یقین سقراط
در ترجیع بند ۱ خاقانی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در قصیده ۱ مجد همگر و در قصیده ۱ سوزنی سمرقندی و در برگهای ۱۳۹ و ۳۹۱ کتاب پله پله تا ملاقات خدا کلمه کیمیا وجود دارد. در برگ ۱ کتاب کیمیاگر نوشته پائولو کوئلیو و ساخت فرید سقراطی کلمه سقراطی ذکر شده است. سقراط استاد افلاطون بوده است. در مقاله کلمات استاد و افلاطون ذکر شدهاند. در مقاله کلمات آرامش، جام، زهر، قربانی و مرغ و در ترجیع بند ۱ فرخی سیستانی کلمات جام، زهر، آرام، مرغ و شاگرد و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در ترجیع بند ۱ اوحدی و در شعر ۵۸ لیلی و مجنون جامی کلمات جام، آرام و مرغ و در ترجیع بند ۱ خاقانی کلمات جام، زهر و مرغ و شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ آشفته شیرازی و در مثنوی ۱ نسیمی و در قصیده ۱ میلی و در غزل ۳۱۹ محتشم کاشانی کلمه مرغ یا ماکیان و در ترجیع بند ۱ مولانا کلمات آرام و شاگرد و در بابهای ۱۳۹ و ۱۹۳ انجیل برنابا کلمه شاگردان و در مثنوی ۱ حافظ و در قصیده ۱ عراقی و در غزل ۱۳۹ میلی کلمه فراموش و در شعر ۱ در عدل و تدبیر و رای بوستان سعدی و در غزل ۱ شهریار کلمه فرامش وجود دارد. در توضیحات سقراط در ویکیپدیا بیان شده: «وقتی سقراط جام زهر را سر کشید، در آرامش تمام به یکی از شاگردانش (کریتون) گفت: «کریتون، ما به آسکِلِپیوس یک ماکیان بدهکاریم، قربانی را فراموش نکن.» این را گفت و چشمهایش را فروبست.» این رفتار سقراط نشانه یقین سقراط به زندگی بعد از مرگ است. در شعر ۱ در نیایش خداوند بوستان سعدی و در غزل ۱ شاه نعمت الله ولی و در ترجیع بندهای ۱ اوحدی و فرخی سیستانی و در مثنوی و قصیده ۱ نسیمی و در قصیده ۱ مجد همگر و در غزل ۱۹۳ جهان ملک خاتون کلمه یقین و در منشور کوروش و در ترجیع بند ۱ خاقانی و در شعر ۱ حمید الدین بلخی و در شعر ۵۸ دفتر پنجم مثنوی و معنوی مولانا و در برگ ۱۳۹ کتاب زهیر و در برگهای ۳۱۹ و ۳۹۱ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه زندگی و در ترکیبات ۱ میلی و در برگهای ۱۳۹ و ۳۱۹ کتابهای پله پله تا ملاقات خدا و والکیریها و در برگ ۱۹۳ کتاب زهیر کلمات زندگی و مرگ و در باب ۱ کتاب مقدس یوشع و در شعر ۱ شاهنامه فردوسی «جمشید» و در شعر ۱ مجلس اول سعدی و در غزل ۱ میلی و در باب ۱۳۹ انجیل برنابا و در غزل ۱۳۹ محتشم کاشانی و در برگ ۱۳۹ کتاب عطیه برتر و در برگ ۱۹۳ کتاب تفسیر اشو بر چنین گفت زردشت نیچه کلمه مرگ وجود دارد. اگر عبارت «یقین سقراط» را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۵۴۰ میشود. در مقاله عدد ۵۴۰ ذکر شده است. اگر جمله سقراط را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۱۰۳۲۵ میشود. اگر متن قصیده ۱ نسیمی را به عدد ابجد کبیر تبدیل کنیم حاصل ۲۱۰۱۵۳ میشود. در قصیده ۱ نسیمی کلمه یقین وجود دارد. در ابتدای مقاله عددهای ۲۳:۵۱ و ۳۵۱۲ ذکر شدهاند. بین عددهای ۲۳:۵۱، ۳۵۱۲، ۱۰۳۲۵ و ۲۱۰۱۵۳ چهار رقم مشترک هستند. در پست الهی که در ادامه مقاله آمده کلمه زهر وجود دارد. پست الهی قمشهای برای تاریخ ۲۴/۸/۱۴۰۲ است. مختصات ارتفاع صورت فلکی ماکیان ۴۲۱۰۴۸ است. ارقام عددهای ۲۴/۸/۱۴۰۲ و ۴۲۱۰۴۸ مشترک هستند. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «یکی از معانی که از این جمله برداشت شدهاست، این است که انسان هرگز نمیتواند چیزی را به یقین بداند. پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که اگر هیچ نمیتواند بداند، پس چگونه میداند که هیچ چیز نمیداند؟ برخی این تعبیر را تحت عنوان پارادوکس سقراط، نوعی پارادوکس دروغگو برشمردهاند. اما حالت دیگر این است که گفته شود منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمیتواند چیزی راجع به جهان خود را به یقین بداند، اما از احوال درونی خود به یقین میتواند معرفت یابد؛ پس میتواند بگوید که راجع به جهان به یقین چیزی نمیداند و تناقضی پیش نمیآید. همچنین میتواند به این منظور باشد که انسان هرچقدر هم که بداند باز هم چیزهایی هستند که هنوز کشف نشدهاند، و تعداد این چیزهای کشف نشده بسیار زیاد است؛ یعنی ما هرچقدر هم که بدانیم در مقابل چیزی که نمیدانیم بسیار بسیار ناچیز است.» منظور سقراط مورد سوم بوده است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا بیان شده: «تعبیر دیگری که از سخن سقراط ممکن است، این است که منظور او این بوده که او علم ناچیزی دارد، آنقدر ناچیز که در برابر مجهولات او این علم صفر است. چنان که در شرح محاکمه سقراط آمده که سقراط میگوید که یکبار از معبد دلفی درباره داناترین افراد پرسیدهاند و پاسخ آمده که سقراط داناترین است. سقراط خود از این بابت مبهوت و متحیّر است؛ زیرا او میداند که دانشی ندارد؛ و خدا نیز ممکن نیست دروغ بگوید. او سرانجام به این نتیجه میرسد که «فقط خدا داناست.» با این حساب چرا خدا سقراط را داناترین آدمیان دانستهاست؟ سقراط پاسخ میدهد که منظور خدا شخص سقراط نیست، بلکه خدا نام سقراط را برای مثال به کار بردهاست؛ مانند اینکه بگوید «کسی داناست که مانند سقراط بداند که داناییاش هیچ ارزشی ندارد.»» در مقاله آیه نور آمده که بیان میکند خدا به همه چیز داناست. منظور سقراط این بوده که دانایی ارزشمند است؛ اما دانایی بشر در برابر دانایی بینهایت خداوند نزدیک به صفر است. در توضیحات «دانم که ندانم» در ویکیپدیا ابیات زیر از خیام آمده که بیانگر این موضوع هستند. در مقاله به خیام اشاره شده است. در توضیحات سقراط در ویکیپدیا عکس مجسمه سقراط آمده است. دماغ مجسمه سقراط شکسته است. در غزل ۱ بیدل دهلوی کلمه بیدماغی در شعر ۱ حمید الدین بلخی کلمه دماغ وجود دارد.
هرگز دل من ز علم محروم نشد *** کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتادو دو سال فکر کردم شب و روز *** معلومم شد که هیچ معلوم نشد
مطلبی که بیان گردید بخشی از مقاله «اگر خشمت را کنترل کنی عصای دستت میشود.» است که آدرس آن در زیر آمده است.
https://noorvaneshaneha.blogspot.com/2025/03/blog-post_19.html
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/d92580
نظرات
ارسال یک نظر