلمه اتومبیل ذکر شده است. با جاده و اتومبیل فاصله بین رامه تا حجرالیمامه ۱۵۶۰ کیلومتر است. سوره ماه ۱۵۰۶ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۵۰۶ و ۱۵۶۰ مشترکند. فریدون فرهودی کارگردان تله فیلم «ماه میتابد» و مجموعه تلویزیونی «جاده» است. طبق نقشه گوگل طی کردن این مسیر با اتومبیل ۱۶ ساعت و ۲۰ دقیقه طول زمان میبرد. این دو عدد در کنار یکدیگر عدد ۲۰۱۶ را ایجاد میکنند. در ادامه مقاله عدد ۲۰۱۶ ذکر شده است. در مقاله به ارتباط بین سورههای ماه، حجر و حجرالیمامه اشاره شده است. سوره حجر ۹۹ آیه دارد. طلاق باید به عنوان آخرین راه حل در نظر گرفته شود. در آخرین آیه سوره طلاق به هفت آسمان یا جهانهای عدم یا آخرین مرحله کمال اشاره شده است. شماره نزول سوره طلاق ۹۹ است. بیان گردید که ۹ جهان عدم وجود دارد. ارقام عددهای ۹ و ۹۹ مشترک هستند. آیه ۳۱:۱۵ کتاب مقدس خروج و ترجمه معاصر بیان میکند: «در هفته فقط شش روز کار کنید و روز هفتم که روز مقدّس خداوند است استراحت نمایید. هر کسی در این روز کار کند کشته خواهد شد.» بخش آخر این آیه به کتاب مقدس خروج اضاف شده است. اگر عبارت «هر کسی در این روز کار کند کشته خواهد شد» را به اعداد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۷۱۳ میشود. ارقام عددهای ۱۲۳۷، ۱۲۷۳، ۱۳۷۲ و ۲۷۱۳ مشترک هستند. در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در آیه ۱۳۵ سوره بقره کلمه تحریف وجود دارد. منظور از روزهای ششم و هفتم آفرینش مرحله جهانهای عدم است. در داستان آفرینش بیان شده که خداوند روز هفتم استراحت کرد. این مطلب به صورت داستانی میخواهد بیان کند که روز ششم و هفتم بیانگر یک مرحله هستند.
https://www.khabaronline.ir/news/1615894
https://www.iranintl.com/202502119660
https://parsi.euronews.com/2024/10/17
زهر
در برگ ۳۵ کتاب الف کلمه تونس و در قصیده ۱ حافظ کلمه کلمه قیروان وجود دارد. قیروان از شهرهای مهم و تاریخی کشور تونس است. در ویکیپدیا بیان شده قیروان معرب واژه پارسی کاروان میباشد و چون این شهر بر سر کاروانهای زیادی بوده این لقب را به آن دادهاند. در مقاله کلمه کاروان ذکر شده است. در توضیحات قیروان در ویکیپدیا بیان شده: «در سال پنجاه هجری قمری اولین کاروان خراسانیان ایرانی وارد افریقیه شدند و بعدها شهر تاریخی قیروان که همان کاروان است را بنا نهادند. از آن زمان، برطبق قاموس ابن منظور قفصی تونسی، بیش از هشتصد کلمه فارسی معرب در زبان عربی و لهجه تونسی وارد شد که از جمله آنها دینار و شیرین و شیراز و دیوان و برید و مانند آنهاست.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱۱ میشود. در مقاله عدد ۱۱۱ و کلمات کاروان، خراسان، ایران، آفریقا، تونس، فارسی، زبان عربی، شیرین و شیراز و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات زبان و لهجه وجود دارد. در توضیحات تونس در ویکیپدیا بیان شده: «انتهای شرقی کوههای اطلس و قسمتهای شمالی صحرای بزرگ آفریقا بخشی از این کشور است و عمده قلمروی باقیمانده آن قابل کشت و زراعت میباشد.» در مقاله کلمات کوه، شمال، صحرا، بزرگ، آفریقا، قلمرو و زراعت و در قصیده ۱ حافظ کلمات کوه، اطلس و صحرا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات اطلس و زراعت و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه زراعت وجود دارد. در توضیحات تونس در ویکیپدیا بیان شده: «در شمال غربی تونس کوههایی کمارتفاع (دنباله شرقی رشتهکوههای اطلس) وجود دارند که بلندای هیچیک از ۱۵۴۴ متر فراتر نمیرود. تونس همچنین دارای چند دریاچه فصلی زمستانی است که تابستانها خشک و پوشیده از نمک هستند؛ و با توجه به تأثیر مطلوب دریای مدیترانه و ارتفاع کوههای شمالی از آب و هوای معتدل مدیترانهای برخوردار میباشد و خوش آب و هواترین کشور شمال آفریقاست.» در مقاله کلمات کوه، دریاچه، زمستان، خشک و آفریقا و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه تابستان و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کلمات خشک و نمک و در قطعه ۹ حافظ کلمه ارتفاع و در غزل ۱۳۰۵ تبریزی کلمه نمک وجود دارد. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «تابستان خطرناک» است. در توضیحات تونس در ویکیپدیا بیان شده: «براساس گفته تاریخنگار رومی سالوست، نیمهخدای هرکول در اسپانیا مرد و ارتش شرقی چندزبانهاش برای سکونت در آن سرزمین رها شده و برخی از آنها نیز به آفریقا مهاجرت کردند.» در مقاله کلمات تاریخ، روم، اسپانیا، مرد، ارتش، زبان، آفریقا و مهاجرت ذکر شدهاند. در مقاله به برج قوس یا کمان اشاره گردید. در توضیحات برج قوس در ویکیپدیا بیان شده: «دو هزار سال پیش این برج، بیشتر از زمینه صورت فلکی قوس (کمان) میگذشت و به همین نام باقی ماند؛ ولی امروزه مقداری از زمینه صورت فلکی عقرب (کژدم) و بیشتر آن از زمینه صورت فلکی مارافسای و مقدار کمی هم از زمینه صورت فلکی قوس (کمان) میگذرد.» عقرب نیش میزند و زهرآگین است. در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات فلک و کمان و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری کلمه کمان و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی کلمات کمان فلک و زهر و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمات فلک و زهر و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات فلک، نیش، زهر و نیزهها و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمات کژدم یا عقرب، زهر و نیزه و در مقاله کلمه نیزه و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمه زهرآلود و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه نیرو کلمه زهر و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه سم و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه سموم وجود دارد. افلاطون نویسنده کتاب علم است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در برگ ۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه علم وجود دارد. در سایت علمی بیگ بنگ که آدرس آن در ادامه آمده بیان شده روزی هرکول تصادفی و غیر عمدی شیرون (صورت فلکی قوس یا کمان) را با نیزهای زهرآلود سخت مجروح کرد. در ادامه آدرس خبری از بیبیسی با عنوان «پوتین، 'هرکول اسطورهای' در آثار نقاشهای گمنام روس» آمده است. در مقاله کلمات پوتین، هرکول، اسطوره، نقاش و روسی ذکر شدهاند. خبر بیبیسی و خبر سایت بیگ بنگ برای یک سال هستند. در غزل ۱ فیض کاشانی و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۱۳:۱۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۳:۵ کتاب مقدس خروج و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگهای ۱۵۳ و ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه سال و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خبر و سال وجود دارند. در برگهای ۱۵۳ و ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه ظاهراً و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در باب ۱ انجیل مرقس و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در برگ ۱۳۵ کتابهای عطیه برتر و والکیریها و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا در برگهای ۵۳ و ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۳۵ کتاب الف و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه ظاهر وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده الکسی ناوالنی ظاهراً بر اثر لخته شدن خون درگذشته است. لخته شدن خون باید در اثر زهر باشد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات روس، خون و زهر ذکر شدهاند. در توضیحات الکسی ناوالنی در ویکیپدیا بیان شده: «سازمان زندانهای روسیه در منطقه یامالو نِنِتس این کشور اعلام کرد که آلکسی ناوالنی در یک اردوگاه کیفری در خارپ در قطب شمال که یکی از سختترین زندانهای روسیه بهشمار میرود پس از هواخوری، «احساس ناخوشی» کرده و بلافاصله پس از آن «بیهوش» شده و اقداماتِ احیاء بر او بیاثر مانده است». در مقاله کلمات قطب، شمال، زندان و روسیه و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمه بیهوش و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه صَعِقا یا بیهوش وجود دارد. اگر عبارت «الکسی ناوالنی» را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳ و ۳۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. الکسی ناوالنی متولد سال ۱۹۷۶ میلادی است. ارقام عددهای ۱۹۷۶ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در مقاله به سوره حج اشاره شده است. سوره حج ۵۳۱۵ حرف دارد. الکسی ناوالنی متولد سال ۱۳۵۵ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۵۵ و ۵۳۱۵ مشترک هستند. در سورههای اسراء و حج کلمات قتل و مخالفت و در بابهای ۱۳۵ و ۱۵۳ انجیل برنابا کلمه مخالف ذکر شدهاند. در زیر مستندی از شبکه ایران اینترنشنال با عنوان «مستند: پوتین و حذف مخالفان» آمده که در آن به بار اول مسموم کردن الکسی ناوالنی اشاره شده است. در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه عبارت «آدم کشتن» ذکر شده است. در زمانهای ۳:۵۱ و ۱۳:۵۱ این مستند عکس افراد طاس آمده است. در مقاله به عکس طاس سرباز روسیه اشاره شده است. در زمان ۳:۵۱ عکس بوریس برزوفسکی آمده است. جسد بوریس برزوفسکی در سال ۱۴۳۴ قمری در منزلش در لندن پیدا شده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزلهای ۱ حافظ، بیدل دهلوی، جویای تبریزی و فیض کاشانی و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در قطعه ۹ حافظ و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۱۵۳ عراقی کلمه منزل وجود دارد. در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه لندن ذکر شده است. در مقاله بیان شده که الیزابت دوم متولد سال ۱۳۴۴ هجری قمری است. ارقام عددهای ۱۳۴۴ و ۱۴۳۴ مشترک هستند. الیزابت دوم متولد لندن است. اگر عبارت «ولادیمیر پوتین قتل بوریس برزوفسکی» را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۶۲ و ۹۹ میشود. در مقاله بیان شده که الیزابت دوم متولد سال ۱۹۲۶ میلادی است. ارقام عددهای ۱۹۲۶ و ۱۹۶۲ مشترک هستند. در مقاله عدد ۹۹ ذکر شده است. بوریس برزوفسکی ریاضیدان بوده است. در مقاله بیان شده که خیام ریاضیدان است. در مقاله بیان شده که در توضیحات خیام در ویکیپدیا جملهای از پوتین آمده است. شاید الیزابت دوم از قتل بوریس برزوفسکی توسط پوتین مطلع بوده است. در زمان مستند شبکه ایران اینترنشنال عکس الکساندر لیتویننکو و یک فنجان آمده است. در این مستند بیان شده که الکساندر لیتویننکو با نوشیدن یک فنجان چای حاوی ماده رادیواکتیو مسموم میشود. در مقاله کلمه چای ذکر شده است. الکساندر لیتویننکو متولد سال ۱۹۶۲ میلادی است. در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه گورستان وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده آرامگاه الکساندر لیتویننکو در گورستان هایگیت در شمال لندن است. در ویکیپدیا مختصات شمالی گورستان هایگیت ۰۱۳۴۵۱ ذکر شده است. در مقاله بیان شده که تاریخ ثبت ملی آرامگاه خیام در سال ۱۳۵۴ خورشیدی است. بین عددهای ۱۳۵۴ و ۰۱۳۴۵۱ چهار رقم مشترک هستند. بیان گردید که در توضیحات خیام در ویکیپدیا جملهای از پوتین آمده است. در ویکیپدیا بیان شده که الکساندر لیتویننکو با ماده پولونیم مسموم شده است. در ویکیپدیا بیان شده که نقطه جوش پولونیم ۱۲۳۵ کلوین است. در مقاله عددهای ۱۳۲۵، ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ و کلمه نقطه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه جوش وجود دارد. در توضیحات الکساندر لیتویننکو در ویکیپدیا بیان شده: «هیئت تحقیق و تفحص عمومی در بریتانیا که در سال ۲۰۱۶ مورد مرگ آلکساندر لیتویننکو تحقیق میکرد، چنین نظر دادهاست که مأمور اطلاعاتی سابق روسیه در لندن در عملیاتی کشته شد که احتمالاً توسط ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه تأیید شده بود» در مقاله عدد ۲۰۱۶ ذکر شده است. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزلهای ۱۴ حسین خوارزمی و نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در غزلهای ۱۳۵ محتشم کاشانی و نسیمی و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزلهای ۱۳۵ محتشم کاشانی و فیض کاشانی و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ نسیمی و در غزلهای ۱۵۳۷ و ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه حسن وجود دارد. در توضیحات حسن مجتبی(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «ویلفرد مادلونگ مینویسد که منابع اولیه قریب به اتفاق، علت درگذشت حسن را مسمومیت میدانند.» ویلفرد مادلونگ متولد سال ۱۳۰۹ خورشیدی یا سال ۱۹۳۰ میلادی است. در مقاله عددهای ۱۳۰۹ و ۱۹۰۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. ویلفرد مادلونگ متولد سال ۱۳۴۹ قمری است. در مقاله عدد ۱۳۴۹ ذکر شده است. اگر عبارت «حسن مجتبی(ع) مسموم» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۸۲۹ میشود. در در مقاله بیان شده که سوره مزمل ۸۹۲ حرف دارد. ارقام عددهای ۸۲۹ و ۸۹۲ مشترک هستند. در سوره مزمل و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۹ نظیر نیشابوری و در غزل ۵۳ حسین خوارزمی و در آیه ۱۵۳ سوره بقره و در غزل ۱۳۵ سعدی و در برگ ۱۵۳ کتاب الف و در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه صبر و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه صبور وجود دارد. صبر حسن(ع) معروف است. در توضیحات حسن مجتبی(ع) در ویکیپدیا بیان شده «در سال ۲۰۱۶، گروه تحقیقاتی نیکول بورکه و همکاران از دانشگاه نشوا در آمریکا با بررسی شواهد سمشناسیِ پزشکی و اسناد تاریخی اعلام کردند که علت درگذشت حسن بن علی، مسمومیت با سمِّ کالومل (با فرمول شیمیایی جیوه (I) کلرید) ساخته شده در بیزانس بوده است.» در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اسناد و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سند و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی کلمه سم و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه سموم و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه شیمیایی و در برگ ۳۵ کتاب زهیر کلمه شیمی و در آیه ۲۰:۱۶ کتاب مقدس ایوب کلمه زهر و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمات ایوب و زهر وجود دارند. گاهشمار بیزانسی گاهشمار رسمی روس کیف و روسیه بوده است. در ویکیپدیا چگالی جیوه ۵۳۴/۱۳ گرم بر سانتیمتر مکعب ذکر شده است. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۵۳۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۵۳۴/۱۳ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمه صبر وجود دارد. در مقاله بیان شده که صبر حسن(ع) معروف است. اگر عبارت «حسن(ع) جیوه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در مقاله عدد ۴۱ ذکر شده است. نام دیگر جیوه سیماب است. اگر کلمه سیماب را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴ میشود. اگر کلمه زهر را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴ میشود. در قطعه ۱ خاقانی به سیاره عطارد اشاره شده است. اگر کلمه عطارد را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴ میشود. در توضیحات جیوه در ویکیپدیا بیان شده که نماد سیاره عطارد (☿) از دوران باستان برای اشاره به عنصر جیوه بکار برده میشد. در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه سیماب و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات سیماب و شنگرف وجود دارند. در توضیحات جیوه در ویکیپدیا بیان شده: «اتمهای جیوه شرایط متفاوتی را میتواند نسبت به موقعیت مغناطیس، میدان مغناطیس، میدان الکتریکی و دما داشته باشند.» در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه اتم و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین کلمه مغناطیس وجود دارد. در ادامه مقاله به میدان مغناطیسی اشاره شده است. حسن(ع) متولد سال ۶۲۵ میلادی است. در مقاله عدد ۶۲۵ ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده که در فشار ۱ پاسکال درمای جیوه ۳۱۵ درجه کلوین است. اگر عبارت «حسن(ع) کالومل» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۵ میشود. حسن(ع) متولد ۱۵ رمضان سال ۳ هجری قمری است. اعداد ۱۵ و ۳ در کنار یکدیگر عدد ۳۱۵ را ایجاد میکنند. در مقاله به علی(ع) و شب قدر اشاره شده است. علی(ع) در هنگام نماز خواندن در شب قدر با ضربت شمشیر زهرآگین ابن ملجم مرادی به قتل و شهادت رسیده است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی، حیدر، قدر و زهر و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات علی، حیدر و مرتضی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمه مرتضی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در باب ۱ انجیل برنابا و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۵۳ مجد همگر و در آیه ۱۵۳ سوره بقره و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمه نماز و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی کلمه صلات و در غزل ۱۳۵ میلی کلمات علی و لالهگون و در غزلهای ۱۵۳۱ و ۱۵۳۷ تبریزی و در غزل ۴۱ فیض کاشانی و در قطعه ۹ حافظ کلمه لاله وجود دارد. گل لاله در ایران نماد شهادت است. در غزل ۱ حافظ کلمه سجاده ذکر شده که به نماز اشاره می کند. اگر کلمه نماز را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۴ میشود. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱۵۳ حافظ و در غزل ۱۳۵۱ تبریزی کلمه شمشیر و در غزل ۳۵۱ سعدی عبارت «ضربت شمشیر» در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمات شمشیر و زهر وجود دارند. «دو شمشیر» و «شیر و گل سرخ» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. در ترجیع بند ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات علی، حیدر، مرتضی و ذوالفقار و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی، حیدر، شیر و ذوالفقار و در غزل ۱۵۳ سعدی کلمات شمشیر، شیر و قدر ذکر شدهاند. علی(ع) ملقب به شیر خداست. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی، حیدر، رستم، شیر و شجاعت و مرد و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی عبارت شیر خدا وجود دارد. علی(ع)، رستم و شیر مظهر شجاعت، مردانگی و آزادگی هستند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» عبارت شیر مردان و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۳۵۱ سنایی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه شیر و در قصیده ۱ حافظ کلمه شجاع و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در غزل ۱۳۵ سعدی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه شجاعت و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه جرات و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات مرد و دلیر و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی کلمه دلیر و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه شهامت و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه مردانگی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در برگ ۳۵ کتابهای الف و مکتوب و در برگ ۵۳ کتاب مکتوب و در برگهای ۱۳۵ و ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در آیه ۱۵:۱۳ انجیل برنابا کلمه مرد و در غزل ۹ حافظ کلمات مردان و سرو و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمات مردان و آزادگان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی و در غزل ۱۵۳ سعدی و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه سرو و در غزل ۱۵۳ میلی کلمات سرو و آزاد و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمات درخت و آزاد وجود دارند. درخت سرو نماد آزادگی است. در غزل ۱۵۳ سعدی کلمات قدر، شیر و شمشیر ذکر شدهاند. افلاطون نویسنده کتابهای مرد جدلی، دلاوری و عدالت است. عدل علی(ع) معروف است. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات علی و عدل و در غزل ۵۳ مجد همگر و در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در بابهای ۳۵ و ۱۳۵ انجیل برنابا و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه عدل و در آیه ۱۵:۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا کلمه عادل و در مقاله کلمات معروف و مشهور وجود دارند. اگر عبارت «امام رضا(ع)» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۵۳ میشود. در توضیحات علی بن موسی الرضا در ویکیپدیا بیان شده: «شریف قرشی، روحانی شیعه، گزارشی را به نقل از عیون اخبار الرّضا نقل میکند که مسمومیتش با قرار دادنِ چندروزه سوزنهای زهرآلود در حبههای انگور بههمراه دانه کردن اناری با دست زهرآلودِ خادمی و آوردن آنها نزد علی بن موسی، انجام شدهاست.» در برگ ۵۳ کتاب زهیر کلمه گزارش و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه اخبار و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۱۳۵ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و عطیه برتر کلمه روحانی و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمات القرشی و سوزن و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمه سوزن و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سوزن و زهر و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه انگور و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات حبه و دانه و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب کلمه انار وجود دارد. آهنگهای حبه انگور و انار از آثار توماج صالحی هستند. در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه آهنگ وجود دارد. اگر عبارت «عیون اخبار الرّضا» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۷۲ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. در سوره انعام کلمه اخبار وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده «عیون اخبار الرضا یکی جامعترین کتب شیعی در تاریخ علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان، و گفتاوردهای او به تألیف شیخ صدوق است.» در مقاله کلمات شیخ و صدق و در سوره انعام کلمه صدق وجود دارد. کلمات صدق و صدوق هممعنی هستند. اگر عبارت «شیخ صدوق» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۱۰ میشود. در مقاله عددهای ۱۰۱۱ و ۱۱۰۱ ذکر شدهاند. اگر از عدد ۱۱۱۰ رقم صفر را کنار بگذاریم به عدد ۱۱۱ میرسیم. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۱۱۱ آیه دارد. در مقاله بیان شده که در سوره اسراء کلمه صدق وجود دارد. درگذشت شیخ صدوق در شهر ری بوده است. در مقاله به شهر ری اشاره شده است. اگر عبارت «علی بن موسی الرضا زهر» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۲۲ میشود. در مقاله عدد ۱۵۲۲ ذکر شده است. در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت عبارت «تولیت مشهد مقدس رضوی» وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده: «تولیت آستان قدس رضوی مقامی است که سرپرستی حرم امام رضا و موقوفات علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان دوازدهامامی، را بر عهده دارد.» در توضیحات علی بن موسی الرضا در ویکیپدیا بیان شده: «علیاکبر دهخدا چهار لقب «ثامنُ الْاَئِمه»، «امام غریب»، «سلطان» و «ضامن آهو» را از مشهورترین القاب علی بن موسی الرّضا میداند» در مقاله کلمات دهخدا، غریب، سلطان و آهو ذکر شدهاند. «بهگفته ویلْفِرِد مادِلونْگ، پس از آنکه علی بن موسی ولایتعهدی را پذیرفت، از سوی مأمون به «رضا» ملقب شد.» در مقاله کلمات ویلفرد مادلونگ و رضا ذکر شدهاند. در مقاله کلمات سقراط، جام، زهر، مرغ و قربانی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار کلمه آرامش و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۳۵ سعدی کلمه آرام و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات آرامش و فراموش و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ شهریار کلمه فرامش و در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در آیه ۱۵۱:۳ و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه فراموش وجود دارد. فریدون فرهودی نویسنده مجموعه تلویزیونی «آرام میگیرم» است. در توضیحات سقراط در ویکیپدیا بیان شده: «وقتی سقراط جام زهر را سر کشید، در آرامش تمام به یکی از شاگردانش (کریتون) گفت: «کریتون، ما به آسکِلِپیوس یک ماکیان بدهکاریم، قربانی را فراموش نکن.» این را گفت و چشمهایش را فروبست.» اگر جمله سقراط را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۲۵ میشود. در مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. بین عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲ و ۱۰۳۲۵ چهار رقم مشترک هستند. این رفتار سقراط نشانه یقین سقراط به زندگی بعد از مرگ است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات یقین، زندگی و مرگ و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در تکه ۱ مولانا و در غزل ۵۳ عطار و در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زرشت نیچه کلمه یقین و در منشور کوروش و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی و در غزل ۱۳۵۱ صائب تبریزی کلمه زندگی و در مقاله کلمه مرگ ذکر شده است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «یکی از معانی که از این جمله برداشت شدهاست، این است که انسان هرگز نمیتواند چیزی را به یقین بداند. پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که اگر هیچ نمیتواند بداند، پس چگونه میداند که هیچ چیز نمیداند؟ برخی این تعبیر را تحت عنوان پارادوکس سقراط، نوعی پارادوکس دروغگو برشمردهاند. اما حالت دیگر این است که گفته شود منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمیتواند چیزی راجع به جهان خود را به یقین بداند، اما از احوال درونی خود به یقین میتواند معرفت یابد؛ پس میتواند بگوید که راجع به جهان به یقین چیزی نمیداند و تناقضی پیش نمیآید. همچنین میتواند به این منظور باشد که انسان هرچقدر هم که بداند باز هم چیزهایی هستند که هنوز کشف نشدهاند، و تعداد این چیزهای کشف نشده بسیار زیاد است؛ یعنی ما هرچقدر هم که بدانیم در مقابل چیزی که نمیدانیم بسیار بسیار ناچیز است.» منظور سقراط مورد سوم بوده است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «تعبیر دیگری که از سخن سقراط ممکن است، این است که منظور او این بوده که او علم ناچیزی دارد، آنقدر ناچیز که در برابر مجهولات او این علم صفر است. چنان که در شرح محاکمه سقراط آمده که سقراط میگوید که یکبار از معبد دلفی درباره داناترین افراد پرسیدهاند و پاسخ آمده که سقراط داناترین است. سقراط خود از این بابت مبهوت و متحیّر است؛ زیرا او میداند که دانشی ندارد؛ و خدا نیز ممکن نیست دروغ بگوید. او سرانجام به این نتیجه میرسد که «فقط خدا داناست.» با این حساب چرا خدا سقراط را داناترین آدمیان دانستهاست؟ سقراط پاسخ میدهد که منظور خدا شخص سقراط نیست، بلکه خدا نام سقراط را برای مثال به کار بردهاست؛ مانند اینکه بگوید «کسی داناست که مانند سقراط بداند که داناییاش هیچ ارزشی ندارد.»» در مقاله آیه نور آمده که بیان میکند خدا به همه چیز داناست. منظور سقراط این بوده که دانایی ارزشمند است؛ اما دانایی بشر در برابر دانایی بینهایت خداوند نزدیک به صفر است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا ابیات زیر از خیام آمده که بیانگر این موضوع هستند. در مقاله به خیام اشاره شده است.
هرگز دل من ز علم محروم نشد *** کم ماند ز اسرار که معلوم نشد (خیام)
هفتادو دو سال فکر کردم شب و روز *** معلومم شد که هیچ معلوم نشد (خیام)
در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «البته ممکن است از نادانی در بالا اشتباه برداشت شود، در بالا منظور از «هیچ» یا «نادانی» آن است که آنقدر نادانستهها بسیار است که دانستههای ما تقریباً چیزی نیست هرکس همین را بداند که نمیداند (چه قدر نمیداند، چون میل به ندانستن (کامل) دارد، چنین میآید که نمیداند) خود ارزشمند است چنان که ابن سینا میگوید با این که دل یک موی (بسیار ناچیز) را شکافت (بسیار به دانستن پرداخت) اما حتی یک موی را هم نتوانست کاملاً بداند یا خیام که میگوید با همه پیگیریهایش برای یادگیری علم (گرچه دانش، علم نیست ولی علم، دانش است) هیچچیز یاد نگرفت. (چون مقدار دانستههایش به صفر میل دارد، هیچ میآید.)» در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی به بوعلی سینا اشاره شده است. اگر عبارت «دانم که ندانم» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۶۵ میشود. در مقاله عدد ۲۶۵ ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده که ابن سینا از نو افلاطونیان و جالینوس اثر پذیرفته است. در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا به جالینوس اشاره شده است. سقراط و افلاطون استاد و شاگرد بودند. در مقاله کلمات سقراط، افلاطون، استاد و شاگرد ذکر شدهاند. در سایت گنجور درباره میلی بیان شده: «دستِ آخر هم یکی از همان ممدوحان نورنگخان، از گماشتگانِ جلال الدین اکبرشاهِ گورکانی میلی را زهر خورانده است. همان زمان جسدِ او را به مشهد آوردهاند. گورِ او در «حدود صدمتری شمال شرقی ساختمان ایستگاه راه آهن مشهد» بوده است که در توسعه راهآهن مشهد تخریب شد.» در برگ ۱۵۳ کتاب الف کلمات میلی و قطار و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات میل، راه و آهن و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات راه و آهن و در برگ ۱۳۵ کتاب الف و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر کلمه قطار و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مترو یا قطار و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمات قطار و ریل آهن و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه آهن و در بابهای ۱۳۵ و ۱۵۳ انجیل برنابا و در برگهای ۵۳ و ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جسد وجود دارد. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «پدرش کارگر راهآهن و مادرش خانهدار بود.» در باب ۱ انجیل مرقس کلمات پدر، کارگر، مادر و خانه و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی عبارت «که آهن بر آهن شود کارگر» و کلمه خانه وجود دارند. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «وی مدرک دیپلم فنی در رشته شیمی را از دانشگاه بوئنوس آیرس دریافت کرد و سپس در ویلا دوتو در مدرسه علوم دینی به تحصیل پرداخت.» در برگ ۳۵ کتاب زهیر کلمه شیمی و در برگ ۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه مدرسه وجود دارد. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «رهبر کلیسای کاتولیک همچنین تصریح کرد: «تکامل در طبیعت است و موید وجود آفریدگار است، نه نافی آن. بیگبنگ هم نمیتواند نافی وجود آفریدگاری الهی باشد، بلکه نیازمند وجود آن است.» به رغم پررنگ بودن نیروهای الهی در جهانبینی پاپ، بسیاری از مخاطبان بیان این دیدگاهها را «گام بزرگ کلیسای کاتولیک به جلو» خواندهاند.» اگر این متن را به عددهای ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۵۳ میشود. در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در قطعه ۳۱۵ ابن یمین کلمه طبیعت و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمه نافی و در مقاله کلمات بیگ بنگ، گام و بزرگ و کلیسا ذکر شدهاند. افلاطون نویسنده کتاب طبیعت است. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «او عضو کانون هواداران باشگاه فوتبال سن لورنزو میباشد.» در برگهای ۳۵، ۵۳، ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه کریس وجود دارد. در توضیحات کریستیانو رونالدو در ویکیپدیا بیان شده بیشترین گل ملی در فوتبال مردان (۱۳۵) است. کریس رونالدو متولد کشور پرتغال است. در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه نصر و در مقاله کلمه ریاض وجود دارد. کریس رونالدو اکنون در باشگاه النصر شهر ریاض بازی میکند. در مقاله بیان گردید که مختصات شمالی پرتغال در ویکیپدیا ۳۸۴۲ ذکر شده است. مختصات شمالی شهر ریاض پایتخت عربستان در ویکیپدیا ۲۴۳۸ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۴۳۸ و ۳۸۴۲ مشترک هستند. کریس رونالدو لباس و پیراهنهایش را هدیه میدهد. در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمات کریس، لباس و پیراهن و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در آیه ۳:۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در شعر ۵۳ پندنامه عطار کلمه لباس و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه پیرهن و در مقاله کلمه هدیه وجود دارد.
https://bigbangpage.com/astronomy
https://www.bbc.com/persian/world/2014/10/141007_at_putin_hero
https://www.youtube.com/watch?v=FW43Ygfc1-c
نسلکشی ارامنه
در مقاله کلمات پاپ فرانسیس، سفر، ارمنی، ترکیه، عثمانی، جنگ، جهان، اول، دو، کبوتر، آزاد و کوه، کشتی و نوح و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات کبوتران، سفید و کوه در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ارامنه و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه نسل و در غزل ۲۲۴ حافظ و در آیه ۳:۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی کلمه سفید ذکر شده است. در توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «پاپ فرانسیس برای انجام یک سفر سه روزه به ایروان، پایتخت ارمنستان سفر کرد تا در مراسم یادبود نسلکشی ارمنیها شرکت کند. پاپ فرانسیس در جریان این سفر از بنای یادمان نسلکشی ارمنیها در دوران حکومت ترکیه عثمانی در زمان جنگ جهانی اول دیدار کرد. وی همچنین در جریان این سفر دو کبوتر سفید را به سوی کوه آرارات، که گفته میشود کشتی نوح در آن جا است، آزاد کرد.» اگر این متن را به اعداد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۷۹ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۲۷۹ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات سفر، نسل، جنگ، جهان، اول، نوح و آزاد و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات دو و کبوتر ذکر شدهاند. اگر عبارت «نسلکشی ارامنه» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. در توضیحات نسلکشی ارمنیها در ویکیپدیا بیان شده «وینستون چرچیل در کتاب بحران جهانی مینویسد: در این شکی نیست که طرح این جنایت و اجرای آن به دلایل سیاسی بوده است. فرصتی پیش آمده بود تا یک نژاد مسیحی مذهب را که با نظرات دولت ترکیه مخالف بود و حتی آرزوهایی در سر میپروراندند که برآوردن آنها جز به زیان ترکیه امکانپذیر نبود و از دیدگاه جغرافیایی نیز حایل بین ترکان عثمانی و ملتهای مسلمان قفقاز بود، از بین ببرند. بعید نیست که حمله انگلستان به تنگه بسفر و داردانل خشم بیرحمانه دولت ترکیه را برانگیخته باشد. پیروان پانترکیسم فکر کردهاند که حتی اگر قسطنطنیه سقوط کند و ترکیه در جنگ مغلوب شود، از بین بردن ارمنستان مزیتی همیشگی برای آینده نژاد تُرک در برخواهد داشت.» در مقاله کلمات کتاب، جهان، مسیحی، دولت، ترکیه، عثمانی، مسلمان، حمله، انگلستان، خشم و جنگ و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در ترجیع بند و قصیده ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزلهای ۳۵ و ۱۳۵ حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی و در غزل ۵۱۳ محشتم کاشانی کلمه آرزو و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات آرزو و فرصت و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه فرصت وجود دارد. در توضیحات پانترکسیم در ویکیپدیا بیان شده: «ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتاییزبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان. بعدها یهودیها و صهیونیستهای دیگری کار وامبری را ادامه دادند از آن جمله لئون کاهون که در کتاب خود «مقدمهای بر تاریخ آسیا ترکان و مغولان» و آرتور ل. دیوید که در مقدمه کتابِ «دستور زبان ترکی» خود کوشید به ترکها حس برتری نژادی بدهد. به شکلدهی پانترکیسم کمک کردند. این ایده در اوایل سده بیستم از طریق ترکان جوان در امپراتوری عثمانی شکل گرفت.» در مقاله کلمات اندیشه، زبان، جنوب، روسیه، انگلیس، هند، یهود، صهیون، ترکیه، عثمانی و برتری و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه مغول و در قطعه ۱ خاقانی کلمه آسیا و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمات آسیا و جوان و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۹ حافظ و در برگ ۳۵ کتابهای الف و زهیر و در برگهای ۳۵ و ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۵۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زرشت نیچه کلمه جوان و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری کلمه مانع و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمه گسترش و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه رخنه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رخنه، روس و هند و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات رخنه، روس و برتر وجود دارد. داستایفسکی نویسنده کتاب «جوان خام» است. صهیونیسم و پانترکسیم عقیدههای نژادپرستانه هستند. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی بردهداری و نژادپرستی هستند. نشان پانترکیسم گرگ خاکستری است. در مقاله کلمات گرگ و خاکستر ذکر شدهاند. رژیم اسرائیل و بنیامین نتانیاهو مانند گرگ در حال نسل کشی مردم فلسطین است. در مقاله سوره یوسف و فلسطین و اسرائیل اشاره شده است. در سوره یوسف کلمات بنیامین و گرگ ذکر شدهاند. سوره یوسف ۱۱۱ آیه دارد. در آیه ۱۱:۱ کتاب مقدس رومیان و در آیه ۱۱:۱ کتاب مقدس دوم تواریخ کلمات اسرائیل و بنیامین و در آیه ۱۱:۱۰ کتاب مقدس دوم تواریخ کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله عددهای ۱۰۱۱، ۱۱۰۱ و ۱۱۱۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۳:۵ کتاب مقدس فیلیپیان کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله عدد ۳۵ ذکر شده است. در آیه ۳:۱۵ کتاب مقدس داوران کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله عدد ۳۱۵ ذکر شده است. در آیه ۱۳:۱۵ کتاب مقدس اول سموئیل کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله عددهای ۱۳۵۱ و ۱۵۳۱ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۴:۱ کتاب مقدس عزرا کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله عدد ۴۱ ذکر شده است. در آیههای ۲۰:۱۲، ۲۰:۲۱ و ۲۱:۲۰ کتاب مقدس داوران کلمه بنیامین وجود دارد. در ادامه مقاله عددهای ۱۰:۲۲، ۲۰۱۲ و ۲۱۲۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۱۵:۲۲ کتاب مقدس اول پادشاهان کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله عدد ۱۵۲۲ ذکر شده است. در آیه ۴۳:۱۴ سفر پیدایش تورات کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله به سفر پیدایش تورات و عددهای ۱۳۴۴، ۱۴۳۴ و ۱۴۴۳ اشاره شده است. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۳۷:۱۲ کتاب مقدس ارمیا کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله عددهای ۱۲۳۷، ۱۲۷۳ و ۱۳۷۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در آیه ۴۳:۱۵ کتاب مقدس سفر پیدایش تورات کلمه بنیامین وجود دارد. در مقاله بیان شده که در آیه ۴۵:۱۳ کتاب مقدس اشعیاء و در آیه ۱۵:۳۴ کتاب مقدس ایوب کلمه رشوه وجود دارد. ارقام عددهای ۱۵:۳۴، ۴۳:۱۵ و ۴۵:۱۳ مشترک هستند. در توضیحات بنیامین نتانیاهو در ویکیپدیا بیان شده: «دادستانی کل اسرائیل همچنین بنیامین نتانیاهو را به مشارکت در یک پرونده فساد تازه متهم کرده است. یودیت تیروش از دفتر دادستانی کل اسرائیل در دادگاهی در تلآویو گفته است، نتانیاهو مظنون است که به یک شرکت مخابراتی وعده داده در صورت باز کردن «یک صفحه اینترنتی و گزارشدهی بهتر» میتواند از طریق وزارت ارتباطات، مزایای حقوقی دریافت کند. دادستانی کل اسرائیل مورد جدید اتهامی نتانیاهو را از «موارد بسیار سنگین» در زمینه «رشوه و رشوهخواری» نامیده است.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۷۳۱۰ میشود. اگر از این عدد رقم صفر را کنار بگذاریم به عدد ۲۷۳۱ میرسیم. در مقاله کلمه فساد و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مخابرات و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه مخابره و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت کلمه وزرات وجود دارد. در توضیحات چرچیل در ویکیپدیا بیان شده: «چرچیل دوستی نزدیکی با الیزابت دوم برقرار کرد و در بهار ۱۹۵۳ به درخواست او نشان بند جوراب را پذیرفت.» در مقاله کلمات دوست، الیزابت دوم، بهار و عدد ۱۹۵۳ و در منشور کوروش کلمات دوست و بند و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ شهریار و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۵۳ عطار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمه بند ذکر شده است. وینستون چرچیل متولد سال ۱۲۵۳ خورشیدی است. در مقاله عددهای ۱۳۲۵، ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. درگذشت وینستون چرچیل در سال ۱۹۶۵ میلادی است. در مقاله به سال ۱۹۶۵ میلادی اشاره شده است.
