پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۲۵

مطالبی درباره مثنوی ۱ نسیمی در مقاله گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها

  آن شه والای گرامی گهر  ***  واقف اسرار قضا و قدر عالم تنزیل و کتاب کریم  ***  عارف تأویل کلام قدیم مظهر اسرار الهی بود  ***  مظهر انوار کماهی بود مرغ خرد طوطی بستان او  ***  روح قدس طفل دبستان او پادشه ملک ولایت بود  ***  والی اقلیم هدایت بود ما کشف از فضل علیم و قدیم  ***  بر دل او سر الف لام میم عقل که افراخت به دانش لوا  ***  خواند به لوحش الف و با و تا هرچه بر این لوح زبرجد بود  ***  در نظرش تخته ابجد بود چون قلم قدرت حی قدیم  ***  کرد کتابت الف و لام و میم بر رخ چون ماه تمامش نگاشت  ***  راز که در تخته ابداع داشت طینت او را چو خدا می سرشت  ***  بر رخ او سی و دو خط می نوشت از رخ او آتش موسی عیان  ***  از دم او معجز عیسی بیان آینه روی خدا روی او  ***  خط خدا سلسله موی او مصحف مجد است سراپای او  ***  عرش خدا هم دل دانای او هیکل او مصحف مجد خداست  ***  چار کتاب است بدین بر گواست کعبه مثال بدن پاک اوست  ***  عرش مثال دل در...

مطالبی درباره غزل ۱ بیدل دهلوی در مقاله گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها

  آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا  ***  تا وانمودند کیفیتِ ما بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم  ***  خود را به هر رنگ کردیم رسوا در پرده پختیم سودایِ خامی  ***  چندان که خندید آیینه بر ما از عالمِ فاش بی‌پرده گشتیم  ***  پنهان نبودن‌، کردیم پیدا ما و رُعونت‌، افسانه کیست  ***  نازِ پری بست گردن به مینا آیینه‌واریم محرومِ عبرت  ***  دادند ما را چشمی که مگشا درهایِ فرد‌وس وا بود امروز  ***  از بی‌دماغی گفتیم فردا گو‌هر گره بست از بی‌نیازی  ***  دستی که شستیم از آبِ دریا گر جیبِ ناموس تنگت نگیرد  ***  در چینِ د‌امن خفته‌ست صحرا حیرت‌طرازی‌ست، نیرنگ‌سازی‌ست  ***  تمثالِ اوهام آیینه دنیا کثرت نشد محو از سازِ وحدت  ***  هم‌چون خیالات از شخصِ تنها وهمِ تعلّق بر خود مچینید  ***  صحرانشین‌اند این خانمان‌ها موجود نامی است، باقی توهّم  ***  از عالمِ خضر رو تا مسیحا زین یأسِ مُنزَل ما را چه حاصل  ***  هم‌خانه بیدل، هم‌سایه عَنقا در مقاله «گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌ه...

مطالبی درباره قصیده ۱ امیرخسرو دهلوی در مقاله گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها

  خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست  ***  خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست خوش منزلی است عرصه روی زمین دریغ  ***  کانجا مجال عیش و مقام قرار نیست دل در جهان مبند که کس را ازین عروس  ***  جز آب دیده خون جگر در کنار نیست غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار  ***  کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست زنهار اختیار مکن بهر منزلی  ***  کانجا بدست هیچکس اختیار نیست در مقاله «گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها» که آدرس آن در زیر آمده مطالبی درباره شعر بالا بیان شده است. https://noorvaneshaneha.blogspot.com/2025/01/blog-post_75.html https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/d92580

مطالبی درباره رباعی ۱ خیام در مقاله گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها

  برخیز بتا بیا ز بهر دل ما *** حل کن به جمال خویشتن مشکل ما یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم *** زآن پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما در مقاله «گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها» که آدرس آن در زیر آمده مطالبی درباره شعر بالا بیان شده است. https://noorvaneshaneha.blogspot.com/2025/01/blog-post_75.html https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/d92580

مطالبی درباره شعر ۱ بخش فریدون شاهنامه در مقاله گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها

  فریدون چو شد بر جهان کامگار  ***  ندانست جز خویشتن شهریار به رسم کیان تاج و تخت مهی  ***  بیاراست با کاخ شاهنشهی به روز خجسته سر مهر‌ماه  ***  به سر بر نهاد آن کیانی کلاه زمانه بی‌اندوه گشت از بدی  ***  گرفتند هر کس ره ایزدی دل از داوری‌ها بپرداختند  ***  به آیین یکی جشن نو ساختند نشستند فرزانگان شادکام  ***  گرفتند هر یک ز یاقوت جام می روشن و چهره شاه نو  ***  جهان نو ز داد و سر ماه نو بفرمود تا آتش افروختند  ***  همه عنبر و زعفران سوختند پرستیدن مهرگان دین اوست  ***  تن‌آسانی و خوردن آیین اوست اگر یادگار‌ست ازو ماه مهر  ***  بکوش و به رنج ایچ منمای چهر ورا بد جهان سالیان پانصد  ***  نیفکند یک روز بنیاد بد جهان چون برو بر نماند ای پسر  ***  تو نیز آز مپرست و انده مخور نماند چنین دان جهان بر کسی  ***  درو شادکامی نیابی بسی فرانک نه آگاه بد زین نهان  ***  که فرزند او شاه شد بر جهان ز ضحاک شد تخت شاهی تهی  ***  سرآمد برو روزگار مهی پس...

مطالبی درباره قصیده ۱ حافظ با عنوان در مدح شاه شجاع در مقاله گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها

  شد عرصه زمین چو بساط ارم جوان  ***  از پرتو سعادت شاه جهان‌ستان خاقان شرق و غرب که در شرق و غرب، اوست  ***  صاحب‌قران خسرو و شاه خدایگان خورشید ملک‌پرور و سلطان دادگر  ***  دارای دادگستر و کسرای کی‌نشان سلطان‌نشان عرصه اقلیم سلطنت  ***  بالانشین مسند ایوان لامکان اعظم جلال دولت و دین آنکه رفعتش  ***  دارد همیشه توسن ایام زیر ران دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک  ***  خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین  ***  شاهی که شد به همّتش افراخته زمان سیمرغ وهم را نبود قوّت عروج  ***  آنجا که بازِ همّت او سازد آشیان گر در خیال چرخ فتد عکس تیغ او  ***  از یکدگر جدا شود اجزای توأمان حکمش روان چو باد در اطراف بر و بحر  ***  مهرش نهان چو روح در اعضای انس و جان ای صورت تو ملک جمال و جمال ملک  ***  وی طلعت تو جان جهان و جهان جان تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد  ***  تاج تو غبن افسر دارا و اردوان تو آفتاب ملکی و هر جا که می‌روی  ***  چون سایه از قفا...

مطالبی درباره شعر ۱ آغاز کتاب شاهنامه فردوسی در مقاله گوشه‌ای از تحریف‌ها در کتاب‌های مقدس و دین‌ها

  به نام خداوند جان و خرد  ***  کز این برتر اندیشه بر نگذرد خداوندِ نام و خداوندِ جای  ***  خداوندِ روزی‌دِهِ رهنمای خداوند کیوان و گَردان‌سپهر  ***  فروزنده ماه و ناهید و مهر ز نام و نشان و گمان برتر است  ***  نگارنده برشده پیکر است به بینندگان آفریننده را  ***  نبینی مرنجان دو بیننده را نیابد بدو نیز اندیشه راه  ***  که او برتر از نام و از جایگاه سخن هر چه زین گوهران بگذرد  ***  نیابد بدو راه جان و خرد خرد گر سخن برگزیند همی  ***  همان را گزیند که بیند همی ستودن نداند کس او را چو هست  ***  میانْ بندگی را ببایدْت بست خرد را و جان را همی‌سَنجد اوی  ***  در اندیشه سَخته کِی گُنجد اوی؟ بدین آلت رای و جان و زبان  ***  ستود آفریننده را کِی توان؟ به هستیش باید که خستو شوی  ***  ز گفتار بیکار یکسو شوی پرستنده باشیّ و جوینده راه  ***  به ژرفی به فرمانْش کردن نگاه توانا بود هر که دانا بود  ***  ز دانش دل پیر برنا بود از این پرده برتر سخن‌گاه نیست ...