مستی نوح(ع)
اگر عبارت «سوره نوح» را در اینترنت جستجو کنیم اولین نتیجه ویدئو زیر با عنوان «سوره نوح «نگارش آسان» (پرهیزگار) - Surah Nooh - سورة نوح» است. در برگ ۱۳۵ کتابهای الف و والکیریها کلمه اولین و در مقاله کلمات اول و آسان ذکر شدهاند. نوح(ع) اولین پیامبر اولوالعزم است. در آیه ۳۵ سوره احقاف به پیامبران اولوالعزم اشاره شده است. مدت زمان ویدئو زیر ۳:۵۱ است. اگر عبارت «شارژ یونی و الکترونی» را در اینترنت جستجو کنیم به ویدئو زیر با عنوان «تئوری تبادلات یونی الکترونی و حلقه شارژ یونی و الکترونی» میرسیم که مدت زمان آن در نتیجه گوگل ۱۵:۰۳ نشان داده میشود. مدت زمان ویدئو اصلی ۱ ثانیه با آنچه در نتیجه گوگل نشان داده میشود تفاوت دارد. در مقاله عدد ۱۳۰۵ ذکر شده است. بین عددهای ۳:۵۱، ۱۳۰۵ و ۱۵:۰۳ سه رقم مشترک هستند. استاد طاهری در ویدئو زیر توضیحاتی درباره حلقه شارژ یونی و الکترونی بیان میکنند. ارتباط یا حلقه شارژ یونی و الکترونی و میراث نوح(ع) موجب نشاط، سرخوشی و سرمستی میشود. در شعر ۱ مجلس سعدی کلمات نوح، هود، قمر، خوش و مست و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات هود، ماه، خوش و مست و در سوره هود کلمات نوح و خوش و در سوره قمر کلمه نوح و در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمات نشاط و خوش و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری کلمات نشاط و خوشا و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمات نشاط، خوش و مست و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در غزل ۲۲۴ حافظ و در غزل ۳۵۱ سعدی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی کلمات خوش و مست و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در غزل ۱ ابن یمین و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی و در غزل ۵۳ مجد همگر و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در غزل ۱۳۵ میلی و در غزلهای ۹ و ۱۵۳ حافظ و در غزلهای ۱۵۳ و ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه خوش و در غزل ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی کلمات خوش، مست و سرمست و در برگ ۱۵۳ کتاب الف کلمه سرخوشی و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمات سرخوشی و خوشحال و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات خوش و خوشحال و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه خوشحال و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمات خوش و مست و در برگ ۵۳ کتاب مکتوب کلمات ارتباط، خوشحال و مست و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۵۹ عبید زاکانی و در غزلهای ۱ و ۳۱۵ نظیری نیشابوری و در غزل ۵۳ عطار و در آیه ۳:۱۵ کتاب مقدس نوحه و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه مست وجود دارد. حلقه شارژ یونی و الکترونی و میراث نوح(ع) باعث همسو شدن میدانهای مغناطیسی بدن انسان و زمین میشود. در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمات مغناطیس و زمین و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات بدن و زمین و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بدن و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمه میدان و در سوره عنکبوت کلمات نوح، میدان و زمین وجود دارند. در توضیحات سحابی عنکبوت قرمز در ویکیپدیا بیان شده: «سحابی دارای شکل برجسته ای دو لوب است که احتمالاً به دلیل یک همراه دوتایی یا میدانهای مغناطیسی است و دارای تقارن لوبها به شکل 'S' است - لوبهای مقابل یکدیگر شبیه به هم هستند. اعتقاد بر این است که این امر به دلیل وجود یک همراه با کوتوله سفید مرکزی است. با این حال، دیوارههای گاز دو ساختار لوب به هیچ وجه صاف نیستند، بلکه به روشی پیچیده موج میخورند.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۵۳ میشود. در مقاله به عدد ۱۲۵۳ و میدان مغناطیسی اشاره شده است. در ویدئو زیر استاد طاهری بیان میکنند که بدن انسان میدان مغناطیسی شبیه آهنربا دارد. در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمات مغناطیس و آهنربا و در مقاله کلمه آهنربا ذکر شده است. در ویدئو زیر استاد طاهری بیان میکند که در بدن انسان جریان الکتریک و برق جاری است. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در بابهای ۵۳ و ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزلهای ۱۳۵۰، ۱۵۳۱ و ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه برق وجود دارد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نور، شفق، رنگ، آسمان، خط، زمین و حلقه و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمه شفق و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه تابش و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه نیروی و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه نیرو و در مقاله کلمات نور، شفق، قطب، آسمان، زمین، خط و رنگ ذکر شدهاند. در توضیحات شفق قطبی در ویکیپدیا بیان شده: «نورهای قطبی درست همانند تابشهای رنگی در آسمان هستند. نورهای قطبی در اثر الکترونهایی که در طول خطوط نیروی میدان مغناطیسی زمین حلقه میزنند، به وجود میآیند.» در ادامه مقاله به اتر (فیزیک) اشاره شده است. در توضیحات اتر (فیزیک) در ویکیپدیا بیان شده: «بدیهی است که پدیده قطبش نور ثابت میکند که در امواج الکترومغناطیسی، با ارتعاشات عرضی سروکار داریم که در آن ماده به پس و پیش و عمود بر امتداد انتشار حرکت میکند.» در برگهای ۱۳۵ و ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه فیزیک و در مقاله کلمه موج و در برگ ۱۳۵ کتاب الف کلمه ارتعاش وجود دارد. در توضیحات «تداخل الکترومغناطیسی» در ویکیپدیا بیان شده: «تداخل میتواند کارایی سیستم را کاسته یا حتّی آن را از کار بیندازد. در انتقال دادهها، این اثر به صورت افزایش نرخ خطا در دادهها، یا حتی از دست رفتن همه دادهها بروز میکند. هر منبع طبیعی یا انسانساخته که باعث تغییرات جریان یا ولتاژ شود، میتواند به تداخل الکترومغناطیسی بینجامد. برای نمونه، تولید جرقه در شمعهای خودرو، تلفن همراه، رعدوبرق، توفان خورشیدی و شفق قطبی، نمونههایی از منابع تداخل الکترومغناطیسی ساختۀ انسان یا طبیعی هستند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۰۵۹۱ میشود. در مقاله عدد ۵۹۳۱ و کلمات خطا، انسان، منبع، طبیعی، شمع، خودرو، تلفن، طوفان، خورشید، شفق قطبی و برق ذکر شده است. بین عددهای ۵۹۳۱ و ۳۰۵۹۱ چهار رقم مشترک هستند. برای انجام حلقه شارژ یونی و الکترونی باید پا برهنه، بدون کفش و مستقیم با زمین در تماس باشد. در سورههای نوح، هود، قمر و عنکبوت و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ خاقانی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات پا و زمین و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در رباعی ۱ فرخی یزدی و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در غزل ۵۳ عطار و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در آیه ۱۳۵ سوره آل عمران و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۳۱۵ بسطامی و در غزلهای ۱۵۳ سعدی و عراقی و در غزلهای ۱۵۳ و ۵۱۳ محتشم کاشانی و در غزل ۱۳۵ فیض کاشانی و در غزلهای ۱۳۵ و ۱۵۳ میلی و در برگهای ۵۳ و ۱۳۵ کتاب الف و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی و در غزلهای ۱۳۵۷، ۱۵۳۱، ۱۳۰۵ و ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه پا و در غزل ۱۳۵۱ صائب تبریزی کلمه عریان یا برهنه و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمه لخت و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات لخت و برهنه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات پا، مستقیم و زمین و در برگ ۱۵۳ کتاب الف کلمه مستقیم و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زمین وجود دارد. در باب ۱ انجیل مرقس کلمه کفش و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمات پا و کفش کتانی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات پا و کتان و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمات کتانی و صندل یا کفش و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه کتان وجود دارد. فریدون فرهودی نویسنده فیلم «دختری با کفشهای کتانی» است. در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمات یشوع و کفش ذکر شدهاند. فرهودی کارگردان تله فیلم «ماه میتابد» است. آیه ۹:۵ کتاب مقدس یوشع و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان میکند: «آنها لباسها و کفشهای کهنه و پاره پوشیده و بر الاغهای خود پالان کهنه و پاره گذاشته و مشکهای شرابی که وصله شده بود و نیز مقداری نان کپک زده بار کرده بودند.» در باب ۹۵ انجیل برنابا به سفر موسی(ع) اشاره شده است. در باب ۹ سفر پیدایش تورات بیان شده: «و شراب نوشیده، مست شد، و در خیمه خود عریان گردید.» در مقاله کلمات شراب، مست، خیمه و عریان ذکر شدهاند. خداوند این حلقه را به نوح(ع) داده تا خوردن مشروبات را کنار بگذارد. آیه ۱۴ سوره عنکبوت و ترجمه الهی قمشهای بیان میکند: «و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم پس در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد تا طوفان آنها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت » در باب ۳۵ انجیل برنابا و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب زهیر و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری کلمه درنگ وجود دارد. در باب ۹ سفر پیدایش تورات نیز به ۹۵۰ سال عمر کردن نوح(ع) اشاره شده است.۹۵۰ سال عمر کردن نوح(ع) قصه و داستان است. نوح(ع) ۹۵ سال عمر کرده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات نوح، عمر و قصه و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمات عمر و داستان و در قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزلهای ۱۳۵ محتشم کاشانی و حسین خوارزمی و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه عمر و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۵۳ کتاب الف و در غزل ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی کلمات قصه و داستان و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه قصه و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در برگ ۱۵۳ کتاب الف و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر و در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه داستان وجود دارد. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «سه داستان و ده شعر» است. اگر عبارت «عمر نوح قصه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۶۹ میشود. در مقاله عدد ۵۶۹ ذکر شده است. در غزل ۹ حافظ کلمات کشتی نوح و طوفان و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری و در آیه ۱۵۱:۳ انجیل برنابا و کلمه کشتی و در غزل ۱ جویای تبریزی کلمات کشتی و طوفان و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری کلمه طوفان وجود دارد. نوح(ع) با ساخت کشتی از طوفان نجات پیدا کرد. در باب ۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی کلمه نجات وجود دارد. «طوفانزاد» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در مقاله به نقل از توضیحات پاپ فرانسیس در ویکیپدیا بیان شده: «وی همچنین در جریان این سفر دو کبوتر سفید را به سوی کوه آرارات، که گفته میشود کشتی نوح در آن جا است، آزاد کرد.» در سوره هود و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «و گفته شد اي زمين آبت را فرو بر، و اي آسمان خودداري كن، و آب فرو نشست و كار پايان يافت، و (كشتي) بر (دامنه كوه) جودي پهلو گرفت و (در اين هنگام) گفته شد: دور باد قوم ستمگر!» اگر این آیه و ترجمههای الهی قمشهای و مکارم شیرازی را به عدد ابجد وسیط تبدیل کرده و با یکدیگر جمع کنیم حاصل ۱۳۵۹ میشود. در مقاله بیان شده که سوره قصص ۵۹۳۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۳۵۹ و ۵۹۳۱ مشترک هستند. در سوره قصص کلمات نوح و کوه و در قصیده ۱ حافظ کلمات کوه و جود و در مقاله کلمه کوه و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه جود ذکر شده است. در سوره هود و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و به زمین خطاب شد که ای زمین، فورا آب خود را فرو بر، و به آسمان امر شد که باران را قطع کن، و آب (به یک لحظه) خشک شد و حکم (قهر الهی) انجام یافت و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت، و فرمان هلاک ستمکاران در رسید.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۳۰۷ میشود. در مقاله بیان شده که سوره احزاب ۱۳۰۷ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۰۷ و ۱۱۳۰۷ مشترک هستند. در سوره احزاب کلمات نوح و کوه ذکر شدهاند. در مقاله خبری از خبرآنلاین آمده که ساعت آن ۱۳:۰۷ است. در این خبر به پاپ فرانسیس اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده: «پاپ فرانسیس رئیس کشور واتیکان و رهبر سریر مقدس؛ حکومت مرکزی کلیساهای کاتولیک جهان است» در ادامه مقاله متنی آمده که در آن به کلیسای کاتولیک اشاره شده است. در ادامه مقاله بیان شده اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۸۰۹ میشود. در ویکیپدیا ارتفاع کوه جودی ۲۰۸۹ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۰۸۹ و ۲۸۰۹ مشترک هستند. در ویکیپدیا مختصات شمالی کوه جودی ۳۷۲۲۱۰ ذکر شده است. در مقاله عدد ۱۳۷۲ ذکر شده است. بین اعداد ۱۳۷۲ و ۳۷۲۲۱۰ چهار رقم مشترک هستند. کوه جودی در کردستان و در مرز عراق و ترکیه قرار دارد. در مقاله کلمات مرز، کردستان، عراق و ترکیه ذکر شدهاند. در ویکیپدیا مختصات شرقی کردستان عراق ۴۴۲ ذکر شده است. سوره نوح ۲۲۴ کلمه دارد. ارقام عددهای ۲۲۴ و ۴۴۲ مشترک هستند. در آیه ۲۲:۴۲ قرآن (سوره حج) کلمه نوح ذکر شده است. ارقم عددهای ۲۲۴ و ۲۲:۴۲ مشترک هستند. در ویکیپدیا ارتفاع کوه جودی ۶۸۵۴ فوت و ارتفاع کوه آرارات ۱۶۸۵۴ فوت ذکر شده است. تفاوت عددهای ۶۸۵۴ و ۱۶۸۵۴ رقم ۱ است. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. در مقاله کلمات نقد، قرآن، دجله، اختراع و خط ذکر شدهاند. در توضیحات نقد قرآن در ویکیپدیا بیان شده: «عناصر بینالنهرینی در روایت کتاب مقدس آشکار است و بیشتر محققان پذیرفتهاند که افسانه طوفان ابتدا در آن سرزمین شکل گرفته است. با توجه به وابستگی زندگی مردم بینالنهرین به دو رودخانه بزرگ دجله و فرات، سیل و طوفان و خسارات پس از آن امری رایج در منطقه بوده است و رایج شدن چنین داستانی نزد مردم دور از انتظار نیست. قدیمیترین نسخه داستان باید ریشه در گذشتههای بسیار دور و قبل از اختراع خط داشته باشد. توصیفات جهانِ پیش از طوفان در نسخه بابلی یادآور نیزارهای جنوب عراق است که در آن، خانهها و قایقها از نی ساخته میشدند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۳۵۷۱ میشود. در ویکیپدیا بیان شده که ارتفاع کوه آرارات ۵۱۳۷ متر است. در مقاله عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۳۵۷، ۵۱۳۷ و ۳۳۵۷۱ مشترک هستند. در ویکیپدیا بیان شده که دماوند قله مادر کوه آرارات است. در مقاله به دماوند اشاره شده است. اگر عبارت «مکان کشتی نوح» را به عددهای ابجد کبیر، وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۰۵ ، ۵۹ و ۴۱ میشود. در مقاله بیان شده که آیه ۱۴ سوره عنکبوت بیان میکند نوح(ع) ۹۵۰ سال درنگ کرد. ۹۵۰ سال عمر کردن نوح(ع) قصه و داستان و نوح(ع) ۹۵ سال عمر کرده است. ارقام عددهای ۹۰۵ و ۹۵۰ و ارقام عددهای ۹۵ و ۵۹ و ارقام عددهای ۱۴ و ۴۱ مشترک هستند. در سوره هود و ترجمه فولادوند بیان شده: «و گفته شد اى زمين آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى كن و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى] بر جودى قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمكار» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۹۵۱۶ میشود. در مقاله بیان شده که استاد طاهری متولد سال ۱۹۵۶ میلادی است. ارقام عددهای ۱۹۵۶ و ۹۵۱۶ مشترک هستند. در مقاله بیان شده که اگر عبارت «عمر نوح قصه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۶۹ میشود. تفاوت عددهای ۱۹۵۶ و ۵۶۹ رقم ۱ است. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. استاد طاهری بیان میکنند که گستردگی طوفان نوح در اثر ذوب شدن برفها یا یخهای قطب بوده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات طوفان و گسترده و در رباعی ۱ سلیم تهرانی کلمه یخ وجود دارد. ارنست همینگوی نویسنده کتابهای «جزایر طوفان» و «برفهای کلیمانجارو» است. در ادامه مقاله کلمه کانادا و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه پناهنده ذکر شده است. استاد طاهری به کانادا پناهنده شدهاند. کانادا در کنار قطب است. در توضیحات یخبندان در ویکیپدیا عکس تار عنکبوت پوشیده از یخ سفید مایل به خاکستری و شبنم یخ زده در یک روز سرد زمستانی آمده است. در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمات یخ و سرد وجود دارند. در توضیحات شبنم در ویکیپدیا عکس شبنم بر روی تار عنکبوت آمده است. در باب ۵۳ انجیل برنابا و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه شبنم و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه تار و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمات تار و سرد و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سفید، روز و سرد و در آیه ۳:۱۵ کتاب کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزل ۱۳۵۱ تبریزی کلمه سرد و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر و در غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمه سفید وجود دارد. اشو نویسنده کتاب «نیلوفر سفید» است. در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات نویسد کتابی و نیلوفری وجود دارند. سوره نوح ۲۲۴ کلمه دارد. آیه ۲:۲۴ وندیداد اوستا بیان میکند: «ای جم! پس از آن زمستان، در پی تازش آب، این سرزمینها بارآور گیاهان باشند؛ اما در پی زمستان و از آن پس که برفها بگدازند، اگر ایدر جای پای رمهای در جهان استومند دیده شود، شگفتی انگیزد.» اگر این آیه را به اعداد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۹۰ میشود. ارقام عددهای ۵۹۰ و ۹۵۰ مشترک هستند. در مقاله به اوستا و جمشید اشاره شده است. در زیر خبری از یورنیوز با عنوان «ذوب یخهای دائمی قطب شمال با افزایش دما خطر آزاد شدن یک «بمب جیوهای» را در پی دارد» آمده است. در مقاله کلمات ذوب، یخ، قطب، دما، خطر، آزاد و جیوه ذکر شدهاند. در خبر یورونیوز بیان شده: «تغییرات آب و هوایی و گرم شدن کره زمین باعث می شود تا یخهای دائمی قطب شمال به طور مکرر ذوب شوند، همزمان جیوه محبوس در خاکی که برای هزاران سال در آن منطقه یخ زده بود نیز آزاد میشود. رودخانه یوکان که از آلاسکا به دریای برینگ میریزد، یخهای دائمی را در امتداد سواحل خود می فرساید و رسوبات را به پایین دست منتقل میکند.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۲۳۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۲۷ و ۱۳۷۲ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۳۲۷، ۱۳۷۱ و ۱۷۲۳۳ مشترک هستند. در خبر یورونیوز بیان شده: «این جیوه به تدریج در زنجیره غذایی انباشته میشود و ماهیها و حیاتوحش شکار شده به یک خطر بالقوه برای انسانها در آینده تبدیل میشوند.» در مقاله کلمات ماهی، شکار، خطر، بالقوه و آینده ذکر شدهاند. در خبر یورونیوز به دانشگاه دورنسیف کالیفرنیای جنوبی اشاره شده است. در مقاله به دانشگاه کالیفرنیا، ارواین اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده که در ویکیپدیا بیان شده که دانشگاه کالیفرنیا، ارواین در سال ۱۹۶۵ میلادی بنیانگذاری شدهاست. در مقاله به سال ۱۹۶۵ میلادی اشاره شده است. در ویکیپدیا بیان شده که دانشگاه کالیفرنیا، ارواین ۵۵۹۶ عضو هیئت علمی دارد. در مقاله عدد ۹۶۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۹۶۵ و ۵۵۹۶ مشترک هستند. در بخش مطالب مرتبط با خبر یورونیوز خبری دیگر با عنوان «تعداد کشتههای سیل در اسپانیا به ۲۱۱ نفر رسید، علت این همه قربانی چه بود؟» آمده است. در مقاله کلمه اسپانیا و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سیل وجود دارد. طوفان نوح به صورت سیل بوده است. در مقاله بیان شده که امیرعباس هویدا نویسنده کتابهای «در سرزمین غریبه»، «اعراب چه میخواهند» و «برف در صحرای سینا» است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات نوح، قمر و عرب وجود دارند. در متن عربی سوره قمر تنها در آیه ۹ کلمه نوح ذکر شده است. سوره نوح ۹۹۹ حرف دارد. ارقام عددهای ۹ و ۹۹۹ مشترکند. در مقاله عددهای ۹، ۹۹ و ۹۹۹۹۹ ذکر شدهاند. در توضیحات انقراض در ویکیپدیا بیان شده: «تخمین زده میشود که ۹۹٫۹ درصد از جانداران در طول تاریخ منقرض شدهاند.» طوفان نوح باعث انقراض طبیعی در زمین شده است. انقراض طبیعی فرصت را برای آفرینش نو و تکامل فراهم میکند. از این جهت انقراض طبیعی مفید است. در برگ ۵۳ کتاب الف کلمه طبیعی و در مقاله کلمات فرصت، آفرینش و نو و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه تکامل وجود دارد. در مقاله به تکامل اشاره شده است. در توضیحات گاتاها در ویکیپدیا بیان شده: «جهان به نیکی آفریده شده است و رو به تکامل پیشروی میکند چنانکه آفریدگار آن اهورامزدا میخواهد.» زردشت(ع) به تکامل اشاره کرده است. نقاشی اهورامزدا اثر صادق هدایت است. زمانی که تکامل جسم انسان به مرحله مشخصی رسیده کالبد ذهنی یا روح بر جسم یا مرکب سوار شده است. انسان و میمون از یک موجود تکامل پیدا کردند و جد مشترک دارند. در ادامه مقاله خبری از خبرآنلاین با عنوان «ببینید | احمدی نژاد نانجیب بود و بر سر روحانیت کلاه گذاشت» آمده که در آن ویدئویی قرار دارد که بر اساس آن محمود احمدینژاد بیان کرده که تقلید کار میمون است. در ادامه مقاله بیان شده که مکارم شیرازی مرجع تقلید است. در توضیحات مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «او درباره تکامل گفت: «مسئله تکامل یا ثبوت انواع مسئلهای نیست که بتوان با آزمایش و دلایل حسّی و عقلی اثبات کرد چرا که ریشههای آن در میلیونها سال قبل نهفته شده، بنابراین آنچه طرفداران یا مخالفان آن میگویند همه شکل فرضیه دارد و دلایل آنها بیش از یک سلسله دلایل ظنّی نیست، بنابراین هرگز نمیتوان گفت آیات خلقت انسان و عبارات نهج البلاغه با گفتههای آنها نفی میشود. به تعبیری دیگر: علوم در این گونه فرضیّات راه خود را طی میکنند بیآنکه بتوانند لطمهای به باورهایی مذهبی بزنند لذا فرضیّات علمی دائماً در حال تغییر و تحولّند و ای بسا فردا، قراین تازهای کشف بشود و فرضیّه ثبوت انواع، طرفداران بسیار زیادتری پیدا کند؛ مثلاً در این اواخر در مطبوعات، این خبر به چشم میخورد که جمجمههایی از انسانهای مربوط به حدود ۲ (دو) میلیون سال قبل پیدا شده که با انسان امروزی فرق چندانی ندارد و این مطلب پایههای فرضیّه تکامل را به لرزه درآورد چرا که آنها معتقدند انسانهایی که در چند صد هزار سال قبل میزیستهاند هرگز به صورت انسانهایی کنون نبودهاند. از این سخن به خوبی میتوان نتیجه گرفت که این فرضیهها تا چه حد ناپایدار است و در پرتو اکتشافات جدید ممکن است متزلزل شود ولی در علوم طبیعی چون راهی جز این نیست به عنوان یک اصل روی آنها تکیه میشود تا فرضیّه جدیدی به میدان بیاید.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۳۱۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۴۹ و ۱۹۴۳ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله کلمات عقل، ریشه، فرض، جدید، علم، نهج البلاغه، انسان، لرزه و جمجمه و در غزل ۱ فرخی یزدی عدد صد هزار وجود دارد. در زیر ویدئویی با عنوان «تکامل انسان از میمون تا به الان» آمده که مدت زمان آن ۱:۱۱ است. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. اگر عنوان این خبر را به عددهای ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۹۷ میشود. در ادامه مقاله بیان شده که ناصر مکارم شیرازی متولد سال ۱۹۲۷ میلادی است. ارقام عددهای ۱۲۹۷ و ۱۹۲۷ مشترک هستند. در مقاله کلمه خطا و در غزل ۱۵۳ عراقی و در برگ ۱۳۵ کتابهای انسان از منظری دیگر و والکیریها و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خطر و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر و در برگهای ۱۳۵ و ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه خطرناک و در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمات خطر و زمین و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمات منقرض و زمین وجود دارد. در شرایط کنونی بشر با اشتباهاتش کل زمین و موجودات زنده را در خطر انقراض و نابودی قرار داده است. ارنست همینگوی نویسنده کتاب «تابستان خطرناک» است. در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه عبارت «تمام زندگی از روی زمین نابود شود» وجود دارد. در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت به نابودی زمین اشاره شده است. این نوع انقراض مفید نیست. در ادامه مقاله بیان شده که صادق هدایت مترجم کتاب کلاغ پیر نوشته الکساندر لانژکیلاند است. در توضیحات کتاب کلاغ پیر در سایت کتابراه بیان شده: «او پیش خود فکر میکرد که بهراستی بشر با زمین چه کرده و چه بهروز او آورده و با چه حقی توانسته حق حیات و شادی را از حیوانات سلب کند؟ الکساندر لانژ کیلاند (Alexander Lange Kielland) عقیده دارد انسان با کارهای خود و زندگی صنعتی باعث آلودگی هوا و آب، فرسایش خاک، سیل، آتشسوزی و گرمایش زمین شود و این عقیده خود را به زیبایی در این داستان از زبان کلاغ شرح داده است.» در آیه ۳۱:۵ کتاب مقدس خروج کلمه صنعتی و در مقاله کلمات آب، خاک، سیل، آتش، زمین، زیبایی، داستان، زبان و کلاغ و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات گرما و زمین ذکر شدهاند. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه گیا و در باب ۵۳ انجیل برنابا و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه گیاه وجود دارد. در توضیحات گیاهخواری در ویکیپدیا به نقل از صادق هدایت بیان شده: «انسان نقش برادر بزرگتر را برای حیوانات دارد؛ نه حق دژخیمی و ستمگری بر آنان را» در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات انس و نقش و در برگ ۳۵ کتاب زهیر کلمات برادر و بزرگ و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات برادر و حیوانات و در مقاله کلمات نقش، بردار و بزرگ و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱۴ نظیری نیشابوری و در غزلهای ۱۵۳ و ۲۲۴ حافظ و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی و در غزلهای ۱۳۵۰، ۱۳۵۷ و ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه نقش وجود دارد. نقاشیهای «آهوی تنها» و «آهوی کوهی» اثر صادق هدایت هستند. در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در غزل ۱۳۵ میلی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه آهو و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه شکار و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمات صید و شکار وجود دارند. در توضیحات علی بن موسی الرضا در ویکیپدیا بیان شده لقب ضامن آهو اشاره به ماجرایی مشهور نزد عامه شیعه دارد که بر اساس آن علی بن موسی الرضا در مسیر سفر به مرو، برگشت آهویی را نزد صیاد ضمانت میکند. در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه منبع و در شعر ۵۳ منطق العشاق اوحدی و در برگ ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه خلاصه و در مقاله کلمه تورات وجود دارد. در توضیحات نوح(ع) در ویکیپدیا بر اساس منبع پی، خلاصه آیات ۹:۱-۱۷ سفر پیدایش تورات اینگونه بیان شده: «اجازه کشتن حیوانات و ممنوعیت قتل. عهد با نوح و نشانه رنگینکمان». در مقاله عدد ۱۹۱۷ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۹۱۷ و ۹:۱-۱۷ مشترک هستند. در باب ۹ سفر پیدایش تورات اجازه کشتن حیوانات داده شده است. قربانی کردن و کشتن حیوانات تنها در صورت مجبور بودن و غذا دادن به فقرا صحیح است و اگر غیر از این باشد کارمای منفی دارد. در باب ۱ انجیل مرقس کلمات قربانی و حیوانات و در برگ ۵۳ کتاب الف و در آیه ۱۳:۵ انجیل برنابا کلمه قربانی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه حیوانات و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در آیههای ۱۳:۵ و ۱۳:۱۵ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمه حیوان و در برگ ۵۳ کتاب مکتوب و در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه غذا و در برگ ۱۵۳ کتاب زهیر کلمه کباب و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه گوشت و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمات گوشت و فقر و در مقاله کلمه فقیر ذکر شده است. سوره زلزال بیان میکند اگر ذرهای کار نیک یا بد انجام دهیم نتیجه آن را میبینم و حساب و کتاب در جهان وجود دارد. این مطلب بیانگر کارما است. سوره زلزال سوره ۹۹ قرآن است. در مقاله به زلزله و عدد ۹۹ اشاره شده است. در توضیحات کتاب کلاغ پیر در سایت کتابراه بیان شده: «در هوای نمناک، تند و خدنگ میپرید. کله سفید پشتههای کنار دریا را که از دور میدرخشید، دید. در این هنگام یک لکه سیاه بزرگی به چشمش خورد که آن پایین ممتد میشد. این باتلاق بود. اطراف آن، روی بلندیها خانههایی وجود داشت، ولی روی هامون که یک فرسنگ درازای آن میشد، هیچ نشان آدمیزاد پیدا نبود. تودههای زغال و در انتهای آن تلهای کوچک سیاه دیده میشد که بین آنها چالههای آب تلألؤ میزد.» در مقاله کلمات سفید، دریا، درخشان، بزرگ و هامون و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمات سفید و سیاه و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمات بلندی و سیاه و در غزل ۱ ابن یمین و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه سیاه وجود دارد.
https://www.aparat.com/v/s45ze3d
https://www.youtube.com/watch?v=38auPfoOPlk
توضیحات سایت کتابراه درباره کتاب کلاغ پیر
https://www.ketabrah.ir//book/59091
قتل صادق هدایت
اگر عبارت «قتل صادق هدایت» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. اگر عبارت «مصطفی فرزانه» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در مقاله عدد ۴۱ ذکر شده است. در توضیحات مصطفی فرزانه در ویکیپدیا بیان شده: «فرزانه سال اول حقوق را در تهران، و روانشناسی و مردمشناسی را در سوربن گذراند و تحصیل حقوق را تا دکتری حقوق بینالملل در پاریس و تولوز ادامه داد.» در مقاله کلمات سال، اول، حقوق، روانشناس، دکتر و پاریس ذکر شدهاند. در توضیحات مصطفی فرزانه در ویکیپدیا بیان شده: «نخستین آموزشگاه فنی سینمایی را تأسیس کرد و از نخستین پایهگذاران تلویزیون ملی ایران شد.» در مقاله کلمات نخستین، سینما و تلویزیون ذکر شدهاند. در کتاب به مطلبی درباره کتاب افسانه آفرینش نوشته صادق هدایت اشاره شده که در آن کلمه طنز وجود دارد. در زیر خبری از سایت ایبنا با عنوان «رازگشایی از قتل صادق هدایت در «خاطرات حسنعلی خان مستوفی»» آمده که بیان میکند: «کتاب «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد اثری طنز در باب اندیشه و فکر و سیاست است.وی بخشهایی از آنچه را در خلال سالهای زندگی خود دستمایهای برای نگاه طنزآمیزش قرار داده، توسط انتشارات کتاب نیستان چاپ و منتشر کرده است.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۷۲۱۹ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۲۹۷۱ و ۱۷۲۱۹ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات آبادی، اندیشه و فکر و در مقاله کلمات اندیشه و فکر و در برگهای ۱۳۵ و ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خاطره و در مقاله کلمه حسن و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمات حسن و خان و در قصیده ۱ حافظ و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه خان و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات خان، راز و آباد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات راز، اندیشه و آباد و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در مقاله کلمه راز و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمات راز و نصر و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه آباد و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه نیستان و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه سیاست وجود دارد. افلاطون نویسنده کتاب سیاست است. خبر ایبنا بیان شده: «هنر زرویی در این اثر را میشود در ابعاد مختلفی جستجو کرد. از سویی او در این اثر به روایت و زبانی کلاسیک به سبک ادبیات دوران قاجار برای بیان خاطرات حسنعلی خان دست زده است. روایتی که میشود رد پای آن را در آثار متفاوت و بکری همچون روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه جست و البته زرویی با زیرکی تمام با حفظ ساختار زبانی این خاطرات در این سبک روایی از برخی عبارت و اصطلاحات قدیمی و ناملموس قجری آن را پرهیز کرده و با عبارات و اصطلاحات رایج که به حد لزوم به آن افزوده شده است به این متن نمک و جذابیت زیادی بخشیده است.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۵۱۷ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۳۵۷، ۱۳۷۵ و ۳۱۵۱۷ مشترک هستند. در مقاله کلمات هنر، جستجو، زبان، ادبیات، پا، نمک و روزنامه و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه اعتماد و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۹ حافظ کلمه بکر ذکر شده است. خبر ایبنا بر اساس کتاب «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد بیان میکند: «نه مرگ مرحوم حسن شهید نورایی، نه سرخوردگی از بانو قوانلو، نه بیمهری دوستان و نه مشکل مادی، هیچ یک مرحوم هدایت را وادار به خودکشی نمیکرد. دستمال آغشته به «اِتر»، ته سیگار باقیمانده و تقلید دستخط مرحو هدایت برای درج وصیت کوتاه، موجب شناسایی قاتل شد. او به هدایت گفته بود که آخر شب برای گرفتن پنبه خواهد آمد. مادام copie سرایدار محل اقامت هدایت و برخی دیگر، از اینکه هدایت با بستهای پنبه وارد ساختمان شده بود، تعجب کرده بودند. قاتل از همین پنبهها برای گرفتن جرز در و پنجره آشپزخانه (محل مرگ هدایت) استفاده کرده بود. هدایت پس از بیهوشی با «اِتر» به آشپزخانه کشیده شده و پس از جرزگیری در و پنجره و گشودن شیرگاز، در به رویش بسته گردید.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۲۴۴ میشود. در مقاله عدد ۲۲:۴۴ ذکر شده است. اگر عبارت «دستمال آغشته به «اِتر»، ته سیگار باقیمانده و تقلید دستخط مرحوم هدایت برای درج وصیت کوتاه، موجب شناسایی قاتل شد. او به هدایت گفته بود که آخر شب برای گرفتن پنبه خواهد آمد. مادام copie سرایدار محل اقامت هدایت و برخی دیگر، از اینکه هدایت با بستهای پنبه وارد ساختمان شده بود، تعجب کرده بودند. قاتل از همین پنبهها برای گرفتن جرز در و پنجره آشپزخانه (محل مرگ هدایت) استفاده کرده بود. هدایت پس از بیهوشی با «اِتر» به آشپزخانه کشیده شده و پس از جرزگیری در و پنجره و گشودن شیرگاز، در به رویش بسته گردید.» به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۲۳۵ میشود. در مقاله بیان شده که سوره شوری ۳۵۲۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۲۳۵ و ۳۵۲۱ مشترک هستند. در سوره شوری کلمات هدایت، فرزانه، دوست، حسد و قتل ذکر شدهاند. در خبر ایبنا کلمه مرحوم به غلط مرحو نوشته شده است که در متن دوم اصلاح شده است. در برگ ۵۳ کتاب والکیریهای و در برگ ۱۳۵ کتاب الف کلمه سیگار و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا کلمه وصیت و در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه پنجره و در مقاله کلمات خط، آخر، شب، پنبه، بیهوش و مرگ و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی عبارت داروی بیهوشی و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر کلمه گاز و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا عبارت بسته شده وجود دارد. در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمات شب، پنبه و مست ذکر شدهاند. در ادامه مقاله بیان شده که مصطفی فرزانه در هنگام جنایت مست بوده است. در کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی قبل از بیان ماجرای قتل صادق هدایت، آخرین نامه هدایت به حسنعلی خان مستوفی آمده که بیان میکند صادق هدایت سه روز تب داشته است. در ادامه مقاله بیان شده که مرگ موتسارت در اثر تب غلط است. سالیهری به دلیل رشک و حسادت موتسارت را مسموم کرده است. در برگ ۵۳ کتاب الف کلمه متاسفانه و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه متاسف و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱۵۳ سعدی کلمه واقعه و در مقاله کلمات رود و نامه و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه نیت ذکر شده است. داستایفسکی نویسنده کتاب «رمان در نُه نامه» است. در خبر زیر بیان شده: «متأسفانه واقعه رود «مارن» و برخی نوشتهها و نامههای مرحوم هدایت، همگی تصمیم هدایت به خودکشی را تأیید میکرد و قاتل که از دوستان صمیمی هدایت بود، توانست نیت شوم خود را بی اینکه سوءظنی برانگیزد، عملی کند.» اگر عبارت «دوست صمیمی صادق هدایت» را در اینترنت جستجو کنیم اولین نتیجه در مورد مصطفی فرزانه است. در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در مقاله کلمات جستجو و اول ذکر شدهاند. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «صادق هدایت در تار عنکبوت» است. در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در غزل ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی کلمه تار وجود دارد. در مقاله به سوره عنکبوت اشاره شده است. در سوره عنکبوت کلمات فرزانه، دوست، صادق، هدایت و قتل و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مصطفی و صادق و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات مصطفی و دوست و در مطلب زیر از توضیحات هوش مصنوعی درباره شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه هدایت و در غزل ۱۵۳ سعدی کلمات دوست و صادق در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه فرزانگان و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه فرزانه وجود دارد. درگذشت مصطفی فرزانه در تاریخ ۲۰ ذی الحجه سال ۱۴۴۳ قمری بوده است. سوره قصص در جز ۲۰ قرآن است و ۱۴۴۳ کلمه دارد. در سوره قصص کلمات صادق، هدایت، دوست و قتل ذکر شدهاند. در مقاله بیان شده که در سوره قصص به قارون اشاره شده است. در مقاله به نقل از ویکیپدیا بیان شده: «قارون از افراد بنیاسرائیل (مصر باستان)، معاصر موسی پیامبر و به قولی پسرعموی وی بود. قارون جاهطلب، بخیل، حسود و بسیار ثروتمند بود، آنچنانکه چند تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن و دفاتر حساب اموالش زانو میزدند. هرچند او را اندرز میدادند که به مال دنیا مغرور نشود، و آن را در راه خیر مردم صرف کند، نمیپذیرفت.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۰۲ میشود. در ادامه عدد عددهای ۲۰/۱۲ و ۲۱۲۰ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در مقاله کلمات بنی، اسرائیل، معاصر، موسی، مصر، پسر، عمو، حسود، مغرور، کلید، راه و خیر و در غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی کلمات جاه و مخزن و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمه مخزن و در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمات مخزن و خزانه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات موسی و زانو و در برگ ۵۳ کتاب الف و در برگهای ۲۱۲ و ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زانو وجود دارد. صادق هدایت خودکشی نکرده و توسط دوست صمیمیش مصطفی فرزانه به دلیل رشک و حسادت به قتل رسیده است. در غزل ۵۹ عبید زاکانی کلمه رشگ و در غزل ۱۳۵ میلی کلمه رشک و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه حسود وجود دارد. درگذشت مصطفی فرزانه در تاریخ ۲۰/۱۲ سال ۱۴۴۳ قمری است. سوره عنکبوت در جزءهای ۲۰ و ۲۱ قرآن قرار دارد. عددهای ۲۰ و ۲۱ در کنار یکدیگر عدد ۲۱۲۰ را ایجاد میکنند. ارقام عددهای ۲۰/۱۲ و ۲۱۲۰ مشترکند. اگر عبارت «مصطفی فرزانه قاتل صادق هدایت» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۲۲ میشود. اگر از عدد ۲۰/۱۲ رقم صفر را کنار بگذاریم به عدد ۱۲۲ میرسیم. در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا عدد ۱۲۲ وجود دارد. در مقاله ویدئویی با عنوان «بررسی حلقه قونیه یک - رقص سماع قونیه» آمده که مدت زمان آن در گوگل ۱۰:۲۲ نشان داده میشود. ارقام عددهای ۱۰:۲۲، ۲۰/۱۲ و ۲۱۲۰ مشترک هستند. در این ویدئو استاد طاهری به خودکشی اشاره میکنند. در مقاله به بیهوش کردن صادق هدایت با اتر اشاره شده است. در مقاله کلمات گوهر و پنج ذکر شدهاند. در توضیحات اتر (فیزیک) یا گوهر پنجم در ویکیپدیا بیان شده: «در واقع کاملاً معلوم شده بود که قابلیت تراکم گازها، سیالی مایعات، کشسانی جامدات و همه خواص دیگر اجسام مادی مربوط به ساختمان مسکونی آنهاست، و نتیجه حرکت مولکولها و نیروهایی است که بر آنها وارد میشود. چنین به نظر میرسد که جز یک نفر شیمیدان روسی، به نام مندلیف، که در جدول تناوبی عناصر خودش عدد اتمی صفر را به اتر جهانی اختصاص داد، شخص دیگری هرگز فکر نکرده بود که شاید اتر جهانی از خود ساختمان ملکولی داشته باشد. در هر حال چنین فرضیهای فقط به پیچیدگیهای بعدی منجر میشد.» در این مطلب عدد صفر ذکر شده است. در مقاله کلمات شیمی و روسی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمه اتم وجود دارد. در مقاله به بیهوشی الکسی ناوالنی معترض روسی اشاره گردید. در توضیحات الکسی ناوالنی در ویکیپدیا بیان شده وی یکی از رهبران اصلی اعتراضات سال ۲۰۱۲ بوده است. در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه اعتراض وجود دارد. ارقام عددهای ۱۰:۲۲، ۲۰۱۲ و ۲۱۲۰ مشترک هستند. درگذشت صادق هدایت در سال ۱۳۷۰ قمری است. در مقاله بیان شده که سوره احزاب ۱۳۰۷ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۳۰۷ و ۱۳۷۰ مشترک هستند. در سوره احزاب کلمات فرزانه، بخل، قتل، دوست، صادق و هدایت ذکر شدهاند. صادق هدایت متولد سال ۱۹۰۳ میلاد است. در مقاله به عدد ۱۳۰۹ اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۰۹ و ۱۹۰۳ مشترک هستند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات صادق و زاغ یا کلاغ و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در برگ ۳۵ کتابهای مکتوب و کیمیاگر و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در برگ ۵۳ کتابهای کیمیاگر و تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی کلمه پیر و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر کلمه مترجم وجود دارد. صادق هدایت مترجم کتاب کلاغ پیر نوشته الکساندر لانژکیلاند است. در مقاله کلمه آدم و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۱۳۵ میلی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی کلمه پند وجود دارد. در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه مائده ذکر شده است. آیات ۲۷ و ۳۱ سوره مائده بیان میکنند: «و داستان دو پسر آدم را [که سراسر پند و عبرت است] به درستی و راستی بر آنان بخوان، هنگامی که هر دو نفر با انجام کار نیکی به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد. [برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خودخواهی به برادرش] گفت: بی تردید تو را می کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران می پذیرد.» «آن گاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال حفر نماید تا به او بنماید چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان کند. (قابیل) گفت: وای (بر من) آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟ پس (برادر را به خاک سپرد و) از این کار سخت پشیمان گردید.» شماره آیات ۲۷ و ۳۱ سوره مائده در کنار یکدیگر عدد ۳۱۲۷ را ایجاد میکنند. در مقاله عددهای ۱۲۷۳، ۱۳۲۷ و ۱۳۷۲ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۲۷۳، ۱۳۲۷ و ۱۳۷۲ و ۳۱۲۷ مشترک هستند. در خبر زیر بیان شده: «قاتل هدایت، تا آخرین روزهای عمر، از عمل غیر انسانی خود پشیمان بود و میگفت تمام آن روز مست و از خود بیخبر بوده است.». در مقاله کلمات آخرین، روز، عمر، عمل، انسان، پشیمان، تمام، روز و مست و در غزل ۲۲۴ حافظ و در غزل ۱۵۳۷ تبریزی کلمه بیخبر وجود دارد. سریال بازی تاج و تخت با اقتباس از کتاب «ضیافتی برای کلاغها» ساخته شده است. در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه ضیافت ذکر شده است. افلاطون نویسنده کتاب ضیافت است. در برگ ۱۳۵ کتاب «آشنایی با صادق هدایت» نوشته مصطفی فرزانه کلمه استاد و در مقاله کلمات استاد و خنده و در برگ ۱۲۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمات خنده و سبیل و در برگ ۳۵ کتاب الف کلمه سبیل ذکر شده است. در مقاله عکس خندان استاد طاهری با سبیل آمده است. بر روی عکس جلد کتاب «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» سبیل مشخص است. در برگ ۱۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه جلد وجود دارد. در عکس زیر مصطفی فرزانه سبیل دارد. بر روی عکس جلد کتاب «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» کلاه مشخص است. در سایت «ایران کتاب» عکس مصطفی فرزانه با کلاه آمده است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمه کلاه و در غزل ۱ شهریار کلمات کلاه و کله و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۹۵ عبید زاکانی و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمه کله وجود دارد. فریدون فرهودی نویسنده فیلم «کلاهی برای باران» است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «جزیره خارک» است. در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه جزیره وجود دارد. کتاب دندانها نوشته مصطفی فرزانه است. در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمه دندان وجود دارد. در کتاب مقدس اعمال رسولان و ترجمه نسخع قدیمی فارسی بیان شده: « چون این را شنیدند دلریش شده، بر وی دندانهای خود را فشردند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳ میشود. آیه ۲۹:۱۷ کتاب مقدس ایوب و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان میکند: «دندانهای آسیای شریر را میشکستم و شکار را ازدندانهایش میربودم.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۴۵۱ میشود. در مقاله عددهای ۲۹۷۱ و ۱۵۳۴ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۲۹:۱۷ و ۲۹۷۱ و ارقام عددهای ۱۵۳۴ و ۳۴۵۱ مشترک هستند. در آیه ۱۰:۲۶ کتاب مقدس امثال و در آیه ۳۱:۳۰ کتاب مقدس ارمیا کلمه دندان وجود دارد. در مقاله عددهای ۲۰۱۶ و ۱۳۳۰ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۰:۲۶ و ۲۰۱۶ و ارقام عددهای ۱۳۳۰ و ۳۱:۳۰ مشترک هستند. در باب ۱۰:۲۶ کتاب مقدس امثال و ترجمه مژده برای عصر جدید بیان شده: «کار خود را به مردم تنبل مسپار؛ آنها مثل سرکه برای دندان و مانند دود برای چشم زیانبخش هستند.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۴۲ میشود. آیه ۳۱:۳۰ کتاب مقدس ارمیا و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان میکند: «بلکه هر کس به گناه خودخواهد مرد و هرکه انگور ترش خورد دندان وی کند خواهد شد.» اگر این آیه را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۴ میشود. ارقام عددهای ۲۲۴ و ۲۴۲ مشترک هستند. در خبر ایبنا بیان شده که کتاب «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد ۲۲۴ صفحه دارد. در مقاله عدد ۲۲۴ ذکر شده است. در خبر ایبنا بیان شده که کتاب «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» به قیمت ۱۴ هزار تومان روانه بازار شد. در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه قیمت و در مقاله عددهای ۱۴ و هزار و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۱۳۵ سعدی کلمه بازار ذکر شده است. در خبر ایبنا به هیتلر اشاره شده است. هیتلر بیان کرده «قانون مثل تار عنکبوت میماند، فقط میتواند مگس های کوچک را شکار کند.» در مقاله کلمات قانون، تار، عنکبوت و مگس ذکر شدهاند. در مقاله کلمات منظر و ماه و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه گام و در رباعی ۱۴ خیام و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه تحقیق و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات تحقیق و ماه و در غزل ۱ شهریار و در قطعه ۹ حافظ و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات ماه و آه و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی کلمه آه و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمات مه و حضرت و در شعر ۱ منطق العشاق اوحدی و در قصیده ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی کلمه حضرت و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عباس وجود دارد. در سایت «ایران کتاب» که آدرس آن در زیر آمده بیان شده: «کتاب "ماه به روایت آه" نوشته "ابوالفضل زرویی نصرآباد" از منظر متفاوت و تازه ای زندگی و شخصیت حضرت عباس را بررسی میکند. این کتاب در نوع خود کتابی ارزش مند است که گامی جدی در راستای تحقیقات پژوهش محور در موضوعات مقدس و ارزشی بر میدارد.» در توضیحات عباس(ع) در ویکیپدیا بیان شده: «کنیهاش ابوالفضل است و به او القاب دیگر مانند «قمر بنی هاشم»، «سقای کربلا»، «علمدار حسین» و قمر منیر بنی هاشم و غیره نیز دادهاند.» در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزلهای ۱۵۳ نسیمی و فیض کاشانی کلمه قمر وجود دارد. کتاب «سرگذشت ماه» نوشته صادق هدایت و کتاب «ماه گرفته» نوشته مصطفی فرزانه است. در غزل ۱۵۳ سعدی کلمه مستسقی به معنی «آب خواهنده برای نوشیدن» وجود دارد. ابوالفضل(ع) و ابوالفضل زرویی همنام هستند. در مقاله کلمات واقعه و یاران و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات یاران و تشنگان و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در قطعه ۹ حافظ و در غزل ۲۲۴ حافظ و در غزلهای ۱۵۳ نسیمی، فیض کاشانی و محتشم کاشانی و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در غزل ۳۵۱ سعدی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه لب و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمات یار، لب و تشنگان و در غزل ۹ نظیری نیشابوری عبارت لب تشنگان و در قصیده ۱ حسین خوارزمی کلمه تشنگی و در غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی کلمه تشنه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمه یزیدیان وجود دارد. در واقعه کربلا یزید آب را بست و حسین(ع) و یارانش با لب تشنه شهید شدند. حسین(ع) و یارانش مظهر شجاعت، مردانگی و آزادگی هستند. در مقاله به شجاعت، مردانگی و آزادگی اشاره شده است. در توضیحات شام غریبان در ویکیپدیا بیان شده: «مراسم مذهبی شیعه است که در غروب روز عاشورا برگزار میگردد. سوزاندن خیمههای خانواده حسین بن علی و به اسارت گرفتن خانواده حسین بن علی توسط لشکر یزید بن معاویه درون مایه این مراسم است. در این مراسم عزاداران با روشن کردن شمع به عزاداری میپردازند.» در غزل ۱۴ حافظ عبارت شام غریبان و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عاشورا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات شام، شمع و روشنایی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی کلمات شام و شمع و در تکه ۱ مولانا و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی و در برگهای ۵۳ و ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۱۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه شام و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات شام و روشن و در غزل ۱ فیض کاشانی و در غزل ۱ جهان ملک خاتون و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در غزل ۳۵ حسین خوارزمی و در غزلهای ۱۳۵ سعدی، محتشم کاشانی و نسیمی و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه شمع و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات خیمه و شمع و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه خانواده و در غزل ۱۵۳ سعدی کلمات واقعه و خیمه و در قصیده ۱ حافظ و در آیه ۳۵:۳۱ کتاب مقدس خروج کلمه خیمه و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه سوخته وجود دارد. فروغی بسطامی متولد کربلا است. در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه محتشم و در برگهای ۳۵ و ۱۳۵ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه ادبیات و در مقاله کلمه فارسی ذکر شده است. در توضیحات محتشم کاشانی در ویکیپدیا بیان شده: «ترکیببند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروفترین مرثیه برای شهیدان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است.» در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه نوحه و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه طبل وجود دارد. در مراسم عزاداری حسین(ع) نوحه میخوانند و طبل میزنند. در توضیحات سوره فجر در ویکیپدیا بیان شده: «معرفی این سوره به عنوان «سورة حسین بن علی» میتواند به این خاطر باشد که مصداق روشن «نفس مطمئنه» حسین بن علی است (همان گونه که در حدیثی از جعفر صادق آمدهاست).» در تکه ۱ مولانا و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ فیض کاشانی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۵۳ عطار و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در آیه ۱۳۵ سورههای زنان و آل عمران و در باب ۱۵۳ انجیل برنابا و در آیه ۱۱۵:۱۳ انجیل برنابا و در غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی و در غزل ۱۱۵۳ مولانا و در غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی کلمه نفس و در برگ ۳۱۵ کتاب زهیر کلمه مطمئن وجود دارد. افلاطون نویسنده کتاب نفس است. در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱۵۳ نسیمی کلمه آل عبا وجود دارد. پنج تن آل عبا پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) هستند. در مقاله به این بزرگان اشاره شده است.
https://www.iranketab.ir/book/5874-mah-be-revayate-ah
قتل موتسارت
اگر عبارت «قتل موتسارت» را به عدد ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ و ۳۵ می شود. در مقاله عددهای ۴۱ و ۳۵ ذکر شدهاند. در توضیحات آمادئوس (فیلم) در ویکیپدیا بیان شده: «آمادئوس درمجموع نامزد دریافت ۵۳ جایزه شد» در مقاله کلمه جایزه ذکر شده است. در توضیحات آمادئوس (فیلم) در ویکیپدیا بیان شده: «ناگهان فریادهای کوتاهِ «موتسارتِ موتسارت» آنتونیو سالیِری (اف. موری آبراهام) به گوش میرسد. سالیری، درحالیکه فریاد میزند و اعتراف میکند که ولفگانگ آمادئوس موتسارت (تام هولس) را کشته، خونین و مالین، توسط خدمهاش پیدا میشود.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۸۲۹ میشود. در مقاله بیان شده که اگر عبارت «حسن مجتبی(ع) مسموم» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۸۲۹ میشود. در باب ۱ انجیل مرقس و در بابهای ۳۵ و ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه اعتراف وجود دارد. در برگ ۲۱۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه موزارت ذکر شده است. سالیهری نیز به دلیل رشک و حسادت موتسارت را به قتل رسانده است. در توضیحات «ولفگانگ آمادئوس موتسارت» در ویکیپدیا ذکر شده که تئاتر الکساندر پوشکین به نام «موتسارت و سالیهری»، بیان میکند موتسارت به دلیل خوردن زهر که سالیهری به وی داده است، جانش را از دست داده است. موتسارت با سیانور مسموم شده است. اگر عبارت «موتسارت سیانور» را به اعداد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۳۴ میشود. در مقاله به حسادت قارون اشاره شده است. در مقاله بیان شده که در سوره قصص به قارون اشاره شده است. سوره قصص ۱۴۴۳ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۴۴۳ و ۱۴۳۴ مشترک هستند. در توضیحات سیانور در ویکیپدیا بیان شده: «شایعترین علت مسمومیت با سیانید، استنشاق دود در آتش است.» در مقاله کلمه دود ذکر شده است. در ویکیپدیا بیان شده که تولید پلاستیک از زمینههای کاریست که ممکن است در معرض خطر مسمومیت سیانور قرار بگیرید. در ادامه مقاله کلمه پلاستیک ذکر شده است. در توضیحات سیانور در ویکیپدیا بیان شده: «فرآوردههای سیانید در عکاسی، واکنشهای آزمایشگاهی، صنعت، حشرهکشها و جوندهکشها (HCN) استفاده میشوند و در برخی از میوهها، از قبیل بادام تلخ، دانه سیب، هسته هلو و آلو و اکثر دانههای تلخ وجود دارد.» در مقاله کلمات عکس، صنعت، دانه، میوه و تلخ و در قصیده ۱ حافظ و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در برگ ۲۱۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه عکس و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات عکس و سیب ذکر شدهاند. در مقاله عکس سیب آمده است. در غزل ۴۱ فیض کاشانی کلمه آلکن وجود دارد. در توضیحات آلکن در ویکیپدیا بیان شده: «آلکنها نقش مهمی از نظر بیولوژیکی ایفا میکنند، بهعنوان مثال اتیلن هورمون گیاهان بوده که از اسید آمینه متیونین(methionine) ایجاد شده و باعث رسیدن میوهها، بازشدن شکوفهها و گلها و همچنین ریزش برگها در پاییز میشود و بهدلیل این خاصیت در کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۵ میشود. در مقاله عدد ۱۰۳۵ ذکر شده است. در توضیحات آلکن در ویکیپدیا بیان شده: «برای جلوگیری از خراب شدن میوههایی مانند سیب، گلابی و موز، در حمل و نقل یا انبار، آنها را کمی نارس میچینند و قبل از وارد کردن به بازار، تحت تأثیر اتیلن قرار میدهند تا رسیده شود.» در این مطلب به سیب اشاره شده است. در توضیحات آلکن در ویکیپدیا بیان شده: «آلکنهای دارای دو تا چهار کربن را میتوان بهصورت خالص از نفت خام تهیه نمود.» اگر این جمله را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۵۶ میشود. در مقاله عدد ۲۵۶ و کلمه نفت ذکر شده است. در توضیحات آلکن در ویکیپدیا بیان شده: «روش دیگر افزایش آب به آلکنها، واکنش اکسیجیوهدار شدن– جیوهزدایی است.» در مقاله به جیوه اشاره شده است. درگذشت پوشکین و ناوالنی در روسیه بوده است. در مقاله بیان شده ظاهرا ناوالنی در اثر لخته شدن خون فوت کرده است. لخته شدن خون باید در اثر زهر باشد. در مقاله به نقل از توضیحات الکسی ناوالنی در ویکیپدیا بیان شده: «سازمان زندانهای روسیه در منطقه یامالو نِنِتس این کشور اعلام کرد که آلکسی ناوالنی در یک اردوگاه کیفری در خارپ در قطب شمال که یکی از سختترین زندانهای روسیه بهشمار میرود پس از هواخوری، «احساس ناخوشی» کرده و بلافاصله پس از آن «بیهوش» شده و اقداماتِ احیاء بر او بیاثر مانده است». در این مطلب به قطب اشاره شده است. در توضیحات فیلم آمادئوس در ویکیپدیا بیان شده: «فیلم با یک قطعه کوتاه موسیقی و نمایی از یک کالسکه، تصاویری از برف و یخ، و کوچههای پیچدرپیچ آغاز میشود.» در برگهای ۳۵ و ۲۱۲ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه موسیقی و در مقاله کلمات برف، یخ، کوچه و آغاز ذکر شدهاند. در مقاله به نقل از استاد طاهری بیان شده که طوفان نوح در اثر آب شدن برفهای یا یخهای قطب بوده است. در مقاله ذکر شده که در توضیحات نوح(ع) در ویکیپدیا بر اساس منبع پی، خلاصه آیات ۹:۱-۱۷ سفر پیدایش تورات اینگونه بیان شده: «اجازه کشتن حیوانات و ممنوعیت قتل. عهد با نوح و نشانه رنگینکمان». موتسارت در سال ۱۷۹۱ میلادی به قتل رسیده است. ارقام عددهای ۱۷۹۱ و ۹:۱-۱۷ مشترک هستند. در توضیحات «ولفگانگ آمادئوس موتسارت» در ویکیپدیا بیان شده: «اما فرضیهای که از همه مقبولتر است، علت مرگ را تب روماتیسم حاد بیان میکند که او از زمان کودکی سه یا چهار بار دچار حمله ناشی از آن شده بود.» در غزل ۱ جویای تبریزی کلمات طفل و تب و در باب ۱ انجیل مرقس و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه تب و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی کلمه غلط و در غزل ۵۳ مجد همگر کلمه نادرست وجود دارد. مرگ موتسارت در اثر تب غلط و اشتباه است. در قصیده ۱ حافظ کلمه وین وجود دارد. در توضیحات رکوئیم (موتسارت) در ویکیپدیا بیان شده: «ریکوئیم در دی مینور (به انگلیسی: Requiem Mass in D minor) (در فهرست کوشل: ک ۶۲۶)، اثری موسیقایی از موتسارت که در سال ۱۷۹۱ و در وین ساخته شد. این اثر، به خاطر مرگ وی در پنجم دسامبرِ آن سال، ناتمام ماند. نسخه تکمیلشده آن توسط فرانتس زاور زوسمایر به سال ۱۷۹۲ به کُنت فرانک فون والسگ، کسی که به صورت ناشناس این مرثیه را به مناسبت ۱۴ فوریه، سالگرد مرگ همسرش، سفارش داده بود، تحویل داده شد.» اگر این متن را به عددهای ابجد کبیر و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۹۲۷ و ۸۹۲ میشود. در مقاله عددهای عددهای ۲۹۸، ۸:۲۹ و ۹:۲۸ ذکر شدهاند. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۷۹۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۲۷۹۱ و ۱۹۹۲۷ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات مرگ و همسر ذکر شدهاند. در توضیحات رکوئیم (موتسارت) در ویکیپدیا بیان شده: «به احتمال فراوان، والسگ قصد داشت رکوئیم را اثرِ خودش بنامد؛ چنانکه او برای انجام همین کار با آثار دیگر مشهور است. این قصدِ او با اجرای طرح منافع عمومی برای بیوه موتسارت، کنستانتسه، نقش بر آب شد.» در مقاله کلمه بیوه ذکر شده است.
یوسف(ع) و شمس تبریزی درون چاه
اگر عبارت «یوسف کنعان» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در مقاله عدد ۴۱ ذکر شده است. در غزل ۱۳۰۵ تبریزی کلمات یوسف، کنعان و چاه و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات یوسف و چاه و در غزل ۱ شهریار و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه چاه و در باب ۱ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب زهیر و در برگ ۵۳ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه برادر و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در برگهای ۵۳ و ۵۳۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه برادران و در آیاتی از سوره مائده که به آنها اشاره گردید کلمات برادر و حسد ذکر شدهاند. برادران یوسف(ع) به دلیل توجه یعقوب(ع) به یوسف(ع) و بخل و حسادت، یوسف(ع) را در چاه انداختند. در مقاله کلمه یوسف و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمات یوسف و یعقوب ذکر شدهاند. در باب ۱ انجیل مرقس به یعقوب(ع) پسر حلفا از حواریون اشاره شده است. پدر یوسف(ع) و یعقوب(ع) پسر حلفا از حواریون همنام هستند. در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمات پدر، یوسف و کنعان در قطعه ۱ خاقانی کلمه حواری وجود دارد. در غزل ۱۱۵۳ مولانا به یوسف(ع)، یعقوب(ع) و شمس تبریزی و در تکه ۱ مولانا و در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا به شمس تبریزی اشاره شده است. شمس تبریزی نیز به دلیل توجهی که مولانا به شمس داشته و بخل و حسادت اطرافیان به قتل رسیده است. در زیر مطلبی از خبرنامه گویا با عنوان «سرانجام تلخ شمس تبریزی، رضا فرمند» آمده است. اگر عنوان این مطلب را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۹۹ میشود. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات خبر، گویا و سرانجام و در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در باب ۵۹ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه گویا و در غزل ۳۵۱ سنایی کلمات گویا و تلخ و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۵۳ کتابهای کیمیاگر و مکتوب و در غزل ۱۳۵۰ تبریزی کلمه سرانجام و در غزل ۹ نظیری نیشابوری و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ فیض کاشانی و در غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی و در غزل ۳۵۱ سنایی و در غزل ۱۳۵۱ صائب تبریزی و در آیههای ۱:۴، ۳:۵ و ۳:۱۵ کتاب مقدس نوحه کلمه تلخ و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمات نوحه و تلخ ذکر شده اند. در خبرنامه گویا بیان شده:
«سوگسرود مولوی برای شمس
مولوی در «غزلیات شمس تبریزی» سوگسرودی بلند برای شمس نوشته است. هنگام نوشتن این غزل مولوی تردیدی در مرگ شمس نداشته است. و اگر شمس این بار هم بیخبر رفته بود مولوی دلیلی نداشت که این سوگسرود را بنویسد. در این شعر، واژهی «مرگ» چندبار تکرار شده است. اشاره به مرگی خشونتبار شده است: اینکه تیری زهرناک جگری را دریده است. اشاره به جنازه و کفن است. و دیگر اینکه شمس به «عالم معنی» که همان عدم است رفته است. کوتاه سخن اینکه مولوی این شعر را زمانی نوشته است که به او گفتهاند شمس را از چاه درآورده و دفن کردهاند.»
اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۹۳۰ میشود. در مقاله عدد ۱۹۳۰ ذکر شده است. اگر متن «سوگسرود مولوی برای شمس» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۱۰۳۵۳ میشود. اگر عبارت «یوسف(ع) و شمس تبریزی درون چاه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳۰ میشود. در مقاله عددهای ۱۰۳۵، ۱۳۰۵ و ۱۳۵۰ ذکر شدهاند. ارقام عددهای ۱۰۳۵، ۱۳۰۵، ۱۳۵۰ و ۱۱۰۳۵۳ مشترک هستند. در سایت گنجور شماره «سوگسرود مولوی برای شمس» ۲۸۹۳ است. در برگ ۳۵۱ کتاب پلهپله تا ملاقات خدا کلمه مولانا و عدد ۳۲۸۹ وجود دارد. ارقام عددهای ۲۸۹۳ و ۳۲۸۹ مشترک هستند. علت دیگر به قتل رساندن شمس تبریزی خشونت شمس تبریزی نسبت به زنش بوده است. در خبرنامه گویا با عنوان «سرانجام تلخ شمس تبریزی، رضا فرمند» بیان شده: «شمس را چند روز پس از مرگ کیمیا خاتون، زن نوجوان شمس تبریزی ( که باید در پی خشونت شمس روی داده باشد)، هفت نفر با همدستی علاءالدین، پسر کوچکتر مولانا، میکشند و جسدش را در چاهی میاندازند. بعد سلطان ولد، پسر بزرگتر مولانا از موضوع آگاه میشود؛ جسد شمس را به یاری «یاران محرم» از چاه درمیآورند و دفن میکنند. این چکیدهی گزارشیست که در مناقبالعارفین در باره کشته شدن شمس آمده است.» اگر این متن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۵۲۳ میشود. در مقاله بیان شده که سوره قصص ۵۹۳۱ حرف دارد. بین عددهای ۵۹۳۱ و ۱۹۵۲۳ چهار رقم مشترکند. در سوره قصص کلمات کلمات خبر، گویا، سرانجام، تلخ، زن، خشم، نفر، همدسی، پسر، میکشت، چاه، انداز، پسر، بزرگ، آگاه، یاری، چاه و گزارش و در مقاله کلمات چکیده و خشونت ذکر شدهاند. در مقاله به جهان ملک خاتون اشاره شده که با کیمیا خاتون همنام است. در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۵۳ عطار و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمه بن و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱۳۵ فیض کاشانی و در غزل ۱۵۳ میلی کلمه بنیاد و در مقاله کلمات زرینکوب، تسلیم، شحنه، دمشق و شیخ ذکر شده است. در خبرنامه گویا بیان شده: «مولویشناسان ایرانی از بن و بنیاد، هم مسئله کشته شدن شمس را انکار میکنند و هم کشف جسد را مردود میدانند. آقای زرینکوب، در باره قتل شمس و کشف جسد وی مینویسد:
«غیبت نهائی شمس بعدها موجب انتشار این شایعه شد که گویا اصحاب جلالالدین او را کشتهاند و حتی او را از حضور مولانا به کشتن خواندهند. اما این نکته که در ولدنامه هیچ اشارتی به چنین واقعهیی نیست و مخصوصأ این امر که مولانا هم هرگز از بازگشت او قطع امید نکرد و در جستجوی او حتی بیش از یکبار به دمشق رفت قبول این روایت را مشکل میکند. احتمال آنکه قتل شمس را از مولانا مخفی داشته باشند ممکن است به ذهن بیاید اما این امر هم نه فقط با حالت تسلیم و اطاعت محض مریدان نسبت به شیخ توافق ندارد بلکه وقوع یک همچو جنایتی هم ممکن نبود از ملاحظه و مواخذهی شحنهی شعر و محتسب شرع مخفی بماند...»» این نشان میدهد که تا قبل از سروردن «سوگسرود مولوی برای شمس» قتل شمس را از مولانا مخفی کردند. در خبرنامه گویا بیان شده:
«چرا نمیتوان به روایت سلطانولد اعتماد کرد؟
سلطان ولد به هنگام نوشتن «ولدنامه» سرپرست خاندان مولاناست؛ و آنچه برای وی ارزش بنیادی دارد پاسداشتِ آبروی خاندان مولاناست. او که نمیآید این «راز بزرگ» را بر ملا کند و بگوید که شمس، خدای مولانا، با همدستی یکی از اعضای خانوادهاش کشته شده است. از آن گذشته، خودش و «یاران محرم» اش هم آلوده و درگیر ماجرا شده بودهاند. طبق روایت افلاکی، وی با «یاران محرم» جسد شمس را بیرون آورده و دفن کردهاند. کشف گور شمس هم نشان میدهد که حرف افلاکی درست بوده است. اگر سلطان ولد مسئله را بازگو میکرد نه تنها خودش به جُرم پردهپوشی جنایت کارش با شحنه و قاضی شهر میافتاد، بلکه پای «یاران محرم» هم به میان کشیده میشد. سودِ سلطان ولد؛ خاندان و یاراناش در آن بوده است که این راز برای همیشه سر به مُهر بماند. همین رویکرد و پنهانکاری در میان فرقهها و گروههای مذهبی هم دیده میشود. آنان اگر میاناشان خلافی روی دهد تا حد ممکن برای حفظ آبرو و اعتبار گرو و فرقهاشان به مسئله سرپوش میگذارند. کافی است که به پنهانکاریهای کلیسای کاتولیک در مورد خلافکاریهای کشیشان اشاره کرد؛ و یا به پنهانکاریهای «شاهدان یهوه» در بارهی خلافکاری هموندانشان. اینست که به روایت سلطان ولد در این باره نمیتوان اعتماد کرد. » اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۲۸۰۹ میشود. در مقاله عدد ۲۸۹ ذکر شده است. بین عددهای ۲۸۹ و ۲۸۰۹ سه رقم مشترک هستند. در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات افلاکی و ولدنامه و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمات افلاک، یار و محرم و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات افلاک و محرم و در برگ ۱۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات شمس و سلطان ولد و در برگ ۳۱۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمات سلطان ولد، یاران و اعتبار و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه اعتماد و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۵۳ پندنامه عطار و در غزل ۱۱۵۳ مولانا کلمه اعتبار و در غزل ۱ فرخی یزدی کلمات اعتبار و آبرو و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمه آبرو و در مقاله کلمات مولانا، بنیاد، خانواده، همدست، حرف، پرده، شحنه، قاضی، سلطان، یاران، مهر، کلیسا، کاتولیک و کشیش ذکر شدهاند. در متنی که از خبرنامه گویا که به آن اشاره گردید عبارت «یاران محرم» در گیومه نوشته شده است. در ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی کلمات گویا، یار و محرم و در مقاله کلمه یاران و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و قطعه ۹ حافظ و در شعر ۱۳۵ ارمغان حجاز اقبال لاهوری کلمه محرم وجود دارد. در متنی که از خبرنامه گویا که به آن اشاره گردید عبارت «راز بزرگ» در گیومه نوشته شده است. در مقاله بیان شده که اشو نویسنده کتاب «راز بزرگ» است. اگر عبارت «راز بزرگ» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۴۱ میشود. در مقاله عدد ۴۱ ذکر شده است. در خبرنامه گویا بیان شده: ««ولدنامه» اثریست منظوم از سلطان ولد، پسر بزرگ مولانا که ۱۶ سال پس از فوت مولانا نوشته شده است. مولویشناسان ایرانی (کسانی چون فروزانفر، زرینکوب...)، نوشتههای «ولدنامه» را معتبرتر از «مناقبالعارفین» میدانند آنهم تنها به این دلیل که وی پسرمولاناست و امینتر است!!! و دیدگاه ولدنامه را در بارهی شمس در آثارشان بازتاب دادهاند.در حالیکه دیدگاهِ «ولدنامه» نسبت به ناپدید شدن شمس همانطوریکه خواهیم دید به زبان قضایی، به هیچروی، محکمهپسند نیست. از آن گذشته سلطانولد، خودش درگیر ماجرا بوده است و هنگام نوشتن کتابش در موقعیتی نبوده است که بتواند پرده از روی معمای کشتن شمس بردارد. » اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۹۷۶ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۹۷۶ و ۶۷۹۱ مشترکند. در سوره اسراء کلمات فروزان، نامه، پسر، زبان، کتاب، پرده، کشتن و شمس ذکر شدهاند. در توضیحات مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «مکارم شیرازی در خصوص طرح اخباری پیرامون احتمال ساخت یک مجموعه تلویزیونی راجع به شمس تبریزی و مولانا با عنوان مست عشق، مخالفت خود را با ساخت این سریال اعلام کرد. وی اظهار کرد که انجام این کار را "شرعی" نمیداند و علتش را نیز "ضاله خواندن صوفیه" دانست.» رابطه شمس تبریزی و مولانا رابطه استاد و شاگردی بوده است. در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمات استاد و شاگرد و در باب ۱ انجیل برنابا و در برگ ۳۵ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در آیه ۱۵۱:۳ و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه شاگرد وجود دارد. مولانا به شمس تبریزی ارادت داشته است. شمس تبریزی مولانا را به حلقه یا ارتباط بینام آگاهی یا حلقه می یا آگاهی متصل کرده است. در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه بینام و در مقاله کلمات کلمات حلقه و آگاهی و در برگ ۱۵۳ کتاب والکیریها کلمه متصل و در برگ ۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه اتصال وجود دارد. با این حلقه و میراث شمس تبریزی میتوان از خداوند وحی و آگاهی دریافت کرد. اگر عبارت «شمس تبریزی ارتباط آگاهی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۷۹ میشود. در مقاله بیان شده که سوره اسراء ۶۷۹۱ حرف دارد. ارقام عددهای ۱۶۷۹ و ۶۷۹۱ مشترک هستند. در سوره اسراء کلمات شمس، وارث، وحی و آگاه و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات وحی و آگاهی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمات می و آگاهی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات می و اگهی و در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمات می و آگهی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات می و آگاه و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات نظر، حلقه و می و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمات نظر و می و و در غزلهای ۱ و ۹ حافظ و در غزلهای ۹ و ۱۴ نظیری نیشابوری و در غزل ۵۳ عطار و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در شعر ۱۳۵ ارمغان حجاز اقبال لاهوری و غزلهای ۱۳۵ فیض کاشانی و میلی و غزلهای ۱۵۳ و ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی کلمه می و در تکه ۱ مولانا و در شعر ۵۳ منطق العشاق اوحدی و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی و در غزل ۲۲۴ حافظ و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمه نظر وجود دارد. نظر به معنی حلقه یا ارتباط خداست. در غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی عبارت «قطع نظر» وجود دارد. منظور این عبارت قطع ارتباط با خداست. اگر عبارت «شمس تبریزی ارتباط می» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۶۹۲ میشود. در مقاله عدد ۱۶۲۹ ذکر شده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه خوی وجود دارد. آرامگاه شمس تبریزی در شهر خوی است.
https://news.gooya.com/2020/08/post-41580.php
کشتی یعقوب(ع) با انسانی عادی و تحریف سفر پیدایش
الهی قمشهای در سخنرانیها بیان میکنند که یک معدنچی با دیدن شکوه و زیبایی ماه در آسمان که تا آن لحظه به آن توجه نکرده ایمان میآورد. در مقاله کلمات معدن، زیبایی و ماه و در غزل ۱ شهریار و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمه شکوه و در قصیده ۱ حافظ کلمات شکوه و ماه و در باب ۱ انجیل مرقس و در غزل ۹ حافظ و در باب ۹۵ انجیل برنابا و در آیه ۱۳۵ سوره زنان و در آیه ۱۵۳ سورههای آل عمران و بقره و در غزل ۱۳۵ نسیمی و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی و در برگ ۱۳۵ کتاب عطیه برتر و در غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری و در برگ ۳۱۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زرشت نیچه و در آیه ۳۱:۱۵ انجیل برنابا کلمه ایمان وجود دارد. در غزل ۱۴ حافظ و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه سنجاب ذکر شده است. الهی قمشهای در سخنرانیها بیان میکنند که یک سنجاب برای ایمان آوردن تمام مردم دنیا به خداوند کافی است. مشکل اینجاست که این چیزها برای ما عادی شده است. در برگ ۳۱۶ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه عادی وجود دارد. تمام مخلوقات خداوند معجزه هستند. یعقوب(ع) با انسان عادی کشتی گرفته و سفر پیدایش تحریف شده است. در مقاله کلمات انسان، عادی و کشتی ذکر شدهاند. اگر عبارت «کشتی یعقوب(ع) با انسانی عادی و تحریف سفر پیدایش» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۶۱۹ میشود. در مقاله عددهای ۱۲۹۶ و ۱۶۲۹ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در قصیده ۱ حافظ کلمه ران وجود دارد. در سفر پیدایش تورات و ترجمه نسخه قدیمی فارسی بیان شده: «و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد، کف ران یعقوب را لمس کرد، وکف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۷۱۳ میشود. در مقاله عددهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۵ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در برگ ۳۵ کتاب والکیریها و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری کلمه نوید و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه افکاری و در برگ ۳۵۱ کتاب آشنایی با صادق هدایت کلمه افکار و در مقاله کلمه شیراز ذکر شده است. نوید افکاری کشتیگیر شیرازی است. نوید افکاری متولد سال ۱۴۱۴ قمری است. در مقاله عدد ۱۴ ذکر شده است. ارقام عددهای ۱۴ و ۱۴۱۴ مشترک هستند. نوید افکاری متولد سال ۱۳۷۲ خورشیدی است. در مقاله عدد ۱۳۷۲ ذکر شده است. در مقاله به وریا غفوری اشاره شده است. در توضیحات وریا غفوری در ویکیپدیا بیان شده: «وریا غفوری در سال ۱۳۹۹ اعدام نوید افکاری را قتل عمد توصیف کرد و در توییتر نوشت: «فکر، اندیشه و آزادی، قابل اسارت نیست نه با زندان نه با اعدام. ذات انسان مطالباتی دارد که هیچ وقت خاموش نمیشود.»» نوید افکاری توسط رژیم سپاه و خامنهای با طناب دار به قتل و شهادت رسیده است. در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه طناب وجود دارد. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی «طناب دار» است. در توضیحات نوید افکاری در ویکیپدیا بیان شده: «نوید افکاری در نامهای که منتشر کرده نوشته است که همه اعترافات وی تحت شکنجه روحی و جسمی بوده، از جمله اینکه «روی صورتش پلاستیک کشیده بودند» و او «تا مرز خفگی و مرگ پیش رفته»» در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات نوید، نامه و مرگ و در مقاله کلمه نامه و مرگ و در برگ ۳۵ کتاب والکیریها کلمات نوید و مرگ و در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات افکاری، اعتراف و مرگ و در باب ۱ انجیل مرقس و در بابهای ۳۵ و ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه اعتراف وجود دارد. در توضیحات نوید افکاری در ویکیپدیا بیان شده: «یک بار «با پاره کردن گردنش توسط شیشه» اقدام به خودکشی کرد.» در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمات افکاری و گردن و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات رگزن و گردن و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات رگ، گردن و شیشه و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه رگ و در غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی کلمات رگ و گردن و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱ بیدل دهلوی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه گردن و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمه شیشه وجود دارد. در توضیحات نوید افکاری در ویکیپدیا و بخش «نامه خانواده» به ابراهیم رئیسی اشاره شده است. در مقاله کلمات نامه و خانواده و در باب ۳۵ انجیل برنابا کلمه رئیس وجود دارد. در مقاله خبری از سایت پیشخوان آمده که در آن عکس زیر از روزنامه وطن امروز قرار دارد. در این عکس ابراهیم رئیسی مشخص است. در سال ۲۲ یا ۲۰۲۲ میلادی ابراهیم رئیسی مردم معترض را مگس خطاب کرد. در مقاله به سوره حج اشاره شده است. سوره حج سوره ۲۲ قرآن است. در سوره حج و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در باب ۹۵ انجیل برنابا و در غزل ۲۲۴ حافظ کلمه مگس و در غزل ۱۴ یغمای جندقی و جمله ابراهیم رئیسی باعث شده مردم با مگس یاد ابراهیم رئیسی میافتند. در قصیده ۵۳ افسر کرمانی کلمات پشه و خامه ذکر شدهاند. در مقاله بیان شده که کلمات خامنهای و خامه شبیه هستند. مگس یا پشه اطراف خامه میچرخد. در کتاب نور که آدرس آن در ادامه مقاله آمده پستی از اینستاگرام ایران اینترنشنال با عنوان «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» قرار دارد. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در غزل ۵۳ عطار کلمه پست و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی کلمات پست و دریا و در مقاله کلمات دریا و دریاچه و در باب ۱ انجیل مرقس کلمات دریا، دریاچه و جستجو و در منشور کوروش و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی کلمات دریا و جستجو و در غزل ۴۱ نظیری نیشابوری و در برگهای ۳۵ و ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر و در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمه جستجو و در غزل ۱ محتشم کاشانی کلمه وان و در مقاله کلمه ترکیه و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه ترک و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات پرچم، ترک، وان و رسم و در غزل ۱ حافظ و در شعرهای ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و «جمشید» و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی و در برگ ۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۵۹ عبید زاکانی کلمه رسم وجود دارد. اگر عبارت «پهباد آکینجی پس از جست و جو برای بالگرد رئیسی روی دریاچه وان پرچم ترکیه را رسم کرد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۳۵۱۷ میشود. در مقاله به فتنه ۱۳۵۷ خمینی اشاره شده است. ارقام عددهای ۱۳۵۷ و ۳۵۱۷ مشترک هستند. در کتاب نور خبری از یورونیوز با عنوان ««پرواز با هلیکوپترهای شاه»؛ بالگرد حامل ابراهیم رئیسی تا چه حد مناسب پرواز بود؟» آمده که بیان میکند بالگرد آمریکایی مدل بِل ۲۱۲ است که به احتمال زیاد در زمان حکومت شاه محمدرضا پهلوی خریداری شده حامل ابراهیم رئیسی بوده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه بل و در مقاله عددهای ۱۲۲، ۲۱۲ و ۲۲۱ و در غزل ۵۳ مجد همگر کلمه خرید وجود دارد. در خبر یورونیوز بیان شده که بالگرد بل ۲۱۲ که گفته میشود در اختیار جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران بوده است. در مقاله کلمات جمعیت و هلال ذکر شدهاند. روزی که هلیکوپتر ابراهیم رئیسی سقوط کرد مصادف با روز جمعیت بود. در خبر یورونیوز بیان شده بالگردهای بل ۲۱۲ همچنان توسط نیروهای پلیس در مقدونیه شمالی و توسط گارد ساحلی کانادا و ژاپن مورد استفاده قرار میگیرد. در مقاله کلمات مقدونی، کانادا و ژاپن و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزلهای ۱ حافظ، فیض کاشانی و جویای تبریزی و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه ساحل وجود دارد. در خبر یوروز نیوز بیان شده: «این بالگردها، بسته به پیکربندی، می تواند یک خلبان (یا دو خلبان، در صورت مجهز بودن به ابزارهای پرواز ارتقا یافته) و حداکثر ۱۴ مسافر را حمل کند.» در مقاله عدد ۱۴ و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمه مسافر ذکر شده است. نازنین بنیادی در فیلم «مسافران» بازی کرده است. در عکس زیر از روزنامه وطن امروز به قبض گاز مشتریان پرمصرف اشاره شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه کلمه قبض و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در مقاله کلمه گاز ذکر شده است.
https://www.pishkhan.com/news/248095
ادریس
در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات جمع و ادریس ذکر شدهاند. در قرآن جمع شماره آیاتی که در آنها کلمه ادریس ذکر شده برابر با ۱۴۱ است. اگر کلمه ادریس را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴ میشود. ارقام عددهای ۱۴ و ۱۴۱ مشترک هستند. در مقاله به عروج و سوره مریم اشاره شده است. در سوره مریم و ترجمه انصاریان بیان شده: «و او را به جایگاه و مقام بلندی ارتقا دادیم.» اگر این آیه را به عددهای ابجد کبیر و وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۰۵ و ۱۴۱ میشود. در مقاله عدد ۱۳۰۵ ذکر شده است. در سوره مریم و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و یاد کن در کتاب خود احوال ادریس را که او شخصی بسیار راستگو و پیغمبری عظیم الشأن بود.» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۵۲۶ میشود. در سوره انبیاء و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را که همه بندگان صابر ما بودند.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۶۵ میشود. در مقاله عدد ۲۶۵ ذکر شده است. ارقام عددهای ۲۶۵ و ۶۵۲۶ مشترک هستند. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات انبیاء، ادریس، مزرعه و زراعت یا کشاورزی و در مقاله کلمات صنعت و علم ذکر شدهاند. در روزنامه وطن امروز به کشاورزان اشاره شده است. در توضیحات ادریس در ویکیپدیا بیان شده: «ابن خلدون کشاورزی را مقدم بر تمام پیشههای بشری میداند، زیرا که در آن نیاز به اندیشه و دانشی نیست، و آن را به آدم ابوالبشر نسبت میدهد. پس از کشاورزی صنعتگری را در مرتبه دوم میداند، زیرا که صنعت از امور ترکیبی و علمی است که در آن اندیشه و نظر را بهکار میبرند، و او آن را به ادریس نسبت میدهد و او را «پدر دوم مردم» مینامد.» ادریس همان هرمس است. در توضیحات هرمس در ویکیپدیا بیان شده: «از صفات و نمادهای او میتوان به خروس، لاکپشت خشکی (سنگ پشت)، چوبدستی، کیف پول، صندلهای بالدار و کلاه آفتابگیر اشاره کرد. هرمس به شکل جوانی خوشسیما، بدون ریش و تنومند یا به شکل مردی سالخورده دارای ریش به تصویر کشیده شدهاست.» در مقاله کلمات خروس، بال، کلاه، آفتاب، جوان، خوش، سیما، مرد و ریش و در برگ ۵۳ کتاب والکیریها کلمه کیف و در برگهای ۳۵ و ۱۳۵ کتاب زهیر کلمه پول و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه صندل وجود دارد. فریدون فرهودی کارگران تله فیلم کیف است. در برگ ۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بودا و در برگ ۵۱۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه بودایی وجود دارد. اشو نویسنده کتابهای «زندگی به روایت بودا» و «زوربای بودایی» است. در توضیحات بودا(ع) در ویکیپدیا ویکیپدیا بیان شده: «گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا میباشد.» در مقاله به هند اشاره شده است. ذو الکفل(ع) همان بودا(ع) است. اگر عبارت «سیذارتا گوتاما بودا» را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. در برگ ۳۵ کتابهای کیمیاگر و عطیه برتر و در برگهای ۳۵، ۵۳ و ۱۵۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه و در غزلهای ۱۳۰۵ و ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه بیدار وجود دارد. در ویکیپدیا بیان شده که بودا به معنی «بیدار شده» است. اگر عبارت «بیدار شده» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۲۶ میشود. در مقاله بیان شده که اگر عبارت «و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را که همه بندگان صابر ما بودند.» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۶۵ میشود. ارقام عددهای ۲۶۵ و ۵۲۶ مشترک هستند. در سوره انبیاء به ذو الکفل(ع) و بر طرف شدن رنج و در ادامه مقاله به رنج اشاره شده است. عقاید بودایی بیان میکنند که راه رهایی از رنج کنار گذاشتن وابستگیها، تعلقات و عادتها است. در مناقب ۱ جویای تبریزی کلمه وابسته و در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه تعلق و در مقاله کلمه عادت ذکر شده است. در سورههای انبیاء و صاد کلمه ذا الکفل ذکر شده است. جمع تعداد کلمههای سورههای انبیاء و صاد ۱۹۰۳ میشود. در مقاله عدد ۱۹۰۳ ذکر شده است. جمع شماره نزول سورههای انبیاء و صاد ۱۱۱ میشود. در مقاله عدد ۱۱۱ ذکر شده است. جمع شماره سورههای انبیاء و صاد ۵۹ میشود. در مقاله عدد ۵۹ ذکر شده است.
ارتباط بین سلسله داود(ع) و تبدیل سنگ به لعل شاه نعمت الله ولی
دکتر جواد نور بخش متولد ماه آذر یا ماه ۹ سال خورشیدی است. در مقاله به ماه آذر اشاره گردید. در بالای توضیحات جواد نور بخش در ویکیپدیا عبارت «۹ زبان» نوشته شده است. در مقاله عدد ۹ و کلمه زبان ذکر شده است در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده: «آثار وی به زبانهایی نظیر انگلیسی، فرانسوی، روسی، اسپانیایی، ترجمه شده؛ و در شمارگانی وسیع، چاپ و در اختیار اهل تحقیق و ذوق و ادب و عرفان قرار گرفتهاست» در مقاله کلمات زبان، انگلیس، فرانسه، روسی، اسپانیا، ترجمه، اختیار، تحقیق و ذوق ذکر شدهاند. در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده: «حدود ۳۵ خانقاه نعمتاللهی در خارج از ایران، در اروپای غربی، روسیه، کانادا، مکزیک، ایالات متحده آمریکا، استرالیا و پنج کشور غرب آفریقا تأسیس شد.» در غزل ۱ شهریار و در برگهای ۵۳ و ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه خانقاه و در مقاله عدد ۳۵ و کلمات ایران، روسیه، آمریکا، پنج و آفریقا ذکر شدهاند. دکتر جواد نور بخش متولد سال ۱۳۰۵ خورشیدی در کرمان است. در مقاله به غزل ۱۳۵ افسر کرمانی اشاره گردید. اگر از عدد ۱۳۰۵ رقم صفر را کنار بگذاریم به عدد ۱۳۵ میرسیم. جواد نوربخش نویسنده کتاب «پیران و صوفیان نامی کرمان» است. در توضیحات جواد نور بخش در ویکیپدیا بیان شده: «طی این دوران علاوه بر ریاست انجمن روانپزشکی به مدت دو سال، ریاست بیمارستان روزبه و ریاست گروه روانپزشکی دانشگاه تهران را نیز عهدهدار بود، و در ساخت بیمارستان اوین در تهران، مشارکت داشت.» در مقاله کلمه انجمن و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات انجمن، روان و پزشک و در برگ ۱۳۵ کتاب والکیریها کلمه روانشناس و در برگ ۱۳۵ کتاب زهیر کلمه پزشک ذکر شده است. نازنین بنیادی در سریال تلویزیونی «بیمارستان عمومی» بازی کرده است. در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده که بعد از فتنه ۱۳۵۷ جواد نوربخش ایران را برای همیشه ترک گفت و به آمریکا و بعد به لندن شد. در مقاله بیان شده که نازنین بنیادی از لندن به لس آنجلس در آمریکا مهاجرت یا کوچ کرد. در مقاله کلمات قطب، پیر، سلسله، ایران، استاد، شاعر و نویسنده ذکر شدهاند. در توضیحات جواد نوربخش در ویکیپدیا بیان شده: «قطب یا پیر سلسله نعمتاللهی در ایران، استاد روانپزشکی دانشگاه تهران، شاعر و نویسنده و یکی از روانپزشکان برجسته کشور بود.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۳۱۵ میشود. دکتر جواد نور بخش متولد سال ۱۳۰۵ خورشیدی است. بین عددهای ۳۱۵ و ۱۳۰۵ سه رقم مشترک هستند. در توضیحات درویش در ویکیپدیا بیان شده: «درویش، فقیر صوفی که غالباً از متعلقات دنیوی به اندک مایه قناعت میکند یا لامحاله از قید تعلقات کناره میجوید و حتی گاه از باب تحقیر و تهذیب نفس و نه به داعیه حرص مال یا عدم توکل، و آن هم برای رفع ضرورت، به دریوزگی و سؤال نیز تن در میدهد را می نامند. اصل لفظ درویش نیز به موجب بعضی قرائن ظاهراً با لفظ دریوزه مربوط است. اخوان طریقت و سالکان طریق و تمام اعضای سلاسل صوفیه نیز عموماً بنام درویش خوانده میشوند.» اگر این متن را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۵۳ میشود. ارقام عددهای ۱۰۵۳ و ۱۳۰۵ مشترک هستند. جواد نوربخش نویسنده کتاب «زندگی و آثار شاه نعمتالله ولی کرمانی» است. در توضیحات شاه نعمت الله ولی در ویکیپدیا بیان شده: «گویند روزی شاه نعمتالله ولی سنگ پاره یی از زمین برداشته و به درویشی داد و فرمود که این سنگ را نزد جوهری برده و بپرس که قیمت این سنگ چنداست؟ چون قیمت معلوم کنی از جوهری گرفته و آن را بازآور چون درویش آن سنگ را به نظر جوهری بُرد، جوهری پارهای لعل دید که در عمرِ خود مثل آن لعل ندیده بود. قیمت آن لعل را هزار درم گفت. درویش سنگ را بازگرفته به خدمت شاه بازآورد. شاه نعمتالله ولی گفت تا آن سنگِ لعل شده را صلایه نمود شربت ساخت و هر درویشی را قطرهای چشانید و گفت:
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم *** صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم
درحبسِ صورتیم و چنین شاد و خرّمیم *** بنگر که در سراچه معنی چهها کنیم
رندانِ لاابالی و مستانِ سرخوشیم *** هشیار را به مجلسِ خود کی رها کنیم
موجِ محیط و گوهرِ دریای عزتیم *** ما میل دل به آب و گِل، آخر چرا کنیم
در دیده رویِ ساقی و در دست جامِ می *** باری بگو که گوش به عاقل چرا کنیم
ما را نَفَس چو از دمِ عشق است لاجرم *** بیگانه را به یکنفسی آشنا کنیم
از خود برآ و در صفِ اصحابِ ما خرام *** تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم
این شرح کرامات و این اشعار منتشر میشد و حافظ نیز آن را شنید (در برخی منابع این ترتیب زمانی مورد تردید جدی قرار گرفته و شعر شاه را در پاسخ به غزل حافظ دانستهاند). حافظ که مردی دانشمند و عارف بود این غزل را ساخت:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند *** آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
دردم نهفته بِه ز طبیبانِ مدّعی *** باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
اغلب صاحبنظران ادبیات فارسی و حافظشناسان شناختهشده در درستی این روایت تردید دارند و غزل شاه نعمتالله را استقبال از غزل حافظ میدانند. جواد نوربخش گردآورنده و مصحح دیوان شاهنعمتالله که خود از اقطاب سلسله نعمتاللهی بود نیز در مقدمه این کتاب بر آن است که شاهنعمتالله به غزل حافظ پاسخ گفته است.» در شعر شاه نعمت الله ولی و در غزلهای ۱۳۵، ۱۵۳ و ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی و در مقاله کلمه مجلس و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات مجلس، درویش، کرامت، جوهر و قیمت و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه قیمت و در غزلهای ۱۳۰۵ و ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه جوهر و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و در غزل ۱ شهریار و در غزل ۳۵۱ سعدی و در شعر ۱۳۵ ارمغان حجاز اقبال لاهوری و در برگ ۳۵۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه درویش و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات درویش و لعل و در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمات درویشان، سنگ و لعل و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات درویش و سنگ و در قطعه ۱ خاقانی و کلمات سنگ و لعل و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی کلمات سنگلاخ و لعل و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در بابهای ۹۵، ۵۳ و ۱۳۵ انجیل برنابا و در آیههای ۴:۱ و ۵:۱۳ کتاب مقدس نوحه و در غزل ۵۳ عطار و در شعر ۵۳ جام جم اوحدی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه سنگ و در «سوگسرود مولوی برای شمس» و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۱ ابن یمین کلمه لعل و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمات لعل و جوهر و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سنگ، لعل و قطره و در شعر ۱ مناقب جویای تبریزی کلمات سنگ و قطره و در قصیده ۱ حافظ و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در غزل ۱ نظیری نیشابوری و در قصیده ۵۳ افسر کرمانی و در غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی و در غزل ۱۵۳۱ تبریزی کلمه قطره وجود دارد. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات پایگاه، آهن، آواز، رنج و درمان و در مناقب ۱ جویای تبریزی و در شعر ۵۳ منطق العشاق اوحدی کلمه زینت وجود دارد. در زیر مطلبی از پایگاه اطلاع رسانی حوزه با عنوان «ذکر معجزات داود علیه السلام» آمده که بر اساس کتاب زینت المجالس نوشته محمد بن ابی طالب مجدی بیان میکند: «آوردهاند که قادر مختار سلسلۀ بداود علیه السّلام عنایت فرموده بود که یک طرف آن به مجره که عوام آن را کاهکشان گویند اتصال داشت و جانب دیگر قریب به صومعۀ جناب نبوی بود که دست مردم بدان میرسید. و آن سلسله بشدت آهن و لون آتش در نظر میآمد و هرگاه که حادثه نازل شدی آن زنجیر در حرکت آمده آوازی از وی صادر گشتی و بسمع داود رسیدی و آن حضرت کیفیت واقعه را اعلام نمودی و هر صاحب مرضی که دست بر آن زدی از رنج و الم شفا یافتی و بعد از نقل آن حضرت بسرای آخرت بنو اسرائیل سلسله را حکم ساخته قطع دعاوی بتوسط آن میساختند و چون صاحب صدق و حق دست بر آن دراز کردی بقبضۀ او درآمدی و ظالم و کاذب را دست بر او نرسیدی زیرا که سلسله میل بالا میکرد لاجرم بمساس آن فایز نمیشدند. و مدتها یهود بدین شیوه عمل مینمودند تا شخصی مکری اندیشیده سلسله از میان مرتفع شد و صورت حال چنان بود که یکی از عظمای بنی اسرائیل جوهری قیمتی به امینی سپرده بود و عند المطالبه انکار نمود صاحب ودیعت گفت محاکمه بسلسله بریم امین مهلت خواسته جوهر را در عصای مجرف تعبیه کرده روز موعود مدعی و مدعی علیه با اشراف و اسباط نزد سلسله حاضر آمدند و صاحب ودیعت دست دراز کرده سلسله را گرفت همه را معلوم شد که او در دعوی خود محقست آنگاه مدعی علیه عصای مذکور را بمدعی داد که این را نگاه دار تا من نیز دست درآن زنم صاحب امانت نیز عصا را گرفته مکار نزد سلسله رفت و گفت یا رب اگر تو میدانی که آنچه این مرد بمن سپرده بود باو تسلیم کرده ام و حالا ذمه من از آن بریست دست مرا بسلسله برسان این سخن گفته دست دراز کرده سلسله را بگرفت مردم از این قضیه متعجب گردیدند» در این متن به جوهر قیمتی اشاره شده است. در این مطلب بیان شده که مردم با دست زدن به سلسله داوود(ع) از رنج و الم شفا مییافتند. در آیه ۱۵۳ سوره آل عمران کلمات دست، رنج و الم و در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعرهای ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و «جمشید» و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۵۳ کتاب الف و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی کلمات دست و رنج و در برگ ۳۱۵ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و زهیر و در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمه رنج و در غزل ۱۵۳ نسیمی کلمات رنج و شفا و در غزل ۱۳۵ افسر کرمانی کلمات دست و سلسله و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در غزل ۱۵۳ میلی و در برگ ۱۵۳ کتاب پله پله تا ملاقات خدا و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه سلسله و در شعر ۳۵ رضاقلی خان هدایت (داوود اصفهانی) کلمات داوود و سلسله و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمات درد ، شفا و درمانگر وجود دارند. در ابتدای سوره بقره حرف مقطعه الم قرار دارد. در سوره بقره به داوود(ع) اشاره شده است. با حلقه شارژ شعوری و میراث داوود(ع) میتوان مواد غذایی را شارژ شعوری کرد. کسانی که این مواد غذایی را میخورند بر روی آنها اسکن درمانی صورت میگیرد و بیماری آنها شفا پیدا میکند. در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظردیگر به اسکن بیماری اشاره شده است. در برگ ۵۳ کتاب مکتوب کلمه غذا وجود دارد. در ویدئو زیر با عنوان «هدف از شارژ شعوری و بکارگیری این حلقه در حد تجربه» استاد طاهری این موضوع را بیان میکنند. مدت زمان ویدئو زیر ۳:۵۱ است. استاد طاهری متولد سال ۱۳۳۵ خورشیدی است. ارقام عددهای ۳:۵۱ و ۱۳۳۵ مشترک هستند. معجزهای که شاه نعمت الله ولی انجام داده نیز شبیه معجزه داوود(ع) است. این نشان میدهد که شاه نعمت الله ولی از این حلقه استفاده کرده است. در معجزهای که شاه نعمت الله ولی انجام داده پاره سنگی به لعل تبدیل شده است. حلقه شارژ شعوری باعث تبدیل شدن سنگ به لعل نمیشود. تبدیل سنگ به لعل و ماجرایی که اتفاق افتاده باعث شده این معجزه شبیه معجزه داوود(ع) شود؛ همچنین باعث شده که این معجزه توسط مردم نقل و ماندگار شود. در غزل ۱۴ یغمای جندقی بیان شده: «گر نه دزدی دست اندر سلسله داود زن» سلسله به معنی زنجیر است. در شعر سایه گیسو رهی معیری و در غزل ۱ ابن یمین و در غزل ۱۴ حافظ کلمه زنجیر وجود دارد. «زنجیرشکن» عنوان یکی از قسمتهای سریال بازی تاج و تخت است. در مقاله و در بالای مطلب زیر کلمه گوهر وجود دارد. در قصیده ۱ حافظ کلمه داور و در شعرهای ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و «جمشید» کلمه داوری و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی کلمات داور و گوسفند و در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه گوسفند و در آیههای ۱۵:۳ و ۵:۱۳ کتاب مقدس مکاشفه یوحنا کلمه بره و در «سوگسرود مولوی برای شمس» کلمه بز و در برگ ۱۳۵ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمات گله و بز وجود دارند. در قرآن و انجیل به داوری داوود(ع) درباره گوسفندان اشاره شده است. با حلقه فرادرمانی و میراث عیسی(ع) میتوان الم، درد و بیماریها را درمان کرد. در سوره آل عمران به شفا دادن بیماران به اذن خداوند و به واسطه عیسی(ع) اشاره شده است. در ابتدای سوره آلعمران حرف مقطعه الم قرار دارد. در سوره آل عمران و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوي بني اسرائيل (قرار داده، كه به آنها ميگويد:) من نشانهاي از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ام، من از گل، چيزي به شكل پرنده ميسازم، سپس در آن ميدمم و به فرمان خدا، پرندهاي ميگردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص (پيسي) را بهبودي ميبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده ميكنم، و از آنچه ميخوريد، و در خانه هاي خود ذخيره ميكنيد، به شما خبر ميدهم، مسلما در اينها، نشانهاي براي شماست، اگر ايمان داشته باشيد!» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۲۹۶۶ میشود. در مقاله عدد ۲۲۲۹۶۲۱ ذکر شده است. تفاوت عددهای ۲۲۹۶۶ و ۲۲۲۹۶۲۱ رقم ۱ است. در مقاله عدد ۱ ذکر شده است. در باب ۵۹ انجیل برنابا کلمات یسوع و پرنده و در باب ۹۵ انجیل برنابا کلمات یسوع و شفا و در آیه ۱۵۳ سوره آل عمران و در غزل ۵۳ مجد همگر کلمه الم و در غزل ۱ فیض کاشانی کلمات الم و درد و در قطعه ۱ سلیم تهرانی کلمات درمان، بیماران و درد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمات درمان و درد و در غزل ۱۴ حسین خوارزمی عبارت دوای درد و در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر کلمات فرادرمانی و بیمار و در برگ ۱۵۳ کتاب انسان از منظری دیگر و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه بیمار و در غزل ۱۳۵ نسیمی کلمات درمان، داروی و درد و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا و در غزل ۱ جهان ملک خاتون کلمات دوا و درد و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات شفا، دوا و درد و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمات شفا، درمانگر و دردها و در غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی کلمه درمان و در غزل ۱۳۵۱ صائب تبریزی کلمات علاج و درد ذکر شده است. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی «درد» است. مصطفی فرزانه نویسنده کتاب «چار درد» است. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه نمودار وجود دارد. در برگ ۱۳۵ کتاب انسان از منظری دیگر بیان شده: «اطلاع از نمودارهای درمان و نحوه اسکن و بیرونریزی بیماریها» در باب ۱ انجیل مرقس به درمان بیماری جذام توسط مسیح(ع) اشاره شده است. در مقاله کلمه تلویزیون ذکر شده است. در اینستاگرام تلویزیون عرفان حلقه که آدرس آن در ادامه آمده گزارشهای متعددی درباره درمان بیماریها با حلقه فرادرمانی وجود دارند. در زیر آدرس مقالات ارائه شده توسط محققان عرفان حلقه در کنگره علمی کانشسنس آریزونا، ۲۰۲۲ از سایت کازمواینتل آمده است. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «بررسی رفتار مغز انسان و پارامترهای تغییر پذیری ضربان قلب تحت تاثیر میدان شعوری فرادرمانی» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۵۱ میشود. در مقاله کلمات مغز، انسان، قلب و میدان ذکر شدهاند. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «بررسی اثر میدان های شعوری بر آنزیم زیستی و زیست تقلیدی» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۱ میشود. در مقاله عدد ۱۴۱ و کلمات میدان و تقلید ذکر شدهاند. در آدرس زیر بیان شده که در این کنگره مقالههایی با موضوع «مقایسه تعاریف هوش در روانشناسی و سایمنتولوژی» ارائه شده است. اگر این عبارت را به عدد ابجد صغیر تبدیل کنیم حاصل ۱۴۱ میشود. در مقاله عدد ۱۴۱ و کلمات هوش و روانشناس ذکر شدهاند. اگر کلمه آریزونا را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۳۵ میشود. در مقاله به افغانستان و در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی به ولایت بدخشان افغانستان اشاره شده است. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی بیان شده:
که سهل است لعل بدخشان شکست *** شکسته نشاید دگرباره بست
در دل سختت ندارد رحم آتشدست راه *** خون گرم لعل در کان بدخشان تو نیست
در توضیحات ولایت بدخشان افغانستان در ویکیپدیا بیان شده بدخشان در اشعار بیشتر شاعران به کیفیت لعل خویش مشهور است. در غزل ۱ بیدل دهلوی و در غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی کلمه کیفیت ذکر شده است. در غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی کلمه بدخشان و در برگ ۱۵۳ کتاب مکتوب کلمه جنوب و در غزل ۱۵۳ حافظ کلمه خاور وجود دارد. در توضیحات بدخشان در ویکیپدیا بیان شده: «بَدَخشان سرزمینی شامل پارهای از شمال خاوری افغانستان و جنوب خاوری تاجیکستان میباشد.» در مقاله به سلیمان(ع) اشاره گردید. در سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه در ادامه ماجرای سلسله داوود(ع) به سلیمان(ع) اشاره کرده است.
https://www.youtube.com/watch?v=_1Xj8T6TuLQ
https://www.instagram.com/halghehtv/
کنگره علمی کانشسنس آریزونا، ۲۰۲۲
https://cosmointel.com/fa/the-science-of-consciousness-conference-2022/
حلقههای کنترل تشعشع منفی
عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی فال است. در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در رباعی ۵۳ اوحدی و در برگ ۱۳۵ کتاب مکتوب کلمه فال و در غزل ۱۵۳ حافظ عبارت «فالِ بختیاران» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه بختیاری وجود دارد. توماج صالحی متولد استان چهارمحال و بختیاری است. در مقاله ویدئویی با عنوان «هشدار ماهگرفتگی خونین اسفند» آمده که در انتهای آن به فال قهوه اشاره شده است. فال حافظ یا کمک گرفتن از شعرهای تصادفی با فال قهوه متفاوت است. در برگ ۳۵ کتاب الف کلمات سوال، جواب و تصادفی وجود دارند. فال حافظ سوال و گرفتن جواب تصادفی از شعر است. کارهایی مانند فال قهوه، طالع بینی، پیشگویی، ذهنخوانی، تسخیر قلوب، طلسم، سحر و جادوی منفی، چشم سوم و غیره توسط موجودات غیرارگانیک یا اسب تروا یا ویروسهای ذهنی و شبکه منفی انجام میشوند. در برگ ۳۵۱ کتاب زهیر کلمات هیولا و اولیس وجود دارند. در ویکیپدیا بیان شده اودیسئوس یا اولیس یکی از برجستهترین رهبران یونانیان در جنگ تروآ، و قهرمان کتاب ادیسه اثر شاعر نابینای یونانی هومر بود. در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» کلمه اسپ و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی کلمه اسب و در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمات اسب و جن و و در ترجیع ۱ خاقانی کلمات اسب و دیو و در برگ ۳۵ کتاب انسان از منظری کلمه جن و در باب ۱۳۵ انجیل برنابا کلمه جنیان وجود دارد. اگر کلمه جن را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۳ میشود. داستایفسکی نویسنده کتاب «جن زدگان» است. موجودات غیرارگانیک شامل دو دسته ارواح مردگان یا کالبدهای ذهنی و اجنه هستند. در غزل ۱۴ نظیر نیشابوری و در غزل ۳۵۱ سنایی کلمه ارواح و در شعر ۱ دفتر اول مثنوی و معنوی مولانا کلمه مرده و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمه مردگان و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمات کالبد ذهنی و ویروسهای غیرارگانیک وجود دارند. در قصیده ۱ حافظ کلمه کالبد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» کلمات کالبد و دیو یا جن ذکر شدهاند. در کتاب موجودات غیرارگانیک نوشته استاد طاهری که آدرس آن در ادامه آمده مطالبی در این خصوص بیان شده است. در برنامه پرگار بیبیسی مجری برنامه از استاد طاهری درباره جن سوال میکند. اگر عبارت «موجودات غیرارگانیک» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۹۷۲ میشود. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۹۷۲ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات مردگان و جن ذکر شدهاند. در مقاله کلمات زردشت، ساسانی، شاهنامه، فریدون، کاوه آهنگر و ضحاک ذکر شده است. در توضیحات کاوه آهنگر در ویکیپدیا بیان شده: «در روایت شاهنامه، فرجام زندگانی ضحاک روشن نیست اما آنچه در منابع زرتشتی مربوط به پایان دوره ساسانی گفته میشود اینست که فریدون چندین بار اقدام به کشتن ضحاک کرد اما ضحاک نامیرا ماند. سپس سروش از اورمزد پیام آورد که وی نباید کشته شود چرا که با مرگ وی از تنش موجودات پلید در جهان گسترش خواهند یافت و از همین رو بود که فریدون وی را در کوه دماوند دربند کرد.» اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۳۰۷ میشود. در مقاله عدد ۱۳۰۷ ذکر شده است. استاد طاهری بیان میکنند که وقتی شخصی میمیرد کالبد ذهنی یا روحش به برزخ میرود. شخص مرده در برزخ میتواند با تسخیر بقیه افراد به صورت موجودات غیراگانیک یا اسب تروا اثر خود را در این جهان باقی بگذارد. منظور متنی که از توضیحات کاوه آهنگر بیان گردید این موضوع است. در قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی کلمه برزخ وجود دارد. کسانی که به دنبال فال قهوه، طالع بینی، پیشگویی، ذهنخوانی، تسخیر قلوب، طلسم، سحر و جادوی منفی، چشم سوم و غیره میروند به شدت توسط موجودات غیرارگانیک تسخیر میشوند. حلقههای کنترل تشعشع منفی و میراث سلیمان(ع) طلسم، سحر و جادوی منفی، افسون، تسخیر قلوب و چشم زخم حسودان و غیره را باطل میکند. اگر عبارت «حلقههای کنترل تشعشع منفی» را در اینترنت جستجو کنیم به ویدئو زیر میرسیم که مدت زمان آن ۱:۵۳ است. در ویدئو زیر استاد طاهری توضیحاتی درباره این حلقه بیان میکنند. اگر عبارت «حلقههای کنترل تشعشع منفی» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۹۷ میشود. اگر عبارت «هشدار ماهگرفتگی خونین اسفند» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۹۷ میشود. سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۲۱۹۷ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمات سلیمان، سحر، جادو و باطل و در بابهای ۵۹ و ۹۵ انجیل برنابا کلمه سلیمان و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات سحر و باطل و در برگ ۳۵ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمات سحر و جادو و در برگ ۵۳ کتاب کیمیاگر کلمه جادوگر و در غزل ۳۵۱ سعدی کلمه جادو و در غزل ۱۳۵ میلی و در غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی کلمه فسون و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی کلمه افسون و در غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری کلمات افسون و تسخیر و در غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری و در شعر ۵۳ خردنامه اسکندری جامی و در برگ ۵۳ کتاب موجودات غیرارگانیک کلمه تسخیر و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمه چشم بد و در مقاله کلمه حسادت و در غزل ۱ فیض کاشانی و در باب ۳۵ انجیل برنابا و در غزل ۱۵۳ عراقی و در غزل ۱۳۵۱ صائب تبریزی کلمه باطل وجود دارد. فریدون فرهودی نویسنده فیلم ساحره است. عنوان یکی از آهنگهای توماج صالحی «افسون» است. در غزل ۱ فیض کاشانی به هاروت و ماروت اشاره شده است. در توضیحات هاروت و ماروت در ویکیپدیا بیان شده که نامهای خرداد (هوروتات) و امرداد (اموروتات) شباهت کلامی و لفظی بسیار زیادی به هاروت و ماروت دارد و احتمالاً همان هاروت و ماروت قرآن باشند. این دو فرشته منزلت بالایی میان ایرانیان پیش از اسلام و زردشتیان تا به امروز داشتهاند. در مقاله به فرشته و زردشت(ع) اشاره شده است. در توضیحات هارورت و ماروت در ویکیپدیا بیان شده: «هاروت و ماروت نام دو فرشته میباشد که در آیه ۱۰۲ سوره بقره آمده است. این فرشتگان آمده بودند تا به مردم جادو بیاموزند و به آنها کمک کنند تا جادوی جادوگران را باطل نمایند اما پیش از آموزش جادو به هرکس به او هشدار میدادند که ما وسیله آزمایش شماییم مبادا از جادو در مسیر نادرست بهره برید. با این حال شمار بسیاری کافر شدند و از جادو به جای بهرهگیری در راه درست، در به هم زدن پیوند میان زن و شوهر استفاده کردند. افزون بر این برابر روایات اسلامی این دو فرشته به خاطر کیفر گناهانی که در زمین مرتکب شده بودند و نتوانستند بر خلاف هوای نفس خود عمل کنند تا روز رستاخیز در غاری از سقف آویزان شدهاند تا گناهانشان بخشیده شود.» در این مطلب کیفر دو فرشته اشتباه است. فرشته از خود اختیاری ندارد و از این رو کیفر گناه نیز بیمعنی است. در غزل ۱ فیض کاشانی و در توضیحات هاروت و ماروت در ویکیپدیا به داستان زهره و هاروت و ماروت اشاره شده است. این ماجرا داستان است و واقعیت ندارد. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی کلمات زهره، قصه و داستان و در مقاله کلمات قصه و داستان و در مقاله کلمه زهره وجود دارد. در توضیحات هارورت و ماروت در ویکیپدیا درباره این داستان بیان شده: «سپس خدای تعالی برایشان وحی فرستاد که به سرزمین بابل بروید، در آنجا خداوند ایشان را میان زمین و آسمان وارونه ساخت، که تا روز قیامت در عذاب خواهند بود.» در سوره انعام کلمات خداوند، خدا، تعالی، وحی، زمین، آسمان، وارونه، ساخت، روز قیامت، عذاب، خواهند و بود و در مقاله کلمات وحی، بابل، زمین، آسمان و در باب ۵۳ انجیل برنابا کلمات زمین، آسمان و برعکس ذکر شدهاند. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی کلمه محشر و در غزل ۱۵۳ میلی و در غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی کلمه قیامت وجود دارد. در غزل ۹۵ عبید زاکانی کلمه مجادله وجود دارد. در شماره شعر عبید زاکانی رقم ۹ وجود دارد. آیه ۹ سوره مجادله و ترجمه انصاریان بیان میکند: «ای اهل ایمان! هنگامی که محرمانه با یکدیگر گفتگو می کنید از روی گناه و دشمنی و سرپیچی از پیامبر با هم گفتگوی محرمانه نکنید، و بر پایه [تشویق یکدیگر به] نیکی و تقوا گفتگوی محرمانه کنید، و از خدایی که به سوی او محشور می شوید، پروا کنید.» در این آیه کلمه محشور وجود دارد. سوره حشر سوره ۵۹ قرآن است. آیه ۹ سوره حشر و ترجمه انصاریان بیان میکند: « و [برای] کسانی [از انصار است] که پیش از مهاجران در سرای هجرت و ایمان [یعنی مدینه] جای گرفتند، [و] کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده اند دوست دارند، و در سینه های خود نیاز و چشم داشتی به آنچه به مهاجران داده شده است نمی یابند، و آنان را بر خود ترجیح می دهند، گرچه خودشان را نیاز شدیدی [به مال و متاع] باشد. و کسانی را که از بخل و حرصشان بازداشته اند، اینان همان رستگارانند.» در این آیه کلمه انصار وجود دارد. در ترجمه آیه ۹ سوره حشر تنها در ترجمه انصاریان کلمه محرمانه ذکر شده است. در مقاله خبری آمده که در آن کلمه محرمانه وجود دارد. در شعر ۱ مجلس اول و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی به نواختن صور و مرحله قیامت اشاره شده است. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه انبیاء وجود دارد. در آیه ۱ سوره انبیاء نیز به روز حساب یا قیامت اشاره شده است. آیه ۱ سوره انبیاء و ترجمه خرمشاهی بیان میکند: «مردمان را [هنگام] حسابشان نزديك شده است و ايشان همچنان در غفلت رويگردانند» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۲۶۵ میشود. در مقاله عدد ۲۶۵ ذکر شده است. در توضیحات هاروت و ماروت در ویکیپدیا بیان شده: «تنها اشاره به هاروت و ماروت در سوره بقره است. در این داستان با ذکر دلایل خشم خدا به بنیاسرائیل و اعمال بدی که از آنان سر زده بود آمده است که گروهی از بنیاسرائیل از هاروت و ماروت جادو یادگرفتند و سپس کافر شدند.
(آیه ۱۰۲ سوره بقره)
و [بنیاسرائیل] از افسونی که دیوها به روزگار پادشاهی سلیمان میخواندند پیروی کردند و سلیمان کافر نبود ولی دیوها که مردم را جادوگری میآموختند کافر بودند و نیز آن افسون که بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل نازل شد در حالی که آن دو به هر کس که جادوگری میآموختند میگفتند: کار ما فتنه است مباد کافر شوی. و مردم از آن دو جادوهایی میآموختند که میتوانستند میان زن و شوی جدایی افکنند و آنان جز به فرمان خدا به کسی زیانی نمیرسانیدند و آنچه مردم میآموختند به آنها زیان میرسانید، نه سود. و خود میدانستند که خریداران آن جادو را در آخرت بهرهای نیست. خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند..» در بیت زیر از شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی به خشم خدا اشاره شده است.
وگر خشم گیرد ز کردارِ زشت *** چو بازآمدی ماجرا درنوشت
در مقاله به توضیحات حسن(ع) در ویکیپدیا اشاره شده است. در توضیحات حسن مجتبی(ع) در ویکیپدیا نسخهای خطی از یک طلسم یا حرز شیعی مربوط به دوره قاجاریه در ایران که علی بن ابیطالب را در کنار دو فرزندش حسن و حسین ترسیم شده آمده است. در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی «رفتن اسکندر به کوه البرز» کلمات بلیناس و طلسم وجود دارند. در توضیحات بلیناس حکیم در ویکیپدیا بیان شده: «بلیناس همنشین و همدم اسکندر بود. هنگامی که اسکندر قصد خراب کردن آتشکده اصفهان را گرفت ،آذرهمایون که سادنه آتشکده و یک ساحره بود، خود را مانند یک مار مهیب به اسکندر نمایاند. بلیناس نیز طلسم او را باطل کرد و به همین دلیل اسکندر او را به بلیناس بخشید و او آذرهمایون را به همسری گرفت. به همین دلیل که بلیناس از آن زن جادو یادگرفت و به بلیناس جادوگر مشهور شد. نظامی این داستان را اینگونه در اسکندر نامه آوردهاست» در این مطلب نیز به طلسم و جادو اشاره شده است. کتابهای «الطلسمات»، «رسالة السحر »، «طالع بینی آپولونیوس تیانایی»، «ذخیرة الاسکندر» و «آیینه اسکندریه» نوشته بلیناس هستند. اگر کلمه بلیناس را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۵۳ میشود. در توضیحات بلیناس حکیم در ویکیپدیا بیان شده: «من یتیمی بودم از اهل طوانه و چیزی نداشتم. » در آیه ۵:۳ کتاب مقدس نوحه کلمه یتیم وجود دارد.
https://www.instagram.com/toronto3_erfan_halgheh_assoc/reel/C7wmY-FO3X4/
تقلید نه؛ تحقیق آری
مکارم شیرازی مجتهد و مرجع تقلید شیعه است. «مرغ مقلد» و «زنجیر شکن» عنوان قسمتهایی از سریال بازی تاج و تخت هستند. تقلید یک موضوع ساختگی و تحریف دین است. تقلید را آخوندهای درباری برای اسارت و بردگی گرفتن مردم به وجود آوردند. زنجیر نماد اسارت است. در شعر ۱ عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی و در شعر ۱ گنجینه اسرار عمان سامانی و در ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی و در غزل ۴۱ حسین خوارزمی کلمه اسیر وجود دارد. منشور کوروش مبین حقوق بشر، نفی نژادپرستی و بردهداری است. در توضیحات استوانه کوروش در ویکی پدیا و در توضیحات مکارم شیرازی در ویکیپدیا به محمود احمدینژاد اشاره شده است. در زیر خبری از خبرآنلاین با عنوان «ببینید | احمدی نژاد نانجیب بود و بر سر روحانیت کلاه گذاشت» آمده که در آن ویدئویی قرار دارد که بر اساس آن محمود احمدینژاد بیان کرده که تقلید کار میمون است. در غزل ۱۴ یغمای جندقی کلمه محمود و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات خبر و کُله و در مقاله کلمه کلاه و در قطعه ۱ سلیم تهرانی و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در غزل ۵۱۳ سیف فرغانی کلمه میمون وجود دارد. در توضیحات ناصر مکارم شیرازی در ویکیپدیا به محمود احمدینژاد و کلاه اشاره شده است. اگر کلمه احمدینژاد را به عددهای ابجد وسیط و صغیر تبدیل کنیم حاصل ۴۱ و ۳۵ میشود. احمدینژاد متولد سال ۳۵ خورشیدی است. در توضیحات فیض کاشانی در ویکیپدیا بیان شده: «سفینة النجاة یکی از مهمترین نوشتههای فیض کاشانی است که محمدرضا دورودیان تفرشی ترجمه کردهاست و موضوع آن در رد مجتهدان و اصولیین میباشد و با استدلال و با شواهد از روایتهای اهلبیت اجتهاد و اجماع را بدعت و ضلالت و خلاف روش فکری شیعیان میداند. در بخش خطبه این کتاب مینویسد: «اجتهاد در احکام شرعیه یعنی استعمال اصول و امارات ظنیه در استنباط آنها و همچنین اخذ بهاتّفاقِ آرا بدعت نهادن است در دین و از اختراعات اهل سنّت است.»» در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه اجتهاد و در قصیده ۱۳۵ سمرقندی و در برگ ۵۳ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و کیمیاگر و در برگ ۱۳۵ کتاب مکتوب کلمه سنت وجود دارد. در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه حلوا و عبارت «بدون اینکه بیندیشد» ذکر شده است. حلوا اشاره به دست آوردن چیزی بودن زحمت یا بدون تفکر و اندیشه دارد. باید تقلید را رها کرد و روش تحقیق را در پیش گرفت. در مقاله به سوره نمل و سلیمان(ع) اشاره شده است. پیام داستان سلیمان(ع) و هدهد در سوره نمل تحقیق کردن است. در غزل ۲۲۴ حافظ کلمات هدهد و مکارم ذکر شدهاند. ناصر مکارم شیرازی متولد سال ۱۹۲۷ میلادی است. در مقاله بیان شده که سوره انعام ۲۹۷۱ کلمه دارد. ارقام عددهای ۱۹۲۷ و ۲۹۷۱ مشترک هستند. در سوره انعام کلمه تحقیق وجود دارد. اگر عبارت «ناصر مکارم شیرازی تحقیق» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۱۴ میشود. در مقاله عددهای ۱۴ و ۱۴۱ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در رباعی ۱۴ خیام کلمه تحقیق وجود دارد. ترانههای خیام کتابی تحقیقی-ادبی از صادق هدایت است. در مقاله به تقلید دستخط صادق هدایت اشاره شده است. درگذشت صادق هدایت در سال ۱۳۳۰ خورشیدی است. ساعت ویدئو زیر ۱۳:۳۰ است. در مقاله عددهای ۲۵۶، ۵۲۶ و ۶۲۵ ذکر شدهاند. در زیر ویدئو زیر عددهای ۲۶۵ و ۳۵ وجود دارند. در توضیحات ناصر مکارم شیرازی در ویکیپدیا بیان شده: «وی از جمله فقیهان در نظام جمهوری اسلامی ایران است که به فساد بزرگ اقتصادی متهم شده است.» در سوره انعام کلمات نظام، فساد، بزرگ و متهم و در مقاله کلمات فساد و بزرگ ذکر شدهاند. در زیر خبری از IRANWIRE با عنوان «پروندههای فساد اقوام ناصر مکارم شیرازی؛ قاسم، سامان و سلطان شکر» آمده که بیان میکند: «بر اساس گزارش رسانههای ایران، قاسم مکارم شیرازی که بازرس ویژه و مشاور عالی وزیر راه و شهرسازی بود، در روزهای گذشته بر سر قراری که برای دریافت رشوه به صورت یورو ترتیب داده بود، دستگیر شده است.مورد قاسم مکارم شیرازی تنها موردی است که دفتر آیتالله مکارم شیرازی بخشی از ماجرا را پذیرفته است. در اتهامهای فسادهای قبلی منتسب به مکارم شیرازی، دفتر این مرجع تقلید از اساس آنها را منکر میشد». اگر این متن را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۱۵۰۳ میشود. ناصر مکارم شیرازی متولد سال ۱۳۰۵ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۰۵ و ۱۵۰۳ مشترک هستند. در مقاله به رشوه اشاره شده است. اگر عبارت «ناصر مکارم شیرازی فساد» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۳۱۵ میشود. در ویکیپدیا بیان شده که ناصر مکارم شیرازی در سال ۱۳۳۵ طی یک مراسم سلطنتی جایزه بهترین کتاب سال را بابت تصنیف کتاب فیلسوفنماها از دست محمدرضا شاه پهلوی دریافت کرد. درمقاله عدد ۱۳۳۵ و کلمات محمدرضاشاه و جایزه ذکر شدهاند. در ترجیع بند ۱ خاقانی به ملکه سبا اشاره شده است. در توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه بیان شده: «قرآن داستان دیدار حضرت سلیمان و بلقیس را نقل کرده است. حضرت سلیمان توسط هدهد از سرزمینی آگاهی یافت که زنی صاحبْمکنت بر آن حکومت میکرد که همراه قومش خورشید را میپرستید. سلیمان نامهای به ملکه سبا نوشت و او را به پیروی از خود دعوت کرد. ملکه در پاسخ به نامه، برای جلوگیری از فساد و کشته شدن مردم، هدیهای برای سلیمان فرستاد؛ اما سلیمان هدیه را نپذیرفت.» در این مطلب و در مطالبی که درباره مکارم شیرازی بیان گردید به هدیه و فساد اشاره شده است. سوره سبا 3510 حرف دارد. ناصر مکارم شیرازی متولد سال ۱۳۰۵ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۰۵ و ۳۵۱۰ مشترک هستند. در توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه بیان شده «ملکه سبا تنها زنی است که قرآن از او به عنوان حاکم یاد کرده و نهتنها مذمتی بر مدیریت او ذکر نکرده بلکه غیر مستقیم و با اشاره نکات مثبتی را برای او برشمرده است. امروزه مقالات بسیاری در بررسی نگاه قرآن به مدیریت زنان نوشته شده که بخشی از آنها به همین داستان ملکه سبا پرداخته و از این داستان برای اثبات نقش و حضور فعال زنان در جامعه استدلال شده است.» این متن در نسخههای جدید سایت ویکیشیعه پاک شده و در بخش «نمایش تاریخچه» سایت ویکیشیعه و نسخههای قدیمی موجود است. در مقاله به خدمات ملکه فرح پهلوی اشاره شده است. در توضیحات مکارم شیرازی در ویکیپدیا و بخش مخالفت با وزیر شدن زنان بیان شده: «پس از معرفی سه کاندیدای زن جهت تصدی مقام وزارت، یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرد مکارم شیرازی و صافی گلپایگانی در مورد وزیر شدن زنان شبهه فقهی دارند. مکارم شیرازی در همین زمان گفت وزیر شدن زنان دنبالهروی از نظام ارزشی غرب است. وی پرسید: آیا انتخاب وزیر زن مشکلی از جامعه زنان حل میکند؟» مکارم شیرازی معنا و مفهوم قرآن را تحریف کرده است. در ویدئو زیر بیان شده که تنها در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد ۱ وزیر زن منصوب شده است. محمود احمدینژاد متولد سال ۱۳۳۵ خورشیدی است. در خبر زیر به محمد قوچانی اشاره شده است. محمد قوچانی متولد سال ۱۳۵۵ خورشیدی است. ارقام عددهای ۱۳۳۵ و ۱۳۵۵ مشترک هستند. محمد قوچانی متولد سال ۱۹۷۶ میلادی است. در مقاله به سال ۱۹۷۶ میلادی اشاره شده است. در برگ ۳۵ کتاب کیمیاگر کلمه دستار و در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمه عمامه وجود دارد. در عکس زیر عمامه مشخص است. سخن گفتن سلیمان(ع) با پرندگان و مورچه قصه و داستان است. اگر عبارت «سلیمان سخن مورچه قصه» را اعداد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل 1350 میشود. در شعر ۱ مجلس اول سعدی کلمات سلیمان، سخن، مور و قصه و در قصیده ۱ حافظ و در قصیده ۱۳۵ سوزنی سمرقندی کلمات سلیمان و داستان و در مقاله کلمات قصه و داستان ذکر شدهاند. در سوره نمل و ترجمه فولادوند بیان شده: «و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت اى مردم ما زبان پرندگان را تعليم يافته ايم و از هر چيزى به ما داده شده است راستى كه اين همان امتياز آشكار است.» اگر این آیه را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۱۳ میشود. در سوره نمل و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: «و سلیمان وارث (ملک) داود شد (و مقام سلطنت و خلافت یافت) و گفت: ای مردم، ما را زبان مرغان آموختند و از هرگونه نعمت عطا کردند، این همان فضل و بخشش آشکار است.» اگر عبارت «و سلیمان وارث (ملک) داود شد (و مقام سلطنت و خلافت یافت) و گفت: ای مردم، ما را زبان مرغان آموختند و از هرگونه نعمت عطا کردند، این همان فضل و بخشش آشکار است. قصه» را به عدد ابجد وسیط تبدیل کنیم حاصل ۵۳۱ میشود. در سوره نمل و ترجمه الهی قمشهای بیان شده: « تا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند.» اگر عبارت «تا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند. قصه» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۹۱۵ میشود. در مقاله عددهای ۱۶۹۵، ۱۹۵۶ و ۱۹۶۵ ذکر شدهاند. ارقام این عددها مشترک هستند. در سوره نمل و ترجمه مکارم شیرازی بیان شده: «تا به سرزمين مورچگان رسيدند، مورچه اي گفت: اي مورچگان! به لانه هاي خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالي كه نميفهمند!» اگر این آیه را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۶۲۶۵ میشود. در مقاله ویدئویی با عنوان «دکتر الهی قمشه ای- نوروز شناسی و اعتدال سلیمانی بهار» آمده که مدت زمان آن ۶:۵۲ است. ارقام عددهای ۶:۵۲ و ۶۲۶۵ مشترک هستند.
https://www.khabaronline.ir/news/1689325/
https://iranwire.com/fa/videos/107321
توضیحات ملکه سبا در سایت ویکیشیعه
در این مقاله و در کتاب نور و کتاب نشانهها که آدرس آنها در ادامه آمده به ارتباطهایی بین کلمهها و عددها در قرآن، کتابهای مقدس، شعرها و ... اشاره شده است. در خطبه ۱ نهج البلاغه و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در بابهای ۱ و ۹۵ انجیل برنابا و در آیههای ۱۳:۱۵ و ۵۱:۳۱ انجیل برنابا واژه کلمه و در قطعه ۱ خاقانی واژه اعداد وجود دارد. مقالهها در سایت تریبون رادیو زمانه قرار دارند. در شعرهای ۱ شاهنامه فردوسی «فریدون» و «جمشید» و در شعر ۳۵ شرفنامه نظامی گنجوی و در غزل ۱۵۳ حافظ و در غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری کلمه زمانه وجود دارد. لطفا مقالهها و کتابها را مطالعه فرمائید و در صورت تمایل به اشتراک بگذارید. در مقاله به سوره احقاف اشاره شده است. آیه ۳۵ سوره احقاف بیان میکند: «(ای رسول ما) تو هم مانند پیغمبران اولوا العزم (در تبلیغ دین خدا و تحمل اذیّت امت) صبور باش و بر امت به عذاب تعجیل مکن تا روزی که آنچه وعده داده شده به چشم ببینند آن روز پندارند که (در دنیا) به جز ساعتی از روز درنگ نداشتند. (این قرآن و آیات وعده و وعیدش) تبلیغ رسالت و اتمام حجتی است، پس آیا (به قیامت) جز مردم (شهوت پرست) فاسق هیچ کس هلاک خواهد شد؟» این آیه درباره تبلیغ است.
آدرس دانلود فایل فشرده پیدیاف مقالهها
https://drive.google.com/file/d/1X5ck-iy3dqp-PjzysPILRZOW5b-X5VN9/view?usp=sharing
آدرس دانلود فایل فشرده پیدیاف کتاب نور، کتاب نشانهها و مقالهها
https://drive.google.com/file/d/19eYpxNENpNbQ6MyDMlNgkgJod5kEVDOz/view?usp=share_link
آدرس چند مقاله درباره کتاب نور و کتاب نشانهها در سایتهای رادیو زمانه و بلاگ اسپات
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/d92580
https://noorvaneshaneha.blogspot.com/p/blog-page_8.html
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز
به نام خداوندِ جان آفرین *** حکیمِ سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطابخش پوزشپذیر
عزیزی که هر کز درش سر بتافت *** به هر در که شد هیچ عزّت نیافت
سر پادشاهان گردنفراز *** به درگاه او بر زمینِ نیاز
نه گردنکشان را بگیرد به فور *** نه عذرآوران را براند به جور
وگر خشم گیرد ز کردارِ زشت *** چو بازآمدی ماجرا درنوشت
اگر با پدر جنگ جوید کسی *** پدر بیگمان خشم گیرد بسی
وگر خویش راضی نباشد ز خویش *** چو بیگانگانش براند ز پیش
وگر بنده چابک نباشد به کار *** عزیزش ندارد خداوندگار
وگر بر رفیقان نباشی شفیق *** به فرسنگ بگریزد از تو رفیق
وگر ترکِ خدمت کند لشکری *** شود شاهِ لشکرکُش از وی بری
ولیکن خداوندِ بالا و پست *** به عصیان، درِ رزق بر کس نبست
دو کونش یکی قطره از بحرِ علم *** گنه بیند و پرده پوشد به حلم
ادیمِ زمین، سفره عام اوست *** بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
اگر بر جفاپیشه بشتافتی *** که از دست قهرش امان یافتی؟
بری ذاتش از تهمتِ ضد و جنس *** غنی، ملکش از طاعتِ جن و انس
پرستارِ امرش همه چیز و کس *** بنیآدم و مرغ و مور و مگس
چنان پهن خوان کرم گسترد *** که سیمرغ در قاف قسمت خورد
لطیف کرمگستر کارساز *** که دارای خَلق است و دانای راز
مر او را رسد کبریا و منی *** که ملکش قدیم است و ذاتش غنی
یکی را به سر بر نهد تاج بخت *** یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
کلاهِ سعادت یکی بر سرش *** گلیمِ شقاوت یکی در برش
گلستان کند آتشی بر خلیل *** گروهی به آتش بَرَد ز آب نیل
گر آن است، منشورِ احسان اوست *** ور این است، توقیعِ فرمان اوست
پسِ پرده بیند عملهای بد *** هم او پرده پوشد به آلای خَوْد
به تهدید اگر برکشد تیغِ حکم *** بمانند کروبیان صُمّ و بکم
وگر دردهد یک صلای کرم *** عزازیل گوید نصیبی برم
به درگاهِ لطف و بزرگیش بر *** بزرگان نهاده بزرگی ز سر
فروماندگان را به رحمت قریب *** تضرعکنان را به دعوت مجیب
بر احوالِ نابوده، علمش بصیر *** به اسرارِ ناگفته، لطفش خبیر
به قدرت، نگهدارِ بالا و شیب *** خداوندِ دیوانِ روزِ حسیب
نه مستغنی از طاعتش پشت کس *** نه بر حرف او جای انگشت کس
قدیمی نکوکارِ نیکی پسند *** به کلک قضا در رحم نقشبند
ز مشرق به مغرب مه و آفتاب *** روان کرد و بنهاد گیتی بر آب
زمین از تبِ لرزه آمد ستوه *** فروکوفت بر دامنش میخِ کوه
دهد نطفه را صورتی چون پری *** که کردهست بر آب صورتگری؟
نهد لعل و پیروزه در صلبِ سنگ *** گل لعل در شاخ پیروزه رنگ
ز ابر افکند قطرهای سویِ یَم *** ز صلب افکند نطفهای در شکم
از آن قطره لولوی لالا کند *** وز این، صورتی سروبالا کند
بر او علم یک ذره پوشیده نیست *** که پیدا و پنهان به نزدش یکیست
مهیاکنِ روزیِ مار و مور *** اگر چند بیدستوپایاند و زور
به امرش وجود از عدم نقش بست *** که داند جز او کردن از نیست، هست؟
دگر ره به کتمِ عدم در برد *** وز آنجا به صحرای محشر برد
جهان مُتَفِّق بر الهیتش *** فرومانده از کُنهِ ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت *** بصر منتهای جمالش نیافت
نه بر اوجِ ذاتش پرد مرغِ وهم *** نه در ذیلِ وصفش رسد دستِ فهم
در این ورطه کشتی فرو شد هزار *** که پیدا نشد تختهای بر کنار
چه شبها نشستم در این سِیر، گم *** که دِهشَت گرفت آستینم که قُم
محیط است علم مَلِک بر بسیط *** قیاس تو بر وی نگردد محیط
نه ادراک در کُنهِ ذاتش رسید *** نه فکرت به غورِ صفاتش رسید
توان در بلاغت به سَحبان رسید *** نه در کُنهِ بیچون سُبحان رسید
که خاصان در این ره فَرَس راندهاند *** به لااحصی از تک فروماندهاند
نه هر جای مرکب توان تاختن *** که جاها سپر باید انداختن
وگر سالکی مَحرمِ راز گشت *** ببندند بر وی در بازگشت
کسی را در این بزم ساغر دهند *** که داروی بیهوشیاش دَردهند
یکی باز را دیده بردوختهست *** یکی دیدهها باز و پر سوختهست
کسی ره سوی گنج قارون نَبُرد *** وگر بُرد، ره باز بیرون نبرد
بمردم در این موج دریای خون *** کز او کس نبردهست کشتی برون
اگر طالبی کاین زمین طی کنی *** نخست اسبِ بازآمدن پی کنی
تأمل در آیینه دل کنی *** صفایی بهتدریج حاصل کنی
مگر بویی از عشق مستت کند *** طلبکارِ عهدِ الستت کند
به پای طلب ره بدان جا بری *** وز آنجا به بالِ محبت پری
بِدَرَّد یقین پردههای خیال *** نماند سراپرده إلّا جلال
دگر مرکبِ عقل را پویه نیست *** عنانش بگیرد تَحَیَّر که بیست
در این بحر جز مردِ راعی نرفت *** گم آن شد که دنبال داعی نرفت
کسانی کز این راه برگشتهاند *** برفتند بسیار و سرگشتهاند
خلاف پیمبر کسی ره گزید *** که هرگز به منزل نخواهد رسید
مپندار سعدی که راه صفا *** توان رفت جز بر پی مصطفی
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سرآغاز
شنیدم که در وقت نزع روان *** به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطرنگهدار درویش باش *** نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس *** چو آسایش خویش جویی و بس
نیاید به نزدیک دانا پسند *** شبان خفته و گرگ در گوسفند
برو پاس درویش محتاج دار *** که شاه از رعیّت بوَد تاجدار
رعیّت چو بیخند و سلطان درخت *** درخت، ای پسر، باشد از بیخ سخت
مکُن تا توانی دل خلق ریش *** وگر میکُنی میکَنی بیخ خویش
اگر جادهای بایدت مستقیم *** ره پارسایان امید است و بیم
طبیعت شود مرد را بخردی *** به امّید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی *** در اقلیم و مُلکش پنه یافتی
که بخشایش آرَد بر امّیدوار *** به امّید بخشایش کردگار
گزند کسانش نیاید پسند *** که ترسد که در مُلکش آید گزند
وگر در سرشت وی این خوی نیست *** در آن کشور آسودگیبوی نیست
اگر پایبندی رضا پیش گیر *** وگر یکسواری سر خویش گیر
فراخی در آن مرز و کشور مخواه *** که دلتنگ بینی رعیّت ز شاه
ز مستکبران دلاور بترس *** از آن کاو نترسد ز داور بترس
دگر کشور آباد بیند به خواب *** که دارد دل اهل کشور خراب
خرابی و بدنامی آید ز جور *** رسد پیشبین این سخن را به غور
رعیّت نشاید به بیداد کُشت *** که مر سلطنت را پناهند و پشت
مراعات دهقان کن از بهر خویش *** که مزدور خوشدل کند کار بیش
مروّت نباشد بدی با کسی *** کز او نیکویی دیده باشی بسی
شنیدم که خسرو به شیرویه گفت *** در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت
بر آن باش تا هرچه نیّت کنی *** نظر در صلاح رعیّت کنی
الا تا نپیچی سر از عدل و رای *** که مردم ز دستت نپیچند پای
گریزد رعیّت ز بیدادگر *** کُنَد نام زشتش به گیتی سمر
بسی برنیاید که بنیاد خوَد *** بکَند آن که بنهاد بنیاد بد
خرابی کُنَد مرد شمشیرزن *** نه چندان که دود دل طفل و زن
چراغی که بیوهزنی برفروخت *** بسی دیده باشی که شهری بسوخت
از آن بهرهورتر در آفاق کیست *** که در ملکرانی به انصاف زیست
چو نوبت رسد زین جهان غربتش *** ترحّم فرستند بر تربتش
بد و نیک مردم چو میبگذرند *** همان به که نامت به نیکی برند
خداترس را بر رعیّت گمار *** که معمار مُلک است پرهیزگار
بداندیش توست آن و خونخوار خلق *** که نفع تو جوید در آزار خلق
ریاست به دست کسانی خطاست *** که از دستشان دستها بر خداست
نکوکارپرور نبیند بدی *** چو بد پروری خصم خون خودی
مکافات موذی به مالش مکُن *** که بیخش برآورد باید ز بن
مکُن صبر بر عامل ظلمدوست *** که از فربهی بایدش کَند پوست
سر گرگ باید هم اوّل بُرید *** نه چون گوسفندان مردم دَرید
چه خوش گفت بازارگانی اسیر *** چو گِردش گرفتند دزدان به تیر
چو مردانگی آید از رهزنان *** چه مردان لشکر، چه خیل زنان
شهنشه که بازارگان را بخَست *** در خیر بر شهر و لشکر ببَست
کی آنجا دگر هوشمندان روند *** چو آوازه رسم بد بشنوند؟
نکو بایدت نام و نیکی قبول *** نکو دار بازارگان و رسول
بزرگان مسافر به جان پرورند *** که نام نکویی به عالم برند
تبه گردد آن مملکت عنقریب *** کز او خاطرآزرده آید غریب
غریبآشنا باش و سیّاحدوست *** که سیّاح جلّاب نام نکوست
نکو دار ضیف و مسافر عزیز *** وز آسیبشان بر حذر باش نیز
ز بیگانه پرهیز کردن نکوست *** که دشمن توان بود در زیِّ دوست
غریبی که پر فتنه باشد سرش *** میازار و بیرون کن از کشورش
تو گر خشم بر وی نگیری رواست *** که خود خوی بد دشمنش در قفاست
وگر پارسی باشدش زاد و بوم *** به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
هم آنجا امانش مده تا به چاشت *** نشاید بلا بر دگر کس گماشت
که گویند برگشته باد آن زمین *** کز او مردم آیند بیرون چنین
قدیمان خود را بیفزای قدر *** که هرگز نیاید ز پرورده غدر
چو خدمتگزاریت گردد کهُن *** حق سالیانش فرامش مکُن
گر او را هرم دست خدمت ببست *** تو را بر کرم همچنان دست هست
شنیدم که شاپور دم درکشید *** چو خسرو به رسمش قلم درکشید
چو شد حالش از بینوایی تباه *** نبشت این حکایت به نزدیک شاه
چو بذل تو کردم جوانی خویش *** به هنگام پیری مرانم ز پیش
عمل گر دهی مرد منعم شناس *** که مفلس ندارد ز سلطان هراس
چو مفلس فروبُرد گردن به دوش *** از او برنیاید دگر جز خروش
چو مشرف دو دست از امانت بداشت *** بباید بر او ناظری بر گماشت
ور او نیز درساخت با خاطرش *** ز مشرف عمل برکن و ناظرش
خداترس باید امانتگزار *** امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید از داور اندیشناک *** نه از رفع دیوان و زجر و هلاک
بیفشان و بشمار و فارغ نشین *** که از صد یکی را نبینی امین
دو همجنس دیرینه را همقلم *** نباید فرستاد یک جا به هم
چه دانی که همدست گردند و یار *** یکی دزد باشد، یکی پردهدار
چو دزدان ز هم باک دارند و بیم *** روَد در میان کاروانی سلیم
یکی را که معزول کردی ز جاه *** چو چندی برآید ببخشش گناه
برآوردن کام امّیدوار *** به از قید بندی شکستن هزار
نویسنده را گر ستون عمل *** بیفتد، نبُرَّد طناب امل
به فرمانبران بر شه دادگر *** پدروار خشم آورد بر پسر
گهش میزند تا شود دردناک *** گهی میکُند آبش از دیده پاک
چو نرمی کنی خصم گردد دلیر *** وگر خشم گیری شوند از تو سیر
درشتی و نرمی به هم در به است *** چو رگزن که جرّاح و مرهمنه است
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش *** چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش
نیامد کس اندر جهان کاو بماند *** مگر آن کز او نام نیکو بماند
نمرد آن که مانَد پس از وی به جای *** پل و خانی و خان و مهمانسرای
هر آن کاو نماند از پسش یادگار *** درخت وجودش نیاورد بار
وگر رفت و آثار خیرش نماند *** نشاید پس مرگش الحمد خواند
چو خواهی که نامت بود جاودان *** مکُن نام نیک بزرگان نهان
همین نقش برخوان پس از عهد خویش *** که دیدی پس از عهد شاهان پیش
همین کام و ناز و طرب داشتند *** به آخر برفتند و بگذاشتند
یکی نام نیکو ببُرد از جهان *** یکی رسم بد ماند از او جاودان
به سمع رضا مشنو ایذای کس *** وگر گفته آید به غورش برس
گنهکار را عذر نسیان بنه *** چو زنهار خواهند زنهار ده
گر آید گنهکاری اندر پناه *** نه شرط است کُشتن به اوّل گناه
چو باری بگفتند و نشنید پند *** بده گوشمالش به زندان و بند
وگر پند و بندش نیاید بکار *** درختی خبیث است بیخش برآر
چو خشم آیدت بر گناه کسی *** تأمل کنش در عقوبت بسی
که سهل است لعل بدخشان شکست *** شکسته نشاید دگرباره بست
سعدی » مجالس پنجگانه » شماره ۱ - مجلس اول
الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم *** فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم
شکر آن خدایی را که او هست آفریدهست از عدم *** پس کرد پیدا بر عدم انوار اسرار قدم
ما زال فی آزاله معززا بجلاله *** مستغنیا بکماله لا بالعبید و بالخدم
مأوای هر آواره او بیچارگان را چاره او *** دلدار هر غمخواره او غفار هر صاحب ندم
بهر العقول ظهوره سحر القلوب حضوره *** نور النواظر نوره سهر النفوس بما وسم
درد و غمش مهمان دل نام لطیفش جان دل *** دل زان او او زان دل گر عاشقی در نه قدم
والی علی احبابه اصناف لطف احسانه *** یا سوء کام بلایه بمراسم الکرم الاعم
درویش او را نام نه گر چاشت باشد شام نه *** وندر دلش آرام نه از مهر بر جانش رقم
وافی الحجی عرفانه ما ضلّ فی فردانه *** سبحانه سبحانه ضاق المنی فاق الامم
از هر چه گویم برتری وز هر چه خواهم بهتری *** وز آنچه دانم مهتری ای جان جانها لاجرم
نعت النبی المصطفی لمّا عفی رسم الصفا *** تهدی به اوصافنا برشاده سبل الاعم
ای قوت دلها گفت او مهر هدی بر کفت او *** ما نام قلبی جفت او فخر عرب نور عجم
صلی علیه الله ما ضائت مصابیح السما *** بل زاد خیراً کانما الحی به خیر الامم
عقل آشنای کوی او دل خیربادی سوی او *** جانها فدای روی او او محتشم او محترم
در خبر است از آن مقتدای زمره حقیقت و از آن پیشوای لشکر طریقت، و از آن نگین خاتم جلال، و از آن جوهر عنصر کمال، و از آن اطلسپوشِ والضحی، و از آن قصببندِ واللیل اذا سجی، و از آن طیلساندارِ ولسوف یعطیک ربک فترضی، آن صاحبخبر و للاخرة خیر لک من الاولی، آن مهتری که اگر حرمت برکت قدم او نبودی راه دین از خاک کفر پاک نگشتی، الیوم اکملت لکم دینکم، آن سروری که اگر هیبت دست او نبودی قبای ماه چاک نگشتی که اقتربت الساعة و انشق القمر،
به از این بشنو: آدم ِ صفی خلعتِ صفوت از او یافت، ادریس با تدریس رفعت از او گرفت، روح پر فتوح در قالب نوح به عزت او درآمد، طیلسان صعود بر سر هود او کشید، کمر شمشیر خِلّت بر میان خلیل او بست، منشور امارت به نام اسماعیل او نبشت، خاتم مملکت در انگشت سلیمان او کرد، نعلین قربت در پای موسی او کرد، عمامه رفعت بر سر عیسی او نهاد.
این مهتر و این بهتر و این سیّد و این سرور که شمهای از نعت او شنیدی چنین میفرماید: من جاوَز اربعین سنةً فلم یغلب خیره بشره فلیتجهز الی النّار. یعنی هر آن کس که در این سرای فتور و متاع غرور که تو او را دنیا میخوانی سال او به چهل برسد و خیر او بر شر او غالب نگردد و طاعت او بر معصیت راجح نیاید، او را بگوی که رخت برگیر و راه دوزخ گیر. عظیم وعیدی و بزرگ تهدیدی که مر عاصیان امت احمد راست. عمر عزیز خود را به حبهای حرام فروخته، و خرمن بر آتش معصیت سوخته، و بیقیمت به قیامت آمده. دلیل این کلمه را مثالی بگویم و درّی ثمین از دریای خاطر بجویم.
آن شمع را دیدهای که در لگن برافروختهاند و محبت او در دل اندوخته، و طایفهای به گرد او درآمده و حاضران مجلس با او خوش برآمده، هر کس به مراعات او کمر بسته، و او بر بالای طشت چون سلطان نشسته، که ناگاه صبح صادق بدمد، همین طایفه بینی که دم در دمند، و به تیغ و کارد گردنش بزنند. از ایشان سؤال کنند که ای عجب! همه شب طاعت او را داشتید چه شد که امروز فرو گذاشتید؟ همان طایفه گویند که شمع به نزدیک ما چندان عزیز بود که خود را میسوخت، و روشنایی جهت ما میافروخت اکنون چون صبح صادق تاج افق بر سر نهاد و شعاع خود به عالم داد شمع را دیگر قیمت نباشد و ما را با او نسبت نه.
پس ای عزیز من! این سخن را به مجاز مشنو که خواجگی دنیا بر مثال آن شمع برافروخته است و طایفهای که به گرد او در آمدهاند عیال و اطفال و خدم و حشم اویند، هر یکی به نوعی در مراعات او میپویند و سخن بر مراد او میگویند، که ناگاه صبح صادقِ اجل بدمد و تندباد قهر مرگ بوزد، خواجه را بینی که در قبضه ملکالموت گرفتار گردد، و از تخت مراد بر تخته نامرادی افتد. چون به گورستانش برند اطفال و عیال و بنده و آزاد به یکبار از وی اعراض کنند، از ایشان پرسند که چرا به یکبار روی از خواجه بگردانیدند، گویند خواجه را به نزدیک ما چندان عزّت بود که شمعصفت خود را در لگن دنیا میسوخت، و دانگانه از حلال و حرام میاندوخت، عمر نفیس خود را در معرض تلف میانداخت، و مال و منال از جهت ما خزینه میساخت، اکنون تندباد خزان احزان بیخ عمرش از زمین زندگانی برکند و دست خواجه از گیر و دار کسب و کار فروماند، ما را با او چه نسبت و او را با ما چه مصلحت؟
آوردهاند که در باغی بلبلی بر شاخ درختی آشیانه داشت. اتفاقاً موری ضعیف در زیر آن درخت وطن ساخته و از بهر چند روزه مقام و مسکنی پرداخته. بلبل شب و روز گرد گلستان در پرواز آمده و بربطِ نغماتِ دلفریب در ساز آورده. مور به جمع نفحات لیل و نهار مشغول گشته، و هزاردستان در چمن باغ به آواز خویش غره شده. بلبل با گل رمزی میگفت و باد صبا در میان غمزی میکرد. چون این مور ضعیف ناز گل و نیاز بلبل مشاهده میکرد، به زبان حال میگفت: از این قیل و قال چه گشاید؟ کار در وقت دیگر پدید آید.
چون فصل بهار برفت و موسم خزان درآمد، خار جای گل بگرفت، و زاغ در مقام بلبل نزول کرد. باد خزان در وزیدن آمد، و برگ از درخت ریزیدن گرفت. رخساره برگ زرد شد، و نفس هوا سرد گشت. از کُلهِ ابر دُر میریخت، و از غربیل هوا کافور میبیخت. ناگاه بلبل در باغ آمد، نه رنگ گل دید و نه بوی سنبل شنید. زبانش با هزاردستان لال بماند، نه گل که جمال او بیند و نه سبزه که در کمال او نگرد. از بیبرگی طاقت او طاق شد، و از بینوایی از نوا باز ماند. فرو مانده با یادش آمد که آخر نه روزی موری در زیر این درخت خانه داشت و دانه جمع میکرد، امروز حاجت به درِ او برم و به سبب قرب دار و حق جوار چیزی طلبم.
بلبل گرسنه ده روز، پیشِ مور به دریوزه رفت. گفت: ای عزیز! سخاوت نشان بختیاری است و سرمایه کامکاری، من عمر عزیز به غفلت میگذاشتم، تو زیرکی میکردی و ذخیره میاندوختی، چه شود اگر امروز نصیبی از آن کرامت کنی؟ مور گفت: تو شب و روز در قال بودی و من در حال، تو لحظهای به طراوت گل مشغول بودی و دمی به نظاره بهار مغرور، نمیدانستی که هر بهاری را خزانی و هر راهی را پایانی باشد.
ای عزیزان! قصه بلبل بشنوید و صورت حال خود بدان جمله حمل کنید، و بدانید که هر حیاتی را مماتی از پی است، و هر وصالی را فراقی در عقب، صاف حیات بیدُرد نیست، اطلس بقا بی بُردِ فنا نه، اگر قدم در راه طاعت مینهید ان الابرار لفی نعیم برخوانید که جزای شماست، و اگر رخت در کوی معصیت میکشید و ان الفجّار لفی جَحیم برخوانید که سزای شماست. در بهار دنیا چون بلبل غافل مباشید و در مزرعه دنیا به زراعت اطاعت اجتهاد نمایید که الدنیا مزرعة الاخرة تا چون صرصر خزان موت در رسد، چون مور با دانههای عمل صالح به سوراخ گور در آیید. کارتان فرمودهاند، بیکار مباشید تا در آن روزها که شهباز اذا وقعت الواقعة پرواز کند و پر و بال لیس لوقعتها کاذبة باز کند، و کوس القارعه بجنباند از تبش آفتاب قیامت مغزها در جوش آید، و از هیبت نفخه صور دلها در خروش، معذور باشی و پشت دست تحسّر به دندان تحیّر نبری که چنین روزی در پیش داری و جهد کنی که در این ده روزه مهلت زوادهای حاصل کنی و ذخیرهای بنهی که روز قیامت روزی باشد که خلایق زمین و ملائکه آسمان متحیر و متفکر باشند، و انبیا لرزان و اولیا ترسان و مقربان و حاضران مستعان.
گر به محشر خطاب قهر کند *** انبیا را چه جای معذرت است
پرده از روی لطف گو بردار *** کاشقیا را امید مغفرت است
اگر امروز از مزرعه دنیا توشه برداری فردا به بهشت باقی فرود آیی.
کسی گوی دولت ز دنیا بَرَد *** که با خود نصیبی به عقبی برد
غزل ۱ حافظ
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها *** که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید *** ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم *** جَرَس فریاد میدارد که بَربندید مَحمِلها
به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید *** که سالِک بیخبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزلها
شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل *** کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحلها؟
همهْ کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر *** نهان کِی مانَد آن رازی کَزو سازند مَحفلها؟
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ *** مَتی ما تَلْقَ مَنْ تَهْوی دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها
قصیده ۱ حافظ «در مدح شاه شجاع»
شد عرصه زمین چو بساط ارم جوان *** از پرتو سعادت شاه جهانستان
خاقان شرق و غرب که در شرق و غرب، اوست *** صاحبقران خسرو و شاه خدایگان
خورشید ملکپرور و سلطان دادگر *** دارای دادگستر و کسرای کینشان
سلطاننشان عرصه اقلیم سلطنت *** بالانشین مسند ایوان لامکان
اعظم جلال دولت و دین آنکه رفعتش *** دارد همیشه توسن ایام زیر ران
دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک *** خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان
ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین *** شاهی که شد به همّتش افراخته زمان
سیمرغ وهم را نبود قوّت عروج *** آنجا که بازِ همّت او سازد آشیان
گر در خیال چرخ فتد عکس تیغ او *** از یکدگر جدا شود اجزای توأمان
حکمش روان چو باد در اطراف بر و بحر *** مهرش نهان چو روح در اعضای انس و جان
ای صورت تو ملک جمال و جمال ملک *** وی طلعت تو جان جهان و جهان جان
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد *** تاج تو غبن افسر دارا و اردوان
تو آفتاب ملکی و هر جا که میروی *** چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
ارکان نپرورد چو تو گوهر به هیچ قرن *** گردون نیاورد چو تو اختر به صد قران
بیطلعت تو جان نگراید به کالبد *** بینعمت تو مغز نبندد در استخوان
هر دانشی که در دل دفتر نیامدهست *** دارد چو آب خامه تو بر سر زبان
دست تو را به ابر که یارد شبیه کرد؟ *** چون بدره بدره این دهد و قطره قطره آن
با پایه جلال تو افلاک پایمال *** وز دست بحر جود تو در دهر داستان
بر چرخ علم ماهی و بر فرق ملک تاج *** شرع از تو در حمایت و دین از تو در امان
ای خسرو منیع جناب رفیع قدر *** وی داور عظیم مثال رفیع شان
علم از تو در حمایت و عقل از تو با شکوه *** در چشم فضل نوری و در جسم ملک جان
ای آفتاب ملک که در جنب همّتت *** چون ذره حقیر بود گنج شایگان
در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است *** صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان
عصمت نهفته رخ به سراپردهات مقیم *** دولت گشادهرخت بقا زیر کندلان
گردون برای خیمه خورشید فلکهات *** از کوه و ابر ساخته پازیر و سایهبان
وین اطلس مقرنس زردوز زرنگار *** چتری بلند بر سر خرگاه خویش دان
بعد از کیان به ملک سلیمان نداد کس *** این ساز و این خزینه و این لشکر گران
بودی درون گلشن و از پردلان تو *** در هند بود غلغل و در زنگ بُد فغان
در دشت روم خیمه زدی و غریو کوس *** از دشت روم رفت به صحرای سیستان
تا قصر زرد تاختی و لرزه اوفتاد *** در قصرهای قیصر و در خانهای خان
آن کیست کاو به مُلک کند با تو همسری؟ *** از مصر تا به روم و ز چین تا به قیروان؟
سال دگر ز قیصرت از روم باج سر *** وز چینت آورند به درگه خراج جان
تو شاکری ز خالق و خلق از تو شاکرند *** تو شادمان به دولت و ملک از تو شادمان
اینک به طرف گلشن و بستان همیروی *** با بندگان، سمند سعادت به زیر ران
ای ملهمی که در صف کروبیان قدس *** فیضی رسد به خاطر پاکت زمان زمان
ای آشکار پیش دلت هر چه کردگار *** دارد همی به پرده غیب اندرون نهان
داده فلک عنانِ ارادت به دست تو *** یعنی که مرکبم به مراد خودم بران
گر کوششیت افتد، پر دادهام به تیر *** ور بخششیت باید، زر دادهام به کان
خصمت کجاست؟ در کف پای خودش فکن *** یار تو کیست؟ بر سر چشم منش نشان
هم کام من به خدمت تو گشته منتظم *** هم نام من به مدحت تو گشته جاودان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز
بشنو این نی چون شکایت میکند *** از جداییها حکایت میکند
کز نِیِستان تا مرا بُبریدهاند *** در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق *** تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش *** باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیّتی نالان شدم *** جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من *** از درون من نجست اسرار من
سرِّ من از ناله من دور نیست *** لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست *** لیک کس را دیدِ جان دستور نیست
آتش است این بانگِ نای و نیست باد *** هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد *** جوشش عشق است کاندر می فتاد
نی حریف هر که از یاری برید *** پردههایش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی که دید *** همچو نی دمساز و مشتاقی که دید
نی حدیث راهِ پر خون میکند *** قصّههای عشقِ مجنون میکند
محرم این هوش جز بیهوش نیست *** مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غمِ ما روزها بیگاه شد *** روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست *** تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد *** هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حالِ پخته هیچ خام *** پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر *** چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزهای *** چند گنجد؟ قسمتِ یک روزهای
کوزه چشم حریصان پر نشد *** تا صدف قانع نشد پر درّ نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد *** او ز حرص و عیب کلّی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما *** ای طبیبِ جمله علّتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما *** ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد *** کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق، جانِ طور آمد عاشقا! *** طور، مست و "خَرَّ مُوسی صَعِقا"
با لبِ دمسازِ خود گر جفتمی *** همچو نی من گفتنیها گفتمی
هر که او از همزبانی شد جدا *** بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
چون که گل رفت و گلستان درگذشت *** نشنوی زآن پس ز بلبل سرگذشت
جمله معشوق است و عاشق پردهای *** زنده معشوق است و عاشق مردهای
چون نباشد عشق را پروای او *** او چو مرغی ماند بیپر وای او
من چگونه هوش دارم پیش و پس *** چون نباشد نورِ یارم پیش و پس
عشق خواهد کاین سخن بیرون بود *** آینه غمّاز نبود چون بود
آینهت دانی چرا غمّاز نیست *** زآن که زنگار از رخش ممتاز نیست
تکه ۱ مولانا
کدیهای میکنم سبک بشنو *** خبر عشق میدهم بگرو
نفسی با خودم قرینی ده *** که به میزان نهند با زر، جُو
تو نوی بخش و بنده تو کهن *** کهنم را به یک نظر کن نو
پیشه کیمیا خود این باشد *** که مس تیره را ببخشد ضو
کرمت را بگوی تا بدهد *** درخور شام بنده روغن عو
ای دل آن شاه سوی بیسویی است *** خلق هر سو دوند تو کم دو
فکر مردم به هر سوی گرو است *** تو به «لاحول» فکر را کن خو
بیسوی عالمی است بس عالی *** شش جهت وادییست بس درگو
کار امروز را مگو فردا *** تا نه حسرت خوری نه گویی «لو»
چشمکت میزند رقیب غیور *** چشم ازو بر مگیر لاتطغو
شمس تبریز خضر عین یقین *** وارهان خلق را ز عینالسو
شعر ۱ شاهنامه فردوسی « فریدون »
فریدون چو شد بر جهان کامگار *** ندانست جز خویشتن شهریار
به رسم کیان تاج و تخت مهی *** بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته سر مهرماه *** به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بیاندوه گشت از بدی *** گرفتند هر کس ره ایزدی
دل از داوریها بپرداختند *** به آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام *** گرفتند هر یک ز یاقوت جام
می روشن و چهره شاه نو *** جهان نو ز داد و سر ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند *** همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن مهرگان دین اوست *** تنآسانی و خوردن آیین اوست
اگر یادگارست ازو ماه مهر *** بکوش و به رنج ایچ منمای چهر
ورا بد جهان سالیان پانصد *** نیفکند یک روز بنیاد بد
جهان چون برو بر نماند ای پسر *** تو نیز آز مپرست و انده مخور
نماند چنین دان جهان بر کسی *** درو شادکامی نیابی بسی
فرانک نه آگاه بد زین نهان *** که فرزند او شاه شد بر جهان
ز ضحاک شد تخت شاهی تهی *** سرآمد برو روزگار مهی
پس آگاهی آمد ز فرخ پسر *** به مادر که فرزند شد تاجور
نیایشکنان شد سر و تن بشست *** به پیش جهانداور آمد نخست
نهاد آن سرش پست بر خاک بر *** همیخواند نفرین به ضحاک بر
همی آفرین خواند بر کردگار *** بر آن شادمان گردش روزگار
وزان پس کسی را که بودش نیاز *** همیداشت روز بد خویش راز
نهانش نوا کرد و کس را نگفت *** همان راز او داشت اندر نهفت
یکی هفته زین گونه بخشید چیز *** چنان شد که درویش نشناخت نیز
دگر هفته مر بزم را کرد ساز *** مهانی که بودند گردن فراز
بیاراست چون بوستان خان خویش *** مهان را همه کرد مهمان خویش
وزان پس همه گنج آراسته *** فراز آوریده نهان خواسته
همان گنجها را گشادن گرفت *** نهاده همه رای دادن گرفت
گشادن در گنج را گاه دید *** درم خوار شد چون پسر شاه دید
همان جامه و گوهر شاهوار *** همان اسپ تازی به زرین عذار
همان جوشن و خود و زوپین و تیغ *** کلاه و کمر هم نبودش دریغ
همه خواسته بر شتر بار کرد *** دل پاک سوی جهاندار کرد
فرستاد نزدیک فرزند چیز *** زبانی پر از آفرین داشت نیز
چو آن خواسته دید شاه زمین *** بپذرفت و بر مام کرد آفرین
بزرگان لشگر چو بشناختند *** بر شهریار جهان تاختند
که ای شاه پیروزِ یزدانشناس *** ستایش مر او را وزویت سپاس
چنین روز روزت فزون باد بخت *** بد اندیشگان را نگون باد بخت
ترا باد پیروزی از آسمان *** مبادا به جز داد و نیکی گمان
وزان پس جهاندیدگان سوی شاه *** ز هر گوشهای برگرفتند راه
همه زر و گوهر برآمیختند *** به تاج سپهبد فرو ریختند
همان مهتران از همه کشورش *** بدان خرمی صف زده بر درش
ز یزدان همیخواستند آفرین *** بران تاج و تخت و کلاه و نگین
همه دست برداشته به آسمان *** همی خواندندش به نیکی گمان
که جاوید بادا چنین شهریار *** برومند بادا چنین روزگار
وزان پس فریدون به گرد جهان *** بگردید و دید آشکار و نهان
هران چیز کز راه بیداد دید *** هر آن بوم و بر کان نه آباد دید
به نیکی ببست از همه دست بد *** چنانک از ره هوشیاران سزد
بیاراست گیتی بسان بهشت *** به جای گیا سرو گلبن بکشت
از آمل گذر سوی تمیشه کرد *** نشست اندر آن نامور بیشه کرد
کجا کز جهان گوش خوانی همی *** جز این نیز نامش ندانی همی
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱ - پادشاهی جمشید هفتصد سال بود
گرانمایه جمشید فرزند او *** کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد بر آن تخت فرّخ پدر *** به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فرّ شاهنشهی *** جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری *** به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی *** فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرّه ایزدی *** همم شهریاری همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم *** روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد *** در نام جستن به گردان سپرد
به فرّ کیی نرم کرد آهنا *** چو خود و زره کرد و چون جوشنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان *** همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج *** ببرد و از این چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشه جامه کرد *** که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتّان و ابریشم و موی قز *** قصب کرد پر مایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن *** به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن *** گرفتند از او یکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد *** زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشهور گرد کرد *** بدین اندرون نیز پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیاش *** به رسم پرستندگان دانیاش
جدا کردشان از میان گروه *** پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان *** نوان پیش روشن جهاندارشان
صفی بر دگر دست بنشاندند *** همی نام نیساریان خواندند
کجا شیر مردان جنگ آورند *** فروزنده لشکر و کشورند
کز ایشان بود تخت شاهی به جای *** و ز ایشان بود نام مردی به پای
بسودی سه دیگر گره را شناس *** کجا نیست از کس بر ایشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند *** به گاه خورش سرزنش نشنوند
ز فرمان تنآزاده و ژندهپوش *** ز آواز پیغاره آسوده گوش
تن آزاد و آباد گیتی بر اوی *** بر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد *** که آزاده را کاهلی بنده کرد
چهارم که خوانند اهتوخوشی *** همان دستورزان ابا سرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود *** روانشان همیشه پر اندیشه بود
بدین اندرون سال پنجاه نیز *** بخورد و بورزید و بخشید چیز
از این هر یکی را یکی پایگاه *** سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازه خویش را *** ببیند بداند کم و بیش را
بفرمود پس دیو ناپاک را *** به آب اندر آمیختن خاک را
هر آنچ از گل آمد چو بشناختند *** سبک خشت را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد *** نخست از بَرَش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخهای بلند *** چو ایوان که باشد پناه از گزند
ز خارا گهر جست یک روزگار *** همی کرد از او روشنی خواستار
به چنگ آمدش چند گونه گهر *** چو یاقوت و بیجاده و سیم و زر
ز خارا به افسون برون آورید *** شد آراسته بندها را کلید
دگر بویهای خوش آورد باز *** که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب *** چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند *** در تندرستی و راه گزند
همان رازها کرد نیز آشکار *** جهان را نیامد چنو خواستار
گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب *** ز کشور به کشور گرفتی شتاب
چنین سال پنجه برنجید نیز *** ندید از هنر بر خرد بسته چیز
همه کردنیها چو آمد به جای *** ز جای مهی برتر آورد پای
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت *** چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی *** ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا *** نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او *** شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند *** مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین *** بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند *** می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار *** به ما ماند از آن خسروان یادگار
چنین سال سیصد همی رفت کار *** ندیدند مرگ اندر آن روزگار
ز رنج و ز بدشان نبد آگهی *** میان بسته دیوان به سان رهی
به فرمان مردم نهاده دو گوش *** ز رامش جهان پر ز آوای نوش
چنین تا بر آمد بر این روزگار *** ندیدند جز خوبی از کردگار
جهان سربهسر گشت او را رهی *** نشسته جهاندار با فرّهی
یکایک به تخت مهی بنگرید *** به گیتی جز از خویشتن را ندید
منی کرد آن شاه یزدان شناس *** ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایگان را ز لشگر بخواند *** چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان *** که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید *** چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم *** چنان است گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از من است *** همان کوشش و کامتان از من است
بزرگی و دیهیم شاهی مراست *** که گوید که جز من کسی پادشاست
همه موبدان سرفگنده نگون *** چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فرّ یزدان از اوی *** بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
منی چون بپیوست با کردگار *** شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فرّ و هوش *** چو خسرو شوی بندگی را بکوش
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس *** به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر تیرهگون گشت روز *** همی کاست آن فرّ گیتیفروز
رباعی ۱ خیام
برخیز بتا بیا ز بهر دل ما *** حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم *** زآن پیش که کوزهها کنند از گل ما
قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی
خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست *** خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست
خوش منزلی است عرصه روی زمین دریغ *** کانجا مجال عیش و مقام قرار نیست
دل در جهان مبند که کس را ازین عروس *** جز آب دیده خون جگر در کنار نیست
غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار *** کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست
زنهار اختیار مکن بهر منزلی *** کانجا بدست هیچکس اختیار نیست
غزل ۱ بیدل دهلوی
آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا *** تا وانمودند کیفیتِ ما
بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم *** خود را به هر رنگ کردیم رسوا
در پرده پختیم سودایِ خامی *** چندان که خندید آیینه بر ما
از عالمِ فاش بیپرده گشتیم *** پنهان نبودن، کردیم پیدا
ما و رُعونت، افسانه کیست *** نازِ پری بست گردن به مینا
آیینهواریم محرومِ عبرت *** دادند ما را چشمی که مگشا
درهایِ فردوس وا بود امروز *** از بیدماغی گفتیم فردا
گوهر گره بست از بینیازی *** دستی که شستیم از آبِ دریا
گر جیبِ ناموس تنگت نگیرد *** در چینِ دامن خفتهست صحرا
حیرتطرازیست، نیرنگسازیست *** تمثالِ اوهام آیینه دنیا
کثرت نشد محو از سازِ وحدت *** همچون خیالات از شخصِ تنها
وهمِ تعلّق بر خود مچینید *** صحرانشیناند این خانمانها
موجود نامی است، باقی توهّم *** از عالمِ خضر رو تا مسیحا
زین یأسِ مُنزَل ما را چه حاصل *** همخانه بیدل، همسایه عَنقا
قصیده ۱ شاه نعمت الله ولی
از تتق کبریا صورت لطف خدا *** بسته نقابی ز نور روی نموده به ما
دُره بیضا بود صورت روحانیش *** شاه معانی جهان هر دو جهانش گدا
در عدم و در وجود رسم نکاح او نهاد *** مسکن اولاد ساخت دار فنا و بقا
برزخ جامع بُود صورت جمع وجود *** نور گرفته ز حق داده به عالم ضیا
معنی ام الکتاب نور محمد بود *** اصل همه عین او عین همه عینها
بیشتر از عقل کل خوانده ز لوح ضمیر *** زان الف آمد پدید جمله کتاب خدا
نقطه آخر خوشی شکل الف نقش بست *** حکم قضا بی غلط لوح قدر بی خطا
دایره ای فرض کن جمله نقاطش ظهور *** نقطه اول بگیر نام کنش مبتدا
خضر مسیحا نفس از دم او زنده دل *** حسن از او یافته یوسف زیبا لقا
جامع این نشأتین صورت و معنی او *** حاکم دنیا و دین سید هر دو سرا
مظهر اسمای حق مظهر ذات و صفات *** اول و آخر به نام باطن و ظاهر نما
اول اسم حروف ساخت مُسمی به اسم *** یافت هویت ز او داد هدایت به ما
ظلمت و نوری نهاد نام حُدوث و قدم *** کرد تمیزی تمام شاه و همه انبیا
معنی اثبات کو با الف و لام الف *** صورت توحید جو نفی طلب کن ز لا
ها و دو لام و الف جمع کن و خوش بگو *** ها طلب از چهار حرف طرح کنش آن سه تا
هر که بلا درفُتاد یافت بلائی عظیم *** زود گذر کن ز لا تا که نیابی بلا
جام حبابی بر آب هست در این بحر ما *** ساقی ما ، ما خودیم همدم ما عین ما
مخزن گنج اله کُنج دل عارفست *** در طلب گنج او در دل عارف درآ
نعمة والله به هم کرد ظهوری تمام *** آینه را پاک دار تا که نماید تو را
متفرقات ۱ شاه نعمت الله ولی «هو علی»
ظاهر و باطن ار کنی طاهر *** پاک باشی به باطن و ظاهر
قرة العین همدم ما شو *** سعی کن همچو جد و آبا شو
این دوئی خیال را بگذار *** ای یگانه بیا و یکتا شو
صورت و معنی همه دریاب *** می و جامند همچو آب و حباب
در همه آینه یکی بنگر *** آن یکی نیز بی شکی بنگر
متخلق به خلق او می باش *** گنج اخلاق بر همه می باش
گر تو فانی شوی بقا یابی *** خود ازین بیخودی خدا یابی
دُرد دردش بنوش و درمان جو *** جان به جانان سپار و جانان جو
در همه شی جمال اسما بین *** با همه اسم یک مسما بین
گر خیالش به خواب می بینی *** تو به خوابی حجاب می بینی
ماه دیدی در آفتاب نگر *** آفتابی به ماهتاب نگر
گفته ام من تو را خلیل الله *** خوش خلیلی اگر شوی آگاه
گر ز باطل تمام وارستی *** حق شناسی به حق چو پیوستی
جبر تند و قدر بود ویران *** مرکب خود میانشان می ران
تو ز هستی و نیستی بگذر *** شاید این جا نایستی بگذر
در ولایت ولی کامل جو *** عمر داری ز عمر حاصل جو
جام گیتی نما به دست آور *** دامن اولیا بدست آور
گر ز اسرار حق شدی آگاه *** خوش بگو لا اله الا الله
تابع دین جد خود می باش *** هر چه بینی به این و آن می باش
هر که حق را به عین او بیند *** بد نبیند همه نکو بیند
چون هویت یکیست اسما را *** به هویت یکی بود اسما
دو نظر عالمیست چون سایه *** سایه بنگر به نور همسایه
صفت و ذات و اسم را میدان *** سه یکی و یکی به سه میدان
یک وجود است اگر خبر داری *** عین او بین اگر نظر داری
در ظهور است مظهر و مظهر *** نیک دریاب باطن و ظاهر
نور و او را به نور او بنگر *** در همه آینه نکو بنگر
ابدا علم از خدا می جو *** چون بیابی به طالبان می گو
سخن عارفان خوشی می خوان *** معنیش همچو عارفان می دان
یک حقیقت به اسم بسیار است *** یک هویت هزار آثار است
کثرت و وحدت این چنین گفتم *** دُر توحید را نکو سفتم
ترجیع ۱ شاه نعمت الله ولی
تا لوای حیدری بر طارم خضرا زدند *** کوس غرّش بر فراز عالم اعلا زدند
تا که در خلوت سرای لی مع الله شد مقیم *** ساکنان درگهش زان دم ز او ادنی زدند
جود او مفتاح موجودات کردند آنگهی *** قفل حیرت بر زبان نطق هر گویا زدند
سرفرازان در هوای خاک پایش همچو ما *** از سر همت قدم بر تارک دنیا زدند
پادشاهان از برای حشمت شاهنشهی *** سکه دولت به نامش بر سر زرها زدند
عارفان تا نکته ای خواندند از اسرار او *** طعنها بر گفته های بوعلی سینا زدند
لَمعه ای از آفتاب ذوالفقارش شد پدید *** عارفان تمثال نورش بر ید بیضا زدند
حکم فرمانش بنام انّما کرده نشان *** ابلغ توقیع آل آلش از طه زدند
مقصد و مقصود عالم اوست و ابن عم او *** این ندا روز ازل در گوش جان ما زدند
نفس خیر المرسلین است آن ولی کردگار *** لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
نور چشم عالمش خوانم علی مرتضی *** محرم راز رسول و ابن عم مصطفی
گوهر دریای عرفان بحر و علم کان وجود *** رهنمون رهروان و پیشوای اتقیا
هادئی کز نسل او مهدی هویدا می شود *** شاید ار گویند او را اهل حق نور هدی
از ولای او ولایت یافته هر کو ولیست *** رو موالی شو که این است اعتقاد اولیا
دوستدار خاندان باش و محب اهلبیت *** تابع دین محمد باش و از بهر خدا
نیست مؤمن هر که دارد با علی یک مو خلاف *** یار مؤمن شو چو ما و تابع آل عبا
از محبت آفتابی بر دل ما تافته *** می نماید نور او آئینه گیتی نما
نفس خیر المرسلین است آن ولی کردگار *** لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
مسند ملک ولایت درحقیقت آن اوست *** در حریم عصمتش روح القدس دربان اوست
هر کسی از گنج سلطانی عطائی یافته *** نقد گنج کنت کنزأ نزد سید آن اوست
حق تعالی وصف او فرمود در قرآن تمام *** هفت هیکل هر که خواند آیتی در شأن اوست
حاکم او در ولایت اولیا او را مرید *** شاه عالم خوانمش هر کو علی سلطان اوست
یافته حکم ولایت از خدا و مصطفی *** هر چه هست از جزء و کل پیوسته در فرمان اوست
روح اعظم جان عالم عقل کل از جان و دل *** در امامت این امام انس و جان جانان اوست
گرچه عالم از عطای نعمت الله منعمند *** نعمت الله نعمت شایسته از احسان اوست
نفس خیر المرسلین است آن ولی کردگار *** لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
ترجیع بند ۱ خاقانی «در مدح جلال الدین اخستان شروان شاه»
جام ز می دو قله کن خاص برای صبحدم *** فرق مکن دو قبله دان جام و صفای صبحدم
بر تن چنگ بند رگ وز رگ خم گشای خون *** کهآتش و مشک زد به هم نافهگشای صبحدم
جام چو دور آسمان در ده و زمین فشان *** جرعه چنان که برچکد خون به قفای صبحدم
چرخ قرابه تهی است پاره خاک در میان *** پری آن قرابه ده جرعه برای صبحدم
حلق و لب قنینه بین سرفهکنان و خنده زن *** خنده بهار عیش دان، سرفه نوای صبحدم
ساقی اگر نه سیب تر بر سر آتش افکند *** این همه بوی چون دهد می به هوای صبحدم؟
صورت جام و باده بین معجز دست ساقیان *** ماه نو و شفق نگر نور فزای صبحدم
باده به گوشماهییی بیش مده که در جهان *** هیچ نهنگ بحرکش نیست سزای صبحدم
صبح شد از وداع شب با دم سرد و خون دل *** جامه دران گرفت کوه، اینت وفای صبحدم
شمع که در عنان شب زرده بش سیاه بود *** از لگد براق جم، مرد بقای صبحدم
موکب صبح را فلک دید رکابدار شه *** داد حلی اختران نعل بهای صبحدم
بند ۱
شاه معظم اخستان شهر گشای راستین *** داد ده ظفر ستان، ملک خدای راستین
رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین *** زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین
رنگ بشد ز مشک شب، بوی نماند لاجرم *** باد بر آبگون صدف غالیهسای تازه بین
بید بسوز و باده کن راوق و لعل باده را *** چون دم مشک و عود تر عطر فزای تازه بین
سوخته بید و بادهبین رومی و هندویی بهم *** عشرت زنگیانه را برگ و نوای تازه بین
نافه چین کلید زد صبح و کلید عیش را *** بر در عدهدار خم قفل گشای تازه بین
ترک سلاحپوش را زلف چو بر هم اوفتد *** عقل صلاح کوش را مست هوای تازه بین
شاهد روز کز هوا غالیهگون غلاله شد *** شاهد توست جام می زو تو هوای تازه بین
نیست جهان تنگ را جای طرب که دم زنی *** ز آن سوی خیمه فلک خم زن و جای تازه بین
زیر پل فلک مجوی آب وفا ز جوی کس *** بگذر از این پل کهن آب وفای تازه بین
لهجه راوی مرا منطق طیر در زبان *** بر در شاه جم نگین، تحفه دعای تازه بین
قلعه گلستان شه قله بوقبیس دان *** حصن شما خیش حرم کعبه سرای تازه بین
بند ۲
رستم کیقباد فر حیدر مصطفی ظفر *** همره رخش و دل دلش فتح و غزای راستین
بر ره قول کاسهگر نوای نو زند *** بر سر خوانچه طرب مرغ صلای نو زند
مرغ قنینه چون زبان در دهن قدح کند *** جان قدح به صد زبان لاف صفای نو زند
طاس چو بحر بصره بین جزر و مدش به جرعهای *** ساحل خاک را ز در موج عطای نو زند
بزم چو هشت باغ بین باده چهار جوی دان *** خاصه که ساز عاشقان حور لقای نو زند
سنگ به لشکر افکند منهی عقل و آخرش *** قاضی لشکر مغان حد جفای نو زند
و آن می عقل دزد هم نقب زند سرای غم *** لاجرمش صفیر خوش چنگ سرای نو زند
چنگ بریشمین سلب کرده پلاس دامنش *** چون تن زاهدان کز او بوی ریای نو زند
نای چو زاغ کنده پر نغز نوا چو بلبلان *** زاغ که بلبلی کند طرفه نوای نو زند
دست رباب را مجس تیز و ضعیف و هر نفس *** نبضشناس بر رگش نیش عنای نو زند
بربط اگر دم از هوا زد به زبان بیدهان *** نی به دهان بیزبان دم ز هوای نو زند
چنبر دف شود فلک مطرب بزم شاه را *** ماه دو تا سبو کشد زهره ستای نو زند
بند ۳
شاه خزر گشای را هند و خزر شرف دهد *** بر پسر سبکتکین هند گشای راستین
جام و تنوره بین به هم باغ و سرای زندگی *** ز آتش و می بهار و گل زاده برای زندگی
بر در درج خط قدح از افق تنوره بین *** عکس دو آفتاب را نورفزای زندگی
حجره آهنین نگر، حقه آبگینه بین *** لعل در این و زر در آن، کیسهگشای زندگی
جام پری در آهن است از همه طرفهتر ولی *** نقش پری به شیشه بین سحرنمای زندگی
دایره تنوره بین ریخته نقطههای زر *** کرده چو سطح آسمان خط سرای زندگی
شبه سپید باز بین بر سر کوه پر طلا *** باز سپید روز بین بسته قبای زندگی
قطره و میغ تیره بین شیره سفید و تخمه کان *** عالم دردمند را کرده دوای زندگی
سال نو است و قرص خور خوانچه ماهی افکند *** وز بره خوان نو نهد بهر نوای زندگی
تابه زر ندیدهای بر سر ماهی آمده *** چشمه خور به حوت بین وقت صفای زندگی
ابر چو پیل هندوان آمد و باد پیلبان *** دیمه روس طبع را کشته به پای زندگی
روز یکم ز سال نو جشن سکندر دوم *** خاک ز جمره سوم کرده قضای زندگی
بند ۴
شاه سکندر هدی، چشمه خضر رای او *** بیظلمات چشمه بین زاده ز رای راستین
ای به هزار جان دلم مست وفای روی تو *** خانه جان به چار حد وقف هوای روی تو
رشته جان برون کشم هر مژه سوزنی کنم *** دیده بدوزم از جهان بهر وفای روی تو
تا چو کبوتران مرا بام تو نقش دیده شد *** کافرم ار طلب کنم کعبه به جای روی تو
گرچه چو پشت آینه حلقه به گوش تو شدم *** آینه کردم اشک را خاص برای روی تو
از همه تا همه مرا نیم دل است و یک نفس *** هر دو به مهر کردهام بهر رضای روی تو
قفل به سینه برزدم کوست خزینه غمت *** قفل خزینه ساختم دستگشای روی تو
غمزه زنان چو بگذری سنبله موی و مه قفا *** روی بتان قفا شود پیش صفای روی تو
چون به قفای جان دود عمر به پای روز و شب *** عمر فشان همیدود جان به قفای روی تو
هر که نظاره تو شد دست بریده میشود *** یوسف عهدی و جهان نیم بهای روی تو
هستی خاقنی اگر نیست شد از تو جو به جو *** بر دل او به نیم جو باد بقای روی تو
سمع خدایگان شود چون دهن تو گنج در *** چون به زبان من رود مدح و ثنای روی تو
بند ۵
پانصد هجرت از جهان هیچ ملک چنو نزاد *** از خلفای سلطنت تا خلفای راستین
نیست به پای چون منی راه هوای چون تویی *** خود نرسد به هر سری تیغ جفای چون تویی
دل چه سگ است تا بر او قفل وفای تو زنم *** کی رسد آن خرابه را قفل وفای چون تویی
بوسهخرانت را همه زر تر است در دهن *** وانِ من است خشک جان بوسه بهای چون تویی
گرچه چراغ در دهن زر عیار دارمی *** کی شودی لبم محک از کف پای چون تویی
گه گه اگر زکات لب بوسه دهی، به بنده ده *** تا به خراج ری زنم لاف عطای چون تویی
همچو سپند پیش تو سوزم و رقص میکنم *** خود به فدا چنین شود مرد برای چون تویی
گفتی اگرچه خستهای غم مخور این سخن سزد *** خود به دلم گذر کند غم به بقای چون تویی
با همه خستگی دلم بوسه رباید از لبت *** گربه شیردل نگر لقمه ربای چون تویی
نوبه خواجگی زنم بهر هوای تو مگر *** نشکند از شکستگان قدر هوای چون تویی
بر سر خاقانی اگر دست فرو کنی سزد *** کوست دلی و نیم جان روی نمای چون تویی
از تو به بارگاه شه لاف دو کون میزنم *** کم ز خراج این دوده نزل گدای چون تویی
بند ۶
از شه عیسوی نفس عازر ملک زنده شد *** معجزه را همین قدر هست گوای راستین
اهل نماند بر زمین، اینت بلای آسمان *** خاک بر آسمان فشان هم ز جفای آسمان
چون پس هر هزار سال اهل دلی نیاورد *** این همه جان چه میکند دور برای آسمان
ای مه مگو کهآسمان اهل برون نمیدهد *** اهل که نامد از عدم چیست خطای آسمان
کوه کوه میرسد، چون نرسد دل به دل؟ *** غصه بیدلی نگر هم ز عنای آسمان
با همه دل شکستگی روی به آسمان کنم *** آه که قبله دگر نیست ورای آسمان
محنت و حال ناپسند، اینت فتوح روز و شب *** پلپل و چشم دردمند، اینت دوای آسمان
باد دریغ در دلم کشت چراغ زندگی *** بوی چراغ کشته شد سوی هوای آسمان
بر سر پای جان کنان گردم و طالع مرا *** پا و سری پدید نه چون سر و پای آسمان
گرچه به مویی آسمان داشتهاند بر سرم *** موی به موی دیدهام تعبیههای آسمان
زعم من است کهآسمان سجده سگدلان کنم *** زان چو دم سگان بود پشت دوتای آسمان
بس که قفای آسمان خوردم و یافتم ادب *** تا ادب اذ السما کوفت قفای آسمان
جیب دریده میرود گرد قواره زمین *** بو که رسم به محرمی زیر وطای آسمان
نیست فرود آسمان محرم هیچ نالهای *** ناله خاقانی از آن رفت ورای آسمان
یا کند آسمان قضا عمر مرا که شد به غم *** یا کنم از بقای شه دفع قضای آسمان
بند ۷
از گهر یزیدیان زاده علی شجاعتی *** کز سر ذوالفقار او زاده قضای راستین
تاجور جهان چو جم تخت خدای مملکت *** خاتم دیوبند او بند گشای مملکت
انس و پریش چون ملک زلهربای مائده *** دام و ددش چو مورچه هدیه فزای مملکت
دیودلان سرکشش حامل عرش سلطنت *** مرغ پران ترکشش پیک سبای مملکت
افسر گوهر کیان، گوهر افسر سران *** خاک درش چو کیمیا بیش بهای مملکت
عقل که دید طلعتش حرز بر او دمید و گفت *** اینت شه ملک سپه، عرش لوای مملکت
گفت جهانش ای ملک تو ز کیانی از کیان *** گفت ز تخم آرشم نجل بقای مملکت
گفت به تیغش آسمان کای گهری تو کیستی *** گفت من آتش اجل زهر گیای مملکت
گرچه به باطل اختران افسر عاجزان برند *** اوست مظفری به حق خانه خدای مملکت
مار به ظلم اگر برد خایه موش ناسزا *** جان پلنگ چون برد کوست سزای مملکت
مشتری از پی ملک کرد سجل خط بقا *** بست بنات نعش را عقد برای مملکت
بدر ستاره لشکر است اوج طراز آسمان *** بحر نهنگ خنجر است ابر سخای مملکت
بند ۸
بدر چو شعری سیم بحر چو کسری دوم *** دولت ظلم کاه او عدل فزای راستین
چون شه پیلتن کشد تیغ برای معرکه *** غازی هند را نهد پیل به جای معرکه
بینی از اژدها دلان صف زدگان چو مورچه *** خایه مورچه شده چرخ ورای معرکه
تیغ نیام بفکند چون گه حشر تن کفن *** راست چو صور دردمند از سر نای معرکه
اسب به چار صولجان گوی زمین کند هبا *** طاق فلک به پا کند هم به هبای معرکه
بیشه ستان نیزهها ایمن از آتش سنان *** شیردلان ز نیزهها بیشه فزای معرکه
قلزم تیغها زده موج به فتح باب کین *** زاده ز موج تیغها صاعقه زای معرکه
تیغ کبود غرق خون صوفی کار آب کن *** زاغ سیاه پوش را گفته صلای معرکه
مغز سران کدوی خشک اشک یلان زرشک تر *** زین دو به تیغ چون نمک پخته ابای معرکه
تخته خاک رزم را جذر اصم شده ظفر *** خنجر شه چو هندوئی جذر گشای معرکه
رایت شه تذرو وش لیک عقاب حملهبر *** پرچم شه غراب گون لیک همای معرکه
رشته جان دشمنان مهره پشت گردنان *** چون به هم آورد کند عقد برای معرکه
بند ۹
حلقه تن عدوی او بر سر شه ره اجل *** شه چو سماک نیزهور حلقه ربای راستین
عرش نگر به جای تخت آمده پای شاه را *** کعبه نگر به قبله درساخته جای شاه را
جام کیان به دست شه زمزم مکیان شده *** بر مکیان زکات چین گنج عطای شاه را
برده مهندس بقا ز آن سوی خطه فلک *** خندق حصن ملک را حد سرای شاه را
چون ز سواد شابران سوی خزر سپه کشد *** روس والان نهند سر خدمت پای شاه را
ور به سریر بگذرد رایت شاه صاحبش *** تاج و سریر خود نهد نعل بهای شاه را
هود هدایت است شاه اهل سریر عادیان *** صرصر رستخیز دان قوت رای شاه را
چرخ چو باز ازرق است این شب و روز چون دو سگ *** باز و سگاند نامزد صید و هوای شاه را
مرغ که آبکی خورد سر سوی آسمان کند *** گوئی اشارتی است آن بهر دعای شاه را
دهر شکست پشت من نیست به رویش آب شرم *** ورنه چنین نداشتی مدح سرای شاه را
چرخ چرا به خاک زد گوهر شب چراغ من *** کافسر گوهران کنم در ثنای شاه را
دیده شرق و غرب را بر سخنم نظر بود *** آه که نیست این نظر عین رضای شاه را
بند ۱۰
دزد بیان من بود هرکه سخنوری کند *** شاه سخنوران منم شاه ستای راستین
باد مثال را حکم قضای ایزدی *** بر سر هر مثال او مهر رضای ایزدی
هفت فلک به خدمتش یکدل و تا ابد زده *** چار ملک سه نوبتش در دو سرای ایزدی
رخنه ز دست هیبتش ناخن شیر آسمان *** ناخن دست همتش بحر عطای ایزدی
باد دل جهانیان واله نور طلعتش *** چون نظر بهشتیان مست لقای ایزدی
قوت روان خسروان شمه خاک درگهش *** چون غذی ملائکه باد ثنای ایزدی
باد چو باد عیسوی گرد سم براق او *** ای پی چشم درد جان شاف شفای ایزدی
خامه مار پیکرش باد رقیب گنج دین *** مهره و زهر در سرش درد و دوای ایزدی
کرده ضمان ازو ظفر فتح و سریر و روس را *** او به فزودن ظفر شکرفزای ایزدی
چرخ ز خنجر زحل ساخته درع دولتش *** آینههای درع او فر و بهای ایزدی
دهر ز چرخ اطلسش کرده ردای کبریا *** نقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی
بند ۱۱
شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان *** باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین
قطعه ۱ خاقانی
مرا شاه بالایِ خواجه نشانده است *** از آن خواجه آزرده برخاست از جا
چه بایستش آزردن از سایه حق *** که نوری است این سایه از حق تعالی
نه زیرِ قلم جایِ لوح است چونان *** که بالایِ کرسی است عرشِ مُعَلّا
نداند که از دورِ پرگارِ قدرت *** بوَد نقطه کل بر از خطِّ اجزا
معمّا بر از ابجد آمد به معنی *** چو معنی که هم برتر آمد ز اسما
بخور از برِ عنبر آمد به مجلس *** عقول از برِ انفس آمد به مبدا
کواکب بوَد زیرِ پایِ ملایک *** حواری بوَد بر زبردستِ حورا
ببین نُه طبق برتر از هفت قلعه *** ببین هفت خاتون بر از چار ماما
زمین زیر به کو کثیف است و ساکن *** فلک به زبر کو لطیف است و دروا
الف را بر اعداد مرقوم ببینی *** که اعداد فرعند و او اصل و والا
نه شاخ از برِ بیخ باشد مرتَّب *** نه بار از برِ برگ باشد مهیّا
قیاس از درختانِ بُستان چه گیری *** ببین شاخ و بیخِ درختانِ دانا
هنرمند کی زیرِ نادان نشنید *** که بالایِ سرطان نشسته است جوزا
نه لعل از برِ خاتمِ زر نشیند *** نه لعل و زر کل چنین است عمدا
دبیری چو من زیردستِ وزیری *** ندارند حاشا که دارند حاشا
دبیر است خازن به اسرارِ پنهان *** وزیر است ضامن به اشکالِ پیدا
دبیری ورایِ وزیری است یعنی *** عطارد ورایِ قمر یافت ماوا
چو ریگی است تیره گرانسایه نادان *** چو آبی است روشن سبکروح دانا
نه آب از برِ ریگ باشد به چشمه *** نه عنبر بر از آب باشد به دریا
گرانسایه زیرِ سبکروح بهتر *** چو سنگِ سیه زیرِ آبِ مصفّا
دو سنگ است بالا و زیر آسیا را *** گرانسِیر زیر و سبکسِیر بالا
غزل ۱ جهان ملک خاتون
نه توان پیشِ تو آمد نه تو آیی بر ما *** کیست پیغامرسان من و تو غیر صبا؟
بیش از این طاقتِ بارِ شبِ هجرانم نیست *** ای عزیز از سر لطفت ز در بنده درآ
بنده خسته بیچاره به وصلت بنواز *** تا به کی بر منِ بیدل رَوَد این جور و جفا؟
دردم از حد بِگُذشت و جگرم خون بِگِرفت *** چون طبیب دلِ مایی ز که جوییم دوا؟
جز جفا نیست نصیبِ من دلخسته ز دوست *** برگرفتند ز عالم مگر آیینِ وفا؟
شمعِ جمعی تو و پروانه رخسارِ تو دل *** نیست در مجلس ما بی رخ تو نور و صفا
خبرت نیست که بیچاره تنِ من به جهان *** بنده خاص تو از جان شده بی روی و ریا
غزل ۱ محتشم کاشانی
زلف و قدت راست ای بت سرکش، چشم و رخت راست ای گل رعنا *** سنبل و شمشاد هندو و چاکر، نرگس و لاله بنده و لالا
ساخته ظاهر معجز لعلت ز آتش سوزان چشمه حیوان *** کرده هویدا صنع جمالت در گل سوری عنبر سارا
آتش آهم ز آتش رویت سیل سرشگم بی مه رویت *** این ز درون زد شعله بگردون وان ز برون شد تا به ثریا
محو ستادند عابد و زاهد مست فتادند راکع و ساجد *** دوش که افکند در صف رندان جام هلالی شور علالا
وقت مناجات کز ته دل شد جانب گردون نعره مستان *** پرده دریدی گر نشنیدی شمع حریفان بانگ سمعنا
مایه دولت پایه رفعت نقد هدایت گنج سعادت *** هست در این ره ای دل گمره دانش دانا دانش دانا
حسن ازل را بهر طلبکار هست ظهوری کز رخ مقصود *** پرده بر افتد گر کند از میل وحش خیالی چشم به بالا
محتشم اکنون کز کشش دل نیست گذارم جز بدر او *** پیش رقیبان همچو غریبان نیست بدادم جز به مدارا
غزل ۱ فیض کاشانی
فیض نور خداست در دل ما *** از دل ماست نور منزل ما
نقل ما نقل حرف شیرینش *** یاد آن روی شمع محفل ما
در دل از دوست عقده مشکل *** در کف اوست حلّ مشکل ما
تخم محنت بسینه ما کشت *** آنکه مهرش سرشته در گل ما
سالها در جوار او بودیم *** سایه دوست بود منزل ما
در محیط فراق افتادیم *** نیست پیدا کجاست ساحل ما
مهر بود و وفا که میکشتیم *** از چه جور و جفاست حاصل ما
دست و پا بس زدیم بیهوده *** داغ دل گشت سعی باطل ما
دل بتیغ فراق شد بسمل *** چند خواهد طپید بسمل ما
چونکه خواهد فکند در پایش *** سر ما دستمزد قاتل ما
طپش دل ز شوق دیدار است *** به از این چیست فیض حاصل ما
در سفر تا به کِی تپد دل ما *** نیست پیدا کجاست منزل ما
بوی جان میوزد در این وادی *** ساربانا بدار محمل ما
هر کجا میرویم او با ماست *** اوست در جان ما و در دل ما
جان چو هاروت و دل چو ماروتست *** ز آسمان اوفتاده در گل ما
زهره ماست زهره دنیا *** شهواتست چاه بابل ها
از الم های این چه بابل *** نیست واقف درون غافل ما
کچک درد تا بسر نخورد *** نرود فیل نفس کاهل ما
فیض از نفس خویشتن ما را *** نیست ره سوی شیخ کامل ما
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۱ - سر آغاز
به نام آنکه ما را نام بخشید *** زبان را در فصاحت کام بخشید
به نور خود بر افروزنده دل *** به نار بیدلی سوزنده دل
سر هر نامهای از نام او خوش *** جهان جان ز عکس جام او هوش
درود از ما، سلام از حضرت او *** دمادم بر رسول و عترت او
ابوالقاسم، که شد عالم طفیلش *** فلک دهلیز چاوشان خیلش
غزل ۱ شهریار «مکتب حافظ»
گذار آرد مَهِ من گاهگاه از اشتباه اینجا *** فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر رَه گم کند کو را گذار افتد به ما یارب *** فراوان کن گذارِ آن مَهِ گمکردهراه اینجا
کُلَه جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی *** نیاید فیالمثل آری گرش افتد کلاه اینجا
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن *** چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجا و گاه اینجا
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش *** نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
شبی کان ماه با من بود میگفتم کلید صبح *** به چاه افکندهایم امشب که دربند است ماه اینجا
ندانستم که هم از نیمهشب تازد برون خورشید *** که نگذارد ز غیرت ماه را تا صبحگاه اینجا
تویی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق *** چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا
به کوی عشق یا قصر شهان یا کلبه درویش *** فروغ دوست میخواهی تو خواه آنجا و خواه اینجا
بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانیم *** کدورت را فرامُش کرده با آیینه آه اینجا
سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ *** که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا
غزل ۱ فرخی یزدی
گلرنگ شد در و دشت، از اشکباری ما *** چون غیر خون نبارد، ابر بهاری ما
با صد هزار دیده، چشم چمن ندیده *** در گلستان گیتی، مرغی به خواری ما
بیخانمان و مسکین، بدبخت و زار و غمگین *** خوب اعتبار دارد، بیاعتباری ما
این پردهها اگر شد، چون سینه پاره دانی *** دل پرده پرده خون است، از پردهداری ما
یک دسته منفعتجو، با مشتی اهرمنخو *** با هم قرار دادند، بر بیقراری ما
گوش سخن شنو نیست، روی زمین وگرنه *** تا آسمان رسیده است، گلبانگ زاری ما
بیمهر روی آن مه، شب تا سحر نشد کم *** اخترشماری دل، شبزندهداری ما
بس در مقام جانان، چون بنده جان فشاندیم *** در عشق شد مسلم، پروردگاری ما
از فر فقر دادیم، فرمان به باد و آتش *** اسباب آبرو شد، این خاکساری ما
در این دیار باری، ای کاش بود یاری *** کز روی غمگساری، آید به یاری ما
شعر ۱ دیگر سرودههای فرخی یزدی «مسمط»
شبِ دوشین که شبی بود شبیهِ شبِ قدر *** همچو نوروز درآمد ز در آن سمینصدر
ابرویش بود به رخ همچو هلالی درِ بدر *** بر خَدَش زلف چو آویخته صدقی با عذر
بند ۱
در خطش لعل چو آمیخته سَم با تریاق
آمد از مهر چه آن ماه رخ چهاردهسال *** داشت بر چهره نکو خالی و در پا خلخال
کرد در پای بسی فتنه ز خلخال و ز خال *** از دو رخسار سپید آیتی از صبح وصال
بند ۲
وز دو گیسوی سیه جلوهای از شام فراق
به جفاکاری، هرچند بُد آن مَه موصوف *** لیک شد عمر به امّیدِ وفایش مَصروف
عارِضش از دو طرف در شکنِ مو مَحفوف *** راستی هم چو یکی مهر اسیر دو کسوف
بند ۳
یا که یک ماه گرفتار میان دو مُحاق
چه دهم شرح ز طنّازیِ آن تُرکِ چِگِل *** که زِ رو آفت جان بود و به مو غارت دل
سختکین، سُستوفا، دیرصفا، زودگُسِل *** خسروِ دل به شکر خنده قندش مایل
بند ۴
همچو فرهاد به گلگونرخِ شیرین مشتاق
عمر من کوته از آن سلسله زلف بلند *** که سراپاست شکنج و گره و بند و کمند
دین از آن رفته و جان شیفته و دل دربند *** علم الله دو رخت خورده به جنّت سوگند
بند ۵
لک طوبی دو لبت بسته به کوثر میثاق
باری آمد چو به کاشانهام آن حادِثِ ذوق *** خون یک خلق به گردن بُدش از حلقه طوق
خشمگین بود چه شد تکیهزن مسندِ فوق *** آنچنانی که به یک لحظه چنین الفتِ شوق
بند ۶
سربهسر گشت مبدل به یکی کلفت شاق
گفتمش چیست بتا امشب این گفت و شنفت *** عیش بیطیش نبایست نهاد از کف مفت
چون شنید این سخن از من مُتِبَسِّم شد و گفت *** طاق ابروی مرا از چه جهت گفتی جفت
بند ۷
جفت گیسوی مرا از چه جهت خواندی طاق
رباعی ۱ فرخی یزدی
بی چیزی من اگرچه پا بست مرا *** غم نیست که تاب نیستی هست مرا
با بی سر و پائی ز قناعت دایم *** سرمایه روزگار در دست مرا
ترجیع بند ۱ حسین خوارزمی
طلع العشق ایها العشاق *** و استنارت بنوره الافاق
رش من نور شوقه و به *** اشرقت ارض قلبی المشتاق
پرتو افکند آنچنان بدری *** که نه بیند ز دور چرخ محاق
شده طالع چنان مهی که از او *** پر ز خورشید گشت هفت طباق
مهوشان پیش طاق ابرویش *** دعوی حسن در نهاده بطاق
یارب این ماه را مباد افول *** یارب این وصل را مباد فراق
گرچه دیوانه گشته ای ای دل *** زان پری صورت ملک اخلاق
دست در زن بشوق دوست که اوست *** بهر معراج اهل عشق براق
چون بدرگاه یار یابی بار *** پس تو بینی بدیده عشاق
بند ۱
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
عشق رایات سلطنت افراخت *** پس اقالیم عقل غارت ساخت
آن یکی را بسان عود بسوخت *** واندگر را مثال چنگ نواخت
شاهد روی پوش حجله غیب *** پرده کبریا ز روی انداخت
تا نیاید بچشم ما جز دوست *** بر سر غیر تیغ غیرت آخت
جانم از غیرتش چو آگه شد *** خانه و دل ز غیر او پرداخت
دل من در قمارخانه عشق *** بیکی ضربه هر چه داشت بباخت
پیش صراف عشق قلب بود *** دل که در بوته بلا بگداخت
عالمی بنده شهی است که او *** علم عشق در جهان افراخت
در هوای هویتش جولان *** کند آن کس که اسب همت تاخت
از کرم دوست چون تجلی کرد *** گوید آنکس که سر عشق شناخت
بند ۲
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
طلعت عشق اگر عیان بینی *** روی جانان بچشم جان بینی
از تلون اگر برون آئی *** نقش یکرنگی جهان بینی
گر ز حبس خرد توانی رست *** ساحت عشق بیکران بینی
منگر جز بوحدت نقاش *** تا بکی نقش این و آن بینی
خانه دل ز غیر خالی کن *** تا در او روی دلستان بینی
بی نشان شو ز خویشتن ای دل *** تا نشانی ز پی نشان بینی
در هوای هویت ار بپری *** جان جولان ز لامکان بینی
طایر دل چو بال بگشاید *** عرش را کمتر آشیان بینی
کوش اسرار چین بدست آور *** تا ز هر ذره ترجمان بینی
گر ترا آرزوی دلدار است *** دیده بگشای تا عیان بینی
بند ۳
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
ای بدرگاه تو نیاز همه *** روی تو قبله نماز همه
پرده از روی خویشتن برگیر *** تا حقیقت شود مجاز همه
گاه گاهی دل مرا بنواز *** ای شهنشاه دلنواز همه
ما غباری ز خاکپای توایم *** از پی تست ترک و تاز همه
گرچه بیچاره ایم باکی نیست *** کرم تست چاره ساز همه
نازنینا ز بی نیازی تست *** با چنان ناز تو نیاز همه
عاشقان گرچه راز دارانند *** زین سخن فاش گشت راز همه
بند ۴
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
هر که را دل ز عاشقی خون شد *** محرم بارگاه بیچون شد
آنکه درمان خرید و دردش داد *** پیش ارباب عشق مغبون شد
سوخت جانم ز داغ غم لیکن *** شوقم از درد عشق افزون شد
شاهد عشق بود حجله نشین *** با لباس قیود بیرون شد
آنکه آزاد بود از چه و چون *** بسته این چرا و آن چون شد
وندر آئینه مظاهر خلق *** روی خود را چو دید مفتون شد
از سر ناظری و منظوری *** گاه لیلی و گاه مجنون شد
بگسل ای دل ز خویشتن که مسیح *** از تجرد بسوی گردون شد
دل ز قید صور چو یافت خلاص *** نوبت این حدیث اکنون شد
بند ۵
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
ای همه کائنات مست از تو *** خورده جانها می الست از تو
تا تو ساقی دردی دردی *** زاهدان گشته می پرست از تو
آخر ای شاهباز سدره نشین *** طایر جان ما نرست از تو
چون مگس میزنند شهبازان *** بر سر خویشتن دو دست از تو
عقل کل با کمال دانش خویش *** کرد چستی ولی نجست از تو
داغها دارد از تو مه در دل *** زانکه بازار او شکست از تو
تو ورای اشارتی چکنم *** گرچه بالا پرست و پست از تو
خرم آن دل که در کشاکش عشق *** نیست گردد ز خویش و هست از تو
عرش و کرسی ز عشق تو مستند *** ما نه تنها شدیم مست از تو
چون تو اظهار خویشتن کردی *** در دل خسته نقش بست از تو
بند ۶
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
ساقیا بهر چاره مخمور *** اسق خمرا مزاجها کافور
غمزای از تو و هزار جنون *** جرعه ای زان شراب و صد شر و شور
زان شرابی که از نسیمش خاست *** های و هوئی ز مردگان قبور
بر سر خاک جرعه ای افشان *** تا هویدا شود صفات نشور
با می و طلعت تو ای ساقی *** فارغیم از بهشت و چهره حور
هر کسی را نظر به مهروئی *** ما نداریم غیر تو منظور
احول است او که جز تو می بیند *** آنچنان چشم بد ز روی تو دور
نتواند ترا شناخت مگر *** دیده ای کز رخ تو دارد نور
تا بکی راز خود نهان داریم *** مستی ما نمی شود مستور
در قیود صور مباش حسین *** تا رسد سر این سخن بظهور
بند ۷
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
ما که دردی کشان خماریم *** جام جم در نظر نمیآریم
گشته در فکر دوست مستغرق *** وز دو عالم فراغتی داریم
او چو ناز آورد نیاز آریم *** ور بیازارد او نیازاریم
سر ما گرچه پایمال شود *** دامن او ز دست نگذاریم
گر بجنت تجلئی نکند *** از نعیم بهشت بیزاریم
ور در آتش رویم همچو خلیل *** با خیالش درون گلزاریم
آه کز ناشناسی و حیرت *** یار با ما و طالب یاریم
بنده ماست هر کجا شاهی ست *** تا اسیر کمند دلداریم
گر نه بینیم غیر او چه عجب *** ما که از واقفان اسراریم
ور بگویم مسیح عیبی نیست *** از تجلی چو غرق انواریم
بند ۸
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
مدتی شد که مبتلای توایم *** تو شهنشاه و ما گدای توایم
تا تو خورشیدوش همی تابی *** ما چو ذرات در هوای توایم
از شرف تاج تارک عرشیم *** زانکه ایدوست خاکپای توایم
می نبندیم جز تو هیچ نگار *** ما که عشاق بینوای توایم
میکش ایدوست تیغ و میکش باز *** زانکه ما طالب رضای توایم
در وفایت طمع نمی بندیم *** شکر کاندر خور جفای توایم
هر کسی از برای دلداری ست *** ما شکسته دلان برای توایم
قاصریم از ادای شکر هنوز *** روز و شب گرچه در ثنای توایم
بند ۹
که جهان مظهر است و ظاهر دوست *** همه عالم پر از تجلی اوست
قصیده ۱ حسین خوارزمی
ای دور مانده از حرم خاص کبریا *** سوی وطن رجوع کن از خطه خطا
در خارزار انس چرا میبری بسر *** چون در ریاض انس بسی کرده چرا
بگذر ز دلق کهنه فانی که پیش از این *** بر قامت تو دوخته اند از بقا قبا
از کوچه حدوث قدم گر برون نهی *** گوید ز پیشگاه قدم حق که مرحبا
بزدای زنگ غیر ز عبرت ز روی دل *** کآیینه دل است نظرگاه پادشا
آیینه را ز آه بود تیرگی ولیک *** از آه صبح آینه دل برد صفا
کبر و ریا گذار و قدم در طریق نه *** تا راه باشدت بسر کوی کبریا
بیگانه شو ز خویش بگرد تنت متن *** تا جان شود بحضرت جانانت آشنا
تا کی ضلال تفرقه جویای جمع شو *** کز نور جمع ظلمت فرقت شود هبا
در راه دوست هستی موهوم تو بلاست *** هان نفی کن بلای وجود خودت به لا
تا تو بحرف لا نکنی نفی هر دو کون *** تو از کجا و منزل الالله از کجا
مقصود هفت چرخی و سلطان هشت خلد *** این پنج نوبه کوفته در دار ملک لا
از پنج حس و شش جهت آندم که بگذری *** لا در چهار بالش وحدت کشد ترا
عشق است پیشوای تو در راه بیخودی *** پس واگریز از خودی و جوی پیشوا
در جان چو سوز عشق نباشد کجا برد *** مشکوة دل ز شعله مصباح دین ضیا
آن شهسوار بر سر میدان عاشقی *** جولان کند که از همه عالم شود جدا
مهمیز شوق چون بزند بر براق عشق *** از سدره نطع سازد و از عرش متکا
از کام عشق بگذر و راه رضا سپر *** زیرا که از رضا همه حاجت شود روا
چون تو مراد خویش بدلبر گذاشتی *** هر دم هزار گونه مرادت دهد عطا
سیراب شد چنانکه دگر تشنگی ندید *** هر کس که راه یافت بسرچشمه رضا
گر آرزوی شاهی ملک رضا کنی *** پیوسته باش بنده درگاه مرتضی
سردار دین احمد و سردار دار فضل *** سالار اهل ملت و سلطان اصفیا
غزل ۱ نظیری نیشابوری
اذا ماشئت ان تحیی حیوة حلوة المحیا *** به رسوایی برآور سر ز مستوری برون نِهْ پا
حدیث حسن و مشتاقی درون پرده پنهان بود *** برآمد شوق از خلوت نهاد این راز بر صحرا
ز خط و خال رخسارش قضا شکل نمود اول *** قلم برداشت هر ذره ورق پر گشت از انشا
در آن گلشن هوا بودم که مستی زاد از نرگس *** در آن مجلس صفا بودم که عشق از حسن شد پیدا
به زحمت اتصال افتد، چو پیوندی برید از هم *** به فرصت قطره دریا میشود، چون قطره شد دریا
کجا ناز و نیاز عاشق و معشوق کم گردد *** ز حاجت حسن مستغنی و ما محتاج استغنا
شراب و شاهد و میخانه و ساقی همه دلکش *** به این خمار بیپروا سری داریم و صد سودا
تقاضا بر تقاضا میرسد زان سوی دل هر دم *** زمانی نیستم خالی فغان زین شوق کارافزا
اگر نالم ز حرمان رخ مگردان حسبة لله *** قیاس وصل و محرومی گلستانست و نابینا
درون بیت احزان پیر نابینا چه میداند *** که شهری بر سر سودای یوسف میکند غوغا
«نظیری» گر طمع داری که مقبول جهان باشی *** فلا تحسد و لاتبخل و لاتحرص علی الدنیا
مناقب ۱ جویای تبریزی «در نعت رسول صلی الله علیه و سلم»
همچو بوی غنچه بگزینی شبی کز انزوا *** میروی از حرص پیش از صبح دنبال مسا
رشته طول امل پابند سعیت کی شود *** همچو سوزن در ره همت بیفشاری چو پا
هر که حق را خواند رزاق و ز مردم خواست رزق *** قول و فعلش چون زبان و دل بود از هم جدا
نیست همچون مرغ حق گویا دلت را آگهی *** گرچه باشد بر زبانت دمبدم نام خدا
می دوی هر سو برای روزی اهل و عیال *** بهر قوت دیگران سرگشته ای چون آسیا
روز تا شب از برای لقمه ای خاکت بسر *** بر در اهل دول افتاده ای چون نقش پا
آبرو می ریزی و چشم از توکل بسته ای *** ته ترا آزرمی از خلق و نه شرمی از خدا
در دهان دندان نماند از پیری و داری هنوز *** بهر خون خلق خوردن زیر دندان اشتها
چون گهر گردآور خود باش تا کی چون حباب *** دیده ات خالی بود از دیده و دل پر از هوا
از نمازت نیست تحصیل رضای حق مراد *** می کنی دائم دعا بهر حصول مدعا
می کند بر روزی مردم دهان حرص باز *** عابدی کو سنگ بندد بر شکم چون آسیا
خانه دینت خراب است و ز غفلت داشته *** همت پستت به فکر رفعت بام و سرا
زیربار آرزو وابسته غمها مباش *** کی زن دنیای دون گردند مردان خدا
کی چراغ اعتبارت میرد از یک بحر آب *** گر به یک قطره کنی مانند گوهر اکتفا
بی طلب از حق سخاوت پیشه باشد کامیاب *** در حق منعم کف سائل بود دست دعا
در قبول خاطر خلق است فیض ایمنی *** چون کسی افتد ز چشم مردمان افتد زپا
بعد رفتن از غنی تا مفلس دنیا چه فرق *** امتیازی نیست در خفتن پی شاه و گدا
ناتوانی هادی ره خاکساران را بس است *** کاروان مور مستغنی بود از رهنما
بر دل ارباب حسد را گوییا تیری رسید *** از لب اهل سخن چون مصرعی سر زد رسا
ادم بد را به مانند خودش بایید سپرد *** چاره ای نبود به از سوزن برای خار پا
ای پسر زال جهان غداره شوهر کش است *** با چنین کدبانویی حیف است بودن کدخدا
جود و همت عیب پوش نخوت مردم بود *** عجب سلطانی نگردد جمع با حرص گدا
هست دل را فیضها از دولت افتادگی *** خاک چون پهلو دهد آئینه را یابد جلا
هر دم از موج نسیمی بایدش خوردن قفا *** شمع سان از سرکشی هر کس نبیند پیش پا
خویش را گر می توانی خاک راه فقر کن *** سازوار چشم دل نبود بجز این توتیا
تا نیابد در نهاد کان جواهر خاک مال *** کی تواند گشت زینت بخش تاج پادشا
خاکساری را ندادن تن نمی بودی اگر *** پرتو مهر برین از دوده عز و علا
کوه و صحرائی که با طبعم هوایش ساخته است *** هست خاکش جمله خاک راه و سنگش سنگ پا
خلق را در عاجزی ربط دگر با مبده است *** نیست غیر از قامت خم گشته محراب دعا
تنگ فرصت باشد از بس عیش در دوران ما *** زودتر از رنگ رو از کف پرد رنگ حنا
گام رفتن می زند عمر تا با پای نفس *** سرعت رفتار باشد لازم این مدعا
شام خوناب از شفق ریزد به جای اشک و صبح *** می کند بر وضع عالم خنده دندان نما
راستی بگزین که باشد مایه فرزانگی *** نیست شمع بزم را از هم زبان و دل جدا
در حقیقت زنده اند ارباب معنی از سخن *** چون قلم این قوم را دارد زبان خود به پا
بر سر شوخی است طبع نکته پردازم دگر *** به که سازم با غزل بکر سخن را آشنا
گاهش از وصف می و معشوق بخشم آب و رنگ *** گه ز تعریف گل و بلبل دهم برگ و نوا
غزل ۱ جویای تبریزی
الهی ره نما سوی خود این مدهوش غافل را *** ز دردت جامه زیب داغ چون طاووس کن دل را
برد بیطاقتی از عالم هستی برون دل را *** تپیدن بال پرواز است مرغ نیم بسمل را
تب عشقت چنان در آتش بیتابیام دارد *** که شریان از تپیدن در فلاخن مینهد دل را
برآ از خویش و در گلزار مقصد کامرانی کن *** ز خود رفتن به سالک میکند نزدیک منزل را
شود از جنبش گهواره خواب طفل سنگینتر *** تپیدن بیشتر غافل کند دلهای غافل را
ز طوفان حوادث فیض عجزت ایمنی بخشد *** شکستن میبرد جویا به ساحل کشتی دل را
قطعه ۱ سلیم تهرانی «در تهنیت وزارت یافتن اسلام خان»
ای سواد هند از کلکت نگارستان چین *** کار و بار ملک هرگز این سر و سامان نداشت
نامه ی اقبال پیش از کلک دولت پرورت *** داشت گرچه رونقی، اما به این عنوان نداشت
رشک بر شاه جهان آید سکندر را که او *** چون تو دستوری خرداندیش و حکمت دان نداشت
از خطت فرمان شه شد چون نگارستان چین *** این قدر خیل پری، جمشید در فرمان نداشت
پادشاهی آنچنان را این چنین باید وزیر *** آنچه می بایست، شد، زین خوبتر امکان نداشت
کار دولت شد قوی از کلک محکم کار تو *** خوب شد، آری ستونی این بلندایوان نداشت
از دواتت عافیت را ساز شد سامان کار *** کز برای سینه های ریش، مرهمدان نداشت
چون تو دستوری ندارد هفت اقلیم جهان *** این گمان هرگز به بخت خویش، هندستان نداشت
با شجاعت جمع در عهد تو شد دانشوری *** در زمان هیچ کس تیر قلم پیکان نداشت
مصرع شمشیر از کلک تو شد بیتی تمام *** هیچ دیوانی دو مصرع این چنین چسبان نداشت
پشت شمشیر تو از دلگرمی کلکت قوی ست *** قطره ی آبی وگرنه این همه طوفان نداشت
کرد او را خامه ات از وادی حیرت خلاص *** رهنمایی خضر سوی چشمه ی حیوان نداشت
نامت از سرچشمه ی خورشید آبش می دهد *** آبرویی کاین زمان دارد نگین در کان نداشت
شد کف دست تو دل ها را مقام عافیت *** گوهر این آسودگی در مخزن عمان نداشت
تا صلای عام، دست گوهرافشانت نداد *** جامه همچون پوست بر تن خلق را دامان نداشت
مهر جودت بر برات رزق اشیا تا نبود *** موج دریا بی دهن بود و صدف دندان نداشت
صاحبا! عزم سفر میمون و فرخ فال باد *** بی تو خیل شاه را فتح و ظفر امکان نداشت
کرده بیماری مرا نوعی ضعیف و ناتوان *** کاین تن رنجور، پنداری که هرگز جان نداشت
غربت و بیماری ام پامال حیرت کرده است *** هیچ کس را همچو من، دور جهان حیران نداشت
چند روزی رخصتم ده تا کنم درمان خود *** گرچه هرگز درد بیماران دل، درمان نداشت
مختصر کردم حدیث حال خود در خدمتت *** ورنه چون اوصاف تو، درددلم پایان نداشت
رباعی ۱ سلیم تهرانی
یخ بسته جهان ز بس ز تأثیر هوا *** شد موجه ی آب همچو موج خارا
در صفحه به شکل نقطه گردیده الف *** از بس که شده غنچه ز تاب سرما
غزل ۱ ابن یمین
آمدم بار دگر بر سر پیمان شما *** که ندارم پس ازین طاقت هجران شما
بر سرم افسر شاهی نبود خوشتر از آنک *** دست و پا بسته بزنجیر بزندان شما
چون دوات ار چکد از دیده من خون سیاه *** سر نه پیچم چو قلم از خط فرمان شما
سرمه روشنی دیده غمدید کنم *** گرد خاک کف پای سگ دربان شما
صدف گوهر شهوار کند جزع مرا *** چون شود خنده زنان لعل درافشان شما
گر ز سودا نبود پس ز چه روی ابن یمین *** میکشد این همه صفرا ز رقیبان شما
عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱
در بیان اینکه صاحب جمال را خودنمائی موافق حکمت شرطست و اشاره به تجلی اول بر وجه اتم و اکمل و پوشیدن اعیان ثابته کسوت تعین را و طلوع عشق از مطلع لاهوتی و تجلی به عالم ملکوتی و ناسوتی- نعم ماقال:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ)
بر مصداق حدیث کنت کنزاً مخفیا فأحببت ان اعرف بر مذاق اهل توحید گوید:
کیست این پنهان مرا در جان و تن *** کز زبان من همی گوید سخن؟
این که گوید از لب من راز کیست *** بنگرید این صاحب آواز کیست؟
در من اینسان خودنمایی میکند *** ادعای آشنایی میکند
کیست این گویا و شنوا در تنم؟ *** باورم یارب نیاید کاین منم!
متصلتر با همه دوری به من *** از نگه با چشم و از لب با سخن!
خوش پریشان با منش گفتارهاست *** در پریشان گوییاش اسرارهاست
گوید او چون شاهدی صاحب جمال *** حسن خود بیند به سر حد کمال
از برای خودنمایی صبح و شام *** سر برآرد گه ز روزن گه ز بام
با خدنگ غمزه صید دل کند *** دید هر جا طایری بسمل کند
گردنی هر جا در آرد در کمند *** تا نگوید کس اسیرانش کمند
لاجرم آن شاهد بالا و پست *** با کمال دلربایی در الست
جلوهاش گرمی بازاری نداشت *** یوسف حسناش خریداری نداشت
غمزهاش را قابل تیری نبود *** لایق پیکانش نخجیری نبود
عشوهاش هرجا کمندانداز گشت *** گردنی لایق نیامد، بازگشت
ماسوی آیینه آن رو شدند *** مظهر آن طلعت دلجو شدند
پس جمال خویش در آیینه دید *** روی زیبا دید و عشق آمد پدید
مدتی آن عشق بی نام و نشان *** بُد معلق در فضای بیکران
دلنشین خویش مأوایی نداشت *** تا درو منزل کند جایی نداشت
بهر منزل بیقراری ساز کرد *** طالبان خویش را آواز کرد
چونکه یکسر طالبان را جمع ساخت *** جمله را پروانه، خود را شمع ساخت
جلوهای کرد از یمین و از یسار *** دوزخی و جنتی کرد آشکار
جنتی خاطرنواز و دلفروز *** دوزخی دشمنگداز و غیرسوز
شعر ۱ رموز بیخودی اقبال لاهوری
جهد کن در بیخودی خود را بیاب *** زود تر والله اعلم بالصواب
بند ۱
مولانای روم
شعر سایه گیسو رهی معیری
ای مشک سوده گیسوی آن سیمگونتنی؟ *** یا خرمن عبیری یا پار سوسنی؟
سوسن نهای که بر سر خورشید افسری *** گیسو نهای که بر تن گلبرگ جوشنی
زنجیر حلقهحلقه آن فتنهگستری *** شمشاد سایهگستر آن تازهگلشنی
بستی به شب ره من مانا که شبروی *** بردی ز ره دل من مانا که رهزنی
گه در پناه عارض آن مشتری رخی *** گه در کنار ساعد آن پرنیانتنی
گر ماه و زهره شب به جهان سایه افکنند *** تو روز و شب به زهره و مه سایه افکنی
دلخواه و دلفریبی دلبند و دلبری *** پرتاب و پرشکنجی پرمکر و پرفنی
دامی تو یا کمند؟ ندانم به راستی *** دانم همی که آفت جان و دل منی
از فتنهات سیاه بود صبح روشنم *** ای تیرهشب که فتنه بر آن ماه روشنی
همرنگ روزگار منی ای سیاهفام *** مانند روزگار مرا نیز دشمنی
ای خرمن بنفشه و ای توده عبیر *** ما را به جانگدازی چون برق خرمنی
ابر سیه نهای ز چه پوشی عذار ماه؟ *** دست رهی نهای ز چه او را به گردنی؟
قطعه ۹ حافظ
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد *** دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد
ذروه کاخ رتبتت راست ز فرط ارتفاع *** راهروان وهم را راه هزار ساله باد
ای مه برج منزلت چشم و چراغ عالمی *** باده صاف دایمت در قدح و پیاله باد
چون به هوای مدحتت زهره شود ترانهساز *** حاسدت از سماع آن محرم آه و ناله باد
نه طبق سپهر و آن قرصه ماه و خور که هست *** بر لب خوان قسمتت سهلترین نواله باد
دختر فکر بکر من محرم مدحت تو شد *** مهر چنان عروس را هم به کفت حواله باد
غزل ۹ حافظ
رونق عهد شباب است دگر بُستان را *** میرسد مژده گل بلبل خوشالحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی *** خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچه بادهفروش *** خاکروبِ درِ میخانه کنم مژگان را
ای که بر مه کشی از عَنبرِ سارا چوگان *** مضطربحال مگردان، من سرگردان را
ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندند *** در سر کار خرابات کنند ایمان را
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح *** هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانه گردون به در و نان مطلب *** کآن سیهکاسه در آخر بِکُشد مهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است *** گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را
ماه کنعانی من! مسند مصر آنِ تو شد *** وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی *** دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
غزل ۹ نظیری نیشابوری
طعم هلاهل میدهد زهر فراقت آب را *** تا تلخ کردی عیش من شیرین ندیدم خواب را
درهای رحمت بر رخم تا شام مردن واکنند *** گر چشم از رویت کند یک صبح فتحالباب را
از دولت گمگشتهام شاید نشانی وادهند *** باری به دریای امید افکندهام قلاب را
ز اهل درون باهُشترند آنان که بیرون درند *** اکثر به خاصان میدهد سلطان شراب ناب را
طوفان به هر جانب برد بگشا معلم بادبان *** لنگر نیندازد کسی دریای بیپایاب را
وعظ طبیب و صبر من بر جان گوارا گشتهاند *** من سختتر سازم مرض او تلختر جلاب را
با غایت بیطاقتی از عشق نتوانم گریخت *** گویی که آتش بسته ره از هر طرف سیماب را
در انتظار رحمتت لبتشنگان افتادهاند *** ساقی به کوثر زن قدح دریاب زود اصحاب را
کار «نظیری» در رضا غم خوردن و خوش بودن است *** دارم می مردآزما خوش باد شیخ و شاب را
مفردات ۹ نظیری نیشابوری
نگفتم غنچه دل هرگزم خندان نخواهد شد *** گلی کافسرد اگر خندان شود چندان نخواهد شد
غزل ۱۴ حافظ
گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب *** گفت در دنبالِ دل، رَه گُم کُنَد مسکین غریب
گفتمش مَگذر زمانی، گفت معذورم بدار *** خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟ *** گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیرِ زلفت جایِ چندین آشناست *** خوش فتاد آن خالِ مشکین بر رخِ رنگین غریب
مینماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مَه وَشَت *** همچو برگِ ارغوان بر صفحه نسرین، غریب
بس غریب افتاده است آن مور خَط، گِردِ رُخَت *** گرچه نَبوَد در نگارستان، خطِ مشکین غریب
گفتم ای شامِ غریبان طُرِّه شبرنگِ تو *** در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقامِ حیرتند *** دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب
رباعی ۱۴ خیام
این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت *** کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت
هر کس سخنی از سرِ سودا گفتند *** زآنروی که هست، کس نمیداند گفت
غزل ۱۴ حسین خوارزمی
دوای درد دل خسته ام بکن یارا *** بیا که نیست مرا بی تو زیستن یارا
ز جستجوی تو یارا روان همیسازم *** ز چشمه های دو دیده هزار دریا را
جماعتی که بکوی تو راه مییابند *** کجا کنند تمنا بهشت اعلا را
برد خیال تو از ره هزار زاهد را *** کند جمال تو شیدا هزار دانا را
چنان ز هوش برفتم ز عشق بالایت *** که باز می نشناسم نشیب و بالا را
همان زمان که بروی تو دیده بگشادم *** بروی غیر تو بستم در سویدا را
کمال حسن ترا زان نمیرسد نقصان *** که ساعتی بنوازی حسین شیدا را
غزل ۱۴ نظیری نیشابوری
صفا از عقده دلهاست آن زلف معقد را *** بحمدلله که ربطی هست با مطلق مقید را
که دادی؟ روح را با جسم الفت گر نگردیدی *** محمد کاروان سالار ارواح مجرد را
به آن حسن و شمایل طرح عشق افکنده شد ورنه *** نمیدادند نقش هستی این لوح زبرجد را
به مکتبخانه کن مصحف از بر داشت آن روزی *** که عقل کل نمیکرد از الف با فرق ابجد را
حدیث دلفروزش بس که شد مجموعه حکمت *** حکیمان جزو میسازند اوراق مجلد را
وجود مرکز پرگار عالم کی شدی ثابت *** احد خود قاب قوسین ار نبودی میم احمد را
به مسکن بستر از پهلوی گرمش سرد ناگشته *** کند طی بر براق معرفت اقصای مقصد را
گرامی میهمانی در ره امشب میزبان دارد *** ملایک بر فلک صف بست و عرض آراست مسند را
«نظیری» نشئه ذوقی ز جام هوشمندان کش *** می و مطرب پریشان میکند مستان سرمد را
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شماره ۱۴
نی زن ای...آهنگ قرامحمود زن *** از دل خود در دلم هی داد زن هی دود زن
دور چرخم ریخت خون... ساقی راد زی *** بانگ پندم ساخت کر... مطرب رود زن
خیز و بی... گی از گرمی بازار عشق *** شمعکی بفروز و آتش در زیان و سود زن
طیش راهی جوی بین هی جای جو هی جام بخش *** عیش راهی عید شد هی عود کن هی عود زن
از ایازی راز ران وز صلح درویشان دوست *** رزم نامه خسروان بر تربت محمود زن
خاتم جم لعل تو دزدید این... زلف *** گر نه دزدی دست اندر سلسله داود زن
صاف این... خم جز درد درد آلود نیست *** سنگ بر پیمانه این درد درد آلود زن
بر شکست نفس هی رزم آزما هی نصرجو *** در زیان خویش هی سودا گزین هی سود زن
گر نه ای... دریا در به رتبت رود باش *** رود هم گر نیستی چه در کنار رود زن
جام مرد آویز ده هی زود ده هی دیر شد *** نای درد انگیز زن هی دیر شد هی زود زن
گر همی ...گی را رخت خواهی سوخته *** هست و بود خویش را آتش به تار و پود زن
ضعف خود سردار منگر قوت... گان *** داستان این مثل از پشه و نمرود زن
خاک ارواح مکرم بوس و تیغ سگ کشی *** هی بکش هی گردن... لر موجود زن
غزل ۴۱ فیض کاشانی
جمال تست بروز آفتاب روزن ما *** خیال تست بشبها چراغ مسکن ما
گرفت از تن ما ذره ذره داد بجان *** زیمن عشق تو شد رفته رفته جان تن ما
گمان مبر که بیک جا نشسته ام فارغ *** دو کون طی شد و یک کس ندید رفتن ما
دل من آهن و عشق تو بود مغناطیس *** ربود جذبه آهن ربای آهن ما
صفای کینه ما کینه زکس نگذاشت *** نه ایم با کس دشمن بگو بدشمن ما
بمابدی کن و نیکی ببین و تجربه کن *** خبر بکسان نیست غیر این فن ما
هزار خوف خطر بودی ارنمیبودی *** کتاب معرفت ما دعای جوشن ما
دل فراخ نیاید بتنک از بخشش *** بیا ببرگهر معرفت زمخزن ما
سخن زعالم بالا همیشه می آید *** کجا خزانه دل کم شود زگفتن ما
غنیمتی شمر این یکدودم که خواهد شد *** بجای دیدن ما بعد از این شنیدن ما
جهان بدیده ما تیره شد کجا رفتند *** نشاط عهد شباب آندو چشم روشن ما
همان بهار و همانگلشن و همان گلهاست *** چه شد نوای خوش بلبلان گلشن ما
دلا اگر ننشینم طرف گل زاری *** بیاد لاله رخی خون ما بگردن ما
چو برخضیض زمین مانده ایم سرگردان *** چو اوج عالم بالا بود نشیمن ما
خموش فیض حدیث دلست بی پایان *** بیان آن نتواند زبان الکن ما
غزل ۴۱ حسین خوارزمی
روئی است روی دوست که هیچش نظیر نیست *** زانرو بهیچ رویم از آن رو گزیر نیست
در عشق آن پری چه ملامت کنی مرا *** دیوانه چون ز عقل نصیحت پذیر نیست
آنکس که داد دست ارادت به پیر عشق *** هیچش خبر ز طعنه برنا و پیر نیست
دارم نظر بعارض خورشید منظری *** کز ماه رو بجمله جهانش نظیر نیست
آزاد بنده که شود پای بند او *** برگشته طالعی که در این دام اسیر نیست
دارم ضمیر روشن و رای منیر از آنک *** جز مهر روی دوست مرا در ضمیر نیست
با تاب آفتاب رخش روز و شب مرا *** حاجت بمهر انور و بدر منیر نیست
تا تا با دزد به طره عنبر فشان او *** ما را هوای نکهت مشک و عبیر نیست
ای دوست دستگیر حسین شکسته را *** کو را بجز تو هیچکسی دستگیر نیست
غزل ۴۱ نظیری نیشابوری
به صاف صبح نگه کن سر سبو بگشا *** دهان چشمه گشادند راه جو بگشا
دل از مطالعه صبح در حجاب مدار *** ز زیر هر بن مو دیده یی برو بگشا
شکاف خرقه به دقت چه می کنی پیوند؟ *** لباس فقر و فنا پاره به رفو بگشا
یکی به کوزه پرهیز خویش سنگی زن *** چو شیشه رشته زنارش از گلو بگشا
چو موی جاه جهان نقص دیده بیناست *** اگر نرسته تو را در دو دیده مو بگشا
چو شیر گاه قناعت دهان آز ببند *** چو باز وقت هنر بال جستجو بگشا
در ازدحام غم و غصه وقت گم کردی *** تو را که گفت؟ سر کیسه در غلو بگشا
حجاب مانع قرب است شرم حایل لطف *** به نزد او ره اظهار آرزو بگشا
چو رنگ چند شوی ملتفت به روی سخن *** به مغز راه کن و پرده همچو بو بگشا
به نزد بی بصران پرده بر معانی کش *** وگر به دیده وری برخوری برو بگشا
به بزم اهل خرد عقده بر سخن مگذار *** چو غیر نیست «نظیری » کسی بگو بگشا
غزل ۵۹ عبید زاکانی
پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد *** آن ترک مست آخر با ما چکار دارد
با زلف بیقرارش دل مدتی قرین شد *** این رسم بیقراری زو یادگار دارد
خرم کسی که با تو روزی به شب رساند *** یا چون تو نازنینی شب در کنار دارد
رشگ آیدم همیشه بر حال آن سگی کو *** بر خاک آستانت وقتی گذار دارد
با ما دمی نسازد وصلت به هیچ حالی *** بیچاره آن که یاری ناسازگار دارد
شوریدگی و مستی فخر عبید باشد *** نادان کسی بود کو زین فخر عار دارد
غزل ۹۵ عبید زاکانی
باز فکند در چمن، بلبل مست غلغله *** گشت ز جنبش صبا دختر شاخ حامله
عطرفروش باغ را لحظه به لحظه میرسد *** از ره صبح کاروان از در غیب قافله
مست شده است گوییا کز سر ذوق مینهد *** خرده و خرقه در میان غنچه تنگ حوصله
نافهگشا شده صبا غالیهسا نسیم گل *** وه که چه نازنین بود گلرخ عنبرین کله
مست شبانه در چمن جلوهکنان چو شاخ گل *** گوش به بلبل سحر خواسته جام و بلبله
ای بت نازنین من دور مشو ز پیش من *** خوش نبود میان ما فصل بهار فاصله
بوسه که وعده کردهای میندهی و بنده را *** در ره انتظار شد پای امید آبله
ما و شراب و نای و دف صوفی و کنج صومعه *** شغل جهان کجا و ما ما ز کجا و مشغله
دور خرابیست و گل خیز عبید و عیش کن *** دور فلک چو با کسی مینکند مجادله
غزل ۲۲۴ حافظ
خوشا دلی که مدام از پِی نظر نرود *** به هر دَرَش که بخوانند بیخبر نرود
طمع در آن لبِ شیرین نکردَنَم اولی *** ولی چگونه مگس از پِی شکر نرود
سوادِ دیده غمدیدهام به اشک مشوی *** که نقشِ خالِ توام هرگز از نظر نرود
ز من چو بادِ صبا بویِ خود دریغ مدار *** چرا که بی سرِ زلفِ توام به سر نرود
دلا مباش چنین هرزه گَرد و هرجایی *** که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
مکن به چشمِ حقارت نگاه در منِ مست *** که آبرویِ شریعت بدین قَدَر نرود
منِ گدا هوس سروقامتی دارم *** که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارمِ اخلاق عالَمی دگری *** وفایِ عهدِ من از خاطرت به در نرود
سیاه نامهتر از خود کسی نمیبینم *** چگونه چون قلمم دودِ دل به سر نرود
به تاجِ هدهدم از رَه مَبَر که بازِ سفید *** چو باشه در پِی هر صیدِ مختصر نرود
بیار باده و اول به دستِ حافظ ده *** به شرطِ آن که ز مجلس سخن به در نرود
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۵ - رفتن اسکندر به کوه البرز
بیا ساقی آن شیر شنگرف گون *** که عکسش درآرد به سیماب خون
به من ده که سیماب خون گشتهام *** به سیماب خون ناخنی رشتهام
برآنم من ای همت صبح خیز *** که موج سخن را کنم ریزریز
به زرین سخن گوهر آرم به چنگ *** سر زیر دستان درآرم به سنگ
زر آن زور و زهره کی آرد به دست *** که دارای دین را کند زیردست
زر از بهر مقصود زیور بود *** چو بندش کنی بندی از زر بود
توانگر که باشد زرش زیر خاک *** ز دزدان بود روز و شب ترسناک
تهیدست کهاندیشه زر کند *** تمنای گنجش توانگر کند
چو از زر تمنای زر بیشتر *** توانگرتر آنکس که درویش تر
جهان آن جهان شد که درویش راست *** که هم خویشتن را و هم خویش راست
شب و روز خوش میخورد بیهراس *** نه از شحنه بیم و نه از دزد پاس
فراوان خزینه فراوان غم است *** کمست انده آن را که دنیا کمست
گزارنده عقد گوهر کشان *** خبر داد از آن گوهر زر فشان
که چون کرد سالار جمشید هوش *** مییی چند بر یاد نوشابه نوش
به ریحان و ریحانی دلفروز *** بسر برد با خسروان چند روز
یکی روز بنشست بر عزم کار *** بساطی برآراست چون نوبهار
حصاری چنان ز انجمن برکشید *** که انجم در آن برج شد ناپدید
گرانمایگان سپه را بخواند *** گرامی کنان هر یکی را نشاند
شدند انجمن کاردانان دهر *** ز فرهنگ شه برگرفتند بهر
شه از قصه آرزوهای خویش *** سخنها ز هر دستی آورد پیش
که دوشم چنان در دل آمد هوس *** که جز با شما برنیارم نفس
به نیروی رای شما مهتران *** جهان را نبینم کران تا کران
سوی روم ازین پیش بودم بسیچ *** عنان مرا داد از آن چرخ پیچ
بر آنم که تا جمله مرز و بوم *** نگردم نگردد سرم سوی روم
در آباد و ویران نشست آورم *** همه ملک عالم به دست آورم
کنم دست پیچی به سنجابیان *** زنم سکه بر سیم سقلابیان
به هر بوم و هر کشوری گر زمیست *** ببینم که خوشدل کدام آدمیست
از آن خوشدلی بهره یابم مگر *** که آهن بر آهن شود کارگر
نخستین خرامش در این کوچگاه *** به البرز خواهم برون برد راه
وزان کوچ فرخ درآیم به دشت *** ز صحرا به دریا کنم بازگشت
تماشای دریای خزران کنم *** ز جرعه بر او گوهر افشان کنم
چو موکب درآرم به دریا کنار *** کنم هفتهای مرغ و ماهی شکار
ببینم که تا عزم چون آیدم *** زمانه کجا رهنمون آیدم
چه گویید هر یک بر این داستان *** که دولت نپیچد سر از راستان
زمین بوسه دادند یکسر سپاه *** که تدبیر ما هست تدبیر شاه
کجا او نهد پای، ما سر نهیم *** ز فرمان او بر سر افسر نهیم
اگر آب و آتش کند جای ما *** نگردد ز فرمان او رای ما
گر اندازد از کوه ما را به خاک *** بیفتیم و در دل نداریم باک
ز شاه جهان راه برداشتن *** ز ما خدمت شاه بگذاشتن
شه آسوده دل شد ز گفتارشان *** نوازشگری کرد بسیارشان
بسیچید ره را به آهستگی *** گشاد از خزینه در بستگی
غنی کرد گردنکشان را ز گنج *** ز گوهر کشی لشگر آمد به رنج
جهاندار چون دید کز گنج و زر *** غنیمت کشان را گران گشت سر
در آن پیش بینی خرد پیشه کرد *** که لختی ز چشم بد اندیشه کرد
ز بس گنج و گوهر که در بار داشت *** بههر جا که شد راه دشوار داشت
به کوه و به صحرا و سختی و رنج *** سپاهش به گردون کشیدند گنج
چو در خاطر آمد جهانجوی را *** که در چنبر آرد گلین گوی را
زمین را شود میل و منزلشناس *** به تری و خشگی رساند قیاس
بداند زمین را که پست و بلند *** درازاش چند است و پهناش چند
ز هر داد و بیدادی آگه شود *** به راه آرد آن را که از ره شود
فرو شوید از دور بیداد را *** رهاند ز خون خلق آزاد را
به هر بیمگاهی حصاری کند *** ز بهر سرانجام کاری کند
ز دوری در آن ره شد اندیشناک *** که دارد ره دور درد و هلاک
نباید که ضایع شود رنج او *** شود روزی دشمنان گنج او
سپاه از غنیمت گرانبار دید *** بترسید چون گنج بسیار دید
یکی آنکه سیران نکوشند سخت *** که ترسند از ایشان ستانند رخت
دگر آنکه ناسیری آید به جنگ *** دو دستی زند تیغ بر بوی رنگ
ز فرزانگان الهی پناه *** صد و سیزده بود با او بهراه
همه انجمن ساز و انجم شناس *** به تدبیر هر شغل صاحب قیاس
از آن جمله در حضرت شهریار *** بلیناس فرزانه بود اختیار
بههر کار ازو چاره درخواستی *** کزو کردن چاره برخاستی
ز دشواری راه و گنجی چنان *** سخن راند با کارسنجی چنان
جوابش چنان آمد از پیش بین *** که شه گنج پنهان کند در زمین
سپه نیز با شاه فرمان کنند *** به ویرانهها گنج پنهان کنند
ز بهر گواهی بههر گنجدان *** طلسمی کند هریک از خود نشان
بدان تا چو آیند از راه دور *** ز هر تیره چاهی برآرند نور
گواهی که بر گنج خویش آورند *** نمودار پیشینه پیش آورند
شه این رای را عالم آرای دید *** سپه را ملامت در این رای دید
به زیر زمین گنج را جای کرد *** طلسمی بر آن گنج بر پای کرد
بفرمود تا هر کهرا گنج بود *** نهان کرد کز بردنش رنج بود
پراکنده هر یک در آن کوه و دشت *** به گل گنج پوشید و خود بازگشت
جدا هر یکی بر سر مال خویش *** برانگیخت شکلی ز تمثال خویش
چنان بود شب بازی روزگار *** که شه را دگرگون شد آموزگار
ز هنجار دیگر درآمد به روم *** فرو ماند گنج اندرآن مرز و بوم
همان لشگرش را ز بس برگ و ساز *** بدان گنج پنهان نیامد نیاز
ز بس گنح پیدا که دریافتند *** سوی گنج پوشیده نشتافتند
چو در خانه روم کردند جای *** ز شغل جهان در کشیدند پای
یکی دیر سنگین برافراختند *** به جمهور طاعتگهش ساختند
همه نسخت گنجنامه که بود *** به دارنده دیر دادند زود
که تا هرکه او باشد ایزدپرست *** از آن نامهها گنجی آرد به دست
هنوز اندران دیر دیرینه سال *** بسی گنجنامه است از آن گنج و مال
کسانی که از راه خدمتگری *** کنند آن صنمخانه را چاکری
از آن گنجنامه دهندش یکی *** اگر بیش باشد وگر اندکی
بیایند و آن گنجدان بشکنند *** وزان گنج پارنج خود برکنند
مگر داد دولت مرا پای رنج *** که پایم فرو رفت ازینسان به گنج
رضاقلی خان هدایت » تذکره ریاض العارفین » روضه دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۵ - داوود اصفهانی
اسمش میرزا داوود خلف الصدق میرزا عبداللّه متخلص به عشق است. خود به اسم تخلص میفرماید و سلسله ایشان در ایران معروف و مشهورند. سلاطین صفویه مکرر با این سلسله وصلت نموده و همیشه معزز و مکرم بودهاند. جناب میرزا داوود به انواع کمالات موصوف و به مصاهرت شاه سلیمان صفوی مشعوف بوده، مدت مدیدی تولیت مشهد مقدس رضوی با او بود و سلطان حسین صفوی به وزارت تکلیفش کرده قبول نفرمود. در همانجا فوت شد. از اشعار آن جناب است:
بی تو از شعله آه دلِ دیوانه ما *** سیل دودی شد و برخاست ز ویرانه ما
نگوید آنکه بداند چه گوید آنکه نداند *** به حیرتم که سراغ وصالش از که بگیرم
غزل ۳۵ حسین خوارزمی
چهره ات شمع شب افروزی خوش است *** غمزه ات تیر جگردوزی خوش است
طره مشگین رخسارت بهم *** لیلة القدری و نوروزی خوش است
از خیال روی و فکر موی تو *** سال و مه ما را شب و روزی خوش است
همچو شمع از آتش سودای تو *** عاشقان را گریه و سوزی خوش است
من وصالت آرزو دارم ولیک *** یارئی از بخت فیروزی خوش است
لطف تو آموخت گستاخی مرا *** راستی لطفت بدآموزی خوش است
نازنینا در ره عشقت حسین *** پر نیازی محنت اندوزی خوش است
غزل ۵۳ حسین خوارزمی
بیا که جان من از داغ انتظار بسوخت *** دلم ز آتش هجرانت ای نگار بسوخت
قرار و صبر و دل و عقل بود مونس من *** کنون ز آتش شوق تو هر چهار بسوخت
بحال من منگر زانکه خاطرت سوزد *** از اینکه جان من خسته فکار بسوخت
مباد آنکه رسد دود غم بدامن گل *** ز عندلیب ستمکش اگر هزار بسوخت
ز دور چرخ ندانم چه طالع است مرا *** که کشت زار امیدم بنوبهار بسوخت
ز سوز سینه مجروح من نشد آگه *** مگر کسیکه چو من از فراق یار بسوخت
در این دیار من از بهر یار معتکفم *** وگرنه جان حسین اندرین دیار بسوخت
غزل ۵۳ عطار
دلی کز عشق جانان دردمند است *** همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر *** که تا مشغول عشقی عشق بند است
وگر در عشق از عشقت خبر نیست *** تو را این عشق عشقی سودمند است
هر آن مستی که بشناسد سر از پای *** ازو دعوی مستی ناپسند است
ز شاخ عشق برخوردار گردی *** اگر عشق از بن و بیخت بکند است
سرافرازی مجوی و پست شو پست *** که تاج پاکبازان تخته بند است
چو تو در غایت پستی فتادی *** ز پستی در گذر کارت بلند است
بخند ای زاهد خشک ارنه ای سنگ *** چه وقت گریه و چه جای پند است
نگارا روز روز ماست امروز *** که در کف باده و در کام قند است
می و معشوق و وصل جاودان هست *** کنون تدبیر ما لختی سپند است
یقین میدان که اینجا مذهب عشق *** ورای مذهب هفتاد و اند است
خرابی دیدهای در هیچ گلخن *** که خود را از خرابات اوفگند است
مرا نزدیک او بر خاک بنشان *** که میل من به مشتی مستمند است
مرا با عاشقان مست بنشان *** چه جای زاهدان پر گزند است
بیا گو یک نفس در حلقه ما *** کسی کز عشق در حلقش کمند است
حریفی نیست ای عطار امروز *** وگر هست از وجود خود نژند است
شعر ۵۳ پندنامه عطار «در بیان ورع»
در ورع ثابت قدم باش ای پسر *** گر همی خواهی که گردی معتبر
خانه دین گردد آباد از ورع *** لیک میگیرد خرابی از طمع
هر که از علم ورع گیرد سبق *** دور باید بودنش از غیر حق
ترسکاری از ورع پیدا شود *** هر که باشد بی ورع رسوا شود
با ورع هر کس که خود را کرد راست *** جنبش و آرامش از بهر خداست
آنکه از حق دوستی دارد طمع *** در محبت کاذبش دان بی ورع
چیست تقوی ترک شهوت و حرام *** از لباس و از شراب و از طعام
هرچه افزونست اگر باشد حلال *** نزد ارباب ورع باشد وبال
چون ورع شد یار با علم و عمل *** حسن اخلاصت بباید بی خلل
ناگهان ای بنده گر کردی گناه *** توبه کن درحال و عذر آن بخواه
چون گناهت نقد آید در وجود *** توبه نسیه ندارد هیچ سود
در انابت کاهلی کردن خطاست *** بر امید زندگی کان بی وفاست
شعر ۵۳ جام جم اوحدی «در شفقت بر زیر دستان»
مکن، ای خواجه، بر غلامان جور *** که بدین شکل و سان نماند دور
زور بر زیر دست خویش مکن *** دل او را ز غصه ریش مکن
که از آنجا تو را گماشتهاند *** بر سر این گروه داشتهاند
زان میان یک وکیل خرجی تو *** هم غلام گلوی و فرجی تو
بنده خویش را مکن پر زجر *** تا همت بنده باشد و هم اجر
میتوانش فروخت، گردونست *** کشتن او ز عقل بیرونست
بنده را سیر دار و پوشیده *** چون به کار تو هست کوشیده
جان دهد بنده، چون دهی نانش *** جان گرامی بود، مرنجانش
رزق بر اهل خانه تنگ مکن *** روزی او میدهد، تو جنگ مکن
در تو خاصیتی فزون باشد *** تا ترا دیگری زبون باشد
بده و شکر آن فزونی کن *** الف او بس بود تو، نونی کن
گر تو خود را در آن میان بینی *** نبری بهرهای، زیان بینی
شربتی در قدح نمیریزی *** که به زهریش بر نیمیزی
ز تو با درد دل اناث و ذکور *** این چنین سعی کی شود مشکور؟
مکن، ای دوست، گر نه هندویی *** جان شیرین بدین ترش رویی
خویشتن را تو در حساب مگیر *** بندگان را در احتساب مگیر
گر چه در آب و نانتند اینها *** بتو از حق امانتند اینها
جز یکی نیست مالک و بنده *** هر دو را خواجه آفریننده
خواجگی جز خدای را نرسد *** آنچه سر کرد پای را نرسد
خواجگی گر به آدمی دادست *** بنده نیز آخر آدمی زادست
نسبت هر دو با پدر چو یکیست *** این دویی دیدن از برای شکیست
به ز فرزند بد غلامی نیک *** که بر آرد ز خواجه نامی نیک
خواجه شاید که کم خلاص شود *** بنده ممکن بود که خاص شود
گر به قسمت سخن تمام شود *** ای بسا خواجه کو غلام شود
آن که مفلوج شد بدان زشتی *** گر غلام تو بود چون هشتی؟
اگر این بنده را تو گنجوری *** مرگ ازو باز دار و رنجوری
آب چشم غلام خویش مبر *** محضر بد به نام خویش مبر
نتوان زد به مذهب مالک *** غوطه در لجه چنین هالک
بمرنج از غلام خواجه فروش *** چون نکردی به خواجه خود گوش
تا ازین بندگیت باشد ننگ *** هیچ از آن خواجگی نگیری رنگ
گرت این بندگی تمام شود *** چرخ و انجم ترا غلام شود
تو که جز خواجگی ندانی کرد *** این غلامی کجا توانی کرد؟
گر حیاتی و بینشی داری *** حیوان را ز خود نیزاری
چه نگه میکنی که گاو و خرند؟ *** این نگه کن که چون تو جانورند
بیزبان را چنان مزن بر سر *** ز زبانی بترس و از آذر
آنکه این اعتبار کرد او را *** نه بکشت و نه بار کرد او را
گر نه با کردگار در جنگی *** بار این عاجزان مکن سنگی
از برون گر زبان خموش کنند *** نرهی از درون که جوش کنند
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۵۳ - ظاهر شدن علامات وفات بر اسکندر و مکتوب نوشتن وی به سوی مادر
چنین داد داننده داد سخن *** ز مشکل گشای سپهر کهن
که از وضع افلاک و سیر نجوم *** ز حال سکندر چنین زد رقوم
که چون صبح اقبالش آید به شام *** بگردد تر و خشک گیتی تمام
به جایی که مرگش مقدر بود *** زمین آهن و آسمان زر بود
بود زیر پا آهنین بسترش *** به بالای سر سایبان زرش
سکندر چو آمد ز دریا برون *** سپه را سوی روم شد رهنمون
همی رفت آورده پا در رکاب *** چو عمر گرانمایه با صد شتاب
همی راند شکر به هر کوه و دشت *** به هر روز از کشوری می گذشت
نبودی در آن جنبش کوه گاه *** به جز خانه زینش آرامگاه
یکی روز در گرمگاه تموز *** گرفته جهان خسرو نیمروز
به دشتی رسید آتشین ریگ و خاک *** چو طشتی پر از اخگر تابناک
هوایش چو آه ستمدیده گرم *** ز بس گرمیش سنگ چون موم نرم
به هر راهش از نعل های مذاب *** نشان سم بادپایان پر آب
سمندر اگر کردی آنجا گذر *** چو پروانه اش سوختی بال و پر
چو تابه زمین آتش افشان در او *** چو ماهی شده مار بریان در او
اگر پر درم مشت بستی لئیم *** فرو ریختی همچو سیماب سیم
سکندر در آن دشت پر تاب و تف *** همی راند از پردلان بسته صف
ز آسیب ره در خراش و خروش *** به تن خونش از گرمی خور به جوش
ز جوشش چو زد در تنش موج خون *** ز راه دماغش شد از سر برون
فرو ریختش بر سر زین زر *** ز ماشوره عاج مرجان تر
بسی کرد در دفع خون حیله ساز *** ولی خون نیستاد ازان حیله باز
ز سیل اجل بر وی آمد شکست *** بر آن سیل رخنه نیارست بست
بر او تنگ شد خانه پشت زین *** شد از خانه مایل به سوی زمین
ز خاصان یکی سوی او رفت زود *** به تدریجش آورد ازان زین فرود
ز جوشن به پا مفرش انداختش *** ز زرین سپر سایبان ساختش
به بالای جوشن به زیر سپر *** زمانی فتاد از جهان بی خبر
چو بگشاد ازان بی خودی چشم هوش *** به گوشش فرو گفت پنهان سروش
که اینست جایی که دانا حکیم *** در آنجا ز مرگ خودت کرد بیم
چو از مردن خویش آگاه شد *** بر او راه امید کوتاه شد
دبیری طلب کرد روشن ضمیر *** که بر لوح کافور ریزد عبیر
نویسد کتابی سوی مادرش *** تسلی ده جان غم پرورش
چو بهر نوشتن ورق کرد باز *** سر نامه را ساخت مشکین طراز
به نام خداوند پست و بلند *** حکیم خرد بخش بخرد پسند
ازو عقل را رو در آوارگی *** وزو عشق را چاره بیچارگی
هراسندگان را بدو صد امید *** شناسندگان را ازو صد نوید
بسا شهریاران و شاهنشهان *** که کردند تسخیر ملک جهان
ز زین پای ننهاده بالای تخت *** به تاراج آفاتشان داده رخت
یکی زان قبل بنده اسکندر است *** که اکنون به گرداب مرگ اندر است
سفر کرد گرد جهان سال ها *** ز فتح و ظفر یافت اقبال ها
چو آورد رو در ره تختگاه *** اجل زد بر او ره در اثنای راه
دو صد تحفه شوق ازان ناتوان *** نثار ره بانوی بانوان
چراغ دل و دیده فیلقوس *** فروزنده کشور روم و روس
نمی گویم او مهربان مادر است *** که از مادری پایه اش برتر است
ازو دیده ام کار خود را رواج *** و زو گشته ام صاحب تخت و تاج
دریغا که رفتم به تاراج دهر *** ز دیدار او هیچ نگرفته بهر
دریغا که خفتم به دل داغ مرگ *** نه از باغ او شاخ دیده نه برگ
بسی بهر آسانیم رنج برد *** پی راحتم راه محنت سپرد
ازین چشمه لیک آبرویی ندید *** ز خارم گل آرزویی نچید
جهاندیده دهقان درختی نشاند *** به پایش ز جوی جگر آب راند
پس از سال ها داد چون میوه بار *** به آن میوه دهقان شد امیدوار
ز ناگه برآمد یکی باد سخت *** هم آن میوه بر باد شد هم درخت
درخت نوم من که اسکندرم *** جهاندیده دهقان من مادرم
اگر من فتادم ز پای از نخست *** قبای بقا هم بر او نیست چست
چه از جنس حیوان چه نوع بشر *** که زاد اندرین کهنه دیر دو در
که آخر به صد نامرادی نمرد *** ازین ورطه کس جان به شادی نبرد
چو از من برد قاصد نامه بر *** به آن مادر مهربان این خبر
وز این غم بسوزد دل و جان او *** شود خونفشان چشم گریان او
همان به که حکمت شناسی کند *** نه چون سفلگان ناسپاسی کند
قدم در طریق صبوری نهد *** جزع را به رخ داغ دوری نهد
نکوشد چو خور در گریبان دری *** نپوشد چو مه جامه نیلوفری
اگر شعله دل کند اخگرش *** نبیند زمین فرش خاکسترش
نه از پنجه گیسوی سنبل کند *** نه از ناخنان چشمه در گل کند
ننالد ز رنج و نموید ز درد *** نمالد به خاک سیه روی زرد
وگر بس نیاید به اندوه خویش *** شود پست از اندوه چون کوه خویش
بکش گو چو شاهان یکی خوان عام *** بخوان سوی آن مرد و زن را تمام
طعامی بنه پیش هر یک چنان *** که برباید از دست رغبت عنان
وزآن پس بر آن جمع سوگند ده *** ز سوگند بر دستشان بند نه
که هر کس درین تنگنای سپنج *** ز مرگ عزیزی کشیده ست رنج
نیارد بدین طعمه ها دست آز *** کند چشم امید از اینها فراز
اگر یک تن آرد سوی طعمه دست *** به یک لقمه بر خوانش آرد شکست
سزد گر خورد غم ز خوان فراق *** که با طعمه خواران خوش است اتفاق
وگر نی نشاید ز صاحب خرد *** که در مجلس جمع تنها خورد
چرا غم خورد زیرک هوشیار *** چو ز آغاز می داند انجام کار
سرانجام گیتی به خون خفتن است *** به خواری به خاک اندرون خفتن است
کسی را که انجام کار این بود *** پی دیگران از چه غمگین بود
تفاوت ندارد درین کس ز کس *** جز این کاوفتد اندکی پیش و پس
چو آخر درین مهد باید غنود *** ازین چند روزه تفاوت چه سود
گرانمایه عمرم که مستعجل است *** ز میقات سی کرده رو در چل است
گرفتم که از سی به سیصد رسد *** به هر روز ملکی مجدد رسد
چه حاصل ازان هم چو جاوید نیست *** ز چنگ اجل رستن امید نیست
نیم من جز آن مرغ شیرین نفس *** که ملک جهان بود بر من قفس
تنم در قفس بود با درد و داغ *** ولی دل به جان آرزومند باغ
خوش آن کز قفس ره به باغم نمود *** جدا کرد نور چراغم ز دود
رخ آوردم اینک به باغ و بهار *** نهادم به ره دیده انتظار
بود کان ز من مانده در من رسد *** وز این تیره گلخن به گلشن رسد
به یک جای گیریم با هم مقام *** بر این ختم شد نامه ام والسلام
چو نامه ز مضمون به عنوان رسید *** چو منشور عمرش به پایان رسید
به عنوانش از خون دل رنگ داد *** ز داغ جگر سوز مهرش نهاد
ببوسید و مقصود را نام برد *** پی بردن آنجا به قاصد سپرد
بیا ساقیا تا به می برده پی *** کنیم از میان قاصد و نامه طی
ببندیم بار از مضیق خیال *** گشاییم در بارگاه وصال
بیا مطربا کز صدای نفیر *** ببندیم بر خامه صوت صریر
زنیم آتش از آه هنگامه را *** بسوزیم هم خامه هم نامه را
شعر ۵۳ منطق العشاق اوحدی «خلاصه سخن»
نباید دوستان را دل شکستن *** که چون بشکست نتوان باز بستن
دلی کو را نظر باشد به حالت *** ز نور او بیفزاید جمالت
رخ خوب از نظر زینت پذیرد *** ولی صورت ز معنی نور گیرد
رباعی ۵۳ اوحدی
گل را، که صبا، مرغصفت بال گشاد *** گفتی که: منجم ورق فال گشاد
چون گربه بید خوانش آراسته دید *** سر بر زد و بوی برد و چنگال گشاد
قصیده ۵۳ افسر کرمانی
ای ایزد یکتا را، تو مظهر اعظم *** وی شیر خدا، قصد حق از آدم و عالم
تا جلوه گر از پرده رخت گشت به گیتی *** شد گلشن ایجاد ز انوار تو خرّم
ای ذات تو در کون و مکان اول و آخر *** و ای شخص تو در عالم ایجاد مقدم
مشتاق لقایت همه، چه پیر و چه برنا *** محتاج عطایت همه مضطر و منعّم
چون طعمه به خرطوم کشد پیل فلک را *** بگشاید اگر پشه کوی تو پر از هم
بر دفتر ایجاد بود نام تو عنوان *** آری شود آن ختم بدین نام مفخّم
آن گنج حقیقت که نهان بود عیان شد *** چون نور تو تابید ز رخساره آدم
از آب بسی رود برون آید و آتش *** روزی اگر افتد نظر قهر تو در یم
تا بوسه زند بر در ایوان جلالت *** مانند کمان است قد چرخ برین خم
از خامه صنع تو یکی نقطه فرو ریخت *** بر صفحه ایجاد و بشد چرخ معظّم
در عرصه ایجاد شب و روز و مه و سال *** بر قتل عدوی تو اجل گشته مصمم
گردید لوای سیه کفر نگونسار *** تا دست تو افراشت در این مرحله پرچم
پرتوفکن ار می نشدی نور جمالت *** آفاق بدی چون دل اعدای تو مظلم
کی بد طرف افزا و فرحبخش، نبودی *** بر کوثر و تسنیم اگر خاک درت ضم
گردند اگر منکر تو خلق دو گیتی *** یک قطره ای از بحر جلالت نشود کم
موجود نگشتی ز عدم گر نفتادی *** عکسی ز جمال تو به مرآت دو عالم
نبود عجب از فرش کنی عرش برین را *** باشد به سر انگشت تو چون گردش خاتم
با اهل ضلالت به جهان رأی منیرت *** آن کرده که کردی رخ خورشید به شبنم
جز تو ز تو نبود به جهان هیچکس آگاه *** کس نیست بر اسرار تو چون شخص تو محرم
بر اوج مدیحت نرسد طایر اوهام *** آری نتوان رفت بر افلاک به سُلّم
بس سجده به درگاه تو بنمود و ز خورشید *** پیشانی چرخ است بدین داغ مسوّم
ای جان جهان خرم و خوشدل من از آنم *** کز سرو قدت گلشن بختم شده خرّم
تا هست به آفاق نشان از غم و شادی *** تا هست به گیتی اثر از خرّمی و غم
با شادی و عشرت دل احباب تو مقرون *** با محنت و غم، خاطر اعدای تو توأم
غزل ۱۳۵ شاه نعمت الله ولی
خانه دل سرای جانان من است *** خلوت خاص حضرت جان است
بزم عشق است مجلس جانم *** ساقیش بندگی جانان است
عشق سرمست توبه ام بشکست *** بیگناهم مرا چه تاوان است
دُرد دردش مدام مینوشم *** ذوق مستی جانم از آن است
سخنی خوش به ذوق میگویم *** قصهام داستان مستان است
رندم و ساکن خراباتم *** زانکه این گوشه وقف رندان است
ناله عاشقانه سید *** بلبل مست گلشن جان است
غزل ۱۳۵ سعدی
آن را که میسر نشود صبر و قناعت *** باید که ببندد کمر خدمت و طاعت
چون دوست گرفتی چه غم از دشمن خونخوار؟ *** گو بوق ملامت بزن و کوس شناعت
گر خود همه بیداد کند هیچ مگویید *** تعذیب دلارام به از ذل شفاعت
از هر چه تو گویی به قناعت بشکیبم *** امکان شکیب از تو محالست و قناعت
گر نسخه روی تو به بازار برآرند *** نقاش ببندد در دکان صناعت
جان بر کف دست آمده تا روی تو بیند *** خود شرم نمیآیدش از ننگ بضاعت
دریاب دمی صحبت یاری که دگربار *** چون رفت نیاید به کمند آن دم و ساعت
انصاف نباشد که من خسته رنجور *** پروانه او باشم و او شمع جماعت
لیکن چه توان کرد که قوت نتوان کرد *** با گردش ایام به بازوی شجاعت
دل در هوست خون شد و جان در طلبت سوخت *** با این همه سعدی خجل از ننگ بضاعت
غزل ۱۳۵ محتشم کاشانی
زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت *** در چه ز عنبرین رسنت رفته رفته رفت
پیشت چو شمع اشگ بتان قطره قطره ریخت *** صد آبرو در انجمنت رفته رفته رفت
من بودم و دلی و هزاران شکستگی *** آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر *** عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت
رفتی به مصر حسن و نرفتی ازین غرور *** آن جا که بوی پیرهنت رفته رفته رفت
جان را دگر به راه عدم ده نشان که دل *** در فکر نقطه دهنت رفته رفته رفت
ای محتشم فغان که نیامد به گوش یار *** آوازهای که از سخنت رفته رفته رفت
غزل ۱۳۵ نسیمی
آفتاب روی یار از مطلع جان رخ نمود*** یا مه من از شب زلف پریشان رخ نمود
در شب زلفت ز راه افتاده بودم ناگهان*** شمع روی شاهد غیب از شبستان رخ نمود
ذره وار آمد به چرخ اجزای عالم سر به سر*** کان پری رخساره چون خورشید تابان رخ نمود
ای فقیه بی طهارت دفتر دانش بشوی*** کز رخ و زلف نگارم سر قرآن رخ نمود
گو بیا خلوت نشین و عرضه کن اسلام را*** کز سواد کفر زلفش نور ایمان رخ نمود
راز جان عاشقان از پرده بیرون اوفتاد*** کز نقاب «کنت کنزا» حسن جانان رخ نمود
ساقیا چون چشم مستش جام می در گردش آر*** کان گل خوش منظر از طرف گلستان رخ نمود
ای کلیم عشق اگر مشتاق دیداری بیا*** کآتش حق زان دو زلف عنبرافشان رخ نمود
بشنو ای عاشق به گوش جان که می گوید لبش*** تشنگان را مژده بادا کآب حیوان رخ نمود
ای که می گویی دوا دور است و درد از حد گذشت*** داروی دلها رسید از غیب و درمان رخ نمود
حسن حق در صورت خوبان به چشم سر بدید*** چون نسیمی هر که او را فضل یزدان رخ نمود
غزل ۱۳۵ حسین خوارزمی
ز حد گذشت فراق تو ای فرشته خصال *** بیا و تشنه دلان را بده زلال وصال
ز من بریدی و رفتی ولیک پیوسته *** خیال روی تو میگرددم بگرد خیال
اگر نه از سر کوی تو میکند گذری *** چرا حیات دهد مرده را نسیم شمال
فنای خویش همی خواهم از خدا که مرا *** ز عمر باقی خود هست بی رخ تو خلال
ز بار غم الف قدم ار چو دال شود *** گر از تو روی به پیچم بود ز عین ضلال
چگونه شیفته ماه عارضت نشوم *** که نیست در همه عالم ترا نظیر و مثال
من از تو چشم مودت نمی توانم داشت *** که هست از تو امید وفا خیال محال
مباد ماه عذار ترا خسوف و محاق *** مباد مهر جمال ترا کسوف و زوال
در آرزوی وصالت حسین دلخسته *** ز مویه گشت چو موی و ز ناله گشت چو نال
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شماره ۱۳۵ - در مدح تمغاج خان
خورشید تابدار بتدویر آسمان *** از منظر حمل نظر افکند بر جهان
نو گشت سال عالم و عالم بسال نو *** میمون و سال نو بجمال خدایگان
عدل خدایگان بهوا داد اعتدال *** عالم ز اعتدال هوا گشت چون جنان
ز اقبال خسروی که همه لطف و رحمتست *** آثار لطف و رحمت بیچون کند چنان
بخت جوان شاه بسوی جهان پیر *** نظاره کرد و کرد جهان را ز سر جوان
همچون جهان پیر هم اندر جهان پیر *** هر پیر کو جوان شود از بخت شاه دان
شاهنشه ملوک و سلاطین شرق و غرب *** صاحبقران روی زمین خسرو زمان
تمغاج خان عادل سلطان گوهری *** از عهد خویش تا ملک افراسیاب خان
خورشید ملک داران مسعود بن حسن *** کز کاخ اوست مطلع خورشید آسمان
ابنای ملک را بثبات حسن دعا *** کردند و آن ثبات حسن اوست بی گمان
ای شاه تاجدار که بر تکیه گاه ملک *** هم پادشه نشینی و هم پادشه نشان
زآنها که شاهنامه فردوسی حکیم *** فردوس حکمتند ازیشان توئی نشان
جمشید صورتی و فریدون شکوه و فر *** افراسیاب هیبت و هومان تن و توان
بهرام روز رزمی و پرویز روز بزم *** در مسند اردشیر و بر مرکب اردوان
مقبول قول و نافذ فرمان شهنشهی *** بر ترک و بر عجم چو سلیمان بر انس و جان
مرچشم مملکت را بایسته ای چو نور *** مرجسم سلطنت را شایسته ای چو جان
در آسمان مدار و توقف مراد تست *** تا برمدار ماند تو بر مراد مان
بدر و هلال او سیر و ناخج تواند *** وز بهر بندگیت کمر بسته توامان
از آسمان تیصرت تو چون رسد مدد *** پرند روز حرب تو مرغان ستان ستان
جان بخش و جان ستان ملکی ملک را ملک *** آن به بود که باشد جانبخش و جان ستان
جانبخش و جانستان بحقیقت بود خدای *** تو سایه خدائی جانبخش و جانستان
هرچند رسم نیست درآید ز سهم تو *** دشمن بچشم سوزن چون تار ریسمان
گویند هرکجا ستم آمد برفت داد *** این داستان زدند حکیمان باستان
داد آمد و ستم شد و غم شد طرب رسید *** در پادشاهی تو چنین است داستان
از شرفه جلاجل شاهین عدل تو *** عنقای ظلم گشت پس قاف در نهان
از سهم و از سیاست نادر گذار تو *** بر گرگ دیده پوست بدرد سگ شبان
هستند اهل ایمان اندر امان تو *** تا از دعای ایشان باشی تو در امان
نام بهشت روی زمین دار ملک تست *** ار دی بهشت کرد جهانرا بهشت سان
تا در بهشت عدن براق تو گامزن *** گردد درین بهشت بزی شاد و کامران
ای سوزنی بسوزن حکمت برشته کن *** در ثنا و مدحت و بر پادشا بخوان
حسان بسیدالقرشی شعر خویش را *** بستود و عقل و طبع ترا کرد امتحان
تا شعر خویش را بستانی به مدح شاه *** در باب شعر سنت حسان کنی بیان
جاوید خواه شاه جهانرا بقای عمر *** تا در جهان بماند نام تو جاودان
غزل ۱۳۵ نظیری نیشابوری
شور چمن ز نغمه آزادی من است *** روی شکفته سحر از شادی من است
میخانه ام، به بوی بهارم گشاده اند *** هرجا خرابی است ز آبادی من است
بیهوشی ام به جلوه گه گلستان برد *** من بلبلم که نکهت گل هادی من است
بی ذوق عشق کار به سامان نمی رسد *** شاگرد عشق بودن از استادی من است
عشقم نوید زندگی جاودان دهد *** آن چشمه ای که گم شده در وادی من است
گردون به عشق زایچه طالعم نوشت *** نیک اختری نشانه همزادی من است
حسرت برم همیشه «نظیری » ز صیدگاه *** زین رحم و خو که آفت صیادی من است
غزل ۱۳۵ فیض کاشانی
پای تا سر همه ام در غمت اندیشه شدست *** زدن تیشه بر این کوه مرا پیشه شدست
خواهش من دگر و آنچه تو خواهی دگرست *** نخل امید مرا غیرت تو تیشه شدست
هر نهالی که خیال قد و بالای تو گشت *** ریشه شد بدل اکنون همه دل ریشه شدست
دم بدم در دلم از غصه نهالی کارم *** از درخت غم تو باغ دلم بیشه شدست
بیش ازین تاب جفای تو ندارم جانا *** بس که بگداخت سراپای دلم شیشه شدست
متصل میکندش تا که در آرد از پای *** غم هجران تو بنیاد مرا تیشه شدست
ناله ام مطرب و خون باده و چشمم ساغر *** یادتو ساقی این بزم و دلم شیشه شدست
گل سرخست رخت یاشده از می گلگون *** زعفرانیست رخم یا گل کافیشه شدست
بس که در حسن سراپای تو اندیشه نمود *** پای تا سر دل حیرت زده اندیشه شدست
فیض هر روز بنظم غزلی پردازد *** سفتن گوهر معنیش مگر پیشه شدست
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۳۵ - مرا این سوز از فیض دم تست
مرا این سوز از فیض دم تست *** به تاکم موج می از زمزم تست
خجل ملک جم از درویشی من *** که دل در سینه من محرم تست
غزل ۱۳۵ افسر کرمانی
ای ماه پریچهر مطبوع خصایل *** ای سرو صنوبر قد خورشید شمایل
آن زلف چو شام تو که پرورده صبح است *** بر تیرگی بخت دل ماست دلایل
پیداست که بر فرق کند خاک تحسر، *** آن دست که بر گردن تو نیست حمایل
پرورده خون دل و سرچشمه چشم است *** سرو تو که با سرکشی آمد متمایل
ای دوست تویی از من و من از تو دریغا *** کاغیار میان من و تو آمده حایل
تا خاک شود پیکر و آنگه بردش باد، *** هرگز نشود از دل ما مهر تو زایل
آن نقطه موهوم که گویند دهانش، *** هیچ است و عجب این که کند حل مسایل
تا سوخت مرا آتش عشق تو دل و جان *** از آب بصر یکسره شستیم رسایل
بر زلف تو تنهاست نه مایل دل افسر، *** بسیار دل این سلسله را آمده مایل
غزل ۱۳۵ میلی
زلفت زبان طعنه به بخت نگون کشید *** آهوی عقل را به کمند جنون کشید
نزدیک شد که مهر سرایت کند درو *** چون می ز بس که خون دل گرمخون کشید
می با تو غیر خورد و ز بخت زبون مرا *** از بزم وصل، شحنه غیرت برون کشید
صد مرغ دل تپید ز پا بستگی به خاک *** صیاد غمزه تو چو دام فسون کشید
وقت نصیحت خرد آن مست در رسید *** پندش ز یک نظاره به حرف جنون کشید
میلی به بزم رشک، علیرغم مدعی *** خونابه ستم چو می لالهگون کشید
غزل ۱۵۳ حافظ
سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد *** به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد
چو پیشِ صبح روشن شد که حالِ مِهر گردون چیست *** برآمد خندهای خوش بر غرورِ کامگاران زد
نگارم دوش در مجلس به عزمِ رقص چون برخاست *** گره بگشود از ابرو و بر دلهای یاران زد
من از رنگِ صَلاح آن دَم به خونِ دل بِشُستم دست *** که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
کدام آهندلش آموخت این آیین عیّاری *** کز اول چون برون آمد رهِ شبزندهداران زد
خیالِ شهسواری پخت و شد ناگَه دلِ مسکین *** خداوندا نگه دارش که بر قلبِ سواران زد
در آب و رنگِ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم *** چو نقشش دست داد اول، رقم بر جان سپاران زد
منش با خرقه پشمین کجا اندر کمند آرم *** زره مویی که مژگانش رهِ خنجرگزاران زد
نظر بر قرعه توفیق و یُمنِ دولتِ شاه است *** بده کامِ دلِ حافظ که فالِ بختیاران زد
شهنشاهِ مظفر فر شجاعِ مُلک و دین منصور *** که جودِ بیدریغش خنده بر ابر بهاران زد
از آن ساعت که جامِ می به دستِ او مُشَرَّف شد *** زمانه ساغرِ شادی به یادِ میگساران زد
ز شمشیرِ سرافشانش ظفر آن روز بِدْرَخشید *** که چون خورشیدِ انجم سوز تنها بر هِزاران زد
دوامِ عمر و مُلکِ او بخواه از لطف حق ای دل *** که چرخ این سکه دولت به دورِ روزگاران زد
غزل ۱۵۳ سعدی
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت *** تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت
تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی *** کس دیگر نتواند که بگیرد جایت
همچو مستسقی بر چشمه نوشین زلال *** سیر نتوان شدن از دیدن مهرافزایت
روزگاریست که سودای تو در سر دارم *** مگرم سر برود تا برود سودایت
قدر آن خاک ندارم که بر او میگذری *** که به هر وقت همی بوسه دهد بر پایت
دوستان عیب کنندم که نبودی هشیار *** تا فرو رفت به گل پای جهان پیمایت
چشم در سر به چه کار آید و جان در تن شخص *** گر تأمل نکند صورت جان آسایت
دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست *** هم در آیینه توان دید مگر همتایت
روز آن است که مردم ره صحرا گیرند *** خیز تا سرو بماند خجل از بالایت
دوش در واقعه دیدم که نگارین میگفت *** سعدیا گوش مکن بر سخن اعدایت
عاشق صادق دیدار من آنگه باشی *** که به دنیا و به عقبی نبود پروایت
طالب آن است که از شیر نگرداند روی *** یا نباید که به شمشیر بگردد رایت
غزل ۱۵۳ شاه نعمت الله ولی
در کوی خرابات کسی را که مقام است *** در دنیی و در آخرتش جاه تمام است
ما توبه شکستیم در این قول درستیم *** با ساغر می عهد که بستیم مدام است
زان مجلس ما بزم ملوکانه عشق است *** ساقی قدیم است و شرابی به قوام است
می نوش که در مذهب ما پاک و حلال است کاین می نه شرابست که گویند حرامست
گنجینه ما مخزن اسرار الهی است *** هر گنج درین کنج که یابی به نظام است
در دور بگردید و نمائید به یاران *** رندی که بود چون من سرمست کدامست
بشنو سخن سید رندان خرابات *** کامروز درین دور خداوند کلام است
غزل ۱۵۳ محتشم کاشانی
غیر مگذار که در بزم تو آید گستاخ *** گرم صحبت شود و با تو درآید گستاخ
در فریبنده سخنها چو دمد باد فسون *** برقع از چهره شرم تو گشاید گستاخ
به نگاه تو چو از لطف بشارت یابد *** به اشارت ز لبت بوسه رباید گستاخ
دست جرات چو گشاید ز خیالات غلط *** دستیازی به خیال تو نماید گستاخ
آن که پنهان کندت سجده چو می با تو کشد *** آید و رخ به کف پای تو ساید گستاخ
هست شایسته فیض نظر پاک بتی *** که نظر در رخش از بیم نشاید گستاخ
محتشم بلبل باغ تو شد اما نه چنان *** که در اندیشه گل نغمه سراید گستاخ
غزل ۱۵۳ فیض کاشانی
باده تلخ کهنم آرزوست *** ساقی سیمین ذقنم آرزوست
زهد ریا عیش مرا تلخ کرد *** دلبر شیرین دهنم آرزوست
صحبت زاهد همه خار غمست *** شاهد گل پیرهنم آرزوست
خال معنبر برخی چون قمر *** زلف شکن در شکنم آرزوست
خیز و لب خود بلب من بنه *** بوسه بر آن لب زدنم آرزوست
خیز که از توبه پشیمان شدم *** ساقی پیمان شکنم آرزوست
تلخ بگو زان لب و دشنام ده *** باده زجام سخنم آرزوست
خیز و بکش تیغ و بکش تا بحشر *** زندگی در کفنم آرزوست
نی غم زر دارم و نی سیم فیض *** دلبر سیمین بدنم آرزوست
غزل ۱۵۳ عراقی
مبند، ای دل، به جز در یار خود دل *** امید از هر که داری جمله بگسل
ز منزلگاه دونان رخت بربند *** ورای هر دو عالم جوی منزل
برون کن از درون سودای گیتی *** ازین سودا به جز سودا چه حاصل؟
منه دل بر چنین محنت سرایی *** که هرگز زو نیابی راحت دل
دل از جان و جهان بردار کلی *** نخست آنگه قدم زن در مراحل
که راهی بس خطرناک است و تاریک *** که کاری سخت دشوار است و مشکل
نمیبینی چو روی دوست، باری *** حجابی پیش روی خود فروهل
ز شوق او تپان میباش پیوست *** میان خاک و خون، چون مرغ بسمل
چو روی حق نبینی دیده بر دوز *** نباید دید، باری، روی باطل
تو هم بربند بار خود از آنجا *** که همراهانت بربستند محمل
قدم بر فرق عالم نه، عراقی، *** نمانی تا درینجا پای در گل
غزل ۱۵۳ نسیمی
ای گل روی تو را حسن و بهایی دگر *** زلف تو از هر گره نافه گشایی دگر
چشم تو از هر طرف کرد جهانی سیه *** زلف تو در هر سری کرده هوایی دگر
گرچه صفا می دهد صبح به عالم ولی *** صبح جمال تو را هست صفایی دگر
گرچه قمر دم زند با رخت از روشنی *** در رخ تو چون که هست نور و ضیایی دگر
گرچه همه رنج را فاتحه بخشد شفا *** در لب جان پرورش هست شفایی دگر
ناله و غم همدمم، هست و جز این کی شود *** عاشق غمدیده را برگ و نوایی دگر
از قد و بالای تو، هر نفس ای جان و دل *** دل به غمت مبتلا جان به بلایی دگر
در سر عهد توسر گر برود گو برو *** با تو به جان بسته ام عهد و وفایی دگر
خون بشود این دلم گر نرسد هر زمان *** بر دل مجروح زار، از تو جفایی دگر
دم مزن از جام جم با رخ یارم که هست *** آینه طلعتش چهره نمایی دگر
آل عبا در عبا هست فراوان، ولی *** همچو نسیمی بیار آل عبایی دگر
غزل ۱۵۳ حسین خوارزمی
روزی که من بداغ غمت از جهان روم *** بد مهرم ار ز کوی تو سوی جنان روم
در چشم من چو خار نماید گل چمن *** بی تو ز بوستان بسوی دوستان روم
در هر طرف گلی است هوا جوی بلبلی *** من بلبلی نیم که بهر گلستان روم
از تو حجاب من همگی از من است و بس *** برخیزد این حجاب چو من از میان روم
جانم نشانه ساز و در او تیر غم نشان *** باشد بدین نشانه بر بی نشان روم
من مرغ عالم ملکوتم عجب مدار *** با بال عشق گر بسوی آسمان روم
بگشا حسین پای دل و جان ز قید تن *** تا من شبی بجانب آن جان جان روم
غزل ۱۵۳ نظیری نیشابوری
میروم جایی که غم آنجا ز دلها میرود *** ناله از هرجا که میخیزد به آنجا میرود
بعد جان دادن به دنبال اجل بینم چنانک *** گوییا صد یوسف از پیش زلیخا میرود
تحفه رضوان اگر بر کف ندارم دور نیست *** تا به مرگ از طفلیم ایمان به یغما میرود
شاید ار دردی به محتاجان فروشد میْفروش *** هرکه را یک درهمست آنجا به سودا میرود
من نخواهم رفت اما بهر تسکین دلش *** هرکجا بینید گوییدش که فردا میرود
بر من اندوهی هجوم آورده از هجران او *** کز درش تا میروم دل در ته پا میرود
میروم نوعی ز کوی او که پنداری به خشم *** صدکس از پیش و پسم بهر تقاضا میرود
گر ز لوح چهره لیلی همی آرد سبق *** خاطر شوریده مجنون به صحرا میرود
شهر و صحرا ار «نظیری » سوخت از آه وداع *** میرود نوعی که پنداری ز دنیا میرود
غزل ۱۵۳ میلی
دل چون ز پی سلامت افتاد *** در سلسله ملامت افتاد
برتافت عنان دل از پی جان *** دنبال تو سرو قامت افتاد
چون بر سر کوی او رسیدیم *** در سر هوس اقامت افتاد
هر کس که نهاد پا در آن کوی *** در معرکه قیامت افتاد
بنیاد تنم ز دیده نم دید *** چندانکه ز استقامت افتاد
مرغ دل ما گریخت زان طفل *** در دامگه ندامت افتاد
میلی ز هزار قید عالم *** آزاد شد و به دامت افتاد
غزل ۳۱۵ محتشم کاشانی
مردم و بر دل من باز غم یار هنوز *** جان سبک رفت و من از عشق گران بار هنوز
حال من زار و به بالین رقیب آمد یار *** من به این زاری و او بر سر آزار هنوز
عشوهات سوخته جان من و جانسوز همان *** غمزهات ساخته کار من و در کار هنوز
دل که دارد سر ز لف تو چو غافل مرغیست *** که بدام آمده و نیست خبر دار هنوز
سرنهادند حریفان همه در راه صلاح *** سر من خاک ره خانه خمار هنوز
چشم امید شد از فرقت دلدار سفید *** محتشم منتظر دولت دیدار هنوز
غزل ۳۱۵ فروغی بسطامی
تا با تو آرمیدهام از خود رمیدهام *** منت خدای را که چه خوش آرمیدهام
روی تظلم من و خاک سرای تو *** دست تطاول تو و جیب دریدهام
در اشک من به چشم حقارت نظر مکن *** کاین لعل را به خون جگر پروریدهام
زان پا نهادهام به سر آهوی حرم *** کز تیر چشم مست تو در خون تپیدهام
گو عالمی به مهر تو از من برند دل *** زیرا که من دل از همه عالم بریدهام
هر موی من شکسته شد از بار خستگی *** از بس به سنگلاخ محبت دویدهام
آن بقاست زهر فنا در مذاق من *** تا شربت فراق بتان را چشیدهام
کیفیت شراب لبت را ز من مپرس *** کاین نشه را شنیدهام اما ندیدهام
گر بر ندارم از سر زلف تو دست شوق *** عیبم مکن که تازه به دولت رسیدهام
آهی کشم به یاد بناگوش او ز دل *** هر نیمه شب که طالب صبح دمیدهام
افتادم از زبان که به دادم رسید دوست *** رنجی کشیدهام که به گنجی رسیدهام
طفلی به تیر غمزه دلم را به خون کشید *** کز تیر وی کمان فلک را کشیدهام
تا گوش من شنیده فروغی نوای عشق *** باور مکن که پند کسی را شنیدهام
غزل ۳۱۵ نظیری نیشابوری
گو به دیر خرابات السلام و مترس *** به جام و مغبچه در باز ننگ و نام و مترس
حضور وقت در آمیزش محبانست *** کمرگشای و لبالب بنوش جام و مترس
رمیدگی حریف از حجاب هشیاریست *** به مستی افت و درانداز حرف کام و مترس
به دست دامن توفیق دیر می آید *** گهی که دست دهد کار کن تمام و مترس
طرب چو رو به کس آورد برنمی گردد *** نقاب زهره بکش از فراز بام و مترس
گرت هواست که با ننگ و نام عیش کنی *** به جوع و صمت ریایی نما قیام و مترس
به یک دو چله که تسخیر ابلهان کردی *** دگر ز گوشه خلوت برون خرام و مترس
به هر مقام که خواهند خامشت یابند *** هوای اوج دگر کن از آن مقام و مترس
همین که خرقه تزویر و شید پوشیدی *** جوال شعبده پر ساز از عوام و مترس
شود که دامن حالیت هم به دست افتد *** به زلف چنگ بزن چنگ اعتصام و مترس
ببین به شست که دولت نگین جم انداخت *** بگستران به امیدی همای دام و مترس
سروش عیش «نظیری » ز راه عشاق است *** رو از پیمبر نی گوش کن پیام و مترس
قطعه ۳۱۵ ابن یمین
عقل گویدم از عالم وحدت مگذر *** که بسی دوست نما دشمن بد خواه بود
گوشه ئی گیر و کناری ز همه خلق جهان *** تا میان تو و غیری نبود داد و ستد
زانکه با هر که ترا داد و ستد پیدا شد *** گفته آید همه نوعی سخن از نیک و ز بد
یکتن از انجمن ار نیک ز بد بشناسد *** باشد آنکس که ممیز نبود بیش از صد
شخص بیهوده درا گوهر مغناطیس است *** که کشد تیغ بلا را بطبیعت سوی خود
تن زن ای ابن یمین زین پس و تنها میباش *** گر چه تنها نبود هر که بود ز اهل خرد
بگذر از صحبت همدم که ترا هست دلی *** همچو آئینه و آئینه ز دم تیره شود
غزل ۳۵۱ شاه نعمت الله ولی
بشنو ای دوست این سخن از دوست *** به حقیقت حقیقت همه اوست
همه عالم وجود از او دارند *** لاجرم هرچه باشد آن نیکوست
تار و پود وجود می نگرم *** می نماید دو تو ولی یک توست
زلف او مشک ناب می ریزد *** مجلس ما ز بوی خوش خوشبوست
ذره از آفتاب روشن شد *** ذره ذره ببین که آن مه روست
نزد یارم کجا بود اغیار *** نبود دوستدار او جز دوست
نعمت الله که سید الفقراست *** میر میران به پیش او انجوست
غزل ۳۵۱ سعدی
نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول *** در سرای به همکرده از خُروج و دُخول
شب دراز، دو چشمم بر آستانِ امید *** که بامداد در حجره میزند مَأمول
خمار در سر و دستش به خون هشیاران *** خضیب و نرگس مستش به جادویی، مَکحول
بیار ساقی و همسایه گو دو چشم ببند *** که من دو گوش بیاکندم از حدیث عَذول
چنان تصور معشوق در خیال من است *** که دیگرم متصور نمیشود مَعقول
حدیث عقل در ایّام پادشاهیِ عشق *** چنان شدهست که فرمانِ عاملِ مَعزول
شکایت از تو ندارم که شُکر باید کرد *** گرفته خانه درویش پادشه به نُزول
بر آن سِماط که منظور، میزبان باشد *** شکمپرست کند التفات بر مَأکول
به دوستی که ز دست تو ضربت شمشیر *** چنان موافق طبع آیدم که ضرب اُصول
مرا به عاشقی و دوست را به معشوقی *** چه نسبت است؟ بگویید قاتل و مقتول
مرا به گوش تو باید حکایت از لب خویش *** دریغ باشد پیغام ما به دست رسول
درون خاطر سعدی مَجال غیر تو نیست *** چو خوش بوَد به تو از هر که در جهان مشغول
غزل ۳۵۱ سنایی
حلقه ارواح بینم گرد حلقه گوش تو *** آفتاب و ماه بینم حامل شبپوش تو
بیدلان را نرگس گویای تو خاموش کرد *** عاشقان را کرد گویا پسته خاموش تو
تلخ نو شیرینترست از شهد و شکر وقت کین *** چون بود هنگام صلح و وصل رویت نوش تو
خواب خرگوش آمد از تو عاشقانت را نصیب *** زین قبل سخره کند بر شیر و بر خرگوش تو
مرغوار اندر هوای تو همی پرد دلم *** بر امید آنکه سازد آشیان آغوش تو
غزل ۳۵۱ محتشم کاشانی
ای طاعت تو بر همه کائنات فرض *** ذکرت بر اهل صومعه و سومنات فرض
گر سجده بشر ملک از یک جهت نمود *** آمد سجود تو ز جمیع جهات فرض
ای در درون صد شکر ستان برون فرست *** چیزی که هست در همه گیتی زکات فرض
ای دل ز جامروز جفایش که در وفاست *** ورزیدن تحمل و حلم و ثبات فرض
در وی مبین دلیر که ارباب عقل را *** ضیط دل است لازم و حفظ حیات فرض
ای شیخ شکر کن تو کزین قد فارغی *** شکر فراغتست بر اهل نجات فرض
بر محتشم که هست به یاد تو روز و شب *** بیخورد و خواب نیست چو صوم و صلات فرض
غزل ۳۵۱ نظیری نیشابوری
طاعت پیر مغان کن وز همه بیگانه باش *** اول از میخانه بودی آخر از بتخانه باش
کشتگان عشق، می از کاسه سر می خورند *** چون که سر را خاک خواهد خورد گو پیمانه باش
کاذبی در عشق، اگر خاکسترت گردد خموش *** پا چو در میدان سربازان نهی مردانه باش
آنچه در رخسار گل آبست در شمع آتش است *** عندلیبت گر نمی خوانند رو پروانه باش
تا مقیم خانه ای تسخیر و افسونت کنند *** گر پری می بایدت رو ساکن ویرانه باش
شکر لله در سرت از عشق هست اندیشه ای *** اندک اندک مشق این سودا کن و دیوانه باش
تا ازو غافل شدی خوردی «نظیری » زخم تیر *** صد نظر بر دامگاه و یک نظر بر دانه باش
غزل ۵۱۳ سیف فرغانی
ای سازگار با همه با من نساختی *** با دوستدار خویش چو دشمن نساختی
تو همچو جان لطیفی و من همچو تن کثیف *** ای جان ترا چه بود که با تن نساختی
ای از زبان چرب سخن گفته همچو آب *** با آب شعر بنده چو روغن نساختی
بیتی نگفتم از پی سوز وصال تو *** کآن را بهجر نوحه و شیون نساختی
عاشق بسی بکشتی و خونش نهان بماند *** خوشه بسی درودی و خرمن نساختی
هرگز نتافتی چو مه اندر شب کسی *** کش همچو روز از آن رخ روشن نساختی
ای معدن گهر نگذشتی بهیچ جای *** تا خاک آن چو گوهر معدن نساختی
در هیچ بقعه یی نشدی کآن مقام را *** میمون بسان وادی ایمن نساختی
این گردن و سر از پی تیغ تو داشت سیف *** لیکن چو تیغ با سر و گردن نساختی
غزل ۵۱۳ محتشم کاشانی
زآب دو دیده گل کنم خاک در سرای او *** تا نشود ز آه من محو نشان پای او
روی به خاکپای او شب به خیال میهنم *** دست رسی دگر مرا نیست به خاکپای او
گشت به تلخاکیم لیک خوشم که در جهان *** کس نکشید همچو من آرزوی جفای او
آن که ز پای تا به سر گشته بلای جان من *** دور مباد یه نفس از سر من بلای او
نقش سم سمند او هر که نشان دهد بمن *** گر همه خاک ره بو چشم من است جای او
گرچه ز فقر دمبدم گشت زیاد محتش *** محتشمم لقب نشد تا نشدم گدای او
غزل ۵۱۳ نظیری نیشابوری
دلم گداخته غم وز تنم توان رفته *** ز گرمی جگرم مغز استخوان رفته
نشاط روز جوانی به بر نمی آید *** که همچو تیر بجست از خم کمان رفته
خبر ز سیرت آیندگان چه می شنوید *** که مانده ام به غریبی و کاروان رفته
ز روزگار دل شادمان نمی بینم *** که از هجوم بلا راحت از جهان رفته
کس از طلاطم دریا برون نمی آید *** که کشتیی که ببینیم بر کران رفته
چه از تمیز و خرد مفلسند این مردم *** که یوسفی چو تو زین شهر رایگان رفته
ز بس به وصل تو جان های خلق پیوندست *** ز رفتن تو ز هر تن هزار جان رفته
ز بیم هجر تو هر جا که بوده عقل و دلی *** رکاب و دست تو بوسیده در عنان رفته
درنگ چند «نظیری » خوشا سبک روحی *** که پیش از آن که شود بر دلی گران رفته
غزل ۵۳۱ محتشم کاشانی
امشب اندر بزم آن پرهیز فرما پادشاه *** دیده را ضبط نگه کار است و دل را ضبط آه
از برای یک نگه بر روی آن عابد فریب *** میتوان رفتن به زیر بار یک عالم گناه
بسته چشم آن بت ز من اما کجا آن شوخ چشم *** میتواند داشت خود را از نگه کردن نگاه
صبر کن ای دل که از لذت چشانیهای اوست *** وعدههای دیر دیر و لطفهای گاه گاه
زان نگه قطع نظر به کز پی تقریب آن *** بر رقیبان نیز یک یک بایدش کردن نگاه
داغ مجنون راز وصل آن نیم مرهم بس نبود *** کاشکی یک بار دیگر ناقه گم میکرد راه
رو به صبر و طاقت و تمکین منازای محتشم *** خیل غم چون بر نشیند یک سوار و صد سپاه
غزل ۵۳۱ نظیری نیشابوری
چو لعبتان خیال اند آدمی و پری *** به اختیار مشعبد کنند جلوه گری
درست اگر نگری سیمیا و نیرنگست *** نشاط مجلس ناهید و فتنه قمری
ثبات عهد پدیدست چند خواهد داشت؟ *** گلی که در رحم غنچه کرد پرده دری
ز عمر خوش تر و شیرین تری ولی چه کنم *** نبسته هیچ خردمند دل به رهگذری
درین سراچه مزاج زمانه گیرد عقل *** خدا سرای مقیم است و کاروان سفری
دریغ از دی و نوروز دهر باید رفت *** به گونه های خزانی و گریه جگری
به غیر هستی حق روی در فنا دارد *** ز جزو و کل جهان هرچه را که برشمری
ظفر نبود به کوشیدن خرد ممکن *** ضرورت از صف مستی شدیم و بی خبری
چو کودک ز دبستان نفور می ترسم *** شب خمول ز بانگ مؤذن سحری
جهانیان به فروغم اگر نه محتاجند *** چو آفتاب چه افتاده ام به دربدری؟
به اعتماد کواکب مکن «نظیری » کار *** که ره نبرده به خود می کنند راهبری
غزل ۱۰۳۵ بیدل دهلوی
هرجا نفسی هست ز هستی گله دارد *** دیوانه و هشیار همین سلسله دارد
پیچیده به پای طلبم دامن دشتی *** کز آبله صد ریگ روان قافله دارد
معذورم اگر طاقت رفتار ندارم *** چون شمع ز سر تا قدمم آبله دارد
بیتابی دل سنگ ره بیخبریهاست *** از وضع جرس قافلهٔ ما گله دارد
بیگانه کیفیت غیب است شهادت *** چندان که زبان تو ز دل فاصله دارد
محملکش تسلیم ز خود رفتن اشکیم *** این قافله یک لغزش پا راحله دارد
در وادی فرصت سر و برگ قدمی نیست *** دل میرود و دست فسوس آبله دارد
بر وحشت ما خرده مگیرید که عاشق *** چون اشک همین یک دل بیحوصله دارد
یکچند تو هم خانه بهدوشمن و ما باش *** آفاق در آواز جرس قافله دارد
دردسر گل چند دهد ناله بلبل *** بیدل غزل ما نشنیدن صله دارد
غزل ۱۳۰۵ صائب تبریزی
داغ من ممنون شکرخند پنهان تو نیست *** زیر بار منت گرد نمکدان تو نیست
دست گستاخ نسیم از گلستانت کوته است *** هرزه خندی شیوه چاک گریبان تو نیست
در دل سختت ندارد رحم آتشدست راه *** خون گرم لعل در کان بدخشان تو نیست
سنبل خواب پریشان روید از بالین مرا *** شب که در مد نظر زلف پریشان تو نیست
امت خضر گرانجان بودن از بی جوهری است *** خون ما را مصرفی چون تیغ مژگان تو نیست
تا به چند ای کوهکن سختی کشی در بیستون؟ *** تیشه آتش نفس گویا به فرمان تو نیست
می برم چون نام آغوش از کنارم می رمی *** این قبا چسبان به شمشاد خرامان تو نیست
به که در غربت بود پایم به زندان ای پدر *** یک قدم بی چاه در صحرای کنعان تو نیست
می کنم شوق ترا از روی شوق خود قیاس *** احتیاج نامه های شوق عنوان تو نیست
ای نسیم پیرهن برگرد از کنعان به مصر *** شعله شوق مرا حاجت به دامان تو نیست
یوسف من زیر لب تا کی گذاری خال نیل؟ *** این کبوتر در خور چاه زنخدان تو نیست
خانخانان را به بزم و رزم، صائب دیده ام *** در سخا و در شجاعت چون ظفرخان تو نیست
دیده ام صائب همه گلهای باغ هند را *** چون گل نشکفته باغ صفاهان تو نیست
غزل ۱۳۵۰ صائب تبریزی
همچو برق از عالم اسباب می باید گذشت *** زین خراب آباد چون سیلاب می باید گذشت
نیست بی سرگشتگی ممکن خلاصی زین محیط *** تا به ساحل از دو صد گرداب می باید گذشت
از دم تیغ است راه نیستی باریکتر *** زین ره باریک بی اسباب می باید گذشت
خاک را چون باد می باید پریشان ساختن *** از سر آتش سبک چون آب می باید گذشت
نیست چیزی در بساط خاک جز نقش و نگار *** زود ازین آیینه چون سیماب می باید گذشت
دختر رز کیست تا مردان زبون او شوند؟ *** بی تأمل از شراب ناب می باید گذشت
سینه گرم است درمان زمهریر خاک را *** از سمور و قاقم و سنجاب می باید گذشت
با دل بی صبر بار عشق می باید کشید *** با کتان سالم ازین مهتاب می باید گذشت
منت خشک است بار خاطر آزادگان *** با وجود پل مرا از آب می باید گذشت
دولت بیدار را در خواب نتوان یافتن *** چشم می باید گشود، از خواب می باید گذشت
گر دل روشن به دست افتد درین ظلمت سرا *** گرم چون خورشید عالمتاب می باید گذشت
نیست ممکن صائب از سیماب گوهر ساختن *** از سرانجام دل بیتاب می باید گذشت
غزل ۱۳۵۱ صائب تبریزی
از سر این خاکدان چون گرد می باید گذشت *** تا نگردی فرد باطل، فرد می باید گذشت
پیشدستی کن، سر سبزی برون بر از چمن *** از دم سرد خزان چون زرد می باید گذشت
گرم بگذر همچو مردان در زمان زندگی *** چون ازین هنگامه آخر سرد می باید گذشت
درد بیدردی به جز مردن ندارد چاره ای *** از علاج مردم بیدرد می باید گذشت
عالم از گرد علایق پرده دار مطلب است *** دامن افشان زین ره پر گرد می باید گذشت
راهرو تنها چو گردد زور بر راه آورد *** از جهان چون مهر تابان فرد می باید گذشت
تلخی مرگ مرا نسبت به بیدردان مکن *** غیر را از جان، مرا از درد می باید گذشت
هیبت عریان تنی صائب کم از شمشیر نیست *** بی سلاح از عرصه ناورد می باید گذشت
غزل ۱۵۳۱ صائب تبریزی
هر که را می نگرم سوخته جان افتاده است *** این چه برق است درین لاله ستان افتاده است؟
نیست ممکن که به خورشید درخشان نرسد *** هر که چون قطره شبنم نگران افتاده است
حال ما رهروان آبله پایی داند *** که نفس سوخته در ریگ روان افتاده است
از نهانخانه گوهر چه خبر خواهد داشت؟ *** خس و خاری که ز دریا به کران افتاده است
ای که در کعبه خبر از دل ما می گیری *** روزگاری است که در دیر مغان افتاده است
زود باشد سر خود در سر این کار کند *** چون قلم هر که به دنبال زبان افتاده است
در سر کوی تو ای انجمن آرای بهار *** چهره زرد چو اوراق خزان افتاده است
وسعت دایره مشرب ما می داند *** هر که چون نقطه مرکز به میان افتاده است
جود کن کز دهن خالی موری بسیار *** رخنه در ملک سلیمان زمان افتاده است
جسم ما بر سر این عمر سبکرو صائب *** برگ سبزی است که در آب روان افتاده است
غزل ۱۳۵۷ صائب تبریزی
کاروان گریه از چشمم ندانم چون گذشت *** تا سر مژگان رسید، از صد محیط خون گذشت
قمریی بر لوح خاک از نقش پایش نقش بست *** سرو من هر جا که با آن قامت موزون گذشت
آتش سودا نمی خوابد به افسون اجل *** مرغ نتواند هنوز از تربت مجنون گذشت
شب به مستی پنبه از داغ درون برداشتم *** مست شد از بوی گل هر کس که از بیرون گذشت
نیست بی روشندلی هرگز خرابات مغان *** خم سلامت باد اگر دوران افلاطون گذشت
غزل ۱۵۳۷ صائب تبریزی
موج خط حلقه بر آن عارض گلگون زده است *** جوهر از آینه حسن تو بیرون زده است
خط مشکین تو بسیار به خود پیچیده است *** تا بر آن عارض گلرنگ شبیخون زده است
بی نیازست ز خلق آن که رسیده است به حق *** فارغ از لفظ بود هر که به مضمون زده است
داغم از لاله که از صبح ازل کاسه خویش *** از دل خاک برآورده و در خون زده است
پرده چشم غزال است سیه خانه او *** آن پریزاد که راه دل مجنون زده است
موج دریای ملال است مه عید فلک *** پی این نعل مگیرید که وارون زده است
تا قیامت دهد از سلطنت مجنون یاد *** سکه داغ که بر لاله هامون زده است
عزت داغ جنون دار که فرمانده عقل *** بوسه از دور بر این مهر همایون زده است
می شمارند کنون بیخبران باد سموم *** از جگر هر نفس گرم که مجنون زده است
نیست در وادی مجنون اثر از نقش سراب *** موج بیتابی عشق است که بیرون زده است
نیست یک جلوه کم از شاهد معنی صائب *** که ره فاخته یک مصرع موزون زده است
غزل ۳۵۴۱ صائب تبریزی
دست تاک از اثر نشأه صهباست بلند *** این رگ ابر ز سرچشمه میناست بلند
محمل لیلی ازین بادیه چون برق گذشت *** همچنان گردن آهو به تماشاست بلند
سطری از دفتر سرگشتگی مجنون است *** گردبادی که ازین دامن صحراست بلند
جرأت خصم شود از سپر عجز افزون *** خار از افتادگی آبله پاست بلند
با تو خورشید فلک یوسف چاهی باشد *** پایه حسن تو بنگر چه قدرهاست بلند
گرد کلفت چه خیال است کند قامت راست؟ *** در حریمی که کله گوشه میناست بلند
به تماشای سر زلف نخواهی پرداخت *** گر بدانی که چه مقدار شب ماست بلند
جای رحم است نه غیرت، که بود شاهد عجز *** دست هرکس که درین قلزم خضر است بلند
دست بی حاصل ما صائب اگر کوتاه است *** دامن دولت آن زلف چلیپاست بلند
غزل ۱۱۵۳ مولانا
مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر *** رخش کنار ندارد از او کنار مگیر
جهان شکارگهی دان ز هر طرف صیدی *** درآ چو شیر به جز شیر نر شکار مگیر
هوای نفس مهارست و خلق چون شتران *** به غیر آن شتر مست را مهار مگیر
وجود جمله غبارست تابش از مه ماست *** به ماه پشت میار و ره غبار مگیر
بران ز پیش جهان را که مار گنج تواست *** تواش به حسن چو طاووس گیر و مار مگیر
چو خلق بر کف دستت نهند چون سیماب *** ز عشق بر کف سیماب شو قرار مگیر
به حس دست بدان ار چه چشم تو بستست *** ز گلشن ازلی گل بچین و خار مگیر
به بوی آن گل بگشاد دیده یعقوب *** نسیم یوسف ما را ز کرته خوار مگیر
کیست یوسف جان شاه شمس تبریزی *** به غیر حضرت او را تو اعتبار مگیر
غزل ۲۸۹۳ مولانا «سوگسرود مولوی برای شمس»
قدر غم گر چشم سر بگریستی *** روز و شبها تا سحر بگریستی
آسمان گر واقفستی زین فراق *** انجم و شمس و قمر بگریستی
زین چنین عزلی شه ار واقف شدی *** بر خود و تاج و کمر بگریستی
گر شب گردک بدیدی این طلاق *** بر کنار و بوسه بربگریستی
گر شراب لعل دیدی این خمار *** بر قنینه و شیشه گر بگریستی
گر گلستان واقفستی زین خزان *** برگ گل بر شاخ تر بگریستی
مرغ پران واقفستی زین شکار *** سست کردی بال و پر بگریستی
گر فلاطون را هنر نفریفتی *** نوحه کردی بر هنر بگریستی
روزن ار واقف شدی از دود مرگ *** روزن و دیوار و در بگریستی
کشتی اندر بحر رقصان میرود *** گر بدیدی این خطر بگریستی
آتش این بوته گر ظاهر شدی *** محتشم بر سیم و زر بگریستی
رستم ار هم واقفستی زین ستم *** بر مصاف و کر و فر بگریستی
این اجل کر است و ناله نشنود *** ور نه با خون جگر بگریستی
دل ندارد هیچ این جلاد مرگ *** ور دلش بودی حجر بگریستی
گر نمودی ناخنان خویش مرگ *** دست و پا بر همدگر بگریستی
وقت پیچاپیچ اگر حاضر شدی *** ماده بز بر شیر نر بگریستی
مادر فرزندخوار آمد زمین *** ور نه بر مرگ پسر بگریستی
جان شیرین دادن از تلخی مرگ *** گر شدی پیدا شکر بگریستی
داندی مقری که عرعر میکند *** ترک کردی عر و عر بگریستی
گر جنازه واقفستی زین کفن *** این جنازه بر گذر بگریستی
کودک نوزاد میگرید ز نقل *** عاقلستی بیشتر بگریستی
لیک بیعقلی نگرید طفل نیز *** ور نه چشم گاو و خر بگریستی
با همه تلخی همین شیرین ما *** چاره دیدی چون مطر بگریستی
زان که شیرین دید تلخیهای مرگ *** زان چه دید آن دیده ور بگریستی
که گذشت آن من و رفت آنچ رفت *** کو خبر تا زین خبر بگریستی
تیر زهرآلود کآمد بر جگر *** بر سپر جستی سپر بگریستی
زیر خاکم آن چنانک این جهان *** شاید ار زیر و زبر بگریستی
هین خمش کن نیست یک صاحب نظر *** ور بدی صاحب نظر بگریستی
شمس تبریزی برفت و کو کسی *** تا بر آن فخرالبشر بگریستی
عالم معنی عروسی یافت زو *** لیک بیاو این صور بگریستی
این جهان را غیر آن سمع و بصر *** گر بدی سمع و بصر بگریستی
سایت نویدک برای محاسبه ابجد
حرف |
ابجد کبیر |
ابجد وسیط |
ابجد صغیر |
ا |
۱ |
۱ |
۱ |
ﺁ |
۱ |
۱ |
۱ |
أ |
۱ |
۱ |
۱ |
ب |
۲ |
۲ |
۲ |
ج |
۳ |
۳ |
۳ |
د |
۴ |
۴ |
۴ |
ه |
۵ |
۵ |
۵ |
ة |
۵ |
۵ |
۵ |
و |
۶ |
۶ |
۶ |
ز |
۷ |
۷ |
۷ |
ح |
۸ |
۸ |
۸ |
ط |
۹ |
۹ |
۰ |
ی |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ئ |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ي |
۱۰ |
۱۰ |
۱ |
ک |
۲۰ |
۸ |
۲ |
ك |
۲۰ |
۸ |
۲ |
ل |
۳۰ |
۶ |
۳ |
م |
۴۰ |
۴ |
۴ |
ن |
۵۰ |
۲ |
۵ |
س |
۶۰ |
۰ |
۶ |
ع |
۷۰ |
۱۰ |
۷ |
ف |
۸۰ |
۸ |
۸ |
ص |
۹۰ |
۶ |
۰ |
ق |
۱۰۰ |
۴ |
۱ |
ر |
۲۰۰ |
۸ |
۲ |
ش |
۳۰۰ |
۶ |
۳ |
ت |
۴۰۰ |
۴ |
۴ |
ث |
۵۰۰ |
۸ |
۵ |
خ |
۶۰۰ |
۰ |
۶ |
ذ |
۷۰۰ |
۴ |
۷ |
ض |
۸۰۰ |
۸ |
۸ |
ظ |
۹۰۰ |
۰ |
۰ |
غ |
۱۰۰۰ |
۴ |
۱ |
گ |
۲۰ |
۸ |
۲ |
چ |
۳ |
۳ |
۳ |
پ |
۲ |
۲ |
۲ |
ژ |
۷ |
۷ |
۷ |
ء |
۰ |
۰ |
۰ |
نظرات
ارسال یک نظر